ماهیت واقعیت شخصی @naopere Channel on Telegram

ماهیت واقعیت شخصی

@naopere


کتابی از سِت/ جین رابرتز/ رابرت باتز

ارتباط با ادمین:
@saeedsrd1

ماهیت واقعیت شخصی (Persian)

با عضویت در کانال تلگرام 'ماهیت واقعیت شخصی' با نام کاربری @naopere، به دنیایی از مطالب مفید و جذاب در زمینه کتابخوانی خواهید پیوست. این کانال حاوی متن کتاب 'کتابی از سِت/ جین رابرتز/ رابرت باتز' می باشد که باعث افزایش دانش و آگاهی شما خواهد شد. از طریق ارتباط با ادمین کانال، می توانید سوالات خود را مطرح کرده و به بحث و گفتگو درباره مطالب مطالعه شده پرداخت کنید. اگر به دنبال یک فضای مفید برای تبادل نظر و گفتگو در زمینه کتابخوانی هستید، پیوستن به کانال 'ماهیت واقعیت شخصی' که توسط @naopere اداره می شود، توصیه می شود.

ماهیت واقعیت شخصی

26 Jan, 15:26


#زندگی 3

🔨 این خاصیتِ تمرکز شدید است، که اصولا اگر تجربه‌اش را داشته باشید، مثل تمرکز روی هر کار جدی و طولانی، از یک بازی کامپیوتری یا هر بازی‌ای که واقعا برای‌تان مهم یا جذاب است و در آن غرق شده‌اید تا یک کار سخت و جدی تا یک خلقِ هنریِ بی‌وقفه و ... می‌دانید که زمانی که در آن هستید، دیگر آگاهی از آنچه قبل از آن بوده‌اید ندارید.

🔧 حالا بهتر می‌توانید تاثیرِ زنگ پایان ساعت کاری را درک کنید، درست مانند یک شوک خواهد بود! مطمئنا کارگرِ مصمم و متمرکز ما با شنیدن این صدا شوکه خواهد شد، و حداقل چندین ثانیه طول خواهد کشید که به‌یاد بیاورد کجاست و الآن باید چه کند و اساسا کیست! هرجای ساعت کاری هم اگر از این کارگر مصمم ما سوالاتی می‌شد که بیشتر مربوط به خودِ درونی او بود، مانند این که او کیست، نامش چیست، کجا زندگی می‌کند، و خانواده‌اش چند عضو دارد، او به همین شکل دچار شوک می‌شد و طول می‌کشید تا اینها را به یاد بیاورد، این‌طور نیست؟ آیا چنین تمرکزهای عمیقی را تجربه‌ کرده‌اید؟ چنین شوک‌هایی را چطور؟

⛏️ با این حال با پایان ساعت کاری، در یک فرایند گذار، این انرژی و آگاهی باریک اما قدرتمندِ متمرکز شده، دوباره باز می‌شود و بسط پیدا می‌کند و چیزهای بیشتری را اما دیگر نه با آن شدت و تمرکز دربرمی‌گیرد، و تبدیل به آگاهیِ خود درونی می‌شود، تا احتمالا با بررسی روزی که گذشت و عملکردی که از سر گذرانده شد، آمادۀ یک دور جدید، و یک آگاهی باریک و تیز و متمرکز دیگر شوند...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

26 Jan, 06:59


#خندۀ_روز 😁
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

25 Jan, 16:51


دو از چهار

واقعیت این است که به‌نظر می‌رسد فرد هیچ ربطی به کسی که قبل از شروع کار بوده ندارد. اگر از زاویۀ دید فضای کاری به این دو بنگریم، فردی که مشغول به کار است را فرد بیرونی می‌نامیم که آن بیرون مستقیم با کار درگیر شده، ولی آن دیگری آن درون و آن پشت ایستاده است، پس او را فرد درونی می‌نامیم. افکار این دو را اگر مقایسه کنید، هیچ اشتراکی پیدا نمی‌کنید! آن فرد درونی شاید روزنامه می‌خواند و به اخبار گوش می‌کند و به آینده فکر و در مورد آن برنامه‌ریزی می‌کند، اما هیچ‌کدام از اینها دربارۀ فردِ بیرونی وجود ندارد!

رابطۀ فردِ درونی با کار به آن شکلِ تمرکز شدید نیست، اما نتایج کار فرد بیرونی را بررسی می‌کند، و چه بسا با توجه به این نتایج در پایان ساعات کاری ایده‌هایی برای او در دورِ بعد داشته باشد. فرد بیرونی هم باید با تسلط و تمرکزی که به کار دارد تشخیص بدهد که کدام‌یک از این ایده‌ها واقعا شرایط او را بهبود می‌بخشد. باز هم به یاد بیاورید که او مصمم و با تمرکز کامل مشغول به کار است، بنابراین در تمام لحظاتِ این ساعت‌های طولانی کاری، او هیچ ایده‌ای از آن فرد درونی و تفکراتش ندارد!

#زندگی 2
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

25 Jan, 14:59


#زندگی 1

صحنه‌‌های مشهور کار کردن چاپلین در کارخانه که آغازگر فیلم عصرجدید و از آشناترین سکانس‌های آن است، همیشه در ذهن من با تمثیلی دربارۀ زندگی گره خورده است. البته برای این که دقیقا به این تمثیل برسیم، باید چند تغییر اساسی بدهیم. در این فیلم، کارِ چاپلین و همکارش که نیاز به تمرکز بسیار بالایی دارد مدام با وقفه‌هایی مواجه می‌شود، اما شما فرض کنید که این وقفه‌ها وجود ندارند و فردی برای ساعتهای طولانی با تمرکزی بسیار بالا مشغول چنین کاریست. البته طبیعیست که همانطور که چاپلین هم می‌دانسته، این نمی‌تواند خیلی سوژۀ جذابی برای یک فیلم کمدی باشد، اما برای منظور ما چرا. همچنین تصور کنید که برخلافِ فیلم، فَرد کاملا با علاقه و انگیزه چنین کاری را آغاز کرده و با در نظر گرفتن آن به عنوان یک چالش، چه بسا مصمم است که با انجام موفقیت‌آمیز آن، از مزایایی بهره‌مند شود. حالا فرض کنید که ساعت‌هاست کار در جریان است. این فَرد با فردی که قبل از شروع یا بعد از پایان آن بوده یکیست، اما آیا واقعا این دو به‌هم ربطی دارند؟ هیچ شباهتی بین‌شان پیدا می‌کنید؟ حالا ناگهان زنگِ پایان ساعت کاری می‌خورد، چه اتفاقی می‌افتد؟

#تأملات
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

25 Jan, 06:45


وضعیت جلوی در اتاق اساتید بعد از اعلام نمرات 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

24 Jan, 14:07


#چاپلین 6

گرچه پیش از آغاز دهۀ سی نیز چاپلین با آثار ماندگارش مانند پسربچه (The Kid, 1921)، جویندگان طلا (Gold Rush, 1925) و سیرک (The Circus, 1928) به شهرت دست پیدا کرده بود، اما بلوغ او در دهۀ سی میلادیست، زمانی که سه اثر درخشانی را خلق کرد که هر سه در عمدۀ لیست‌های برترین فیلم‌های تاریخ سینما جای دارند. از دیکتاتور بزرگ صحبت کردیم، اما پیش از آن، چاپلین فیلمی را ساخته بود که حالا به نوعی نماد او و حتی از نمادهای سینما شناخته می‌شود و با صحنه‌های آن آشنایید، مخصوصا ماجراهای کارخانه و آن دستگاهِ تغذیۀ خودکار. این فیلم، یعنی عصر جدید (Modern Times, 1936)، یکی دیگر از میراث گران‌بهای چاپلین برای سینماست، که داستانِ آخرین حضورِ شخصیت «ولگردِ» معروف او، و تقلای او برای سازگاری با دنیای مدرن و صنعتیست. موسیقی ماندگار این فیلم نیز کار خود چاپلین است. اگرچه چاپلین خود یک ویولونیست قابل بود، اما عموما موسیقی‌های فیلم‌هایش را با صدا می‌نواخت و فرد دیگری باید همزمان آن را پیاده‌سازی و تبدیل به نوت می‌کرد.

حالا چاپلین از حدود یک قرن پیش، شما را به تماشای عصر جدید دعوت می‌کند، این دعوت را رد نکنید!

#فیلم
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

24 Jan, 06:53


#خندۀ_روز 😁
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

23 Jan, 14:16


#ایمان 6

سعی می‌کنم مهم‌ترین ویژگی فیلم‌هایی که در اینجا معرفی می‌کنم این باشد که فیلم‌هایی «امن» باشند، یعنی ریسکِ وقت گذاشتن برای آنها و دیدن‌شان کم باشد و با احتمال خوبی همه را راضی کنند. این‌طوری با خیال راحت می‌توانید وسط این همه چرت و پرت به تماشایشان بنشینید. در همین نظرسنجی کوچک هم فعلا مخالف این نظر دیده نشد. اما اکثریت گفتند که دوست دارند سرِ فرصت فیلم‌ها را ببینند، هرچند من فکر می‌کنم با اضافه شدن به این لیست، فرصت کمتر و کمتر شود! من مطمئنم اکثرِ این عده فعالیت‌هایی دارند که اگر با دیدن این فیلم‌ها جایگزین کنند، ضرر نخواهند کرد، بنابراین دست به کار شوید!

معمولا فیلم‌ها را از یک سایت بدون سانسور معرفی می‌کنم، بنابراین فکر نکنم از عضویت در آن هم ضرر کنید، چون واقعا آرشیو خوبی دارد. اگر هم رد شدن از فیلتر سخت است که می‌توانید نسخه‌های سانسور شده را پیدا کنید. فعلا چون بحث #ایمان است، بی هیچ حرف و حدیثی بنشینید به تماشای فیلم Hacksaw Ridge از مل گیبسون (گویا ستیغِ ارّه‌ای ترجمه شده)، که دومین بار است که در کانال به آن اشاره می‌شود، و نگذارید که کار به دفعۀ سوم بکشد! ;)

#فیلم
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

23 Jan, 06:48


برگشتیم 😁
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

22 Jan, 14:50


#ایمان 5

ایمان به غیب. این از اولین مفاهیمی است که در قرآن با آن برخورد می‌کنید، چرا که در همان دهمین آیه به آن اشاره شده است. یک جمع‌بندی بسیار هوشمندانه و کاربردی و درخشان. مخصوصا در این روزها، که این کلمۀ غیب کامل‌ترین جمع‌بندی از آن چیزیست که خارج از چارچوبی قرار می‌گیرد که ساختارِ به‌اصطلاح علمیِ محدودکنندۀ امروز به‌عنوان واقعیت و تجربۀ معتبر، به رسمیت می‌شناسد. خیلی ساده، آن کششی که شما را امیدوار می‌کند و شما را به حرکت وامی‌دارد، همان نادیدنی‌ایست که همگی به آن ایمان دارید. تمام دیدنی‌هایی که می‌بینید را نادیدنی‌ها به حرکت درآورده‎‌اند. تمام شما بدون استثنا این ایمان را دارید، اما بسیاری از شما با انکار آن در سطحِ خودآگاه، بی‌دلیل کار را برای خود بسیار دشوار می‌کنید. همۀ شما، بلااستثنا، به مفاهیمی نادیدنی باور دارید که با چارچوب به‌اصطلاح علمی قابل توجیه نیستند. غیب، به‌طورِ خلاصه، می‌گوید شما و دنیا، بسیار بیشتر از آن چیزی هستید که دیده می‌شود. حالا فرصت خوبیست که به این بهانه، در سفری شاید طولانی، سری به داستانِ ایمان در تاریخِ بشر بزنیم، تا بیشتر به اهمیت این ایده پی ببریم...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

21 Jan, 14:41


#ایمان 4

انواع آن ترس‌ها و ناامنی‌ها را تحتِ برچسب پارانویا جمع کرده بودیم. گفتیم که ویژگی مشترکی که آنها را یکجا جمع کرده بیشتر وجهِ سلبی دارد تا ایجابی، یعنی بیشتر از این که در بودن یک چیز مشابه باشند در نبود یک چیز، یک کلمه، مشترکند، و آن ایمان است. دیدیم که چطور شرایطی به کلی متفاوت با مثال‌های ذکر شده از پارانویا، می‌توانند همگی تحت این برچسب جدید توصیف شوند. اما باز هم شاید هر کدام از این موارد به شکل ایمان به چیزی متفاوت ذکر شود، اگر بخواهیم همه‌چیز را بیشتر از این فشرده کنیم، و همه را تحت یک برچسب کلی دربیاوریم، ایمان به یک چیز، یک کلمه، آن کلمه چیست؟ در نظر داشته باشید که با دیدگاهی وسیع‌تر از ایمان صحبت کردیم و گفتیم حتی کسانی که در ظاهر ممکن است به آن تعریف‌های کلیشه‌ای از ایمان نیز ناباور باشند، باز هم مسیرِ خود را با ایمان پیش می‌برند، مثل بسیاری از مخترعان و مکتشفان و دانشمندان و ... پس داریم از ایمان به یک کلمه صحبت می‌کنیم که همۀ این‌ها را دربربگیرد، اما آن یک کلمه چیست که تا این حد جامع و فشرده است؟ راهنمایی هم این که تمامی این حالات متفاوت را می‌توان ذیل یک کلمۀ ساده آورد که فشرده‌ترین و جامع‌ترین و درخشان‌ترین توصیف از تمامی این موارد است که بسیار هوشمندانه در قرآن جمع‌بندی و آورده شده، اما آن یک کلمه چیست؟ قبلی را که نگفتید، لااقل این یکی را جواب بدهید و کمی امیدوارم کنید، راه دوری نمی‌رود! ;)

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

20 Jan, 15:00


#ایمان 3
#پارانویا 18

⚡️ برگردیم به بحث پارانویا. فقط ایمان به توانمندیِ بدن است که می‌تواند فرد وسواسی را از سیاه‌چاله‌ای که در آن گرفتار شده نجات دهد. نبود این ایمان است که این بلا را سر او آورده. همین ایمان است که جلوی تضعیفِ ارادیِ بدن و ظهور انواعِ بیماری‌های خودآورده را می‌گیرد. کدام‌تان است که کسی را در زندگی‌اش ندیده باشد که تقریبا همیشه سرحال و سالم است و هرگز با دارو و درمان سروکاری ندارد؟ چرا هرگز این افراد موضوع تحقیقات علمِ پزشکی قرار نمی‌گیرند و ساختارِ ضدِایمانیِ درمانی، چشم خود را به وجودِ آنها می‌بندد؟ مگر ادعا نمی‌کند که هدفش سلامتی است، پس چه موضوع تحقیقاتی‌ای بالاتر و مهم‌تر از این؟ غیر از این است که این پژوهش به راحتی آشکار خواهد کرد که کسی که ذاتا به قدرتِ بدن خود و سلامتی‌اش ایمان داشته باشد، کسی که ترس‌هایش کمتر و یا تقریبا صفر باشد، بسیار کمتر از دیگران در معرض مشکلات سلامتی قرار خواهد گرفت؟ اما نمی‌شود، چون در سیستم درمانی بیماری و عواملی که از بیرون حمله‌ور می‌شوند (!) پیش‌فرض است و حملۀ آنها به بدنِ ناتوانِ ما دیر یا زود قطعیست و بیماری جاییست که قصه تازه از آن آغاز می‌شود، و انکارِ آن به معنایِ انکارِ کل سیستم است که از آنجا به بعد بنا شده و اساسش بر آن زیربنا استوار است.

⚡️ ایمان است که باعث می‌شود فرد علی‌رغم انواع تهدیدات احتمالی که اگر لیست شوند بی‌پایان خواهند بود، همچنان به عملِ موثر ادامه دهد. فردی که در حرکت است، به تمامِ تهدیدات ممکن فکر نکرده، و بنابراین، اگرچه حتی ناخودآگاه، به حل شدن و تحت کنترل بودنِ آنها در یک ساختار ایمانی باور داشته است. فردی که به خودش ایمان دارد نگران صحبت و عقاید دیگران نیست. او نیرومند و تحت حمایت و در امنیت است، و کسی نمی‌تواند به او آسیب بزند. بنابراین او می‌تواند به جای این که تمام انرژی‌اش را صرف جلوگیری از این پیشامد و کنترلِ آن فرد بکند، آن را در جهتِ اقدام موثر و خلاقانه صرف کند.

⚡️ با این اوصاف، تعمیم به بُعدِ جمعی باز هم ساده است: ملتی موفق است که به خود ایمان دارد. ملتی که به خود ایمان دارد تمام انرژیِ خود را مصروف انواع توطئه‌هایی که ممکن است علیهش صورت گرفته یا در دست اقدام باشد نمی‌کند. ملتی که ایمان داشته باشد، درست مانند فردی که ایمان داشته باشد، مسئولیت خود و دنیایش را می‌پذیرد، و آنچه خود برای خود پیش آورده را به دیگران نسبت نمی‌دهد. امروز مردمانی هستند که به جهلِ خود در چنددهۀ پیش پی برده‌اند و آنچه پیش آمده را از عملکرد خود می‌بینند، اما گروهی دیگر هستند که همچنان سرسختانه از خود سلبِ مسئولیت می‌کنند و اعتقاد دارند همه‌چیز برنامه‌ریزی شده بوده و هست و همه‌اش زیرِ سرِ مثلا خارجی‌هاست یا مثلا زیرِ سرِ فلان فرقه و قوم است. قطعا برای گروه اول جای امیدواری هست، و در مقابل، گروه دوم شرایط سختی در پیش رو خواهند داشت. ملتی که ایمان داشته باشد، یعنی احساس امنیتِ درونی داشته باشد، نیازی نمی‌بیند که با حضور نظامی در بیرون مرزها یا حتی تهاجم به کشورهای دیگر، به دنبال یک امنیتِ فرضی باشد و هرگز به آن نرسد، بلکه می‌تواند این انرژی را صرف خلاقیتی بکند که سایرِ دنیا – وبیشتر از آن خودش – از آن بهره ببرند.

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

19 Jan, 14:50


#ایمان 2

🌑 آن‌قدر گفتنی مانده برای ارائۀ آن جهان‌بینیِ گسترده‌ترِ آینده که گاهی شک میکنم به همه‌اش برسم، اما خوب، مشخص میشود که باید حتی از همین هم کُندتر برویم. اشکالی ندارد، مخصوصا که موضوع مهمیست که به رنج و زجر بیهوده‌ای میپردازد که بسیاری خود را به آن دچار کرده‌اند، مخصوصا کسانی که بیشتر هم‌نسل‌های ما هستند و در آستانۀ ورود به میانسالی، چرا که نسلِ جدید عموما شهود بسیار بهتری دارند، و مأموریت برای ساختن دنیای بهتری.

🌒 این‌همه تأکید کردم اما انگار هرچقدر تأکید کنم کافی نیست. مسأله خیلی ساده است: شما نمی‌توانید بگویید "من به بشریت و به نیکی کردن ایمان دارم و به نابودیِ مطلق بعد از مرگ." شما نمیتوانید چنین جهان‌بینی‌ای داشته باشید. این یک تناقض آشکار است. به همین سادگی و واضحی و روشنی. نمیدانم دیگر چطور به این موضوع و منطقِ سادۀ آن تأکید کنم، اما بحثی در کامنت‌ها شد که لازم دیدم باز هم بیشتر تأکید کنم. اگر درگیر چنین ساختارهای باور دوپاره‌ای هستید و اگر می‌توانید ذهنِ بازی داشته باشید، مطالعۀ آن کامنت‌ها میتواند برایتان مفید باشد، هرچند در اینجا هم دوباره به تمام آن مطالب تأکید خواهم کرد.

🌘 گفتم نمی‌توانید چنین بگویید، اما چه کسی به شما می‌گوید نمی‌توانید؟ من می‌گویم؟ خدا می‌گوید؟ خیر، خودتان نمی‌توانید. از این باورِ دوپارۀ متناقض، هر کدام را از یک جا گرفته‌اید. ایمانی که از درون می‌آید و به‌طور شهودی به راستی آن باور دارید، و آن تکۀ دوم که از ساختار محدودِ سرکوب‌کنندۀ به‌اصطلاح علمیِ روبه‌زوالِ غربیِ موجود می‌آید که به‌طور ساده به آن آکادمی می‌گوییم. شما دنیای خود را برمبنای باورهای خود می‌سازید، با این باور دوپارۀ متناقض، تبدیل به دو موجود متناقض می‌شوید، خودتان بگویید در کشمکش بین این دو، چه بر سرتان خواهد آمد؟ حتی بدن‌تان هم در این کشمکش مستهلک خواهد شد. اگر چنین باورهایی دارید، احتمالا همین الآن هم سرزدنِ مرتب به پزشک‌ها و بیمارستان‌ها را شروع کرده‌اید تا ساختارِ درمانیِ نجات‌دهندۀ – به‌جای آن قدرتِ درونیِ انکارشده - شما را نجات دهد...

🌓 شما نمی‌توانید چنین باورهای متناقضی داشته باشید. کجایِ ساختارِ علمیِ کنونی از ایمان و عشق صحبت می‌کند؟ اگر به آن ساختار اعتقاد دارید، این ایمان را از کجای آن درآورده‌اید؟ صرفِ کلمۀ ایمان مستقیما به متافیزیک اشاره می‌کند و این دو قابلِ تفکیک نیستند، و با باورهای به‌اصطلاح علمی در تناقضند. این یک منطق بسیار ساده است. اگر به منبع درونیِ این ایمانِ خود اعتقاد دارید، چرا بار عظیمِ و سنگینِ این باورهای سرکوب‌کننده را روی دوش خود انداخته‌اید؟ این رنج و زجر و محدودیت خودساخته را برای چه برای خود آورده‌اید؟ اگر واقعا جوینده هستید، بنشینید و با این دو شخصیتت‌تان، با هم صحبت کنید، تا آنها را یکی کنید. بنشینید و تکلیف خودتان را با ایمانی که دارید مشخص کنید و از خود بپرسید منشأ آن کجاست؟ شما بنده و سرسپردۀ هیچ سیستمی نیستید، مخصوصا سیستمی که آنچه به شما در شناخت شما می‌دهد هیچِ مطلق است، و برای شما تنها زجر و سرکوب و محدودیت می‌آورد، سیستمی که به زودی فروخواهدپاشید، مخصوصا اگر شماها بارش را بیش از این به دوش نکشید.

🌗 هر ترکیبی از باور به معنیِ زندگی از یک طرف و باور به نابودی پس از مرگ از طرف دیگر، ترکیبی متناقض است، که فقط به دردِ فیلم‌های جشنواره‌ای و کسالت‌بار و سیاه اروپایی و متن‌های ادایی می‌خورد. بار این تناقض را با خود به دوش نکشید و تکلیف خودتان را با خودتان معین کنید. از یک طرف از ایمانی صحبت می‌کنید که شما را به حرکت درمی‌آورد، و از یک طرف بندۀ سیستمی شده‌اید که همه‌چیز را بی‌معنی و حرکت را سرکوب می‌کند. محدودیتی که برای خود قائل شده‌اید را بردارید، و امتدادهای خود در روان و زمان و مکان را انکار نکنید. شما بندۀ هیچ سیستمی نیستید و مجبور به پذیرفتن و تکرار باورهایش نیستید. شما آزاد هستید.

🌔 خیلی هم مطمئن نباشید که اگر محتوایِ پوچ را بیش از حد تکرار کنید، همچنان این ایمانی که از آن صحبت می‌کنید باقی بماند. فردی را می‌شناسم که کانال معروفش در تلگرام بیش از چهل‌هزار مخاطب دارد، او زمانی از مولانا می‌گفت و حتی دورۀ آشنایی با او برگزار می‌کرد، اما آن‌قدر به این چرندیات پوچ‌گرایانه و به‌اصطلاح علمی میدان داد که الآن دیگر به‌ندرت چیزی غیر از زشتی و تاریکی در کانالش دیده می‌شود، و هیچ اثری از زیبایی در آنجا نیست.

🌖 اگر به بشریت و خوبی و معنای زندگی ایمان دارید، نمی‌توانید به سیستمی که متافیزیک را انکار می‌کند هم ایمان داشته باشید. هرچه‌ سریعتر بنشینید و تکلیف این دو شخصیت متناقض را با هم مشخص کنید، وگرنه این اتفاق با گذر زمان، به شکل سخت‌تر و سخت‌تر خواهد افتاد، و در نهایت با زجری بی‌پایان خواهد بود.

🌕 با هیچ نوع تناقضی زندگی نکنید. گفتنی‌ها را گفتم. دیگر انتخاب با شماست.

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

18 Jan, 15:21


#ایمان 1
#پارانویا 17

🙏 ایمان. ایمان چیزیست که نبودش در نهایت پارانویا را به بار می‌آورد. همان اندازه که وجودی از ایمان خالی شود، از ترس پر می‌شود. همین‌جا فورا بگویم – مخصوصا به به‌اصطلاح ناباورها و کم‌باورها - که زمانی که از ایمان حرف می‌زنم، سریع به سراغ آن تصاویر کلیشه‌ای خودتان نروید. سریع خم و راست شدنِ بی‌روح و خالی از شور را در نظر نیاورید. همه ایمان دارند، حتی شما دوست عزیز. قبلا هم گفتیم که تنها چیزی که یک حرکت و اقدام مصمم را توجیه می‌کند، نوعی کشش قوی درونیست که با معیارهای بیرونی و ظاهری قابل توجیه نیست. راه بسیاری از مخترعین، مکتشفین و نوآورانِ تاریخ بشر در ابتدا از دید منطقی و بیرونی، کاملا گُنگ و ناممکن به نظر می‌رسیده و از دید اطرافیان دیوانگی به‌نظر می‌آمده، اما چیزی از جنس ایمان آنها را به حرکت درمی‌آورده است، گویی هدفی که جایی در آینده محقق شده، آنها را مشتاقانه به دنبال خود می‌کشیده است.

🙏 برخی انسان‌ها از سخت‌ترین شرایط با انگیزه‌ای آهنین عبور می‌کنند، در بحران‌ها مادران فداکاری‌های باورنکردنی برای فرزندانِ خود بروز می‌دهند، و مردها و زن‌ها مرزهای ناممکن را جابجا می‌کنند، سپس داستان‌ها در وصف آنها روایت می‌شود. قبلا هم گفتیم، شما هیچ حرکت جدی‌ای را نمی‌توانید خارج از یک ساختارِ ایمانی توجیه کنید. یعنی اگر به ساختار سرکوب‌کننده‌ و فشل و به بن‌بست رسیده‌ای باور دارید که فقط دیدنی را واقعی می‌شمارد، و اعتقاد دارید تقی به توقی خورده و دنیا به وجود آمده است (فکر کنم بهش می‌گویند بیگ‌بنگ) یا چندصدهزار سال پیش یک سری شامپانزه بلند شده و ایستاده‌اند و ناقلاها به بقیه شامپانزه‌ها نگفته‌اند و آنها هنوز که هنوز است نتوانسته‌اند بلند شوند، هرگز نخواهید توانست هیچ توجیه منطقی‌ای برای ارزشمندترین جنبه‌های حیات بشری مانند نیکی کردن، گذشت، صبوری، شجاعت، و ... پیدا کنید.

🙏 مساله خیلی ساده و منطقی است: هیچ توجیه منطقی‌ای برای هیچ‌کدام از اینها اگر قرار است طرفین درگیر در آن بعد از مدت کوتاهی نابود شوند و هیچ اثری ازشان نماند وجود ندارد. اگر قرار است خوبی‌کننده و خوبی‌گیرنده در فاصله‌ای بسیار نزدیک نابود شوند، یا هر کسِ دیگری که ممکن است از این اتفاق تأثیر گرفته باشد، در نتیجه هیچ تفاوتی بین انجام یا عدمِ انجام آن وجود ندارد. به علت اهمیت مسأله و این که بگویم بحث دربارۀ ایمان نه مخصوص به گروهی با باورهایی خاص، بلکه بحثی از جنس منطق و مربوط به همۀ انسان‌هاست، باز هم تاکید می‌کنم: با ساختاری که فقط به دیدنی باور دارد، هیچ توجیهی برای هیچ اقدامی وجود ندارد، و هرگونه حرکتی تناقضی برای این ساختار است.

#تأملات

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

17 Jan, 12:31


تنِ آدمی شریف است به جانِ آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت!

خور و خواب و خشم و شهوت، شَغَب است و جهل و ظلمت شغب: فتنه
حیَوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

به حقیقت آدمی باش وگر نه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت

مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی؟
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت

اگر این درنده‌خویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت

طیران مرغ دیدی، تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت

نه بیانِ فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت

پی‌نوشت: ولی اون پونزده ثانیۀ آخرش...

#سعدی
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

16 Jan, 15:37


#چاپلین 5

در هر حال دیکتاتور بزرگ، در اوج بلوغ کاری و زندگی چاپلین ساخته می‌شود، گویی که طی تمام این مسیر برای رسیدن به این نقطه بوده است، تا هر آنچه اندوخته و فراگرفته در اینجا خرج کند. سکانس پایانی این فیلم، گویا نقطه‌ایست که چاپلین، یا حتی سینما، برای رسیدن به آن، تمام این مسیر چندده‌ساله را پیموده است. دیکتاتور بزرگ اما فیلم صامت نیست. فکر کنم همینجا به اهمیت ساخت این فیلم پی برده باشید، اهمیتی که آنقدر زیاد بود که چاپلین به خاطر آن، شخصیتِ ولگردِ محبوب خودش و سینمای صامت را کنار گذاشت، هرچند شخصیت اصلی در اینجا نیز بی‌شباهت به ولگرد نیست، و کمابیش صامت است، به‌جز جایی که باید حرف زد، که در این زمان صدای او رساترین و پیامش فصیح‌ترین است. حالا که دیگر امتحاناتتان هم تمام شده و خیالتان هم راحت است ;)، بهترین فرصت است که فیلم را ببینید، نسخۀ دوبله هم که راحت در آپارات پیدا می‌شود اما ترجیح من زیرنویس است. به عقیدۀ من، این فیلم از بهترین آثار تاریخ سینماست، از آنهایی که سینما می‌تواند به ارائه‌اش ببالد و در رزومه‌اش بیاورد، از آن آثاری که به عقیدۀ من، سینما برای آن وجود به آمده است!

#فیلم
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

15 Jan, 14:34


#چاپلین 4

🎬 برای دانستن اهمیت این فیلم برای چاپلین، باید تا حدودی به روندِ سینمای او آشنا باشید. چارلی چاپلین، #باستر_کیتون، و #هارولد_لوید را باید سه تفنگدارِ سینمای کمدی صامت دانست. امیدوارم بشود به آن دو هم بپردازیم، اما مطمئنا حداقل آثار برجستۀ آنها را معرفی خواهیم کرد. آثارِ برترِ این نوابغ سرشار از ایده‌هایی جذابند که آنها را در تاریخ ماندگار کرده، و گواه اختلاف بهرۀ هوشی این سه نسبت به نه تنها جامعۀ زمانِ خود، بلکه زمان کنونیست، چرا که نه تنها همچنان می‌شود حسابی با این فیلم‌های صدساله خندید، بلکه از این نظر کمتر فیلمِ کمدیِ امروزی به پای آنها می‌رسد.

🎬 با این حال در سال 1927، بحرانی به سراغ این سه تفنگدار آمد، برای اولین بار در آمریکا صدا به سینما وارد شد، و دوران فیلم‌های صامت تقریبا به پایان رسید. فیلم‌های صامت خیلی سریع اقبال مخاطبان را از دست دادند، و این رویداد با رکود بزرگ آمریکا در سال 1929 نیز تقریبا همزمان شد، که بر کاهش مخاطبان سینما تاثیرگذار بود.

🎬 لوید و کیتون نتوانستند از این بحران عبور کنند. آنها هم هر دو به‌خاطر چند پروژۀ خودساختۀ پرهزینه دچار مشکلات مالی شده بودند، و هم اقبالی برای شخصیت‌های آثارِ خود در سینمای غیر صامت متصور نبودند، به این ترتیب تقریبا همزمان با رکود بزرگ کار آنها نیز به پایان رسید. چاپلین هم معتقد بود که شخصیت معروف «ولگردِ» (Tramp) او نیز در سینمای غیرصامت جذابیتِ چندانی نخواهد داشت، با این حال از معدود کسانی بود که به ساخت فیلم صامت ادامه داد. فکر نمی‌کنم اثر صامت مشهور چندانی در مقایسه با کارهای چاپلین در دهۀ سی میلادی وجود داشته باشد. ایستادگیِ چاپلین جواب داد، و اتفاقا دو اثر صامت او در دهۀ سی در کنار دیکتاتور بزرگ، تبدیل به بزرگترین آثار او شدند که بعدها به آنها هم اشاره خواهیم کرد.

#کمدین_نابغه #کمدی_صامت #کمدی_کلاسیک
#سینمای_صامت #سینمای_کلاسیک

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

14 Jan, 13:52


#چاپلین 3

چاپلین فیلمنامۀ دیکتاتور بزرگ را در 1938 به پایان رساند. برای این که شباهت‌ها با واقعیت بیشتر هم شود، پس از تدارکات اولیۀ تولید فیلم، زمان آغاز فیلمبرداری به سپتامبر 1939 رسید، یعنی درست شش روز بعد از حمله آلمان به لهستان و شروع جنگ جهانی دوم! اشاره در فیلم به حملۀ احتمالی به روسیه و گازهای کُشنده در آن زمان نیز غافلگیرکننده است! فیلم‌برداری شش ماه به طول انجامید، و چاپلین پس از اتمام کار تولید، نسخه‌ای از فیلم را برای خود هیتلر نیز ارسال کرد! اگرچه واکنشی از هیتلر نسبت به فیلم به طور رسمی ثبت نشده است، اما روایت‌های اطرافیان او متفاوت است، از ندیدن فیلم، تا دو بار دیدن آن! به هر حال، ما هرگز نخواهیم دانست!

با وجود ممنوعیت اکران دیکتاتور بزرگ در آلمان و کشورهای اشغالی، فیلم یک بار برای تماشاچیان آلمانی به نمایش درآمد. فردی یک نسخه از فیلم را که از یونان تهیه کرده بود، با کپی یک کمدی اپرا در سینمای ارتش عوض می‌کند. سربازان تا هنگامی که متوجه نشده بودند فیلم چیست به تماشا نشسته، اما پس از آن‌که فهمیدند ماجرا از چه قرار است، عده‌ای سالن را ترک کرده و عدهٔ دیگر به سمت پردهٔ سینما شلیک کردند!

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

13 Jan, 08:55


وضعیت این روزا سر جلسه امتحان 😁
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

12 Jan, 14:21


#ظهور_و_سقوط_حزب_نازی 74

گفتیم که تا پیش از شروع جنگ و حتی مدتی پس از آن، گویی دنیا در نوعی انکار نسبت به مهابتِ آنچه در قلب اروپا اتفاق می‌افتاد قرار داشت. در حالی که مدتها بود دیگر چیزی از معاهدۀ ورسای باقی نمانده بود، حالا تحرکات حزبِ حاکمِ آلمان به فراتر از مرزها رسیده بود. اتریش به آلمان پیوست، جمهوری اسپانیا با دخالت آلمان و ایتالیا و بدون واکنشی از انگلیس و فرانسه سقوط کرد، و چکسلواکی هم به امید واهی پایان ادعاهای برون‌مرزی هیتلر، تقدیم آلمان شد. در مجموع به نظر میرسد در آن زمان، کمتر کسی تخمین و درک صحیحی از بزرگی خطری که دنیا را تهدید میکرد داشت، در نتیجه اگر کسی با چنین ادراکی پیدا می‌شد، احتمالا از نبوغ خاصی برخوردار بود. اتفاقا یکی از این افراد، کسی بود که تنها چهار روز بزرگتر از هیتلر بود! او قبلا هم خودش را به عنوان یک نابغه به اثبات رسانده بود، کسی که بدون در نظر گرفتن ملاحظات سیاسیِ کشورش آمریکا، تندترین و ماندگارترین واکنش را به قدرت گرفتن هیتلر نشان داد و هوشیاری و آگاهی بی‌نظیرش را نیز در کنار آثارش در تاریخ ماندگار کرد، یعنی نابغۀ بی‌نظیرِ سینما و کمدی، چارلی چاپلین...

#چاپلین 1
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

12 Jan, 06:47


کیا اینطوری‌ان؟! 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

11 Jan, 15:14


#پارانویا 16

📝 بگذارید جمع‌بندی و مروری داشته باشیم بر آنچه که در دو بخش قبلی گفتیم، یعنی پارانویای فردی و جمعی، تا بعدش برویم سراغ بخش انتهاییِ این بحث. گفتیم که پارانویای فردی و جمعی هر دو در نتیجۀ تمرکز و توجه افراطی به بیرون به قیمت از دست رفتن ارتباط با درون است، و معمولا باعث حس ناامنیِ منجر به بی‌عملی، و یا حتی در مراحل بعدی اقدامات آسیب‌زننده به خود و دیگران می‌شود. گفتیم که عوامل موثر در مسیرِ اقدام شما بسیارند، و شما قادر نیستید در سطحِ آگاهانه تمامِ آنها را مورد تحلیل قرار دهید و سپس عمل کنید، و اگر بخواهید چنین کنید، کم‌کم فراوانی این عوامل ناشناخته و ناتواناییِ آگاهیِ روزمره یا ایگوی شما، در وهلۀ اول شما را به بی‌عملی خواهد کشاند. گفتیم که زمانی که به دنیا آمدید چقدر متفاوت بودید، و بدون هیچ ترس و نگرانی و تحلیلی اقدام می‌کردید، و چطور کم‌کم یاد گرفتید محاسبه‌گر شوید و تحلیل کنید، و چطور باید دقت کنید که در این زمینه زیاده‌روی نکنید و به مرز بی‌عملی کشیده نشوید.

📝 انواع جلوه‌های پارانویا را مطرح کردیم. از فردِ وسواسی‌ای گفتیم که احساس می‌کند هر لحظه در خطر حملۀ میکروب‌ها و آلودگی‌هاست، یا افرادی که احساس می‌کنند هرلحظه ممکن است ویروس‌ها و باکتری‌ها از بیرون به آنها حمله‌ور شوند، و خوب این افراد، با قطع ارتباط با درون از قبل بدن را ناتوان و بی‌دفاع فرض کرده‌اند، در نتیجه شانس و اعتبار چندانی برای آن عظمت برای دفاع از خود قائل نیستند، و به جای آن قدرتِ خود را به منابع و مراجعِ بیرونی (Outside Authorities) یعنی سیستم درمانی و داروها تصویر و منتقل کرده‌اند که البته متخصص برطرف کردن علائم و نه مشکل است، و در نتیجه شما معمولا این افراد را بیمار خواهید یافت. از شعار ظاهرا سالم اما در واقع بسیار ترسناک «پیشگیری بهتر از درمان است» گفتیم، و این که لیست مواردی که باید از آنها پیشگیری شود برای افرادِ پارانوید بی‌انتها خواهد بود، و کنایه‌آمیز این است که اتفاقا در بسیاری از موارد، در نهایت کار آنها را به قسمت‌های درمانی هم خواهد کشاند. از انواع ترس‌هایی گفتیم که توسط سیستمِ تشکیل شده از افراد پارانوید منتشر می‌شود، به همه‌چیز برچسب خطرناک و سرطان‌زا و... زده می‌شود و ترس‌ها بازتولید می‌شوند و در نهایت، هیچ‌جایی هیچ اثری از امنیت باقی نمی‌ماند...

📝 با قطعِ ارتباط با درون، ترس‌ها به تمام سطوحِ زندگی کشیده می‌شوند. هر لحظه باید تمامِ فجایعِ ممکن بررسی شود: دزدی، آتش‌سوزی، سیل، زلزله، تصادف، سانحۀ هوایی ... کار به افراد هم می‌کشد، نکند آنها هم دربارۀ فرد افکار بدی در سر دارند؟ اصلا هرچیزی که آنها به آن رسیده‌اند و هر کمبودی که خودش دارد، زیرِ سرِ نقشه‌ها و توطئه‌های آنهاست. نکند آنها الآن هم در حال طراحیِ توطئه‌ای علیه او هستند؟ در اینجا شاید فرد حتی به خیال خود برای تامین امنیت، دست به اقدامات پیشگیرانه و تهاجمی علیه دیگران بزند. در نهایت، فرد قادر به عملِ موثر نیست، هیچ اقدامی، جایی، یا کسی، امن نیست، بیرون کاملا ناامن شده است و درون هم که مدتهاست دیگر در کار نیست، و در نتیجه هیچ پناهی وجود ندارد...

📝 با این پیش‌زمینه، به راحتی بحث را به بُعد جمعی تعمیم دادیم، و از ملت‌هایی گفتیم که به نیروی خود اعتقاد ندارند، و به جای کار بر خود، دائما متمرکز بر بیرون و بر دیگران هستند، و احساس می‌کنند که هرآنچه آنها به آن رسیده‌اند و هر کمبودی که خود دارند، از توطئه‌های دیگران بوده است، و ادبیات و گفته‌های آنها بیشتر بر این موضوع می‌چرخد تا تمرکز بر خود و درس‌هایی که باید در طول زمان فرا گرفت و عملکردِ خود را بهبود داد. همه‌چیز تقصیر دیگران است. در فازِ اول که ملت و مدیریتِ پارانوید با هم همسو هستند، علت مشکلات توطئه‌های همیشگی خارجی‌هاست، و در فاز دوم که این دو از هم فاصله می‌گیرند، از دید ملت همه‌چیز تقصیر مدیریت، و از دید مدیریت همچنان تقصیرِ خارجی‌هاست، و هیچ رویکردی به درون وجود ندارد. چنین سیستمی احساس می‌کند که باید امنیت را با توجه به بیرون، مانند حضور نظامی در خارج از مرزها تامین کرد، و در مراحل بعد وقتی باز هم احساس ناامنی کرد، ممکن است دست به اقدامات تهاجمی بزند... شما می‌توانید خود با جلوه‌های دیگری از پارانویای فردی و جمعی، به این لیست اضافه کنید.

📝 موارد بسیاری را تحت برچسب #پارانویا جمع‌آوری کردیم، که وجه اشتراکشان شاید بیشتر از وجهِ ایجابی، در وجهِ سلبی آنها باشد. یعنی این موارد بیشتر از اینکه در آنچه که هستند به هم شبیه باشند، در آنچه که نیستند، و در آن چیزی که جایش خالیست مشترک هستند و شباهت دارند، و به آن خاطر در یک دسته قرار می‌گیرند. آن چیزی که نیست، آن چیزی که نبودش وجه اشتراک تمامی این موارد است که به فراوانی در ابعاد فردی و اجتماعی دیده می‌شود، یک کلمه است، اما چه کلمه‌ای؟! شما بگویید...

نبود؟!
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

11 Jan, 08:10


امیدوارم شما این شکلی نباشید 😁
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

10 Jan, 15:36


#نی_نامه

(فایل صوتیِ ویدئوی بالا)

دو از دو


بند بگسل باش آزاد ای پسر / چند باشی بند سیم و بند زر؟

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای / چند گنجد؟ قسمت یک روزه‌ای

کوزه چشم حریصان پر نشد / تا صدف قانع نشد، پر در نشد

هر که را جامه ز عشقی چاک شد / او ز حرص و جمله عیبی پاک شد

شاد باش ای عشق خوش‌سودای ما / ای طبیب جمله علت‌های ما

ای دوای نخوت و ناموس ما / ای تو افلاطون و جالینوس ما

جسم خاک از عشق بر افلاک شد / کوه در رقص آمد و چالاک شد

با لب دمساز خود گر جفتمی / همچو نی من گفتنی ها گفتمی

هر که او از همزبانی شد جدا / بی‌زبان شد گر چه دارد صد نوا

جمله معشوق است و عاشق پرده‌ای / زنده معشوق است و عاشق و مرده‌ای

چون نباشد عشق را پروای او / او چو مرغی ماند بی‌پر، وای او

من چگونه هوش دارم پیش و پس / چون نباشد نور یارم پیش و پس

عشق خواهد زین سخن بیرون بود / آینه، غماز نبود، چون بود؟

آینه‌ات، دانی چرا غماز نیست / زآنکه زنگار از رخش ممتاز نیست...

#مولانا
#موسیقی
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

10 Jan, 15:04


#نی_نامه

یک از دو

بشنو این نی چون حکایت می‌کند/ از جدایی‌ها شکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند/ در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق/ تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم/ جفت بد حالان و خوش حالان شدم

هر کسی از ظن خود شد یار من/ از درون من نجست اسرار من

سر من از ناله من دور نیست/ لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست/ لیک کس را دید جان دستور نیست

آتش است این بانگ نای و نیست باد/ هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشق است کاندر نی فتاد/ جوشش عشق است کاندر می فتاد

نی حریف هر که از یاری برید/ پرده‌هایش پرده های ما درید

نی حدیث راه پر خون می‌کند/ قصه های عشق مجنون می‌کند

محرم این هوش جز بی‌هوش نیست/ مر زبان را مشتری جز گوش نیست

در غم ما روزها بیگاه شد/ روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت، گو: رو، باک نیست/ تو بمان ای آنکه جز تو پاک نیست

هر که جز ماهی، ز آبش سیر شد/ هر که بی‌روزیست، روزش دیر شد

در نیابد حال پخته هیچ خام / پس سخن کوتاه باید، والسلام

#مولانا
#موسیقی

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

10 Jan, 07:26


#خندۀ_روز 😁
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

09 Jan, 14:48


#پارانویا 15

در وهلۀ میانی تاریخِ ثبت شدۀ این سرزمینی که اکنون ایران خوانده می‌شود، در آن دورۀ محبوبِ من، برخلاف قبل و بعدش سرزمینی مشخص به نام ایران به آن معنی وجود نداشت، و این سرزمین عموما میدان تهاجم و رقابت اقوام مختلف از سرزمین‌های مختلف بود. ایرانیان خود در عرصۀ نظامی و حکومت‌داری، حضور و تمایل چندانی نداشتند. با این حال هرگز نام ایران و ایرانی مانند آن دوران ندرخشید، چرا که مردمان این سرزمین با انرژی‌ای ستودنی مشغول کار بر روی خود بودند، نه تحلیلِ منافعی که مهاجمان بردند و آنها را عقب انداختند و توطئه‌های احتمالی دیگری که ممکن است باز در راه باشد یا... در نتیجه در کلیۀ دانشها در جهان سرآمد شدند، قله‌ای در ادبیات جهان شکل دادند که به نظر من در زمان و مکان بی‌مانند است، و حماسه‌هایی از شاهنامه تا مثنوی را دربرمی‌گیرد که خلقشان غیرقابل باور و بدون تکرار است، و امثال عطار و مولانا دردانش واقعی و جامع یا همان عرفان، قرن‌ها از زمان خود جلوتر رفتند... شاید یادآوری این دوران و نگاهی به آن و مقایسه‌ای با این فلاکتِ چندصدسالۀ پس از آن، پایان‌بخش خوبی برای بحث پارانویا هم در بعد فردی و هم جمعی باشد.

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

09 Jan, 07:54


چه روزهایی را دیدیم و گذراندیم اسماعیل 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

08 Jan, 15:27


#پارانویا 14

ملت پارانوید مدام در حال صحبت از توطئه‌هایی هستند که در گذشته علیه آنها انجام گرفته یا اکنون در دست اقدام است، در حالی که انبوهی کار انجام نشده پیش رویشان است. اما گفته شد که چه در بُعد فردی و چه جمعی، تنها بازیِ برندۀ ممکن در درازمدت، بازی برد-برد است. این که دیگران دنبال منافع هستند هیچ چیزِ مخفی و کشف حیرت‌انگیزی نیست. اگر ملت‌ها و دولت‌هایی در تاریخ در تعامل با شما در ظاهر صاحب منافعی شده‌اند، به احتمال زیاد منفعتی به شما نیز رسانده‌اند. اگر به این نیت بازی کرده‌اند و بکنند، از شما اوضاع بهتری خواهند داشت، اگر نکرده‌اند و نکنند، نتیجه‌اش را خواهند دید، اما واقعیت این است که اینها هیچ‌کدام خیلی ربطی به شما ندارد که فعلا کارهای بسیار زیادی برای انجام دادن دارید، و باید متمرکز به خود باشید تا چیزی برای عرضه داشته باشید. اگر می‌خواهید به دیگران توجه کنید، بهتر است به آنچه به آن رسیده‌اند و برای عرضه داشته‌اند توجه کنید، به آن ترکیب شگفت‌انگیزِ هوش، سختکوشی، مسئولیت‌پذیری، کارِ جمعی و نظم و دیسیپلین که نتایج حیرت‌آور به بار می‌آورد، وگرنه از «کارِ خودشونه»، هیچ اقدام و عملی برنمی‌آید...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

08 Jan, 08:06


اولین مواجهه با جزوه ها در شب امتحان 😁
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

07 Jan, 16:31


#پارانویا 13

ملتهای پارانوید حکومت‌های پارانوید می‌آفرینند، و حکومتهای پارانوید، فاجعه. از جایی به بعد همه دشمن به نظر میرسند، باید به همه حمله کرد. حکومتهایی که ارتباطشان با درونشان قطع شده، درونی که همان مردمی هستند که در وهلۀ اول ارتباطشان با درونِ خود قطع شده بود. بنظر میرسد همه، همواره، در حال توطئه علیه این حکومت و حمله به آن هستند، و باید حملات پیشگیرانه انجام داد. در دورۀ #آلمان_بین_دو_جنگ به شکل مفصل به یکی از بهترین نمونه‌های حکومت پارانوید پرداختیم. از نظر حکومت نازی، سیستم سرمایه‌داریِ غربی و سیستم ضدسرمایه‌داریِ شرقی (یعنی تقریبا تمام دنیا، و دو دشمن همدیگر!) مشغول توطئه علیه ملت آلمان و باعث مشکلات آنها بودند و باید علیه آنها اقدام پیشگیرانه صورت میگرفت. به زمینه‌های جنگ جهانی دوم به عنوان یکی از این فجایع به شکل مفصل اشاره کردیم. نمونه‌های این فجایع بی‌شمارند، درسهای بسیار مهیب و دشواری که اگر از آنها عبرت گرفته نشود، به شکل وحشتناک‌تری تکرار می‌شوند. امیدوارم که درس گرفتن ما از این فجایع که تنها توجیهِ ظاهری برای رخداد آنهاست، ثمره‌ای برای بازیگران شجاعِ آنها و باعث شادی‌شان باشد...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

07 Jan, 14:24


#پارانویا 12

📍 با بحث مفصلی که در مورد پارانوید فردی شد، فکر می‌کنم تعمیم آن به پارانوید جمعی هم ساده باشد. درست مانند افراد، ملت پارانوید که یک سیستم پارانوید را بر سر کار می‌آورد نیز از درون منقطع و کاملا متوجهِ بیرون است. ملتی را در نظر بگیرید که تاریخی سراسر اشتباه دارد، اما به جای تحلیل و کار کردن روی آن، همۀ ناکامی‌ها را متوجهِ عواملِ بیرونی کرده است. با توجه به وضعیت نابسامان این ملت، انتظار دارید که گفتمان روزمره‌ مردمانش، ادبیاتش، هنرش، تاریخش، بیشتر از اشتباهات گذشته خود باشد، اما در کمال تعجب درمی‌یابید که بیشتر در مورد توطئه‌های گذشته علیه آنها، و توطئه‌ها و حملات احتمالی کنونی دشمن است! دیگران آنها را عقب نگه داشته‌اند! هر ملتی به هر جایی رسیده با بهره‌کشی از آنها بوده است! همه به منابع و امکانات آنها چشم دارند، تا حدی که مثلا ممکن است حتی فکر کنند که دیگران بدون سوخت‌های فسیلی آنها از سرما یخ خواهند زد و زمستان سختی خواهند داشت.

📍 درونی وجود ندارد، بنابراین پیکان ترس و تهدید به سمت بیرون است. به همین ترتیب سیستمی که سرِکار آمده نیز احساس می‌کند که دائم در تهدید است و باید به روش‌های مختلف از جمله حضور نظامی در خارج از مرزها یا حملۀ نظامی، این به‌اصطلاح "امنیتِ" نداشته را تامین کند، که هیچ‌وقت هم موفق نمی‌شود. اگر هم مردم متوجهِ مشکلی بشوند، ممکن است از زمانی به بعد، سیستمی که خود بر سرِ کار آورده‌اند را هم خارجی و دست‌نشاندۀ دشمنان بدانند، و تقصیر را گردن مدیرانی بیاندازند که انگار نه انگار از دل خودشان برآمده‌اند، و به این شکل از خود سلب مسئولیت کنند و از زیرِ بارِ کار کردن روی خود بگریزند. مدیران هم به همین‌ترتیب، در صورت مشکل نمی‌توانند به درون و ایرادات خود بنگرند، و بهترین راهِ فرار، توجه به بیرون، و نسبت دادن مشکلاتِ لاینحل به توطئه‌های بیرونی دشمنان است که مانعِ پیشرفت آنها می‌شوند.

📍 در نهایت، ملت و سیستم پارانوید با حوالۀ تمامی مشکلات به بیرون، در چرخۀ بی‌پایانی از مسئولیت‌ناپذیری، اشتباهات خود را تکرار و تکرار می‌کنند و دائما اوضاع خود را بدتر می‌بینند و بیشتر از دشمنِ خارجی صحبت می‌کنند. مشخص نیست در این چرخۀ بی‌پایان، بالاخره کی زمانِ نگاه به خود، درس گرفتن از اشتباهات گذشته، نگاه به دیگران و ملت‌های بهره‌مندتر، و آموختن آن موارد اصلی‌ای که آنها را به آنجا رسانده و قطعا توطئه علیه شما جزء آنها نیست می‌رسد.

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

07 Jan, 06:59


امیدوارم با چنین معلم ها و اساتیدی و چنین سوالاتی مواجه نشید 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

06 Jan, 16:25


#پارانویا 11

🔸 بحث را با مروری از جنس منطق ببندیم که به دردِ ناباورها هم می‌خورَد. برای این که شما اقدامی انجام دهید، بی‌نهایت عامل وجود دارد، که ایگو و آگاهیِ خودآگاه روزمره قادر به تحلیل آن نیست. این بدیهیست. بنابراین از نظر منطقی، قاعدتا شما نباید عملی انجام دهید و در جهتی حرکت کنید، و این که این طور نیست و شما با وجود این همه عوامل ناشناخته اعمالی انجام می‌دهید، در واقع بسیار شگفت‌انگیز است. انجام هر حرکتی نشان‌دهندۀ نوعی نیرو و کشش درونیست، و آنچه در بیرون دیده می‌شود و ناباورها فقط به آن اعتقاد دارند برای توجیهش کافی نیست. این که حسِ خوبی به خوبی کردن دارید، با ساختار اندیشۀ مادیِ ناباورها بی‌معنیست. وقتی از یک ناباور بپرسی که چرا فلان کار را انجام می‌دهی، ممکن است چیزهایی از این جنس در جواب بگوید که عمر دو روز است و می‌میریم و از بین می‌رویم و باید در لحظه بود و خوبی کرد و... ولی همۀ اینها از نظر منطقی مطلقا بی‌معنی هستند و فقط به درد فیلم‌ها و کتاب‌ها و متن های ادایی می‌خورند. اگر قرار است بمیرید و نابود شوید، هیچ توجیهی برای هیچ حرکتی وجود ندارد. کسی هم که به او خوبی می‌کنید قرار است بمیرد و نابود شود بنابراین از نظر منطقی نه برای شما و نه برای او هیچ فرقی نمی‌کند که این کار را انجام بدهید یا نه.

🔸 پس همین عمل کردنِ شما، گواهی بر وجود حقیقتی بسیار بیشتر از آن چیزیست که می‌بینید. بدون آن توجیهی منطقی برای عمل کردن شما وجود ندارد. حقیقتی که همه در لایه‌های درونی بلااستثنا به آن باور دارند و اصلا بخشی از ان هستند، فقط بعضی در سطحِ خودآگاه اصرار دارند که انکارش کنند، در نتیجه در لایه‌های درونی به یک سمت کشیده می‌شوند و در لایۀ بیرونی سعی می‌کنند این کشش را سرکوب و انکار کنند، و در نتیجۀ این کشمکش بی‌حاصل، عمر و انرژی بسیار زیادی را هدر می‌دهند، تازه اگر عمر و انرژی‌ای از دیگران هدر ندهند...

🔸 گفتیم که تعادل موثر بین توجه به درون و بیرون برای عملکرد موثر فیزیکی، با اختلافِ زیاد به سمتِ توجه به درون است. میزانی از توجه به بیرون کافیست که شما بدانید در لحظه، در تهدیدی فیزیکی نیستید. آگاهی ایگو در برابر انواع و اقسام احتمالات منفی در آینده، بسیار ناتوان است، این یک مسالۀ بدیهی است که شما نمی‌توانید در سطحِ ایگو، روی احتمالاتِ نزدیک به بی‌نهایت اشراف داشته باشید، پس وارد این مسیر زجرآور بی‌پایان نشوید! عمدتا کافیست که بدانید در لحظه در تهدیدی فیزیکی قرار ندارید، و تقریبا می‌توان گفت تمام نگرانی‌های از جنس آینده مُضر یا در بهترین حالت بی‌فایده است. تاثیر مخربِ اضطراب بر تک‌تک اجزای بدن اثبات شده است. علتش هم بدیهی است، اضطراب سازوکاری لحظه‌ای مثلا برای فرار از دست حیوانات وحشی در جنگل است، و قرار نیست بدنِ شما در یک حالتِ فرارِ دائمی بماند! استفادۀ موثرِ حیوانات از این مکانیسم، بسیار زیباست، تا جایی که شما به راحتی می‌بینید که حیوان اگر شکارچی‌اش سیر باشد هم نیازی به استفاده از مکانیسم اضطراب نمی‌بیند و به راحتی در کنار او پرسه می‌زند! بنابراین هرزمان که دیدید نگرانی‌های از جنسِ آیندۀ شما بیشتر و بیشتر می‌شود، بهتر است این را یک زنگ خطر بدانید، و تجدید نظری در رویکرد خود داشته باشید، تا بتوانید به میزانی حداقلی از این نگرانی‌ها اکتفا کنید.

🔸 بحث طولانی شد تا برای همه قابل درک باشد و چیزی جا نمانده باشد. فکر کنم بشود گفت که جمع‌بندی خوبی از بحثِ پارانویا در بُعدِ فردی داشتیم. آن‌قدر خوب که خودِ شما می‌توانید الآن با آنچه گفته شد، بحث را به بُعد جمعی تعمیم دهید که ادامۀ کار ماست، کاری که در نظرسنجی‌های اینجا و اینجا و اینجا تقریبا سرنخش را داده بودیم. در نهایت پایانِ رقت‌بار فردِ پارانوید که در آن همه‌چیز و همه‌کس مشغول توطئه علیه او هستند را شاید بتوان با این لطیفۀ توأماً خنده‌دار و تاسف‌آور توصیف کرد: فردی که در حال رانندگی در اتوبانِ A است، می‌شنود که رادیو اعلام می‌کند که رانندگان در اتوبان A بسیار مراقب باشند، چون دیوانه‌ای در جهتِ عکس اتوبان در حال رانندگی است! فرد هم با تاسف سری تکان می‌دهد و می‌گوید، کجای کاری، یکی دو تا که نیستند!

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

06 Jan, 15:01


#پارانویا 10

🔹 خوب، فکر کنم حالا بتوانیم بحث پارانویا را در بُعدِ فردی جمع‌بندی کنیم. گفتیم که برای عملکرد موثر فیزیکی، تعادلی میان توجه به بیرون و درون – با وزنِ بسیار بیشتر از توجه به درون – لازم است. زمانی که این تعادل به طرز خطرناکی به نفع توجه به بیرون به هم بخورد، تا جایی که عملا ارتباط با درون قطع شود، فرد دچار پارانویا می‌شود که بی‌عملی، احساس ناامنی برطرف‌نشدنی، و حتی اعمال تهاجمی و آسیب‌زننده به خود و دیگران از ویژگی‌هایش است.

🔹 اگر ارتباط با آن انرژی درونی قطع شود و شما بی‌عمل شوید، شاهد موفقیت آنانی که عمل کرده‌اند خواهید بود، اما از دید شما این موفقیت تماما ناشی از زد و بند، شانس، و از همه مهم‌تر، توطئه علیه امثال شما بوده است. آنها حق شما را خورده‌اند. آنها اجازه نمی‌دهند شما به جایی برسید. شما هیچ شانسی برای موفقیت ندارید، چون آنها اجازه نخواهند داد. چون به توصیفِ همان عبارت آشنای همیشگیِ ملتِ ما، همه‌چیز کار خودشان است! اصلا چه بسا بد نباشد که حالا که هیچ کاری برای خودتان نمی‌توانید بکنید، یکی از اینها را پیدا کنید و به او حمله کنید!

🔹 اما واقعیت این است که شما هیچ عملی نکرده‌اید و هیچ چیزی یاد نگرفته‌اید، یا اگر عملی کرده و ناموفق شده‌اید، عدم موفقیت را به عوامل بیرونی نسبت داده و درس‌های خود را نگرفته‌اید! یکی از تاسف‌بارترین جنبه‌های این حالت این است که هیچ گونه خوبی و کمکی را هم نخواهید دید. اصلا دیگر خوبی‌ای وجود ندارد. من این را هم از نزدیک دیده‌ام. خوبی‌ها برای فرد پارانوید مانند قطره‌ای در دریای ناامنی و بدبینی گم می‌شوند.

🔹 واقعیت این است که اساسا کسی با توطئه کردن علیه دیگری و محروم کردن او از حقوق و منافعش، در بلندمدت برنده نمی‌شود. ما تنها یک بازیِ برندۀ واقعی داریم، و آن بازیِ بُرد-بُرد است، بازی برنده‌ای به نام بُرد-باخت نداریم. اتفاقا اگر شما بخواهید بازی‌ای را برای منفعت رساندن به راه بیاندازید، منفعتی که خواهید برد بیشتر از آن چیزیست که خواهید رساند! این قاعدۀ بسیار جالبی از بازیست که بیشترین منفعت شخصی را زمانی خواهید برد که به دنبال بیشترین منفعت برای دیگران باشید و اتفاقا منفعت شما در نهایت بسیار بیشتر از آن افراد خواهد بود، و عمدۀ بازی‌های برنده‌ای که می‌بینید از این جنس هستند! این از قوانین بسیار اساسی این بازی است، و بعدا در بحث‌هایی مفصل به آن خواهیم پرداخت، اما خوب است که نگاهی هم با این دید به دنیا و افراد بهره‌مند بیندازید.

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

06 Jan, 07:05


#خندۀ_روز 😁
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

05 Jan, 16:32


#پارانویا 9

ردِ پارانویا را در همه‌جا می‌شود پیدا کرد، از جمله دنیای مالی و اقتصادی. اگر تجربۀ معامله‌گری داشته باشید می‌دانید که هزاران سناریو وجود دارد برای این که شما ضرر کنید، در نتیجه هرقدر هم که تحلیل کنید هیچ‌وقت تحلیل شما کامل نخواهد بود! با ترس از ضرر هرگز اقدام نخواهید کرد! اگر می‌خواهید در یک بازار مالی وارد شوید، باید پس از آموزش‌های اولیه، وارد عمل شوید، شکست بخورید و از شکست‌های خود درس بگیرید و علتشان را بیابید، تا زمانی که آموخته‌ها شما را به پیش ببرند. شما هیچ‌وقت نمی‌توانید تمام عوامل دخیلِ ممکن را در سطحِ محدودِ ایگو تحلیل کنید! آن چیزی که پس از معامله و با تجربه یاد می‌گیرید و به شکل داده‌ای غیرقابل توصیف و ارزشمند وارد ذهن شما می‌شود، بسیار موثرتر از تحلیل‌های بیش از حد اولیه است. نشانۀ یک یادگیری خوب این است که آنچه فراگرفته‌اید آن‌قدر بزرگ است که قادر به توصیفِ کامل آن در سطحِ خودآگاه نیستید! بلااستثنا در تجربۀ هر فرد موفق از نظر مالی و اقتصادی، اقدام و تجربه، موثرتر از تحلیل‌های بیش از حد بوده است. این بحث را با مباحث #سایبرنتیکس مقایسه کنید و ببینید چطور دقیقا سازگار هستند!

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

05 Jan, 14:39


#پارانویا 8

اما در پارانویا، مرحلۀ دیگری پس از بی‌عملی نیز وجود دارد. زمانی که با وجود همۀ تمهیداتی که اندیشیده‌اید و با وجود این که تقریبا دیگر اقدامی هم نمی‌کنید، اما باز هم احساس ناامنی وجود دارد. باز هم ممکن است به شما حمله شود. پس شاید بهتر باشد با یک حملۀ پیش‌دستانه، پیشگیری کرد! باید با ضدعفونی کردن‌ها و شستشوهای مکرر با عوامل بیماری‌زای محیطی که آماده حمله کردن به ما هستند درگیر شد! بدن هم که گفتیم در مقابل تهاجمات بیرونی ناتوان است و بیچاره چشم امیدش به ابتکارات ماست، در نتیجه باید با سیل آنتی‌بیوتیک‌ها به این بدنِ ضعیفِ ناتوانِ بی‌دفاع کمک، و به دشمنی که از بیرون حمله کرده است، حمله کرد! در مورد افراد و در زندگی روزمره هم، هم احتمالا عده‌ای در حالِ توطئه کردن هستند، اصلا مشخص است با همین توطئه‌ها علیه فردِ پارانوید بوده که آنها به او ضربه زده‌اند و از او جلو افتاده‌اند، و حتما الآن نقشۀ توطئه‌های بیشتر را در سر دارند، اگر او به جایی نرسیده و درگیر مشکلات است این تقصیر توطئه‌های دیگران است، پس باید حتی‌الامکان به آنها نیز حمله کرد!

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

29 Dec, 17:39


#موقت

به‌روزرسانی یکشنبه 9 دی: خوشبختانه شرایط چاپ مجدد کتاب فراهم شد، و کتاب فعلا با همان قیمت ششصد تومن در صورت تمایل تقدیم شما خواهد شد.

ماهیت واقعیت شخصی

29 Dec, 14:33


#پارانویا 1

🤱 زمانی که به دنیا می‌آیید، به‌هیچ‌وجه متوجهِ دنیای فیزیکی نیستید. حرکات تصادفی دست و پای نوزاد همان حرکاتِ آگاهیِ پایه‌ای و حیوانیِ بدن است، حرکاتی که هنوز توسط آگاهیِ شما ‌هدف‌دهی و در نتیجه جهت‌دهی نشده است. شما به کلی در جای دیگری سیر می‌کنید. اما به مرور، و البته با دشواری بسیار فراوان، یاد می‌گیرید که توجه به کدام دریافت‌ها برای شما سودمند است و نیازهای بدن را برطرف می‌کند، و کدام دریافت‌ها ظاهرا تاثیری در واقعیتِ جدیدِ شما ندارند، و جزیی از آن نیستند. این مهم‌ترین آموزشی است که برعهدۀ والدین شما گذاشته شده است، یعنی مشخص کردن مرز و محدودۀ واقعیت فیزیکی، و نحوۀ عملکرد موثر آن. قوانین بازی را آنها به شما خواهند آموخت. آنچه شما می‌بینید اما آنها نه، کمکی به شما نمی‌کند و باید یاد بگیرید که نادیده‌ فرضش کنید، حتی اگر تا چندین سال، دریافت‌هایی داشته باشید که دیگران ندارند. به مرور و پس از سختی‌های فراوان، شما درس‌های خود را یاد می‌گیرید، و آنچه توسط توافق جمعی، واقعیت فیزیکی شناخته می‌شود را به رسمیت می‌شناسید، و به شکل جدی وارد بازی می‌شوید. به این ترتیب آگاهیِ روزمرۀ شما یا آگاهیِ متوجه به دنیای فیزیکی یا ایگوی شما شکل می‌گیرد، آگاهی‌ای که شاید خاطراتی از سه-چهار سالگی داشته باشد، اما عموما نه از قبل از آن. سپس، بازی آغاز می‌شود...

🍼 اگر این مهارتی را که شما اکنون فراگرفته‌اید و به عنوان یک بازیگر رسمی در این بازیِ جمعی پذیرفته شده‌اید را توجه به دنیای فیزیکی، یا توجه به بیرون بنامیم، در مقابلِ آن توجه به درون قرار دارد، یعنی همان توجهِ اولیۀ تقسیم‌نشدۀ شما. به این ترتیب برای بازی کردنِ موثر، به آرامی این توجه به درون، تا حدی جای خود را به توجه به بیرون می‌دهد. نسبتی از این دو، برای حفظ تعادلی موثر جهتِ عملکردِ موفق در واقعیت فیزیکی، ضروری است. همان‌طور که یاد می‌گیرید که در واقعیت فیزیکی موثرتر عمل کنید و در توجه به بیرون پیشرفت می‌کنید، باید آن میزان ضروری از توجه و ارتباط با درون را نیز حفظ کنید. اساسا زمانی که کارِ خود را در اینجا انجام داده‌ باشید، باید عکس روند سال‌های اولیه شکل بگیرد، و تمرکز مجددا به آرامی به سمت درون بازگردد. این یک الزام است. به این ترتیب در یک حالت ایده‌آل، تمرکز شما بر واقعیت فیزیکی از یک نمودار زنگوله‌ای شکل پیروی خواهد کرد که به تدریج رشد پیدا می‌کند، به اوج خود می‌رسد، و به آرامی بازمی‌گردد. حالا تصور کنید که اگر در این مدت یک ایگوی سفت و سخت و نامنعطف پرورش داده باشید که حاضر به توسعه و پذیرش تجربه‌ها و ایده‌های جدید نیست، چقدر کارتان در پایان دشوار خواهد بود. از نظر من، به هم ریختن این تعادل بین توجه به بیرون و توجه به درون تا حد بسیار خطرناکی که عملا منجر به قطع ارتباط با درون شود، و در نتیجه عملکرد موثر در واقعیت فیزیکی را تا حدِ بی‌عملی و فلج شدنِ کامل و یا اقدامات آسیب‌زننده مختل کند، همان پارانویا است.

ردپای پارانویا را به نظر من هم در بعد فردی و هم اجتماعی در بسیاری از بحران‌ها می‌توان یافت. در واقع سه نظرسنجی‌ای که چند روز پیش داشتیم، اینجا و اینجا و اینجا، ورودی‌ای بر همین بحث بودند، که می‌توانید سری به آنها بزنید و اگر دوست داشتید مشارکت کنید، تا ادامۀ بحث را داشته باشیم.

#تأملات
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

29 Dec, 07:02


همه مون از این رفیقا داریم 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

28 Dec, 14:49


شادی زمانیست که آنچه می‌اندیشی، آنچه می‌گویی، و آنچه هستی، همنوا باشند.

مهاتما گاندی

#سخن_بزرگان
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

28 Dec, 07:32


وقتی بعد از یه عمری سینگل بودن، واسه اولین بار میری دیت 😁
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

27 Dec, 16:31


#ظهور_و_سقوط_حزب_نازی 73
#آلمان_بین_دو_جنگ 70 (قسمت آخر)
#طوفان_در_راه_است... 26 (قسمت آخر)

دورۀ #آلمان_بین_دو_جنگ در اینجا به پایان می‌رسد. این دوره در چهار بخش ارائه شد:

#ظهور_هیتلر
بخش اول به وقایع آلمانِ پس از جنگ جهانی اول از سال 1918 تا 1925، و ظهورِ حزب نازی و هیتلر از دل بحران‌های سیاسی اقتصادی اجتماعی فرهنگی هویتیِ موجود می‌پردازد. قسمت‌ها:

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18

#عصر_طلایی_آلمان
پایان یافتن التهابات موجود مخصوصا بهبود شرایط اقتصادی و از بین رفتن تورم، آرامش را تا انتهای دهۀ بیست، به آلمان بازمی‌گرداند، و بستری برای شکوفایی علم و هنر فراهم می‌کند، و تندروها را نیز موقتا به کنار می‌راند، جایی که همچنان مترصد فرارسیدن فرصت مناسب، و سواری بر روی موج التهابات و احساسات هستند، قسمت‌ها:

19 20 21 22 23 24 25 26 27 28

#قبضۀ_قدرت : تولد یک دیکتاتوری
با ظهور رکود عظیم اقتصادی در آمریکا و سرایت آن به اروپا، آلمان نیز به بحران بازمی‌گردد، و حزب نازی دوباره سربلند می‌کند. هیتلر در کارزار نیرومند خود برای قبضۀ قدرت، خود و حزب را به عنوان تنها نیروی قادر به حل مشکلات آلمان معرفی می‌کند. او از تمامی جبهه‌ها برای کسب قدرت حمله می‌کند: انتخابات، سخنرانی و تبلیغات، سرکوب و ترور، تغییر قانون، و ... و سرانجام در 1935 با سرکوب تمامی مخالفان داخلی، به قدرت بلامنازع آلمان، یا پیشوا، تبدیل می‌شود. کمپین قبضۀ قدرت و نحوه سر کار آمدن هیتلر برای عموم ناشناخته است. قسمت‌ها:

29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44

#طوفان_در_راه_است ...
با سلطۀ کامل بر داخل، هیتلر متوجه خارج می‌شود، و مجموعه اقدامات سیاسی نظامی او و قدرت‌های دیگر در اروپا و حتی آسیا، زمینه را برای آغاز جنگی فراهم می‌کند که به زودی دنیا را به درون خود خواهد کشید... قسمت‌ها:

45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70

قبلا هم گفته‌ام که به عقیدۀ من اهمیت بررسی زمینه‌های بروز جنگ جهانی دوم از خود آن بیشتر است، چرا که در آن بسیاری از الگوها را می‌توان پیدا کرد که هنوز در سطح دولت‌ها و ملت‌ها تکرار می‌شوند. البته بهتر است که دو دورۀ کوتاه #جنگ_جهانی_اول و #انقلاب_آلمان نیز در کنار این دوره مطالعه شوند، چرا که نمی‌توان این دو رویداد را از زمینه‌های جنگ جهانی دوم جدا دانست. این مجموعه می‌تواند زمینه‌ای برای مطالعه گروه‌های علاقه‌مند باشد. به عنوان مثال اگر گروه‌های دانشجویی فرهنگی دارید، جلساتِ مطالعۀ دورهمیِ این دوره می‌تواند ایدۀ خوبی باشد. چه بسا که شما با برخی مطالب مخالف باشید، مشکلی نیست، اما حداقل این است که تقریبا سرخط تمام وقایعی که در آلمان بین دو جنگ گذشته است در این دوره به شما داده شده است، و شما می‌توانید در مورد آنها تحقیق کنید و فکت‌های بیشتری به دست بیاورید و آنها را با یکدیگر به بحث بگذارید! البته طبیعتا الآن که نه، بعد از امتحانات و از اول ترم بعد! ;)

عمدۀ گفتنی‌های خود من هم می‌ماند برای پایان دورۀ #ظهور_و_سقوط_حزب_نازی، اما یک رویکرد برای بررسی زمینه‌های جنگ جهانی دوم هست که دوست دارم در اینجا به آن بپردازم، رویکردی برای تحلیل بسیاری از بحران‌های هم فردی و هم اجتماعی، با کلیدواژۀ #پارانویا ...

خیلی خوب، به این ترتیب #آلمان_بین_دو_جنگ پس از شش ماه و هفتاد قسمت، تبدیل به طولانی‌ترین دوره‌ای شد که در این کانال به پایان رسید. اما دورۀ #ظهور_و_سقوط_حزب_نازی همچنان ادامه خواهد داشت.

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

27 Dec, 14:30


#ظهور_و_سقوط_حزب_نازی 72
#آلمان_بین_دو_جنگ 69
#طوفان_در_راه_است... 25

با امضای پیمان همکاری با شوروی، خیال هیتلر از این بابت نیز راحت شده، و همه چیز برای حمله به لهستان آماده شده بود. در آخرین روز اگوست 1939، ماشین نظامی آلمان در پشت مرزهای لهستان، آخرین آمادگی‌ها را پشت سر می‌گذاشت. خلبانان لوفت‌وافه اهداف خود را مطالعه می‌کردند، تانک‌های پانزر در موقعیت‌های حملۀ خود مستقر شده بودند، و پیاده‌نظامِ ورماخت نیز آماده دریافت دستور بودند، تا نبرد برق‌آسا یا همان Blitzerkrieg را آغاز کنند، دستوری که سرانجام چندساعت بعد، در اولین روز از ماه سپتامبر 1939 صادر شد، و نیروهای آلمانی با عبور از مرز لهستان در ساعت هشت صبح و با یورشی سراسری از شمال تا جنوبِ مرز، وارد خاک این کشور شدند، حمله‌ای که دو روز بعد، اعلام جنگ انگلیس و فرانسه به آلمان، و دو هفته بعد حملۀ شوروی به لهستان را به دنبال داشت، و به این ترتیب جنگ جهانی دوم، خون‌بارترین و گسترده‌ترین جنگ تاریخِ بشر، و شاید بزرگ‌ترین و مهم‌ترین واقعۀ تاریخی، آغاز شد...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

27 Dec, 06:59


#خندۀ_روز 😁
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

26 Dec, 14:29


#ظهور_و_سقوط_حزب_نازی 71
#آلمان_بین_دو_جنگ 68
#طوفان_در_راه_است... 24

انفعال فرانسه در عوض با واکنش تهاجمی آلمان و اشغال این کشور مواجه شد. انفعال انگلیس هم تا سال 1940 ادامه داشت، زمانی که حتی دولت انگلیس در آستانه امضای یک پیمان اتحاد و همکاری با ایتالیای موسولینی بود، پیمانی که عملا آلمان نازی را در اروپا بی‌رقیب می‌کرد و کل قاره را تحت اختیار آلمان در می‌آورد...

با این حال در مقابلِ چمبرلین، وینستون چرچیل قرار داشت که مخالف این پیمان و معتقد به لزوم دخالت فعالانه و هرچه سریعتر انگلیس در جنگ بود. او در مبارزات خود پیروز شد و به نخست‌وزیری رسید. در واقع اعلام جنگ انگلیس به آلمان اگرچه به شکل لفظی در سپتامبر 1939 و بلافاصله پس از حملۀ آلمان به لهستان اتفاق افتاد، اما در عمل با رسیدن چرچیل به نخست‌وزیری در 10 می 1940، و رد کردن توافق صلح با ایتالیا رخ داد، و از آن پس انگلیس فعالانه با آلمان وارد نبرد شد. شرح این ماجراها و نخست‌وزیر شدن چرچیل و دیدگاه‌های او و مقابله‌اش با چمبرلین در فیلم جذاب تاریک‌ترین ساعت (The Darkest Hour) آمده است، که شما را به دیدن آن توصیه می‌کنم.

#فیلم
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

26 Dec, 06:59


وضعیت پس از اجرایی شدن قانون عفاف و حجاب 😁
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

25 Dec, 06:59


به زودی، کریسمس در عربستان سعودی 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

24 Dec, 15:31


دو از دو

کان فسون و اسمِ اعظم را که من/بر کر و بر کور خواندم، شد حَسَن

بر کُهِ سنگین بخواندم، شد شکاف/خرقه را بدرید بر خود تا به ناف

بر تنِ مُرده بخواندم، گشت حَی/بر سرِ لاشَی بخواندم، گشت شَی
شَی: چیز، لاشَی: نیست و ناموجود

خواندم آن را بر دلِ احمق به وُدّ/صد هزاران بار و درمانی نشد
وُد: مهربانی

سنگِ خارا گشت و زان خو بر نگشت/ریگ شد، کز وی نروید هیچ کشت

گفت : حکمت چیست کآنجا اسمِ حق/سود کرد، اینجا نبود آن را سَبَق؟
نبود آن را سبق: تاثیر نکرد

آن همان رنج است و این رنجی، چرا/او نشد این را و آن را شد دوا؟

گفت: رنجِ احمقی قهرِ خداست/رنج و کوری نیست قهر، آن ابتلاست
بیماری و کوری قهر نیست، گرفتاریست

ابتلا رنجی ست کآن رحم آوَرَد/احمقی رنجی ست کآن زخم آورد
ابتلا: بیماری و گرفتاری، رحم: دلسوزی، زخم آورد: آسیب می‌زند (به خود و دیگران)

ز احمقان بگریز، چون عیسی گریخت/صحبت احمق بسی خون‎ها که ریخت

اندک اندک آب را دزدد هوا/دین چنین دزدد هم احمق از شما
تمثیلِ تبخیرِ آب

آن گریز عیسی نَی از بیم بود/ایمن ست او، آن پیِ تعلیم بود

زَمهریر ار پُر کند آفاق را/چه غم آن خورشیدِ با اشراق را؟


#مولانا
#مسیح
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

24 Dec, 15:16


یک از دو

عیسیِ مریم به کوهی می‌گریخت/شیر، گویی خون او می‌خواست ریخت!

آن یکی در پی دوید و گفت: خیر!/در پی‌ات کس نیست، چه‌گریزی چو طِیر؟
خیر: خیر باشد

با شتابِ آنچنان می‌تاخت جُفت/کز شتابِ خود، جواب او نگفت

یک دو میدان در پیِ عیسی بِراند/ پس به جِدِّ‌جِد، عیسی را بخواند

کز پیِ مَرضاتِ حق یک لحظه بیست/ که مرا اندر گُریزت مشکلی‌ست
مرضات: رضایت، بیست: بایست

از که این سو می‌گُریزی ای کریم؟/ نی پی‌ات شیر و نه خصم و خوف و بیم!

گفت: از احمق گریزانم، برو/ می‌رهانم خویش را، بندم مشو

گفت: آخر آن مسیحا نَی تویی/ که شود کور و کر از تو مُستوی؟
مستوی: در اینجا یعنی شفایافته

گفت: آری، گفت: آن شه نیستی/ که فسونِ غیب را مَأویستی؟
... که مخزن اسرار غیبی؟

چون بخوانی آن فسون بر مُرده‌ای/ برجَهَد چون شیرِ صید آورده‌یی!

گفت: آری، آن منم، گفتا: که تو / نَی ز گِل مرغان کنی ای خوب رو؟

گفت: آری، گفت: پس ای روحِ پاک/ هر چه خواهی می‌کنی، از چیست باک؟

با چنین برهان، که باشد در جهان/ که نباشد مر تو را از بندگان؟

گفت عیسی که: به ذاتِ پاکِ حق/ مُبدِعِ تن، خالقِ جان در سَبَق
...

دفتر سوم مثنوی

#مولانا
#مسیح
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

24 Dec, 07:40


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

23 Dec, 15:30


#ظهور_و_سقوط_حزب_نازی 70
#آلمان_بین_دو_جنگ 67
#طوفان_در_راه_است... 23

✍️ تضمین به هیتلر در مورد عدم واکنش عملی انگلیس و فرانسه، کاملا هم درست بود، چرا که انگلیس و فرانسه اگرچه پس از حملۀ آلمان به لهستان، به آلمان اعلام جنگ کردند، اما در عمل هیچ اقدامی انجام ندادند، همان‌طور که در مورد سایر مراحل نقض پیمان ورسای از سوی آلمان نازی در سال‌های گذشته اقدامی انجام نداده بودند. اشغال برخی سرزمین‌های مرزی، افزایش نیروی زمینی، راه‌اندازی نیروی هوایی، توسعه‌طلبی نظامی، و تحت سلطه درآوردن کشورهای همسایه، مراحلی بود که طی آنها آلمان‌ها گام به گام در بی‌اعتبار کردن معاهدۀ ورسای پیش رفته بودند، اما در کمال تعجب هیچ‌کدام واکنشی را از سوی انگلیس و فرانسه به عنوان طرفین اصلی معاهدۀ ورسای به دنبال نداشت. به نظر می‌رسید که همه می‌خواستند خود را در برابر اتفاقات عظیمی که در پیش بود فریب دهند، و چشم خود را بر آنچه هیتلر در قلب آلمان انجام می‎‌داد ببندند.

✍️ نقش این بی‌عملی و انفعال دربرابر توسعۀ آلمانِ نازی در وقوع جنگ جهانی دوم و فجایعی که به دنبال آن آمد، مخصوصا با وجود این که هیتلر دائم از تمایل به تصرف سرزمین‌هایی در شرق آلمان، با عنوان "به دست آوردن فضای حیاتی برای ملت آلمان" صحبت می‌کرد – سخنانی که امروز می‌توان فهمید که تا چه حد نامتعارف و خطرناک است - مورد توجه و بررسی تاریخ‌دانان بسیاری قرار گرفته است. برخی معتقدند که اگر در مراحل قبل‌تر، واکنش‌های جدی‌تری نسبت به اقدامات هیتلر در تخطی از معاهدۀ ورسای صورت می‌گرفت، شاید می‌شد از خون‌بارترین جنگ تاریخ بشر ممانعت به عمل آورد، یا حداقل گستره و صدمات آن را کاهش داد. با این حال دولت‌های متفقین، شاید چون اقدامات هیتلر را تهدیدی مستقیم در جهت منافع ملی خود نمی‌دیدند، واکنش جدی‌ای نسبت به اقداماتی همچون تعرضات او به کشورها و سرزمین‌های همسایه نداشتند.

✍️ از طرف دیگر، هیتلر همواره سعی می‌کرد که حتی اگر لازم شده با تغییر قانون، کار را به طوری پیش ببرد که تمام دستورات و اقدامات او شکل قانونی داشته باشند، بنابراین او اگرچه یک دیکتاتور، اما از نوع قانونیِ آن، و مورد تایید قانون تغییریافتۀ آلمان بود! به نظر می‌رسد که در مجموع تمام این اقدامات باعث شده بود سران قدرت‌های برتر، درک صحیحی از میزان خطری که دنیا را تهدید می‌کرد نداشته باشند. به عنوان مثال در این زمان، در انگلستان نویل چمبرلین به عنوان صدراعظم بر سر کار بود، و سیاست مدارا با هیتلر را در پیش گرفته و هم‌چنان به دنبال پیشبرد پیمان اتحاد آلمان و انگلیس بود...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

23 Dec, 06:38


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

22 Dec, 19:58


ماشالا، رکورد لفت را شکستید! 😂 بله، درست است، دورۀ مورد علاقه من از تاریخ این سرزمین دقیقا همان دوره ای است که مورد علاقه شما نیست، همان زمانی که اتفاقا برخلاف قبل و بعدش نامی از ایران نبود، اما ایرانی در قلۀ علم و دانش و عرفان و ادب جهان می‌درخشید! غول‌هایی با بهرۀ هوشی احتمالا نزدیک به 200 که هزاران بیت سرشار از معانی می‌سرودند آن هم در قید و بند بسیار محدودکنندۀ وزن و قافیه، در حالی که ایرانی امروزی حتی اگر قرار باشد شعرش به کلی هم بی‌معنی باشد نمی‌تواند این تعداد بیت را در وزن و قافیه بسراید! بروید که هرجا هستید موفق باشید و برنگردید!

#تأملات
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

22 Dec, 17:05


Channel photo updated

ماهیت واقعیت شخصی

22 Dec, 16:23


به‌روزرسانی یکشنبه 9 دی: خوشبختانه شرایط چاپ مجدد کتاب فراهم شد، و کتاب فعلا با همان قیمت ششصد تومن در صورت تمایل تقدیم شما خواهد شد.

گزارشی به خوانندگان
گرامی

گزارشی که چندان خوشایند نیست. امروز بالاخره فرصتی دست داد که به دنبال چاپ کتاب بروم. نیت کرده بودم که این بار از همان سودِ ناچیز هم بگذرم و مثلا اگر کاغذ ارزانتری وجود داشت از آن استفاده بکنم تا شاید به خیالِ خام خودم، این تمهیدات، افزایش قیمت را پوشش دهد و بشود کتاب را با همان قیمت قبل ارائه کرد...

وقتی از متصدی هزینه را شنیدم، تا چند ثانیه شوکه بودم! بالاخره به حرف آمدم و گفتم ولی من پارسال با فلان قیمت این کار را انجام دادم، این که می شود چهار پنج برابر!! او هم جواب داد اوووووه، پارساااااال!!

این‌طور که جناب متصدی واکنش نشان داد گویی همه‌چیز از پارسال تا الآن پنج برابر شده است و من بی‌اطلاعم. به‌هر حال این نقطۀ پایانی بر چاپ کتاب، شخصا و از سوی من است. نه من قادرم با چنین قیمت فضایی‌ای کتابی تولید کنم، نه کسی حاضر است با این قیمت کتابی بخرد، فکر نکنم کتاب‌های زیادی با چنین قیمت تخیلی‌ای فروخته شده باشند!

بعدش داشتم به مسالۀ کتاب و چاپ فکر می‌کردم. واضح است که با نرخ کاغذ آزاد، هر تدبیر و ترفندی هم که ناشر به کار ببرد، مخصوصا با این تیراژهای ناچیزِ چندصدتایی، تولیدِ کتاب به شدت غیر اقتصادی است. در واقع قیمت واقعی کتاب همین چیز گرانی هم که می‌بینید نیست و بسیار بیشتر است. طبیعی است که تنها کسانی می‌توانند در این کار بمانند که دسترسی به رانت و یارانۀ کاغذ داشته باشند. چه کسانی به این رانت‌ها دسترسی دارند، و چه نوع محتوایی را چاپ می‌کنند، فکر می‌کنم بتوانید حدس بزنید، محتوایی که در بهترین حالتِ ممکنِ خودش، احتمالا به‌جز برخی استثناها، بی‌اثر و بی‌خاصیت است... در هر حال فعلا درختان ارزشمند و نه‌چندان پرشمار، در اختیار این دوستان هستند و برای محتوای مصوب آنها مصرف می‌شوند، فکر می‌کنم درختان هم از این وضعیت بسیار ناراحت باشند!

دوست داشتم این را زمانی در مطلبی جداگانه بگویم – مطلبی که البته قبلا هم سربسته به آن اشاره‌ای کرده بودم - اما حالا می‌بینم همینجا هم خوب است: به عقیدۀ من، اگر نگوییم بزرگترین، اما قطعا یکی از بزرگترین موانع کتابخوانی، کتاب‌ها هستند. تا زمانی که هر کسی به راحتی احساس می‌کند که الآن به مرتبه‌ای رسیده که باید چیزی بنویسد و با دیگران اشتراک بگذارد، در این طوفان سروصداهای بی‌حاصل که در بلندمدت هیچ اثری از آن باقی نمی‌ماند، کسی که تازه می‌خواهد وارد عرصۀ مطالعه شود، به احتمال بسیار زیاد خیلی زود سرخورده خواهد شد، چون راه رسیدنش به چیزی که به دلش بنشیند بسیار سخت و دشوار است. احتمالا اصلا از مطالعه زده خواهد شد. حالا تصور کنید که انتخاب‌های پیش روی او یک‌صدم این چیزی بود که هست، یا حتی کمتر... در مجموع، اگر پس از پنج-شش قرنِ پیش که به یکباره آن آگاهی متعالی از این سرزمین رخت بربست، و ایرانیان دوباره مشغول سیاست‌بازی و جنگیدن و بازی‌های قومی و فرقه‌ای و عقیدتی و نژادی و ... شدند، یک‌درصدِ میزانِ کنونی تولید محتوا می‌کردند هم به جایی برنمی‌خورد و چیزی کم نبود و مشکلی برای دنیا پیش نمی‌آمد...

در هر حال، قصۀ تولید کتاب توسط خودِ من فعلا در اینجا به پایان رسید. از ابتدا هم قصدی برای این کار نداشتم و به اصرار علاقه‌مندانِ محترم انجامش دادم. مبارک کسانی باشد که در این مدت کتاب خدمتشان ارسال شد. امیدوارم در آینده‌ای که شاید خیلی دور هم نباشد، این کتاب هم جای خود را در کتابفروشی‌ها در کنار آن انبوهِ کتابِ عمدتا بی‌حاصل پیدا کند، به امید آن روز.

هین سخن تازه بگو، تا دو جهان تازه شود
وارهد از حد جهان، بی‌حد و اندازه شود...

#مولانا
#ماهیت_واقعیت_شخصی
#تأملات
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

22 Dec, 08:57


چیزی که آنلاین شاپا نشون میدن و واقعیت 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

21 Dec, 14:42


#ظهور_و_سقوط_حزب_نازی 69
#آلمان_بین_دو_جنگ 66
#طوفان_در_راه_است... 22

هیتلر می‌خواست حمله به لهستان به سرعت انجام شود. محققین دلایل زیادی را برای این عجلۀ او برشمرده‌اند. اولی همان‌طور که تا اینجا گفته شد، دامنه پیدا کردن بحران اقتصادی آلمان بود. دومی نیز پیش افتادن در مسابقۀ تسلیحاتی از فرانسه و انگلیس بود، چرا که هیتلر اعتقاد داشت با این سرعت عمل، آنها فرصت کافی برای آماده‌سازی و مسلح کردن خود را نخواهند داشت. اما مورخین عامل دیگری را نیز برشمرده‌اند، و دلیل عجله هیتلر در این مورد را ترس او از مرگ زودهنگام خود دانسته‌اند. گفته شده‌است هیتلر بر آن بود که باید قبل از اینکه خیلی مسن شود، آلمان را در طول جنگ رهبری کند چرا که جانشینانش ممکن است ارادۀ محکم او را نداشته باشند.

درهرحال، زمان، فرارسیده بود. هیتلر سعی کرد که این حمله، با در نظر گرفتن جمیع شرایط انجام شود. در مورد لهستان، نکتۀ دیگری نیز وجود داشت که شرایط آن را با اتریش و چکسلواکی متفاوت می‌کرد: این که لهستان طی یک پیمان امنیتی، تحت حمایت انگلیس و فرانسه بود. اگرچه پیش از این با سلسله انفعال‌های بی‌پایان جامعۀ ملل، هیتلر تقریبا کامل مطمئن شده بود که این بار هم با مقاومتی مواجه نخواهد شد، اما هشدار انگلیس و فرانسه که در صورت حمله به لهستان به آلمان اعلام جنگ خواهند کرد هیتلر را واداشت که در مورد واکنش احتمالی این دو کشور بررسی بیشتری انجام دهد. او نمی‌خواست که در این مقطع، جنگی زودهنگام با انگلیس شکل بگیرد. اما وزیر خارجه و سفیر آلمان پس از بررسی‌های خود، هر دو به او اطمینان دادند که نه انگلیس و نه فرانسه قصدی برای پیگیری تعهداتشان در مورد لهستان ندارند. واقعیت این است که هیتلر نگرانی چندانی از بابت آن دو نداشت، چرا که با تمام اتفاقات افتاده در این سال‌ها، آنها را ضعیف و ناتوان می‌دانست. اما آخرین دغدغۀ او پیش از حمله، کشور دیگری بود...

لهستان در نقشه، درست میان آلمان و شوروی قرار دارد. بنابراین هیتلر باید از عدم مداخله و حتی حمایت شوروی نیز مطمئن می‌شد. به همین دلیل حدودا یک هفته پیش از شروع جنگ، در 24 اگوست 1939، یک پیمان عدم تخاصم به شکل تقریبا مخفیانه بین آلمان و شوروی به امضا رسید، و در آن آلمان، شوروی را از قصد خود برای حمله به لهستان مطلع کرد، و دو کشور متعهد شدند که به سرزمین‌های یکدیگر تعرض نکنند. اما بعدها مشخص شد که مفاد این پیمان تنها همین نبوده است، بلکه در واقع یک توافق بین دو کشور برای حمله به لهستان از شرق و غرب و اشغال و تقسیم آن بین خود بوده است، چرا که حدودا دو هفته پس از حملۀ آلمان به لهستان از غرب این کشور، شوروی نیز حملۀ خود را از شرق لهستان آغاز کرد، و سرزمین‎‌های این کشور خیلی سریع به تصرف این دو درآمد...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

21 Dec, 06:48


#خندۀ_روز 😁
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

20 Dec, 15:39


دو از دو

بنابراین وقتی قیافه‌هایتان آویزان است فکر نکنید که خیلی معنوی هستید، و زمانی که خود را به‌خاطر آنچه گناهان خود می‌دانید سرزنش و تحقیر می‌کنید، خود را معنوی ندانید. فصل‌ها در سیستم شما می‌آیند و می‌روند. خورشید بر چهرۀ شما می‌تابد، خواه شما خود را یک گناهکار بدانید یا یک قِدیس. انرژیِ حیاتیِ کیهان خلاقیت و لذت و عشق است، و معنویت این است، و این چیزیست که می‌خواهم به مخاطبان کتاب‌هایم بگویم...

سِت/جین رابرتز، جلسات کلاس‌های اولیه، جلد دوم، 23 ژوئن 1970

شب یلدای خوبی داشته باشید! هر جا که هستید، خواه در کنار عزیزانتان، و خواه ظاهرا تنها، خوش بگذرانید و شاد باشید!

#ست
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

20 Dec, 15:00


یک از دو

معنویتِ (Spirituality) واقعی از جنسِ لذت و از جنسِ زمین است، و هیچ ربطی به باد کردن و جدیت و خودبزرگ‌بینیِ جعلی بزرگسالی ندارد. هیچ ربطی به جملات طولانی (اَدایی، مترجم!) و چهره‌های غمگین و آویزان ندارد. بلکه دربارۀ رقصِ آگاهی‌‌‌ای است که درون شماست و حس ماجراجوییِ معنوی‌ای که در قلوبتان جاریست! معنی معنویت این است، و قبلا بارها به شما گفته‌ام، اگر می‌توانستم دور این اتاق شادمانه و جانانه می‌رقصیدم تا به شما نشان دهم که انرژیِ حیاتِ شما وابسته به یک تصویر فیزیکی نیست، وابسته به جوانیِ شما هم نیست، وابسته به بدن شما هم نیست، بلکه از درونِ، و در درونِ کیهان و تمامِ شخصیتِ شما، عبور می‌کند و چرخ می‌زند و آواز می‌خواند، و حسی از لذت است که تمامیِ خلاقیت را امکان‌پذیر می‌سازد.

#ست
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

20 Dec, 08:01


این هم هدیۀ مخصوصِ شب یلدای کانال به شما، "طبقۀ بیکار" (Idle Class) از کمدین نابغۀ تاریخ سینما. در این فیلم چاپلین علاوه بر همان نقش همیشگیِ آوارۀ بیکارِ خود، نقش یک شوهر ثروتمند اما الکلی و گیج و بی‌ هوش و حواس و البته بیکار را هم بازی کرده است، تا ابهام جالبی هم در عنوان فیلم وجود داشته باشد. دو نامه هم در فیلم وجود دارد که خواندنش سخت است، هر دو هم از همسر مرد است که در اولی اطلاع می‌دهد که تا زمانی که رفتارش را اصلاح نکند او را ترک خواهد کرد، و در دومی قرار ملاقاتی در یک مهمانیِ بالماسکه برای حل مشکلات با او می‌گذارد. فکر کنم همین که فیلمی ساختۀ بیش از یک قرن پیش (1921) را می‌بینید که همچنان ارزشمند است، در حالی که عمدۀ آثار جدید را کسی بعد از چهار پنج سال به یاد نمی‌آورد، تجربۀ جالبی باشد! متن‌ها یا همان اینترتایتل‌ها اصلا دشوار نیستند و با یک اِستُپِ کوتاه و یک گوگلِ ساده معنی‌شان را پیدا می‌کنید. نیم ساعت هم بیشتر نیست و می‌توانید دانلود کنید و دور هم ببینید و بخندید و حالش را ببرید، خوش باشید!

#خندۀ_روز
#چاپلین #کمدین_نابغه
#کمدی_صامت #کمدی_کلاسیک #سینمای_کلاسیک
#فیلم
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

19 Dec, 17:08


گندم، از شهرام ناظری، با غزلی از دیوان شمس، تقدیم به شما، و شب یلدایتان پیشاپیش مبارک!
#موسیقی
#مولانا
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

19 Dec, 06:41


#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

18 Dec, 14:59


باز با خود گفت : صبر اولاتر است / صبر تا مقصود زوتر رهبر است زوتر:زودتر
صبر را با حق قرین کرد، ای فلان! / آخِرِ وَالعَصر* را آگه بخوان!
صد هزاران کیمیا حق آفرید / کیمیایی همچو صبر ، آدم ندید...

* اشاره به سورۀ والعصر، که پس از سورۀ کوثر کوچکترین سورۀ قرآن است: وَالعَصر، اِن‌الانسانَ لَفی خُسر، الّا الذین آمَنوا و عَمِلوا الصالحاتَ و تَواصَوا بالحقِّ و تَواصَوا بالصَبر. سوگند به زمانه که انسان در زیان است، مگر آنان که ایمان آوردند و کارهای نیکو کرده و یکدیگر را به حق و صبر سفارش کردند.

دفتر سوم مثنوی
#مولانا
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

18 Dec, 06:33


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

08 Dec, 16:31


دو از چهار

تلاش‌های زیادی برای تغییرِ شرایط ظاهریِ بیرونی با توسل به زور انجام شده است. من به شما گفته‌ام که اگر به اطراف خود می‌نگرید و جهانی که می‌بینید را دوست ندارید، بنابراین این خودِ فردی و جمعی خودتان است که باید تغییرش دهید. این تنها راهِ تغییرِ موثر، برای نسل شما یا هر نسل دیگری است.

آنچه الآن به شما می‌گویم بارها در گذر قرن‌ها گفته شده است و مردمان گوش نداده‌اند. اکنون نیز به شما بستگی دارد که گوش بدهید یا نه. خطاست که به گُلی اهانت کنید، و خطاست که به انسانی اهانت کنید. خطاست که با هر انسانی با احترام برخورد نکنید، و خطاست که هر انسانی را مسخره کنید. شما باید به خود احترام بگذارید. شما در درون خود، روحِ حیاتِ جاویدان را می‌بینید، و به آن احترام می‌گذارید، و با خود مانند خدایان برخورد می‌کنید. اگر چنین نکنید، هرآنچه با آن تماس پیدا کنید را خراب خواهید کرد. و شما با هر فرد دیگری نیز با احترام برخورد می‌کنید، چرا که در او نیز جرقه‌ای از حیاتِ جاویدان وجود دارد.

#ست
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

08 Dec, 14:30


یک از چهار

شما نمی‌توانید بکُشید... تا زمانی که به واقعیتِ خشونت و تجاوز (Violence) اعتقاد دارید، خشونت جُرمی خواهد بود که میوه‌های آن را خواهید چید. هرگز توجیهی برای کشتن یا خشونت و تجاوز وجود نخواهد داشت.

اگرچه مرگی به آن معنا در کار نیست - ما بعدا در این باره بیشتر خواهیم گفت - اما اصل ماجرا را همین الان به شما می‌گویم: هیچ خِیری از خشونت حاصل نمی‌شود. منافعِ به دست آمدۀ ظاهری، در نهایت منجر به بازگشتِ خشونت به مسببان آن، و بازتولیدِ خشونت خواهد شد. این دربارۀ همۀ افراد در تمام زمان‌ها صادق است.

اگر قرار باشد یک پیام به همۀ شما بدهم این است که توجیهی برای کشتن وجود ندارد، توجیهی برای نفرت وجود ندارد، توجیهی برای خشونت و تجاوز وجود ندارد. بله، بسیار اتفاق می‌افتد، اما کسانی که خود را کاملا در خشونت رها می‌کنند خودشان تغییر خواهند کرد، و پاکیِ اهدافشان آلوده خواهد شد. آنها دیگر کسانی که بودند نخواهند بود...

سِت/جین رابرتز، جلسات کلاس‌های اولیه*، جلد اول، 21 ژانویه 1969

* این کتاب برای اولین بار در همین سال 2017، درست نیم قرن بعد از آغازِ کلاس‌های جین رابرتز به چاپ رسیده است.

#ست
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

08 Dec, 09:14


وحشیانه ترین دزدی قرن، تو رو خدا مواظب موتوری ها باشید 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

07 Dec, 17:25


آن یکی آمد به پیشِ زرگری / که ترازو دِه که برسنجم زری

گفت: خواجه رو، مرا غلبیر نیست / گفت: میزان دِه، بر این تَسخُر مَایست
غلبیر: غربیل، الک میزان: ترازو بر این تسخر مایست: مسخره نکن

گفت: جارویی ندارم در دکان / گفت: بس بس این مَضاحک را بمان
مضاحک را بمان: مسخره نکن

من ترازویی که می خواهم بده / خویشتن را کر مکن، هر سو مَجِه

گفت: بشنیدم سخن، کر نیستم / تا نپنداری که بی معنیستم

این شنیدم، لیک پیری مرتعش / دست لرزان، جسمِ تو نامُنتَعِش
نامنتعش: نااستوار

و آن زرِ تو هم قُراضۀ خُردو مُرد / دست لرزد، پس بریزد زرِّ خُرد

پس بگویی: خواجه جارویی بیار / تا بجویم زرِّ خود را در غبار

چون بروبی، خاک را جمع آوری / گویی‌ام: غلبیر خواهم ای جَری


من ز اوّل دیدم آخِر را تمام / جای دیگر رو از اینجا والسّلام

عاقلان، خود نوحه ها پیشین کنند / جاهلان، آخِر به سَر بر می زنند

عاقلان اول فکرِ آخرِ کار و دشواری‌های آن را می‌کنند و جاهلان آخر بر سر خود می‌زنند.

دفتر سوم مثنوی
#مولانا
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

07 Dec, 09:35


#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

06 Dec, 17:51


تا اینجا اگه ابهامی هست مطرح کنید، اگر هم که اُکیه پست قبلی رو لایک کنید، که ببینیم چندنفر همراه موندن تا اینجا...

مابقی این صد همراهِ خوبِ ما در چه حالند؟! :)

ماهیت واقعیت شخصی

06 Dec, 17:35


#سایبرنتیکس 14

طبیعی است که یک سیستم فیدبک مثبت برای رسیدن به یک هدف مشخص کارآمد نیست، و ذاتا یک سیستم ناپایدار است. به همین علت است که وقتی از سایبرنتیکس صحبت می‌کنیم، منظور یک حلقۀ فیدبک منفی است که در آن اقدام بعدی، در جهت جبران و کاهش خطا صورت می‌گیرد. یک مثال از فیدبک مثبت، میکروفونی است که صدای اسپیکری را که با قدرت پخش می‌شود را نیز به عنوان ورودی می‌گیرد و تقویت می‌کند و صدا دوباره پخش می‌شود و ... یک جایی این وسط‌ها باید فکری به حال سیستمِ ناپایدار کرد و مثلا اسپیکر را از میکروفون فاصله داد! دربارۀ هر دو عاملی که همدیگر را دائما تشدید می‌کنند گفته می‌شود که در لوپ یا حلقۀ مثبت افتاده‌اند، مثلا گرفتن نمرات پایین و عدم اعتماد به نفس، می‌توانند هر دو همدیگر را تشدید کنند و یک لوپ مثبت ایجاد کنند که برخلاف نامش، چندان هم مثبت نیست! در کل برخلاف فیدبک منفی که سیستم را به سمت هدفی ثابت رهنمون می‌کند، فیدبک مثبت سیستم را معمولا راهی بی‌نهایت‌ها می‌کند که می‌تواند مثبت یا منفی تلقی شود، اما در هر حال حالتی ناپایدار است که معمولا سیستم نمی‌تواند ادامۀ این وضعیت را بیش از مدت معینی تاب بیاورد!

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

06 Dec, 15:30


#سایبرنتیکس 13

⛵️ پس یک حلقۀ سایبرنتیکس، یک حلقه با فیدبک یا بازخورد منفی است. یعنی چه؟ یعنی هدف و وضعیت از هم تفریق می‌شوند، و اختلافشان به عنوان معیار عمل قرار می‌گیرد. یعنی اقدام، دقیقا متناسب با خطاست. اگر دماغه در سمت شرق یا مثلا در 32 درجه بود، یعنی خطای منهای دو درجه، یعنی سکان را در جهت منفی و در جهت غرب برگردانید. اگر دماغه در سمت غرب یا مثلا در 28 درجه بود، یعنی خطای دو درجه، یعنی سکان را در جهت مثبت و در جهت شرق بگردانید. اگر اقدام شما باعث شد بیش از حد به شرق میل کنید، باید برای جبران، به غرب حرکت کنید. به این می‌گویند فیدبک منفی. امیدوارم با این مثال و این توضیحات، مفهوم فیدبک یا بازخورد منفی جاافتاده باشد. سایبرنتیکس را "دانش سیستم‌های حلقه بسته با فیدبک منفی" نیز تعریف می‌کنند. سایبرنتیکس دانش کنترل، و یا دانش مدیریت و هدایت نیز تعریف شده است.

⛵️ در مقابل شاید مفهوم فیدبک مثبت یا لوپ و حلقۀ مثبت هم به گوشتان خورده باشد. حلقۀ مثبت زمانی است که اقدام نه در جهت کم کردن خطا که دقیقا در راستای ان است. یعنی اگر به جای 30 درجه رفتید روی 32 درجه، حالا به جای این که دو درجه برگردید، دوباره دو درجه اضافه کنید و دورتر شوید! حالا که دورتر شدید، دوباره خطا بیشتر می‌شود، پس شما هم دورتر می‌شوید، و این حلقۀ مثبت همین‌طور تا ناکجا ادامه پیدا می‌کند، حلقه‌ای که مشخصا به جای رسیدن به هدف، شما را از آن دورتر و دورتر می‌کند! یعنی در این حالت، اقدام، برعکسِ خطاست، یعنی مثلا K=-1. در نتیجه وقتی اول کار به جای 30 درجه رفتید روی 32 درجه:

E=30-32=-2, Act=-1*-2=2

یعنی دو درجه بیشتر بروید سمت شرق، که احتمالا از حدود 34 درجه سر در می‌آورید، و از هدف دورتر و دورتر شوید!

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

06 Dec, 07:48


تخت بهترین جا واسه درس خوندنه 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

05 Dec, 16:00


#سایبرنتیکس 12

در اینجا فرض کنید که K=1 است، پس:

Act=1*-10=-10

این یعنی سکان را ده درجه در جهت منفی، یا غرب، یا عکس آنچه قبلا قرار داده‌اید حرکت دهید. حالا که سکان را ده درجه برمی‌گردانید، بعد از مدتی که احساس می‌کنید شرایط پایدار شد و زمان خوبی برای فیدبک گرفتن است، فیدبک جدیدی می‌گیرید. این بار متوجه می‌شوید که دماغۀ کشتی در حدود 28 درجه قرار گرفته است. دقت کنید که با وجود این که شما سکان را 10 درجه چرخاندید، به علت عوامل ناشناخته، دماغۀ کشتی 12 درجه جابجا شد و از 40 به 28 رفت. یعنی:

E=30-28=2, Act=1*2=2

این یعنی سکان را این بار دو درجه به شرق برمی‌گردانید. ادامه‌اش را خودتان می‌توانید دنبال کنید. درنهایت خطاها بسیار کوچک خواهند شد و می‌توان گفت که کشتی همواره در جهت جزیره خواهد بود. در نظر داشته باشید که این دقیقا همان کاری است که هنگام رانندگی در یک مسیر مستقیم، ناخودآگاه انجام می‌دهید، و فرمان را با حرکات کوچکی به چپ و راست می‌گردانید، تا اثر عوامل ناشناخته را حذف کنید، و در مسیر مستقیم باقی بمانید.

امیدوارم با این مثال، ابهامی در سازوکار حلقۀ سایبرنتیکس باقی نمانده باشد.

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

05 Dec, 15:04


#سایبرنتیکس 11

حالا که تا اینجا آمدیم، بگذارید یک مثال عددی فرمولی ساده هم بزنیم. این فرمول را تا اینجا می‌دانیم:

Error=Goal-State

از طرفی هم می‌دانیم که این خطا، معیارِ اقدام قرار می‌گیرد، یعنی:

Act=f(Error)

که در آن f تابعی خطیست، یعنی هرچقدر اندازۀ خطا بزرگتر باشد، اقدام نیز به همان اندازه بزرگتر است، و در جهتی است که خطا را جبران کند. برای مثال، تابع خطی f می‌تواند یک ضریبِ ساده باشد:

Act=K*Error

بگذارید همۀ اینها را با مثالی عددی از کشتیِ خودمان برایتان کاملا روشن کنم. شما می‌خواستید دماغۀ کشتی در جهت سی‌درجه قرار بگیرد. در اولین اقدام سکان را به شکل حدودی در جایی قرار دادید. مشاهده کردید که دماغه به جای سی درجه، در جهت تقریبا چهل درجه قرار گرفته است. در اینجا خطا برابر است با:

E=30-40=-10
ادامه در قسمت بعد...
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

05 Dec, 07:43


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

04 Dec, 15:00


#آلمان_بین_دو_جنگ 62
#چکسلواکی_در_جنگ 3

عهدنامۀ مونیخ برای مردم چکسلواکی مانند یک شوک بود، و آنها تا مدت‌ها آن را خیانت متفقین به خود می‌دانستند. معاهدۀ مونیخ چنان موفقیت بزرگی برای هیتلر بود و چنان آثار گسترده‌ای داشت که همان‌طور که قبلا هم اشاره کردیم، حتی آخرین بقایای روحیۀ مبارزین اسپانیایی را هم درهم شکست. شاید خودِ هیتلر نیز فکر نمی‌کرد که چنین اِمدادی از غیب برسد و کشور را دودستی تقدیم او کند. تنها خواستۀ چمبرلین در مقابل اهدای چکسلواکی به هیتلر این بود که او ادعای سرزمینی دیگر در اروپا را نداشته باشد، از جمله دانزیگ در لهستان، که در نهایت تبدیل به علت اصلی شروع جنگ جهانی شد.

اهمیت اشغال چکسلواکی برای آلمان به‌خوبی از سخنرانیِ خود هیتلر در پارلمان آلمان مشخص است، جایی که او اعلام کرد با اشغال چکسلواکی، آلمان به 2175 توپ جنگی، 469 تانک، 500 تیربار ضدهوایی، 43000 مسلسل، یک میلیون و دویست‌هزار تفنگ، حدود یک میلیارد گلوله، و سه میلیون گلولۀ ضدهوایی دست پیدا کرده است، میزان سلاح و مهماتی که برای مسلح کردن نیمی از ارتش آلمان در آن زمان کافی بود، و نقش مهمی در حمله به لهستان و فرانسه ایفا کرد...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

04 Dec, 06:43


کامنت بخونیم 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

03 Dec, 13:49


#آلمان_بین_دو_جنگ 61
#چکسلواکی_در_جنگ 2

چند ماه بعد و در روز ۱۴ مارس ۱۹۳۹، گام بعدی به نفع هیتلر برداشته شد. اسلواکی طی مکاتبات و هماهنگی‌های قبلی با آلمان نازی، از حکومت مرکزی چک اعلام استقلال و خود را تحت‌الحمایۀ آلمان اعلام کرد. روز بعد، ضمن نقض آشکار توافق ورسای و شاید در نتیجه عمیق‌تر شدن بحران اقتصادی، هیتلر به ارتش آلمان دستور داد به چک حمله کند. اما از آنجا که تمام استحکامات نظامی چک در مرزها از پیش در اختیار آلمان قرار گرفته بود، مقاومتی در کار نبود، نبردی هم صورت نگرفت، و هیتلر در قلعه پراگ آن سرزمین را نیز تحت‌الحمایه آلمان اعلام کرد. در کمال شگفتی، اشغال چکسلواکی نیز هیچ واکنشی از سمت انگلیس و فرانسه به دنبال نداشت، و همین هیتلر را برای ادامۀ نقشه‌های خود مصمم‌تر کرد...

رهایی کشور از بند محدودیت‌های تحمیل شده پس از جنگ جهانی اول و ضمیمه کردن مناطق آلمان‌نشین کشورهای اطراف، هیتلر را در میان مردم بسیار محبوب ساخت. حالا با این شیوۀ گسترش امپراتوری آلمان بدون جنگ، هیچ مخالفی برای سیاست‌های کسب «فضای حیاتی» حزب نازی باقی نمانده بود. حالا نوبت هدف نهایی، یعنی لهستان فرارسیده بود...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

03 Dec, 06:58


#خندۀ_روز 😁
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

02 Dec, 14:48


#آلمان_بین_دو_جنگ 60
#چکسلواکی_در_جنگ 1

نوبت هدف بعدی یعنی چکسلواکی فرارسیده بود. اقلیت آلمانی‌زبان چکسلواکی در مرزهای این کشور زندگی می‌کردند. اما هیتلر با بررسی‌های اولیه متوجه شد که استحکامات نظامی چک در همین سرزمین‌ها قرار دارد و کاملا آماده نبرد است. بنابراین موقتا به دنبال راهکاری دیگر عقب کشید. اما بلافاصله همه چیز به نفع او شد، و نویل چمبرلین نخست‌وزیر انگلیس به کمکش آمد!

چمبرلین خود شخصا دو بار به دیدار هیتلر رفت، و گفت که می‌خواهد واسطۀ صلح بین دو کشور آلمان و چک شود! در نهایت او توافق‌نامه‌ای عجیب را در مونیخ با هیتلر به امضا رساند، که در آن متعهد میشد که جامعۀ ملل از تسلط آلمان بر مناطق مرزی حمایت کند، و در مقابل هیتلر تعهد داد دست از ادعاهای خود بر سرزمین‌های دیگر بردارد! قسمت خنده‌دار ماجرا اینجاست که چمبرلین پس از بازگشت به انگلیس در پای هواپیما و رو به خبرنگاران کاغذ معاهده صلح را نشان داد و گفت این معاهده، صلح در زمانۀ ما را تضمین می‌کند! در نتیجۀ این معاهده، سرزمین‌های مرزی چک به راحتی به اشغال آلمان درآمد، یعنی درست همان سرزمین‌هایی که تمام استحکامات نظامی چک در آنجا قرار داشت!

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

02 Dec, 06:47


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

01 Dec, 16:23


تا زمانی که فرد متعهد و سرسپرده به مسیرش نیست، تردید وجود دارد. درست از لحظه‌ای که فرد، خود را واقعا وقف مسیرش می‌کند و به آن متعهد می‌شود، مشیت و حمایت الهی جاری می‌شود. انواعِ اتفاقاتی به یاری فرد می‌آیند که در غیر این صورت ممکن نبود رخ دهند. از این تصمیم، جریانی کامل از وقایع به نفعِ فرد، پدیدار می‌شوند؛ انواعِ وقایعِ پیش‌بینی‌نشده، ملاقات‌ها، و کمک‌های مادی که هیچ‌کس خوابش را هم نمی‌دید به این شکل در مسیر ظاهر شوند. هر چه را که انجام می‌دهی یا رویای این را داری که بتوانی انجامش دهی آغاز کن؛ چرا که جسارت، نبوغ، قدرت، و جادو را نیز در خود دارد.

یوهان ولفگانگ فون گوته

#سخن_بزرگان
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

01 Dec, 06:54


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

30 Nov, 15:25


اگر بتوانید در آرامش بنشینید و درک کنید که اجزاء بدن شما دائما در حال جایگزین کردن خود هستند، اگر ذهنِ آگاه خود را متوجه چنین فعالیتی بکنید، در آن صورت حالت خوشایند طبیعی (State of Grace) خود را درخواهید یافت. اگر بتوانید افکارتان را در حالی که دائما خود را جایگزین می‌کنند حس کنید در آن صورت وقار و زیبایی خودتان را نیز درک خواهید کرد.

اما شما نمی‌توانید در یک سطح آگاهانه، هم حس گناه داشته باشید و هم از چنین تشخیصی لذت ببرید. اگر شما درمی‌یابید که دارید خود را به‌خاطر کاری که دیروز یا ده سال پیش انجام داده‌اید سرزنش می‌کنید، شما به‌خاطر این کار آدم باتقوا و بافضیلتی نیستید. شما در بهترین حالت درگیر نوعی حس گناه مصنوعی هستید. حتی اگر تجاوزی اتفاق بیفتد، حس گناه طبیعی پشیمانی در خود ندارد، بلکه قرار بوده ابزاری برای هشداردهی اولیه باشد، تذکردهنده‌ای قبل از واقعه.

"دیگر این کار را تکرار نکن،" تنها پیام پس از واقعه است...

سِت/جین رابرتز، ماهیت واقعیت شخصی، فصل نهم، جلسه 636، 29 ژانویه 1973

#ست
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

30 Nov, 13:51


#سایبرنتیکس 10
سوال و جواب با یکی از همراهان، گفتم شاید به بقیه دوستان هم کمک کند:

سوال: حلقه رو به زبان ساده تر توضیح می‌دهید ؟
مثال ها خوب بودند اما مفهوم حلقه خوب منتقل نشد بنظرم


جواب: بله چشم، سعی می کنم با مثالِ دما توضیح بدم. فرض کنید دمای مطلوب 22 درجه است (هدف). دمای اتاق 25 درجه است (وضعیت). خطا میشه هدف منهای وضعیت، میشه منهای سه درجه، یعنی باید عامل یا بازیگر یا اقدام کننده که در اینجا همون سیستم تهویه است، در جهتی حرکت کنه که دما رو کم کنه. فرض کنیم که اقدامی در این جهت می کنه، و وضعیت رو تغییر میده. حالا در وضعیت جدید، دما میشه 20 درجه. این وضعیت به عنوان فیدبک، دوباره با هدف مقایسه میشه، این بار اختلاف اینها میشه مثبت دو، و به عنوان ورودی به عامل داده میشه، یعنی باید در جهت افزایش دما اقدام کنی. دقت کنید که در اینجا یک حلقه کامل اجرا شد، یعنی اول یک بار خطا سنجیده شد، بعد اقدام شد، بعد وضعیت جدید ایجاد شد، بعد دوباره خطا سنجیده شد و به عنوان ورودی به عامل یا بازیگر یا همون سیستم تهویه داده میشه و این حلقه اینقدر تکرار میشه تا دمای اتاق دیگه تقریبا با دمای مطلوب یکی بشه، یعنی مثلا حالا که خطای جدید شد 2+، سیستم سعی می کنه دما رو زیاد کنه. حالا فرض کنیم این کار رو کرد، و دما شد 23 درجه. دوباره خطا سنجیده میشه که اینجا میشه منهای یک، یعنی سیستم تهویه باید اقدامی در جهت کاهش دما انجام بده. این حلقه این قدر به شکل مداوم تکرار میشه تا وضعیت یا همون دمای اتاق تقریبا با دمای مطلوب یکی بشه. در این صورت خطا تقریبا صفر میشه، و سیستم تهویه هم که در ورودی خودش خطای تقریبا صفر می بینه، دیگه لازم نیست خیلی کاری بکنه. امیدوارم این مثال حلقه و تکرارش رو به خوبی نشون داده باشه. این مثال رو با شکل مقایسه کنید و تطبیقش بدید، ببینید براتون روشن میشه مساله حلقه یا نه. اگه کاملا روشن شد که اطلاع بدید، اگه نه هر ابهامی هم باقی موند حتما بگید.

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

30 Nov, 08:57


شانس من به روایت تصویر 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

30 Nov, 06:57


#خندۀ_روز 😁
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

29 Nov, 17:35


شب بخیر همراهان عزیز! چون ادامه دوره #سایبرنتیکس می رود برای یک هفته بعد، اینجا باید کمی اوضاع را با هم چک کنیم! اگر اصلا علاقه ای به این دوره ندارید که هیچ، اما در غیر این صورت، گفتیم که از دو حالت خارج نیست، یا مطالب را کامل تا اینجا گرفته اید و برایتان روشن است، که در این صورت لطف کنید و با یک لایک به پست قبل، همراهی و آمادگی خودتان را برای ادامه بحث اعلام کنید که ادامه دادن برای من هم راحت تر باشد! یا اینکه نه، ابهامی دارید که آن را هم می توانید در کامنت های پست قبل مطرح کنید، موفق باشید! :)

راستی، به سوال آخرِ پست قبل هم اگر دوست داشتید جواب دهید، منتظرم! ;)

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

29 Nov, 16:30


#سایبرنتیکس 9

راستش من دوست دارم اگرچه کمی نادقیق، اما حلقۀ سایبرنتیکس را ساده‌تر کنم. فرض کنید کنترلر، اقدام و سیستم را یکی در نظر بگیریم، یعنی در مثال کشتی، فرد و کشتی را. به این ترتیب ورودی که همان اختلاف از جهتِ مطلوب است به مجموعۀ فرد و کشتی داده میشود، مجموعه اقدام میکند، و خروجی که وضعیت مرد و کشتی یا همان جهتِ دماغۀ کشتی است سنجیده میشود. این مجموعه را با کمی ساده‌سازی Actor یا بازیگر یا عامل میخوانیم. در نظر داشته باشید که اگر بازیگر در اینجا مثلا یک انسان باشد، او و محیطی که در آن به دنبال هدفش است یکی در نظر گرفته شده است، پس در واقع بازیگر بعلاوۀ محیط است. وضعیت حاصل از اقدام بازیگر را State یا وضعیت می‌خوانیم. وضعیت مطلوب را Goal یا هدف می‌خوانیم. اختلاف این دو را Error یا خطا می‌نامیم. خطا میزان انحراف وضعیت کنونی از هدف است. بنابراین یک حلقۀ سایبرنتیکس به شکل بالاست. در اینجا آن رویکرد تئوری بدون بازخورد هم برای مقایسه آورده شده است، که تقریبا در عمل غیرممکن است. به نظر شما مهم‌ترین بخشِ این حلقۀ سایبرنتیکس کدام است؟ به عبارت دیگر، چه چیزی یک سیستم سایبرنتیکس را به حرکت درمی‌آورد؟..

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

29 Nov, 14:47


#سایبرنتیکس 8

اگر اینها خیلی پیچیده به نظر آمد، بگذارید برگردیم به مثال کشتیِ خودمان و با زبان ساده‌تر توضیح بدهیم. وضعیت کنونیِ سیستم همان وضعیتِ دماغۀ کشتی، و وضعیت مطلوب یا هدف یا مرجعِ آن، قرار گرفتنش در جهت جزیره است. اختلاف این دو، مداوم توسط یک سنسور سنجیده می‌شود. در اینجا سنسور چشمِ سکان‌دارِ مجرب ماست. حالا اگر او احساس کرد که دماغه کمی راست‌تر است، این خطا معیار عمل برای حرکت بعدی او قرار می‌گیرد، و سکان را اندکی به چپ می‌گرداند. عکس این حالتِ گفته شده نیز برقرار است. با چرخش سکان، دماغه در وضعیت جدیدی قرار می‌گیرد، وضعیت جدید با وضعیت مطلوب مقایسه می‌شود، فاصلۀ این دو معیار اقدام بعدی قرار می‌گیرد، و به همین ترتیب تا رسیدن به مقصد ادامه پیدا می‌کند... باز هم خلاصه‌ترش این می‌شود: در سیستم سعی و خطا برای رسیدن به هدف و وضع مطلوب، مستقل از تمام عوامل غیرقابل پیش‌بینی بیرونی و تاثیرات آنها، اگر احساس کردید تحت مجموع عوامل، کمی زیاده‌روی کرده‌اید، باید کمی شُلش کنید، اگر زیادی شُل بودید و جاماندید، باید جدی‌تر بگیرید، به همین سادگی...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

29 Nov, 07:07


یادی کنیم از رمانتیک ترین تصادف تاریخ 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

28 Nov, 16:35


#سایبرنتیکس 7

دانشمند مشهور آمریکایی، نوربرت وینر که خود مبدع این نامگذاریست، سایبرنتیکس را همان "کنترل و ارتباطات در ماشین و حیوان" تعریف می‌کند. در شکل بالا، یک حلقۀ سایبرنتیکس را مشاهده می‌کنید. Threshold/Reference که در شکل نشان داده شده همان چیزی است که من به آن هدف یا Goal می‌گویم. یک سنسور یا حسگر، اختلاف وضعیت خروجی کنونی با وضعیت مرجع یا هدف را محاسبه می‌کند، و این اختلاف مبنای اقدام یک کنترل‌کننده (یا اقدام‌کننده) می‌شود. این اقدام، وضعیت را در سیستمِ هدف تغییر می‌دهد، و وضعیت جدید با وضعیت هدف یا مطلوب یا مرجع سنجیده می‌شود، و مجددا اختلاف این دو مبنای اقدام بعدی قرار می‌گیرد، و این چرخه به طور مداوم تکرار می‌شود تا زمانی که وضعیت موجود با وضعیت مطلوب تقریبا یکسان شود...

تا اینجا همه چی مرتبه؟!

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

19 Nov, 14:46


#ظهور_و_سقوط_حزب_نازی 56
#آلمان_بین_دو_جنگ 56
#طوفان_در_راه_است... 12

☑️ پس از پایان جنگ جهانی اول، فاتحین جنگ، اقدام به تاسیس جامعۀ ملل کردند. قرار بود جامعۀ ملل، ضامن صلح در جهان باشد و از این به بعد ملت‌ها مشکلات خود را به جای جنگ، در آنجا حل کنند. با این حال آمریکا که خود از بنیان‌گذاران جامعۀ ملل بود، با این توجیه که نمی‌خواهد پایش به جنگ گستردۀ دیگری در اروپا کشیده شود، از آن کناره گرفت، و عملا انگلیس و فرانسه را به عنوان برندگان جنگ و قدرت‌های اصلی در جامعۀ ملل به جای گذاشت.

☑️ دخالت نظامیِ متحدین در اسپانیا، تنها تست تاکتیک‌ها و تجهیزات نظامی آنها نبود، بلکه تستی برای واکنش احتمالی جامعۀ ملل نیز بود. این تست نیز با موفقیت پاس شد، چرا که جامعۀ ملل هیچ واکنشی به دخالت نظامی آشکار دو کشور برای سرنگونی حکومت جمهوری در کشوری دیگر آن هم در خودِ قارۀ اروپا نشان نداد!

☑️ البته پیش از این نیز متحدین بی‌عملی و ناتوانی جامعۀ ملل را تست کرده و از آن مطمئن شده بودند. در سال 1935، ایتالیا برای تست قوای نظامی و توسعۀ قلمرو خود، به اتیوپی یورش برده بود. اتیوپی به عنوان عضوی از جامعۀ ملل در این سازمان از ایتالیا شکایت کرد، اما با پاسخ جدی‌ای مواجه نشد! در نهایت این کشور، به سرعت به اشغال نیروی نظامی مدرن ایتالیا درآمد. به‌هرحال اتیوپی جایی در دوردست‌ها به شمار می‌آمد و مشکل در آنجا، مشکل انگلیس و فرانسه نبود، درست مثل سرزمینی دیگر در دوردست مشرق زمین، که آن هم تحت تجاوز یکی دیگر از اعضای جامعه ملل قرار داشت...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

19 Nov, 09:58


ایرانی ها، یک دقیقه بعد از یاد گرفتن رانندگی 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

19 Nov, 06:30


#خندۀ_روز 😁
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

18 Nov, 08:36


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

18 Nov, 06:34


پسرا اینجوری مشکلاتشونو با هم حل می کنن 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

17 Nov, 14:49


حالت حرکت خوشایند طبیعی (State of Grace) شرایطی است که در آن تمام رشد بدون هیچ زور و تلاشی انجام می‌شود، یک تسلیم و رضایت لذتبخش و روشن که لازمۀِ بنیادی تمام هستی است… بنابراین شما در یک حالت حرکت خوشایند طبیعی به دنیا آمده‌اید. غیرممکن است که آن را ترک کنید. شما در چنین حالتی نیز خواهید مُرد چه کلمات خاصی در گوش شما گفته شود یا آب یا روغن بر سر شما ریخته شود یا نه. شما این موهبت را با تمام حیوانات و سایر موجودات زنده شریک هستید. شما نمی‌توانید به خارج از این حالت "سقوط" کنید، و نمی‌توان این حالت را از شما گرفت.

اما شما می‌توانید آن را نادیده بگیرید. شما می‌توانید باورهایی را بپذیرید که شما را نسبت به وجودش نابینا می‌کنند. شما هم‌چنان در حالت حرکت خوشایند طبیعی خواهید بود اما قادر به درک یکپارچگی و درستی و منحصر به فرد بودن خود نیستید، و سایر جنبه‌هایی که خودبه‌خود به شما هدیه داده شده است را نیز نمی‌بینید…

سِت/جین رابرتز، ماهیت واقعیت شخصی، فصل نهم، جلسه 636، 29 ژانویه 1973

#ست
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

17 Nov, 08:43


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

17 Nov, 06:42


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

16 Nov, 15:28


در نهایت شش ماه پیش از شروع جنگ جهانی دوم، در مارس 1939 و پس از سه سال جنگ فرساینده و ویرانگر، مادرید پس از ماه‌ها محاصره سقوط کرد، و حکومت اسپانیا تحت کنترل ژنرال فرانکو درآمد. با این حال در اقدامی غیرمنتظره پس از شروع جنگ جهانی دوم، اسپانیا با این توجیهات که این کشور از یک طرف از جنگ فرساینده داخلی آسیب‌های جدی دیده است و یارای جنگیدن در میدانی چنین گسترده را ندارد، و از طرف دیگر اقتصاد این کشور بسیار وابسته به واردات از آمریکا و مخصوصا امنیت تنگۀ جبل‌الطارق است، اعلام بی‌طرفی کرد! اگرچه در طول جنگ، فرانکو با نازی‌ها و متحدین همکاری‌هایی داشت، اما این به هیچ‌وجه قابل مقایسه با آنچه از آنان دریافت کرده بود نبود، و عدم همکاری مناسب فرانکو نازی‌ها را خشمگین کرده بود! مهم‌ترین نمونۀ این عدم همکاری، رد کردن درخواست آلمان‌ها برای حمله به تنگۀ حساس و استراتژیک جبل‌الطارق در جنوب اسپانیا و خارج کردن آن از کنترل انگلیسی‌ها بود که قارۀ اروپا و آفریقا را از هم جدا می‌کند و راه دسترسی از اقیانوس به دریای مدیترانه است، اما اسپانیایی‌ها درخواست‌های متحدین را برای اقدام برای تسلط بر تنگه، بدون پاسخ گذاشتند!

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

16 Nov, 15:28


#ظهور_و_سقوط_حزب_نازی 55
#آلمان_بین_دو_جنگ 55
#طوفان_در_راه_است... 11
#جنگ_داخلی_اسپانیا 8 (قسمت آخر)

ماهیت واقعیت شخصی

16 Nov, 08:31


دیگه هر کی تراکت پخش می کنه یاد این دوربین مخفی می افتم 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

16 Nov, 06:42


#خندۀ_روز 😁
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

15 Nov, 17:31


🧚🏻 Long, Long Time Ago - Pan's Labyrinth - A Spanish Lullaby - Javier Navarette
#موسیقی
#Music
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

15 Nov, 16:30


چهار از چهار

فیلم در فارسی به عناوین مختلفی ترجمه شده: هزارتوی افسانه‌ای، هزارتوی پَن (پان)... خوشبختانه سانسور خاصی هم ندارد و این یعنی هر نسخه‌ای که پیدا کنید احتمالا با اصل فیلم یکی خواهد بود. ظاهرا تلویزیون هم قبلا نمایش داده پس نسخۀ دوبله‌اش هم احتمالا پیدا شود. فقط این وسط می‌ماند ترجمه‌ها یا دوبله‌ها، که فقط می‌شود دعا کرد که حداقل خطا را داشته باشند و کمترین اختلال را در فیلم به وجود آورده باشند، چرا که متاسفانه ضعف در ترجمه قطعی و همیشگیست، و نمی‌دانم چرا خطاها هم معمولا در حساس‌ترین جاها و به بدترین شکل است که مثلا پیام یک جمله را کاملا برعکس می‌کند. من زیرنویس انگلیسی خودم را هم می‌گذارم، شاید اگر علاقه‌مند بودید و نسخه‌ای پیدا کردید که بهش بخورد، از آن استفاده کنید و خیالتان از بابت عدم اختلال و اعوجاج در متن فیلم راحت‌تر شود.

راستی اگر فیلم دلنشین تقدیر از فریتز لانگ را هم دیده باشید، بین این دو شباهت جالبی پیدا خواهید کرد و شاید مثل من فکر کنید که گیلرمه دل‌تورو، کارگردان مکزیکی که این فیلم همچنان با اختلاف بهترین فیلمش است و خواهد بود، تقدیر را هم دیده باشد!

#فیلم
#NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

15 Nov, 15:30


سه از چهار

من عقیده دارم که چیزی بیش از اینها اتفاق افتاده که اینطور مخاطب را از خود بیخود کرده است. برای چنین واکنشی، باید از تحلیل‌های سطحیِ معمول، و اتفاقات تکراری و کسالت‌آورِ در سطحِ خودآگاه گذشت، و ریشه را در لایه‌هایی عمیق‌تر از خود جستجو کرد که چنین منقلب شده است. من عمیقا اعتقاد دارم که آن کسی که آن طور از خود بی خود به تشویق ممتد می‌ایستد، همان کسی نیست که قبل و بعد فیلم بوده است و خواهد بود، بلکه لایه‌های عمیق‌تری از اوست که با فیلم ارتباط برقرار کرده، پیام یا انرژی‌ای بسیار عمیق و عظیم را دریافت کرده، و در آن زمان، آن‌طور به جوش و خروش آمده است که نشود بعدش هیچ‌جوره با توصیفات و تعریفات معمول از فیلم‌ها، توجیهش کرد... شاید پیامی از جنس بازگشت به خانه‌ای بسیار بسیار کهن‌تر، عظیم‌تر و باشکوه‌تر، اما هرچه که هست، چیزی از جنس دریافت و حسِ مستقیم و هدفگیری شده برای لایه‌های عمیق‌تر، چیزی که نشود در سطحِ خودآگاه به راحتی توصیفش کرد...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

15 Nov, 14:31


دو از چهار

چه بسا آن تماشاچیان هم پس از بازگشت به خانه و با فروکش کردن هیجانات، این سوالات را از خود پرسیده باشند. برای چه 22 دقیقه ایستاده تشویق کردم؟ بازی‌های عالی؟ بله، شاید او هم با من هم‌عقیده باشد که مثلا بازی فوق‌العادۀ سرگی لوپز، بهترین نمایشی است که تا کنون از یک شخصیت نظامی با دیسیپلین، قاطع، با صلابت، همیشه مرتب و منظم، اما بی‌رحم و بی‌احساس دیده است، که فضای طبیعی زیبا و در عین حال مخوف انتخاب شده برای فیلم، به جنبه‌های رازآلود آن کمک بسیار کرده است، که موسیقیِ فیلم (آن آهنگ معروف) چیزی شاید شبیه یک حس نوستالژی را در درون آدم برمی‌انگیزد و انگار دارد با آدم حرف می‌زند، که داستان در تمام دو ساعت لحظه‌ای از هیجان و اتفاق نمی‌افتد، که این ایدۀ جذاب به خوبی هم کارگردانی شده است، اما باز هم در نهایت از خودش می‌پرسد باشد، اما برای همین‌ها 22 دقیقه ایستاده تشویق کردم؟ اصلا این که فقط یک داستان تخیلی بچگانه بود، پس این چه اتفاقی بود که برای من افتاد؟ خوب که فکر می‌کنم، من که در آن زمان اصلا به این چیزها فکر نمی‌کردم، اصلا انگار آنجا نبودم...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

15 Nov, 13:31


یک از چهار

به نظر شما بیشترین تشویقِ ایستاده در جشنوارۀ فیلم کن چقدر طول کشیده است؟ پنج دقیقه؟ ده دقیقه؟ یک ربع؟

22 دقیقه! تماشاگرانِ فیلم "Pan’s Labyrinth" پس از تماشای این فیلم، 22 دقیقه، ایستاده، به تشویقِ ممتدِ آن پرداخته‌اند!

به نظر شما چه چیزی باعث می‌شود جمعیتی بایستند و فیلمی که به اصطلاح فانتزی و تخیلی هم خوانده می‌شود و چه بسا اصلا بعضی‌ها آن را حتی داستانی برای بچه‌ها بدانند را 22 دقیقه ایستاده تشویق کنند؟ بازیگری خوب؟ فضای جذاب؟ موسیقی عمیق و تاثیرگذار؟ داستان جذاب و گیرا و پُرکشش؟ طرح و ایدۀ خوب؟ کارگردانی خوب؟ یا نه، شما هم فکر می‌کنید این توجیه‌ها کافی نیستند، و چنین برانگیختگی پرشوری را توجیه نمی‌کنند، آن هم در جشنواره‌ای مثل کن با آن همه فیلم اَدایی (هُنری) و کسالت‌بار و بعضا کثیف و کلی فیلم با تفکر پوچ و بن‌بست؟ چه چیزی می‌تواند کلِ یک جمعیت را تا این حد تحت تاثیر قرار دهد؟! 22 دقیقه تشویق پیوستۀ جمعی، فضا را تجسم کنید و به آن فکر کنید...

#فیلم
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

15 Nov, 07:06


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

04 Nov, 15:01


"اگر پنجاه میلیون نفر هم به یک چیز احمقانه معتقد باشند، آن چیز کماکان احمقانه است."

آناتول فرانس، نویسندۀ شهیر فرانسوی و برندۀ نوبل 1921

#سخن_بزرگان
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

04 Nov, 07:02


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

03 Nov, 07:17


اینو دخترا درک می کنن 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

02 Nov, 15:22


🎧 Queen's Gambit - Methuen Home For Children 1957 - Carlos Raphael Rivera
#موسیقی
#Music
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

02 Nov, 14:43


🎧 Queen's Gambit - Beth's Story - Carlos Raphael Rivera
#موسیقی
#Music
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

02 Nov, 06:57


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

01 Nov, 17:30


هشت از هشت

😴 فکر کنم همۀ چیزهایی که به ذهنم رسید را گفته باشم. در نظر داشته باشید که این برداشت مفصل و این لایه‌های مختلف از معانی از خوابی به این کوتاهی انجام شد که در یک سطر تعریف شده است، بنابراین وقتی خواب بیش از حد پیچیده و با سمبل‌های زیاد می‌شود، تعبیر آن بسیار دشوارتر و در بسیاری از موارد غیرممکن خواهد بود، هرچند در هر صورت معانی‌ای به لایه‌های نزدیک‌تر به سطح آورده می‌شوند. در این حالت قطعا نزدیک‌ترین تعبیر را می‌تواند خودِ فرد داشته باشد که بار معنایی و احساسی نمادها را بهتر می‌داند. برای مثال اگر فرد تعریف می‌کند که فلان فامیلِ دور را که چندان ارتباطی هم با هم ندارند در خواب دیده است، به احتمال زیاد این نه اشاره به خود فرد که یک سمبل و نماد بوده است و خود فرد است که باید بگوید این فرد و یا این خانواده، برای او نماد چه ویژگی‌های بوده‌اند، و کس دیگری قادر به این رمزگشایی نخواهد بود. با این حال نکته اینجاست که از نمادها به سادگی نگذرید و بدانید که نمادها با بالاترین دقت انتخاب می‌شوند، و فکر کنید که چرا از این نماد خاص استفاده شده است...

👌 این هم از این. دیدید چندلایه از معانی در یک خواب کوچک که در یک خط تعریف می‌شود تجمیع شد؟ به هیچ شکل دیگری نمی‌شد این حجم از اطلاعات را در سمبل‌های کمتری فشرده کرد، بنابراین این مثالی بسیار عالی از توانایی محاسباتی غیرقابل تصور و عملکرد شاهکارِ لایه‌های درونی در انتقال اطلاعات و فشرده‌سازی و Abstraction در لایه‌ها و سطوح مختلف است.

درخشان، briliant، magnificent!

#تعبیر_خواب
#خواب #رویا
#تاملات

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

01 Nov, 16:31


هفت از هشت

حالا چه کسی دارد ماشین را هدایت می‌کند؟ هر دو! چه کسی هیچکاره است؟ هیچکدام! به همین خاطر فرد می‌گوید که "خودم" داشتم رانندگی می‌کردم و "خودم" داشتم از روی کاپوت ماشین را هدایت می‌کردم، چون هر دوی آنها خود اوست، و او هیچ بیگانگی‌ای حس نکرده است!

بهترین ایده برای این دو در این مسیر، همکاری و هماهنگی تام و تمام است، و هرگونه اختلاف ممکن است نتایج بسیار خطرناکی داشته باشد. به نظر میرسد این خطرها برای خودی که روی کاپوت نشسته کمی بیشتر باشد، و او باید بیشتر مواظب باشد که بازیگوشی و حواس‌پرتی نکند. در هر حال نقشۀ کلی مسیر در دست رانندۀ پشت فرمان است، اما او هم بدون کمک آنی که روی کاپوت نشسته به مقصد نخواهد رسید...

حالا بیایید یک بسط جذاب نیز برای بازی فکری به این خواب بدهیم: فرض کنید این راه به‌قدر غیرقابل باوری طولانی باشد، و این کارِ تشخیص مانع‌ها به قدری نیاز به دقت و تمرکز داشته باشد که غیرقابل تصور است، طوری که فردِ نشسته روی کاپوت کم‌کم فراموش کند که فردِ دیگری هم پشت فرمان بوده است، و در ابتدا مسیرِ کلی‌تری هم در کار بوده است، و اصلا این سفر کی و چگونه آغاز شده است... بهش فکر کنید!

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

01 Nov, 15:31


شش از هشت

حالا برویم سراغ مفهوم دوم کاپوت. فرد میگوید که نشسته روی کاپوت، ماشین را هدایت میکند. نشستن روی کاپوت برای هدایت ماشین چه خاصیتی دارد و چگونه می‌تواند کمک کند؟ خوب، در یک اتوبان سرراست این حرکت دیوانگی است، اما جاده بسیار پرپیچ‌وخم و ناهمواری را در نظر بگیرید که پر از موانع خطرناک است. مثلا موانعی بسیار تیزتر از شیشۀ عادی که با وجود کوچکی، بسیار زیاد هستند و می‌توانند لاستیک ماشین را پاره کنند، یا چاله‌هایی عمیق! بهترین ایده برای چنین شرایطی، تقسیم نیروها و استفاده از فردی برای هدایت ماشین از روی کاپوت است! هدایت در مسیر به دو بخش هدایت کلی و جزیی تفکیک می‌شود. خودِ روی کاپوت می‌تواند موانعی که از دید راننده قابل دیدن نیست را تشخیص و به موقع فرمان تغییر مسیر جزیی صادر کند. اما توجه داشته باشید که فرامین تغییر مسیر کلی با او نیست، و از قبل تعیین و تصویب شده، و اجرای آن برعهدۀ راننده‌ایست که غریبه نیست و خودِ فرد در سطحی دیگر است! در هر حال در اینجا، خودآگاه، خودِ زمانِ بیداری، آگاهی ایگو یا هر اسم دیگری که برای آن بگذاریم، بیشتر با فرد نشسته بر روی کاپوت نمایندگی شده است (درون و بیرون)...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

01 Nov, 14:31


پنج از هشت

حالا که تا اینجا آمدیم، چندتا چیز را هم بی‌ربط و باربط بگویم، اول این‌که صحبت از هادی شد و در خواب هم حرف از هدایت کردن است و جالب است که اسم کسی که خواب را دیده هم هادی است! این را هم بگویم که این تجربه که دیدید مربوط به آقای محمد زمانی قلعه است، تجربه‌ای که برای من از زیباترین و وسیع‌ترین و عمیق‌ترین تجربیات پس از مرگی است که دیده یا خوانده‌ام، چرا که فرد در زمان تجربه و برخلاف اکثریت تجربه‌گرهای ایرانی، تا حد بسیار زیادی از قید و بند باورهای محدودکنندۀ اعتقادی و ... رها بوده، و توانسته چنین تجربه عظیم و زیبایی داشته باشد. جالب است بدانید که آشنایی با آقای زمانی باعث شد که آقای موزون به فکر ایدۀ برنامۀ زندگی پس از زندگی بیفتد. متاسفانه به نظر من تجربۀ عظیم آقای زمانی در برنامه به آن خوبی که قبلا در جاهای دیگر مانند اینجا و اینجا شرح داده بودند منتقل نشد، و نیز به نظر می‌رسد که گرایش‌ها و باورهای خاص مجری در این سال‌ها باعث شده که این نوع تجربه‌های آزادانه و عظیم کمتر منتقل شوند. در هر حال از دو لینکِ داده شده می‌توانید مثل یک پادکست به این تجربۀ زیبا گوش کنید و لذت ببرید!

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

01 Nov, 13:30


چهار از هشت

خوب، حالا میرسیم به نمادِ فوق‌العادۀ نشستن روی کاپوت. چرا ایگو روی کاپوت نشسته است؟ زیباترین جواب که ساختار درخشان این شاهکار را آشکار می‌کند: فرد روی کاپوت، رو به بیرون نگاه میکند، و پشتش را، لایۀ درونی‌تر را، و همان خودِ درونی‌تری که مشغول رانندگی است را نمی‌بیند! لایه‌های عمیق‌تر از خود و آگاهی در حالت عادی برای ایگو قابل دیده شدن نیست...

این تمثیل بلافاصله من را به یاد تجربه‌های نزدیک به مرگ انداخت. تقریبا در نیمی از آنها، فرد از هادی‌ای صحبت میکند که پشت سر او قرار دارد و قابل دیدن نیست. جالب است که فرد می‌تواند چندین جا را همزمان از تمام زوایا ببیند، اما هیچ‌وقت نمی‌تواند این هادیِ پشت سرش را ببیند! به نظرم دیدن در این فضا، به معنای یکی شدن لایه‌ها، پایان تجربه در سطح کنونی، و انتقال و ادامۀ تجربه در سطحی عمیق‌تر است، (در مورد تجربیات نزدیک به مرگ این می‌تواند به معنای پایان تجربیات زمینی باشد) بنابراین خودی که رو به بیرون نگاه می‌کند قادر به دیدن لایه‌های درونی‌تر نیست، که نشانگر وجود سازوکارهای حفاظتی بسیار دقیق بین لایه‌های مختلف برای پیوستگی تجربیات در سطوح متفاوت است...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

01 Nov, 12:32


سه از هشت

دقیقترین اطلاعات از خود فرد منتقل می‌شود: او گفته که هم داشته رانندگی میکرده، و هم داشته از روی کاپوت ماشین را هدایت میکرده است. گویی فردی درون کابین نشسته است و رانندگی میکند، و فرد دیگری هم روی کاپوت نشسته و ماشین را "هدایت" میکند. اما یک نکتۀ اساسی وجود دارد: هم فردی که رانندگی میکند و هم فردی که ماشین را از روی کاپوت هدایت‌ میکند، از قولِ فرد، به من تعبیر میشود...

این یعنی برخلاف نظر یکی از دوستان که "فرد هیچکاره است و انگار راننده، دیگریست و او فرمان دستش نیست"، فرد روی کاپوت مشغول هدایت است و بنابراین هیچکاره نیست، از طرفی او راننده را هم خود میداند، یعنی به قول خارجی‌ها او با هردو Identify میکند، و هیچکدام را نمی‌توان هیچکاره یا غیرخود دانست. پس به نظر میرسد با لایه‌هایی از خود مواجه هستیم. فرد تاکید دارد که روی کاپوت نشسته است، بنابراین اگر این خود را ایگو در نظر بگیریم که از روی کاپوت ماشین را هدایت می‌کند، لایۀ عمیق‌تری از خود نیز در حال هدایت ماشین است. بسیار مهم است که تاکید داشته باشیم که از دید فرد، هر دوی اینها خود بوده است، نه دیگری‌ای که سرنوشت او را در دست داشته است...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

01 Nov, 11:30


دو از هشت

حالا برویم سراغ اصل ماجرا. این خواب بیانگر یک ملاقات موفق صورت پذیرفته بین ایگو و لایه‌های درونی‌تر و عمیق‌ترِ خود و انتقال موفق مفاهیمی در رابطه با نقش و جایگاه آنها است. این تجربه به احتمال زیاد موجب ارتقاء سطح آگاهی و ظرفیت فرد خواهد شد. از این جهت این ملاقات با موفقیت صورت گرفته که اجازه انتقال آن به این شکل به ایگو داده شده است. هیچ خواب یا خاطره یا احساس سرکوب‌شده‌ای بدون اجازۀ ایگو به سطح نمی‌آید، چرا که ایگو اختیاردارِ عملکرد در دنیای فیزیکی است و سعی در محافظت از عملکرد و تمرکز خود دارد.

اما به هر حال در اینجا، همان‌طور که تقریبا یکی از دوستان تا حدی به آن اشاره کرد، ملاقاتی موفق صورت گرفته و مفاهیمی منتقل شده است. نمادِ رانندگی تقریبا بسیار سرراست بود و دوستان موفق به رمزگشایی آن شدند. رانندگی نزدیک‌ترین و بهترین نماد از حرکت در یک مسیر برای بسیاری از ماست که عادت به آن داریم، و در اینجا نمادی از حرکت در مسیر زندگی است. اما سوال مهم اینجاست: راننده چه کسی است؟ یا بهتر بگویم: چه کسی ماشین را هدایت می‌کند؟!

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

01 Nov, 07:16


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

31 Oct, 17:35


دو از دو

🔹 روح های منبسط را تن کند / هر تنی را باز آبستن کند
✍️ هر تنی را باز با روح آبستن می‌کند

🔹 اسب جانها را کند عاری ز زین / سر النوم اخو الموت است این
✍️ زین بدن را از روی اسب جان برمی‌دارد، برای همین خواب برادر مرگ است

🔹 لیک بهر آنکه روز آیند باز / بر نهد بر پاش پابند دراز
✍️ ارتباط جسم و روح به کلی قطع نمی‌شود

🔹 تا که روزش واکشد زآن مرغزار / وز چراگاه آردش در زیر بار

🔹 کاش چون اصحاب کهف، این روح را / حفظ کردی، یا چو کشتی، نوح را

🔹 تا از این طوفان بیداری و هوش / وارهیدی این ضمیر و چشم و گوش
✍️ تا از این طوفان بیداری و عقل و هوش و حسابگری زمینی رها می‌شدیم

🔹 ای بسا اصحاب کهف اندر جهان / پهلوی تو، پیش تو هست این زمان

🔹 غار با او، یار با او، در سرود / مُهر بر چشم است و بر گوشَت چه سود؟

راستی، تعبیر خواب یادتان نرود، وقت زیادی نمانده! از کسانی که مشارکت کردند تشکر می‌کنم، و از بقیه هم می‌خواهم جسارت به خرج دهند و خودشان را به چالش بکشند، باور کنید طوری نمی‌شود!

#خواب #رویا
#مولانا
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

31 Oct, 17:19


یک از دو

🔹 هر شبی از دام تن، ارواح را / می‌رهانی می کُنی الواح را
✍️ می‌کُنی الواح را: لوح‌ها را می‌نویسی

🔹 می‌رهند ارواح هر شب زین قفس / فارغان از حکم و گفتار و قِصَص

🔹 شب، ز زندان بی خبر زندانیان / شب، ز دولت بی خبر سلطانیان
✍️نه زندانیان خبر از زندان دارند و نه حکومتیان خبر از سلطنت

🔹 نی غم و اندیشۀ سود و زیان / نی خیال این فلان و آن فلان

🔹 رفته در صحرای بی چون، جانشان / روحشان آسوده و ابدانشان

🔹 وز صفیری باز دام اندرکشی / جمله را در داد و در داور کشی
✍️ با بانگی به دام جسم و امورات دنیا برمی‌گردانی

🔹 فالق الاصباح، اسرافیل وار / جمله را در صورت آرد زان دیار
✍️ فالق‌الاصباح: شکافندۀ صبح‌ها

#خواب #رویا
#مولانا
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

31 Oct, 14:14


🎧 Queen's Gambit - Main Title - Carlos Raphael Rivera
#موسیقی
#Music
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

31 Oct, 14:13


دوستی در پیام‌ها درخواست کرده بود که موسیقی هم بگذارم. راستش فکر نکنم من خیلی آدم موزیک‌بازی به شمار بیایم. با این حال سعی می‌کنم از این به بعد این گزینه‌ را هم در حد توان محدودم درنظر بگیرم. برای شروع کار، گفتم چه چیزی بهتر از موسیقی بی‌نظیرِ این سریالِ شاهکار، که از محبوب‌ترین‌ها برایم است؟ (چرا صفت‌های برتری در فارسی این‌قدر کم و ناکافی است؟! معادل درست‌حسابی favourite چیست؟!) من شوخی‌‌جدی موسیقی تیتراژ گامبی وزیر (اسم سریال و نام یک شروع بازی در شطرنج) را موسیقی تراز یا ترازِ موسیقی می‌نامم، یعنی در این حد دوستش دارم! راستش من از بچگی شطرنج هم بازی می‌کنم و بنابراین در فکرم هست که شاید بعدا دربارۀ آن و این سریال هم بنویسم! چقدر کار قرار است بعدا بکنم، کاش لااقل به مهمترهایش برسم!

این شما و این هم تیتراژ فوق‌العادۀ گامبی وزیر، با هدست بشنوید که چه بهتر! خود مینی‌سریال هم که از آنهاست که فکر نکنم تا الان کسی از دیدنش پشیمان شده باشد، هفت قسمت هم بیشتر نیست، پس آن را هم دریابید!

#موسیقی #فیلم #سریال
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

31 Oct, 07:05


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

30 Oct, 17:13


نمادگرایی و توجه به سمبل‌ها کلید تعبیر خواب است. اگر خواب‌ها از جنسی نباشند که اشاره به یک رویداد واقعی یا احتمالی در گذشته یا آینده‌ دارد و مثلا می‌تواند خاصیت درمانی داشته باشد (گذشته یا آینده‌ای واقعی یا احتمالی در این زندگی و واقعیت یا غیر از آن)، معمولا از این جنس هستند که در آن معنی‌ یا واقعه‌ای با استفاده از سمبل‌های مفهوم برای خودآگاه، برای او ترجمه و تا حد امکان به او منتقل می‌شود. در اینجا منظور از خودآگاه، ایگو، بیرونی‌ترین لایۀ آگاهی ماست که متخصص کارهای فیزیکی روزمره است. بنابراین بهترین تعبیرکنندۀ خواب هر کس، خود اوست، چون او بهتر از هرکسی می‌داند که هرچیز برای او نمادی از چیست و چه بار معنایی و احساسی و نمادینی دارد. با این حال این خواب به این شکل که تعریف شده، عناصر زیادی ندارد و به نظر به شکل عمومی هم قابل تعبیر می‌رسد، تعبیری که برای من بسیار جذاب است و خواستم اینجا به اشتراک بگذارم. با این حال قبل از آن یک چالش داریم، آن هم اینکه تا فردا یا شاید هم پس‌فردا وقت دارید شما هم تعبیرتان را بگویید، ببینیم چه مجموعه‌ای جمع می‌شود و آیا یک خوابگزار خوب از این جمع درمی‌آید یا نه! ;)

#خواب
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

30 Oct, 07:14


#خندۀ_روز 😁
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

29 Oct, 14:10


#ظهور_وسقوط_حزب_نازی 48
#آلمان_بین_دو_جنگ 48
#طوفان_در_راه_است... 4

🛫 با قبضۀ کامل قدرت در داخل و از میان برداشتن مخالفان داخلی، توجه هیتلر بلافاصله متوجه خارج شد. رد معاهدۀ ورسای همواره از شعارهای او وحزب بود، بنابراین زمان اقدام عملی فرارسیده بود. از همان آغاز سال 1935، اشغال برخی نواحی که پس از جنگ جهانی اول توسط جامعۀ ملل اداره می‌شد آغاز شد. اشغال این سرزمین‌ها، عملا به معنای بی‌اعتبار شدن و پایان معاهدۀ ورسای بود.

🛬 آماده‌سازی آلمان برای یک جنگ گسترده از همان لحظۀ قدرت گرفتن حزب نازی آغاز شد. تا سال 1935، آلمان نازی برنامۀ تجدید تسلیحاتی خود را مخفیانه پیش می‌برد، اما در این سال، از نیروی هوایی بازسازی شدۀ خود (لوفت‌وافه) به شکل علنی رونمایی کرد. لوفت‌وافه تحت هدایت هرمان گورینگ، مجهز به مدرن‌ترین بمب‌افکن‌های روز دنیا بود که تعداد آنها از مجموع جنگنده‌های قدیمی‌تر انگلیس و فرانسه بیشتر بود. ‌هم‌چنین فرماندهان نیروی زمینی آلمان (ورماخت) که معروف‌ترین آنها ژنرال هانس گودریان نام داشت، در طرح‌های خود برای آماده‌سازی ارتش آلمان برای یک جنگ گسترده، به این نتیجه رسیده بودند که ترکیبی از تانک‌های سریع و پیاده‌نظام بهترین روش نفوذ سریع و موثر در عمق سرزمین‌های همسایه در "جنگ برق‌آسا" است، بنابراین آلمان با طراحی تانک‌های سریع "پانزر"، برتری فناوری روی زمین را نیز از آن خود کرد. در ماه مارس همان سال، هیتلر اعلام کرد که نیروهای زمینی ارتش آلمان به ششصدهزار نفر (یعنی شش برابر محدودیت پیمان ورسای) افزایش خواهد یافت، نیروی هوایی تاسیس خواهد شد و نیروی دریایی نیز توسعه پیدا خواهد کرد. تمام این موارد مخالف پیمان ورسای بود. انگلیس و فرانسه و جامعۀ ملل این نقض پیمان‌ها را محکوم کردند اما به هیچ اقدامی برای متوقف کردن آن متوسل نشدند.

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

29 Oct, 07:56


#خندۀ_روز  😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

28 Oct, 17:40


عُرفِ این کانال گذاشتن چنین پست‌هایی نیست، اما دلم نیامد این را نگذارم، الآنی که از تماشای چهره‌های پرانرژی و دلنشین شما مهمانان عزیز و جدید کانال انرژی گرفتم. خوشامد می‌گویم به ورودی‌های جدید که لطف داشتند و عضو شدند. امیدوارم از وقتی که اینجا خواهید گذاشت راضی باشید. دیدن چهره‌های شما، به من انرژی می‌دهد و مرا بسیار به آینده امیدوار می‌کند، من بسیار به نسل شما علاقه‌مند و امیدوارم. راستش اینجا احتمالا کمی به شما سخت خواهد گذشت. می‌توانم پست‌هایی بگذارم که عامه‌پسندتر باشد و بیشتر بچرخد، اما خوب، مسیر این نیست. این چیزها را جاهای دیگری هم پیدا خواهید کرد. مسیر طولانی‌ای در پیش رو است که خیلی هم ساده نیست. خیلی از شما به همین خاطر اینجا را ترک خواهید کرد، اشکالی ندارد خدا به همراهتان، اما هرجا بودید، با همین ایمان و امید و شوری ادامه دهید که من از چهره‌های شما می‌خوانم و معمولا اشتباه هم نمی‌کنم. صِرفِ این که این تجربه را انتخاب کرده‌اید و در این زمان و مکان دشوار به دنیا آمده‌اید، یعنی یک قهرمان هستید، این را به خاطر داشته باشید. اما امیدوارم در عین حال، بتوانید در مواجهه با انواع تفکرهای سرکوبگر و محدود، از ایمان و امید خود با همان ساختار شخصی و خصوصی خودش محافظت کنید و مرعوبِ شلوغ‌کاری‌ها و دهن‌دریدگی‌ها و اداهای پوچگرا و خرفت‌کُنِ روشنفکری نشوید و به امتدادِ بی‌نهایتِ خود در فضای ذهن/آگاهی/واقعیت/عالَم/کیهان/خدا... یا هر اسم دیگری که برایتان راحت‌تر است باور داشته باشید. اینها همه معادلند. گفتنی‌ها بسیار است، مثلا قرار است به تدریج، خیلی به تدریج و آرام، شما را تا لبۀ علم که ساختار آکادمی یک قرن است اجازۀ عبور از آن را نمی‌دهد ببریم یا از باهوش‌ترین فرد جهان صحبت کنیم که چون متافیزیک را با ریاضی و منطق اثبات کرده است، مورد تحریم آکادمی قرار گرفته و در مزرعه‌ای دورافتاده مشغول پرورش اسب است، یا... اما ته همۀ آنها قرار است به همین ها برگردد که الآن بهتان گفتم. موفق باشید.

#تأملات

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

27 Sep, 13:30


#ظهور_و_سقوط_حزب_نازی 43
#آلمان_بین_دو_جنگ 43
#قبضۀ_قدرت: تولد یک دیکتاتوری 15


🗡 با تصویب لایحۀ محدودسازی آزادی‌ها، تصویب قانون تفویض اختیارات، از میان برداشتن تمامی مخالفین، غیرقانونی کردن تمام احزاب غیر از نازی، پاکسازی گسترده درون‌حزبی، و بستن تمام مجراهای قانونی ممکن، هیتلر به خوبی آگاه بود که هیندن‌برگ تنها فرد باقی‌مانده است که می‌تواند به شکل قانونی قدرتش را تهدید و حتی او را برکنار کند. او هم‌چنان یک قهرمان جنگی محبوب و مورد احترام میان نظامیان بود، و شکی نبود که اگر او تصمیم به برکناری هیتلر می‌گرفت نظامیان از او حمایت می‌کردند. بنابراین هیتلر همواره سعی می‌کرد که مانع از نارضایتی او شود، و همیشه در انظار عمومی در کنار او ظاهر شود، و نهایت احترام را برای این به قول خودش "پیر خرفت" به نمایش بگذارد، که به نمونه‌ای از آن اشاره کردیم.

🗡 اما از تابستان 1934، هیندن‌برگ کم‌کم از زیاده‌روی‌ها در کمپینِ وحشتِ نازی نگران شد. با حمایت او یکی از نزدیکانش سخنرانی‌ای ایراد کرد که در آن درخواست می‌شد که کارزار وحشت را تمام کنند و آزادی‌ها را برگردانند. اما وزیر تبلیغات، گوبلز، جلوی پخش نوار این سخن‌رانی را گرفت و تمام روزنامه‌هایی که بخشی از آن در آنها چاپ شده بود را مصادره کرد.

🗡 در روزهای آتی، سلامتی هیندن‌برگ رو به وخامت می‌رفت، و حزب نازی به طور دقیق این موضوع را رصد می‌کرد. برای این که ببینید این رصد احوال تا چه حد دقیق بود، باید بدانید که در اول اگوست 1934، کابینه، قانون بالاترین مقام دولتی را به جریان انداخته بود که بنا بر آن، بعد از مرگ هیندن‌برگ، مقام ریاست‌جمهوری به کلی ملغی و اختیارات او به صدراعظم اعطا می‌شود، و در نتیجه دیگر از انتخابات ریاست‌جمهوری خبری نخواهد بود! درست فردای این روز، هیندن‌برگ درگذشت و به این ترتیب آخرین مانع احتمالی، خود از سر راه هیتلر کنار رفت، و در نتیجه هیتلر ضمن حفظ عنوان رییس دولت، به رییس کشور آلمان هم تبدیل شد!

🗡 هیندن‌برگ در وصیت‌نامه‌اش از حزب نازی انتقاد و از دموکراسی حمایت کرد، اما دیگر خیلی دیر شده بود. این سند توسط فرزندش که هوادار حزب نازی بود به دست هیتلر رسید، و چند روز بعد از مرگش حزب، نسخۀ خود از "وصیت‌نامۀ سیاسی" هیندن‌برگ را منتشر کرد که تماما در مدح هیتلر بود!

🗡 در نتیجۀ درگذشت رییس‌جمهور و قانون بالاترین مقام دولتی، هیتلر ضمن حفظ سمت به عنوان رئیس دولت، به رئیس کشور آلمان و فرمانده کل قوا هم تبدیل شد…


#آلمان_بین_دو_جنگ:

بخش اول: #ظهور_هیتلر قسمت اول
بخش دوم: #عصر_طلایی_آلمان قسمت اول
بخش سوم: #قبضۀ_قدرت: تولد یک دیکتاتوری قسمت اول
بخش چهارم:#طوفان_در_راه_است...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

27 Sep, 07:30


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

26 Sep, 17:07


#دربارۀ_تراپی 15 (قسمت آخر)

اما دوما و در اصل، چرا بعید است این جماعت راهکاری برای خروج شما از بن‌بستی که در آن گرفتار آمده‌اید ارائه دهند؟ اینجا جایی است که برمی‌گردیم به همانجا که شروع کردیم: دوباره به این افاضات و اعترافات درخشان توجه کنید! هربار خواستید به این دکان مراجعه کنید، یادتان باشد که این نهایت و انتهای آن چیزی است که برای عرضه به شما خواهند داشت. بدانید که دارید به چنین جایی مراجعه می‌کنید. منطق، زیربنای هستی، و زبان آن است، و ورای تمام قوانین فیزیکیِ متغیر در زمان و مکان، وجه مشترک لایتغیر تمام عوالم است. چه منطقی در این جملات می‌بینید؟ سپس بیاندیشید، که چه میزانی از نادانی و بهرۀ هوشی پایین لازم است که فرد نفهمد چنین مثالی چقدر احمقانه است؟ چقدر حماقت لازم است که فردی فکر کند می‌تواند به یک وحشت‌زدۀ در حالِ سقوط، اطراف را نشان بدهد و او هم لذت ببرد؟ این بحثِ باور و اعتقاد نیست، منطق محض است:

چطور ممکن است ساختاری که یک ساختار بسته و محدود است و هرگونه ارتباطی با ماورای خود را قطع کرده است، ساختاری که همان‌طور که می‌بینید خود اعلام می‌کند که بن‌بست است، شما را از بن‌بست خارج کند؟!

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

26 Sep, 14:42


بازپخشی داشته باشیم از یک پست قدیمی، به مناسبت لیست شدن همستر و واکنش ایرانیان به آن 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

26 Sep, 13:20


دربارۀ روان و تراپی: خالی‌بازانی حرفه‌ای

#دربارۀ_تراپی 14
#دربارۀ_روان

پس چه شد؟ اینکه اگر خود را در بن‌بستی گرفتار حس می‌کنید، حتما این احتمال وجود دارد که یک مشاور دانا، بتواند چراغی را برای شما روشن کند و راهی را پیش روی شما بگذارد. اساسا مراجعه به او نشان از خردمندی شماست. اما خیلی بعید می‌دانم که این اتفاق از مراجعه به ساختار آکادمی روی دهد و آبی از آنها گرم شود، چرا که اولا "سوگیری" دارند، و سعی اصلی آنها در این جهت خواهد بود که شما را درون یکی از الگوهای آشنای آموختۀ خود قرار دهند، بدون این که احتمال چندانی وجود داشته باشد که راهکاری برای برون‌رفت از آن ارائه دهند... بنابراین از صمیم قلب برای شما آرزو می‌کنم که چنین بزرگی را در کنار خود داشته باشید، کسی که بتوانید در بن‌بست‌ها به او مراجعه کنید. خواندن تمام آن کتاب‌های درسی آکادمیک، چیزی را به چنین کسی نمی‌افزاید. شاید هم همان تراپیست، همان دانای خردمند باشد، اما در آن صورت حتما بدون خواندن آن کتاب‌ها نیز این دانش تجربی یا شهودی را می‌داشت. در هر حال اگر چنین کسی را در اطراف خود دارید، حتما در مشکلات به او مراجعه کنید، و قدرش را بدانید...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

26 Sep, 07:05


تراپیِ تراز 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

25 Sep, 16:30


#دربارۀ_تراپی 13
#دربارۀ_روان

دست بر نبضش نهاد و یک به یک
باز می پرسید از جور فلک

چون کسی را خار، در پایش جهد
پای خود را بر سر زانو نهد

وز سر سوزن همی جوید سرش
ور نیابد، می کند با لب ترش

خار، در پا شد چنین دشواریاب
خار، در دل چون بود؟ واده جواب!

خار دل را گر بدیدی هر خسی
دست، کِی بودی غَمان را بر کسی؟..

برگرفته از داستان آغازینِ مثنوی، پادشاه و کنیزک

#مولانا
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

25 Sep, 14:30


دربارۀ روان و تراپی: خالی‌بازانی حرفه‌ای

#دربارۀ_تراپی 12
#دربارۀ_روان

📝 درمانگر خوب مانند تمامی رشته‌های دیگر، کسی است که واقعا در خود چیز خاص و متفاوتی احساس کرده، و حس کرده که می‌تواند در بهبود مسیر دیگران تاثیرگذار باشد، و به این خاطر قدم در این مسیر گذاشته باشد، نه به خاطر دلیل‌های غالب دیگر مانند درآمد و کلاس و ... کسی که واقعا احساس کند که می‌تواند مشکل دیگران را ببیند و حل کند و حتی در این زمینه تجربیاتی هم از قبل داشته باشد. کسی که احساس کند در این زمینه، صاحب ایده و نظر است، ایده‌هایی که صحیح هستند، و می‌توانند تغییر ایجاد کنند. کسی که به دنبال تایید و توسعه ایده‌هایش در عمل باشد، ایده‌هایی که بهترین روش تایید آنها نه تطابق با متن‌های به اصطلاح علمی، که تایید مراجعینی است که چیزی در کیفیت زندگی آنها بهبود پیدا کرده است.

📝 زمانی که کانال را راه انداختم، در حال و هوای متفاوتی بودم، و فکر می‌کردم ممکن است افراد سرشناس از کتاب استقبال کنند، و حتی ممکن است به عنوان ایده‌هایی نو، به کمک روان‌شناسی هم بیاید! این طرف و آن طرف هم پیام‌هایی دادم، اما خیلی زود حساب کار دستم آمد. صددرصدِ تلاش‌هایم در این زمینه شکست خورد، تا فهمیدم "مسیر این نیست"! این وسط در نهایت بالاخره یک روان‌شناس در کانال عضو شد، که گفته می‌شد متفاوت است و دیدی کاملا باز دارد، از نظرات مختلف و دیدگاه‌های متفاوت استقبال می‌کند و تعصبی در کارش نیست! نشان به آن نشان که طرف دوهفته هم عضو کانال نماند، یعنی حتی تحمل نکرد که صرفا به عنوان عضوی از کانال به شمار بیاید، حتی اگر محتوای آن را مرتبا دنبال نکند!

📝 زمانی که ما کنکور می‌دادیم، هرکس کشش ریاضی یا تجربی را نداشت، سر از انسانی درمی‌آورد که تازه همان‌ها هم اولویتشان حقوق و مدیریت بود، در نتیجۀ طبیعتا یک اختلافی در سطح بهرۀ هوشی دیده می‌شد. حالا اما به همان پزشکان و مهندسان گفته می‌شود که "باید" به این جماعت مراجعه کنند... در میان زیرشاخه‌های اصلیِ ساختار آکادمی، مهندسی شاخه‌ای است که کمترین دخالت انسان را دارد، و با قوانینی سروکار دارد که خوشبختانه ساخت و تفسیر انسان نیستند، در نتیجه طبیعی‌ترین و موثرترین شاخه است. پزشکی جایی در این میان قرار می‌گیرد، یعنی باز هم با قوانین بدن سر و کار دارد که با نظر و تفسیر انسان تنظیم نشده‌اند، اما مشکل اینجاست که بشر خیلی از آن قوانین سر در نمی‌آوَرَد، و در نتیجه نظرات خودش را هم تا حدودی دخیل کرده است. به هر حال علم پزشکی هم به یک کارهایی می‌آید، مثلا اگر کسی با سرعت بالای صدتا تصادف کند، یا آسیبی در اثر کاری صنعتی ببیند، یا مثلا از ارتفاعی پرت شود، آسیب‌هایی برای بدن او اتفاق می‌افتد که پیش از این بی‌سابقه بوده و زاییدۀ همین دوران است، و بنابراین دانش همین دوران هم باید از بهترین نحوۀ مواجهه با آنها سردربیاورد. حالا بگذریم از بیماری‌های زاییدۀ دوران مانند سرطان که اساسا یک بیماریِ روانیست (مانند بسیاری دیگر از بیماری‌ها)، و اتفاقا این آن چیزیست که روانشناسی باید به آن بپردازد، ولی فعلا پزشکی دارد با آن تقلا می‌کند و چیزی هم سردرنیاورده است جز این که با اعلام کردن کورکورانه و عاجزانۀ تقریبا همه‌چیز غیر از نفس کشیدن به عنوان ریسک فکتور سرطان (شاید نفس کشیدن هم باشد؟)، بر توسعۀ عوامل روانیِ آن دامن زده است. اما علوم انسانیِ نظری، بعید است که همین‌قدر کارایی را هم داشته باشد، چون از اسمش مشخص است که نظراتِ کیست، و سرانجامِ نظرات بزرگان آن هم در بن‌بستِ ساختارِ آکادمی آشکار است...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

25 Sep, 06:44


زمان: هفته اول مهرماه، مکان: دانشگاه، کلاس اندیشه اسلامی 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

24 Sep, 15:32


#آلمان_بین_دو_جنگ 42
#قبضۀ_قدرت: تولد یک دیکتاتوری 14

یکی از اهداف اصلی این پاکسازی، ارنست روم فرماندۀ شبه‌نظامیان نازی (SA) بود. روم خود از همراهان هیتلر در کودتای مونیخ و از یاران او بود. روم برای پیشگیری از کودتای احتمالی در آینده دستگیر شد و در زندان تفنگی در اختیارش قرار گرفت و ده دقیقه به او فرصت داده شد تا با آن خود را بکشد. اما او در پاسخ گفت، اگر قرار است من کشته شوم، بگذارید خود آدولف این کار را انجام دهد! پس از ده دقیقه و زمانی که عاملین حکم که صدایی نشنیده بودند خود برای اجرای حکم بازگشتند، روم را در حالی یافتند که پیراهنش را درآورده و به نشانۀ سرپیچی، سینه سپر کرده است، در نتیجه خود مجبور به اجرای حکم شدند.

اگرچه جامعه جهانی و برخی از آلمانی‌ها از این قتل‌ها در شوک فرورفتند، اما در آلمان بسیاری بر آن بودند که هیتلر درحال برقراری مجدد نظم و قانون است. به این ترتیب صحنۀ قدرت داخلی از هرگونه مخالف یا حتی مخالف احتمالی، پاکسازی شد.

طراحان پاکسازی: هیتلر، گورینگ، گوبلز، هس (در عکس از چپ به راست) و هیملر (پست قبل).

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

24 Sep, 07:32


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

23 Sep, 15:22


#آلمان_بین_دو_جنگ 41

شب دشنه‌های بلند

🗡 با تارومار شدن احزاب مخالف، نوبت به مخالفان باقی‌مانده درون حزبی، یا سایر مخالفانی رسیده بود که تا کنون حذف نشده بودند و احتمال داده می‌شد در آینده مشکل‌ساز شوند. این دور آخر از حملات باید به قدری کوبنده و وسیع می‌بود تا دیگر عملا مخالفی در ساختار قدرت باقی نمانده باشد. این عملیات حذف و پاکسازی گسترده موسوم به شب دشنه‌های بلند، سه شب، از 30 ژوئن تا 2 جولای، به طول انجامید. عملیات سرکوب و ترور گسترده که طبق آمار رسمی حدود صد و طبق آمار غیررسمی حدود چهارصد تن از مخالفان و مخالفان احتمالی هیتلر توسط کماندوهای گارد ویژۀ هیتلر (SS) به قتل رسیدند. شروع این عملیات در تاریخ 30 ژوئن بود، در تاریخی که سرانِ نیروی شبه‌نظامی حزب نازی (SA) بی‌خبر از آنچه در انتظارشان است، برای شرکت در کنفرانسی به دعوت هیتلر در مونیخ گردهم آمده بودند.

🗡 هاینریش هیملر (عکس) و رینارد هایدریش، فرماندۀ گشتاپو (پلیس سیاسی آلمان) و معاونش، نقش مهمی در طراحی و اجرای این پاکسازی داشتند. از میان اهداف این کشتار می‌توان به صدراعظم قبلی آلمان پیش از هیتلر و همسرش اشاره کرد که در منزل خود هدف شلیک قرار گرفته و کشته شدند. تعدادی از مسئولین وقت مونیخ در زمان سرکوب کودتای ناکام هیتلر نیز تیرباران شدند. یک منتقد موسیقی نیز به اشتباه به علت تشابه اسمی به یکی از اهدافِ مدنظر، به قتل رسید. برخی سران درون حزبی در حالی کشته شدند که در آخرین لحظات فریاد هایل هیتلر سر داده بودند و احتمالا گمان می‌کردند که نه توسط هیتلر بلکه توسط کسان دیگری مورد حمله قرار گرفته‌اند. تعدادی از سران حزب مرکزیِ کاتولیک که فعالیتش هم ممنوع‌شده بود به قتل رسیدند. این افراد با وجود این که منتقد حزب نازی بودند اما به قانون تفویض اختیارات و اعطای دیکتاتوری به هیتلر رای مثبت داده بودند. یکی از اهداف حمله، موفق به فرار از آلمان شد و در سال 1937 در آمریکا، کتابی با این عنوان به چاپ رساند: "من هیتلر را می‌شناسم: داستان یک نازی که از پاکسازی خون‌بار گریخت."

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

23 Sep, 07:04


#خندۀ_روز 😉
@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

22 Sep, 15:29


#ظهور_و_سقوط_حزب_نازی 40
#آلمان_بین_دو_جنگ 40
#قبضۀ_قدرت: تولد یک دیکتاتوری 12

✔️ با کنار گذاشتن پارلمان از قدرت و قبضۀ کامل آن، هیتلر دست به کار نابودی اتحادیه‌های کاری، و احزاب باقی‌مانده شد، احزابی که مخالفت آنها همیشه مانعی بزرگ بر سر راه پیشرفت برنامه‌های مورد نظر هیتلر و حزب نازی بود. زمانی که نمایندگان بسیاری از اتحادیه‌های تجاری برای فعالیت‌های جشن روز کارگر (اول ماه می) در برلین بودند، شبه‌نظامیان نازی در سراسر آلمان به دفاتر آن‌ها حمله بردند و آن‌ها را ویران کردند. در روز دوم می ۱۹۳۳، همه اتحادیه‌های تجاری ممنوع اعلام و رهبرانشان بازداشت شدند و حتی برخی را به اردوگاه‌های کار اجباری فرستادند.

✔️ آدولف هیتلر و کابینه‌اش قانونی را در تاریخ ۱۴ جولای ۱۹۳۳ به پارلمان بردند که بر اساس آن احزابی که بر قوانین ثبت شده در پارلمان اعتراض دارند یا در نظم دولت و پیش برد برنامه خلل ایجاد کنند غیرقانونی اعلام شده و فعالیتشان به حالت تعلیق در خواهد آمد. در همان روز، حزب نازی به عنوان تنها حزب قانونی آلمان معرفی شد! به کمک این قانون حزب نازی توانست یکی پس از دیگری احزاب آلمان را غیرقانونی و منحل اعلام کند. حزب سوسیال دموکرات نیز ممنوع‌الفعالیت اعلام و تمام اموالش به نفع دولت مصادره شد.

✔️ در اواخر ماه ژوئن، دیگر مشخص بود که احزاب تارومار خواهند شد و از صحنۀ قدرت کنار خواهد رفت، و حال تنها یک گام جهت قبضۀ کامل قدرت باقی مانده بود. به این ترتیب، زمان اجرای عملیاتی رسیده بود که از مدت‌ها پیش، هیتلر به عنوان گام آخر طراحی کرده بود. در آخرین روز ماه ژوئن، تمام سران حزب نازی برای شرکت در کنفرانسی از سوی هیتلر به مونیخ دعوت شدند.

زمان اجرای آخرین گام فرارسیده بود، عملیات شب دشنه‌های بلند...

@NaoPeRe

ماهیت واقعیت شخصی

22 Sep, 07:18


وضعیت مادران در روز بازگشایی مدارس در ایران و جهان: 😉
#خندۀ_روز
@NaoPeRe