حالا درسته اون وسطاش که راست و چپ های قر و قاطی داشت، مضرابا کثیف میشد ولی خیلی خوشایند بود برام شنیدنش. خلاصه چندین روزه به هر نحوی سازم داره صدام میزنه.
Publications du canal خرده جنایت های یک دانشجو

من همونی ام که میخواست سنگین و رنگین
باشه.
https://t.me/HarfChatBot?start=61a1ce32d5ca
باشه.
https://t.me/HarfChatBot?start=61a1ce32d5ca
3,852 abonnés
1,663 photos
65 vidéos
Dernière mise à jour 09.03.2025 15:19
Le dernier contenu partagé par خرده جنایت های یک دانشجو sur Telegram
امروز یهو روی شافل، قطعه سلامِ استاد حسن کسایی پلی شد. من و دوستم هر دو فکر کردیم یه شخصی این رو زده. به گوشیم نگاه کردم دیدم خودم زدم. خواستم ردش کنم دوستم گفت واقعا تو زدیش؟ بذار باشه. چه قدر مضرابا تمیزه.
حالا درسته اون وسطاش که راست و چپ های قر و قاطی داشت، مضرابا کثیف میشد ولی خیلی خوشایند بود برام شنیدنش. خلاصه چندین روزه به هر نحوی سازم داره صدام میزنه.
حالا درسته اون وسطاش که راست و چپ های قر و قاطی داشت، مضرابا کثیف میشد ولی خیلی خوشایند بود برام شنیدنش. خلاصه چندین روزه به هر نحوی سازم داره صدام میزنه.
این بچه ها هستن که پیام میدن هر روز که ما فلان خوندیم، بیسار خوندیم اما دلمون پیش پزشکیه میخوایم کنکور تجربی بدیم …
راستش رو بگم: چند روزه دارم فکر میکنم کنکور هنر بدم برم موسیقی بخونم.
راستش رو بگم: چند روزه دارم فکر میکنم کنکور هنر بدم برم موسیقی بخونم.
امروز صبح تا بیدار شدم وقایع دو ماه پیش یادم اومد. تقریبا یک ماهی میشد که صدام گرفته بود. جوری که حتی سر کارم وقتی میخواستم با پذیرش که اتاق کناریمه حرف بزنم و باید داد میزدم، صدام در نمیومد. موقع حرف زدن گلو درد شدیدی رو حس میکردم. اون قدر اذیت بودم که دلم میخواست حنجره م رو مینداختم دور. همه میگفتن صدات چرا اینجوری شده و من هیچ جواب و دلیلی نداشتم و فقط یه درد زیاد و یه توپ گنده توی گلوم حس میکردم. دیگه میخواستم برم پیش متخصص تا ببینم چی شده و از اونجایی که به سودوساینس هیچ اعتقادی نداشتم نمیخواستم فکر کنم دلیلی غیر از یک مساله ی علمی در میونه. تا اینکه به خاطر یک واقعه یک شب تصمیم گرفتم بزنم بیرون. توی ماشین بغضم ترکید و بلندترین فریادهای زندگیم رو سر دادم. اون قدر داد زدم که خسته شدم.
فرداش مامان بهم گفت: “صدات”
و صدام برگشته بود. دوستم من رو دید و گفت: “صدات” و صدام مثل قبل بود و خبری از اون گرفتگی نبود. دیگه حنجرهم درد نمیکرد.
و بله. غمباد. بیماری های روانتنی رو باید جدی گرفت و ساده ازش عبور نکرد. یکی از دردناک ترین تجربه های زندگیم بود اما بازم برام یه درس در دلش داشت.
فرداش مامان بهم گفت: “صدات”
و صدام برگشته بود. دوستم من رو دید و گفت: “صدات” و صدام مثل قبل بود و خبری از اون گرفتگی نبود. دیگه حنجرهم درد نمیکرد.
و بله. غمباد. بیماری های روانتنی رو باید جدی گرفت و ساده ازش عبور نکرد. یکی از دردناک ترین تجربه های زندگیم بود اما بازم برام یه درس در دلش داشت.
همیشه انقدر بددهن نیستم. شما من رو از این مملکت خارج کنی برات شبشعر برگزار میکنم. قول میدم.
یعنی به نظرم دیگه "امید داشته باش" رو بشاش توش.
الان توی این سن من باید بپذیرم که اگر نرسیدم به خیلی چیزها نرسیدم دیگه. دست من نبود. دست این مملکت کیری بود و هر پفیوزی که نفت ریخت تو آتیش اینا. بعدا بهش میرسم؟ آره شاید تو ۶۰ سالگی. ولی دیگه چه لذتی؟
مثل اون کیف چرخ داری که تو دبستان قسمتم نشد اما تو سوم راهنمایی یکی از بلاد کفر برام سوغاتی آورد و من بخشیدمش به یکی دیگه.
تلاش میکنم؟ آره. بگی نگی. که به خودم حس بازنده بودن ندم.
امروز یک روز قبل از ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ / دلار: ۹۰,۶۰۰ تومان / از معدود زمان هایی که تا بُنِ جان احساس ناامیدی میکنم.
الان توی این سن من باید بپذیرم که اگر نرسیدم به خیلی چیزها نرسیدم دیگه. دست من نبود. دست این مملکت کیری بود و هر پفیوزی که نفت ریخت تو آتیش اینا. بعدا بهش میرسم؟ آره شاید تو ۶۰ سالگی. ولی دیگه چه لذتی؟
مثل اون کیف چرخ داری که تو دبستان قسمتم نشد اما تو سوم راهنمایی یکی از بلاد کفر برام سوغاتی آورد و من بخشیدمش به یکی دیگه.
تلاش میکنم؟ آره. بگی نگی. که به خودم حس بازنده بودن ندم.
امروز یک روز قبل از ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ / دلار: ۹۰,۶۰۰ تومان / از معدود زمان هایی که تا بُنِ جان احساس ناامیدی میکنم.
آخرین خنجر امروز هم که متعلقه به فرهنگستان زبان و ادب پارسی که پلاسبو placebo رو ترجمه کرده : گولدارو
دستتون درد نکنه. تو دهن خودتون میچرخه آخه؟ کصخلی چیزی هستین؟
پولِ چی رو میگیره این ح*داد ع*ادل؟
دستتون درد نکنه. تو دهن خودتون میچرخه آخه؟ کصخلی چیزی هستین؟
پولِ چی رو میگیره این ح*داد ع*ادل؟
باورم نمیشه یه زمانی وام دانشجویی میگرفتم باهاش طلا میخریدم. (این شاید تنها آینده نگریِ کل عمرم بود)
آقا مگه از اون موقع تا الان چند سال گذشته؟ نهایتا ۳ سال. چه جوری ۵/۵ اومد رو قیمت هر گرم طلا. واقعا باورم نمیشه. جدی میگم.
آقا مگه از اون موقع تا الان چند سال گذشته؟ نهایتا ۳ سال. چه جوری ۵/۵ اومد رو قیمت هر گرم طلا. واقعا باورم نمیشه. جدی میگم.
مربی خودم رفته مسافرت. یه مربی جدید اومده.
میگه اوکی یه دیقه میگیرم وال اسکوات وایسا.
میگم سه دقیقه با ۳۰ کیلو صفحه وایمیستم طبق روال.
میگه چقدر خوبی باریکلا و (فلان و بیسار).
واقعا برده ی تعریف و تمجیدم. از نو زاده میشم اصن.
مربی خودم تو این دو سال یه بار هم نگفت آفرین. -___-
میگه اوکی یه دیقه میگیرم وال اسکوات وایسا.
میگم سه دقیقه با ۳۰ کیلو صفحه وایمیستم طبق روال.
میگه چقدر خوبی باریکلا و (فلان و بیسار).
واقعا برده ی تعریف و تمجیدم. از نو زاده میشم اصن.
مربی خودم تو این دو سال یه بار هم نگفت آفرین. -___-