دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی @mamosta_zakarya Channel on Telegram

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

@mamosta_zakarya


جواب سوالات توسط دکترسیّد زکریا حسینی:
✍️امام و خطیب مسجد جامع قبای بهاران
✍️مدیر ومدرس مدرسه علوم دینی امام شافعی
استان کردستان-سنندج-بهاران-مسجد قبا

https://t.me/Mamosta_zakarya
https://t.me/Mamosta_Zakarya_tadris

تماس با مدیر:
@Zakarya_Hoseini

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی (Persian)

آیا به دنبال مکانی برای پرسیدن سوالات دینی و دریافت فتاواهای صحیح هستید؟ در کانال تلگرامی دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی با نام کاربری @mamosta_zakarya، شما می‌توانید جواب سوالات خود را از دکتر سید زکریا حسینی دریافت کنید. دکتر زکریا حسینی امام و خطیب مسجد جامع قبای بهاران می‌باشد و همچنین مدیر و مدرس مدرسه علوم دینی امام شافعی در استان کردستان واقع در شهر سنندج، بهاران و مسجد قبا. برای ارتباط با مدیر کانال می‌توانید به آی‌دی @Zakarya_Hoseini پیام دهید. برای عضویت در کانال و دسترسی به جواب سوالات دینی، می‌توانید از لینک‌های زیر استفاده کنید: https://t.me/Mamosta_zakarya و https://t.me/Mamosta_Zakarya_tadris

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

05 Feb, 18:03


📣توجه! نکته ای درباره دروس صوتی کانال📣

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمِينَ نَحْمَدُهُ وَ نَسْتَعِينُهُ و نَستَغفِرُهُ وَ نُصَلِّی عَلَی رَسُولِهِ الکَریِمِ. وَصَلَواتُ اللهِ وَسَلامُهُ عَلَیهِ وَعَلَی الِهِ وَاصحَابِهِ وَاتبَاعِهِ اجمَعیِنَ.


__
📣
برای یافتن دروس صوتی هر کتاب، روی آن کلیک شود:
👈01 #تحفة_المحتاج_ابن_حجر [فقه شافعی]
👈02 #جمع_الجوامع_شرح_المحلی [اصول فقه]
👈03 #شرح_العقائد_النسفیة_التفتازانی [عقیده]
👈04 #الکشاف_الزمخشری [تفسیر قرآن]
👈05 #منهاج_الطالبین_النووی [فقه شافعی]
👈06 #مغنی_الطلاب_شرح_ایساغوجی [منطق]-[49 فایل صوتی کامل]
👈07 #التقریب_والتیسیر_النووی [علم الحدیث]
👈08 #البلاغة_الواضحة [بلاغه]
👈09 #شرح_التصریف_الملاعلی [صرف]
👈10 #الهدایة_فی_النحو [نحو]
👈11 #شرح_الورقات_باحمید_الانصاری [اصول فقه]-[36 فایل صوتی کامل]
👈12 #التصریف_الزنجانی [صرف]-[23 فایل صوتی کامل]
__


🔴لینک pdf کتب تدریس شده: 
[https://t.me/kotob_dini_tadris]


🔴لینک کانال دروس صوتی:
https://t.me/Mamosta_Zakarya_tadris

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

31 Jan, 14:53


تفسیر سوره غاشیة (2) "بخش پنجم" (وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ * وَزَرَابِيُّ مَبْثُوثَةٌ)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

31 Jan, 14:47


تفسیر سوره غاشیة (2) "بخش چهارم" (فِيهَا سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ * وَأَكْوَابٌ مَوْضُوعَةٌ)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

31 Jan, 14:41


تفسیر سوره غاشیة (2) "بخش سوم" (فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ *لَا تَسْمَعُ فِيهَا لَاغِيَةً * فِيهَا عَيْنٌ جَارِيَةٌ)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

31 Jan, 14:35


تفسیر سوره غاشیة (2) "بخش دوم" (لِسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

31 Jan, 14:30


تفسیر سوره غاشیة (2) "بخش اول" (وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاعِمَةٌ)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

03 Jan, 15:27


تفسیر سوره غاشیة (1) "بخش پنجم" (تُسْقَى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ * لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

03 Jan, 15:22


تفسیر سوره غاشیة (1) "بخش چهارم" (تَصْلَى نَارًا حَامِيَةً)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

03 Jan, 15:17


تفسیر سوره غاشیة (1) "بخش سوم" (عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

03 Jan, 15:05


تفسیر سوره غاشیة (1) "بخش دوم" (وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

03 Jan, 14:58


تفسیر سوره غاشیة (1) "بخش اول" (هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

13 Dec, 16:53


257-#سوال_دویست_و_پنجاه_و_هفتم (قسمت پنجم):
وهمه می دانیم که "مبالغه" در حکم خداوند (تعالی) ممکن نیست. زیرا حکم خداوند (تعالی ثابت ومشخص بوده وکم وزیاد ندارد.

بلکه مبالغه در فعل روی داده، که بیانگر خارج بودن آن مقدار فعل، از حکم است. زیرا اگر آن مقدار از فعل، داخل حکم بود، دیگر مبالغه محسوب نمی شود. وپیامبر ص نفرموده که مبالغه کنید که بگوییم داخل حکم است.

از طرف ما در عربی می خوانیم که در جمله زیر، بائی که بر لفظ زید وارد شده است: "مَرَرتَ بِزَیدٍ"
"باء" الصاق است. ولی آیا به این معنی بوده که آن شخص هنگام عبور به زید چسبیده است؟ یا یعنی از موازات ونزدیکی وی گذشته است؟
لذا اینکه در روایت لفظ (یلزق) آمده که به معنی (یلصق) بوده، به معنی چسباندن حقیق حمل نمیشود. بلکه به معنی موازات ومساوات هم حمل می گردد. چنانکه از علمای زیادی نقل کردیم.

ثانیا: در روایت دیگری هم آمده که زانوهایشان را به هم تماس می دادند چنانکه نعمان بن بشیر (رض) روایت کرده است: «أَقْبَلَ عَلَينَا رَسُولُ اللَّهِ بِوَجهِهِ فَقَالَ: أَقِيمُوا صُفُوفَكُم ثَلَاثًا، وَاللَّهِ لَتُقِيمُنَّ صُفُوفَكُم أَوْ لَيُخَالِفَنَّ اللَّهُ بَينَ قُلُوبِكُم قَالَ: فَرَأَيْتُ الرَّجُلَ يَكُونُ كَعبُهُ بِكَعبِ صَاحِبِهِ، وَرُكبَتُهُ بِرُكبَةِ صَاحِبِهِ، وَمَنكِبُهُ بِمَنكِبِ صَاحِبِهِ» [ابن خزیمه (ش160)]
(پیامبر ص به ما رو کرد وفرمود: صفهایتان را راست ومرتب کنید. وسه بار این را تکرار فرمودند. سپس فرمودند: به خدا قسم یا صفهایتان را راست میکنید یا خداوند (تعالی) بین قلبهایتان اختلاف می اندازد. ودیدم که مردم قوزک پایش را به قوز پای شخص کناری خود وزانوها وشانه هایش را هم به زانو وشانه های شخص کناری خود میچسباند.)

وهمه می دانیم که چسباندن شانه وزانو وقوزک پا با هم در نماز بسیار مشقت داشته وحتی ممکن نیست. پس همان دلیلی که در قسمت اول آوردیم، موضوع را مشخص میکند.

یعنی وقتی پیامبر (ص) به صحابه فرمود صفهایتان را راست کرده وفاصله ها را ببندید، صحابه (رض) برای اینکه مساوات وراست بودن صفها را ببینند، قبل نماز قوزک ها وشانه ها وزانوهایشان را به هم برخورد داده تا راست شده وفاصله هم هم بسته شود. وبعد در وقت نماز در حالت عادی قرار می گرفتند. یعنی برای صاف شدن وجلوگیری از عقب وجلو رفتن وبستن فاصله بین صفوف چنین می کردند که مطمئن شده مرتب ومنظم است ونه اینکه در وقت نماز هم چنین باشند.

ثالثا: در روایت دیگری هم آمده که گردنها را در محاذات هم قرار می دادند. پس هدف این بوده که صفوف کاملا کنار هم بوده وعقب وجلو نباشند. چنانکه انس بن مالك (رض) روايت كرده است: «عَنْ رَسُولِ اللّه قَالَ: رُصُّوا صُفُوفَكُمْ وَقَارِبُوا بَينَهَا وَحَاذُوا بِالأَعنَاقِ. فَوَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ إِنِّى لأَرَى الشَّيْطَانَ يَدْخُلُ مِنْ خَلَلِ الصَّفِّ كَأَنَّهَا الْحَذَفُ» [ابوداود (ش667)]
(پیامبر ص فرمودند: صفهایتان را راست ومرتب کنید وفاصله ها را به هم نزدیک کنید وگردنهایتان را هم به موازات هم قرار دهید (ونه جلو وعقب)؛ به خدا قسم که شیطان را میبینم که از فاصله های ایجاد شده از بین صفوف وارد می شود انگار که گوسفند سیاه کوچکی است.)

باید این نکته هم اشاره شود، که اگر چه در روایت لفظ (یلزق) آمده که به معنی (الصاق) می باشد. ولی با توجه به توضیحاتی که دادیم:

الف): مقصود از الصاق، قبل از نماز بوده که راست شدن وپیوستگی صفها مشخص شود ولی داخل نماز دیگر لازم نیست. چون چسباندن زانوها وقوزکها وشانه ها وموازات قرار گرفتن سرها در طول نماز، خصوصا با انسانها مختلف القامة غیرممکن است.

ب): از طرف ما در عربی می خوانیم که بائی که در جمله زیر بر لفظ زید آمده است: "مَرَرتَ بِزَیدٍ"
"باء" الصاق است. ولی آیا به این معنی بوده که آن شخص هنگام عبور، به زید چسبیده است؟ یا یعنی از موازات ونزدیکی وی گذشته وعبور کرده است؟ لذا اینکه در روایت لفظ (یلزق) آمده که به معنی (یلصق) بوده، به معنی چسباندن حقیقی حمل نمیشود. بلکه به معنی موازات ومساوات هم حمل می گردد. چنانکه از علمای زیادی نقل کردیم.

از طرفی دیدیم که در روایت، بحث الزاق (الصاق) شانه ها ومناکب هم آمده است. ولی وقتی کسی قدش بلندتر از دیگری بوده چطور شانه ها میچسبد؟ لذا مراد مساوات ودر نزدیکی قرار گرفتن شانه ها کنار هم بوده ونه چسباندن آنها به هم. چون به همین هم الصاق میگویند. چنانکه دیدیم در "مررت بزید" باء آن الصاق است.

وهمچنین دیدیم که در روایت، بحث الزاق (الصاق) زانو و قوزکها هم آمده است. ولی چسباندن زانوها وقوزکها وشانه ها با هم در طول نماز غیرممکن است. لذا مراد مساوات ودر نزدیکی قرار گرفتن شانه ها کنار یکدیگر است ونه چسباندن آنها به هم. چون به همین نزدیکی هم الصاق میگویند. چنانکه دیدیم در "مررت بزید" باء آن الصاق بوده ولی چسباندنی رخ نداده است.

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

13 Dec, 15:43


257-#سوال_دویست_و_پنجاه_و_هفتم (قسمت چهارم):
وعلما وفقها ومحدثان بزرگ هم روایت را بر مبالغه حمل کرده اند وامام ابن حجر عسقلاني (رحمه الله تعالي) گفته است: «الْمُرَادُ بِذَلِكَ الْمُبَالَغَةُ فِي تَعْدِيلِ الصَّفِّ وَسَدِّ خَلَلِهِ» [ابن حجر، فتح الباری (ج2ص211)]
(مقصود روایت از چسباندن اعضای بدن، مبالغه در صاف کردن صفوف وبستن فاصله های بین صفها می باشد.)

وامام عینی (رحمه الله تعالی) هم گفته است: «أَشَارَ بِهَذَا إِلَى الْمُبَالغَة فِي تَعْدِيل الصُّفُوف وسد الْخلَل فِيهِ» [عینی، عمدة القاری (ج5ص259)]
(روایت به این مبالغه در صاف کردن صفوف وبستن فاصله های بین افراد اشاره می کند.)

وامام قسطلانی (رحمه الله تعالی) هم گفته است: «المُرَادُ بِذَلِكَ المُبَالَغَةُ فِي تَعدِيلِ الصَّفِّ، وَسَدِّ خَلَلِهِ.» [قسطلانی، ارشاد الساری (ج2ص67)]
(مقصود روایت از چسباندن اعضای بدن، مبالغه در صاف کردن صفوف وبستن فاصله های بین صفها می باشد.)

وصالح فوزان هم گفته است: «لِأنَّ المُرَادَ بِذَلِكَ المُبَالَغَةُ فِي تَعدِيلِ الصَّفِّ وَسَدِّ الخَلَلِ وَالتَّراصِّ، بِدَلِيلِ أنَّ إلزَاقَ الرُّكبَةِ بِالرُّكبَةِ مُستَحِيلٌ وَإلزَاقُ الكِتفِ بِالكِتفِ فِيهِ تَكَلُّفٌ وَإلزَاقُ الكَعبِ بِالكَعبِ كَذَلِكَ» [فوزان، منحة العلام في شرح بلوغ المرام (ج1ص324)]
(مقصود از چسباندن اعضای بدن به هم، صاف کردن وراست کردن صفوف وبستن فاصله های بین افراد در صف است. زیرا چسباندن زانوها غیرممکن بوده وچسباندن شانه ها به هم سخت ومشکل بوده وچسباندن قوزکهای پا هم چنین است.)

وامام انور شاه کشمیری هم گفته است: «قَالَ الحَافِظُ: المُرَادُ بِذَلكَ المُبَالَغَةُ فِي تَعدِيلِ الصَّفِّ وَسَدِّ خَلَلِهِ. قُلتُ: وَهُوَ مُرَادُهُ عِندَ الفُقَهَاءِ الأربَعَةِ، أي أن لاَ يَتْرُكَ فِي البَينِ فُرجَةً تَسَعُ فيِهَا ثَالِثًا بَقِيَ الفَصلُ بَينَ الرَّجُلَينِ فَفِي «شرح الوقاية» أنَّهُ يَفْصِلُ بَينَهُمَا بِقَدرِ أربَعِ أصَابِعَ، وَهُوَ قَولٌ عِندَ الشَّافِعِيَّةِ، وَفِي قَولٍ آخَر: قَدرَ شِبرٍ. قُلتُ: وَلَم أجِد عِندَ السَّلَفِ فَرقًا بَينَ حَالِ الجَمَاعَةِ وَالانفِرَادِ فِي حَقِّ الفَصلِ، بِأن كَانُوا يَفْصِلُون بَينَ قَدَمَيهِم فِي الجَمَاعَةِ أزيُدُ مِن حَالِ الانفِرَادِ، وَهَذِهِ المَسألَةُ أوجَدَهَا غَيرُ المُقَلِّدِينَ فَقَط، وَلَيسَ عِندَهُم إلاَّ لَفظَ الإِلزَاقِ. وَلَيت شَعرِي، مَاذَا يَفْهَمُونَ مِن قَولِهِم الباءُ لِلإِلصَاقِ، ثُمَّ يُمَثِّلُونَهُ: مَرَرتُ بِزَيدٍ، فَهَل كَان مُرُورُهُ بِهِ مُتَّصِلاً بَعضُهُ بِبَعضٍ، أم كَيفَ مَعنَاهُ؟» [کشمیری، فيض الباري (ج2ص302)]
(حافظ ابن حجر گفته که مراد این حدیث، مبالغه در تعدیل وراست کردن صفها وبستن فاصله ی بین آنها می باشد. ومن هم میگویم، نزد فقهای مذاهب اربعه هم مراد روایت چنین است. یعنی در بین صفها فاصله ای قرار داده نشود که نفر سومی بتواند بینشان بایستد. ودر کتاب شرح الوقایه هم آمده که به اندازه چهار انگشت فاصله داشته باشد. که این قولی در مذهب شافعی است. ودر قول دیگر گفته اند که به اندازه یک وجب باشد. همچنین میگویم، من نزد سلف کسی را نیافتم که بین نماز جماعت وفرادی در فاصله بین پاها فرق گذاشته باشد که مثلا در جماعت بیشتر از فردا پاهایشان را باز کرده باشند! چنین چیزی ندیدم. واین مسئله را غیرمقلدان امروزی به سنتهای نماز خواندن اضافه کرده اند. وهیچ دلیلی هم جز لفظ (الزاق) که در روایت آمده وان را به (الصاق) معنی میکنند ندارند. وکاش میدانستم از این قول نحویان که می گویند، " یکی از معانی باء برای الصاق بوده" چه فهم میکنند؟ سپس خودشان هم برای باء الصاق مثال میزنند: "مررت بزید" آیا عبور وی متصل وچسبیده به زید بوده است؟ یا چطور معنایش میکنند؟

وشیخ بکر ابوزید هم گفته است: «فَإِلزَاقُ الرُّكبَةِ بِالرُّكبَةِ مُتَعَذِّرٌ فَظَهَرَ أَنَّ المُرَادَ: الحَثُّ عَلَى سَدِّ الخَلَلِ وَاستِقَامَةِ الصَّفِّ وَتَعدِيلِهِ لاَ حَقيِقَةُ الإِلزَاقِ وَالإِلصَاقِ.» [بکر ابو زید، لا جديد في أحكام الصلاة (ج1ص7)]
(چسباندن زانو به زانو غیرممکن است پس مشخص شده که مراد روایت: تشویق مردم به بستن فاصله بین صفوف وراست کردن وصاف کردن صفها می باشد ونه حقیقت چسباندن پاها وزانوها به هم.)

ادامه دارد ...

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

13 Dec, 15:43


257-#سوال_دویست_و_پنجاه_و_هفتم
حکم چسباند قوزک پاها در "قیام نماز جماعت" توسط مامومان چیست؟
🌸
🌿🌸 
🌸🌿🌸
257-#سوال_دویست_و_پنجاه_و_هفتم (قسمت اول):
باید اشاره شود که هنگام نماز جماعت، سنت بوده که مامومان كنار هم ايستاده و شانه ها وبدنها وپاها وگردنهایشان در یک امتداد قرار بگیرند؛ تا صفها پیوسته ومنظم بوده و کسی جلو یا عقب نباشد. وهمچنین بین صفوف فاصله خالی وجود نداشته باشد. اما اینکه هنگام نماز جماعت، زانوها یا قوزک پاهای مامومان به هم بچسبد "سنت" نبوده و از امور مستحب نماز جماعت نیست.

زیرا هیچ حدیث صریحی وصحیحی که دال بر چسباندن قوزکهای پاها در نماز بوده وجود نداشته، و در نتیجه فقهای مذاهب اربعه هم نگفته اند که چپسباندن قوزکهای پاها در نماز "سنت" است. بلکه صریح گفته اند پاها فقط به اندازه یک وجب یا چهار انگشت باز باشد واین مقدار اصلا فوزکهای پای مامومان در صف به هم نمیچسبد.

الف): مذهب امام شافعی
امام خطیب شربینی می فرماید: «وَيُفَرِّقُ الذَّکَرُ وَبَيْنَ قَدَمَيْهِ قَدْرَ شِبْرٍ» [شربینی، مغنی المحتاج (ج1ص375)]
(مستحب بوده که شخص مذکّر بین قدههایش، در قیام نماز، یک وجب فاصله بیندازد.)

وامام ابن حجر هیتمی (رحمه الله تعالی) هم گفته است: «وَيُفَرِّقُ رُكْبَتَيْهِ وَقَدَمَيْهِ قَدْرَ شِبْرٍ» [ابن حجر، تحفة المحتاج (ج2ص76)]
(مستحب بوده که نماز گزار بین زانوها وقدمهایش را به اندازه یک وجب باز کند.)

وامام رملي (رحمه الله تعالي) هم گفته است: «يُسَنُّ لِلمُصَلِّي أن يُفَرِّقَ بَينَ قَدَمَيهِ فِي قِيَامِهِ وَرُكُوعِهِ وَاعتِدَالِهِ وَسُجُودِهِ تَفرِيقًا وَسَطًا بِأن يَكُونَ بَينَهُمَا قَدرَ شِبرٍ فَيَكُونُ تَفرِيقُ رُكبَتَيهِ فِي سُجُودِهِ بِقَدرِ شِبرٌ» [رملی، غایة البیان شرح زبد بن رسلان (ج1ص97)]
(سنت بوده که نمازگزار در قیام ورکوع واعتدال وسجود نماز، بین قدمهایش به اندازه متوسطی فاصله انداخته یعنی یک وجب باشد. پس قیاس بر اینها، بین زانوهایش را هم در رکوع به اندازه یک وجب باز کند.)

وامام رملی (رحمه الله تعالی) هم گفته است: «وَيُسَنُّ أَنْ يُفَرِّقَ بَيْنَ قَدَمَيْهِ بِشِبْرٍ خِلَافًا لِقَوْلِ الْأَنْوَارِ بِأَرْبَعِ أَصَابِعَ ، فَقَدْ صَرَّحُوا بِالشِّبْرِ فِي تَفْرِيقِ رُكْبَتَيْهِ فِي السُّجُودِ» [رملی، نهایة المحتاج (ج4ص85)]
(سنت بوده که نمازگزار بین قدمهایش را به اندازه یک وجب باز کند. بر خلاف صاحب کتاب الانوار که گفته به اندازه 4 انگشت باز کند. چون علمای شافعیه تصریح کرده اند که در بین زانوهایش در سجود به اندازه یک وجب باز بوده ولذا این هم بر آن قیاس می گردد.)

وامام بن نقیب هم گفته است: «وَيُفَرِّقُ رُكبَتَيهِ وَقَدَمَيهِ قَدرَ شِبرٍ» [بن النقیب، عمدة السالک (ج1ص52)]
(مستحب بوده که نمازگزار بین زانوها وپاهایش را به اندازه یک وجب باز کند.)

وعلماي شافعیه دیگری هم مثل امامان زکریا انصاری و اسنوی و دمیاطی و قلیوبی و مغربی و شروانی و میلیباری و بن نقیب و بجیرمی وغزالی و... هم صراحتا گفته اند که مستحب بوده فاصله بین پاها در قیام یک وجب باشد.

فقط باید اشاره شود که مراد از یک وجب، مقدار متوسط آن است. چنانکه امام شبراملسی گفته است: «قَوْلُهُ "بَيْنَ قَدَمَيْهِ بِشِبْرٍ أَيْ بِالنِّسْبَةِ لِلْوَسَطِ الْمُعْتَدِلِ لَا بِالنِّسْبَةِ لِنَفْسِهِ» [حاشیة الشبراملسی علی نهایة المحتاج (ج5ص313)]
(مقصود از یک وجب، وجب متوسط ومعتدل می باشد ونه وجب خود شخص)

وامام دمیاطی هم گفته است: «المُرَادُ بِالشِّبرِ الوَسَطُ المُعتَدِلُ» [دمیاطی، اعانة الطالبین (ج1ص165)]
(مقصود از وجب، مقدار متوسط ومعتدل آن است.)

وامام رملي (رحمه الله تعالي) هم گفته است: «يُسَنُّ لِلمُصَلِّي أن يُفَرِّقَ بَينَ قَدَمَيهِ فِي قِيَامِهِ وَرُكُوعِهِ وَاعتِدَالِهِ وَسُجُودِهِ تَفرِيقًا وَسَطًا بِأن يَكُونَ بَينَهُمَا قَدرَ شِبرٍ» [رملی، غایة البیان شرح زبد بن رسلان (ج1ص97)]
(سنت بوده که نمازگزار در قیام ورکوع واعتدال وسجود نماز، بین قدمهایش به اندازه متوسطی فاصله انداخته یعنی یک وجب باشد.)

ب): مذهب امام ابوحنیفه
امام بن عابدین (رحمه الله تعالی) گفته است: «يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ بَيْنَهُمَا مِقْدَارُ أَرْبَعِ أَصَابِعِ الْيَدِ لِأَنَّهُ أَقْرَبُ إلَى الْخُشُوعِ، هَكَذَا رُوِيَ عَنْ أَبِي نَصْرٍ الدَّبُوسِيِّ إنَّهُ كَانَ يَفْعَلُهُ كَذَا فِي الْكُبْرَى.» [حاشیة الدر المحتار (ج1ص444)]
(لازم بوده که بین قدمهای نمازگزار به اندازه چهار انگشت دست فاصله بیندازد. چون به خشوع نزدیکتر است. وهمینطور از امام ابونصر دبوسی نقل شده که به اندازه چهار انگشت بین قدمهایش فاصله می انداخت.)

ادامه دارد ...

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

13 Dec, 15:43


257-#سوال_دویست_و_پنجاه_و_هفتم (قسمت دوم):
وشيخ النظام (رحمه الله تعالی) هم گفته است: «وَيَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ بين قَدَمَيْهِ أَرْبَعُ أَصَابِعَ في قِيَامِهِ كَذَا في الْخُلَاصَةِ» [شیخ النظام، الفتاوی الهندیة (ج1ص73)]
(لازم بوده که بین قدمهای نمازگزار، به اندازه چهار انگشت فاصله باشد؛ ودر الخلاصه هم چنین گفته است.)

وامام طحطاوی (رحمه الله تعالی) هم گفته است: «وَيُسَنُّ تَفريِجُ القَدَمَينِ فِي القِيَامِ قَدرَ أربَعِ أصَابِعَ نَصَّ عَلَيهِ فِي كِتَابِ الأثَرِ عَن الإمَامِ وَلَم يَحكِ فِيهِ خِلاَفًا» [طحطاوی، حاشية على مراقي الفلاح (ج1ص175)]
(سنت بوده که در قیام نماز، به اندازه چهار انگشت بین قدمها فاصله انداخته شود؛ ودر کتاب الاثر از نص امام ابوحنیفه نقل کرده وقول دیگری در این باره ذکر نکرده است.)

وامام شرنبلالی (رحمه الله تعالی) هم گفته است: «وَتَفرِيجُ القَدَمَينِ فِي القِيَامِ قَدرَ أربَعِ أصَابِعَ» [شرنبلالی، نور الإيضاح ونجاة الأرواح (ج1ص46)]
(فاصله انداختن بین قدمهای پا در نماز، به اندازه چهار انگشت سنت است.)

وامام كمال الدین سيواسي (رحمه الله تعالي) هم گفته است: «وَيَنبَغِي أن يَكُونَ بَينَ رِجلَيهِ حَالَةَ الِقيَامِ قَدرَ أربَعِ أصَابِعَ وَقَالَ الطَّحَاوِي فِي المُقَارَنَةِ هُوََ الصَّحِيحُ» [سیواسی، شرح فتح القدیر (ج1ص296)]
(لازم بوده که نماز گزار بین پاهایش در حالت قیام به اندازه چهار انگشت فاصله بیندازد؛ وطحاوی در المقارنه گفته که این مطلب صحیح است.)

ج): مذهب امام مالک وامام احمد بن حنبل
در فقه مالکیه وحنابله گفته اند که مقدار پاها در قیام نماز، به اندازه متوسط باز باشد؛ نه کم ونه زیاد. وبه الزاق قوزکهای پا مقید نکرده اند.

چنانه در فقه مالکیه گفته اند: «يُندَبُ تَفرِيجُ القَدَمَينِ بِأن يَكُونَ المُصَلِّي بِحَالَةٍ مُتَوَسِّطَةٍ فِي القِيَامِ بِحَيثُ لاَ يَضُمُّهُمَا وَلاَ يُفَرِّجُهُمَا كَثِيرًا» [فقه العبادات على المذهب المالكي (ج1ص161)]
(فاصله گذاشتن بین قدمهای پا در نماز مندوب است. یعنی نمازگزار به حالت متوسطی در قیام بین پاهایش فاصله بیندازد به صورتیکه نه خیلی باز باشد ونه خیلی بسته.)

ودر فتاوای الجنة الدائمة هم آمده است: «لَم يَرِد فِي السُّنَّةِ المُطَهَّرَةِ حَدِيثٌ صَحيِحٌ صَرِيحٌ يُفِيدُ إلصَاقَ القَدَمَينِ فِي حَالِ القِيَامِ فِي الصَّلاَةِ أو فِي حَالِ السُّجُودِ وَبِنَاءً عَلَى ذَلِكَ فَالأصلُ أنَّ المُصَلِّي لاَ يَتَكَلَّفُ إلصَاقاً وَلاَ تَفريِجاً كَثِيراً بَينَ رِجلَيهِ بَل يَكوُنُ مُعتَدِلاً» [فتاوى اللجنة الدائمة (5/375)]
(در سنت پاک پیامبر (ص) هیچ حدیث صریح وصحیحی که بیانگر چسباندن پاها در قیام نماز یا سجود بوده وجود ندارد. ودر نتیجه اصل بر این بوده که نمازگزار در چسباندن پاها یا باز کردن آنها تکلف به خرج نداده بلکه به صورت متعادل ومتوسط این کار را انجام دهد.)

وشیخ صالح المنجد هم گفته است: «أنَّ المُصَلِّي لاَ يَنبَغِي لَهُ أن يُلصِقَ قَدَمَيهِ إحدَاهُمَا بِالأخرَى حَالَ القِيَامِ لِأنَّ ذَلكَ يُنَافِي الاعتِدَالش المَطلُوبَ فِي الصَّلاَةِ بَل يُفَرِّجُ بَينَهُمَا تَفرِيجاً مُعتَدِلاً فَلاَ يُبَالِغُ فِي الضَّمِّ وَلاَ يُبَالِغُ فِي التَّفرِيجِ.» [سایت الاسلام سوال و جواب "islamqa.info"]
(شایسته نیست که نمازگزار قدمهایش را بهم بچسباند چون این کار مخالف اعتدال مطلوب در نماز است. بلکه به اندازه متعادل ومتوسطی بین پاهایش فاصله بیندازد ودر بازکردن یا بستن پاهایش تکلف به خرج ندهد.)

لذا میبینیم که هیچ یک از فقهای مذاهب اربعه، چسباندن "قوزکهای پاها" در نماز را سنت ندانسته اند. بلکه مذاهب شافعیه وحنفیه گفته اند که سنت این بوده فاصله بین پاها "یک وجب" باشد؛ ومذاهب مالکیه وحنابله هم گفته اند که سنت این بوده که فاصله بین پاها به "صورت متوسط" باز باشد.

یعنی هیچ کدام فاصله بین پاها را به چسباندن قوزکهای پای مامومان مقید نکرده اند.

حال ممکن است کسی بگوید:
مگر در حدیث نداریم که پیامبر ص به این کار امر کردند؟ چنانکه انس بن مالك (رض) روایت کرده است: «عَنِ النَّبِيِّ قَالَ: أَقِيمُوا صُفُوفَكُمْ، فَإِنِّي أَرَاكُمْ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِي، وَكَانَ أَحَدُنَا يُلْزِقُ مَنْكِبَهُ بِمَنْكِبِ صَاحِبِهِ، وَقَدَمَهُ بِقَدَمِهِ» [بخاري (ش725)]
(پیامبر ص فرمودند: صفهایتان را راست کنید چون من از پشت سر هم شما را می بینم. وانس گفت: وما هم شانه هایمان را به شانه های کنارش وقدمهایمان را به قدمهای شخص کناری میپسباندیم.)

اما بايد جواب گفته شود:
اولاً: در این روایت بحث داخل نماز نشده است. یعنی صحابی نگفته ما در هنگام نماز هم چنین می ایستادیم؛ بلکه بیان شده که پس از امر پیامبر ص به اقامه وتسویة صفوف، ما هم بدنهایمان را به هم برخورد می دادیم که عقب وجلو نبوده وفاصله ای بین صفها نباشد.

ادامه دارد ...

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

13 Dec, 15:43


257-#سوال_دویست_و_پنجاه_و_هفتم (قسمت سوم):
لذا علامه بن عابدین (رحمه الله تعالی) گفته است: وَمَا رُوِيَ أَنَّهُمْ أَلْصَقُوا الْكعَابَ بِالْكعَابِ أُرِيدَ بِهَا الْجَمَاعَةُ أَيْ قَامَ كُلُّ وَاحِدٍ بِجَانِبِ الْآخرِ كَذَا فِي فَتَاوَى سَمَرقَندَ» [بن عابدین، حاشیة الدر المحتار (ج1ص444)]
(اینکه در روایتی آمده که صحابه قوزکهای پایشان را به هم میپسباندن، مقصود قرار گرفتن کنار هم بوده ونه حقیقت چسباندن. ودر فتاوای سمرقندی هم چنین آمده است.)

وشیخ بن عثیمین هم گفته است: «أنَّ كُلَّ وَاحِدٍ مِنهُم يُلصِقُ كَعبَه بِكَعبِ جَارِهِ لِتَحقِيقِ المُسَاوَاةِ. وَ هَذَا إذَا تَمَّت الصُّفُوفُ وَ قَامَ النَّاسُ يَنبَغِي لِكُلِّ وَاحِدٍ أن يُلصِقَ كَعبَهُ بِكَعبِ صَاحِبِهِ لِتَحقِيقِ المُسَاوَاةِ فَقَط وَ لَيسَ مَعنَى ذَلكَ أنَُّه يُلازِمُ هَذَا الإلصَاقَ وَ يَبقَى مُلاَصِقًا لَهُ فِي جِميِعِ الصَّلاَةِ.» [أرشيف ملتقى أهل الحديث (ص153)]
(هر یک از صحابه برای تحقق مساوات در صف که جلو وعقب قرار نگیرند، قوزکهای پایش را به قوز پای کنار دستی خود می چسباند. واگر صفوف مرتب شد ومردم قیام کردند، لازم بوده هرکس قوزک پایش را برای تحقق صاف ایستادن ودقیق ایستادن به قوزک پای شخص کنار دستی خود بچسباند. ومقصود این نیست که این چسباندن قوزک پا تا آخر نماز وکل نماز ادامه داشته باشد. (بلکه فقط برای این بوده که طرف مطمئن شود با کنار دستی راست ایستاده وعقب وجلو نیست.)

همچنین گفته است: «فَأمّا القَدَمُ وَ الرُّكبَةُ فَلاَ يَلزَمُ التَّمَاسُ وَ ذَلِكَ لِأنَّ البَعضَ قَد يَتأذَّى مِن التَّلاَصُقِ وَ التَّقَارُبِ الشَّدِيدِ، وَ القَصدُ هُوَ تَراصِّ الصُّفوفِ وَ سَدُّ الخَلَلِ فِيهَا حَتَّى لاَ تَدخلَ بَينَهُمُ الشَّيَاطِينُ.» [أرشيف ملتقى أهل الحديث (ص153)]
(اما چسباندن پاها وزانوها به هم لازم نیست. زیرا بعضی مردم با این چسباندن ونزدیکی بیش از حد به هم اذیت میشوند. وهدف این بوده که صفها راست وپیوسته شده وفاصله بین صفوف بسته شود تا شیاطین از بین انها وارد نشوند.)

شیخ بن جبرین هم گفته است: «يَعنِي: تَقَارُبُهم بِحَيثُ إنَّ أحَدَهُم يَحرِصُ عَلى أن يَكُونَ قَريِباً مِن أخيِهِ مُحَاذِياً لَهُ لاَ يَترُك بَينَهُ وَبينه فُرجةً وَلاَ يختَلُّ بِذَلكَ الصَّفُ. وَيَقُولُ العُلَمَاءُ: هَذَا عَلَى وَجه المُبَالَغَةِ لاَ أنَّهُ عَلىَ وَجهِ الحَقِيقَةِ. وَذَلكَ لِأنَّ في الإلصَاقِ شَيءٌ مِنَ المُضَايَقَةِ» [بن جبرین، شرح عمدة الاحکام (ش13)]

وشیخ بکر ابوزید هم گفته است: «فَإِلزَاقُ الرُّكبَةِ بِالرُّكبَةِ مُتَعَذِّرٌ فَظَهَرَ أَنَّ المُرَادَ: الحَثُّ عَلَى سَدِّ الخَلَلِ وَاستِقَامَةِ الصَّفِّ وَتَعدِيلِهِ لاَ حَقيِقَةُ الإِلزَاقِ وَالإِلصَاقِ.» [بکر ابو زید، لا جديد في أحكام الصلاة (ج1ص7)]
(چسباندن زانو به زانو غیرممکن است پس مشخص شده که مراد روایت: تشویق مردم به بستن فاصله بین صفوف وراست کردن وصاف کردن صفها می باشد ونه حقیقت چسباندن پاها وزانوها به هم.)

وعلامه تهانوی (رحمه الله تعالی) هم گفته است: «أخَذَت طَائِفَةٌ فِي زَمَانِنَا بِظَاهِرِ هَذَا الحَدِيثِ فَتَرَاهُم يُلزِقُونَ أقدَامَهُم بِأقدَامِ مَن يَليهِم فِي الصَّفِ وَلاَ يَزَالُونَ يَتَكَلَّفُونَ ذَلك إلَى أخِرِ الصَّلاَةِ وَلاَ يَخفَى أنَّ فِي إلزَاقِ الأقدَامِ بِالأقدَامِ مَعَ إلزَاقِ المَنَاكِبِ بِالمَنَاكِبِ وَالرَّكبِ بِالرَّكبِ مَشَقَّةٌ عَظِيمَةٌ لاَسِيّمَا مَعَ إبقائِهَا كَذَلكَ إلَى آخِرِ الصَّلاَةِ كَمَا هُوَ مُشَاهَدٌ وَالحَرَجُ مَدفُوعٌ بِالنَّصِّ عَلَى أنَّ إلزَاقَ تِلكَ الأعضَاءِ بِأجمَعِهَا حَقيِقَةٌ غَيرُ مُمكِنٍ إذَا كَانَ المُصَلّونَ مُختَلِفي القَامَةِ فَالمُرَادُ مِنهُ جَعلُ بَعضِهَا فِي مُحَاذَاةِ بَعضٍ قَالَ الحَافِظُ فِي الفَتحِ تَحتَ قَولِ البُخَارِيّ: بَابُ إلزَاقُ المِنكَبِ بِالمِنكَبِ, وَالقَدَمِ بِالقَدَمِ فِي الصَّفِّ: المُرَادُ بِذَلكَ المُبَالَغَةٌ فِي تَعدِيلِ الصَّفِّ وَسَدِّ خَلَلِهِ.» [تهانوی، اعلاء السنن (ج3ص336)]
(گروهی در زمان ما ظاهر این حدیث را گرفته و می بینی که در نماز قوزکهای پا را به هم میچسبانند وتا اخر نماز با همین سختی وتکلف سپری میکنند. وشکی نیست که در چسباندن قوزک پا وشانه وزانو مشقت وسختی عظیمی وجود دارد. خصوصا اینکه تا آخر نماز هم ادامه داشته باشد (حواس انسان به کل از نماز میرود) وهمه میدانیم که طبق نصوص شرعی حرج از مردم برداشته شده است. وعلاوه بر این دلیل، چسباندن همه اعضا مانند زانو وشانه وقوزک غیرممکن است. خصوصا اگر قد نمازگزاران فرق داشته باشد. پس مراد از چسباندن قوزک پا وزانو وشانه که در حدیث امده، یعنی به موازات قرار دادن هم می باشد. وحافظ ابن حجر هم در همان باب بخاری گفته است: مقصود روایت، مبالغه در صاف کردن صفها وبستن فاصله بین صفها است.)

ادامه دارد ...

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

29 Nov, 17:05


انتهای معرفت خدا وکید نفس ودرجات حضرت محمد ص از دید عرفا "بخش پنجم" (محبت خداوند تعالی نسبت به پیامبر ص)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

29 Nov, 16:59


انتهای معرفت خدا وکید نفس ودرجات حضرت محمد ص از دید عرفا "بخش چهارم" (سخن پیامبر ص سخن خداوند تعالی است)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

29 Nov, 16:55


انتهای معرفت خدا وکید نفس ودرجات حضرت محمد ص از دید عرفا "بخش سوم" (گمراهی گام به گام برصیصای عابد)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

29 Nov, 16:32


انتهای معرفت خدا وکید نفس ودرجات حضرت محمد ص از دید عرفا "بخش دوم" (فرق هوای نفسانی وهوای شیطانی)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

29 Nov, 16:28


انتهای معرفت خدا وکید نفس ودرجات حضرت محمد ص از دید عرفا "بخش اول" (هیچ کسی به اندازه ای که لایق خداوند تعالی بوده، وی را نشناخته است)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

08 Nov, 08:53


256-#سوال_دویست_و_پنجاه_و_ششم (قسمت دوم):
اما باید در جواب گفته شود که:
اولا: این قول آنان، نفی اعتقاد به الوهیت واستقلال بتها را نفی نمی کند. زیرا چنانکه گفتیم، مشرکان در بتها استقلال والوهیت را قرار می داده ولذا عبادتشان می کردند.

ثانیا: این قول مشرکان زبانی بوده ونه حقیقی! زیرا با زبان می گفتند که هدف از عبادت بتها تقرب به خداوند (تعالی) می باشد. واگر از ته قلب چنین اعتقادی داشته باید خداوند تعالی به انها میفرمود: (اعتقاد به الوهیت بتها واستقلال انها باعث تقرب به خداوند (تعالی) نمی شود)! ولی خداوند (تعالی) به انها فرمود: (اعتقاد به الوهیت واستقلال بتها باعث جنگ بین الهه ها ونابودی هستی می گردد)

ثالثا: این آیه ذم تقرب را نکرده وبلکه ذم عبادت مشرکان را کرده است. مثلاً: اگر کسي به خداوند تعالی با واجبات تقرب کند، تقرّب واجبي انجام داده است؛ واگر کسي به خداوند تعالی با مستحبات تقرّب کند، تقرّب مستحبي انجام داده است؛ واگر کسي به خداوند با حرامي تقرّب کند تقرّب حرامي کرده است؛ واگر کسي با شرک به خداوند تقرّب کند تقرّب شرکي انجام داده است؛ حال وقتي آيه را مي خوانيم مي بينيم که در آن آمده است: «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا» ومشرکان بتها را مي پرستيده تا به خداوند تقرّب کنند؛ ودر اين آيه ذمّ شيوه ي تقرّب آنان که پرستيدن بتها بوده شده ونه ذمّ ذات تقرب به خداوند جلّ جلاله.

وامام شوکانی (رحمه الله تعالی) هم گفته است: «أنَّ مَا يُورِدُه المَانِعُون مِن التَّوَسُّل إلى اللهِ بِالأنبِيَاءِ والصُّلحَاءِ مِن نَحو قَوله تَعَالى: [مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى] ونحو قوله تعالى ... لَيسَ بِوَارِدٍ بَل هُو مِن الاستِدلالِ عَلى مَحَلِّ النِّزَاعِ بِمَا هُوَ أجنَبِىٌ عَنهُ؛ فإنَّ قَولَه: [مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى] مُصَرَّحٌ بِأنَّهُم عَبَدُوهُم لِذلكَ، وَالمُتَوسِّلُ بِالعَالِمِ مَثلاً لَم يَعبُدهُ بَل عَلِمَ أنَّ لَه مَزِيةٌ عِندَ اللهِ بِحَملِه العِلمَ فَتَوسَّلَ بِهِ لِذلكَ.» [شوکاني، الفتح الرباني (ج1ص316)]
(کسانيکه توسل به انبياء وصالحان را منع کرده وبه اين آيات استناد نموده که خداوند فرموده است: [مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا]... صحيح نبوده بلکه استناد به چيزي بوده که خارج از محل نزاع مي باشد وربطي به منع توسل ندارد؛ چرا که اين آيه صراحتاً دلالت بر اين داشته که مشرکان شفيعانشان را مي پرستيدند. وکسيکه مثلاً به عالمي توسل کرده، وي را عبادت نکرده بلکه چون وي به دليل عالم بودن جايگاهي نزد خداوند داشته لذا به وي توسل نموده است)

ومشرکان هم چون چنین اعتقاد الوهیت واستقلالی در بتها داشته، لذا به عبادت آنها می پرداختند تا عزت ونصرت وبرکت و... را از بتها گرفته ودر ضرر نیفتند:

خداوند (تعالی) می فرماید: «وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنصَرُونَ» [یس (ش74)]
(آنان غير از خدا، معبودهائي براي خود برگزيده وپرستش مي کردند، بدين اميد كه از سوي آنها ياري شوند.)

همچنين فرموده است: «وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزّاً» [مریم (ش81)]
((اين گونه افراد) بجز خدا، معبودهائي براي خود برگزيده اند تا اين كه چنين معبودهائي مايه عزّت واحترام ايشان گردند.)

در نتیجه در وقوع شرک، (استقلال) و(الوهیت) شرط می باشد وگرنه در صورت عدم اعتقاد به الوهیت یا استقلال در بتها فقط خرافات یا حرام و... خواهد بود.

وحتی امام ابن تیمیه (رحمه الله تعالی) صراحتا گفته اگر بتوان تصور کرد که کسی جلوی بتی سجده کرده ولی هدفش از سجده برای بت فقط الله تعالی باشد مرتکب کفر نشده است: «َمَا كَانَ كُفْرًا مِنْ الْأَعْمَالِ الظَّاهِرَةِ: كَالسُّجُودِ لِلْأَوْثَانِ وَسَبِّ الرَّسُولِ وَنَحْوِ ذَلِكَ فَإِنَّمَا ذَلِكَ لِكَوْنِهِ مُسْتَلْزِمًا لِكُفْرِ الْبَاطِنِ وَإِلَّا فَلَوْ قُدِّرَ أَنَّهُ سَجَدَ قُدَّامَ وَثَنٍ وَلَمْ يَقْصِدْ بِقَلْبِهِ السُّجُودَ لَهُ بَلْ قَصَدَ السُّجُودَ لِلَّهِ بِقَلْبِهِ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ كُفْرًا» [ابن تیمیه، مجموع الفتاوی (ج14ص120)]
(اعمال ظاهری که کفر بوده، مانند: سجده برای بتها یا سب پیامبر ص وموارد این چنینی، (به دلیل این نبوده که ذات این افعال کفر می باشد؛) بلکه به این دلیل بوده این اعمال مستلزم کفر ونشان دهنده کفر درونی شخص هستند. ولذا اگر بتوان فرض کرد که شخصی هنگام سجده جلوی بتی، در قلبش اراه سجده برای بت را نکرده وفقط قصد وغرضش سجده برای الله باسد، چنین کاری کفر نیست.)

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

08 Nov, 08:53


256-#سوال_دویست_و_پنجاه_و_ششم
آیا مشرکان قدیم، در بتهایشان "استقلال ذاتی" و"الوهیت" را قرار داده بودند؟
🌸
🌿🌸 
🌸🌿🌸
256-#سوال_دویست_و_پنجاه_و_ششم (قسمت اول):
بله! مشرکان بر این اعتقاد بودند که بتهایشان دارای (الوهیت) و(استقلال ذاتی) بوده، همچنانکه الله تعالی دارای الوهیت واستقلال ذاتی می باشد. لذا همین امر باعث انگیزه آنان در عبادت بتها، ومشرک شدنشان گردیده بود.

چنانکه ابراهيم ع فرمود: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَاماً آلِهَةً» [انعام (ش74)]
(آن گاه كه ابراهيم به پدر خود آزر گفت: آيا بتهائي را به خدائي واله مي گيري؟!)

ومشرکان مکه هم می گفتند: «أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ» [ص (ش5)]
(آيا محمد ص به جاي اين همه اِله، فقط یک اله واحد (الله) معتقد می باشد؟ واقعاً اين (حرف) چیز عجیبی است)

ولذا واضح وصریح بوده که مشرکان بتها را (اله) می دانسته، وحتی از اینکه فقط یک (اله) به اسم الله وجود داشته باشد، اظهار تعجب می کردند.

همچنین خداوند (تعالی) می فرماید: «قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذاً لاَّبْتَغَوْاْ إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً» [اسراء (ش42)]
(اي پيغمبر ! به مشركان) بگو: اگر با خداوند آن چنان كه مي پنداريد، خدايان واِلهه هایی بودند، در اين صورت قطعاً درصدد برمي آمدند كه بر (الله) صاحب تخت (جهان) چيره شوند، (و اختلاف و تنازع خدايان گوناگون، نظم و نظام دنيا را مختل مي كرد ))

این آیه به صورت صریح می فرماید، اگر همراه الله، آلهه ای وجود می داشت، با الله میجنگیده که وی را بر داشته وخود حاکم باشند.

زیرا یکی از ویژگیهای (اله) این بوده که حاکم مطلق و (مستقل) بوده وهمین مطلب نشان از استقلال مطلق بتها نزد مشرکان دارد. زیرا اگر بدون استقلال باشند که (عبد) شده وتحت فرمان الله می گردیدند.
پس مشرکان بتها را (اله) ودارای (استقلال) میدانسته، ولذا خداوند (تعالی) خواست که با استدلالی ابطال عقیده آنها را بیان بفرماید.

مثلا کسی در خانه اش مار افعی پلاستیکی دارد؛ و فکر می کرده که یک مار واقعی است!
ولی به وی گفته می شود، اگر آن مار افعی واقعی می بود که باید تو را نیش بزند! پس حالا که نیش نزده یعنی مار واقعی نبوده واسباب بازی است.
پس نشان می دهد آن شخص، مار را واقعی دانسته که طرف مقابل برای وی چنان استدلال کرده است

نکته اول: حال ممکن است کسی بگوید:
شاید مقصود آیه 42 سوره اسراء این بوده، که اگر الهه های همراه خداوند وجود می داشت، باعث می شد که مشرکان یا همان الهه ها به خداوند نزدیک شده وتقرب پیدا کنند!

اما باید در جواب گفته شود، این مقصود مخالف سیاق آیه و همچنین مخالف صریح با ماهیت اِله دارد. چنانکه خداوند (تعالی) صراحتا فرموده که تعدد آلهه باعث جنگ ونزاع بین آلهه ها وبرداشتن الله از حاکمیت می شود ونه باعث تقرب آنان به الله!

مثلا خداوند (تعالی) می فرماید: «وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذاً لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ» [مومنون (ش91)]
(هیچ الهی با الله نیست، چرا كه اگر الهی با او مي بود، هر الهی به آفريدگان خود مي پرداخت و هر يك از خدايان (براي توسعه قلمرو حكومت خود) بر ديگري برتري و چيرگي مي جست.)

ویا در جایی دیگر می فرماید: «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ» [انبياء (ش22)]
(اگر در آسمانها و زمين، غير از الله، آلهه هایی مي بودند قطعاً آسمانها و زمين تباه مي گرديد ( و نظام گيتي به هم مي خورد. چرا كه بودن دو شاه یا دو رئيس در جایي، نظم و ترتيب را به هم مي زند).)

پس طبق نصوص صریح قرآن وفرموده های خداوند (تعالی)، تعدد اله باعث "جنگ بین آلهه ها" وهمچنین باعث "منازعه قدرت" آن الهه ها با الله تعالی می گردید.

وهمین استدلال خداوند (تعالی) نشان داده که مشرکان در بتهایشان اعتقاد (الوهیت) و(استقلال ذاتی از الله) را می دانسته که خداوند (تعالی) چنین علیه انان استدلال کرده است.

و وقتی خداوند (تعالی) هم به مشرکان امر می فرمود که آلهه های دیگر را ترک کرده وفقط یک اله برگزینید چنین جواب می دادند: «إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ * وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُو آلِهَتِنَا» [صافات (35 و36)]
(وقتي كه بدانان گفته مي شد: جز خدا معبودي نيست، بزرگي وتکبر مي نموده* و مي گفتند: آيا ما الهه های خويش را (برای یک اله) رها سازيم!)

نکته دوم: ممکن است کسی بگوید: مشرکان علت عبادت خود برای بتها را تقرب به الله بیان کردند: «وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى» [زمر (ش3)]

ادامه دارد ...

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

01 Nov, 17:45


🔥توجه! نکته ای درباره دروس صوتی کانال🔥

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمِينَ نَحْمَدُهُ وَ نَسْتَعِينُهُ و نَستَغفِرُهُ وَ نُصَلِّی عَلَی رَسُولِهِ الکَریِمِ. وَصَلَواتُ اللهِ وَسَلامُهُ عَلَیهِ وَعَلَی الِهِ وَاصحَابِهِ وَاتبَاعِهِ اجمَعیِنَ.


__
📣برا
ی یافتن دروس صوتی کتاب مورد نظر، روی اسم آنها کلیک شود:

👈01 #جمع_الجوامع_شرح_المحلی [اصول فقه]
👈02 #منهاج_الطالبین_النووی [فقه شافعی]
👈03 #البلاغة_الواضحة [بلاغه]
👈04 #شرح_التصریف_الملاعلی [صرف]
👈05 #مغنی_الطلاب_شرح_ایساغوجی [منطق]
👈06 #التقریب_والتیسیر_النووی [علم الحدیث]
👈07 #الکشاف_الزمخشری [تفسیر قرآن]
👈08 #تحفة_المحتاج_ابن_حجر [فقه شافعی]
👈09 #شرح_العقائد_النسفیة_التفتازانی [عقیده]

__
📚برا
ی دانلود (pdf) کتب تدریس شده به لینک زیر مراجع گردد. زیرا برای یافتن سریع قسمت تدریس شده، تدریس صوتی با صفحات کتب زیر "تطبیق" داده شده است:
🔴لینک pdf کتب: 
[https://t.me/kotob_dini_tadris]


🔴لینک کانال دروس صوتی:
https://t.me/Mamosta_Zakarya_tadris

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

01 Nov, 14:49


عزت وذلت "بخش پنجم" (کرامت شیخ ابوسعید ابوالخیر رحمه الله تعالی درباره حفظ عزت مومن توسط خداوند تعالی)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

01 Nov, 14:44


عزت وذلت "بخش چهارم" (وارد شدن به مشکلات واعمالی که خارج از محدوده توانایی شخص بوده ذلت است)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

01 Nov, 14:40


عزت وذلت "بخش سوم" (عزت در اطاعت وخدا ورسول و داخل دین اسلام است)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

01 Nov, 14:31


عزت وذلت "بخش دوم" (عزت فقط نزد خداوند تعالی بوده ونه کس دیگر)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

01 Nov, 14:28


عزت وذلت "بخش اول" (تعریف عزت وبزرگی)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

18 Oct, 15:21


ناسپاسی انسان نسبت به خداوند بخش پنجم (ریاضات ومصائب، راه تولد دوباره وتغییر وجودی انسان است)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

18 Oct, 15:15


ناسپاسی انسان نسبت به خداوند بخش چهارم (گاهی نعمتهای بزرگ پشت مصائب وبلاها قرار گرفته که باید از آن بلاها عبور کرد)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

18 Oct, 15:08


ناسپاسی انسان نسبت به خداوند بخش سوم (بعضی نعمتهای بزرگ در پشت بلا ومصیبتها پنهان شده، که باید از آنها عبور کرد)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

18 Oct, 15:02


ناسپاسی انسان نسبت به خداوند بخش دوم (حکمت تفاوت زندگی انسانها)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

18 Oct, 14:57


ناسپاسی انسان نسبت به خداوند بخش اول (چگونگی برخورد انسان ناسپاس در برابر مصائب ومشکلات)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

21 Sep, 12:28


فرازهایی از عمامه گذاری سومین دوره "مراسم اجازه نامه و فارغ التحصیلی" طلاب وحفاظ مدرسه علوم دینی امام شافعی مسجد قبا بهاران (٢۱ شهریور ۱۴۰۳)

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

20 Sep, 13:18


بزرگی همّت انسان بخش پنجم (نباید همّت مسلمان، کمتر از همّت پیرزن بنی اسرائیلی باشد. وطلب آزادی ماموستا محمدخضرنژاد از مسئولان)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

20 Sep, 13:12


بزرگی همّت انسان بخش چهارم (اولیاء الله، با خروج از توهّمات وهمّتهای بی ارزش اولیاء الله شدند.)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

20 Sep, 13:07


بزرگی همّت انسان بخش سوم (همّت آخرت، دنیا را به تو می دهد؛ ولی ترجیح همّت دنیا، دنیا وآخرتت را ویران می کند.)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

20 Sep, 13:02


بزرگی همّت انسان بخش دوم (اگر مقام ومنزلت همه اولیاء را هم داشته باشی جز به خداوند تعالی راضی مباش)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

20 Sep, 12:58


بزرگی همّت انسان بخش اول (تفاوت وقدر انسانها، به اندازه همتشان است)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

04 Sep, 13:40


255-#سوال_دویست_و_پنجاه_و_پنجم
شخصی به اسم "علي اكبر رائفی پور" در کلیپی ادعا کرده که پیامبر (ص) با همدستی امهات مومنان (عائشه وحفصه رضی الله عنهما) وبا همکاری صحابه بزرگوار دیگر به شهادت رسیده وسم خور شده است. آیا چنین ماجرایی صحت دارد؟ چون رائفی پور استدلال کرده که در بخاری آمده است: «قَالَتْ عَائِشَةُ: لَدَدْنَاهُ فِي مَرَضِهِ فَجَعَلَ يُشِيرُ إِلَيْنَا: أَنْ لاَ تَلُدُّونِي» فَقُلْنَا كَرَاهِيَةُ المَرِيضِ لِلدَّوَاءِ، فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ: «أَلَمْ أَنْهَكُمْ أَنْ تَلُدُّونِي»، قُلْنَا كَرَاهِيَةَ المَرِيضِ لِلدَّوَاءِ، فَقَالَ: «لاَ يَبْقَى أَحَدٌ فِي البَيْتِ إِلَّا لُدَّ وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَّا العَبَّاسَ فَإِنَّهُ لَمْ يَشْهَدْكُمْ» [بخاری (ش4458)]
(عائشه رضی الله عنها روایت کرده است: به پیامبر (ص) در مریضی وی دارو دادیم وایشان با اشاره به ما می فرمود که به من دارو ندهید. ما هم گفتیم شاید مانند همه افرادی که مریض شده واز دارو کراهیت داشته منع می کنند. وقتی ایشان بیهوش شد به وی دارو دادیم وپس از به هوش آمدن فرمودند: مگر نگفتم به من دارو نخورانید؟ ما هم گفتیم فکر کردیم مقصود شما کراهیت طبعی است. ولذا پیامبر (ص) فرمودند: به خدا قسم هر کس در این اتاق بوده باید جلوی من دارو بخورد و تنها عباس نخورد چون در هنگام دارو دادن به من حضور نداشت.)

وبعد رائفی پور در ادامه حرفهایش گفت، ماجرای سم خوراندن به پیامبر (ص) در جنگ خیبر توسط ام المومنین عائشه (رض) نقل شده که این ماجرای سم خوراندنش به پیامبر (ص) را بپوشاند!
🌸
🌿🌸 
🌸🌿🌸
255-#سوال_دویست_و_پنجاه_و_پنجم (قسمت اول):
اما باید در جواب گفته شود:
هركس به شهادت پیامبر (ص) توسط همسران پیامبر (ص) اعتقاد داشته باشد، زندیق وملحد وخارج از امت اسلام بوده ومخالف قران وسنت واجماع امت عمل کرده است. زیرا:

دلیل اول: به اجماع تمامی مسلمان، خداوند (تعالی) قبل از حجة الوداع (در نزد اهل سنت) یا حداکثر در حجة الوداع (در نزد اهل تشیع)، این آیه را نازل کرده است: «اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ» [مائده (ش67)]
(خداوند تو را از (خطرات احتمالي كافران و اذيّت و آزار ) مردمان محفوظ مي دارد و خداوند گروه كافران را هدايت نمي نمايد.)

ولذا قطعا از حجة الوداع تا آخر عمر مبارکشان، دیگر کسی نمی توانست ونتوانست کوچکترین گزندی به ایشان برساند. زيرا صراحتا در محافظت وعصمت خداوند تعالی قرار گرفته بود. ودر نتیجه اعتقاد به سم خور شدن پیامبر (ص) در مریضی آخر عمر مخالف نص صریح قران بوده وقائل به آن کافر است.

دلیل دوم: پیامبر (ص) تا قبل از نزول این ایه، توسط افرادی از صحابه محافظت ونگهبانی می شده است. ولی پس از نزول این آیه پیامبر (ص) فرمود دیگر لازم نیست برای من نگهبانی بدهید. چنانکه عائشه (رض) روایت کرده است: «كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَحْرُسُ حَتَّى نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ {وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ} فَأَخْرَجَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ لَهُمْ: «أَيُّهَا النَّاسُ، انْصَرِفُوا فَقَدْ عَصَمَنِي اللَّهُ» [رواه الحاکم، المستدرک (ش3221) باسناد صحیح؛ وصحّحه الحاکم والذهبی]
(پیامبر (ص) در مدینه، از ترس یهودیان ودشمنان محافظت می شد؛ تا اینکه این آیه نازل گردید: "وخداوند تعالی تو را از خطر مردم محافظت می کند." ولذا پیامبر (ص) از منزل خارج شد وفرمود: ای مردم! دیگر بروید. خداوند تعالی مرا محافظت نموده است.)

وهمین روایت محافظت وعصمت پیامبر (ص) توسط خداوند (تعالی)، توسط افراد دیگری هم روایت گردیده است:

1-عبدالله بن عباس [طبرانی، المعجم الکبیر (ج9ص454)]
2- ابوهریره الدوسی [تفسیر مجاهد (ص201)]
3-جابر بن عبدالله [تفسیر ابن ابی حاتم (ش6650)]
4-عصمة بن مالک [ابن مردويه كما في تفسير ابن كثير (ج2ص78))]
5-ابوسعید الخدری [طبرانی، المعجم الاوسط (ش3534)]
6- سعید بن جبیر [طبری، جامع البیان (ج8ص562)]
7-محمد بن کعب قرظی [طبری، جامع البیان (ج8ص570)]
8-ابن جریج المكي [طبری، جامع البیان (ج8ص570)]
9-قتاده بن دعامة [تفسیر ابن ابی حاتم (ش6652)]
10-مقاتل بن حیان [تفسیر ابن ابی حاتم (ش6653)]
11-الربیع بن انس [عبد بن حميد وابن مردويه كما في الدر المنثور (ج3ص120))]
12-مجاهد بن جبر [تفسیر ابن ابی حاتم (ش6648)]
و...

ادامه دارد ...

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

04 Sep, 13:40


255-#سوال_دویست_و_پنجاه_و_پنجم (قسمت دوم):
دلیل سوم: ماجرای سم خوراندن به پیامبر (ص) در جنگ خیبر، وسالها قبل از وفات ایشان وقبل از نزول این آیه بوده است. چنانکه عائشة (رض) روایت کرده است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقُولُ فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ: يَا عَائِشَةُ، إِنِّي أَجِدُ أَلَمَ الطَّعامِ الَّذِي أَكَلْتُهُ بِخَيْبَرَ، فَهَذَا أَوَانُ انْقِطَاعِ أَبْهَرِي مِنْ ذَلِكَ السُّمِّ» [حاکم، المستدرک (ش4393)]
(پیامبر (ص) در مریضی که فوت کرد فرمود: ای عائشه! من درد غذایی که در خیبر خوردم را حس می کنم. واکنون زمان قطع شدن رگ قلبم توسط آن سمّ است.)

واین ماجرای مسموم شدن پیامبر ص توسط زن یهودی در جنگ خیبر را علاوه بر عائشه (رض)، افراد دیگری هم نقل کرده اند. از جمله:

1-أم مبشر حمیمة صیفی [حاكم، المستدرک (ش4966)]
2-كعب بن مالك [ابوداود (ش4513)]
3-عبدالله بن عباس [طبرانی، المعجم الکبیر (ج11ص204)]
4-جابر بن عبدالله [ابوداود (ش4510)]
5-عبدالله بن مسعود [حاکم، المستدرک (ش4394)]
6-ابوهریره الدوسی [بخاری (ش3169)]
7-انس بن مالک [بخاري (ش2617)]
8-ابوسعید الخدری [بزار (ش2424)]
9-عبدالرحمن بن وردان [بیهقی، السنن الکبری (ش16434)]
10-ابوسلمة بن عبدالرحمن بن عوف [ابوداود (ش1365)]
11-حسن بصری [ابن سعد، الطبقات الکبری (ج2ص154)]
12-عامر الشعبی [حاکم، المستدرک ش4395)]
13-ابراهیم النخعی [بن سعد، الطبقات الکبری (ج2ص156)]
14-سعيد بن المسیب [ابوداود (ش4509)]
15-بن شهاب الزهري [بیهقی، الدلائل النبوه (ج4ص263)]
و...

دلیل چهارم: اینکه پیامبر (ص) به همه افرادی که در خانه بوده فرمود از آن دارو بخورید، یکی از معجزه های نبوی می باشد. زیرا ایشان با نور نبوت فهمید که در آخر زمان جمعی زندیق وبی دین، همسران وصحابه بزرگوار را متهم خواهند کرد که آن دارو سمّ بوده و پیامبر (ص) به وسیله آن کشته شده است. ودر نتیجه پیامبر (ص) فرمود باید همه از آن دارو بخورند تا آیندگان نتوانند بگویند به پیامبر (ص) سم خوارانده شده است. وهمه هم از ان خورده وبرای کسی مشکلی پیش نیامد. چون اگر بحث تادیب یا قصاص می بود، که فقط باید عائشه وحفصه رضی الله عنهما از آن می خوردند ونه تمامی افراد حاضر در خانه.

وحتی ام سلمة رضی الله عنها که روزه بود هم از آن خورد؛ چنانکه عائشه رضی الله عنها روایت کرده است: «قَالَت اُمّ سَلمَة: إِنِّي وَاللهِ صَائِمةٌ، فَقلْنَا: قَدْ أَقْسمَ رَسُولُ اللهِ ص فَلَدَدْناهَا» [احمد، المسند (ش24870)]
(ام سلمة گفت: به خدا قسم من روزه هستم! ولی ما گفتیم چون پیامبر (ص) قسم خورده باید تو هم بخوری! ولذا از آن دارو به وی خوراندیم.)

دلیل پنجم: همه می دانیم تا زمانی که شخصی به علت جراحتی فوت نکرده، حق مقابل به مثل را در مورد جانی نداریم! شاید وی بهبود یافت و وجراحتش خوب شد و ان وقت باید به دیه یا قصاصی که به قتل منجر نشود اکتفا نمود. پس اگر چیزی که به پیامبر (ص) داده بودند سم بوده باشد، که نمی توان قصاصی را انجام داد. آن هم با سمّ!

دلیل ششم: در لحظه وفات پیامبر (ص) علاوه بر زنان پیامبر (ص)، مردان وزنان دیگری هم وجود داشتند؛ واگر بحث سم خوراندن به پیامبر (ص) بود، که به همه آنان نمی فرمود از آن بخورید. چون طبق شرع فقط باید قاتل کشته شود ونه اینکه به همه حاضران بفرماید باید از آن بخورید. پس مشخص بوده بحث سمّ خوراندن نبوده وبلکه به خاطر رفع اتهام یارانش از تهمتهای زندیقان آینده بوده است.

دلیل هفتم: در هیچ یک از روایات صحیح وکتب "اهل سنت" وارد نشده که به پیامبر (ص) سم خورانده باشند. بلکه همگی وساوس یهود وشیاطین به دوستان ویارانشان بوده است.

وگرنه حتی در همین روایت دارو خوراندن به پیامبر (ص) هم، کلمه "سمّ" نقل نشده ونیامده وبلکه از توهمات وهمکاری شیاطین بوده است.

دلیل هشتم: در کتب "اهل تشیع" هم هیچ روایت صحیحی برای این مورد وجود نداشته و ندارند. تنها یک روایت "مجهول وضعیف ومنقطع" وجود داشته، که وضع وکذبش مشخص ومعلوم است. و احمد بن محمد السیاری روایت کرده است: «عن مُحَمّد بنِ خَالِد البَرقی عَن غَیرِ وَاحدٍ عَن عَبدِالصّمدِ بنِ بَشیر عَن أبِی عَبدِالله أنّهُ قَالَ: أتَدرونَ مَاتَ النَّبّیُّ ص أم قُتلَ؟ إنَّ اللهَ یَقُولُ: أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ فَنَسخَ المَوتَ القتلُ. إنَّهُمَا سَمَّتَاهُ فَقَتَلَتَاهُ وَأبَوَاهُمَا شَرُّ مَن خَلَقَ اللهُ» [احمد السیاری، القرائات (ص36)]
(امام صادق گفتند: فکر می کنید پیامبر (ص) فوت کرده یا به قتل رسیده است؟ خداوند تعالی فرموده است: "اگر بمیری یا کشته شوی! وقتل باعث نسخ موت ایشان شد. وان دو زن (عائشه وحفصه) به پیامبر (ص) سم داده ووی را به قتل رساندند! و پدرانشان از بدترین مخلوقاتی هستند که خداوند (تعالی خلق کرده است.)

اما این اسناد ومتنش "باطل وکذب" است. زیرا:
اولا: کمی قبل دیدیم که مخالف قران وسنت صریح می باشد.

ادامه دارد ...

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

04 Sep, 13:40


255-#سوال_دویست_و_پنجاه_و_پنجم (قسمت سوم):
ثانیا: یکی از راویان این روایت أحمد بن محمد أبو عبد الله السيارى:
وشیخ نجاشی درباره اش گفته است: «ضَعيفُ الحَدِيثِ، فَاسِدُ المَذهَبِ كَثيِرُ المَرَاسِيلِ.» [رجال النجاشي (ص77) / التحرير للطاووسي (ص65)]

وشیخ طوسی هم گفته است: «ضَعِيفُ الحَديِثِ، فَاسِدُ المَذهَبِ، مَجفُو الرُّوَايَةِ، كَثِيرُ المَرَاسيِلِ.» [الفهرست للشیخ طوسی (ص61)]

ثالثا: راوی دیگر آن أبو عبد الله محمد بن خالد بن عبد الرحمن بن محمد بن علي البرقي:
شیخ نجاشی گفته است: «كَانَ مُحَمَّد البَرقی ضَعِيفًا فِي الحَدِيثِ.» [رجال النجاشي (ص312)]

وشیخ طوسی هم گفته است: «سَالِمٌ عَنِ الغُلُوِّ وَفَسَادِ المَذهَبِ وَاِن كَانَ فِيهِ غَمزٌ بِأنَّهُ يَروي المَنَاكِيرَ. وَذَكَرَهُ النَّجَاشِيُّ وَرَمَاهُ بِالتَّخلِيطِ.» [اختيار معرفة الرجال للطوسی (ص85)]

وشیخ سبحانی هم گفته که یکی از علتهای تضعیف وی روایتش از ضعفاء می باشد: «يَقُولُونَ: أحمَدُ بنُ مُحَمَّد بنِ خَالِد البرَقي ثِقَةٌ إلاَّ أنَّهُ يَروي عَن الضُّعَفَاءِ.» [كليات في علم الرجال للسبحاني (ص182)]

رابعا:ً دیدیم که محمد خالد البرقی عادت داشته که از ضعفاء نقل روایت می کرده است. ودر این روایت هم معلوم نبوده ماجرا را از چه کسی شنیده است: «عَن غَیرُ وَاحِدٍ»

خامسا: علاوه بر ضعف اسنادی روایت، متن هم هم مشکل دارد! زیرا در روایت نقل شده که امام صادق بین (موت) و(قتل) فرق گذاشته است! وفرموده که (قتل)، (موت) را نسخ کرده است! اگر اینطور باشد که بازهم مخالف قرآن است. چون خداوند (تعالی) صراحتا فرموده پیامبر (ص) خواهد مرد (موت)! ونفرموده به (قتل) خواهد رسید:
«إِنَّكَ مَيِّتٌ» [زمر (ش30)]
«"أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ" فَنَسَخَ المَوتَ القتلُ»

سادساً: حتی متقدمان اهل تشیع هم به این امر اعتقاد نداشته وبلکه فوت پیامبر را به دلیل سم جنگ خیبر دانسته اند. چنانکه شیخ صدوق گفته است: «وَاعتِقَادُنَا فِي النَّبِي (ص) أنّهُ سمُّ فِي غَزوَةِ خَيبَر، فَمَا زَالَت هَذِهِ الأكلة تُعَاوِدُهُ حَتىَّ قَطَعَت أبهُرَهُ فَمَاتَ مِنهَا.» [صدوق، الاعتقادات، (ص 97)]
(اعتقاد ما درباره فوت پیامبر چنین بوده که در غزوه خیبر مسوم شد واثرات آن خوردنی با وی بود تا اینکه رگهای قلبش را پاره کرده وبه دلیل ان فوت کردند.)

وشهيد ثاني هم گفته است: «الخَبَرُ المُستَفِيضُ أو المُتَوَاتِرُ بِأكل النَّبيِّ (ص) مِنَ الذِّرَاعِ المَسمُومِ الَّذِي أهدَتهُ اليَهُودِيَّةُ إلَيهِ (ص) وَأكَلَ مِنهُ هُوَ .. وَبَقِيَ يُعَاوِدُهُ ألَمَهُ فِي كُلّ أوَانٍ إلَى أن مَاتَ مِنهُ.» [الشهید الثانی، مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، الشهيد الثاني (ج11ص459)]
(خبر مستفیض یا حتی متواتر بر این بوده که پیامبر (ص) از کتف مسموم گوسفندی که یک زن یهودی به ایشان داده بود خوردند .. ودرد این سم هر لحظه همراه ایشان بوده واذیتشان می کرد تا اینکه به دلیل ان فوت کردند.)

دلیل نهم: در ماجرای ناراحتی که بین عائشه وحفصه رضی الله عنهما ایجاد شد، خداوند (تعالی) صریح فرمود که اگر شما عليه پیامبر (ص) همدست شوید خداوند وجبرئیل وملائکه ومومنان همگی پشتیبان پیامبر هستند! اگر پیامبر (ص) با همدستی عائشه وحفصه رضی الله عنهما مسموم شده باشد، پس این آیه از قران هم زیر سوال رفته وقدرت ووعده خداوند (تعالی) هم نقض خواهد شد: «وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ» [تحریم (ش4)]
( اگر بر ضدّ پیامبر (ص) همدست شويد، خدا ياور او است، و علاوه از خدا، جبرئيل، و مؤمنان خوب شايسته، و فرشتگان پشتيبان او هستند.)

دلیل دهم: اگر قرار بر مسموم کردن پیامبر (ص) بود، که باید در همان اوایل حضور در مدینه که سالم وتندرست بوده انجام می گردید. نه در اواخر عمرشان که حتی خودشان هم نزدیک شدن مرگشان را فهمیده وخبر داده بودند. چنانکه بن عباس (رض) روایت کرده است: «سَالَ عُمَرُ ابْنَ عَبَّاسٍ عَنْ هَذِهِ الآيَةِ، {إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالفَتْحُ} فَقَالَ: «أَجَلُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَعْلَمَهُ إِيَّاهُ. قَالَ: مَا أَعْلَمُ مِنْهَا إِلَّا مَا تَعْلَمُ» [بخاری (ش3627)]
(عمر بن الخطاب (رض) از تفسیر این آیه پرسید! ومن هم گفتم: این آیه اجل وزمان مرگ پیامبر (ص) را به ایشان گوشزد می کند. عمر (رض) هم گفت: من هم فقط همانی که گفتی میدانم.)

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

02 Sep, 19:32


دعوت از تمامی مسلمان عزیز وخیّرین متدین، چه برادران وچه خواهران، برای شرکت در سومین دوره مراسم اجازه نامه وفارغ التحصیلی طلاب وحفاظ مدرسه علوم دینی امام شافعی مسجد قبای بهاران سنندج.

● زمان
چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ مصادف با ۸ ربیع الاول ۱۴۴۵ - ساعت ۸.۳۰ لغایت ۱۲.۳۰

● مکان
سنندج ، صحن مسجد جامع قبا شهرک بهاران .

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

30 Aug, 18:04


رسیدن به کمال مقام خیر و نیکی بخش ششم (بشارت پیامبر (ص) در رویای صالحانه ای برای مسجد ومدرسه علوم دینی مسجد قبای سنندج)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

30 Aug, 18:01


رسیدن به کمال مقام خیر و نیکی بخش پنجم (اثرات فرستادن فرزندان برای تبلیغ شریعت وخدمت به دین خداوند و مساجد)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

30 Aug, 17:55


رسیدن به کمال مقام خیر و نیکی بخش چهارم (فرستادن فرزندان زیرک ومحبوب برای یادگرفتن دروس دینی وتبلیغ شریعت)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

30 Aug, 17:50


رسیدن به کمال مقام خیر و نیکی بخش سوم (گذشتن از چیزهای مورد علاقه ومحبوب، انسان را به مقام خلیل اللهی می رساند.)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya

دکتر سید زکریا حسینی: فتاوی

30 Aug, 17:46


رسیدن به کمال مقام خیر و نیکی بخش دوم (بخشش وانفاق صحابه وبزرگان دین)
ماموستا دکتر سیدزکریا حسینی

https://t.me/Mamosta_zakarya