لَیاْلی @leilysoltaniii Channel on Telegram

لَیاْلی

@leilysoltaniii


خدا گفت "لَیل" را
برای تسکین آفریدم
اما این تمام قصه‌ی شب نبود
هنوز هم کسی نمی‌داند
روزی که لَیل خلق شد،
چه بر خدا گذشته بود...



فقط فوروارد کنید

قصه خانه‌‌ی من:
@leilysoltani

لَیاْلی (Persian)

با عنوان "لَیاْلی" خوش آمدید به کانال تلگرامی @leilysoltaniii. این کانال محلی است که شما را به دنیای شعر و ادبیات دعوت می‌کند. اینجا مکانی است که شعرها، داستان‌ها و آثار ادبی به زیبایی‌های خود برگردانده می‌شوند. اگر به دنبال لحظاتی آرامش بخش و پر از زیبایی هستید، این کانال مناسبی برای شما خواهد بود.

"لَیاْلی" به معنای شب‌ها است و اینجا هر شب شما را به دنیایی از زیبایی‌های ناپیدا و معنویت‌های عمیق دعوت می‌کند. اینجا جایی است که شعر و ادبیات به عنوان ابزاری برای انتقال احساسات و افکار مورد استفاده قرار می‌گیرد. وقتی می‌خوانید یا شعری را می‌شنوید، برای یک لحظه به دنیای دیگری سفر می‌کنید و احساسات جدیدی تجربه می‌کنید.

این کانال تلگرامی جایی است که با تکه‌های کوچکی از کلمات و حرف‌ها، توانسته‌ایم دنیایی بزرگ و پر از انرژی مثبت را برای شما ایجاد کنیم. هدف ما ایجاد یک فضای مطالعه و آرامش برای شماست، جایی که می‌توانید از زیبایی‌های شعر و ادبیات لذت ببرید.

پس اگر دوست دارید هر شب با شعر و داستان‌های زیبا و انگیزشی سپری کنید، به کانال تلگرامی "لَیاْلی" بپیوندید و لحظاتی پر از زیبایی و آرامش را تجربه کنید.

لَیاْلی

25 Jan, 19:42


گاهی فاصله‌ای میان من و قلم نمی‌ماند.
هر دو یک تن می‌شویم. یک جان و یک روح.

لَیاْلی

25 Jan, 19:40



خدا سلامتی بده لَیل جانم
چطور با این حال اینقدر قشنگ می‌ نویسید که قلب آدم می لرزه و میفهمه؟🥲

لَیاْلی

25 Jan, 19:13


شنبه‌ی عجیبی بود.
همه‌ی جهان با من خوب بود و من نه.
نفهمیدم از ۶ صبح تا حوالی ساعت ۱۲ ظهر که مقابل پزشکِ جوانِ خنده رو بنشینم چطور گذشت‌. چقدر درد کشیدم و چقدر از جانم رفت.
امروز همه حالم را از نگاهم می‌خواندند. نفر اول پزشک بود. وقتی دید روی صندلی توی خودم خم شده‌ام و آستینم را بالا نمی‌زنم، در اتاق را بست تا بارانی‌ام را دربیاورم و ریتم نفس‌ها و فشارم را بگیرد.
وقتی فشارم را می‌گرفت پرسید: همیشه وقتی حالت بد می‌شه انقدر افت فشار داری؟
فقط توانستم سر تکان بدهم. بقیه‌ی حرف‌ها و توصیه‌هایش را نفهمیدم. حتی شوخی‌ها و دل‌گرمی‌ دادن‌هایش را. فقط لبخندِ مهربان و دوستانه‌اش را می‌فهمیدم.
برای تزریق سرم که روی تخت دراز کشیدم و استخوان‌هایم تیر کشید، پرستار مهربانِ همیشگی بالای سرم آمد و تاکید کرد برایم آنژیوکت آبی بیاورند.
همانطورکه دنبال رگ در تن خشکیده‌ام می‌گشت، لبخندش را به چشم‌هایش داد: همیشه وقتی میای بوی گل می‌دی.
آرام گفتم: عطرای گُلیو دوست دارم.
آنژیوکت را توی رگم برد و به دستم نوازش داد.
_ بوی عطر جای خودش. خودت بوی گل می‌دی.
نتوانستم بگویم به همان اندازه هم نازک و شکننده‌ام.
چند ساعت بعد در پذیرایی خانه به اصرار مادر دراز کشیدم تا توی اتاق تنها نباشم. مادر کنارم نشست و انگشت‌هایش را لای موهایم برد.
بعد گرمای دستش را به دست‌هایم داد و روی کمرم کشید تا تنم آرام شود.
سرم را توی تنش بردم و چشم‌ بستم.
_ بعضی وقتا آدم بزرگا بیشتر از بچه‌ها، مراقبت می‌خوان.
انقد تنهایی مراقب خودت نباش.
جوابی ندادم. به جایش اشک‌هایم توی یقه اسکی‌ام سُرید و تنم مچاله‌تر شد.
شنبه‌ی عجیبی بود. و من از "بودن" خسته بودم...

لَیاْلی

23 Jan, 18:01


قشنگترین لحظه‌ی این مواقع لحظه‌ایه که مامان و بابا هم با ذوق برای آنباکس میان و از ته دل می‌گن: مبارکت باشه. صرف شادی و موفقیتت بشه. خیلی خوب و بزرگه‌. خیلی خفنه.
من از این دو عزیز یاد گرفتم از هر چیزی که تو زندگی دارم لذت ببرم و هیچ داشته و دستاوردی رو کم و کوچیک نشمارم. قدم‌های کوچیکن که مسیر طولانی رو پیش می‌برن‌. بدون برداشتن این قدم‌ها به چیزی نمی‌رسی.

لَیاْلی

22 Jan, 18:01


نوشته بود:
سجده‌هایت را طولانی‌تر کن.
بلاها بر روی شانه‌های سجده کننده دوام نمی‌آورد...

لَیاْلی

21 Jan, 11:45


بغلم کن بغل کن
روحمو که خسته‌اس
بغلم کن همین الان
شاید فردا برم از دَس...

@leilysoltaniii 🌱

لَیاْلی

21 Jan, 09:43


آغوش، معجزه‌ی کوچکی‌ که دنیای آدم‌ها را آرام می‌کند.
وقتی کلمه‌ها از رساندن مفهوم و احساس عاجز می‌شوند، آغوش حرف‌ها را می‌زند.
و زمان می‌ایستد و دردها، شکاف‌ها، فاصله‌ها... همه گم می‌شوند میان دو دستِ گرم.
بغلم کن،
بگذار زندگی برای لحظه‌ای ساده‌تر شود.

لیلی سلطانی

لَیاْلی

21 Jan, 09:35


امروز روز جهانی بغله
بغلش کن❤️

لَیاْلی

20 Jan, 15:55


چند دقیقه پیش تونستم همه‌ی متن‌هاتون رو بخونم. به قلم‌ها و حس شاعرانه‌تون آفرین می‌گم✨️

لَیاْلی

20 Jan, 11:36


تنی دارم، خسته از جهان،
در گریز از آدم‌ها،
اما گرم برای آغوش تو.
و‌ دست‌‌های کوچکی که،
می‌توانند خانه‌ی تو باشند.

لیلی سلطانی

لَیاْلی

20 Jan, 11:08


محبوبِ من، من بغل بغل ایده‌ و جزئیات برای دوست داشتن و ساختن خاطره‌ها دارم‌.
حالا به نیومدنت ادامه بده و خودت رو از دوست داشتن جزئی من محروم کن.

لَیاْلی

20 Jan, 07:36


می‌گفت: قبل از اینکه مرگت برسد، نَمیر.

لَیاْلی

19 Jan, 09:44


رمان جدیدم به صورت آنلاین فقط اینجا گذاشته می‌شه👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3706388480C6acd183008

از لذت مطالعه و گوارا کردنش جا نمونید

لَیاْلی

10 Jan, 21:25


هیچ‌کس همیشه تو اوج نیست؛ همه‌مون لحظه‌هایی می‌درخشیم و لحظه‌هایی کنار می‌کشیم. گاهی شجاع و آماده برای جنگیم، گاهی خسته و دنبال آرامش. این نوسان‌ها بخشی از بودن ماست. این کم و زیاد بودن‌ها.
یادت باشه، ارزش تو به همین انسانیته، به همین مسیر پر از بالا و پایین.
تو کامل نیستی آدمیزاد اما، همین‌جوری که هستی، کافی‌ای.

لَیاْلی

10 Jan, 16:48


عیدی من برای میلاد باباسید، علی (ع) به شما💚

لَیاْلی

10 Jan, 16:47


🎉شروع عضوگیری کانال VIP با تخفیف‌ فوق‌العاده به مناسبت روز پدر!

فرصتی عالی پیش روتونه تا به کانال VIP بپیوندید و از مزایای ویژه‌ش استفاده کنید:

●تخفیف‌های ویژه‌تر برای خرید کتاب‌ها و دوره‌های آموزشی.

●تخفیف بیشتر برای کمپ‌های کتاب‌خوانی و اشتراک داستان‌های جدید.

●لایو‌ موضوعی در کانال خصوصی.

راستی، نسخه اولیه رمان رایحه‌ی محراب تا سه ماه دیگه روی این کانال هست و می‌تونید تو این مدت مطالعه‌ش کنید.

تخفیف ویژه برای ۲۰ نفر اول:
۲۰ نفر اول می‌تونن با ۶۲ درصد تخفیف، فقط با ۷۶ هزار تومان عضو کانال VIP بشن!
بعد از پر شدن ظرفیت اولیه، عضویت با ۵۲ درصد تخفیف و مبلغ ۹۸ هزار تومان تا ۲۵ دی ادامه خواهد داشت.

📌توجه:
این اشتراک دائمیه، یعنی تنها یک بار هزینه پرداخت می‌کنید و همیشه از این امکانات استفاده می‌کنید.



برای تهیه‌ی اشتراک به مریم جان پیام بدید👇🏻

@maryaarr

لَیاْلی

10 Jan, 14:15


سلام عزیزکم
رمان #رایحه‌ی_محراب در دست بازنویسی و چاپه.
می‌تونید سال آینده کتابش رو تهیه کنید.
همینطور نسخه مجازی داستان فعلا روی کانال vip هست و می‌تونید اشتراکش رو تهیه کنید.

لَیاْلی

10 Jan, 14:14



سلام لیلی جان من چندسال پیش وقتی تو اینستاگرام رمان رایحه محراب رو میزاشتی داشتم میخوندم ولی بعد نمیدونم چجوری پیجتونو گم کردم الان میخام ادامشو بخونم
چجوری میتونم تهیه اش کنم؟

لَیاْلی

09 Jan, 19:53


چند بار شده آدم‌ها دست به قلم یا قلمو ببرند،
چون نمی‌توانستند ماشه را بکشند...؟

ورجینا وولف

لَیاْلی

09 Jan, 19:14


پر تکرارترین درخواست‌ها
عزیزانم، پیشنهاد تخفیفی بدید که برای سه‌شنبه بتونم بهتون هدیه بدم، تا سه‌شنبه نمی‌تونم معجزه کنم که😅
خدا از اعجازش به من خلق کردن و واژه‌ها رو بخشیده، متاسفانه به صف طی الارض و شق القمر کردن نرسیدم.

لَیاْلی

09 Jan, 19:12



زودتر رایحه‌ی محراب رو به آغوش مون بفرستید🥹💔

لَیاْلی

09 Jan, 19:12



ماه بانو جانم کاش میشد برای چشیدن این حلوات خبر بدید میتونیم چند تا از شومیز های شما رو برای عیدمون تهیه کنیم 😍🥲

لَیاْلی

09 Jan, 19:12



باز کردن مجدد دوره نویسندگی برای کسایی که جا موندن🥺

لَیاْلی

09 Jan, 17:48


سلام به عزیزترین‌هام،
میلاد باباعلی (ع) نزدیکه و دلم می‌خواد برای این روز مبارک یه هدیه ویژه براتون در نظر بگیرم. به نظرتون چه تخفیفی می‌تونه برای هدیه قشنگ‌تر باشه؟ منتظر پیشنهاد و نظراتتونم🤍

https://t.me/HarfChatBot?start=59f7bc4ce2aa

لَیاْلی

09 Jan, 08:43


نوای دلپذیر امروز: ترکیب شعرِ عالی‌جانب سعدی و صدای بم و خش‌دار محسن چاوشی

لَیاْلی

09 Jan, 08:42


بس در طلبت کوشش بی‌فایده کردیم
چون طفلِ دوان در پی گنجشکِ پریده...

@leilysoltaniii 🪽

لَیاْلی

09 Jan, 03:11


سکوت شب هنوز در هوا معلق است و بیداری در دل تاریکی شکل‌ می‌گیرد.
آسمان هنوز روشن نشده، اما این لحظه‌های بی‌صدا و تاریک، آغاز نور خواهند بود.

لَیاْلی

08 Jan, 14:15


خب من رو دلتنگ‌ و مشتاق‌تر می‌کنید🥺

لَیاْلی

08 Jan, 14:14


چقدر عالی ،
اون موقع که لیلی استایل رو داشتید من هنوز شما رو نمی‌شناختم
دلم پیش عکس هایی که می‌فرستید جاموند
کاش بتونم صاحب یکی از اون لباس ها باشم 🥲

لَیاْلی

08 Jan, 13:58


چند تا شومیز دارم برای خودم آماده می‌کنم.
اگر شد و زمان اجازه داد یکی دو مدلش رو به تعداد محدود برای شما هم می‌ذارم🤍

لَیاْلی

08 Jan, 13:53


نمیشه برای عید امسال بهمون یه شومیز طراحی کنیم و بخریمش🥲؟

لَیاْلی

04 Jan, 16:45


تشریف بیارید کانال داستان ببینید با این ریاضت، داستان تو کوچه پس کوچه‌های تهرون می‌نویسم باقلوا!
البته از سخت‌ترین قسمت‌های کار ما داستان‌نویس‌ها، همینه که حال خودمون با داستان کوک نیست و هرطور شده برای داستان میزون و کوکش می‌کنیم :)

https://eitaa.com/joinchat/3706388480C6acd183008

لَیاْلی

04 Jan, 15:53


بزرگسالی این شکلیه که...
چشم‌هات از غم‌ و خستگی تَر شده و سختی روزگار کمر و قلبت رو خم کرده اما هم خودت رو آروم می‌کنی، هم به بقیه دلگرمی می‌دی، هم داستان جدیدت رو می‌نویسی تو کانال بذاری که امشب بدقول نشی، هم داستان دیگه‌ت رو ویراستاری می‌کنی به ناشر برسونی و هم زمان مجبوری قدم‌های جدید مسیر کاریت که سال‌هاست برنامه‌ش رو چیدی رو برداری.
تا بغضت میاد از گلوت بالا بزنه و صورت و زندگیت رو آب برداره می‌گی: «حالا نه، وقت گریه ندارم. تو یکی باهام راه بیا.»

لَیاْلی

04 Jan, 10:42


ممنون می‌شم برای حل شدن مسئله‌ای دعا و صلوات برای من بدمید🌱

لَیاْلی

03 Jan, 23:21


بعضی شب‌ها هم اینطور است عزیزِ من،
هر چه می‌میری تمام نمی‌شود...

لَیاْلی

02 Jan, 20:32


لذت دوباره از صفر شروع کردن؟
نه عزیزم، لذت از زیر صفر شروع کردن🤌🏻

لَیاْلی

02 Jan, 18:16


امشب شب آرزوهاست.
شب دل‌هایی که به آسمان گره می‌خورند، شب نجواهایی که در گوش خدا پیچیده می‌شوند.
من هم نشسته‌ام با لیستی از آرزوهایم؛ کوتاه، بلند، زمینی، آسمانی، ممکن و غیرممکن...
شاید امشب یکی از همین آرزوها شنیده شود، شاید امشب امیدی تازه متولد شود.
پس به خدا می‌گویم و می‌سپارم. راه آسمان همیشه باز است.

لَیاْلی

31 Dec, 20:55


نوشته:
۲۰۲۵ عزیز،
امیدوارم با درد کمتر و عشق بیشتر بیای

لَیاْلی

31 Dec, 20:43


اگر درمورد کسی که عاشق بودی و بهش نرسیدی کتاب بنویسی، برای جمله آخرش چی می‌نویسی؟

https://t.me/HarfChatBot?start=59f7bc4ce2aa

لَیاْلی

30 Dec, 16:07


غریبی آدمی،
غَریب...

لَیاْلی

29 Dec, 08:20


همه جا خدا را دیدم‌،
هر جا نامی داشت اما
نام مقدس و مشترکش عشق بود.

لَیاْلی

28 Dec, 17:06


عزیزم، چه خوب یادتونه💚
تو بخشش حواسمون باشه چیزی که برای خودمون می‌پسندیم رو ببخشیم.
مثلا من کتاب‌هایی که انگار ورق نخوردن و حتی خودم هنوز نخوندم رو کنار می‌ذارم. یا وقتی رستوران و کافه می‌رم وقتی غذام باقی می‌مونه و پک می‌کنم، بیرون از رستوران به کسی نمی‌دم. حتی اگر دست نخورده باشه.
یک پرس غذای دیگه مهمون می‌کنم.
وقتی می‌بخشیم حواسمون به شان و عزت آدم‌ها باشه.

لَیاْلی

28 Dec, 17:03



https://t.me/leilysoltaniii/3215
با این حرفتون یاد آقا محراب افتادم
اگر اشتباه نکنم، این بود که بخشش به این معناست که از عزیزترین چیزهاتون هم بگذرید
(اون موقعی که رایحه گردنبندشو برای کمک به کژال بخشید)🥹❤️‍🩹

لَیاْلی

28 Dec, 16:48


تو کتابخونه تکونی‌های امسال به درجه خاصی از معنویت رسیدم.
چندتا از کتاب‌هام رو کنار می‌ذارم، هدیه می‌دم یا به کتابخونه اهدا می‌کنم.
درحالی‌که تا قبلش کسی جرأت نداشت بهم بگه کتاب امانت بده!
و انگار بخشیدن طور دیگه‌ای بهم می‌چسبه.

لَیاْلی

28 Dec, 16:38


امروز که داشتم کتابخونه‌ تکونی می‌کردم، چندتا از کتاب‌هایی که اساتیدم برام امضا کردن رو دیدم و به‌ خاطره‌ها پرت شدم.
مثلا قصه‌ی امضای این کتاب برای یک سال و اندی قبله.
یکی از روزهایی که با جناب مصطفی مستور کلاس داشتم، #کتاب روی ماه خداوند را ببوس همراهم بود و واژه‌های نویی از نویسنده‌ش بهش اضافه شد.
چقدر من از ایشون یاد گرفتم، هم با واژه‌هاشون و هم کلام و آموزش‌هاشون.

لَیاْلی

28 Dec, 06:50


"You Can"
تو می‌تونی

لَیاْلی

28 Dec, 06:50



روی انگشترتون چی حک شده لیلی جان؟

لَیاْلی

27 Dec, 21:33


کافی‌من با لبخندی که انگار هیچ‌وقت از صورتش کم نمی‌شد برای گرفتن سفارش نزدیک شد. نور ملایم کافه، بوی قهوه‌ی تازه‌دم و موسیقی کلاسیک بِریتیش همه چیز رو آروم و دوست‌داشتنی کرده بود. پرسید: اولین باره اینجا میاید؟ وقتی بله رو گفتم، از دلیل اسم‌گذاری کافه و محیطش برام گفت. انگار می‌خواست اینجا رو با تمام وجودش معرفی کنه. نگاه پر از احترام و برخورد دوستانه‌ش یادم انداخت چطور می‌تونیم دریچه نگاه کسی رو بسازیم، حتی با یک لبخند ساده.

لَیاْلی

27 Dec, 21:14


نه بارانی بود،
نه خبری از اتفاقی تازه.
فقط من بودم، یک کافه، یک ماگ شکلات داغ...
و یادآوری اینکه زندگی منتظرت نمی‌ماند، مسیر همیشه ادامه دارد.
اما گاهی می‌توانی در ایستگاه خودت به زندگی توقف بدهی و راهی را نروی. حتی برای چند ثانیه.

لَیاْلی

27 Dec, 17:52


چون تيتراژ و موسیقی #سریال from رو دوست دارم

لَیاْلی

27 Dec, 17:50


_ Que será, será

@Leilysoltaniii 🪽

لَیاْلی

27 Dec, 10:22


منی که در آیینه می‌بینم،
مَن نیست...

لَیاْلی

24 Dec, 20:35


هر قدمی که برای یادگیری برمی‌داریم، مسیریه که ما رو به خودِ بهتر و آرزوهای روشن‌ترمون می‌رسونه.
جنگیدن برای علاقه‌هامون شاید سخت باشه، اما پر از لذت و به دست آوردنه.
تو هم به ندای قلبت گوش بده. شاید مسیر پر از سختی و ناامیدی‌های کوچیک و بزرگ باشه، ولی هر قدمش تو رو قوی‌تر، عمیق‌تر و نزدیک‌تر به رویاهات می‌کنه.
تا دیر نشده، دست از ترس و تردید بکش؛ آینده‌ات منتظر تصمیم و قدم‌های توئه.
شب و رویاهات روشن🤍💫

لَیاْلی

24 Dec, 16:21


بعضی روزهام برای اینکه دیرم نشه و از احتمالات مسیر مطمئن باشم، زودتر راه می‌افتادم و پشت در کلاس می‌موندم.
می‌رفتم تو کافه‌ای که دوستش دارم و نزدیک کلاس بود می‌نشستم و با یه نوشیدنی و چند خط نوشتن انتظارم رو شیرین می‌کردم💛

لَیاْلی

23 Dec, 12:46


#انیمیشن "درون و بیرون" (Inside Out)
یکی از انیمیشن‌های خلاقانه سفری جذاب به درون ذهن انسان رو به تصویر می‌کشه. داستان درباره رایلی، یه دختر ۱۱ ساله‌ست که بعد از نقل مکان به یه شهر جدید، با احساساتش (شادی، غم، خشم، ترس و انزجار) درگیر می‌شه. این احساسات مثل شخصیت‌هایی دوست‌داشتنی تو اتاق فرمان ذهن رایلی زندگی رو هدایت می‌کنن، اما وقتی شادی و غم طی یه ماجرای پیچیده گم می‌شن، بقیه احساسات برای حفظ تعادل زندگی رایلی دست به کار می‌شن.

"درون و بیرون ۲" ادامه انیمیشنه. رایلی نوجوان شده و احساسات جدیدی به ذهنش اضافه شدن. چالش‌های بلوغ، پیچیدگی احساسات تازه و تصمیم‌گیری‌های سخت، این قسمت رو جالب کرده.

با این انیمیشن احساسات مختلف رو تجربه می‌کنید و می‌شناسید.

لَیاْلی

22 Dec, 10:33


زن: مؤنث، انسان، خالق، عاشق، انعکاسِ خدا

لَیاْلی

21 Dec, 10:29


حزن این آهنگ قلب من رو نوازش می‌کنه
مخصوصا اونجا که می‌گه:

Sakladım gözlerimi
Sustum hep sözlerimi
Yandım yar közlerimi aaah
Savur savur, bitmiyor

یعنی:
چشم‌هام رو پنهان کردم،
همیشه حرف‌هام رو نگفتم،
سوختم یار و دلم رو خاکستر کردم، آه...
ادامه داره و ادامه داره، تموم نمی‌شه...

لَیاْلی

21 Dec, 10:22


غمِ این آهنگِ ترکی...

@Leilysoltaniii 🌱

لَیاْلی

21 Dec, 07:00


امروز، هم اول هفته‌ست، هم اول ماهه و هم‌ اول فصله.
همون شنبه‌ای که همیشه می‌گی ازش شروع می‌کنم!
فقط ۹۰ روز تا پایان ۱۴۰۳ مونده.
اگه امروز دست به کار نشی، کی می‌خوای رویاها و اهدافت رو بسازی؟
این سه ماه می‌تونه بهترین فصل زندگیت بشه، فقط کافیه قدم اول رو برداری.

لَیاْلی

20 Dec, 21:42


بالاخره یه شب میای و بعدش
همه‌ی شب‌ها مبارک می‌شه

لَیاْلی

20 Dec, 21:37


اگه بودی، امشب من رو جلوی آینه می‌دیدی که رژ لب رو با دقت به لب‌هام می‌کشم تا رنگ پریدگی صورتم کم رنگ بشه.
امروز ناهار فقط چند لقمه کوچیک خوردم. ماه‌هاست به‌خاطر رژیم کم غذا شدم. چیزی نخوردم تا بتونم تو مهمونی شام بخورم و میزبان دلخور نشه.
اگه بودی، جعبه‌ی شیرینی تازه رو که از صبح تو یخچال منتظر بوده رو دستت می‌دادم. قبل از رفتن، دیوان حافظ رو باز می‌کردم و تنهایی برات فال حافظ می‌گرفتم. وقتی می‌گفتی برای خودتم فال بگیر، می‌خندیدم و می‌گفتم:
تو فال منی که برای همیشه تعبیر شدی.

لَیاْلی

20 Dec, 13:08


برای زیباتر شدن یلدا

لَیاْلی

20 Dec, 12:52


یه شب تو خواب وقتِ سحر
شَهزاده‌ای زرین کمر
نشسته بر اسب سفید
میومد از کوه و کمر

@Leilysoltaniii ❤️💫

لَیاْلی

20 Dec, 06:40


راستی تو رویاهات رو رشد می‌دی یا می‌سوزونی؟

لَیاْلی

19 Dec, 20:59


هزار رویا
در درونم
آهسته می‌روید

-آرتور رمبو-

لَیاْلی

19 Dec, 16:30


خیال (زهرا از شاگردهای اولم که با این لقب صداش می‌زنیم) دفعه‌ی چندمه که کتاب #آیه‌های_جنون رو هدیه می‌گیره اما این بار خیلی فرق می‌کنه.
چند روز قبل دو تا کتاب آیه‌های جنون سفارش داد که بعد از دفاع پایان نامه‌ش که از هادی‌های سیده زینب (س) گفته، به دو تا از اساتیدش هدیه بده💙☁️

لَیاْلی

19 Dec, 10:10


ثبت‌نام آخرین دوره نویسندگی امسال تا ۵ دی بازه، اونم با هزینه‌ای کمتر از دوره‌ی قبلی!
من تمام تلاشم رو کردم تا این مسیر برات هموار بشه. اگر نوشتن یکی از علاقه‌ها یا رویاهاته، این فرصت رو از دست نده.

لَیاْلی

19 Dec, 10:05


شروع ثبت‌نام آخرین دوره‌ی نویسندگی ۱۴۰۳
"قصه‌ات را بنویس"


💬آماده‌ای یه سفر جذاب به دنیای نویسندگی و قصه‌ها داشته باشی؟
این آخرین فرصت برای شرکت تو دوره‌ایه که قراره ذهن و قلمت رو به سطح تازه‌ای برسونه!

📌جزئیات دوره:

مدت زمان: ۸ جلسه (هر جلسه ۹۰ دقیقه)

نوع برگزاری: مجازی (آنلاین و آفلاین می‌تونی شرکت کنی. فایل‌ مطالب همیشه در دسترسه)

شروع دوره: اواسط بهمن ماه بعد از امتحانات دانش آموز و دانشجوها که همه راحت از دوره استفاده کنن

پشتیبانی: ۹۰ روز (۶۰ روز در طول دوره + ۳۰ روز بعد از پایان دوره)


💸قیمت اصلی: ۱/۵۰۰/۰۰۰ تومان
💥قیمت با تخفیف ویژه شب یلدا و روز زن: فقط ۷۹۵/۰۰۰ تومان!


🎯تو این دوره چه چیزهایی یاد می‌گیری؟

•مبانی نویسندگی و عادت‌سازی نوشتن
•تحلیل و یادگیری از کتاب‌ها و نویسنده‌های مختلف
•تقویت خلاقیت و قلم
•آشنایی با بیش از ۳۰ شاخه نویسندگی
•آشنایی با داستان نویسی
•آشنایی با انواع داستان و ژانرها
•شناخت داستان کوتاه،‌ داستان بلند و رمان و تفاوت‌هاشون
•سوژه‌یابی برای نوشتن
و...

چرا این دوره متفاوته؟
✔️تمام تمرین‌ها توسط من بررسی می‌شه.
✔️تلفیق نکات مهم دو دوره‌ی آغاز و پرواز با آپدیت. با پرداخت نصف هزینه تو بیشتر از یک دوره شرکت می‌کنی.
✔️امکان شرکت آنلاین و آفلاین.
✔️پشتیبانی حرفه‌ای در طول دوره و حتی تا ۳۰ روز بعد از اتمام دوره.
✔️آموزش عملی همراه با تمرین‌های جذاب.
✔️تخفیف استثنایی ۷۰۰ هزار تومانی فقط برای این دوره.
✔️پرداخت دو مرحله‌ای بدون هزینه اضافی.
می‌تونید نصف هزینه رو زمان ثبت‌نام و نصف هزینه رو تا اوایل بهمن پرداخت کنی.


ظرفیت محدوده و اولویت با کسانیه که زودتر ثبت‌نام می‌کنن.

📥برای ثبت‌نام و رزرو جا، به مریم جان پیام بده و قلمت رو برای این سفر هیجان‌انگیز آماده کن👇🏻
@maryaarr

لَیاْلی

17 Dec, 07:30


دلم می‌خواست بارها زندگی کنم. به جای چندین انسان، نه یک انسان.
دنیا بدهی‌اش را به من نمی‌داد، خودم قلم برداشتم، حقم را گرفتم و زندگی‌های نزیسته‌ام را نوشتم.
زندگی یک‌بار است اما داستان‌هایم من را هزار بار زنده می‌کنند. هر بار با چشمانی تازه، دنیایی تازه و جهان‌هایی متفاوت.

لَیاْلی

16 Dec, 21:12


به سَنه‌ی ۱۴۰۳ خورشیدی
که دخترک در شلوغی زمانه‌ی مدرنیته،
در کوچه پس کوچه‌های تهرانِ سال ۱۳۱۸
قدم می‌زد و قلم می‌زد.
هر واژه‌ای که می‌نوشت،
جان تازه‌ای به دنیا می‌بخشید.
با هر خط، رویای خفته‌ای را
بیدار می‌کرد. و زندگی‌های نزیسته‌اش را رقم می‌زد.

لَیاْلی

09 Dec, 14:00


من خرگوش لوپِ چهار ساله‌م رو که از چند هفتگیش بزرگ کردم و مثل چشم‌هام مراقبش بودم، به‌خاطر پرت کردن پلاستیک از دست یه عابر روی صورتش از دست دادم.
چون براش بازی کردن با پلاستیک جالب بود، دور از چشم ما پلاستیک رو جویده و قورت داده بود و بعد...💔
هنوزم نمی‌دونم اون آدم رو بخشیدم یا نه...
بعد از مرگ پنبه تصمیم گرفتم پت نداشته باشم

لَیاْلی

09 Dec, 13:55


راستی،
لطفا به هیچ عنوان تو طبیعت و فضاهای عمومی زباله نریزید. این کار نه تنها زیبایی و سلامت محیط‌زیست رو از بین می‌بره، بلکه زندگی موجودات بی‌گناه رو هم به خطر می‌ندازه.
حیوون‌ها خطر زباله‌ها رو درک نمی‌کنن و ممکنه به اشتباه ازشون بخورن. بعضی از مواد غذایی که ما مصرف می‌کنیم، برای اون‌ها قابل هضم نیست و باعث مرگ یا به خطر افتادن سلامتی‌شون می‌شه.

لَیاْلی

09 Dec, 12:25


به‌خاطر بهم نخوردن اکوسیستم به حیوونا غذا نمی‌دیم. به جز شرایط استثنایی.
دو تا سگ تو محله داریم و یه گربه. اسم سگامون وانیل و کارامله (به‌خاطر رنگشون) و گربه‌مونم سیاسوخته.
بهشون محبت می‌کنیم، تابستونا براشون سایه درست می‌کنیم و آب می‌ذاریم.
وانیل و کارامل خیلی مهربون و اجتماعی‌ان. مخصوصا با بچه‌ها.
هرروز باهاشون دنبال بازی و توپ بازی می‌کنن.
سیاسوخته‌ام که وقتی شوهر داره ازش خبر نداریم. وقتی از پیش شوهرش دیپورت می‌شه، با بچه‌هاش به ما پناهنده می‌شه.
با این حال روال زندگیشون رو بهم نمی‌زنیم و نمی‌ذاریم از طبیعتشون دور بشن‌.

لَیاْلی

09 Dec, 12:03


دیشب به بابا می‌گفتم: دیدی این سیاه سوخته هر وقت شوهر جدید پیدا می‌کنه غیب می‌شه؟ وقتی شوهره ولش می‌کنه برمی‌گرده پیش ما. وفا نداره.
بابا خندید و گفت: آره ولی ما که وفاداریم. محبت رسممونه. هروقت اومد تحویلش بگیرید.

لَیاْلی

09 Dec, 11:59


از وقتی برگشتم خونه، گربه‌مون با یار جدیدش سر بوم نشسته. خیره تو چشمام، خوش خوشان هی میو میو می‌کنه.
باشه مسخره، فهمیدم تو یار داری. زیادم داری. من ندارم.

لَیاْلی

08 Dec, 21:26


اگر داشتمت،
چقدر دیدنی می‌شدم

لیلی سلطانی

لَیاْلی

08 Dec, 16:53


عزیزای دل،
چون کانال لَیالی شخصی‌ و خودمونی‌تره، تصمیم گرفتم فعالیت‌های مربوط به داستان‌های بلندم و نکته‌های نویسندگی و حرف زدن از کتاب‌ها رو دوباره تو کانال اصلی، یعنی کانال لَیلِ قصه‌ها شروع کنم.
تو لَیلِ قصه‌ها ایده‌ها، قصه‌ها و نکته‌ها منتظر شما هستن👇🏻

https://t.me/+HGD5wiry8NhhYjhk

لَیاْلی

08 Dec, 14:45


این روزها دارم #کتاب از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم از هاروکی موراکامی رو می‌خونم.
موراکامی نویسنده‌ی محبوبِ ژاپنی منه.
تو این کتاب بخشی از خاطراتش درمورد دویدن و زندگیش رو بازگو کرده.
کتاب رو تموم کردم میام ازش می‌گم که به این پیام بی‌ربط نیست.

لَیاْلی

08 Dec, 14:06


گفت: امروز داشتم فکر می‌کردم آدم‌های دیگه چقدر از ما می‌تونن شاکی باشن؟ چقدر حق دارن؟
گفتم: ببین رنج می‌رسونی یا اون آدم از وجودت رنج می‌بره

لَیاْلی

07 Dec, 15:12


از اینجا قصه‌ی شروع مسیر کاریم رو کوتاه و سر بسته گفتم
دیدم بیشتر از ۲۰۰ بار فوروارد شده
از وویس‌های امروز هم خیلی استقبال کردید
به رسم اکثر مواقع وویس‌ها موقت تو کانالن
اگر می‌خواید از نکته‌هاشون استفاده کنید یا برای عزیزتون ارسال کنید، تو همین دو سه روز انجام بدید
پیشنهاد: برای دست به قلم شدن یا آشتی با کاغذ و قلم، نکته‌های مهم و جذاب وویس‌ها رو تو دفترچه با قلم و سبک خودتون یادداشت کنید. تو پیام ناشناس برام ارسال کنید، ببینم و بهتون فیدبک بدم.

https://t.me/HarfChatBot?start=59f7bc4ce2aa

لَیاْلی

07 Dec, 15:00


سلام شب بهشت✨️
از سال قبل صفحه‌ی اینستاگرامم رو بستم
شاید روزی برگشتم

لَیاْلی

07 Dec, 14:59


سلام عزیزم شبتون به خیر
بخشید شما پیج اینستاگرام دارین؟
اگه آره آیدی‌تون رو میدین؟

لَیاْلی

07 Dec, 13:12


نمی‌دونید چقدر دلم پاییزِ شیراز رو می‌خواد🥲💔
شیرازی‌ها جای من رو خالی کنید

لَیاْلی

07 Dec, 13:11


دلم میخواد برم حافظیه
اما تنها دوست ندارم
بیاید شیراز با هم بریم 😍🥲
یک تیر و دو نشان.

لَیاْلی

07 Dec, 13:03


سلام عزیزِ ندیده
ممنون از محبتتون✨️
کتاب #آیه‌های_جنون گوارای روحتون باشه🩵
بله. ۱۷ ساله بودم که آیه‌های جنون رو نوشتم. تو تابستونِ تموم شدن سال سوم دبیرستان و رهایی از امتحانات نهایی.
به امید دیدارتون🌸

لَیاْلی

07 Dec, 13:00


سلام لیلی خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمت حس میکنم دوست خیلی خوبی هستی برای دوستای نزدیکت خوش به حالشون
من تازگیا کتاب آیه های جنون رو تموم کردم و واقعا حسم به تو و کتابت نگفتنی و خاصه واقعا دوستش داشتم مرسی از قلم شیرینت ولی یک سوال توی ۱۷ سالگی نوشتی این‌کتاب رو اگر اره واقعا جای تحسین و آفرین داره

لَیاْلی

07 Dec, 12:56


خوشحالم که می‌تونم الهام‌ بخش باشم🪽
امیدوارم تو مسیرت خوب پیش بری و آرزوهات رو زندگی کنی. منم دوست دارم روزی همدیگه رو ببینیم🩷

لَیاْلی

07 Dec, 12:54


لیلی شما الگوی منی تو خیلی از چیزها.
خیلی دوست دارم ببینمتون:)

لَیاْلی

07 Dec, 12:31


برای پس‌انداز:

۱_بخشی از درآمد یا دریافتی هر ماهتون رو کنار بذارید. حداقل ۵ تا ۱۰ درصد. هر ماه این کار رو انجام بدید.
به مرور زمان پس انداز و نقدینگیتون زیاد می‌شه.

۲_سراغ سرمایه گذاری‌های کوچیک مثل خرید طلا برید تا از ارزش پولتون محافظت کنید. شده طلاهای ظریف بخرید. اگر برای سرمایه گذاری طلا می‌خرید به میزان اجرتش دقت کنید و کم اجرت‌ترین یا طلای آب شده تهیه کنید.

۳_سعی کنید هوشمندانه خرید کنید.
این به معنای خرید چیزهای ارزون و بی‌کیفیت نیست. یعنی از تخفیف‌ها استفاده کنید و لیست خریدی که الویت بندی شده، داشته باشید.
اینطوری می‌تونید بخشی از هزینه‌های ضروری رو به پس انداز اختصاص بدید.

۴_چیزی که مدام براش هزینه می‌کنید رو شناسایی و مدیریت کنید.
وقتی خرید و مصرفتون رو زیر نظر بگیرید، می‌بینید بعضی هزینه‌ها می‌تونن کمتر و مدیریت بشن. مثل هزینه‌ی شارژ، اینترنت، خوراکی، خوشگلی‌جات و لوازمی که ظاهرشون دلتون رو می‌بره و...
با مدیریت همین هزینه‌ها می‌تونید لیست هزینه‌های ضروری‌تون رو کامل‌تر و با کیفیت‌تر کنید یا برای دوره و یادگیری‌ای که شخصیت‌تون رو ارتقا بده صرف کنید.

برای شروع کار از علاقه‌ها و مهارت‌هایی که داری استفاده کن. مثل تدریس، تولید محتوا، ادمینی و...
راه‌های مختلف بهت کمک می‌کنن تجربه کسب کنی، ماهرتر بشی و مسیر اصلیت رو پیدا کنی‌.

لَیاْلی

07 Dec, 12:15


https://t.me/leilysoltaniii/3010

سلام ببخشید من الان ویس هایی که گذاشتید رو داشتم گوش میکردم
راجب این ویسی که از پس انداز صحبت میکنید میشه بیشتر توضیح بدید ماهم یادبگریم؟
من هم الان دانشجوی ترم پنج کارشناسی آموزش ابتدایی هستم
ولی خب همه پولم صرف ورزش و کلاس زبان و .. چیزهای اینجوری میشه
و خیلی هم نسبتا مشابه شما ادمی ام که سخته از پدرم پول بگیرم
دنبال این هم هستم که کار جدی توی حیطه های دیگه شروع کنم ولی نتونستم انتخاب کنم هنوز

لَیاْلی

23 Nov, 13:40


عزیزانم،
تا پنجم آذر به مناسبت هفته‌ی کتابخوانی و بلک فرایدی می‌تونید کتاب آیه‌‌های جنون رو با ۱۱۲ هزار تومان تخفیف سفارش بدید!

کتاب ۵۰۲ صفحه‌ست به قیمت ۲۷۵ تومان به علاوه‌ی ۳۰ تومان هزینه‌ی پست که مجموعا ۳۰۵ هزار تومان می‌شه
چاپ هشتم ۳۳۰ هزار تومانه به علاوه‌ی ۳۰ تومان هزینه‌ی پست که ۳۶۰ هزار تومان می‌شه
اما!
تو این چند روز می‌تونید با تخفیف چاپ هفتم کتاب رو به قیمت ۲۴۸ تومان و ارسال رایگان خریداری کنید💙
تعداد زیادی از این چاپ نمونده


برای سفارش به مریم جان پیام بدید👇🏻
@maryaarr

لَیاْلی

23 Nov, 11:11


دوستی و همنشینی‌ای که
تو را آزاد و خوشبت‌تر نکند،
اسارت است

لَیاْلی

22 Nov, 14:37


می‌تونید از طریق مریم جان کتاب آیه‌های جنون رو سفارش بدید، اشتراک کانال vip رو تهیه کنید و...

@maryaarr

تا پنجم آذر به مناسبت هفته‌ی کتابخوانی که گذشت و بلک فرایدی و این حرف‌ها کتاب آیه‌های جنون تخفیف ویژه و ارسال رایگان داره

لَیاْلی

22 Nov, 14:33


میشه لطفا بگید کتاب هاتون رو از کجا میتونیم تهیه کنیم؟

لَیاْلی

21 Nov, 18:17


اگه بودی بهت می‌گفتم ماشین رو روشن کن. سبد خوراکی و دوربین رو روی صندلی عقب بذار، دو سه روز به دل جاده بزنیم و مسیر و آدما رو تماشا کنیم

لَیاْلی

21 Nov, 07:08


دیشب بعد از ارسال این پیام بیهوش شدم.
تو سه روز پایانی آبان بیشتر از ۳۰ کیلومتر پیاده‌روی و محله‌های مختلف تهران رو گز کردم. دیدم، شنیدم، لمس کردم، لذت بردم، عکاسی کردم، یاد گرفتم و زندگی کردم.
مدت‌هاست به خودم قول دادم با تمام خستگی و شلوغی‌ها هرروز بنویسم و تمرین داشته باشم. شده به اندازه‌ی چند کلمه‌ی ساده.
بعضی روزها تو دفترم چند صفحه می‌نویسم و روزهایی که خسته‌ترم چند پاراگراف بداهی نويسی می‌کنم یا چند کلمه‌ کنار هم ردیف. بعضی شب‌ها اینجا ارسالشون می‌کنم تا جلوی زبون دراز کمال‌گرایی رو بگیرم.
تا می‌تونم به اندازه‌ی توان و انرژیم تلاش و تمرین و قدِ خودم و توانایی‌هام رو بلندتر می‌کنم🤍

لَیاْلی

20 Nov, 21:39


اگه بودی غم‌هاتو می‌بوسیدم تا کمتر دردت بگیره

لَیاْلی

20 Nov, 21:31


اگه بودی می‌رفتیم خیابون‌های نم خورده و بی‌عابرِ تهران رو گز می‌کردیم

لَیاْلی

19 Nov, 08:00


در آیینه که را می‌بینی؟
خودت یا غمی که ساختند؟

لَیاْلی

18 Nov, 21:21


تو هم زیر باران
کوچه به کوچه می‌گردی
تا به دست‌های هم برسیم؟

لَیاْلی

17 Nov, 21:43


حین همه‌ی این کارها فکر می‌کردم چیه این دلتنگی؟
و چقدر قشنگه که کسی رو داشته باشی که اینطور دلتنگش بشی.
شاید اگه من و این دخترِ قشنگ که از آدم حسابی‌های زندگیم و رفیق‌ترین دوست منه، از هم دور نبودیم انقدر قدر همدیگه و لحظه‌هایی که کنار هم هستیم رو نمی‌دونستیم❤️

لَیاْلی

17 Nov, 21:41


خسته از سرماخوردگی و نوشتن، قبل از اینکه خواب چشم‌هام رو ببره، لباس‌هام رو اتو زدم، کیفم رو چیدم، عطری که خودش بهم هدیه داده رو برای صبح روی میز گذاشتم. حتی تخم‌ مرغ‌هایی که برای صبحانه می‌خوام آبپز کنم رو تو ظرف روی گاز گذاشتم که فردا همه‌ی کارها تند پیش بره و زودتر به دیدنش برسم

لَیاْلی

16 Nov, 21:36


بداهه نویسی نیمه شب با گوش دادن به قطعه‌ی دلم گرفته از علیرضا قربانی
زمان صرف شده هفت دقیقه

لَیاْلی

16 Nov, 21:31


پشت پنجره ایستاده بود. خیره به سوسوی چراغ‌‌های شهر که تاریکی شب را تسکین می‌دادند.
اما زور کدام شمع به تاریکی اقیانوس می‌رسید؟ حکایت این روشنایی کوچک در آسمان شب، حکایت شمع و عمق اقیانوس بود.
صدایِ خوش علیرضا قربانی از هدفون دور گردنش بیرون می‌زد و سکوت خانه را خوش نوا می‌کرد.
روی شیشه تصویر کم رنگ کالبدش نقش بسته و رد بخارِ فنجان قهوه نشسته بود.
به چشم‌هایش خیره شد.
جایی خوانده بود چشم‌ها دریچه‌ی قلب‌اند ولی او عقیده داشت چشم‌ها پنجره‌ی روح‌اند.
اگر می‌خواهی روح کسی را ببینی، باید چشم‌هایش را تماشا کنی تا هرچه هست را ببینی.
آدمی هرچه غم، هرچه شادی، هرچه سپیدی و سیاهی دارد در چشم‌هایش جا داده.
به چشم‌هایش دقیق‌تر شد. به آشفتگی و غمش. به پنجره‌ای که به خانه‌ی دلش باز می‌شد.
قربانی با حرارت گفت: رسولِ کوچکِ خوبم،
رسولِ کوچکِ خوبم،
تبر به دوش به پا خیز
پنجره را باز کرد. باد به صورتش کوبید. لای موهای سیاهش رفت و موج موهایش را بلند کرد. آسمان عطرِ باران داشت. فنجان قهوه را کنار گذاشت و تنش را به باد سرد آبان سپرد. تبرش را برای شکستن و شکسته شدن برداشت. منتظر باران بود تا بتابد و سیاهی‌اش را بشورد‌.

لیلی سلطانی

لَیاْلی

11 Nov, 09:06


بله عزیزم چرا نشه. تا زمان آزمون باکیفیت و حوصله منابع گرایش موردنظرتون رو بخونید و سؤالات آزمون‌های قبلی رو بررسی کنید

لَیاْلی

11 Nov, 09:04


کارشناسی روان‌شناسی خوندم و قصدم برای ارشد ادبیاته.
بنظرتون می‌شه(:؟
میترسم چون پایه‌م ادبیات نبوده.
شما که خوندید راهنمایی می‌کنید؟

لَیاْلی

11 Nov, 08:52


سلام عزیزم. اول با دانشجوهای رشته‌ی مدنظرم صحبت کردم، بعد با اساتید رشته.
از تراپیست هم سوال می‌پرسم. و در کنارش مشورت گرفتن از مشاورهای تحصیلی

لَیاْلی

11 Nov, 08:50


سلام لیلی. شما چطور منابع ارشد رو پیدا میکنید؟ منم کمال‌گرام دست ازم بر نمیداره برای منابعش... کلافم، رشته کارشناسیم غیر مرتبطه.

لَیاْلی

11 Nov, 08:23


چون امروز تولد نویسنده‌ی روسیِ محبوبمه. نویسنده‌ای که پیوند نزدیکی با تمامیتِ انسان داره

لَیاْلی

11 Nov, 07:35


مثلا اولین خوابی که دیدم این بود که دانشگاه شهید بهشتی قبول شدم و دارم به این شکل اشک می‌ریزم😭 که نه! من شهید بهشتی نمی‌رم😐 کم مونده بود تو خواب از دست برم

لَیاْلی

11 Nov, 07:31


چند شب قبل داشتیم با صونا صحبت می‌کردیم. به بحث بی‌نقص‌گرایی و کمال‌گرایی رسیدیم. گفتم از معدود چیزهایی که هنوز تو کمال‌گرایی نتونستم بهش غلبه کنم درسه. اینطور که بالاخره امسال خودم رو راضی کردم برای کنکور ارشد ثبت نام کنم. از روزی که ثبت نام کردم دارم خواب کنکور می‌بینم و ورِ کمال‌گرام می‌گه ببین لیلی عزیز، باید حداقل دو سه سال هرروز عین چی درس می‌خوندی بعد کنکور ثبت نام می‌کردی. و من مدام دارم بهش می‌گم هرچی‌ام که بگی من سر جلسه‌ی کنکور می‌رم.

برای ما کنکوری‌های ارشد دعا کنید

لَیاْلی

10 Nov, 12:43


چون این آهنگ رضا یزدانی خیلی دوست داشتنی و مناسب پاییزه

لَیاْلی

10 Nov, 12:41


گز کردن پاییز بو کردن برگا
یک استکان چایی تو دل دل سرما

تعطیلی اخبار دنیا همین خونست
قهر تو آتیشه لبخندت آتش بس

@leilysoltaniii ✨️

لَیاْلی

09 Nov, 11:52


حالا که شما دارید تبلیغ می‌کنید من هم یه حمایت از محصولات ایرانی داشته باشم.
چند ساله روتین پوستیم با محصولات خارجیه. در کمترین حالت ممکن از محصولات خوب ترک یا کره‌ای استفاده می‌کنم.
سال قبل تو کنسرت آقای مهدی احمدوند تستر محصولات آریواوکی رو امتحان کردم. عاشق کرم آبرسان دست انبه و انگورشون شدم. الان همیشه همراهمن.
و چند هفته‌ست از فوم شستشوی صورت ویتالیر استفاده می‌کنم و راضی‌ام.
معرفی کردم از محصولات خوبی که تو ایران تولید می‌شه حمایت کنیم و خودمون رو دست کم نگیریم❤️

لَیاْلی

09 Nov, 11:43


هم اکنون وضعیت پیام ناشناس

لَیاْلی

09 Nov, 11:43


خدا شاهده اینم یه تبلیغ نیست ولی وقتی از ایده بوک کتاب می‌خری بهت یه بوک مارکم‌ میده:)🥹

لَیاْلی

09 Nov, 11:41


خدا شاهده که این یه تبلیغ نیست اما ادمینای ریشاپ خیلی مودبن و تشکر رو جواب میدن

لَیاْلی

09 Nov, 11:26


وقتی از آنلاین شاپی بابت پاسخگوییش تشکر می‌کنم و بدون واکنش فقط سین می‌زنه، انگار وارد مغازه‌ای شدم چیزی دیدم و خواستم برم از فروشنده تشکر و خداحافظی کردم به جای اینکه جواب بده، سرش رو پایین انداخته‌. حالا مثل چی؟ اللهُ اعلم

لَیاْلی

08 Nov, 22:14


اما عزیزِ من
دوست داشتنی که تو را بی‌رمق و ناتوان کند،
عشق نیست

لَیاْلی

08 Nov, 21:11


عطرِ باران در شهر پیچیده بود
خدا هم برای غم‌های او گریه می‌کرد...

لَیاْلی

08 Nov, 20:22


با توجه به رای و دغدغه‌ی شما، برای این کمپ کتاب آموزشی سواد رابطه‌ی عاطفی‌ای انتخاب کردم که هم برای عزیزانی که در رابطه نیستن و هم عزیزانی که تو رابطه هستن مناسب باشه و کنارش کتاب داستانی مکمل و روان
خوشحالم تو همین یکی دو ساعت استقبال کردید و جمع‌مون برای رشد داره جمع می‌شه🥰📚🌱

لَیاْلی

08 Nov, 18:40


دعوتید به کمپ ویژه و هیجان‌انگیز کتاب📚

برای اولین‌بار ثبت‌نام کمپ کتاب با شرایط ویژه و استثنایی شروع شده


پاییز رو با شیرینی این کتاب‌ها زیبا و رشد می‌کنیم:

📓چراغ هارا من خاموش می‌کنم
✍🏻اثر خانم زویا پیرزاد

📓محکم در آغوشم بگیر
✍🏻اثر دکتر سو جانسون

💌علاوه بر خوندن و تحلیل این آثار زیبا و ارزشمند آموزش نقد و تحلیل تخصصی، صحبت درمورد نکات روانشناسی کتاب دوم که در حیطه‌ی سواد عاطفی هست و پرداختن تخصصی به موضوعات کتاب رو داریم.


توی کمپ کتاب همراه لیلی سلطانی هستید.
‌°نویسنده
°مدرس داستان‌نویسی
°دانش‌آموخته‌ی زبان و ادبیات فارسی


💰هزینه این کمپ ۵٠٠هزارتومان هست.

اما با تخفیف و شیرینی اولین برگزاری کمپ‌ هزینه برای این دوره فقط ٣۵٠هزارتومانه.

راستی! برای عزیزانی که در ٢۴ساعت اول ثبت‌نامشون رو نهایی کنن تخفیف ویژه‌تری داریم و می‌تونن تنها با ٢٩٨هزارتومان در دوره شرکت کنن.

🌱همه‌ی شما عزیزان با هر رده‌سنی می‌تونید تو کمپ شرکت کنید. مشتاقانه منتظر حضور گرمتون هستیم.
بودجه بندی کمپ سبکه. تو حدود دو ماه کتاب‌ها رو می‌خونیم که راحت و با دقت کنار هم پیش بریم


👇🏻برای ثبت‌نام به مریم‌جان پیام بدید:
@maryaarr

لَیاْلی

24 Oct, 20:31


چه خیری دارد غربت؟
وقتی وطنت آغوشِ من است


لیلی سلطانی

لَیاْلی

24 Oct, 19:48


نام اثر: وایسا وایسا، کجا؟!

لَیاْلی

24 Oct, 08:50


_ اگه خیلیا می‌فهمیدن باید خودشون اشتباهاتشونو جبران کنن، آدما انقدر از هم دور نمی‌شدن. انقدر دلخوریاشون عمیق نمی‌شد. انقدر دنیا سرد نمی‌شد.
مهتاب سر تکان داد. رایحه که بغضش را دید، دستش را دور تنش پیچید و سرش را به سینه چسباند.
مهتاب طاقت نیاورد و هق‌هق کرد. رایحه سرش را نوازش کرد و زمزمه: گریه کن عزیزم. گریه کن. اشک نعمت بزرگیه. دلو صاف می‌کنه. غمو می‌شوره. نمی‌ذاره گرد و غبار رو طاقچه‌ی دلت بشینه. نمی‌ذاره قلبت بترکه. اشک نعمته مهتاب، نعمت!

رمان #رایحه‌ی_محراب | لیلی سلطانی

لَیاْلی

24 Oct, 06:01


سلام عزیزِ خوش سلیقه‌
قلب براتون🩷

#آیه‌های_جنون

لَیاْلی

24 Oct, 06:00


سلام به خالق آیه های جنون(^-^)
معمولا با هایلایت زیر جمله های مورد علاقم داخل کتاب خط میکشم ولی حقیقتا دلم نیومد برگه های حریری آیه های جنون رو هایلایتی کنم و یه دفترچه ی گلی مخصوص جمله هایی که به قلبم میشینه و دلم میخواد برای خودم ثبتشون کنم خریدم :)

لَیاْلی

23 Oct, 15:05


بادِ خنک، صدای رقص برگ‌ها با هوهوی باد، گرمای لیوان چایی زعفرونی و عطر هلِ کلوچه می‌شه پاییزِ مطلوب

لَیاْلی

23 Oct, 13:17


سلام و عشق
این چند روز همینطور پیام از طرف بچه‌های کانال vip میاد و قلب من نور گیره💚✨️
#رایحه‌ی_محراب

لَیاْلی

23 Oct, 13:15


سلام و نور:)
راستش من نمی‌دونم چطوری تشکر کنم،چی بگم اصلا؟!
اون موقع‌ها که رایحه‌ی محراب رو خوندم دوباره پیدا کردم خودم رو،دوباره خدا رو تو وجود خودم پیدا کردم و این مدت...نمی‌دونم چیشده بود اما جا زده بودم؛خیلی خسته بودم،خیلی زیاد!
دوباره شروع کردم به خوندنش،راستش رو بخواید من این بار پا به پای رایحه رشد کردم،این بار پا به پای رایحه عاشق خدا شدم و هر بار بیشتر عشقش رو کشف کردم؛جون گرفتم لیلی بانو،پاهام جون گرفتن،قلبم تپش گرفته،نور به چشمام برگشته و امید روحم رو زنده کرده‌.
به حق ضامن آهو خیر ببینید تو زندگی؛فقط همین رو دارم بگم♡

لَیاْلی

23 Oct, 10:37


رنگ‌ها؛
الوان، آنچه حالِ آدمی را نشان می‌دهد

لَیاْلی

22 Oct, 08:56


سلام عزیزانم روز بهشت
دوره‌ی دوم تخفیف ویژه‌ی اشتراک کانال vip از امروز تا جمعه بازه
برای تهیه‌ی اشتراک و مطالعه‌ی رمان رایحه‌ی محراب به مریم جان پیام بدید👇🏻
@mimssaad

لَیاْلی

21 Oct, 12:39


چند بیت شعر و جرعه‌ای قهوه
روز من را می‌سازد

لَیاْلی

19 Oct, 14:39


گفت با ربان دسته گل‌هایی که برام خریده چی کار کنم؟
گفتم اتوشون کن و موهات رو باهاشون ببند. مخصوصا وقتی پیش خودشی

لَیاْلی

18 Oct, 17:26


گفت: جواب این همه محبتو ملاحظه رو نگرفتم. اشتباه کردم.
گفتم: اشتباه نکردی. شاید آدمای اشتباه انتخاب کردی.

لَیاْلی

18 Oct, 12:46


محراب گفت: تو سه تا چیز چای تردید نیست
اگه توشون تردید باشه مفت نمی‌ارزن.
پرسیدم: چه چیزایی؟
_ ایمان، آرمان عشق.

از رمان رایحه‌ی محراب | لیلی سلطانی

لَیاْلی

17 Oct, 14:01


هفته‌ی قبل بعد از روزها درگیر کار و درس بودن، به رسم قدیم رفتیم غذای غیر ایرانی امتحان کردیم تا جریان زندگی برامون نو نوار بشه
زیر نگاه یانگوم و BTS چاپستیک دست گرفتیم و نمک گیر بچه‌های سئول شدیم

از مهرِ ۱۴۰۳ | غذاخوری کره‌ای فینگرطوری

لَیاْلی

17 Oct, 07:32


میزان عزیز بودن آیه که از روز اول می‌خواید مرتب نگهش دارید🩵
#آیه‌های_جنون

لَیاْلی

17 Oct, 07:30


وآیه های آبی🩵

لَیاْلی

16 Oct, 15:36


سری اول فیلم قوی‌تره. سری دوم کمی تکراری به نظر می‌رسه اما اشاره‌ی جالبی به سیستم تمامیت خواه و برخورد سیستم با کسانی که پیروی نمی‌کنن یا می‌خوان شرایط رو تغییر بدن داره.

لَیاْلی

16 Oct, 15:30


#فیلم سینمایی The Platform یک اثر نمادین از ناعدالتی، رقابت ناسالم، حرص و طمع، عدم وجود همبستگی جمعی، حس قدرت و بقا در انسان هست.
داستان از ناعدالتی توزیع منابع بین یک خُرده اجتماع (زندانی‌های گودال) شروع می‌شه و نشون می‌ده آدم‌ها در طبقه و شرایط متفاوت چه واکنشی نسبت به چالش‌های فردی و جمعی نشون می‌دن.

لَیاْلی

16 Oct, 12:53


می‌گفت: وقتی به این باور برسی نظر دیگران درموردت بیشتر از اینکه درباره‌ی تو باشه، درمورد خودشونه، دیگه از نظراتشون ناراحت نمی‌شی.

لَیاْلی

15 Oct, 14:35


همراه‌های خوش سلیقه‌ی من🩵☁️
#آیه‌های_جنون

لَیاْلی

15 Oct, 14:34


غروب پاییز باشه
شکلات داغ باشه
با آیه‌های جنون :)💙☁️
و البته تلفیق بخاری و سرماخوردگی

لَیاْلی

15 Oct, 09:28


گوارای روحتون باشه✨️
می‌دونستید فقط عزیزانی که این چند روز اشتراک رو تهیه می‌کنن می‌تونن رایحه‌ی محراب رو مطالعه کنن؟
بعد از این مدت تا زمانی که رایحه‌ی محراب روی کاناله عضوگیری بسته می‌شه

1,786

subscribers

604

photos

58

videos