☭مارکسیسم سنتر☭ Telegram Posts

☭مارکسیسم سنتر انجمن پژوهشی علمی و تاریخی است که در راستای شناسایی تاریخ سوسیالیسم و بررسی علمی مارکسیسم فعالیت میکند☭
لینک گروه:
https://t.me/+J63rne9qjo8xNjUx
وبسایت
www.marxismcenter.org
لینک گروه:
https://t.me/+J63rne9qjo8xNjUx
وبسایت
www.marxismcenter.org
2,798 Subscribers
1,568 Photos
409 Videos
Last Updated 06.03.2025 06:56
Similar Channels

6,828 Subscribers

4,774 Subscribers

1,272 Subscribers
The latest content shared by ☭مارکسیسم سنتر☭ on Telegram
Habitus (عادت واره)
مفهومی مرکزی است که برای اولین بار توسط جامعهشناس فرانسوی پیر بوردیو مطرح شد. این مفهوم به مجموعهای از تمایلات پایدار، شیوههای ادراک، احساسات، افکار و اعمالی اشاره دارد که افراد در طول اجتماعیشدن خود کسب میکنند. این تمایلات نتیجهی درونیسازی ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هستند که فرد از دوران کودکی در آنها زندگی میکند.
Habitus برای اولین بار در کتاب تمایز اثر بوردیو طرح شد.از نظر وی رفتار افراد یک جامعه رابطه ی مستقیم با طبقه ی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی که در آن رشد و نمو یافتند دارد.به طور مثال با یک مقایسه ی آماری بوردیو متوجه شد که تمایز اساسی میان سلایق هنری و یا موسیقی میان افراد طبقات مختلف اجتماعی وجود دارد.
ابیتوس به این ترتیب بر شیوه ی عمل ما در جهان تأثیر میگذارد، بدون اینکه همیشه بهطور کامل از آن آگاه باشیم. برای مثال، سلیقههای ما در غذا، موسیقی یا مد، همچنین نحوه صحبت کردن، رفتار در جامعه، یا موقعیتگیری در برابر دیگران، اغلب بیانگر این مفهوم هستند.
habitus
مفاهیم سرمایه (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) ، که آنها نیز توسط بوردیو توسعه یافتهاند، مرتبط است. این مفاهیم بهطور مشترک کمک میکنند تا بفهمیم چگونه نابرابریهای اجتماعی در جوامع تداوم مییابند و تغییر میکنند.
@intellectuele
مفهومی مرکزی است که برای اولین بار توسط جامعهشناس فرانسوی پیر بوردیو مطرح شد. این مفهوم به مجموعهای از تمایلات پایدار، شیوههای ادراک، احساسات، افکار و اعمالی اشاره دارد که افراد در طول اجتماعیشدن خود کسب میکنند. این تمایلات نتیجهی درونیسازی ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هستند که فرد از دوران کودکی در آنها زندگی میکند.
Habitus برای اولین بار در کتاب تمایز اثر بوردیو طرح شد.از نظر وی رفتار افراد یک جامعه رابطه ی مستقیم با طبقه ی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی که در آن رشد و نمو یافتند دارد.به طور مثال با یک مقایسه ی آماری بوردیو متوجه شد که تمایز اساسی میان سلایق هنری و یا موسیقی میان افراد طبقات مختلف اجتماعی وجود دارد.
ابیتوس به این ترتیب بر شیوه ی عمل ما در جهان تأثیر میگذارد، بدون اینکه همیشه بهطور کامل از آن آگاه باشیم. برای مثال، سلیقههای ما در غذا، موسیقی یا مد، همچنین نحوه صحبت کردن، رفتار در جامعه، یا موقعیتگیری در برابر دیگران، اغلب بیانگر این مفهوم هستند.
habitus
مفاهیم سرمایه (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) ، که آنها نیز توسط بوردیو توسعه یافتهاند، مرتبط است. این مفاهیم بهطور مشترک کمک میکنند تا بفهمیم چگونه نابرابریهای اجتماعی در جوامع تداوم مییابند و تغییر میکنند.
@intellectuele
برهان وجودی یا Argument ontologique یکی از عجیبترین برهان های اثبات خدا است. این برهان از آنجهت وجودی خوانده میشود که نقطهی مرکزی استدلال خود را بر تعریف وجود -ontos- خدا قرار میدهد. در کل دو دسته برهان اصلی برای اثبات وجود چیزی داریم: دسته ی اول براهین پیشینی -a priori- هستند،چون از علت -cause- به معلول -effet- میرسند. مثل برهان های ریاضی؛ بهطور مثال دو بعلاوه دو برابراست با چهار یک برهان پیشینی است چون از علت دو واحد به اضافهٔ دو واحد دیگر به نتیجه یا معلول که ۴ است رسیدیم. دسته ی دوم براهین پسینی -a posteriori- نامیده میشوند و از معلول به علت میرسند. مثلاً از وجود یک ابژه، برای مثال صندلی نتیجه میگیریم که حتما شخصی مثل نجار آن را ساخته است. برهان وجودی یک برهان پیشینی است که از تعریف مفهوم خدا وجود آن را نتیجه میگیرد. اولین بار این برهان توسط آنسلم فیلسوف اسکولاستیک مطرح شد بعد ها دکارت آن را در گفتاری در روش دوباره مطرح کرد. برهان به این صورت است:
اول آنکه، خدا بنا به تعریف، کامل ترین وجودی -ÊTRE parfait- است که میتوان تصور کرد. دوم آنکه میان آنچه که در ذهن -intellect- و آنچه که در جهان خارج -réel- وجود دارد تفاوت است. به عنوان مثال من پیش ساختن یک ابژه مثل صندلی آن را در ذهنم تصور میکنم. صندلی که میسازم و آنچه که تصور کردم یکی نیستند. یکی وجود ذهنی است دیگری وجود واقعی. سوم نیز آن که وجودی که هم در ذهن است و هم در واقعیت کامل تر از وجودی است که فقط در ذهن وجود دارد است. و چهارم نیز آنکه پس خدا باید در واقعیت هم وجود داشته باشد. چون بنا به تعریف خدایی که در در ذهن و در واقعیت وجود دارد کامل تر از خدایی است که فقط در ذهن وجود دارد.
البته، نقد های بسیار زیادی به این برهان وجود دارد. مثلاً توماس آکوئیناس میگوید این که من یک جزیره پر از طلا در ذهن خود تصور کنم دلیل بر وجود آن نیست. تصور یک وجود لزوماً وجود آن را در جهان الزامی نمیکند. خیلی از چیز ها در ذهن انسان وجود دارند که در جهان خارج نیستند. مثلاً اسب تک شاخ و اژدهایدوسر را میتوان در ذهن تصور کرد که در واقعیت وجود ندارند.
@intellectuele
اول آنکه، خدا بنا به تعریف، کامل ترین وجودی -ÊTRE parfait- است که میتوان تصور کرد. دوم آنکه میان آنچه که در ذهن -intellect- و آنچه که در جهان خارج -réel- وجود دارد تفاوت است. به عنوان مثال من پیش ساختن یک ابژه مثل صندلی آن را در ذهنم تصور میکنم. صندلی که میسازم و آنچه که تصور کردم یکی نیستند. یکی وجود ذهنی است دیگری وجود واقعی. سوم نیز آن که وجودی که هم در ذهن است و هم در واقعیت کامل تر از وجودی است که فقط در ذهن وجود دارد است. و چهارم نیز آنکه پس خدا باید در واقعیت هم وجود داشته باشد. چون بنا به تعریف خدایی که در در ذهن و در واقعیت وجود دارد کامل تر از خدایی است که فقط در ذهن وجود دارد.
البته، نقد های بسیار زیادی به این برهان وجود دارد. مثلاً توماس آکوئیناس میگوید این که من یک جزیره پر از طلا در ذهن خود تصور کنم دلیل بر وجود آن نیست. تصور یک وجود لزوماً وجود آن را در جهان الزامی نمیکند. خیلی از چیز ها در ذهن انسان وجود دارند که در جهان خارج نیستند. مثلاً اسب تک شاخ و اژدهایدوسر را میتوان در ذهن تصور کرد که در واقعیت وجود ندارند.
@intellectuele