💠 درود
مژده ای دل که مسیحانفسی می آید
که ز انفاسِ خوشش بوی کسی می آید
از غم هجر مکن ناله وفریاد که دوش
زده ام فالی و فریادرسی می آید...
حافظ
قرار بود برای دلهایِ تنگ ، نوید ِآمدنی باشیم که سالها منتظرند
و چراغی به کوچههای تاریک
و سبدی گل و خنده ، برای کودکان ِخسته
قرار بود دستهایمان را گره به عشق
و پیوند ِجوانهی دوستیهایِ سبز کنیم
که نه در کوران بادهای سرد نه گذشت زمان، نابود نشود.
قرار بود اشکها را ، سرود ِشوق کنیم
و فاصلهها را ، لبریزِ قصه
که حتا اگر کلاغ به خانهاش نمی رسد اما
قصهی عشق در گوش جهان زمزمهگر باشد.
قرار بود آرزوهای گمشده را پیدا کنیم
و تا جایی که میشود رنگ حقیقت بزنیم
و نگذاریم ،دلمردگی ، طاعونِ این روزهایمان شود
قرار بود هر فصل که باشد ،هر سوز و سردی و گرمی
نفسمان بوی یاس و اقاقی بدهد
و اگر رنجی می رسد، در سایهی سرو ، استوار، عبور کنیم.
حالا ما و عشق و بودنمان، که راز شادمانی ست
واین قرارِ همیشگیِ"حکمت شادانی" ست که نفس هایش در گوش زمان جاریست.
آغاز هفته است بکوشیم در مهربانی و مهرورزی و مهرگستری
بامدادتان نویدآور سرخوشی وشادمانی
روز وهفته تان لبریز از محبت ومهربانی
#هادی_میرزاخانی