محمدرضا نصیری

امروز اینستاگرام و تلگرام توسط امت غیور نابود شد و قیمت دلار از ۶۷هزار تومان به هفت تا تک‌تومانی برگشت.

🔻منابع رسانه‌ای در آمریکا مدعی شدند زمانی که وزیر خارجه آمریکا منطقه را ترک کند، عملیات اسراییل علیه ایران آغاز خواهد شد.
وزیر خارجه آمریکا هم اکنون در عربستان ‌است.


کاش یکی کفشای آنتونی بلینکن رو قایم کنه نذاره بره.

سرده کارکشته!

هوش مصنوعی بازم امروز به نام من داستان نوشته.
این دوستمون که قصد شبیه‌سازی منو داره، می‌گه می‌خواد با همینا کانال بزنه. اگه یه‌وقت براتون لینک عضویت اومد، گول نخورید. ببینیم امروز چه خاطره‌ای نوشتم که خودم خبر ندارم:

#ته‌خط_خبرها

1️⃣ سردار عزیز جعفری گفت: «اسراییل بعد از وعده صادق-1 با چند موشک نقطه‌ای در اصفهان را هدف قرار داد.» قبلا حمله اسراییل به باتری پدافند اس300 اصفهان توسط امیرعبداللهیان و شورای‌عالی امنیت ملی تکذیب شده بود.

2️⃣ کیهان از «مدعیان زن، زندگی، آزادی» انتقاد کرد که چرا از شهادت بانوی ایرانی در لبنان که همسرش از مقامات حزب‌الله بوده، حمایت نکرده‌اند. از نظر کیهان، این مدعیان به دلیل حمایت نکردن از این زن محجبه رسوا شدند.

3️⃣ پس از شخم زدن شمال غزه، «جنبش شهرک‌سازی ناشالا» قصد دارد در این منطقه شهرک‌سازی را آغاز کند. هم‌اکنون 700 خانوار اسراییلی برای سکونت در این منطقه ثبت‌نام کرده‌اند. ناشالاشون بشه!

4️⃣ در لایحه بودجه 1404 پیش‌بینی شده است که برای کسری بودجه، اموال دولتی تا سقف 200 هزار میلیارد تومان فروخته شود. اگر ظرف یک ربع اتوبوس نیامد، تاکسی بگیرید؛ احتمالا دولت آن را فروخته.

5️⃣ رضا پهلوی پس از دریافت جایزه «معمار صلح» بنیاد نیکسون گفت: «اکنون ارتشی از هم‌میهنان شجاعم دارم.» وی تصمیم دارد از الان بخواند برای جایزه صلح نوبل.

روزی از ارسطو پرسیدند چگونه میتوان بر مردم ایران حکومت کرد او در پاسخ گفت مردم را گرسنه روحی نگه دار و کتاب را از آنها دریغ کن تا با اینترنت خود را سیر کنند. در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که مردم برای وایفای مجانی صف میکشند تا رقص زن و شوهر اینستاگرامی را ببینند در حالی کتاب‌ها در کتابخانه خاک میخوردند. هموطن از همین الان با خود عهد کن گوشی خود را بشکن و به مطالعه کتاب مشغول شو.

- من بعد از اینکه نیت کردم امروز بعد یکی دو سال یک صفحه کتاب بخونم گفتم اول بیام شما رو نصیحت کنم (الانم دیگه وقت نشد ایشالا از فردا)

وینیسیوس تو شادی گل دوم امشبش پیرهنش رو درآورد. صداوسیما از ترس به گناه افتادن امت، رید به خودش. پنج دقیقه داشت تصویر تکراری و نامربوط نشون می‌داد. بعدش آسمون ایران کلییر شد!
خب کافور کوفت کنید!

دریوس‌ها اصلا انگار نه انگار که مردم باید ۴ تا ماده مغذی هم به بدنشون برسه. اینجا همه دارن راجع به مصرف بیشتر پروتیین توصیه میکنن؛ اونجا میگن برین کشری بخورین که فقط برنجه و هرچیز دیگه‌ای که تو اشپزخونه‌ات داری😁کلا غذای قشر فقیره که دکه‌های کنار خیابونی هم میفروشن ولی خب چون خیلی چرب هم هست، خوشمزه است.

نَبوَد چنین مَه در جهان، ای دل همین جا لنگ شو
از جنگ می‌ترسانی‌ام؟ گر جنگ شد، گو جنگ شو

(‎مولانا)
#جداریات
#دلار_۶۶_تومانی
(اخبار جنگ ایران و اسراییل فقط در این کانال)

🔹 «در سفر به مصر به اتفاق همراهان به رستوران مردمی ابوطارق در وسط شهر قاهره رفتیم و غذای مشهور مصری کشری خوردیم. غذای بسیار خوش طعم و دلپذیری است که بدون استفاده از مواد گوشتی تهیه می شود. امتحان آن را به دوستداران غذاهای عربی جدا توصیه می کنم. جای یک رستوران مصری در تهران خالی است.»

#آشپزی_آسان

عراقچی، وزیر خارجه (سامان گلریز سابق)
#گل‌واژه
#فرق_دارد_چه_کسی_رییس_جمهور_باشد

عراقچی افزود: «این چه کشری بود که من خوندم؟»

بامزه بود؛ نه؟!

اینم من ننوشتم. کار چت جی پی تی بود.
این دوستم تا یه نویسنده شبیه‌سازی شده از من در نیاره برای بعد مرگم، آروم نمی‌گیره.

توضیح هوش مصنوعی:

توی این بازنویسی، تلاش کردم که بیشتر به سبک طنز محمدرضا نصیری نزدیک بشم، با تاکید روی عنصر غافلگیری، گفت‌وگوهای طنز خیالی با موبایل و گربه و همچنین پایان غیرمنتظره و طنزآمیز که حس ناکامی روزمره رو نشون بده.

بازنویسی جدید با هدف شباهت بیشتر به سبک محمدرضا نصیری:

صبح با خودم گفتم: "امروز قراره از اون روزهای عالی باشه. بدون موبایل، بدون حواس‌پرتی." تا از تخت اومدم پایین، اولین چیزی که دیدم موبایلم بود که با حالت مظلومانه‌ای تو شارژر دراز کشیده بود. موبایل که گفت: "فقط یه لحظه چکم کن، نمی‌خوام زیاد مزاحمت بشم!" و خب، ده دقیقه بعد داشتم با قهوه، اخبار گرونی و تورم رو مثل شیرینی صبحگاهی می‌خوردم.

با همون انرژی مضاعفِ ناشی از خوندن اخبار شگفت‌انگیز (!) زدم بیرون. ولی هنوز کفشمو درست نپوشیده بودم که ترافیک با آغوش باز منو پذیرفت. انگار خیابون‌ها باهم هماهنگ کرده بودن که "حالا که تو اومدی، وقتشه ما هم یه کم لفتش بدیم." همون وسط که داشتم به ماشین‌های گیر کرده نگاه می‌کردم، یه گربه از جلو ماشینم رد شد. از خودم پرسیدم: "تو چطور اینقدر سریع می‌ری؟!" و گربه یه نگاه به ماشین‌ها انداخت و گفت: "می‌خوای جای من باشی؟ بیا امتحان کن!"

گفتم خب حداقل تو این ترافیک طولانی یه موسیقی گوش بدم تا حالم بهتر بشه. هدفونو گذاشتم، ولی تا آهنگ پلی شد، صدای بوق اومد: "باتری‌ت تموم شده!" به خودم گفتم: "دستِ تقدیر و گربه‌ها چطور همیشه یه‌قدم از ما جلوترن؟!"

آخر روز رسیدم خونه. حس کردم کارای مهمی انجام دادم، ولی وقتی نشستم و نگاه کردم، دیدم فقط نوتیفیکیشن‌های موبایلم بیشتر شده و همون دوتا کاری که قرار بود هفته پیش تموم بشه، همچنان دارن بهم لبخند می‌زنن!

#ته‌خط_خبرها

1️⃣ ارتش اسراییل اعلام کرد که یکی از پناهگاه‌های حزب‌الله را که میلیون‌ها دلار پول نقد و طلا در آن نگهداری می‌شد هدف قرار داده است. مال هیچ‌کدام‌شان نیست که دل‌شان بسوزد!

2️⃣ اسراییل ادعا کرد زیر بیمارستان الساحل یک تونل است و بانکی که در طبقه همکف آن قرار دارد، میلیون‌ها دلار پول حزب‌الله را نگهداری کرده است. اگر امروز یا فردا که این بیمارستان را زدند، اسکناس به هوا بلند نشد، یعنی دروغ می‌گویند.

3️⃣ دادستان حیفا علیه هفت اسراییلی با اصلیت آذربایجانی از جمله یک سرباز فراری و دو خردسال که برای ایران جاسوسی می‌کردند، اعلام جرم کرد. دادستان توضیح نداد که این چه سیستم امنیتی است که دو خردسال و یک سرباز فراری می‌توانند به آن رخنه کنند.

4️⃣ مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه طرح «تاسیس نهاد نمایندگی ولی فقیه در وزارت آموزش و پرورش» را تصویب و دولت را موظف کردند که به این نهاد در آموزش و پرورش بودجه بدهد بزنند بر بدن.

5️⃣ پزشکیان که برای صحبت درباره هزینه بالای بنزین و آماده‌سازی اذهان برای گران کردن آن به مجلس رفته بود، به پرسش خبرنگاری که از برداشته شدن فیلترینگ پرسیده بود، گفت: «گفتم که آره، داریم کار می‌کنیم.» وی سپس برای برداشتن فیلترینگ وارد دفتر حماس در تهران شد.

6️⃣ (خبر اختصاصی) یکی از پیشکسوتان پرسپولیس که اگر به اول اسمش «نگو» اضافه کنیم، خنده‌دار می‌شود، از چندین نفر کلاهبرداری کرده و این روزها وقتی با موبایلش تماس بگیرید، یک خانم شاکی جواب می‌دهد و می‌گوید از او 4 میلیارد تومان طلب دارد.

«کیک محبوب من»
بهتاش صناعی‌ها بعد از #فیلم خوب قصیده گاو سفید، یه فیلم خوب دیگه هم ساخته؛ این‌بار با کمک همسرش -مریم مقدم- که بازیگر دو فیلم قبلیش هم بود.

داستان: درباره تنهایی یک زن سالمند که نیاز پیدا می‌کنه به یک همدم و خودش می‌ره دنبال مرد می‌گرده و به خونه می‌بردش و ازش پذیرایی می‌کنه تا این‌که...

- فیلم قصیده گاو سفید هم درباره یک عشق ممنوعه بود بین یک قاضی و همسر کسی که قاضی حکم اعدامش رو امضا کرده.
- این فیلم نسبت به فیلم قبلی یا «احتمال باران اسیدی» قاب‌های سینمایی‌تر و هنرمندانه‌تری داشت و سینماتر بود و از کیفیت فیلم تلویزیونی فاصله گرفته بود.
- فیلمنامه چند صفحه بیش‌تر نیست. با این‌که خیلی لاغره و شخصیت‌های زیادی نداره و خرده‌پیرنگی وجود نداره، فیلم خوبیه. حتما که نباید هزار تا اتفاق و معما و گره تو فیلم باشه؟! حتی اگه اون صحنه گشت ارشاد هم نبود، بازم خللی به داستان وارد نمی‌شد؛ هر چند که به شناخت‌مون از شخصیت مهین (لی‌لی فرهادپور) کمک می‌کنه.
- شاید اگه بی‌حجابی زن تو خونه در فیلم‌های ایرانی عادی بود و فیلمسازها می‌تونستند به‌راحتی از عشق و شراب و زن روایت کنند، این فیلم خیلی به چشم نمی‌اومد.
- تا اواسط فیلم به نظر می‌رسید داریم یکی از قسمت‌های سریال قدیمی «آینه» رو می‌بینیم. اون‌جا اسماعیل محرابی با گریم نقش سن الانش رو بازی می‌کرد. فیلم به‌کندی ولی خوب روایت می‌شه و پیش می‌ره و در نهایت قانع‌کننده و تاثیرگذار به پایان می‌رسه.
- پیش از این فیلم‌هایی که درباره ازدواج یا رابطه پیرمرد و پیرزن‌ها ساخته می‌شد، درباره تنهایی‌شون بود و این‌که نیاز به همدم و کسی دارند تا سر پیری آب بده دست‌شون. حرفی از نیاز جنسی نبود. این‌که دو تا پدربزرگ و مادربزرگ با هم برقصند و شراب بخورند و پدربزرگه قرص آبی بخره، تازگی داره. من فکر نمی‌کردم این موضوع و کشف حجاب و عشق پیرانه‌سر برای مخاطب خارجی هم جالب باشه ولی دیدم همه‌جا ازش تعریف شده و امتیاز کامل گرفته.

نتیجه‌گیری و پیام فیلم:
- تو قرار اول، نرید خونه طرف
- مادربزرگ‌تون رو تنها نذارید
- تو سن خیلی بالا، قرص رو به‌اندازه‌ای مصرف کنید که رو کفشاتون نشاشید!

(متن بدون دخالت هوش مصنوعی)

صبح از پیاده‌رو اومدم کنار خیابون تا سوار اتوبوس بشم، یه موتوری داشت از روبه‌رو می‌اومد؛ دو ثانیه بعد دیدم از پشت زد بهم!
عین نیش مار بود؛ همون اندازه جاش پشت ساق پام باد کرد کبود شد.
چنان دادی زدم سر موتوریه که قالب تهی کرد. عینک دودیش رو ورداشت، گفت: «ببخشید؛ چشامو عمل کردم، درست نمی‌بینم.» رو یه چشش باندپیچی کرده بود، اون یکی هم به‌زور وا می‌شد.
گفتم مرد حسابی! مگه مجبورت کردن بشینی پشت موتور؟
جواب داد کار اضطراری پیش اومد.
تو یکی از قسمت‌های فیلم کمدی Scary Movie (فیلم ترسناک)، یه جا قرار می‌شه چند نفری تو یه خونه رو بگردند. یکی رو ویلچر بوده، شبیه استیون هوکینگ. داوطلب می‌شه می‌گه: «من طبقه بالا رو می‌گردم!» بعدش از ویلچر پیاده می‌شه با بدبختی می‌خزه رو پله‌ها. بقیه می‌خوان کمکش کنند یا به‌جاش بالا رو بگردند ولی شاکی می‌شه می‌گه نمی‌خوام بهم ترحم کنید.
نمی‌دونم چرا موتوریه رو که دیدم، یاد اون صحنه افتادم.
(ویدیوی صحنه فیلم در بخش نظرها)

فیلم ایرانی ممنوعه کیک محبوب من رو دارم می‌بینم. درباره یه زن سالخورده تنها که می‌ره مخ یه مرد سالمند رو می‌زنه.
فعلا تو خونه نشستن دارن حرف می‌زنن. پیرمرده سر راه گفت داروهاش تموم شده و رفت داروخونه.
خدا کنه از اون قرصا نباشه و کاری نکنن که مجبور ‌بشم چشامو ببندم.

ایشالا قرصه برا اینه که مرده نشاشه رو کفشش.

(گزارش لحظه به لحظه در بخش نظرها)