Привет @durov Этот канал не нарушает закон. И в нем нет порнографических и грубых постов пожалуйста, обратите внимание ! Официальный канал в @Telegram Без спама Нет порнографии
رویایِدستنیافتنی!
20 Oct, 08:08
ولی من الان به این یقین رسیدم که بزرگترین بحث ها و سوتفاهم ها هم با گفت و گو حل میشه 𓂃𖹬
داشتم برگه های دانشجوهامو تصحیح میکردم یکی از برگه های خالی حواسمو به خودش جلب کرد. به هیچ کدام از سوال ها جواب نداده بود فقط زیر سوال آخر نوشته بود: "نه بابام مریض بوده، نه مامانم، همه صحیح و سالمن شکر خدا. تصادف هم نکردم، خواب هم نموندم، اتفاق بدی هم نیوفتاده. دیشب تولد عشقم بود گفتم سنگ تموم بذارم براش. بعدازظهر یه دورهمی گرفتیم با بچه ها. بزن و برقص. شام هم بردمش نائب و یه کباب و جوجه ترکیبی زدیم. بعد گفت: بریم دربند؟ پوست دستمون از سرما ترک برداشت ولی می ارزید. مخصوصا باقالی و لبوی داغ چرخی هایِ سر میدون. بعدش بهونه کرد بریم امامزاده صالح دعا کنیم به هم برسیم. دیگه تا ببرمش خونه و خودم برگردم این سر تهرون ساعت شده بود یک شب. راست و حسینی حالش رو نداشتم درس بخونم. یعنی لای جزوتم باز کردما، اما همش یاد قیافش می افتادم وقتی لبو رو مالیده بود رو پک و پوزش، خنده ام می گرفت و حواسم پرت می شد. یهویی هم خوابم برد. بیهوش شدم انگار. حالا نمره هم ندادی نده، فداسرت، یه ترم دیگه آوارت میشم نهایتش. فقط خواستم بدونی که بی اهمیتی و این چیزا نبوده و یه وقت ناراحت نشی" چند سال بعد تو یک دانشگاه دیگر از پشت زد روی شانه ام و گفت : "اون بیستی که دادی خیلی چسبید" گفتم: "اگه لای ِ برگت یه تیکه لبو می پیچیدی برام بهت صد میدادم بچه " خندید و دست انداخت دور گردنم و گفت:"بچمون هفت ماهشه استاد باورت میشه؟" بعد ازم پرسید: "موهاتو کجا سفید کردی؟ این شکلی نبودی که." خواستم بهش بگم: "یه روزی هم تولد عشق من بود، خودش نبود، نائب نبود، دربند نبود، امامزاده صالح نبود، فقط هوا سرد بود..."
یه وقتایی دلم میخواد یه پرانتز باز کنم تورو بزارم توش بعد پرانتزو ببندم که دست هیچ کس بهت نرسه بعد صورتتو بین دستام بگیرم بهت بگم :عمیق ترین معنای زندگیِ منی آرامش قلبِ منی؛ من تورو با هیچ چیزی تو این دنیا عوضت نمیکنم ماهِ دلم.
تو از اون آدم قشنگایی. از اون قشنگا که لطفا نرو. از اون قشنگا که لطفا بمون. از اون قشنگا که بیایم از ته دل داد بزنم که چقدر دوست دارم. از اون قشنگا که وای چقدر خنده هات قشنگه. از اون قشنگا که حتی گریه هم میکنی زیبایی. تو خیلی قشنگی. مثل قشنگی آسمون. آسمون همیشه قشنگه حتی ابریش. تو آسمون منی. #Avina ❤️
یادم میاد وقتی بهش نگاه میکردم و خودمو تو چشماش میدیدم که با ذوق دارم بهش نگاه میکنم یه جون به جونام اضافه میشد، از موهای فِرِش بگیر تا اون رنگ چشماش وقتی دستاشو نگاه میکردم حس میکردم که چطور میتونه یه دست انقدر برای من مثل خورشید بدرخشه، نه به معنای براق... به معنای زیبا... چطور میتونه این آدم کاری بکنه که حرف زدن باهاش و خندیدن باهاش باعث شه زمان از دستم بره... زمانم مال تو ، وقتم مال تو ، دستم مال تو بذار لبخندمهممال تو بمونه که همیشه اونو میاری رو لبم.
من جدی دیگه حوصلم نمیکشه بشینم دونه دونه برای آدما توضیح بدم فلان رفتارت غلطه، فلان حرفت ناراحتم کرد، فلان حرکت از تو بعید بود و... کسی که بعد از اون همه باهم زمان گذاشتن و کلی حرف زدن، نفهمیده چی منو اذیت میکنه و چی اذیتم نمیکنه، دیگه هم نمیخواد بفهمه. من دیگه رفتار کسیو اصلاح نمیکنم، حذفش میکنم.
قشنگ ترین توصیفی که راجع بهت میتونم بکنم اینه که: تو برام مثل آهنگی هستی که هر وقت بهش گوش میدم حالم خوب میشه؛ مثل میوه های خوشمزهی تابستون؛ مثل شب بیداری از ذوق مسافرت فردا؛ مثل هیجان اولین قرار با یه آدم مهم؛ مثل قشنگیه لباسای رنگی رنگی؛ مثل یه نوشیدنی خنک وسط گرمای تابستون؛ مثل یه حس تر و تازهی بکر؛ مثل رسیدن به هدف؛ مثل چیزی که هیچوقت نداشتم :))
مطمئن نیستم زندگی با دورترینا همیشه قشنگ باشه، اما اینو مطمئنم زندگیِ من با تو که با تمام دور بودنت، نزدیک ترین آدم به منی، دورترین نزدیکِ منی و نزدیکترین به قلبِ منی از تمام زیبایی های ممکن، زیباتره! :)❤