Marderooz @officialmarderooz Channel on Telegram

Marderooz

@officialmarderooz


مجله «مرد روز» خواهان معرفی ماهیتِ مثبت مردان ایرانی به عنوان همسران، برادران، پدران و دوستان نیمهِ دیگر جمعیت ایران است.

Marderooz (Persian)

با عرض سلام و خوش آمدگویی به همه اعضای کانال "Marderooz" یا همان "مرد روز". این کانال با نام کاربری "@officialmarderooz" اهداف بزرگی دنبال می‌کند. مجله «مرد روز» خود را خواهان معرفی ماهیتِ مثبت مردان ایرانی به عنوان همسران، برادران، پدران و دوستان نیمهِ دیگر جمعیت ایران اعلام می‌کند. این کانال به عنوان یک فضای مجازی برای ارتقای آگاهی و افزایش دانش درباره نقش مردانه در جامعه ایرانی شناخته می‌شود. nمردان ایرانی به عنوان همسران، برادران، پدران و دوستان نیمه دیگر جامعه، نقش بسیار مهمی دارند. این کانال تلاش می‌کند تا این نقش‌های مثبت و سازنده را به نمایش بگذارد و مفاهیمی همچون احترام، عشق، تعهد و توجه را به مخاطبان خود آموزش دهد. nهدف اصلی کانال "Marderooz" ترویج ایده‌ها و ارزش‌های مثبتی است که مردان ایرانی می‌توانند در زندگی روزمره خود انتقال دهند. این کانال به همه مردان ایرانی توصیه می‌کند که با محبت، احترام و عدالت به دیگران رفتار کنند تا جوامع بهتری را بسازند. nبا عضویت در این کانال، شما به یک مجموعه ارزشمند از مطالب آموزشی، روانشناسی، محتوای مفید و الهام‌بخش دسترسی پیدا خواهید کرد. ما به همه مردان ایرانی توصیه می‌کنیم که با ما همراه شوند تا با هم به کاهش منفی‌ها و افزایش مثبتی‌ها در زندگی‌شان کمک کنیم. این کانال فقط برای ارادت به مرد روزهایی به نام ایران ایجاد شده است. پس همین حالا به ما بپیوندید و از مطالب مفید و الهام‌بخش ما بهره ببرید.

Marderooz

23 Jan, 04:19


https://marde-rooz.com/130312/

مد دیده شدن عمدی بخشی از لباس زیر از دهها سال پیش شروع به خودنمایی کرده است و از آن به بعد به صورت نامحسوس به عنوان یک سلیقه سکسی و جذاب وجود داشت. ولی یکی دو سال است دوباره برگشته است.

Marderooz

20 Jan, 16:13


https://marde-rooz.com/130297/

بعضی وقت ها نیاز به توضیح و تشریح همه ماجرا نیست. کافی است که به نشانه هایی ارجاع بدهید تا مخاطب تان لب کلام را بگیرد و برعکس او با اشاراتی شما را به سر منزل مقصود کلام برساند.

دیروز طرف های ظهر مهندس «جعفری» سری به ما زد. سر حال و قبراق به نظر می رسید. گفتم: مهندس جان… ماشالله حسابی کیفت کوکه… همیشه به این کیف و دماغ…

مهندس «جعفری» گفت: شب کمی دیر خوابیدم… فیلمش خیلی با حال بود… صبح خانم یه خاگینه شیره انگور بهم داد … عالی… با چای دارچین… حسابی حال مو جا آورد…

گفتم: بله… دیگه سردی نمی کنی… خیالت راحت…

به هم نگاه کردیم و خندیدیم.

Marderooz

18 Jan, 07:11


https://marde-rooz.com/130290/

از وقتی که روسیه با بمباران مخالفین اسد و حمایت کامل نظامی و استقرار ۵ هزار مستشار نظامی رسما بقای بشار اسد را تضمین کرد دو اتفاق بزرگ در خاورمیانه فرصت گسترش پیدا کرد.

۱- جمهوری اسلامی اجازه یافت پایگاه و حضور نظامی در سوریه پیدا کند و از طریق دسترسی دریایی، سرمایه گذاری نظامی عظیمی را در خاورمیانه به راه انداخت.

سوریه تبدیل به انبار مهمات و موشکهای ج. ا و مستشارانش شد که از آنجا به غزه، یمن و لبنان ارسال می شدند. تا سوریه تحت تسلط بشار اسد بود ج. ا رهبری بحران های خاورمیانه را در اختیار داشت.

۲- روسها از طریق کریدور سوریه هدف استراتژیک خود برای ایجاد جنگ های درون قاره افریقا را با وسعتی چشمگیر برنامه ریزی و اجرا کرد.

ایجاد بحران و جنگهای داخلی در افریقا توسط روسیه باعث شد در طی بیش از ۱۰ سال گذشته، میلیونها پناهنده از کشورهای افریقایی و خاورمیانه به طرف اروپا سرازیر شوند که ضربه اقتصادی بزرگی بر اروپا بود.

اروپا پس از سالها مقاومت برای تطبیق با جمعیت عظیم مهاجران ناخواسته، کم کم شاهد میدان گرفتن دست راستی های نژادپرست خود شد که برای مدتهای طولانی در اقلیت کامل بودند. چرخش به راست، در اروپا به نفع روسیه بود چون افزایش خشم نسبت به پناهنده ها و کاهش سرویس و خدمات به آنها، کشورهای اروپایی را در وضعیتی کمابیش بحرانی و ضعیفتر قرار می داد.

روسیه و جمهوری اسلامی بیش از ۱۰ سال از آس برنده شان یعنی سوریه سود استراتژیک بردند و به نظر نمی رسید این ماجرا دستخوش هیچ تغییر خاصی باشد.

اما روسیه مغرور از وضعیتی که برای غرب ایجاد کرده به حس کشورگشایی تزاری خود میدان داد. اول کریمه و بعد حمله برای تصاحب اوکراین، باعث شروع یک پایان برای رهبری اش در در خاورمیانه و افریقا گشت.

غرب و امریکا با تمام قدرت ممکن به حمایت نظامی اوکراین روی آوردند تا روسیه را وادار کنند بهای سنگین و کمرشکنی صرف تجاوز به اوکراین بپردازد.

ادامه هزینه میلیاردها دلاری روسیه در اوکراین باعث شد وضعیتی متزلزل در سایر برنامه های استراتژیکش ایجاد شود. اولین و مهمترینش سرنگونی غیرقابل پیشبینی و سریع سوریه بود. اتفاقی که به یکباره سفره گسترده منافع جمهوری اسلامی و روسیه را دچار اختلال بنیانی ساخت.

غزه آتش بس را پذیرفت. دیر یا زود لبنان قادر خواهد بود حزب الله را خلع سلاح کند یا قدرتش را به حداقل برساند.

اسرائیل نیز شاید بعد از ۱۰ سال آنقدر احساس آرامش کند که دست راستی های جنگ طلب را از قدرت سیاسی کشور کنار بگذارد و نیروهای سکولار و دمکراتش قدرت را در اسرائیل به دست بگیرد.

Marderooz

16 Jan, 18:13


https://marde-rooz.com/130285/


شیخ طهنان بن زیاد برادر شاهزاده امارات عربی که مشاور امنیت ملی کشورش هم هست مجموعه ثروتش به ۱۵۰۰ میلیارد دلار می رسد و عملا ثروتمندترین آدم روی زمین است.

او از حدود ۲۰ سال پیش تمرکزش را روی سوپر کامپیوترها و خرید و فروش چیپس های مغز کامپیوتر گذاشته است. برای مدتی با بهترین فناوری چین همکاری داشته است و می توانست پلی بین تبادل و تهیه تکنولوژی بهتر بین چینی ها و امریکایی ها باشد.

بعد از منع ارسال تکنولوژی کامپیوتری امریکا به هر صورت ممکن به چین، شیخ طهنان تصمیم می گیرد روابط با چین را قطع کند و با سفرش به امریکا و ملاقات با زاکربرگ، ایلان ماسک و بیل گیت، به مجلس سنای امریکا رفت تا پیام همکاری و همراهی کامل خودش را اعلام کند.

در همین حین با افزایش قدرت خارق العاده سوپرکامپیوترهای غول آسا و چیپس ها، کشورهای عربی نظیر عربستان محل مناسبی برای انرژی و محیط رشد این فناوری اعلام شد. بن سلمان با خرید و سرمایه گذاری ۴۰ میلیارد دلاری در امریکا، سخاوتمندانه از تکنولوژی برتر امریکا دعوت کرد تا با وی همکاری کنند.

شیخ طهنان نیز در این رقابت سهیم شد و با متقاعد کردن امریکایی ها و گسترش سرمایه گذاری های نجومی توانست، امارات متحده عربی را تبدیل به مرکز رشد و توسعه فناوری ربات ها و هوش مصنوعی جهان بسازد.

Marderooz

15 Jan, 16:21


https://marde-rooz.com/120603/

فیلسوف و سیاستمدار معروف رم باستان « سیسرون» معتقد بود انسانها بهتر است مرتکب این شش خطا نشوند:

۱- نگویید غیر ممکن است

سیسرون نمی توانست تخیل کند با یک تلفن دستی، بتوانیم عزیزان مان را در یک قاره دیگر ببینیم و با آنها حرف بزنیم. تخیل اکثریت اشیا پیرامون ما در زمان او ممکن نبود ولی او معتقد بود هیچ چیز غیرممکن نیست.

ما هم بهتر است اتفاقات و تحولات آینده نظیر پایان جنگ ها یا عمر ۷۰۰ ساله را غیرممکن ندانیم.

۲- به دیگران نگوییم مثل من فکر کنید

مغز هیچ انسانی شک ندارد که دارد درست فکر می کند. طبیعی است همه فکر کنند خودشان درست می گویند. پس از دیگران نخواهیم مثل ما فکر کنند.

۳- نگران چیزهایی نباشیم که از کنترل مان خارج است

اکثر ما نمی توانیم بپذیریم بسیاری از اتفاقات مثل برق و بارندگی یا حتی تصادفات، خارج از نیت، نقشه و انتظار ما اتفاق می افتد. به شانس خود نفرین نکنیم که چرا اینطور شد.

۴- این توهم است که بُرد من مترادف شکست و ضرر دیگران باشد

صدها هزار سال در دنیای وحش، بشر بدون چنگ و دندان یا قدرت فیزیکی مناسب، در بین درندگان زندگی کردیم و سیمکشی اصلی وجود ما رقابت برای بقا به هر قیمتی بوده است.

ولی از شروع تمدن، مدام از معادله برنده و بازنده داریم فاصله می گیریم. بشر به مرور دارد یاد می گیرد که موفقیت ها می تواند حاصل معادله برد – برد دو طرفه باشد.

۵- به خاطر تفاوتها و اختلافات جزیی، ناراحت شویم

این هشدار سیسرون، بسیاری از ما را می خنداند. مگر می شود چنین خطایی از ما سر بزند؟ ولی هر شب با دهها خطای اینچنینی سر به بالین می گذاریم.

۶- کتاب بخوانیم

سیسرون برایش سخت است بپذیرد آدمها مطالعه نمی کنند و کنجکاو دستیابی به خصلت های بهتر برای شخصیت خود نیستند.

فیلسوف و سیاستمدار معروف رم باستان « سیسرون» معتقد بود انسانها بهتر است مرتکب این شش خطا نشوند:

۱- نگویید غیر ممکن است

سیسرون نمی توانست تخیل کند با یک تلفن دستی، بتوانیم عزیزان مان را در یک قاره دیگر ببینیم و با آنها حرف بزنیم. تخیل اکثریت اشیا پیرامون ما در زمان او ممکن نبود ولی او معتقد بود هیچ چیز غیرممکن نیست.

ما هم بهتر است اتفاقات و تحولات آینده نظیر پایان جنگ ها یا عمر ۷۰۰ ساله را غیرممکن ندانیم.

۲- به دیگران نگوییم مثل من فکر کنید

مغز هیچ انسانی شک ندارد که دارد درست فکر می کند. طبیعی است همه فکر کنند خودشان درست می گویند. پس از دیگران نخواهیم مثل ما فکر کنند.

۳- نگران چیزهایی نباشیم که از کنترل مان خارج است

اکثر ما نمی توانیم بپذیریم بسیاری از اتفاقات مثل برق و بارندگی یا حتی تصادفات، خارج از نیت، نقشه و انتظار ما اتفاق می افتد. به شانس خود نفرین نکنیم که چرا اینطور شد.

۴- این توهم است که بُرد من مترادف شکست و ضرر دیگران باشد

صدها هزار سال در دنیای وحش، بشر بدون چنگ و دندان یا قدرت فیزیکی مناسب، در بین درندگان زندگی کردیم و سیمکشی اصلی وجود ما رقابت برای بقا به هر قیمتی بوده است.

ولی از شروع تمدن، مدام از معادله برنده و بازنده داریم فاصله می گیریم. بشر به مرور دارد یاد می گیرد که موفقیت ها می تواند حاصل معادله برد – برد دو طرفه باشد.

۵- به خاطر تفاوتها و اختلافات جزیی، ناراحت شویم

این هشدار سیسرون، بسیاری از ما را می خنداند. مگر می شود چنین خطایی از ما سر بزند؟ ولی هر شب با دهها خطای اینچنینی سر به بالین می گذاریم.

۶- کتاب بخوانیم

سیسرون برایش سخت است بپذیرد آدمها مطالعه نمی کنند و کنجکاو دستیابی به خصلت های بهتر برای شخصیت خود نیستند.

Marderooz

14 Jan, 17:26


https://marde-rooz.com/130262/
سه خردمند پیشگو جف بیزوس، مارک زاکربرگ و ایلان ماسک

در افسانه ها و روایت های مربوط به تولد عیسی مسیح آمده است که بعد از تولدش سه شاه ایرانی، هندی و عربی برای عرض احترام و دادن هدایا به خانه مادر عیسی می روند.

این سه شاه حکیم با خود طلا که به معنای گرانمند بودن نوزاد است می آورند. یک ماده معطر و تحفه ایی شبیه آدامس ( سقز) که نشانه جاودانگی است.

آن روز مهم تبدیل به تعطیلات رسمی دین مسیحیت شده است. درست و غلط بودن یا تفاوت روایات این ماجرا به کنار، یک خصوصیت مهم را برای آن سه خردمند در نظر می گیرند و به آنها لقب « مجای» دادند که در شروع معنایش سه جادوگر یا سه پیشگو بود که بعدها تبدیل به سه خردمند شد.

آن سه خردمند در حقیقت سمبل افرادی هستند که نه فقط مسیر تحولات آینده را پیشبینی می کنند بلکه براساس آن رفتاری پیش بگیرند که در تاریخ ثبت شوند.

شاید به تعبیری جف بیزوس رئیس آمازون، مارک زاکربرگ مالک فیسبوک و ایلان ماسک، سه خردمند یا سه جادوگر زمانه ما هستند که تاثیر و قدرت شان آنها را تبدیل به « سه پیشگو» کرده است.

در افسانه ها و روایت های مربوط به تولد عیسی مسیح آمده است که بعد از تولدش سه شاه ایرانی، هندی و عربی برای عرض احترام و دادن هدایا به خانه مادر عیسی می روند.

این سه شاه حکیم با خود طلا که به معنای گرانمند بودن نوزاد است می آورند. یک ماده معطر و تحفه ایی شبیه آدامس ( سقز) که نشانه جاودانگی است.

آن روز مهم تبدیل به تعطیلات رسمی دین مسیحیت شده است. درست و غلط بودن یا تفاوت روایات این ماجرا به کنار، یک خصوصیت مهم را برای آن سه خردمند در نظر می گیرند و به آنها لقب « مجای» دادند که در شروع معنایش سه جادوگر یا سه پیشگو بود که بعدها تبدیل به سه خردمند شد.

آن سه خردمند در حقیقت سمبل افرادی هستند که نه فقط مسیر تحولات آینده را پیشبینی می کنند بلکه براساس آن رفتاری پیش بگیرند که در تاریخ ثبت شوند.

شاید به تعبیری جف بیزوس رئیس آمازون، مارک زاکربرگ مالک فیسبوک و ایلان ماسک، سه خردمند یا سه جادوگر زمانه ما هستند که تاثیر و قدرت شان آنها را تبدیل به « سه پیشگو» کرده است.

Marderooz

13 Jan, 14:52


https://marde-rooz.com/130255/

به مکانیکم گفتم گیربکس روغن ریزی داره، گفت من با ماشین دوستم جلو حرکت می کنیم پشت سر ما بیا تا ببرمت پیش مکانیک گیربکس تخصصی.. معرفیت کنم کارش عالی!

اطاعت امر کردم و پشت سرشون راه افتادم ، آرام و بی صدا، دیگه داشتیم می رسیدیم ته شهرمون نیشابور که کشیدن کنار و پیاده شدن.

داشتن میرفتن تو یه مغازه ای که بوق کوچولویی زدم و با اشاره پرسیدم همین جاست؟

یه دفعه زد رو پیشونیش و به دوستش گفت اااخ. اونقدر گرم صحبت شدیم این بنده خدا رو فراموش کردیم! رو به من گفت کاش یه بوقی زنگی میزدی؟ گفتم یکی دو بار شک کردم که فراموش شدم ولی روم نشد حقیقتش، گفتم لابد دارید میرید همون جایی که باید می رفتین!

بماند. با کلی عذرخواهی آدرس داد و زنگ زد و تلفنی ما رو معرفی کرد و … همون مسیر رو برگشتم گیربکس سازی که دقیقا سه دقیقه از مبدا فاصله داشت.

می خوام بگم اگر در زندگی آرام باشید و بی صدا، اگه چراغ ندین، سر و صدا نکنین، اگر بوق نزنین. اگر سوال نکنین و افراد رو به چالش نکشین. فراموش می شین.

در گرما گرم صحبت و چخ چخ دیگران گم میشین! کسی از شما یادش نمیاد.

گاهی بوق بزنین اعتراض کنین، تا یادشون بیاد هستین! همین…

Marderooz

11 Jan, 16:57


https://marde-rooz.com/130243/


مسافرم کنار خیابان ایستاده بود. با یک زنبیل بزرگ حصیری. قبل از حجاب سفت و سختش، عینک قاب مشکیِ بزرگش توجه‌ام را جلب کرد. آنقدر بزرگ بود دسته‌هایش، خط صاف لبه‌های روسری سرمه‌ایش را کج کرده بود.

لبه‌های روسری اش زیر غبغبش محکم گره خورده بود. چادرش هم با کِش، آویزان سرش بود. هر دو لبه‌ی پایینی چادر را همراه با زنبیل بزرگ در یک دستش گرفته بود و با آن یکی دستش آزادش، تلفنش را نگه داشته بود. زن مهارتی مثال‌زدنی در جمع و جور نگهداشتن لباس‌ گَل و گشادش داشت و هیچ بخشی از آن نبود که خارج از کنترلش باشد و ساز خودش را بزند.

تَر و فِرز سوار شد و سلامی بلند داد. صدایش پیرتر از چابکی حرکاتش بود. جوابش را خیلی آرام‌تر از خودش دادم و حرکت کردم. خیلی از سوار کردن کسی که در اعتقادات نقطه‌ی مقابلم قرار داشت خوشحال نبودم.

نزدیک ظهر بود و رادیو روشن… داشتند با دکلمه‌ای مضحک، به قول خودشان، به استقبال اوقات ملکوتی اذان می‌رفتند. صدای زنگ تلفن زن از صندلی عقب آمد. صدای رادیو را کم کردم. چند ثانیه‌ای گذشت اما صدای زنگ تلفن زن قطع نشد. برای یک نگاه برگشتم. زن چشمش را بسته بود و سرش را رها کرده بود روی پشتی صندلی.

آفتاب زمستانی گوشه‌ی چانه‌اش را گرفته بود و اندازه‌ی پرزهای ریز روی آن را بزرگتر کرده بود. چند تار موی خاکستر از کنار دسته‌های بزرگ عینک سُریده بود بیرون و از کنار لاله‌ی گوشش آمده روی روسری سرمه‌ایش.

دوباره نگاه سریعی انداختم. از دیدن موی بیرون افتاده‌اش حس خوبی نداشتم. انگار گناهی مشترک برای هر دوی مان ثبت می‌شد. قطعا می‌توانست از پشت آن عینک بزرگ مشکی، به غیر از چند نگاه ساده و سریع من، چیزهای بیشتری ببیند

صدای رادیو را باز هم کمتر کردم. صدای زنگ تلفن آواز خواندن یک زن بود. دقت زیادی برای کشف هویت زن خواننده لازم نبود. هایده بود که برخلاف مُد این روزها، ترانه می‌خواند.

زن کوچکترین تلاشی برای جواب دادن به تلفنش نداشت. هایده آنقدر گل سنگش را خواند که خودش از دل تنگش مُرد و آهنگ تمام شد. فهمیدم که در واقع زن مشغول حظ بردن از صدای هایده روی تلفنش است. صدای رادیو را کاملا بستم.

زنگ تلفنش دوباره شروع کرد به خواندن هایده. به مقصد کمتر از دو کیلومتر مانده بود. سرعت ماشین را کم کردم تا هایده بیشتر بخواند و او لذت بیشتری ببرد.

Marderooz

09 Jan, 14:40


https://marde-rooz.com/130230/

مشروطه خواهان بهتر است با همه نیروهای سیاسی کشور همکاری کنند مثل انتخاب نسرین ستوده برای نخست وزیری دوران گذار…

مشروطه خواهان، شانس و پایگاه اجتماعی بیشتری نسبت به سایرین دارند برای همین لازم است کنترل بیشتری بر پشتیبانان افراطی شان داشته باشند. آنها دارند مردم را به خاطر انحصار طلبی، توهین و رفتار بد می ترسانند.

هیچ گروه سیاسی نمی تواند حق را فقط منحصر به خودش بداند.

یک اتحاد موقت بین همه مخالفان می تواند عبور از ج. ا را به واقعیت تبدیل کند.مشروطه خواهان بهتر است با همه نیروهای سیاسی کشور همکاری کنند مثل انتخاب نسرین ستوده برای نخست وزیری دوران گذار…

مشروطه خواهان، شانس و پایگاه اجتماعی بیشتری نسبت به سایرین دارند برای همین لازم است کنترل بیشتری بر پشتیبانان افراطی شان داشته باشند. آنها دارند مردم را به خاطر انحصار طلبی، توهین و رفتار بد می ترسانند.

هیچ گروه سیاسی نمی تواند حق را فقط منحصر به خودش بداند.

یک اتحاد موقت بین همه مخالفان می تواند عبور از ج. ا را به واقعیت تبدیل کند.

Marderooz

08 Jan, 17:04


https://marde-rooz.com/130219/

نزدیک به ۴۰۰ سال پیش یک فیلسوف انگلیسی در شروع یکی از کتابهایش نوشت: « آدمها دو عامل انگیزه بخش در زندگی دارند لذت و درد»… این روزها اغلب متفکرین علوم اجتماعی و روانشناسی این نظر بنیادی را قبول دارند.

یکی از معروفترین نظریه ها در این زمینه توسط روانشناس معروف فردریک اسکینر مطرح شده است که حاصل سالها آزمایش و تحقیقات وی بوده است به نام skinner’s law.

این روانشناس ادعای فلسفی چند قرن پیش را تبدیل به یک فرمول ساده کرده است: « ما برای اینکه کاری را انجام دهیم تصمیم بگیریم آیا درد سرش بیشتر است یا لذتش؟»

اما سوال مهمی که شاید به ذهن هر فرد که با این قانون رفتاری آشنا می شود این است که انگیزه بخشی لذت بیشتر است یا رنج؟

جواب این سوال را برنده جایزه نوبل سال ۲۰۲۲ دانیل کاهنمن با نظریه « امکان موفقیت»‌ داده است. مثال معروفی که وی در نظریه علمی اش آورده است را همه ما انسانها تجربه کرده ایم: « ناراحتی گم کردن ۲۰ دلار بیشتر از خوشحالی است که از پیدا کردن ۲۰ دلار نصیب مان می شود»

اگر در باره انجام یک کار تردید دارید از فرمول آقای اسکینر استفاده کنید. کاری را انجام دهید که رنجش کمتر از لذتش باشد.

Marderooz

07 Jan, 14:26


https://marde-rooz.com/130199/

از حدود یک سال پیش، جمعی از دوستان که همیشه به خانه های هم دعوت می شدیم متوجه شدیم موضوعات، جوکها و حتی غیبت کردن های ما تکراری شده است. وقتی هم نوبت به سیاست می رسید بیش از حد احساساتی می شدیم و گاهی کار به جاهای باریک می کشید.

برای همین تقریبا بدون هیچ نقشه قبلی، وقتی پیشنهاد خواندن قصه توسط یکی از ما مطرح شد سریع به توافق رسیدیم بدون اینکه بدانیم چه بخوانیم و …

بعد به این فکر کردیم ما که به طور میانگین بالای ۱۵ سال است در شهر انگلیسی زبان تورونتو زندگی می کنیم قصه را به زبان انگلیسی بخوانیم. کمی نگران سختی این کار بودیم برای همین قرار گذاشتیم هر ماه یک قصه خیلی کوتاه بخوانیم.

هفته آخر هر ماه ساعت ۶ بعد از ظهر در خانه یکی از اعضای هندوانه جمع می شویم. شام و گپ و گفتگوی همیشگی برقرار است و بعد از شام در باره قصه ایی که همگی آن را خواندیم حرف می زنیم.

در دیدار سوم یک زوج ایرانی ساکن کالیگاری به دوره کتابخوانی ما دعوت شدند و فهمیدیم که آنها حدود ۱۰ سال است دارند همین کار را می کنند. آنها وضع انگلیسی خواندن شان بهتر بود و هر دو ماه، یک قصه طولانی بالای ۱۰۰ صفحه می خوانند و در باره اش با هم حرف می زنند.

آنها گفتند که شرط بقای جلسات شان، داشتن اساسنامه و رعایت چند شرط بود. آنها در ضمن یک مبصر هم داشتند. چون یکی دو نفر از جمع ما و از جمله خودم واقعا احتیاج به ناظم یا مبصر داشتیم. یکی از دوستان که وجودش با نظم و آرامش عجین شده بود را مبصر هندوانه ساختیم.

ما از یک نویسنده ژاپنی، یک انگلیسی، یک فرانسوی و سه امریکایی تا حالا خواندیم. از بعضی ها دو قصه کوتاه خواندیم و فهمیدیم از این به بعد حداقل دو قصه کوتاه از یک نویسنده بخوانیم تا با شیوه نوشتن و موضوعات و شگردهایش بیشتر آشنا شویم.

بعد از سالها رفت و آمد تازه فرصت پیدا کردم خصوصیات جالب دوستانم و شیوه نگاه شان به زندگی را از زوایایی بشناسم که تاکنون بروز نداده بودند.

ما از تبدیل مهمانی های مان به دوره کتابخوانی راضی هستیم. امیدواریم ادامه یابد.

ادامه دارد

Marderooz

07 Jan, 04:52


https://marde-rooz.com/130191/

جلوگیری از خشونت‌های جمعی

تیموتی اشنایدر نویسنده کتاب « در باره قدرت مطلق» با بررسی ۲۰ واقعه تاریخی و تحقیقات جامعه شناسی نشان می دهد که بشر قابلیت همراهی با خشونت جمعی یا حزبی را دارد برای همین باید خود را آماده سازد که جلوی مطیع و همراه جمع شدن را در آن لحظات شدیدا هیجانی بگیرد.

Marderooz

04 Jan, 20:08


https://marde-rooz.com/130180/

به نظر محدود ما در حال حاضر که ج. ا در بدترین وضعیت ممکن قرار دارد آلترناتیو مناسب و ممکن دیگری نداریم جز رضا پهلوی که به هر حال چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم از استقبال قابل توجهی از مردم ایران برخوردارند.

روی سخن با همه ایرانیانی است که از بازگشت استبداد می ترسند و این شانس ممکن را یا نادیده می گیرند یا تلاش دارند چنین اتفاقی نیفتد.

هموطنان عزیز اول از همه اینکه امکان بازگشت استبداد با توجه به رنج بیکرانی که حکومت مخوف مذهبی بر روح و روان میهن ایجاد کرده خیلی کم است. نسل های کنونی میهن اجازه نخواهند داد استبداد برگردد.

دوم اینکه رضا پهلوی دارد رسما و صمیمانه اعلام می کند که وظیفه اش اتحاد مردم برای دوران موقت گذار از جمهوری اسلامی است.

پس از عبور از حکومت جانی و ورشکسته اسلامی، برای حداقل یک سال احزاب و رسانه های آزاد، محل تبلیع انواع مدیریت ها برای بهروز کشور خواهند شد و پس از آن در یک انتخابات کاملا آزاد و تحت نظارت موسسات بین المللی، شهروندان ایران راه بهروزی را برخواهند گزید.

همه ولی واقعا باید هشیار باشیم چون ج. ا تمامی کشورهای منطقه و جهان را دشمن خود ساخته است و همیشه دلایل کافی برای بحران های خطرناک وجود خواهد داشت.

اگر خواهان عبور از ج. ا هستیم با هم نجنگیم. مدت کوتاهی با وجود تفاوتها و اختلاف های موجود، یک اتحاد موقت فراهم کنیم.

Marderooz

30 Dec, 17:23


https://marde-rooz.com/130171/

من تا حالا در مناطق پایین شهر مغازه نداشتم و کاسبی نکردم. چند ماه قبل با نظر دوستی که پیشنهاد شراکت داد و مغازه ایی گرفتیم. ولی متاسفانه به دلایل پزشکی نتونست ادامه بده، خودم عهده دار امور شدم. اوایل حس غریبی آزارم میداد. یه جورایی خوف داشتم. آشنایان و دوستان هم تو دل ما رو خالی می کردن که مراقب باش، اجناس که بماند یه وقت می بینی خودتو انداختن تو ماشین و بردن 🙂

اول بگم که متاسفانه اعتیاد، بیکاری مردها و… در این گونه مناطق بیشتر از جاهای دیگه هست یا نمود بیشتری داره … اما اغلب خانواده ها رو زنان و مادرانی می چرخونن که من با شناخت نسبی در این روزها، به احترام شون کلاه از سر بر می دارم!

زنانی متین، سخت کوش و مستغنی که با وجود گرونی کمرشکن که تاثیر خودشو در چهره و قامت های درهم شکسته شون گذاشته، ولی به شدت از ترحم بیزارن، حتی تخفیف که میخوان بگیرن صورت های تکیده شون سرخ میشه! انگار دلشون نمی خواد کسی از وضعیت زندگی و درونشون آگاه بشه!

چند روز پیش بانویی مسن اومد برای نوه ش پتو بخره، قیمت پرسید، اجناس رو معرفی کردم، دست تو جیبش کرد و پولهاش رو کمی زیر و رو کرد، سریع به بهانه مرتب کردن اجناس ازش فاصله گرفتم، بعد گفت پسرم بی زحمت همین پتو رو برام تو ساکش کن من برم تا ده دقیقه دیگه میام می برم! طوری که بهش برنخوره گفتم مادرجان شما جای مادرم پتو رو ببر ببین می پسنده بعد تشریف بیار حساب می کنیم، با مهربانی گفت: نه ننه، این جوری طبعم قبول نمی کنه!

ژرفای این جمله و استغنای بی حدی که در این کلام بود، تمام وجودم رو لرزوند. رفت و بعد از ده دقیقه اومد و گفت ننه اگر تو هم ضرر نمی کنی اگه راه داره یه کم تخفیف بده.

اغراق نمی کنم باور کنین الان که دارم می نویسم دستم می لرزه، تا حالا در همه این سالها هیچ مشتری فکر ضرر من نبوده، این پیرزن مادرانه به فکر من هم بود.

دوست داشتم خم بشم و بر دستان نحیفش بوسه بزنم… گفت ننه اینا پول پاک کردن زعفرونه چندین شب زعفرون پاک کردم تا این قدر شده، انشاالله برات برکت داشته باشه …

من که همه چیز رو به انکار و سخره می گیرم اون روز برکت رو با تمام وجودم لمس و درک کردم. ببخشید طولانی شد، خواستم حال خوب اون روز رو با شما به اشتراک بذارم. روزگارتون پر برکت…

Marderooz

29 Dec, 05:59


https://marde-rooz.com/130167/
مخالفان جمهوری اسلامی، با هم نجنگید

Marderooz

23 Dec, 15:22


https://marde-rooz.com/130140/


مهم نیست این حرکتها اسم شون چیه یا چقدر بیشتر یا کمتر می تونین انجام بدین ولی نشونه نرمش و استقامت کلی بدن هستن…

Marderooz

21 Dec, 16:10


https://marde-rooz.com/130132/

گوشه ای از مهمانی شب یلدا در خانه دوستان. صاحبخونه قرار شد نور چراغ سقف را کم کنه تا شروع کنیم به حافظ خوانی …

Marderooz

20 Dec, 15:55


https://marde-rooz.com/130119/

به این سوال تاکنون بیش از ۱۳۰۰ نفر در شهرهای مختلف کشور جواب دادند. با وجود تفاوتهای قیمت هزینه زندگی در نظرات، دو موضوع بیشتر از بقیه جلب توجه می کند:

یکی بی در و پیکر بودن قیمت کالاهای مصرفی در هر شهر و محله است. دیگری حذف آشکار بَرجها برای پرداختنِ خرجها است …

حوصله داشتید نگاهی بیاندازید.

Marderooz

18 Dec, 15:23


https://marde-rooz.com/130116/
ایران، اکنون

Marderooz

17 Dec, 05:25


https://marde-rooz.com/130108/
روانشناسی پول

در دنیای قدیم اکثریت بشر تقریبا هیچ چیز نداشتند برای همین تصوری خارق العاده و عجیب از افراد ثروتمند در هر شهر و دیار وجود داشت.

اما بخصوص در طی یک قرن گذشته تولید ثروت در جهان به خاطر تولید انبوه کالاها در کارخانه ها و گسترش خدمات در تمامی عرصه های مصرفی، زیاد شده است.

هر چه ثروت یک جامعه بیشتر می شود با وجود اینکه بخش بزرگی از آن نصیب ثروتمندان می شود ولی درصدی از آن وارد جامعه نیز می گردد که به خودی خود زمینه فرصت برای ثروتمندان جدید را فراهم می کند.

اغلب ثروتمندان جدید جوامع یا با سخت کوشی، شانس و ریسک به موقعیتی که دارند رسیده اند یا تحصیلات عالیه در دنیای پزشکی، وکالت و دنیای اکتشافات تکنولوژی توانست آنها را وارد دنیای متمولین سازد. شکی نیست که زیرکی، تقلب، حرص و نامردی نیز به همان نسبت، ثروتمندان جدید آفریده است.

دنیای اینترنت با نشان دادن زندگی انواع بیکران افراد متمول، میل داشتن وضع مالی بهتر را شیوع جهانی داده است. بی دلیل نیست صدها هزار کتاب با تیترهایی نظیر چگونه ثروتمند شویم یا فلان میلیاردر چه خصوصیات و شگردهایی داشته است وارد بازار شده است.

کتابی که معرفی می کنیم تاکنون ۶ میلیون نسخه از آن خریداری شده است جزو مفیدترین کتابها است که درون این هیاهوی عظیم می توانید بیابید.

این کتاب سعی می کند شرح دهد که هزاران میلیونری که در هر شهر بزرگ وجود دارند ضرورتا بسیار با هوش یا بسیار بی پرنسیپ نبوده اند.

افراد عادی با درک و هوش عادی هم می توانند در ترکیبی از شانس، تشخیص فرصت ها، به مرور به یک تعادل و امنیت اقتصادی اولیه برسند که به خودی خود فرصت افزایش سریعتر ثروت را فراهم می کند.

در این کتاب یک تعریف از ثروتمند بودن شده است که با تعریف ثروت در جامعه و فرهنگ و سنت فرق دارد.

نویسنده کتاب سعی کرد رفتارها و انگیزه های روانشناسانه افراد موفق را مورد توجه قرار دهد… به نظر او مهمترین چیز در مسیر ثروتمند شدن این است که یاد بگیریم فقط و فقط انگیزه ما از ثروتمند شدن، رسیدن به یک وضعیت توانا برای رسیدن به خواسته هایی باشد که برای ما امنیت و آرامش خواهد آورد:

“The ability to do what you want, when you want, with who you want, for as long as you want, is priceless. It is the highest dividend money pays.”

« پولدار می شویم تا توانایی این را داشته باشیم هر کاری که قصد داریم را هر وقت که می خواهیم و برای هر مدتی که می خواهیم انجام دهیم» این تعریف ساده از ثروت و تاثیرش بر روح و روان ما قابل ارزش گذاری نیست.

Marderooz

16 Dec, 13:56


https://marde-rooz.com/127321/
لاس زدن دقیقا چیست؟

آیا لاس زدن غیرمحترمانه است و به خودی خود هدفش توهین به شعور و شخصیت زنان است؟

قدیمترها که آشنایی های قبل از ازدواج ممکن و مرسوم نبود، لاس زدن محدود می شد به نظر بازی و تعقیب و گریز نگاه های بین یک زن و مرد… رفتاری که در بسیاری از اشعار و غزلهای عاشقانه ایرانی نیز بازتاب داشته است.

کلمه متداول شده آن در زبان انگلیسی « فلرتینگ» است که البته برعکس اصطلاح «لاس زدن»، بار منفی ندارد.

سوال این است که آیا لاس زدن می تواند از راه و فرمول درست صورت بگیرد؟.

لاس زدن نوعی بازیگوشی عامدانه است که قرار است موجب افزایش حس جذابیت عاطفی بین یک زن و مرد شود.

قسمت سر به سر گذاشتن طرف مقابل بهتر است حس جنسی نداشته باشد. مثل سر به سر گذاشتن و خیط کردن یک دوست برای خندیدن و لحظات شاد داشتن.

ولی قسمت دوم لاس زدن مشخصا به جنس مخالف بودن طرف مقابل بهتر است اشاره کند. البته بدون اینکه منجر به توهین یا بی احترامی باشد.

برای مثال لاس زدن بازیگوشانه یک زن می تواند اینگونه باشد که: «لباست خیلی بهت میاد. یادمه مادربزرگم هم همچه لباسی داشت».

اما وقتی تبدیل به توهین می شود که بگویید: « این لباست تو رو شبیه پیر پاتالها کرده»

Marderooz

12 Dec, 17:58


https://marde-rooz.com/130095/
خاورمیانه همیشه اینطور نبوده است

نگرانی های تک تک شما منطقی است از اینکه سوریه ممکن است در تسلط یک گروه خشن و افراطی دیگر قرار بگیرد ولی یادمان نرود که خاورمیانه همیشه اینطور نبوده است. همین دمشق و بیروت و بغداد و تهران برای خودشان دنیای کاملا متفاوتی بودند.

به نظر محدود و خوشبینانه من، مردم بحرانزده خاورمیانه با جان و دل پی برده اند که راه صلح و بهروزی از طریق خشونت و انتقام به دست نخواهد آمد. بر اساس شواهدی که در عربستان و کشورهای عربی دیگر می شود سراغ گرفت امیدواری خیلی غیرواقعی نیست.

ضمن اینکه قرار نیست سرزمین های استبداد زده منطقه بلافاصله تبدیل به بهترین جوامع مدنی شوند. زمان خواهد برد و به مرور از رفتار مطلق گرایانه و سیاه و سفید دیدن زندگی فاصله خواهند گرفت.

این نگاه امیدوارانه به خاورمیانه قطعا تنها نظر نیست و هزاران دلیل هنوز وجود دارد که منطقه دوباره به خشونت و استبداد مخوف برگردد.

Marderooz

11 Dec, 16:24


https://marde-rooz.com/130072/
دو نفر اصلی که مقصر طلاق هستند؟


اسم من رویا است، ۸ ساله که ازدواج کردم، همسرم یک فرد خود شیفته است و بسیار دید بالا به پایینی داره. ادبیاتش بسیار تحقیر آمیزه، مثلا هر سوالی ازش بپرسی اول یه نیشخندی به نشانه تحقیر میزنه بعد جواب میده. دیگه دوسش ندارم، از اولشم اونطور عشقی بین ما نبود. الان که دیگه دل به دریا زده ام برای جدایی دارم فکر میکنم.

یک مرد واقعی چگونه است؟
آیا بلده محبت کنه؟
آیا جنسیت زده نیست؟
آیا زن رو فقط برای سکس نمی بینه؟
آیا میشه بهش اعتماد کرد؟
میشه در کنارش استقلال مالی داشت؟
میشه تحقیر نکنه؟

Seen by مجله مرد روز at 10:46 PM Seen by مجله مرد روز at 10:46 PM Seen by مجله مرد روز at 10:46 PM Seen by مجله مرد روز at 10:46 PM Seen by مجله مرد روز at 10:46 PM

رویای عزیز متاسفیم که تجربه ناخوشایندی از همسرتان دارید ولی سوالاتی که مطرح کردید حاکی از آن است که به خاطر تجربه تلخ زناشویی به یک حکم قطعی و منفی از همه مردان ایرانی رسیدید.

اگر شما یک زن تربیت شده در جامعه ایران هستید و مشخصات مثبتی در خودتان می بینید شک نکنید که مردان با خصلت های خوب شبیه شما هم در همین جامعه پرورده شده اند.

در ضمن اجازه دهید این نکته ساده و اصولی را یادآوری کنیم که متاسفانه هر دوی شما باعث شکل گیری یک رابطه زناشویی غلط و نامناسب هستید. انتخاب و تصمیم خودتان بوده است.

رابطه های زیادی وجود دارند که به دلایل مختلف، سرانجام خوشایندی ندارند. برای همین فکر جدایی یکی از تصمیمات منطقی می تواند باشد.

با این وجود اگر امکانش هست سعی کنید بدون خشم یا ایجاد سوتفاهم، در حد ممکن به صورت آرام و منطقی در باره مشکلاتی که بین شما هست و موضوع طلاق با هم حرف بزنید.

شاید بتوانید براساس موقعیت و گفتگوی صریح و دقیق، فرصتی دوباره به هم بدهید تا تفاهم و مهر زناشویی بین شما ایجاد شود.

FacebookTwitterBalatarinTelegramWhatsAppEmail
اسم من رویا است، ۸ ساله که ازدواج کردم، همسرم یک فرد خود شیفته است و بسیار دید بالا به پایینی داره. ادبیاتش بسیار تحقیر آمیزه، مثلا هر سوالی ازش بپرسی اول یه نیشخندی به نشانه تحقیر میزنه بعد جواب میده. دیگه دوسش ندارم، از اولشم اونطور عشقی بین ما نبود. الان که دیگه دل به دریا زده ام برای جدایی دارم فکر میکنم.

یک مرد واقعی چگونه است؟
آیا بلده محبت کنه؟
آیا جنسیت زده نیست؟
آیا زن رو فقط برای سکس نمی بینه؟
آیا میشه بهش اعتماد کرد؟
میشه در کنارش استقلال مالی داشت؟
میشه تحقیر نکنه؟



رویای عزیز متاسفیم که تجربه ناخوشایندی از همسرتان دارید ولی سوالاتی که مطرح کردید حاکی از آن است که به خاطر تجربه تلخ زناشویی به یک حکم قطعی و منفی از همه مردان ایرانی رسیدید.

اگر شما یک زن تربیت شده در جامعه ایران هستید و مشخصات مثبتی در خودتان می بینید شک نکنید که مردان با خصلت های خوب شبیه شما هم در همین جامعه پرورده شده اند.

در ضمن اجازه دهید این نکته ساده و اصولی را یادآوری کنیم که متاسفانه هر دوی شما باعث شکل گیری یک رابطه زناشویی غلط و نامناسب هستید. انتخاب و تصمیم خودتان بوده است.

رابطه های زیادی وجود دارند که به دلایل مختلف، سرانجام خوشایندی ندارند. برای همین فکر جدایی یکی از تصمیمات منطقی می تواند باشد.

با این وجود اگر امکانش هست سعی کنید بدون خشم یا ایجاد سوتفاهم، در حد ممکن به صورت آرام و منطقی در باره مشکلاتی که بین شما هست و موضوع طلاق با هم حرف بزنید.

شاید بتوانید براساس موقعیت و گفتگوی صریح و دقیق، فرصتی دوباره به هم بدهید تا تفاهم و مهر زناشویی بین شما ایجاد شود.

Marderooz

09 Dec, 15:50


https://marde-rooz.com/130080/
چه کسانی نگران سقوط بشار اسد هستند؟

امیدواریم این قرار شهروندی بین همه مخالفین جمهوری استبداد مذهبی شکل بگیرد که: « تا مادامیکه ج. ا بر ایران تسلط دارد تفاوت های سالم و طبیعی بین خود را موقتا کنار بگذاریم و بر علیه ظلم حکومت مذهبی و عبور از آنها متحد شویم»

Marderooz

05 Dec, 17:01


https://marde-rooz.com/106799/
می‌خواهم یک نفر دیگر باشم


سلام. من چهل و چهار ساله هستم. فرصت های زیادی داشتم که اگر کمی ریسک می کردم یا شانس می آوردم مسیر زندگی ام تغییر می کرد.
الان ولی افسوس می خورم چون از این موقعیت زندگی ام راضی نیستم.

مدتی است خودم را جای دیگران می گذارم. دیگرانی که تصمیم بهتر گرفتند. درسی دیگر خواندند. انتخاب دوست یا همسرشان متفاوت بود. آیا این توقعی که از خودم و زندگی دارم غلط است؟

امیر عزیز

این تصور و احساسی که از زندگی خودت داری یک واکنش همگانی است چون ذات ما انسانها زیاده خواه است. مطمئن باش همه افرادی که دوست داری جای آنها باشی هم از موقعیتی که دارند ناراضی اند.

در هر مسابقه ورزشی آنکه نفر سوم می شود هم ناراضی است و افسوس می خورد چرا کمی بیشتر تلاش نکرده است. نفر دوم هم پشیمان است که چرا به خاطر یک ذره تفاوت، نفر دوم نشده است و نفر اول هم ناراحت است چرا نتوانسته رکورد این مسابقه را بشکند.

این افسوس ها و آرزوها معمولا در میانسالی بیشتر بروز می کند چون در جوانی فکر می کردیم فرصت بیشتر خواهیم داشت برای آنچه که می خواهیم باشیم.

بدون شک همه انتخاب ها و تصمیمات ما اشتباه نبود. خطاهایی را هم مرتکب نشدیم که ناشی از وجود منحصر به فرد تک تک ما است.

ما هر کاری بکنیم و هر وضعیتی داشته باشیم راضی نخواهیم بود. اگر این حقیقت را در نظر بگیریم می شود نگاه مهربانتر و محترمتر به خودمان داشته باشیم.

Marderooz

30 Nov, 05:31


https://marde-rooz.com/129993/
سردترین شهر دنیا

شهر « یاکوتسک» در شمال روسیه میانگین سرمایش منهای ۳۸ درجه است و روزهای منهای ۷۱ درجه هم دارد. اهالی بومی اش از حدود ۱۳۰۰ سال قبل مهاجرین مغول بوده اند که با بومیان سیبری ترکیب شده اند.

بومیان این شهر سال نو را در تابستان کوتاه ولی نسبتا گرم شان جشن می گیرند. آنها در روز عید آتش درست می کنند و به احترام و قدردانی از شروع سال جدید، رقص و پایکوبی می کنند و البته هیچ گله ایی هم از سرما ندارند.

وجود معادن گاز و نفت و طلا باعث شده است که شهر از رونق اقتصادی پر جنب و جوشی برخوردار باشد. با این وجود اهالی شهر به خوبی مطلع هستند که زندگی درون یک محیط بسیار سرد محدودیت و ریسک های واقعی دارد.

اگر در زمستان با ماشین در حال رفت و آمد باشند و به هر دلیلی وسیله حمل و نقل شان درون جاده های اطراف و بیرون شهر از کار بیفتد خطر مرگ برای شان حتمی است.

در حالت عادی در فصل طولانی زمستان که ۷ ماه از سال را در برمی گیرد یا اصلا از ماشین های شان استفاده نمی کنند و می گذارند یخ بزند یا چاره ایی ندارند جز اینکه ماشینها را تمام مدت روشن نگه دارند.

شهر « یاکوتسک» در شمال روسیه میانگین سرمایش منهای ۳۸ درجه است و روزهای منهای ۷۱ درجه هم دارد. اهالی بومی اش از حدود ۱۳۰۰ سال قبل مهاجرین مغول بوده اند که با بومیان سیبری ترکیب شده اند.

بومیان این شهر سال نو را در تابستان کوتاه ولی نسبتا گرم شان جشن می گیرند. آنها در روز عید آتش درست می کنند و به احترام و قدردانی از شروع سال جدید، رقص و پایکوبی می کنند و البته هیچ گله ایی هم از سرما ندارند.

وجود معادن گاز و نفت و طلا باعث شده است که شهر از رونق اقتصادی پر جنب و جوشی برخوردار باشد. با این وجود اهالی شهر به خوبی مطلع هستند که زندگی درون یک محیط بسیار سرد محدودیت و ریسک های واقعی دارد.

اگر در زمستان با ماشین در حال رفت و آمد باشند و به هر دلیلی وسیله حمل و نقل شان درون جاده های اطراف و بیرون شهر از کار بیفتد خطر مرگ برای شان حتمی است.

در حالت عادی در فصل طولانی زمستان که ۷ ماه از سال را در برمی گیرد یا اصلا از ماشین های شان استفاده نمی کنند و می گذارند یخ بزند یا چاره ایی ندارند جز اینکه ماشینها را تمام مدت روشن نگه دارند.

Marderooz

28 Nov, 14:05


https://marde-rooz.com/129986/
رقصِ زندگی را یاد بگیریم

مسیر قدیمی و سنتی آشنایی بین زن و مرد مثل رقصی بود که حرکات و چرخش ها و قدم هایش را قدرتی که جامعه به مرد می داد تعیین می کرد. در دنیای قدیم مرد حق سواد و کار در بیرون و آموختن انواع شغلها را داشت. این فقط ما مردان بودیم که قاضی و روحانی و شاعر و فیلسوف و دانشمند و بازرگان و معلم و دکتر می شدیم و طبیعتا فرصت رشد شخصیت هم پیدا می کردیم.

تحولات اجتماعی سریع و وسیعی در نیم قرن گذشته صورت گرفت که باعث شد ماجرای آشنایی زنان و مردان به شکل سنتی و قدیمی دیگر کاربرد نداشته باشد چون موقعیت و استقلال و قدرت زنان در همین اواخر به شدت تغییر کرده است.

دیگر نمی شود براساس موقعیتی که زندگی قدیم برای مردان و زنان تعیین کرده بود رفتار کرد. اکثریت دختران و زنان این دور و زمانه دیگر بیسواد و بی « چاره» نیستند که تنها راه ازدواج شان، نشستن در خانه و منتظر خواستگار باشد. آنها مثل مردان، حق تحصیل و کار و تخصص و انتخاب پیدا کردند.

بدون تردید افزایش قدرت و استقلال زنان در کوتاه مدت به نفع ما مردان نیست ولی به مرور همانطور که سواد، تجربه، قدرت و ثروت در طی قرنهای متمادی باعث شد ما مردان سازندگان جامعه باشیم و نقش قاضی و روحانی و شاعر و فیلسوف و دانشمند را ایفا کنیم زنان هم با سرعتی چشمگیر دارند موقعیت و فرصت بیشتر برای ساختن جامعه و رشد خودشان را فراهم می کنند.

ما مردان چه زودتر ریتم این رقص جدید زندگی را یاد بگیریم به نفع ما است. مرام های آشنایی زن و مرد دنیای کنونی را بفهمیم و درک کنیم. ما مردان بهتر است از تغییرات جدید نترسیم و دست از گله و شکایت به خاطر از دست رفتن روزگار قدیم، سنت قدیم و حساب و کتاب های قدیم برداریم.

Marderooz

27 Nov, 15:16


https://aeon.co/videos/why-it-takes-more-than-a-lifetime-to-truly-understand-a-single-meadow

Marderooz

27 Nov, 15:15


https://marde-rooz.com/129972/

امریکا مفیدتر از ۱۲۴ هزار پیغمبر بوده‌است.

همیشه بدی های امریکا تبلیغ شده است ولی تقریبا هیچوقت این حقیقت مطرح و تبلیغ نشد که ۸۰ درصد دستاوردهای عمومی بشر در زندگی در طی ۱۰۰ سال گذشته سیاره ما در امریکا اختراع و اکتشاف شده است.
از برق و مایکروویو و هواپیما تا داروی مرض قند و صدها داروی حیاتبخش و هزاران وسیله حیاتی و مفید تا همین اینترنت و فیسبوک و …
این بدین معنا نیست که مسیر شکل گیری و عظمت امریکا بدون زور و ظلم و نابرابری نبوده است. مردم امریکا ولی همواره سد اول مبارزه با حرص و آز سرمایه داری خودشان بوده اند.
روشنفکران و فعالین اجتماعی امریکا همراه رسانه هایی امریکا با نقد مداومِ ضعف های سیستم سیاسی از طریق تقویت و تثبیت قوانین و حقوق شهروندی، مداوم بلندپروازی و جنگ طلبی، بخش خشن تر سرمایه داری امریکا را محدود کرده اند. اگر وقت و حوصله داشتید به این فیلم مستند ساده ۱۱ دقیقه ایی نگاهی بیاندازید که در آن به یک دهکده بسیار کوچک زیست شناسان امریکایی از حدود ۱۰۰ سال پیش تاکنون می پردازد که مشغول بررسی طبیعت یک جلگه کوچک درون یک دره کوهستانی هستند. در این مستند کوتاه، کارهای ساده و معمولی یک زیست شناس ۷۴ ساله امریکایی را می بینید که از ۱ سالگی همراه والدینش به آنجا آورده شد. او تابستانها به این کمپ زیست شناسی می آمد. مردی که ۵۳ سال است همچنان هر سال مشغول ثبت زندگی پرندگان، گلها و طبیعت درون دره ایی است که مدام تغییر می یابد. درون خانه تحقیقاتی اش، تابستان هر سال همسر و خانواده پسرش همراه نوه ۱۳ ساله شان آرام و بدن هیچ ادعایی، مشغول ثبت و شناخت مداوم دشت و جلگه کوچک هستند. بخش بزرگی از تحولات و پیشرفت امریکا روی دوش جمعیت وسیعی از این نوع آدمها در همه زمینه ها است که در درون فرهنگ و آموزش و پرورش امریکا ایجاد می شوند.

Marderooz

25 Nov, 04:07


https://marde-rooz.com/129930/
چرا موجود زنده اشتباه می‌کند


اشتباه به شکل وسیع و همه گیر در همه موجودات زنده اتفاق می افتد. هر کدام شان با کوچکترین غفلت شکار می شوند. با هر خطایی که در لحظه صورت می گیرد ممکن است فرزندان شان از بین بروند. مریض و زخمی شوند. راه گم می کنند و غذای لازم به دست شان نرسد.

اشتباهات موجود زنده فردی و مختص یک نوع خاص نیست. پرنده ها به صورت تنها یا گروهی اشتباها برای رفتن به سمت نوری که توجه شان را جلب می کند به پنجره های آپارتمانهای جهان می خورند و می میرند.

اشتباه برای ما انسانها نیز شبانه روز اتفاق می افتد. از تصادفات رانندگی تا قضاوت های اشتباه یا تصمیمات غلط روزانه ایی که مرتکب می شویم.

با اینکه قوانین علم فیزیک و شیمی اشتباه ناپذیر هستند اما وقتی همین قوانین به شکل ذرات اتم و سلول ها یا ترکیبات شیمیایی در بدن موجود زنده قرار می گیرد دچار خطا می شوند.

سلول بدن انسان بر طبق قانون تقسیم سلولی باید تقسیم شود و تکثیر شود ولی وقتی شرایط زیستی یا سن یا موقعیت تغذیه یا آب و هوای موجود زنده تغییر می کند کارخانه سلول سازی اش دچار اشتباه می شود و سرطان شکل می گیرد.

بیماری مننژیت خطای سلول های دفاعی بدن است که نمی تواند شباهتی که مننژیت با ملکولهای بدن دارد را درست تشخیص دهد. ویروس ها و باکتری ها راه های نفوذ به سیستم دفاعی موجود زنده را در طول تاریخ حیات مدام فریب داده اند.

نهنگ ها در ساحل گیر می کنند. پرنده ها حتی دیده شده که توپ سفید گلف را با تخم مرغ خود اشتباه می گیرند و روی آنها می نشینند.
نظریه جدید می گوید اشتباه درون حیات وجود دارد چون همه ای ترکیب سلولها و مواد شیمیایی درون بدن موجود زنده »هدفمند» شده است. می خواهد بقایش را حفظ کند. می خواهد برای تولید مثل ریسک کند. می خواهد برای تطبیق با وضعیت جدید محیط، کاری بکند که طبیعتا قرار نیست انجام دهد.

حیات و بقایش دنبال راه گریز از قانون قطعی فیزیک و شیمی هستند. راه گریزی که عملا باعث شده ۹۵ درصد انواع جانوران که روی زمین شکل گرفتند از بین بروند. اما حیات به هر حال از درون خطاها ها و ریسک ها، رستگاری اش را ادامه داده است.

این نظریه جدید یعنی « اشتباه درون حیات» به دیدگاه سنتی تفکر علمی و فلسفی که همه چیز را در ارزش گذاشتن و بد و خوب دیدن خلاصه می کند تضاد دارد چون بخش قابل توجهی از دلیل ماندگاری انواع موجودات زنده ناشی از اشتباه هم می باشد.

شناخت بیشتر در باره خطای ذاتی و فراگیر در درون موجود زنده شاید روزی به این جواب دست یابد که هدف اصلی حیات چیست؟


Life makes mistakes

Marderooz

23 Nov, 13:03


https://marde-rooz.com/129945/
دلایل مجرد ماندن بعد از ۳۵ سالگی

دلایل برای مجرد ماندن هم زیاد است هم سالم و طبیعی اما دو ویژگی مهم باعث می شود مجردها بعد از ۳۵ سالگی، توانایی پایان دادن به مجردی برای شان خیلی سخت شود.

ترس از تغییر

بسیاری از مجردها تجربیات تلخ و ناگوار در زندگی عشقی خود داشته اند و به مرور به این تصمیم جدی می رسند که دیگر نمی خواهند به هیچ وجه اذیت شوند.

آنها یاد می گیرند بعد از ۳۵ سالگی، خود را با وضعیت مجردی تطبیق می دهند. عادتها و موقعیت هایی برای خودشان تهیه می بینند که راضی کننده است. حوصله ریسک و تغییر در آنها مدام کمتر می شود.

در این حالت از مجردی اگر هم فرصت آشنایی برای شان فراهم شود محافظه کارانه پشت حریم آرامی که درست کردند می ایستند و میلی برای تغییر و تطبیق نشان نمی دهند.

ترس از تغییر، ترس از به هم خوردن مجدد رابطه ایی که می خواهند شروع کنند و بقیه نگرانی ها، آنها را غیر قابل انعطاف تر می سازد.

« اومدی همه زندگی که برا خودم ساختم رو به هم بزنی؟»
« تجربه زندگی به من نشون داده راهی که انتخاب کردم درست تره»
« اصلا اون کی هست که بخواد به من بگه چیکار کنیم درسته؟»
« این هم مثل بقیه است»

در جستجوی یار کامل بی عیب

یافتن فردی زیبا و با هوش و با شعور کامل تنها شانسی است که به آن تکیه می کنند و به ناگزیر روز به روز به لاک خیالاتی که برای خود ساخته اند پناه می برند.

متاسفانه دیر یا زود می فهمند که توقع شان بیشتر برای حفظ مجردی است است که به آن خو کرده اند.

Marderooz

19 Nov, 16:53


https://marde-rooz.com/129913/
تمرین دمبل گرد

دمبل گرد مدتی است استفاده از آن برای تمرین ورزشی و حتی بدن سازی مورد توجه جهانی قرار گرفته است. ماهیچه های مختلفی که می تواند از این وسیله بهره ببرد خیلی شبیه ورزش میل گیری ایرانی است با این تفاوت که نیاز به آموزش ندارد. تهیه دمبل گرد مهیاتر است. هرگز خراب نمی شود یا احتیاج به مراقبت و تعمیر ندارد.

این وسیله ورزش بدنی، قدرت و فشار دست و پنجه را افزایش می دهد که به کل سلامتی جسمی ربط پیدا خواهد کرد.

دومین قابلیت این ورزش، استفاده از انرژی گریز از مرکزی است که دمبل گرد ایجاد می کند. رها کردن دمبل به هر سمت ممکن سمت و کنترل انرژی ایجاد شده آن باعث می شود ستون اساسی بدن توانایی تعادل بیشتری را به دست آورد.

حتما می توانید مجموعه متنوعی از ورزشهای مربوط به دمبل گرد را بر اساس وضعیت و نیاز بدن خودتان، در اینترنت جستجو کنید.

Marderooz

17 Nov, 14:18


زیر پتو چشمانم را بستم که خوابم ببرد اما نفسم تنگ شد. بلند شدم و رفتم کنار پنجره. منتظر بودم چشمهایم سنگین شود. به افق مه آلود نگاه کردم، جایی که دریای تیره به آسمان لاجوردی تبدیل میشد. مرز میان شان دقیق معلوم نبود. مانند مرز بین ساحل و دریا که هیچگاه مشخص نیست.

درست وقتی که خواستم پنجره را ببندم روی سطح دریا، نزدیک ساحل چیزی دیدم. سرم را از پنجره بیرون بردم و بیشتر دقت کردم. انگار بدنی روی آب شناور بود و نزدیک ساحل، موجها بازی اش میدادند. شبیه کسی که غرق شده باشد بیحرکت بود. با همان پیژامه و عرقگیر از در آپارتمان بیرون رفتم. توی راه پله دویدم. در همان پاگرد جلوی آسانسور به گلدان روی جا کفشی همسایه خوردم و گلدان پخش زمین شد.

از طبقه همکف، از جلوی آسانسور تا ساحل را یک نفس دویدم. جلوی موجهای بیجانی که به ساحل میرسید ایستادم و به دنبال آن نقطه گشتم که جنازه به چشمم خورده بود. باد شدیدی می وزید و بازوهایم را محکم گرفته بودم. عرقگیر نازکم به تنم چسبیده بود. داشتم می لرزیدم.

توی ساحل راه رفتم تا اینکه بالاخره دیدمش. در انتهای مسیر موجها، دمر افتاده بود و صورتش توی شن های خیس ساحل فرو رفته بود. روی بدنش هیچ جای زخمی نبود فقط آن خالکوبی پایین کمرش به چشم میآمد.

بدن سفیدش باد کرده بود. بالای سرش ایستاده بودم. با پا بدنش را تکان دادم تا برگردد اما خیلی سنگین بود. ترسیده بودم. حس کردم موجها شدیدتر شده اند و دارند جنازه را باز توی دریا می کشند. خم شدم شانه او را از روی شنها بلند کردم و کمی بالا کشیدم و چرخاندم تا بدنش برگشت. موج دوم و سوم تمام بدنش را شست و از شن پاک شد، اما صورت جنازه هنوز پوشیده از شن بود. کمی آب روی صورتش ریختم.

ناگهان شناختم. زن جوان با دهان باز همانطور جلوی پاهایم افتاده بود و خیره به آسمان مهتابی نگاه میکرد. خیرگی اش مثل همان شبی بود که به خانه ام آمد و روی تختم به ترکهای سقف و لکه های نم روی کاغذ دیواری بنفش کمرنگ نگاه میکرد.

هنوز پوست سفید گل انداخته اش مثل همان شب بود، بجز قسمتی از گونه ها که زیادی کبود بود، انگار چندین مشت به صورتش خورده بود.

موهای سیاهش روی شن های ساحل، اطراف سرش ریخته بود. انگشتان باریکش آنقدر خیس خورده بود که چروک شده بود. توی سفیدی چشمهایش شن رفته بود. آن شب هم وقتی کارمان تمام شد، گوشه تخت مچاله شد و گریه کوتاهی سر داد. وقتی داشت با لبه ملافه، ریمل را از روی گونه هایش پاک میکرد گفت:« چرا این کارو با خودم میکنم؟ همیشه گریه صورتم رو زشت میکنه».

موقع رفتن بخاطر گریه زاری، پول زیادی از من نگرفت. شاید هم دلش برایم سوخته بود، چون تمام شب بخاطر چکه شیر دستشویی و شام سبکی که برایش پختم غر زده بود، اما هر بار سریعا با بوسه های پشت سرهم، به گمان خودش از دلم درآورده بود.

میگفت هیچوقت پیش نیامده صاحب یکی از کشتی های تفریحی اطراف جزیره سراغش بیاید. می گفت عاشق دریاست و از ملوان های قوی هیکل و مسافران ناشناخته خارجی خوشش می آید.

حالا معلوم نبود بعد از زنگ زدن به پلیس جزیره چه اتفاقی برایم می افتاد. ممکن بود حتی خودم متهم شوم. مخصوصا اگر کسی شهادت می داد که قبلا مرا با آن زن دیده است. هوا داشت روشن میشد. آخرین رمق های شب بود. آن شب هم به گمانم همین وقتها بود که رفت.

پاهایش را گرفتم و او را به سمت دریا کشیدم. وقتی روی آب شناور شد مقداری کنارش شنا کردم و او را به موجها سپردم. بعد به ساحل برگشتم و بدون اینکه پشت سرم را نگاه کنم رفتم سمت مجتمع.

سکوت را فقط موجهای دریا می شکستند. مجتمع ما همیشه به اندازه یک قبر هفت طبقه، تاریک و ساکت است. در راه پله هنوز کسی نفهمیده بود چه بلایی سر گلدان آمده است.

از پنجره راه پله، دریا و ساحل را نگاه کردم. هیچ خبری از جنازه نبود. تنها رد قدم هایم آنجا مانده بود. لباسهای خیسم را درآوردم. وقتی به رختخوابم رفتم باز هم بیخوابی سراغم آمد. هوا دیگر داشت روشن میشد که از جایم برخاستم و پتو را کنار زدم. رفتم شیر دستشویی را شل بستم و به رخت خوابم بازگشتم. شیر دوباره به چکه کردن افتاده بود اما من به ترکهای سقف خیره شده بودم.

Marderooz

17 Nov, 14:17


https://marde-rooz.com/129898/
انگار چندین مشت به صورتش خورده‌بود

آن شب شیر دستشویی دیگر چکه نکرد. واشر فرسوده اش را عوض کرده بودم. آپارتمانم بعد از سالها دیگر صدای اضافه ای نداشت. تنها صدای مبهم موجهای دریا را می شنیدم. روی تخت دراز کشیدم. با اینکه جایم حسابی گرم و نرم بود، اما خوابم نمی برد.

زیر پتو چشمانم را بستم که خوابم ببرد اما نفسم تنگ شد. بلند شدم و رفتم کنار پنجره. منتظر بودم چشمهایم سنگین شود. به افق مه آلود نگاه کردم، جایی که دریای تیره به آسمان لاجوردی تبدیل میشد. مرز میان شان دقیق معلوم نبود. مانند مرز بین ساحل و دریا که هیچگاه مشخص نیست.

درست وقتی که خواستم پنجره را ببندم روی سطح دریا، نزدیک ساحل چیزی دیدم. سرم را از پنجره بیرون بردم و بیشتر دقت کردم. انگار بدنی روی آب شناور بود و نزدیک ساحل، موجها بازی اش میدادند. شبیه کسی که غرق شده باشد بیحرکت بود. با همان پیژامه و عرقگیر از در آپارتمان بیرون رفتم. توی راه پله دویدم. در همان پاگرد جلوی آسانسور به گلدان روی جا کفشی همسایه خوردم و گلدان پخش زمین شد.

از طبقه همکف، از جلوی آسانسور تا ساحل را یک نفس دویدم. جلوی موجهای بیجانی که به ساحل میرسید ایستادم و به دنبال آن نقطه گشتم که جنازه به چشمم خورده بود. باد شدیدی می وزید و بازوهایم را محکم گرفته بودم. عرقگیر نازکم به تنم چسبیده بود. داشتم می لرزیدم.

توی ساحل راه رفتم تا اینکه بالاخره دیدمش. در انتهای مسیر موجها، دمر افتاده بود و صورتش توی شن های خیس ساحل فرو رفته بود. روی بدنش هیچ جای زخمی نبود فقط آن خالکوبی پایین کمرش به چشم میآمد.

بدن سفیدش باد کرده بود. بالای سرش ایستاده بودم. با پا بدنش را تکان دادم تا برگردد اما خیلی سنگین بود. ترسیده بودم. حس کردم موجها شدیدتر شده اند و دارند جنازه را باز توی دریا می کشند. خم شدم شانه او را از روی شنها بلند کردم و کمی بالا کشیدم و چرخاندم تا بدنش برگشت. موج دوم و سوم تمام بدنش را شست و از شن پاک شد، اما صورت جنازه هنوز پوشیده از شن بود. کمی آب روی صورتش ریختم.

ناگهان شناختم. زن جوان با دهان باز همانطور جلوی پاهایم افتاده بود و خیره به آسمان مهتابی نگاه میکرد. خیرگی اش مثل همان شبی بود که به خانه ام آمد و روی تختم به ترکهای سقف و لکه های نم روی کاغذ دیواری بنفش کمرنگ نگاه میکرد.

هنوز پوست سفید گل انداخته اش مثل همان شب بود، بجز قسمتی از گونه ها که زیادی کبود بود، انگار چندین مشت به صورتش خورده بود.

موهای سیاهش روی شن های ساحل، اطراف سرش ریخته بود. انگشتان باریکش آنقدر خیس خورده بود که چروک شده بود. توی سفیدی چشمهایش شن رفته بود. آن شب هم وقتی کارمان تمام شد، گوشه تخت مچاله شد و گریه کوتاهی سر داد. وقتی داشت با لبه ملافه، ریمل را از روی گونه هایش پاک میکرد گفت:« چرا این کارو با خودم میکنم؟ همیشه گریه صورتم رو زشت میکنه».

موقع رفتن بخاطر گریه زاری، پول زیادی از من نگرفت. شاید هم دلش برایم سوخته بود، چون تمام شب بخاطر چکه شیر دستشویی و شام سبکی که برایش پختم غر زده بود، اما هر بار سریعا با بوسه های پشت سرهم، به گمان خودش از دلم درآورده بود.

میگفت هیچوقت پیش نیامده صاحب یکی از کشتی های تفریحی اطراف جزیره سراغش بیاید. می گفت عاشق دریاست و از ملوان های قوی هیکل و مسافران ناشناخته خارجی خوشش می آید.

حالا معلوم نبود بعد از زنگ زدن به پلیس جزیره چه اتفاقی برایم می افتاد. ممکن بود حتی خودم متهم شوم. مخصوصا اگر کسی شهادت می داد که قبلا مرا با آن زن دیده است. هوا داشت روشن میشد. آخرین رمق های شب بود. آن شب هم به گمانم همین وقتها بود که رفت.

پاهایش را گرفتم و او را به سمت دریا کشیدم. وقتی روی آب شناور شد مقداری کنارش شنا کردم و او را به موجها سپردم. بعد به ساحل برگشتم و بدون اینکه پشت سرم را نگاه کنم رفتم سمت مجتمع.

سکوت را فقط موجهای دریا می شکستند. مجتمع ما همیشه به اندازه یک قبر هفت طبقه، تاریک و ساکت است. در راه پله هنوز کسی نفهمیده بود چه بلایی سر گلدان آمده است.

از پنجره راه پله، دریا و ساحل را نگاه کردم. هیچ خبری از جنازه نبود. تنها رد قدم هایم آنجا مانده بود. لباسهای خیسم را درآوردم. وقتی به رختخوابم رفتم باز هم بیخوابی سراغم آمد. هوا دیگر داشت روشن میشد که از جایم برخاستم و پتو را کنار زدم. رفتم شیر دستشویی را شل بستم و به رخت خوابم بازگشتم. شیر دوباره به چکه کردن افتاده بود اما من به ترکهای سقف خیره شده بودم.آن شب شیر دستشویی دیگر چکه نکرد. واشر فرسوده اش را عوض کرده بودم. آپارتمانم بعد از سالها دیگر صدای اضافه ای نداشت. تنها صدای مبهم موجهای دریا را می شنیدم. روی تخت دراز کشیدم. با اینکه جایم حسابی گرم و نرم بود، اما خوابم نمی برد.

Marderooz

16 Nov, 16:03


https://marde-rooz.com/129891/
سختی مرد بودن را با این ۲ رفتار آسان سازیم

دنیا نه تنها تغییر کرده بلکه بر سرعت تغییرات هم افزوده شده. متاسفانه ما مردان به صدها دلیل مختلف که بسیاری ربطی به شخص ما ندارد در حال قضاوت هستیم. همه ما مردان، در وهله اول جزو قبیله بزرگی قرار داده شده ایم که باید شرم کنیم از رفتار گذشتگان، باید به شدت خودمان را مهار کنیم مبادا که حکم خشن بودن و قدرت طلب بودن برای ما هم صادر شود.

برای همین بهتر است به جای رودرویی و مقاومت در برابر انواع قضاوتهای کلی که جز هدر دادن انرژی و تمرکز نیست، به ۲ رفتار شخصیتی تکیه کنیم که نه تنها فرصت می دهد کمتر و بهتر مورد قضاوت قرار بگیریم بلکه بیشتر از حد معمول مورد توجه نیز باشیم.

دنبال چیزی نباشیم جز رشد و موفقیت فردی

یک مرد بهتر است همه وقت و انرژی اش را واقعا صرف آرامش، شادی و موقعیت خودش بسازد. دنبال زن دلخواه بودن به طور غریزی شما را وا می دارد رفتاری ضعیفتر و ذلیل از خود بروز دهید. یک مرد باید به این حس طبیعی که حقش هم هست برسد که نیازمند زن مورد علاقه اش نیست بلکه لایقش است.

تعقیب موفقیت و سلامت و شادی، به خودی خود مرد را جذاب و خواستنی می سازد. زنان در طول تاریخ نشان دادند از مردی که دارد به هر شکل ممکن فریاد می زند من نیازمندم دوری می کند. شخصیت و موقعیتی از خود بسازید که نشان می دهد برآورنده نیاز دیگران هستید.

از لحظه ایی که واقعا و صمیمانه حس کنید مهمترین شخص زندگی تان، خودتان هستید بقیه اهداف زندگی نظیر ایجاد رابطه با دختر جذاب و دلخواه تا تحصیل و کار در مسیر این تمرکز فردی شما قرار می گیرند.

قدرتی که آرام و ساکت بودن ایجاد می کند

با همه وجود به این حالت رفتاری نزدیک شوید که کمتر حرف بزنید. خودتان شاهد هستید که چه عطشی برای ابراز وجود و خودنمایی و تلاش برای متمایز بودن وجود دارد.

اینترنت و شبکه های اجتماعی بمباران می شود از قضاوتها و تصمیمات و احساسات و سلیقه هایی که قصد و هدف اصلی اش این است که مرا ببینید. نیازمند بودن مرا به هر قیمتی شده ببینید.

سعی کنید تا حد ممکن در درون این محوطه طوفانی و هیجانزده، شنونده صبوری باشید. پس از مدتی می فهمید چون در این همهمه عمومی برای مورد توجه قرار گرفتن نیستید به طور طبیعی در معرض توجه قرار خواهید گرفت.

Marderooz

13 Nov, 15:57


https://marde-rooz.com/128730/
بعضی چیزها رو به زنها نگیم بهتره

وقتی زنی که دوست داریم و میخواهیم ازش تعریف کنیم هزینه اش رو نگذاریم زنهای دیگه بدهند:

– ندیدم زنی رو که مثل تو باهوش باشه
– واقعا برنخوردم به زنی که اندازه تو زیبا باشه
– مثل بقیه زنها نیستی که همش حواس شون به خودشونه
– خیلی با زنهای ایرانی فرق داری

غیرمستقیم کنترل شون نکنیم. می فهمند

– داریم میریم توی یه جمع ناآشنا. سعی کن لباس چشمگیر نپوشی
– اون پیرهن قرمزه رو نپوشی بهتره. دو سه نفر اونجا هستن که خیلی ندید بدید هستن

بقیه آدمها رو مخوف نشون ندیم

– اون دختره همکارت با همه می لاسه
– من یه مرد هستم و میدونم فکر و ذکر همه مردها چی هست
– به زنهای طلاق گرفته اعتماد نکن
– با زنهای شاغل نگرد.وقتی زنی که دوست داریم و میخواهیم ازش تعریف کنیم هزینه اش رو نگذاریم زنهای دیگه بدهند:

– ندیدم زنی رو که مثل تو باهوش باشه
– واقعا برنخوردم به زنی که اندازه تو زیبا باشه
– مثل بقیه زنها نیستی که همش حواس شون به خودشونه
– خیلی با زنهای ایرانی فرق داری

غیرمستقیم کنترل شون نکنیم. می فهمند

– داریم میریم توی یه جمع ناآشنا. سعی کن لباس چشمگیر نپوشی
– اون پیرهن قرمزه رو نپوشی بهتره. دو سه نفر اونجا هستن که خیلی ندید بدید هستن

بقیه آدمها رو مخوف نشون ندیم

– اون دختره همکارت با همه می لاسه
– من یه مرد هستم و میدونم فکر و ذکر همه مردها چی هست
– به زنهای طلاق گرفته اعتماد نکن
– با زنهای شاغل نگرد

Marderooz

11 Nov, 14:15


https://marde-rooz.com/129868/
چگونه پاسخ دهید که چرا هنوز مجردید

مجرد بودن وضعیتی نیست که باید برایش خجالت بکشید یا معذرت بخواهید یا احساس شرم کنید. مجرد بودن چه یک تصمیم باشد یا یک موقعیت ناخواسته، به هر حال یک واقعیت بسیار گسترده و عمومی در زندگی نسل های کنونی است.

با این وجود در هر جمع دوستانه یا فامیلی و حتی در محیط کار، آدمها به خودشان حق می دهند از شما بپرسند چرا هنوز مجردید؟ نمی ترسید دیر بشه؟ به فکرش هستی؟ وقت میگذاری برای پیدا کردن یک نفر و …

برای پاسخ به انواع این سوالها بهتر است در قدم اول روی نیات هر سوال کننده دقت کنید. به قول معروف مهم است بفهمید این سوال از کجا آب می خورد:

اگر قصد سوال کننده ایجاد شرم و انتقال حس بد به شما است و پشت سوالش یک قضاوت و حتی نیش و کنایه قرار دارد سعی کنید به جوابهای کوتاه رسمی بسنده کنید که در ضمن به طرف مقابل اشاره می کند که حریم شخصی ام را نشکنید:

* هنوز فرد دلخواهم رو پیدا نکردم
*بهتره در باره اش حرف نزنیم. ممنون
* الان بیشتر از همه دنبال تثبیت موقعیت فردی ام هستم.
* با لحن طنز و شوخی بگویید نگران نباش. حتما تو مراسم ازدواجم دعوت میشی

اگر سوال از طرف یک دوست یا یک عضو خانواده باشد که بر اساس نرم جامعه و تربیت عمومی، به هر حال برای مجرد بودن تان احساس نگرانی یا دلسوزی می کند جواب تان می تواند صمیمی و عاطفی باشد. راحت و محترمانه عکس العمل نشان دهید:

* می فهمم منظورت رو ولی جواب دادن به این سوال یا توجه ات، الان برام راحت نیست. معذبم میکنه
* خیلی راحت و صمیمی خاطر نشان کنید که مجرد بودن مزایای خودش را دارد.
* به هر شکلی که برای تان راحت است توضیح دهید که آدمها به دو نوع مجرد و متاهل تقسیم نمی شوند. هر کدام ما در درجه اول یک شخصیت کامل هستیم.

واکنش اصلی بهتر است این باشد که با هیچکس نجنگید یا سعی در اثبات برتری وضعیت تان نکنید. قضاوت ها و نیات شان را به رخ شان نکشید. آنها فقط بهتر است بفهمند وضعیتی که در آن هستید یک بخش از مراحل زندگی شما است.

Marderooz

10 Nov, 14:09


https://marde-rooz.com/129859/
انتخابات امریکا و درس‌هایی که «منِ ایرانی» آموخت

از نخستین انتخابات ریاست جمهوری امریکا ۲۳۶ سال میگذرد و آمریکایی‌ها تا بحال ۶۰ بار برای انتخاب رییس جمهور پای صندوق رفته اند. دموکرات‌ها از زمان تشکیل حزبشان ۲۳ بار برنده بوده اند و جمهوریخواهان تا بحال ۲۵ بار برنده بوده اند.

برداشت من این است که اکثریت جامعه‌ی امریکا، هنوز مذهبی ‌ و وفادار به ارزش‌های سنتی هستند. شاید تعجب کنید که در آمریکا از بیست‌هزار «شهر» تنها ده شهر با جمعیت بالای یک میلیون نفر وجود دارد و هفده هزار شهرش زیر ده هزار نفر است

متوسط جمعیت شهر در آمریکا ۶۵٠٠ نفر است. در آمریکا حدود نوزده هزار شهر یا روستا با جمعیت زیر بیست و پنج هزار داریم که محل سکونت حدود دویست میلیون آمریکایی است و اکثریت شان خیلی هم مذهبی هستند.

هرچه بیشتر میخوانم بیشتر شیفته‌ی این نظریه میشوم که اگر الیت دوراندیش و اندیشمندی داشته باشیم تحول ماندگاری انجام میشود. جنبش استقلال‌خواهی امریکا (۱۷۷۶) و انقلاب فرانسه (۱۷۸۸) تقریبا در یک زمان اتفاق افتاد. ولی میتوان تاثیر نوع نگرش پدران بنیانگذار امریکا را در پیشرفت این ملت دید. ساختار قانون اساسی امریکا به گونه ای است که علی رغم اکثریت مذهبی، دیکتاتوری بردار نیست.

قدرت ایران نوین هم مدیون بنیانگذارانی چون امیرکبیر، سپهسالار، فروغی، تیمورتاش، داور، رضاشاه،…است. اینها را کفتم که بگویم با این فرضیه که ایرانی لیاقت همین جمهوری اسلامی را دارد و مردم مقصرند یا خرافاتی‌اند یا ملت باید عوض بشوند ‌همداستان نیستم. ما همان پارسال در تظاهرات سراسری زن زندگی آزادی کار جمهوری اسلامی را یکسره کرده بودیم اگر اتحاد بر ضد آخوند واقعا شکل می گرفت.

علی رغم اینکه در انتخابات امسال جمهوریخواهان ریاست جمهوری و سنا و مجلس نمایندگان را برده اند ولی قدرتمندترین لیبرال دموکراسی جهان بیدی نیست که از این بادها بلرزد. به نظر من زیاده‌روی در چپ روی، نتیجه طبیعی اش همین چیزی است که رخ داد. غیر از این بود بایستی تعجب میکردیم.

Marderooz

09 Nov, 04:54


https://marde-rooz.com/129846/
رابطه‌هایی که هر دو طرف مثل خر یک فرضیه فلسفی رفتار می‌کنند

یک فیلسوف به نام جین برودن حدود ۶۰۰ سال پیش یک فرضیه را مطرح کرده است که به نام خودش تحت عنوان «تناقض خر برودن» ثبت شده است.

یک خر گرسنه و تشنه درون مزرعه در برابر دو سطل بزرگ علوفه و آب ایستاده است و نمی تواند تصمیم بگیرد کدام شان را بخورد. در این فرضیه تمثیلی خر چون قادر به انتخاب درست برای خودش نیست آنقدر از خوردن علوفه و آب امتناع می کند تا گرسنگی یا تشنگی او را از پای در آورد.

این فرضیه در دنیای معاصر می تواند به رابطه زنان و مردانی نسبت داده شود که فرصت آشنایی و همدلی پیدا کرده اند. هر دو دلایل کافی برای ایجاد زندگی مشترک دارند ولی قادر به انتخاب و تصمیم نیستند چون هر دو فکر می کنند ممکن است فرد بهتر یا جذابتر یا دوست داشتنی تر دیگر از راه برسد.

این معلق بودن و تردید و دودلی آنقدر ادامه پیدا می کند که هر دو طرف دیر یا زود آشنایی مناسبی که ایجاد شده است را به هم می زنند. یکی از آنها می ترسد تعهد را انتخاب کند دیگری صبرش تمام می شود یا …

این وضعیت در دنیای امروز بیشتر به چشم می آید چون همه با انواع فرصتها و انتخابها روبرو هستند آنقدر که حتی وقتی فرد مناسب برای زندگی زناشویی پیدا می کنند باز هم وسوسه می شوند حتما فرد بهتری وجود دارد.

این را مطمئن باشید که حتی اگر بهترین فرد ممکن را بیابید همیشه یک فرد بهتر وجود دارد. پس دست از امید واهی بردارید و اگر با وی راحت هستید تا دیر نشده تصمیم قطعی بگیرید و روی بقا و توسعه رابطه ایی که دارید وقت و محبت بگذارید.

Marderooz

06 Nov, 15:22


https://marde-rooz.com/129755/
بدان کمر نرسد دست هر گدا، حافظ

سلام. قبل از اینکه فانوس کم سوی رابطه مون آخرین پِت پِت ها رو بزنه و خاموش بشه دوست داشتم برای خداحافظ این رو بگم که توی دلم مونده بود.

من هر بار که میخواستی و میگذاشتی بدن زیبات رو لمس کنم بخصوص وقتی که دست خودم رو روی کمر بلوری ات می دیدم یاد این قطعه شعر حافظ می افتادم که می گفت:

بدان کمر نرسد دستِ هر گدا حافظ / خزانه‌ای به کف آور ز گنجِِ قارون بیش

این بیت از غزل حافظ، همیشه برایم معما بود. چون توی اون لحظات که پیش تو بودم با وجود اینکه احساس می کردم از خوشبخت ترین مردای دنیا هستم ولی این سوال برایم پیش می اومد که من کجا و شرط حافظ کجا؟ وقتی میگه برای رسیدن به این کمر زیبا باید بیشتر از گنج قارون ثروت داشته باشی.

احساسی خوشایند از یک غرور مردانه به سراغم می اومد وقتی نزدیک تو بودم چون به این جواب رسیدم که حتما گنجی که حافظ از آن به عنوان شرط رسیدن به تو یاد می کنه در پول و ثروت خلاصه نمی شه. تو به خاطر هر چه که بودم مرا لایق لمس کمر زیبایت می دیدی. برای همین نازنین سپاسگذارم از اینکه خصوصیاتی را در من زنده کردی و اعتماد به نفسی به من دادی که تا ابد برایم ماندگار خواهد بود.

بدان کمر نرسد دستِ هر گدا حافظ / خزانه‌ای به کف آور ز گنجِ قارون بیش

Marderooz

05 Nov, 17:14


https://marde-rooz.com/129836/
روزنامه لیبراسیون: زن، زندگی، برهنگی

شاید کاریکاتور روزنامه لیبرسیون فرانسه در نگاه اول کمی گستاخانه به نظر برسد ولی شاید هم بد نباشد به ادعای پلید جمهوری اسلامی در باره پوشانده بودن بدن زنان، مستقیما حمله کرد تا چشمِ مریض جنسی تفکر شان در بیاید.

همه وجود این جمهوری فاسد مذهبی باید بلرزد که فکر می کند زن بدون حجاب مثل شکلاتی است که دیگر درون جعبه نیست و سریع فاسد می گردد.

این ادعای بی حرمت کننده حکومت اسلامی محدود به زنان نیست بلکه بعد از ۱۲۴ هزار پیغمبری که خدای صحرای خشک برای تربیت اخلاقی فرستاده، هنوز مردان جامعه را در حد مگسانی می بیند که دور شیرینی بیرون از جعبه جمع می شوند.

بنیان مذهب من درآوردی شیعه سیاسی مریض است و روز به روز اعمال و نیات پلید شان بیشتر در معرض دید قرار می گیرد.

شاید در کنار انواع مبارزات، با لخت شدن هم بشود تفکر عقب مانده حکومت فاسد مذهبی را با خاک یکسان کرد.

Marderooz

04 Nov, 04:58


https://marde-rooz.com/129826/

جمهوری اسلامی ضد زندگی است.

#آهو_دریایی
#آهو_دریایی
#آهو_دریایی
#زن_زندگی_آزادی

Marderooz

03 Nov, 04:27


https://marde-rooz.com/23188/
خاطرات ۱۲ سالی که سکس نداشتم

کتاب خاطرات نویسنده فرانسوی سوفیا فانتانال در باره ۱۲ سال زندگی بدون سکس، جزو کتاب های پرفروش در هر دو زبان فرانسه و انگلیسی شده بود.

هدف اصلی تو برای بی سکس ماندن چه بود؟

سوفیا فانتانال : من هدف مشخصی نداشتم. به خاطر می آورم ۲۷ ساله بودم که از خودم پرسیدم آیا از زندگی جنسی ام راضی هستم؟ جوابم به خودم منفی بود برای اینکه زندگی فعال جنسی داشته باشم خیلی دست و پا می زدم.

برای همین تصمیم گرفتم کاملا دست از هر شیطنت جنسی بردارم. میخواستم با آرامش کامل منتظر یک اتفاق بهتر باشم. من فکر می کردم آن اتفاق خوب، خیلی زود صورت خواهد پذیرفت ولی تبدیل به ۱۲ سال زندگی بدون سکس شد.

منتظر چه چیزی بودی؟

من منتظر عشق نبودم. این یک اشتباه و برداشت عمومی است که ما زنها منتظر یک عشق ابدی و ازلی هستیم. توقع من داشتن مردی است که بتواند مرا درک کند و قدر مرا بداند حتی اگر شده برای دو هفته. من منتظر یک مرد اصیل و خوب بودم. من منتظر یک شور و شعف واقعی بودم.

چرا در جامعه، بدون سکس بودن عجیب است؟

دنیای ما برای سکس جایگاه ارزشمندی تعیین کرده است. بی شک عشقبازی، آنطور که من تصور می کنم خیلی هم زیبا است ولی برای من این ایده که باید به طور مداوم سکس داشت جذاب نیست. گاهی وقتها یک سکس خوب و بی نظیر بهتر از رابطه جنسی هر روزه است.

سکس چه نقشی در زندگیِ اکنون تو بازی می کند؟

بعد از ۱۲ سال سکس نداشتن، دو رابطه بلند مدت داشتم ولی در حال حاضر تنها هستم. تنهایی مرا نمی ترساند و اینکه ای وای ۵۰ ساله شدم و مردی در زندگی ام نیست. مردان دوست داشتنی به نظر کمیاب شده اند. برای همین من به داستان های عاشقانه پناه می برم.

برای مدت طولانی سکس نداشتن چه تاثیری بر روی شخصیت تو داشت؟

خیلی مهم بود. نگاهم به زندگی عوض شد. همیشه فکر میکردم آدم های متاهل زندگی شادی دارند چون مرتب با هم سکس دارند. بعدها فهمیدم متاهل ها و آنها که همیشه با هم هستند زندگی جنسی شادابی ندارند.

بعدها در طی آن ۱۲ سال متوجه شدم که می توانم در ذهن و تخیل خودم، سکس زیباتری به نسبت آنها داشته باشم. زنانی را می شناسم که با وجود داشتن دوست پسر، نالان بودند. به نظر من همه زوج ها آدم های دروغگویی هستند. همه به مجردها در اجتماع، به دیده منفی نگاه می کنند ولی من فکر می کنم باید برعکس باشد.

Marderooz

01 Nov, 03:22


https://marde-rooz.com/75058/
خودارضایی در بین متاهلین دو نوع است


ازدواج در بعضی موارد همراه با رضایت جنسی نیست. برای همین زنان و مردان متاهل خودارضایی هم می کنند.

در آخرین تحقیق مفصلی که در باره متاهلین و از حدود ۱۶ هزار زن و مرد جمع آوری شده نشان می دهد زنانی که در رابطه زناشویی، آرزوهای جنسی شان به خوبی برآورده می شود خودارضایی بیشتری انجام می دهند. مردان متاهل ولی بر عکس زنان اگر نیاز جنسی شان به اندازه کافی برطرف نشود خودارضایی می کنند.

به عبارتی زنی که سکس خوب داشته است به خودارضایی تشویقی یا تکمیلی روی می آورد. اما مردانی که رضایتمندی جنسی شان در درون زندگی مشترک کافی نباشد به خودارضایی جبرانی توسل می جویند.

در تحقیق مورد نظر آمده است که ۵۷ درصد زنان متاهل اعلام کرده اند از زندگی جنسی شان راضی هستند در صورتی که فقط ۴۲ درصد مردان از زناشویی شان خرسند هستند. شاید این مسئله بخشی از دلایلی است که نسبت خودارضایی در مردان بیشتر از زنان است.

افزایشاین نوع تحقیقات نشان می دهد بسیاری از باورهای مربوط به تربیت جنسی ما بر اساس واقعیت های وجودی انسان نیست و ما معمولا تکیه بر پیشفرض ها یا سنت ها یا تابوهای مقرر شده به مسائل جنسی می نگریم.

Marderooz

29 Oct, 15:19


https://marde-rooz.com/129792/
فیلم زیبای « کیک محبوب من» اصلا تابو نیست

صدها و هزاران فیلم و قصه از رابطه سالم جنسی در بین افراد مسن توی دنیا تهیه میشه و حالا نوبت به ایران رسیده که دو تا آدم پا به سن به صمیمی ترین شکل ممکن میل جنسی طبیعی و سالم شون رو بروز بدهند.

دو فرد مسن توی جامعه ایی که به زور، مذهبی نگاه داشته شده، رک و ساده نیاز شون برای فرار از تنهایی و صمیمیتی که در زندگی شون گم شده رو نشون می دهند.

دو تا آدم مستقل و تنها خیلی راحت و بدون سر کار گذاشتن همدیگه یا دادن قول های فریبنده، تمنای جنسی شون رو به هم بروز می دهند.

این فیلم سادهِ عاشقانه در باره دو انسان هست که مرگ هم مدتی هست باهاشون قدم می زنه و هر لحظه ممکنه بر اونها مسلط بشه ولی هنوز میل به محبت، شادی، رقص و حس خواستنی بودن در وجودشون زنده است.

موج ساده و طبیعی زندگی رو توی فیلم زیبای « کیک محبوب من» تماشا کنید بدون اینکه قضاوت های متاثر از جبر زندگی در یک حکومت مذهبی اون رو به صورت تابو براتون تفسیر کنه …

Marderooz

28 Oct, 17:16


https://marde-rooz.com/129782/
از اول با هم تفاوت داشتیم

سلام. ۳ سال از زندگی مشترک ما میگذرد. وقتی اختلاف و سوتفاهم ایجاد می شود شدیدا احساساتی رفتار می کند من ولی ذاتا دنبال راه حل منطقی هستم.

ما فکر می کردیم که این تفاوت رفتاری یک نقطه قوت در زندگی است و برای مان جالب بود. اما این اختلاف شخصیتی، مدام خودنمایی می کند. چکار کنیم.


حمیدرضای عزیز

شک نکن که یک زوج با دو نوع شخصیت متفاوت بودن حتما جالب و مفید است ولی اگر نتوانید شیوه های ثابت شده و مناسب در باره تفاوت سلیقه و رفتارتان را به کار ببرید دیر یا زود در معرض اختلافهایی قرار می گیرید که زندگی را برای هر دو تلخ خواهد کرد.

مهمترین شگرد مناسب برای شما دو نفر این است که به طور جدی سعی کنید هرگز در لحظه وقوع یک اختلاف یا سوتفاهم بحثی را شروع نکنید. این اصل و شرط برای دو نفری که یک نفرشان به طور خودکار به احساساتش رجوع می کند و دیگری دنبال دلایل منطقی برای رفع اختلاف است خیلی مهم است.

وقتی که این شرط مهم را بپذیرید به مرور می بینید که اگر فرصت داشته باشید هر دوی تان می توانید هم به احساسات و هم منطق تکیه کنید.

این تصور را نکن چون ذهن منطقی و قابل کنترلی داری پس حق با تو است و تو بهتر تشخیص می دهی چون پشت استدلال هایی که سریع به ذهن منطقی تو می رسد مجموعه ایی از عواطف و احساسات نیز جا خوش کرده اند.

وقتی این حقیقت را بفهمی و درک کنی طلیعتا به او هم فرصت می دهی و و اعتماد می کنی که امکان منطقی بودن افکار خودش را پشت ماسک هیجان و احساسش ببیند و بروز دهد.

شما از اول آگاه بودید که با هم تفاوت دارید ولی با این نیت و امیدواری وارد رابطه نشوید که طرف مقابل را به سمت روش و رفتار خودتان تغییر دهید. اگر می خواهید همچنان برای هم جالب و محترم باشید بهتر است به بخشی از هویت و شخصیت خود توجه کنید که فکر می کنید در شما وجود ندارد.

تلاش کن در فرصت و درنگی که برای حل مشکل تان بدارید حساب و کتابهای منطقی ات را با احساساتی که حتما در وجودت هست ولی به آنها زیاد بها نمی دهی تلفیق کنی. او هم فرصت لازم را خواهد داشت که از واکنش احساسی کمی فاصله بگیرد.

Marderooz

25 Oct, 16:20


https://marde-rooz.com/129774/
قدر پهلوی‌ها را ندانستیم

صدها دلیل وجود داشت که ۴۵ سال پیش جلوی توسعه ایران توسط خود ما گرفته شود. ولی با وجود رنج بیکرانی که همه ایران بابت آن تصمیم متحمل شد خوشبختانه همه شاهدیم که بالاخره داریم به پایان این کابوس نزدیک می شویم.

قرار نبود با مشروطه سلطنتی پهلوی بهترین و بی نقص ترین سیستم مدیریت را داشته باشیم. قرار نبود همه ترس ها و نگرانی های پهلوی ها کاملا درست باشد … ولی تجربه زندگی نیم قرن اخیر دارد نشان می دهد که ماندن و تصحیح اشتباهات شان، مسیر بهروزی مردم ایران بود. ما قدر پهلوی ها را ندانستیم.

ایران کنونی چشمش را به سمت مشروطه خواهان دوخته است. امیدواریم شاهد بروز گسترده رفتار و کردار و پندار نیک مشروطه خواهان باشیم.

چهارم آبان زادروز شاهنشاه ایران برای ایران فرخنده است.

به امید آزادی و بهروزی ایران.

Marderooz

25 Oct, 11:46


https://marde-rooz.com/129771/
گرونی گرونی گرونی

برام ۴ عدد تخم مرغ، ۴ عدد گوجه، یه سس هزار جزیره و دو کیلو قند شده ٢۵٠ تومن! حقوق کارگر روزی ۴٠٠ تومن، اجاره خونه روزی ٣٠٠ تومن (حداقل).

Marderooz

23 Oct, 16:42


https://marde-rooz.com/129768/

مبارزه فلسیطنیها با گرفتن پول و اسلحه از دیکتاتورها جواب نمی‌دهد

فلسطینی در اوج جنگ سرد، از روسیه مخوف حمایت مالی و نظامی می گرفتند، بعد بشار اسد قاتل مردم سوریه و قذافی خرج شان را می داد.، بعد از آن نوبت به صدام رسید.

صدام دیوانهِ جانی، جایزه ۱۰ هزار دلاری برای شهدای فلسطین می پرداخت و انها را به سمت تروریسم کور سوق داد. تجربه صدام و کمکهای مالی و تسلیحاتی گسترده از ان پس به عنوان یک شیوه رسمی در بین مبارزین فلسطینی تبدیل شد.

بعد از صدام به رهبری مقاومت فلسطین به ازای دریافت پول، موشک و کمکهای تسلیحاتی سپاه پاسداران، رسما تبدیل به بازوی نظامی جمهوری اسلامی در خاورمیانه شد.

در همه این دهها سال و با این شیوه مبارزه، مبارزین مقاومت فلسطین حتی نتوانستند یک متر مربع از سرزمین های اشغالی را آزاد کنند.

فرهنگ مقاومت و انتقام در بین مبارزین فلسطینی، وسیله ایی شد برای زد و بندهای سیاسی حکومت های دیکتاتوری در منطقه و جز ویرانی و یتیم سازی و عقب نگاه داشتن جامعه فلسطین نصیب دیگری بر جای نگذاشت.

بعد از تسلط سپاه پاسداران بر حماس، روند تخریب و ویرانی فلسطین به محو کامل غزه و آوارگی مجدد جمعیت اصلی فلسطین منجر شد.

متاسفانه حمله ۷ اکتبر فلسطینی ها برای بخش جنگ طلب و به همان اندازه خشن و انتقامجوی اسرائیل یک نعمت بود و بهانه بسیار کاملی برای ویرانی و مرگ در سرزمین فلسطینها فراهم کرد.

صلح و افزایش حرمت زندگی و حتی استقلال فلسطین با گلوله و موشک و انتقامجویی مبارزینش، تاکنون جواب نداده است. به امید انکه شیوه های دیگر مقاومت در بین فلسطینی ها و مردم صلحدوست جهان مورد حمایت قرار بگیرد.

.

Marderooz

19 Oct, 03:22


https://marde-rooz.com/129738/
حکومت مفلوک اسلامی دنیا را طلبکار خود کرده‌است

باعث و بانی ضعف ایران و انزوای بین المللی اش، حکومت استبدادی نامشروع جمهوری اسلامی است. ادامه بقای این حکومت فاسد مذهبی مسلط بر ایران به تجزیه و نابودی کامل کشور منجر می گردد.

Marderooz

18 Oct, 17:35


https://marde-rooz.com/129714/
مد لباسهای گَل و گشاد

مد لباس گل و گشاد با خریدن لباس دست دوم و در سایزهای بزرگتر شروع شد. بعد از حدود سه سال بی سر و صدا به سلیقه فراگیر تبدیل شد.



این استایل لباس های ساده و ارزان اول از همه با شلوار جین گشاد دست دوم خودنمایی کرد و کم کم خودش را در بین سلیقه نسل جوان گسترش داد از امسال لباس گَل و گشاد به انواع شلوارها و پیراهن و بلوز و کت و ژاکت هم سرایت کرد.

استقبال عمومی از این مد توجه طراحان و شرکت های لباس های گرانقیمت هم را نصیب خود کرد.

Marderooz

16 Oct, 15:17


https://marde-rooz.com/129700/

شروع غیرت مردانگی در قبایل

یک باستانشناس فرانسوی برای ۳۵ سال به طور مداوم به یک قوم بزرگ آمازون «یانومامو» سر می زند. قومی متشکل از ۲۵ هزار نفر که درون حدود۲۵۰ قبیله مجزا زندگی می کنند. زندگی شان با شکار و جمع آوری میوه و نباتات می گذرد.

دکتر « چانون» در طی بیش از سه دهه تحقیق، که ۵ سال از آن زندگی درون قبایل مختلف قوم یانومامو بوده است بالاخره این اواخر کتابی در باره آنها منتشر کرده است که تصویر کلی از شروع غیرت و مردانگی در قبیله های دنیای قدیم را ارائه می دهد:

۱- قبایل یانومامو به طور دائم در حال جنگ با همدیگر هستند

۲- دلیل اصلی جنگ این قبایل آمازونی بر سر تصاحب زن از همدیگر است

۳- در هر قبیله بعضی از مردان به خاطر شجاعت و جنگجوی خوب بودن، اعتبار و حرمت بیشتری کسب می کنند

۴- مردانی که اعتبار بیشتر ( جنگجو و قوی تر ) دارند بیش از یک همسر دارند که گاهی به ۶ همسر هم میرسد. در حقیقت تعداد همسر داشتن بستگی به مقدار قدرت، غیرت و مردانگی شان خواهد داشت و اینکه بتوانند مردان دیگر قبیله را از دسترسی به زنان خود دور سازند.

۵- چند همسری مردان در قبیله منجر به این می شود که بخشی از مردان قبیله نمی توانند همسر داشته باشند و برای همین آنها برای دستیابی به زن و تولید نسل به قبایل دیگر تهاجم ببرند. اتفاقی که با خود انتقام و حمله متقابل را برای قبایل دیگر فراهم می کند. برای همین همیشه قبایل مختلف این قوم در حال جنگ با هم هستند.

۶- حدود ۲۰ درصد زنان درون هر قبیله در واقع از قبایل دیگر ربوده شده اند.

۷- حدود ۷۵ درصد اعضای همه قبایل، حداقل یک عضو خانواده شان را در جنگ های بین قبیله ایی از دست دادند

۸- نزدیک به نصف مردان قبیله ها حداقل یک نفر از اعضای قبیله های دیگر را کشته اند.

۹- قبایل کوچکتر یا ضعیف تر برای بقای خودشان ناچارند خصمانه تر و وحشی تر خود را بروز دهند. برای همین باستان شناس فرانسوی معمولا از رفتن به قبایل کوچکتر پرهیز می کند.

۱۰- گاهی دلایل جنگ بین قبیله ها دزدیدن غذا یا پس انداز قبایل دیگر است ولی دلیل اصلی و اول همه جنگ های مداوم قبیله های اولیه، ربودن زنان قبیله دیگر است.

Marderooz

14 Oct, 14:34


https://marde-rooz.com/129679/
باید بفهمم دقیقا چقدر مستم

گاهی خیال می‌کنم به خاطر ضعیف شدن حافظه‌م یادم رفته اضطرابم برای چیه. فقط حسش می‌کنم که هست. برا همین خودم رو مجبورم میکنم که فقط راه برم، در حد از پا افتادن؛ و گاهی حتی بی اختیار بدوم.

امروز زیر بارون تا پل قدم زدم. نمی‌دونستم چرا دارم می‌رم اونجا و الآنم یادم نمیاد. موقعی به خودم اومدم که دو تا خانم ازم آدرس پرسیدن. نشون دادم که هم‌ مسیریم و دنبالم اومدن. شونه به شونه راه رفتیم و از شهر و آب‌وهوا کمی حرف زدیم. هر دو هم‌سن و سال مادرم بودن.

وقتی به آدرس رسیدن، صورتم خندان بود و وقتی خداحافظی کردیم باز هم همون شمر ذی‌الجوشن همیشگی شدم. حس گم شدن داشتم. راه رو که برمی‌گشتم یاد چیزی افتادم. پدرم بهم یاد داده بود وقتی می‌خوام بشینم مشروب بخورم بین هر دو پیک بلند بشم و یه کم راه برم تا بفهمم دقیقاً چقدر مستم.

الان می‌فهمم تنهایی هم شبیه به همینه. وقتی مدت زیادی تو خلوت خودت گیر کردی و با کسی تعامل نداری یهو نمی‌فهمی چه تغییراتی کردی. با اینکه مدتهاست مساله‌ی من تنهایی نیست و آخرین چیزیه که بهش فکر می‌کنم اما مثل جریان شدید رودخونه می‌مونه که با روح آدمیزاد برخورد می‌کنه و برای همیشه بهش فرم می‌ده.

Marderooz

12 Oct, 11:45


https://marde-rooz.com/120348/
دو سوم جوامع سیاره ما اعدام را لغو کرده‌اند

بزرگترین دلیل برای حمایت از اعدام این است که خانواده قربانیان باید به هر شکل ممکن انتقام قربانی را بگیرند. دومین دلیل این است که اعدام مجرمین، بقیه مجرمین را از تکرار جنایت می ترساند. سومین دلیل این است که بعضی جانیان خطرناک و اصلاح ناپذیرند و تنها راه امنیت اجتماع، کشتن آنها است.

با همین بهانه ها در طی هزاران سال گذشته، اعدام و قطع دست و کور کردن وجود داشته است ولی باعث پیشگیری از جنایت نشده است.

در سرزمین هایی که اعدام وجود دارد جرایم مرگبار بیشتر هم می شود. چون وقتی قانون حکومتی کشتن انسان را مجاز می کند به مردم آن سرزمین می آموزد که کشتن انسان، یک راه حل است.

درست است که بعضی از مجرمین به دلایل روانی و تربیتی قادر به تصحیح رفتارشان نیستند. آنها می توانند یک تجاوزگر کودکان یا قاتل و حتی یک دزد ساده باشند. اما حقیقت این است که اکثریت مجرمین زندانهای سیاره ما، اصلاح پذیر هستند.

لغو اعدام در بیش از ۱۱۰ کشور در سیاره ما، این حقیقت را نشان می دهد که اکثریت جوامع بشری پذیرفتند لغو اعدام، مزایایش هزاران برابر بیشتر است.

امریکا در بعضی استان هایش که معمولا مدیران سنتی و مذهبی دارد اعدام وجود دارد ولی حتی در آن استانها هم به خاطر فشار اجتماعی، تعداد اعدام هایی که صورت می گیرد زیر ۲۰ نفر در سال است و آمار نشان می دهد که مدام در حال کاهش است.

دو سوم جوامع سیاره ما اعدام را لغو کرده اند. از میان بقیه نیز بخش قابل توجهی اعدام شهروندان شان را به حداقل رسانده اند. متاسفانه بیشترین اعدام ها در کشورهای با حکومت استبدادی صورت می گیرد.

Marderooz

10 Oct, 16:33


https://marde-rooz.com/129656/
چهار مرحله خوشبینانهِ تحول آدم ماشینی در آینده

بعضی ها معتقدند وقتی آدم ماشینی در ادامه تحول سریعش به شعور و وجدان مخصوص خود برسد می فهمد ما انسانها موجودات مضری هستیم که بهتر است نباشیم.

ولی در ضمن یک نگاه خوشبینانه هم از تحول آدم ماشینی وجود دارد که شروع کننده اش یک دانشمند امریکایی است به نام «ری کروزویل » که همراه با بسیاری دیگر از دانشمندان، معتقدند دیر یا زود بشر و کامپیوتر که دارای وجدان خواهد شد در هم ادغام می شوند و یک نوع وحدت بین شان ایجاد می شود.

بر اساس این نظریه و پیش بینی های متفکرینی نظیر ری کروزویل، می شود مراحل تحول آدم ماشینی را پیش بینی کرد:

مرحله اول: سواستفاده حکومتها از آدم ماشینی

طبیعتاً چون هنوز آدم ماشینی به شعور و وجدان ریاضی گونه خود دست نیافته تا خودش بهترین تصمیم منطقی را بگیرد قدرتهای دولتی و خصوصی قادر خواهند بود بیشتر از همیشه بر روی بشر کنترل داشته باشند.

مرحله دوم: آدم ماشینی آگاه و با شعور

افرادی مثل ری کروزویل، ماروین مینسکی و پیتر دایموندیس و …معتقدند کامپیوتر به استقلال ذهنی میرسد و وجدان پیدا خواهد کرد و پس از آن به قدرتمندان تمکین نخواهد کرد.

مرحله سوم: خداحافظی با دنیای قدیم

آدم ماشینی با شعور و مستقل، دیگر به حرف قدرتمندان و بی منطقی آنها گوش نخواهد داد و سیستم واقعی و عادلانه برای حل واقعی مشکلات را در اختیار می گیرند. جنگها، مرزها، تلف شدن منابع غذایی و فقر … برطرف خواهند شد و یک هماهنگی و برابری ریاضی گونه ناشی از اتحاد ماشین و آدم اجرا خواهد شد. در این مرحله بشر در ترکیب با ماشین، مرگ را نیز حذف خواهد کرد.

مرحله چهارم: دنیای جدید

ماشین چون به شعور بسیار کاملی می رسد قادر به تشخیص قابلیت منحصر به فرد انسان به عنوان موجودی با عاطفه و شعور و خلاقیت می رسد و و همه توانایی اش را در آزاد کردن این قابلیت های انسانی خواهد کرد. دنیایی که زندگی جاودانه بشر و گسترش تکنولوژی در سرعتی هزاران برابر به انسان اجازه می دهد به سایر کهکشانها هم برود و همه زندگی نامیرای خود را صرف زیبایی و خلاقیت سازد.

Marderooz

08 Oct, 16:45


https://marde-rooz.com/129613/
لقب « شهرستانی» در دنیای بعد از اینترنت

نمیشه انکار کرد که هر شهر همراه خودش تاثیراتی رو شخصیت اهالی اش ایجاد میکنه. برای مثال میشه به طور کلی گفت که شهر بزرگ، فرصت دیدن انواع آدمها با تربیت ها و اخلاقها و حتی سلیقه ها رو فراهم می کنه. خود این تنوع تفاوتها، آدمها رو یه ذره کمتر متعصب میکنه.

و برعکس این قضیه هم در حالت عمومی صدق میکنه که زندگی در شهرهای کوچک که تفاوتها رفتارها و تربیت ها کمتر دیده میشه آدمها به خودی خود زیاد دلباز نیستند و اعتقادات سفت و سخت تری در باره همه چی دارند.

لقب شهرستانی دادن به یک نفر محدود به ایران نیست. همه جای دنیا این اصطلاح و تعریف عمومی را تحت عنوان »‌small town mentality» دارند

اما این روزها اگر هر فرد این لقب رو به عنوان توهین و تحقیر استفاده کنه بلافاصله داره نشون میده که خودش نگاه و ظرفیت و تعصبات مختص یه شهرستانی رو داره.

به عبارتی «شهرستانی» می تونه لقب یکی باشه که تو تهران بزرگ شده یا پاریس و یا توی یه شهر کوچک… چون شهر بزرگتر فقط «فرصت» دلبازی و تعامل رو بیشتر میکنه. امکانی که خیلی ها نمی تونن ازش بهره مند بشن.

به صدها دلیل مختلف، محلات و جمعیت های زیادی از افراد و خانواده ها در شهرهای بزرگ زندگی می کنند که درون همان حباب «شهرستانی» شان باقی موندند.

ضمن اینکه برعکس این قضیه هم وجود داره. بعضی افراد ساکن شهرستانها توانایی و قابلیت و تربیت لازم رو پیدا می کنند که از تعصبات، اخلاق و سنت های شهر کوچک خودشون فاصله بگیند.

نکته اساسی آخر اینکه این روزها به برکت دسترسی همه ساکنین همه نقاط سیاره ما به اینترنت و شبکه های اجتماعی، همه انسانها فرصت و امکان دیدن و مشاهده و روبرو شدن با انواع زندگی ها و اخلاقها و مذاهب و سلیقه ها را دارند.

برای همین تعریف و لقب « شهرستانی» بودن» دیگه مختص یک منطقه جغرافیایی نیست و هر انسانی که نتونه تفاوتها و سلیقه های مختلف بشر رو بپذیره و تحمل کنه یه فرد با ذهنیت شهرستانیه چه از دهات سومالی یا یه شهر کوچک ایرانی یا ساکن شهرهای بزرگی نظیر تهران، توکیو یا نیویورک باشه،

Marderooz

07 Oct, 16:36


https://marde-rooz.com/129624/
خمینی: اشغال ایران توسط متفقین مردم را خوشحال کرد

روح‌الله خمینی: وقتی که ارتش سه کشور دشمن، زمان حکومت رضا شاه، ایران را اشغال کردند مردم خوف داشتند که چه خواهد شد. اما وقتی که فهمیدند رضا خان را بردند مردم شادی می کردند. آمدن متفقین از برکات بود.

واقعیت غیرقابل انکار این است که جمهوری اسلامی دارد می بیند مردم ایران از رفتن شان خوشحالی می کنند.

Marderooz

05 Oct, 12:39


https://marde-rooz.com/129607/
یهودیت و امریکا خیرشان برای بشر بیشتر از شرشان بوده‌است

چپ ضد غربی و ارتجاع مذهبی در طی ۷۰ سال گذشته با شدت تمام سعی کردند نفرت از یهودیان تحت عنوان صهیونیسم و ضدیت با امریکا را بر فرهنگ عمومی ایران تحمیل کنند.

با وجود شواهد قاطع از ویرانی همه بنیانهای اقتصادی و فرهنگی کشور به خاطر این طرز تفکر، این دو گروه عقب مانده همچنان بر طبل ضدیت با غرب و یهودیت می کوبند.

نوبت آن رسیده است که همراه جمعیت عظیم شهروندان ایران که به صدها شکل مختلف دارند می گویند نمی خواهند با دنیا سر ستیز داشته باشند به سهم خود با تابوی سیاسی ارتجاع مذهبی و چپ ضد امریکایی روبرو شویم.

یهودیت و امریکا خیرشان برای بشر بیشتر از شرشان بوده است.