اما باید در جواب گفته شود که:
اولا: این قول آنان، نفی اعتقاد به الوهیت واستقلال بتها را نفی نمی کند. زیرا چنانکه گفتیم، مشرکان در بتها استقلال والوهیت را قرار می داده ولذا عبادتشان می کردند.
ثانیا: این قول مشرکان زبانی بوده ونه حقیقی! زیرا با زبان می گفتند که هدف از عبادت بتها تقرب به خداوند (تعالی) می باشد. واگر از ته قلب چنین اعتقادی داشته باید خداوند تعالی به انها میفرمود: (اعتقاد به الوهیت بتها واستقلال انها باعث تقرب به خداوند (تعالی) نمی شود)! ولی خداوند (تعالی) به انها فرمود: (اعتقاد به الوهیت واستقلال بتها باعث جنگ بین الهه ها ونابودی هستی می گردد)
ثالثا: این آیه ذم تقرب را نکرده وبلکه ذم عبادت مشرکان را کرده است. مثلاً: اگر کسي به خداوند تعالی با واجبات تقرب کند، تقرّب واجبي انجام داده است؛ واگر کسي به خداوند تعالی با مستحبات تقرّب کند، تقرّب مستحبي انجام داده است؛ واگر کسي به خداوند با حرامي تقرّب کند تقرّب حرامي کرده است؛ واگر کسي با شرک به خداوند تقرّب کند تقرّب شرکي انجام داده است؛ حال وقتي آيه را مي خوانيم مي بينيم که در آن آمده است: «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا» ومشرکان بتها را مي پرستيده تا به خداوند تقرّب کنند؛ ودر اين آيه ذمّ شيوه ي تقرّب آنان که پرستيدن بتها بوده شده ونه ذمّ ذات تقرب به خداوند جلّ جلاله.
وامام شوکانی (رحمه الله تعالی) هم گفته است: «أنَّ مَا يُورِدُه المَانِعُون مِن التَّوَسُّل إلى اللهِ بِالأنبِيَاءِ والصُّلحَاءِ مِن نَحو قَوله تَعَالى: [مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى] ونحو قوله تعالى ... لَيسَ بِوَارِدٍ بَل هُو مِن الاستِدلالِ عَلى مَحَلِّ النِّزَاعِ بِمَا هُوَ أجنَبِىٌ عَنهُ؛ فإنَّ قَولَه: [مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى] مُصَرَّحٌ بِأنَّهُم عَبَدُوهُم لِذلكَ، وَالمُتَوسِّلُ بِالعَالِمِ مَثلاً لَم يَعبُدهُ بَل عَلِمَ أنَّ لَه مَزِيةٌ عِندَ اللهِ بِحَملِه العِلمَ فَتَوسَّلَ بِهِ لِذلكَ.» [شوکاني، الفتح الرباني (ج1ص316)]
(کسانيکه توسل به انبياء وصالحان را منع کرده وبه اين آيات استناد نموده که خداوند فرموده است: [مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا]... صحيح نبوده بلکه استناد به چيزي بوده که خارج از محل نزاع مي باشد وربطي به منع توسل ندارد؛ چرا که اين آيه صراحتاً دلالت بر اين داشته که مشرکان شفيعانشان را مي پرستيدند. وکسيکه مثلاً به عالمي توسل کرده، وي را عبادت نکرده بلکه چون وي به دليل عالم بودن جايگاهي نزد خداوند داشته لذا به وي توسل نموده است)
ومشرکان هم چون چنین اعتقاد الوهیت واستقلالی در بتها داشته، لذا به عبادت آنها می پرداختند تا عزت ونصرت وبرکت و... را از بتها گرفته ودر ضرر نیفتند:
خداوند (تعالی) می فرماید: «وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنصَرُونَ» [یس (ش74)]
(آنان غير از خدا، معبودهائي براي خود برگزيده وپرستش مي کردند، بدين اميد كه از سوي آنها ياري شوند.)
همچنين فرموده است: «وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزّاً» [مریم (ش81)]
((اين گونه افراد) بجز خدا، معبودهائي براي خود برگزيده اند تا اين كه چنين معبودهائي مايه عزّت واحترام ايشان گردند.)
در نتیجه در وقوع شرک، (استقلال) و(الوهیت) شرط می باشد وگرنه در صورت عدم اعتقاد به الوهیت یا استقلال در بتها فقط خرافات یا حرام و... خواهد بود.
وحتی امام ابن تیمیه (رحمه الله تعالی) صراحتا گفته اگر بتوان تصور کرد که کسی جلوی بتی سجده کرده ولی هدفش از سجده برای بت فقط الله تعالی باشد مرتکب کفر نشده است: «َمَا كَانَ كُفْرًا مِنْ الْأَعْمَالِ الظَّاهِرَةِ: كَالسُّجُودِ لِلْأَوْثَانِ وَسَبِّ الرَّسُولِ وَنَحْوِ ذَلِكَ فَإِنَّمَا ذَلِكَ لِكَوْنِهِ مُسْتَلْزِمًا لِكُفْرِ الْبَاطِنِ وَإِلَّا فَلَوْ قُدِّرَ أَنَّهُ سَجَدَ قُدَّامَ وَثَنٍ وَلَمْ يَقْصِدْ بِقَلْبِهِ السُّجُودَ لَهُ بَلْ قَصَدَ السُّجُودَ لِلَّهِ بِقَلْبِهِ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ كُفْرًا» [ابن تیمیه، مجموع الفتاوی (ج14ص120)]
(اعمال ظاهری که کفر بوده، مانند: سجده برای بتها یا سب پیامبر ص وموارد این چنینی، (به دلیل این نبوده که ذات این افعال کفر می باشد؛) بلکه به این دلیل بوده این اعمال مستلزم کفر ونشان دهنده کفر درونی شخص هستند. ولذا اگر بتوان فرض کرد که شخصی هنگام سجده جلوی بتی، در قلبش اراه سجده برای بت را نکرده وفقط قصد وغرضش سجده برای الله باسد، چنین کاری کفر نیست.)
https://t.me/Mamosta_zakarya