*راهی برای آموزش سجع فارسی*
*طنز جالبیه*
*مناجات دانش آموز با خدا :*
پروردگارا سال گذشته هنگام امتحان خواستم تقلب کنم، معلم از راه رسید؛ رنگ از رخسارم پرید؛ برگه امتحانیام را گرفت و کشید و آن را از هم درید و چنان کشیدهای به صورتم کشید که برق سه فاز از چشمم پرید و صدایش را مادرم در خانه شنید!
الهی سوگند به بلندای درخت چنار و به ترشی رب انار؛ ترحمی بنما بر این بنده بیمقدار؛ بیکار و بیعار که دمارش را برآورده روزگار!
ای خالق مدرسه و ای به وجود آورنده فرمولهای حساب و هندسه؛ ای خدای عزیزم، بیزارم از این نیمکت و میزم؛ دانشآموزی سحر خیزم که هر روز صبح زود ساعت ده از خواب بر میخیزم؛ و روزهای شنبه تا پنجشنبه اغلب از مدرسه میگریزم؛ که من انسانی نحیفم و در کلاس درس بسیار ضعیفم؛ اگر چه نزد معلم و دانشآموزان خیلی خوار و خفیفم؛ ولی خارج از مدرسه به هرکاری حریفم!
ای خالق شهرستانهای کرمان و یزد و رشت؛ نمره انضباط مرا دادهاند هشت؛ دیگر به چه امیدی میتوان سر کلاس درس نشست؟ آنجا که معلم هم نمیکند گذشت؛ چه کنم اگر سر نگذارم به کوه و به دشت؟
الهی میدانی که من کیستم؛ هرچند که دانشآموزی فعال و درس خوان نیستم؛ ولی چقدر عاشق نمره بیستم؟!!
ای خالق آموزگار و ای سازنده مداد و خط کش و پرگار، آن چنان هدایتم کن تا این معنی را بدانم که اگر معلم خودش درس را میداند پس چرا از من میپرسد و اگر نمیداند چرا از دیگران و آنهایی که میدانند نمیپرسد؟
ای آفریدگار خودکار بیک؛ سوگند به کتابهای شیمی و فیزیک؛ و فرمول اسید اتانوئیک ؛ که مشتاقم به یک دست لباس شیک؛ و از خوراکیها آرزومندم به خوردن قیمه با ته دیگ؛ ولی اگر نبود راضیام به یکی دو سیخ شیشلیک!
الهی از مدرسه بسیار دلتنگم و در کلاس درس همیشه منگم و با دو ابر قدرت شرق و غرب یعنی بابا و معلم همیشه در جنگم ولی در ساعت تفریح بسیار زرنگم !!! اصلاً دروغ چرا؟
حقیقت آن است که در یک کلام برای خانه و مدرسه بسیار مایۀ ننگم … !!!