ترنم @llehad Channel on Telegram

ترنم

@llehad


کانال شعر

ترنم (Persian)

ترنم یک کانال شعر در تلگرام است که با نام کاربری @llehad فعالیت می کند. این کانال یک فضای خلاق برای علاقمندان به شعر و ادبیات فارسی فراهم می کند. با عضویت در این کانال، شما به دنیایی از زیبایی شعرهای قدیمی و مدرن فارسی وارد خواهید شد. شعرهایی که از ابتدای تا به امروز، ارزشمندترین ابداعات ادبی ما بوده‌اند. از شعرهای کلاسیک به شعرهای معاصر، این کانال تلاش می کند تا همه ابعاد شعر و ادبیات فارسی را پوشش دهد. با عضویت در این کانال، شما فرصتی را برای شناخت بیشتر درباره شاعران بزرگ و آثارشان خواهید داشت. همچنین می‌توانید در این کانال با دیگر اعضا به بحث و گفتگو درباره شعرها و ادبیات پرداخته و تجربیات خود را به اشتراک بگذارید. بنابراین، اگر به دنیای شعر علاقه‌مند هستید و دوست دارید ادبیات فارسی را کشف کنید، به کانال ترنم با نام کاربری @llehad بپیوندید و لذت ببرید از زیبایی و عمق شعرها.

ترنم

17 Oct, 05:32


تیر برقی "چوبی ام" در انتهای روستا
بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا

ریشه ام جا مانده در باغی که صدها سرو داشت
کوچ کردم از وطن،تنها برای روستا

آمدم خوش خط شود تکلیف شبها، آمدم...
نور یک فانوس باشم پیش پای روستا

یاد دارم در زمین وقتی مرا می کاشتند
پیکرم را بوسه میزد کدخدای روستا

حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم:
قدر یک ارزن نمی ارزم برای روستا

کاش یک تابوت بودم، کاش آن نجار پیر
راهی ام می کرد، قبرستان به جای روستا

قحطی هیزم، اهالی را به فکر انداخته است
بد نگاهم می کند دیزی سرای روستا

من که خواهم سوخت، حرفی نیست، اما کدخدا
تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا

#كاظم_بهمنی

@llehad

ترنم

16 Oct, 12:58


من نبینم روی خود را ای شمن
من ببینم روی تو، تو روی من

آنکسی که او ببیند روی خویش
نور او از نور خلقان است بیش


#مثنوی_مولانا


@llehad

ترنم

16 Oct, 11:26


هم نور دل منی و هم راحت جان
هم فتنه برانگیزی و هم فتنه نشان

ما را گوئی چه داری از دوست نشان
ما را از دوست بی‌نشانیست نشان

#رباعی_مولانا


@llehad

ترنم

16 Oct, 06:21


با کمند زلف، خوبان بر صف دل می زنند
آه ازین دزدان که ره را با سلاسل می زنند

رهروان کعبه دل بی مروت نیستند
کاروان را می کنند آگاه و غافل می زنند

نقش حق چون موج آب زندگانی در نظر
ساده لوحان بر دل خود نقش باطل می زنند

می نهند آنان که دندان خموشی بر جگر
بخیه آسودگی بر رخنه دل می زنند

از تنور لاله طوفان خزان سر می کشد
عندلیبان رخنه دیوار را گل می زنند

غنچه خسبانی که سر در جیب فکرت برده اند
باده گلرنگ را در پرده دل می زنند

صائب آن جمعی که زخم زندگانی خورده اند
بی تأمل سینه بر شمشیر قاتل می زنند

#صائب_تبریزی

@llehad

ترنم

15 Oct, 15:52


آن بت که جمال و زینت مجلس ماست
در مجلس ما نیست ندانیم کجاست

سرویست بلند و قامتی دارد راست
کز قامت او قیامت از ما برخاست

#رباعی_مولانا


@llehad

ترنم

15 Oct, 13:03


کاشکی پرده برافتادی از آن منظرحسن
تا همه خلق ببینند نگارستان را

همه را دیده در اوصاف تو حیران ماندی
تا دگر عیب نگویند من حیران را

#سعدی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

@llehad

ترنم

15 Oct, 12:34


تهدید عدو چه بشنود عاشق راست
میراند خر تیز بدان سو که خداست

نتوان به گمان دشمن از دوست برید
نتوان به خیالی ز حقیقت برخاست

#رباعی_مولانا


@llehad

ترنم

15 Oct, 10:50


مگر چه ریخته‌ای در پیاله‌ی هوشم
که عقل و دین شده چون قصه‌ها فراموشم

تو از مساحت پیراهنم بزرگ‌تری
ببین نیامده سر رفته‌ای از آغوشم

چه ریختی سر شب در چراغ الکلی‌ام
که نیمه‌روشنم از دور و نیمه خاموشم

همین خوش است؛ همین حال خواب و بیداری
همین بس است که نوشیده‌ام… نمی‌نوشم

خدا کند نپرد مستی‌ام، چو شیشه‌ی مِی
معاشران بفشارید پنبه در گوشم

شبیه بار امانت که بار سنگینی‌ست
سر تو بار گرانی‌ست مانده بر دوشم…

#سعید_بیابانکی

@llehad

ترنم

14 Oct, 15:05


دل برسرعهد استوار خویشست
جان درغم تو برسرکار خویشست

ازدل هوس هردو جهانم برخاست
الا غم تو که برقرار خویش‌ست

#انوری

@llehad

ترنم

14 Oct, 13:03


بوره بلبل بنالیم از سر سوز
بوره آه سحر از مو بیاموز

تو از بهر گلی ده روز نالی
مو از بهر دل‌آرامم شو و روز

#بابا_طاهر


@llehad

ترنم

14 Oct, 11:06


می‌نال که آن ناله شنو همسایه است
می‌نال که بانک طفل مهر دایه است

هرچند که آن دایهٔ جان خودرایه است
می‌نال که ناله عشق را سرمایه است

#مولانا


@llehad

ترنم

14 Oct, 09:34


غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند

تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند


#حافظ


@llehad

ترنم

14 Oct, 06:20


حیرتیم اما به وحشتها هماغوشیم ما
همچوشبنم با نسیم صبح همدوشیم ما

هستی موهوم مایک لب‌گشودن بیش نیست
چون‌حباب از خجلت اظهار خاموشیم ما

شور این دریا فسون اضطراب ما نشد
از صفای دل چو گوهر پنبه درگوشیم ما

خواب ما پهلو نزد بر بستر دیبای خلق
از نی مژگان خود چون چشم خس پوشیم ما

بحر هم نتواند از ما کرد رفع تشنگی
جوهریم آب‌ از دم شمشیر می‌نوشیم ما

گاه در چشم تر و گه برمژه‌ گاهی به خاک
همچو اشک ناامیدی خانه بردوشیم ما

شوخ چشمی نیست‌ کار ما به رنگ آینه
چون حیا پیراهنی از عیب می‌پوشیم ما

چشمهٔ بیتابی اشکیم ز توفان شوق
با نفس پر می‌زنیم وناله می‌جوشیم ما

مرکز گوهر برون‌گرد خط‌ گرداب نیست
هر کجا حرفی از آن لب سرزند گوشیم ما

کی بود یارب ‌که‌ خوبان یاد این #بیدل ‌کنند
کز خیال خوشدلان چون غم‌ فراموشیم ما

#بیدل_دهلوی

@llehad

ترنم

13 Oct, 16:24


وای آن روجی که در قبرم نهند تنگ
ببالینم نهند خشت و گل و سنگ

نه پای آنکه بگریزم ز ماران
نه دست آنکه با موران کنم جنگ

#بابا_طاهر


@llehad

ترنم

13 Oct, 12:25


مرهم جان خستگان لعل حیات بخش تو
دام دل شکستگان طرهٔ دلربای تو

در سر زلف و خال تو رفت دل همه جهان
کیست که نیست در جهان عاشق و مبتلای تو؟

#عراقی


@llehad

ترنم

13 Oct, 11:15


تنها نه همین خنده و سیماش خوشست
خشم و سقط و طعنه و صفراش خوشست

سر خواستهٔ گر بدهم یا ندهم
سر را محلی نیست تقاضاش خوشست



@llehad

ترنم

13 Oct, 06:08


مباش آرام حتی گر نشان از گردبادی نیست
به این صحرا که من می آیم از آن، اعتمادی نیست

به دنبال چه می گردندمردم در شبستان ها
در این مسجد که من دیدم، چراغ اعتقادی نیست

نه تنها غم، که لبخند سلامت بادمستان هم
گواهی می دهد دنیای ما دنیای شادی نیست

چرا بی عشق سر بر سجده تسلیم بگذارم
نمی خواهم نمازی را که در آن از تو یادی نیست

کنار بسترم بنشین و دستم را بگیرای عشق
برای آخرین سوگندها وقت زیادی نیست

مرا با چشم های بسته از پل بگذران ای دوست
تو وقتی با منی، دیگر مرا بیم معادی نیست

#فاضل_نظری



@llehad

ترنم

12 Oct, 20:03


دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران

نصیحتگوی را از من بگو ای خواجه دم درکش
چو سیل از سر گذشت آن را چه می‌ترسانی از باران

گر آن ساقی که مستان راست هشیاران بدیدندی
ز توبه توبه کردندی چو من بر دست خماران

گرم با صالحان بی دوست فردا در بهشت آرند
همان بهتر که در دوزخ کنندم با گنهکاران

چه بویست این که عقل از من ببرد و صبر و هشیاری
ندانم باغ فردوسست یا بازار عطاران

تو با این مردم کوته نظر در چاه کنعانی
به مصر آ تا پدید آیند یوسف را خریداران

الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را
تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران

گر آن عیار شهرآشوب روزی حال من پرسد
بگو خوابش نمی‌گیرد به شب از دست عیاران

گرت باری گذر باشد نگه با جانب ما کن
نپندارم که بد باشد جزای خوب کرداران

کسان گویند چون سعدی جفا دیدی تحول کن
رها کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران

#سعدی

@llehad

ترنم

12 Oct, 12:08


.

مرا چو یاد زیار و دیار خویش آید
هزار ناله زار از درون ریش آید

نشسته در پس زانوی غربتم شب و روز
خدای داند ازین پس مرا چه پیش آید

#سلمان_ساوجی


@llehad

ترنم

12 Oct, 11:11


هرچند حیا می‌کند از بوسه‌ی ما دوست
دلتنگی ما بیشتر از دلهره‌ی اوست

الفت چه طلسمی‌ست که باطل‌شدنی نیست
اعجاز تو ای عشق نه سحر است نه جادوست

ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست

یک‌ بار دگر بار سفر بستی و رفتی
تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست

از کوشش بیهوده‌ی خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست

#فاضل_نظری

@llehad