Kozhir" @kozhir_edu Channel on Telegram

Kozhir"

@kozhir_edu


پس از ۳ سال ||| دانشجوی پزشکی

"به یاد جای سبز یادگاران از دست رفته
به امید شما که جای سبز اونا رو محکم کنید"

Kozhir (Persian)

با خوشائی ما به شما کانال تلگرام "kozhir_edu" را معرفی می‌کنیم. این کانال توسط یک دانشجوی پزشکی به نام Kozhir ایجاد شده است. پس از سه سال فعالیت، او تصمیم گرفته است تا تجربیات، دانش و یادگیری‌های خود را با سایر دانشجویان پزشکی به اشتراک بگذارد. وی با اشتراک داستان‌های زندگی و تجربیات خود، از شما دعوت می‌کند تا همراه او در این مسیر پر از چالش‌ها و دغدغه‌های دانشجویی باشید

در این کانال شما با نقل قائل از جاذبه‌های شهری، نکات و توصیه‌های مفید برای یک دانشجوی پزشکی و همچنین اطلاعات مفید و معتبر در زمینه پزشکی روبرو خواهید شد. همچنین از امکانات و قابلیت‌های ربات @Kozhirr_bot این کانال برای بهبود تجربه‌ی شما از مطالب آموزشی استفاده کنید. با پیوستن به این کانال، می‌توانید از تجربیات ارزشمند Kozhir استفاده کرده و به بهبود دانش و مهارت‌های خود در حوزه پزشکی بپردازید. پس از سه سال فعالیت، Kozhir منتظر حضور شما در کانال خود است تا با تبادل اطلاعات و تجربیات، همگام شوید در راه بهبود دانش و توانایی‌های پزشکی خود.

Kozhir"

13 Feb, 07:58


تحلیل شیمی آزمون امروز"
تحلیل توسط امیرحسین،دانشجوی علوم پزشکی بجنورد انجام شده.

Kozhir"

12 Feb, 17:30


فردا چهار آزمون در چنل برگزار خواهد شد"

🔘ساعت ۸ تا ۹ صبح »» زیست (بودجه :
فصل ۶ دوازدهم )

🔘ساعت ۹ تا ۱۰ صبح »» شیمی (بودجه :
فصل ۳ دوازدهم و ۲ یازدهم )

🔘ساعت ۱۰ تا ۱۱ ظهر »» فیزیک (بودجه : نوسان و موج )

🔘ساعت ۱۱ تا ۱۲ ظهر »» ریاضی (بودجه : کاربرد مشتق )

بسته به خونده هاتون در هر کدوم از این آزمونها میتونید شرکت کنید؛
سوالات آزمون‌ها،سوالات خوب آزمون های مختلفه که توسط خودم سلکت شده‌اند.

خوب بخونید🌱

لینک چنل برگزاری آزمون در وبلایت:

https://weblite.me/+Bcx0DJ20iPevnVmx

Kozhir"

05 Feb, 23:35


هیچوقت دیدن یک مصاحبه رو پیشنهاد نکردم!
ولی این مصاحبه رو ببینید و درمورد جمله هایی که رضا علیپور بهش اشاره میکنه فکر کنید..

| 32:20 | اجبار..
کلمه که در متن های زیادی که نوشتم، بهش اشاره کردم.
یه جا خوندم نوشته بود:
اجباری که بر خود تحمیل می‌کنیم، اگر از جنس عشق به رشد نباشد، بندی نامرئی است که روح را فرسوده می‌کند؛

Kozhir"

28 Dec, 02:26


سال سوم برق اتاق من همیشه روشن بود؛
بعد رو به روی اتاق من خونه ی همسایه میشد که دقیقا نور اتاق میزد تو اتاقای اونا و کامل روشن میشد..
همسایه یه بار پرسید چیکار میکنی پسر؟
گفتم درس میخونم!
گفت بخون
بخون که بعضی وقتا دفعه بعدی وجود نداره...!!
نه فقط در درس خوندنِ تو بلکه در هر فرصتی که برات ارزشمنده و معنا داره،از اون فرصت درست استفاده نکنی،صدق میکنه؛
گذشت..
وقتی نتایج اومد
دیدمش!
گفتم راست گفتی آقای امینی،واقعا دفعه ی بعدی وجود نداره!
اینکه بدونی خبری از دفعه ی بعدی نیست میشه گفت به درکِ خوبی از چنین مسیری رسیدی!

Kozhir"

16 Dec, 15:17


طبق پیشرویِ جانوریمون جزوه ی یک تا نه عملا تموم شده و یک دور جانوری خونده شده؛
از جزوه ی نهم تا شانزدهم که من عملا با کلمه ی "جزوه" بهش اشاره کردم،ویدیو بوده و دقیقا با ویدیو جزوه اول تا نهم مرور میشه!
الان آزمونایی که مونده و میخوام ازتون بگیرم به ترتیب:
آزمون جانوری دهم
آزمون جانوری یازدهم
و آزمون جامع جانوری هستش؛
آزمون اول رو فردا در تایم ۷ تا ۸ شب و آزمون دوم و سوم رو به ترتیب در روز پنجشنبه و جمعه(در همون تایم) ازتون میگیرم؛
روتینِ بعدیمون که گیاهی هستش از شنبه شروع میشه و برنامه ی اون هم آخر هفته در چنل قرار میگیره.

Kozhir"

15 Dec, 12:46


"و نوری در دل من بود که به
دردناک‌ترین لحظه ی شکستن نزدیک بود،
ولی خاموش نشد"

Kozhir"

08 Dec, 16:54


یک موضوع که خیلی مهمه اینکه تعداد زیادی این پیام رو دیدن و نفرات کمی شرکت کردن.
اختیار دستِ خودتونه؛
موضوعی که مهمه اینکه در کل فرض کنیم آزمونی که فردی به اسم کوژیر میذاره به درد نمیخوره!
اصلا فرض بگیریم کاری که کوژیر انجام میده باز به درد نمیخوره!
من اصلِ صحبت‌ام اینه،شما چرا برای یکبار هم که شده وقتی در یک فضای عمومی اعلام کردن که بیاید پرونده ی جانوری رو برای اولین و آخرین بار خیلی خوب ببندید و بعدش روی بخشای دیگه ی زیست تمرکز کنید،نمیاید انجامش بدید!
همین کار رو به صورت پولی انجام بدم بهتر قدرِ عمر و فرصت و زمانتون رو میدونید؟!

Kozhir"

07 Dec, 02:03


آزمون های روز پنجشنبه ( ۲۹ آذر ) و چهارشنبه ( ۲۱ آذر ) در وبلایت برگزار خواهد شد که قالب فایل و سوالات رو رو خودم براتون آماده میکنم.
سوالات این آزمونا بهترین سوالات آزمونای اخیر و پارسال هستن.

Kozhir"

07 Dec, 02:00


این روتین باید به چه صورت دیده بشه؟!
"هر شب یک ساعت بهش اختصاص بدید"
در هفته ی اول جزوات اول تا نهم
باید تموم بشه
یعنی روز شنبه تا چهارشنبه هر روز یک جزوه خونده میشه!
روز پنجشنبه و جمعه هر روز دو جزوه!
در هفته ی دوم؛
از روز شنبه تا تا دوشنبه هر روز دو جزوه (البته از جلسه ی دهم وارد روند ویدیویی میشه) رو باید تموم کنید و روز سه شنبه جلسه ی شونزدهم تموم میشه.
من هر دو روز یکبار طبق جلساتی که خوندید در قالب یک آزمون ۱۰ سواله در ساعت ۷ تا ۸ شب میام ازتون آزمون جانوری رو میگیرم.
پس؛
آزمونایی که گرفته میشه در چه روزایی هستش؟!
یکشنبه ۱۸ آذر
سه شنبه ۲۰ آذر
پنجشنبه ۲۲ آذر
شنبه ۲۴ آذر
دوشنبه ۲۶ آذر
چهارشنبه ۲۸ آذر
و جمعه ۳۰ آذر

Kozhir"

07 Dec, 01:55


روتین زیستی که برای دو هفته ای که در اختیار دارید،در نظر گرفتم روتین جانوری خواهد بود.
این روتین هر شب یک ساعت براش وقت میذارید که جمعا ۱۴ ساعت میشه؛
جزوات جانوری(در چنل یوحنا):
جزوه ی اول
جزوه ی دوم
جزوه ی سوم
جزوه ی چهارم
جزوه ی پنجم
جزوه ی ششم
جزوه ی هفتم
جزوه ی هشتم
جزوه ی نهم
جزوه ی دهم
جزوه ی یازدهم
جزوه ی دوازدهم
جزوه ی سیزدهم
جزوه ی چهاردهم
جزوه ی پونزدهم
جزوه ی شونزدهم

Kozhir"

07 Dec, 01:40


راهبرد چیده شده برای دو هفته ی پیشِ‌رو
"شیمی"

Kozhir"

07 Dec, 01:39


راهبرد چیده شده برای دو هفته ی پیشِ‌رو
"زیست"

Kozhir"

05 Dec, 21:06


در این بُعدِ مقایسه کردن بیشتر ادامه بدیم..
یک سوال ازت دارم؛
واقعا چی تو رو مجبور کرده که خودتو با دیگران بسنجی؟
ما تو دنیایی زندگی می‌کنیم که هر لحظه‌اش ما رو به رقابت دعوت می‌کنه. از لحظه‌ای که چشم باز می‌کنی، باید خودتو با بقیه مقایسه کنی. ولی واقعیت اینه که این مقایسه‌ها فقط باعث می‌شه از خودت دور بشی. به قول صادق هدایت:
همیشه فکر می‌کنیم که دیگران خوشبخت‌تر از ما هستند. اما این فقط یک توهم است. هر کسی دردهای خودش را دارد، فقط نوع دردها فرق می‌کند.
متوجه میشی؟
اون آدمی که تو بهش نگاه می‌کنی و حس می‌کنی داره ازت جلو می‌زنه، اونم یه جایی تو زندگیش گیر کرده، فقط تو نمی‌بینیش. تو داری مقایسه‌ای انجام می‌دی که فقط سطح ظاهری رو می‌بینی، نه عمق ماجرا رو.
مشکل اینجاست که این مقایسه‌ها ما رو از خودمون جدا می‌کنه. هر بار که خودتو با بقیه می‌سنجی، انگار داری خودتو با یه مترِ اشتباه اندازه می‌گیری.
چرا؟
چون تو زندگی،هر آدمی مسیر خودش رو داره. هر کسی سرعت خودش رو داره.تو شاید الان جایی باشی که داری کند میری، ولی این کند رفتن، بخشی از مسیره.
مولانا می‌گه:
«این جهان کوه است و فعلِ ما ندا،
سوی ما آید نداها را صدا»
یعنی هر چیزی که به دنیا بدی، همون بهت برمی‌گرده. اگه دائما با حسرت و مقایسه به دنیا نگاه کنی، جز حسرت چیزی گیرت نمیاد. ولی اگه فقط بگی این مسیر منِ شاید سخت باشه، شاید طول بکشه، ولی مسیر منه، همون می‌شه صدای برگشتی که بهت میاد.
حالا اینو بدون تو توی یه شرایطی هستی که بقیه همون بُعد مقایسه‌ای رو دارن تجربه می‌کنن.
یعنی همون آدمی که تو فکر می‌کنی خیلی ازت جلوتره، شاید خودش داره تو ذهنش می‌گه چرا هنوز اینجا موندم؟چرا اون یکی از من بهتره؟ این چرخه مقایسه، تمومی نداره. هیچ‌وقت نمی‌رسه به جایی که بگی "خب، الان دیگه جلوتر از همه‌ام"
برای همین بهت پیشنهاد می‌کنم یه لحظه بایستی.
یه لحظه به این فکر کن که اصلا چرا خودتو تو این مسابقه مقایسه انداختی؟ واقعا این تویی که داری رقابت می‌کنی، یا یه صدای بیرونی تو گوشت می‌گه باید برنده بشی؟تو خودت کجای این ماجرایی؟
خیام هم یه چیزی می‌گه که اینجا بد نیست یادمون بیاد:
بر لوحِ نشان بودنی‌ها بوده‌ست
پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده‌ست
در روزِ ازل هر آنچه بایست بداد
غم خوردن و کوشیدن ما بیهوده‌ست.
خیلی حرف بزرگیه.
یعنی شاید یه چیزهایی تو دست ما نباشه! شاید ما نمی‌تونیم همه‌چیز رو تو این مقایسه‌های بی‌پایان حل کنیم!
شاید فقط باید تمرکز کنیم روی چیزی که ما می‌تونیم کنترل کنیم.روی تلاش خودمون، نه نتیجه‌ای که دیگران می‌گیرن یا نگرفتن.
پس؛
فردا، وقتی سر آزمون نشستی، اینو با خودت تکرار کن:
این لحظه، مسیر منه. شاید کوچیک باشه، شاید سخت باشه، ولی مال منه.نیازی ندارم با کسی مقایسه‌اش کنم. من فقط می‌خوام بهتر از دیروزم باشم و بدون، اگه همین یه جمله رو واقعا باور کنی، از یه چرخه بی‌پایان فرار کردی. چرخه‌ای که خیلی‌ها توش گیر می‌افتن و عمرشون رو از دست می‌دن.

Kozhir"

05 Dec, 20:55


یک موضوع الان ممکنه باعث این شده باشه که مرتب در طول روز توی فکر باشید و بابتش استرس داشته باشید؛
اونم ذهنیتِ "مقایسه کردن" هستش.
کسایی که خیلی درگیر این موضوع میشن میتونن از کسایی باشن که تا الان پیشروی داشتن ولی از پیشرویشون راضی نبودن!
به چه دلیل؟
فاصله ی مروریشون زیاد بوده
با خودشون صادق نبودن و عملا تلاششون صادقانه نبوده
استراتژی و راهبردی که داشتن اشتباه بوده و الان به اشتباهاتشون پی بردن!
دسته ی دیگه میتونه کسایی باشن که دست و پا شکسته خوندن!
دسته ی دیگه ای میتونه افرادی باشن که تازه شروع به جدی خوندن کردن و عملا تصمیمشون اینه اینبار نسبت به برنامه و راهبردی که دارن متعهد و مسئولیت پذیر باشن.
جدا از اینکه اصلا فاز مقایسه کردن میتونه چقدر از نظر بُعد روانی بهتون آسیب بزنه،من میگم میتونیم دیدگاهمون رو نسبت به این موضوع تغییر بدیم؛
اینکه میشینی و خودت رو با دوستت یا همکلاسیت که وضعیتش الان از تو بهتره مقایسه میکنی هیچ فایده ای برات نداره
این مسیر،مسیر یک روز و دو روز و چند ماهه نیست!
این مسیر،مسیریه که باید تا لحظه ی آخر،یعنی تا زمانی که از حوزه میای بیرون تلاش کنی که اون چیزی رو که میخوای بهش برسی و بعدش بیای بیرون!
پس اینکه با افرادی با شرایط بهتر خودت رو مقایسه کنی بی معناست!
چطور میدونی اون شخصی که داری الان خودت رو باهاش مقایسه میکنی تا لحظه ی آخر خوب ادامه میده؟!
چطور میدونی اون چه مشکلاتی داره و داره با چه شرایطی تلاش میکنه؟!
کسی که از الان با هر شرایطی که داره اون جدیت رو داشته باشه و از نظر روحی و روانی خودش رو مدیریت کنه قطعا در اردیبهشت ماه شرایط خیلی خوبی داره.
پس از فاز مقایسه کردن بیاید بیرون!
هیچ نتیجه ای نداشته و نداره و نخواهد داشت جز اینکه باعث میشه از خودتون و درس خوندنتون زده بشید!
چون مرتب خودتون رو موردِ نقد (به اشتباه) قرار میدید و باعث میشید که از مسیر اصلی و درست خارج بشید.

Kozhir"

18 Nov, 02:57


یه بار به درخت فکر کردی؟ نه اون‌طور که همه می‌گن، که ریشه‌اش تو خاکه و شاخه‌هاش سمت آسمون. نه، ساده‌تر از اینا. این که چطور توی هر فصل، توی هر شرایطی، یه کار می‌کنه؛
ادامه دادن!
بهار که می‌شه، دوباره سبز می‌شه، حتی اگه زمستون قبلش برف سنگین شاخه‌هاشو شکسته باشه. تابستون، میوه می‌ده، بدون این‌که از کسی تشکر بخواد. پاییز که می‌رسه، برگاشو می‌ریزه، آروم، انگار داره آماده می‌شه برای خواب. و زمستون؟ خب، زمستون فقط سکوت می‌کنه، صبر می‌کنه.
زندگی ما هم یه جورایی همین‌طوره. گاهی سبزی، گاهی میوه می‌دی، گاهی می‌ریزی، و گاهی فقط صبر می‌کنی. ولی مهم اینه که هر فصل، هر اتفاق، یه بخشی از تو رو کامل‌تر می‌کنه.
حالا فکر کن اگه درختی تصمیم می‌گرفت وسط زمستون بگه:"من دیگه ادامه نمی‌دم. این برف خیلی سنگینه."
چی می‌شد؟
هیچ‌وقت به بهار نمی‌رسید.
برای همین، تو هم هر وقت خسته شدی، هر وقت حس کردی دیگه نمی‌تونی، به این فکر کن که بهارت هنوز نیومده. فصل‌ها عوض می‌شن، این قانون طبیعته. ولی اونی که دوام میاره، اونی که تو هر فصلی می‌ایسته، همونه که می‌فهمه زندگی، چیزی بیشتر از یه روز، یه ماه یا یه ساله.
پس بایست. مثل همون درخت. شاید الان برف سنگینی روی شونه‌هاته، ولی یادت باشه: این فقط یه فصله.

Kozhir"

18 Nov, 02:48


گاهی تلاش، نه برای رسیدن، که برای تغییر درونیه. تو هر بار که می‌جنگی، هر بار که می‌خوای از خستگی دست بکشی ولی باز ادامه می‌دی، داری چیزی رو توی خودت می‌سازی که هیچ‌کس نمی‌تونه ازت بگیره:قدرت تحمل زندگی.

احمد شاملو یه جایی می‌گه:"بهترین کاری که می‌توانی انجام بدهی، این است که حتی یک وجب از خاک این جهان را بهتر از آنچه تحویل گرفته‌ای، تحویل بدهی." و شاید همین باشه معنای تلاش. تو با هر قدمی که برمی‌داری، خودت و دنیای اطرافت رو بهتر می‌کنی، حتی اگه این بهبود کوچک باشه.

اما یه نکته هست:
تلاش هیچ‌وقت کامل نیست. تو هیچ‌وقت به نهایت نمی‌رسی. چون هر قدمی که جلو بری، یک قله‌ی تازه می‌بینی، یک هدف تازه. و شاید این خودش راز زندگیه: این که هیچ نقطه‌ای پایان نیست. تنها پایان واقعی اینه که دست از حرکت بکشی.
پس اگه خسته‌ای، اگه ناامیدی، این رو بدون که مهم‌ترین چیزی که امروز به دست آوردی، اون نتیجه‌ای که می‌خواستی نیست. چیزی که امروز ساختی، همون اراده‌ایه که حتی در سخت‌ترین لحظه‌ها هم جلو می‌بردت.
و اینو یادت باشه: دنیا همیشه تو رو تماشا می‌کنه، اما قضاوت نمی‌کنه. خودت قاضی خودتی. فقط مطمئن شو که وقتی به عقب نگاه می‌کنی، بتونی به خودت بگی:"من ادامه دادم. من تسلیم نشدم."

Kozhir"

18 Nov, 01:48


درسی سخت آموخته از زندگی؛
سخت آموخته!
خیلی وقت ها ، برای بُردن، باید سودای برد و باخت را از سر سر بیرون کرد. یعنی باید هم از اشتیاقِ بُردن دست کشید و هم از حسرت و ترسِ باختن..
تنها آن زمان است که مـیتوانی آنچنان که هستی بایستی، مبارزه کنی، بجنگی و پیروز بشوی.
ِخِرَد بالای بازی را ببینی و دریابی جهان که به که و چه به چه است.
اشتیاق پیروزی خوره ای بی صبر و کم طاقت
است.
تا افقی روشن...
پیش روی‌ات هست، پیش‌ات می برد و هر لحظه هیجان‌ات را بیشتر می کند. اما تا افق پیش روی‌ات تیره و تار می شود ، خیلی زود رنگ می‌بازد و بدل می‌شود به یأس و ترس!
آنگاه وحشتِ باختن به سراغت می آید. باز هم همانقدر هیجان زده ای اما این بار از اضطرابِ باختن!
پنج سال زندگیم این گونه گذشت.
باید خالی از اشتیاق و ترس به زمین رفت؛ با پذیرش هر نتیجه ای.
گذار عمر باید ، تا زندگانی شاید.
باید دل بُرید از امید بُردن و ترسِ باختن؛
آن وقت همهمه تشویق ها هیچ می شوند همانطور که تهديدها و خطرها حرف متناقضی است.
آدم برای بردن وارد مسابقه می شود، چطور می شود دست از سودای بردن بردارد؟
آدم تا سن و سالش کم است این را نمی فهمد.
اصلا نمی تواند بفهمد!
باید آنقدر ببرد و ببازد تا متوجه بشود بیرون از بُرد و باخت جایی هست که همیشه فرصتِ بهتر دیدن و آرام تر عمل کردن وجود دارد. آن وقت این همه تکان و ضربه و افت و خيز را تجربه نمی کند. آرام به میدان می آید...
گذر زمان تهدیدش نمی کند با هیجان بازی نمی کند و مي ايستد تا موقع مناسب و آنگاه حرکتش را انجام می دهد.
باز میگویم:
"گذار عمر باید تا زندگانی شاید"

کوژیر
صبحِ ۲۸ مرداد ۱۴۰۳

Kozhir"

16 Oct, 01:58


اما، این بزرگترین خفتیه که می‌تونی بهش تن بدی. چون لیاقت تو هیچ‌وقت "کم" نبوده. درس خوندن، تلاش کردن برای یه هدف بزرگ، نیاز به این داره که از این محدودیت‌ها فرار کنی. از این احساس که "همین کافیه" باید بگذری. چون اگه به کم قانع بشی، هیچ‌وقت نمی‌فهمی واقعاً چی از زندگی می‌خواستی.
تو به جای اینکه کم‌کم جلو بری، باید جرات داشته باشی تا هیچ رو قبول کنی. شاید بگی "هیچ"؟ چطور میشه هیچ رو قبول کرد؟ ولی راستش رو بخوای، هیچ یعنی همون جایی که همه چیز ازش شروع می‌شه. تو از صفر شروع می‌کنی، می‌دونی هیچ نداری، ولی اون هیچ رو با کم عوض نمی‌کنی. چرا؟ چون کم تو رو می‌کشه، تو رو خسته می‌کنه، ترسو می‌کنه، ولی هیچ؟ هیچ تو رو مجبور می‌کنه که دوباره از نو بسازی. از اول شروع کنی، و این بار محکم‌تر.
هیچ همون جاییه که آزادی واقعی توشه. چون وقتی چیزی نداری، دیگه چیزی برای از دست دادن هم نداری. از هیچ به بعد، هر چیزی که به دست میاری با ارزش‌تره. ولی اگه به کم قانع بشی، همیشه توی یه دایره‌ی تکراری گیر می‌کنی. هیچ‌وقت به جایی که واقعاً می‌خوای نمی‌رسی، چون دیگه باور نداری که می‌تونی بیشتر از اینو داشته باشی.
پس اگه قرار باشه به یکی بگم: "هیچ رو با کم عوض نکن"، یعنی این که به خودت خیانت نکن. یعنی این‌که خودت رو ارزون نفروش. هیچ یعنی آزادی، یعنی جرات این رو داشته باشی که بگی "من هنوز به اون چیزی که می‌خوام نرسیدم، ولی همین کافیه که بدونم از این "کم" بیشتر لیاقتشو دارم".

Kozhir"

16 Oct, 01:55


می‌دونی، تو دنیای تلاش برای هدف، بعضی وقتا همینه که آدم‌ها گیر می‌افتن. ما عادت می‌کنیم به کم. شاید فکر کنیم اون حداقل تلاشی که داریم انجام می‌دیم، کافیه. ولی واقعیت اینه که «کم» مثل یه تله‌ است. اولش شاید به نظر خوب بیاد؛ وقتی کم تلاش می‌کنی، به خودت می‌گی "حداقل دارم یه کاری می‌کنم". ولی بعد از یه مدت، اون کم، مثل یه زنجیر دور پاهات می‌پیچه. عادت می‌کنی بهش، وابسته می‌شی، و ترس از این پیدا می‌کنی که نکنه بیشتر از این نتونی.
ببین، کم مثل یه مسکن موقته. وقتی شروع می‌کنی به پذیرفتن کم، دیگه آروم‌آروم دست از بلندپروازی برمی‌داری. یه جورایی مثل اینه که خودت رو به یه چیزی فروختی، ولی به قیمت ارزون. و بدترین قسمتش اینه که وقتی به کم راضی شدی، کم‌کم از هیچ چیز دیگه‌ای انتظار نداری. از خودت انتظار بیشتر نداری، از زندگی‌ات هم همین‌طور. یه جور تسلیم شدن به جایی که الان هستی.
ولی باید بدونی که هیچ‌وقت نباید به کم قانع بشی. هیچ‌وقت نباید اجازه بدی که کم تو رو به زانو دربیاره. چرا؟ چون کم، همون چیزیه که تو رو ضعیف‌تر می‌کنه. وقتی به کم بسنده کنی، دیگه از خطر کردن می‌ترسی. کم اون قدر بهت می‌چسبه که جرات نمی‌کنی بیشتر بخوای. انگار داری به خودت می‌گی "من لیاقت بیشتر از اینو ندارم" یا "همینم از سرم زیاده".

Kozhir"

12 Oct, 07:48


بعضی وقت‌ها زندگی یه سوال ساده می‌پرسه. نه اون‌قدری پیچیده که جوابش رو ندونیم، اما نه اون‌قدری هم واضح که بی‌درنگ بگیم. مثلاً "چرا داری تلاش می‌کنی؟" 
خیلی راحت می‌گیم برای موفقیت، برای رسیدن به یه هدف بزرگ!
اما اگه یه لحظه بایستی و از خودت بپرسی که واقعاً چی شد که این مسیر رو انتخاب کردی، شاید اون لحظه‌ای که جواب رو پیدا می‌کنی، خودت هم تعجب کنی. شاید حتی متوجه بشی اصلاً هدفت رو یادت نیست. 
گاهی مسیر مهم‌تر از اون هدفه که یه روز برای خودت تعریف کردی.

یه روزی پسر قصاب از سگ‌شون گفت، یه سگ به اسم ناپلئون!
سگِ بیچاره هر روز کتک می‌خورد، هیچ‌وقت نفهمید چرا!نه جنگی رو بُرده بود، نه چیزی رو باخته بود. فقط توی زندگی‌اش گیر کرده بود. 
ما هم گاهی مثل همون ناپلئون قصابیم. یه روزایی کتک می‌خوریم از زندگی، خسته و گرسنه‌ایم، ولی باز به دویدن ادامه می‌دیم. فکر می‌کنیم داریم برای چیزی بزرگ می‌جنگیم. شاید گاهی بدون اینکه حتی بدونیم چرا. و وقتی یه روز به خودمون میایم، شاید بفهمیم اون‌قدر که فکر می‌کردیم، قهرمان قصه نبوده‌ایم.
اما این وسط یه چیز مهمه؛ 
اینکه حتی اگه ناپلئون زندگی تو، به گرسنگی مرده، حتی اگه بارها افتادی و دوباره بلند شدی، هنوز هم می‌تونی داستان خودت رو بنویسی. مهم نیست چقدر مسیرت سخت بوده یا چند بار شکستی. چیزی که مهمه، اون لحظه‌ایه که تصمیم می‌گیری دوباره بلند شی، نه برای اینکه یه قهرمان بشی، بلکه برای اینکه بفهمی مسیر چیه، برای اینکه خودت رو پیدا کنی.
گاهی سوال ساده زندگی، جواب پیچیده‌ای نداره. 
فقط باید ادامه بدی، حتی وقتی هیچ‌کس نمی‌دونه چرا!

Kozhir"

12 Oct, 05:48


بیاید چند محاسبه انجام بدیم..
برای محاسبه دقیق ساعات مطالعه از ۲۱ مهر تا پایان سال (۲۹ اسفند)، در اول باید کل روزهای باقی‌مونده رو حساب کنیم و بعد میانگین ساعت مطالعه روزانه رو برای اون مدت مشخص کنیم.
از ۲۱ مهر تا ۲۹ اسفند ۱۵۹ روز وقت داریم؛
اگر میانگین ساعت مطالعه روزانه‌ات ۱۰ ساعت باشه و این روند رو بدون وقفه و با ثبات تا پایان سال ادامه بدی، مجموع ساعات مطالعه تا ۲۹ اسفند می‌شه:
۱۰ ساعت × ۱۵۹ روز = ۱۵۹۰ ساعت

حالا بیایم ساعات مطالعه رو به‌صورت دقیق‌تر بررسی کنیم تا ببینیم چطور می‌تونی این ۱۵۹۰ ساعت رو بهینه کنی. فرض می‌کنیم که:
- ۷۰ درصد از زمان مطالعه باید به درس‌های اختصاصی بره.
- ۳۰ درصد باید به درس‌های عمومی اختصاص داده بشه.
مطالعه دروس اختصاصی:
۷۰ درصد از ۱۵۹۰ ساعت =۱۱۱۳ ساعت
با این مقدار ساعت، اگر میانگین ۵ درس اختصاصی داشته باشی،برای هر درس:
۱۱۱۳ ساعت ÷ ۵ درس = ۲۲۲.۶ ساعت برای هر درس اختصاصی در این ۱۵۹ روز.

مطالعه دروس عمومی:
۳۰ درصد از ۱۵۹۰ ساعت = ۴۷۷ ساعت
با ۴ درس عمومی (مثل ادبیات، دین و زندگی، عربی، زبان)، برای هر درس:
۴۷۷ ساعت ÷ ۴ درس = ۱۱۹.۲۵ ساعت برای هر درس عمومی در این ۱۵۹ روز.
محاسبه ساعت‌های استراحت و مرور:
استراحت و مرور بخش مهمی از فرآیند مطالعه هستن. بهتره هر روز حداقل ۳۰ دقیقه تا ۱ ساعت رو برای مرور درس‌های روز قبل بذاری. برای استراحت بین جلسات مطالعه هم، بعد از هر ۹۰ دقیقه مطالعه، یک استراحت کوتاه ۱۰-۱۵ دقیقه‌ای داشته باش تا بازدهی ذهنی‌ات حفظ بشه.

Kozhir"

12 Oct, 05:34


مهمترین بخش این فایل:

فکر کنید شما دو هفته از دست دادید و عقب افتادید و حداکثر 10 ساعت در روز مطالعه میکردید،یعنی:
10 ساعت × 14 روز »» 140 ساعت زمان از دست رفته
این 140 ساعت باید به هر صورتی که شده جبران بشه!
حالا،فرض کنید تا کنکور اردیبهشت تقریبا 200 روز مونده که اگه بیایم این 140 ساعت رو بین این 200 روز تقسیم کنیم که فشار رو کمتر کنیم،عملا میشه:

140 ساعت از دست رفته ÷ بر 200 روز »» 0/7 ساعت (یعنی 35 دقیقه در هر روز)

این رو برای کنکور تیرماه که تقریبا 256 روز باهاش فاصله داریم حساب کنیم،میشه 0/5 ساعت،یعنی تقریبا 50 دقیقه در هر روز.

شما حتی دو روز آخر هفته هم 12 ساعت مطالعه کنید عملا هر ماه 16  ساعت اضافه تر میتونید بخونید.
دقیقا به صورت 2 ساعت اضافه × 2 روز × 4 هفته »» 16 ساعت اضافی
پس میشه جبران کرد به شرطی که "عمل کنید"

Kozhir"

11 Oct, 14:37


یاسمن..

Kozhir"

11 Oct, 14:37


حدیث..

Kozhir"

11 Oct, 14:37


آیدا..

Kozhir"

11 Oct, 14:37


سپیده..

Kozhir"

11 Oct, 14:37


مبین..

Kozhir"

11 Oct, 09:19


مثلِ همیشه اگه نیاز به هم‌ صحبت داشتید من هستم.

Kozhir"

11 Oct, 09:16


نتایج نهایی اعلام شده
بخاطر حجم زیاد ورودی،قطعا سایت باگ داره!
https://my.sanjesh.org/AcceptancePoint/4

Kozhir"

02 Oct, 17:05


میدونید به این فکر میکردم که چقدر آدم میتونه نسبت به خودش و هدف‌اش متعهد باشه که ادامه داد.
هر بار شکست خورد!
هم از نظر درسی،هم از نظر عاطفی..
ولی ادامه داد.
این داستان ادامه دادن ها همیشه نتیجه ی خوب داده‌.
و این جدی بودنِ واقعیست.
جدی نسبت به خودت
زندگیت و آینده‌ات.
الان که اینارو گفتم خودتون رو با چیزی که گفتم مقایسه نکنید!
داستان سختیِ زندگی هر شخصی برای خودشه!
سختی برای هر شخصی معنای متفاوت داری
ولی هر کدومتون با هر سختی که پیش میاد، باز باید ادامه بدید.
درمورد این چیزی که گفتم غلط فکر نکنید.
اینکه میگم توی هر شرایطی،یعنی اول اون شرایطی که پیش اومده رو "بپذیر" و بعد بذارش کنار؛
و ادامه بده.

Kozhir"

02 Oct, 12:48


یا مرگه یا رسیدن..
بینِ این دو چیزی وجود نداره؛
یا صدِ خودت رو بذار یا برو کنار!
برو کنار قبل از اینکه کنارت بزنن.
برو کنار تا وقتت بیشتر از این هدر نره!
موضوع ساده‌‌ست..
حذف شدن خیلی راحت اتفاق میفته.
میگید دلم میخواد بخونم ولی نمیتونم بخونم!
الان از همه بپرسم میگید این آخرین بارمه..
آخرین فرصتی که میتونم به خودم بدم و آخرین باریه که میتونم تلاش کنم!
خب بنظرت کسی که برای آخرین بار میخواد تلاش کنه،اینطوری تلاش میکنه؟!
تفکرات بچگانه رو کنار بذارید.
اینقد توی این چنل و اون چنل نباشید
اینقد دیدگاه های مختلف شنیدی و میشنوی که خودت نمیدونی چیکار کنی!..
اینقد اینجا و اونجا نظر شنیدی که یادت رفته خودت کی هستی!
یه مشکلی پیش میاد تمام دنیا رو روی خودت می‌ریزی و خودت رو سرزنش میکنی!
چرا؟!
چه دلیلی داره؟!
انگار یادت رفته تنها کسی که باهات مهربونه،خودتی.
و وقتی این رو یادت بره متاسفانه واقعیت اینه که همیشه از دیدن نتیجه ی خوب به دور میمونی!
چون معلوم نیست برای کی تلاش میکنی!
انگار برای همه میخونی جز خودت،پس در نتیجه شکست میخوری.

Kozhir"

15 Sep, 12:37


"امسال باید دو چاپِ متفاوتِ زمین‌شناسی رو بخونید"
یعنی چی؟
اگه چاپ 403-404 با چاپ 402-403 زمین رو بررسی کنید،میبینید که خیلی با هم تفاوت دارن.
حالا کسی که میخواد ترمیم معدل انجام بده باید چاپ 403 رو برای امتحان نهایی یازدهم بخونه و چاپِ 402 رو هم باید برای کنکور بخونه.
دو کتاب زمین شناسی متفاوت که باید حواستون به هر دو تا باشه.
بعدِ تصویب این مصوبه،تنها موضوعی که هر روز بیشتر بهش پی میبریم،عدمِ آرامشه!

Kozhir"

13 Sep, 17:58


اینکه میبینید جزئیات رو با تاخیر میفرستم به این سبب هستش که ببینم چقدر استقبال میکنید.
وگرنه همه ی جزئیات رو میگم.
فقط این رو بدونید اگه کسی این مسیر رو براتون شفاف میکنه،ازش بهره ببرید
همینطوری رد نشید!
برای خودتون ارزش قائل بشید.
دستِ خودتون رو نگیرید،هیچکس!مطلقا هیچکس دستتون رو نخواهد گرفت.