🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴 @kitaphayattir Channel on Telegram

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

@kitaphayattir


Admin: @PouyaPana
کتاب خواندن نوعی سبک زندگیست. در این دنیای پوچ و تاریک به دو چیز علاقه دارم کتاب خواندن و سفر. سفر پول زیادی می‌خواد پس دیوانه‌وار کتاب می‌خوانم. شاید روزی دیوانه‌وار سفر کردم.
@KitapHayattir
@PouyaKetab
📚 تاریخ ایجاد کانال: 2016.01.01

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴 (Farsi)

کانال تلگرامی "🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴" توسط ادمین @PouyaPana اداره می‌شود. این کانال با هدف ترویج فرهنگ کتاب‌خوانی و اهمیت آن بر زندگی تاسیس شده است.
در جهانی پر از بی‌معنی و تاریک، کتاب‌خوانی و سفر دو عنصری هستند که اهمیت بالایی برای من دارند. همان طور که در توضیحات کانال ذکر شده، سفر نیاز به هزینه‌های زیادی دارد، اما کتاب‌خوانی به عنوان یک سبک زندگی، هزینه‌های کمتری دارد و همچنین ممکن است به مقصدی عمیق و دورتر از سفرهای معمولی برساند.
با عضویت در این کانال، شما به دنیایی از کتب و داستان‌های متنوع دسترسی خواهید داشت که به شما کمک می‌کنند تا ذهنتان را تنظیم کرده و دیدگاهتان را گسترش دهید.
@KitapHayattir و @PouyaKetab از کانال‌های مرتبط با این حوزه هستند که می‌توانید نیز به آن‌ها ملحق شوید.
بهترین شروع برای پیوستن به این کانال، تاریخ ایجاد آن است که به سال 2016 بازمی‌گردد و از آن زمان تاکنون فعالیت خود را ادامه داده است.

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

03 Jan, 12:34


یک‌بار پال از دیدن پسربچه‌ای که لب ترانسی چمباتمه زده بود به گریه افتاد‌. همان موقع دیدم که در واقع مادرش او را آن‌جا گذاشته تا دلسوزی و عذاب وجدان عابرین را برانگیزد و وادارشان کند که سر کیسه را شل کنند. من برخلاف پال نه تنها بچه‌ی بیچاره‌ای می‌دیدم که مادر حریصش به شکل شرم‌آوری از او سوءاستفاده می‌کرد؛ بلکه خود مادر را هم می‌دیدم که در بوته‌ها چمبره زده بود و به شکل رقت‌انگیزی همچون تاجران مخوف مشغول شمردن یک کپه اسکناس بود. پال نه مادر را در پس زمینه می‌دید و نه شمارش عایدی را؛ چشمش فقط به بچه و بیچارگی‌اش بود. در واقع با حس تأسف عمیق از اصل وجود داشتنش، گریه‌کنان یک اسکناس صدشلینگی به بچه داد. پال تنها سطح - درماندگی کودک معصوم و نه مادر شرورش در پس زمینه - را می‌دید؛ حال آن‌که من تمام صحنه را می‌دیدم. این سوءاستفاده‌ی بی‌شرمانه از سرشت نیک دوست من بر او پوشیده بود اما من نمی‌توانستم از آن چشم بپوشم. پال را با دید سطحی‌اش از ماجرا تنها می‌گذاشتم.

📚 برادرزاده‌ی ویتگنشتاین
توماس برنهارد 🇦🇹
📄 صفحه ۲۱

📔 @PouyaKetab 📔

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

02 Jan, 11:32


سه صفت هر عضو حزب عبارتند از: عاقل بودن، شرافت داشتن و نسبت به حزب وفادار بودن. ولی هیچ عضوی از حزب هر سه‌ی این صفات را همزمان نمی‌تواند داشته باشد، زیرا اگر عاقل و وفادار باشد، پس شریف نیست؛ اگر وفادار و شریف باشد پس عاقل نیست؛ اگر عاقل و شریف باشد که اصلاً نمی‌تواند به حزب وفادار باشد!

📚 داس و خنده
میخائیل میلنیچینکو 🇷🇺
📄 صفحه ۵۳

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

01 Jan, 11:50


زندگی چیزی است تلخ و نامطبوع اما زیباسازی آن کاری است نه چندان دشوار. برای ایجاد این دگرگونی کافی نیست که مثلاً دویست هزار روبل در لاتاری ببری یا به اخذ نشان «عقاب سفید» نایل آیی یا با زیبارویی دلفریب ازدواج کنی یا به عنوان انسانی خوش‌قلب شهره‌ی دهر شوی - نعمت‌هایی را که برشمردم، فناپذیرند، به عادت روزانه مبدل می‌شوند. برای آن‌که مدام - حتی به گاه ماتم و اندوه - احساس خوشبختی کنی باید: اولاً از آن‌چه که داری راضی و خشنود باشی، ثانیاً از این اندیشه که «ممکن بود بدتر از این شود» احساس خرسندی کنی. و این کار دشواری نیست.

📚 مجموعه آثار چخوف ۲
آنتون چخوف 🇷🇺
📄 صفحه ۲۵۲

📙 @KitapHayattir 📙

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

01 Jan, 11:30


پاریس فوق‌العاده است. آدم کاملاً احساس آزادی می‌کند: هیچ‌کس به تو نیاز ندارد، تو به هیچ‌کس نیاز نداری.

📚 خاطرات آندری تارکوفسکی
آندری تارکوفسکی 🇷🇺
📄 صفحه ۹۶ - فراکتاب

📓 @PouyaKetab 📓

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

01 Jan, 10:35


در مورد پول، وقتی که افراد از فقر خلاص می‌شوند، رابطه‌ی میان ثروت و شادکامی آن‌طور که خیال می‌کنید قوی نیست. نکته‌ی بسیار مهم‌تر اینکه اگر ثروت کل جامعه همزمان افزایش یابد، افزایش ثروت، بالاتر از خط فقر، هیچ افزایشی در سطح شادکامی به بار نمی‌آورد. مطلقاً هیچ.

📚 جهش اجتماعی
ویلیام فون هیپل 🇺🇸
📄 صفحه ۳۰۲

📙 @PouyaKetab 📙

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

31 Dec, 20:41


دنیا سیستم عجیب و غریبی دارد. خیلی پیچیده‌تر آن چیزی که بشود توصیفش کرد. در این گیر و دار هم این‌که بخواهیم هر روز میل به پیشرفت داشته باشیم و خوشحال باشیم خنده‌دار به نظر می‌آید. کارهای تکراری روزانه مثل بیدار شدن، خوردن، کار کردن، استراحت، خوابیدن و صدها مشکلات دیگر..‌. چه قبول کنیم و چه قبول نکنیم ما برده‌ایم. این‌که یک نفر به بهترین نحو می‌تواند هم خودش و هم دیگران را فریب بدهد دلیلی بر این نیست که همه بتوانند. ما برده‌ی سیستمی هستیم که از درک آن عاجزیم. آرزوها‌ی‌مان قبل از این‌که به آن‌ها برسیم از مُد می‌افتند. در سال جدید میلادی آرزوی چندانی ندارم و نیازی هم به آرزو داشتن نمی‌بینم. فرق بین زنده ماندن و نماندن هم روز به روز دارد از بین می‌رود. دنیا رفته رفته تبدیل به یک زندانی می‌شود که ایران یک زندان خیلی بدتر درون آن زندان هست. اگر قرار باشد زجر بکشم تا آخرش می‌کشم‌. چاره‌ای جز کتاب خواندن نمی‌بینم. این روشی هست که برای من کارایی دارد. عمده‌ی مردم ایران بیش‌تر ایده‌آل‌گرا و توخالی هستند، حتی اگر تو منجلاب گه هم باشند باز می‌گویند مثبت فکر کنید. در حالی که تورم به شدیدترین حالتش رسیده می‌گویند داشته‌هاتونو به طلا تبدیل کنید. به شخصه خودم نمی‌توانم چنین باشم. مدل مغز من با جغرافیای محل زندگی‌ام همخوانی ندارد. به احتمال زیاد کتاب خواندن در سال ۲۰۲۵ هم تنها نبرد من برای رسیدن به شادی‌های کوچک خواهد بود. (پارادوکس) و در نهایت دوست ندارم جمله‌ی کلیشه‌ای «آرزوهای خوب در سال جدید میلادی» را تکرار کنم‌. براق باشید.

📚 @KitapHayattir 📚

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

31 Dec, 20:33


آغاز سال 5⃣2⃣0⃣2⃣

#کتاب_زندگیست 9⃣ ساله

🎉 @KitapHayattir 🎉

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

31 Dec, 15:38


از نظر فرانکفورت، آزادی یعنی از صمیم قلب کاری کردن، یعنی کاری را انجام دهید چون دل‌تان خواسته انجامش بدهید، البته به شرط آن‌که این خواستن را خواسته باشید. اگر از صمیم قلب چیزی را بخواهید، اگر خواست‌تان یکپارچه باشد، اگر کاملاً و صددرصد چیزی را بخواهید، از نوع منحصربه‌فردی از آزادی برخوردار خواهید بود. از نظر فرانکفورت آزادی بیش‌تر از این دیگر برای انسان‌ها ممکن نیست.

📚 فلسفه آزادی
لارس اسوندسن 🇳🇴
📄 صفحه ۵۵۰ - طاقچه

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

31 Dec, 13:46


🩵 دموکراتترین گپ علمی ، فلسفی ، تاریخی ، هنری ، روانشناسی و ...

برای اولین بار در #تاریخ_ایران

https://t.me/+JHzSX_FPSk8zZTE0

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

26 Dec, 13:16


کوشش برای برتری می‌تواند پرهزینه باشد، زیرا دغدغه شأن و جایگاه نسبی به راحتی ممکن است ما را اسیر یک چرخه‌ی بسته‌ی لذت‌جویی کند، به این صورت که تأثیر هر موفقیتی به سرعت از میان برود چون سخت می‌کوشیم که با در و همسایه چشم و هم‌چشمی و رقابت کنیم (یعنی از هم جلو بزنیم).

وقتی این یکی را شکست دادیم، به دنبال غلبه بر آن دیگری می‌رویم. در نتیجه، نشانگرهای موفقیت، مانند ثروت، صرفاً تأثیری ناچیز بر شادکامی دارند، مگر آنکه در مقایسه با اطرافیانمان ثروت بیشتری داشته باشیم، و این یعنی در واقع شأن و جایگاه هست که به دنبال آن هستیم نه پول.

📚 جهش اجتماعی
ویلیام فون هیپل 🇺🇸
📄 صفحات ۳۰۱ - ۳۰۲

📗 @PouyaKetab 📗

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

24 Dec, 17:10


آموزش و پرورش و بالا بردن سطح آگاهی جامعه یکی از وظایف مهم دولت‌هاست. دولت‌های استبدادی عاشقان سانسور و مخالفان شدید رشد و آگاهی مردم هستند. حکومت کردن بر گروهی مردم بیسواد، خرافی و ناآگاه از حقوق خویش برای یک دیکتاتور بسیار مطلوب‌تر و راحت‌تر از حکومت بر مردمی است که به حقوق خویش آشنا هستند. در سیستم‌های دیکتاتوری، مستبد با پایین نگه داشتن سطح فهم و آگاهی مردم امکان فرمانروایی بیشتری برای خود مهیا می‌کند.

تا آگاه نشویم نمی‌توانیم زنجیرهای بردگی و حقیرانه زیستن را پاره کنیم.

📚 بر قله‌های ناامیدی
امیل چوران 🇷🇴
🔁 فرناز ارشی
🫧 نشر آوای بوف
📄 مقدمه ناشر

📗 @KitapHayattir 📗

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

23 Dec, 08:56


به ندرت پیش می‌آید که افراد واقعاً شاد صاحب موفقیت‌های بزرگ باشند، چون اصلاً نیازی به آن ندارند. به قول تد ترنر «خیلی بعید است آدم فوق‌العاده موفقی پیدا کنید که دست‌کم یکی از انگیزه‌هایش احساس ناامنی نبوده باشد.»

📚 جهش اجتماعی
ویلیام فون هیپل 🇺🇸
📄 صفحه ۲۸۲

📕 @PouyaKetab 📕

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

21 Dec, 18:52


روزی یک شهروند شوروی، ماشینی را با پلاک‌ هلند در کنار ساختمان وزارت امورخارجه می‌بیند. چاقویش را درمی‌آورد، یکی از لاستیک‌های ماشین را پاره می‌کند و بینی‌اش را جلوی آن می‌گیرد. پلیسی که آن اطراف بود نگاهی به او می‌کند و لبخندی می‌زند. شهروند پس از مدتی سراغ لاستیک‌های دیگر می‌رود و به همین ترتیب دو لاستیک را هم پاره می‌کند. پلیس به سمت او می‌رود و می‌گوید: «من کاملاً حس میهن‌دوستی شما را درک می‌کنم ولی به نظرم دیگر کافی‌ست. بگذارید حداقل یک لاستیک سالم بماند» و شهروند پاسخ می‌دهد: «برو کنار احمق! دارم هوای «آزادی» را تنفس می‌کنم!»

📚 چکش و خنده
میخائیل میلنیچینکو 🇷🇺
📄 صفحه ۴۰۷

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

20 Dec, 19:33


وقتی که نابرابری در جامعه هر روز بیشتر می‌شود، افراد از فرط استیصال هرچه بیشتر می‌کوشند که یکی از داراها باشند نه ندارها‌. این استیصال بعضی از جنبه‌های ناخوشایندترِ طبیعت بشر را پررنگ می‌کند، یکی از این جنبه‌ها خودبرترنمایی است، یا ادعای بیشتر بودن از آنچه واقعاً هستیم.

📚 جهش اجتماعی
ویلیام فون هیپل 🇺🇸
📄 صفحه ۲۳۴

📔 @PouyaKetab 📔

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

19 Dec, 23:18


کوتاه‌ترین و زیباترین داستان در چکسلواکی:
«آن‌ها رفتند!»

📚 چکش و خنده
میخائیل میلنیچینکو 🇷🇺
📄 صفحه ۳۸۸

📓 @KitapHayattir 📓

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

19 Dec, 20:07


محرمانگی در کشورهای مختلف:

- در فرانسه (🇫🇷): کارکنان یک کارخانه نمی‌دانند که همکاران‌شان در کارگاه دیگر در همان کارخانه چه‌کار می‌کنند.

- در انگلیس (🏴󠁧󠁢󠁥󠁮󠁧󠁿): کارکنان یک آزمایشگاه نمی‌دانند که همکاران‌شان در آزمایشگاهِ دیگر چه‌کار می‌کنند.

- در آمریکا (🇺🇸): یک کارمند نمی‌داند که همکارش که پشت میز کناری نشسته چه‌کار می‌کند.

- در شوروی: یک کارمند خودش هم نمی‌داند دارد چه‌کار می‌کند!

📚 چکش و خنده
میخائیل میلنیچینکو 🇷🇺
📄 صفحات ۹۰ - ۹۱

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

16 Dec, 12:42


وقتی سم اسمیث یا امینم جایزه‌ی گرَمی را می‌برند، من احساس حسادت نمی‌کنم، چون آن‌ها را نمی‌شناسم و با جمعِ آن‌ها معاشرتی ندارم و (از روی عقل) سعی نمی‌کنم با آن‌ها رقابت کنم. وقتی لیوناردو دی‌کاپریو اسکار می‌برد نیز همین قضیه صادق است؛ به هر حال من با او رقابتی ندارم. اما وقتی دوستان صمیمی‌ام عملکرد بهتری از من دارند، به ویژه در زمینه‌هایی که برای من باارزش است، حسابی دمغ می‌شوم.

📚 جهش اجتماعی
ویلیام فون هیپل 🇺🇸
📄 صفحه ۱۴۰

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

14 Dec, 22:28


در اغلب موارد چکی‌ها اصطلاح کافکارنا (Kafkárna) - به معنی سرزمین کافکا یا کافکااِستان - را برای بیان پوچی وضعیتی که فرد ناخواسته در آن قرار می‌گیرد به کار می‌برند؛ مانند سردرگمی مراجعان به هنگام رجوع بی‌نتیجه به ادارات.

📚 فرانتس کافکا
رادک مالی 🇨🇿
📄 صفحه ۹۴

📙 @PouyaKetab 📙

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

13 Dec, 21:12


به جهنم معتقدم چون در آن زندگی می‌کنم.
«سیلویا پلات»

@KitapHayattir

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

13 Dec, 09:02


امیلی دیکنسون رنج را دوست می‌دارد؛ چرا که در آن رنگی نیست. درد را می‌ستاید چرا که کاشف زیبایی است. در دریای اندوه شناور است اما با تلنگر شادی از پا می‌افتد‌. تنهایی را می‌پسندد، چون می‌ترسد در حالتی جز آن، تنهاتر شود.

📚 گزیده نامه‌ها و اشعار
امیلی دیکنسون 🇺🇸
📄 صفحه ۵

📕 @PouyaKetab 📕

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

12 Dec, 17:10


یاد بگیر که چطور ترک کنی. همیشه زمانی می‌رسه که باید چیزی رو ترک کرد، فداکاری کرد... در چنین مواردی احساس می‌کنم نیازی به انگشت گذاشتن روی چیزی که از دست رفته یا هیاهو به راه انداختن نیست... این ضربه‌ای غم‌انگیز نیست. وقتی زندگی چیزی رو از تو می‌گیره، اون رو خیلی نمایشی نکن و با هر چه داری سر کن. به این ترتیب می‌شه آرامش ذهن و شادی زیادی داشت.
«میخائیل کاکویانیس»

📚 ادبیات معاصر قبرس
پانوس ایانودیس 🇨🇾
📄 صفحه ۱۱۱

📙 @PouyaKetab 📙

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

11 Dec, 14:05


چرا ما همیشه شادکام نیستیم؟

اغلب به این فکر می‌کنم که چه می‌شد اگر در بخت‌آزمایی برنده می‌شدم و ناگهان پولی گیرم می‌آمد که تا آخر عمر هم نمی‌توانستم خرجش کنم. البته خود من هیچ‌وقت برنده نخواهم شد، چون در مسابقه شرکت نمی‌کنم، اما آرزوهای بسیاری از مردم درباره‌ی برنده شدن در بخت‌آزمایی هم هرگز به واقعیت نمی‌پیوندد، و این چیز خیلی بدی هم نیست. شاید باورش سخت باشد، اما برندگان بخت‌آزمایی معمولاً از زمان پیش از بردشان شادتر نیستند، و کم نیستند آن‌هایی که به مراتب کم‌تر احساس شادکامی دارند. بیش‌تر برنده‌ها، نه در همان روز برنده شدن - آن روزْ روزِ خیلی خوبی است - اما در طول یک یا دو سال پس از آن، با زندگی عادی جدید خود خو می‌گیرند، و شادکامی‌شان به همان سطح پیش از خرید بلیت برنده بازمی‌گردد. شاید اتومبیل قشنگ‌تری سوار شوند، اما ذهن‌شان متوجه این واقعیت است که باز هم وسط راه‌بندان گیر کرده‌اند.

از این بدتر، بعضی از آن‌ها دائم به فکر مشکلاتی هستند که این پول بادآورده برایشان به همراه آورده است، چون دوستان و بستگان از همه‌جا سروکله‌شان پیدا می‌شود و انتظار دارند از این ثروت هنگفت سهمی نصیب‌شان شود. همان‌طور که سندرا هایس پس از بردن ۲۲۴ میلیون دلار در بخت‌آزمایی میسوری در سال ۲۰۰۶ گفت، «باید طمع و نیازی را که مردم دارند تحمل می‌کردم..‌ این‌ها کسانی هستند که دوست‌شان داشته‌ام و حالا به خون‌آشام‌هایی تبدیل شده‌اند که می‌خواهند شیره‌ی زندگی‌ام را بمکند.»

حقیقت غم‌بار این است که همه‌ی ما آرزوهایی داریم، اما حتی وقتی که آرزوهایمان برآورده می‌شوند، به ندرت پیش می‌آید که شادتر از قبل باشیم. موفقیت‌های تازه چالش‌های تازه به همراه می‌آورد. مَثل عامیانه‌ی آلمانی که می‌گوید خیال شادی بزرگ‌ترین شادی است، بسیار دقیق‌تر است از پایان داستان‌های دیزنی که می‌گوید «و پس از آن سال‌ها به خوبی و خوشی زندگی کردند.»

📚 جهش اجتماعی
ویلیام فون هیپل 🇺🇸
📄 صفحات ۲۷۹ - ۲۸۰

📔 @PouyaKetab 📔

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

08 Dec, 18:27


مشکل آرمان‌شهر مارکسیستی این است که افراد می‌توانند از حاصل دسترنج دیگران به رایگان بهره‌مند شوند. اگر شما ملزم به تقسیم منابع با من باشید، آن‌گاه من وسوسه می‌شوم که کوشش کمتری بکنم، چون می‌دانم سخت‌کوشی شما مرا کاملاً بهره‌مند می‌کند. وقتی شما هم ببینید که من مفت‌خوری می‌کنم، نمی‌خواهید کلاه سرتان برود، و قدری از زیر کار درمی‌روید، و چیزی نمی‌گذرد که تقریباً هیچ‌کس کار نمی‌کند. مشکل مفت‌خوری دور باطلی است که اگر راهی برای نظارت بر نقش و دستاورد هر کس نباشد، می‌تواند خیلی زود جامعه‌ای مولد را خراب کند.

📚 جهش اجتماعی
ویلیام فون هیپل 🇺🇸
📄 صفحه ۹۴

🗣 چقدر آشنا!!!

📘 @PouyaKetab 📘

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

07 Dec, 18:17


بر چیزهایی تکیه می‌کنیم که نمی‌مانند
پس جان چه خواهد کرد برای تسلا؟
با خود می‌گویم شاید
به چنین لذت‌هایی نیاز نباشد
شاید نبودن به قدر کفایت ساده باشد
و چه سخت هم تصورش.

📚 کاش از خالی نمی‌نوشتم
لوئیز گلیک 🇺🇸
📄 صفحه ۲۳۱

📔 @PouyaKetab 📔

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

05 Dec, 13:19


دروغگویی شکلی از فریبکاری اجتماعی و آلت دست قرار دادن دیگران است که به انسان منحصر می‌شود و به قابلیت شناختی به مراتب  پیچیده‌تری نیاز دارد. دروغ گفتن یعنی کاشتن عامدانه‌ی باوری کاذب در ذهن دیگری که مستلزم این آگاهی است که محتوای ذهن دیگران متفاوت از محتوای ذهن خود شخص دروغگو است. وقتی چیزی را که شما می‌فهمید بفهمم، در موقعیتی قرار می‌گیرم که می‌توانم آگاهانه فهم شما را طوری دستکاری کنم که شامل باورهای کاذبی که به نفع من است نیز باشد. از همین‌جا است که دروغ پا به جهان می‌گذارد.

📚 جهش اجتماعی
ویلیام فون هیپل 🇺🇸
📄 صفحه ۸۲

📙 @PouyaKetab 📙

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

04 Dec, 22:13


(چرا فضول هستیم؟)

وقتی که نیاکان ما از کنج امن جنگل‌های استوایی بیرون رانده شدند، برای بقا در جهانِ ناشناخته و خطرناکِ علفزار مبارزه را آغاز کردند‌. آن‌ها که کوچک‌تر و کندتر و ضعیف‌تر از بسیاری از شکارگران علفزار بودند، اگر بخت یارشان نبود و راه‌حلی اجتماعی برای مشکلات خود نمی‌یافتند، بی‌تردید سرنوشتی جز نابودی نداشتند. این راه‌حل چنان اثربخش بود که ما را در مسیر تکاملیِ به کلی تازه‌ای قرار داد. اجداد ما پیوسته باهوش و باهوش‌تر شدند، دقیقاً به این علت که توانستند از توانایی‌های تازه‌ی مبتنی بر همکاری‌شان در یافتن راه‌های بهتر برای محافظت از خود و تأمین نیازهایشان استفاده کنند.

در نهایت ما انسان‌های خردمند به مرتبه‌ای از هوشمندی رسیدیم که شروع کردیم به تغییر دادن محیط زیستمان برای تطبیق آن با برنامه‌هایمان، که بارزترین نمونه‌اش ابداع کشاورزی بود. کشاورزی دل‌های ما را سنگ (و البته دندان‌هایمان را خراب) کرد، اما امکان شکوفاییِ ادبیات و تجارت و علم را نیز فراهم آورد‌.

این‌که باهوش‌تر شده‌ایم به معنای آن نیست که عاقل‌تر هم شده باشیم. خوب یا بد، نتوانسته‌ایم در بسیاری از غرایز قدیمی‌مان هیچ تغییری به وجود آوریم. آشکارتر از همه اینکه ترسمان از بیرون ماندن از بازیِ جفت‌گیری هنوز هم عمیقاً بر خصوصیات روانی‌مان اثرگذار است و سبب می‌شود خیلی به این موضوع توجه داشته باشیم که درون گروهمان، در مقایسه با دیگران در چه رتبه و جایگاهی قرار می‌گیریم. این مقایسه‌ی اجتماعیِ دائمی تقریباً بیش از هر چیز دیگر برای شادکامی انسان مخرب است. و البته باعث می شود فضول هم بشویم.

📚 جهش اجتماعی
ویلیام فون هیپل 🇺🇸
📄 صفحات ۱۵ - ۱۶

📗 @PouyaKetab 📗

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

03 Dec, 15:57


(چرا از تاریکی می‌ترسیم؟)

انسان‌ها چشمان فوق‌العاده‌ای دارند، اما گوش و بینی‌شان نسبتاً معمولی است، بنابراین در تاریکی، شناساییِ ما برای حیوانات دیگر خیلی راحت‌تر از شناسایی آنها برای ما است. اجداد ما در طول روز شکارگرانی درنده و بی‌رحم بودند، اما شب‌ها قربانی و طعمه‌ی حیوانات دیگر می‌شدند، و در طول این چند میلیون سال گذشته، حیوانات شبگرد هر کدام از اجدادِ بالقوه‌مان را که آنقدر ابله بودند که شب بیرون بروند یک لقمه‌ی چپ کرده‌اند. برای این اجداد بالقوه که زیر مهتاب در جنگل‌ها پرسه می‌زدند احتمال بقا و تولیدمثل کمتر بود، و بنابراین کمتر احتمال داشت که بتوانند تمایلشان به شبگردی را به نسل‌های بعدی منتقل کنند. تکامل به همین صورت خصوصیات روانی ما را شکل می‌دهد، و نتیجه‌ی نهایی‌اش این است که لازم نیست کسی به شما بگوید از تاریکی بترسید؛ این ترس به شکل طبیعی به سراغتان می‌آید.

📚 جهش اجتماعی
ویلیام فون هیپل 🇺🇸
📄 صفحات ۱۲ - ۱۳

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

02 Dec, 12:14


احساس عجیبی داشتم. می‌دانید، انگار هیچ چیزی به تخمم نبود‌‌. بازی زندگی فرسوده‌ام کرده بود. تحرکم را از دست داده بودم. وجود داشتن نه تنها پوچ، که واقعاً کار سختی است. فقط فکر کنید که چند بار در طول زندگی لباس زیرتان را می‌پوشید. وحشتناک است، حال به هم زن است، احمقانه است.

📚 پالپ
چارلز بوکوفسکی 🇺🇸🇩🇪
📄 صفحه ۱۳۸

📙 @PouyaKetab 📙

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

30 Nov, 20:00


«این است درد!»
بیدار مانده به شب
با خود گفتم:
«و چنین آزار می‌دهد.»

📚 حکم زندگی
نینا کاسیان 🇷🇴
📄 صفحه ۶۵

📕 @PouyaKetab 📕

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

29 Nov, 13:23


خلأ، تنهایی و دیگر هیچ...
جستجو بی‌فایده است
و تمامی آن‌چه حقیقت دارد
تردیدهای منند:
تو چه اندازه واقعی هستی؟
تو چه اندازه واقعی بودی؟

📚 حکم زندگی
نینا کاسیان 🇷🇴
📄 صفحه ۱۳

📙 @PouyaKetab 📙

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

27 Nov, 14:25


روان‌پزشک نمی‌دانست که انتظار یکی از چیزهایی است که مردم را دیوانه می‌کند؟ مردم تمام عمرشان منتظرند. برای زندگی کردن انتظار می‌کشند، برای مردن انتظار می‌کشند.در صف منتظر می‌مانند تا کاغذ توالت بخرند. در صف انتظار می‌کشند تا پول بگیرند. و اگر پول نداشته باشند در صف‌های طولانی‌تری انتظار می‌کشند. باید انتظار بکشی تا خوابت ببرد، و بعد انتظار بکشی تا بیدار شوی. انتظار می‌کشی تا ازدواج کنی و بعد انتظار می‌کشی تا طلاق بگیری. انتظار می‌کشی تا باران بگیرد، و بعد انتظار می‌کشی تا بند بیاید. برای خوردن انتظار می‌کشی و بعد دوباره برای خوردن انتظار می‌کشی. در دفتر روان‌پزشک با چند تا کسخل انتظار می‌کشی و فکر و ذکرت این است که خودت هم یکی از این‌ کسخل‌ها هستی یا نه.

📚 پالپ
چارلز بوکوفسکی 🇺🇸🇩🇪
📄 صفحه ۱۲۸

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

26 Nov, 21:26


نظام‌های توتالیتری چگونه نابود می‌شوند؟

نظام توتالیتری با نوید بهبود بخشیدن به جامعه و زندگی شهروندانش به قدرت می‌رسد. و با ویران کردن شیوه‌ی سازمان یافتن جامعه قدرتش را از دست می‌دهد، و بنابراین زندگی اکثر مردم را بدتر می‌کند. پایان رژیم‌های توتالیتری، چه چپ و چه راست، به شیوه‌های گوناگون پیش می‌آید، گاه خونین، گاه به نحو شگفتی سریع و صلح‌آمیز. آن‌ها گاه در یک قیام مردمی جارو می‌شوند؛ و در مواقع دیگر، پایان کارشان حاصل کار اصلاح‌طلبانی است که از درون نظام در دوره‌ای سر برمی‌آورند؛ رژیم دیگر آشکارا همه‌ی ابزارهای لازم برای برقرار نگاه داشتن نظم اجتماعی را حتی در پایه‌ای‌ترین سطوح از دست داده است‌. حتی یک نظام توتالیتری نمی‌توان یافت که روح و نشاط واقعی داشته باشد و شهروندانش را محکوم به یختی‌های جسمی و روحی بیش‌تری از جوامع دموکراتیک نکرده باشد. توتالیتاریسم با سپردن حاکمیتی نامحدود و بی‌تزلزل به شخصی واحد (که غالباً هم از لحاظ اخلاقی و روحی عنان گسیخته است) مصیبتی می‌شود نه فقط برای آن‌هایی که تحت حکومتش هستند، بلکه برای کل بشریت. در همین گذشته‌ی نه چندان دور، خصوصاً در ایام بحران، حکومت توتالیتری به نظر یک گزینه  می‌آمد آن هم گزینه‌ای معنادار برای بخش‌های بزرگی از جامعه. زمانی که تجربه‌های تلخ امروز نیمه فراموش شوند، یا زمانی که جامعه گرفتار بحرانی عمیق شود، این حکومت‌ها ممکن است یک‌بار دیگر به نحو خطرناکی برای مردم بدیلی جذاب شوند.

📚 روح پراگ
ایوان کلیما 🇨🇿
📄 صفحات ۱۴۶ - ۱۴۷

📕 @PouyaKetab 📕

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

26 Nov, 06:12


زمانی که شمار شهروندان به ظاهر وفادار، آن خدمتگزاران حلقه به گوش اما غیرخلاق، به اوج خودش می‌رسد، زمانی که نتیجه‌ی انتخابات به طرزی قاطع و یک صدا به نفع رژیم است، آنگاه، به نحوی پارادوکسی، رژیم کم‌کم ترک برمی‌دارد‌. به دلیل کُندی‌اش در نشان دادن واکنش، این بحران سریعاً از حوزه‌ی فکری و روحی به سایر حوزه‌های زندگی سرایت پیدا می‌کند. بحران گریبان اقتصاد، روابط انسانی و اخلاقیات را می‌گیرد، و نهایتاً در موضوعاتی نظیر آلودگی آب و هوا، که کسی نمی‌تواند مسئولیتش را به عهده بگیرد، انعکاس می‌یابد، قدرت توتالیتری معمولاً منکر می‌شود که اصلاً بحرانی وجود دارد، و می‌کوشد از این موقعیت به نفع خویش بهره ببرد. یعنی می‌کوشد هر آن چیزی را که تا همین اواخر یک نیاز معمولی انسانی بود یک امتیاز مهم جلوه مهم جلوه دهد، که به خاطر همین توتالیتاریسم بدل به چیزی نایاب شده است. آن‌گاه به شهروندانش رشوه می‌دهد: حق داشتن سقفی بالای سر خود بدل به یک امتیاز می‌شود، و همچنین حق داشتن غذایی سالم، بهداشت و درمان، اطلاعات سانسور نشده، اجازه‌ی سفر، تعلیم و تربیت، گرما، و سرانجام خود زندگی.

چون رژیم همه چیز را بدل به یک امتیاز مهم می‌کند، همه چیز بدل به ابزاری برای به فساد کشاندن آدم‌ها می‌شود. رژیم آگاهی مدنی مردمان و اعتماد به نفس‌شان را از میان می‌برد. بسته به این‌که این بحران چقدر عمیق و انحطاط جامعه چقدر پیشرفته باشد، نومن کلاتو را، یعنی قشر نازکی از آدم‌ها که از امتیازات استثنایی برخوردار هستند، گسترده‌تر می‌شود. آن‌گاه اعضای نومن کلاتورا در مقامی فراتر از نقد و فراتر از قانون قرار می‌گیرند. آن‌ها می‌توانند دست به کارهایی بزنند که دیگران نمی‌توانند، حتی می‌توانند دست به جنایت بزنند. این کاسْت صاحب امتیاز سریعاً از اخلاق تهی می‌شود و بدل به قشری فاسد، چاق، و نالایق می‌شود که در خدمت نظام است. اما چون رژیم به آن‌ها قدرت می‌دهد و مهم‌ترین مقامات و مناصب را به آن‌ها می‌سپارد، آن‌ها دقیقاً همان کسانی می‌شوند که بیش از همه این بحران اجتماعی را عمیق‌تر می‌کنند، و به آن بی‌لیاقتی و ناتوانی آشکار رژیم توتالیتری دامن می‌زنند.

نومن کلاتورا، نوعاً قادر نیست از درون صفوف خویش شخصیت‌های برجسته یا کاریزماتیک تولید کند. اگر رژیم پس از مرگ رهبرش یا نسل رهبران اولیه‌اش دوام آورد و نمیرد، حکومت به دست «هیچ کسانی» می‌افتد که سریعاً جامعه را به انحطاطی عمیق سوق می‌دهند. ما این پدیده را عیناً در همه‌ی کشورهای اروپای شرقی و اروپای مرکزی به رأی‌العین دیدیم: حاکمان این کشورها افرادی چنان ملال‌آور بودند که نه تنها نمی‌توانستند کاری برای نجات نظامی بکنند که همه چیزشان را مدیون آن بودند، بلکه حتی چیزی نداشتند که به جامعه‌ای که بر آن حکومت می‌کنند عرضه کنند، و بنابراین دیگر نفوذی جز قدرت عیان نداشتند.

📚 روح پراگ
ایوان کلیما 🇨🇿
📄 صفحات ۱۴۵ - ۱۴۶

📙 @PouyaKetab 📙

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

25 Nov, 17:06


همه‌ی عشق‌ها، همه‌ی دوستی‌ها، موقتی هستند. «آیا دوستم داری؟» در نهایت به این معناست: آیا حقیقت از نظرِ تو همان است که من می‌بینم؟ اگر این‌طور است، پس ما هم خوشیم؛ اما همین که یکی از ما به درکِ حقیقتِ تازه‌ای برسد از هم‌دیگر جدا می‌شویم و هیچ نیرویی در طبیعت قادر نخواهد بود ما را در کنارِ هم نگه دارد. (رالف والدو امرسون)

📚 دوستی
زهره شادرو

📗 @PouyaKetab 📗

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

23 Nov, 17:34


قدرت توتالیتری اجازه نمی‌دهد که افکار و عقاید مختلف بروز پیدا کند و بنابراین اجازه نمی‌دهد بحث یا گفت‌وگویی معنادار شکل بگیرد. در رژیم‌های توتالیتر، فعالیت فکری ناممکن است. حتی افراد، فارغ از آنچه در دورن دارند، ناگزیرند خودشان را با الگوی رسمی وفق دهند، قیدوبندهایی هستند که نمی‌گذارند شخصیت در افراد پرورده شود؛ و فضایی که در آن جان و ذهن انسان حرکت می‌کند دائماً تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شود.

نظام توتالیتری به همه‌ی خواست‌ها فقط یک پاسخ می‌دهد. در برابر ناراضیان فقط به زور متوسل می‌شود. برای همین است که دولت‌های توتالیتر نمی‌توانند بی‌وجود پلیس سیاسی، دادگاه‌های فرمایشی، حکم‌های غیرقانونی، اردوگاه‌های کار اجباری، و اعدام‌هایی که غالباً نوعی آدم‌کشی در هیأت مبدل هستند، سر کند.

نظام توتالیتری در اوج تکاملش از این جهت چشمگیر است که شمار نوکران حلقه به گوشش در سرتاسر جامعه بسیار زیاد است... آن‌چه آنان را به حرکت درمی‌آورد دیگر شور و شوق نیست بلکه ترس است. با این همه شخصی که انگیزه‌ی اعمالش یک ترس دائمی است، صفتی را از دست می‌دهد که کل فرهنگ از دل آن صفت برمی‌آید: او خلاقیتش را از دست می‌دهد، چشم‌اندازش را از دست می‌دهد.رقتار او را می‌توان به رفتار ساکنان شهری محاصر شده تشبیه کرد. یگانه آرزوی او زنده ماندن است.

📚 روح پراگ
ایوان کلیما 🇨🇿
📄 صفحات ۱۴۴ - ۱۴۵

📔 @PouyaKetab 📔

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

21 Nov, 20:57


بین ساحل دریا و کوه، جنگلی زیبا است و در این جنگل زیبا، ویلایی نهفته. کنار ویلا پارکینگی است که لیموزینی لوکس در آن پارک شده. داخل لیموزین فردی نشسته که داخل سینه‌اش قلبی هست تپنده. او درون همین قلبش، عشقی پرشور به طبقه‌ی کارگر دارد!

📚 به آن می‌خندم
میخائیل میلنیچینکو 🇷🇺
📄 صفحه ۱۰۶

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

21 Nov, 12:19


همه‌ی ما نیاز داریم که دیده شویم. ما می‌توانیم بر مبنای نوع نگاهی که آرزو داریم زیر آن زندگی کنیم، به چهار دسته تقسیم می‌شویم.

دسته‌ی اول نگاه چشمانی بی‌شمار، یا به دیگر سخن نگاه عموم جامعه را طلب می‌کند.

دسته‌ی دوم از افرادی تشکیل شده است که نیازی حیاتی به دیده شدن توسط چشم‌های آشنا دارند. آن‌ها میزبان‌های خستگی‌ناپذیر میهمانی‌های عصرانه و شام هستند. آن‌ها از افراد دسته‌ی اول شادترند که وقتی جامعه‌شان را از دست می‌دهند، احساس می‌کنند چراغ‌های اتاقی که در آن زندگی می‌کنند، خاموش شده‌اند. و این اتفاقی است که دیر یا زود برای همه‌ی افراد دسته‌ی اول می‌افتد. از دیگر سو، افراد دسته‌ی دوم همیشه می‌توانند زیر نگاه چشمانی باشند که به آن‌ها نیاز دارند.

دسته‌ی سوم، دسته‌ی افرادی است که همواره نیاز دارند که زیر نگاه چشمان کسی باشند که به او عشق می‌ورزند. موقعیت آن‌ها به اندازه‌ی موقعیت دسته‌ی اول خطرناک است. یک روز چشمان معشوق‌شان بسته خواهد شد و اتاق در تاریکی فرو خواهد رفت. یک روز چشمان معشوق‌شان بسته خواهد شد و اتاق در تاریکی فرو خواهد رفت.

و در نهایت، دسته‌ی چهارم، که بسیار هم نادر هستند، افرادی‌اند که زیر نگاهی تخیلی زندگی می‌کند که وجود خارجی ندارد. این افراد رویاپردازند.

📚 سبکی تحمل‌ناپذیر هستی
میلان کوندرا 🇨🇿
📄 صفحات ۲۷۴ - ۲۷۵

📕 @PouyaKetab 📕

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

19 Nov, 22:32


پسر استالین زندگی‌اش را برای مدفوع فدا کرد. ولی مردن برای مدفوع مرگی بی‌معنی نیست. آلمان‌هایی که جانشان را فدا کردند تا کشورشان تا شرق امتداد یابد، روس‌هایی که برای امتداد قدرت‌شان تا غرب، جان باختند. بله؛ آن‌ها برای چیزی احمقانه مردند، و مرگ‌شان هیچ معنی یا ارزشی کلی نداشت. در میان حماقت کلی جنگ، مرگ پسر استالین تنها مرگ متافیزیکی بود. (صفحه ۲۵۱)

پسر استالین، یاکِف چطور مرد. او که در خلال جنگ جهانی دوم دستگیر شده بود، در اردوگاهی در کنار افسران انگلیسی زندانی شد. آن‌ها یک دست‌شویی مشترک داشتند. پسر استالین طبق عادت خیلی زشت مدفوع می‌کرد. افسران انگلیسی از اینکه تکه‌های مدفوع در دست‌شویی‌شان بود، خشمگین بودند؛ هر چند که آن‌ها مدفوع پسر قدرتمندترین آدم روی زمین بود. آن‌هت این مطلب را به او گفتند و او ناراحت شد. افسران چند بار دیگر این موضوع را به او گفتند و سعی کردند او را مجبور به پاک کردن دست‌شویی کنند. او عصبانی شد و دعوا راه انداخت.در نهایت به فرمانده اردوگاه شکایت کرد. او از فرمانده خواست تا میان آن‌ها داوری کند. اما آن آلمانی متکبر قبول نکرد تا درباره‌ی مدفوع صحبت کند. پسر استالین نتوانست این تحقیر را بپذیرد و در حالی که رو به آسمان می‌گریست و دشنام‌های روسی می‌داد به سمت سیم‌خاردارهای برق‌دار اطراف اردوگاه دوید. وقتی به هدف رسید، بدنش که دیگر دست‌شویی بریتانیایی‌ها را کثیف نمی‌کرد، به سیم خاردارها میخ‌کوب شد. (صفحه ۲۴۹)

📚 سبکی تحمل‌ناپذیر هستی
میلان کوندرا 🇨🇿

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

19 Nov, 22:31


چطور کسی که کمترین احترامی به مردم نمی‌گذارد، تا این اندازه به آنچه آن‌ها درباره‌اش فکر می‌کنند، وابسته است‌؟

📚 سبکی تحمل‌ناپذیر هستی
میلان کوندرا 🇨🇿
📄 صفحه ۱۸۹

📔 @PouyaKetab 📔

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

17 Nov, 15:05


این کشور در نتیجه‌ی نادانی شما آزادی خودش را شاید برای قرن‌ها از دست داده است؛ و حالا شما فریاد می‌زنید که احساس گناه نمی‌کنید؟ چطور می‌توانید دیدن کارهایی که انجام داده‌اید را تحمل کنید؟ چطور نمی‌ترسید؟ آیا چشمی برای دیدن ندارید؟ اگر چشمی داشته باشید، باید آن را کور کنید.

📚 سبکی تحمل‌ناپذیر هستی
میلان کوندرا 🇨🇿
📄 صفحه ۱۸۳

📘 @PouyaKetab 📘

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

17 Nov, 15:05


ممکن است که فرانتس قوی باشد، ولی این قدرت تنها جنبه‌ی خارجی دارد. ولی وقتی زمان آن می‌رسد که با مردمی که عاشقش هستند زندگی کند، ضعیف می‌شود. ضعف فرانتس خوبی نامیده می‌شود.

📚 سبکی تحمل‌ناپذیر هستی
میلان کوندرا 🇨🇿
📄 صفحه ۱۱۹

📙 @PouyaKetab 📙

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

15 Nov, 14:30


اگر لازم باشد تمام وسایل من را بفروش و با پول‌شان هرچه که برای خورد و خوراک‌تان لازم است بخر. اصل، زندگی است. بقیه را همیشه می‌توان فراهم کرد.

📚 کاروان رسیده است
نویسندگان آسیای غربی و مرکزی
پیریمکول کادیروف 🇺🇿
📄 صفحه ۴۱۹ - فیدیبو

📗 @PouyaKetab 📗

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

14 Nov, 13:30


اکنون می‌دانم که عشق چیست. افسون زیبایی نیست، نه زجرهای حسادت است، و نه ستیز غرور. و نه حتی انتظار تب‌آلود قرار دیداری، نه امید لذت بردن از شادی‌های بسیار زندگی... عشق دو چشم سیاه است که بر سپیدی بالشی می‌درخشند، و بر اثر خوشبختی شعله می‌کشند. عشق، زندگی است، خانواده است، رنج‌ها و نگرانی‌ها، بخت و شوربختی است، تمام چیزهایی است که انسان‌ها دو نفری، با آن زندگی می‌کنند، امتحان می‌کنند. عشق، شادی عظیم اهدای خود و فداکاری است. و مهتاب‌ها؟ آه، دوستان من، مهتاب‌ها همیشه برمی‌گردند...

📚 کاروان رسیده است
نویسندگان آسیای غربی و‌ مرکزی
مقصود قاری‌اف 🇺🇿
📄 صفحه ۴۱۲ - فیدیبو

📓 @PouyaKetab 📓

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

13 Nov, 12:30


چه کسی برای نخستین بار زندگی انسانی را به رودی با آب‌هایی گاه آشفته و خشمگین، گاهی آرام و خاموش، تشبیه کرده است؟ آری، زندگی به این نحو است. رنج‌ها و شادی‌ها از پی هم می‌آیند، روزهای سوگ می‌روند تا جای‌شان را به آرامش و خوشبختی بدهند... و کتاب زندگی، خاطره‌ی آن را بر صفحه‌های زرین خود حفظ خواهد کرد...

فکر می‌کنم، گذشته را به یاد می‌آورم. در آن همه چیز آسان نبود. روزهای اندوهبار در آن اندک نبودند. زندگی غالباً مسئله‌های دشوار طرح می‌کند. روزها، همواره با آرامش و ملایمت نمی‌گذرد، غرقاب‌ها و گرداب‌های مهیبی را پنهان می‌کند. زندگی مانند آب باید جریان خود را دنبال کند، بر خطرها چیره شود، تا به روشنایی و خوشبختی برسد. و مهتاب‌ها؟ شب‌های جوانی‌مان؟ هر سال، دیگری را می‌راند، بهار همواره از نو زاده می‌شود. و آن‌وقت آسمان زیور درخشانش را به تن می‌کند. ماه مغرورانه در پهنه‌ی نیلگون بی‌پایان پیش می‌رود.

📚 کاروان رسیده است
نویسندگان آسیای غربی و مرکزی
مقصود قاری‌اف 🇺🇿
📄 صفحه ۴۰۴ - فیدیبو

📗 @PouyaKetab 📗

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

12 Nov, 11:30


تاختن و احساس باد خنکی که چهره‌ات را می‌سوزاند، تاختن در میان کاج‌ها و ایستادن فقط برای یک لحظه برای نظاره‌ی زیبایی منظره در برابر رؤیت، آن‌چنان که بر اثر خواندن کتابی خوب پیش می‌آید... آیا چیزی اعجاب‌انگیزتر از این پیدا می‌شود؟ آیا هرگز برای‌تان پیش آمده که پس از باران، از بیشه‌ی کاجی بگذرید؟ آن‌وقت چه میل‌هایی، چه رؤیاهایی در جان‌تان بیدار نمی‌شود؟ در این‌گونه لحظه‌ها، انسان چقدر میل دارد که دوست داشته باشد! لپ‌های‌تان خشک و سوزانند، و هوسی پرتب‌وتاب، بر شما دست می‌یابد. به خصوص اگر روستایی ناشناس در افق آشکار شود و با واقعیت خودش، شما را به سوی خود بکشد.

در چنین لحظه‌ای، فردی روستایی با صدایی بم ترانه‌ای، سرود جانی پریشان از تنهایی بخواند، و فرد شهرنشین، مرد جوانی به فساد کشانده شده بر اثر عادت‌های زمانه‌ی ما، از هر دو سو مهمیز بفشارد و به تاختی دیوانه‌وار رو به باد دست بزند، و معذب از میل وقیحانه و آزارنده‌ی خود، در عالم فکرهایش، به دوشیزه‌ی روستایی کم‌سالی که در میان بازوان می‌فشارد دست تطاول دراز کند... کوهستان‌های جادویی! کوه‌ها و دریا در انسان احساس‌های گوناگون برمی‌انگیزند. دریا اگر آرام است، در انسان میل عشقی پاک و افلاطونی برمی‌انگیزد، حال آنکه عوامل عنان‌گسیخته انسان را به بهره‌برداری فرامی‌خوانند و در او نفحه افتخار می‌دمند.

ولی کوهستان به گونه‌ای دیگر عمل می‌کند، انسان را مقهور می‌کند، بی‌شک به یاری هوسی به بند کشیده شده در خود، گاه فکرهای شرمبار به انسان القاء می‌کند. آه، در برابر کوهستانی به سجده درمی‌آیم که می‌تواند در وجود انسان خوی حیوانی را که تمدن ماهرانه پنهانش داشته است، عریان نشان دهد. من، هرچند شهرنشین، با شور بسیاری که بی‌شک به سبب آن‌که پسر شجاع‌ترین کوهسار جهان، پسر کوه آرارات هستم، کوهستان را دوست دارم...

📚 کاروان رسیده است
نویسندگان آسیای غربی و مرکزی
گگام سوان 🇦🇲
📄 صفحات ۲۹۲ - ۲۹۳

📗 @PouyaKetab 📗

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

11 Nov, 10:31


برای زندگی در کوهستان، باید فردی قوی بود و روح مهربانی داشت. هیچ خرده بورژوایی نیست که حتی یک روز بتواند در کوهستان زندگی کند. جای شهرنشین حریص و به فساد کشیده شده، کوهستان نیست. و کوه‌هایی را که انسان می‌تواند، سیگار به لب، ضمن خواندن روزنامه، با قطار برقی از آن بالا برود دوست ندارم. در این کار، بی‌احترامی نسبت به کوه‌ها، نوعی خیانت، احساس می‌کنم.

📚 کاروان رسیده است
نویسندگان آسیای غربی و مرکزی
گگام سوان 🇦🇲
📄 صفحه ۲۹۰ - فیدیبو

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

10 Nov, 09:30


ناگاه زاده می‌شویم، بهت‌زده زندگی می‌کنیم، ارضاء نشده درمی‌گذریم...

📚 کاروان رسیده است
نویسندگان آسیای غربی و مرکزی
آوه تیک ایساهاکیان 🇦🇲
📄 صفحه ۱۹۳ - فیدیبو

📗 @PouyaKetab 📗

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

09 Nov, 08:30


- خانم دخترتان را خوب تربیت کرده‌اید.

- انسان هرگز نمی‌تواند بچه‌هایش را طوری تربیت کند که دلش می‌خواهد؛ وقتی خودتان دارای فرزند شدید، می‌فهمید.

📚 چشم‌های سنگی ۲
نویسندگان اروپای شرقی
مارک هلاسکو 🇵🇱
📄 صفحه ۵۲۶ - فیدیبو

📔 @PouyaKetab 📔

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

08 Nov, 07:30


چیزی که می‌خواهم بدانم این است که چه مدت دیگر برایم مانده که زندگی کنم. زندگی؟ مطمئناً کارم تمام است! فقط می‌خواهم بدانم... چه موقع؟ انسان وقتی که مرده، دیگر همه چیز تمام شده، این را به خوبی می‌دانم، اما به هر حال باید خودم را آماده کنم. این خودش ماجرایی است... وقتی انسان مرده، همه چیزش ساده است.

📚 چشم‌های سنگی ۲
نویسندگان اروپای شرقی
مارن پره‌دا 🇷🇴
📄 صفحه ۲۱۳ - فیدیبو

📓 @PouyaKetab 📓

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

07 Nov, 06:30


«ما در پایان قرنی هستیم که در آن دیگر ترحمی نداریم، در آن عشق‌ها را مانند بازیچه‌های ساده‌ای مبادله می‌کنیم، دیگر نمی‌خواهیم بدانیم این بازیچه‌ها قلب دارند، و هنگامی که آن‌ها را دور می‌اندازیم برای‌مان کم اهمیت دارد که آن‌ها با چشم‌هایی پر از اشک‌های غم‌بار، ما را سرزنش کنند؛ یا اگر کلمه‌هایی ادا کنند تا به ما نشان بدهند که چقدر از عدالت به دور هستیم...»

📚 چشم‌های سنگی ۲
نویسندگان اروپای شرقی
دمتر استانسکو 🇷🇴
📄 صفحه ۱۲۰ - فیدیبو

📗 @PouyaKetab 📗

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

06 Nov, 05:30


واقعیت این است که ایده‌آل، ایده‌آل می‌خواهد؛ ولی مگر نه این‌که زندگی همان جنون داشتن هدف خیلی بالا، میل به داشتن چیز به چنگ نیامدنی است؟ نه، ما از این قاعده مستثنا نیستیم، ناچیزترین استثنا ممکن است، ولی باید به ما اجازه داده شود که از پی آن برویم، خودمان را دچار توهم‌ها کنیم.

📚 چشم‌های سنگی ۲
نویسندگان اروپای شرقی
دمتر استانسکو 🇷🇴
📄 صفحه ۱۱۴ - فیدیبو

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

05 Nov, 04:30


در عشق، به هر چیز جزئی اهمیت بسیار می‌دهیم، گویا برای اینکه پس از فریب خوردن، در زیر توده‌ی اندوه، بیشتر رنج ببریم.

📚 چشم‌های سنگی ۲
نویسندگان اروپای شرقی
دمتر استانسکو 🇷🇴
📄 صفحه ۱۰۶ - فیدیبو

📘 @PouyaKetab 📘

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

04 Nov, 03:30


شما که خون مردم را می‌مکید وقت آن است که خون‌تان مکیده شود. دیگر کافی است!

📖 #کتاب ۸۰۷
📚 #چشم‌های_سنگی ۲
#نویسندگان_اروپای_شرقی
#کنستانتین_نگروزی 🇷🇴
🔁 #قاسم_صنعوی
🫧 #نشر_دوستان
📄 صفحه ۱۰ - فیدیبو

📓 @PouyaKetab 📓

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

03 Nov, 02:31


چگونه می‌خواهید در دیاری بدون فقیر، ثروتمندی با آرامش به سر ببرد؟ هیچ‌کس نباشد تا لباس‌هایی را که دیگر از آن‌ها خوش‌تان نمی‌آید به او بدهید! به چه بهانه می‌توان سفارش لباس‌های تازه‌ای داد؟ بلی، هیچ‌کس نیست که به شما بگوید متشکرم - و این سخت است...

📚 شام زیر درختان بلوط ۲
نویسندگان فرانسوی
ژیلبر سسبرون 🇫🇷
📄 صفحه ۵۰۱ - فیدیبو

📗 @PouyaKetab 📗

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

02 Nov, 01:30


انسان این‌گونه است: وقتی خودش برخی فضیلت‌ها را نداشته باشد، به زحمت می‌تواند وجود آن‌ها را در فردی نزدیک به خود تصور کند.

📚 شام زیر درختان بلوط ۲
نویسندگان فرانسوی
ورکور (ژان بروله) 🇫🇷
📄 صفحه ۳۹۵ - فیدیبو

📘 @PouyaKetab 📘

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

01 Nov, 00:30


عموزاده‌ام پی‌یرو کودکی چاقالو و شاد بود: بعد پسربچه‌ی تپل و شادی شد. به اندوه کشاندن او کار دشواری بود. به او می‌گفتند: «تو ابلهی!» جواب می‌داد: «در صورتی که بتوانم زندگی کنم برایم علی‌السویه است!»

📚 شام زیر درختان بلوط ۲
نویسندگان فرانسه
ورکور (ژان بروله) 🇫🇷
📄 صفحه ۳۹۴ - فیدیبو

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

31 Oct, 13:30


زمان حسرت‌ها و خوشبختی‌ها را زایل می‌کند، به تدریج عادتی شبیه عادت‌های دیگر می‌سازد.

📚 شام زیر درختان بلوط ۲
نویسندگان فرانسه
ژان دولاویل دو میرمون 🇫🇷
📄 صفحه ۱۴۴ - فیدیبو

📔 @PouyaKetab 📔

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

30 Oct, 12:30


در دیار ما، سانتیاگو، کرکره‌ها همیشه بسته بودند؛ وسط روز هم در روشنایی برق زندگی می‌کردیم. مامان این را می‌خواست و من علتش را درک نمی‌کردم. بعد بزرگ شدم و جرأت کردم این سؤال را از او بکنم. آن وقت او برایم توضیح داد که وقتی پاپا دبیر سفارت در پاریس بوده، آن‌ها در آپارتمانی زندگی می‌کرده‌اند که از آن طاق نصرت و شانزه‌لیزه را می‌دیده‌اند. مادرم یه من گفت: «به قدری این منظره را دوست داشته‌ام که نمی‌توانم منظره‌ی دیگری را تحمل کنم. به همین جهت است که بدون نگاه کردن به بیرون زندگی می‌کنم تا روزی که همه‌مان بتوانیم به پاریس برگردیم.»

📚 شام زیر درختان بلوط ۲
نویسندگان فرانسه
آندره موروآ 🇫🇷
📄 صفحه ۵۰ - فیدیبو

📗 @PouyaKetab 📗

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

29 Oct, 11:31


یقین داشت دارش می‌زنند. به قربانی ناامیدی می‌مانست که می‌داند دارند به کشتارگاهش می‌برند و به همین جهت به سیم آخر زده بود و در جلسه‌های دادگاه متلک‌های نخاله بار این و آن می‌کرد. مثلاً به دادستان می‌گفت: «از ریخت و رویت پیداست که روزی از روزها خودت را به دار می‌زنند!»، یا خطاب به رییس دادگاه درمی‌آمد که: «طناب دارم را تقدیم می‌کنم حضورت تا ازش برای نگه داشتن شلوارت استفاده کنی!»

📚 چشم‌های سنگی ۱
نویسندگان اروپای شرقی
یاروسلا هاشِک (چک - اسلواکی)
📄 صفحه ۴۰۲ - فیدیبو

📙 @PouyaKetab 📙

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

28 Oct, 10:30


به طور قطع ابداع مغز بیماری بود.

📚 چشم‌های سنگی ۱
نویسندگان اروپای شرقی
اسواتو پلوک سش (چک - اسلواکی)
📄 صفحه ۳۲۴ - فیدیبو

📓 @PouyaKetab 📓

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

27 Oct, 19:19


کمد دهان دره می‌کرد، بستر چرت می‌زد، طاقچه‌ی کتاب آه می‌کشید، و فقر مسخره می‌کرد: «هرگز ترکت نخواهم کرد، هرگز!»

📚 چشم‌های سنگی ۱
نویسندگان اروپای شرقی
اسواتو پلوک سش (چک - اسلواکی)
📄 صفحه ۳۲۴ - فیدیبو

📘 @PouyaKetab 📘

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

24 Oct, 22:00


وقتی یک جامعه ثروتمند باشد، مردم آن جامعه نیازی به کار کردن با دستان‌شان ندارند؛ آن‌ها خودشان را وقف فعالیت‌های غیرمادی می‌کنند. ما دانشگاه‌ها و دانشجویان بسیاری داریم. اگر دانشجویی بخواهد مدرکش را بگیرد، باید پایان‌نامه‌بنویسد. و چون درباره‌ی هر چیزی در دنیا می‌توان پایان‌نامه نوشت، موضوعات پایان‌نامه‌ها نامحدودند. کاغذهایی که با کلماتی بسیار سیاه شده‌اند، در بایگانی‌هایی بی‌روح‌تر از گورستان روی هم جمع می‌شوند، چون هیچ‌کس، حتی در روز استغاثه برای مردگان، به دیدن آن‌ها نمی‌رود. فرهنگ با تولید بیش از حد، با بهمنی از کلمات و با جنون کیفیت در حال از بین رفتن است. به همین دلیل یک کتاب ممنوعه در کشور شما خیلی معنی‌دارتر از میلیون‌ها کلمه‌ای است که دانشگاه‌های ما بالا می‌آورند.

📚 سبکی تحمل‌ناپذیر هستی
میلان کوندرا 🇨🇿
📄 صفحه ۱۱۰

📕 @PouyaKetab 📕

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

22 Oct, 18:55


پول، رفاه، امنیت هدف زندگی شده‌اند. آیا می‌توان سرطان زندگی مدرن را ریشه‌کن کرد؟ چگونه می‌توان روح روزگار قدیم و بقایای فضایل نیکان را به زندگی تباه و فرسوده‌ی انسان امروز پیوند زد؟ مطمئناً انسان امروزه‌ی مدرن هنوز به وجود نیامده است. انسان امروز چیزی به جز سایه‌ی انسان مدرنی که باید بیاید نیست. انسان امروز نه راه پیش دارد نه راه پس. انسان امروز تا گردن در مرداب نزدیک‌بینی‌اش فرو رفته است. نه با خود، آرامش دارد و نه با دنیایی که خیال تسخیرش را دارد. غریزه‌ی اجتماعی‌اش خشکیده است و جدا مانده و مهجور و شکسته بسته و تجزیه شده زندگی می‌کند.

مهم‌تر از همه این‌که برای انسان امروز زندگی معنایی ندارد... این حقیقت را نمی‌بینیم که معنا وقتی پیدا می‌شود که به بی‌هدفی آفرینش پی ببریم. ما نظم و نسق عالم را به حساب معنی داشتنش می‌گذاریم. نه تاب مفهوم بی‌نظمی اولیه را داریم و نه زیر بار قبول هرج و مرج پیش از آفرینش (Chaos) می‌رویم در حالی که چنین اذعانی برایمان لازم است. همین‌طور هم گردن نهادن به عبث محض. برای فهم و درک عبث محض، نبوغ باید داشت. عبث، پادزهر این یکنواختی و پوچی‌ای است که عطش ما به نظم پدیدآورده است. عشق و علاقه به نظمی که داریم. و پادزهری است که برای زور زدن‌های ما در پی یافتن معنی در جایی که نیست.

📚 شیطان در بهشت
هنری میلر 🇺🇸
📄 صفحه ۱۹۲

📘 @PouyaKetab 📘

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

21 Oct, 19:38


او آرزو داشت به سطح بالاتری برسد، ولی در آن شهر کوچک سطح بالاتری وجود نداشت.

📚 سبکی تحمل‌ناپذیر هستی
میلان کوندرا 🇨🇿
📄 صفحه ۵۰

📔 @PouyaKetab 📔

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

21 Oct, 19:37


بولانیو: برای نویسنده، تنها وطن، کتاب‌فروشی است.

📚 شرم نوشتن
روبرتو بولانیو 🇨🇱
📄 صفحه ۱۳۲ - فیدیبو

📕 @PouyaKetab 📕

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

20 Oct, 19:13


وضعیت همیشگی

در تمام بالا و پایین خیابان‌ها
مردم درد می‌کشند
آن‌ها با درد می‌خوابند
با درد از خواب بیدار می‌شوند
حتی ساختمان‌ها درد می‌کشند
پل‌ها،
گل‌ها درد می‌کشند
و هیچ چیز قرار نیست
آن‌ها، ما را، خلاص کند
درد می‌نشیند، درد غوطه‌ور می‌شود،
درد منتظر است، درد هست.
موسیقی بد است، همین‌طور عشق و نمایشنامه
در اینجا
همان‌طور که من این نوشته را تایپ می‌کنم
یا آن‌جا
همان‌طور که تو آن را می‌خوانی.

📖 #کتاب ۸۵۲
📚 #وضعیت_همیشگی
#چارلز_بوکوفسکی 🇺🇸🇩🇪
🔁 #شکیبا_یزدی
🫧 #انتشارات_بوکوفسکی
📄 صفحات ۱۲ - ۱۳

📓 @PouyaKetab 📓

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

19 Oct, 16:50


یالوم به مفهوم‌ وجود توجه می‌کند. وی بر این باور است که انسان‌ها موجوداتی هستند که وجودشان برای خودشان یک مسئله است و اضطراب‌های وجودی به دلیل تفکر درباره‌ی وجود خودشان شکل می‌گیرد. اگزیستانسیالیسم به هدف برطرف کردن نومیدی‌های انسان‌ها به وجود آمده است که این ناامیدی با مسائل وجودی فرد در ارتباط است. از نظر روان‌درمانگران اگزیستانسیال اضطراب‌های وجودی از هستی گرفته می‌شود و تعارض‌هایی را بیان می‌کند که در درون فرد وجود دارد و باعث به وجود آمدن افکار، هیجان و رفتار فرد می‌شود. یالوم بر این اعتقاد است که اگر مشکلات و بیماری‌های روحی نشأت گرفته از ناتوانی فرد در روبرو شدن رضایت‌بخش با اضطراب وجودی است. تجربه‌ی زندگی، تجربه‌ی اضطراب اگزیستانسیال را به همراه دارد.

📚 تفسیرخواب در روان‌درمانی اگزیستانسیال
ایمان صحاف قانع
📄 صفحات ۱۰۵ - ۱۰۶ - فیدیبو

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

18 Oct, 19:41


ثروت به این است که با تمام چیزها وارد خانه بشوید، فهرست را پاره کنید و بگویید که دیگر همه چیز را گرفته‌ام و به چیز دیگری نیاز ندارم. می‌ماند آرزوهایم. فقط آرزو. اما این اتفاق هرگز نمی‌افتد. برای این‌که نیازهای ما آرزوهای روزانه‌ی ما هستند. فردای ما را، پس فردای ما را، آینده‌ی ما را، کارهای کوچکی می‌سازد که باید انجام دهیم. این چیزهای کوچکی که هفته‌ی بعد قرار است بخریم، باعث می‌شود فکر کنیم که هفته‌ی آینده هنوز زنده‌ایم. نیاز به زیرپایی حمام است که ما را زنده نگه می‌دارد. یا نیاز به یک قابلمه‌ی کوسکوس پز. یا سیب‌زمینی پوست‌کن. برای همین هم خریدها را قسمت‌بندی می‌کنید. برنامه‌ریزی می‌کنید که کجاها باید بروید. گاهی باهم مقایسه‌شان می‌کنید.

📚 کلاف آرزوها
گرگوار دولاکور 🇫🇷
📄 صفحات ۱۰۶ - ۱۰۸

📓 @PouyaKetab 📓

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

17 Oct, 15:24


در روان‌شناسی فرویدی روان انسان به سه بخش اید، ایگو و سوپرایگو تقسیم شده است، اضطراب زاده‌ی اختلاف بین اید و سوپرایگو است. هنگامی که اید احساساتی مانند حسادت، خشم و وسوسه‌های جنسی را تجربه می‌کند، سوپرایگو مقابلش می‌ایستد و سعی می‌کند این احساسات را انکار کرده و از روان فرد پاک کند، اما به خوبی واضح است هرگونه تلاش در این زمینه بی‌فایده بوده و این احساسات تنها از سطح خودآگاه پاک می‌شوند در حالی که ردپای آن‌ها و اضطراب ناشی از اختلاف بین اید و ایگو در ناخودآگاه و به خصوص در محتوای رؤیاها آشکار می‌شود. تفسیر خواب، «شاهراهی» به واقعیت رؤیا و رنج‌های وجودی است.

📚 تفسیرخواب در روان‌درمانی اگزیستانسیال
ایمان صحاف قانع
📄 صفحات ۱۰۳ - ۱۰۴ - فیدیبو

📕 @PouyaKetab 📕

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

15 Oct, 14:14


اروین یالوم مرگ و روان‌درمانی را از چند جنبه به یکدیگر مرتبط می‌داند. اگرچه مرگ کشنده است اما اندیشه‌ی مرگ نجات دهنده‌ی زندگی است زیرا آگاهی انسان را از امور کم‌اهمیت زندگی به عمق و معنای زندگی سوق می‌دهد. در حقیقت، مرگ خاطرنشان می‌کند که زندگی را نمی‌توان به تأخیر انداخت و توجه انسان را به زمان باقی‌مانده برای زندگی کردن جلب می‌کند.

📚 تفسیرخواب در روان‌درمانی اگزیستانسیال
ایمان صحاف قانع
📄 صفحه ۹۹ - فیدیبو

📔 @PouyaKetab 📔

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

13 Oct, 17:51


یالوم به نقل از داستایفسکی می‌گوید ما انسان‌ها سه نوع حرف در ذهنمان داریم. اولین دسته آن‌هایی هستند که ما فقط به دوستان صمیمی خود می‌زنیم، دسته‌ی دوم حرف‌هایی هستند که ما فقط و فقط به خودمان می‌زنیم و کسی را در آن‌ها شریک نمی‌کنیم و دسته‌ی سوم حرف‌هایی هستند که ما حتی به خودمان نیز نمی‌زنیم و جرأت فکر کردن به آن‌ها را هم نداریم. می‌توان نتیجه گرفت که آن حرف‌های دسته‌ی سوم همان‌هایی هستند که در ناهشیار واپس‌زده شده‌اند تا آگاهی ما را آزار ندهند و این حرف‌ها می‌توانند همان نگرانی‌های غایی هستی باشند که ما حتی با خودمان هم از آن‌ها حرف نمی‌زنیم. تلاش برای دستیابی به حرف‌های دسته‌ی سوم مستلزم دستیابی به ژرفای وجود انسان یعنی همان جایی است که این افکار واپس‌زده شده‌اند.

📚 تفسیر خواب در روان‌درمانی اگزیستانسیال
ایمان صحاف قانع
📄 صفحه ۱۳ - فیدیبو

📘 @PouyaKetab 📘

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

11 Oct, 00:23


در این فکر است که باید دریا را ببیند. چون نمی‌تواند درون خودش به آرامش برسد، آن‌ را از دریا طلب می‌کند. دریا پرتلاطم هم که باشد، باز به آن‌که تماشایش می‌کند آرامش می‌بخشد. ضربه‌ی بی‌امانِ امواج در وجود کسی که در هزار توی خویش گم شده است حس آسودگی برمی‌انگیزد، و برای کسی که به زندگی بدگمان است حس ناگزیری زندگی را تداعی می‌کند. آسان و ناگزیر، دریا همه‌ی دردها و رنج‌ها را با آغوش باز می‌پذیرد. جان‌های ملول را نمی‌رنجاند. یک‌سال پیش، پزشک‌ها به فلوبر توصیه کردند تا پانزده روزی را در کوه‌های آلپ در سوئیس سپری کند. یخچال‌های طبیعی و قله‌ها آرامش نکردند، حتی برعکس. آن موقع می‌شد به غم پنهان در نامه‌هایش پی برد. از دست احمق‌های دلخور بود که روی تراسِ هتلِ محل اقامتش به تلسکوپ می‌چسبیدند، باسن‌شان را عقب می‌دادند و از هیجان فریاد می‌کشیدند. این حجم از سرزندگی هم دلخورش می‌کرد و هم کُفرش را درمی‌آورد. تنها دریاست که زندگی را قابل تحمل می‌کند، این‌طور نیست ژولیو؟

📚 پاییز فلوبر
الکساندر پوستل 🇫🇷
📄 صفحات ۴۲ - ۴۳ - طاقچه

⭐️ این پست مخصوص کانال پویا کتاب هست...

📘 @PouyaKetab 📘

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

10 Oct, 14:59


اگر هدفی در کار باشد، آدم می‌تواند سختی‌های بسیاری را تاب بیاورد. در غیر این‌صورت، شکنجه‌ی خالص است.

📚 مهیای رقصی در برف
مانیکا زگوستووا 🇨🇿
📄 صفحه ۱۹۴

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

09 Oct, 22:54


دوستان من، تا می‌توانید برای زندگی کردن عجله به خرج دهید... حال،جوانی و سلامت و شور و هیجان است، حال آن‌که آینده چیزی جز فریب و دود نیست! انسان همین که پا به بیست سالگی گذاشت باید زندگی را آغاز کند. آری دوستان... عاشق شوید، ازدواج کنید... دیوانگی کنید. در دیوانگی، حیات و سلامت بیش‌تری هست تا در تلاش‌ها و زوزه زدن‌های‌مان برای آفریدن یک زندگی معنی‌دار!

📚 مجموعه آثار چخوف ۲
آنتون چخوف 🇷🇺
📄 صفحه ۴۵۱

📘 @PouyaKetab 📘

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

06 Oct, 21:17


- دوست عزیز خواهشی از تو دارم! موضوع از این قرار است که... می‌خواهند به هر قیمتی که شده دست و بالم را بند کنند... برای فرار از این بدبختی، خودم را دیوانه قلمداد کرده‌ام... به نوعی تقلیدی است از شگرد هاملت... می‌دانی، دیوانه‌ها مجاز نیستند زن بگیرند... دوست عزیز، با توجه به این حقیقت، از تو می‌خواهم دیوانگی‌ام را گواهی کنی.

- دکتر پرسید: - و تو نمی‌خواهی زن بگیری؟

- به هیچ‌وجه!

- دکتر در حالی که با موی خود ور می‌رفت، گفت: در این صورت گواهی بی‌گواهی! کسی که نخواهد زن بگیرد دیوانه نه، که عاقل‌ترین آدم دنیاست... ولی اگر روزی قصد کردی زن بگیری بیا تا گواهی دیوانگی‌ات را فوری دستت بدهم... آن روز شک نخواهم کرد که پاک دیوانه شده‌ای...

📚 مجموعه آثار چخوف ۲
آنتون چخوف 🇷🇺
📄 صفحه ۲۸۶

📗 @PouyaKetab 📗

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

05 Oct, 21:59


بچه‌های بیش‌تری به دنیا آوردم اما آن‌چه زندگی‌ام را واقعاً زیستنی کرد خواندن بود. کم‌کم، آپارتمانم پر از صدها و سپس هزاران کتاب شد و کتاب‌ها تقریباً تمام فضا را گرفتند؛ ساکنانِ واقعیِ خانه کتاب‌ها بودند. نمی‌توانستم از خواندن دست بکشم. خواندنْ سرگرمی، عشق و تغذیه‌ی فکری‌ام بود. زندگی از دست رفته، هویت پیچیده، و واکنش کسانی را که با من مثل طاعونی‌ها رفتار می‌کردند با خواندن فراموش می‌کردم. با خواندن می‌توانستم از زندگیِ تازه‌ام لذت ببرم، دوباره از نو شروع کنم و زندگی‌های گوناگون بسیاری را تجربه کنم.

📚 مهیای رقصی در برف
مانیکا زگوستووا 🇨🇿
📄 صفحه ۱۶۹

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

04 Oct, 12:32


هیچ‌کس نمی‌تواند تصور کند کتاب چه معنایی برای زندانیان داشت: رستگاری بود! زیبایی، آزادی و تمدن در میان بربریت تمام‌عیار!

📚 مهیای رقصی در برف
مانیکا زگوستووا 🇨🇿
📄 صفحه ۱۲۶

🗣 دقیقاً به همین خاطر هم ما تو زندانی به نام ایران، کتاب می‌خوانیم.

📔 @PouyaKetab 📔

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

04 Oct, 12:32


مراب مامارداشویلی، فیلسوف بزرگ گرجستانی، می‌گوید: «انسان ماندن نیازمند تلاشی دائمی است.»

📚 مهیای رقصی در برف
مانیکا زگوستووا 🇨🇿
📄 صفحه ۱۰۶

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

03 Oct, 18:31


وضعیت زندگی، آرزوهای بسیاری را به دل آدم می‌گذارد.

📚 مهیای رقصی در برف
مانیکا زگوستووا 🇨🇿
📄 صفحه ۷۹

📙 @PouyaKetab 📙

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

02 Oct, 20:32


فروید: «لحظه‌ای که آدمی معنا و ارزش زندگی را به پرسش می‌گیرد، لحظه‌ی بیماری اوست... با این پرسش، آدم‌ فقط‌ به ذخیره‌ای از لیبیدوی ارضانشده اعتراف می‌کند که باید اتفاق دیگری برایش می‌افتاد، گونه‌ای جوش و خروش که به اندوه و افسردگی منجر می‌شود.

📚 فیلسوف و دیوانه‌ها
ریچارد اسکی 🇺🇸
📄 صفحه ۶۸

📖 @PouyaKetab 📖

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

01 Oct, 21:13


🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴 pinned «فروش کتاب نو زیر قیمت @miabook»

🇳🇴 کتاب زندگیست 🇳🇴

01 Oct, 21:13


فروش کتاب نو زیر قیمت @miabook