در واقع مثل این میمونه که یه عینک رنگ آبی زدیم به چشمانمون و چون همه دنیا رو رنگ آبی میبینیم اصرار میکنیم که کل دنیا به رنگ آبیه و رنگ های دیگه رو اصلا نداره
مثال میزنم بیشتر در مورد باورهایی که خودمون پذیرفتیم، شکلش میدیم توی زندگیمون تا به خودمون ثابت کنیم باور درستیه بیشتر درکش کنید:
مثلا شخص باورش پول در آوردن خیلی سخته و باید جون بکنی تا پولی در بیاد، به قول قدیمی ها باید پول رو از توی دهن شیر بکشی بیرون
حالا میاد چیکار میکنه ؟ میاد کارهایی رو انجام میده سخت باشه، جون بکنه تا به خودش این باور رو ثابت کنه که باور درستیه و همه همینجورین
یا شخص معتقده تو ایران نمیشه کاری کرد
پس میاد کارهایی رو انجام میده حتی به اشتباه تا شکست بخوره و به خودش باز هم این باور رو ثابت کنه که دیدی گفتم تو ایران نمیشه کاری کرد
توی روابط هم همینجور
شخص باورش اینه همه خیانت کار شدن و به فکر پول هستن، پس در مدار افرادی قرار میگیره و سمت افرادی میره که این چنین ویژگی هایی رو دارن و با اونها وارد رابطه میشه تا این باور رو به خودش اثبات کنه و بگه
دیدی گفتم همه خیانت کار شدن و دنبال پولن؟
رفیق بیا با خودت خلوت کن ببین چه باورهایی برای خودت از لحاظ پول، روابط و ... شکل دادی و فکر میکنی اینها حقیقت زندگی هستن و هرجوری که هست داری پافشاری میکنی تا این باور رو تجربه کنی و توی زندگی به خودت اثباتش کنه
حقیقت زندگی با برداشتن اون عینک آبی که به چشمت زدی رقم میخوره و اونموقعست که میبینی هستن افرادی که خلاف خیلی از باورهایی که تو داری دارن زندگی میکنن و تجربه میکنن
پس مواظب باش چه باورهایی رو داری شکل میدی و از شبکه های اجتماعی چه باورهایی رو میپذیری تا بعد به خودت اثبات کنی این باورها حقیقتن و درستن