خاطرات خانه ی پدری @khateratekhaneyepedari Channel on Telegram

خاطرات خانه ی پدری

@khateratekhaneyepedari


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری

بخش ارتباط با مدیران کانال👇
@khateratekhaneyepedari_comments

گروه های تلگرامی:
@khaterehbazi_1
@khaterehbazi_2
@khaterehbazi_3
@khaterehbazi_4


صاحب امتیاز:
@Mahan52


و جهت همکاری یا سفارش آگهی 👇👇

@z_bibak67

کانال خاطرات خانه ی پدری (Persian)

خاطرات خانه ی پدری یک کانال تلگرامی است که به شما فرصت می دهد تا به یاد خاطره های دوران کودکی و گذشته ی خود بیفتید. این کانال به نام خاطره ساز هستی، مکانی است که شما می توانید خاطرات خانه ی پدری خود را به اشتراک بگذارید و از خاطره های دیگران نیز لذت ببرید. با خواندن خاطرات دیگران، شاید یک بخشی از خود را نیز در آنها پیدا کنید و احساسات مختلفی را تجربه کنید

خاطرات خانه ی پدری به عنوان یک بهانه برای بازگشت به گذشته، و به یاد آوردن زمان های خوب و دلپذیر است. خاطراتی که احساسات و اتفاقات مختلفی را در خود جای داده اند و با خواندن آنها شما نیز احساسات و خاطراتی دیگر را تجربه خواهید کرد

علاوه بر خاطرات، در این کانال می توانید به گروه های تلگرامی متصل شوید که از این کانال پشتیبانی می کنند. این گروه ها شامل @khaterehbazi_1، @khaterehbazi_2، @khaterehbazi_3 و @khaterehbazi_4 می باشند. در این گروه ها شما می توانید با افراد دیگری که علاقه مند به به اشتراک گذاری خاطرات هستند، ارتباط برقرار کنید و تجربیات خود را با آنها به اشتراک بگذارید

اگر شما نیز دلتان برای خاطرات خانه ی پدری تنگ شده و دوست دارید که این خاطرات را با دیگران به اشتراک بگذارید، به کانال خاطرات خانه ی پدری بپیوندید و لحظاتی دلپذیر را تجربه کنید. ادمین این کانال @Mahan52 آماده پاسخگویی به هر گونه سوال یا نیازی است. شما نیز می توانید از این فرصت برای به اشتراک گذاری خاطرات خود استفاده کنید و با دیگران در ارتباط باشید. خاطراتی که شاید برای همیشه در قلب شما جا مانده اند و احساسات و خاطرات جدیدی در شما ایجاد کنند.

خاطرات خانه ی پدری

09 Feb, 06:49


آفتاب که می تابد
پرنده که میخواند
نسیم که میوزد
باخودم میگویم
حتماحال دوستانم خوب است
که جهان اینهمه زیباست



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

09 Feb, 06:48


یادمہ بچہ کہ بودم میگفتن قاصدک کہ بیاد خبرای خوب میاره....

امیدوارم این  قاصدک کلے خبر خوب واستون بیاره . .


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

خاطرات خانه ی پدری

09 Feb, 06:47


این گلهای زیبا را با احترام
تقدیم میکنم به قلب مهربونتون
امیدوارم لحظه به لحظه ی
زندگیتون پر ازعطر گل و زیبایی باشه
یکشنبه تون به شادابی گل



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

09 Feb, 06:45


خوشبختی چیز عجیبی است

وقتی میاید گامهایش آنقدر آرام است

که شاید صدای پایش را نشنوی

اما وقتی نیست دردش را تا مغز استخوان

حس میکنی

خوشبختی یک حس درونی است

خوشبختی حاصل نوع نگاه ها به زندگیست،

تغییری متفاوت از بودن

و برداشتی آزاد از زندگی.

خوشبخت باشید


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

09 Feb, 06:44


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

09 Feb, 06:43


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

09 Feb, 06:42


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

09 Feb, 05:48


آرزو می کنم خورشیدِ زندگی ات را پیدا کنی و تمام ثانیه هایت از نور امید و عشق ، روشن شود ، ابرهای ماتم از آسمان دلت ، کنار بروند و درختانِ لبخند و آرامشت ، بار دیگر ، جوانه بزنند


صبح بخیر❤️



مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

09 Feb, 05:47


پناه ببر به دلخوشی‌های خیلی کوچک و خیلی سبز...
پناه ببر به صبح فردا، به طلوع، به آفتاب... پناه ببر به روز جدیدی که شاید باآن، اتفاق خوبی از راه برسد و تمام اندوه جهان را از شانه‌هات بردارد...
پناه ببر به صدای جیرجیرک، به هوهوی باد، به ساعت ۵ و نیم صبح، به گرگ و میش هوا، به هیاهوی گنجشگ‌ها...
پناه ببر به خدا، خدایی که هیچ‌وقت دیر نمی‌کند...

#نرگس_صرافیان_طوفان



مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

09 Feb, 05:46


صُبح بخیر


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

08 Feb, 21:40


واسه جای خالی دندونت ایمپلنت نکن!
واسه نامرتبی دندونات ارتودنسی نکن!
واسه زردی دندونات کامپوزیت نکن!

واسه حل کردن تموم مشکلاتت بیا واست اسنپ اسمایل بسازیم! فقط با پوله نصفِ کامپوزیت کل دندوناتو لمینیت کن درست کن!!!😍

برای دیدن نتیجه کار و اطلاع از قیمت بزن اینجا👇🏻
https://t.me/+qo0n-6E3rDg0NTc0
²⁰

خاطرات خانه ی پدری

08 Feb, 21:37


عصبانیت شدید کارشناس تغذیه از حرف های مردم 😱😱

ولی خدایی راست میگه باید از همین امروز برای درمان چاقی و اضافه وزن اقدام کرد
این راهکار لاغری که معرفی کرده جدیدترین روش توی کل دنیاست
از الان شروع کنی تا عید حداقل 8-7 کیلو وزن کم میکنی😍

رفتم توی سایتشون دیدم تخفیف عیدانه هم گذاشتن سریع بزنید روی لینک زیر و شمارتونو وارد کنید تا تخفیف داره سفارش بدین 👇🏻👇🏻👇🏻

https://landing.saamim.com/zMpSI

خاطرات خانه ی پدری

08 Feb, 21:36


چکامه "آرش کمانگیر"

شعر و صدا:
زنده در یادها
" #سیاوش_کسرایی "

برف می‌بارد؛ برف می‌بارد به روی خار و خاراسنگ.
کوه‌ها خاموش، دره‌ها دلتنگ، راه‌ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ...
بر نمی‌شد گر ز بام کلبه‌ها دودی، یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی‌آورد، ردِّ پاها گر نمی‌افتاد روی جاده‌ها لغزان، ما چه می‌کردیم در کولاک دل آشفتهٔ دم سرد؟
آنک، آنک کلبه‌ای روشن، روی تپه، روبه روی من...



مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

08 Feb, 21:35


"زمستون"

اجرای بسیار زیبای بانو #سیما_بینا

(ترانه ی محلی و خاطره انگیز
مازندرانی
)

زمستون بِل برف بباره
اِسپه هاکنه کوها ره

خِداوند دونه که فِردا
ونه پِشت سر بِهاره...


اگر دلتان برای گذشته تنگ شده به این کانال سر بزنید 🏠
@khateratekhaneyepedari
خاطرات خانه ی پدری 🏡🌳🪴🖼

خاطرات خانه ی پدری

08 Feb, 21:33


عذرخواهی نکنید تشکر کنید.

نگید ببخشید دیر کردم،
بگید ممنونم منتظر موندی.

نگید ببخشید که انقدر صحبت میکنم،
بگید ممنونم که به حرفام گوش میدی.

نگید ببخشید اذیتت کردم،
بگید ممنونم که بهم لطف میکنی.

نگید ببخشید گند زدم،
بگید ممنونم تو اشباهاتم صبوری میکنی.

همیشه مثبت باشید


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

08 Feb, 21:32


یادم میاد سال ۷۵یا ۷۶بود مامان هرروز سحر من و آبجی لیلا رو بیدار میکرد

پاشید برا سحر

از شب کلی ذوق داشتم سحر بیدارشم ولی نمیدونم چرا خواب جوانی دست وپامو می‌بست ومن به شدت آدم خوابی بودم و هستم
خلاصه هر روز به عشق سالادی که نارنج کنارش بود بیدار میشدیم و عجب روزایی بود🥹
و من به شدت دلتنگ اون روزام 🥺



اگر دلتان برای گذشته تنگ شده به این کانال سر بزنید 🏠
@khateratekhaneyepedari
خاطرات خانه ی پدری 🏡🌳🪴🖼

خاطرات خانه ی پدری

08 Feb, 21:23


با هوش مصنوعی میشه خیلی سریع:
- خونه رو دکور کرد
- لوگو و پوستر بزنی
- ویدئو و تیز بسازی
- مقاله و تحقیق دانشگاه رو انجام بدی
- و کلی کار جذاب دیگه

دیگه الان باید آدم کار با هوش مصنوعی رو یاد بگیره
برای یادگیریش میتونین تو وبینار زیر که رایگانه ولی ظرفیت محدوده ثبت نام کنین:👇
B2n.ir/u53132

راستی مدرس فرهاد هست که بزرگترین صفحه اینستاگرامی در مورد هوش مصنوعی رو داره.

خاطرات خانه ی پدری

08 Feb, 21:23


#پیام_ناشناس👤

سلام ببخشید مزاحم شدم یه کاناله قبلن گذاشتی پیش بینی قیمت ارز و طلا رو میذاشت خیلی عالی بود میشه یبار دیگه بزارین گمش کردم .😩

🍃 بفرما عزیزم : Dollar_TaLa@

خاطرات خانه ی پدری

08 Feb, 21:06


زمانی می‌رسد که آخرین مسواکتان را می‌زنید، برای آخرین‌بار موهایتان را کوتاه می‌کنید
برای آخرین‌بار سوار ماشینتان می‌شوید، برای آخرین بار چمن باغچه‌هایتان را می‌زنید یا لی‌لی بازی می‌کنید.

زمانی خواهد رسید که برای آخرین بار صدای بارش باران را می‌شنوید، به بالا آمدن ماه نگاه می‌کنید، بوی ذرت بوداده به مشامتان می‌خورد

گرمای تن کودکی را که در آغوشتان خوابیده حس می‌کنید و زمانی می‌رسد که برای آخرین بار عاشق می‌شوید.

روزی از همین روزها، برای آخرین بار غذا می‌خورید و اندکی پس از آن آخرین دم زندگیتان را فرو می‌دهید

با فکر کردن به سرشت ناپایدار این جهان، ناگزیر در می‌یابیم که هربار دست به کاری می‌زنیم، ممکن است آخرین بارمان باشد.

پی‌بردن به این موضوع، اهمیت و شور و حرارتی به آن کار می‌دهد که در غیر این صورت هرگز حسش نمی کردیم

غذایی که برای آخرین بار در این رستوران می‌خوریم بهترین غذایی خواهد بود که تا به حال در آنجا خورده‌ایم
و بوسه خداحافظی، یکی از عمیق‌ترین تجربه‌های تلخ و شیرین زندگی مان را رقم خواهد زد.


فلسفه‌ای برای زندگی
ویلیام اروین



@khateratekhaneyepedari
خاطرات خانه ی پدری 🏡🌳🪴🖼

خاطرات خانه ی پدری

01 Feb, 03:20


هرکه گرگش را دراندازد به خاک/ رفته رفته مى‌شود انسان پاک/ هرکه با گرگش مدارا مى‌کند/ خلق و خوى گرگ پیدا مى‌کند....
                                          
گفت دانایى که گرگى خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر

... لاجرم جارى است پیکارى بزرگ
روز و شب مابین این انسان و گرگ

زور بازو چاره این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست

اى بسا انسان رنجور و پریش
سخت پیچیده گلوى گرگ خویش

اى بسا زور آفرین مردِ دلیر
مانده در چنگال گرگ خود اسیر

هرکه گرگش را دراندازد به خاک
رفته رفته مى‌شود انسان پاک

هرکه با گرگش مدارا مى‌کند
خلق و خوى گرگ پیدا مى‌کند

هرکه از گرگش خورد دائم شکست
گرچه انسان مى‌نماید، گرگ هست

در جوانى جان گرگت را بگیر
واى اگر این گرگ گردد با تو پیر

روز پیرى گرکه باشى همچو شیر
ناتوانى در مصاف گرگ پیر

اینکه مردم یکدگر را مى‌درند
گرگهاشان رهنما و رهبرند

اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگها فرمان روایى مى‌کنند

این ستمکاران که با هم همرهند
گرگهاشان آشنایان همند

گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب


جاوید نام
فریدون مشیری


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

01 Feb, 03:18


پسرک واکسی

ساعت حدود شش صبح در فرودگاه به همراه دو نفر از دوستانم منتظر اعلام پرواز بودیم. پسرکی حدوداً هفت ساله جلو آمد و گفت: واکس می‌خواهی؟
کفشم واکس نیاز نداشت، اما از روی دلسوزی گفتم: «بله.»

به چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش ها را درآورد. به دقت گردگیری کرد، قوطی واکسش را با دقت باز کرد، بندهای کفش را درآورد تا کثیف نشود  و آرام آرام شروع کرد کفش را به واکس آغشتن. آنقدر دقت داشت که گویی روی بوم رنگ روغن می‌مالد. وقتی کفش‌ها را حسابی واکسی کرد، با برس مویی شروع کرد به پرداخت کردن واکس. کفش‌ها برق افتاد. در آخر هم با یک پارچه، حسابی کفش را صیقلی کرد.

گفت: «مطمئن باش که نه جورابت و نه شلوارت واکسی نمی‌شود.»
در مدتی که کار می‌کرد با خودم فکر می‌کردم که این بچه با این سن، در این ساعت صبح چقدر تلاش می‌کند! کارش که تمام شد، کفش‌ها را بند کرد و جلوی پای من گذاشت. کفش‌ها را پوشیدم و بندها را بستم. او هم وسایلش را جمع کرد و مؤدب ایستاد. گفتم: «چقدر تقدیم کنم؟»

گفت: «امروز تو اولین مشتری من هستی، هر چه بدهی، خدا برکت.»
گفتم: «بگو چقدر؟»
گفت: «تا حالا هیچ وقت به مشتری اول قیمت نگفتم.»
گفتم: «هر چه بدهم قبول است؟»
گفت: «قبول.»

با خودم فکر کردم که او را امتحان کنم. از جیبم یک پانصد تومانی درآوردم و به او دادم. شک نداشتم که با دیدن پانصد تومانی اعتراض خواهد کرد و من با این حرکت هوشمندانه به او درسی خواهم داد که دیگر نگوید هر چه دادی قبول. در کمال تعجب پول را گرفت و به پیشانی‌اش زد و توی جیبش گذاشت، تشکر کرد و کیفش را برداشت که برود.

سریع اسکناسی ده هزار تومانی از جیب درآوردم که به او بدهم. گردن افراشته‌اش را به سمت بالا برگرداند و نگاهی به من انداخت و گفت: «من گفتم هر چه دادی قبول.»
گفتم: «بله می‌دانم، می‌خواستم امتحانت کنم!»

نگاهی بزرگوارانه به من انداخت، زیر سنگینی نگاه نافذش له شدم.
گفت: «تو؟ تو می‌خواهی مرا امتحان کنی؟»
واژه «تو» را چنان محکم بکار برد که از درون خرد شدم. رویش را برگرداند و رفت. هر چه اصرار کردم قبول نکرد که بیشتر بگیرد. بالاخره با وساطت دوستانم و با تقاضای آنان قبول کرد اما با اکراه.

وقتی که می‌رفت از پشت سر شبیه مردی بود با قامتی افراشته، دستانی ورزیده، شانه‌هایی فراخ، گام‌هایی استوار و اراده‌ای مستحکم. مردی که معنای سخاوت و بزرگواری را در عمل به من می‌آموخت. جلوی دوستانم خجالت کشیده بودم، جلوی آن مرد کوچک، جلوی خودم، جلوی خدا ..


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

01 Feb, 03:16


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

01 Feb, 03:06


👌چند نکته ی زندگی روزمره که به دردتون میخوره

هنگامی که می‌دوید اگر به یک موضوع خاص فکر کنید مسافت بیشتری را طی خواهید کرد .

اگر در جاده به دنبال ناهار یا شام هستید ، از جایی که کامیون ها نگه داشته اند غذا بخورید .

در مذاکرات تلفنیِ مهم ، ایستاده صحبت کنید ، ترشح آدرنالین بیشتر تسلط شما را بالا می برد .

بچه دارشدن بعد از سی و سه سالگی موجب طول عمر زنان می شود .

خوردن یک موز برای صبحانه ، باعث کنترل افسردگی ، عصبانیت و کج خلقی در طول روز می شود .

پشه ها نمیگذارند راحت بخوابید؟ یک قرص ویتامین ب بخورید، بدنتان در اثر خوردن ویتامین ب بویی میگیرد که پشه ها دوست ندارند .

اگر بالش شما مسطح شده، آن را نیم ساعت در آفتاب قرار دهید تا با دفع رطوبت به حالت قبل باز گردد .

اگر می خواهید آبریزش بینی تان قطع شود، زبانتان را به سقف دهانتان بچسبانید و یکی از انگشتانتان را بین دو ابرویتان ۲۰ ثانیه فشار دهید .

برای شستن ظروفی که غذای آنها کپک زده هستند از اسکاچ جداگانه استفاده کنید .

روی قابلمه آبِ در حال جوش ، یک کفگیر بزرگ چوبی قرار دهید تا آشپزخانه بخار نکند .

تا جایی که می توانید از نور روز استفاده کنید و چراغ روشن نکنید .

وقتی موبایلتان خیس می شود برای خشک شدن و سالم ماندن آن، چند ساعت درون برنج خام قرارش دهید.

ابعاد گوشی موبایلتان را اندازه بگیرید ، در موارد ضروری به عنوان خط کش به کارتان می آید .

شارژ و عمر باتری موبایل در گرما کوتاه تر می شود ، در خنک ترین فضای ممکن آنها را قرار دهید .

همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

01 Feb, 03:04


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

01 Feb, 03:04


روزتان نیکو


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

01 Feb, 03:04


بیایید هر روز دست یک اتفاق خوب را بگیریم
و ببریمش بالای یک بلندی،
تا ترسش از افتادن بریزد!
افتادن اتفاقهای خوب،از امروز مال شما...

همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

01 Feb, 03:00


سیزدهمین 🔵روز از بهمن ۱۴۰۳را 🔵در دفتر عمر
ورق 🔵میزنیم
امــیــد🔵 بـــه ثــبــت
بـهـتـریـن🔵 اتـفـاق هــا



صبح قشنگتون به خیر باشه🩵🔵🩵🔵🩵🔵🩵



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

خاطرات خانه ی پدری

01 Feb, 03:00


شنبه شما پر از خیر و برکت


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

01 Feb, 02:59


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

31 Jan, 20:27


🔴سی میلیون تومان درآمد ماهانه فقط با…🔻

💰ماینر های نسل جدید بایننس💰

گوشیت رو تبدیل به ماینر کن و
ازش کسب درامد مطمعن داشته باش

📌فروش انواع ماینرهای خانگی:
بدون صدا🔇
بدون مصرف برق
#ضمانت_بازگشت_کالا در صورت عدم درآمد

برای دریافت اطلات بیشتر همین حالا به ما پیام بدید👇

👩‍💻👨‍💻 : @BNB_HomeMiner

☎️ 02188482895
📞  09190511404 📞  09190511424

کانال تلگرام 👇👇
https://t.me/BNBHomeMiner
¹²

خاطرات خانه ی پدری

31 Jan, 20:27


آبی

کلبه من


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

31 Jan, 20:25


با کهنسال‌ترین موجود زندۀ ایران آشنا شوید: درخت اُرس مراد

سن این جواهر بی‌قیمت، هزارسال از کهنسال‌ترین درختان شناسایی‌شدۀ ایران (ارس‌های شهرستانک، سرانی و ابرسیج) بیشتر است و با سنی نزدیک به چهارهزار سال، بدون تردید‌کهنسال‌ترین موجود زندۀ‌شناسایی‌شدۀ ایران است.

این درخت نه فقط رکورد سنی درختان کهنسال ایران را شکسته بلکه بقیۀ رکوردها را نیز ارتقاء بخشیده است.

این ارس با ارتفاعی بیش از ۲۵متر، رکورد مرتفع‌ترین ارس ایران را از ارس بادرود گرفت و به نام خود ثبت کرد.

ارس مراد با رویش در ارتفاع ۲۸۴۷متری از سطح دریا، رکورد بالاترین سقف رویشگاه بین درختان کهنسال را نیز از ارس ابرسیج (۲۸۲۰متر) گرفت. همچنین با سایه‌اندازی بیش از ۴۵۰ مترمربع، احتمالا دارای بیشترین سطح تاج‌پوشش در بین ارس‌های ایران نیز هست آن هم در حالی که سه شاخۀ عظیم از آن شکسته و بر زمین افتاده!

با سپاس از آقای قادری و خوشنویس
موقعیت: استان کرمان، شهرستان جیرفت، بخش ساردوئیه، روستای کشکوئیه

عکس‌ها: غلامرضا قادری و مصطفی خوش نویس


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

31 Jan, 20:25


.
دلبرِ زمستانیِ من!  
این فصل را برای ماندن ترجیح بده،
می خواهم بهمن را کنجِ
دنج ترین کافه برایت
عاشقانه های شاملو را زمزمه کنم!
می خواهم شب های سردِ زمستان
را برایت آغوشانه گرم تر رقم بزنم
می خواهم بهمن را کنجِ پنجره ی اتاقمان،
برایت چای با عطرِ هل و دارچین دم کنم
و بابوسه ای یک فنجان عشقِ گرم مهمانت کنم!
می خواهم روز های برفیِ بهمن،
خیابان ها جز ردِ پای منو تو
اثرِ دیگری خلق نکنند!
اما می خواهم اسفند را
در آرام و خلوت ترین
کلبه ی چوبیِ جنگل،
کنارِ آتش،موسیقیِ ملایمی پخش کنم
و سرمست شوم از هرچه عشق!
می خواهم در هوایِ سرد و آفتابیِ اسفند،
سرت را روی شانه هایم دعوت کنم
و زیرِ گوشت عاشقانه هایی
به سبکِ خودم را زمزمه کنم!
می دانی؟دلبرت که زمستانی باشد،
عاشقانه هایت چون برف سفید،
و چون آتش تا ابد گرم خواهد ماند!

#شقایق_عباسی


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

31 Jan, 20:24


‏نصیحت
امشب
برای
خودم:
سازگار
بودن
بیش
از
حد
آدما رو
بی‌ارزش
میکنه


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

31 Jan, 18:09


خاطرات خانه ی پدری pinned «لاوین 🎼 آوای نوازشگر 🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی #قسمت_هفدهم زاگرس گفت فکر کنم رفته دنبال شام . اسکندر پوزخندی زد و‌گفت باریک الله کرایه خونه منو نمیده ولی غذا از بیرون میگیره وقتی اومد بهش بگو... همون لحظه در حیاط باز شد و بهزاد وارد شد سلام گرمی کرد و‌گفت…»

خاطرات خانه ی پدری

31 Jan, 17:33


🔴دلیل این همه شلوغی چیه ؟
⭕️مفت ترین فروشگاه کشور

🦋انواع کت دامن عیدانه فقط ۱۶۹ تومان
🦋انواع مانتو بهاره فقط ۱۱۹ هزار تومان

🔥 تو باورت نمیشه هنوز این قیمتا وجود داشته باشه 🔥
میخوام ارزون ترین فروشگاه پوشاک ایران و بهت معرفی کنم

این کانال کاربردی ترین کانال پوشاک ایرانه :
⬇️⬇️⬇️
@pushakkade1
@pushakkade1
🤩فروش بصورت تک و عمده فکر نکن ، سریع عضو شو 👆

خاطرات خانه ی پدری

31 Jan, 17:33


تخفیف استثنائی در فروش کاملترین آرشیو فیلمهای ایرانی قدیمی ( ۱۰۴۰ فیلم )  و دوبله کلاسیک خارجی ( 15 هزار فیلم )   کمیایب و نایاب و نسخه های ریل HD و بدون سانسور ایتالیایی. وسترن.تاریخی , بزرگسال و‌..
آرشیو کامل و بینطیر فیلمهای رزمی قدیمی ( کمپانی شاو )
ارسال فایل فیلم به پی وی شما و خرید کلی بر روی هارد با تخفیفات عالی .
آرشیو کامل مجلات و مطبوعات ایرانی قدیمی
آرشیو کامل و بینطیر موسیقی ایرانی
حجم کل آرشیو قدیمی ها ۵۰ ترابایت میباشد

09196393235 سعید.....ایدی مدیر👇
  @sogoli_2
کانال ما عضو بشید و لذت ببرید 👇👇
https://t.me/+DtFLDtlFTp0xZDlk
https://t.me/+DtFLDtlFTp0xZDlk

خاطرات خانه ی پدری

31 Jan, 17:32


.
صبح03:00-05:00: در این زمان، مریدین ریه باز می شود. افراد مبتلا به سرفه ممکن است با شروع فرآیند دفع سموم از طریق ریه، حملات بدتر را تجربه کنند. توصیه می شود در این مدت از مصرف داروهای ضد سرفه خودداری کنید تا در پاکسازی طبیعی بدن اختلال ایجاد نشود.

05:00-07:00: باز شدن مریدین کولون و سم زدایی آن. در این زمان نوشیدن آب ولرم و کمی نمک برای شستشوی روده بزرگ مفید است

07:00-09:00: باز شدن مریدین معده. این بهترین زمان برای صبحانه است
حذف وعده های غذایی می تواند به دیواره معده آسیب برساند و صفرا را غلیظ کند و خطر سنگ کیسه صفرا را افزایش دهد.

09:00-11:00: باز شدن مریدین طحال. طحال مسئول تامین مواد مغذی است. اگر تا این زمان به او غذا ندهید، قدرت کار کردن در طول روز را نخواهید داشت.

11:00-13:00: بیش از هر زمان دیگری، برای ریکاوری و شارژ باتری های خود به یک استراحت کوتاه نیاز دارید.

13:00-15:00: روده کوچک.
در این دوره مواد مغذی ناهار جذب می شود. انرژی دریافتی در این زمان تا غروب به شما انرزی میدهد

15:00-17:00: مثانه
در این دوره، چاقی ادماتیک ممکن است رخ دهد. اگر تا به حال به توالت نرفته اید، اکنون وقت آن است که این کار را انجام دهید.

17:00-19:00: باز شدن مریدین کلیه.
در این زمان، پوست شما قرمز و زیبا به نظر می رسد - زمان عالی برای قرار ملاقات! همچنین توصیه می شود برای گرم شدن بدن و بهبود ظاهر خود، بازوهای خود را چندین بار بالا و پایین ببرید.

19:00-21:00: باز شدن مریدین پریکارد. برای حمایت از سلامت قلب، خوردن مقداری غذای گل کلم و رنگ قرمز خوب است.

چون از روسی ترجمه کردم. و مقاله پزشکی بود، ممکنه یکی دو تا کلمه رو دقیق نتونسته باشم ترجمه کنم. امیدوارم اطلاعات مفیدی رو در اختیارتون گذاشته باشم. قسمت اولش رو هم روزای قبل گذاشتم براتون

ژوان


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

21 Jan, 05:23


نوشته بود: عموم ۲۷ سال پیش تو تولدم پول میریخت سرم الان بعد ۲۷ سال 🥹♥️


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

21 Jan, 05:23


🔵⚪️💕🔵⚪️💕🔵⚪️💕🔵⚪️
#ویترین_جدید آوردیم
چقدر تنوع 🙈🙈🙈

اینجا همه چی پیدا میشه چه قیمتایی😱😱😱😱😱😱😱

💰تک فروشی با #قیمت_عمده 😍😍

هر هفته کلی #مدل_جدید 😍😍
_
ثبت سفارشات:
🆔 @Lianastyleshop

🔴 لینک کانال برای دیدن مدلهای بیشتر:
https://t.me/Liana_styleshop
https://t.me/Liana_styleshop

کانال رضایت مشتری ها:
@rezayatshik65

خاطرات خانه ی پدری

21 Jan, 05:23


خانم ها حتما این ویدئو رو نگاه کنین👆👆


🔯🔯 اگه شما هم این مشکلات رو دارین لازمه تو این کانال عضو باشین👇

https://t.me/+kW7wwD3WiwxlOGU0

خدمات زیبایی زنان شامل 👇
لابیاپلاستی ؛ تنگی واژن ؛ تزریق ژل‌وچربی
توسط بهترین متخصصین زنان 😍😍

خاطرات خانه ی پدری

21 Jan, 05:19


این ابمیوه گیری فکر کنم حدود سی سالشه شاید یکم بیشتر 🥰


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

21 Jan, 05:19


مادر بزرگ یه اتو داشت تقریبا ده کیلویی بود
هر وقت میگفت اون اتو بیار ما یه مسافر کشی داشتیم
این جوری که اتو رو میزاشتیم رو فرش و میکشیدیمش روی زمین به مقصد مادربزرگ ، از بس که سنگین بود
یه اتو کوچولو هم دقیقا همون شکلی داشت که از مکه اورده بود
همیشه وقتی میخواست لباسارو اتو بکشه یه پارچه بهمون میداد همراه اون اتو کوچیکه . البته هیچوقت به برق نمیزدش
ماام توی عالم خودمون خونه داری میکردیمو از اتوی سرد لذت میبردیم


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

21 Jan, 05:19


هاکلبرفین کارتون قدیمی دهه ۶۰😍


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

21 Jan, 05:19


ميداني جانم!
صبح ها همين كه صدایِ سوت کشیدن کتری روی اجاق را بشنوی، بویِ نانِ سنگکِ تازه ی صبح زود پدر به مشامت برسد،
و صدای صبحانه حاضر کردنِ مادر از آشپزخانه بیاید،
يا وقتی عطرِ قرمه سبزي هایِ ظهرِ جمعه اش توی خانه ميپيچد و هوش از سَرت ميبرد،
همين كه چشمت ببينتشانُ
گوشَت نفس هايشان را بشنود،
همین که آغوشِ گرمشان را لمس كنيُ
بگویي “چقدر دوستشان داری”
يعني “صبحت بخير” شده!
جمعه و شنبه اش فرقي نمیکند،
صبح هایِ بودنشان همیشه بخیر می شود...


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 21:17


کار بالا موجوده😍👆

اینجا معدن کفشای طبی،راحتی مجلسی

ارســال رایــگان_ تضمیــن کیـــفیت

💢به صورت تــک،عمــده،همــکاری💢

ارســال از خـود #تولیـدی_تبــریــز

همون تولیدی که تمامی کانال دارها عضون

لینک کانال و پیوستن فراموش نشه👇👇

https://t.me/+iA-oHBojwF02ODJk
https://t.me/+iA-oHBojwF02ODJk

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 21:16


‏پسره به مسخره ترين دليل ممكن
خودكشی كرده بود…
پسره به مامانش گفته بود امشب هوس كتلت كردم باباش پريده بود وسط و گفته بود:
نه كه خيلى آدم مفيدى هستی، كارم ميكنی، حالا دستور غذا هم ميدى؟
اونم يه بسته قرص خورده بود و نوشته بود حق با باباست، من خيلى به درد نخورم بخشيد كه پسر خوبى نبودم...

اون به خاطر ماجرای کتلت خودکشی نکرده بود. به خاطر تمام تحقیر شدن‌ها، توهین‌ها، دیده نشدن‌ها و..‌. خودکشی کرد
هیچ چیزی هیچوقت اثرش از بین نمیره، اگه حل نشه میمونه و تلنبار میشه و یه جایی فقط به یه تیکه کوچیک برای یه طوفان نیاز داره
مثل آبی که مدام داغ میشه و یه درجه بیشتر اونو میجوشونه، فقط یه درجه بیشتر ...
تغییر دما و جوشیدن آب رو میشه دید، دیدن تلاطم روان به این سادگی نیست
کاری نکنین آدم‌ها به نقطه بریدگی یا جوش برسن، چون اونوقت هیچ کاری از دست هیچکی بر نمیاد


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 21:14


یه زمانی سقف آرزوها و دلخوشیامون چقدر کوتاه بود...

یادش بخیر 😢


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 21:14


یه قمار باز پیر گفت:
جفتی شیش هم که باشه،
اگه به موقعه نباشه،
به درد نمیخوره!!


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 21:14


زندگی
چیزی نیست،
جز...
اُمیدهای کوچک ما...🌱


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 21:10


🔵⚪️💕🔵⚪️💕🔵⚪️💕🔵⚪️
#ویترین_جدید آوردیم
چقدر تنوع 🙈🙈🙈

اینجا همه چی پیدا میشه چه قیمتایی😱😱😱😱😱😱😱

💰تک فروشی با #قیمت_عمده 😍😍

هر هفته کلی #مدل_جدید 😍😍
_
ثبت سفارشات:
🆔 @Lianastyleshop

🔴 لینک کانال برای دیدن مدلهای بیشتر:
https://t.me/Liana_styleshop
https://t.me/Liana_styleshop

کانال رضایت مشتری ها:
@rezayatshik65

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 21:10


خانم ها حتما این ویدئو رو نگاه کنین👆👆


🔯🔯 اگه شما هم این مشکلات رو دارین لازمه تو این کانال عضو باشین👇

https://t.me/+kW7wwD3WiwxlOGU0

خدمات زیبایی زنان شامل 👇
لابیاپلاستی ؛ تنگی واژن ؛ تزریق ژل‌وچربی
توسط بهترین متخصصین زنان 😍😍

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 16:04


لاوین 🎼 آوای نوازشگر

🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی
#قسمت_چهارم
🎼
فرمانده گفت جوانمرد تو این همه مرخصی ساعتی میگیری دیگه نمیتونی مرخصی استحقاقی داشته باشی .
الان جنگه
حواست هست که
بهزادگفت بله قربان اجازه بدین از همین مرخصیها استفاده کنم .
فرمانده برگه مرخصی رو امضا کرد و گفت میل خودته
🎼
پرستار گفت
آخه نمیدونم اصلا اجازه بدن تو ببینیش یانه؟
بهزاد گفت ازتون خواهش میکنم یه کاری برام بکنید .
پرستار گفت همراه من بیا .
🎼
رییس بیمارستان نامه رو مهرو امضا کرد و به دست بهزاد دادو گفت امیدوارم بتونه کمکی باشه تا بتونی بچه رو ببینی .
بهزاد با خوشحالی گفت ممنونم یه دنیا ممنونم
🎼
مسئول شیر خوارگاه نامه رو خوند و دوباره توی پاکت گذاشت و چند دقیقه به صورت بهزادنگاه کرد و گفت یعنی تو این همه راه رو اومدی تا نوزاد رو ببینی .
بهزاد گفت بله
مسئول گفت خوش اومدی ولی آخه میدونی از نظر بهداشتی
یه نوزاد که تازه از بیمارستان مرخص شده
و شرایط تو ..
بهزاد گفت نزدیکش نمیشم از پشت پنجره .
یا تو بغل یکی از همکاراتون نگاش میکنم
مسئول گفت اینهمه اشتیاق از کجا اومده ؟
سرباز سرشو انداخت پایین
مسئول گفت .
به بچه ها میگم یه دست لباس تر و تمیز بهت بدن .
سر و صورتتم بشور ...
بهزاد گفت چشم
🎼
لاوین رو که تو آغوش بهزادگذاشتند .
شروع کرد به بو کردن تن نوزاد .
سرش رو بوسید وتو بغلش فشار داد و
شروع کرد آروم اروم‌ دم‌گوشش صحبت کردن و‌گریه کردن بعد یه مقداری پول داد به مربی .
خانم مربی گفت شما که چندتا قوطی شیر خشک آوردی.
بهزاد گفت اون برای لاوین و بقیه نوزاداست
اما این هدیه ای از طرف لاوینه .
مربی لبخندی زد و گفت دستتون درد نکنه
بعد از نیم ساعت مربی گفت میتونم ببرمش؟ بهزادگفت به همین زودی
و چند لحظه ساکت موند .
و ادامه داد میتونم بازم بیام دیدنش؟
مربی گفت اینو باید از خانم مسئول بپرسین .
🎼
بهزاد از شیر خوار گاه که بیرون اومد پیش خودش گفت حتما اینجا باید یه حموم عمومی داشته باشه حالا که اجازه دادن ببینمش .
هربار که اومدم اول میرم حموم و تر و تمیز میشم و بعد میرم پیش لاوین.
🎼
کاربهزاد این شده بود که هر وقت میتونست مرخصی میگرفت و خودش رو به شیر خوارگاه میرسوند .
و لاوین رو میدید .
هربار گرچه کم ولی برای لاوین خرید میکرد .
🎼
یه روز که به شیر خوار گاه رفت خانم مسئول با دیدن بهزادبا ناراحتی گفت متاسفم امروز نمیتونی لاوین رو ببینی .
بهزاد با تعجب گفت چرا؟
مسئول گفت چند روزی بود که تب داشت دیشب بردیمش بیمارستان بستریش کردیم .
🎼
دکتر معالج گفت ما خودمون اگه بیشتر از شما ناراحت نباشیم کمتر هم ناراحت نیستیم .
بهزادگفت شما اسم آمپول رو بگین از زیر سنگ هم شده پیدا میکنم .
دکتر گفت واقعیت توی هیچکدوم از داروخونه های شهر نمیتونی پیداش کنی.
🎼
بهزادخارج از محوطه بیمارستان با درموندگی
به دیوار تکیه کرد .
یه نفر نزدیکش شد و پرسید بگو ببینم اسمش چیه؟
بهزادگفت اسم چی چیه؟
مرد گفت اسم دوایی که میخوای؟
بهزادباخوشحالی تیکه کاغذی که اسم آمپول روش نوشته شده بود رو از جیبش دراورد و داد دست مرد .
مرد گفت پول داری؟
بهزادگفت والله
مرد راه افتادبهزاد پرسید کجا ؟
مرد گفت ببین سرکار!! بی مایه فتیره .
بهزاد گفت پول ندارم ولی هر کاری بگی بلدم‌گچکاری سیم کشی
مردگفت برو خدا به همراهت .
بهزادگفت ببین یه بچه تو این بیمارستانه اگه این آمپول رو بهش نزنن ممکنه خدایی نکرده ..
مرد روی ساعت مچی سرباز دست گذاشت و گفت به جای پول اینم قبوله
بهزاددستشو کشید و گفت این نمیشه ،فروشی نیست
مرد شونه هاشو بالا انداخت و چند قدم از بهزاد دور شد .
بهزاد بلافاصله صداش کرد و ساعت رو از مچش باز کرد و تا اومد بدش به مرد دلال  .یه نفر دستشو گذاشت روی دست بهزاد و گفت دست نگهدار.بهزادسرشو بلند کرد و زاگرس رو دید.
زاگرس یقه دلال رو گرفت و گفت خجالت نمی کشی داری از سرباز وطن اخاذی میکنی بعد آب دهنشو روی زمین ریخت و گفت تف به غیرتی که نداری .
حالا هم مثل بچه آدم میری دوای بچه رو ور میداری و میاری وگرنه میدم گوشاتو ببرن وجاش زنگوله آویزون کنن .تو این دیار جایی برای نامرد وجود نداره
🎼
چند هفته بعد یه روز توی شیرخوارگاه بهزاد
لاوین رو که بغل گرفت با ترس گفت خانم مربی چرا تو دهنش بنفش شده .
خانم مربی گفت چیز خطرناکی نیست دهنش برفک شده بود .
بهزاد گفت خیالم راحت باشه .
مربی گفت بله حتما .
بهزاد گفت چند وقته دیگه که دندون در بیاره
از این چیزا براش میخرم چی بهش میگن
آهان دندونک .
مربی سکوت کرد و بهزاد با نگرانی
پرسید اتفاقی افتاده .
مربی گفت ممکنه یه تعداد از نوازادا رو انتقال بدیم تهران .
بهزادگفت برای چی؟
مربی گفت دقیقا نمیدونم تصمیم رییس روساست .
بهزادبا تردید و نگرانی گفت یعنی لاوین هم جز اوناست .
مربی گفت فکر کنم بله 
بهزاد با ناراحتی گفت نه نمیذارم
https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 06:26


دفتر #دی بسته شد
هرورقش خاطره ای شد
درذهن من و تـو
خداوندا🙏
از تـو می خواهم
دفتر #بهمن را
بازیباترین رنگ قلمت
برایمان نقاشی کنی
نقشی ازخوبیها وخوشیها
بدون هیچ غم وغصه ای🌸

╔══๑❄️🌨❄️๑══╗
@aienetaroot
╚══๑❄️🌨❄️๑══╝

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 06:24


اففف مانتو ، این مانتوها ی 700 تومنی فقططط 100 تومن 👆👆👆👆😱😱😱😱

بیگ سایزای عزیز عجله کنید تا سایز ۸۰ لباس داریم😘😍
این کانال مخصوص شماست
60تومن😱
بدو بیا اف زدیم بلک فرایدی 💐

ارسال رایگان 💐
مانتو 80 t
شومیز 50 t
کفش t45
ارسالافورری✈️✈️
هرجا هستی بیا لینک و بزن گلم قیمتامون نصف قیمت بازار👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEHKf3hOM7qGHiOkWQ

اینم کانال ارزانکده 😊👇
@dorsashoping

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 06:23


یادش بخیر صفای اون خونه‌های ویلایی و دلباز


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 06:23


این دابسمش بانو هایده می ارزه به هزارتا کنسرت امروزی


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 06:22


🏡
جریان زندگی در خانه پدری



مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 06:18


از چیزهای کوچک در زندگیتان
لذت ببرید ؛ چون روزی به گذشته
نگاه می کنید و متوجه می شوید که
آنها چیزهای بزرگی بوده اند...


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 06:18


🎥 برای یکبار هم که شده با روانشناس صحبت کنید 🙏🏻

📌 مشکلاتی مثل : زناشویی، خیانت، تربیت فرزند، استرس و اضطراب ، افسردگی، مشکلات جنسی ، مشاوره پیش از ازدواج، اعتیاد ... هست که پولدار و فقیر نمیشناسه 😞

📲 اگر هرکدوم از این مشکلات رو دارید تا دیر نشده از طریق لینک زیر جهت رزرو نوبت تلفنی و محرمانه با برترین مشاوران متخصص کشور صحبت کنید 👇👇

https://hamkadeh.com/landings/bvUtA
گوش شنوای شما هستیم❤️‍🩹

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 06:18


آیا آماده‌اید که زندگی‌تان را متحول کنید؟

📌 با روان‌رشد، یک زندگی آرام و شادتر منتظرتان است!
به جمع ما بپیوندید: @RavanRoshdCl

💥 دیگه از استرس و نگرانی‌های روزمره خسته شده‌اید؟
💡 وقتشه که حالتون رو بهتر کنید! در کانال روان‌رشد، با ساده‌ترین و بهترین راهکارهای روان‌شناسی، زندگی‌تان را به سطح بالاتری ببرید.

چطور؟
استرس و اضطراب رو از بین ببرید و آرامش واقعی پیدا کنید
عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس خود رو تقویت کنید
روابط‌تان رو بهبود ببخشید و مهارت‌های تربیت فرزند رو یاد بگیرید
شادتر زندگی کنید و به خودشناسی برسید
و کلی محتوای جذاب که زندگی‌تان را کاملاً تغییر خواهد داد!

🔥 این تنها فرصت شماست!
🌟 تغییر زندگی شما تنها یک کلیک فاصله دارد.
📌 همین حالا عضو شوید و اولین قدم رو بردارید:
@RavanRoshdCl

🌈 منتظریم شما هم به جمع ما بپیوندید!

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 06:18


و خب، این هم نتیجه نهایی! 😍 پروژه خانم علیپور از تی وی وال جدیدشون و طراحی که برای کمد دیواری، تی‌وی وال و بار انجام دادیم، راضی بودند.

اگر شما هم به طراحی دکوراسیون داخلی نیاز دارید یا برای مشاوره و استعلام قیمت می‌خواهید با ما در تماس باشید، به شماره 09195605031 زنگ بزنید! ما در سالسین دکور همیشه آماده‌اید تا به شما کمک کنیم! ☎️❤️

⭕️اگر می‌خواهید نمونه‌های بیشتری از کارهای ما ببینید و با طراحی‌های منحصر به فرد سالسین دکور آشنا بشید، حتماً به کانال تلگرام ما سر بزنید. 📲💬

https://t.me/salsindecoration

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 05:58


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 05:58


برای همه دخترها و پسرهای جوان آرزومندم



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 05:55


برگی از خاطرات

یه لحظه تصور کن، الان زمستون ۱۳۸۰ از مدرسه برگشتی، خوابیدی و بیدار شدی، مشقاتو نوشتی، تلویزیون رو روشن میکنی می‌بینی این تیتراژ داره پخش میشه و سریال زیرآسمان شهر شروع شده، میری زیرپتو تا تماشا کنی...همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 04:06


صبحتون پر انرژی


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 04:02


صبح و روز و روزگارتون خدایی


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 04:01


روزتون به همین زیبایی


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 04:00


من اگه روزی ده بار این ترانه با معنی و مفهوم رو گوش نکنم
روزم شب نمیشه


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 03:57


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 03:56


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

20 Jan, 03:56


به بهمن ماه خوش آمدید
https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 22:40


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 22:37


ما مدام یادمون میره
که همین که هر روز صبح بیدار میشیم
خودش اولین نعمتیه که باید براش شکرگذار باشم




همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 22:35


دقت کردید عروس دریایی داریم ولی دوماد دریایی نداریم !

یعنی بی شوهری تو عمق دریا هم موج میزنه

 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 22:33


روزتان را با خنده شروع کنید



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 22:09


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 22:08


اولش فکر کردم
کله فرعونه




https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 22:04


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 22:04


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 22:04


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 22:02


اول هفته تون
عالی
و با طراوت


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 10:38


این خونه یه روز پر بوده از آدمهایی که از امروزشون بیخبر بودن
از سر و صدای بچه‌ها و بازیاشون
از جنب و جوش مادر و بوی غذاش از آشپزخونه
خونه قدیمی یه روز همه خونواده رو جمع میکرد پای گرمای چراغ نفتی و صحبتای پدر
صدای خنده
گریه
ولی الان همه یه گوشه در حال زندگی خودشونن
کی یادشه نصیحتای مادر رو
کی یادشه داد و بیداد پدر رو
کی یادشه ظهر جمعه و عصر دلگیرشو
کو اون سفره رنگی ، حیاط دلباز و قدیمی ، جمع خواهرا و برادرا ، سرمای زمستون و اون چراغ نفتی
دعواهای بچگونه ، قصه ، مادربزرگ...
الان کی از کی خبر داره
خونه قدیمی خیلی وقته که نیست ، از بین رفته ، مُرده
کاش قلبامون یادشون نره ک چی بهمون گذشته
کاش جمع شیم
کاش بشه و برگردیم…


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 10:38


*در حضور نماینده سازمان بورس و حسابرس قانونی اتفاق افتاد*

*نادیده گرفته شدن حق رای 25 هزار و 747 بازنشسته کشوری در مجمع بیمه ملت*


در جلسه مجمع عمومی شرکت بیمه ملت که با حضور ناظر بورس و بازرس قانونی شرکت بیمه ملت تشکیل شد، اعضای منتسب به گروه بهمن در هیئت رئیسه این مجمع پس از کش و قوس‌های فراوان رای به ابطال و نادیده گرفتن حق رای ۲۵ هزار و 747 بازنشسته کشوری سهام دار بیمه ملت دادند.

@bazneshaste_news

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 10:37


از ما دهه ۶۰ یا ، دهه ۵۰ یا خورده نگیرید…
حکایت ما تلخه،
از دورهمی رسیدیم به تنهایی
از دنیای صاف و سادگی رسیدیم به دنیای هزار رنگی
از محبت و صفا پرت شدیم به دنیای نیرنگ و دو رنگی


مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 10:37


هنر فقط نزد عاشقای دهه شصتی هستش 👌

مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 10:37


کاش خونه هامون
حال دلمون
همه چی عین قدیم بود...

مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 10:37


خاطره اگر تصویر بود…😍

مجله ی تلگرامی
خاطرات خانه ی پدری 🏠🧩
@khateratekhaneyepedari

خاطرات خانه ی پدری

10 Jan, 10:31


*در حضور نماینده سازمان بورس و حسابرس قانونی اتفاق افتاد*

*نادیده گرفته شدن حق رای 25 هزار و 747 بازنشسته کشوری در مجمع بیمه ملت*


در جلسه مجمع عمومی شرکت بیمه ملت که با حضور ناظر بورس و بازرس قانونی شرکت بیمه ملت تشکیل شد، اعضای منتسب به گروه بهمن در هیئت رئیسه این مجمع پس از کش و قوس‌های فراوان رای به ابطال و نادیده گرفتن حق رای ۲۵ هزار و 747 بازنشسته کشوری سهام دار بیمه ملت دادند.

@bazneshaste_news

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 19:21


کانال خاطرات خانه ی پدری pinned «دریا 🌊 د🌊 دریا 🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی #قسمت_۷۳ ▫️فهرست طوبی گفت پَرستاره تو بیمارستان  هم مثه اینکه یه تختش کم بود میگم اگه نمیذاری من برم بالا سر شوهرم حداقل بذار پسرم بره میگه خانم پسر بزرگتون یه ساعته پیش اومد پیش شوهر تون بود و رفت. هرچی بهش میگم…»

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 19:20


دریا 🌊 د🌊 دریا

🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی
#قسمت_۷۳ ▫️فهرست
طوبی گفت پَرستاره تو بیمارستان  هم مثه اینکه یه تختش کم بود
میگم اگه نمیذاری من برم بالا سر شوهرم حداقل بذار پسرم بره
میگه خانم پسر بزرگتون یه ساعته پیش اومد پیش شوهر تون بود و رفت.
هرچی بهش میگم خانم من فقط یه پسر دارم و اونم اینم آقاس
به خرجش نمیره.
خدا به دادمون برسه با این حواس پرتی که دارن داروهای حاجی رو اشتباه ندن بهش.
جهان گفت نمیذارن که، وگرنه خودم میرفتم شبانه روز بالا سرش وایمیسادم.
طوبی گفت الهی خیر ببینی مادر .
همینکه میگی انگار انجام دادی .
جهان گفت حاج خانم من خیلی نگرانم .
شما کاملا درست میگین حاجی رو چیز خورش کردن و گرنه مگه میشه آدم بره برای کسیکه آبروشو برده خونه بخره یا کارگاه رو بزنه به نام خونه شاگردش .
طوبی گفت باز خوبه تو این خونه یه نفر هست که به سِحرو جادو اعتقاد داشته باشه .
جهان گفت والله من یه فکرایی تو ذهنم هست اما  میترسم خدایی نکرده شما یا آقا داوود فکر کنین چشم  من دنبال  مال دنیاس .
طوبی گفت وا این چه حرفیه
تو هم عین داوود برای مایی.
جهان گفت اگه یه وکالت نامه ای چیزی دستمون داشتیم
دیگه حاجی نمیتونست اینجوری بذل و بخشش کنه .
طوبی گفت حالا که نداریم .
جهان گفت الانم نشدنی نیست کافیه وقتی میریم ملاقات یه اثر انگشت ...
شهره گفت دست شما درد نکنه آقا جهان
بابام داره میمیره تو میخوای اثر انگشت بابامو بگیری ...
جهان رو کرد به طوبی و گفت دیدی حاج خانم
گفتم سو تفاهم میشه .
شهره که زن عزیز منه
خیالای بد میکنه
وای به احوال بقیه ....
طوبی گفت مادر عیبی نداره که اگه همه چیز به نام من باشه
خیال همه راحته .
خود باباتم که به سلامتی به هوش بیاد اعتراضی نداره .
همیشه میگفت بعد من هرچی دارم و ندارم مال تو و بچه هاست .
شهره گفت نه مامان من موافق نیستم
این یه جور کلاه برداریه ...
طوبی گفت مگه نشنیدی خلیل چی گفت
معلوم نیست بابات چه کارایی کرده که خلیل پلنگ‌میگه شاید شما مجبور بشین برین مستاجری .
شهره گفت من میدونم عمو خلیل حرف بی ربط و بیجا نمیزنه .
طوبی گفت
پس بشین که همین روزا بیان از این خونه بیرونمون کنن
🌊
سهیل گفت خانم صحرایی با دستوری که خانم فرزانه کیا دادن این اتاق از این به بعد برای شماست و به اتاق کنار اتاق خودش اشاره کرد
لاله گفت آقای سالاری از لطف شما ممنونم .
ولی من ترجیح میدم تو همون طبقه دوم باشم اگه بیام اینجا   از همکارا فاصله میگیرم و اینو اصلا دوست ندارم .
اگر کنارشون باشم میتونم از مشکلاتشون با خبر بشم اما اگه بیام اینجا و بشینم توی دفتر و فقط یه نفر برام چایی ببره و بیاره که نه مشکلی از اونا و نه از شرکت حل نمیشه .
بعد یه ورقه دراورد و گفت به نظر من اینها اولویتهای شرکته
لطفا شما با دقت بخونید و برای یکی یکشون اقدام کنید .
سهیل نامه رو گرفت و خوند
۱/ مشکل اسکان کارکنان شهرستانی که لاینحل مانده است .
۲/سرویس ایاب و ذهاب
۳/مهد کودک
۴/ایجاد یک آشپزخانه کوچک
سالاری گفت اما خانم صحرایی انجام این کارها هم بودجه میخواد هم مکان و هم زمان .
ما میخوایم شرکت به اهداف بزرگ برسه .
لاله گفت اشتباه شما همینجاست
شرکت بدون کارمنداش فقط یه ساختمونه .
این کارمندا هستند که شر‌کت وشرکت کردند .
هر چقدر کارمندا در آرامش روحی باشن ذهنشون آزادتره و بهتر و بیشتر به کار دل میبندن .
ببینید من برای اسکان مشکلی ندارم به برکت وجود عمو رجب جای خوبی دارم اما بقیه چی ؟
اصلا فکر کردین دارن کجاها زندگی میکنن .
چقدر خونه این فامیل و اون فامیل بمونن .
چقدر از این مسافر خونه به اون مسافر خونه برن .
پس اولویت رو بذارین روی قولی که دادین و هنوز عملیش نکردین .
مورد دوم اگه از میدونهای اصلی شهر یکی دوتا مینی بوس بذارین .
همه هم به موقع میرسن و هم دل نگران پیدا کردن تاکسی توی روزای بارونی و برفی نمیشن .
یه مبلغی شما کمک کنین
یه مبلغ هم خودشون بدن .
اونوقت نیاز نیست توی دفتر حضور و غیاب شرکت تاخیری ثبت بشه .
مورد سوم یه اتاق توی طبقه اول هست که انباریه وسایلشو بفروشید و با یه رنگ تبدیلش کنید به مهد برای خانمهایی که بچه کوچیک دارند .
اگه بدونید مادرها اگه خیالشون از بچه هاشون راحت باشه حاضرن حتی اضافه کاری هم بکنند .
و اما مورد چهارم
هر روز وقت زیادی از کارمندا گرفته میشه که یا خودشون یا عمو رجب به نوبت غذاشون رو روی این گاز چهار شعله گرم کنند .
اگه بشه با یه رستوران قرارداد بست و هر روز چند تا غذا برای شرکت بفرسته
خیلی خوب میشه
حتما هم نباید چلو کباب یا زرشک پلو با مرغ باشه .
میشه خورشت باشه .
انواع کوکو یا ماکارونی و ....
باشه
سالاری گفت ایده های خوبیه اما همش هزینه بره .
لاله گفت یک ماه امتحان کنید اگر راندمان شرکت بالا رفت ادامه بدین
در غیر اینصورت هر جور شما رفتار کنین من راضیم‌

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 08:04


❤️😍قلبم🫠🥹
بفرست برای دختر دارا🎀🩷💗


منبع: Kapfko کانالزندگـی شیرینـ 🌹Nana
همراه ما باشید در این دو کانال فال👇
Channel1 👉 @aienetaroot
Channel2 👉 @falle_shabane

🖼کانال ماهان فال

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 07:33


بخشی از شعر #دوستی

دل من دير زمانی است كه می‌پندارد:
«دوستی» نيز گلی‌ست؛
مثل نيلوفر و ناز،
ساقه‌ی ترد ظريفی دارد.
بی گمان سنگدل است آنكه روا می‌دارد
جانِ اين ساقه‌ی نازك را - دانسته- بيازارد!

در زمينی كه ضمير من و توست،
از نخستين ديدار،
هر سخن، هر رفتار،
دانه هايیست كه می افشانيم.
برگ و باری است كه می رويانيم
آب و خورشيد و نسيمش «مهر» است
گر بدان‌گونه كه بايست به بار آيد،
زندگی را به دل‌انگيزترين چهره بيارايد.
آنچنان با تو در آميزد اين روح لطيف،
كه تمنای وجودت همه او باشد و بس.
بی‌نيازت سازد، از همه چيز و همه كس.

زندگی، گرمی دل‌های به هم پيوسته‌ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته‌ست.

در ضميرت اگر اين گل ندميده‌ست هنوز،
عطر جان‌پرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزيده است هنوز
دانه ها را بايد از نو كاشت.
آب و خورشيد و نسيمش را از مايه جان
خرج می‌بايد كرد.
رنج می‌بايد برد.
دوست می‌بايد داشت!

فریدون_مشیری



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 07:33


این دیگه نهایت مصنوعی بودنه ....



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 07:33


بهترین و بدترین غذاها برای سلامت مغز



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 07:31


شکست خوردن در چیزی که دوست دارید
بهتر از موفق شدن در چیزی است که دوست ندارید.




همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 07:30


درود بر رشت
درود بر گیلان
درود بر ایران



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 07:29


چالش نخندیدن 😂


منبع: Kapfko کانالزندگـی شیرینـ 🌹Nana
همراه ما باشید در این دو کانال فال👇
Channel1 👉 @aienetaroot
Channel2 👉 @falle_shabane

🖼فال شبانه ی ماهان

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 07:29


مهــرباڹ ڪہ باشي

صبحت هم زیبـاست
خورشید هم زیبـاست

آسمـاڹ رنڪَ دیڪَرےدارد
روز رویــاییست

تو بخواه براے مهرباني
همیشہ بهـانہ پیدا مي شود


روزتان بخیـر دوستـاڹ

   

همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 07:23


🌷سلام دوستان
☕️صبح زیباتون بخیر

🌷صبح جمعه بخیر
☕️روزتون پُر از سلامتی

🌷دور و برتون پر از
☕️عشق و محبت و دلخوشی

🌷لحظه هاتـون غرق زیـبــــایی
☕️وآرامش سهم دلهای مهربونتون

آخر هفته خوبی پیش روتون باشه☕️



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 07:22


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 07:21


ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ،
ﻭﻟﯽ ...
ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛
ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ
ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ!

ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛
ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ
ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ!

ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ...
ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ...
ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ يك ﻓﻀﯿلت

همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 07:18


درود دوستان عزیز
صبح ڪه مے شود
دنبال اتفاقات خوب بگرد

دنبالِ آدم هایِ خوبی
ڪه حالِ خوبت را
با لبخند هایشان
به روزگارت سنجاق ڪنی

یک روزِ خوب اتفاق نمے افتد
ساخته مے شود

سلام صبحتون عالے و پر امید
🌷🌷
همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 06:38


بسيار زيباست...

مادر پسر هشت ساله ای فوت کرد و پدرش با زن دیگری ازدواج کرد.
یک روز پدرش از او پرسید:
*پسرم به نظرت فرق بین مادر اولی و مادر جدید چیست؟*
پسر با معصومیت جواب داد:
مادر اولی ام دروغگو بود
اما مادر جدیدم راستگو است.
پدر با تعجب پرسید: چطور؟
پسر گفت:
قبلاً هر وقت من با شیطنت هایم
مادرم را اذیت می کردم،
مادرم می گفت :
اگر اذیتش کنم از غذا خبری نیست
اما من به شیطنت ادامه می دادم.
با این حال، وقت غذا مرا صدا می کرد و به من غذا می داد.
ولی حالا هر وقت شیطنت کنم
مادر جدیدم می گوید :
اگر از اذیت کردن دست برندارم
به من غذا نمی دهد
و الان دو روز است که
من گرسنه ام

بسلامتی تمام مادرا ❤️


منبع: کانال بهلول bohlolol
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🛜
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 06:38


بهترین استراتژی اینه که در مقابل گاوهای زندگیت بدون واکنش بمونی.



منبع: کانال تلگرامی داستان و پند dastanvpand1
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠📚
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

15 Nov, 06:38


با هم بگیم آمین


منبع: کانال عشق يعنى 😷 loveispublic
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💚
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

14 Nov, 05:19


یه دختر خوشگل ندیدی از اینجا رد بشه؟❣️
من رد میشم ببین🥰🥰

‌‎‌

منبع: کانال عشق يعنى 😷 loveispublic
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💚
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

14 Nov, 05:17


گل‌های ماه تولد


منبع: کانال عشق يعنى 😷 loveispublic
☕️کانال ماهان فال

Channel1 👉 @aienetaroot
Channel2 👉 @falle_shabane

کانال خاطرات خانه ی پدری

14 Nov, 05:05


رقص تورکی فوق العاده جذاب

منبع: کانال عشق يعنى 😷 loveispublic
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💚
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

14 Nov, 05:05


ای جونم مگه میشه آخه؟ 😍😍

منبع: کانال عشق يعنى 😷 loveispublic
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💚
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

14 Nov, 04:58


شامی لپه لذیذ...😋


منبع: کانال عشق يعنى 😷 loveispublic
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💚
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

14 Nov, 04:58


لوبیا پلو، یکی دیگه از خوشمزه‌های شیرازیه که طبخش قِلق خاصی داره... (لوبیا چشم بلبلی)

منبع: کانال عشق يعنى 😷 loveispublic
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💚
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

14 Nov, 04:58


منبع: کانال عشق يعنى 😷 loveispublic
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💚
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

14 Nov, 04:54


پوشش مردان ایرانی؛ از قاجار تا به امروز

منبع: کانال Kapfko زندگـی شیرینـ 🌹Nana
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🖼
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

14 Nov, 04:50


از زیباییهای قهر نگم براتون 🥰

منبع: کانال تلگرامی کاکتوس🌵 cactos
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🪟
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

14 Nov, 04:50


تولد 90 سالگی مکسنس لاریو نوازنده فلوت فرانسوی مبارک 🥳

منبع: کانال تلگرامی به نامِ دوست... Benamedostt
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💐
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

14 Nov, 04:50


وای چه عشقی داره😍
خداجون ...

منبع: کانال تلگرامی داستان و پند dastanvpand1
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠📚
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

14 Nov, 04:36


صبا وقت سحر گویی
زِ کوی یار می‌آید

که بوی او شفایِ
جان هر بیمار می‌آید...

عراقی

❣️صبح به خیر...


منبع: کانال تلگرامی به نامِ دوست... Benamedostt
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💐
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

13 Nov, 18:40


گروه تلگرامی شعر آزاد

فرصتی برای کاربران علاقمند جهت اشتراک: شعر، داستان، متون ادبی، لطایف و اشارات. همراه با چالش مشاعره

برای عضویت در این گروه؛ لینک زیر را لمس نمایید👇
Join 👉 @khaterehbazi_4

کانال خاطرات خانه ی پدری

13 Nov, 18:10


🌧


چقدر خوبه بارون...




منبع: کانال تلگرامی به نامِ دوست... Benamedostt
از پیج خانم مهدیه محمدخانی
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

13 Nov, 18:05


مستند نبرد F14 بامیگ های عراقی

اف14 گنجینه ای برای ارتش آن زمان ایران که خرید آن در زمان شاه توانست ایران را در زمان جنگ با عراق نجات دهد!

همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

13 Nov, 17:43


پلاستیک رنگ سبز به معنای مرغ A+، رنگ آبی مربوط به مرغ درجه A و نارنجی نشانگر مرغ درجه B است به این ترتیب مرغ A و A+ درجه یک و B درجه دو است.

منبع: کانال مجله هنرى ژوان🌱 zhuanchannel
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

13 Nov, 17:41


محتوای کل مهمونی های ایرانی =))))


منبع: کانال گیزمیز 💯 gizmiztel
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

13 Nov, 17:40


دخترا وقتی موهاشونو چتری زدن و فک میکنین خوشگل شدن :)


منبع: کانال گیزمیز 💯 gizmiztel
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

13 Nov, 17:33


ما جوونی کردیم با دلار ۷۰ تومنی؟

واقعا جوونی نکردیم!! الهی تاوانشو پس بدن اوناییکه باید ..
مرده و زنده شون خیر نبینن؛ این نفرین یک ملته🔥


منبع: کانال گیزمیز 💯 gizmiztel
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

13 Nov, 17:32


ایده‌ های خوشمزه تخم‌مرغی!😋


منبع: کانال گیزمیز 💯 gizmiztel
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

02 Nov, 07:18


انجمن جهانی پزشکی خواستار لغو مجازات قطع عضو در ایران شد

انجمن جهانی پزشکی،‌ از مقامات ایرانی خواست که فورا و بدون قید و شرط انواع مجازات بدنی غیرانسانی را لغو کنند و به تعهدات ایران بر اساس میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی پایبند باشند.
این انجمن نسبت به وضعیت اسفبار پنج زندانی که به جرم سرقت به قطع انگشتان دست محکوم شده‌اند،‌ هشدار داده است. هادی رستمی، کسری کرمی،‌ مهدی شاهیوند،‌ مهدی شریفیان و مرتضی اسماعیلیان،‌ پنج زندانی هستند که در معرض خطر قطع انگشتان دست قرار دارند.
در هفته جاری، صبح سه‌شنبه ۸ آبان ماه چهار انگشت دست راست دو برادر زندانی به نام‌های مهرداد و شهاب تیموری اهل سرپل ذهاب و ساکن ملارد کرج در زندان مرکزی ارومیه اجرا شد و این دو زندانی پس از قطع انگشتان دستشان به بیمارستان منتقل شدند.
دکتر آشوک فیلیپ، رئیس انجمن پزشکی جهانی می‌گوید که قطع عضو باعث درد شدید، ناتوانی و نقص عضو غیرقابل برگشت و از بین بردن کرامت انسانی می‌شود. او این مجازات را «بی‌رحمانه،‌ غیرانسانی و تحقیرآمیز خواند.»



منبع: سهام نیوز
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

02 Nov, 07:01


دوستان و همراهان گرامی:
چهار گروه تلگرامی در دسترس شماست که هریک با موضوع خاص فعالیت میکند!
گروه ارسال پست با ارسال آزادانه مطالب از گروه ها و کانالهای مختلف و یا ارسال از شخص کاربر
گروه موسیقی
گروه شعر
و گروه گپ و گفت
نشانی این چهار گروه در توضیحات کانال موجود است

نشانی گروه های تلگرامی متصل:👇

@khaterehbazi_1
@khaterehbazi_2
@khaterehbazi_3
@khaterehbazi_4

🏠

کانال خاطرات خانه ی پدری

02 Nov, 06:45


🔍انسان و دروغ

⚪️هر چه بیشتر میگذرد بیشتر میفهمم که چقدر آدمها دروغ میگویند و خودشان را فریب میدهند. اصلا این دروغ گفتن و فریب دادنِ خودمان انگار باید وجود داشته باشد تا آدمها بتوانند زندگی کنند. ما یک گونه جانوری هستیم که برای زنده ماندن کاملا وابسته به هم نوعان خود هستیم.

⚪️شاید برایتان سوال پیش آمده باشد که یعنی چی برای زنده ماندن نیاز به بقیه آدمها داریم؟ پاسخ اینست که شاید فرضا در حال حاضر بتوانیم برویم کوه یا جنگل و بدون انسانها زندگی کنیم، اما اجدادمان اینگونه نبودند. آنها مثل ما ابزار، تکنولوژی و ... نداشتن بنابراین برای محافظت از خود و تامین نیاز های خود کاملا به آدمهای دیگر وابسته بودند.

⚪️اگر اینطور نبودند پس چطور میتوانستند زنده بمانند؟ آنها که مثل ببر و پلنگ قدرتی ندارند که از خود دفاع کنند. آنها فقط میتوانند خطر احتمالی را پیشبینی کنند و با انجام دادن کار تیمی از آن خطر جلوگیری کنند یا طعمه را شناسایی کنند و برای شکار کردن نقشه بکشند. اصلا تفاوت انسان و حیوان همین است که انسان مغز پیچیده ای دارد و بنابراین میتواند بهتر خیالبافی کند و از زبان به شکل پیشرفته تری بهره ببرد.

⚪️همه اینها را گفتم تا بگویم ما موجوداتی اجتماعی هستیم و دقیقا به همین دلیل دروغ میگوییم و خود را فریب میدهیم. از جهتی نیاز داریم احساساتمان را ابراز کنیم تا درک شویم و از جهتی دیگر به دنبال تایید اجتماعی هستیم، ذاتا میل داریم در جمعی پذیرفته شویم. بنابراین احساساتی که مورد تایید اجتماعِ مورد نظر نباشد (به هر دلیلی) را سرکوب میکنیم و به شکل دیگری نشان میدهیم و یا اصلا نشان نمیدهیم. میدانیم فلان کار بد است اما برای تایید در اجتماع آن را انجام میدهیم. بله، ما دروغ میگوییم و خودمان را فریب میدهیم چون موجودی اجتماعی هستیم.

⚪️همه این خصوصیات در ما بوده چون کاربرد داشته و باعث میشده زنده بمانیم، اما حالا چه؟ آیا الان هم مانند گذشته حمله حیوانات مارا تهدید میکند؟ غذا نداریم؟ مسکن؟؛ پس چرا همچنان چنین تمایلاتی داریم؟

⚪️پاسخ ساده است: ژن ما تغییر نکرده چون همچین ژنی در طبیعت تکثیر میشود. چرا؟ چون میتواند زنده بماند و خودش را با طبیعت تطبیق دهد. چرا؟ چون علم،تکنولوژی و.. را ساخته است. چرا؟ چون به جای جسم قدرتمند، مغز پیچیده ای دارد. چرا چون باید زنده بماند. چرا؟ نمیدانم !


منبع: کانال CE7EN
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

02 Nov, 05:56


برای دیدن سایر ماه ها به ماهان فال مراجعه کنید @aienetaroot

کانال خاطرات خانه ی پدری

02 Nov, 05:55


🌻#فــال_روزانه
📆امروز شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳
⭐️ماهان فال 📑 لیست فال

@aienetaroot
فروردین

حجم زیاد کارهای امروز حسابی شما را خسته و آزرده خواهد کرد. اما اجازه ندهید خستگی به وجود شما رخنه کند و به هر قیمتی که شده انرژی خود را حفظ کنید. به لحاظ مالی روز بسیار خوبی را در پیش دارید و پولی به دستتان می‌رسد، شرط‌ عقل این است که تمامی این پول را خرج نکنید و قسمتی از آن را برای روز مبادا کنار بگذارید. فرصتی برای بودن در کنار اعضای خانواده اختصاص دهید و لحظه‌های شادی را تجربه نمایید. انسان عاشق‌پیشه‌ای هستید و تاکنون عشق‌های زیادی را تجربه کرده‌اید، ادامه این رویکرد چیزی به غیر از تنهایی برای شما به دنبال نخواهد داشت. در نتیجه از امروز عاشق‌پیشگی را کنار بگذارید و به فکر عشقی ماندگار و همیشگی باشید. توجه بیشتری به اعضای خانواده نشان دهید و به اهل منزل ثابت کنید که همیشه به فکرشان هستید.


منبع: وب سایت روزانه www.roozaneh.net
کانال ماهان فال

Channel1 👉 @aienetaroot
Channel2 👉 @falle_shabane

کانال خاطرات خانه ی پدری

02 Nov, 04:07


نان کدو حلوایی شیرین | طرز تهیه دنج پاییزی 🍂🍁


منبع: کانال یوتوب Country Life Vlog
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

02 Nov, 04:07


معرفی و تست غذاهای آماده ی ژاپنی توسط یک ایرانی

منبع: کانال یوتوب دانیال در ژاپن
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

02 Nov, 04:07


در یک نظام استبدادی همه قربانی اند.
منبع: کانال یوتوب مهدی نصیری

🏠

کانال خاطرات خانه ی پدری

02 Nov, 00:24


اگه قرار باشه به گذشته زنگ بزنید
دوست دارین توی این تماس صدای چه کسی رو بشنوید ...؟

منبع: کانال باید بدونی bayadbedoni
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🖼
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

01 Nov, 23:17


مالیات صورتی
هزینه‌های پنهان زن‌بودن

در اقتصاد اصطلاحی وجود داره به نام مالیات صورتی. این مفهوم می‌گه به طور کلی زن بودن، گرون‌تر از مرد بودنه.

ما توی زندگی دو دسته هزینه داریم، هزینه‌های ثابت مثل اجاره مسکن یا بیمه ماشین که ربط زیادی به جنسیت ندارن.

اما مطالعات نشون می‌ده که دسته دوم هزینه‌ها، هزینه‌های جاری، به شدت با جنسیت مرتبطن و به شکل عجیبی، برای زن‌ها گران‌تر.

برای مثال زن‌ها باید لوازم آرایشی بخرن، پول بیشتری رو برای پوست و مو خرج کنن و بیشتر از طلا و جواهرات استفاده کنن.

به طور کلی فشار اجتماعی «خوشگل باش» برای زن‌ها بیشتره. آمارها نشون می‌ده که این هزینه‌ها برای زنان خیلی بیشتره.

نیازهای بهداشتی و درمانی زنان هم بیشتره.
خرید پد روزانه، تمپون، مراجعه به پزشک زنان و تست‌های منظم پاپسمیر و ماموگرافی.

با این که خیلی از این تست‌ها لازم هستن، اما همه اون‌ها تحت پوشش بیمه قرار نمی‌گیرن.

مورد بعدی، تفاوت قیمت خدمات مشابه برای مردان و زنانه، یک آرایشگاه مردونه برای کوتاه کردن مو، به طور میانگین یک پنجم آرایشگاه زنانه برای انجام همون کار پول می‌گیره.

یا یک تیغ اصلاح زنانه ممکنه دوبرابر تیغ مردانه قیمت داشته باشه. در نتیجه اگر زنی تصمیم بگیره از مخارج اضافی پرهیز کنه باز هم در نهایت براش زندگی گران‌تره.

در کنار این‌ها، معمولا دستمزد زنان حدود ۳۰ درصد از کارمند مرد با وظایف کاملا مشابه، کمتره. به بیان دیگه، خرید هر چیزی برای زنان ۳۰ درصد سخت‌تره. خود این دستمزد کمتر هم بخشی از مالیات صورتی هست.

به طور کلی شهر هم برای زنان امنیت کمتری داره، در بسیاری از موارد زنان مجبور می‌شن تاکسی اینترنتی بگیرن یا نمی‌تونن برای ورزش شبانه، به یک پارک جنگلی برن و حتما باید پول باشگاه بدن.

نتیجه این که زن بودن، هزینه‌هایی اضافی داره که ممکنه ما مردها خیلی بهشون فکر نکنیم.

«ما هم داریم پول خونه و ماشین می‌دیم خب.»

بله، اما هزینه‌های مردانه عمدتا باعث افزایش تدریجی ثروت فرد می‌شن درحالی که مالیات صورتی، تماما هزینه‌های از دست رفته است.😔🤷‍♀️

{پوریا بختیاری}


منبع: کانال مجله هنرى ژوان🌱 zhuanchannel
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🌐
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

01 Nov, 17:57


بازم از این فیلم حال خوب کنا 😍

هیچ‌وقت فکر نمیکردم ابراز احساسات خانواده‌ها روی کودکایی با این سن انقدر تاثیر بذاره که به گریه بیوفتن🥹

منبع: کانال گیزمیز 💯 gizmiztel
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💟
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

01 Nov, 17:40


یک‌بار زنی برایم نوشت هیچ وقت نگذار بفهمم دیگر دوستم نداری. همان یک‌بار بود که اعتراف می‌کرد می‌داند دوستش دارم. پرسیدم چرا نگذارم؟ نوشت آدم لازم دارد بداند یک‌نفر به دوست‌داشتن او ادامه می‌دهد. خواستم بپرسم چرا حواست نیست که من هم لازم دارم بدانم گاهی، جایی تنت از عطش لمس من پر می‌شود طوری که در ایستگاه مترو حواست از آدم‌ها و قطارها پرت آهنگ‌های هدفونت شود و قلبت برهنه برقصد؟ اما نپرسیدم. برایش نوشتم نمی‌گذارم بفهمی. دیگر جواب نداد.

یک‌بار زنی برایم نوشت آدم دلش می‌خواهد با تو بچه‌دار شود. نوشت از دوباره مادرشدن بیزارم، اما دلم می‌خواهد دخترم را ببینم که داری برایش پدری می‌کنی. بعد چندخط درباره این نوشت که حرفش معنایی جز این ندارد که مرا پدر خوبی می داند و اصلا معنای دیگری ندارد. خواستم برایش بنویسم چرا از من نمی‌پرسی آیا دوست دارم پدر دخترت باشم؟ اما ننوشتم. برایش نوشتم دخترت را ببوس. کمی بعد، همه‌ی حرف‌ها را پاک کرد. دخترمان گم شد.

یک‌بار زنی برایم نوشت موقع رفتن طوری آرام بودی که شک کردم هرگز دوستم داشته‌ای. شبی را می‌گفت که گوشه‌ی میدان تجریش بی‌هوا لبم را بوسید و رفت و من ایستادم زیر برف و رفتنش را نگاه کردم. صبر کردم تا دور شود، و بعد همان‌جا روی نیمکت سیمانی نشستم و گذاشتم صدای اذان امامزاده صالح اشکم را دربیاورد. خواستم برایش بنویسم آرام نبودم، تهی شده‌بودم و کلمات گم شده‌بود. اما برایش نوشتم رفتن، شکلی از دوست داشتن است. دیگر چیزی ننوشت.

یک‌بار زنی برایم نوشت فکر می‌کنی تو را از یاد برده‌ام، اما همیشه کلماتت را می‌خوانم و دوست می‌دارم. خواستم برایش بنویسم نویسنده‌شدن یعنی همین که بپذیری به جای خودت، کلمات دوست داشته‌شوند. بپذیری رقیبان زن دلخواهت را می‌نوشند، و تو شعرشان می‌کنی. اما ننوشتم. زن آن‌قدر زیباست و طوری تشنه‌ام می‌کند که همیشه حواسم هست مکالمه‌ام با او را کوتاه نگه دارم.

اما زنی که دوست داشتم کلمه‌ای در یک جمله‌ی معمولیش باشم، هرگز چیزی برایم ننوشت. لابد نخواست بفهمم دوستم ندارد. لابد، نخواست پدر دخترش باشم. لابد نخواست دلیل تب مرطوب و تند تن او باشم. لابد نخواست مرا در تجریش ببوسد. لابد نخواست مرا ببیند، یا بشنود، یا بشناسد.
همین.

حمید سلیمی


منبع: کانال ساز چکامه کتاب sazochakameoketab
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💐
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

01 Nov, 17:13


💓#یک_خبـر_عاشقـانه برای فردا شنبه
🌙فال شبانه ی ماهان

@falle_shabane
فروردین🩵کسی را که فکرش نمی‌کنی به زندگی عاطفی ات اضافه می‌شود.

اردیبهشت🩵 از ريسك كردن نبايد ترسيد.اگر ترس از ریسک را کنار بگذاری به آن چیزی که ته دلت هست نزدیک خواهی‌شد.

خرداد🩵گذشته را نمی‌توان دوباره زنده كرد. بايد خاطره آنها را نگه داشت و با مرور اين خاطرات، از آنها درس‌های لازم را فراگرفت. گذشته برای شما می‌‌تواند چراغ راه آينده باشد.

تیر🩵پس از يك دوره ناراحتی و تنهايی، اكنون وارد مرحله تازه‌ای از زندگی شده‌ای. با شخصی آشنا می‌شوی كه بعضی از روياهای شيرين تو را به واقعيت نزديك کرده و تو را شاد و خوشبخت می‌كند.

مرداد🩵 فردی اشتباهاتی مرتکب شده که حال پشیمان شده و به سراغتان آمده تا اشتباهاتش را جبران کند. به او فرصت دوباره بدهید و بگذارید تا اشتباهاتش را جبران کند.

شهریور🩵تحولات مهمی در زندگی عاطفيت پيش می‌آيد و تو باید تصميمات تازه‌ای بگيری. برای آنكه اين تصميمات در جهت آسايش تو باشد بايد دورانديشی داشت و فرداهای دورتر را نيز در نظر گرفت.
   
مهر🩵 احتياج داری كه افق‌های زندگی عاطفی خود را توسعه دهی. بايد با افراد جديد آشنا شده و از آنها بیاموزی. بايد راه‌های تازه‌ای را كشف و تجربه كنی. هنوز فرصت‌های خوبی در اختيار داری.

آبان🩵عشق است كه به انسان بال پرواز می‌دهد. عشق تو را از اين زندگی واقعی و روزمره جدا می‌كند و به فضای جديدی می‌برد كه پر از هيجان و اميد است. بدون اميد و عشق زندگی معطل می‌ماند. پس به زندگی عاطفی‌ات تكانی بده.

آذر🩵يك رابطه‌ی عاشقانه يا يك دوستی بزرگ در حال شكل‌گيری است. معمولا اين‌گونه روبط از يك اتفاق ساده شروع می‌شود ولی در طول زندگی ادامه می‌يابد.

دی🩵عاشق بايد بود كه عاشقی، پروسه‌ای پرهيجان و تكامل‌بخش است. عشق تو را در معرض آزمايش و تجربه‌های مهمی قرار می‌دهد كه طی آن آدمی ساخته و متحول می‌شود. 

بهمن🩵يك هديه‌ی كوچك می‌تواند گره‌گشای مشكل بزرگی باشد، مشروط بر اينكه از روی عشق و محبت باشد. در واقع اين محبت و دوستی است كه حلّال مشكلات بوده و خارها را به گل تبديل می‌كند.

اسفند🩵قرار است تو به كسی كه دوستش داری برسی اما يك نفر مانع می‌شود. بايد اندكی صبر كرد تا حسودان به خيال موفقيت از تو و او فاصله بگيرند. پس از آن به آرزوی ديرينه خود خواهی رسيد.
  

منبع: کانال ☕️قَـہــوہ تـَلــْخ☕️ shah_fal
🌙فال شبانه ی ماهان

Channel1 👉 @aienetaroot
Channel2 👉 @falle_shabane

کانال خاطرات خانه ی پدری

01 Nov, 16:49


کمال خرازی، رئیس شورای راهبردی روابط خارجی، در گفتگو با شبکه المیادین لبنان، گفته: «اگر تهدیدی وجودی بشود، ایران دکترین هسته‌ای خود را تغییر خواهد داد؛ ما توانایی لازم را برای ساخت سلاح را داریم و مشکلی از این بابت نداریم؛ تنها فتوای رهبری این موضوع را فعلا ممنوع کرده است.» خرازی همچنین افزوده: «زمانیکه اروپایی‌ها حساسیت‌های ما را لحاظ نمی‌کنند، دیگر دلیلی ندارد که ما حساسیت آن‌ها را در نظر بگیریم و لذا احتمال اینکه بُرد موشکی ایران بیشتر بشود، هست.»

کانال خاطرات خانه ی پدری

01 Nov, 16:45


وزارت ارتباطات: رفع فیلترینگ از اینجا به بعد دست رئیس‌جمهور است

علیرضا عبداللهی‌نژاد، رئیس مرکز روابط‌ عمومی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات:

🔹موضع رسمی وزارت ارتباطات این است که محدودیت‌های فیلترینگ باید برداشته شود و گشایش اتفاق بیفتد. ما در لایه‌های فنی گزارش‌های دقیقی تهیه کرده‌ایم و در اختیار دولت قرار داده‌ایم. از اینجا به بعد، در دست رئیس‌جمهور است و ایشان موضوع را به‌جد دنبال می‌کند.
🔹فیلترینگ آسیب‌هایی به کشور زده است. ادامه این وضعیت به مصلحت نیست و امیدواریم که هرچه زودتر خبرهای خوبی درباره رفع فیلترینگ بشنویم. /اکوایران

{امیدوارم دل بکنن از این چندهزار میلیار تومن سود وی پی ان و مردم رو راحت کنن از شر وی پی ان و پروکسی!!! به امید خدا به زودی اولین پست بدون استفاده از پروکسی و و ی پی ان رو در کانال داشته باشیم، چه چیزایی برامون شده آرزو خنده داره یا گریه دار؟؟ }

کانال خاطرات خانه ی پدری

01 Nov, 15:07


دریا 🌊 د🌊 دریا

🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی
#قسمت_۵۹ ▫️فهرست

محمود به بهشت زهرا که رسید
یه بسته شکر پنیر و یه شیشه گلاب خرید و رفت سر مزار داریوش .
🌊
سرشو گذاشت روی سنگ قبر و اسم داریوش رو بوسید و گفت بابا جون سلام
پسر رشیدم سلام
قربون قد و بالات برم
خوبی بابا ؟
ببینم
هنوزم باهام قهری که حتی یه بارم به خوابم نمیای ؟
بعد آهی از ته دل کشید و گفت البته که حق داری
راستشو بخوای این روزا اصلا حال  و روز خوبی ندارم
کارم شده با رفته ها درد و دل کردن
واز مونده ها فرار کردن.

روزی که تو رو توی قبر گذاشتم
فکر کردم با رفتن تو تقاص تمام بدیهایی رو که در حق این و اون کردم رو پس دادم
اما بعدا متوجه شدم
که درسته از داغ فرزند سنگین تر نداریم
ولی من باید تا آخر عمرم زجر بکشم 
وحالا حالاها تاوان پس بدم .
من حق و ناحق کردم و ناحق رو حق .
امروز  هم اومدم بهت بگم برام دعا کنی
تا هم شهامت اینو پیدا کنم
که برم و برادرتو به حقش برسونم .
هم به نفهمی و نادونی خودم اقرار کنم .
و بهت بگم غلط کردم
که دست روی زنت بلند کردم
غلط کردم بچه تو راهی بیمارستان کردم
من‌کر و کور شده بودم ..
خام حرفای خاله زنکی شده بودم و
نفرینهایی که پشت سرم بود رو نادیده گرفتم و
تمام بد بیاریهامو
گذاشتم به پای طفل بی گناه تو .
و به همه گفتم قدم دریا نحس بوده و اون سَرِ داریوش رو خورده .
اما بابا جون خدا جای حق نشسته
وچنان سیلی به صورتم زد که تا عمر دارم هیچ وقت فراموشم نمیشه .
با پیدا شدن عروسک دریا تو اتاقم
فهمیدم زنت دروغ نگفته و واقعا داشته دنبال عروسک میگشته .
برای اینکه کاملا مطمئن بشم
این حروم لقمه رو زیر نظر گرفتم .
و عمدا کاری کردم که شماره خونه خلیل رو پیدا کنه .
مرتبا تحت نظرش گرفتم و دیدم از هر فرصتی استفاده میکنه تا به خونه خلیل زنگ‌بزنه
چند بار توی خیابونای اطراف خونه خلیل دیدمش ..
تا بالاخره وقتی دیدم میخواد به زنت دست درازی کنه
حسابشو رسیدم اما این فقط به جبران کتکی بود که منِ احمق رو وادار کرد تا زنت رو بزنم .
اما برای اینکه اسم زن نجیبتو سر زبونا انداخت باید منتظر مجازات بزرگتری باشه
به این مفتیا دست از سرش برنمیدارم .
باید کاری کنم به پاهای لادن و دریابیفته .
حساب شهره رو هم باید جداگانه پس بده .
حساب نجابت و اعتماد تنها دخترمو ...
🌊
خلیل گوشی رو گذاشت
ملی گفت محمود بود؟
چیکارت داشت ؟
خلیل گفت والله میخواد چند روز دانا بره پیشش .
ملی گفت یعنی چیکارش داره ؟
خلیل گفت نمیدونم .
ملی گفت انشالله خیره .
خلیل گفت راستی امروز عصر سهیل نمیره نمایندگی
این فرصت مناسبیه که بریم دختره رو ببینی.
🌊
ملی سرخ و سفیدآب کرد و چادر کِلوکه شو سرش کرد و کفشای وِرنیشو پوشید و اومد دمِ درِ حیاط و رفت و جلوی ماشین کنار دست خلیل نشست و گفت بریم‌.
خلیل گفت به نظرت من دیگه میتونم رانندگی کنم ؟
ملی با ناز گفت وا برای چی؟
خلیل گفت برای اینکه نمیتونم مستقیم نگاه کنم و باید گردنم کاملا گردش به راست داشته باشه
آخه تو نمیگی
با این تیپی که زدی
داری با دل ما چیکارا  که نمیکنی؟
ملی با عشوه خندید و گفت آقا بریم تا نمایندگی تعطیل نشده .
خلیل گفت روی جفت چشمام و....
🌊
وقتی رسیدند خلیل گفت تو پیاده شو برو طبقه اول سمت چپ در دوم .
ملی گفت پس تو چرا  پیاده نمیشی؟
خلیل گفت اون شب منو اینجا دیده
شاید اگه بفهمه ما مادر و پدر سهیل هستیم توی رو در واسی گیر کنه و بعد اگه بخواد اینجا کار کنه معذب بشه .
ملی گفت ولی کاش قبلش یه مشورت با سهیل کرده بودیم .
خلیل گفت ملی جون تا الانم خیلی دیر شده اون به فکر نیست
باید در برابر عمل انجام شده قرارش بدیم
...نیم ساعت بعد ملی برگشت و سوار ماشین شد
و سلام کرد خلیل گفت سلام به روی ماهت
شیره یا روباه؟
ملی گفت ماشین رو روشن کن تو راه برات تعریف  میکنم
🌊
غنچه وقتی دید لاله داره لباس میشوره
اومد بالای سرشو گفت داری چیکار میکنی؟
لاله پیراهن حاتم رو زیر کف توی تشت قایم کرد و گفت لباسامو
غنچه گفت
سرما نخوری
لاله گفت نه تو کتری آب گرم کردم. با آب گرم دارم لباسمو میشورم .
غنچه گفت باشه مادر کارت تموم شد بیا بشینیم یه چایی با هم بخوریم
🌊
غنچه گفت صد درصد خواستگار بوده .
لاله گفت آره خودمم حدس زدم
اونقدرم خانم گرم و مهربونی بود .
اولش به بهانه اینکه دخترش کار نداره و اگه بخواد بیاد توی این شرکت استخدام بشه سر صحبت رو وا کرد
اما من متوجه شدم هی لابلاش از سن من و اینکه ازدواج نکردم و اینها میپرسید .
غنچه گفت چه ایرادی داره ؟
اگه خوب باشه
لاله گفت نه غنچه جون من فعلا قصد ازدواج ندارم .
غنچه گفت مطمئنی مادر ؟
لاله گفت آره غنچه جون شما که بهتر از همه میدونی من به بابا حبیب قول دادم
غنچه به پیراهن حاتم که روی طناب آویزون بود نگاهی انداخت و چیزی نگفت...
🌊
ادامه دارد

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

کانال خاطرات خانه ی پدری

01 Nov, 14:55


عدسی حرفه‌ایییییی

مواد لازم:
۲ پیمانه عدس
۱ عدد سیب زمینی متوسط
۱ عد عصاره گوشت یا مرغ
خیلی خیلی کم زیره
۲ عدد پیاز بزرگ
ادویه: زردچوبه، فلفل سیاه و قرمز، پودر زنجبیل، پودر سیر
۱ ق چ رب گوجه
خیلی کم کره
گلپر و لیموترش هم اصلااا فراموش نشه، منم همون اول ویدیو ریختم😉



منبع: کانال آشپزی ایرانی
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👨‍🍳
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

27 Oct, 17:19


دریا 🌊 د🌊 دریا

🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی
#قسمت_۵۴ ▫️فهرست
خلیل از فروشگاه اومد بیرون اون طرف خیابون محمود توی کادیلاک قهوه ای رنگش نشسته بود
خلیل نزدیک شد وسلام و احوالپرسی کرد وگفت رسیدن به خیر
سراغتو از داوود گرفتم گفت بابا چند روزه رفته سفر
کی برگشتی؟
محمود گفت برات میگم فعلا بیا سوار شو باید با هم حرف بزنیم .
خلیل که سوار شد
محمود گفت بگو ببینم حاج خلیل!
میتونی یه روز رو با محمود مگسی بگذرونی ؟
خلیل  خیلی جدی  گفت
نه نمیتونم
محمود گفت چرا
خلیل گفت
حاج خلیل نمیتونه بیاد
ولی خلیل پلنگ در خدمته
محمود گفت پس خلیل پلنگ بگو کجا بریم؟
چلوکبابی فردوس
جیگرکی دایی نعمت
یا  قهوه خونه صادق بلبل
خلیل گفت چو دانی و پرسی
سوالت خطاست
محمود گفت پس تُف به دست و دست به دنده
بریم سمت دیزی سنگی خوری 
اونم تو قهوه خونه صادق بلبل
🌊
روی یه تخت نشستند .
عین جوونیشان
سر اینکه کی مشت محکمتری به سر پیاز میزنه .
شروع کردن با هم کُری خوندن .
و هی
پیاز رو از دست هم میقاپیدند .
اونقدر که نفهمیدند و پارچ آب ریخت توی سفره
محمودگفت به خدا الان میگن این دو تا پیرمرده دیوونه شدن
خلیل گفت اولا پیرمرد باباته
دوما بذار بگن .
مگه دیوونه نیستیم که داریم اینکارا رو میکنیم  و
دوباره غش غش خندیدند
🌊
ناهار که تموم شد 
سفارش دو تا چایی قند پهلو دادند و شروع کردن  به مرور خاطراتشون .
خلیل گفت خدا لعنتت کنه یادته تو بخاری کلاس شکر ریختی
آقا معلم همه بچه ها رو توی کلاس نگه داشت .
محمود گفت اما خوشا معرفتت
فرداش من نیومدم مدرسه اما بچه ها بهم‌گفتن تو اینکارو گردن گرفتی و سر صف چند تا ترکه خوردی .
خلیل گفت اونو ولش کن یه چیزی بگو دلمون وا بشه .
محمود گفت باشه یادته چقدر آرزو داشتیم بتونیم یه دوچرخه بخریم و باهاش تا ته خط بریم و برگردیم  .
یادت میاد اون روزی که خروس مش زری رو دزدیدم و و سرشو بریدم و تمام پراشو کندم و درسته گذاشتمش زیر برنج....
خلیل گفت نامرد نشستی جلوی من و تنها یه خروس رو با برنج خوردی
محمود گفت خب تقصیر خودت بود گفتی مال دزدیه و لقمه حروم از گلوت پایین نمیره .
خلیل گفت ولی دلیلی نداشت تو درست جلوی من لُف لُف بخوری .
و دوتایی خندیدند.
در میون خنده هاشون خلیل گفت وای نگذر از اون روزی که رفتیم توی باغ برای خوشه چینی
هر یه خوشه رو جدا میکردی میگفتی باغت آباد
نجف جون ...
که یکهو آقای نجفی سر رسید و دو تایی مون رو سرعقب کرد ...
کاش حداقل مزد اون روزمون رو داده بود ...
و دوباره هردوتا شون از خنده ریسه رفتند .
یکهو محمود گفت راستی خلیل کی رفاقت من و تو به هم خورد؟
کی به خون هم تشنه شدیم ؟
از کی دیگه برای هم غریبه شدیم
بعد چند لحظه ای سکوت کرد دستشو روی پیشونیش زد و زیر لب زمزمه کرد

زدست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

بعد تو دلش گفت رفیق ! خنجر رو زدم ولی دلم آزاد نشد
لعنت به عشق و عاشقی ..
🌊
دم خونه خلیل که رسیدند
محمود گفت دمت گرم‌
امروز رو که با تو گذروندم از غصه دنیا آزاد بودم
حالا خوب به حرفام گوش کن ..
🌊
حرفای محمود که تموم شد
خلیل گفت تا اینجا هر چی گفتی هیچی بهت نگفتم
اما حرفِ آخرت حسابی دلخورم کرد .
ببین محمود انسان جایز الخطاست
تو اول از همه به خودت بد کردی
بعد به بقیه
تو توی زندگیت اشتباه داشتی
منم توی زندگیم اشتباه داشتم 
ولی تنها فرق من با تو اینکه
اگر اشتباهی کردم
برای جبرانش اشتباه بزرگتری مرتکب نشدم
اما تو کردی
و گرنه من و تو عین همیم
محمود گفت خلیل بیخودی منو دلداری نده
من خودم میدونم چه جونوری هستم
خلیل گفت
پس ببین محمود جونور
باید به من قول بدی
قول مردونه بدی که 
اگه هر کاری خواستی بکنی قبلش منو در جریان بذاری .
محمود چیزی نگفت
خلیل گفت با توام
باید قول بدی .
حتی وقتی خیلی عصبانی شدی و
از قالب حاج محمود مجد در اومدی و شدی محمود مگسی
حق نداری کاری بکنی که جبران نا پذیر باشه .
محمود باز هم چیزی نگفت فقط
در داشبورد رو واکرد و یه پاکت دراورد و گفت خلیل اینا شناسنامه های لادن و دریاست
در حق لادن پدری کردی
از این به بعد هم همین کارو بکن
بلکه سر پل صراط داریوش که جلومو گرفت حداقل بتونم تو چشماش نگاه کنم .
خلیل گفت
محمود به خدا داری منو نگران میکنی .
محمود بی توجه به حرف خلیل گفت
امانتیهای داریوش رو بعد از خدا به دست تو سپردم .
حالا هم پیاده شو برو
خلیل تا اومد در ماشین رو وا کنه و پیاده شه
گفت راستی دست داوود درد نکنه
وجود خودش باارزش بود .
زحمت کشیده بود و سبد  گل اورده بود .
محمود گفت ناقابل .
باباش که نتونست دوست خوبی برای بابای سهیل باشه
گفتم این کار رو بکنه بلکه این دوتا دوستی دوران بچگیشونو از سر بگیرن .
خلیل گفت انشالله .

ادامه دارد
https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

کانال خاطرات خانه ی پدری

27 Oct, 15:42


خدا نکنه ولی شایدیه وقتت به دردتون بخوره!😅
خداییش گیر افتادین اسمی از ما نبرید🤝🤝

منبع: کانال گیزمیز
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

27 Oct, 14:56


نجات از خودکشی👏

همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

27 Oct, 14:53


۶ آبان روز آرمیتا گراوند است. دانش‌آموز شانزده ساله‌ای که روز ۹ مهر ۱۴۰۲ در متروی تهران به‌دلیل سر باز زدن از حجاب اجباری جان باخت. خبر جان‌باختن آرمیتا به‌طور رسمی در روز ششم آبان اعلام شد.
منبع : کانال روزها
💔

کانال خاطرات خانه ی پدری

27 Oct, 13:01


هنر نمایی این دخترو ببین و جون بگیر🥰


منبع: کانال ساز چکامه کتاب
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🍁

کانال خاطرات خانه ی پدری

27 Oct, 13:00


تاریخ تکرار میشود...
لعنت به باعث و بانی این جنگ
کودکان گناهی ندارند


منبع: کانال گیزمیز
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💔
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

27 Oct, 12:58


مرسی آقای آرایشگر
چقدر لات های ورژن جدید جذابن 🥰😍


منبع: کانال گیزمیز
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠☀️
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

27 Oct, 12:58


زيبايی انسان در چيست؟

روزی شاگردان نزد حکيم رفتند و پرسيدند: استاد زيبايی انسان درچيست؟

حکيم 2 کاسه کنار شاگردان گذاشت وگفت: «به اين 2 کاسه نگاه کنيد اولی ازطلا درست شده است ودرونش سم است و دومی کاسه ای گليست و درونش آب گوارا است، شما کدام راميخوريد؟»
شاگردان جواب دادند: «کاسه گلی را.»

حکيم گفت:
« آدمی هم همچون اين کاسه است. آنچه که آدمی را زيبا ميکند درونش واخلاقش است. بايد سيرتمان رازيباکنيم نه صورتمان را»


منبع: کانال اطلاعـات عمـومـی
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

27 Oct, 12:58


چرا وقتی دوست‌دخترت رو میاری خونه همه همسایه ها میفهمن ولی وقتی دزد میاد هیچکدوم نمیفهمن

همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠😁
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

27 Oct, 12:48


اینم جواب اونایی که میگن چرا طرف یهو غیب میشه و میره!🥺


همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

27 Oct, 12:48


وای خدای من!
تا حالا چشمایی به این قشنگی دیدین؟😍
( تصویر مربوط به دختری از ایل بزرگ بختیاری‌ است).


منبع: کانال گیزمیز
همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠☀️
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

27 Oct, 12:47


چند ثانیه سواد رابطه سالم



همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💔
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

27 Oct, 12:46


غمگین‌ترین‌ ویدیو‌یی‌ که‌ میتونستن در مورد خیانت بسازن

چه مرد باشی چه زن
خیانت نکنید
خیانت نکنید
این سم رو وارد زندگیتون نکنید


همراه ما باشید در
کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💔
@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

27 Oct, 12:46


ویدیوی عجیب و منتشرشده در رسانه‌ها:
الحمدالله موشک چهارم پدر و مادرم را .... 😳😔
🌐

کانال خاطرات خانه ی پدری

25 Oct, 10:17


با پوزش بابت تاخیر در آپلود قسمت آخر ، بارگذاری داستان شوهر شکاک چند روز دیگر مجدد طبق روال در کانال قرار خواهد گرفت!

کانال خاطرات خانه ی پدری

25 Oct, 05:58


بیاییم زندگی راسخت نگیریم
بدانیم که خدایی هست
وامیدوصالی🌼🍃

لحظه‌ها میگذرند
چه خوش که درگذرلحظه‌ها
عشق وشادی رابه هم هدیه کنیم
وبه یکدیگربیاموزیم
چگونه زندگی کردن را🌼🍃



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری

🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

25 Oct, 05:57


خدایا امیدم فقط تویی
خودت هوامو داشته باش



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری

🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

25 Oct, 05:50


هر صبح
باید دروازه ای
برای رویش دوباره مهربانی باشد.
همان که نیما گفت:
پس از این همه چیز جهان تکراری‌ست...
جز "مهربانی"
سلام صبحتون سرشار از مهربانی



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

کانال خاطرات خانه ی پدری

25 Oct, 05:48


با عشق تقدیم به شما


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

کانال خاطرات خانه ی پدری

25 Oct, 05:47


تقدیم به حضور مهرتان



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

کانال خاطرات خانه ی پدری

24 Oct, 20:15


لحظه ورود عروس و رقص مهمانها



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری

🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

24 Oct, 20:03


از لحاظ روحی نیاز دارم یکی بهم بگه :
››بمون نمیخوام تورو از دست بدم


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری

🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

24 Oct, 20:00


شبت به خیر عزیزم



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری

🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

24 Oct, 19:53


ببینید پر خوری چه بلایی سر بدن میاره



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری

🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

24 Oct, 19:53


بیایید بخونید بگید درسته ؟


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری

🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

24 Oct, 19:50


تو سه ماه خودتو ارتقا بده:

1- زودتر از دیروز بیدار شو.
2- هر روز ۱۰ صفحه مطالعه کن.
3- هر زمان از روز که خسته بودی با موزیک آرامش
بخش ده دقیقه خیال پردازی کن!
4- هر روز ۸ لیوان آب بخور.
5- یه رشته ی ورزشی رو دنبال کن.
6- با آدمای مثبت و موفق آشنا شو و روابط
بی فایده رو ترک کن.
7-سعی کن روی احساسات کنترل داشته باشی.


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری

🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

24 Oct, 19:25


نمیشه به زندگی
روزهای بیشتری اضافه کرد
ولی میشه به روزهامون
زندگی بیشتری ببخشیم
حـالِ‌ خـوب نصیب لحظه‌هاتون



شبت به خیر


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری

🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari
                                                            

کانال خاطرات خانه ی پدری

24 Oct, 16:45


‌دریا 🌊 د🌊 دریا

🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی
#قسمت_۵۱
عمو رجب گفت نه بابا جان به دوستم قول دادم امشب مهمونش باشم .
(گرچه غنچه جون قبلا گفته بود
نمیخواد عمو رجب به زحمت بیفته خودمون درا رو قفل میکنیم و میخوابیم ترس نداره که .
اما ته دل لاله از شنیدن حرف عمو رجب خالی شد )
🌊
اولین تاکسی تلفنی، مسافراشو سوار کرد و رفت .
دومین تاکسی هم عمو رجب رو سوار کرد و رفت .
لاله نزدیک سهیل شد و گفت فکر کردم به قولتون پایبندین اما حالا که جشن به خوبی و آبرومندی برگزار شدو خیالتون راحت شده میبینم
حتی کوچکترین اشاره ای به قولی که به من دادین نمیکنین و دارین میرین .
واقعا براتون متاسفم .
و تا اومد بره سوار تاکسی سوم بشه .
سهیل سریع در تاکسی رو باز کرد و خودش  نشست تو ماشین و درو بست و
شیشه را  داد پایین و به لاله که با تعجب نگاهش میکرد گفت
این‌تاکسی منه .
تاکسی شما اونجاست
اون ماشین شما رو میرسونه .
و به اون طرف خیابون اشاره کرد .
لاله اون طرف خیابون رو نگاه کرد و
از چیزی که دید تمام وجودش شادی و شعف شد .
  اون طرف خیابون حاتم در حالیکه  به ماشین شرکت تکیه داده بود داشت به لاله نگاه میکرد .
لاله بی توجه به ماشینهای عبوری و بوقهای ممتد خودشو به اونور خیابون رسوند و نزدیک حاتم شد و وقتی بهش رسید چیزی نگفت و فقط تماشاش کرد .
حاتم سلام کرد
لاله با خوشحالی گفت سلام .
پس آقای سالار سهیلی به قولش عمل کرد
حاتم از جابه جا گفتن اسم سالاری خنده اش گرفت
لاله که اصلا انتظار همچین رفتاری از حاتم نداشت اخماشو در هم کرد و گفت داری به من میخندین؟
اشکالی نداره بخندین .
بذارین تنها آدمی که غصه و ناراحتی داره خفه اش میکنه من باشم .
حاتم بی توجه به حرف لاله خیلی رسمی گفت به آقای سالاری گقته بودین که میخواین منو ببینین حالا من در خدمتم امری داشتین؟
لاله چشماش پر از اشک شد و گفت
پس اینجوریه!
بعد یه آه از ته دل کشید و کمی مکث کرد و گفت
نه هیچ عرضی ندارم
فقط خواستم بهتون بگم
من داشتم زندگیمو میکردم
آروم و بی صدا
حاتم گفت من چیکار میکردم ؟
منم داشتم زندگیمو میکردم آروم اما یکنواخت  که تو وارد زندگیم شدی.
لاله گفت من وارد زندگی شما شدم ؟
این شما بودین که سرراهم سبز شدین .
حاتم گفت حالا دیگه چه فرقی میکنه؟
من که از زندگی شما رفتم و از شر من راحت شدین.
لاله گفت دنیای عجیبیه
و شما از این دنیاعجیبتر
یه روز میایید و میگید دوست دارید توی این شرکت استخدام بشید و میخواین سفارشتو نو بکنم .
یه روز اصرار دارین منو تا خونمون برسونبن .
یه روز از عمو رجب میخواین که اجازه بده تو عمارت بمونین .
یه روز منو میبرین پارک و بهم ابراز علاقه میکنین
و یه روز بدون اینکه حتی یه خداحافظی خشک و خالی بکنین
میذارین و میرین .
و آخرشم میگید این  من بودم که وارد زندگی شما شدم .
الانم
عین صد پشت غریبه
به من میگین امرتون چیه؟
يعني بین ما اینقدر فاصله بوده و من چیز دیگه ای فکر میکردم .
حاتم گفت شما اینطور خواستین .
لاله گفت و بعد شما از خودتون نپرسیدین چرا ؟
حاتم گفت دوست داشتن اجباری نیست .
وقتی دیدم با اون صراحت به من نه گفتین
پیش خودم گفتم حتما منو در شان خونواده خودتون نمیدونین و بهتره که دیگه مزاحمتون نشم .
فکر کردم دیگه نمیخواین منو ببینین.منم گذاشتم و رفتم .
لاله یهو با صدای بلند گفت کی به شما اجازه داده به جای من فکر کنین؟
حاتم‌ گفت اصلا فکر نمیکردم رفتن من برای شما مهم باشه .
لاله نیشخندی زد و گفت عالیه
چقدر خوب بلدین جای آدما فکر کنین .
حاتم نزدیک لاله شد
لاله یه قدم عقب رفت
حاتم نزدیکتر شد
لاله با زاری گفت اگه واقعا اونقدر که توی پارک گفتین دوستم داشتین چرا  رفتین ؟
حاتم گفت برای اینکه قلبم شکست
تو به من گفتی حتی یه لحظه هم به من فکر نکردی .
تو جای من بودی چیکار میکردی ؟
لاله گفت من هرگز نمیتونم جای شما باشم .
شما مَردین و سراسر نیاز
و من زنمو سرشار از ناز 
یعنی حتی به ذهنتون نرسید که شاید  شایدمیخوام ناز کنم .
حاتم گفت  لاله وقتی گفتی نه
کر و کور شدم
در واقعیت توی پارک مُردم .
فقط دفن نشدم .
لاله گفت فکر میکنید حال من بهتر از شما بود .
شما حداقل حرفاتونو زدین
اما من بیچاره .
نه تنها نتوونستم حرف دلمو بزنم
بلکه مجبور شدم طوری وانمود کنم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده .
حاتم گفت باشه حالا من اینجام که تمام حرفاتو گوش کنم .
لاله با حالتی قهرگونه گفت نمیخوام حرف بزنم .
میدونین چقدر اذیت شدم .
میدونین بی خبری یعنی چی؟
حاتم گفت لاله من
داشتم خفه میشدم
بعد نزدیک شد و خواست دستای لاله رو بگیره .
لاله خودشو عقب کشید و گفت
میدونی چقدر برای یه دختر سخته بخواد جای من باشه
که اگه حرف دلشو نزنه
قلبش میمیره
واگه بزنه روحش میمیره
حاتم گفت  چرا روحت ؟
لاله گفت برای اینکه عذاب وجدان روحمو میکشه

ادامه دارد

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

کانال خاطرات خانه ی پدری

24 Oct, 06:51


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری

🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

24 Oct, 06:49


درود صبح به خیر


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری

🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

24 Oct, 06:48


نام من رفته‌ست روزی بر لبِ جانان به سَهو
اهلِ دل را بویِ جان می‌آید از نامم هنوز...



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری

🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

24 Oct, 06:46


🌼احوال خوب نعمت است
⚪️واحوال بـد تلنگر
🌼کاش یادمان بماند
⚪️هر دو مهمانند وگذرا
🌼لحظه ها را به مهر خدا
⚪️نــفــس بــکـــش
🌼و راضی باش به رضای حق...
⚪️صبحتون پر مهر و سرشار
🌼از لطف بی کران حضرت حق

🌼الهی لبخند شیرین رو لباتون و
⚪️حــال دلــتــان نـيـكــو  بــاشــه


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری

🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

کانال خاطرات خانه ی پدری

24 Oct, 06:41


امروز تمرین کنیم
دل نشکنیم
قضاوت نکنیم
هنجارهای زندگی کسی را
مسخره نکنیم
به غم کسی نخندیم
و به حریم آبروی دیگری
بدون اجازه وارد نشویم
و هوای دل یکدیگر را داشته باشیم....
صبح پاییزی شما پر از نور و روشنایی



همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری

🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

14,215

subscribers

52,481

photos

38,254

videos