کلام عشق علی مقدم(۱) @alimoghadam Channel on Telegram

کلام عشق علی مقدم(۱)

@alimoghadam


کانال اصلی👇
@spiritual_mind
سایت👇
Inlight.academy
ارتباط با ادمین:👇
@mahtabmoghaddamm

کلام عشق علی مقدم(۱) (Persian)

کانال "کلام عشق علی مقدم(۱)" توسط کاربر با نام کاربری "alimoghadam" برای ارائه محتوای مرتبط با عشق و انسانیت تأسیس شده است. این کانال اصلی معرفی شده به عنوان یک منبع اصلی برای آموزش و الهام بخشی در زمینه روحانیت و تفکر انسانی. توسط این کانال، افراد می‌توانند با مطالب متنوع و الهام بخش در خصوص عشق، زندگی معنوی، و راه‌های بهبود روحی و جسمی آشنا شوند. بسترهای دیگری نیز مانند وب‌سایت Inlight.academy برای دسترسی به محتواهای بیشتر در اختیار کاربران قرار گرفته است. ادمین کانال با نام کاربری "mahtabmoghaddamm" ارتباط با اعضا و پاسخگویی به سوالات فراهم کرده است، تا تجربه کاربران از دیدگاه‌های مختلف ارتقا یابد. با عضویت در این کانال، شما می‌توانید به جمع یک جامعه متفکر و عاشقانه ملحق شوید و از محتواهای ارزشمند و الهام بخش آن بهره‌مند شوید.

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 19:35


وقتی ما صحبت از نور ایران، نور خراسان، نور خور می‌کنیم، اینها قسمتی از فرهنگ اصیل ایرانی است. لطفاً این مبحث که در جلسه بعدی هم ادامه دارد را با دقت گوش دهید چون این اصل فرهنگ شماست. بدنه‌ی تمدن شما این است و تا این را یاد نگیرید تمدن ایرانی نمی‌تواند شکل بگیرد، این باید در فرهنگ همه‌ی ما جاری شود.

شب نبُد نوری ندیدی رنگ را
پس به ضد نور پیدا شد تو را


در وقت شب که نور نیست شما هیچ رنگی را نمی‌بینید. یعنی در شب که ضد نور است شما نمی‌توانید چیزی مشاهده کنید. نور که بیاید همه چیز آشكار می‌گردد. در واقع می‌خواهد بگوید که همه چیز به ضد آن شناخته می‌شود.

ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم نور را درک کنیم مگر اینکه شب ظلمانی را دیده باشیم. من زمانی می‌توانم مفهوم عدالت را بفهمم که بی‌عدالتی دیده باشم. زمانی می‌توانم موهبت نیکی را بفهمم که بدی دیده باشم. پس در طول تاریخ اتفاقات ناگواری که برای بشر رقم خورد و انسان‌ها جنگ و خونریزی و فلاکت را تجربه کردند برای اين بود که بتوانند به‌سمت ساختن یک جهان نیکو حرکت کنند. حاصل بسیاری از دشواری‌هایی که مردمان ما تحمل کردند، حرکت به سمت نور و روشنایی و معرفت و آگاهی خواهد شد. پس ما درس‌های تاریخ را باید بگیریم، ظلمت‌های زندگی خود را بفهمیم و عکس و ضدِّ آن را پیدا کنیم. ما همیشه گفتیم جنگ جنگ جنگ و چیزی جز فلاکت و مشکلات برای ما به بار نیاورد. پس الان یاد بگیریم گفتمان داشته باشیم، صلح داشته باشیم، درک متقابل داشته باشیم چون هزینه‌ی جنگ را دیدیم، منفی‌های آن را دیدیم و حالا باید به‌سمت صلح و آشتی و دوستی حرکت کنیم. ما فقر را دیدیم و امروز باید به‌سمت ثروت برویم. ما تعصبات را دیدیم و الان باید به‌سمت آزاداندیشی حرکت کنیم. ما زخم خوردیم تا بفهمیم‌ مسیر نیک چیست.
بشر تا زخم نخورَد مسیر نیک خود را پیدا نمی‌کند .

این بسیار مهم است که شما یا درس‌های تاریخ را می‌خوانید و عبرت می‌گیرید و یا ناآگاهید و می‌خواهید خودتان تجربه کنید. پس بهتر است که ما درس‌های تاریخ را بخوانیم و خودمان تجربه نکنیم. هوشیارانه به‌سمت ضد آن بدی که در تاریخ گفته شده برویم و خوبِ آن را بسازیم.

بزرگواران صحبت‌هایی که می‌شود به ظاهر حرف‌های معمولی است اما اینها پایه‌های تمدن است. روزی می‌آید که همین صحبت‌ها، همین کتاب‌ها، همین تفاسیر، پایه‌های یک تمدن بزرگ را خواهد چید و آن‌قدرها دور نیست. پس تا می‌توانید در خودتان این اندیشه‌ها را تقویت کنید، چون تمدن بر پایه‌ی اندیشه‌هاست نه بر پایه‌ی صنعت و تکنولوژی و دارایی. باید اول اندیشه ساخته شود. شما اندیشه‌های نوری خود را بسازید. ساده هم هست. خداوند را اول از همه به‌صورت نور درک کنید. این کار را که کردید هوش معنوی شما افزایش پیدا می‌کند و بقیه‌ی مسیر راحت می‌شود. اختراع می‌کنید، کشف‌های مختلف دارید و از تمام خاطرات بد و بدبختی و فلاکت نجات پیدا می‌کنید؛ چون نور پاک می‌کند.

دوستانی که فرصت دارند و می‌خواهند نور را بیشتر بشناسند لطفاً هر از گاهی چله‌ی نورخواری را انجام دهند.

در پناه نور و عشق الهی باشید❤️

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصت‌ویکم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 19:35


"نورِ نورِ چشم، خود نورِ دل است
نور چشم از نور دل‌ها حاصل است"


این بیت  نکته‌ی بسیار مهمی دارد. به زیبایی، تکنیکی به ما آموزش می‌دهد که بتوانیم نورها را درک کنیم. گفتیم یک‌ نور داریم که قابل رؤیت است و نور دیگری داریم که از آن یک‌درجه بالاتر است که نورِ نور می‌شود.

وبیناری داشتیم چند سال پیش به‌نام سِرّ آدمی، این را از روی سایت آکادمی اینلایت پیدا کنید. در سِرّ آدمی، یک جلسه مفصل در مورد نورِ نور توضیح داده شده است. وبینار سرِّ آدمی برای کسانی‌که در حیطه‌ی نورخواری و ارتباط با انوار الهی کار می‌کنند، کمک‌کننده است.

مولانا می‌گوید که نورِ نورِ چشم، خود نور دل است. نورِ چشم یعنی چه؟ باور پیشینیان بر این بود که نوری از چشم به اشیا می‌خورد و آن شی قابل رؤیت می‌شود؛ شاید هم به همین صورت باشد. فیزیک مدرن چنین چیزی را قبول ندارد. مولانا می‌گوید چیزی که دارید می‌بینید نور چشم است و نورِ نور چشم، یک‌ درجه لطیف‌تر از  نوری است که با چشم قابل مشاهده است و آن نور دل است، نور قلب است.

مولانا نمی‌گوید یک نور غیر قابل رؤیت، همواره در ادبیات و عرفان ایرانی، نور‌ الهی یا نورِ دل، قابل رؤیت بوده است. در واقع جزو نورهای قابل تشخیص برای عرفا بوده، منتها تشخیص آنها شاید با تشخیصی که ما در ذهن داریم متفاوت باشد.

پس اینجا نور چشم، نوریست که من با چشم خود می‌فرستم تا حقیقت یک شی را بفهمم و یا اینکه از آن شی یک نوری به پرده‌ی چشم من می‌خورد تا قابل رؤیت شود. مولانا می‌گوید نور دل یک درجه از این لطیف‌تر است. حال تصور کنید نوری توسط قلب به اجسام تابیده می‌شود تا ذات آن جسم مشخص شود. ممکن است شما بر سر دوراهی راست و چپ مانده‌اید و می‌خواهید بفهمید که کدام یک درست است، نمی‌دانید که آخر مسیر به کجا ختم می‌شود... اگر چشم شما نوری دارد، حاصل نورِ دل‌‌هاست. یعنی باید دل‌تان روشن شده باشد تا بتوانید به درکی برسید.




"باز نورِ نورِ دل، نورِ خداست
کو زِ نورِ عقل و حس، پاک و جداست"


پس ما یک نور چشم داریم که همین نوریست که می‌بینیم. یک درجه بالاتر از آن می‌شود نورِ دل و درجه‌ی بالاتر از آن، نور خدا می‌شود. پس  نورِ نور می‌شود نورِ دل و نورِ نورِ نور می‌شود نور الهی. مولانا در واقع طبقات آن را مشخص می‌کند. وقتی به نور قلب یا نور دل برسیم به نور‌ الهی نزدیک‌تر شده‌ایم‌. همه‌ی اینها واقعاً ادارکی است و عارف اینها را درک می‌کند.

مولانا می‌گوید آنچه که می‌گویم از عقل و حس، پاک و جداست. عقل و حس ما الان خیلی محترم است؛ اما آنجا که نورِ دل است، عقل و حس، ناپاک می‌شود. یعنی آن نور الهی یا جایگاه مقام متعال الهی که به صورت نور است، آن‌قدر پاک است که عقل و حس ما برای آن ناپاک می‌شود. اینجا تفکیک می‌کند که خداوند لطیفِ لطیفِ لطیف است؛ سه مرحله لطیف. ماده، ظلمت است. نوری که می‌بینیم نور شماره یک است. نوری که در قلب است نور شماره دو هست و نوری که در نورِ قلب است می‌شود خدا! این سه مرحله از ظلمت تا نور است.

این بحث‌ها را اگر بخواهید از روی حکمت الاشراق بخوانید بسیار سنگین است؛ اما مولانا بسیار ساده آن را توضیح می‌دهد. ببینید جناب مولانا با داستان شیر و خرگوش که از نظر ما یک داستان ابتدایی است چه مباحث بزرگ فلسفی را مطرح می‌نماید.

بزرگواران اگر درک این مسائل کمی برای شما دشوار است لطفاً ادامه دهید؛ شما در حال یادگیری فلسفه‌ی اصیل ایرانی هستید. یعنی اصیل‌ترین متدولوژی فلسفی ایرانی همین است. هر تمدنی باید فلسفه‌ی خودش را بلد باشد و فلسفه‌ی تمدن ایرانی، اشراق است.

همه‌ی ما سوار بر یک ماشین تمدن یا سفیه‌ی تمدن هستیم که دارد طی می‌شود. مثلاً هِگِل تمدن غرب را جلو می‌برد. مارکز یک زمانی تمدن کمونیست را به حرکت درآورد. فکر نکنید تکنولوژی جامعه رشد می‌کند؛ این فلسفه است که همه چیز را و اندیشه‌ها را جلو می‌برد. هویت شما به یادگیری این مطالب است. من اگر بخواهم بگویم یک‌ ایرانی چه دانشی اول باید کسب کند، اول از  همه باید دانش نور را کسب کند. چرا؟ چون شما یا باید بروید زیر پرچم مارکس یا زیر پرچم مثلاً کنفوسیوس چینی یا زیر پرچم مثلاً هگل یا پرچم نیچه. باید در یک کدام از این ماشین‌های تمدنی قرار بگیرید. حال اگر نمی‌خواهید آنجا باشید و می‌خواهید در فرهنگ خودتان باشید پس پایه‌ی آن همین است که از همه‌ی آنها قوی‌تر، ادراکی‌تر و متافیزیکی‌تر است. ایرانی‌ها متافیزیکی‌ترین مردمان جهان بودند، همیشه آدم‌های ماورایی بودند. نه ماورایی از جنس شیطانی و ظلمانی، ماورایی از حیث نور بودند.

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصت‌ویکم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 19:34


"چون که شب آن نورها مستور بود
پس بدیدی دیدِ رنگ از نور بود
"

گفتیم که طبیعیون دو دسته بودند. یک دسته معتقد بودند نور معدوم می‌شود و عده‌ای دیگر می‌گفتند مستور می‌گردد. مولانا جزو روشنفکران بود و نور را پنهان و مستور می‌دانست.

مولانا می‌گوید شب که نور مستور می‌شود رنگ‌ها دیده نمی‌شود. مولانا ذهن ما را به سمت خداشناسی نوری می‌برد. قرآن هم می‌گوید: "الله نور السموات والارض" یعنی تنها چیزی که می‌تواند برای ما از پروردگار قابل درک باشد، نور است.

عده‌ای که در گذشته، بت می‌تراشیدند، چون می‌خواستند ذهن‌شان را به پدیده‌ای نزدیک کنند تا خدا را بشناسند. در ایران آدم‌ها مهرپرست بودند. باید خدمت شما عرض کنم که ما در طول تاریخ دنیا، بت‌پرست نداریم. آدم‌ها هیچ وقت آن شیء یا پدیده را خدا نمی‌دانستند بلکه تنها برای یاد کردن خدا، عکسی یا مجسمه‌ای می‌ساختند که خدا را فراموش نکنند و آن تمثیل، آنها را به یاد خدا می‌انداخت. مثل کسانی‌که برای فراموش نکردن کاری یک ضربدر روی دست‌شان می‌کشند. بت بیشتر به‌عنوان ملک یا رب‌النوع بود. مثلا یک بت نشانه‌اش این بود که باران مال خداست، بتی دیگر یادش می‌انداخت باد از آن خداست. ایرانی‌ها نورپرست بودند، نه اینکه خود نور را بپرستند بلکه هر نوری که می‌دیدند یاد خدا می‌افتادند. اگر توتَم یا بت در تمام دنیا شیء یا مجسمه بود، در ایران، خورشید، توتَم و مقدس بود و به همین دلیل به ایرانیان مهرپرست می‌گفتند.

پس وجود خداست که سبب درک می‌شود وگرنه در ظلمت بودیم و هیچ نمی‌فهمیدیم. ما در حدی می‌توانیم ادراک داشته باشیم که نور الهی بر ذهن‌های ما تابیده شود وگرنه ظلمت باعث تعصب در ما شده و ادراکی حاصل نمی‌شود. برای سنجش رشد معنوی باید ببینید چقدر می‌فهمید! اگر درک پدیده‌های جهان هستی برای شما راحت است یعنی نور الهی بر شما جاريست که دارای هوش معنوی شده‌اید.



"نیست دیدِ رنگ بی‌نور برون
همچنین رنگ خیالِ اندرون
"

می‌گوید همان‌طور که اگر نور نباشد نمی‌توانید بیرون را ببینید، درون شما یعنی ادراک معنوی شما هم بدون تابش نور اتفاق نخواهد افتاد. معیار اندازه‌گیری جایگاه معنوی ما، درک عالم درون و میزان فهم ماست. اندازه‌ی فهم و ادراک ما نشان‌دهنده‌ی میزان نوریست که از پروردگار به قلب ما تابیده می‌شود. هر چه ادراک و فهم بیشتر یعنی دریافت نور بیشتر بوده است. همان‌طور که زمان غروب خورشید، تشخیص دادن رنگ سخت می‌شود چون نور کم می‌شود.


این برون از آفتاب و از سُها
واندرون از عکسِ انوارِ عُلی


در اینجا دو چیز را با هم مقایسه می‌کند؛ "آفتاب و سُها" آفتاب، بیشترین نوری است که در طبیعت دیده می‌شود و سُها کمترین حالت نور است.

سُها همچنین به معنی ستاره هم است و معمولا به بیشتر اخترها سها می‌گویند. دب اکبر شبیه یک ملاقه است. ته ملاقه چند ستاره وجود دارد که به آن بَنات‌النَعش گفته می‌شود که در زمستانِ کویر، آن را بهتر می‌توان دید. در بَنات‌النَعش یک ستاره وجود داشت که خیلی کم نور بود و به‌عنوان تست بینایی از آن استفاده می‌کردند. در گذشته وقتی می‌خواستند بفهمند که چشم‌شان سالم است باید سُها را در آسمان پیدا می‌کردند. پس کمترین نور آسمان، سُها و بیشترین نور آسمان، آفتاب بود.

می‌گوید از بیشترین تا کمترین نور، نورِ برون محسوب می‌شوند. در واقع طیف نوری را معرفی می‌کند. از شدت بالا تا شدت پایین، نورِ برون می‌باشد.

سپس مولانا می‌گوید اندرون که منظور از اندرون قلب است. می‌گوید اندرون، عکس انوار عُلی است. عُلی نور برتر است. از عُلُوّ می‌آید. در حکمت‌الاشراق، نوری که دیده می‌شود را نور نازله می‌نامند. نوری که در یک درجه بالاتر قرار دارد را نور قاهره می‌نامند. حال همین نور قاهره نسبت به نور بالاتر از خودش، دوباره نور نازله محسوب می‌شود و آن نور بالاتر، قاهره‌تر است. به این نورها، انوار قاهره می‌گویند و انتهای این نورها، نورالانوار است؛ جایی که لطیف‌تر و خالص‌تر از آن نور نداریم که به باور بنده آن را می‌توان دید. کسانی‌که دوره لوح زرین شرکت کردند می‌دانند که می‌شود مقداری از نور را با قلب تشخیص داد.

مولانا می‌گوید شما در دنیای بیرون با این نورها کار می‌کنید از آفتاب تا سُها، اما از درون با نورِ عُلی کار می‌کنید! نور عُلیٰ، نور الهی‌ست که در قلب می‌تابد. انوار قاهره است؛ یعنی نوری که یک درجه از این نوری که ما می‌بینیم بالاتر است که نور عُلی یا نور عُلُوّ هم می‌گویند

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصت‌ویکم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 19:34


کی ببینی سرخ و سبز و فور را
تا نبینی پیش از این سه،نور را

لیک چون در رنگ گم شد هوش تو
شد زِ نور آن رنگها روپوشِ تو


فرض می‌کنیم که من می‌گویم رنگی به‌نام رنگ فور هست. شما متوجه نمی‌شوید رنگ فور یعنی چه و من هر چه می‌گویم رنگ فور رنگ قشنگی است، شما آن رنگ را نمی‌شناسید و چون نمی‌شناسید نمی‌توانید تصوری از آن داشته باشید.

دو حالت دارد:
یا باید بگویم رنگ فور همان رنگ طلایی است کمی مثلاً سفیدتر و یا اینکه بگویم رنگ فور رنگ مدل هایلایت است که روی مو می‌زنند. یعنی باید یک نمونه نشان بدهم و بگویم شبیه به فلان نمونه است. ما اگر بخواهیم درکی از پروردگار داشته باشیم می‌توانیم بگوییم شبیه نور است. وقتی بگوییم شبیه نور، انگار می‌توانیم درکش کنیم، انگار یکی از قفل‌های ذهنی یا یکی از حجاب‌ها برداشته می‌شود.

شما برای تشخیص رنگ سرخ و سبز و فور باید نور را بتوانید تجربه کنید.

حالا ماجرا چيست؟ ما دو تفکر فیزیک نور در حکمای پیشین داشتیم که زیاد با هم تفاوت ندارد. عده‌ای می‌گفتند وقتی در تاریکی می‌روید رنگ‌ها از بین می‌رود. در واقع رنگ معدوم یا عدم می‌شود. چون در تاریکی هیچ رنگی را نمی‌توان تشخیص داد به آن‌ معدوم می‌گفتند. عده‌ای هم می‌گفتند رنگ‌ها در تاریکی مستور می‌شوند یعنی مخفی می‌شوند و نمی‌توانیم آنها را ببینیم‌. ایشان تاریکی را لحظه‌ی مرگ رنگ‌ها می‌دیدند و تشکیل رنگ را وابسته به وجود نور می‌دانستند‌. حالا در فیزیک چرا نوری که در پشت شیشه‌ی قرمز ایجاد می‌شود قرمز است؟ چون شیشه‌ی قرمز تمام طیف‌های رنگی که به او می‌خورد را جذب می‌کند اما فقط اجازه عبور رنگ یا نور قرمز را می‌دهد. ما وقتی نور را می‌بینیم فقط یک رنگ می‌بینیم. مثلاً نور را سفید یا طلایی می‌بینیم، اما نور گستره‌‌‌ای از تمام رنگ‌ها را درون خودش دارد. پس شیشه‌ی قرمز تمام گستره‌ی طیف رنگی را جذب می‌کند و فقط اجازه عبور نور قرمز را می‌دهد. برای همین شما آن‌طرف شیشه‌ی قرمز، نور قرمز می‌بینید.

درگذشته می‌گفتند نور به اجسام برخورد کرده، رنگ‌ پدید می‌آید، برعکسش، وقتی نور قطع شود دو دسته دانشمند داشتیم که یک‌دسته می‌گفتند با قطع شدن نور، رنگ از میان می‌رود و یک‌ دسته می‌گفتند رنگ مستور می‌شود. مولانا جزو آنهایی بود که معتقد بود رنگ مستور یعنی مخفی می‌شود. عده‌ای می‌گفتند رنگ معدوم می‌شود؛ یعنی کلاً در ظلمت، ما هیچ رنگی نداریم همه‌چیز از میان می‌رود.

عذرخواهی می‌کنم، بنده باید کمی فیزیک قدیم را که در گذشته به آن دانش طبیعیه می‌گفتند، توضیح دهم تا ابیات را بهتر بفهمیم. امروزه فیزیک‌دانان چنین نظری ندارند، اما طبیعیون در گذشته این‌گونه به قضیه نگاه می‌کردند. آنها می‌گفتند ماده، یک صفت ذاتی یا صفت اولیه دارد و یک صفت ثانویه. رنگ را جزء صفات ثانویه می‌دیدند نه صفات اولیه. ما الان در شیمی وقتی می‌خواهیم خواص یک ماده را بررسی کنیم از جرم حجمی و خاصیت و رنگ آن می‌گوییم. پس رنگ ماده را همیشه در خواص مواد می‌نويسند. اما در شیمی گذشته، رنگ را جزو صفات ثانویه می‌دانستند چون معتقد بودند در صورت وجود نور، رنگ پدید می‌آید.

کسانی‌که به خدا اعتقادی ندارند مدام می‌پرسند خدا کو؟! مولانا می‌گوید وقتی فقط در حضور نور می‌توانی رنگ‌ها را تشخیص بدهی پس دیدن این جهان هم تنها به دلیل وجود نور خداست. دلیل دیدن صورت‌ها و رنگ‌ها وجود نور است. آنچه ما در جهان به‌عنوان هستی می‌شناسیم به دلیل نور الهی است. نور خالق باید باشد تا هستی شکل بگیرد. همان‌طور که بدون وجود نور تمام رنگ‌های درون اتاق سیاه دیده می‌شود، جهان هستی هم با نور خالق شکل گرفته و دیده می‌شود. وقتی این نور نباشد برابر با عدم است.

مولانا به این شیوه، هم نور بودن خداوند و هم وجود خداوند را اثبات می‌کند. کل کهکشان و عالم هستی یا گیتی به دلیل نور خداوند نمایان می‌گردد که اگر این نور نباشد ظلمات محض اتفاق می‌افتد.
#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصت‌ویکم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 19:34


امشب ادامه‌ی داستان مکر خرگوش بیان می‌شود. البته که این‌ داستان‌ها فقط قصه نیستند، بلکه هرکدام‌ پر از حکمت‌های پنهانند و جناب مولانا قوی‌ترین درس‌های آموزشی عرفان و معرفت را در میان این ابیات به ما داده است. جلسه‌ی پیش در مورد فنا و اینکه ما خدا را چطور می‌توانیم درک کنیم اندکی سخن رانده شد.

"جان ز پیدایی و نزدیکی‌ست گم
چون شکم پرآب و لب خشکی چو خم"

پروردگار آنچنان به ما نزدیک است که از فرط نزدیکی قادر به دیدنش نیستیم و از درکش محروم مانده‌ایم. یک خُم را تصور کنید که درونش پر از آب، اما لبش خشک است. کوزه‌های پرآب این‌گونه‌اند. پائين آن کمی طراوت دارد اما معمولاً بالای آن خشک است و کسی نمی‌تواند متوجه آب درونش شود چون از بیرون خشک به‌نظر می‌رسد. وجود ما هم همین‌طور است. خداوند در نزدیک‌ترین حالت به ما و درون ماست؛ به‌عبارتی ما غرق در خداوند هستیم، اما نمی‌توانیم ببینیم.


از اینجا به بعد جناب مولانا مبحث حکمت‌الاشراق و حکمت نورانی را شروع می‌نماید و در قالب چند بیت خیلی ساده، سنگین‌ترین مبحث فلسفی دنیا، حکمةالاشراق را به ما درس می‌دهد و ببینیم که چقدر قشنگ جایگاه پروردگار را در نور مشخص می‌کند.

می‌دانید که حکمت اشراقی یا حکمت نوری حکمت اختصاصی ایران است. جناب شیخ شهاب‌الدین سهروردی از حکمت خسروانی که از آنِ حکمت ایرانیان باستان بود، حکمت‌الاشراق را استخراج کرد. این حکمت بسیار مباحث سنگینی دارد. البته کسانی‌که فیزیک نور را بفهمند، می‌توانند مقداری حکمت‌الاشراق را بهتر درک کنند. جناب مولانا خیلی راحت حکمةالاشراق را در اینجا درس می‌دهد. اشراق به‌معنای درک نور پروردگار است. حالا ما امروزه به آن این‌لایت می‌گوییم. چرا کلمه‌ی این‌لایت را استفاده می‌کنیم؟ چون معنای آن زیستن در نور است که همان زیستن در خداست.

بهترین شیوه‌ای که می‌توانید خداوند را حس کنید نور است، چون خداوند نور است و ما باید بتوانیم خدا رابه یک صورتی تصور کنیم. ما کلا چیزی را که نتوانیم تجربه کنیم برای‌مان نامفهوم است. مثلاً من می‌گویم زمین خوردن درد دارد. شما باید یک‌بار زمین خورده باشید تا تجربه‌ی درد ناشی از زمین خوردن را متوجه شوید. یا وقتی یک خانم سختی زایمان می‌کشد و یک آقا به او می‌گوید درک می‌کنم چقدر سختی می‌کشید... نه! هیچ‌وقت نمی‌توانید درک کنید او چه دشواری‌هایی را تحمل می‌کند. چون از آن جنس سختی را شما تا به‌حال تجربه نداشتید. پس انسان چیزی را که یک‌بار دیده باشد یا تجربه‌اش کرده باشد می‌تواند درک کند، در غیر این صورت درک آن برای او یک فضای موهوم است؛ یعنی به‌ حقیقت ادراک نمی‌رسد.

ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم خدا را پیدا کنیم. چون از جنس ما نیست، ذات ما با هم یکی نیست پس ما نمی‌توانیم به درک خدا برسیم. تنها حالتی که می‌توانیم درک مشابهی از خدا داشته باشیم توسط نور است.

گاهی اوقات بچه‌ها می‌پرسند که خدا کیست و چه شکلی است؟ بچه‌ها خیلی ذهن ساده‌ای دارند و می‌خواهند خدا را با یک چیز قابل لمس درک کنند. مثلاً می‌گویند خدا خیلی پیر است، از پدربزرگم هم پیرتر است یا خدا خیلی بزرگ است، از ساختمان‌ هم بزرگ‌تر است. یعنی خدا را به ذهن‌شان نزدیک می‌کنند تا بتوانند با او  ارتباط برقرار کند و درک کنند که خداوند چیست. اگر بچه‌های شما می‌پرسند خدا کیست؟ خدا چیست؟ و چه شکلی است؟بهترین چیزی که می‌شود برای بچه‌ها توضیح داد حالت نور است. یعنی خدا را یک‌ نوع نور برای‌شان توصیف کنید. این‌گونه پذیرش و درک خدا خیلی بالاتر و راحت‌تر می‌شود.

اگر قرار است خدا را درک کنیم یا تجربه کنیم، تنها ماده یا تنها موجی که بشود خدا را به آن شبیه کرد نور است و شما می‌توانید خدا را به شکل یک نور حس کنید. طبیعتاً نور لطیف است و خاصیت‌های خودش را دارد. وقتی‌که ما خدا را به شکل یک نور درک کنیم اندک‌اندک می‌توانیم به‌صورت یک رابطه‌ی نزدیک‌تر با خدا در آن زندگی کنیم.

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصت‌ویکم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 19:33





شرح مثنوی معنوی
جلسه‌ی شصت‌و یکم

سلام و عرض ادب خدمت سروران گرانقدرم

به‌ جلسه‌ی دیگری از شرح مثنوی شریف معنوی خوش آمدید.


#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصت‌ویکم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 19:33


شرح مثنوی برای نوجوانان و جوانان
♦️ جلسه شصت
و یکم


🌿 آدرس شعر: مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات ۱۱۲۲ الی ۱۱۲۸

🌿 نام حکایت:
نخجیران و شیر

🌿بیان شعر:
«کی بینی سرخ و سبز و فوررا
تا نبینی پیش از این این سه نور را»

🌿شرح:
هم در بیان مکر خرگوش

💛موضوعات:
حکمت‌الاشراق یا حکمت نورانی
درک نور
نور چشم
نور دل
نور خدا

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصت‌ویکم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 18:08


«آری این اسپ است لیکن اسپ کو؟
با خود آی ای شهسوار اسپ جو»


مولانا به بیان مختلف حرف می‌زند که کسی ناراحت نشود. تمام جویندگان الهی، اسب‌جو هستند، زیرا به‌دنبال جریان هستی می‌گردند. مولانا می‌گوید تو درون آن جریان هستی، آن اسب تو را می‌آورد. تو دنبال چه چیزی می‌گردی؟! اینجاست که آدم‌ها باید بیشتر به درون و اعماق وجود خودشان حرکت کنند. برای رفتن هم فقط باید نشانه‌ها را ببینید. از خود بپرسید چه شد که من الان اینجا هستم؟ ده پله که به عقب بروید، می‌بینید یک نقشه‌ی راه وجود داشته است. اسم‌ها را که به هم وصل کنید تعجب می‌کنید؛ می‌گویید فکر نمی‌کردم آن روز به اینجا ختم شود. فکر می‌کردم آن روز ضرر است، اما امروز دیدم سود است. آن روز فکر می‌کردم افسردگی است، اما امروز متوجه شدم فهم است.

بسیاری از کسانی‌که تجربه‌ی اعتیاد داشتند، بعد از ترک کردن به دیگران هم کمک کردند تا ترک کنند. الآن که مسیر زندگی خودشان را می‌بینند، می‌گویند حاصل آن روزی که خطا و لغزش کردم، این است که امروزه هزاران نفر را از دام اعتیاد نجات می‌دهم و می‌فهمند که پروردگار چه مسیر هوشمندانه‌ای برای آنها ایجاد کرده است. این عقل می‌شود؛ عقلی که من و شما آن را نمی‌بینیم. جهان هستی بر مبنای یک خرد یا یک عقل نادیدنی در حال حرکت است که ما آن را نمی‌بینیم. مولانا می‌گوید هنگامی که این را متوجه شدید، وارد عالم معنا می‌شوید و اگر متوجه نشوید در صورت، گیر کرده‌اید.

ما الآن در حال دیدن ظاهر هستیم. هنگامی که متوجه شدید یک مدیر برنامه الهی و برنامه‌ریز آسمانی دارید که شما را هدایت می‌کند، به عالم باطن رفته‌اید.



"جان زپیدایی و نزدیکی‌ست گم
چون شکم پر آب و لب خشکی چو خُم"

چقدر این بیت زیباست. جان سایه‌ی روح در بدن ما است. این‌قدر پیداست و این‌قدر نزدیک است که گم است و ما نمی‌فهمیم. خیلی وقت‌ها حقیقت از فرط نزدیکی به ما مخفی می‌شود.

شما یک خُم را که در آن آب نگه می‌دارند تصور کنید، در شکم آن پر آب است اما لب آن خشک است. شما حواستان نیست که «آب در کوزه و ما تشنه‌ لبان می‌گردیم / یار در خانه و ما گرد جهان می‌گردیم»


بزرگواران !
آنچه که مولانا امشب به ما آموخت درک مسأله عقل و خرد جهان هستی است. اینکه ما بفهمیم یک خِردی، یک هوشی، یک درایتی پشت جریان زندگی است که این‌گونه می‌شود به خدا پی‌برد. در حالت عادی می‌گوییم خدا کجاست؟ نشانه‌های آن کجاست؟ نمی‌شود فهمید! وقتی بفهمیم که خداوند تمام ثانیه‌به‌ثانیه زندگی ما را نظارت می‌کند و به حرکت ما کمک می‌کند، فقط فهمیدن همین موضوع، لحظات زندگی ما را پُرمعنا می‌کند.

من خواه‌ناخواه محکوم به زیستن در این عالم هستم. من مجبورم زمانی در این دنیا بیایم و زمانی هم بروم. چرا می‌آیم؟ خیر است؟ شر است؟ این را من نمی‌دانم. اما فقط کافی است بفهمم به یک مهمانی دعوت هستم و تحت یک آموزشی قرار دارم و یک عقلی مرا به‌سمتی می‌برد. ما سوار بر یک اقیانوس در حال حرکتیم. وقتی این را بفهمیم و نشانه‌های آن را درک کنیم می‌فهمیم که خداوند ما را رها نکرده است.

از شما خواهش می‌کنم جملاتی که معمولاً در فضای مجازی پخش می‌شود و انسان را از خدا دور می‌کند را برای همدیگر نفرستید. مثلا خدا جهان را آفرید و مُرد! این چه حرفی است؟! ما به هر تفسیری بخواهیم این را توضیح دهیم در شأن خداوند نیست. حالا به فرض که یک فیلسوف خوبی هم گفته باشد، جریان الهی در جهان جاری است و هیچ‌وقت متوقف نمی‌شود.

بله خداوند جهان را آفرید و در هر لحظه آفرینش جدیدی هم دارد و ثانیه‌به‌ثانیه، جهان دیگری را دارد برای شما می‌آفریند. یک دقیقه‌ی پیشِ من با الانِ من جهانی جدید است. چون آگاهی من مثل آگاهی یک لحظه پیش نیست.

یک انسان هیچ‌گاه در یک رودخانه دوبار آبتنی نمی‌کند، چون نه دیگر آن رودخانه، رودخانه‌ی قبلی است و نه دیگر آن انسان، انسان قبلی. ما موجودی هستیم هر لحظه در حال تغییر و زمانی‌که بفهمیم هر لحظه در حال دگرگونی هستیم می‌فهمیم که در پس این دگرگونی، برنامه‌ریز بسیار دقیقی هست به‌نام پروردگار یکتا.


در پناه نور و عشق الهی باشید❤️


#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصتم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 18:08


"اسب خود را یاوه داند وز ستیز
می‌دواند اسب ِ خود در راه تیز"

می‌گوید یک نفر سوار بر اسب است اما متوجه سوار بودن خود نمی‌شود. مولانا دو مثال می‌زند؛ یک مثال ظروف سبک‌وزنی که روی آب شناورند و شناور بودن خود را متوجه نمی‌شوند، یعنی در خدا غرقند اما نمی‌فهمند! و مثال دیگر کسی است که بر اسب تیزپایی سوار و حتی اهل ستیزه و پیکار با حضرت حق است، اما یاوه و ناآگاه است. این انسان آن‌قدر در پوچی و گمراهی گرفتار است که حتی نمی‌فهمد در این زندگی بر اسبی سوار شده است. مفهوم این اسب چیست؟ معنی آن پلن، نقشه و برنامه‌های الهی است که ما در حال طی‌کردن مسیر آن هستیم. ما نمی‌فهمیم که سوار بر یک انرژی شده‌ایم. این انرژیِ خلقت است که ما را به همان جایی می‌برد که می‌خواهد و فقط می‌توانیم مقاومت خود را کمتر کنیم تا راحت‌تر مسیر را طی کنیم.




"اسب خود را یاوه داند آن جواد
و اسب خود او را کشان کرده چو باد"

آن فرد ناآگاه، انرژی هستی را یاوه می‌داند و گرفتار پوچی است، او نمی‌داند که این جریان خلقت مثل باد او را حرکت می‌دهد. من و شما به سمت نقطه‌ای در حرکتیم. جریان هستی خیلی منظم کارِ خود را پیش می‌برد و این نشان می‌دهد که ما سوار بر اسب یا یک جریان انرژی هستیم که ما را به جلو حرکت می‌دهد.



"در فغان و جستجو آن خیره سر
هر طرف پرسان و جویان دربه‌در"

شخص ناآگاه، به هر طرف رو می‌کند و می‌پرسد خدا کجاست و به‌دنبال کلاسی و مکتبی برای رسیدن به اوست. مولانا می‌گوید گویا حواست نیست که سوار بر آن اسب هستی و توسط او در حال حرکتی. بعضی‌ها می‌گویند خدا وجود ندارد! امروز فلاسفه می‌گویند تو بیا اول خودت را ثابت کن که وجود داری یا نداری، خدا که هست. کسی‌که از فرط نزدیکی خدا را نمی‌بیند، انسانی یاوه و ناآگاه است.




"کان که دزدید اسب ما را کو وکیست؟
این که زیرِ رانِ توست ای خواجه چیست؟"

زیرِ ران منظور چیزی است که روی آن نشسته است. شخص ناآگاه مدام می‌گوید چه کسی اسب مرا دزدیده است؟ درحالی‌که سوار بر اسب است و نمی‌داند که توسط او در حال حرکت است! این تمثیلی از انسان ناآگاه است که مدام می‌گویند خدا کجاست و ایرادهای فلسفی می‌گیرد. مولانا می‌گوید تو سوار بر همان اسبی هستی که آن را جستجو می‌کنی!تو در حال زیستن با همان خدایی و اوست که تو را پیش می‌برد.

می‌دانید کجا می توانیم این موضوع را بفهمیم؟ زمانی‌که نقشه‌ی اتفاقات زندگی خود را بکشیم متوجه می‌شویم سوار بر اسب یا یک جریان انرژی در حرکت بوده‌ایم.

با هم تمرینی انجام می‌دهیم:
یک کاغذ و خودکار بردارید. بنویسید من که الان در حال شنیدن این لایو، تصویر یا صوت هستم، چه شد که به اینجا رسیدم؟ یک پله عقب‌تر بروید. مثلاً می‌گویید یک روز یکی از دوستانم به من معرفی کرد. آن دوست از کجا آمد؟ چگونه پیدا شد؟ چرا؟ حالم بد بود. چرا حالم بد بود؟ چون شکست خورده بودم. چرا شکست خورده بودم؟ به دلیل این اتفاق...

شما مسیر را تا چندین پله به عقب طی می‌کنید. همین الآن که مطالب معنوی جناب مولانا را می‌فهمید هشت تا پله به عقب بروید. بپرسید چرا به اینجا رسیدم؟ بعد یک نقطه‌ پیدا می‌کنید که متوجه می‌شوید به ظاهر هیچ ربطی به این جایی که هستید، ندارد. مثلاً فرض دو سال پیش تصادف کرده‌اید. ظاهرا هیچ ربطی به اینکه الآن مولانا گوش می‌کنید ندارد. اما کمی بعد متوجه می‌شوید همان تصادف یا همان اتفاق مثل یک نقشه‌ی راه، شما را هدایت کرده است و به اینجا نشانده است. چه کسی این را می‌فهمد؟ انسان اهل بصیرت. انسان اهل بصیرت مسیرهای زندگی خود را مرور می‌کند‌.

یاوه یعنی پوچ و بیهوده. انسانِ یاوه اصلاً نمی‌فهمد. فقط می‌گوید من بدبخت و بیچاره هستم. انسان خردمند مسیری که طی کرده و به اینجا رسیده است را پیدا می‌کند. می‌فهمد آگاهی که امروز دریافت کرده حاصل روزی است که اذیت شده است.

تا روی کاغذ هم ننویسید نمی‌فهمید که جریان هستی چه نقشه‌ای برای شما در نظر گرفته بوده است.


#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصتم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 18:07


یادم می‌آید زمانی عکس دختری در فضای مجازی پخش شد که می‌گفتند به قرآن بی‌احترامی کرده و تبدیل به بوزینه شده است؛ آن دختر قیافه خاصی داشت. بعد از چند سال لو رفت که آن تصویر یک مدل عروسک بود که از آن عکس گرفته و چقدر مردم برای هم فوروارد می‌کردند.

یکی از علما رو‌ به دیگری کرد و گفت که ما خواب هستیم یا بیدار؟! آنچه که داریم می‌بینیم واقعی است؟! همان‌جا یکی از علمای بسیار بزرگ تاریخ گفت: "این نسیم بی‌نیازی خداوند است" خداوند با این اتفاق نشان داد ما به شما هیچ نیازی نداریم. مایی که فکر کردیم عالم هستیم و کسی هستیم، اکنون این نسیم بی‌نیازی خداوند برای بیداری ماست که اتفاق افتاده است.

تمام کسانی که فکر می‌کنید عالم دینی هستید، فکر می‌کنید خدمتگزار به یک دیانتی، طریقتی هستید، خدا به شما هیچ نیازی ندارد. اگر هر کسی خودش را کاره‌ایی دانست حتماً خراب می‌شود. لطفاً خودتان را در مسیر معنوی، واسطه‌ی انسان و خدا قرار ندهید و خود را کاره‌ایی ندانید، وگرنه خراب می‌شوید. در واقع خداوند وسیله‌ای را که ساختید خراب کرده و دور می‌ریزد.


"تا نبیند دل، دهنده راز را
تا نبیند تیر، دور انداز را
"

پروردگار چنان می‌کند تا کسانی‌که در صورت گرفتارند، نبینند و نفهمند دهنده‌ی رازهایی که در دل آنها جاری شده کیست! ما گاهی می‌گوییم که چیزی به دلم افتاد و خداوند به دلم چیزی گفت. این را متوجه می‌شویم؛ اما آن عقل اولی که به دل جاری کرد را نمی‌بینیم چون در عالم صورت گرفتاریم. در واقع تیر را می‌بینیم اما تیرانداز یا دورانداز آن را نمی‌بینیم. جالب است که ما معلول هستیم و علت‌ها را نمی‌بینیم. زندگی که من و شما داریم یک نمای ظاهری است. اینکه چرا در ایرانم، چرا با شما دوست شدم، چرا الان این فایل را نگاه می‌کنم، چرا امروز اینجا هستم و... چراهای بسیاری هست که هیچ‌وقت جواب را در عالم ظاهر پیدا نمی‌کنید. بعضی‌ها می‌گویند چه داده‌ی معیوبی درون ما بود که ما امروز در این شرایط هستیم؟ هیچ‌وقت نمی‌فهمیم! اطلاعات ما در این دنیا خیلی کم است. ما نمی‌فهمیم کجای این دنیا قرار داریم. چرا؟ چون در ظاهر قرار داریم،
ظاهر خبر ندارد که چه خبر است. به قول جناب افلاطون ما سایه هستیم. سایه که از اصل خود خبر ندارد. ما سایه‌ای هستیم از یک اصل،  بعد فکر می‌کنیم همه چیز را می‌دانیم!

تمام کسانی‌که فکر می‌کنند به حقیقت رسیدند و مطمئنند کار و راهشان درست است و آدم‌های درستی هستند در حقیقت هیچ‌چیز نمی‌شناسند. ما نمی‌دانیم حتی در کدام یک از زمان خلقت و در کدام قسمت از کهکشان قرار داریم. منِ انسان اصلاً نمی‌دانم چه کسی هستم. موجود عجیب و غریب روی کره زمین که نمی‌دانم از کجا آمده‌ام. پس وقتی چیزی نمی‌دانیم زیاد مطمئن حرف نزنیم. کسانی‌که مطمئن حرف می‌زنند و می‌گویند قطعاً من درست می‌گویم راهشان اشتباه هست. اصلأ آگاهی ما آن‌قدر نیست که بفهمیم درست و غلط چه هست. ما فقط می‌توانیم اعتماد کنیم؛ دل به پروردگار بسپاریم و منتظر هدایت او بنشینیم و در هدایت الهی خودمان را به فنا یا قلب برسانیم.

یک داستان عرفانی هم در ایران هست با اسم تیر و تیرانداز. تیر و تیرانداز، وحدت انسان و روح است یا وحدت خالق و مخلوق است. در کدام داستان می‌توانید ببینید؟ در داستان آرش. می‌گوید: "جان خود در تیر کرد آرش / کار صدها صد هزاران تیغه شمشیر کرد آرش" شعر خیلی قشنگی در مورد آرش کمانگیر است. آرش یک تیرانداز است و تیری می‌اندازد که مرزهای ایران را مشخص کند. تیر را می‌اندازد اما بعد می‌بینند آرش نیست!
چون تمام وجودش را به آن تیر تقدیم کرده است. دور‌انداز کسی است که تمام وجودش روح شده باشد. چرا آرش را در کنار کمانش پیدا نکردند؟  چون آرش کاملاً به فنا رسیده بود. اسطوره های ایرانی معتقدند برای فنا‌شدن بایستی دورانداز شد؛ یعنی تمام وجود را به حضرت حق یا روح تبدیل کرد.
"جان خود در تیر کرد آرش" یعنی دیگر آرشی در میانه نبود و تبدیل به اسطوره شد.

هر کدام از ما در مسیر قهرمانی یا اسطوره‌ای خودمان باید یک‌بار فنا را کاملاً تجربه کنیم و مثل آرش از میان برویم و تنها آن تیر است که می‌تواند تیر دورانداز شود.


#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصتم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 18:07


"هر چه صورت می وسیلت سازدش
زان وسیلت، بحر، دور اندازدش"

هر چه شما با هوای نفس خودتان وسیله بسازید، مثلاً برای رسیدن به خداوند کلاس شرکت کنید یا  یک دین و آیینی داشته باشید و یا مکتبی را انتخاب کنید و به آنها بپیوندید، اقیانوس الهی، اینها را دور ریخته و پس می‌زند! و جالب است که دریا چیزی را در خودش نگه نمی‌دارد، تمام چیزها را می‌‌آورد و به ساحل تحویل می‌دهد.

مولانا می‌گوید وسیلت‌ها یا همان ابزارهای شناختی ذهنی که شما درست می‌کنید "بحر، دور اندازدش" یعنی خدا این چیزها را نمی‌خواهد. خدایی که از رگ قلب به ما نزدیک‌تر است نیاز به آداب و سننی ندارد. او بسیار نزدیک است و شما می‌توانید به راحتی درکش کنید؛ وقتی شما در او غرق هستید دیگر می‌خواهید چطوری راه به سوی خدا پیدا کنید! کسانی‌که در جستجوی پروردگار در عالم بیرون می‌پردازند بیشتر خودشان را سر کار می‌گذارند؛ چون دنبال وسیله هستند. برای رسیدن به بی‌صورتی باید به بی‌ابزاری یا بی‌‌وسیله بودن برسیم؛ پس وسایل خود را باید دور بریزید.

وسیله چیست؟ تمام چیزهایی است که شما به آن افتخار می‌کنید و فکر می‌کنید به رسیدن شما به پروردگار کمک می‌کند. "گرچه وصالش نه به کوشش دهند / در طلبش هر چه توانی بکوش" ما فکر می‌کنیم وصال الهی حاصل کوشش ماست. اگر چه شما باید خیلی کوشش کنید اما نتیجه‌ی غرق شدن ربطی به هنر ما ندارد. ما هنرهای ظاهری داریم که فکر می‌کنیم با این دانش و این مکتب و این طریقت می‌توانیم به خدا برسیم. هیچ گارانتی وجود ندارد. خداوند وسیله‌ها را تا جایی که به بی‌وسیلگی برسید برای شما دور می‌ریزد. پس بسیاری از کارهایی که ما می‌کنیم را خدا خراب می‌کند، خیلی از حجاب‌هایی که درست می‌کنیم و فکر می‌کنیم که ما را به مسیر الهی می‌رساند و به آن مطمئنیم، خود پروردگار خرابش می‌کند.


یادتان باشد خیلی چیزهای که از دست دادید را خداوند از شما گرفته است؛ آن قهر آمده است و وسیله را دور ریخته است؛ چرا؟ چون آنها تکه پاره‌هایی بودند که به آن چنگ زده بودیم و اجازه‌ی فرو رفتن در اقیانوس الهی را نمی‌دادند. خداوند بندها را یکی‌یکی از ما پاره می‌کند. موج دریا کارش همین است که اگر شناوری جلویش بایستد آن را خرد کرده و دور می‌ریزد و عصاره‌اش را درون خودش می‌کشد؛ این کاری است‌ که دریا می‌کند. اگر ما هم قسمت‌هایی از زندگی‌مان را از دست دادیم طبق برنامه‌ریزی الهی بوده است. حتی اگر شما به یک انسانی معنوی دل ببندید، بگویید که مثلاً این پیر است، این استاد است، این خیلی خوب است و او وسیله‌ی شما شد و جای خدا را گرفت حتماً آن فرد جلوی چشم شما خراب می‌شود و از چشم شما می‌افتد. چون خداوند وسیله‌ها را از شما می‌گیرد. بسیاری از شکست‌هایی که فکر می‌کنید در مسیرهای الهی خوردید خواست خداوند برای خالص‌کردن شما بوده است. خداوند خواسته دست‌تان را از چیزی که فکر می‌کنید براي شما ابزار خوبی است خالی کند و بگوید من هیچ‌کدام از اینها را نمی‌خواهم.

زمانی‌که مغول‌های بیابان‌گردِ اسب‌سوار حمله کردند و نیشابور را گرفتند، اولین کاری که کردند به مسجد آمدند و تمام علما و بزرگان را به خدمت گرفتند که خدمتکاری اسب‌های ما را بکنند. حالا فرض کنید طرف یک دانشمند یا یک آخوندِ باسواد آن‌زمان بوده است و الان باید اسب‌ها را تمیز کند. مسجد بسیار جای محترمی است، هیچ‌وقت با اسب وارد آن نمی‌شوند. مغول‌ها با اسب داخل مسجد می‌آمدند و زیر دست‌ و پای اسب‌ها به جای کاه، مصحف قرآن پهن می‌کردند که فضولات روی قرآن‌ها بریزد. تصور کنید شما یک عالِم دینی هستید و تمام عمرتان ورق قرآن را بوسیده‌اید و بالا گذاشتید و یک‌بار نشده است که احترام قرآن را نگه ندارید، برای مسجد احترام قائل بودید، برای خودتان هم احترام قائل بودید؛ حال یک آدم بیابان‌گرد آمده مسجدتان را خراب که نه، تبدیل به اصطبل اسب‌ها کرده و قرآن‌ها را زیر دست و پای اسب‌ها گذاشته باشد، چه حالی پیدا می‌کنید؟! در حیرت می‌افتید که خدایا ما فکر می‌کردیم اگر کسی دست به قرآن بزند و بی‌احترامی به آن‌ کند، تبدیل به بوزینه می‌شود، حال اینها با آن چه می‌کنند!


#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصتم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 18:07


پس من الان به هر طرف نگاه می‌کنم بازتاب اندیشه‌های باطل خودم را می‌بینم. مثلاً من یک نواقصی دارم و انسان‌ها را پر از نقص می‌بینم و می‌گویم چقدر همه بد هستند. در‌حالی‌که بدی و نقص در خودم است که بدی بقیه را می‌بینم. زمانی‌که من از خدا پر شدم، همان نم اول خدا که به من رسید، من آدم‌های خوبی می‌بینم که همه‌ی آنها تشنه‌ی یک معبود آسمانی هستند و او را هر لحظه در دل‌هایشان جستجو می‌کنند. وقتی انسان‌ها در اقیانوس الهی عمیق شدند دیگر چیزی به جز خدا نمی‌بینند. پس کسی که در اقیانوس الهی غرق شد، هر طرف که رو می‌کند رو به خداست.

قرآن می‌گوید: "فأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ" به هر طرف که رو کنید رو به خداست. هر کسی که وجودش کاملا در خدا غرق شده باشد هر طرف که برود خدا را می‌بیند. "به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم / به دریا بنگرم،‌ دریا تو بینم"

پس برای غرق شدن مقاومت نکنید. تمام امواج زندگی، بازی الهی است تا شما زودتر غرق شوید؛ از نگاه حکمت خسروانی و حکمت اسلامی و حکمت تمام حکمای ایرانی، ما راه گریزی به جز فنا نداریم. فنا فقط مال عرفا نیست، مال شماست. یعنی شما باید فنا شوید. فنا شدن یعنی اینکه وجودتان را در مقام متعال پروردگار غرق کنید و وقتی غرق شدید اگر آن لحظه "اناالحق" گفتید درست است. هم فرعون و هم منصور ادعای خدایی می‌کردند و می‌گفتند من خدا هستم! اما از انا‌الحقِ منصور تا فرعون راه بسیار درازی است.




"عقل، پنهان است و ظاهر، عالمی
صورت ما موج و یا از وی نَمی"

می‌گوید عقل پنهان است. منظور، عقل اول است که اولین مخلوق خداوند و اولین جلوه‌ی پروردگار در جهان هستی است. این همان موجی از جریان خلقت است که ما آن را نمی‌بینیم، همان انرژی که گونه‌ی بشر را حفظ کرده و روزی رسانی همه موجودات را انجام می‌دهد و تمام اجرام آسمانی را در موقعیت خودش قرار داده است. در پس تمام بی‌نظمی‌های جهان هستی، هوش و درایت و دانش و فهمی است که آن عقل الهی است، ما آن را نمی‌بینیم و هموست که جهان را اداره می‌کند.

مولانا می‌گوید شما ظاهر عالم را می‌بینید،
آن عقل الهی از شما پنهان است. ما در بهترین شرایط‌ می‌توانیم فقط یک موج باشیم و تا وقتی صورت و ظاهر ما شبیه یک موج یا کف و یا یک نم روی دریا باشد به عمق اقیانوس الهی پی نمی‌بریم. واقعاً بهترین واژه‌ای که شما می‌توانید با آن پروردگار را حس کنید، اقیانوس عشق و رحمت الهی است. اگر کسی بتواند در اقیانوس عشق و رحمت الهی غرق شود حتی فیزیکی هم می‌تواند آن را درک کند. در تمام اینها قبل از اینکه ادراک باطنی‌ بیاید حس ظاهری آن پیش می‌آید. یعنی شما موجی از رحمت الهی را حس می‌کنید، این موج به بدن شما می‌خورد و حس می‌کنید که تمام بدن خود را در خدا غرق کردید. کسانی‌که خودشان را در نور الهی تصور می‌کنند، گام اول را در این ادراک طی می‌کنند و بعد از  مدتی عاشق آن موج شده و غنی‌تر می‌شوند تا بتوانند در دریا غرق و با آن یکی شوند.


#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصتم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 18:07


"تا نشد پر بر سر دریا چو تشت
چون که پر شد تشت در وی غرق گشت"


می‌گوید تا زمانی‌که تشت‌ها یا کاسه‌ها خالی هستند روی سطح آب شناور هستند؛ اما وقتی پر از آب می‌شوند به عمق دریا نفوذ می‌کنند. فرض کنید دریا می‌شود خدا و وجود ما یک کاسه‌ی خالی است. ما باید کاسه‌ی خود را از خدا پر کنیم. خدا که ماده نیست تا کاسه‌ها را با آن پر کرد! تمامی اینها مثال است، برای اینکه من و شما بتوانیم بفهمیم مفهوم وحدت با جریان خلقت یا جریان خالق چگونه است.

پس وجود خود را باید از خدا پر کنید. تصور کنید جریانی در جهان هست که ما آن را  نمی‌بینیم، وقتی وجود شما از این جریان که خداست، پُر شد و یا عشق و نور الهی تمام وجود شما را گرفت، سنگین می‌شوید و در خدا فرو می‌روید. پس خدا را یک اقیانوس و خودمان را کاسه‌های خالی فرض می‌کنیم. این کاسه که پر شود در اقیانوس و در خدا غرق می‌شویم. ما به اندازه‌ای که به درک خدا برسیم در این اقیانوس الهی بیشتر فرو می‌رویم. الان همه‌ی کاسه‌های ما خالی است. باید لبریز از وجود متعال پروردگار شویم تا بتوانیم به خود پروردگار برسیم.

یک نکته‌ی بسیار مهم: ما برای رسیدن به خدا، باید از خودِ خدا کمک بگیریم. کاسه برای غرق شدن در این اقیانوس باید درون خود را از همان اقیانوس که از جنس عشق و رحمت الهی‌ است پر کند. آن ظرف خالی باید از همان اقیانوس، سنگین شده و در آن غرق گردد. پس راه خداشناسی، از خود خدا می‌گذرد که به آن "سروش" می‌گویند. سروش پیغامی است از عالم غیب، یک دریافت از عالم غیب است که آدم را به آنجا وصل می‌کند. وقتی یک حس و حال معنوی خوبی پیدا می‌کنیم تازه یک دعوتنامه دریافت کرده‌ایم. وقتی در دریا غرق شدید به "فنا" رسیده‌اید.

الان در مقام حیرت هستیم. حیرت چیست؟
تعدادی کاسه‌ی بی‌‌خدا‌! "بی‌خدا" یعنی  جریان خلقت الهی در آن کاسه جاری نیست، پوچ است و این پوچی باعث شناور شدن آن کاسه شده و نتوانسته وزین شود. زمانی‌که اندکی خدا در آن وارد شود و وزین شود غرق می‌شود. الان ما همه کاسه‌های در حیرت هستیم.

نشانه‌ی حیرت چیست؟ این است که خدا را احساس نمی‌کنیم. انسان در حیرت در جاهای مختلف دنبال خدا می‌گردد. امروز سر این کلاس و فردا در آن دین و پس فردا هم لائیک و آتئیسم می‌شود و خدا را کنار می‌گذارد و مدام به جاهای مختلف سر می‌زند. چرا؟ چون کاسه‌ی سبکی است! این کاسه‌ی سبک به این طرف و آن طرف پرتاب می‌شود. در این مثال، دریا یا پروردگار مثل یک مادر می‌گوید در آغوش من بیا! اما ما پر از هوا هستیم. وقتی ما پر از هوای نفس باشیم در اقیانوس عشق الهی شناور می‌مانیم و غرق نمی‌شویم. ما باید داخل اقیانوس برویم. اگر می‌خواهید به داخل بروید باید هوا از کاسه یا ظرف شما خارج شود یعنی از هوای نفس یا خواسته‌های بیهوده خالی شوید. وقتی خارج شدید از خدا پر شده و در او غرق می‌شوید. به این حالت "فنا" می‌گویند.

طبق تقسیم‌بندی هفت مرحله‌ای حضرت عطار، شما از توحید به فنا می‌رسید. طبق تقسیم‌بندی صد مرحله‌ای جناب خواجه عبدالله انصاری، شما از توبه به مرحله‌ی صدم یعنی فنا می‌رسید و در آخر غرق شدن است!پس لطفاً الکی مقاومت نکنید؛ بهتر هست زودتر غرق شوید. یعنی تمام بازی‌های زندگی، تمام افرادی که شما می‌بینید و درس‌ها و اتفاقاتی که در زندگی شما رخ می‌دهد، فقط یک هدف دارد، اینکه شما را در اقیانوس عشق و رحمت الهی غرق کند. پس همین الان غرق شوید. غرق شدن یعنی اینکه تمام وجودمان را پر از خدا کنیم و خداوند ما را در بر بگیرد و به فنای فی‌الله برسیم و چنان در فنای فی‌الله غرق شویم که هر طرف نگاه کنیم گویی خداست که می‌بینید!

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصتم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 18:07


در دفتر اول بیت ۱۱۰۶ و داستان خرگوش و شیر قرار داریم که شیر در دام مکر خرگوش گرفتار می‌شود.

همی در بیان مکر خرگوش

«در شدن خرگوش بس تأخیر کرد
مکرها با خویشتن تقریر کرد»


خرگوش قصد دارد شیر را به دام بیاندازد. نکاتی که در جلسات پیش، خدمت شما گفته شد این بود که خرگوش برنامه و پلن خود را به دیگر حیوانات اعلام نمی‌کند. چون سبب طاق و جفت شدن کار می‌شود، یعنی کار خراب می‌شود. خرگوش برنامه‌ی خود را مرور می‌کند. به‌طور کلی هر کاری  می‌خواهید انجام دهید یک بار تصویر سازی ذهنی آن را انجام دهید، این‌کار خیلی می‌تواند اثر بخش باشد.



«در ره آمد بعد تأخیر دراز
تا به گوش شیر گوید یک دو راز»

خیلی ساده است و نیاز به شرحی ندارد. می‌گوید از راه رسید و رفت تا یکی دو راز را به گوش شیر برساند. مولانا در میانه‌ی داستان، حرف‌های حکیمانه می‌زند تا ما نه خیلی جذب داستان شویم و نه خسته‌ی حکمت‌ها گردیم. او با بازی بین حکمت و داستان، حقایق الهی را به ما تلقین خواهد کرد.




«تا چه عالم‌هاست در سودای عقل
تا چه با پهناست این دریای عقل»


مولانا از مزایای عقل می‌گوید. عقلی که از اینجا به بعد مولانا درمورد آن صحبت می‌کند، خرد یا هوش جهان هستی است. یک هوش پنهانی که در سرتاسر جهان هستی وجود دارد و به آن عقل اول می‌گویند. می‌گوید اولین چیزی که خدا خلق کرد عقل بود. البته عقل ما، عقل اول نیست؛ اگر عقل ما به سرچشمه آگاهی‌های الهی وصل شود، عقل اول می‌شود. در اینجا مولانا خداوند یا جلوه‌ی خداوند در خلقت و یا به‌عبارتی هوش خداوند در خلقت را به دریایی پهن تشبیه می‌کند.

در ابیات بعدی مشخص می‌شود که مولانا در حال فضاسازی برای ذهن ماست تا بتواند صورت و صورتگر و یا ظاهر و باطن را به ما بفهماند. مولانا می‌گوید هر چیزی که شما می‌بینید صورتی دارد، اگر در این صورت بمانید، غرق خواهید شد به اشتباه می‌افتید؛
و اگر به باطن آن نفوذ کنید به درک می‌رسید.



«صورت ما اندر این بحر عذاب
می‌دود چون کاسه‌ها بر روی آب »


بزرگوارن! جناب مولانا در حال توضیح پدیده‌ی خلقت است، لطفاً یک تصویرسازی ذهني داشته باشید. بحر یا رودخانه‌ای در حال حرکت است، تعدادی کاسه روی این رودخانه سوار هستند. این کاسه‌ها صورت من و شماست! صورت یعنی بدن فیزیکی من و شما. یعنی این اسم و قیافه و ظاهری که داریم، شبیه یک کاسه است که بر روی آب درحال حرکت است. تصور کنید یک جریان انرژی به نام عقل‌ اول یا جریان خلقت الهی، در کل جهان و عالم هستی جاریست. این می‌شود نیروی پروردگار در جهان هستی. ما آن را نمی‌بینیم، ما صورت ظاهر هستیم، اگر دریا یا اقیانوس را پروردگار فرض کنیم، من و شما بر روی اقیانوس پروردگار شناور هستیم.

مثالی که امشب می‌زنیم، قضیه‌ی وحدت وجود را می‌تواند برای شما حل کند و به درک آن برسید. وحدت وجود یا وحدت خالق و مخلوق، یک بحث عظیمی است که در گذشته در فایل‌های زیادی در مورد آن صحبت شده‌ است. زمانی بود که وقتی یک عارف فریاد اناالحق و رسیدن به حق را می‌زد او را  می‌کشتند. چرا؟ چون نمی‌فهمیدند وحدت وجود یعنی چه؟ تا اینکه ملاصدرا با ادلّه‌ی عقلانی توانست ثابت کند که انسان می‌تواند در یک گسترشی با خدا در پیوند یا وجه مشترک قرار بگیرد. اینجا هم مولانا در واقع وحدت ما با خالق را نشان می‌دهد. 

حتما نیاز است که جلسه‌ی امروز را با تصویرسازی بفهمید. جریان عظیمی از آگاهی الهی را فرض کنید که این آگاهی جلوه‌ی پروردگار بر روی زمین است و در هستی جاریست، می‌توانیم بگوییم این جریان، روح‌الهی و یا عقل‌ الهی است. خودتان را یک سری کاسه‌ یا خس و خاشاک شناور روی آن جریان تصور کنید، گویا که ما در خدا هستیم،
اما پر از خدا نیستیم. چرا؟ چون بر روی این اقیانوس شناور هستیم.

حکمای پیشین می‌خواستند با مثال‌های موجود چیزی را به ما تفهیم کنند و ما باید این مثال‌ها را کاملاً تجسم کنیم تا بتوانیم بفهمیم مولانا چه درسی می‌خواهد به ما بدهد و درس او بسیار مهم است. اگر ما یک لحظه بتوانیم به حس وحدت با جریان خدا یا جریان خالق در جهان هستی برسیم این حس می‌تواند حالت‌های معنوی خیلی خوبی در ما ایجاد کند. پس مولانا می‌گوید که همه‌ی شما کاسه‌های شناور روی سطح آب هستید.
#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصتم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 18:06





شرح مثنوی معنوی
جلسه‌ی شصتم

سلام و عرض ادب خدمت سروران گرانقدرم

به‌ جلسه‌ی دیگری از شرح مثنوی شریف معنوی خوش آمدید.


#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصتم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 18:05


شرح مثنوی برای نوجوانان و جوانان
♦️ جلسه شصتم


🌿 آدرس شعر:
مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات ۱۱۰۷ الی ۱۱۲۱

🌿 نام حکایت:
نخجیران و شیر

🌿بیان شعر:
«در شدن خرگوش بس تأخیر کرد
مکر را با خویشتن تقریر کرد»

🌿 شرح:
هم در بیان مکر خرگوش

💛موضوعات:
خِرد یا هوش جهان هستی
خلقت جهان هستی
وحدت وجود
سروش
مقام حیرت
فنا

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_شصتم

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 18:05


ممکن است‌ که امروز طالبان، القاعده و خیلی از گروه‌های بنیادگرای دینی، کارهای زننده‌ای می‌کنند، اما نیت بنیان‌گذار اسلام این بوده که جهان به صلح و دوستی ختم شود و واقعا عمده‌ی آیات قرآن و روایاتی که می‌بینیم آدم‌ها را به سمت دوستی و محبت می‌برد و قسمت اندکی‌ است‌ که به سمت جنگ و دفاع می‌کشاند. پس لطفا بی‌دلیل با اینها نجنگید. الان در نسل جوان می‌بینم که دشمنی دارند و با پیامبر می‌جنگند. به فرض اینکه پیامبر برای هزار و چهارصد سال پیش بود، درست نیست الان بخواهید اینچنین وقت خود را بگذارید و بگویید پیامبر آدم خوبی نبود... سودی ندارد. بیایید آن قسمت‌هایی را که مفید و خوب است، در زندگی‌تان استفاده کنید و بیهوده سرگرم جنگ با کسی‌که بسیار شما را دوست داشته نشوید!

پیامبر، انسانی است فوق‌العاده مهربان، این را نه به‌خاطر دیانت بلکه به‌عنوان کسی‌که تاریخ را خوانده می‌گویم که ايشان آدمی است فوق‌العاده مهربان. به‌قدری این فرد مهربان و خوش‌اخلاق است که مهر و محبت‌شان هنوز هم در قلب‌ها جاریست و درست نیست که من امروز دو سه ایراد در زندگی‌شان پیدا کنم و سرگرم دشمنی با ایشان بشوم.

بیایید به مولانا اعتماد کنید! مولانا اسلام‌شناس است، ایرانی است، تفکرات آیین مهری دارد، تفکرات ناسیونالیستی بسیار شدیدی دارد. وقتی مولانا این بیت را می‌گوید به‌عنوان یک حکیم به او اعتماد کنید. "نام احمد نام جمله انبیاست / چون‌که صد آمد نود هم پیش ماست" پیامبر اسلام می‌تواند یک انسان بسیار دوست‌داشتنی باشد و محبت‌شان بسیار در قلب ما جاری باشد و می‌بینید که محبت ایشان هنوز هم در جهان جاری است.

من امروز نمی‌توانم یک شرکت کوچک را بر پا کنم، نمی‌توانم یک کار کوچک انجام دهم و شکست می‌خورم، چقدر همه‌ی کسب و کارها و حرکت‌ها شکست می‌خورد؛ اما ببینید پیامبر چه حرکت عظیمی درست کردند. شاید قسمت‌های زیادی از آن حرکت  به خونریزی و خشم، ختم می‌شود اما ذات آن هدف برپاکردن یک صلح جهانی بود؛ مطمئن باشید نگرش پیامبر نگرش صلح است، نگرش آشتی است، نگرش دوستی است؛ منتهی در گذرِ زمانه به اینجا کشیده شده است! پس اگر به نام اسلام و به اسم پیامبر مورد تجاوز و یا آزار و یا هرگونه تعرضی قرار گرفتید و به‌نام خدا و پیغمبر اموال‌تان را غارت کردند، با رفتار انسان‌های ناشایست مواجه شده‌اید، اما ذات پیامبر اسلام یکی از نیکوترین انسان‌های خلق شده در جهان است.

فارغ از تمام ایدئولوژی‌ها و سوای هر نوع نگاه ماورایی به پیامبر، باید بگویم ایشان فوق‌العاده باهوش و دارای شهود و ادراک بسیار قوی بوده‌اند. اصلا نمی‌گوییم رسالت دارد و فرستاده است؛ اما یک چنین انسانی بر روی کره‌ی زمین زیسته است. امروز یک برنامه‌های حساب شده‌ای می‌آید و مدام به پیامبر توهین می‌کند! اولا که ما نباید موضع بگیریم و بجنگیم، چون خداوند خودش نام‌های مقدس و انسان‌های پاک را ملکوت می‌بخشد و حفظ‌شان می‌کند و نیاز نیست آبروی خودمان را ببریم و بجنگیم. چون دیدم وقتی‌که مثلا کاریکاتور کشیدند، خیلی از مسلمانان رفتارهای زننده‌ای کردند؛ اصلا نیازی به این رفتارها نیست؛ چون تمام اینها حل می‌شود.

شخصا کم پیش آمده که تا به امروز به شما توصیه کرده باشم و هر چه که می‌گویم فقط شرح ابیات است؛ اما این‌بار این توصیه‌ی شخصی من است که رابطه‌ی قلبی‌تان را در هر دیانتی که هستید با پیامبر اسلام حفظ کنید. پیامبر یک انسان فوق‌العاده است.

در پناه نور و عشق الهی باشید ❤️


#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_پنجاه‌ونه

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 18:05


«زان که بَوش پادشاهان از هواست
بارنامه‌ی انبیاء از کبریاست»

دوتا کلمه را با هم مقایسه می‌کند؛ بوش و بارنامه. هر دو کلمه به معنی شکوه و قدرت و بزرگی است. جناب مولانا در ابیات قبل دو نوع اندیشه را با هم مقایسه کرد. گفت شما یا باید از هوا استفاده کنيد یا از هو. اینجا نیز می‌گوید پادشاهان یا امرا و حکمایی که از بَوش یا قدرت و شکوه پادشاهی‌خود استفاده می‌کنند، بدانند اینها هوا و گذرا است، این حکومت‌ها ناپایدارند چون از هوا استفاده می‌کنند.

هوا چیست؟ آنچه که ذهن‌ها را به سمت بیهوده می‌برد، شعارهای الکی می‌دهد، حرف‌هایی می‌زند که پایه و منطق ندارد، شعارهای تبلیغاتی می‌دهد، این هوا است. اما انبیاء یا اولیای الهی بارنامه دارند، نامه‌ای از بار الهی دارند و از کبریا سخن می‌گویند. از بزرگی پروردگار و از حشمت و جاه و شکوه حضرت حق سخن می‌گویند. چون از ناحیه‌ی هو یا پرودگار سخن می‌گویند، اینها پایدار می‌شوند. اینجا یک نکته‌ی بسیار اساسی را به ما یادآور می‌شود که عزت چیزی نیست که کسی بتواند خودش آن کسب بکند؛ عزت را خدا می‌دهد. بعضی‌ها از رسانه‌ها با قدرتی که دارند از خود تعریف می‌کنند و خود را به جهان، خوب جلوه می‌دهند. دست‌های کسی که دروغ گفته باشد و دورنگ باشد، رو می‌شود. کبریا یا عظمت و بزرگی را فقط پروردگار به انسان‌ها می‌بخشد و امروزه عظمت و بزرگی انبیا و اولیا در چشم همه، حداقل در نگاه دین‌داران حفظ شده است و دوست‌شان دارند.



"از دِرَم‌ها نام شاهان برکَنند
نام احمد تا ابد برمی‌زنند"


نام برکندن یعنی حکاکی کردن، از درم‌ها یعنی از روی سکه‌ها نام پادشاهان را برمی‌کنند، یعنی حک می‌کنند. مثلا می‌گویند که بنرش را چاپ کنید، عکسش را  روی در و دیوار بچسبانید و روی تمام پول‌ها چاپ کنید! مولانا می‌گوید تمام اینها کارهای پادشاهان است؛ اما نام احمد، نام پیامبر صلوات‌ الله علیه تا ابد برمی‌زنند. پیامبر نه عکسش را جایی چاپ کرد و نه اسمش را روی سکه‌ای زد، هیچ‌کدام از این کارها را نکرد. اما تا به امروز نام ایشان را به نیکی یاد می‌کنند و هنوز هم زمانی‌که اسم پیامبر صلوات الله علیه شنیده می‌شود افراد به او درود می‌فرستند، این می‌شود یک انسانِ نیک. کسی‌که در سایه‌ی "هو" یا در سایه‌ی "او" باشد با کسی‌که در سایه‌ی هوا باشد کاملا متفاوت خواهند بود. یک شعر بسیار زیباست که می‌گوید: "نام احمد نام جمله انبیاست / چون‌که صد آمد نود هم پیش ماست‌" یعنی نام احمد و نام پیامبر اسلام یا همان آگاهی و درایت ایشان، درایت تمام انبیاست. پیامبر کامل‌کننده‌ی آگاهی و دانش تمام پیامبران پیشین بود؛ "چون‌که صد آمد نود هم پیش ماست!" این‌ ابیات زیبا ارادتِ جناب مولانا به پیامبر اسلام صلوات الله علیه بود.



بزرگواران! سخنی در مورد پیامبر خدمت مبارک شما بگویم. امروزه عده‌ای می‌گویند که چرا ایشان چند تا زن داشت... چرا جنگ کرد... چرا این کار یا آن کار را کرد... آدم خوب که نباید این‌طور باشد...

خیلی سخت است قضاوت کردن بر تاریخی که قسمت زیادی از آن، چند صد سال بعد از پیامبر نوشته شد و واقعا اینکه ما توجه کنیم تا ایرادهای آن زمان را در بیاوریم برای ما سودی ندارد.

شما این قسمت‌ها را ببینید، از طرف دیگر سخنان پیامبر را هم ببینید. عمده‌ی سخنان پیامبر هنوز در زمانه‌ی حال ما کاربرد دارد. ممکن است که بگوییم که امروزه دیگر چند همسری را در دنیا نمی‌پسندند، این را نمی‌پسندند، آن را نمی‌پسندند که البته اینها هم قالب همان فرهنگ آن‌زمان بود؛ اما شما اینها را کنار بگذارید و ببینید انصافا وزن سخن‌های نیکویی که از پیامبر صلوات الله علیه باقی مانده است چقدر زیاد است. برخی پیج‌ها را می‌بینم که چند جمله و چند حکایت از پیامبر می‌گذارند و می‌گویند که پیامبر این حرف را زد پس آدم بدی است. شما بیایید در همان بستر زمانه اول نگاه کنید. در ۱۴۰۰ سال پیش تقریبا همه‌ی ابناء بشر همین‌طور نگاه می‌کردند. الان بعضی‌ها می‌گویند پیامبر نگاه قشنگی به زن نداشت. شما چرا نگاه افلاطون را نمی‌بینید. وقتی‌که افلاطون یک جمله‌ی بسیار زننده‌ در مورد زن می‌گوید، چرا از افلاطون ناراحت نمی‌شویم؟! نگاه جالینوسی و افلاطونی در آن زمان اصلا زن را تحویل نمی‌گرفت. پس یک مقداری به جَو زمانه باید نگاه کرد.

موضوع دیگر که خیال‌تان را راحت کنم؛ اطلاعاتی که از گذشتگان به ما رسیده، ملغمه‌ای از درست و غلط است. شما آن قسمت‌های درستش را استفاده کنید و با انسان‌های اثرگذار تاریخ بی‌دلیل نجنگید؛ چون این افراد آدم‌های بزرگی بودند. ایشان آدم‌هایی بودند که تلاش‌شان در راستای ارتقای بشریت بود.


#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_پنجاه‌ونه

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 18:05


"خوش بود پیغام‌های کردگار
کو ز سر تا پای باشد پایدار"

نشانه‌ی پیغام‌های پروردگار این است که ما را دچار اضطراب نمی‌کند. می‌گوید: "خوش بود پیغام‌های کردگار" حتی ممکن است پیغام‌های پروردگار بخواهد یک اتفاق ناگواری را به ما بگوید؛ اما شما باید به پذیرش آن اتفاق برسی و این خوش است! یعنی شما می‌فهمید این هم قسمتی از مسیر زندگی است. بعضی وقت‌ها ما دچار اضطراب و ترس‌های نفسانی می‌شویم و فکر می‌کنیم پیغام‌های الهی است. یادتان باشد هشدارهای الهی حال خوش دارد، حال بد ندارد.

و نشانه‌ی دومِ آن، این است که پایدار است. مثلاً شما از خدا طلب می‌کنید که راهی را برای من نمایان کند؛ بعد صدایی می‌گوید که برو و این کار را انجام بده، ده دقیقه بعد می‌گوید نه این کار را انجام نده یک کار دیگر انجام بده؛ اینها بازی‌های نفسانی است. برای اینکه شما بتوانید به یک مرحله‌ی باثباتی برسید، مطالبی را که گفتم باید رعایت کنید؛به هیچ عنوان وسواس فکری نداشته باشید. کسانی‌که مدام با خودشان در حال فکر کردن هستند، پیغام‌های الهی را نمی‌توانند از درون دریافت کنند و از این پدیده‌ی الهی شگفت‌انگیز که در زندگی ما هست بی‌بهره می‌شوند.

پس یادتان باشد برای دریافت پیغام‌های کردگار، در صفر باشید و کاملاً باید حال خوشی به شما دست بدهد. چون پیغام اگر از نفس است اضطراب می‌آورد؛ اگر از حق یا قلب است ما را خوش می‌کند، خوشحال یا حتی خوش‌بو می‌کند، حس خوب به ما می‌دهد و کاملاً پایدار است و دچار نوسان نمی‌شود. پیام خداوند این‌گونه نيست که بخواهد هر لحظه نظرش عوض شود.



"خطبه شاهان بگردد وان کیا
جز کیا و خطبه‌های انبیا"

خطبه شاهان یعنی سخنرانی و گفتار پادشاهان. بگردد یعنی دگرگون شود، از میان می‌رود. به‌نوعی می‌گوید حکام از میان می‌روند و خطبه‌ی آنها در هم می‌پیچد. شما اگر تاریخ را بخوانید می‌بینید چه حکام بزرگی بودند و چه سخنرانی‌های انگیزشی محکمی می‌کردند که همه‌ی آنها از بین رفتند و همان سخنرانی‌های انگیزشی آنان را اگر امروز گوش کنید خنده‌تان می‌گیرد. ما سخنرانی بهتر از هیتلر نداشتیم. الان شما یک‌بار سخنرانی هیتلر را گوش کنید، از آن همه دادزدن، خند‌ه‌تان می‌گیرد. در آن زمان ارزشمند بود! مولانا می‌گوید این‌ سخنان بگردد و از میان می‌رود.

«وان کیا» می‌ماند. حال "کیا" چه هست؟ کیا در فرهنگ فارسی مفهومی ماورائی دارد. خداوند یک قدرت کیانی یا یک فرِّ کیانی به من می‌دهد که ماندگار است، چون سهم الهی من است، حقِ من است! مولانا خطبه‌های انبیاء را به‌عنوان صحبت‌های  انسانِ کیا مثال می‌زند. کیاست به معنی تیزبینی و تیزهوشی است، اما به‌طور کلی کیان یا کیا به نوعی ادراک ماورائی اشاره دارد.

پادشاهانی که حرف‌هایی زده‌اند و بعد از مدتی ثابت شده آن سخنان در اثر نفس آنها بوده است، خطبه‌های آنها بی‌ارزش می‌شود. شما چند سال بعد سخنرانی همان کسانی را که سخنان آنها امروز بسیار ارزشمند است، گوش کنید، می‌بینید اصلا بهایی ندارد؛ مگر اینکه فرِّ کیانی داشته باشد! یعنی حاکمی که فرَّ کیانی داشته و در سخنان خود، نورِ الهی داشته باشد، اگر بعد از سال‌ها نیز سخنان او را بشنويد می‌بینید که سخنانش زیباست و صحیح می‌گوید و حکیمانه حرف می‌زند. مولانا می‌گوید انبیاء این‌گونه هستند.

شما ببینید چقدر فلسفه تغییر کرده است، ولی سخنان انبیاء خیلی تغییر نکرده است؛
همانی است که بوده است و امروز هم بشریت را به سمت و سوی هدایت‌گونه‌ای می‌برد. از سقراط و افلاطون و ارسطو گرفته تا فلاسفه و حکام مدرن، اینها نسل به نسل حرفهایشان کاملا عوض شده است، اما سخنان انبیاء چون سخنانی اخلاقی بوده هنوز هم استفاده می‌شود و تغییر نکرده است، چون دارای  فرَّ کیانی است.

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_پنجاه‌ونه

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

21 Feb, 18:05


مثلاً در نظر گرفتن یکی از صفات پروردگار، باز هم یک تصویر ذهنی برای ما می‌سازد، اما وقتی می‌گوییم "او" یا "هو" یعنی یک درجه بالاتر از آن صفت یا نام پروردگار. وقتی شما آرزو‌های خود را زمین گذاشتید، پیغام هو ظاهر می‌شود. پس برای "هو" یا "او" ارزش بسیاری قائل باشید. در تصوف اذکاری هست که وقتی نَفَس  می‌کِشند ذکر "هو" را می‌گویند. چرا؟ چون یادی از یک بی‌نام و یک بی‌شکل می‌کنند.

در بعضی کشور‌ها همین "هو" را تغییر داده‌ و به یک مانترا تبدیل کرده‌اند؛ مثلا می‌گویند هیو، بعضی‌ها هم می‌گویند هوووو... یعنی تبدیل به یک مانترا شده و به‌عنوان یک ذکر تکرار می‌کنند.

به اعتقاد بعضی‌ها، "هو" انسان کامل است، بعضی‌ها می‌گویند ولیِ زمانه، بعضی‌ها می‌گویند بالاترین درجه‌ی آگاهی که حضرت حق به یک انسانی می‌دهد. برای اینکه پیغام هو را بشنوید باید هوا‌ها به پایان برسد.

یک مثال برای شما می‌زنم. ما می‌خواهیم ان‌شاءالله بعد از این شرح مثنوی، همه‌ی شما به یک شهود و ادراک درونی برسید. من به دلم می‌افتد که این کار را انجام دهم یا ندهم، باید ببینید چقدر هوا یا بازی ذهنی یا پارازیت‌های ذهنی در آن نقش دارد یا اینکه چقدر خودم دوست دارم که این اتفاق بیافتد. همین "من دوست دارم" و "من می‌خواهم" یک پارازیت و آرزوست. نقش و پارازیت باید برطرف شود. وقتی تمام این حرف‌ها تمام شد و شما به سکوت رسیدید چیزی که به دل شما می‌افتد پیغام هوست. یعنی پیغام از یک درجه‌ی بسیار بالای آگاهی.

پس، در خواستن‌ها مثل "من دوست دارم در این راه موفق شوم" یا "من می‌خواهم کسب و کار را شروع کنم و خیلی پولدار شوم"... چون آرزو دارم خودبه‌خود به پیغام هو و الهام و شهود نمی‌رسم. چون آرزو دارم این کار موفق شود. مثلا می‌نشینم مراقبه می‌کنم که خدایا به من یک راه نشان بده، بعد همین‌طور پیام می‌آید که خیلی خوب است... خیلی موفق هستی... برو جلو... بعد می‌روم و شکست می‌خورم. چرا؟ چون آرزو داشتم، چون در آرزو خواسته بودم و نمی‌توانستم به صفر برسم.

هر زمانی شما به صفر برسید ندای هو را می‌شنوید. صفر بودن یعنی هیچ چیز برای شما مهم نباشد؛ کاملاً خود را واگذار کرده باشید و هیچ منی در میانه نباشد، تیپ شخصیتی شما پاک شده و  "دوست دارم" و "چه شکلی هستم" کاملاً از میان رفته باشد؛
آن زمان شما در صفر قرار گرفته اید. به شکلی در صفر باشید که هیچ‌گونه منی از خود نشان ندهید، در این حالت که قرار می‌گیرید و آرزو‌هایتان پاک و سکوت ذهنی بر ذهن‌تان حاکم شده باشد و از اطلاعات جانبی هم استفاده نکرده باشید، پیامی می‌شنوید که حاصل یک پرسش است و این پیام قابل اعتمادتر است. مولانا می‌گوید این‌طوری پیام هو را می‌توانید دریافت کنید. پس لطفا این بیت شعر را از حفظ کنید.


پس هوای نفس، خواهش‌های نفسانی را کنار بگذاریم تا پیغام هو را بشنویم.

ببینید شیوه‌ی غیب‌گوییِ از قلب این است که شما به هیچ چیز فکر نکنید. مردم از بسیاری عرفا سوال می‌کردند و ایشان راحت پاسخ می‌دادند. چرا؟ چون اصلاً فکری به‌جز آن نداشتند. وقتی یک‌نفر که به آنها مراجعه می‌کرد هیچ‌گونه پیش‌نویس‌ ذهنی نسبت به او نداشت، قضاوت ذهن او صفر شده بود. چون هیچ قضاوتی نداشت و پیام هوا در ذهنش نمی‌آمد، پیام هو را می‌شنید. پس نصیحت اولیاء الهی برای همین اثرگذار است. چون اولیاءالهی اصلاً شما را نمی‌بینند، هیچ براندازی از شما ندارند، هیچ ظاهربینی ندارند، در آن لحظه خودش را هم نمی‌بینید. اگر شما از یکی اولیاء الهی سوالی پرسیدید، او پیام هو را به شما می‌دهد که البته بهترین کار این است که ما هر کدام خودمان پیام "هو" را دریافت کنیم.


#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی‌‌‌‌_پنجاه‌ونه

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 20:40


این نمط، وین نوع، ده دفتر و دو
برنوشت آن دینِ عیسی را عدو


نمط یعنی روش. وزیر به این روش دوازده فرقه را به انحراف کشاند، چون خودش با حضرت عیسی (ع) در تضاد بود.

مولانا در اینجا یک پیام مخفی می‌دهد‌. مبنای دینی عیسی (ع) بر اساس عشق بوده است. عیسی (ع) شریعتِ دقیق را مثل یهود انجام نمی‌داد و دین را خیلی راحت می‌گرفت و بیشتر بر مبنای عشق و دوستی رفتار می‌کرد. طبق این سند مولانا می‌خواهد بگوید کل داستان، قصه‌ی عشق است؛ کل داستان دوست داشتنِ کسی است که نظر او با نظر ما یکی نیست؛ دوست داشتنِ مخالفان، دوست داشتنِ کسی که نظرش با ما متفاوت است!

مولانا می‌گوید کل کاری که نصارا باید انجام می‌دادند این بود که در مسیر عیسی حرکت کنند؛ یعنی در مسیر عشق و دوستی و پذیرش نظرات مخالف باید گام برمی‌داشتند؛ اما آنها به‌خاطر موضوعات اندک و ناچیز دچار اختلاف شدند.


از همگی شما می‌خواهم همه را دوست داشته باشید. توجه به بدی‌ها باعث قوت بخشیدن به آنها می‌شود. هرجا که به اخبار منفی و قضاوت دیگران بپردازیم سبب می‌شود حال درونی خودمان بدتر شود. ما باید حس کنیم که همه خوب هستند و روش و منش عرفان ایرانی که بر خاکساری استوار است را پیشه خود کنیم؛ یعنی خودمان را در درگاه پروردگار از همه پایین‌تر ببینیم؛ زیرا چه بسا آن کسی که من او را بد می‌بینم، شاید آبروی بهتری در مقابل پروردگار داشته باشد. اگر روش خضوع را همواره در پیش بگیرید هیچ‌وقت نمی‌توانید کسی را قضاوت یا متهم کنید.

چقدر در طول تاریخ خون‌ها ریخته شده بین دو طرفی که هر دو برای خدا عمل می‌کردند. چند صد سال جنگ‌های صلیبی داشته‌ایم که بین مسلمانان و مسیحیان اتفاق افتاده و هر دو گروه با نام خدا و برای خدا می‌جنگیدند! چقدر در طول تاریخ، جنگ‌های ایدئولوژی داشتیم بین کسانی‌که هر دو، اسم خدا بر لب‌هایشان بود. الان زمانه‌ایست که باید مراقب بازی‌های امپریالیسم که می‌خواهند با اختلاف انداختن میان مردم وضعیت دنیا را کنترل کنند، باشیم. باید برای این موضوع عشق را جاری کنیم، به یکدیگر مهر بورزیم و تا می‌توانیم پاک‌سازی کنیم؛ چون هر کینه‌ای که من از خودم بروز دهم، تبدیل به عقده‌ای در طرف مقابل می‌شود و هر عشقی که از درون من جاری شود به حب و مهربانی در طرف مقابل ختم خواهد شد.

پس وظیفه‌ی تک‌تک ما در این دنیا، گستردن عشق و دوستی و نیکی است.


در پناه نور و‌عشق الهی باشید ❤️

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی_بیست‌وپنج

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 20:40


در یکی گفته که استادی طلب
عاقبت بینی نیابی در حَسَب

عاقبت دیدند هر گون ملتی
لاجرم گشتند اسیرِ زَلَّتی


به گروهی دیگر می‌گوید که باید حتما تحت نظر یک استاد حرکت کنید؛ تمام کسانی‌که استاد نداشتند دچار ذلت و بی‌خردی شدند.

جناب حافظ می‌فرماید:«طی این مرحله بی‌همرهی خضر مکن / ظلمات است بترس از خطر گمراهی»
شما اگر بخواهید با روش خودتان جلو بروید موفق نمی‌شوید و باید تحت نظارت یک پیر قرار بگیرید و حرکت کنید.


عاقبت دیدن نباشد دستباف
ورنه کِی بودی زِ دین‌ها اختلاف


دستباف یعنی کار ساده و کار پیچیده را کارخانه‌ای می‌گویند. در اینجا می‌گوید مسیر هدایت، یک کار دستباف نیست که شما راحت بتوانید به آن برسید که اگر ساده و راحت بود این همه اختلاف وجود نداشت. در اینجا مولانا دارد کدی به ما می‌دهد که اختلاف در دین‌ها حاصل کل نیست، بلکه حاصل جزء است. یعنی پرداختن بیش از حد به جزئیاتِ مسیرِ حرکت، سبب اختلاف می‌شود.
از سال‌ها پیش بزرگان همیشه تمایل داشتند که بین ادیان اتحاد به‌وجود بیاورند، اما نزاع همیشه وجود داشته و این نزاع به‌خاطر پرداختن به جزئیات بوده است، وگرنه در کل همه به پروردگار یکتا ایمان دارند. همیشه زمانی‌که قرار است بین فرقه‌های مختلفی که اختلاف نظر دارند، اتحادی ایجاد بشود، یک عده نفوذی وارد می‌شوند و جزئیات را مورد توجه قرار می‌دهند که اتحاد اتفاق نیفتد!



در یکی گفته که اُستا هم تویی
زآن که اُستا را شناسا هم تویی

مرد باش و سُخره‌ی مردان مشو
رو، سرِ خود گیر و سرگردان مشو


به فرقه‌ی دیگر گفت شما اصلا نیاز به پیر و استاد ندارید و خودتان استاد و پیر طریقت هستید و باید به خویش استادی برسید. نیازی نیست زیر پرچم کسی بروید، خودتان را بازیچه‌ی دست دیگران قرار ندهید و برای خودتان گام بردارید!



در یکی گفته که این جمله یکی‌ست
هر که او دو بیند، اَحوَل مَرد کیست


احول یعنی نگاه دوبین داشتن؛ منظور کسی است که به وحدت نرسیده است. به گروه دیگری گفت باید به نگاه وحدت‌بین برسید که تمام جهان هستی را یک چیز و آن روح الهیِ حضرت حق ببینید و دوبین نباشید و تمام توجه‌تان به جستجوی پشت پرده‌ی ذرات عالم هستی که خداوند است باشد.

تمام این حرف‌ها و روش‌ها صحیح است؛ اما وزیر دارد اسباب کثرت را فراهم می‌کند و می‌خواهد انسان‌ها را از هم جدا کند که در وحدت قرار نگیرند.


در یکی گفته که صد، یک چون بود؟
کی اندیشد؟ مگر مجنون بود؟

در بیت قبل گفت که همه چیز یکی است؛ اما در اینجا می‌گوید مگر می‌شود این صد چیزی که  می‌بینیم یکی باشد؟! و آیا واقعاً این ادیان متفرق یکی هستند؟ معلوم است که یکی نیستند؛ مگر شما دیوانه‌اید که چنین حرفی را می‌زنید؟!




هر یکی قولی ست ضدِّ همدگر
چون یکی باشد، یکی زهر و شکر

مگر می‌شود این همه اقوال مختلف، یکی باشند؟! مگر می‌شود زهر و شکر در کنار هم قرار بگیرند؟!



تا ز زهر و از شکر درنگذری
کی تو ز وحدت، وز یکی، بویی بری؟


باید از خوب و بد دیدن دست بکشید و زهر و شکر را یکی ببینید تا به نگاه وحدت‌بین و نگاه الهی خود دست پیدا کنید!

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی_بیست‌وپنج

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 20:39


هر یکی را ملتی چون جان شده‌ست
یعنی قواعدی که به هر کدام از اینها گفته شده در واقع مثل جان‌شان شده است و پذیرفتند که این بهترین روش است. به نوعی مولانا در این شعر می‌خواهد ثابت کند که همه در این دنیا سرکار هستیم. خیلی از افراد هر روز و همیشه بر سر ایدئولوژی‌های خود همیشه با هم بحث می‌کنند که اثبات کنند آنها درست می‌گویند، مولانا می‌گوید که اشتباه می‌کنید و به عدد انفس راه هست. علاوه بر این، برای هر فردی، در هر زمانی، یک راه، صلاح است. ما طبیعتاً همیشه در حال تغییر هستیم. لطفاً هیچ وقت از تغییر کردن شرمنده نباشید و مهم این است که زمانی‌که یک باور و ایدئولوژی دارید به خاطر آن با بقیه درگیر نشوید...



گر میسر کردنِ حق ره بُدی
هر جهود و گبر ازو آگه بُدی


مُیسّر یعنی مسیرهای آسان. در اینجا می‌گوید اگر شما بر این باور هستید که بدون ریاضت و سختی دارای کشف و شهود شده‌اید، حتماً تفکر شما شیطانی است! چون کرامت بدون رياضت کسب نمی‌شود. این‌گونه افراد بر این باورند که مسیر حق نمی‌تواند مسیر آسانی باشد و عادت به جذب مسائل به صورت راحت و ساده ندارند؛ یعنی در هر شرایطی می‌خواهند که با سختی نان در بیاورند و در معنویت هم به سختی پیشرفت می‌کنند و می‌خواهند هر چیزی را با سخت‌ترین شیوه انجام دهند.



در يکی گفته مُیَسر آن بُوَد
که حیاتِ دل غذای جان بود


در اینجا منظور از حیات دل، حیات طیبه یا حیات قلبی است. می‌گوید زمانی راه بر شما گشوده می‌شود که بتوانید به حیات جان برسید و قلب‌تان روشن شده باشد و آگاهی را از قلب دریافت کنید و به علم باطنی برسید.



هر چه ذوق طبع باشد چون گذشت
برنیارد همچو شوره ریع و کَشت


می‌گوید هر چیزی که در آن ذوق داشته باشید و میل باطنی شما آن را دوست داشته باشد، اگر آن را پیگیری کنید انگار که در یک زمین شور، دانه و بذر کاشته‌اید!
ریع، هم به معنای بلندی و هم به معنای رشد است. در زمین‌های کشاورزی وقتی که بارندگی می‌شود، بعد از بارندگی لبه زمین‌ها شوره می‌زند و شوره‌ها بیشتر روی زمین‌های بلند به‌وجود می‌آید. پس زمین‌های بلند مساعد کشت نیست و زمین‌های پست برای کشاورزی مناسب‌تر است. در اینجا می‌گوید کشت و زرعی که در مسیر ذوق و علاقه شما باشد هیچ محصولی نخواهد داد و کار شما مثل زراعت در شوره‌زار است!



جز پشیمانی نباشد ریعِ او
جز خسارت پیش نآرد بیعِ او


می‌گوید اگر در زمین شوره‌زار کشت کردی، دستاورد تو فقط پشیمانی و خسارت خواهد بود. این دیدگاه اصلاً دیدگاه خوبی نیست. لطفاً نگاه ناظر خودتان را نسبت به انسان‌ها خوب کنید و در خیال و تفکر خودتان آنها را خوب و در حال رشد ببینید؛ چون بد دیدنِ انسان‌ها دام بسیار خطرناکی است. شما اگر آدم‌ها را بد ببینید، بعد از مدتی بد دیدن عادت ذهنی شما می‌شود و همیشه در حال پیدا کردن منفی‌ها در زندگی دیگران می‌شوید. لطفاً به روح الهی انسان‌ها احترام بگذارید و آنها را انسان‌های نیک سرشتی ببینید.



آن مُیسر نبوَد اندر عاقبت
نامِ او باشد مُعسِّر عاقبت


معسّر از عُسران و خسارت می‌آید. وزیرک به فرقه‌ای دیگر می‌گوید آن کسی که فکر می‌کند کارهای او آسان و راحت پیش می‌رود و راه برایش میسر است، او در مسیر معسِّر قرار دارد؛
یعنی در خطا و خسران و آسیب است!




تو معسّر از میسّر باز دان
عاقبت بنگر جمال این و آن


می‌گوید تو آسودگی را از خسارت تمیز بده که بتوانی زیبایی این دو را تشخیص بدهی و بفهمی کدام صحیح و کدام ناصحیح است!

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی_بیست‌وپنج

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 20:39


در یکی گفته که آنچه‌ت داده حق
بر تو شیرین کرد در ایجاد حق

این بیت برمی‌گردد به فلسفه‌ی "اپیکور" یا لذت‌گرایی باستانی که می‌گوید آن چیزی که خوب است، لذت‌بخش است و آن چیزی که بد است، باعث آزار می‌شود. مثلاً وقتی شخصی در جنگل گیر می‌افتد و به ذائقه و حس‌های پنج‌گانه بيشتر اعتماد می‌کند؛ چیزهای تلخ را نمی‌خورد، چون نسبت به آن احساس خطر می‌کند ولی چیزهای شیرین را می‌خورد و آن را خوب می‌داند. این همان فلسفه‌ی اپیکور است که می‌گوید چیزی که لذت‌بخش است، می‌تواند انسان را به تعالی برساند. تعریف فلسفه‌ی اپیکور از لذت این است که بعد از لذت نباید محنت بیاید؛ یعنی لذتی باشد که بعد از آن بیچارگی و بدبختی و دردسر نداشته باشد و شیرینی آن لذت ادامه پیدا کند.

قدرت تشخیص این لذت هم در غریزه وجود دارد.
این بیت می‌گوید برای تشخیص خوب و بد، ببین کدام راه به جانت شیرین است! اتفاقاً این روش می‌تواند متد بسیار خوبی باشد به شرط آن که ذائقه‌ی انسان تنظیم شده باشد و طعم‌ها را به خوبی بتواند بفهمد. با این متد راه‌ها را می‌توان به خوبی پیدا کرد؛ مثلاً ممکن است یک راه به دل شما شیرین، استوار و خوب بیفتد، پس می‌توانی آن راه را بروی!

مولانا می‌گوید به دلیل اینکه این تشخیص در فطرت و غریزه‌ی شما نهاده شده است؛ راه درستی است.



بر تو آسان کرد و خوش آن را بگیر
خویشتن را در مَیَفکن در زَحیر


"زحیر" یعنی مشقت و سختی. می‌گوید مسیر رسیدن به پروردگار، مسیر عشق و حال و لذت و شادی است. بسیاری از افراد هم امروزه به این نتیجه رسیده‌اند. خود جناب مولانا هم تقریباً در همین وادی سیر می‌کرد و مسیر او مسیر سَماع بود. یعنی چله‌نشینی و زهد و فشار آوردن به خود را کاملاً کنار گذاشته بوده است و بیشتر سرگرم رقص و سماع و موسیقی بوده و اعتقاد داشت که این مسیر بهتر است.
در اينجا هم می‌گوید مسیر الهی نباید شما را زیاد به زحمت زمینی بیاندازد و اگر دیدید که یک مسیر الهی می‌روید و هر روز اوضاع شما خراب‌تر می شود، آن مسیر صحیحی نیست!



در یکی گفته که بگذار آنِ خَود
کان قبولِ طبعِ تو رَدّست و بَد


وزیر می‌گوید آن چیزی که طبع تو قبول می‌کند و به دهانت شیرین و خوش می‌آید؛ باید همان را کنار بگذاری که آن چیز بد است.‌ این سخن وزیر، کاملاً فلسفه‌ی ریاضت است؛ یعنی یک مرتاض‌ کسی است که آن‌چیزی که دوست دارد را انجام نمی‌دهد. فلسفه‌ی ریاضت این است که هرچیزی در دهان شما حلاوت و شیرینی داشت، باید آن را کنار بگذارید. برای مثال وقتی هندوانه می‌خورید و می‌بینید که شیرین است؛ به آن نمک می‌زنید تا شیرینی آن را متوجه نشوید! این همان مسیر ریاضت است و در واقع کنترل نفس و یا کشتن نفس است.

پس قبلاً گفته بود که مسیر درست مسیری است که در آن لذت و شادی داشته باشید ولی در اینجا می‌گوید راه صحیح راهی‌ست که در آن به خود سختی و ریاضت بدهید!



راه‌های مختلف آسان شده‌ست
هر یکی را ملتی چون جان شده‌ست

در قرآن هم آیه‌ای در سوره‌ی روم است که می‌فرماید هر گروهی به مذهب و باور خودشان خوشحالند. مثلاً کسی که زرتشتی است، احساس می‌کند در بهترین مسیر قرار دارد و دین خود را بهترین دین می‌داند و خوشحال است... . کسی هم که یهودی است، در مورد خودش همین نظر را دارد و در کل این خاصیت بشر است که همیشه راه خود را بهترین می‌داند! وقتی شما می‌خواهید راه خودتان را بهترین بدانید؛ اولین گام آن است که بقیه را بد بدانید! و همین‌جا نقطه‌ی سقوط انسان است.

این اتفاق فقط در حیطه‌ی انتخاب دین نمی‌افتد بلکه در مسیرهای معمول زندگی نیز رخ می‌دهد.
مثلاً شخصی در کلاس ورزشی ثبت نام کرده و حس می‌کند که مربی او بهترین مربی دنیاست؛ پس اولین کاری که می‌کند این است که ثابت کند بقیه‌ی مربی‌ها بد هستند! و یا یک کلاس معنوی می‌رود و مرتب می‌گوید این طریقتی که من پیدا کردم، بهترین طریقت دنیاست!

اگر سابقه‌ی زندگی خود را مرور کنید، متوجه می‌شوید که در لحظات مختلف فکر می‌کردید این چیزی که دارید، بهترین است! ولی نمی‌دانید که این بهترین بودن در طول زمان تغییر می‌کند.
چرا؟ چون زندگی یک رودخانه‌ی در حال حرکت است و همه‌چیز تغییر می‌کند؛ انسان خردمند لحظه‌ی حال را نمی‌بیند بلکه می‌بیند در آینده در حال اندیشیدن به چه‌چیزی است. به قول آن فیلسوف بزرگ: «در یک رودخانه دوبار نمی‌توان شنا کرد، چون دیگر نه این رودخانه، آن رودخانه‌ی قبلی است و نه شما آن فرد قبلی هستید.» ما هم مرتب در حال عوض‌شدن هستیم ولی در هر لحظه فکر می‌کنیم در بهترین وضعیت خود قرار داریم.

اینکه من فکر می‌کنم بسیار ره‌یافته و ملکوتی و... هستم، خطرناک نیست؛ جایی که شروع می‌کنم دیگران را قضاوت کنم، بسیار خطرناک است. اینجاست که باید دست از قضاوت خلق برداریم که به انحراف کشیده نشویم.

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی_بیست‌وپنج

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 20:38


در یکی گفته بکُش باکی مَدار
تا عوض بینی نظر را صد هزار


به یک نفر گفت این خیال که داری را بکُش تا صدهزار نظر الهی در وجود تو خلق شود! مثلِ الآن که برخی افراد معتقدند برای رسیدن به خدا نیاز به هیچ ابزاری نیست و خداوند را مستقیم می‌توان درک کرد و عده‌ای نیز معتقدند خداوند را باید با واسطه شناخت و پرستید! در کل نظرات بسیار متفاوتند و آن‌قدر روی نظرها و عقاید تأکید می‌شود که اصل وحدت و توحید الهی از دست می‌رود.



که ز کُشتن، شمعِ جان افزون شود
لیلی‌ات از صبرِ تو مجنون شود


می‌گوید اگر شمع بیرونی را بکشی، شمعِ جان زنده می‌شود. قبلاً گفته شد هر چیزی به جز جسم را "جان" می‌گوییم؛ یعنی کلِ تن، همان جسم یا بدن است و آن درکی که فرای حس بدن است را «جان» می‌گوییم.

آیا جان قابل اندازه‌گیری، درک و فهمیدن است؟!
بله! فقط کافی‌ست هر از گاهی در لحظات عبادت، مراقبه و یا هر کار دیگر؛ توجه و حضور خود را در قلب و وجودتان قرار بدهید. یعنی قوا را از بیرون کاملاً به داخل متمرکز می‌کنید، چند لحظه در خودتان قرار می‌گیرید و توجه شما کاملاً به داخل بدن معطوف شود. بعد از آن، موجی از انرژی یا لرزش یا چیزی مثل قلقلک یا حرکت را درون خود احساس می‌کنید که همان جانِ شماست!

در این بیت مي‌گويد شروع کنید جان خود را با خاموش کردن شمع‌های بیرونی افزون کنید! بنابراین دو روش یا متد را بیان می‌کنم که سالکان معمولا از این دو استفاده می‌کردند:
در روش اول شمعی را در جلوی خودشان می‌گذارند تا با تمرکز بر روی شعله‌ی شمع، به اجتماع قوا و تمرکز برسند. در روش دوم سالک خود را در سیاه‌چاله یا اتاق تاریک حبس می‌کرد و درب آن اتاق را با گِل می‌پوشاندند تا نتواند از آن بیرون بیاید و به اندازه‌ای که زنده بماند، مقدار کمی غذا از زیر در به داخل می‌فرستادند. آن فرد هیچ نوری نمی‌دید و این حبس تا آنجا طول می‌کشید که او بتواند جان خود را بیدار کند.

تصور کنید سالکی را که هیچ نوری نمی‌بیند، فضای بیرون را نمی‌بیند، در سلول انفرادی به سر می‌برد، هر روز اشتیاق او برای دیدن نور بیشتر می‌شود و بالاخره این اشتیاق آن‌قدر عظیم می‌گردد که توانایی رؤیت بیرون از اتاق را از همانجا پیدا می‌کند و به روشن‌بینی می‌رسد! حتی بسیاری از بزرگان به حدی می‌رسیدند که کالبد لطیف خود را در خارج از اتاق تاریک ایجاد کرده و می‌توانستند به صورت فیزیکی خودشان را در بیرون، ایجاد کنند! چون آنها در تاریکی به «جان» می‌پرداختند و بعد از پرداختن به جان می‌توانستند یک خلقی در بیرون انجام دهند.

علت توضیح من در مورد این مسائل این است که بدانید جناب مولانا به تمام روش‌های متافیزیکی و مراقبه‌ای زمانه‌ی خود مسلط بوده است و بی‌دلیل نیست که لقب "علامه" را به ایشان داده‌اند، چون به تمام علوم زمانه‌ی خود آگاهی کامل داشته است. مثلاً بیان روشن یا خاموش کردن شمع، اشاره به روش‌های علوم غیبی بوده است ولی متأسفانه در بیشتر تفاسیر مثنوی معنوی هیچ اشاره‌ای به آن نشده و توضیحی ارائه نشده است.

بنابراین شما وقتی چندین روز در تاریکی مطلق قرار بگیرید، آن‌قدر مجنون می‌شويد که حتماً سعی می‌کنید چیزی از نور را در بیرون از تاریکی ببینید. البته از شما می‌خواهم که هیچ‌کدام از این روش‌ها را تجربه نکنید؛ چون اینها متدهای منسوخ شده است و به هیچ عنوان امروزه نیازی به اینها نیست و کارها خیلی ساده و راحت پیش می‌رود.


ترک دنیا هر که کرد از زهد خویش
پیش آید پیشِ او دنیا و بیش


این هم دوباره روشی است که امروزه در قانون جذب هم استفاده می‌شود. می‌گوید به آن چیزی که می‌خواهی و آرزو داری زیاد نچسب! چون با زهد یا همان ترک دنیا، دنیا بیشتر نصیب تو خواهد شد و به سمت تو می‌آید! این روش یک مکتب است که به آن رها کردن آرزوها می‌گویند؛
اگر می‌خواهید به آرزویی برسید، فقط یک بار آن آرزو را در ذهن خود بیاورید و بعد آن را کاملاً رها کرده تا روی آن آرزو به صفر برسید.
در موردِ "در صفر قرار گرفتن" در کانال کتابخانی معنوی، مبحث محدودیت صفر توضیحات کاملی داده شده است که برای پاک‌سازی، بهتر است که شما در صفر قرار بگیرید و خواسته برای‌تان مهم نباشد. مثلاً اگر من خواسته‌ای دارم و آن آرزو بسیار آتشین، جان من را بر می‌افروزد؛ وقتی با این شدت آن را طلب می‌کنم آن خواسته بیشتر از من فرار می‌کند و نمی‌توانم به آن دست پیدا کنم.
اما وقتی‌که آن را رها می‌کنم و به خدا می‌سپارم و می‌گویم "هر چه که خدا بخواهد" آن آرزو محقق می‌شود. البته که در حیطه‌ی مسائل معنوی بهتر است آدم اشتیاق داشته باشد ولی در جذب‌های زمینی و مادی بهتر است که رها کند.

پس در اینجا وزیرک به یکی می‌گوید که ترک دنیا باعث می‌شود که دنیا و حتی بیشتر از دنیا به نزد زاهد بیاید.

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی_بیست‌وپنج

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 20:37


در یکی گفته مکُش این شمع را
کاین نظر چون شمع آمد جمع را


به یک نفر می‌گوید که شمع را نکش! "شمع" کاربردهای زیادی دارید؛ آن‌چیزی که در خیال انسان درست می‌شود. چون یکی از مکاتب معنوی، مکاتب خیال است. برای مثال، شما در خیال خود با یک قدیس صحبت می‌کنید یا سلوک انجام می‌دهید یا پرواز می‌کنید و بعد از مدتی قدرت خیال بر زندگی شما انشا می‌شود. همین الآن هم در بعضی از متدهای موفقیت می‌گویند اگر شما تصور کنید که در یک زندگی خیلی خوب هستید و این تصور را با حواس پنج‌گانه ترکیب کنید؛ این تصور یا خیال این‌قدر قدرت دارد که می‌تواند در تقدیر شما به خلق تبدیل شود، یعنی از خیال به خلق انشا گردد که این کار امکان‌پذیر است. پس در اینجا می‌گوید این کار را می‌توان با نظر یا خیال انجام داد.
چرا در اینجا از کلمه‌ی شمع استفاده می‌کند؟ چون تا جایی که من می‌دانم معمولاً شروعِ خیال‌پردازی‌هایی که با چشم سوم یا پیشانی انجام می‌شود؛ با استفاده از شمع بوده است. در مکاتب ذِن هم هنوز این اتفاق می‌افتد که فرد در تاریکی، شمعی را جلوی خود قرار می‌داد، به آن نگاه می‌کرد و سپس چشم‌های خود را می‌بست. بعد از آن سعی می‌کرد که با چشم بسته آن شمع را در خیال خود ببیند. در این حالت، اولین تجلی نور در پشت پلک و بعد در مرکز پیشانی او به وجود می‌آمد. بعد از آنکه می‌توانست آن نور را با چشم بسته ببیند؛ از آنجا داستان خیال او آغاز می‌شد.
پس در برخی مکاتب از این روش استفاده می‌شد.
بعضی افراد هم برای تقویت قوای تخیل به جای استفاده از شمع؛ دایره‌ای روی دیوار می‌کشیدند، یک نقطه در مرکز آن می‌گذاشتند و روی آن نقطه تمرکز می‌کردند. این‌قدر به آن نقطه خیره می‌شدند که به غیر از آن، دیگر هیچ‌ چیزی را نمی‌دیدند. بعد از آن چشم‌ها را می‌بستند و وارد عالم خیال می‌شدند. همه‌ی این روش‌ها، متدهای مرسوم آن زمان‌ها بود و هنوز هم برای دست پیدا کردن به خلاء و سکوت ذهنی، از این روش‌ها استفاده می‌کنند. همه‌ی این متدها هم خوب است و هر کسی به روش خودش می‌تواند از هر کدام از آنها بهره ببرد.

در بیت اخیر وزیر می‌گوید شمع آنها را خاموش نکنید! در معابد باطنیون یا اسماعیلیه هم همیشه یک شمع روشن را در جلوی خودشان می‌گذاشتند و به آن خیره می‌شدند.

کاین نظر چون شمع آمد جمع را
در این بیت "جمع آمدن" یعنی به تمرکز رسیدن. فرض می‌کنیم که من در حال انجام دادن حرکات رزمی هستم ولی شُل مشت می‌زنم؛ استاد به من می‌گوید حواس و قُوایت جمع باشد، بعد مشت خود را بزن! چون اجتماعِ قُوا سبب نفوذ می‌شود. یا برای مثال حرکتی به نام "بُن کَن" یا نفوذ در اجسام سخت وجود دارد که در آن مثلاً سنگ‌هایی را خرد می‌کنند. آیا قدرت مشت انسان این سنگ‌ها را خرد می‌کند؟ خیر! اجتماع قوای انسان این کار را انجام می‌دهد. از لحاظ علمی سنگ از استخوان محکم‌تر است و وقتی انسان به سنگ مشت می‌زند، باید طبیعتاً دست او بشکند اما سنگ می‌شکند، چون وقتی تمام قوای رزمی‌کار در دست او جمع شده باشد، توسط نیروی چی از مشت او خارج شده و می‌تواند آن سنگ را بشکند که به این کار "اجتماع قوا" می‌گویند.

معمولاً انسان‌ها دچار پراکندگی هستند و نمی‌توانند در کارهای خود، خوب متمرکز شوند که در عرفان ایرانی به این حالت عدم تمرکز نمی‌گویند بلکه گفته می‌شود شما در اجتماع نیستی! یعنی قوای خود را به جمعیت نرسانده‌اید و در کثرت قوا قرار دارید؛ یعنی پراکندگی حواس دارید. مثلاً باید قبل از درس خواندن، به یک نقطه‌ای خیره شوید و ذهن خود را خاموش کنید تا بتوانید به اجتماع قوا برسید و کارتان را به‌خوبی انجام دهید. معمولاً کسانی که با تمركز حواس، مطلبی را یک‌بار بخوانند تا آخر عمر در ذهن آنها باقی می‌ماند اما اگر پراکندگی قوا داشته باشند، باید ده‌ها بار آن مطلب را بخوانند ولی باز هم ممکن است آن مطلب برای‌شان به نیکی یادآوری نشود!
پس وزیر می‌گوید این افراد با شمع در حال گرفتن تمرکز هستند؛ مواظب باش شمع آنها را خاموش نکنی! در حقیقت وزیر نظرهای مثبت اما متفاوت به هر گروهی می‌دهد! یعنی تمرکز بر اصل توحید ندارد بلکه تمرکز خود را بر روی موضوعات فرعی قرار داده است! و این اتفاق، آفت ایدئولوژی‌هاست؛ اینکه خداشناسی و محوریت توحید کنار زده می‌شود و موضوعاتی فرعی مطرح می‌شود! تا آنجا که یاد الله از دل‌ها خارج شده و تمام توجهات به ظواهر دین جلب می‌شود.



از نظر چون بگذری و از خیال
کُشته باشی نیم‌شب شمع وصال


نظر و خیال از فنون متافیزیکی و اتفاقاً ایرانی هستند و کسانی‌که علوم ماورایی کار می‌کنند، دقیقاً از این فنون استفاده می‌نمایند.
وزیر می‌‌گوید اگر تمرکز آنها را به‌هم بزنی، شمع وصال‌ نیمه‌شب آنها را خاموش کرده‌ای.

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی_بیست‌وپنج

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 20:33


در یکی گفته که عجزِ خود مبین
کفرِ نعمت کردن است آن عجز، هین


به گروه دیگری گفت خودتان را این‌قدر خوار و خفیف ندانید، عزت نفس داشته باشید و سطح خودتان را بالا ببینید که این حرف هم بسیار منطقی و زیباست!



قدرتِ خود بین که این قدرت اَزوست
قدرت تو، نعمت او دان که هوست


می‌گوید خودت را بالا ببین؛‌ «خود را ضعیف و کم ندان / تنها در این عالم ندان / تو شـــاهکـار خلــقتی! / تحــــقیر را بــاور نکـــن»

پس می‌گوید باید به این نقطه برسید که احساس کنید قدرت «هو» در کنار شماست! قدرت «هو» چیست؟‌ «هو» یک ضمیر است و به ضمیرِ هُوَ برمی‌گردد. یعنی «هو» خلاصه شده‌ی ضمیر هُوَ است. ذکرِ اکثریت دراویش و اهل تصوف، «هو» است. آیا «هو» دقیقاً کار خاصی انجام می‌دهد و آیا اشاره به پروردگار است؟ چون این کلمه، ضمیرگونه است، به نوعی خدای نامشخص یا بی‌نام و نشان و بدون درک ظاهری را نشان می‌دهد؛ یعنی من خدایی را می‌پرستم که نمی‌توانم در ذهن خودم او را توصیف کنم!
پس می‌گویم او، به نام او! چرا؟ چون ما هیچ درکی از خدا نداریم. به قول جناب محمود شبستری: " آنچه اندیشی پذیرای فناست / آنچه در اندیشه ناید آن خداست" و ما چون درک نداریم می‌توانیم بگوییم به‌نام او.

داستان کاربردی شدن کلمه‌ی «هو» برمی‌گردد به خوابی که امیرالمومنین علی (ع) دیدند که حضرت خضر در خواب ایشان آمد و ذکری را به حضرت علی آموزش داد:«یا هو یا هو یا من هو / یا من لیس الا هو» و چون این ذکر در غلبه بر دشمان هم کاربردی بود؛ از آن زیاد استفاده شد و کلمه‌ی «هو» در فرهنگ ما بسیار جا گرفت. در بعضی از مکاتب «هو» را به ذکر «هیو»  تبدیل کردند و یا در بعضی دیگر  از «هو» به‌عنوان صدای بازدم استفاده می‌کنند که موقع بازدم، این کلمه را می‌گویند تا در نفَس‌شان حس الهی‌گونه باشد.

در کل در عرفان ایرانی، ذکر «هو» بسیار کاربرد دارد و بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ حتی در جاهایی که نمی‌خواهند اسم جلاله‌ی خداوند را روی کاغذ بنویسند، به‌جای آن، کلمه‌ی «هو»  را می‌نگارند و در دل‌شان، این ضمیر به قدرت لایزال پروردگار که قابل شناخت نیست، برمی‌گردد.

پس در اینجا وزیرک می‌گوید قدرت «هو» وجود دارد؛‌ پس چرا شما خودتان را کم می‌بینید؟ و این هم حرف بسیار منطقی و زیبایی‌ست!



در یکی گفته کزین دو برگذر
بت بود هر چه بگنجد در نظر


به قوم دیگری می‌گوید کلاً از تمام تفکراتی که درمورد خدا داری بگذر، زیرا آنچه که در نظر تو می‌آید، بت است. اگر ما تفکرات محی‌الدین ابن عربی را بخوانیم که متقدم بر مولاناست و تأثیر بسیار عظیمی در اندیشه‌های این سرزمین داشته است؛ در کتاب "خیال" صراحتاً می‌گوید که شما حق دارید خداوند را در خیال ببینید. یعنی خداوند در خیال ممکن است بر سالک متجسم شود. در اینجا وزیر می‌گويد که این نوع تفکر یا اندیشه‌ای که در آن زمان غالب بود، کفر است و آنچه که تو در خیال، از خداوند می‌سازی یک نوع بت‌پرستی ست!

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی_بیست‌وپنج

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 20:30




شرح مثنوی معنوی
جلسه بیستم و پنج

سلام و عرض ادب خدمت سروران گرانقدرم

به بیست و پنجمین جلسه شرح مثنوی شریف معنوی خوش آمدید.

داستان "تخلیط وزیر در احکام" تا بدان‌جا رسید که وزیر برای برهم زدن اتفاق نظر و اتحاد مسیحیان، در دین آنها رخنه‌ای ایجاد کرد و احکامی را که کاملاً صحیح بود اما در یک وحدت قرار نداشت، به آنان فهماند و غالب کرد و در دوازده فرقه‌ی مسیحیت، دوازده حکم متفاوت صادر کرد.
شاید مولانا در حال بیان وضعیت حال ماست و به دلیل محدودیت نتوانسته بگوید خودِ ما هم این‌گونه هستیم! چون تقریباً تمام بیان‌های معنوی را در این ابیات آورده است. شاید بیتِ
«جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند» وضعیت خود ما باشد!‌ یعنی ما حقیقتی را ندیده‌ایم ولی هر کدام راه خودمان را حق می‌پنداریم.

در دنیا جنگ بین حق و باطل نیست؛ بلکه به دلیل آنکه هرکسی راه خودش را حق می‌پندارد؛ جنگ بین حق و حق است! اما با این دیدگاه (مولانا) شاید همگی آنها بازی دست یک وزیر مکار قرار گرفته باشند.
خیلی مهم است که در زندگی خود، بقیه را نقض نکنیم، به کسی پرخاش نکنیم و نخواهیم ثابت کنیم که راه ما حق و راه شما باطل است! شاید بفهمیم که راه حق، مجموعه‌ای از تمام کسانی‌ست که ادعا می‌کنند حق هستند.


بیت ۴۷۰

در یکی گفته که امر و نهی‌هاست
بهر کردن نیست،شرحِ عجزِ ماست

به گروهی گفته که امر به‌ معروف و نهی‌ از منکر، نکنید، یعنی کسی را به راه راست هدایت نکنید و این کار فقط بیان‌گرِ عجز ماست! یعنی ما خودمان راه راست را پیدا نکرده‌ایم، حال چگونه می‌توانیم دیگران را به راه راست هدایت کنیم؟!


تا که عجز خود بینیم اندر آن
قدرت حق را بدانیم آن زمان

پس می‌گوید ما قرار است به عجز خودمان پی ببریم، نه‌ اینکه به دیگران گیر بدهیم. این حرف وزیرک بسیار زیبا و منطقی است! نکته‌ی بسیار فیلسوفانه که در این داستان قرار دارد این است که همه‌ی حرف‌های حق با هم درگیر می‌شوند! یعنی زمانی‌که یک باطل می‌خواهد یک حق را پرپر کند؛ یک باطل آشکار را در مقابل او قرار نمی‌دهد، بلکه از درونِ همان حقیقت، موضوعاتی که مهم نیست را بولد و مشخص می‌کند و بر روی آنها تعصب خرج می‌کند تا بین دیگران اختلاف بیاندازد.

شاید راه نجات، راه وحدت است که انسان‌ها پذیرش آرا و عقاید همدیگر را داشته باشند و بپذیرند که شاید او هم درست می‌گوید و شاید این کلام برای او کارساز باشد.

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی_بیست‌وپنج

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 20:21


💎 شرح مثنوی برای نوجوانان و جوانان

♦️ جلسه بیست و پنجم

🌿 آدرس شعر:
مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات ۴۷۰ الی ۵۰۰

🌿 نام حکایت:
تخلیط وزیر، در احکام انجیل

🌿بیان شعر:
«یکی گفته که امر و نهی هاست
بهر کردن نیست، شرحِ عجزِ ماست
تا که عجزِ خود ببینیم اندر آن
قدرتِ حق را بدانیم آن زمان»

🌿شرح:
وزیرک به گروه دیگری گفت که امر به معروف و نهی از منکر، مال شما نیست و شما نمی‌توانید کسی را به راه راست هدایت کنید و این کار فقط بیانگرِ عجز ماست!
و ما قرار است به عجز خودمان پی ببریم نه اینکه به دیگران گیر بدهیم.

💛موضوعات
وحدت
کلمه "هو"
قدرت خیال
رها کردن خواسته
فلسفه اپیکور یا لذت گرایی

#علی_مقدم

#_شرح‌_مثنوی_جلسه‌ی_بیست‌وپنج

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 19:17


در یکی گفته که جوع و جودِتو
شرک باشد از تو با معبودِتو


به فرقه‌ی دیگری گفت چه گرسنگی بکشید و چه بخشنده باشید، شرک کرده‌اید؛ فقط خداست که باید کارساز باشد!



جز توکل جز که تسلیمِ تمام
در غم و راحت همه مکر است و دام


در اینجا وزیرک، توکل به پروردگار و تسلیم امر الهی بودن را به فرقه‌ای دیگر معرفی می‌کند. آیا این حرف او اشتباه است؟ مسلما خیر، اما هدف و نقشه‌ی وزیر از این صحبت‌ها این بود که باعث اختلاف در آرا و اندیشه‌های نصارا شده و بین آنها تفرقه ایجاد کند.



در یکی گفته که واجب خدمت است
ورنه انديشه‌ی توکل تهمت است


وزیرک مکار به فرقه‌ی دیگری گفت اصل کار در خدمت‌گزاری است. البته که خدمت‌گزاری فی‌نفسه خوب است، اما وزیرک حقیقت را برای ۱۲ فرقه جزءجزء کرده و هر جزء را برای یک فرقه قوت بخشید و به آن تاکید ورزید.



در یکی گفته که امر و نهی‌هاست
بهر کردن نیست، شرحِ عجزِ ماست


وزیرک فریب‌کار به گروه دیگری گفت نیازی به امر به معروف و نهی از منکر ندارید و این کار، شما را به عجز می‌برد.

پس وزیرک، حقیقت را آن‌قدر تفکیک کرد و آن‌قدر بین فرقه‌ها و پیروان عيسی (ع)تفرقه و اختلاف ایجاد کرد که سبب شد انسان‌ها بدون هیچ دلیلی با یکدیگر درگیری پیدا کنند و بجنگند.


چند درس بسیار مهم:

۱. حقیقت را با شکرگزاری و تمرکز بر روی بویایی پیدا کنیم. (که این مورد در دوره‌ی لوح زرین آموزش داده می‌شود.)


۲. زمانی‌که با تنوع آرا و عقاید مواجه شدید، دچار اختلاف نشوید و دموکراسی را رعایت کنید و به عقاید همدیگر احترام بگذارید.

۳. شیفته‌ی هیچ فردی نشوید، چون عشق و شیفتگیِ بیش از حد، انسان‌ها را کور می‌کند.

در پناه نور و عشق الهی باشید❤️

#علی_مقدم

#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌وچهار

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 19:17


«تخلیط وزیر در احکام انجیل»

از اینجا کار وزیر شروع شد‌ و احکام را به صورت بسیار ماهرانه رشته رشته کرد و به فساد کشاند. روشی که او دنبال کرد خیلی جالب بود. او نمی‌گفت که این کار را انجام بدهید یا انجام ندهید؛ بلکه برای هر فرقه در مورد موضوعی خاص، خیلی تاکید می‌کرد. مثلا به گروهی می‌گفت باید ریاضت بکشید و ریاضت مسیر رسیدن به خدا است و به گروه دیگر می‌گفت ریاضت، کار شیطان است و نباید انجامش بدهید!

شما وقتی به صورت خیلی شدید بر روی یک موضوع متمرکز بشوید، از بقیه موضوع‌ها غافل می‌شوید و همین باعث اختلاف می‌شود و وزیر داشت به همین روش جلو می رفت.

ساخت طوماری به نامِ هر یکی
نقشِ هر طومار دیگر مسلکی


حکم‌های هر یکی نوعی دگر
این خلافِ آن زِپایان تا به سر

در یکی راهِ ریاضت را و جوع
رکن توبه کرده و شرطِ رجوع


وزیر به هر کدام از این ۱۲ فرقه، نامه‌ی محرمانه نوشت، به‌گونه‌ای که نامه‌ها کاملاً با هم متفاوت بود. جوع یعنی گرسنگی. به یکی از فرقه‌ها گفت رياضت و سختی و گرسنگی کشیدن خوب است و باعث سعادت و کمال می‌شود و به شرطی توبه‌ی شما قبول است که گرسنه باشید و خود را در سختی قرار دهید. حرف وزیر منطقی بود، پس الزاما چیزی که منطقی است درست نیست بلکه باید جامع و کامل باشد. وزیر برای هر کدام از آن دوازده فرقه در یک قسمت از دین بیشتر از موارد دیگر تاکید می‌کرد و برای هر گروه روی موضوع خاصی دقت داشت که توجه افراد آن فرقه را بیشتر روی همان موضوع ببرد. او داشت اسباب اختلاف بین دوازده فرقه را فراهم می‌کرد. پس ببینید تمام راهها درست بود منتهی سبب اختلاف بود... پس گفت مسیر ریاضت را در پیش بگیرید، ایا ریاضت درست است؟ بله درست است اما اینکه رکن دین شود خطرناک ست.


در یکی گفته ریاضت سود نیست
اندرین ره، مخلصی جز جود نیست


وزیرک به فرقه دیگری گفت رياضت و گرسنگی خوب نیست و باید بخشش داشت. تمام مواردی که وزیر برای فرقه‌ها می‌نویسد همگی به جای خود درست است؛ اما در نفس ِ کار، وزیر با تاکید بر روی یک موضوع و کشاندن آنها به تعصب و دور کردن‌شان از وحدت، تخم اختلاف و تفرقه را بین آنها می‌کاشت.
همیشه وقتی می‌خواهند حقیقتی را کتمان کنند، موضوعی فرعی را در کنارش قرار می‌دهند و آن فرع را آن‌قدر بزرگ می‌کنند که حقیقت و اصل مخفی بماند و فراموش شود!



#علی_مقدم

#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌وچهار

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 19:17


پیشِ او در وقت و ساعت هر امیر
جان بدادی، گر بدو گفتی بمیر!


بسیار خطرناک است که شما نتوانید به استاد معنوی‌تان انتقاد کنید و اگر او گفت بمیرید؛
شما هم بمیرید! در این حالت، خِرد کاملا تعطیل شده و انسان‌ها گول خورده‌اند. تا اینجا برای ما روشن شد که یک زندگی نیک و یک زندگی صحیح اجتماعی آن است که شما نتوانید نسبت به اتفاقات کشورتان بی‌تفاوت باشید و باید با دقت همه چیز را زیر نظر داشته باشید. مهم این است که اگر پیام امیرتان خطا بود گوش نکنید و به او تذکر دهید و جلوی انحراف را بگیرید.



#علی_مقدم

#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌وچهار

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 19:16


هر فریقی مر امیری را تَبَع
بنده گشته میرِ خود را از طمع


هر کدام از این دوازده فرقه از امیر خودشان تبعیت می‌کردند. اگر یک امیر اشتباه تصمیم بگیرد تمام قوم خود را به بیراهه می‌کشاند. یکی از نصیحت‌های امام علی (ع) این است که شما حتما باید به حاکمان‌تان انتقاد داشته باشید و مواظب اشتباه آنها باشید، چون اشتباه آنها برابر است با بیراهه رفتن تعداد زیادی از انسان‌ها.
این دوازده فرقه بسیار مطیع امیرشان بودند و به‌خاطر پست و مقام و یا جایگاه معنوی و یا نزدیک بودن به امیر، در دل‌شان طمع به‌وجود آمده بود و این باعث می‌شد که جلوی اشتباهات آن امیر کوتاه بیایند.


این ده و این دو امیر و قوم‌شان
گشته بنده آن وزیرِ بد نِشان


اعتمادِ جمله بر گفتارِ او
اقتدایِ جمله بر رفتارِ او



این دوازده امیر و قوم‌شان، بنده ی آن وزیر بدکاره و بدسیما و بد‌ نشان شده بودند؛ طوری که هم به او اعتماد داشتند و هم از او پیروی می‌کردند.



#علی_مقدم

#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌وچهار

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 19:16


«پیغام شاه پنهان مر وزیر را»

در میانِ شاه و او، پیغام‌ها
شاه را پنهان بدو آرام‌ها


پیش او بنوشت شه، کِای مُقبلم
وقت آمد زود فارغ کن دلم


گفت اینک اندر آن کارم شها
کَافکنم در دینِ عیسی فتنه‌ها


مقبل یعنی مورد پذیرش. شاه و وزیر به صورت پنهانی پیغام‌هایی را برای هم رد و بدل می‌کردند. شاه به وزیر گفت ای کسی که من کاملاً به تو اعتماد دارم زود باش کاری که گفته بودی را انجام بده و مرا از این اضطراب رها کن! وزیر به شاه پاسخ فرستاد که در فکر فتنه و آشوبی هستم که در دین عیسی بیفکنم.
همیشه در جریان‌های نفوذی اضطراب و ترس وجود دارد و این جریان‌ها در جهان سومی‌ها که انسان‌های بسیار پاک و زحمت‌کشی هستند اما به‌راحتی فریب می‌خورند، خیلی رخنه می‌کند. متاسفانه رسانه‌ها حقیقت را کاملاً دگرگون می‌کنند و ما گول می خوریم و تصمیمات اشتباه می‌گیریم، از خدا فاصله می‌گیریم و دچار تفکرات پوچ‌گرایی می‌شویم و همه‌ی اینها برنامه‌های شیطان است. پشت تمام رسانه‌ها یک قدرت بزرگ اقتصادی سیاسی و نظامی نهفته است و واقعاً باید مراقب کسانی که اندیشه‌های ما را به سمت خودشان می‌برند باشیم.



«بیان دوازده سبط از نصاری»

قوم عیسی را بُد اندر داروگیر
حاکمان‌شان ده امیر و دو امیر


در قدیم اعداد ریاضی را به‌صورت بخش‌بندی بیان می‌کردند. مثلاً وقتی می‌خواستند بگویند ۱۲، می‌گفتند ۱۰ و ۲ و اعداد را تفکیک شده مثل نظام باینری بیان می‌کردند. مولانا می‌گوید حاکمان نصارا دوازده فرقه بودند. عیسی (ع) دوازده شاگرد و حواری داشت که این دوازده نفر، امام و پیرو عیسی محسوب می‌شدند و دوازده فرقه هم مطیع آنها بودند. در اینجا این بحث بوجود می‌آید که مریدان یک مکتب باید همه در یک مسیر باشند و نمی‌شود که در شاخه‌های زیادی قرار داشته باشند و معمولا در جاهایی که تفکیک زیاد می‌شود، خیلی زود ضربه خورده و آسیب می‌بینند.



#علی_مقدم

#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌وچهار

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 19:16


دین و دل را کُل بدو بسپرد خلق
پیشِ امر و حکم او می‌مرد خلق

اینکه می‌گویند عشق چشم انسان را کور می‌کند، کاملاً درست است. گاهی شما کسی را آن‌قدر دوست دارید که حرف‌های اشتباه او را متوجه نمی‌شوید و این آفت معنویت است. چه خوب است شاگردی مثل ارسطو که سال‌ها در محضر استاد درس خوانده و فارغ‌التحصیل شده، پیدا شود که وقتی استاد او، افلاطون، مسیر جزء به کل را شرح می‌دهد، بلند شده و بگوید: «افلاطون عزیز من است، اما حقیقت از افلاطون عزیزتر است!» و بدین‌گونه، مسیر فلسفی کل به جز را بنا نهد.‌ ما باید یاد بگیریم اما گذر کنیم!
شما نباید شیفته‌ی استاد شوید، بلکه فقط حق دارید شیفته‌ی روح الهی باشید. انسان‌ها فانی هستند. زمانی‌که شما شیفته‌ی یک انسان شوید، خداوند از طریق همان انسان شما را مورد آزمون‌های سخت قرار خواهد داد و از همان ناحیه شکست‌پذیر می‌شوید. پس هیچ انسانی را بزرگ نکنید و فقط روح الهیِ آن انسان را مورد ستایش قرار دهید.

در اینجا نصارا به‌جایی رسیدند که مطیع کامل یک نفوذی شدند. جریان‌های نفوذی در مسیرهای الهی همیشه بوده و هست و باید حکیمانه آنها را شناسایی کنیم. نشانه‌ی شناختن این جریان‌ها این است که حس می‌کنید دل‌تان را روشن نمی‌کند، حرف‌ها و ظاهرتان قشنگ می‌شود؛ اما از درون مومن نمی‌شوید! و این یعنی آن جریان،‌ نورِ وجود شما را دزدیده است!



#علی_مقدم

#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌وچهار

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 19:15


ظاهرِ نقره گر اسپید است و نو
دست و جامه می سیَه گردد ازو


نقره فلز حیرت‌انگیزی است. از شما می‌خواهم که نقره را همیشه با خودتان داشته باشید. چون یکی از بهترین میکروب‌کُشهای دنیاست و یک آنتی‌باکتریال قوی می‌باشد. نقره جزو فلزاتی است که همیشه فعال است. مثلا در جایی دیدم شخصی به دلیل اینکه نقره با خودش داشت در حجامت خون از بدنش خارج نمی‌شد و زمانی‌که نقره را جدا کردند خون حجامت هم خارج شد. نقره بر روی میدان‌های مغناطیسی بدن بسیار اثرگذار است. نقره خودبه‌خود باکتری‌ها را جذب میکند و به همین دلیل زود سیاه و اکسید می‌شود.
مولانا می‌گوید شما ظاهری از نقره می‌بینید که سفید است، اما وقتی‌که مدتی در دست و جامه قرار گرفت سیاه می‌شود و این توصیف اندیشه‌های وزیر حسود است. اگر می‌خواهید ببینید که آیا هدایت افراد برای شما درست بوده است یا نه، به حرف‌هایش توجه نکنید، بلکه به نتایج کار او توجه کنید. اگر صحبت‌های خوبی می‌کند اما آثار بدی به‌جا می‌گذارد، اگر صحبت از آبادی می‌کند اما ویرانی به‌وجود می‌آورد، پس خلوص ندارد و مانند نقره‌ای که سفید است اما رد سیاه از خودش باقی می‌گذارد.


آتش ار چه سرخ روی است از شرر
تو زفعلِ او سیه‌کاری نگر

مولانا می‌گوید شما زغال قرمز را نگاه می‌کنید و از خوش‌رنگی آن لذت می‌برید، اما همان زغال می‌تواند تمام زندگی شما را سیاه کند! پس ظاهر و باطن مهم نیست؛ بلکه اثر و نتیجه مهم است که چه مقدار سبب شکوفایی شده است.


برق اگر نوری نماید در نظر
لیک هست از خاصیت دزدِ بصر


برق به معنی آذرخش و رعد و برق است. مولانا می‌گوید وقتی رعد و برقی به شما می‌خورد شما فکر می‌کنید که آن نور است، اما آن نور سبب کوری شما می‌شود! مثل زمانی‌که به چشم‌های شما فلش می‌زنند، درست است که آن فلش، یک نور است اما آن نور سبب می‌شود چشم‌های شما سیاهی برود و جایی را نبینید. پس حتی ظاهر سفید مثل نقره یا ظاهر قرمز مثل زغال آتشین و ظاهر نورانی مثل آذرخش می‌تواند باعث سیاهی و کوری شما بشود و به‌هیچ دردی نخورد!


هر که جز آگاه و صاحب ذوق بود
گفت ِ او در گردنِ او طوق بود


مولانا می‌گوید هر کسی که حکمت ذوقی را نداند و نتواند هم با منطق و هم با حس درونی به قدرت تشخیص برسد طوقی بر گردنش انداخته شده و در بند است. در سوره‌ی یاسین، پرودگار می‌فرماید کسانی هستند که بر گردن‌شان زنجیرهایی انداخته شده و نمی‌توانند گردن‌شان را حرکت دهند و اطراف را ببینند. طوقی که در گردن انداخته شده بسیار مهم است و باید در متافیزیک تعریف و در مورد آن تحقیق شود و ما باید بتوانیم طوق‌هایی را که بر گردن‌مان است قطع کنیم.



مدتی شش سال در هجرانِ شاه
شد وزیر اتباعِ عیسی را پناه


پروژه‌ی فرهنگی وزیر شش سال طول کشید. او دور از شاه اما به شاه وفادار بود و جانش را برای انحراف نصارا گذاشته بود. او در ظاهر پناه عیسویان بود و با آنها دوست شده بود. فکر نکنید که انسان‌های بدکار، آدم‌های بی‌ایمانی هستند، اتفاقا بسیار ایمان دارند و جان‌شان را برای انحراف مردم می‌گذارند.



#علی_مقدم

#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌وچهار

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 19:15


نکته‌ها می‌گفت او آمیخته
در جُلابِ قند زهری ریخته


جُلاب یک داروی طبی است که گلاب و مقداری زعفران و نبات یا قند را باهم ترکیب و شربت غلیظی درست می‌کردند که در درمان بیماری‌های قلبی و عصبی استفاده می‌‌نمودند. جُلاب همیشه به‌عنوان داروی قلب در طب ایرانی مطرح بوده است؛ البته اگر خانم‌های باردار آن را بخورند دچار سقط جنین می‌شوند. مولانا می‌گوید وزیر در جلابش زهر ریخته بود و نکته‌هایش آمیخته با زهر بود یعنی وزیر سخن صریح نمی‌گفت.
نشانه‌ی اینکه شما بتوانید یک نفر را خوب بشناسید این است که آن فرد باید بتواند سخن صریح بگوید و در لفافه حرف نزند. کسی‌که دو پهلو حرف می‌زند و قصد سفسطه دارد انسان راستینی نیست. نشانه‌ی سخن راست این است که شما خیلی سریع، صحیح و غلط آن را متوجه می‌شوید. کسانی‌که دو پهلو حرف می‌زنند انسان‌های خطرناکی هستند و باید از هم صحبتی آنان پرهیز کنید.


ظاهرش می‌گفت در ره چُست شو
وز اثر می‌گفت جان را سست شو


چُست یعنی چابک و فِرز. صحبت‌هایی که وزیر می‌کرد طوری بود که می‌گفت در راه و طریقت باید چُست و چابک باشید؛ حقیقت ماجرا این است که همه‌ی ما در راه هستیم، راهی هستیم که مکانش در این دنیاست و زمانش طول عمر ماست و داریم طی طریقت می‌کنیم. می‌گفت چُست باشید یعنی چالاک و چابک باشید اما اثری که بر بقيه به‌جا می‌گذاشت به‌گونه‌ای بود که جان‌شان را سست می‌کرد. منظور از جان چیزی به جز تن می‌باشد، یعنی روان، ذهن، روح و کالبد‌های لطیف هم جان محسوب می‌شود. صحبت‌های وزیر، جان آنها را سست و حس و حال معنوی آنها را کاهش می‌داد. مثل کسانی‌که می‌توانند خدا را به هزاران روش اثبات کنند اما در دل نوری از پروردگار ندارند؛ چون جان‌شان سست شده و منطق بر آنان استوار شده است.



#علی_مقدم

#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌وچهار

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 19:14


شکر، معجزه‌آسا‌ترین فرمول درمان بیماری‌های روانی است و بدترین دشمن شما، غرزدن است. فقط کافیست که نیت کنید غر نزنید، با اینکه می‌بینید شرایط بد است اما غر نزنید، چون غرزدند چیزی را عوض نمی‌کند و حال ما را بد می‌کند. شاید همان همسری که شما از او دلگیر هستی و دوستش نداری، آرزوی خیلی‌ها باشد. شاید آن امنیتی که الان هست و شما آن را نمی‌بینید خیلی‌ها آرزویش را داشته باشند و یا حتی سقف بالای سرتان و یا لباسی که می‌پوشید و خیلی چیزهای دیگر... . لطفا یاد بگیرید که شاکر باشید.

ما نه به اندازه‌ی مقام شکر، اما اندکی در چله شهد شکر پیرامون شکر و سپاسگزاری صحبت کردیم که این مبحث به یاری خدا ادامه خواهد داشت و ما باز هم در مورد شکر صحبت خواهیم کرد.
پس برای تقویت بویایی معنوی‌تان شکرگزاری کنید. بگویید: «خدایا شکرت که من می‌توانم بوی مثنوی معنوی یا بوی گلستان و دیگر بوهای معنوی را بفهمم.» خدا رحمت کند دوستی داشتم که هر کتابی در دستش می‌گرفت، بوی آن را احساس می‌کرد؛ کتاب‌هایی که سطح ارتعاشی پایینی داشت او می‌فهمید و می‌گفت این جالب نیست. کتاب‌ها را جلد می‌کردیم و به دست او می‌دادیم اما باز هم متوجه ‌ی سطح ارتعاشی کتاب می‌شد. پس شکرگزاری کنید بابت اینکه می‌توانید بوی طریقت را حس کنید و کم‌کم آن بو به صورت یک حس در قلب‌تان آشکار می‌شود.

شکر کن مر شاکران را بنده باش
پیشِ ایشان مرده شو پاینده باش


مولانا می‌گوید کسانی‌که شاکر هستند باید پیروی آنها را کرد! نشانه‌ی اولیای الهی آن است که همواره شاکرند، اندوه ندارند و هیچ ترسی بر آنها غلبه نمی‌کند. مولانا می‌گوید اگر چنین کسانی را پیدا کردید، بنده و پیرو آنها شوید و از خودتان حرفی نزنید. «در نزد اساتید مرده باشید»؛ یعنی ظرف‌تان را کاملاً تهی کنید. طبیعتاً وقتی‌که من سرشار از منیت باشم، در مقابل بزرگان نمی‌توانم چیزی کسب کنم. ما وقتی به کسی مثل جناب مولانا می‌رسیم نباید حرفی برای گفتن داشته باشیم، بلکه باید ساکت شویم که خود حضرت مولانا پیامش را به ما برساند.


چون وزیر از رهزنی مایه مساز
خلق را تو برمیاور از نماز


رهزن کسی است که جلوی رشد انسان‌ها را می‌گیرد. وزیر وقتی دید که مسیحیان حاضر به متابعت از دین او نیستند آنها را رهزنی کرد. در واقع هر نوع تفکر که شما را به انحراف بکشاند نوعی رهزنی محسوب می‌شود. امروزه راهزنان، اندیشه‌ها و تفکرات شما را می‌ربایند. مولانا می‌گوید وزیر مثل یک راهزن، نمازشان را ربود و عبادت‌شان را برهم زد.


ناصحِ دین گشته آن کافر وزیر
کرده او از مکر در لَوزینه سیر


کسی‌که خودش را نجات‌دهنده‌ی دین معرفی می‌کند باعث انحراف همگان می‌شود. موضوع از آنجا نشأت می‌گیرد که وزیر گفت من به نزد مسیحیان می‌روم و خودم را نماینده‌ی عیسی معرفی می‌کنم و بعد شروع می‌کنم در دین عیسی فتنه و تفرقه به‌وجود می‌آورم. نکته‌ی بسیار مهم اینکه به‌هیچ عنوان در زندگی‌تان مطیع صد درصد هیچ‌کس نشوید. درست است که در عرفان بسیار تاکید می‌شود: «به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید / که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها»
اما شما باید راه خودتان را پیدا کنید. پیر مغان باید حتماً پیدا شود که شما بتوانید مطیعش شوید. فعلاً کسی را سراغ نداریم که بشود حرفش را مرجع قرار داد. پیرها و رهزنان بسیاری در مسیر زندگی ما قرار می‌گیرند که اگر بخواهیم حرف‌های آنها را بدون عقلانیت بپذیریم بسیار خطرناک است. استاد حقیقی آن است که اجازه‌ی گذر از خودش را به شاگرد بدهد و شما پس از اندکی آموزش بتوانید از او برتر شوید، آنچه را که گفته بفهمید و گذر کنید و مسیر طریقت خودتان را ادامه بدهید.


هر که صاحب ذوق بود از گفتِ او
لذتی می‌دید و تلخی جفتِ او

قبلا در مورد ذوق شرح دادیم که منظور از ذوق همان حکمت ذوقی یا حکمت اشراقی یا حکمت نوری است که جناب سهروردی (شهید راه نور) آن را بنا نهاده‌اند که می‌گویند باید در هر کلامی، نور وجود داشته باشد وگرنه با استدلال متوجه نمی‌شوید. شما اگر از حکمت مشایی که بر فلسفه و برهان و استدلال بنا شده، پیروی می‌کنید باید حکمت نوری را هم در کنار آن داشته باشید.
مسیر فلسفه‌ی غرب هر چند سال یک‌بار عوض می‌شود و خودش را ارتقا می‌دهد. در مسیر عقلانیت حتماً باید نور تابیده شود. حال ما از عقل استفاده کنیم یا از دل؟ حکمت ذوقی می‌گوید از هر دو! هم از دل که حس و حال ذوق را داشته باشید یا بوی چیزی را متوجه شوید و هم از اندیشه باید استفاده کنید. چون دل و عقل، دو بال پرواز انسان است که باید هر دو را هم‌زمان پرورش داد که هم در استدلال قوی باشیم و هم حس قلبی ما آن را تایید کند.‌ در اینجا مولانا می‌گوید هنر شیطان آن است که زهر را در لباس حلوا به شما تحویل می‌دهد و این مکر وزیر است!



#علی_مقدم

#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌وچهار

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 19:14


هر که بویش نیست بی‌بینی بود
بوی آن بوی است کان دینی بود


آن کس که بویی حس نکند بینی یا بینش ندارد. بنده بارها گفته‌ام راه شناخت معنویت، شناخت ادبیات فارسی است؛ یعنی اگر شما بتوانید واژه‌شناسی در ادبیات فارسی انجام دهید می‌توانید حکیمانه‌ترین اسرار شناخت را پیدا کنید. ما یک بینی داریم که در صورت ماست و یک بینی داریم که به معنی بینش است که به معنای نگرش و بصیرت هست. این دو به هم مربوط هستند، چون از یک مرحله به بعد انسان‌‌ها با شامه‌شان عاشق می‌شوند امروزه هم در شیمیِ عشق، ثابت شده که انسان‌ها با بویایی‌شان عشق را حس می‌کنند. یعنی از ناحیه‌ی معشوق، بویی صادر می‌شود و ماده‌ای به نام فرومون ترشح می‌شود که این بو و رایحه مربوط به عاشق شدن است.
خیلی جالب است که این اتفاق برای زنبور هم می‌افتد؛ گل‌ها برای تکثیر شدن فرومون را در هوا پخش می‌کنند و زنبور را عاشق می‌کنند و زنبور عاشق هم به گرده‌افشانی آنها کمک می‌کند. یعنی عشق توسط بو و رایحه در جهان هستی پخش می‌شود.
انسان‌هایی که عاشق می‌شوند عموما با یک بویی عاشق می‌شوند. کسانی‌که با خاطرات‌شان خیلی بازی می‌کنند در عشق گرفتار می‌شوند چون در یادآوری خاطره بویایی قوی دارند. پس این بو هم می‌تواند انسان‌ها را در بند کند، هم می‌تواند انسان‌ها را نجات بخشد و به نوعی مسیر را به آنها نشان دهد.
لطفا در زندگی بویایی معنوی خود را ارتقا دهید. حتی بتوانید بوی کتاب‌ها را بفهمید، وقتی یک کتاب را در دست می‌گیرید، بتوانید بفهمید که چه بویی از کتاب به مشام‌تان می‌رسد و این یک مهارت است.
بوی دینی منظور کتاب تعلیمات دینی ما نیست!
در واقع دین به معنای مرام است؛ یعنی مرام الهی که در آن بو و رایحه وجود داشته باشد و شما بتوانید بوی پروردگار را پیدا کنید.

چون که بویی بُرد و شُکر آن نکرد
کفر نعمت آمد و بینیش خَورد


علت اینکه وزیرک بینی یا بینش خودش را از دست داد این بود که اهل شُکر نبود. در کتب مقدس آمده است وقتی‌که شیطان از بارگاه الهی رانده شد، اولین کارش این بود که تعداد آدم‌هایی که شکر نمی‌کنند را زیاد کند. مولانا می‌گوید اگر وزیر به اینجا کشیده شد و بینش خود را از دست داد، چون اهل شکرگزاری نبود.



#علی_مقدم

#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌وچهار

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Feb, 19:14


یکی از هنرهای قلب انسان این است که می‌تواند بوها را بشناسند. شما اگر مهارت‌های قلب را افزایش داده باشید و دانش قلبی کسب کرده باشید می‌توانید بوی خیر و شر را بفهمید. مولانا می‌گوید قرار است که شما در این دنیا بگردید و بوها را پیدا کنید و مسیرهای خوب را از بد تشخیص دهید؛ اما وزیرک به‌خاطر حسادتش این خصلت را از دست داد. مولانا می‌گوید شما باید بویی را حس کنید که شما را به جانب کویی بکشاند!
ما همیشه در شکار کردن، اول رد پا را دنبال می‌کنیم، بعد که نزدیک شکار شدیم بوی شکار را حس می‌کنیم، بعد از اینکه به دنبال بو رفتیم سیما یا صورت شکار را می‌بینیم که به این مرحله، مشاهده می‌گویند.
پس برای رسیدن به شهود، گام اول، سلوک یا رفتن به سمت نشانه‌هاست یعنی در زندگی برای شما نشانه‌هایی می‌آید و شما باید آنها را دنبال کنید که این می‌شود مسیر سلوک. مثلا یک‌دفعه پیامی به دل‌تان می‌افتد که این همان به دنبال شکار رفتن است‌. اگر پرودگار یا روح الهی را یک شکار بدانیم، وقتی‌که به سمت سلوک الی‌الحق می‌رویم، در واقع به سمت یک شکار بسیار لطیف حرکت می‌کنیم. روش به‌دنبال نشانه‌ها رفتن یا همان بصیرت بدین صورت است که ابتدا پاک‌سازی می‌کنید، فکر نمی‌کنید، سپس با قلب‌تان فکر کنید و تصمیم بگیرید و به نشانه‌ها دقت می‌کنید. نشانه، زبان زرین خداوند است و خداوند با تیتر یک روزنامه یا با کلام یک نفر با شما سخن می‌گوید. در قدیم مراسم فال‌گوش ایستادن داشتیم که یک نیت می‌کردند و فال‌گوش می‌ایستادند و یک نفر که در کوچه حرفی می‌زد، با حرف او، پاسخ خودشان را می‌گرفتند و مسیر خودشان را پیدا می‌کردند. اینها در واقع تمرین‌های بصیرت بود. 

این می‌شود پیداکردن نشانه‌ها یعنی بعد از اینکه شما طهارت نفس کردید و اندکی ذهن را خاموش کردید و از گفتگوی باطل رها شدید در قلب‌تان جستجو می‌کنید و نشانه‌ها را می‌یابید و مثل یک شکارچی به دنبال شکار و نشانه‌ها به‌راه می‌افتید. وقتی‌که به مقصد نزدیک می‌شوید بویی را حس می‌کنید یعنی یک لطافت الهی را درک می‌کنید و آن‌قدر آن بو را دنبال می‌کنید که شما مهارت شکارچی شدن را پیدا کنید. سپس می‌فهمید که کدام مسیر و طریقت را باید بروید؛ چون بوی سخن نیک را متوجه می‌شوید و چقدر خوب است که بویایی خود را در حیطه‌ی قلب افزایش دهیم. اینکه می‌گویم بو را می‌فهمید واقعا یک حسی است که با شامه‌ی شما به قلب‌تان وارد می‌شود که حس می‌کنید مسیر درست است یا خطا. سپس مسیر را طی می‌کنید تا به مشاهده برسید که این مشاهده یا در خواب عمیقو یا در بیداری پدید می‌آید که همان مشاهده‌ی معبود است!



#علی_مقدم

#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌وچهار

#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

30 Jan, 05:42


بیت ۴۲۶

کَیفَ مدَّ الظَّلَّ نقش اولیاست
کو دلیل نور خورشیدِخداست


منظور از ظل؛ سایه پروردگار، سایه یزدان، سایه مرد خداست که بر روی زمین کشیده شده است یعنی مردان خدا سایه‌ای می‌شوند تا ما از سایه ذهن نجات پیدا کنیم!
دامن یکی از اولیای‌الهی را بگیرید و به یکی از این شمس ها تکیه کنید.
در اینجا اشاره به شمس الشموس در عرفان ایرانی که جایگاه ویژه‌ای دارد و در سایه این اولیا کاملاً سایه ها را پاک کنید.

مولانا می گوید در سایه اولیای الهی باشید تا سایه های شما پاک شود که او مسیر نور الهی را برای شما روشن می‌کند.

کو دلیل نور خورشیدِخداست

ما زمانی می‌توانیم از مسیر اولیا الهی بهره‌مند شویم که وارد حبّ یا دوست داشتن آنها شویم.
نیازی نیست فردی خاص با مشخصات خاص را دنبال کنیم چون شمس خودش ما را پیدا می‌کند؛ شما فقط در دل حب و دوستی اولیای الهی را داشته باشید تا روح الهی بر شما متجلی شود و مسیر زندگی شما را روشن کند...

خدا را شکر بابت این آگاهی عظیم که بر سر سفره حضرت مولانا دریافت کردیم.

زندگیتان پر از عشق اولیای الهی
در پناه نور و عشق الهی باشید.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

30 Jan, 05:19


بیت ۴۲۴

سایه‌ی یزدان بود بنده‌ی خدا
مُرده‌ی او این عالم و زنده‌ی خدا


سایه‌ی یزدان یا ظِل‌ُالله، منظور یکی از بندگان خداست که ما به او ولی‌امر یا انسان کامل یا ولیعصر یا صاحب زمان می‌گوییم. مولانا می‌گوید باید زیر سایه او باشی و او کیست؟! او کسی است که در این عالم مرده است،‌ اما در خدا زنده است یعنی تن، مرده، اما جانش زنده است.‌
ممکن است زنده باشد و دارد زندگی می‌کند، اما در قید و بند تن و نیازهای تن نیست و در حق بیدار است. مولانا می‌گوید در زیر سایه‌ی یکی از اولیاء باید باشی.

بیت ۴۲۵

دامن او گیر زوتر، بی‌گمان
تا رَهی در دامن آخر زمان


آخر زمان منظور چیست؟
برای ما که ۸۰۰ سال بعد از جناب مولانا داریم این شعر را می‌خوانیم آخر زمان همین الان است به نظر بنده ترجمه‌ی این بیت همین الان دارد اتفاق می‌افتد و آن انسان کامل، آن ولی زمانه و آن روح قدسی اکنون حاضر است؛ پس دامان او را بگیر و بی‌گمان باش و بدون هیچ ظن و تردید در سایه‌ی او قرار بگیر تا از آخرالزمان نجات پیدا کنی.
آخر زمان مفهوم دوران ما را دارد که به اعتقاد بعضی شروع شده و خصوصیات آن در پیشگویی‌ها گفته شده و دارد اتفاق می‌افتد که در این زمان سرعت عمر بسیار زیاد است و یک لحظه که انسان از روح خارج و در ذهن قرار بگیرد ساعتش و زمانش سریع می‌گذرد و نمی‌فهمد که چطور گذشته است!
آخرین حجاب بشر و آخرین نقطه‌ی کنترل‌کننده‌ی این جهان هستی، ماتریکس زمان است.
آخرالزمان از آنِ کسی است که بتواند این دوران را طی کند و صاحب‌الزمان کسی است که می‌تواند بر محور زمان واقف باشد و در کمترین زمان انسان‌ها را به بیشترین رشد برساند.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

30 Jan, 05:14


بیت ۴۲۳

سایه یزدان چو باشد دایه‌اش
وارهاند از خیال و سایه‌اش


راهکاری که مولانا قبلا گفت، پاک کردن سایه‌ها در خواب بود که بسیار دقیق و علمی است و در دوره‌ی مدیریت خواب و رویا بر روی پاک کردن دیتاهای معیوب و خودشناسی در خواب کار می‌شود. اما راه‌حل دوم در این بیت گفته شده است که در زیر سایه‌ی یزدان باشیم.  یزدان به معنای پروردگار است و بعد می‌گوید مثل یک دایه که این مفهوم توکل است یعنی در تمام لحظات زندگی توکل کنید. شما حس کنید روح الهی مثل یک دایه، شما را که مانند نوزاد او هستید در برگرفته و هوای کار شما را دارد. همین توکل، کار را حل می‌کند و باعث می‌شود از خیال و نگرانی نجات پیدا کنیم. خیال بابت این به‌جود می‌آید که من نگران هستم که چرا اوضاع خراب است و در آینده چه اتفاقی می‌افتد. توکل در زیر سایه‌ی یزدان باعث نجات از خیالات نفسانی می‌شود. پس مفهوم خیال مولانا، خیال قدسی نیست، بلکه خیال نفسانی است.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

30 Jan, 05:09


بیت ۴۲۱

تیر اندازد به سوی سایه او
ترکشش خالی شود از جست وجو

تیر انداختن استعاره از هدر دادن زمان و فرصت‌های زندگی است. شما به اندازه‌ی هفتاد، هشتاد یا صد سال فرصتی تکرار نشدنی دارید و باید به بهترین شیوه از تیرهای زمان، که در اختیارتان است استفاده کنید. منظور مولانا از تیرهایی که در ترکش شما است دقیقاً لحظات عمر شما می‌داند.
حیف است که عمر را مشغول هر کاری جز خودشناسی کنید. اگر خودشناسی کنید مشکلات اقتصاد و معیشت، خانواده، رابطه، عشق و همه چیز برطرف می‌گردد. مشکلات حاصل دیتاهای معیوب ذهنی ماست. لطفاً خودشناسی کنید، پاک کنید و دنبال سایه‌ها نروید تا زندگی زمینی‌ شما هم خوب شود.

بیت ۴۲۲

ترکش عمرش تهی شد، عمر رفت
از دویدن در شکار سایه تفت


«تفت» بسیار گرم و نام شهریست در استان یزد است. ما گاهی در گرمای شدید و خسته و کوفته به‌دنبال سایه‌ها می‌دویم.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

30 Jan, 04:52


انسان خودساخته کسی است که در اوج خشم و ناراحتی یک لحظه می‌تواند فکر کند که آیا الان خودم هستم یا سایه‌ من است؟!
خود حقیقت است؛ بداند که در راه حقیقت حرف می‌زند یا باطل است، به نوعی در کنترل نفسانیات است.
اگر فهمید که اشتباه کرده، سریع عذرخواهی کند و از پروردگار و طرف مقابل طلب عفو نماید؛ با خودش نگوید الان من عذرخواهی کنم، او پررو می‌شود، بگوید در این قسمت حق با توست و درست می‌گویی!
گاهی اوقات یک قسمت از حرف طرف مقابل درست است و یک قسمت اشتباه، اما ما چون قسمتی را اشتباه می‌گوید فقط روی آن قسمتی که اشتباه گفته، تکیه می‌کنیم. لااقل همان قسمت را که درست می‌گوید بپذیرید چون آن تکه، همان سایه‌ی درونی شماست.

وقتی کسی به شما چیزی می‌گوید که ناراحت می‌شوید مثلا می‌گوید تو یک دزد هستی، تو ناراحت می‌شوید و می‌گویید بی‌ادب چرا به من دزد می‌گوید؟ اگر در سایه‌های وجودی شما هیچ دیتای دزدی نباشد دیگر ناراحت نمی‌شوید و می‌گویید احتمالا شوخی کرده یا تشخیص اشتباه داده‌است.
اگر ناراحت می‌شوید سایه آن را درون خود دارید؛ نمی‌گویم که دزد هستید بلکه یک دلخوری یا دیتای معیوبی در مورد دزد بودن دارید همان‌جا بهترین نقطه خودشناسی است.
خودشناسی در بستر آرامش و امنیت شادی فراهم نمی‌شود بلکه در روزگاران سخت، در لحظات غمبار، در دوران مشکل و درگیری با دیگران آنجا دوران خودشناسی است.

پس اگر شما جای خدا بودید و می‌خواستید بنده‌ای را به رشد و کمال برسانید احتمالاً برای او اتفاقات ناگوار و درگیری‌هایی هدیه می‌دادید.
بعضی از دوستانی که چله شهد و شکر را گوش کردند مرتب به بنده پیام می‌دهند که چگونه می‌گویید که بابت اتفاقات بد زندگی شکرگزاری کنید!
ما حاضر نیستیم حتی لحظه‌ای اتفاقات بد و کسانی‌که ظلم و بدی کردند را بپذیریم، تازه بیاییم برای آن شکرگزاری کنیم؟
باور کنید که اگر متوجه بشوید، اصل رحمت الهی همین است.
اصل خودسازی و رشد، همین است که وقتی توهینی به ما شد ما بیهوده حملش نکنیم. کلید موفقیت همین است یعنی کلید موفقیت ما در جاهایی مخفی هستند که ما نمی‌بینیم و آن در سایه‌های ما است.
در روشنی که رازی نهفته نیست، در تاریکی رازها نهفته‌اند یعنی شما جایی می‌توانید وارد ملکوت شوید و رشد معنوی کنید که آنجا بدترین جا است و بدترین آسیب را می‌بینید! فقط کافیست آنجا به هوشیاری برسید و از خواب بیدار شوید.
آدمی که خواب است، به دنبال سایه‌های خود می‌دود و شروع به ایجاد درگیری می‌کند اما آدم هوشیار در یک لحظه به خودش می‌گوید صبر کن، این لطف الهی است.

اگر کسی به شما توهین کرد، شاید او از جانب پروردگار آمده و با انگشت روی سایه‌های شما اشاره می‌کند که کلید اینجاست! شما همان را شناسایی کنید و کینه‌ای به دل نگیرید.

انسان‌ها هر کدام در ماتریکسی گرفتار هستند. از طرف کسانی‌که به شما سنگ پرتاب می‌شود بهترین بهره‌ی معنوی را ببرید.

همان‌جا که خشمگین و ناراحت شدید همان‌جا سایه‌ها را شناسایی کنید و بگویید که به دنبال تو ای سایه حرکت نمی‌کنم! به این کار «نفس‌کُشی» می‌گویند یا خلاف نفس حرکت کردن.
همان‌جا که خشم و غضب شما فرمان جنگ و دعوا می‌دهد آنجا نقطه‌ی خود‌سازی است.
یک لحظه آرامش و آب خنک و بعد فکر! فکر کنید ببینید چه درسی در این اتفاق برای من هست و چه چیزی درون من هست که دارم اذیت می‌شوم. با این کار مشکل یک عمر حل می‌شود یعنی یک‌بار اگر بتوانید در اوج غضب،  آن رنجش را مدیریت کنید، تا آخر عمر، آن داستان حل می‌شود.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

30 Jan, 04:07


بیت ۴۲۰

بی‌خبر کان عکسِ آن مرغ هواست
بی‌خبر که اصلِ آن سایه کجاست


سایه نوعی شخصیت درونی ما است که گاهی اختیار ما را در دست می‌گیرد و به سمت و سوی خودش می‌کشد. ما انتخاب‌های حقیقی و صحیحی بر مبنای روح الهی نداریم. انتخاب‌های ما، انتخاب سایه‌های ماست.
مثلاً من در کودکی دچار نوعی حقارت شده‌ام و این حقارت در سایه‌ی وجودی من حکم یک فرمانده را پیدا کرده است و من همواره به دنبال یک قدرت نامشروع، نزدیکی با حکومت‌های قدرتمند، انسا‌ن‌های توانمند، افراد با نفوذ و یا ظلم در حق بقیه یا پله‌کردن بقیه هستم.
چرا؟ چون درون خودم سایه‌ای دارم که با من این کار را کرده و به من فرمان داده است.
چه زمانی می‌توانیم به سایه‌هایمان واقف شویم؟
در لحظاتی که تصمیم‌های آنی می‌گیریم. در دعوا‌کردن بهترین زمان شناسایی سایه‌هاست.
هر زمان با کسی دعوا و جر و بحث می‌کنیم، وسط دعوا و بحث در اوج خشم، باید یک لحظه بتوانیم خودمان را کنترل کنیم و ببینیم به دنبال کدام یک از سایه‌هایمان داریم با طرف مقابل می‌جنگیم؟!
شاید طرف مقابل حرف حقی را می‌زند، شاید حرف او باعث رشد من می‌شود، اما سایه‌های من اجازه نمی‌دهند که پیروی حق را بکنم و الکی دارم می‌جنگم. این دقیقا شبیه به آن صیادی است که به‌دنبال سایه‌هایش در حال دویدن است.
فرمانده‌ی چنین کسی روح الهی نیست بلکه فرمانده‌ی او سایه و ظلمت درونی خودش است.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

30 Jan, 04:00


بیت ۴۱۸

مرغ بر بالا، پران و سایه‌اش
می‌دود بر خاک پرّان مرغ‌وش


منظور از سایه‌ها همان سایه‌های مورد نظر یونگ و نیمه‌ی تاریک وجود است.
می‌گوید یک صیاد به دنبال پرنده‌ای در حال دویدن است. مرغ در آسمان پرواز می‌کند و صیاد سایه‌ی پرنده را روی زمین می‌بیند و به دنبال سایه می‌دود، به سایه تیر می‌زند و نمی‌تواند آن را شکار کند! این داستانِ تمام انسان‌هایی است که به اهداف صحیح خود نمی‌توانند برسند و مدام در حال دویدن به این دنبال سایه‌ها هستند.
ما شخصیت خود را فراموش می‌کنیم و سایه‌ها بر ما حکمرانی می‌کنند که در ادامه گفته خواهد شد که چگونه بتوانید از به‌دنبال سایه‌دویدن نجات پیدا کنید.

بیت ۴۱۹

ابلهی صیادِ آن سایه شود
می‌دود چندان که بی‌مایه شود


مایه، همان عمر است. عمر خود را دارد هدر می‌دهد که در اینجا تیر محسوب می‌شود و منظور هدردادن فرصت‌های زندگی است.
صیاد آن‌قدر به دنبال سایه می‌دوید که بی‌مایه می‌شود و انرژی‌ او تمام می‌شود، عمرش به پایان می‌رسد و بالاخره زمانی می‌فهمد چیزی که به دنبال آن دویده، حقیقت نبوده است‌.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

29 Jan, 19:23


ابیات ۴۱۶ و ۴۱۷

چون که تخم نسل را در شوره ریخت
او به خویش آمد خیال از وی گریخت

ضعف سر بیند از آن و تن پلید
آه از آن نقش پدید ناپدید !!

انسان گاهی وارد یک رابطه‌ی خرابی می‌شود و اتفاقی را رقم می‌زند. در اینجا منظور برقراری رابطه‌ی جنسی است که وقتی به خودش می‌آید می‌بیند که با دیو نفس ارتباط گرفته بوده است و ناگهان بعد از ارضا شدن و زمانی‌که راهی بیهوده را رفته و تمام شده، می‌فهمد که اشتباه کرده، دریغ می‌خورد و متوجه می‌شود که درگیر وهم و خیال بوده و سودی برای او نداشته و عمرش به هدر رفته و تنش پلید شده یعنی پلیدی آن اتفاق بر تنش نشسته و آن خیال هم ناپدید شده است و این قصه‌ی زندگی همه‌ی ماست! پس نشان می‌دهد که ما همه در خواب هستیم.
گاهي به دنبال یک مسیری،  یک تفکر باطلی، یک خیالی حرکت می‌کنیم‌ و بعد که به هوش آمدیم می‌فهمیم عمر خود را هدر داده‌ایم.
البته که نگران نباشید خداوند عمرهایی را که ملخ‌ها از شما خورده‌اند به شما باز خواهد گرداند. همیشه فرصت هست؛ خدا به همه‌ی انسان‌های نور یافته که راه نور را پیدا کردند، آن‌قدر فرصت می‌دهد که جبران کنند. شما اگر آگاه شدید و توانستید با روح الهی، با معبود درونی ارتباط بگیرید، آن‌قدر عمر خواهید کرد که به سعادت برسید.
"دقایقی ز زمانه هنوز در پیش است
که از سراسر بگذشته قیمتش بیش است"
فرصت هست.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

29 Jan, 19:07


بیت ۴۱۵

دیو را چون حور بیند او به خواب
پس زِ شهوت ریزد او با دیو آب


بعضی‌ها متاسفانه این بیت را این‌گونه ترجمه کردند به اینکه یک نفر در خواب مُحتّلم می‌شود مثلا خواب شیطان را می‌بیند، محتلم می‌شود، وقتی‌که بیدار می‌شود، می‌بیند که نیاز به غسل دارد اما این خوابِ بیداری است یعنی همین خوابی که من و شما الان در آن هستیم. به استناد به ابیات قبلی که گفت خواب شما در بیداری است، پس ربطی به خواب‌های نفسانی یا شیطانی که سبب می‌شود آدم‌ها تصاویر جنسی یا تصاویر باطل ببینند ندارد. این موضوع کاملا موضوعِ بیداری‌ است.

«دیو را چون حور بیند او به خواب» یعنی من و شما الان در یک خوابی به‌سر می‌بریم که یک دیو (نفس و مسائل منفی) در جلوی چشم ماست اما ما فکر می‌کنیم که حور است؛ به عبارتی دیگر کسی‌که زیاد در خواب یعنی بیداریِ بی‌هوشیاری می‌ماند دیو یا نفس و مسائل منفی را حور می‌بیند! ریشه‌ی تمام تصمیمات خطا و انتخاب‌های اشتباه این است که ما جای دیو و حور را اشتباه گرفتیم. در این حالت دو اتفاق می‌افتد:
یک حور (موضوع مثبت) و یا رحمت الهی جلو چشم ماست که ما آن را دیو می‌بینیم و یا اینکه دیو آن‌قدر زینت داده شده که ما او را حور می‌بینیم! پس ما در بیداری، در خواب هستیم. 
پس زِ شهوت ریزد او با دیو آب
منظور مولانا کسی است که در بیداری به خواب رفته و با دیوِ نفس، آمیختگی گرفته است که در مباحث گذشته اشاره شد به مبحث دجال که هنر دجال، پنهان کردن باطل در لباس حق است.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

28 Jan, 05:15


بیت۴۱۴

خفته آن باشد که او از هر خیال
دارد امید و کُنَد با او مَقال


ببینید چقدر زیبا گفتگوی ذهنی را توضیح می‌دهد. منظور از خفته‌، کسی است که هر فکری به ذهنش آمد، با آن فکر مَقال می‌کند یعنی گفت‌وگو می‌کند. مثلا کسی‌که عبادت می‌کند یک لحظه فکری به ذهنش می‌آید و آن فکر را دنبال می‌کند و با آن فکر و خیال،  مقال می‌کند و بعد ناگهان متوجه می‌شود که عبادت را فراموش کرده است. مولانا می‌گوید این آدم خواب است که ما می‌گوییم گیج و منگ است.
ما نباید در منگی و گیجی به‌سر ببریم. چرا منگ و گیج هستیم؟ چون ذهن ما را با خیالات خودش می‌برد. این افکار از فکر و اندیشه و عقل نیست بلکه تداعی تصاویر بیهوده‌ی زندگی ماست. یک تصویر می‌آید بعد یک دلخوری می‌آید سپس یک خاطره‌ی دیگر می‌آید...  و ناگهان متوجه می‌شوید که دوساعت است به جایی خیره شده‌اید و ذهن شما را به هر سویی که می‌خواهد می‌برد.
سپس می‌گوید «دارد امید و کُنَد با او مَقال»‌ هنر کنترل ذهن آن است که ما از افکار بیهوده، ناامید شویم، وقتی‌که دنبال فکری برویم یعنی امید به آن فکر و خیال داریم و با آن فکر گفتگو می‌کنید و بعد از آن فکر بعدی و بعد دوباره یک خاطره‌ از گذشته... همین‌طور بازی می‌شود و روح ما در این دنباله‌روی افکار لگدمال می‌شود.
برای همین در حیطه‌ی عبادت، چشم باز باشد، هوشیاری باید کامل باشد که بازی خیال کمتر اتفاق بیفتد، چون ما در خیال منفصلی که ابن‌عربی می‌گوید نیستیم، ما در خیال متصل هستیم یعنی همین‌جا درگیر بازی‌های خیال‌گونه خودمون هستیم که این افکار چندان ارزشمند نیست.
این خیال و فکرها با افکار و خیالی مخترعین دارند، متفاوت است. یک مخترع، یک آزمایشگاه بزرگ را در خیال خود می‌سازد. افکار یک مخترع و نویسنده، کاملا هدفمند و برنامه‌ریزی شده است، ابتدا و انتهای آن مشخص است و کاملا مدیریت شده است. اما منی که خیال‌پردازیم فقط گفتگوهای بیهوده‌ی ذهنی است، اینها سبب از میان‌ رفتن جریان روح در وجود من می‌شود.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

27 Jan, 23:48


جناب فردوسی، داستان "تهمورث دیوبند" را که جزء اسرارآمیزترین داستان‌های اسطوره‌ای ایران است، این‌طور بیان می‌کند که تهمورث، دیو را به‌عنوان یک مرکبی در بند خودش گرفت و توانست کارهای بزرگی انجام دهد، وقتی که تهمورث پلیدی‌ها را از خودش دور کرد (پلیدی همان گفتگوهای ذهنی است یعنی پیش از هر خطایی، حتما آن را در ذهن خود ساخته‌اید، ذهن که پاک شود خطاها هم پاک می‌شود.) پرتو «فر» از چهره‌اش دیده می‌شد یعنی نوری در چهره داشت که عوام می‌توانستند آن را ببیند.
ما پادشاهی به نام جمشید داشتیم، «جم» اسم و «شید» به معنی درخشان بود یعنی جَمی که در حال درخشش است.
پس موضوع فر درباره‌ی نور است. جناب سهروردی (شیخ اشراق) صد سال قبل از جناب مولانا، اطلاعاتی درباره موضوع اشراق و نور که در این سرزمین را جمع‌آوری کرد و به‌عنوان حکمت نوری یا حکمت اشراقی به جهانیان ارائه داد. ان‌شاالله که توفیقی شود و حکمای ایران شروع کنند روی موضوع سهروردی کار کنند و بتوانند بفهمند که ایشان چه می‌گفتند و ما چیزی برای اضافه‌کردن به سهروردی نداریم.  همین‌ که بفهمیم که چه می‌گفتند مسیر خود را پیدا می‌کنیم.
در یک کلام، جناب مولانا می‌گوید که باید «لطف و فَر» به‌دست بیاوری یعنی خداوند باید رحمت و فَری به تو بدهد.
"فر" نوری است که شما را در حیطه‌ی کاری خود راهنمایی می‌کند. در واقع یک نوع اطلاعات بی‌سیم از ناحیه‌ی روح الهی به تو داده می‌شود که راه را روشن می‌کند، ممکن است بقیه بگویند که این راه اشتباه است اما شما می‌گویید که "فر ایزدی" از درون این موضوع را به دل من الهام کرده و سپس مسیر زندگی‌ خود را بدون هیچ ترسی می‌روید.

پس کسی که ذهن خود را خاموش کرده باشد وارد صفا می‌شود، چون می‌گوید «نی صفا می‌ماندش» یعنی با گفتگوی ذهنی برای کسی صفا نمی‌ماند.
نشخوار ذهنی، صفا یا پاکی درون را از بین می‌برد و جلوی لطف و فر را می‌گیرد.

"لطف" یک موهبت الهی است که به جلو حرکت کنید و" فر" یک فن توفیقی است که خداوند می‌دهد که گره‌ها برای‌ شما گشوده شود و آن‌وقت همه مطالب در حیطه‌ی کاری خود را می‌توانید بفهمید.
سپس می‌گوید کسی که به اینجا برسد می‌تواند به آسمان سفر کند.
داستان سفر به آسمان، استعاره از معراج انسان‌های نیک‌اندیش دارد که به آنجایی که منابع اطلاعاتی هست سفر می‌کنند و حجم زیادی از آگاهی برای بشر به ارمغان می‌آورند.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

27 Jan, 23:15


بیت ۴۱۳

نی صفا می‌ماندش نی لطف و فَر
نی به‌سوی آسمان راه سفر


«فَر» کلمه‌ی بسیار مهمی است. «فَر» در فرهنگ ما مفهومی دارد که قابل ترجمه نیست، در واقع به نوعی یک هدایت درونی است.
در گذشته وقتی شخصی می‌خواست برای پادشاهی انتخاب شود، می‌گفتند که ببینید آیا فَرِّ پادشاهی دارد؟ یعنی آیا الهام و شهودی در حیطه‌ی شاهی می‌تواند به‌دست بیاورد؟
یک پهلوان، آیا فَرّ پهلوانی دارد؟ یعنی آیا فنون پهلوانی به او الهام می‌شود یا نه! در واقع آن‌ زمان می‌دانستند که برای موفقیت و کامیابی، حتما نیاز به اطلاعاتی بالاتر از اطلاعات موجود در دنیا داریم که به این سیستم دریافت اطلاعات، «فَر» می‌گفتند. فر را به‌عنوان یک موهبت یا لطف یزدان یا لطف پرودگار می‌شناسیم که به سمت ما می‌آید و ما را هدایت می‌کند.
فَر شهودی است که با گفتگوهای ذهنی و خیال باطل متفاوت است و زمانی ایجاد می‌شود که ذهن‌ خود را خاموش کرده باشید. جالب است که «فر» از جنس نور است.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

27 Jan, 23:09


بیت ۴۱۲

جان همه روز از لگدکوب خیال
وز زیان و سود وز خوف و زوال


در این بیت مو‌لانا می‌گوید که همیشه دارید فکر می‌کنید که ضرر نکنم، سود بکنم و در آینده این چیزی را که دارم را از دست ندهم. به این می‌گویند خوف زوال، خوف از دست‌ دادن. علت اینکه بسیاری از افراد در اقتصاد موفق نیستند، این است که مرتب در اضطراب آینده هستند که ممکن است همه چیز خراب شود. این کار شدیدا ذهن را خراب می‌کند.
کسی را دیده بودم که مرتب از کسادی بازار صحبت می‌کرد و همیشه هم با وجود درآمد خوب، هشتش گروی نُهش بود.از او و همچنین افراد دیگری شبیه به او، خواستم که کلمه‌ی کسادی بازار را دیگر به‌کار نبرند و آنها نیز گوش دادند. بعد از مدتی دیدن که وضعیت اقتصادی‌ آنها بسیار بهتر شد یعنی گفتن یا حتی فکرکردن در مورد وضعیت بد اقتصادی،  همیشه کار را خیلی خراب می‌کند.
همیشه غرزدن و از بدی شرایط سخن‌گفتن و یا هر شب به اخبارهای منفی گوش‌ دادن، موجب زوال یا نابودی وجودی ما می‌شود و خوف یا ترس در ذهن ما ایجاد می‌کند. بلااستثناء در وجود تمام افراد فوق موفق دنیا، ترس وجود ندارد، چون ذهنی که بترسد و ترس را در خودش حمل کند، حتما اتفاقات خطرناک ترس‌آفرین تولید می‌کند. اگر خیلی به مسائل منفی توجه کنید الزاما سبب هوشیارشدن شما نمی‌شود بلکه سبب تولید مسائل منفی می‌شود.

فقط کافیست که بر محور روح الهی حرکت کنید، روح الهی آرامش‌بخش است یعنی بگویید بر خدا توکل می‌کنم و خداوند من را حمایت می‌کند و سپس مسیر طبیعی زندگی خود را بروید. هر آنچه که ما ضربه می‌خوریم، به‌خاطر گفتگوهای ذهنی خودمان است. اصلا به دنبال متهم در بیرون از خود نگردید، حتی اگر پول شما را می‌خورند، به شما ضربه می‌زنند، تصمیمات اشتباه می‌گیرید، تمام اینها به‌خاطر چالش‌ها و افکار بیهوده‌ای است که در ذهن شما طی می‌شود.
خیلی راحت مولانا می‌گوید که شروع به ذکر گفتن کنید تا ذهن آرام گردد و روح را متجلی شود. سپس به روح الهی بپرداز، جلوی لگدکوب کردن روح خود را بگیر.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

27 Jan, 22:58


پس ما یک ذهن داریم که در آن اطلاعات خوب و بد وجود دارد که عموما اطلاعات بد وجود دارد، چون اطلاعات بد، عمیق‌تر هستند و بهتر حک می‌شوند و یک روح داریم که جلوه‌ی ملکوتی ما است که به آن جان می‌گوییم. زمانی از جان می‌توانیم بهره‌برداری کنیم و اختیار ما را در دست بگیرد که ذهن یا نفس ضعیف‌تر شده باشد. هر چه خوراک به نفس دهید، موجب فربه‌تر و کامل‌تر شدن آن می‌شوید و اجازه نمی‌دهد به روح بپردازید.

روح قدرت خلق اصلی انسان است، قدرت زیستن انسان در ملکوت است. روح آرامش و شادی است، روح جلوه‌ی ملکوتی وجود ما است و هر‌چه که به سمت روح الهی حرکت کنیم، آرامش‌ ما بیشتر می‌شود. انسان موجودی است که بین ذهن و روح آفریده شده است یعنی هم قابلیت روحانی‌شدن و هم قابلیت نفسانی‌شدن دارد در این بین به هر کدام که بیشتر خوراک دهد، همان فربه می‌شود.
اگر به روح خوراک دهد یعنی سرگرم گفتگو با روح‌ الهی و پروردگار باشد، روحانی‌تر می‌شود و اگر به ذهن و بازی‌های ذهنی اهمیت دهد، نفسانی‌تر می‌شود یعنی قوت نفس در وجود او بیشتر می‌شود. بنابراین باید با گفتن نام پروردگار و ذکرگفتن، زنبورهای دور سرتان را دور کنید. هرچقدر که بتوانید مغزتان را خاموش کنید به نفع شماست چون از ذهن فارغ می‌شوید.
کسانی‌که تحت حملات روانی شدید قرار دارند یعنی همیشه در حال فکرکردن هستند و نمی‌توانند حتی یک لحظه آرام شوند، توصیه می‌کنم که فنون تن‌آرامی را فرا بگیرند که فایل‌های آموزشی زیادی در این مورد در سایت می‌توانید جستجو کنید.
تن‌آرامی را در حیطه‌ی سر انجام دهند یعنی مغز و سر و صورت را ریلکس، شل و رها می‌کنیم، آن‌وقت بسیاری از بازی‌های ذهنی، به پایان می‌رسد چون هر فکر بیهوده یا تصویر بیهوده، لگدمال‌کردن روح شماست. اگر کسی تمایل دارد که به صورت حرفه‌ای،  مدیریت ذهن را در دست بگیرد، می‌تواند از مطالب دوره‌ی کیمیای ذهن بهره‌مند شود.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

27 Jan, 22:39


بیت ۴۱۱

جان همه روز از لگدکوب خیال
وز زیان و سود وز خوف و زوال


جناب مولانا، جسم و جان را از هم جدا می‌کند. اگر بگوییم جسم تن فیزیکی ما است، جان را به نوعی روح یا عالم امر ما می‌داند. اگر این عالم، عالم خلق باشد، جان ما در عالم امر قرار دارد.
می‌گوید روح شما هر روز توسط خیالات باطلی که در آن می‌گذرد، لگدکوب می‌شود.
خیال یعنی تصویرهای ذهنی بیهوده که ما را مغشوش می‌کند.
در دیدگاه عرفان ایرانی، دو نوع خیال داریم‌: «خیال متصل و خیال منفصل». خیال متصل همین است که در لحظه‌ای، تصویر یا خاطره‌ای در ذهن من می‌آید و گذر می‌کند که چندان باارزش نیست. آمار خیالات منفی و دلهره و اضطرابی که در اندیشه‌ی ما گذر می‌کند خیلی بیشتر از خیالات مثبت است.
خیال منفصل در توصیفات جناب ابن‌عربی، یک عالم دیگر است؛ یک دنیای کاملا جدایی است که عرفا و بزرگان در آن به کسب کرامت و روزی آسمانی می‌پردازند.
مولانا می‌گوید که شما در خیالات روزمره‌ی خود یا همان خیالات متصل خود غرق هستید یعنی مرتب در حال فکرکردن هستید که امروزه به آن نشخوار ذهنی می‌گویند.
فکر، یک تصویر است یا یک صدا یا هر دو که در اندیشه‌ی ما گذر می‌کند، می‌گوید هر بار که در ذهن شما یک تصویر یا یک خیال گذر می‌کند روح یا جان‌تان، لگد‌کوب می‌شود.
چرا من در خواب غفلت به‌سر می‌برم؟ چون جان من در خواب است یعنی در عالم روح نیستم، تبدیل شده‌ام به یک آدم مکانیکی. چرا؟ چون هر روز روحم توسط خیالات، سرکوب می‌شود.
زمانی‌که می‌فهمم در حال سرکوب شدن روح هستم، باید شروع به خاموش‌کردن ذهن کنم. مهم‌ترین کاری که می‌توانید انجام دهید این است که همه روزه سرگرم خاموشی ذهن باشید. ذهن پراکندگی دارد یعنی هر لحظه در حال قضاوت یک نفر یا در حال سِیر کردن در خاطرات و مشکلات است.
چرا ما موفق نمی‌شویم؟ چون خاطرات یا دیتاها یا باورهایی در اندیشه‌ی ما هست که اینها فرمان زندگی ما را در دست می‌گیرد و یک لحظه گذرکردن این افکار سبب شکست ما می‌شود.
برای درک بهتر باید از جاهای دیگری مطالبی را توضیح دهم. مولانا می‌گوید شما شبیه کسی هستید که مورد حمله‌ی زنبورها در نزدیک کندوی عسل قرار گرفتید. دور سر شما پر از زنبور است. می‌گوید برای فرار از زنبورها، سر را باید در آب فرو برید. زنبور همان فکر‌‌های بیهوده در اندیشه‌ی ما است، آب را هم آبِ ذکر یا آبِ معنویت در نظر می‌گیرد.
مرتب سرگرم گفتن ذکر باشید تا ذهن خود را با ذکر خالی کنید، مثلا آدمی که مرتب با خودش حرف می‌زند و مرتب در حال نشخوار ذهنی است، یک تسبیح به دست او دهید و بگویید که ذکر پروردگار را بگوید، هر وقت که وارد فضای خشم و ناراحتی شد، شروع به گفتن ذکر کند.
پس از مدتی ذکرگفتن، خودبه‌خود ذاکر می‌شود و ذکر او را کنترل می‌کند و اجازه نمی‌دهد که وارد فضای مسموم شود.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

20 Jan, 14:04


بیت۴۱۰

چون به حق بیدار نبود جانِ ما
هست بیداری چو دربندان ما


بیداری آن است که به حق بیدار باشیم.  به حق بیدار شدن یعنی کلام، وجودت و زندگی شما همه حق یا خدا باشد و اگر غیر از این باشد هیچ ثمری ندارد و در مسیر حق نیستید و این بیداری آسیب‌زننده است.
در جاهای مختلف، مولانا می‌فرماید از زندان آزاد شوید.
بَندان همان زندان است، زندانیِ در بند را بندان می‌گویند.
اگر می‌خواهید از زندان آزاد باشید باید در حق بیدار شوید. از نظر مولانا ما همه در باطل بیداریم و چون در جهل بیداریم، پس در خواب به‌سر می‌بریم و آن یک خواب خرگوشی‌ است؛ چشم‌ها باز است اما در واقع خواب است.
باید در حق بیدار شویم تا جلوه‌ی زندگی، متفاوت شود. در حق بیدار شدن را تولدی دوباره می‌گویند.
عیسی (ع) می‌فرماید «کسانی‌که به ملکوت راه می‌یابند دو بار متولد می‌شوند، یک بار از مادر و بار دیگر در ملکوت.»
ما هر بار که از خوابِ جهل بیدار شویم و چشم در ملکوت الهی بگشاییم، بیداری در حق صورت گرفته است.
در اینجا ممکن است بگویم «این حرف‌ها بسیار خوب است اما زندگی من درهم است من الان گرفتارم و قبول دارم که در باطل بیدارم، به من راه‌حل بدهید که چطور در حق بیدار شوم؟ چون ارزش یک فایل صوتی یا سخنرانی یا یک کتاب در این است که راه‌حل نیز ارائه بدهد.»

بیداری در حق شعار نیست، اگر فقط شعار بدهیم عالِم بی‌عمل هستیم؛ باید به‌صورت عملی در حق بیدار شویم که راه‌‌حل عملی را در ادامه جناب مولانا ارائه می‌دهند.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

20 Jan, 13:57


بیت ۴۰۹

هر که بیدار است او در خواب‌تر
هست بیداریش از خوابش بتر

آدم‌هایی هستند که فکر می‌کنند بیدارند، اما آنها بیشتر از بقیه در خواب هستند. خواب، استعاره از غفلت است یعنی وقتی‌که بیدار است در غفلت بیشتری به‌سر می‌برد.
توصیه‌ی مولانا برای حل تعارضات ِ سایه، "خواب" بود.
سایه چیست؟ من یک شخصیت به‌ظاهر خیلی خوب دارم،  همه چیز در من اوکی است، حتی خودم را یک انسان بسیار خوب می‌شناسم در واقع فرآیند خودگول‌زنی دارم. می‌گوید یک سایه و شخصیت تاریک در درون تو هست که فرمان‌ها را صادر می‌کند و اختیار تو را در دست می‌گیرد و تو را به سمت و سوی خودش می‌برد.
مولانا خواب را برای راه‌حل مشکل سایه معرفی می‌کند. آداب پیش از خواب را رعایت کنید و با حل تعارضات درون و یا روانکاوی در خواب، می‌توانید بر سایه‌هایتان غلبه پیدا کنید. مولانا می‌گوید اگر این کار را نکنید، در زندگی در خواب هستید یعنی وقتی‌که از خواب بیدار می‌شوید در واقع در همچنان خواب هستید.  چرا در خوابید؟ چون اختیار ذهن را، سایه‌ها در دست می‌گیرند و چنین بیداری هیچ ارزشی ندارد.
جناب سعدی حکایتی را در کتاب شریف گلستان نقل می‌کند در باب خواب:
«یکی از ملوک بی‌انصاف، پارسایی را پرسید از عبادت‌ها کدام فاضل‌تر است؟ گفت تو را خواب نیم‌روز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.»

«ظالمی را خفته دیدم نیم روز
گفتم این فتنه است خوابش برده به

وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان بد زندگانی مرده بِه»


 ما گاهی فکر می‌کنیم بیداریم اما در خواب غفلت هستیم!
ابن‌تِیمیه در جایی می‌گوید حلال است که به مغول‌ها شراب بفروشید چون باعث می‌شده که مغولان مست شوند و به خواب بروند و کمتر آدم‌کُشی کنند.
اگر زندگی ما سراسر ارتعاش منفی باشد بهتر است که در خواب باشیم و بیدار نباشیم.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

20 Jan, 13:50


بیت ۴۰۷

گفت لیلی را خلیفه کان تویی
از تو مجنون شد پریشان و غَوی


غوی یعنی سرگردان و شیدا، کسی که پایه‌ی محکمی ندارو و همین‌طور می‌چرخد. پادشاه با حالت تحقیر به لیلی گفت تو که چیزی نداری پس چطور مجنون را سرگردان کرده‌ای؟!

بیت ۴۰۸

از دگرخوبان تو افزون نیستی
گفت خامُش چون تو مجنون نیستی

این دو بیت بسیار زیباست. پیام آن، پیام خاموشی و عدم قضاوت دیگران است.
مثلا جوانی را می‌بینید که عاشق شخصی شده است،  شروع به قضاوت او می‌کنید و می‌گویید چرا عاشق شدی، از او بهتر هم بود و می‌توانستی شرایط بهتری پیدا کنی...
در این مرحله، در قبال زندگی دیگران باید فقط خاموش بود، چون اگر خاموش نباشیم خود را در مسیر جهل و خلق خلاف قرار می‌دهيم.
ما نمی‌توانیم به یک جوان بگوییم چرا موتور دوست دارد، چون جوان است و می‌خواهد تک‌چرخ بزند.
به پیر نمی‌توانیم بگوییم چرا موتور دوست ندارد، چون امنیت و آسودی می‌خواهد. قضاوت ممنوع است، به هر کسی در جایگاه خودش باید حق داد، چون در آن نقطه‌ای که هستند به آن پدیده نیاز دارد و ما نمی‌توانیم بقیه را با عینک خودمان قضاوت کنیم. باید اول کفش‌های آنها را بپوشیم بعد در مورد راه رفتن‌شان نظر بدهیم.
این بیت نشان می‌دهد که مجنون چیزی را می‌بیند که پادشاه نمی‌بیند. حال می‌خواهیم بررسی کنیم که چه چیزی در نگاه مجنون است که آن نگاه جاودانه می‌شود.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

20 Jan, 13:42


قصه‌ی دیدن خلیفه، لیلی را

در وسط داستان، مولانا به سمت قصه‌ی لیلی و مجنون می‌رود.
داستان لیلی و مجنون در تمام فرهنگ‌ها وجود دارد و این قصه در اینجا فقط یک قصه‌ی عشقی نیست بلکه درسی به همراه دارد.

جناب نظامی خالق داستان لیلی و مجنون است که لیلی را بسیار زیبا و با کمالات وصف می‌کند اما مولانا لیلی را بسیار زشت توصیف می‌کند که فقط مجنون می‌تواند او را زیبا ببیند.

مولانا از داستان لیلی و مجنون بهره‌ی معنوی می‌برد و به جنبه‌ی عاشقانه‌ آنکه دختر و پسری عاشق هم بودند کاری ندارد. مولانا نگاه مجنون‌گونه را توصیف می‌کند که مجنون چیزی می‌بیند که دیگران نمی‌بینند.
از نگاه مولانا لیلی زیبا نیست اما دُر و گوهری درون اوست که فقط چشم مجنون می‌تواند آن را ببیند!

پس مولانا در این شعر پیام پنهانی را به ما می‌رساند و آن این است که تو چیزی نمی‌بینی و باید مجنون شوی تا بتوانی آن چیز را ببینی!
چرا مولانا در وسط قصه‌ی نصارا و وزیر به‌سراغ قصه‌ی لیلی و مجنون می‌رود؟

مولانا می‌خواهد بگوید که نصارا با مکرِ وزیر، منحرف شدند و دلیل انحراف آنها این بود که چشم حقیقت‌بین نداشتند و برای درک بهتر این مسئله به سراغ قصه‌ی لیلی و مجنون می‌رود.
همچنین دوباره به مبحث سایه‌ها می‌پردازد و علت آنکه ما درست متوجه نمی‌شویم را با قصه‌ی سایه‌های یونگ تطبیق می‌دهد و نشان می‌دهد که ما چگونه سایه‌های خود را برطرف کنیم.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

20 Jan, 13:35




شرح مثنوی معنوی
جلسه بیستم و دوم



سلام و عرض ادب به سروران گرانقدرم
به بیست و دومین جلسه شرح مثنوی شریف معنوی خوش آمدید.

به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن بر زبان آفرین


با کسب اجازه از روح شریف حضرت مولانا و اولیای الهی وقدیسین و معصومین، شمس عالم هستی و شمس الشموس جهان، شرح قصه دیگری از مثنوی شریف معنوی را آغاز می‌کنیم.

تا به اینجا رسیدیم که رشته‌ی تسبیحی از پیوند بین قصه‌های جناب مولانا در زندگی ما وجود دارد و هر بار بحث جدیدی از این حکایت‌ها برای ما باز می‌شود و هر باب می‌تواند داستان زندگی خود ما باشد و این هنر ماست که قصه‌ی خودمان را در تسبیح از هم گسیخته جناب مولانا پیدا کنیم.

در وسط موضوع مکر یهودیان هستیم که سبب برادرکشی و نفوذ در جریان‌های اصلاحی شد.
زمانی‌که یک جریان الهی شکل می‌گیرد، اولین کاری که صورت می‌گیرد جریان نفوذی است که اجازه ندهد نور آن موضوع به‌راحتی پخش گردد.
البته این کاملاً طبیعی است و جزو قوانین جهان هستی می‌باشد که هر کسی نتواند به راحتی نور الهی را دریافت کند و کسانی‌که اندکی گرایش به مسائل منفی دارند همان‌جا ریزش داشته و از قافله‌ی هدایت جدا شوند. معمولاً هدایت یافتگان اندک هستند چون آنچه اندک است گران‌بهاتر است.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ودو
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

19 Jan, 16:39


بیت ۳۹۶

رفته در صحرای بی‌چون جان‌شان
روح‌شان آسوده و ابدانشان

و وقتی که می‌میریم در صحرای بی‌چون وارد می‌شویم. جناب مولانا در عبارت «صحرای بی‌چون» ورود به ابعاد بالا را توصیف می‌کند. آنجا جایی است که سوالی نمی‌توانید بپرسید و توصیفی برای آن ندارید چون ذهن ما قدرت درک ابعاد بالاتر از سه بعد را ندارد. شاید برای ما قابل درک نباشد در عالمی باشیم که بتوانیم هم بیرون و داخل و هم اول و آخر و همه‌جا را هم‌زمان ببینیم چون ما چشم چهاربعدی نداریم و متوجه حقیقت ماجرا نمی‌شویم و خواب‌های ما عموماً این‌گونه هست.
دوره ای داریم به نام خواب و رویا که بسیار کامل است. کسانی‌که خواب خوبی ندارند و نمی‌توانند به خواب عمیق بروند و یا اینکه قادر نیستند از خوابهای‌ خود بهره‌ی معنوی ببرند توصیه می‌کنم از این دوره استفاده نمایند. چون مجموعه‌ای از تمام اطلاعات روانشناسی و فراروانشناسی و اطلاعات کهن در مورد خواب در این دوره جمع آوری شده است.
جناب مولانا اگر بخواهد بی‌شکل بودن را توصیف کند از اصطلاح "بی چون" استفاده می‌کند؛ یعنی قابل توصیف نیست. گویا جناب مولانا آنجا رفته و دیده و قادر به توصیف آنجا نیست!

روح‌شان آسوده و ابدانشان

خواب‌هایی که ما می‌بینیم یا بازی نفس است که همان اطلاعات در طول روز را مشاهده می‌کنیم و یا خواب‌هایی در ابعاد بالاتر است که به خواب‌های روحانی معروف است و معنای آن با معانی زمینی قابل درک نیست.
چیزی داریم به نام سانسورگر ذهن، در زمان بیداری، سانسورگرِ ذهن اطلاعاتی را که ما در خواب دیده‌ایم، به صورت تصاویر زمینی مثل حیوان، اشیا و پدیده‌های زمینی ترجمه کرده و در کمتر از یک ثانیه به ما نشان می‌دهد و ما حس می‌کنیم یک خواب چندساعته دیده‌ایم. در واقع روح اطلاعاتی کسب کرده که ترجمه‌ی آن اطلاعات به صورت اتفاقی در زندگی رخ می‌دهد. این ترجمه، همان صحرای بی‌چون است که جناب مولانا به آنجا رفته و دیده و آن را تجربه کرده است!
بعضی می‌گویند در خواب تصویر یا شعری دیده‌اند که بعد از بیداری یادشان نمی‌آید. به این دلیل است که واژه یا تصویر زمینی برای ترجمه آن در اختیار نیست! چون در ابعاد بالا اتفاق افتاده است.
فیلمی در مورد ابعاد و دید چهار بعدی روی سایت ایران اینلایت و کانال‌ تلگرامی کتابخوانی معنوی موجود است و می‌توانید مشاهده بفرمایید.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ویک
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

19 Jan, 16:33


بیت ۳۹۴

آنکه او پنجه نبیند در رقم
فعل پندارد به جنبش از قلم


رقم زدن یعنی چیزی را نوشتن. گاهی انسان فکر می‌کند قلم خودش می‌نویسد و نمی‌داند که دست خدا پشت قضیه هست. زندگی تک‌تک ما تحت اراده و رقم زدن یک پروردگار آگاه و داناست، پس باید اعتماد کنیم و قلم خوبی باشیم. قلم خوبی بودن یعنی آنچه که سرگرم انجام آن هستیم را به بهترین شکل انجام دهیم، خطا نکنیم و به نیکی کارمان را به فرجام برسانیم.

بیت۳۹۵

شَمه‌ای زین حال عارف وانمود
خلق را هم خوابِ حسّی در رُبود

می‌گوید عارف بیدار است اما ما همه در خواب به سر می‌بریم؛ فکر می‌کنیم که بیداریم. به قول آن فیلسوف چینی «دیشب خواب دیدم پروانه‌ام  و صبح بیدار شدم دیدم انسانم، حال نمی‌دانم پروانه‌ام خواب می‌بینم انسانم یا انسانم خواب می‌بینم پروانه‌ام!»


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ویک
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

19 Jan, 16:05


بیت ۳۹۳

خفته از احوال دنیا روز و شب
چون قلم در پنجه تَقلیبِ رب

حال عارف این‌گونه است که روزها نسبت به قوانین روزمره زندگی در خواب قرار دارد و گویا برنامه‌ریزی ندارد و منتظر است که روح الهی برای او برنامه‌ریزی کند؛ انگار قلمی است در پنجه‌ی تقلیب رب! می‌گوید مثل قلمی است که یک تربیت‌کننده، او را تقلیب می‌کند.
(تقلیب به معنای این‌طرف و آن‌طرف کشاندن است).
پس ما باید قلمی در دستان خدا باشیم.
آیا آرزوهای من آرزوی الهی است و آیا خدا آرزوهای مرا پذیرفته است یا خیر؟
بعضی به من می‌گویند که چرا در آموزش‌ها گفتید برای مسائل زندگی خیلی دعا نکنید. به این دلیل که ما اصلا برنامه‌ای نداریم، اگر بخواهیم در بهترین حالت ممکن به سر ببریم به این روش است که همواره تسلیم امر پروردگار باشیم. رسالت‌ ما هرچه که هست (چه خانه‌داری چه تدریس و...) را به نیکی انجام دهیم و بدانیم که تنها نیت من این باشد که  مدام بگوییم که‌خدایا مرا قلمی در دستان خودت قرار بده.
آنجاست که متوجه می‌شویم ما همواره تحت تأثیر و اداره‌ی یک مدیر برنامه‌ی حرفه‌ای قرار داریم که از عالم بالاست و همواره سرگرم هدایت ما است. انسان فکر می‌کند که خودش است که کاری انجام می دهد؛ در‌حالی‌که غافل است که پروردگار تمام مسائل را برایش رقم می‌زند.
هرکسی در هر حالی و شرایطی که هست، بهتر است که کار و وظیفه‌ خود را به نحو احسن انجام داده و همواره تسلیم امر الهی باشد.

باید پارو نزد وا داد
باید دل را به دریا داد


این برنامه مخصوص نوجوانان و جوانان هست و من ایمان دارم که سطح اگاهی معنوی این گروه از جامعه سطح آگاهی از بسیاری کهن‌سالان بالاتر است و من با خیال راحت آنچه حق مطلب هست را بیان می‌کنم.
پس خیلی مهم است در  طول زندگی کاری کنیم که رضای پروردگار در آن باشد. از خدا بخواهیم آن‌چه خیر است را در مسیر ما قرار دهد، بدون ترس گام برداریم و هیچ دلهره‌ای نداشته باشیم. ترس، دام شیطان است. هر گونه مصلحت‌اندیشی که بگوییم ای وای قرار است چه بشود دام شیطان است! سالهاست من پیام‌هایی مبنی بر قحطی و بدبختی و ذخیره‌ی مواد غذایی دریافت می‌کنم‌ و تا بوده‌ایم این‌گونه پیام‌ها بوده.  باید همواره در انتظار رحمت خداوند باشیم و ترس از آینده نداشته باشیم.
من زمانی بیم داشتم که اگر قحطی شد چه کنیم. مراقبه‌ای کردم و پیام الهی به دلم افتاد که نور‌خواری کنید و خیلی واضح گفته شد که اگر روزی مواد غذایی نبود ژن نورخواری در بدن‌تان بیدار خواهد شد و می‌توانید بدون نگرانی با خوردن نور سیر شوید.
ما باید به آن نیروی آسمانی که برنامه‌ریزی دقیقی برای ما انجام داده اعتماد کرده و قلمی در دستان پر توان او و ابزاری تحت قدرت ید‌الله باشیم و این بزرگ‌ترین افتخاریست که می‌توانیم در زندگی داشته باشیم که بتوانیم بگوییم که ما کاری برای خودمان نکردیم، آنچه کردیم در راستای فرمان الهی بود.
فرمان الهی به گونه‌ای نیست که با ما حرف بزند. فرمان الهی با تمهیدات و امکانات و ابزار به سمت ما می‌آید و در زندگی روزمره‌ی ما جاری خواهد شد.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ویک
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

19 Jan, 15:31


بیت ۳۹۱ و ۳۹۲

نه غم و اندیشه‌ی سود و زیان
نه خیال این فلان و آن فلان


حال عارف این بود بی‌خواب هم
گفت ایزد "هُم رُقودٌ "زین مَرَم


حال عارفان به گونه‌ای است که در روز، خواب و در شب، بیدار هستند. عارف در روز از قوانین سطح پایین و نگرانی‌ها جداست، چون خودش را به خدا می‌سپارد و نگرانی ندارد.  اما عارف در شب بیدار است. نه اینکه شب تا صبح بیدار باشد، در واقع او در شب "بیدار دل" است یعنی امورات زندگی‌ خود را در خواب حل می‌کند. "رقود" احتمالا اشاره‌ای به اصحاب کهف هست و اشاره به اینکه عرفا بدین شکل هستند.
اینها میخواستند به نیکی بتوانند پروردگار خود را عبادت کنند در آن زمان نمی‌توانستند حاضر شدند از مکنت و توان اقتصادی و جایگاه سیاسی خود گذر کنند و در غاری پنهان شوند.
خداوند اینقدر عمر این‌ها را طولانی کرد و بیش از ۳۰۰ سال در غار خوابیدند که وقتی بیدار شدند توانستند جامعه‌ی ایده‌آلی که خداپرست بودند را ببینند و بعد هم گفتند خدایا ما را دوباره بمیران....
عرفا اینگونه هستند.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ویک
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

19 Jan, 14:20


بیت ۳۸۹

می‌رهند ارواح هرشب زین قفس
فارغان ازحُکم و گفتار و قصص


حکم قواعد اجتماعی است. هر شب روح از این قفس خارج می‌شود فارغ از حکم و گفتار و قصص می‌شود.
شما در خواب گاهی کارهایی می‌کنید که در بیداری از انجام آن شرم دارید چون در بیداری حکمی بر آن کار است اما در خواب حکمی بر آن وجود ندارد و هیچ‌وقت کسی را نمی‌توانید به‌خاطر خوابِ بد، متهم کنید چون آنجا آزادی ذهن است.
مثلا در زندگی انسان شرافت‌مندی هستید اما در خواب دزدی می‌کنید یا کار زشت می‌کنید. حتی در خواب با یک نفر دیگر از یک مکتب یا زبان دیگر به صورت تله‌پاتی حرف می‌زنید در خواب هیچ بند کلامی و عملی وجود ندارد و قصص یا همان داستان‌های زندگی شما در خواب قابل تغییر هستند.

بیت ۳۹۰

شب زندان بی‌خبر زندانیان
شب ز دولت بی‌خبر سلطانیان


حتی اگر زندانی باشید، در خواب آزاد هستید، سلطان هم در خواب نمی‌فهمد که سلطان است. پس بیداری و خواب ما، دو شخصیت متفاوت دارد و ما سایه‌ها را باید از طریق خواب شناسایی کنیم چو‌ن گفتیم سایه جلوی ارتقاء ما را می‌گیرد و خیلی سریع تمام جرقه‌هایی که قرار است ما رو روشن کند را خاموش می‌کند.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ویک
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

19 Jan, 12:34


بیت ۳۸۸
هر شبی از دام تن ارواح را
می‌رهانی می‌کَنی الواح را


هرشب روح ما، از تن خارج می‌شود و به جایی می‌رود که ما خبر نداریم. خواب مهم‌ترین قسمت زندگی ماست. در روایات دینی گفته شده که روح در خواب جدا شده و به عوالم بالاتر می‌رود و با کسانی از همان عوالم ملاقات دارد و در روزِ بعد ممکن است برای ما اتفاقاتی بیافتد که حاصل آن ملاقات‌های شب قبل در خواب است یعنی اگر من امروز شما را دیدم، شب قبل یا چند شب قبل، روح‌های ما باهم قرار گذاشته بودن که در فلان تصادف همدیگر را ببینند.
پس وقتی که گفته می‌شود هیچ برخوردی تصادفی نیست، به این دلیل است که روح‌های ما قبلا برنامه‌ریزی کردند.
اگر من دزد باشم و به‌دنبال یک شریک دزد باشم، روح من در خواب برنامه‌ریزی با یک دزد دیگر انجام می‌دهد یعنی هم‌مدار یا هم‌آرزوها را جذب می‌کند، اگر من در جستجوی معنا باشم، در خواب برنامه‌ریزی برای رسیدن به یک انسان معنوی برایم انجام می‌شود.
اگر کسی در زندگی به این نتیجه رسیده که هیچ برخوردی تصادفی نیست، راز تصادفی‌نبودن آن، برنامه‌ریزی در خواب است.

اگر فکر می‌کنیم که تحت یک جبر هستیم، اما به ما گفتند که اختیار دارید یعنی ما اختیار داریم که تقدیری را در خواب برنامه‌ریزی کنیم تا در بیداری به جبر برای ما اتفاق بیافتد.
کسانی که می‌خواهند قانون جذب کار کنند بهتر است که بر روی جذب در هنگام خواب کار کنند یعنی اگر بتوانید در خواب چیزی را جذب کنید، قطعا در بیداری برای شما اتفاق می‌افتد.
پس ما اختیار داریم در خواب تقدیر را تغییر دهیم.‌

مولانا می‌گوید که در شب، انسان‌ها از دام تن رها می‌شوند یعنی روح از تن رها می‌شود. در این دیدگاه که امروزه در فلسفه‌ی ذهن، به آن دوالیسم می‌گویند، گفته می‌شود که ذهن یا نفس از تن جدا است.
در مکاتب جدید اینها را یکی می‌دانند اما کسانی مانند ملاصدرا در دیدگاه خود، قائل به تفکیک تن، روح و نفس هستند یعنی تن همین جسم فیزیکی است، نفس همان ذهن است که بر این تن سوار است و روح مالک اصلی است که جلوه‌ی خدای‌گونه‌ی انسان است. اتفاقا دیدگاه بسیار قوی‌ای است.

هر شبی از دام تن ارواح را
می‌رهانی می‌کَنی الواح را

می‌گوید در شب روح آزاد می‌شود و به مکان اصلی خودش می‌رود و لوح‌های ما که همان دیتاهای ذهنی ماست، از ما، کنده و جدا می‌شود.
هر آنچه از نور، صدا، تصویر و بو که در طول روز در حافظه‌ی کوتاه مدت ما جا می‌گیرد، در زمان خواب توسط ناخودآگاه، طی یک نظام هدفمند در جای خودش مرتب می‌شود.
«الواح» همان لوح فشرده است. در ابتدای خواب ما تصاویر روزی را که پشت‌سر گذراندیم، می‌بینیم یعنی الواح در حال بررسی و قرار گرفتن در موقعیت خودشان می‌باشند. در آن زمان است که  الواح آماده است که ما بتوانیم آنها را تغییر دهیم و با آنها کاری انجام دهیم.
پس عمده‌ی خودسازی ما در خواب است، عمده‌ی پاکسازی دیتاهای معیوب ما در خواب است، برای همین وضعیت ما پیش از خواب خیلی مهم است. مثلا دعوا نکنید، فرزندان خود را دعوا نکنید و اجازه ندهید با ناراحتی و گریه به رختخواب بروند چون در آن زمان، آنچه که شما به آنها وارد کنید شدیدا در ناخودآگاه آنان ثبت می‌شود، چون الواح در موقعیت تثبیت‌شده‌ی خودش قرار می‌گیرد. قبل از خواب خیلی مهم هست که در حال خوبی به خواب برویم.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ویک
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

19 Jan, 05:09


بیت ۳۸۷

گر هزاران دام باشد در قدم
چون تو با مایی نباشد هیچ غم


این بیت ارزش حفظ کردن را دارد.‌ چون بعضی از ابیات، نور امید را در وجود ما روشن می‌کنند. در واقع ادبیات ما را نوازش می‌کند، زمان‌هایی که ما نیاز به التیام داریم، یک شعر امیدبخش به یاد ما می‌آید که ما را التیام می‌دهد.

گر هزاران دام باشد در قدم
چون تو با مایی نباشد هیچ غم


می‌گوید وقتی‌که ترس راه دارید، فقط کافیست که بگویید خداوند راهنمای من است. البته که تجلی خداوند که راهنمای ما است، نور است یعنی ما از صفت نور پروردگار استفاده می‌کنیم تا راه‌ برای ما روشن شود‌. چطوری؟ زمانی که  نور را در ذهن‌ جاری می‌کنید، شدیدا می‌تواند ظلمت‌های ذهن را پاک کند. مثلا هنگامی که مراقبه انجام می‌دهید و در مراقبه، خاطرات تلخ، نفرت‌ها و کینه‌ها جلوی مراقبه‌ی شما را می‌گیرند، در همان لحظه، آن خاطره تلخ را پر از نور کنید! نور خود به خود پاک کننده است.
از عالم خیال غافل نشوید؛ ورودی ذهن، عالم خیال است و بسیار کارساز است و می‌تواند تغییر دهنده باشد.
سایه‌های ذهن، تاریک است و با نور، عشق و دوستی جاری می‌شود. در نور همه چیز عیان است. در نور کم، انسان‌ها درگیر عواطف و احساسات می‌شوند؛ یکی از دلایلی که کافی‌شاپ‌ها را کم‌نور می‌کنند برای این است که محیط رمزگونه باشد و حقایق به سادگی آشکار نشود. پس هم نور فیزیکی، هم نور روانی، هر دو یک کار را انجام می‌دهند. به‌عنوان مثال فقط کافیست که چراغ‌های خانه‌‌‌ کم باشد و خانه‌ شما تاریک باشد، در این صورت یک حال روانی بدی پیدا می‌کنی، یا اینکه در اندیشه‌ات وقتی می‌خواهی یک تصویر ذهنی بسازی، تاریک است که این باز هم نوعی تاریکی اندیشه است. هر دو باید با نور پر شود که برای خودش مراقبه دارد.
مراقبه‌ هم چیز خاصی نیست، فقط خودتان باید طراحی کنید که تصویرهای ذهنی پرنوری داشته باشید.

پس این بیت امیدبخش است که اگر توکل بر خدا داشته باشید و در قدم‌های خودتان، نور پروردگار باشد دیگر ترس ندارید. منظور از قدم، سلوک است، سلوک یعنی راه‌رفتن، یعنی مسیر زندگی که در حال حرکت هستیم.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ویک
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

19 Jan, 04:54


بیت ۳۸۵ و ۳۸۶

لیک در ظلمت یکی دزدی نهان
می‌نهد، اَنگشت بر اِستارگان

می‌کُشد استکارگان را یَک به یَک
تا که نفروزد چراغی از فلک

ببینید مولانا چقدر قشنک سایه را توصیف می‌کند. می‌گوید اما در تاریکی در کنار شما، دزدی ایستاده که هر جرقه‌ای را که زده می‌شود با دستش خاموش می‌کند‌ یعنی ما کار نیک انجام می‌دهیم، تلاش می‌کنیم که ارتقاء روحانی پیدا کنیم اما سایه‌ای درون ماست که آن جرقه را خاموش می‌کند. اگر سایه‌های خود را بشناسیم، می‌فهمیم این شخصیت مبارکی که الان از خودمان می‌شناسیم نیستیم! درون ما ممکن است حسادت باشد، اما به‌ظاهر همه را به صفات نیک دعوت می‌کنیم. درون ما ممکن است رنجش باشد، اما همه را دعوت به صلاح و نیکی می‌کنیم.
اتفاقاً کسانی که بیشتر نصیحت می‌کنند، درون رنجورتری دارند. انگشت شمار هستندکسانی‌که هم از درون‌ و هم بیرون سالم باشند.

عموماً درون کسانی‌که می‌خواهند دیگران را تربیت کنند، سایه‌ای دارند که به دلیل وجود نقصی درونی و ناتوانی در برطرف کردن آن، تلاش می‌کند آن نقص را روی بچه‌های خود یا دیگران برطرف کند یعنی آن چیزی که نتوانست در آن موفق شود، فشار روی فرزندان خود می‌آورد تا در آن قسمت موفق شوند. پس یک گفتگوی سایه‌گونه دارد.

می‌گوید سایه‌ها همان دزدها هستند که اجازه‌ی روشن شدن نور را در وجود ما نمی‌دهند و سریع جرقه‌ها را خاموش می‌کنند.

این مباحث اگر قرار باشد تفسیر شود مربوط به دوستانی است که در حیطه‌ی علوم انسانی فعالیت می‌کنند. مکاتب روانشناسی زیادی ظهور می‌کند که بعد از چند سال می‌فهمند که اشتباه و ضعیف بوده و دوباره یک مکتب جدیدی می‌آید که آن را کامل‌تر کند.
ما می‌توانیم اعتماد بیشتری به جناب مولانا داشته باشیم و سرعت رشد علوم انسانی را با تنظیم اندیشه‌های خود با اندیشه‌ی جناب مولانا بیشتر کنیم.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ویک
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

19 Jan, 02:13


بیت ۳۸۴

بس ستاره ی آتش از آهن جهید
وان دل سوزیده پذرفت وکشید

ستاره به معنای جرقه است. چون در آسمان وقتی به ستاره نگاه می‌کنی، شبیه به جرقه است. می‌گوید که ستاره‌های زیادی از آهن می‌جهد. وقتی که سنگ چخماق یا آهن را به هم می‌زدند، از آن جرقه ساطع می‌شد که این جرقه را به آتش تبدیل می‌کردند. پارچه‌ای از جنس کتان در گذشته داشتیم که به آن سوخته یا سوزنده می‌گفتند. آن پارچه‌ی کتانی یا سوخته، رشته باریکی کتان بود که در گذشته به صورت فیتیله برای روشن‌شدن نور در کنار سنگ چخماق می‌گذاشتند. وقتی که از سنگ چخماق جرقه ساطع می‌شد، این پارچه‌ی کتانی آتش می‌گرفت و سپس از این آتش برای درست‌کردن آتش‌های بزرگ‌تر در کاه یا چوب استفاده می‌کردند. پس سوخته، یک فیتیله یا یک نخ بود برای روشن شدن نور.
در اینجا جرقه‌های نور، تمام لحظات معنوی شماست که سرشار از نور است؛ مثل ذکرها و کارهای معنوی که پر از نور است.

«وان دل سوزیده پذیرفت وکشید»

دلِ سوزیده یا دلِ سوخته، یعنی قلبی که مثل نخِ سوخته آماده‌ی روشن شدن است، می‌گوید قلب هم پذیرفت که این جرقه در درونش شعله بکشد و روشن شود.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ویک
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

19 Jan, 02:08


مروری دوباره بر ابیات ۳۸۱، ۳۸۲، ۳۸۳

بشنو از اخبار آن صدر صدور
لاصلاة تمَّ الا بالحضور


از پیامبر اسلام بشنو که می‌فرمایند بدون حضور، به کمال عبادت نمی‌رسی. که ما امروزه این را به‌عنوان فن حضور در حال گسترش هستیم که یکی از قوی‌ترین سبک‌های مراقبه‌ای است.


گر، نه موشی دزد در انبار ماست
گندم اعمال چل ساله کجاست

ریزه ریزه صدق هر روزه چرا
جمع می‌ناید در این انبار ما


می‌گوید چرا من هر روز بهتر نمی‌شوم؟ داستان به این صورت است که ما انتظار داریم هر زمان قالب فیزیکی یا خرقه را تهی کردیم و از این عالم رفتیم در آن دنیا مورد حساب پروردگار قرار بگیریم؛ در صورتی‌که اگر حساب‌ ما پر باشد همین حالا معلوم و مشخص است. پیامبر می‌فرمایند «تعرف المجرمین بسیماهم»  یعنی در چهره‌ی مجرم، جرم او مشخص است. به دنبال این نباشید که یک روزی مورد حساب قرار بگیرید. کوله‌بار معنوی ما همین حالا هم قابل شناسایی است، اینکه در درون سینه آتش داریم یا نور، هر دو به ظاهر نور است اما یکی پر از شرارت و منفی است و یکی هم آگاهی‌بخش. پس خودمان را باید بتوانیم بشناسیم. اینجا دیگر مولانا وارد بحث سایه می‌شود.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ویک
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

19 Jan, 01:44


تا آنجا رسیدیم که می‌گوید گندم‌های ما جمع نمی‌شود چون یک موشی وجود دارد. در انبار موشی است که حاصل صدق و کار نیک ما را می‌دزدد.
در روانشناسی یونگ به آن اثر سایه یا «shadow» می‌گویند. ما در سایه چیزی بر خلاف آنچه که فکر می‌کنیم داریم. ما رفتارها را به صورت ظاهری با علم اخلاق می‌توانیم اصلاح کنیم، اما با کوچک‌ترین اتفاقی به هم می‌ریزیم چون در سایه کسی است که نور ما را خاموش می‌کند یعنی شما می‌خواهید خوب شوید اما آن" من" که در سایه‌ی شما زندگی می‌کند، جلوی ورود نور را به سایه می‌گیرد.

این یک بحث جدید در روانشناسی است اما جناب مولانا در ۸۰۰ سال پیش چقدر زیبا این را بیان کرد.
مولانا می‌گوید باید جلوی این موش‌هایی که در انبار شما حفره زده‌اند، بگیرید که دارایی معنوی شما هر روز مصرف نشود؛ به این نشان که شما هر روز باید بهتر شوید و هر روز باید احساس کنید  که آنچه به‌عنوان دارایی معنوی جمع‌آوری کردید، در حساب‌ بانکی‌ شما هست.
اگر این‌گونه نباشد و هر روز شما مثل دیروزتان باشد یعنی یکی در شب، حساب‌ شما را هک کرده است.
باورتان نمی‌شود که پیداکردن سوراخ موش در حیطه‌ی ذهن انسان را مولانا در کجا معرفی می‌کند یعنی ما انتظار داریم که بگوید باید کارهای نیک کنید یا مراقبت نفس انجام بده... اما مولانا جستجوی سوراخ موش را در جایی معرفی می‌کند که باور نکردنی است و آنجا در عالم خواب است!
پس موضوع امروز ما در مورد معجزه‌ای در زندگی‌ انسان به نام رویا یا خواب است که مولانا شفاف می‌گوید اگر می‌خواهی سایه‌ها را پاک کنی، قسمت اعظم آن را باید در خواب انجام دهید.
لازم به ذکر است که ابیات کنونی در حد رساله‌ی دکتری ارزش معنایی دارد و زندگی را دگرگون می‌کند.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ویک
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

19 Jan, 01:34


.
سلام و عرض ادب به سروران گرانقدرم
خیلی خوش آمدید به بیست و یکمین جلسه شرح مثنوی شریف معنوی.
خواندن هر اثر معنوی، باید با کسب اجازه از صاحب آن اثر صورت گیرد چون این آثار و روح شریف این بزرگان زنده هستند و در این دنیا حاضرند.
بنابراین هر زمانی که بخواهید به یک اثر معنوی دست بزنید حتما از روح بزرگان و صاحبان آن آثار طلب یاری و همدلی کنید تا بتوانید به ادراک آن کتاب برسید.

این جلسه در حیطه‌ی روانشناسی، موضوعات مهمی را در بردارد. توصیه می‌کنم کسانی که دانشجوی روانشناسی هستند جناب رومی یا مولانا را جدی بگیرند. چون ده‌ها مکتب روانشناسی را می‌توان در این کتاب شریف یافت و پایان‌نامه‌های مختلف را بر روی موضوعات آن قرار داد. در جهت کار پژوهشی هم هر کمکی خواستید بنده در خدمت‌ شما هستم.
در موضوع متابعت کردن نصارا از وزیر، چند موضوع بسیار پیچیده در حیطه‌ی روانشناسی وجود دارد که امروز باهم بررسی می‌کنیم و می‌بینیم که جناب مولانا چقدر راحت، اینها را در ۸۰۰ سال پیش به ما ارزانی داشتند.

"نیست مولانا جهان از شمس تبریزی پر است"
ان‌شاالله که بتوانیم مولانا باشیم تا شمس دست ما را بگیرد و در هدایت نور قرار بگیریم.
در این داستان جناب مولانا با تضرع و ناله از خدا چیزی را طلب می‌کند.
ایشان می‌گوید
"ای خدا، فریادرس، نعم‌المعین!" 
جناب  مولانا با تضرع و طلب شدید در درگاه خداوند، دعایی برای ما می‌کند، پس کل داستان دعا و راهکار مولانا است برای اینکه ما تصمیمات غلط نگیریم. ایشان در جاهای مختلف گفتند که ما مانند یک طوطی فکر می‌کنیم، سخن‌ور هستیم اما مغز کوچکی داریم،  استدلال‌های ضعیفی داریم و برای همین موضوع می‌گوید که باید اندیشه‌ی خود را ارتقا دهید.
سبک جناب مولانا، سبک سهروردی است؛ سبک نوری است که تقریباً تمام حکمای این سرزمین با باور معنوی، عقل خود را گسترش می‌دادند.
وقتی که می‌خواستند خردمند شوند، خردمند معنوی می‌شدند نه مکار و این باعث اثرگذار بودن کلام‌شان در طول تاریخ شده است.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیست‌ویک
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

19 Jan, 01:27


⚡️🎼⚡️🎼⚡️
⚡️⚡️⚡️متن آهنگ اتفاق
از پویان عبدی⚡️⚡️⚡️

ﮔﺮﭼﻪ اﻳﻦ دﻟﺒﺴﺘﮕﻰ ﻫﺎی زﻣﻴﻨﻰ ﺧﻮب ﻧﻴﺴﺖ
اﺗﻔﺎق اﺳﺖ و ﻣﻰ اﻓﺘﺪ دل ﻛﻪ ﺳﻨﮓ و ﭼﻮب ﻧﻴﺴﺖ
ﺑﺎ ﭼﻨﻴﻦ ﺷﻮق ﺗﻤﺎﺷﺎی ﻣﻦ و زﻳﺒﺎﻳﻰ ات
ﺻﺒﺮ ﻣﻤﻜﻦ ﻫﻢ اﮔﺮ ﺑﺎﺷﺪ دﮔﺮ ﻣﻄﻠﻮب ﻧﻴﺴﺖ
ﻛﻔﺮ ﻋﺸﻖ آﻣﻴﺰ ﺷﻴﻄﺎن ﻋﺒﺮت آﻣﻮزم ﺷﺪه اﺳﺖ
ﮔﺮﭼﻪ در ﻧﺰد ﺷﻤﺎ ﺟﺰ ﺑﻨﺪه ای ﻣﻐﻀﻮب ﻧﻴﺴﺖ
ﻧﻴﺴﺖ ﻣﻮﻟﺎﻧﺎ ﺟﻬﺎن از ﺷﻤﺲ ﺗﺒﺮﻳﺰی ﭘﺮ اﺳﺖ
ﺗﺸﻨﻪ ﺟﺎﻧﻰ ﻛﻮ وﮔﺮﻧﻪ ﻗﺤﻄﻰ ﻣﺤﺒﻮب ﻧﻴﺴﺖ
ﻗﻔﻞ ﻗﻠﻒ و ﻣﺒﺘﻠﺎ را ﻣﻔﺘﻠﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﻮش اﺳﺖ
ﮔﺮﭼﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻛﻪ دﺳﺖ اﻓﺸﺎن ﺷﻮد زرﻛﻮب ﻧﻴﺴت
آﺳﻤﺎﻧﻰ ﻳﺎ زﻣﻴﻨﻰ ﻛﺎش ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻰ ﺷﺪﻳﻢ
ﮔﺮﭼﻪ اﻳﻦ دﻟﺒﺴﺘﮕﻰ ﻫﺎی زﻣﻴﻨﻰ ﺧﻮب ﻧﻴﺴﺖ
رﻓﺘﻪ ای از ﺑﺮ ﻣﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ راﻫﻴﻢ ﺑﻴﺎ
ﺣﻠﻘﻪ در ﮔﻮش در ﻛﻌﺒﻪ ی آﻫﻴﻢ ﺑﻴﺎ
دوری ات ﺑﻨﺪ ﻏﻢ اﻓﻜﻨﺪ ﺑﻪ ﭘﺎی دل ﻣﺴﺖ
ﻣﺴﺖ ﺑﻮدﻳﻢ و ﭘﺸﻴﻤﺎن ز ﮔﻨﺎﻫﻴﻢ ﺑﻴﺎ
زﻧﺪﮔﻰ ﭼﻮﺑﻪ ی دار و ﻫﻤﻪ آوﻳﺨﺘﮕﺎن
ﻃﺎﻟﺐ ﺻﺤﺒﺖ آن ﻣﻬﺮ ﮔﻴﺎﻫﻢ ﺑﻴﺎ
ﺷﻤﺲ ﺧﺎﻣﻮش ﺷﺪ از دوری ات ای دور ﻗﻤﺮ
ﮔﺮﭼﻪ ﺑﺎ ﻳﺎد ﺗﻮ در ﺣﻀﺮت ﻣﺎﻫﻴﻢ ﺑﻴﺎ

@inlight_music

کلام عشق علی مقدم(۱)

15 Jan, 05:25


اسما حسنی با صدای زیبای حسین اصفهانیان
بسیار روح نواز🕊

هر روز صبح گوش کنین 👌🕊

مراقبه با قرآن و ذکر

کلام عشق علی مقدم(۱)

13 Jan, 11:05


💎 سرمه اثمد
محصول جدید آکادمی اینلایت

امروزه همه‌ی ما از خواص بی‌نظیر سرمه مانند:

⭐️ پیشگیری از بیماری‌های چشمی

⭐️ درمان ضعف بینایی

⭐️ افزایش نور چشم


⭐️ افزایش زیبایی طبیعی چشم

آگاه هستیم..

⭐️ همه‌ی مراحل تولید این سرمه، با دست و به صورت طبیعی انجام می‌شود و در طول مراحل ساخت، از اسماء و اذکار الهی استفاده می‌شود..

🔽 شما همراهان می‌توانید سرمه اثمد را به همراه سرمه‌دان برنجی، از سایت و اپلیکیشن اینلایت تهیه کنید.

✔️لینک خرید سرمه‌سنگ و سرمه‌دان برنجی

✔️ لینک خرید سرمه‌سنگ، بدون سرمه‌دان



@spiritual_mind

کلام عشق علی مقدم(۱)

12 Jan, 09:33


💎 شرح مثنوی برای نوجوانان و جوانان

♦️ جلسه بیست
ویکم

🌿 آدرس شعر:
مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات ۳۸۴ تا ۴۰۶

🌿 نام حکایت:
متابعت کردن نصارا، مکر وزیر را

🌿بیان شعر:
«بس ستاره‌ی آتش از آهن جهید
وان دل سوزیده پذرفت وکشید
لیک در ظلمت یکی دزدی نهان
مینهد، اَنگشت بر اِستارگان »

🌿شرح:
جرقه‌های نور، لحظات معنوی شماست؛
مثل ذکرها و کارهای معنوی که پر از نور است.
اما در تاریکی دزدی ایستاده که هر جرقه‌ای را که زده می‌شود با دستش خاموش می‌کند!
یعنی ما کار نیک انجام می‌دهیم،
اما سایه‌ای درون ماست که آن جرقه را خاموش می‌کند.

💛موضوعات
شناخت سایه‌های وجود انسان
خداوند نور است
خواب و رویا
ارتباط ذهن، تن و روح
اراده خداوندی
بیدار دلی


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 01:02


کانال کلام عشق علی مقدم «نوشتاری»

❤️ لینک یاب کانال

❤️ لینک‌یاب صدمیدان

❤️ لینک یاب شرح مثنوی


💛 لینک‌یاب چله جوشن کبیر ۱

💛 لینک‌یاب جوشن ۲

💚لینک‌یاب چله علم‌النور

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


بیت ۳۸۱


بشنو از اخبار آن صدرِ صدور
لا صَلوة تَمَّ الّا بالحُضور


صدر یا قفسه‌ی سینه، جایگاه آگاهیست. در فرهنگ عرفانی صدر یا قفسه‌ی سینه را جایگاه آگاهی می‌شناسند و خیلی جالب است که برای آگاهی مکان در نظر گرفته شده است!
منظور مولانا از صدر صدور، بالاترین مقام آگاهی، پیامبر اسلام صلوات الله علیه می‌باشد.
پیامبر می‌فرمایند: نماز، کامل نمی‌شود الا به حضور قلب!
از پیامبر روایت هست که تا حضور قلب نباشد عبادت ارزش و اثری ندارد. من عبادت می‌کنم و اعمال نیک انجام می‌دهم و توشه جمع آوری می‌کنم اما انبار من سوراخ است و فایده‌ای ندارد. چون حضور ندارم!
آگاهی از فنِ حضور بسیار حائز اهمیت است.
متدولوژی که در بودائیسم استفاده می‌شود سکوت ذهن است. در مکتب ذن نیز آموزش‌های شینتو وجود دارد؛ اما در مکتب عرفانی اسلامی ایرانی، فنِ مراقبه‌ی حضور مهم است؛ شما باید حاضر باشید و حضور را یاد بگیرید. قبل از جمع آوری هر محصولی اول باید حضور ما کامل شده باشد. حضور در یک کلام یعنی شما متوجه آن کار باشید که نه از لحاظ حواس، پرت شوید و نه از لحاظ تن. و کاملاً در همان نقطه توجه کامل داشته باشید و در تن خود حاضر باشید. به ویژه در لحظات عبادت باید در تن حضور داشته باشید و توجه شما به بیرون از بدن نرود و کاملاً در درون تن و بدن باشید و پراکندگی فکر و زمان، در گذشته و آینده نداشته باشید؛
و از اینجاست که فنِ حضور آغاز می‌شود.
اگر روی حضور کار کنید، سوراخ‌هایی که باعث می‌شود ثواب معنوی شما هدر برود بسته می‌شود.
موش به‌خاطر بی‌حضوری‌ شما به بانک معنوی‌تان سوراخ و دستبرد زده است و شما برای از بین بردن این خلاءِ معنوی باید در حضور قرار بگیرید.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


بیت ۳۸۲


گر نه موشی دزد در انبار ماست
گندم ِ اعمال چِل ساله کجاست؟


منظور از گندم، ثواب‌های یک عمر ماست. ما یک روز کار خوب انجام می‌دهیم و حال‌مان خوب است، اما روز بعد کار بدی انجام می‌دهیم (مثل دروغ و دعوا ) و بعد می‌بینیم که حال‌مان بد شد!
پس نتیجه می‌گیریم که ثواب، قابل جمع شدن در روان ماست! تو اگر چهل سال کار خوب کرده‌ای پس چرا حالت خوب نیست؟! چون انبارت سوراخ بوده و یک موش به دلیل عدم حضور تو تمام محصولت را دزدیده است!

بیت ۳۸۳

ریزه ریزه صدقِ هر روزه چرا
جمع می‌ناید در این انبارِ ما


منظور از صدق، نیکی‌هایی است که ما هر روز جمع می‌کنیم.  پس اثر این همه صدق کجاست؟!
آدمی که سال‌ها عبادت کرده باید نورانی شده باشد و نور فیزیکی از بدن او بیرون بزند. اگر این‌گونه نیست یک موش محصول او را می‌دزدد.

ان‌شاالله که بتوانیم موش‌ها را شناسایی کنیم و فرا بگیریم که چگونه ثواب زندگی ما، از ما خارج نشود و برای‌ ما بماند که اگر روزگاری از این عالم رخت بر بستیم تهی‌دست و بی‌چیز نباشیم.

(آمین)


در پناه نور و عشق الهی باشید❤️


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


بیت ۳۸۳

ریزه ریزه صدقِ هر روزه چرا
جمع می‌ناید در این انبارِ ما؟



🍃منظور از صدق، نیکی هایی است که ما هر روز جمع می کنیم.
پس اثر این همه صدق کجاست؟!

👈آدمی که سال ها عبادت کرده باید نورانی شده باشد و نور فیزیکی از بدن او بیرون بزند.
اگر اینگونه نیست یک موش محصول او را می دزدد.

♧ ♧ ♧ ♧ ♧ ♧ ♧ ♧ ♧

🙏انشاالله که بتوانیم موش ها را شناسایی کنیم و فرا بگیریم که چگونه ثواب زندگی ما، از ما خارج نشود و برایمان بماند؛
که اگر روزگاری از این عالم رخت بر بستیم تهیدست و بی چیز نباشیم.(آمین)


در پناه نور و عشق الهی باشید❤️


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


بیت ۳۷۴

صد هزاران دام و دانه ست ای خدا
ما چو مرغانِ حریص بی نوا


می‌گوید در مسیر سلوک صد هزار دام و دانه در راه ما نهاده شده است که ما هم مثل پرندگان حریص بر سر این دام‌ها قرار گرفته‌ایم.

بارها دیده‌ام که بعضی از والدین به طرز لباس‌پوشیدن فرزندان خود ایراد می‌گیرن که مثلا این لباس شیطان‌پرستی است که پوشیده‌ای... شیطان‌پرست واقعی را اصلا نمی‌شود پیدا کرد چه برسد به اینکه بفهمی لباسش چیست. اینها همه یک لایه سطحی بسیار ضعیف است که شما را سرگرم کند. شیطان واقعی خونریز و جنگ و فقر به‌پا می‌کند، هزاران مشکل برای بشریت درست می‌کند... پس به‌دنبال این نشانه‌های سطحی و ظاهری نباشید که این لباس را بپوشید یا نپوشید یا این مدل مو شیطانی است یا نیست... اینها به آن شکل اثرگذار نیستند، اما اگر ارادتمند بشوید به یک دغل‌باز که به همه حقه می‌زند و شما او را بپدیرید، آن‌وقت خطرناک است که در اینجا مولانا راه برون رفت از ماتریکسِ دغل‌باز یا دجال را کاملاً شفاف توضیح می‌دهد.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


بیت۳۷۵

دم به دم ما بسته‌ی دام ِ نویم
هر یکی گر باز و سیمرغی شویم


می‌گوید هر روز یک دام نو وجود دارد که در آن گرفتار می‌شویم و واقعا مسیر سلوک مسیر دشواری است و لازم است که انسان، آگاه و بیدار باشد که هر زمان متوجه اشتباه شد زود برگردد و نگوید که من رفتم و خسته شدم و رمق بازگشت ندارم!
منظور از سیمرغ، انسان کامل است که تمام ابعاد نفسانی را یکی کرده و در نهایت ِ کمال و وحدت کامل قرار دارد. مولانا می گوید هرچه که باشی، چه باز باشی و چه سیمرغ، باز هم دام برای تو پهن است!

هیچ وقت نمی‌توان از دام رها شد، مگر اینکه انسان، آگاه باشد و اینکه شما سال‌ها اهل عبادت و شب زنده‌داری و سطح بالای معنوی هستید، هیچ‌کدام دلیل سعادت شما نیست.

مولانا می‌گوید برای رهایی باید از حرص نجات پیدا کنیم! ولع یا حرص یعنی هیجان کسب هر چیزی. شما باید هیجان و ولع، برای هر چیزی حتی معنویت را کم کنید. چرا ما در دام‌های معنوی گرفتار می‌شویم؟ چون تشنه‌ی معنویت هستیم؛  شاعر می‌گوید:
موج‌ها از بس تلاطم می‌کنند
راه اقیانوس را گم می‌کنند

ما گاهی آن‌قدر تشنه هستیم که به هر تخته‌پاره‌ای چنگ می‌زنیم به جز روح الهی! وقتی خدا هست چرا این‌قدر سرگردانیم؟ روح الهی امکانات کامل هدایت را در قلب ما قرار داده است و ما واقعاً نیاز به راهنمایی نداریم. آیا کسی که ما را به وجود آورده و با ولایت تکوینی خودش مسیر هدایت را در درون ما گذاشته، ما را رها کرده است؟
حرص و طمع در هیچ مسئله‌ای خوب نیست. مثلاً یک متد اقتصادی می‌آید و طمع ما را برمی‌انگیزد و ما را در دام ماتریکس خودش گرفتار می‌کند؛ و ما درحالی‌که می‌دانیم این روش درستی نیست و مخالف اخلاق است و متوجه ایرادهای آن می‌شویم، اما باز هم ادامه می‌دهیم! پس ریشه‌ی تمام گرفتاری‌های انسان‌هایی که در دام دجال می‌افتند حرص و طمع اوست. حرص و طمع فقط در مورد پول و مقام و شهرت نیست، بلکه در معنویت هم وجود دارد.  مثلاً من می‌خواهم به قدرت طی‌الارض برسم یا انسان‌ها را شفا دهم، یا آن‌قدر قوی بشوم که به انسان‌ها کمک کنم که در این حالت هم باز گرفتار حرص و طمع هستم. پس در معنویت هم حرص و طمع هست که آدم را در دام پیران مجازی و گمراه گرفتار می‌کند که وارد یک وادی می‌کند که حقیقتی در آن نیست و بیرون آمدن از ان نیز بسیار مشکل است.

بنابراین هر چیزی را که بر اساس طمع کسب کردید، آن خطرناک است. از کجا طمع را در خودمان کور کنیم؟ ما باید به قناعت و بی‌نیازی برسیم. قناعت، کم خوردن و یا کم مصرف کردن نیست، بلکه از سرِ شکم سیری زندگی کردن است. یعنی به‌‌گونه‌ای زندگی کنیم که گویا همه چیز مهیاست. باید در ذهن‌مان بی‌نیاز باشیم و در ذهن، احساس ثروتمندی کنیم. مثلاً وقتی گرسنه هستید به سفره که می‌رسید حمله نکنید؛ اول دعای سفره بخوانید و بعد با آرامش و طمأنینه غذا را میل کنید تا به نفس یاد بدهید که ولع را کنترل کند؛ چون امروز بر سر سفره نفس را کنترل می‌کنید و فردا در انتخاب همسر یا انتخاب مسیر اقتصادی یا مسیر معنوی دچار انحراف نمی‌شوید.
پس این تمرین را باید در زندگی روزمره خود پیاده کنید تا از بازی‌های حرص‌گونه و ولع‌زدگی، خود را نجات دهید.... مثلا ببینید که در ملت‌های فقیر همدیگر را بیشتر هل می‌دهند یا در ملت‌های ثروتمند... در خیابانی در منطقه‌ی فقیر مردم بیشتر عجله دارند در سبقت‌گرفتن یا در جایی‌که اوضاع‌شان خوب است...
آنچه که در این دنیا وجود دارد یک بازی و وهم است. بهتر است برای هر کاری اول از خداوند اجازه‌اش را بگیرید. بگویید خدایا لطفاً اگر این کار در تقدیر من و در روزی من است، نشانه‌هایش را به من نشان بده و مرا در آن مسیر قرار بده.
و در اینجاست که برای مرغانی که طمع رشد معنوی ندارند استاد به سراغ‌شان می‌آید.
در عرفان نیازی به پیدا کردن استاد معنوی نداریم. بلکه استاد خودش باید بیاید و شاگرد را انتخاب کند؛ آن هم شاگردی که نشسته باشد تا استاد به سراغش بیاید، شاگردی که ولع و طمعی ندارد و فقط از پروردگار خواهش می‌کند که شرایط برایش مهیا گردد.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


بیت ۳۷۶

می‌رهانی هردمی ما را و باز
سوی دامی می‌رویم ای بی‌نیاز


بی‌نیاز صفت پروردگار است که ما باید به نور بی‌نیازی خداوند یا نور قناعت که برای ما فرستاده، منور بشویم. خداوند در درون ما نوعی نور بی‌نیازی قرار داده است، نور بی‌نیازی یعنی اینکه هیچ‌وقت نه حسرت کسی را بخوریم و نه چشم طمع به دست کسی داشته باشیم... اگر این نور بی‌نیازی در وجود ما بیدار شود، آن‌وقت در دام دغل‌بازیِ دجال گرفتار نمی‌شویم!

بیت ۳۷۷

ما در این انبار،گندم می‌کنیم
گندم ِجمع آمده گم می‌کنیم


انباری درست کرده‌ایم که در آن گندم جمع می‌کنیم و بعد از مدتی می‌بینیم گندم‌های ما نیست! این وضعیت حال تک‌تک ماست. هر روز عبادت می‌کنیم، کار خوب انجام می‌دهیم، سرگرم مسائل عبادی هستیم؛ اما چرا سطح معنوی ما بالا نمی‌آید و رشد نمی‌کنیم؟ چرا دستاورد معنوی بالایی نداریم؟ چون یک نفر محصول و یا گندم ما را می‌دزدد و جناب مولانا چقدر قشنگ در ادامه آن را شرح می‌دهد.

بیت ۳۷۸

می نیندیشیم آخر ما به هوش
کاین خلل در گندم است از مکرِ موش

در اندیشه و زندگی ما موشی کمین کرده که ما هر چه ثواب جمع می‌کنیم، موش آنها را با خود می‌برد! و خیلی مهم است که ما این موش را بشناسیم.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


بیت ۳۷۹

موش تا انبار ما حفره زده ست
وز فَنَش انبار ما ویران شده ست


یک موش در حال خوردن و بردن دسترنج عبادات ماست! چرا آنچه که ما از کار خیر و عبادت جمع کرده‌ایم نتیجه‌ای ندارد؟! چرا هر اتفاقی که می‌افتد من دچار به‌هم ریختگی می‌شوم، اعصابم خورد می‌شود و ناراحت و افسرده می‌شوم؟ چون گندم مرا یک موش دزدیده است.

بیت ۳۸۰

اول ای جان، دفعِ شرِّ موش کن
وانگهان در جمعِ گندم جوش کن


در اینجا مولانا نمی‌گوید ای تن، بلکه میگوید ای جان! چون موضوع در حیطه‌ی جان و ماورای تن اتفاق می‌افتد. جوش به معنای کوشش و تلاش است.مولانا می‌گوید قبل از اینکه ثواب کنی، اول پایه‌های خودسازی را در خودت درست کن، بعد به جمع آوری توشه بپرداز.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


بیت ۳۶۷


کو چه آمیزد ز اغراض نهان
در عبادتها و در اخلاص جان


مولانا شدیداً به صحابه‌ی اول پیامبر اعتقاد دارد و آنها را انسان‌های نیک‌سرشت می‌داند و می‌گوید که صحابه همواره از پیامبر در مورد مکر نفس می‌پرسیدند که چطوری با غرض‌ورزی عبادات ما را خراب می‌کند و ما اخلاصِ جان را از دست می‌دهیم.اخلاص جان از دست دادن یعنی چه؟ شما به اندازه‌ای که از جان یا روح فاصله بگیرید و حجاب‌هایی بین شما و روح قرار بگیرد و گرفتار ناامیدی از روح الهی یا پروردگار بشوید، گرفتار غرض‌های پنهان شده‌اید و اخلاص از دست داده‌اید. یک انسان معنوی تمام وجودش نور است، او هیچ ترس و نگرانی یا پستی و بلندی در خود راه نمی‌دهد، نه چیزی خیلی خوشحال و نه چیزی خیلی ناراحتش می‌کند، در یک مسیر حرکت می‌کند و اطمینان دارد که پروردگار با برنامه‌ریزی دقیقی هدایتش می‌کند و اگر روزی گرفتار بیماری و مشکلات هم شد می‌پذیرد و ناامید نمی‌شود.
در این بیت صحابه از پیامبر می‌پرسند چگونه کنترل ذهن داشته باشیم تا به اخلاص جان برسیم؟لباس ما با خاک و گرد و غبار و چربی‌ها و چیزهای دیگر کثیف می‌شود،‌ بدن ما با غذای بد، حمام نرفتن و عدم رعایت بهداشت کثیف می‌شود و جان ما با افکار بیهوده آلوده می‌گردد. اگر می‌خواهی که جان تو پاک باشد باید در سکوت مطلق ذهنی باشی! بعضی‌ها روزه سکوت می‌گیرند، این کار خوب است اما اصل آن است که ذهن به سکوت مطلق برسد. آن‌قدر ساکت شود که به سکون برسد. وقتی که به سکون رسید، هر زمان نیاز به تفکر داشتی از آن استفاده می‌کنی و هر وقت که نیاز به تفکر نداری خاموشش می‌کنی. وقتی این کار را انجام دهی، مغز آرامش می‌گیرد و هیچ دغدغه و نگرانی به آن را ندارد. هر لحظه میلیون‌ها فکر از ذهن ما گذر می‌کند که ما به آنها اصلاً نیازی نداریم و اینها همه بازی‌های نفسانی است. چرا فکر در ذهن رد می‌شود؟ چون ما در ذهن زندگی می‌کنیم، وقتی در روح الهی زندگی کنیم بازی‌های ذهن برطرف می‌شود.



#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


بیت  ۳۶۸ و ۳۶۹

فضل طاعت را نجستندی از او
عیب ظاهر را نجستندی که کو

مو به مو و ذره ذره مکرِ نفس
می‌شناسیدند چون گُل از کرفس

می‌گوید که صحابه به دنبال ثواب عباداتشون نبودن بلکه با دقت بازی‌های ذهن را شناسایی می‌کردند که بتوانند خوب را از بد تشخیص دهند و این هنر را با تربیت نفس‌شان می‌توانستند پیدا کنند.
در گذشته، منظور از کرفس، گیاهی بود که بوی خوبی نداشت و کالای ارزشمندی نبود و منظور از گل، گیاه خوش‌بو است که بسیار ارزشمند است‌.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


بیت ۳۷۰

موشکافانِ صحابه هم در آن
وعظ ایشان خیره گشتندی به جان

نکته‌ی بسیار خوب اینکه صحابه موشکافانه از پیامبر سوال می‌پرسیدند. در جاهایی که سوال‌های خوب از بزرگان شده است در همان‌جا راه‌گشایی برای همه اتفاق افتاده است. در جایی امام علی علیه السلام می‌گویند هر چیزی که می‌خواهید از من بپرسید و در آن جمع حتی یک نفر پیدا نمی‌شود که یک سوال خوب از امام بپرسد و همه سوال‌های سطح پایین می‌پرسند و در اینجا آدم تاسف می‌خورد که چرا سوال خوب از بزرگان نشده است و جاهایی هم که سوال‌های خوب شده اطلاعات خوبی برای آیندگان به‌جا مانده است. خوشبختانه در حیطه‌ی شناخت نفس، خیلی خوب کار شده و مطالب کامل است که ما در دوره‌ی کیمیای ذهن از این مباحث به صورت یک الگوی خوب استفاده کرده و بهره می‌بریم.
در این بیت مولانا می‌گوید که صد هزاران مرد مسیحی به دور یک دروغگو (وزیر) جمع شده‌اند که به این حالت تفکر رمه‌ای می‌گویند. "رمه " همیشه با هیجان به دنبال یک نفر حرکت می‌کند و آن یک نفر جمعیت زیادی را به دنبال خودش می‌کشاند!
لطفاً هوشیار باشید که هیچ وقت در تله‌ی جمعیت گرفتار نشوید، چون جمعیت مشروعیت آفرین است؛ اگر شما ببینید که تعداد زیادی بر روی یک باور هستند و احساس می‌کنید که باورشان درست است ممکن است در تله‌ی آنها گرفتار شده باشید!

آزمایش‌های زیادی انجام شده که نشان می‌دهد اکثریتِ جمع، کمتر می‌فهمند؛ چون اکثریت در وضعیت تبعیت از یکدیگر هستند و از هم تقلید می‌کنند. در این‌باره قرآن می‌فرماید: "اکثرهم لا یعقلون".
این تله همیشه در زندگی ما وجود دارد. مثلاً افرادی هستند مثل آقای الویس پریسلی. ایشان معمولا با عددهای بزرگ و غیرواقعی برای خودش تبلیغ می‌کرد که بتواند جمعیت زیادی را طرفدار خودش کرده و کاسِت‌هایش را به فروش برساند.
یا مثلاً در زمان انتخابات در بعضی از کشورها از همین روش تفکر رمه‌ای استفاده می‌کنند و افرادِ ناآگاه را در تله‌ی جمعیت می‌اندازند؛ در این حالت عقل معاش‌اندیش به سمت تعداد زیاد حرکت کرده و متوجه‌ی حقیقت نمی‌شود.
مثلاً زمانی‌که همه با هم موبایل یا خودرو ثبت نام می‌کنند و یا همه با هم وارد بورس می‌شوند در حالی‌که اطلاعات و تخصص کافی ندارند وارد حرکت رمه‌ای شده‌اند.

لطفاً هر جا که احساس کردید حرکت رمه‌ای وجود دارد، با هوشیاری بیشتر به آن مسئله نگاه کنید. برای هر کاری دلیل کافی داشته باشید، اینکه پیشینیان شما به روش خاصی زندگی می‌کرده‌اند کافی نیست. خودتان باید به نتیجه درست برسید.
در اینجا نصارا نیز از وزیر متابعت کرده و وارد تفکر رمه‌ای شدند. اول او را قبول کرده و بعد مطیع او شدند

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


بیت ۳۷۳

او به سر دجّالِ یک چشم لعین
ای خدا فریادرس نِعمَ المُعین

در هر تاریخی یک تعریفی از دجال داشته‌اند که امروزه می‌گویند دجال همان دیجیتال است. کلمه‌ی دجال از دجل یا دغل می‌آید. دجال یعنی آدم دغل باز. دجال کسی است که ظاهر حق می‌گیرد اما درونش باطل است‌. دجل نوعی دوروئی است.
این‌که می‌گویند هر جا که تک چشم دیدید آنجا دجال است تمامش شوخی است؛ حقیقتِ دجال طوری است که آن‌قدر مقدس لباس می‌پوشد که شما نمی‌توانید پیدایش کنید. اصلاً هنر شیطان مخفی‌شدن است و این یکی از قوی‌ترین هنرهای منفی اوست، چون دقیقاً در جلوی چشم شما با پوششی که باورتان نمی‌شود ظاهر می‌شود.

در اینجای داستان، دجال کسی است که خودش را نائب حضرت مسیح معرفی کرده اما در درون یهودی و دشمدن مسیح است. جناب مولانا می‌داند که ما با این عقل ناقص، قدرت شناخت دجال را نداریم پس دعا می‌کند که  خدایا! ای نعم‌المعین! ای بهترین یاری‌گر و حمایت‌گر من، به فریادم برس .

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


بیت ۳۷۲

در درون سینه مِهرش کاشتند
نایب عیسیش می‌پنداشتند

ما گاهی سریعاً به یک نفر جلوه‌ی قدسی و نیابت‌گونه می‌دهیم. در اینجا وقتی‌که وزیر در مورد حضرت عیسی شروع به وعظ کرد، نصارا او را نماینده‌ی مستقیم حضرت عیسی پنداشتند و او را نائب معرفی کردند. اینکه ما به یک نفر جلوه‌ی قدسی بدهیم بسیار خطرناک است.اول برای آن فرد خطرناک است، دوم برای خود شما خطرناک است. وقتی شما در کسی جلوه‌ی ملکوتی می‌بینید، بدانید که آن بازتاب خودتان است؛ چون روح یا ناخودآگاه شما در حال دادن اطلاعاتی از طریق همان تصویر به شماست و آن داده‌ها دقیقا در خودتان موجود است. لطفاً هیچ انسانی را بزرگ نکنید. تمام مکاتبی که مریدی و مرادی را خیلی محکم به عنوان آداب در پیش گرفتند و هیچ زمانی استادشان را رد نکردند، در یک جهالت سطح پایین گرفتار آمدند.
بالاخره زمانی باید بفهمیم که چیزهای جدید یاد بگیریم و رشد کنیم و نمی‌توانیم همیشه در یک سطح بمانیم و زمانی‌که شدیداً عاشق یک قدیس یا یک فرد به‌ظاهر معنوی می‌شویم اشتباهات او را متوجه نمی‌شویم.
اینکه عشق، چشم ها را کور می کند کاملاً درست است. کسانی که به شدت باورمند هستند چشمان‌شان بیشتر کور می‌شود. چیزی که لازم است یک تفکر نقادگونه در انسان است که بتواند ایرادهای طرف مقابل را شناسایی کند.

بگذارید خیال شما را راحت کنم، ما به آن شکل در دنیا استاد معنوی و قدیس و فرد بزرگ که زنده باشند، نداریم! که شما بروید شاگردش بشوید. "در هر که نظر کردم در خود گرهی گم بود." اون فرد هم برای خودش یک آدم دردمند است. انتطار از هیچ‌کدام از این انسان‌هایی که می‌بینید نداشتا باشید.
اولیای الهی معمولاً قابل رویت برای عام و قابل فهم عام نیستند و خداوند روی آنها خیلی غیرت دارد و در هزار پرده مخفی‌شان می‌کند که به‌راحتی شناخته نشوند!
لطفاً انتظار تعالی از کسانی‌که خودشان در گل مانده‌اند نداشته باشید و چشم‌تان فقط به پروردگار باشد. اگر انتظار رشد از ناحیه‌ی یک انسان داشته باشید، از ناحیه‌ی همان انسان ضربه خواهید خورد؛ چون ما حق نداریم مهری جز مهر خدا در دل داشته باشیم. پس کسی را نائب عیسی، نائب خدا، یا نائب پیامبر ندانید.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


"متابعت‌کردن نصارا، مکر وزیر را"

بیت۳۷۱

دل بدو دادند ترسایان تمام
خود چه باشد قوّتِ تقلیدِ عام


قوی‌ترین قدرت‌ها در جوامع احمق‌ها هستند، چون هم جمعیت‌شان زیاد است و هم خیلی زور و قدرت دارند؛ به این دلیل که پای حماقت‌شان به شدت می‌ایستند. اتفاقاً عوام‌الناس یا انسان‌های عوام که خودشان نمی‌توانند فکر کنند و همیشه به دنبال یک نفر دیگر حرکت می‌کنند، در تفکراتشان بسیار محکم هستند و چون خودشان نمی‌توانند اندیشه‌ی خوبی داشته باشند و سخن مخالف را هم متوجه نمی‌شوند، نتیجه‌ی جمع شدن این حماقت و تعصب، قدرت زیاد است. پس مواظب باشید که به صورت عامیانه رفتار نکنید.

زمانی بحث بود که غرب‌زدگی، سنت‌گرایی و نوگرایی و غیره خطرناک است؛ اما اندیشمندان ایرانی به این نتیجه رسیدند که عوام‌زدگی از همه خطرناک‌تر است!


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


📚شرح مثنوی معنوی
استاد علی مقدم



عرض سلام و ادب به سروران گرانقدرم.
به بیستمین جلسه شرح مثنوی معنوی خوش آمدید.

با نام خدا آغاز می‌کنیم و مدد می‌طلبیم از روح الهی، از روح شریف حضرت مولانا و شمس جهان هستی تا به مفاهیم این کتاب شریف دست پیدا کنیم.

بعضی از دوستان به بنده اعتراض کردند که شما یهودی‌ستیزی دارید و کماکان تعصب دینی خود را به نمایش می‌گذارید.

باید خدمت شما عرض کنم که من فقط روایتگر داستان جناب مولانا هستم و بیت به بیت آن را شرح می‌دهم و به هیچ عنوان نظر شخصی در این زمینه ندارم.

البته که هدف جناب مولانا این نیست که با دین خاصی سرناسازگاری داشته باشد، بلکه این فقط قصه تکراری جهان هستی است.
چه اسم یهود و نصارا و مسلمان باشد چه اسم های دیگر، همیشه از این اتفاقات در جهان افتاده است.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


داستان تا اینجا ادامه یافت که مسیحیان بر پایه‌ی دینشان ثابت ایستاده بودند و پادشاه و وزیر فهمیدند که هرچه مسیحیان را بیشتر بکُشند، آنها بیشتر بر سر باور خودشان می‌مانند.
به همین جهت وزیر یهودی پیشنهاد داد که برای تغییر اندیشه‌ی مسیحیان، او را مُثله کنند و در چارسوی شهر بگردانند و اعلام کنند که وزیر ، مسیحی شده و به همین دليل مُثله شده است‌. سپس او را رها کنند تا در میان مسیحیان رفته و ادامه‌ی کار را از آنجا سر بگیرد.
این وزیر باهوش که البته به دلیل حرکت منفی که انجام داده، نمی‌توان گفت آگاه هست، در میان مسیحیان رفت و تبدیل به عالِم آنان شد؛ او فتنه‌ها ایجاد کرد و برادرکشی و مسیحی‌کُشی را در میان پیروان عیسی باب کرد.

جناب مولانا نسبت به این داستان حس خشمگینی دارند و کاملا مشخص است که ادیان در آن زمان از این‌گونه رفتارها آسیب زیادی دیده بودند. احادیث و روایات جعلی به نام اسرائیلیات وجود دارد که توسط پاره‌ای از نفوذی‌ها وارد ادیان شده است که البته عده‌ای از اهل علم همیشه مشغول جداکردن این روایات جعلی بوده‌اند و در طی سال‌ها  با علوم مختلفی که داشته‌اند تعدادی از روایات جعلی را کنار گذاشته‌اند.

توضیحاتی در مورد مسئله‌ی بازگشت به اصل خدمت‌تان عرض می‌کنم: ما نمی‌توانیم به اصل برگردیم و تمام ادیان و آگاهی‌ها باید همیشه در حال رشد باشند. مثلا در اسلام مسح کردن قران باید با وضو باشد، ولی در زمان اکنون که با فلش مموری می‌توان قرآن را خواند حکم چیست؟! آیا بدون وضو می‌شود آن را لمس کرد یا خیر؟! و خیلی مسائل دیگر با نگرش زمانه باید بررسی گردد.
دین مثل یک درخت است که همیشه باید در حال رشد و پویایی باشد و به تفسیر زمانه ممکن است رای جدیدی بر رای قبلی واقع شود. البته که این نظر بنده نیست بلکه نظر غالب متکلمین اسلامی بر این باور است.
معمولاً ادیانی که در طی تاریخ خودشان را بروز کردند، موفقیت کسب کردند؛ اما آنهایی که در منش پیشینیان ماندند شکست خوردند و ما چاره‌ای جز نواندیشی نداریم.



#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


"قبول‌کردن نصاری مکر وزیر را"

بیت ۳۶۳و ۳۶۴

صد هزاران مردِ ترسا سوی او
اندک اندک جمع شد در کوی او

او بیان می‌کرد با ایشان به راز
سرِّ اِنگِلیون و زُنّار و نماز



مولانا اصطلاحات خاصی را در این ابیات به کار می‌برد. مانند سوزن در نان گذاشتن که منظور اندیشه را به فساد کشیدن است. کلمه‌ی اِنگِلیون یک کلمه رومی است و به معنای انجیل و نیز بشارت است.
وزیر به مسیحیان گفت من اسرار زُنار و اِنجیل را می‌دانم. در اینجا نکته‌ای را باید عرض کنم، همیشه اغلب کسانی‌که می‌گویند من قرائت جدید دارم و می‌خواهم رازی برای شما بگویم، باید مقداری با احتیاط با آنها رفتار کرد، چون ممکن است در نان‌شان سوزن نهاده باشند. به این دلیل که حقیقت به آن شکل پیچیده نیست و هر کتاب مقدسی برای فهم مردم زمان خودش کافی بوده و اینکه من بگویم آن زمان مردم نمی‌فهمیدند و الان می‌خواهم رازش را برای شما بگویم، گمراه‌کننده است.
هرچه که ما رازگونه به مسائل نگاه کنیم از حقیقت دور می‌شویم. برای مثال، الان همه‌جا به‌طور راز‌گونه به موضوع قلب نگاه می‌کنند و می‌گویند که قلب یک پدیده‌ی آسمانی است و ... اما الان متوجه شدیم که همان قلب فیزیکی هست و از لحاظ علمی هم قابل اثبات است... پس روش درک حقیقت، رفتن به سمت سادگی فهم است، هر چقدر که پیچیده می‌کنید، فهم سخت‌تر می‌شود.
گاهی اوقات از بنده می‌پرسند که چه کتاب‌هایی بخوانیم بهتر است... ما به آن شکل دیگر به کتاب نیاز نداریم؛ چند کتاب پایه را بخوانید کافی است و بیشتر باید به تفکر بپردازیم. تعداد زیاد کتاب‌خواندن باعث ورود حجم زیادی از اطلاعات می‌شود و این موجب می‌شود که ذهن قالب بگیرد و دیگر نمی‌توان تفکر خوبی داشت. هنر ما در دانستن نیست؛ بلکه در فهمیدن است. اینکه دانشی به ما منتقل شود زیاد ارزشمند نیست، اما اینکه ما بتوانیم بفهمیم خیلی ارزشمند است.

پس رازآلود کردن حقایق الهی یک مسیر شیطانیست؛ اینکه بگویند شما نمی‌فهمید و یک عده با ادبیات خاصی بخواهند اسراری را به شما بگویند فریب‌دهنده است. خدا اسرارش را خیلی ساده به شما می‌گوید و نیاز به تفحص زیاد نیست و به‌راحتی می‌توان صحبت‌های پروردگار را فهمید.
لطفاً در همین جا یک نگرش جدید بر روی نور داشته باشید. وقتي‌که خداوند خودش را نور معرفی می‌کند منظور چیست؟! لطفاً روی کل صحبت‌هایی که از طرف پروردگار برای شما شده با ساده‌لوحی برخورد و بررسی کنید و رازها و اسرارش را کنار بگذارید، بعد می‌بینید چقدر صریح و روشن بیان شده است.
اینکه یک تفکری بگوید من یک حقیقتی را می‌خواهم در کتاب مقدس برای شما کشف رمز کنم بیشتر جذابیت کار را بالا می‌برد... مثلا یک نفر می‌آید و می‌گوید که من در انجمن‌های مخفی، اسراری را یاد گرفته‌ام و می‌خواهم رازهای انجمن‌های سری را برای شما بگویم... در واقع این امروزه یک جور متد فروش و بازی تبلیغاتی است.
حرف حق باید سریع و ساده باشد و دو پهلو نباشد. مثلا جناب سعدی هیچ‌گاه دو پهلو حرف نمی‌زنند و همیشه مستقیم به سر اصل مطلب می‌روند. شما اگر می‌خواهید سخنور قابلی شوید باید سعدی را زیاد بخوانید.
پس اگر یک روز من به شما بگویم که اسرار کلام خدا را می‌خواهم بگویم، کمی مشکوک بشوید.. اما اگر شما را به سمت سادگی ببرم تا کلام خدا را ساده‌تر متوجه بشوید بدانید که به حقیقت آن مطلب نزدیک‌تر شده‌ام.

پس در اینجا وزیر برای نصارا جذابیت ایجاد کرد که می‌خواهم برای‌تان از کتاب انگلیون کشف رمز کنم.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:35


بیت ۳۶۵

او به ظاهر واعظِ احکام بود
لیک در باطن صفیر و دام بود


صفیر به معنی سوت است . سوت با صدای پرندگان. وزیر هم صفیر بود و هم دام!
جناب مولانا در اینجا این معیار را به ما می‌دهد که هر مسیری که شما را به سادگی بکشاند قابل اعتماد است و اگر کار را رازآلود و پیچیده کند قرار است در دامی گرفتار شوید!

بیت ۳۶۶

بهرِ این بعضی صحابه از رسول
ملتمس بودند مکرِ نفسِ غول


این موضوع آن‌قدر مهم است که یاران پیامبر با التماس از پیامبر در مورد مکرهای نفس ِغول سوال می کردند. در اینجا نفس به غول تشبیه شده است. نفس همان قوای ذهن است، بازی‌های ذهن مثل یک غول است. در اسطوره‌شناسی غول یا دیو موجودی است که ایجاد وهم می کند. مثلاً در گذشته کسانی‌که به بیابان سفر می‌کردند، داستانهای رایج در مورد غولی می‌گفتند که باعث ترس آنها شده و راه را گم کرده‌اند.

خوب است بدانید هیچ موجود غیر ارگانیکی در زندگی شما حق دخل و تصرف مستقیم ندارد و فقط می‌تواند وهم و ترس ایجاد کند که از آن طریق، شما خودتان را به هلاکت بکشانید!
مولانا اعتقاد دارد که شیطان، نفس آدمی است و یک موضوع بیرونی نیست و ابلیس را نفس انسان می‌داند و می‌گوید نفس تو مثل یک غول، برایت ایجاد وهم و ترس می‌کند و تو را به انحراف می‌کشاند.
اصحاب پیامبر نیز به این موضوع آگاه بودند،
و ما امروزه آن‌ را به بازی‌های ذهنی تعبیر می‌کنیم.
اگر بدانیم که در زندگی همه چیز به اندازه‌ی کافی هست و هر چیزی طبق یک تقدیر و برنامه‌ریزی الهی درست در جای خودش قرار گرفته دچار ترس نمی‌شویم. منتها ترس در ما حاکم شده و این کارِ غولِ نفسِ ماست که فکر می‌کنیم اوضاع خراب است. دلیل تمام اضطراب و دلهره‌ی انسان‌ها وهم و ترس است که هیچ‌کدام حقیقت ندارد. مثلاً وقتی‌که یک اتفاقی می‌افتد ما فکر می‌کنیم دنیا به آخر رسیده و بدبخت شدیم؛
اما بعد می‌بینیم فردا می‌آید و ما دوباره زندگی می‌کنیم و آن ترس هم تمام شده است و شاید بعد از سال‌ها می‌فهمیم که آن اتفاق، خوب بوده است و خداوند بهترین را برای ما در نظر گرفته بوده اما ما متوجه آن نبودیم!

در راستای کنترل نفس یا ذهن فریب‌کار چند کار باید انجام داد: 
۱. ذهن را باید خاموش کنید. اگر لحظاتی در جایی می‌نشینید نباید در سرتان صدایی شنیده شود، ذهن شما باید دکمه on و off داشته باشد. اگر ذهن‌تان خاموش شد انتظار رشد و تعالی از شما می.رود.

۲. نباید کسی را مورد بررسی قرار بدهید. ذهن همیشه سرگرم نوسان بازی در وجود شما است که هر لحظه ترس و دلهره ایجاد کند و نتیجه، آن می‌شود که ما نتوانیم به نقطه ملکوتی خودمان نزدیک شویم. چون بازی ذهن این است که ما وارد زندگی با روح الهی نشویم.

۳. وارد زندگی با روح الهی شویم. حقیقت وجود ما روح است. ما روحیم که یک بدن داریم، مثل اسبی که زین دارد! من روح هستم و ذات هستی من روح است.
اگر در روح، زندگی کنیم شادی و معنویت و آرامش داریم، اما وقتی در ذهن باشیم نگرانیم، خواب نداریم، اذیت می‌شویم و احساس مشکل می‌کنیم؛ در صورتی که جهان، منظم، دقیق، پرتوان و ثروتمند است؛ این ذهن ماست که فقر و تنگدستی و ناتوانی را بوجود آورده است.
اگر در روح زندگی کنیم خداوند را در تک‌تک  وجود ذرات هستی احساس می‌کنیم و می‌توانیم او را در هر جایی ببینیم و نگران هیچ چیزی نیستیم و اتفاقات را قسمتی از داستان زندگی می‌دانیم؛ ممکن است همه داستان‌ها قشنگ نباشد، اما زمانی‌که در روح زندگی کنیم می‌فهمیم که هر داستانی با نوساناتش قشنگ است.



#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:34


💎 شرح مثنوی برای نوجوانان و جوانان

♦️ جلسه بیستم

🌿 آدرس شعر:
مثنوی معنوی مولوی دفتر اول ابیات ۳۶۳ تا ۳۸۳

🌿 نام حکایت:
قبول کردن نصارا، مکر وزیر را

🌿بیان شعر:
«صد هزاران مردِ ترسا سوی او
اندک اندک جمع شد در کوی او
او بیان می‌کرد با ایشان به راز
سرِّ اِنگِلیون و زُنّار و نماز »

🌿 شرح:
هرچه که ما رازگونه به مسائل نگاه کنیم از حقیقت دور می‌شویم.
درک حقیقت، رفتن به سمت سادگی فهم است...


💛موضوعات
برخورد ساده لوحانه
شیطان و غول نفس
سکوت ذهن 
اخلاص
عوام زدگی

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_بیستم.
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

05 Jan, 00:29


مثل گفتگوهای جناب سهراب با پروردگار که حضور خدا را بر سر سفره، در صدای شرشر آب، در نان و سبزی و در صدای کوبیدن هاون مادر، بسیار عامیانه و لطیف، احساس می‌کند!

یک نکته بسیار مهم: بازگشت به اصالت دین خطاست، چون دین یک پروسه‌ی در حال رشد است. خطایی که طالبان مرتکب شدند این بود که پنج هزار طلبه باسواد، فتنه و قتل و آدم‌کشی بزرگی راه‌اندازی کردند چون می‌خواستند به اصل دین برگردند! دین مثل یک اصل نیست که ما بخواهیم به آن برگردیم؛ دین مثل یک دانه است؛
که پیامبر، آن دانه را کاشته و درخت آن هر روز پربارتر و تنومندتر می‌شود. دین در مسیر تکامل قرار دارد. هر دینی که در سکون قرار بگیرد و نتواند قواعد خودش را ارتقا دهد نابود می‌شود.
ارزش دین به تکامل تدریجی و ارتقای روزمره هست که خدا را شکر ما امروز در چنین وضعیتی قرار داریم.
ما اگر به دنبال بازگشت به یک اصل گم شده باشیم آن اصل هیچ‌وقت پیدا نمی‌شود. اما اگر سرگرم تکامل اندیشه متکلمینِ آن دین باشیم می‌توانیم دستاوردهای خوبی داشته باشیم. بنابراین اگر مولانا برای ما یک جنبه‌ی خداشناسی را می‌آورد، غزالی جنبه‌ی دیگری به ما می‌دهد.
ما باید هر دو جنبه را مورد بهره‌برداری قرار دهیم؛ چون هر دو باهم می‌تواند در شئونات مختلف زندگی، ما را ارتقا بخشد. پس ما باید سرگرم ارتقای باورهای خودمان باشیم که این مسیری الهی‌گونه است.

ممنون از توجه شما به این برنامه

در پناه نور و عشق الهی باشید❤️


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_نوزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۹۸

دانکه این هر دو ز یک اصلی روان
بر گذر زین هردو، رَو تا اصلِ آن


🍃مولانا می‌گوید این تلخ و شیرین که تو می بینی هر دو در اصل یکی هستند!

در دنیا همه چیز وجود دارد
هم خیر و هم شر...

بعضی می گفتند خیر، مال خداست و شر، مربوط به شیطان است.

در صورتی که در نگاه عرفانی، اصلِ همه چیز از یک جا شکل گرفته است و بازی خلقتِ شرور و شیطان همه با یک تدبیر الهی بوده است.

این ما هستیم که فکر میکنیم جهان دو قطبی و متضاد است و خوب و بد دارد.

جهان در ذات، صفر است و خیر و شری وجود ندارد؛
همه چیز یکی است؛
و خیر و شر فقط مربوط به عالم ذهنی ماست؛
و در عالم ذات، خیر و شری مشاهده نمی شود...



#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۹۹

زرّ قلب و زرّ نیکو در عيار
بی محک هرگز ندانی ز اعتبار


👈در اینجا قلب به معنای قلب درون سینه نیست بلکه به معنای تقلبی است.

می گوید طلای تقلبی با طلای نیکو را در عیار می توانید تشخیص دهید و باید محک داشته باشید.

💎محک به معنای خاراندن است.
سنگ محک ، سنگی سولفاته است که آن را به فلزات مختلف می کشند و سریع اکسید می‌کند و نشان می‌دهد که جنس فلز چیست.

سنگ محک طبیعتا برای تشخیص طلا بوده است؛ چون طلا هیچ وقت اکسید و سولفات نمی‌شود.

مثلاً سنگ‌محک را اگر به آهن بکشید، به آن سیاه میشود...

مولانا می‌گوید برای اینکه بدانید منافق هستید یا نه به یک سنگ محک نیاز دارید!




#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۳۰۰

هر که را در جان خدا بنهد محک
مر یقین را باز داند او زِ شک


🔱 جای سنگ‌محک در جان و روح آدمی است.

طبق تقسیم بندی دوآلیسم که ذهن را از تن جدا می داند، وجود انسان از سه قسمت تن و ذهن و روح تشکیل شده است.

تمام رفتارها و پرسنالیتی ما در ذهن قرار دارد؛ و قسمت الوهیت ما، در روح ماست.

مولانا می گوید محک در جان و روح شماست.
اگر می‌خواهید به تشخیص حق از باطل برسید با فرضیات ذهنی نمی توانید آن را تشخیص دهید و باید سنگ‌محک داشته باشید.
یعنی بتوانید به اندرونی خود وارد شده و از روح و جان استفاده کرده و شک را به یقین تبدیل کنید.

حیطه روح هم دست من و شما نیست و کاملاً الهی است؛
و ما فقط می‌توانیم از پروردگار طلب کنیم که اجازه ورود به آن حیطه به ما داده شود و امکاناتش در اختیار ما قرار بگیرد🙏

🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺

ما در زندگی با دوراهی هایی مواجه می شویم که نمی توانیم تشخیص دهیم کدام صحیح و کدام باطل است؛
چون ما هنوز تک راه نشده ایم!
چون دچار نفاقیم؛
چون دوست داریم پسر خوب یا دختر خوب خانواده باشیم و بقیه به ما افتخار کنند؛
چون دوست داریم که به ما بگویند چه آدم خوبی هستی؛
چون برای خوب بودنِ ما جایزه تعیین کردند...

🎭 با ریاکاری یک وضعیت ذهنی در ما به وجود می آید که ما به روح الهی دسترسی پیدا نمی کنیم؛چون گرفتار ذهن تاریک خود می شویم.

🔸لطفاً اجازه بدهید انسان ها خودشان باشند،
چه خوب و چه بد.
و شما هم خودتان باشید چه خوب و چه بد.

دلیلی ندارد که ما همواره رفتارهای ریاگونه داشته باشیم.
🔹جناب مولانا می گوید منافق و مومن هر دو عبادت کرده و نماز می‌خوانند، اما ریاکار به ماتی کشیده میشود و مومن به بُرد!

مهم نیست که شما چه سبک زندگی دارید؛
مهم نیست که ظاهر و لباس شما شبیه به مومن باشد یا نه؛
مهم این است که درونتان الهی باشد.
هر زمان که بخواهید ظاهری پارسامنشانه از خودتان نشان دهید ضرر می کنید.

هیچ وقت به خاطر لحظاتی که خودتان هستید شرمنده نباشید حتی اگر بد هم هستید، خودتان باشید...

در پناه نور و عشق الهی باشید❤️




#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم و پایان
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۸۳


او گمان برده که من کردم چو او
فرق را کی داند آن استیزه رو


🍃این بیت اشاره به داستان طوطی و بقال دارد؛
که طوطی ادای فهمیدن را درمی آورد.

مولانا می‌گوید عده ای مثل بوزینه ها فقط ادای فهمیدن را در می آورند!


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۸۴

این کند از امر و او بهر ستیز
بر سر استیزه رویان خاک ریز


امر : فرمان، فرمانی که از درون داده میشود

انسان هایی هستند که فرمانشان را از مقام بالاتری دریافت می کنند و یک مدیربرنامه الهی برای زندگیشان دارند.

این حالت برای همه ما وجود دارد، به شرط آنکه پذیرش داشته باشیم.

پذیرش ِ اتفاقاتی که دست ما نیست، ما را به مرحله امر می رساند.

💎مرحله امر، مرحله‌ای است که شما درک می کنید هیچ چیزی در این دنیا تصادفی نیست و طبق یک برنامه ریزی دقیقی در حال رخ دادن است.

مولانا می‌گوید اگر کسی با این برنامه‌ریزی دقیق الهی، ستیزه گری داشته باشد، بر روی او خاک بریزید!
یعنی او را مورد احترام و ارزش قرار ندهید.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۸۵

آن منافق با موافق در نماز
از پی استیزه آید نه نیاز


💢 کسی که دریچه های قلب او بسته باشد و به اعتقاد مولانا تبدیل به بوزینه شده است، به او منافق می گویند.

منافق کسی است که رفتارهای درونی و بیرونی او با هم تضاد داشته باشد،
چنین شخصی ذاتاً پر از آتش و کینه و نفرت و بدی هست اما در زندگی ادای آدمهای خوب را در می آورد و خودش را خیلی خوب معرفی می‌کند...

👈 مولانا می گوید هم منافق و هم موافق، هر دو نماز میخوانند؛
اما منافق برای ستیزه جویی و  موافق یا مومن برای نیاز به نماز می ایستند...

ما مبحثی داریم به نام سایه ها که جناب مولانا صراحتا آن را در اشعارشان بیان می‌کنند، و در فرهنگ ما از طرف دیگر بزرگان همیشه مطرح بوده است.

جناب کارل گوستاو یونگ هم آن را بیان کرده؛
و بعد خانم دبی فورد که از شاگردان ايشان بوده، در کتاب نیمه تاریک وجود سایه ها را مطرح کرده است...

📃 این نظریه در مورد قسمت تاریک و نفاق گونه ذهن انسان است.

🔖ما یک پرسونا یا یک شخصیت ظاهری داریم که با آن زندگی میکنیم؛
و یک نیمه تاریک هم در وجودمان هست که فرمان های اصلی رفتاری ما را او صادر می کند و آن نیمه تاریکیست که مشخص میکند شخصیت باطنی ما چیست!

📙کتاب نیمه تاریک وجود از خانم دبی فورد کتاب بسیار خوبی در کار تشخیص است اما در کار درمان موفق نبوده است.
برای این شاخه از روانشناسی، توسط ایشان، درمانی در نظر گرفته نشده است.

👈تشخیص سایه ها را جناب مولانا در ۸۰۰ سال پیش، در این ابیات به زیبایی بیان کرده است.
شیوه تشخیصی جناب مولانا با شیوه تشخیصی جناب یونگ و خانم دبی فورد کاملاً به هم شبیه هستند.

👈به طور مثال شخصی ادعا میکند که آدم بسیار خوبی است، و در جایی مدام برای او تکرار میشود که تو دزد هستی!

وقتی آن شخص با کلمه دزد مورد خطاب قرار می‌گیرد دو حالت وجود دارد:

یا هیچ دیتای دزدی در شخص وجود ندارد و هیچ عکس العمل خاصی روی این کلمه از خود نشان نمی دهد؛
و یا اینکه دیتای دزدی در وجود او هست و شخص با شنیدن و تکرار این کلمه حالش دگرگون شده و اذیت می شود.

دبی فورد معتقد است این حالت،نشان دهنده این است که آن شخص در درونش دیتای دزدی را دارد و باید آن را بررسی کند؛
ممکن است خودش واقعاً دزد باشد،
یا اینکه دزدها را مورد قضاوت قرار داده است،
یا ترس از آن دارد که مورد دزدی قرار بگیرد؛
و حتماً یک سایه و تاریکی به نام دزدی در وجودش هست که باعث دگرگون شدن و ناراحت شدن او شده است!

👈روشی که خانم دبی فورد بیان می‌کند این است که شخص باید به وسیله دیتا های معیوب خودش را سرزنش کند،
تا ببیند کدام سرزنش است که حال او را بد می کند،
و حتما همان دیتایی که او را ناراحت می کند را در درون خودش دارد...

خیلی افراد با خواندن کتاب نیمه تاریک وجود حالشان بدتر می‌شود؛ چون شخص میفهمد که دیتاهای بدی در درونش وجود دارد، اما راه حل و درمانی برای آن ارائه نشده است.

‼️برای همین من توصیه می کنم تنها با نظر کارشناس وارد خواندن این کتاب شوید.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۸۶

در نماز و روزه و حج و زکات
با منافق مومنان در بُرد و مات

🍃مولانا می‌گوید منافق و مومن هر دو اعمالشان را انجام می دهند، اما یکی می برد و دیگری مات می شود.

گاهی می شود که شخصی با خودش خلوت کرده است، اما خیره به جایی شده و ترس او را فرا گرفته است، در این حالت او مات شده است.

یا مثلاً وقتی که یک فکر، انسان را فلج میکند و در اثر آن فکر به نقطه ای خیره می‌شود، یعنی مات شده است...

👈مولانا می‌گوید منافق مات است.
او رفتارهای دوگانه دارد و لذت مناسک عبادی را نمی برد و به دلیل ظاهرسازی به ماتی کشیده شده است.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۸۷

مومنان را برد باشد عاقبت
بر منافق مات اندر آخرت


مولانا می گوید اگر شما نمایش خوب بودن بدهید حتما ضرر می کنید.

👈 لطفاً یک نگاه به شخصیت خودتان بیندازید، ببینید که چقدر از درون رنجورید و از بیرون خودتان را خوب نشان می‌دهید.

👈 یکی از نشانه‌های نفاق این است که منافق بیش از حد هدایت و نصیحت میکند.

یعنی منافق آنچه که ندارد را به بقیه توصیه می‌کند که داشته باشند!
چون از درون تهی است.

🔅مثلاً کسی که خوشبخت نیست، بیشتر از دیگرانی که خوشبخت هستند توصیه های خوشبختی می کند!
یا کسی که خودش روان رنجوری دارد بیشتر به همه پیشنهاد شاد بودن می‌دهد!

اگر شما به دیگران توصیه و راهنمایی و ارشاد کنید و آنها را به نیکی دعوت کنید، اما از درون پر از تاریکی و نفاق باشید، به مات شدن کشیده می‌شوید❗️

🔅مولانا می‌گوید مؤمن و با ایمان باشید.

مومن کسی است که به یقین رسیده است؛
و یقین یعنی کسی که امید دارد.

🙏تفاوت مومن و منافق در امید داشتن و نداشتن است.
مثلاً کسی که چندبار دعا می‌کند و برآورده نمی‌شود، اگر انسان مومنی باشد باز هم دعا میکند و ناامید نمی شود!

🔅در مقابلِ مومن، کفر قرار ندارد بلکه ناامیدی قرار دارد؛
و انسان مومن ناامید نمی شود و باور دارد که راه حلی هست و درها گشوده می شوند.

🔅پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:
بزرگترین گناه ناامیدی است.

یعنی هر زمان بی ایمان شدی، یعنی ناامید شده ای!

🔅لطفاً تا آخرین لحظه امیدتان را حفظ کنید،چون امید انرژی ما در جهان هستی هست.

ممکن است که دقیقا خواسته ما اتفاق نیفتد اما اینکه ما بتوانیم به زندگی ادامه دهیم به خاطر امید است.

👈اگر شما شاهد بودید که منافقان و ریاکاران در طبقات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی رشد می کنند، مولانا می گوید نگران نباشید،چون این ها بالاخره یک روز مات می شوند...

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۸۸

گرچه هر دو بر سر یک بازی اند
هر دو با هم مَروزی و رازی اند


🪴مولانا می‌گوید یکی اهل مرو و یکی اهل ری است، و هردو در حال بازی کردن هستند!
اما اختلاف زیادی با هم دارند.

🏰 خراسان قدیم چهار شهر اصلی داشت:

نیشابور، هرات، بلخ و مرو .

مرو شرقی ترین قسمت ایران بوده است و به کسی که در آنجا زندگی می کرده مَروزی ميگفتند.

رازی یعنی کسی که در ری زندگی می‌کرده است.
ری در واقع تهران امروزی نیست؛
در گذشته منطقه ری، تقریباً در مرکز و رو به غرب ایران بوده است.

مولانا می‌گوید آن قدر اختلاف بین منافق و مومن زیاد است که مثل تفاوت بین دو منطقه مرو و ری هست که یکی در شرق و دیگری در غرب واقع شده است!


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۹۰

مومنش خوانند جانش خَوش شود
ور منافق، تیز و پر آتش شود


⬅️ این همان بیتی هست که روان‌شناسی یونگی دارد از آن بهره می گیرد.

مولانا می گوید زمانی که از او تعریف می کنند و به او مومن می گویند جانش خنک و خوشحال می شود؛ اما زمانی که به او منافق می گویند ناراحت می شود و آتش وجودش را فرا میگیرد!

تمام ظالمین دنیا اینگونه هستند که وقتی به آنها بگویند تو ظالم هستی، ناراحت می‌شوند و قسمت تاریک خودشان را منکر میشوند.

👌این دقیقاً روش‌تشخیص قسمت تاریک وجود است.

مثلاً شما صفت بدی را به خودت نسبت می دهی،
و دقت می کنی که چقدر از این صفت ناراحت می‌شوی،
اگر ناراحت نشدی از آن دیتا در وجود خودت نداری؛ اما اگر موضع بگیری و برخورد کنی و ناراحت شوی یعنی از آن دیتا در درون داری...

💢کسانی که نمی توانند انتقاد دیگران را بر تابند و بپذیرند برای این است که همان دیتا را درونشان دارند.

ما باید نیمه تاریک خودمان را شناسایی کنیم و ببینیم از چه چیزی بدمان می آید؛
هر چیزی که از آن ناراحت می شویم باید از درونمان پاک کنیم.

✴️بهترین روش پاک کردن توبه است.

یعنی هرزمان از چیزی ناراحت شدید، بگویید که بابت ایرادهایی که در درون من است و سبب این ناراحتی شده، توبه می کنم و بعد هم بابت پاک شدنش از روح الهی شکر گذاری کنید.

پس مولانا می گوید
هرزمان که از یک نفر تعریف کردید و او را مومن خواندید و خوشحال شد،
و بعد به او گفتید که منافق است و جانش پرآتش شد،
یعنی در نیمه تاریک وجودش صفات منفی مخفی شده است!

✳️اگر می خواهید بفهميد که چقدر رشد فکری پیدا کردید، ببینید در مقابل انتقادات دیگران چقدر تاب‌آوری دارید.
اگر انتقاد و تذکر و یا حتی برچسبهای ناحقی که به شما می زنند شما را خیلی اذیت می‌کند،
یعنی ایراد، درون شما هست و در قسمت تاریک شما، آن صفت وجود دارد...


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۹۲

میم و واو و میم و نون تشریف نیست
لفظ "مومن" جز پی تعریف نیست


مولانا در این بیت حروف مومن را خیلی قشنگ مجزا کرده و می گوید این ها برای تعارف نیست.
وقتی یک نفر را به مومن خطاب می کنیم باید ذاتش مؤمن شده باشد وقرار نیست ما برای خوشایند کسی، این کلمه را استفاده کنیم .




بیت ۲۹۳

گر منافق خوانی اَش این نام دون
همچو کژ دم می خَلَد در اندرون


🦂کژدم:عقرب

آدم منافق را وقتی با این کلمه خطاب میکنی مثل کژدم یا عقرب در وجودش فرو میرود و ناراحت میشود.

کژدم یا عقرب از دیرباز در ادبیات ایران به کار می‌رفته و معمولاً با او رابطه خوبی نداشته اند.
به این علت که وقتی عقرب نیش میزند در ابتدا شخص متوجه نمی شود و حتی احساس خوبی هم دارد، اما کمی بعد درد شروع میشود؛
و وقتی می‌خواهند تمثالی از فریب ظاهری و زخم عمیق کشنده را بیان کنند عقرب را مثال می زنند...


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۸۹

هر یکی سوی مقام خود رود
هر یکی بر وفق نام خود رود


🔸مقام را در جلسات قبل توضیح دادیم.

ما دو وضعیت داریم
یکی وضعیت حال که گذراست،
و دیگری مقام که دائمی است و در ذات قرار می گیرد.
و ما باید به وضعیت مقام برسیم.

🔻ممکن است شخصی که مومن است، در وضعیت حال مومن باشد!
یعنی یک لحظه مومن و لحظه دیگر مومن نباشد!

🔸ما باید حال خوب مان را آنقدر ادامه دهیم که جزئی از وجودمان بشود تا به وضعیت مقام برسیم.

🔻امروزه در نورولوژی یا عصب‌شناسی این مسئله ثابت شده است که می گوید اگر شما مدت درازی بر روی یک صفت بمانید رشته‌های عصبی مخصوص ِ آن صفت،برای شما ایجاد خواهد شد.

پس برای خوب بودن هم باید عصب به وجود بیاید.

البته دیدگاه های مختلفی هست؛ مثلاً در جایی گفته شده ۲۱ روز بر روی یک صفت باید مداومت کرد و در جایی دیگر سه ماه عنوان شده ؛
اما در فرهنگ عرفانی ما چهل روز بیان شده است...

👳‍♂حکمای ما در گذشته خودسازی را در ۴۰ روز انجام می‌دادند و اسم آن را چله می گذاشتند.
و در طول این ۴۰ روز مداومت، تغییرات صورت می‌گرفت.
این کار تجربیات چندهزارساله پشت آن است و بسیار تاثیرگذار است.

بنابراین خوب بودن برای یک لحظه به درد نمی خورد و زود می‌گذرد و باید طبق فرهنگ عرفان ایرانی حداقل ۴۰ روز بر روی یک صفت مداومت داشته باشید.

😊مثلاً اگر می خواهید خوشحال باشید، تا چهل روز، روزی ده دقیقه شادی کنید؛
در طول این مدت رشته های عصبی تشکیل شده و تا آخر عمر برایتان می ماند.

کسانی که شتر ناقه را به منزل نمی رسانند برای این است که بر سر یک کار نمی مانند و همین طور از یک شاخه به آن شاخه می‌پرند و نمی توانند رشته عصبی مناسب برای خودشان ایجاد کنند.

👌برای اینکه یک پدیده در وجودتان نهادینه شود، نیاز است حداقل به مدت چهل روز بر این پدیده استوار بمانید!



جهان هستی برای انسان مؤمن اتفاقات ایمان گونه خلق می‌کند و برای انسان منافق، اتفاقات نفاق گونه!

لطفاً راحت باشید و برای احترام یا خوشایند دیگران رفتار های دوگانه از خودتان نشان ندهید.

زمانیکه که بر اثر سختگیری های کلیسا می‌خواستند گالیله را اعدام کنند،
آن لحظه ای که گالیله به اجبارِ کلیسا گفت زمین گرد نیست، با پاهایش به زمین می کوبید و آهسته میگفت من می دانم که تو گرد هستی!

منظور این است که حداقل با خودمان روراست باشیم،
و هر زمان در ظلمت و تاریکی قرار گرفتیم اعتراف کنیم،
توبه را جاری کنیم،
و هرگز منافق گونه عمل نکنیم.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۹۱

نام او محبوب، از ذات وَی است
نام این مبغوض از آفات وَی است


⭐️ مولانا می‌گوید این کاملاً طبیعی است اگر به کسی بگویند تو مؤمنی، او خوشش بیاید و برایش لذت بخش باشد.

چون ذات مومن بودن، لذت بخش است.

🌟اینکه به کسی اسم مومن و منافق بدهند نباید مهم باشد،
بلکه صفتِ مومن داشتن مهم است؛
و بایستی به مقام تبدیل شده و در ذات انسان نشسته باشد...


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بيت ۲۹۴

گرنه این نام اشتقاقِ دوزخ است
پس چرا در وی مذاقِ دوزخ است


🍃مولانا می گوید نام منافق از دوزخ گرفته شده و در مذاق او جهنم وجود دارد و اینکه کسی از اسم منافق اذیت شود، فقط به خاطر این کلمه نیست؛ بلکه در ذات او چیزی آتش گونه وجود دارد.

💮 این مسئله برمی گردد به یکی از اعتقادات عرفای پیشین، که آنها به قیامت ِمجزا، باور نداشته‌ و قیامت را همین حالا می دانستند.

اگر ما قیامت را در بی‌زمانی بدانیم، در همین لحظه یا در دوزخیم یا در بهشت.

مولانا می‌گوید اگر می‌خواهی بفهمی که بهشتی هستی یا جهنمی ببین مذاقت، مذاق دوزخ است یا بهشت؟!

به اعتقاد عرفا، بهشت و جهنم ما همین حالا هست و از حالِ درونیِ هر کسی، مشخص است که اینک در بهشت است یا جهنم.

♨️کسانی که حالِ درونی بدی دارند آتش را به معنای واقعی در درونشان حس میکنند.
انسانی که حس قوی داشته باشد دوزخ و بهشت را کاملا در درون خودش می تواند درک کند...

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت‌ ۲۹۵

زشتی آن نام بد از حرف نیست
تلخی آن آب بحر از ظرف نیست


🔥 کسی که از اسم منافق اذیت شود، فقط به خاطر این کلمه نیست؛ بلکه در ذات او چیزی آتش گونه وجود دارد.
تلخ کامی او به خاطر ظرف نیست؛
بلکه در درون و ذاتش تلخکامی وجود دارد...


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۹۶

حرف ظرف آمد، در و معنی چو آب
بحر معنی، عندهُ اُمُ الکتاب


👈این بیت جزو ابیات بسیار سخت است و شرح آن ادراکی است و من در حدی که بلد هستم خدمتتان عرض می کنم.
امیدوارم که همگی به درک آن برسیم.

مولانا می‌گوید حروف مثل ظرف هستند، و باید آبی در آن ظرف ریخته شده باشد تا کلمه معنا پیدا کند.

🌿این انسان است که به کلمه معنا می بخشد،
یک کلمه در ذاتِ خود، خوب یا بد نیست.
مهم روحی است که ما به آن کلمه می بخشیم.

در طول تاریخ، روح کلام را شعرا و نویسندگان به کلمات داده‌اند.
کسی که به واژه ها معنا می دهد و میتواند هنرمندانه واژه پردازی کند نویسنده و شاعر است.

🌱در واقع واژه ها تعدادی حرف بیشتر نیستند، اما شما زمانی میتوانید به آن حس ببخشيد که آن کلام را زنده کنید.

اصطلاحاً شاعران به کلام نور می بخشند؛
آنها دو کلمه را در کنار هم قرار می دهند و عواطف و احساسات را دگرگون می‌کنند و این همان زنده کردن و نور بخشیدن به کلام است.

📖 ام‌الکتاب در جاهای مختلف تعابیر متفاوتی دارد.

بعضی ها گفته اند ام‌الکتاب، منظور قرآن است؛ اما به نظر می رسد که ام‌الکتاب،
ذخیره دانش الهی کل کیهان باشد!

یعنی کل اطلاعات عالم هستی در ام‌الکتاب وجود دارد و انسان هایی که واژه پردازی می کنند به آن دسترسی دارند و در بحری غرق می‌شوند که آن بحر، اقیانوس عشق الهی است.

💎آنها در واقع به گنجینه اسرار علوم الهی دست پیدا کرده و در قالب واژه بیان می کنند و این هنر نُطق است.

اینکه به انسان میگویند حیوان ناطق فقط به خاطر حرف زدن نیست، بلکه یک نوع دسترسی به اطلاعاتی خارج از محدوده ذهن بشر است که بیان آن توسط شاعران در میان کلمات اتفاق می‌افتد.
و این میتواند توسط یک نقاش ، خطاط، نویسنده و یا هر هنرمندی، به شکل دیگری بیان شود!

🎨ما هر کدام می توانیم زندگیمان را به صحنه هنرمندانه تبدیل کنیم؛
و بالاترین هنر را عارف اجرا میکند؛
زیرا تمام زندگی او صحنه نقاشی نیکی هاست...




#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۹۷

بحر تلخ و بحر شیرین در جهان
در میانشان برزخ و لایبغیان


🌊 بین دریای شیرین و دریای تلخ برزخ و فاصله ای وجود دارد که با هم ترکیب نمی شوند.

در واقع ذات، قابل تغییر نیست.
اگر صفات نیک، به ذات برسد،انسان در هر جایی که باشد میتواند خودش را نجات دهد.

ما انسان خوب و بد نداریم و همه با هم در آمیخته هستیم.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۸۰

لعنت الله این عمل را در قفا
رحمت الله آن عمل را در وفا


🍃قفا :پشت سر

مولانا می‌گوید پشت سر یکی که اناالحق می گوید لعنت خدا هست و آن دیگری رحمت خدا!

در اینجا جناب مولانا دو موضوع بسیار نزدیک به هم را برای ما شرح می‌دهد؛
و ما باید همیشه دقت کنیم که کلاممان، کلام الهی است یا شیطانی!

👈وظیفه اصلی شیطان تزیینات است و کلام سیاه خودش را آنقدر زیبا نشان می‌دهد که ما گول ظاهر او را میخوریم.

👈 همیشه در طول تاریخ مسائل منفی پوشش خیلی زیبایی به خودشان می‌گرفتند.
هیچ وقت باطل خودش را به عنوان باطل معرفی نمی‌کند، بلکه به بهترین لباسِ حق خودش را نشان میدهد؛ و فقط یک انسان با بصیرت و با هوشِ قلبی و معنوی بالا می تواند بفهمد که این راه باطل است یا حق؟!

پس گول هیچ آرایشی را نخوریم و همچنین خودمان هم هیچ آرایشی را به نمایش نگذاریم؛ و حقیقت را همانگونه که هست به صورت عریان نشان دهیم؛
چون باطل لعنت خدا را دارد و حق رحمت خدا را🍃

منجی و دجال هر دو ادعای نجات جهان هستی را می کنند؛
به دنبال هر دو، صیحه های آسمانی به نشان تایید هم می آید؛
اما تاییدیه یکی حق است و دیگری باطل!
و باطل هميشه از سِحر استفاده می کند.

✔️معیار تشخیص هم در جلسات گذشته گفته شد که اول از همه عقل و درایت و دوم ادراک درونی است.



#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۸۱

کافران اندر مری بوزینه طبع
آفتی آمد درون سینه طبع


مری: عناد و ستیزه و دشمنی

کافرانی هستند که طبعشان همیشه به مخالفت و ستیزه می‌رود.

انسان کافر شنونده خوبی نیست.
در واقع او قبل از شنیدن، مخالفت خودش را بیان می‌کند.

👂کار مهمی که ما باید انجام دهیم این است که پیش از هرکاری شنونده خوبی باشیم.

به‌دقت بشنویم و قضاوت پیش از هنگام نداشته باشیم؛
زود برخورد نکنیم؛
چون همانطور که باطل لباس حق میپوشد و هرروز تزییناتش بهتر می شود، گاهی حق هم لباس باطل می‌پوشد و ما فکر می‌کنیم که او باطل است!

در اینجا دو کلمه طبع وجود دارد.
طبع اول حالت روانی یا شخصی فرد است،
و طبع دوم به علم قلب برمی‌گردد.

آیه ای در قرآن وجود دارد که می‌فرماید:
خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ
یعنی قلب هایشان بسته شده و نمی توانند بفهمند.

در جلسات قبل گفته شد که ما در قرآن واژه دماغ نداریم و هیچ وقت در قرآن از مغز به عنوان عضوی برای فهمیدن استفاده نشده و حتی در روایات اسلامی هم چنین چیزی وجود ندارد؛
در نگاه قرآن، فهمیدن فقط مال قلب است.

طبع به معنای مهر کردن است؛
به نفهمیدن قلب طبع می گویند.

گاهی انسان ها به دلیل اینکه حقیقت را کتمان کرده و حرف دیگران را نمی پذیرند، قلبشان بسته می شود؛ که در اصطلاح طبی به این حالت، سُدّه میگویند.

یعنی در قلب فیزیکی گرفتگی و سنگینی اتفاق می‌افتد که انسانها منظور هم را درک نمی کنند و این عدم فهم، به خاطر بسته بودن قلب است.

💟 راه گشایش این است که ما پذیرش بالاتری داشته باشیم و یکدیگر را قضاوت نکنیم.

بسیاری از کسانی که حتی در لِول های بالا مثل دولت ها، با هم میجنگند، برای این است که حرف هم را نمی‌شنوند؛
و نمی توانند در مذاکره حرف طرف مقابل را درک کنند، چون قلب هایشان بسته شده است و ادراک قلبی ندارند...

💟 نشانه گشاده شدن قلب این است که انسان تمام نظریات طرف مقابل را می فهمد و نیازی به زور زدن و حرص خوردن و جدل کردن برای فهمیدن چیزی ندارد.

وقتی انسان به این درک رسید، بسیاری از اختلافات برطرف می‌شود؛
در واقع تمام درگیریهای آدمها برای این است که نمی‌توانند پیام طرف مقابلشان را درک کنند...

چون با مغز نمیشود فهمید و باید با قلب ادراک داشت.
و قلبی که با طبع بسته و سیاه شده ، باعث می‌شود که قدرت ادراک انسان هم گرفته شود...

🌏 جهان هستی با ما حرف می زند؛
درختان، طبیعت ،باد، آب، خاک و همه در حال صحبت با ما هستند.
علت اینکه ما صحبت آنها را نمی فهمیم این است که قلب هایمان بسته است!

هنرمندان و شاعران قلبهایشان باز است.

🌳 مثلاً یک درخت با شاعر حرف می زند، چون او لطافت قلب دارد و می تواند بشنود...

مهمترین کاری که قرار است شما در این دنیا انجام دهید این است که قلبهایتان را باز کنید.

در قرآن آیه ای هست که می‌گوید :

ایشان در آتش افکنده می شوند برای این که قلب داشتند، اما با آن نمی فهمیدند!

🗣انسان‌ها واقعاً لزومی ندارد با هم زیاد صحبت کنند، آنها باید با قلبهایشان با هم حرف بزنند.

ما باید گشادگی و سعه صدر در قلب داشته باشیم تا بتوانیم بیشتر بفهمیم...

🌟مولانا با این که جزو معدود شعرایی هست که ادراک را در دماغ یا مغز می‌داند، اما معتقد است که برای تشخیص عمیق باید به قلب مراجعه کرد.

مثلاً حافظ کاملا معتقد به قلب است،
اما مولانا از مغز و دماغ هم صحبت می کند؛
منتها هر جا که معیار تشخیص حق از باطل باشد به سراغ قلب می رود؛
یعنی مولانا از همه کامل تر است، چون هم ذهن و هم قلب را قبول دارد...



#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

01 Jan, 19:42


بیت ۲۸۲


هرچه مردم می کند بوزینه هم
آن کند کز مرد بیند دم به دم


🐵بوزینه: میمون

ما فکر میکنیم داروین اولین کسی بود که نظریه تکامل انسان را بیان کرد.

این نظریه پیش از داروین در ایران بسیار مطرح بوده و متاسفانه بسیاری از نسخ علمی، زمانیکه از ایران خارج شدند از بین رفتند و توسط بعضی از دانشمندان به عنوان نظریه استفاده شد!

✴️عزیزالدین نسفی خیلی قبل‌تر از داروین چنین نظریه ای داده است و در میان مردم این سرزمین اعتقاد به شباهتی مسخ گونه بین انسان و بوزینه همیشه بوده است؛
یعنی بوزینه را انسان نفهم و غیر ناطق می دانستند.

✴️مولانا هر زمان می‌خواهد در مورد انسانهایی که نمی فهمند و دریچه‌های قلبشان بسته شده صحبت کند، از کلمه میمون یا بوزینه استفاده می کند.

✴️مولانا صراحتاً این مثال را میزند و می‌گوید چنین شخصی اگر کاری هم انجام دهد، بر اساس تقلید است!

انسان در عمل نباید موجود مقلدی باشد و باید همیشه خلاق باشد.

کهنه خوار بودن آثار و خلق دیگران اصلاً درست نیست.
مولانا در جایی می‌گوید:
چه شکرفروش دارم
که شکر به من فروشد😍

👈 در ادبیات مولانا، شکر به معنای کلام الهی است که از زبان بیرون می‌آید؛ و در واقع منظور مولانا به خودش هست، که هر روز می‌توان مبحث شیرینی را حتی بعد از گذر هشتصد سال، از میان کتابهای ایشان بیرون کشید؛ و این نشان دهنده قدرت خلاقیت ایشان است.

پس تقلید مال میمون است و از نظر جناب مولانا کسی که نوآفرینی ندارد و دریچه قلب او بسته باشد مانند یک بوزینه است!

تفاوت یک انسان با شامپانزه در حد کمتر از یک یا دو درصد اختلاف ژنتیکی است؛
و تفاوت اصلی در این است که انسان با قلب می‌تواند ادراک داشته باشد، اما شامپانزه نمی‌تواند...

پس امروز اگر ما دریچه های ادراک قلبی مان بسته باشد، به بیان جناب مولانا فقط تبدیل به کسی میشویم که دم به دم در حال تقلید است.

خلق را تقلیدشان بر باد داد
ای دو صدلعنت بر این تقلید باد

تقلید مال کسی هست که نمی تواند خلق داشته باشد و فقط از دیگران الگو برداری میکند؛ در صورتی که انسان موجودی خالق است و باید هر روز خلق جدیدی داشته باشد👌

از شما می‌خواهم اگر کلاس‌های آموزشی را پیگیری می‌کنید، آن کلاس برایتان در حد یک آموزش ابتدایی باشد و مراقب باشید که در آن گیر نیفتید.

انسان باید به ادراک ماورایی و الهام و شهود برسد؛ که اگر نرسد تا آخر عمر مقلّد است و بوزینه خو خواهد ماند!

🙏من عذرخواهی می کنم بابت اینکه مطالب را شفاف بیان می کنم؛
چون امروزه دیگر دوران در پرده سخن گفتن به پایان رسیده و باید شفاف صحبت کرد...


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_شانزدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

23 Nov, 12:13


❤️کانال کلام عشق به منظور نظم و ترتیب در نوشتار مطالب در سه بخش است:

👈کانال کلام عشق۱
@alimoghadam

👈گروه کلام عشق ۲
@kalameeshghalimoghadam

👈گروه کلام عشق ۳
@noorkhariii

کلام عشق علی مقدم(۱)

23 Nov, 06:34


🎉 جمعه سپید، فرصتی برای خرید با تخفیف‌های بی‌نظیر و تکرارنشدنی! 🎉

🌟 تخفیف‌های ویژه‌ی جمعه سپید ،از ۳ لغایت ۹ آذر ماه برای تمامی محصولات! 🌟

در این روز خاص فرصتی طلایی برای خرید محصولات منحصربه‌فرد با تخفیفات ۱۰ تا ۲۰ درصدی در اختیار شماست!

‼️تخفیفات شگفت انگیز شامل:

🎨 صنایع دستی: هر اثر، یک داستان منحصر به فرد!
آثار هنری و صنایع دستی دست‌ساز چوبی با تخفیف‌های ویژه در انتظار شماست!

📚 کتاب‌ها: کتاب‌های محبوب آکادمی اینلایت با تخفیف‌های ویژه برای کتاب‌دوستان!

🌸 عطرها: عطرهای خاص و خوشبو برای هر سلیقه، با تخفیف‌های ویژه فقط در این روز خاص!

💎 سرمه: سرمه‌ی طبیعی با زیبایی‌ چشم‌گیر برای چشمانی خیره‌کننده، با تخفیف‌های استثنایی!

🎁 از دست دادن این فرصت برابر است با از دست دادن بهترین خریدهای سال این فرصت فقط برای مدتی محدود در دسترس است! پس از همین امروز برای این روز خاص و استثنایی آماده شوید!

🔹خرید از:
سایت آکادمی اینلایت

@spiritual_mind

کلام عشق علی مقدم(۱)

17 Nov, 10:23


🍵 بهترین روش پاکسازی مجاری تنفسی و افزایش ادراک، استنشاق است!

🍵 شما عزیزان می‌توانید پک گیاهی بخور را از آکادمی اینلایت تهیه کنید!
این پک شامل روغن‌های گیاهی، انفیه و گیاهان مخصوص پاکسازی مجاری تنفسی است!


📎 با ما در این پست همراه باشید تا با «بهترین زمان و بهترین روش استنشاق» آشنا شوید!

💎 برای تهیه این محصول کاربردی، به آیدی تلگرامی زیر مراجعه کنید:

@Inlight_respond


@spiritual_mind

کلام عشق علی مقدم(۱)

17 Nov, 10:23


🌱مجموعه شستشوی سینوس

پاکسازی سینوس‌ها، نقش بسزایی در سلامت جسم و روان انسان دارد.. سینوس‌های پاک سلامتی ذهن را برای انسان به ارمغان می‌آورد و می‌تواند اختلالات روانی را درمان کند، همچنین در بهبود عملکرد حافظه بسیار مؤثر است!
پاکسازی سینوس‌ها باعث سلامتی مجاری هوایی و سیستم تنفس انسان نیز می‌شود و از همه مهمتر، نقش مهمی در دریافت ادراک و آگاهی معنوی انسان دارد!


🔹️این محصول متعادل کننده ph است
🔹️خشکی مجاری تنفسی را از بین می‌برد
🔹️این محصول سینوس‌ها و مجاری بینی را تسکین می‌دهد و ویروس‌ها و باکتری‌های مجاری تنفسی را به طور کامل از بین می‌برد
🔹️دارای نمک طبی و راهنمای استفاده از محصول.

🌱 برگرفته از دوره کیمیای ذهن

📎 لینک خرید

کلام عشق علی مقدم(۱)

17 Nov, 10:23


🍵پاکسازی مجاری تنفسی، پایه و اساس ورود به همه‌ی دوره‌های آموزشی است!

🍵 پاکسازی فیلترهای مجاری تنفسی شاید موضوعی ساده به نظر بیاید!
اما کسی که مجاری تنفسی خود را از آلودگی‌ها و عفونت‌های کهنه تخلیه نکرده باشد، نمی‌تواند هیچ دست‌آوردی از آموزش داشته باشد!

🍵 همچنین با یادگیری این مهارت، آمار سرماخوردگی، اختلالات اعصاب و روان و مشکلات هوش و حافظه به شدت کاهش پیدا می‌کند!

📎 با ما در این پست همراه باشید تا با «دست‌آوردهای علم استنشاق» آشنا شوید!

💎 برای تهیه این محصول کاربردی به آیدی تلگرامی زیر مراجعه کنید:

@Inlight_respond


@spiritual_mind

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Aug, 06:57


کانال کتابخوانی معنوی

📎لینک‌یاب کتابخوانی معنوی

📎لینک‌یاب چله جوشن کبیر

📎لینک یاب شرح صد میدان

📎روانشناسی عرفانی

📎 سخنرانی‌های شب‌های محرم

📎 لینک نصب اپلیکیشن

کلام عشق علی مقدم(۱)

25 Mar, 12:18


کانال کلام عشق علی مقدم «نوشتاری»

❤️ لینک یاب کانال

❤️ لینک‌یاب صدمیدان

❤️ لینک یاب شرح مثنوی


💛 لینک‌یاب چله جوشن کبیر ۱

💛 لینک‌یاب جوشن ۲

💚لینک‌یاب چله علم‌النور

کلام عشق علی مقدم(۱)

25 Mar, 12:14


💖پروردگارا! به حق پاکان، به حق نیکان، به حق کسانی که در درگاه تو آبرومند هستند توبه ما را پذیرا باش و مدد فرما که ما فرصت جبران داشته باشیم .

💖پروردگارا! از اشتباهات ملت ما درگذر و از تو طلب می‌کنیم که سیمرغ برکت و نور و خرد و فرزانگی را بر بام این سرزمین به پرواز درآوری و از تو طلب می‌کنیم که طلوع خورشید این سرزمین را طلوع نور و آگاهی و فرار از ظلمت قرار دهی.

💖پروردگارا! ما از ظلمت جهل، بی خردی و خرافات به سمت نور آگاهی و فرزانگی خرد تو باز می‌گردیم بازگشت ما را پذیرا باش.
درها را بر ما بگشای و اشتباهات ملت ما را ببخش و بیامرز.

💖پروردگارا! بابت تمام لحظاتی که در مقابل ظلم، ساکت بودیم، در مقابل جور، سر تعظیم فرود آوردیم، در مقابل ناحقی، مصلحت‌اندیشی کردیم توبه می کنیم.
ما را ببخش و بیامرز.
از تو طلب می‌کنیم فرصت جبران به ما ارزانی داری و ملت ما را در آگاهی و هوش و معرفت و کرامت غرق گردانی.

💖پروردگارا! ما وارثان سرزمین پارسایان تاریخ هستیم،
سرزمین یکتاپرستان، سرزمین انسان‌هایی که در خرد و عدل و فرزانگی شهره‌ی جهان بودند و امروز در ظلمت و ناآگاهی غرق شده‌اند.
از تو طلب می‌کنیم به ما فرصت پاکسازی این سرزمین ارزانی داری.
از تو طلب می‌کنیم این خاک را پر از برکت و فراوانی و روزی گردانی.

💖پروردگارا! از تو طلب می‌کنیم فقر از این دوران پاک شود، ناآگاهی و جهل، رخت بندد و
نور خرد و آگاهی تمامی مرزهای این زمین را
دربرگیرد.

💖پروردگارا! بابت تمام خودخواهی‌هایی که عمری برای خود خواستیم و دیگران را ندیدیم توبه می‌کنیم و تو را سپاس می‌گوییم که به ما فهماندی، « من »وجود ندارد و انسان‌ها در خدمت رشد می‌کنند.

💖پروردگارا! از تو طلب می‌کنیم منیت، خودخواهی، خودپسندی و خودبزرگ‌بینی را از ما بزدایی و ما را در اقیانوس عشق و رحمت و برکت خود غرق فرمایی.

💖پروردگارا! بابت کودکانی که ناجیان این سرزمین هستند و روح آنها در راه این خاک است در راه ورود به این سرزمین است تو را سپاس می گوییم.
کودکانی که کفر و عصیان را از این خاک، پاک خواهند کرد و تولد آنها در این زمین نجات بخش جهان است.

💖پروردگارا! تو را سپاس می‌گوییم که فرصتی دوباره به ما بخشیدی و از تو طلب می‌کنیم در لحظات جهل و گمراهی و انحراف و خودپسندی، ما را آگاه گردانی و ما را از فرمانبرداری نفس و شیطان برهانی.

💖پروردگارا! تو را سپاس می‌گوییم که در
قلب‌های ما معیار تشخیص حق از باطل قرار دادی و نوری در قلب‌های ما تاباندی که بتوانیم راه راست را از کج‌راهه تشخیص دهیم.


#علی_مقدم
#نیایش_نوروز

کلام عشق علی مقدم(۱)

25 Mar, 12:14


💖پروردگارا! بابت رحمت و برکتی که بر سرزمین ما جاری داشتی، تو را سپاس می‌گوییم و از تو طلب می‌کنیم که تمامی قبض‌ها، گرفتاری‌ها و مصیبت‌ها را که در تقدیر مردمان این خاک است، ببخشی و بیامرزی.

💖پروردگارا! از جانب تمام مردمان این سرزمین بابت اشتباهات تاریخی، بابت خطاهایی که مرتکب شدیم، بابت انتخاب‌های اشتباهی که کردیم، توبه می‌کنیم.
استغفرالله ربی و اتوب الیه
ما را ببخش و بیامرز

💖پروردگارا! "ای قابل التوبات" ای بخشنده و آمرزنده مهربان از تو طلب می‌کنیم که غضب و قبض، از این ملت برگیری و ملت ما را آگاه و روشن گردانی و مورد عنایت و برکت فراوان و روزی روشن و استوار قرار دهی.

💖پروردگارا! چشم‌های تاریک و خاموش ما را بگشای.
نور را در چشمان و قلب ما جاری گردان و قلب ما را دگرگون کن.

💖پروردگارا! احوال ما را نیکو گردان و ما را در نیکی، بهروزی و سلامت جسم و روان قرار ده.

💖پروردگارا! از تو طلب می‌کنیم تمام انسان‌های نیک و پاک این سرزمین را در مقام عالی خودت جای دهی.

💖پروردگارا! از تو طلب می‌کنیم که به ما اجازت فرمایی که عامل خیر و نیکی در این زمین باشیم.

💖پروردگارا! در سال ۱۴۰۳ از تو طلب می کنیم به ما فرصت خدمت دهی.

💖پروردگارا! امسال را سال توشه چیدن برای آخرتمان قرار بده.

💖پروردگارا! تو را سپاس می‌گوییم که ما را از خودپرستی و خودخواهی نجات دادی و به ما فهماندی راه نجات، خوشبختی دیگران است.

💖پروردگارا! بابت تمام لحظاتی که خودخواهانه به فکر خویشتن ، به فکر منافع خود، منافع شخصی بودیم و چشم بر حقیقت‌ها بستیم توبه می‌کنیم و طلب می کنیم فرصتی دوباره به ما ارزانی داری تا بتوانیم این خاک پر از قبض و گرفتاری را احیا کنیم،
این سرزمین ارزنده و باستانی را دوباره از نو سازیم و این خاک را پر از برکت و فراوانی گردانیم.

💖پروردگارا! تو را سپاس می گوییم بابت فرصتی دوباره که به ما بخشیدی و از تو طلب می‌کنیم جوانان و کودکان سرزمین ما را پر از رشد و معرفت و آگاهی گردانی.

💖پروردگارا! جوانان ما را از اعتیاد، ناآگاهی، کفر خیانت، دزدی و فساد مصون بگردان‌.

💖پروردگارا! بابت تربیت‌های اشتباهی که میان مردمان سرزمین ما جاری شد، بابت تمامی خرافاتی که رواج پیدا کرد بابت تمام ظلمت‌هایی که به جای نور ارزانی شد توبه
می‌کنیم و مسئولیت این خطای بزرگ را می‌پذیریم.



#علی_مقدم
#نیایش_نوروز

کلام عشق علی مقدم(۱)

25 Mar, 12:05


💖پروردگارا! از تو تمنا می‌کنیم این سرزمین را از دروغ، خیانت، ریاکاری، تزویر، وطن‌فروشی، خشکسالی و تخریب منابع حفظ بگردان.

💖پروردگارا! بابت تمام ثانیه‌های عمرمان که به مردمان خود خدمت نکردیم، در جهل و ناآگاهی بودیم، با خودپرستی زندگی را سپری کردیم توبه می‌کنیم.
ما را ببخش و بیامرز

💖پروردگارا! از تو طلب می‌کنیم این سال را سال خدمت برای ما قرار ده و بتوانیم به بندگان تو نیکی و بهروزی برسانیم.

💖پروردگارا! بابت تمام لحظات عمر خود که از دست دادیم و ناآگاهانه بدون وصل و شوق و هیجان الهی طی کردیم، توبه می کنیم ثانیه‌های از دست رفته را به ما بازگردان.

💖پروردگارا! تمنا می‌کنیم که مردمان سرزمین ما را آگاه و خوش‌روزی بگردانی.

💖پروردگارا! از تو طلب می‌کنیم که ابرهای باران‌زا و خاک پرطراوت به ما ارزانی داری و این سرزمین را از نابودی و خشکسالی حفظ نمایی.

💖پروردگارا! تو را سپاس می‌گوییم که کودکانی باهوش، خردمند، فرزانه و حکیم به این خاک ارزانی داشتی.

💖پروردگارا! تو را سپاس می‌گوییم که زنان و مردانی تیزهوش و آگاه و فهیم در این سرزمین به وجود آمدند.

💖پروردگارا! تو را سپاس می‌گوییم که هر روزه اوضاع ما روبه بهبود است و وضعیت معیشتی، به یاری حضرت حق بهبود پیدا می‌کند.

💖پروردگارا! بابت تمام لحظاتی که در زیر سایه‌ی شرک و کفر قرار گرفتیم و توحید و  یگانگی و یکتاپرستی را فراموش کردیم ،توبه می‌کنیم.
ما را ببخش و بیامرز.

💖پروردگارا! بابت تمام لحظاتی که چشم امیدمان به دولت ها، سیاستمدارها، ابرقدرت ها بود توبه می‌کنیم.
ما را ببخش و بیامرز و در این سال به ما بیاموز که نیرویی به جز نیروی پروردگار نیست و خداوند برای مردمان ما کافی است.

💖پروردگارا! ما در سلطنت ابلیس بودیم.
ما را ببخش و بیامرز و ما را در مملکت و سلطنت الهی خودت جای ده.
کمک کن در زیر پرچم یکتاپرستی تو باشیم و این سرزمین را از پرچم کفر و عصیان و دروغ و نابودی حفظ بگردان.

💖پروردگارا! از تو طلب می‌کنیم تمامی خیانت‌کاران و آسیب‌زنندگان به این خاک و این ملت را در سال جدید رسوا گردانی و خدمتکاران را حامی و عزت و قدرت بخشی.

💖پروردگارا! تو را سپاس می‌گوییم که به ما فرصتی ارزانی داشتی تا توشه‌ای برای آخرت خود برچینیم.

💖پروردگارا! بابت تمام لحظات زندگی خود که سرگرم نفسانیات بودیم، چشم به دست شیطان دوخته بودیم و زیر پرچم و بیرق  کفر
به‌سر‌می‌بردیم توبه می‌کنیم.
ما را ببخش بیامرز و در این سال از تو طلب می‌کنیم که ما را آزادانه در اقلیم الهی‌ات جای دهی.

#علی_مقدم
#نیایش_نوروز

کلام عشق علی مقدم(۱)

25 Mar, 12:01


💖سلام و عرض ادب بامداد همگی شما بخیر.


💖در اولین لحظات سال هزار و چهارصد و سه، نیکی و برکت را برای همدیگر آرزو می‌کنیم و امیدواریم که امسال نیکوترین سال معنوی شما باشد و بهترین اتفاق‌های گوارا در زندگی تک‌تک ما رقم بخورد.

💐بزرگواران،
در سالی که گذشت؛ سال بارش اطلاعات و آگاهی‌های معنوی بر مردمان سرزمین ما بود.

💐من بیشترین فهم، درک و آگاهی را که در طول زندگی خود می‌توانستم دریافت کنم، در سال هزار و چهارصد و دو دریافت کردم.

💐سالی بود که بسیاری از ما با خدا آشتی کردیم و دوست شدیم.
👈با چله حکمت زرین آغاز شد و با چله جوشن کبیر پایان یافت.

💖خدا را سپاس که در این سال ما به آشتی با حضرت حق رسیدیم.
👈دوستی با پروردگار در دل‌های ما جاری شد و سال هزار و چهارصد و سه را با نام‌های مبارک حضرت حق آغاز کردیم.

💐خداوند گشایشی در نام‌های حضرت حق برای ما جاری کرد که نام‌های او به نور آگاهی تبدیل شود و بر جان تک‌تک ما بنشیند.

💐امیدوارم که این سال برای ما نیکو و پر از خیر و برکت باشد.

💐بزرگواران، سال ۱۴۰۳ بیاییم به جای اینکه به فکر خود باشیم، به فکر خدمت باشیم.

💐امسال را سال توشه‌چیدن خود برای آخرت بکنیم و تا می‌توانیم خدمت‌گزاری کنیم.
👈یعنی قسمتی از عمر ، زندگی، دارایی، سرمایه و آنچه را که خداوند به عنوان نعمت به ما ارزانی داشته است، برای بهبود وضعیت زندگی خلق و بهبود اوضاع جهان بگذاریم.

💐امسال زمانی را به خدمت‌گزاری اختصاص بدهیم.
👈خدمتی بی‌‌منت در راستای ارتقاء مردمان سرزمینمان و بهبود زیستمان در این دنیا.

💐دیگر برای خود دعا نکنیم، بیشتر برای دیگر انسان ها دعا کنیم.

💐اگر من برای شما دعا کنم و شما برای من دعا کنید؛ اثر شگفت‌انگیزی دارد و انرژی شفابخش ارزنده‌ای میان همه جاری می‌شود.

💐پس بزرگواران بیاییم و امسال را سال خدمت بگذاریم؛ سالی که تماماً قرار است که در راستای نور و آگاهی الهی، در خدمت دیگران باشیم و به آنها انرژی الهی و حس و حال مثبت همراه با نیت‌های پاک خود انتقال بدهیم.



#علی_مقدم
#نیایش_نوروز

کلام عشق علی مقدم(۱)

25 Mar, 11:59


💐«نوبهارا جان مایی جان‌ها را تازه کن
باغ‌ها را بشکفان و کشت‌ها را تازه کن

گل، جمال افروخته‌ست و مرغ، قول آموخته‌ست
بی صبا جنبش ندارد، هین صبا را تازه کن

سرو سوسن را همی‌گوید زبان را برگشا
سنبله با لاله می گوید وفا را تازه کن

شد چناران دف زنان و شد صنوبر کف زنان
فاخته نعره زنان کوکو، عطا را تازه کن»


#علی_مقدم
#نیایش_نوروز

کلام عشق علی مقدم(۱)

25 Mar, 08:46


💐نوروز بر همه شما مبارک


#علی_مقدم
#نیایش_نوروز

کلام عشق علی مقدم(۱)

24 Mar, 13:53


https://t.me/noorkhariii

جوشن کبیر مکتوب

کلام عشق علی مقدم(۱)

18 Mar, 16:13


درود بر همراهان عزیز
لطفاً برای نصب و یا بروز رسانی جدیدترین نسخه اپلیکیشن اینلایت از طریق لینک های زیر اقدام نمایید

نسخه
Android

نسخه
ios

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 18:34


این هم درس ما در مکتب حضرت مولانا.
به راحتی می‌توانیم بفهمیم، مطالبی که جناب مولانا بیان می‌کنند برای زمان ما هم قابل کاربرد و قابل فهم و درک و بدون هیچ پیچیدگی است.
خدا را شکر بابت لحظاتی که با هم بودیم و درود می‌فرستیم به روح عظیم حضرت مولانا.

در پناه نور وعشق الهی باشید.



#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 17:53


بیت ۱۸۱

«وعده‌ی اهل کرم، نقد روان
وعده‌ی نااهل، شد رنج روان
»

اهل کرم، اهل بخشندگی هستند و وعده‌ی آنها نقد روان است؛ یعنی کارها را راه می‌اندازند و اوضاع را روان می‌کنند و برکت‌آفرین هستند. بخشندگی فقط در مادیات نیست گاهی در خیابان به کسی لبخند می‌زنید یا به عابر پیاده راه می‌دهید اینها می‌شود بخشندگی و اهل کرم بودن.
می‌گوید اهل کرم، نقد روان ایجاد می‌کنند؛ یعنی سبب می‌شوند کارهای زندگی به راحتی انجام می‌شود.
مثلاً معروف است که می‌گفتند اموال قارون بر روی تخت روان است! همه فکر می‌کردند اموال او بر روی تخت روان در حرکت است اما منظور این است که همه چیز به‌راحتی در دسترس او قرار می‌گرفته است.
مولانا می‌گوید اهل کرم وقتی‌که دعا می‌کنند و وعده‌ای می‌دهند، خیلی زود به اجابت می‌رسد و نقد می‌شود! اما کسانی‌که نا‌اهل هستند و دل‌شان پر از حسادت و کینه است، اگر وعده بدهند رنج‌ها را بیشتر می‌کنند. حال این شما هستید که باید تشخیص دهید آیا کسانی‌که به شما وعده می‌دهند، نقد روان و اهل کرم هستند یا رنج روان؟!

سوال این است که از کجا تشخیص بدهیم؟
از قلب‌ خود تشخیص می‌دهیم!
یعنی دقت کنید وقتی افرادی به شما وعده می‌دهند، در دل‌‌تان امید و شادی و برکت ایجاد می‌شود یا ترس و اضطراب و اندوه؟
مثلا وقتی‌که تلویزیون را روشن می‌کنید افراد زیادی را می‌بینید که در حال وعده دادن به شما هستند!
دقت کنید در قلب‌ خود چه حسی دارید؛ آیا احساس سنگینی و اندوه می‌کنید یا برکت و حقیقت؟
در آن زمان اگر قفسه‌ی سینه‌ی شما سنگین شد و احساس اندوه و ناراحتی کردید آن وعده‌ها دروغ و رنج روان است!
اما برعکس هر زمانی یک کتاب آسمانی یا شعری از بزرگان می‌خوانید، احساس امید می‌کنید و قلب‌ شما سبک می‌شود؛ این نقد روان است.
پس با قلب‌ خود می‌توانید تشخیص بدهید که چه کسی وعده‌ی حق می‌دهد و چه کسی وعده‌ی نااهل!


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 17:39


بیت ۱۷۹

«وعده‌ها و لطف‌های آن حکیم
کرد آن رنجور را ایمن ز بیم
»

با وعده‌ها و امیدهایی که حکیم الهی به کنیزک داد حال او خوب شد و ترس و نگرانی‌اش از بین رفت. بنابراین یک پزشک حتی اگر نمی‌تواند درمان کند، لطفا بیماران را ناامید نکند و به آنها امید بدهد.

بیت ۱۸۰

«وعده‌ها باشد حقیقی، دلپذیر
وعده‌ها باشد مجازی، تاسه‌گیر
»

تاسه‌گیر یعنی اندوه و ناراحتی‌.
دو دسته وعده داریم: یک سری از وعده‌ها حقیقی و دلپذیرند. مثلا کسی به شما وعده می‌دهد و می‌گوید ان‌شا‌ءالله که خدا کار شما را درست می‌کند. چنین فردی از یک حق صحبت می‌کند. حقیقی آن چیزی نیست که حتماً درست باشد بلکه یعنی حق پشت آن است، خداوند همواره پشت آن است. آن‌وقت دلپذیر می‌شود، در قلبت آرام می‌شوی و می‌گویی بله درست می‌گوید، امید هست، خدا هست.
اما یک‌سری از وعده‌ها هستند که مجازی‌اند؛ کسی‌که وعده‌های مجازی می‌دهد، در واقع خودش هم آن وعده‌ها را باور ندارد و این باعث ترویج اندوه و ناراحتی می‌گردد. اگر کسی وعده‌ای داد که خودش هم آن را باور نداشت و قول او دروغین بود، تاسه‌گیر می‌شود یعنی اندوه و ناراحتی را بیشتر هم می‌کند.



#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 17:36


بیت ۱۷۷

«دانه‌ها چون در زمین پنهان شود
سرِّ آن سرسبزی بستان شود
»

حکیم می‌گوید مثل تمام دانه‌هایی که در زمین پنهان می‌شود، بعد از یک مدت می‌بینید که سر از خاک بیرون آورده و سرسبز می‌شود. بنابراین راه جذب آرزوها و خواسته‌ها، آشکار کردن و تابلوی آرزو درست کردن نیست؛ بلکه مخفی کردن آن است.

بیت ۱۷۸

«زرّ و نقره گر نبودندی نهان
پرورش کی یافتندی زیرِ کان
»

کان یعنی معدن.
حکیم می‌گوید اگر زر و نقره پنهان نبودند، کی می‌توانستند رشد کرده و پرورش بیابند. هیچ‌گاه معدن طلا را  روی سطح زمین پیدا نمی‌کنید، بلکه آن را در اعماق زمین می‌یابید.‌ معدن فیروزه در اعماق زمین یافت می‌شود و کربن تحت فشار به الماس تبدیل می‌شود. یعنی در سطح، چیز ارزشمندی پیدا نمی‌کنید؛ فلزات و سنگ‌های ارزشمند در نهان هستند! بدانید که با زبان و مغز و چشم، جذب‌های خوبی نخواهید داشت. جذب‌های خوب، آرزوهای مخفی شده در دل هستند!

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 17:33


بیت ۱۷۶

«گفت پیغمبر که هر که سِر نهفت
زود گردد با مراد خویش جفت
»

پیامبر اسلام فرموده‌اند که هر کسی که سِرّ یا رازش را مخفی کند زود به مراد خود می‌رسد. اگر شما طرح و برنامه‌ای را می‌خواهید در زندگی‌تان پیاده کنید و آن را برای همه بگویید انرژی آن طرح گرفته می‌شود.
نباید در مورد برنامه‌های‌ خود  به‌جز افراد متخصص با کسی صحبت کنید. از طرح‌های و برنامه‌های خود پیش از اجرا شدن صحبت و رونمایی نکنید!

بنابرابن مهم‌ترین تکنیکی که می‌توانید آرزوها و خواسته‌های‌ خود را جذب کنید این است که آن خواسته را از داخل سر به داخل قلب بیاورید و همان‌جا دفن کنید و در قلب نگه دارید.
مغناطیس قلب کمک می‌کند خیلی زود به آنها برسید. این کار با تصویرسازی ذهنی کاملاً متفاوت است. تصویرسازی، آشکار کردن یک اندیشه در ذهن است؛ اما گورکردن آرزو و خواسته و مخفی کردن آن در قلب با این روش کاملاً متفاوت است. لازم به ذکر است که در دوره‌ی لوح زرین این موارد کاملا آموزش داده می‌شود.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 17:25


بیت ۱۷۴

«هان و هان این راز را با کس مگو
گرچه از تو شه کند بس جست و جو
»

«هان» یعنی توجه کن و آگاه باش.
امروزه دیگر از کلمه‌ی «هان» استفاده نمی‌شود. در گذشته، این کلمه با صدای بلند برای اینکه توجه مخاطب را بیشتر جلب کنند استفاده می‌شد. هان به معنای بله نبوده بلکه آگاه کردن بوده‌است.
هان در اشعار حکم توجه کردن دارد.
طبیب از کنیزک می‌خواهد که هوشیار و آگاه باشد و این راز را به هیچ‌کس نگوید؛ حتی اگر شاه هم پرسید باز هم جوابی به او ندهد!

بیت ۱۷۵

«گورخانه‌ی راز تو چون دل شود
آن مرادت زودتر حاصل شود
»

این بیت یکی از اسرار قانون جذب است.
گورخانه به معنی قبر است و مولانا می‌گوید باید رازهایت را در دلت مخفی کنی که اگر این کار را انجام بدهی مرادت خیلی زود حاصل می‌شود!
همه فکر می‌کنند که این یعنی فقط حرف درمورد راز نزنیم، اما این کافی نیست. زیرا قانون جذب فقط با مغز نیست، بلکه با قلب کار می‌کند و اگر رازها و خواسته‌هایتان را در قلب مخفی کنید، خیلی سریع به آنها می‌رسید.
بهترین روش خواسته‌ها این است که خواسته را در قلب خود بیاورید.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 17:16


بیت ۱۷۲

«شادباش و فارغ و ایمن که من
آن کنم با تو که باران با چمن
»

حکیم به کنیزک امید می‌بخشد و می‌گوید شاد باش؛ خیالت راحت باشد که من درحق تو کاری می‌کنم که باران با چمن می‌کند.
پس حتی اگر کاری نمی‌توانید انجام دهید حداقل می‌توانید به شخص امید بدهید و مثلا بگویید نگران نباش، برایت دعا می‌کنم، پاک‌سازی می‌کنم، آن موضوع را حل می‌کنم، برایت انرژی می‌فرستم... و از  طریق امید‌بخشی، انسان‌ها را نجات دهید. برای یکدیگر دعا و پاک‌سازی کنید و برای هم انرژی‌های مثبت بفرستید.

بیت ۱۷۳


«من غم تو می‌خورم تو غم مَخَور
بر تو من مُشفِق‌ترم از صد پدر
»

طبیب به کنیزک می‌گوید من از صد پدر بر تو مهربان‌ترم! تو ناراحت نباش و غصه نخور. من حتی غم تو را هم می‌خورم.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 16:47


ما چگونه دیگران را ناامید می‌کنیم؟

وقتی‌که حرف‌های بد و منفی می‌زنیم در واقع بقیه را ناامید می‌کنیم. حرف‌های بد و منفی مثلا درباره‌ی واکسن، کرونا، گرانی، بنزین، شرایط بد جامعه و غیره... صحبت کردن در مورد مشکلات باعث ترویج ناامیدی می‌شود و اکنون جوان‌ها ناامید هستند و می‌گویند ایران دیگر جای زندگی نیست.
دنبال کردن بیش از حد اخبار و رسانه نیز آدم‌ها را ناامید می‌کند و اخبار نیز به اندازه‌ی کافی دیگران را ناامید می‌کند، لطفا شما دیگر این‌ کار را نکنید. شاید آن کسی که  به او خبر بدی را منتقل می‌کنید، آخرین کورسوی امید را در دل او از بین ببرد!

موضوع مهم دیگر اینکه لطفاً همیشه سرپا بایستید! حتی اگر کمر شما در حال شکستن است خم نشوید! اگر درحال مردن هستید روی زانوهای‌ خود بمیرید اما زمین نیافتید؛ چون خیلی از انسان‌ها به شما نگاه می‌کنند و از شما امید می‌گیرند! مهم نیست شما چه کسی هستید و چه جایگاهی دارید؛ وقتی‌که دیگران ببینند شما در شرایط سخت هنوز لبخند به لب دارید و سرحال و امیدوارید آنها هم امید می‌گیرند.
در گذشته روشی در جنگ‌ها مرسوم بود که پرچم سپاه را به یک سرباز بسیار شجاع می‌دادند و می‌گفتند تو فقط جلو برو و کاری به سپاه نداشته باش. در حین نبرد وقتی‌که سربازان به دنبال هم‌رزمانشان بودند، به‌دنبال پرچم می‌گشتند و اگر پرچم را در جلو می‌دیدند امید می‌گرفتند و به نبرد ادامه می‌دادند.
مَنِش شما در زندگی می‌تواند به بقیه امید ببخشد؛ وقتی ظاهر خود را خوب نگه دارید، لباس‌های شیک بپوشید، لبخند روی صورت‌ شما باشد، خودتان را خوب نشان دهید و حتی اگر مشکل اقتصادی و خانوادگی دارید ظاهر را خوب نگه دارید، باعث ایجاد امید می‌شوید و در این‌ حالت شک نکنید وضعیت دیگران هم بهتر خواهد شد. زیرا ما در مقابل دیگران مسئولیم و وقتی  ما را سرحال ببینند حال آنها هم خوب می‌شود. 
کافیست که من رنجش‌هایم را به نمایش بگذارم و هر روز از بیچارگی و بیماری و بدبختی صحبت کنم و مثل شکست خورده‌ها رفتار کنم قاعدتاً عده‌ای دیگر نیز به دنبال من ناامید شده و شکست خواهند خورد!

بنابراین حتی اگر در دل‌ شما ناراحتی هست، ظاهر خود را خیلی خوب نگه دارید تا بقیه هم خودشان را نبازند و امید داشته باشند و هر روز امید را گسترش دهید.
اکوسیستم کار خود را درست انجام می‌دهد. این بشر میلیون‌ها سال زندگی کرده؛ دولت‌های زیادی آمده و رفته‌اند؛ ملت‌های زیادی غارت شده‌اند؛ بیماری و قحطی، خیلی از انسان‌ها را در گذشته از پا درآورده است اما اکوسیستم به زندگی خودش ادامه داده است! امروزه همه‌ی مردم دنیا نه فقط ایران تحت فشار روانی هستند. لطفاً امیدوار باشید و حس امید را در خود و بقیه زنده نگه دارید.

در واقع این ابیات گفتگوی درونی خود ماست. گفتگوی حکیم و کنیزکی که در درون تک‌تک ما وجود دارد و ما باید به خود امید بدهیم. چرا که ما فقط با امید زنده هستیم.
تفکرات منفی، تقدیر شما را خراب می‌کند. با امید زندگی کنید و هر روز به خود وعده‌های امید‌بخش بدهید، حتی اگر عملی هم نشود اما حال‌ شما را خوب می‌کند. با امید زندگی‌کردن باعث ارتقای مدار در زندگی و شرایط بهتر می‌گردد.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 16:35


بیت ۱۷۰

«گفت کوی او کدام اندر گذر
او سر پل گفت و کوی غاتفَر
»

حکیم آدرس زرگر را پرسید و کنیزک هم آدرس او را این‌گونه به حکیم داد، سر پل و کوی غاتفر

بیت ۱۷۱

«گفت دانستم که رنجت چیست زود
در خلاصت سِحرها خواهم نمود
»

حکیم گفت من درد تو را درمان می‌کنم و شروع به امید بخشیدن به کنیزک کرد.

در اینجا یک مبحث بسیار شنیدنی مطرح می‌شود و آن اینکه وقتی آدم‌ها بیماری و رنجشی دارند راه درمان آنها فقط امید است. زیرا بدن انسان به‌گونه‌ای آفریده شده که اگر در زمان بیماری امید داشته باشد، سلول‌ها کم‌کم خودشان را ترمیم می‌کنند و اکوسیستم نیز درمان را انجام می‌دهد. پس لطفاً هیچ‌وقت کسی را حتی اگر در بدترین شرایط هم باشد ناامید نکنید؛ زیرا امید آخرین دارایی بشر است پس حرف‌های نا‌امید کننده نزنید.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 16:28


بیت ۱۶۸

«نبض، جَست و روی، سرخ و زرد شد
کز سمرقندی زرگر فرد شد
»

فرد شدن: جدا شدن
همین‌که اسم سمرقند آمد، ناگهان نبض کنیزک جهید و رنگ و روی او به سرخی و زردی گرایید  و مشخص شد که او در آن شهر، دلخواه و یاری داشته و کنیزک از وی جدا افتاده است.
امروزه زرگر به معنی طلافروش است، اما زرگر به معنی طلاساز هم هست، یعنی هنرمندی که طلا را به شکل‌های مختلفی می‌تواند بسازد.

بیت ۱۶۹

«چون ز رنجور آن حکیم این راز یافت
اصلِ آن درد و بلا را بازیافت
»

رنجور یعنی همان کنیزک است و حکیم همین‌که از عکس‌العمل کنیزک این راز را متوجه شد، منبع و منشأ درد و رنج او را پیدا کرد.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 16:14


بیت ۱۶۷

«نبض او بر حال خود بُد بی‌گزند
تا بپرسید از سمرقندِ چو قند
»

طبیب همچنان نبض او را تحت نظر داشت و از او سوال می‌پرسید تا اینکه به شهر سمرقند رسید. سمرقند شهری است در شمال افغانستان که مردم آنجا فارسی زبان هستند. مولانا در کودکی سمرقند را دیده و آن دوران را در امنیت و وضعیت خوبی در کنار پدر در آنجا گذرانده بوده است.
در گذشته مناطقی چون سمرقند و بخارا از شهرهای اصیل فرهنگی ایران بودند که به همراه شیراز و دمشق، جنات اربعه را تشکیل داده و  به‌عنوان چهار بهشت روی زمین شناخته می‌شدند.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 15:56


ابیات ۱۶۴ تا ۱۶۶

«نام شهری گفت و زان هم در گذشت
رنگ روی و نبض او دیگر نگشت
»

کنیزک در مورد هر شهری که رفته بود حرف می‌زد؛ اما هیچ تغییری در رنگ صورت و نبض او ایجاد نمی‌شد.
در گذشته طبیبان برای یافتن علت رنج از رنگ و روی و نبض، یعنی رنگ سفیدی چشم و پلک یا زبان استفاده می‌کردند و از برآشفتگی روی و نبض، بالا رفتن یا افت فشار را می‌فهمیدند و فرد را مورد بررسی قرار می‌دادند.


«خواجگان و شهرها را یَک به یَک
باز گفت از جای و از نان و نمک
»

طبیب یکی‌یکی نام کسانی را که کنیزک با آنها نان و نمک خورده بود و همین‌طور از افراد مهم آن شهرها می‌پرسید.


«شهر شهر و خانه خانه قصه کرد
نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد
»

کنیزک از تمام شهرها و خانه‌هایی که رفته بود قصه گفت؛ اما هیچ تغییری در او ایجاد نشد و طبیب هیچ موضوع خاصی را در حالات او پیدا نکرد!

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 15:42


ابیات ۱۶۱ تا ۱۶۳

«تا که نبض از نام کی گردد جهان
او بود مقصود جانش در جهان
»

در نبض‌شناسی، واژه‌ی جهان به‌معنی جهش ناگهانی نبض است. مربوط به زمانی است که یک‌دفعه فشار خون شخص بالا می‌رود و نبض جهش پیدا می‌کند که اصطلاحا گفته می‌شود نبض او جهان شد!
طبیب می‌خواست ببیند که نبض بیمار چه زمانی می‌پرد و دچار جهش می‌شود تا از این طريق بفهمد مقصود و دلخواه و عشق او در جهان چه کسی است.

«دوستان شهر او را برشمرد
بعد از آن شهری دگر را نام برد
»

طبیب از کنیزک در مورد یک‌یک دوستانی که در آن شهر داشت سوال می‌‌کرد و سپس شهری دیگر را نام می‌برد و پرس و جو می‌کرد.


«گفت چون بیرون شدی از شهر خویش
در کدامین شهر بودَستی تو پیش
»

طبیب از کنیزک نام شهرهایی که قبلا رفته بود را هم پرسید.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 15:39


بیت ۱۵۹

«با حکیم، او قصه‌ها می‌گفت فاش
از مقام و خواجگان و شهر و تاش
»

مقام: خانه
خواجگان: بزرگان شهر
تاش کلمه‌ای ترکی است: همسایه
کنیزک وقتی‌که دید حکیم با او همدل شده است، احساس راحتی کرد و قصه‌های خود را بیان کرد و از خانه و افراد مهم شهر و همسایه‌هایش برای حکیم صحبت کرد.

بیت ۱۶۰

«سوی قصه گفتنش می‌داشت گوش
سوی نبض و جَستنَش می‌داشت هوش
»

حکیم، قصه‌های کنیزک را گوش می‌کرد و نبض او را با دقت و ذکاوت تمام زیر نظر داشت که بتواند در حین تعریف داستان‌هایش، کمترین تغییر را در نبض او متوجه بشود‌.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 15:37


بیت ۱۵۷

«آن حکیم خارچین استاد بود
دست می‌زد جابه‌جا می‌آزمود
»

یعنی آن حکیم داشت دقیقآ جای آن دیتای معیوب را در ناخودآگاه فرد پیدا می‌کرد.

بیت ۱۵۸

«زآن کنیزک بر طریق داستان
باز می‌پرسید حال دوستان
»

حکیم از کنیزک در مورد خاطراتی که با دوستانش داشت، می‌پرسید تا منشا درد را از میان آن خاطرات پیدا کند.


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 15:36


بیت ۱۵۵

«بر جهد، وآن خار محکم‌تر زند
عاقلی باید که خاری برکَند
»

مولانا می‌گوید هر چه که آن خر بیشتر و بالاتر می‌پرد، خار بیشتر در وجودش فرو می‌رود و باید یک مرد خدا و یک انسان عاقل بیاید و کمک کند و آن خر را نجات دهد.
درمورد رنجش‌های درون ما  هم همین‌طور است، باید یک عاقل یا یک مشاور یا خودمان به‌عنوان محاسبه‌گر نفس، خارهای قلب‌مان را بیرون بیاوریم؛ در غیر این صورت چه پولدار و چه فقیر، با درون پر از رنج، هیچ‌گاه از زندگی لذت نمی‌بریم. خیلی از ما تلاش می‌کنیم که پول بیشتری داشته باشیم و فکر می‌کنیم که اگر الان صد میلیارد تومان پول در حساب‌ ما بود چقدر خوشبخت بودیم. ممکن است بالاخره روزی آن پول بیاید، اما اگر رنجش‌هایی در درون‌ ما وجود داشته باشد، نمی‌توانیم از آن ثروت، لذت ببریم.

بیت ۱۵۶

«خر ز بهر دفع خار از سوز و درد
جُفته می‌انداخت صدجا زخم کرد
»

خر بیچاره به دلیل دفع خار از بدنش مدام به این‌طرف و آن‌طرف لگد می‌انداخت و خودش را بیشتر زخمی می‌کرد. تمام ما انسان‌ها نیز به دلیل دیتاهای معیوب یا خاری که در قلب‌ ما هست، زخمی شده‌ایم!


#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam

کلام عشق علی مقدم(۱)

06 Mar, 15:29


بیت ۱۵۴

«کس به زیر دُمِّ خر خاری نهد
خر نداند دفعِ آن، بر می‌جهد
»

یک نفر خاری در زیر دُم خر قرار می‌دهد، خر که نمی‌داند مشکل از کجاست، به در و دیوار لگد می‌زند! خوب است از فرصت پیش آمده در این بیت استفاده کنم و کمی در مورد رفتار انسان‌ها با حیوانات بگویم.
متاسفانه ما تا همین چند سال پیش در جامعه چندان فرهنگ رعایت حقوق حیوانات را نداشتیم، مثلاً که در سال‌های گذشته برای اینکه خوی وحشی‌گری سگ‌ها را امتحان کنند، الاغی را بین آنها می‌انداختند. الاغ‌ها را خیلی اذیت می‌کردند، هر چه حیوان مظلوم‌تر بود او‌ را بیشتر اذیت می‌کردند.
خدا را شکر که الان می‌فهمیم که مثلا سگ خانگی ما ممکن است وسواسی یا افسرده شود، بنابراین او را به پارک می‌بریم و مراقب هستیم که کسی اذیتش نکند. تازه داریم می‌فهمیم که حیوانات نیز نیاز به روانشناسی دارند. مثلا برای حیوانی مانند اسب، کتاب روانشناسی اسب وجود دارد. داریم کم‌کم به این آگاهی می‌رسیم که این موجود فقط یک حیوان نیست، فقط نمی‌تواند حرف بزند و خیلی هم درک بالایی دارد.
هر گاه انسان‌ها بتوانند روانشناسی حیوانات را بفهمند در مسیر معنویت قرار می‌گیرند؛ زیرا روانشناسی گیاهان و روانشناسی اکوسیستم را هم می‌فهمند، آن‌وقت دیگر خود را یک تافته‌ی جدا بافته از جهان هستی نمی‌دانند و متوجه می‌شوند که تمام جهان به‌نوعی زنده و هوشمند است.
در واقع این موضوع مهم‌ترین درکی است که یک انسان می‌تواند به آن دست پیدا کند. در گذشته انسان‌ها خيلي راحت حیوانات را  آزار می‌دادند، زیرا عقل و ادراک و شعور آنها کم بود، اما اکنون ما روزبه‌روز به این ادراک نزدیک‌تر می‌شویم.
امیدوارم شرایطی پیش بیاید که آدم‌ها به راحتی در کنار حیوانات زندگی کنند؛ زیرا حیوانات  می‌توانند فوق‌العاده به ارتقای سلامت روان انسان کمک کنند. می‌توانید برای بچه‌هایی که مشکلاتی چون اوتیسم، بیش‌فعالی و غیره دارند، یک حیوان بخرید. مثلا یک سگ، چون سگ، حیوان خیلی خوب و پرانرژی‌ای است و بازی بچه‌ها با آن باعث ارتقای روان آنها می‌گردد.

پس در این بیت خاری را در پشت خری قرار داده‌اند و خر نمی‌داند که درد و رنجش از کجاست و مرتب خود را به این طرف و آن طرف می‌زند و نمی‌تواند خار را پیدا کند.

ما انسان‌ها هم در بسیاری از موارد همین‌طور هستیم!
به‌عنوان مثال می‌گوییم همسرم بد است، بچه‌هایم خوب نیستند، اوضاع خراب است و همه‌ی موضوعات بیرون از خودمان را به‌عنوان یک موضوع بد بررسی می‌کنیم که چقدر مشکلات بیرونی داریم!
اما متوجه نیستیم که شاید ما هم مثل آن خری هستیم که خاری در پشتش هست و خود را به در و دیوار می‌کوبد! باید بدانیم که آن خار در درون خودمان است و باید خود را شناسایی کنیم، خار را بیابیم تا نجات پیدا کنیم.

#علی_مقدم
#شرح_مثنوی_جلسه_یازدهم
#مولانا

@alimoghadam