گلسرخی با گلبرگهایی از یاس @gsbga_yas Channel on Telegram

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

@gsbga_yas


داستان
گلسرخی با گل برگهایی از یاس
به قلم حمیرا آریانژاد (مرتضوی)

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس (Persian)

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس یک کانال تلگرامی است که تحت نام کاربری "gsbga_yas" فعالیت می‌کند. این کانال با نام مستعار "گلسرخی با گل برگهایی از یاس" توسط حمیرا آریانژاد (مرتضوی) راه‌اندازی شده است. در این کانال، شما قادر خواهید بود به داستان‌های جذاب و زیبا از گلسرخ و گل برگهای یاس گوشزد کنید. اگر به داستان‌های فراموش نشدنی و پر از زیبایی علاقه‌مندید، این کانال انتخاب عالی برای شما خواهد بود. با عضویت در این کانال، شما به دنیایی از احساسات و احساسات عمیق دسترسی خواهید داشت. بنابراین، اگر دنبال یک تجربه جدید و الهام‌بخش در دنیای داستان‌های کوتاه هستید، حتما این کانال را دنبال کنید.

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 18:30


گلسرخی با گلبرگهایی از یاس pinned «لاوین 🎼 آوای نوازشگر 🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی #قسمت_۲۹ بابا لباساشو پوشیده بود وآماده بود تا آقای افشار یا خواهر زاده اش زنگ در حیاط رو بزنن و بره تا باهاشون بره دکتر . بابا تا منو‌دید گفت میخوای بیای گفتم بله اینجوری هم وقتی دکتر معاینه ات میکنه خودم پیشت…»

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 18:27


لاوین 🎼 آوای نوازشگر

🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی
#قسمت_۲۹
بابا لباساشو پوشیده بود وآماده بود تا آقای افشار یا خواهر زاده اش زنگ در حیاط رو بزنن و بره تا باهاشون بره دکتر .
بابا تا منو‌دید گفت میخوای بیای گفتم بله
اینجوری هم وقتی دکتر معاینه ات میکنه خودم پیشت هستم و همه حرفاشو می‌شنوم و هم در یه فرصت مناسب  حرفامو به این شازده پسرمیزنم
وقتی دیدم بابا حرفی نزد گفتم شما مخالفی
گفت من میگم یه مرتبه باهاش حرف بزن بعد ردش کن .
تلفن زنگ خورد
گوشی رو ورداشتم
سلام عرض شد خانم جوانمرد .
لطفا به بابا بفرمایید من بیرون توی ماشین منتظر شون هستم .
تشریف بیارن .
گفتم سلام چشم.
فقط منم میخواستم همراه بابا بیام .
گفت اگه خودتون میخواین تشریف بیارین  بنده در خدمتم
اما اگه نگران احوال آقا بهزاد هستین من کاملا مراقبشون هستم .
شما بفرمایید برید دانشگاه.
انگار به جادویی تو صداش بود .
اونقدر این چند تا جمله در نهایت احترام و در عین حال صمیمانه گفت
که وقتی گوشی رو‌گذاشتم رو‌کردم به بابا
و‌گفتم خواهر زاده آقای افشاره. منتظر شماست
بابا گفت به نظرم تو برو دانشگاه
بهت قول میدم هرچی دکتر گفت رو‌مو‌ به مو‌برات بگم.
گفتم بگو‌ به جون لاوین
گفت به جون لاوین 
🎼
صدف گفت پس که اینطور ولی انگار مسئله  دیگه ای هم پیش اومده
گفتم چه مسئله ای؟ جز اینکه به نظرم طرف میخواست موبایل داشتنش رو به رخ بکشه .
گفت کافر همه رو به کیش خود پندارد .
این تویی که اگه موبایل داشته باشی پزشو به همه میدی .
پس لاوین خانم دچار شک و‌تردید شدن .
گفتم یعنی چی؟
گفت یعنی اینکه پیش خودت فکر کردی برای جواب نه دادن همیشه فرصت هست
چرا یه بار این آقا رو سر فرصت نبینم .
از اینکه صدف فکرمو خونده بود تعجب کردم ولی به روی خودم نیووردم و
گفتم من که متوجه نمیشم تو‌چی داری میگی
صدف گفت اولا که خوب خوب متوجه حرفم شدی
دوما اگه حرفم اشتباه بود تو الان میرفتی تو شیکمم و کلی برام صغری کبری میچیدی
سوما اون هدفش از اینکه زنگ زده این بوده که با تو‌حرف بزنه
گفتم از کجا میدونسته من گوشی رو‌ورمیدارم
گفت پنجاه درصد احتمال داده که البته  احتمال کمی هم نبوده
چون‌فقط شما دونفرتو‌ اون خونه هستین. یا تو‌ورمیداشتی یا بابات .
ولی خب کارش حرف نداشته موفق شده  بعد از چند تا جمله بسیار  رسمی از اینکه بخواین برین بهش بگی باهاش ازدواج نمیکنی منصرفت کرده .
گفتم آخه تو از کجا میدونی؟
گفت برای اینکه اولا پریشب پشت تلفن با شدت و‌حرارت گفتی میرم وکارو‌یکسره میکنم .
دوما  اینجایی و‌همراه بابات نیستی واین نشون دهنده اینه که لگد رو فراموش کردی
همون لگدی که قرار بود به شکل جفتک به بخت خودت بزنی .
خندیدم و‌گفتم برو‌گمشو که تمام جمله هات اولا و دوما داره .
گفت اولا که ما اینیم دوما همون اولا
سوما برم به داداشم بگم مرغ از قفس پرید .
فقط حواست باشه کوروس دیگه مال منه
گفتم کوروس دیگه کیه؟
گفت اندی و‌کوروس
بعد شروع کرد ادای اندی رو درآوردن
خب معلومه دیگه خنگ خدا منظورم کریمیه
برادر زاده دکتر کاوه کریمی .
تا صدف اینو گفت یاد نامه ای که آقای کریمی بهم داده بود افتادم و رفتم توی فکر
صدف گفت چیه
نقشه کشیدی دل اونم ببری
گفتم مگه تو دوستش داری ؟
گفت نه میمیرم براش .
دوست داشتن کدومه
گفتم پس چی ؟
گفت هی ازش بدم نمیاد .
گفتم اون چی ؟
گفت چه میدونم؟
فقط اینقدر میدونم
موقع انتخاب واحد تمام تلاششو میکنه تا با هم درس بگیریم ...
گفتم‌اینا رو ولش کن بلند شو بریم کلاسامون دیر میشه گفت آره من بدبخت کلاسم دیر میشه ولی جنابعالی با خیال راحت تشریف ببرین منزل
گفتم من با استاد ایزدی درس دارم
گفت پس مثه اینکه خبرو نشنیدی
گفتم کدوم خبر؟
گفت استاد ایزدی تصادف کرده
گفتم چیزیش شده؟
گفت والله اینجور که بچه ها میگفتن هم پاهاش هم چند تا از دنده هاش بد جوری شکسته
گفتم طفلی پیرمرد .یعنی دیگه نمیتونه بیاد دانشگاه
نمیدونی چقدر قشنگ درس میده
صدف گفت چرا اتفاقا قراره هرصبح یه آمبولانس استاد رو بیاره فقط هم بیاد سر کلاس شما درس بده و برگرده بیمارستان
گفتم تو جز مسخره کردن من کار دیگه ای بلد نیستی
گفت نه
گفتم پس تکلیف کلاساش چی میشه
صدف گفت حتما دانشگاه استاد جایگزین براش میذاره   
🎼
زنگ رو زدند رفتم پشت در حیاط و‌پرسیدم کیه؟
باباگفت منم بابا جون
درو‌ که باز کردم
اول چهره خندون بابا رو دیدم و  پشت سر بابا به فاصله یه قدمی ازش آقای افشار وایساده بود .
بابا هر چی اصرار کرد آقای افشار قبول نکرد بیاد داخل و فقط گفت عمو جون اینم بابات صحیح و سالم
پرسیدم دکتر چی گفت
بابا گفت هیچی گفت مشکلی نداری
و چند قلم دارو‌نوشت .
گفتم اگه مشکلی نداشتین پس چرا دارو‌نوشت .
بابا گفت بریم تو‌خونه برات بگم رو‌کرد به آقای افشار وگفت دست شماو‌خواهر زاده تون درد نکنه
خیلی زحمت کشیدین
https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 18:08


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 15:27


درختان درخشان در تاریکی
یک طراح هلندی با دانشمندان همکاری می‌کند تا درختان درخشان در تاریکی ایجاد کند که جایگزین چراغ‌های خیابانی شوند.
این درختان با ترکیب DNA موجودات دریایی درخشان و DNA گیاهان ساخته می‌شوند.


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 15:25


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 13:07


منزل پدری
استاد حسین خواجه امیری


ایرج



صدای جاودانه عشق

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 12:51


خوشبختى سراغ کسانى میرود که بلدند بخندند!
این زندگى نیست که زیباست،
این ما هستیم که زندگى را زیبا یا زشت مى بینیم. دنبال رسیدن به یک خوشبختى بى نقص نباشید، از چیزهاى کوچک زندگى لذت ببرید!
اگر آن ها را کنار هم بگذارید، مى توانید کل مسیر را با خوشحالى طى کنید‌‌.


عصرتان خوش

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 12:43


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 12:24


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 12:18


دود از کنده بلند میشه


اگه تصویر بود


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 12:17


این ویدیو تو اینستا در کمتر از یه روز ۲۰ میلیون بازدید خورده!
دیگه به هیچی نمیشه اعتماد کرد



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 09:08


بارش برف بالای دو متر در ارتفاعات



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 09:07


دیداری هرچند کوتاه با آنانی که دوستشان داشتیم و داریم
در زمین و بهشت
به لطف هوش مصنوعی


لطفا برای دوستانتان ارسال کنید

حال دلتون خوب و عالی


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 08:58


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 08:52


10 کتاب برای ایجاد انگیزه،
غلبه بر تنبلی و عقب انداختن کارها :


عادت‌های‌اتمی
بدون‌بال‌پروازکن
اثرمرکب
قدرت‌عادت
صبح‌جادویی
تخت‌خوابت‌رومرتب‌کن
قانون۵ثانیه
قدرت‌عادت
مادمازل‌ شنل
کفش‌باز

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 08:27


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 08:27


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 08:27


🌱🕊



*تا توانستم، ندانستم چه سود؟*

*چون که دانستم، توانستن نبود!!!*

یک دکتر باتجربه نقل می‌کند ۴۸ سال است که
با افتخار دیپلم دکترای پزشکی گرفته ام.،

حالا پس از ٤٨ سال طبابت ،
*فهمیده ام که:*

دردسر ، سردرد می آورد؛ و درددل از دل درد مهمتر است!

*فهمیدم*
عصای پیری و کوری با عصای تجویزی دکترها فرق میکند!

*فهمیدم*
بیماریها یا ارثی است یا حرصی!

*فهمیدم*
هیچ متخصص قلبی، قلب شکسته را نمیتواند درمان کند و قلب سنگی و سخت را نمیشود پیوند زد و عمل کرد تا درمان شود.

*فهمیدم*
جراحی زیبایی برای لبخند بر روی صورتها امکانپذیر نیست؛ دلت باید شاد باشد.

*فهمیدم*
دلت اگر گرفت هیچ دکتری نیست که خوبش کند.

*فهمیدم*
متخصصان چشم نمیتوانند آدمهای بدبین، ظاهربین، خودخواه و متکبر را درمان کنند.

*فهمیدم*
تنفس مصنوعی، هوای تازه میخواهد نه چیز دیگری!

*فهمیدم*
هیچ متخصص داخلی ای نمیتواند به داخل وجود آدمها ورود کند و بفهمد در درون آنها چه میگذرد.

*فهمیدم*
تب عشق را هیچ تب بری کنترل نمیکند.

*فهمیدم که*
اگر قند در دلت آب شود دیابت نمیگیری، بلکه به آرامش میرسی.

*فهمیدم که*
متخصصهای گوش، شنواییِ تو را بهتر میکنند ولی خوب گوش دادن را به تو یاد نمیدهند.

*فهمیدم*
سرطان یعنی به یکجای زندگی آنقدر توجه کنی که بقیه زندگی از دستت برود.

*فهمیدم*
بیماران اعصاب و روان آنهایی نیستند که پیش روانپزشک میروند، بلکه آنهایی هستند که آدم را روانی میکنند.

*فهمیدم*
هیچ ارتوپدی نمیتواند استخوان لای زخم را بردارد یا درمان کند.

*فهمیدم*
زخم زبان؛ عفونتی دارد به عظمت کوه دماوند و کینه توزی و انتقامجویی با هیچ چرک خشک کن و آنتی بیوتیکی درمان نمیشود!

*فهمیدم*
خود بزرگ بینی به هورمون رشد ربطی ندارد و آدمها با فکرشان بزرگ میشوند نه با هورمون رشد!

*فهمیدم*
خون دل خوردن، بیماری خونی نمی آورد و دل پر خون هم باعث فشار خون نخواهدشد.

*فهمیدم، فهمیدم، فهمیدم و سرانجام فهمیدم،*

*که هیچ چیز نفهمیدم...*

بياييد طبيب واقعی هم باشیم،
امروزمان درحال گذشتن است،
فردایمان را با گذشته مان شیرین کنیم.

ما به مهربانی هم محتاجیم
زندگی تان سرشار از محبت ومهربانی

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 08:26


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

11 Feb, 08:26


نیم روزتان خوش


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 17:24


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 16:26


گلسرخی با گلبرگهایی از یاس pinned «لاوین 🎼 آوای نوازشگر 🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی #قسمت_۲۸ از در خونه اومدم بیرون  که دیدم برف به شدت داره میباره چترمو از تو‌کیفم دراوردم و سعی کردم بازش کنم . اما باز نشد با اینحال که چند روز پیش داده بودم به بابا تا درستش کنه .چتر رو‌گذاشتم و‌تو‌کیفموخودمو‌…»

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 16:26


لاوین 🎼 آوای نوازشگر

🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی
#قسمت_۲۸
از در خونه اومدم بیرون  که دیدم برف به شدت داره میباره چترمو از تو‌کیفم دراوردم و سعی کردم بازش کنم .
اما باز نشد با اینحال که چند روز پیش داده بودم به بابا تا درستش کنه .چتر رو‌گذاشتم و‌تو‌کیفموخودمو‌ به ایستگاه اتوبوس رسوندم .
هنوز به ایستگاه نرسیده بودم که  یه ماشین از جلوم رد شدو هرچی برف وگل بود رو پاشید روم‌.
و به سرعت رد شد
تمام لباسام گلی شده بود .با ناراحتی
نگاهی به ساعت مچیم کردم و‌دیدم هنوز وقت دارم .
برگشتم خونه لباسامو عوض کردم .
داشتم درخونه رو قفل میکردم که آقای افشار گفت لاوین جون !
سلام کردم .
پرسید بابا رفته سرکار گفتم بله
گفت داری میری دانشگاه
گفتم بله .
گفت من دارم همون مسیر رو‌میرم بیا برسونمت .
گفتم مزاحم نمیشم .
گفت تعارف نکن .
🎼 
دم دانشگاه تا اومدم از ماشین پیاده بشم
آقای افشار گفت پس ما رو قابل ندونستی عروسمون بشی .
گفتم اختیار دارین این چه حرفیه .
به خدا خدمت خانم هم عرض کردم من اصلا قصد ازدواج ندارم .
خصوصا الان که بابا کمی ناخوشه تمام فکر و‌ذکرم سلامتی ایشونه .
آقای افشار گفت باشه فقط لطف کن و‌این موضوع رو خودت بهش بگو‌
گفتم چشم و خداحافظی کردم و رفتم داخل دانشگاه .
تو‌محوطه مامور حراست داشت به چند تا از بچه ها که برف بازی کرده بودند تذکر میداد.از کنارشون که رد شدم .
آقای کریمی صدام کرد .
و با هم دیگه راه افتادیم سمت ساختمون مرکزی .
تا اونجا حرف خیلی مهمی جز درس و استادا و هوای سرد بینمون رد و‌بدل نشد.دم ساختمون  یهو یه نامه از توی جیبش دراورد و داد دستم .
گفتم این چیه؟
گفت نامه اس
گفتم اونو که خودم میدونم
برای کیه
بدون اینکه جوابمو بده  به سرعت از من دور شد و رفت
🎼
توی فروشگاه شهروند سبد چرخ دار و کشیدم و وارد راهروی اجناس شدم لیست خرید رو از تو‌کیفم دراوردم .
اول رفتم سراغ شوینده هاو هرچیزی رو لازم داشتم یکی یکی ورمیداشتم و قیمتش رو‌نگاه میکردم و بعد داخل سبد میذاشتم .
کلی خرید کردم و رفتم توی صف صندوق وایسادم.
نوبت من که شد خریدامو‌روی رَمپ گذاشتم و رفتم چرخ دستی رو سرجاش قرار دادم و برگشتم .
وسایلی رو که خرید کرده بودم داخل چند تا  نایلون گذاشتم .فاکتور خرید رو توی یه دستم گرفتم و توی کیفم دنبال کیف دستیم گشتم .
ولی کیفم نبود .
دوباره و‌چندباره اینکارو کردم یهو
یادم افتاد صبح که لباسامو عوض کرده بودم احتمالاکیف دستیمو توی جیب کاپشنم جا گذاشته بودم
آروم به صندوقدار گفتم ببخشید من کیف پولمو جا گذاشتم.
گفت اشکالی نداره ولی لطفا زحمت بکشین خودتون خریدایی رو که کردین برگردونین سرجاش .
گفتم چشم فقط اجازه بدین برم چرخ دستی بیارم .
رفتم و برگشتم دیدم خریدام نیست
پرسیدم ببخشید خریدای من کجاست ببرم بذار سرجاشون .
صندوقدار به کنار صندلیش اشاره کرد و گفت لطفا خریداتونو ببرین
حساب شد
گفتم حساب شد؟
کی حساب کرد ؟
صندوقدار آروم گفت یه خانمی حساب کرد .
گفتم کی؟اسمشون چی بود؟
چطور منو میشناختن؟
صندوقدار گفت من نمیدونم .
دور و برمو نگاه کردم گفتم کو کجاست؟
صندوقدار گفت نمیدونم
گفتم جوون بود پیر بود چادری بود مانتویی بود
وقتی دیدم صندوقدار جواب درست و حسابی نمیده .
دویدم دم در فروشگاه و اینور و انور و نگاه کردم اما خانمی رو ندیدم ..
🎼
موضوع رو برای بابا تعریف کردم .
بابا گفت چقدر عجیب
آخه کی بوده
چرا نخواسته تو بفهمی کی بوده
ممکنه یکی از همسایه ها بوده باشه .
گفتم اصلا نمیدونم
بابا گفت بالاخره آخرش چیکار کردی
گفتم  هیچی بابا جون برگشتم خونه کیف پولمو بردم .هزینه خریدایی رو که کرده بودم رو با شماره تلفن خونه به مسئول فروشگاه دادم تا اگه دوباره اون خانم رو دیدن پول رو بهش برگردونن و به منم زنگ بزنن.
خیلی دوست دارم ببینم کی بوده و برای چی اینکار رو‌کرده
🎼
فردا صبح  بابا گفت لاوین عصر اومدی خونه نگران نشی من با خواهر زاده آقای افشار میرم دکتر .
گفتم بابا جونم چه لزومی داره ایشون رو به زحمت بندازیم خودم کلاس آخرمو نمیرم و میام دوتایی بریم .
بابا گفت خودش اصرار داره .
گفتم میدونی چیه اصلا بهتره منم بیام و اگه فرصتی پیش اومد خودم بهش بگم که علاقه ای بهش ندارم
تا اون بنده خدا هم بره دنبال سرنوشت و زندگی خودش .
بابا شونه هاشو بالا انداخت ولی چیزی نگفت
گفتم بابا شما موافق این کار من نیستی
بابا گفت راستش زیاد نه .
گفتم چرا ؟
بابا گفت من یه بار طعم تلخ شکست رو چشیدم
خیلی سخته یکیو دوست داشته باشی ولی اون تورو نخواد
گفتم ولی شما به من گفتین که عاشق همدیگه بودین .
بابا گفت اینطور فکر میکردم ولی اشتباه میکردم
اگه اونم نصف نصف اونقدری که من عاشقش بودم اونم منو دوست داشت
ما دوتایی با هم تو رو بزرگ کرده بودیم .
بعد آهی کشید و گفت اما افسوس ..


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 15:27


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 10:45


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 10:42


متولدین هر ماه چند نفر دوست دارن؟😁

فروردین: ۱ نفر اما خاص
اردیبهشت: ۵ نفر
خرداد: ۲ نفر
تیر: ۱۴۶ نفر
مرداد: ۳ نفر
شهریور: همه اطرافیاش
مهر: فقط یه نفر
ابان: ۵۰۰ نفر
اذر: هیچکس چون خیلی با ارزشه
دی: ۲ نفر
بهمن: ۱ نفر
اسفند: ۱۴ نفر

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 10:40


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 07:38


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 06:45


😍عاشق خود باشید!

عشق به خود براساس
    پذیرفتن خود،
           دوست داشتن جسم خود
    و انتخاب تصویر مثبت تری از خود
          و قبول خویشتن
                👈🏻بدون شكایت
                    👈🏻 و ایراد
                          حاصل می شود.

👐🏻با احساس این كه شما
           💫 مهم ،
                💫ارزشمند
                      💫و زیبا هستید
و یا
    چقدر
         💫 خوب
                 💫و شایسته هستید ،
دیگر نیازی ندارید
         كه دیگران
☝️🏻 با انجام خواسته ها
            و نظریات شما ،
                 ارزش شما را تأیید
                                  و تقویت نمایند .

☝️🏻 شما می توانید با دوست داشتن خود
      با كلیه احساسات دیگری
          كه نسبت به خودتان پیدا می كنید
                                    مبارزه نمایید .

💫☝️🏻به یاد داشته باشید
            كه در هیچ زمانی
                و تحت هیچ شرایطی ،
نفرت به خود بهتر از عشق به خود نیست

☝️🏻حتی اگر برخلاف میل خودتان رفتار كرده باشید
       👈🏻 بیزاری از خودتان
                       فقط به ركود
                          و زیان شما می انجامد

به جای نفرت از خود ،
       احساسات مثبت را پرورش دهید.

از هر اشتباه  پندی  بیاموزید ؛

تصمیم بگیرید تكرارش نكنید
              و آن اشتباه را با ارزش خود
                                       ارتباط ندهید.


عبارت تاکیدی:
👐🏻 من خودم را دوست دارم
                  و به خود افتخار می کنم


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 06:44


اجرای قطعه دریاچهٔ قو بصورت ارکسترال و با محوریت ویولن نوازی بسیار زیبای دیوید گرت نوازنده برجسته ویولن اهل آلمان
دریاچه قو یکی از مشهورترین و پر نمایش‌ترین باله‌های جهان است.  پیوتر ایلیچ چایکوفسکی آهنگساز روس، این باله را در سال ۱۸۷۶ نوشت و یک سال بعد در سال ۱۸۷۷، برای اولین بار اجرا شد.

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 06:42


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 06:41


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 06:40


درود برشما همراهان همیشگی من

الهی همیشه عالی ببینمتون کنار خانواده محترم تون

🌸🌸🌸
https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 06:38


درود و شادباش روزت نیکو
به مسیری که پشت سر گذاشته ای فکر نکن
به مسیری که پیش رو داری ایمان داشته باش
تکرار کن
یقین دارم که خدای بزرگ برایم جبران کرده است
روزهای آینده اثر گذشته را از بین خواهد برد
الهی شکر
الهی شکر
الهی شکر


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 06:37


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 06:36


روزتون خدایی


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

10 Feb, 06:33


امروز را آغازی تازه بدان!
زندگی رودخانه ای‌ست
که مدام به سمت آینده در جریان است
هیچ قطره ای از آن دو بار از زیر یک
پل رد نمیشود
برخیز و به سمت پیروزی حرکت کن.

صبحتون پرخیر و برکت
هفته‌تون سراسر عشق و شادی و آرامش و رحمت



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

09 Feb, 20:27


🐍تصویری از یک صفحه‌ی بازی مار و پله
هند، سال 1895
متن داخل خانه‌ها به فارسی است.
در تصویر از بازی به عنوان یک بازی فلسفی یاد شده است.
https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

09 Feb, 20:10


شب آرامشش را از
خدا قرض گرفته
که اینچنین آرام است
آرامشی از جنس خدا
برای امشبتان خواستارم

شبتون آروم
در پناه خدا

🍂🌹 🌹🍂


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

09 Feb, 20:10


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

21 Jan, 18:52


گلسرخی با گلبرگهایی از یاس pinned «لاوین 🎼 آوای نوازشگر 🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی #قسمت_پنجم کاوه پاسورا رو بر زد و گفت تک حاکمه و شروع کرد به پخش کردن ورقا . تک دل که به فیروز افتاد رو کرد به وحید و گفت ببین حالا که از شانس بد من، توشدی یار من پس حواستو جمع کن به خدا اگه خنگ بازی از خودت…»

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

21 Jan, 18:50


لاوین 🎼 آوای نوازشگر

🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی
#قسمت_پنجم
کاوه پاسورا رو بر زد و گفت تک حاکمه
و شروع کرد به پخش کردن ورقا .
تک دل که به فیروز افتاد رو کرد به وحید و گفت ببین حالا که از شانس بد من، توشدی یار من پس حواستو جمع کن
به خدا اگه خنگ بازی از خودت در بیاری پوستتو میکنم و توشو از کاه پر میکنم .
وحید گفت خفهههه شو
اگه ندیدی حاکم کتشون کردیم .
صالح گفت رجز خونی بسه .
آهای فرامرزی حواست شیش دونگ به بیرون هست استوار نیاد .
فرامرزی که کنار پنجره وایساده بود  گفت آره بابا
تو خبر مرگت بازیتو کن .
...فیروز گفت خب بذار ببینم!!!
حکم "خشته"
و شروع به بازی کردن .
...استوار درو وا کرد و فرامرزی فریاد زد برپا .
فیروز فقط فرصت کرد ورقا رو سر بده زیر تخت .
استوار گفت ببینم !! جوانمرد هنوز برنگشته ؟
فیروز گفت نه قربان .
استوار گفت نگفت کجا میره ؟
فیروز گفت فکر کنم رفته مرکز .
استوار گفت مجبورم به فرمانده گزارش کنم
فیروز گفت سرکار استواراگه ممکنه یه کم دیگه دست نگهدارین
استوار سرشو تکون داد و گفت آخه نمیشه
فیروز گفت لطفاآقایی کنید
استوار انگشتشو به علامت تهدید تکون داد و گفت فقط یک ساعت دیگه .
فیروز گفت باشه چشم فقط یکساعت
استوار که از خوابگاه بیرون رفت .
وحید لنگه دمپایی شو پرت کرد سمت فرامرزی و‌گفت خدا لعنتت کنه
این بود کشیک دادنت .
صالح گفت آخه شما که میدونین این عاشقه و همش میره تو عالم رویا و هپروت چرا اینو‌گذاشتین کشیک بده .
کاوه گفت حالا برای اینکه ازخجالتش در بیایم
پیشنهادتون چیه
همگی داد زدند جشن پتو .
فرامرزی عقب عقب رفت و گفت نه تو رو خدا ..
همون لحظه در واشد و‌بهزاد وارد شد .
کاوه گفت پسرمعلومه تو کدوم گوری هستی
بهزاد گفت رفته بودم ...
صالح گفت خودمون میدونیم
بگو‌چرا اینقدر دیر کردی؟
بهزاد رفت کنار بخاری و شروع کرد به گرم کردن خودش .
فیروز رفت کنارشو گفت میخوای بگی چی شده ؟
بهزاد با ناراحتی در حالیکه بغض کرده بود گفت میخوان لاوین رو بفرستن تهران .
کاوه گفت اوووووه
ما رو بگو فکر کردیم چی شده .
بهترین تصمیم رو‌گرفتن .
بهزاد گفت اما من نمیذارم
کاوه گفت آخه بچه جون تو‌چیکاره صنمی ؟
بهزاد گفت  من لاوینو پیدا کردم
من اسم براش انتخاب کردم
فامیلی من روشه .
کاوه گفت
تو این بچه رو‌پیدا کردی دمت گرم
به بیمارستان تحویل دادی دمت گرم
اسمشو انتخاب کردی دمت گرم
فامیلی تو بهش دادی دمت گرم 
هر روز رفتی دیدنش و براش خرید کردی بازم دمت گرم
ولی الان به نظر من دیگه داری زیاده روی میکنی
بهزاد گفت چه زیاده روی ؟
اگه بچه اینجا بمونه حداقلش اینه که
میدونه بچه کجاست
اسم مادرش چی بوده
حتی شاید خونواده اش پیدا بشن 
کاوه گفت به نظر من بیخیالش شو
صالح گفت آخه مگه کسی نظر تو رو خواست؟
کاوه گفت بابا جون
اینجا امن نیست بهتره بچه رو بفرستن تهران
بهزاد گفت اونجوری گمش میکنم .
فیروز گفت نه بابا چرا این حرفو میزنی
چه گم کردنی .
تو که قرار نیست تا آخر عمرت سرباز باشی
به سلامتی دوره احتیاطت تموم شد تو هم برو تهران دیدنش .
بهزاد گفت وقتی ببرنش تهران دیگه نمیتونم ببینمش .
کاوه گفت آخه میخوای ببینیش که چی بشه .
بهزاد گفت من ..من  
من میخوام بزرگش کنم .
میخوام به فرزندی بگیرمش .
وحید گفت آخه برادر من تو که شرایطشو نداری .
باید زن داشته باشی
خونه زمینی
ملکی
فیروز گفت تو از کجا میدونی؟
وحید گفت دایی من چند سال توی نوبت بود اونقدر تحقیق و اونقدر رفت و آمد و آخر سر هم گفتن باید یه خونه ای چیزی رو به نامش کنی
بهزاد گفت من این حرفا حالیم نیست
خودم پیداش کردم
صالح گفت اگه خونواده اش پیدا بشن چی ؟
بهزاد گفت اون امر دیگه ایه
ولی نمیذارم لاوین رو بفرستن تهران .
نمیذارم سر از پرورشگاه در بیاره .
صالح دستشو رو شونه بهزاد گذاشت و‌گفت داداش من برای بچه های بدون خونواده امن ترین جا پرورشگاهه
بهزاد گفت اما لاوین خونواده داره
من خونواده اش میشم .
بذار خونواده اش از من شروع بشه .
من میشم پدرش .
کاوه گفت پس کجاست مادرش؟
فیروز گفت تو حرف نزنی کسی نمیگه لاله .
کاوه گفت نخیرااا این مخش تکون خورده
آخه بچه
تو بلدی شیرخشک درست کنی
پوشکشو عوض کنی
ببریش حموم
براش لالایی بخونی
مریض شد بفهمی دردش چیه
چه واکسنی رو کی بهش بزنی
بهزاد گفت همه رو یاد میگیرم .
کاوه گفت باشه قبول ننه لاوین !!
بگو ببینم
جواب بابا و‌ننه تو‌میخوای چی بدی ؟
بگی براتون به جای عروس نوه آوردم
بهزاد کمی به کاوه زل زد و بلند شد اور کتشو پوشید و گفت فیروز پاس بخش امشب کیه؟
و از در خوابگاه زد بیرون .
فیروز محکم زد پس گردن کاوه و‌گفت دهنتو گل بگیرن .
کاوه همون جور که جای پس گردنی  رو که خورده بود می‌مالید گفت بابا من که حرف بدی نزدم .
وحید گفت ولش کن فیروز.
بعد شال و کلاه کرد و گفت من میرم پیش بهزاد....

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

21 Jan, 18:32


گلسرخی با گلبرگهایی از یاس pinned «لاوین 🎼 آوای نوازشگر 🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی #قسمت_چهارم 🎼 فرمانده گفت جوانمرد تو این همه مرخصی ساعتی میگیری دیگه نمیتونی مرخصی استحقاقی داشته باشی . الان جنگه حواست هست که بهزادگفت بله قربان اجازه بدین از همین مرخصیها استفاده کنم . فرمانده برگه مرخصی…»

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

21 Jan, 08:33


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

21 Jan, 07:55


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

21 Jan, 05:41


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

20 Jan, 21:23


کیش مهر


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

20 Jan, 21:14


فقط ببینید چجوری نجاتش داد👌


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

20 Jan, 18:34


ما که ندیدیم ولی میگن قدیما
یه چیزی بود به اسم
" حرمت نگه داشتن"
که تواوج مشکلات و اختلاف هم
نمیذاشت هرچی از دهنت در میاد
به طرف مقابلت بگی!

‍‌https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

20 Jan, 18:03


ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺭﻓﺘﻪ،
ﺑﻪ ﭼﻮﺏ کبریتهای ﺳﻮﺧﺘﻪ می‌مانند

ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ میخواهی ﺑﮑﻦ،
ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺷﻦ نمی‌شوند!
ﻓﻘﻂ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ میکند…

ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﺴﻮﺯﺍﻥ،
زندگی را رنگی تازه بزن!

سلام https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

20 Jan, 17:59


تمام آن چیزی که درباره‌ی تو
در سرم هست
ده‌ها کتاب می‌شود
اما تمام چیزی که در دلم هست
فقط دو کلمه است :
دوستت دارم


🌹 ویکتور هوگو


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

20 Jan, 17:29


در این روزگار پر هیاهو که هر کس سخنی برای گفتن دارد و خموشی کالایی است کمیاب ، بیایید تمرین کنیم و یاد بگیریم که هر جایی زبان به سخن نگشاییم ، و گاهی حرف زدن با خودمان را نیز تعطیل کنیم . آرام بنشینیم و در سکوت بیرونی و درونی، به صدای هستی گوش بسپاریم ... و بی شک بسیار خواهیم آموخت ...

سکوت معنویان را بیا و کار بساز
لباس مدعیان را بسوز و دور انداز
سکوت معنویان چیست؟ عجز و خاموشی
لباس مدعیان چیست؟ گفتگوی دراز
سنایی

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

20 Jan, 17:27


کینتسوگی یه هنر ژاپنیه که قطعه‌های شکسته‌ی ظرف سفالیو با ماده‌ای که پودر طلا داره به هم می‌چسبونن و تعمیرش می‌کنن.
فلسفه‌شم اینه که شکست و نامرادی نه تنها چیزی از ارزشای تو کم نمی‌کنه بلکه حتی قشنگ‌تر و با ارزشترتم می‌کنه.
تقریبا مترادف با وابی‌سابی ژاپنی که پذیرفتن کاستیا و محدودیتارو توصیه‌ می‌کنه و میگه کمالی وجود نداره‌.

سرصبحی یاد این چیزا افتادم و بعد دیدم چقدر دلم با ارزش‌تر نشدن می‌خواست. یعنی کاش زندگی این همه تجربه‌ی دردناک شکستن نداشت. با ارزش‌تر کردن بخوره تو سرش اصلا.
کاش خلقت این همه باگ نداشت. خب چرا این همه محدودیت و کم و کاستی داریم و شکننده‌ایم؟
خب چی می‌شد از همون اول یه جنس نشکن واسه ساخت آدمیزاد استفاده می‌‌شد؟

دست آخرم بی‌ربط‌ترین نتیجه‌گیری و جمله‌ی اخر نوشته هم می‌رسه به این‌که ژاپنیا واقعا عجیبن.‌

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

20 Jan, 15:58


لاوین 🎼 آوای نوازشگر

🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی
#قسمت_چهارم
🎼
فرمانده گفت جوانمرد تو این همه مرخصی ساعتی میگیری دیگه نمیتونی مرخصی استحقاقی داشته باشی .
الان جنگه
حواست هست که
بهزادگفت بله قربان اجازه بدین از همین مرخصیها استفاده کنم .
فرمانده برگه مرخصی رو امضا کرد و گفت میل خودته
🎼
پرستار گفت
آخه نمیدونم اصلا اجازه بدن تو ببینیش یانه؟
بهزاد گفت ازتون خواهش میکنم یه کاری برام بکنید .
پرستار گفت همراه من بیا .
🎼
رییس بیمارستان نامه رو مهرو امضا کرد و به دست بهزاد دادو گفت امیدوارم بتونه کمکی باشه تا بتونی بچه رو ببینی .
بهزاد با خوشحالی گفت ممنونم یه دنیا ممنونم
🎼
مسئول شیر خوارگاه نامه رو خوند و دوباره توی پاکت گذاشت و چند دقیقه به صورت بهزادنگاه کرد و گفت یعنی تو این همه راه رو اومدی تا نوزاد رو ببینی .
بهزاد گفت بله
مسئول گفت خوش اومدی ولی آخه میدونی از نظر بهداشتی
یه نوزاد که تازه از بیمارستان مرخص شده
و شرایط تو ..
بهزاد گفت نزدیکش نمیشم از پشت پنجره .
یا تو بغل یکی از همکاراتون نگاش میکنم
مسئول گفت اینهمه اشتیاق از کجا اومده ؟
سرباز سرشو انداخت پایین
مسئول گفت .
به بچه ها میگم یه دست لباس تر و تمیز بهت بدن .
سر و صورتتم بشور ...
بهزاد گفت چشم
🎼
لاوین رو که تو آغوش بهزادگذاشتند .
شروع کرد به بو کردن تن نوزاد .
سرش رو بوسید وتو بغلش فشار داد و
شروع کرد آروم اروم‌ دم‌گوشش صحبت کردن و‌گریه کردن بعد یه مقداری پول داد به مربی .
خانم مربی گفت شما که چندتا قوطی شیر خشک آوردی.
بهزاد گفت اون برای لاوین و بقیه نوزاداست
اما این هدیه ای از طرف لاوینه .
مربی لبخندی زد و گفت دستتون درد نکنه
بعد از نیم ساعت مربی گفت میتونم ببرمش؟ بهزادگفت به همین زودی
و چند لحظه ساکت موند .
و ادامه داد میتونم بازم بیام دیدنش؟
مربی گفت اینو باید از خانم مسئول بپرسین .
🎼
بهزاد از شیر خوار گاه که بیرون اومد پیش خودش گفت حتما اینجا باید یه حموم عمومی داشته باشه حالا که اجازه دادن ببینمش .
هربار که اومدم اول میرم حموم و تر و تمیز میشم و بعد میرم پیش لاوین.
🎼
کاربهزاد این شده بود که هر وقت میتونست مرخصی میگرفت و خودش رو به شیر خوارگاه میرسوند .
و لاوین رو میدید .
هربار گرچه کم ولی برای لاوین خرید میکرد .
🎼
یه روز که به شیر خوار گاه رفت خانم مسئول با دیدن بهزادبا ناراحتی گفت متاسفم امروز نمیتونی لاوین رو ببینی .
بهزاد با تعجب گفت چرا؟
مسئول گفت چند روزی بود که تب داشت دیشب بردیمش بیمارستان بستریش کردیم .
🎼
دکتر معالج گفت ما خودمون اگه بیشتر از شما ناراحت نباشیم کمتر هم ناراحت نیستیم .
بهزادگفت شما اسم آمپول رو بگین از زیر سنگ هم شده پیدا میکنم .
دکتر گفت واقعیت توی هیچکدوم از داروخونه های شهر نمیتونی پیداش کنی.
🎼
بهزادخارج از محوطه بیمارستان با درموندگی
به دیوار تکیه کرد .
یه نفر نزدیکش شد و پرسید بگو ببینم اسمش چیه؟
بهزادگفت اسم چی چیه؟
مرد گفت اسم دوایی که میخوای؟
بهزادباخوشحالی تیکه کاغذی که اسم آمپول روش نوشته شده بود رو از جیبش دراورد و داد دست مرد .
مرد گفت پول داری؟
بهزادگفت والله
مرد راه افتادبهزاد پرسید کجا ؟
مرد گفت ببین سرکار!! بی مایه فتیره .
بهزاد گفت پول ندارم ولی هر کاری بگی بلدم‌گچکاری سیم کشی
مردگفت برو خدا به همراهت .
بهزادگفت ببین یه بچه تو این بیمارستانه اگه این آمپول رو بهش نزنن ممکنه خدایی نکرده ..
مرد روی ساعت مچی سرباز دست گذاشت و گفت به جای پول اینم قبوله
بهزاددستشو کشید و گفت این نمیشه ،فروشی نیست
مرد شونه هاشو بالا انداخت و چند قدم از بهزاد دور شد .
بهزاد بلافاصله صداش کرد و ساعت رو از مچش باز کرد و تا اومد بدش به مرد دلال  .یه نفر دستشو گذاشت روی دست بهزاد و گفت دست نگهدار.بهزادسرشو بلند کرد و زاگرس رو دید.
زاگرس یقه دلال رو گرفت و گفت خجالت نمی کشی داری از سرباز وطن اخاذی میکنی بعد آب دهنشو روی زمین ریخت و گفت تف به غیرتی که نداری .
حالا هم مثل بچه آدم میری دوای بچه رو ور میداری و میاری وگرنه میدم گوشاتو ببرن وجاش زنگوله آویزون کنن .تو این دیار جایی برای نامرد وجود نداره
🎼
چند هفته بعد یه روز توی شیرخوارگاه بهزاد
لاوین رو که بغل گرفت با ترس گفت خانم مربی چرا تو دهنش بنفش شده .
خانم مربی گفت چیز خطرناکی نیست دهنش برفک شده بود .
بهزاد گفت خیالم راحت باشه .
مربی گفت بله حتما .
بهزاد گفت چند وقته دیگه که دندون در بیاره
از این چیزا براش میخرم چی بهش میگن
آهان دندونک .
مربی سکوت کرد و بهزاد با نگرانی
پرسید اتفاقی افتاده .
مربی گفت ممکنه یه تعداد از نوازادا رو انتقال بدیم تهران .
بهزادگفت برای چی؟
مربی گفت دقیقا نمیدونم تصمیم رییس روساست .
بهزادبا تردید و نگرانی گفت یعنی لاوین هم جز اوناست .
مربی گفت فکر کنم بله 
بهزاد با ناراحتی گفت نه نمیذارم
https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

20 Jan, 11:55


روزتان خوش



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

20 Jan, 11:55


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

20 Jan, 09:32


این راهی که آمدیم الکی نیست خدا تهش رو قشنگ نوشته


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

20 Jan, 05:59


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

20 Jan, 05:51


بعضی‌ها را هرچقدر بخوانی
خسته نمی‌شوی
بعضی‌ها را هرچقدر گوش دهی
عادت نمی‌شوند
بعضی‌ها هرچه تکرار شوند
باز بکرند و دست نخورده
دیده‌ای
بعضی‌ها بی‌نهایتند..
.https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

20 Jan, 05:50


عشق یعنی این و دیگر هیچ ...


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 19:11


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 19:10


هر روز چند دقیقه وقت بذارید این ورزش‌ها رو انجام بدید، تاثیر زیادی داره👌

همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 19:08


🔸 تصاویر مربوط به آب نوشیدن یک #پلنگ_ایرانی و توله‌هایش از یک آبشخور در یک روز برفی مورد توجه کاربران شبکه‌های اجتماعی قرار گرفته است.

🔸 گویا این ویدئو را احمد درویش، محیط‌ بان پارک ملی صیدوا به تازگی در حساب کاربری خود در اینستاگرام منتشر کرده است.

#🔸پلنگ_ایرانی از گونه‌های در حال انقراض در ایران است که در پی شکار غیرقانونی و نابودی زیستگاه جمعیت آن در سال‌‌های گذشته بسیار کاهش یافته است.

🔸#پارک_ملی_صیدوا یکی از پارک‌های ملی ایران است که در استان #سمنان قرار دارد. این پارک از زیستگاه مهم گونه‌های ارزشمند جانوری در ایران است.




همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 19:05


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 19:04


خدایا مرا به بزرگی چیزهایی که دارم آگاه کن تا کوچکی چیزهایی که ندارم آرامشم را به هم نزند.                  



شبتان آرام


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 19:03


شبتان خوش
دلتان خوشتر


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 19:01


در این شب زیبای زمستانی
از خدای مهربان
براتون یک حس قشنگ
یک شادی بی دلیل
یک نفس عطر خدا
دنیا دنیا آرزوهای خوب
و آرامش خواستارم

   شبتون قشنگ


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 15:56


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠
@khateratekhaneyepedari

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 15:32


گلسرخی با گلبرگهایی از یاس pinned «🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی لاوین 🎼 آوای نوازشگر قسمت_دوم سرباز پرسید باهاش چیکار میکنین؟ پرستار گفت فعلا که باید چند روزی بستری باشه . اگه خونواده اش اومدن سراغش، که تحویلش میدیم وگرنه میفرستیمش شیرخوراگاه مرکز. سرباز گفت میشه قبل از رفتن ببینمش پرستار گفت…»

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 15:31


🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی

لاوین 🎼 آوای نوازشگر
قسمت_دوم
سرباز پرسید باهاش چیکار میکنین؟
پرستار گفت فعلا که باید چند روزی بستری باشه .
اگه خونواده اش اومدن سراغش، که تحویلش میدیم وگرنه میفرستیمش شیرخوراگاه مرکز.
سرباز گفت میشه قبل از رفتن ببینمش
پرستار گفت بذار هماهنگ کنم .
سرباز روی نیمکت توی راهروی بیمارستان نشست .
یه بهیار نزدیکش شد و گفت این مال شماست؟
سرباز نگاهی به اورکتش کرد و گفت بله
اورکت روگرفت و اومد بذاره کناردستش که یهو توی جلیقه اورکت چیزی توجه شو جلب کرد ،یه گردنبند بود
یادش افتاد وقتی پشت کامیون نوزاد رو از بغل مادرش گرفته بود
چیزی تو دستای نوزاد گیر کرده بود .
پیش خودش فکر کرد حتما گردنبند مادرش بوده
یه زنجیر
با یه آویز قلب که از وسط دوقسمت بود ولی فقط یه طرفش به زنجیر متصل بود و قسمت دیگه ش کنده شده بود
سرباز چند بار اورکت رو اینور و اونور کرد اما قسمت دیگه گردنبند رو پیدا نکرد .
پشت آویز دو حرف"کژ"
نوشته شده بود
سرباز از جاش بلند شد و رفت سراغ پرستار .
پرستار به محض دیدن سرباز گفت داشتم دنبالت میگشتم .
سرباز گردنبند رو نشون پرستار داد و گفت باید مال مادر بچه باشه .
پرستار گفت پیش خودت بمونه وضعیت اینجا رو که میبینی .
سرباز گفت نه خواهش میکنم اینو بگیرین و قول بدین هرجا بچه رو فرستادین اینم باهاش بفرستین .
شاید در آینده بتونه کمکش کنه تا خونواده شو پیدا کنه .
پرستار کمی مکث کرد
ونگاهی به گردنبند کرد و گفت یه قسمت دیگه ش کجاست؟
سرباز گفت نمیدونم
اینم به جلیقه اور کتم چسبیده بود .
پرستار دیگه ای از ته راهرو اشاره کرد که میتونین بیاین
🎼
سرباز بالای تخت نوزاد که رسید با پشت انگشت سبابه اش پیشونی پر از کرک نوزاد رو نوازش کرد و گفت .
کاش زودتر پیداتون کرده بودم
شاید میتونستم مادرتم نجات بدم منو ببخش و حلال کن
پیرمردی که داشت زمین رو تی میکشید گفت قدمش مبارک باشه .
انشالله جنگم زودتر تموم بشه
سرباز  دستشو توی جیبش کرد و دوتا  اسکناس دراورد و داد به پیرمرد
گفت ببخشید بیشتر از این چیزی ندارم.
پیرمرداسکناسارو گرفت بوسید و به پیشونیش زد وگذاشت تو جیب سرباز..
سرباز پولا رو دراورد و گفت لطفا قبول کنید .
پیرمردگفت انشالله دامادش کنی .
سرباز خندید و گفت دختره
🎼
فرمانده برگه مرخصی سرباز رو امضا کرد و گفت معلومه کجا میری؟سرباز چیزی نگفت فقط احترام نظامی گذاشت و خداحافظی کرد و رفت
🎼
وارد شهر که شد یه راست رفت بیمارستان.
خوشبختانه همون خانم پرستار، کشیک بیمارستان بود .
پرستار سرباز و شناخت و گفت سلام اومدی سراغ بچه؟
بچه رو فرستادیم مرکز
سرباز پرسید از خونواده اش خبری نشد؟
پرستار گفت تا جایی که من میدونم نه .
سرباز گفت ببخشید روی گردن بند مادرش نوشته شده بود
"کژ"
پرستار گفت بله، میتونه کژال باشه .
سرباز خندید و گفت عالیه پس میتونه سرنخ خوبی باشه .
پرستار گفت پسرم نصف دخترهای این منطقه اسمشون کژاله .
سرباز با ناراحتی گفت با مادرش چیکار کردین ؟
پرستار گفت عکسشو توی روزنامه محلی آگهی کردیم ولی متاسفانه کسی پیدا نشد .
فکر کنم در آرامستان شهر دفنش کرده اند
سرباز گفت چرا صبر نکردین؟
پرستار گفت پسرم تو خودت میدونی الان بحبوحه جنگه اینجا هم تنها بیمارستان شهره
جا نداره
امار شهدا و مجروحین بالاست .
تازه مریضای عادی و عملهای جراحی و ....
هستند .
سرباز چیزی نگفت و
تا اومد بره
پرستار گفت چرا یه سری به روستا نمیزنی؟
🎼
از مینی بوس که پیاده شد اولین چیزی که دیدجمعیتی بود که دور یه نیسان حلقه زده بودند یکی پتو دستش بود و دیگری چند تا کمپوت و اون یکی یه سبد پر از تخم مرغ .
سرباز نزدیک شد و سلام کرد .
مردی که بالای نیسان ایستاده بود لبخندی زد و گفت سلام دلاور
سرباز گفت خسته نباشی
مرد گفت مانده نباشی
و در همون حال وسایل رو از مردم میگرفت و در نیسان جا میداد .
سرباز پرسید کمک نمیخوای؟
مرد به جمعیت دور ماشین اشاره کزد و گفت اینها همه کمکند .هر چه داشته اند را برای جبهه ها میفرستند بششان بگو "تن"
"سر"
میدهند .
بگو" سر"
"جان "می‌دهند.
سرباز گفت زنده باشند .
مرد پرسید این دور و برا ندیدمت
سرباز گفت غریبه ام
مرد اخمی کرد و گفت توی این خاک هیچکسی غریبه نیست.
🎼
مرد کارش که تموم شد از پشت نیسان پایین پرید و گرد و خاک لباسشو تکوند و گفت درخدمتم‌
سرباز ماجرا روتعریف کرد .
مرد کمی فکر کرد و گفت اینجا روستای کوچیکیه
همه تا هفت پشت همدیگه رو میشناسن
اما این کسی را که میگویی ما نمیشناسیم .
سرباز ناراحت شد ولی سعی کرد به روی خودش نیاره. تشکر کرد و تا اومد راه بیفته .
مرد دستشو جلوی سرباز گرفت و گفت کجا؟
سرباز گفت برمیگردم قرارگاه.
مرد گفت دیگر چه؟
عزیزی وارد این خاک بشود و بدون پذیرایی برود.
سرباز گفت دستتون درد نکنه
مرد گفت اینجا تعارف خریداری ندارد
زاگرس
https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 15:00


🍂🍃🍃🍂🍃🍃🍂🍃🍃🍂🍃🍃🍂🍃
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

لیا_مک_لارن، نویسنده کانادایی می‌گوید:

روزی پسر خوانده ١١ ساله‌ام از من پرسید ترجیج می‌دهی کدامش باشی؛
بسیار فقیر با دوستان فراوان؟
یا
بسیار ثروتمند بدون دوست؟

جوابش برای من ساده بود. گفتم؛
فقیر با دوستان.
در دراز مدت تنهایی بدتر از فقر است.

اما پسر خوانده‌ام مخالف بود. او گفت؛
ثروتمند بدون دوست را ترجیح می‌دهم.
در عمارتم می‌مانم و فورت نایت بازی می‌کنم، یوتیوب تماشا می‌کنم و با آدم‌های آنلاین معاشرت می‌کنم.


آنجا بود که فهمیدم نسل جدید "بومیان دنیای دیجیتال" هستند و نسل ما "مهاجران دنیای دیجیتال".
ما از این نظر منحصر به فردیم که واپسین نمونه‌های یک گونه‌ی رو به انقراض هستیم!

نسلی که بدون اینترنت بزرگ شد و حالا احساس می‌کند آن معصومیتش از دست رفته.
ما آخرین منابع حیّ و حاضر از  یک پهنه‌ی تجربه‌ی بشری هستیم که چیزی نمانده از دست برود...


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 14:57


سکوت همیشه به
معنای "رضایت" نیست.
گاهی یعنی خسته ام از اینکه مدام به
کسانی که هیچ اهمیتی برای
فهمیدن نمیدهند، توضیح دهم."


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 14:54


من که مردم براش


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 14:49


ببینید خیلی جالبه
https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 14:46


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 14:36


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 14:34


هرگز پر طاووس کسی گفت که زشتست؟
یا دیو کسی گفت که رضوان بهشتست؟

نیکی و بدی در گهر خلق سرشتست
از نامه نخوانند مگر آنچه نوشتست

« حضرت سعدی »


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 14:32


هر چه تبر زدی مرا

زخم نشد

جوانه شد ...🌱🍃

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 13:45


عصرت به خیر عزیز دلم



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

18 Jan, 13:43


باور به نتونستن باعث میشه .....


برای هرکسی که براتون عزیزه بفرستین



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

05 Dec, 16:41


گلسرخی با گلبرگهایی از یاس pinned «دریا 🌊 د🌊 دریا 🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی #قسمت_۹۵ خلیل و ملی داشتند صبحونه میخوردند که سهیل وارد شد و سلام صبح به خیر گفت و نون سنگگ رو گذاشت وسط سفره و گفت سلام به پادشاه و ملکه زیبای این اقلیم که زیباییش زبانزد و اخلاق نیکویش شهره عالم . ملی گفت زود باش…»

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

05 Dec, 16:40


دریا 🌊 د🌊 دریا

🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی
#قسمت_۹۵
خلیل و ملی داشتند صبحونه میخوردند که سهیل وارد شد و سلام صبح به خیر گفت و نون سنگگ رو گذاشت وسط سفره و گفت سلام به پادشاه و ملکه زیبای این اقلیم
که زیباییش زبانزد و اخلاق نیکویش شهره عالم .
ملی گفت زود باش بگو ببینم کدوم کاریه که من دوست ندارم انجامش بدم و تو میخوای حتما انجامش بدم .
سهیل موهای بافته ملی رو بوسید و گفت خدا توی این کله قشنگ زمرد و یاقوت و الماس کار گذاشته .
خلیل که چایی رو توی نلبعکی ریخته بود و داشت فوت میکرد گفت چی خیال کردی فکر میکنی برای چی حاضر شدم راهی بیمارستان بشم ولی ایشونو مال خودم بکنم  و بعد آستین زیر پیرهنشو داد بالا و جای زخم چاقوشو نشون داد .
سهیل گفت قربون اون هوش بالات بشم .
این حقیر ازت یه عکس میخوام .
ملی گفت عکس که دیگه اینهمه بادمجون دور قاب چیدن نداره اون آلبوم، برو هر کدوم از عکسارو میخوای وردار .
سهیل گفت اون عکسی که من میخوام توی آلبوم نیست .
بعد به طبقه بالا اشاره کرد و گفت اونجاست و یه تیکه از نون رو کَند و زد توی کاسه خامه که ملی محکم کوبید روی دستشو و گفت
تو خیلی غلط بیجا میکنی که عکس دختر مردم رو میخوای .
خلیل گفت ملی اون کمر بند من کجاست این پسره رو بزنم سباه و کبودش کنم؟
سهیل خندید وگفت بابا نیاز به این همه خشونت نیست  برای یه کار خیر  میخوام‌
ملی گفت بیخود ،مگه نمیبینی لادن هنوز حلقه ازدواجش دستشه .
اون هر وقت راجع به شوهرش صحبت میکنه انگار دیشب شوهرشو از دست داده .
سهیل گفت ای خدا اصلا مسئله عروسی و این حرفا نیست فقط تو رو خدا شما رو به جون خودم قسم میدم فعلا سوالی نپرسبن تا من مطمئن که شدم حتما بهتون میگم .
خلیل گفت سهیل ما به تو اعتماد داریم مباداااا
سهیل گفت چشم حتما
🌊
حاتم و سهیل از اداره پست اومدند بیرون و حاتم گفت این پست سفارشی خیلی خوبه فقط اینکه یکی دو روز دیرتر میرسه .
سهیل گفت اشکالی نداره همینکه مطمئن هستیم به دستش میرسه کافیه .
حاتم گفت میخواستم بدونِ اینکه بهت بگم برم ولی دلم نیومد من ساکمو بستم و امروز میرم .
سهیل گفت حاتم عکسو که با نامه فرستادیم .
حاتم گفت باشه دلم طاقت نمیاره میخوام برم اونجا .
باید ببینمش و رو در رو باهاش حرف بزنم.
اون عکس و نامه مربوط به پیدا کردن خواهرشه
اما رفتن من مربوط به خودمون دوتاست .
سهیل گفت خب تو اگه قرار یود بری مگه مرض داشتیم عکسو پست کنیم؟
حاتم گفت بچه جون من که نمیتونم برم زنگ در خونه شون رو بزنم بگم ببخشید این خواهر شماست ؟
من اول باید مشکل خودمو با لاله حل کنم .
🌊
سوری شیشه غنچه های گل محمدی رو داد دست لاله و گفت حواست باشه هر تعداد که چای ربختی یکی از اینا رو بندازی توی استکانش .
لاله شیشه رو گذاشت روی کابینت و گفت باشه حالا کو تا فردا شب .
سوری گفت اینجوری که من تورو میبینم همین الان باید ببریم زیر سِرم بخوابونیمت .
دور از جونت عین میت از گور فرار کرده ای 
لاله شونه هاشو بالا انداخت و گفت والله با اون فرق زیادی ندارم .
سوری گفت خدا به دور، خواستگار داره برات میاد عزراییل که نیست .
لاله با صدای بلند فکر کرد کاش عزرائیل بود .
سوری گفت دور از جون حداقل جلوی منِ مادر این حرفا رو نزن .
لاله گفت مامان من برم اتاق بالا یه کم بخوابم ؟
سوری گفت توی این چند روزه که اومدی فقط خواب بودی آخه بچه تو چته ؟
لاله گفت هیچی فقط خسته ام .
🌊
لاله گوشی واکمنو گذاشت توی گوشش نوار رو یکم عقب برد و چشماشو بست و شروع کرد به گوش کردن به صدای حاتم ...
به خدانمیدونم کی و کجا عاشقت شدم
شاید اون روز توی رستوران
شاید توی پارک ساعی و شاید با اولین دیدار
لاله نازنینم
بی دقتیهای تو من رو خندوند ولی نه به این معنی که دارم تو رو مسخره میکنم .
چه اون روزی که جلوی خودم کلید خونه م رو تو قفل خونه دیگری میچرخوندی چون کوچه نهم و دهم رو با هم اشتباه کرده بودی و چه اون روزی که قیمت لباس رو اشتباه دیدی .
اشتباهاتت همه  برای من شیرین بود .و ناشی از سادگی و بی غل و غشی تو بود .
تو چنان در وجودم ریشه کردی که دوری از تو برای من یک مرگ بی صدا بود .
قبول دارم که کارمن هم اشتباه بوده و باید زودتر هویت واقعیم رو فاش میکردم ولی اگر بدونی به ظاهر فامیلها و دوستان با قلب بیچاره من چه ها که نکردند .
چند بار منو با عشقای دروغین فریب دادند
یکی که تظاهر به خودکشی کرد و پای من رو به بیمارستان باز کرد .خدا عمر باباخلیل رو زیاد کنه که زود ماهیت این خونواده رو برای من فاش کرد
لاله به من حق بده که بعد از چند تجربه تلخ به همه چیز و همه کَس بد بین باشم و در راه عشق دیگه قدمی نذارم
اما تو به من مفهوم عشق واقعی رو نشون دادی .
اجازه بده فقط یه بار دیگه با هم صحبت کنیم
اگر بعد از شنیدن حرفای من بازم قانع نشدی برای همیشه از زندگیت میرم بیرون .

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

05 Dec, 16:39


دریا 🌊 د🌊 دریا

🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی
#قسمت_۹۴
خلیل گفت نه آلبالویی یعنی آبی راه راه .
حالت خوبه سهیل ؟
سهیل گفت و شما روزی که با اون ماشین اومدین دم شرکت کَسی همراهتون بود؟
خلیل گفت آره ، لادن
میخواستیم از اونجا بریم بیمارستان ملاقات 
سهیل گفت بابا مطمئنی؟
خلیل گفت بله که مطمئنم
سهیل رفت خلیل رو بغل کرد و  شروع کرد سر و صورت خلیل رو بوسیدن .
خلیل گفت
پسر جون من که ماشینو برات نخریدم
سهیل گفت به خریدن و نخریدنش کاری ندارم
به رنگش و دو در بودنشو و جلوی در شرکت پارک  بودنش و ....
کار دارم‌.
خلیل سرشو گرفت روبه آسمون و گفت  بیخود نیست میگن یکی یه دونه یا خل میشه یا دیوونه
سهیل گفت اگه مثه انار، صدتا دونه هم بودم بازم همینکارو میکردم .
من میرم و امشبم ممکنه برنگردم
خلیل گفت کجا؟
سهیل گفت میرم غار پیش یار.
🌊
حاتم خواب آلود درِ سرایداری رو وا کرد و گفت چته اینجور در میزنی؟
این وقت شب اینجا چیکار میکنی؟
مگه خودت کلید نداری؟
سهیل حاتم رو زد کنار و رفت داخل سرایداری
گفت اخه دیوونه کی عمارت رو میذاره میاد تو سرایداری میخوابه .
بعد با شیطنت خندید و گفت اهااان میای اینجا میخوای که خودتو  به یار نزدیکتر احساس کنی .
حاتم  گفت سهیل بنال ببینم چه مرگت شده که این وقت شب بلند شدی اومدی اینجا ؟
سهیل گفت
برات خبر اوردم، توپ
اونوقت میخوای مفت و مجانی بهت بگم .
حاتم پشت یقه سهیل رو گرفت و گفت زود باش گورتو گم کن یا اینکه برو بگیر تو عمارت بکپ بذار منم بخوابم
به خدا چند تا قرص خوردم تا کمی قلبم آروم شده .
بعد روی تخت دراز کشید و پتو رو هم کشید روی سرش .
سهیل گفت
باشه میرم
حاتم گفت  درم پشت سرت قفل کن .
سهیل همینکه داشت از در بیرون‌ میرفت گفت منِ خَرو بگو این وقت شب اومدم بهت بگم ماشین رو پیدا کردم
حاتم پتو رو زد کنار و مثه جرقه از جا پرید وخودشو رسوند دم درو کاپشن سهیل رو کشید و کشوندش داخل و گفت چی گفتی؟
سهیل گفت هیچی .
حاتم گفت سهیل اگه پای بابا و مامان
تو کار نبود همینجا خفه ات میکردم و زیر اون درخت  نارون چالت میکردم .زود باش بگو .
سهیل زد تو سر حاتم و گفت مژدگونی چی میدی ؟
حاتم گفت هر چی بخوای
سهیل گفت اون چوب اسکی هاتو میخوام .
حاتم گفت اگه خبرت موثق و درست باشه از همین الان خودتو صاحب اونا یدون .
سهیل نشست لبه تخت و گفت
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم
یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
فقط قبل از اینکه برات توضیح بدم
بگو ببینم این لیلی تو کور رنگی نداره؟
حواسش جفت و جور هست ؟
حاتم عین بچه ها موهای سهیل رو کشید و گفت راجع به لاله درست حرف بزن .
سهیل گفت الهی دستت بشکنه دردم گرفت
بابا کسی که حاتم رو خانم خونده
ممکن نیست ماشین سبز رو قرمز دیده باشه .
حاتم گفت یعنی چی؟
سهیل گفت اگه چشمای لاله خانم آلبالو گیلاس نچیده باشه و واقعا ماشبنی که دیده یه بی ام و 2002  آلبالویی دو در بوده باشه من ماشین رو پیدا کردم .
فقط تو رو خدا بعدا نگی لاله گفت  ماشین بی ام و 518 چهار در انگوری رنگ بوده .
حاتم گفت خفهههه شو
یعنی لاله فرق رنگ سبز و قرمز رو نمیدونه .
سهیل گفت از اون هیچی بعید نیست .
به خدا تاریخها رو اشتباه میزد
اسامی رو غلط مینوشت
و....
اگه جنابعالی عاشقش نشده بودی هفته  اول عذرشو خواسته بودم
حاتم گفت مثه بلبل انگلیسی حرف زدنشو
تعهدش به کارش و همکاراش و
ایده های نو و خلاقانه شو ...
اونا رو کوری نمی بینی .
سهیل گفت باشه بابا اصلا این خانم‌ملکه انگلستان .دهنتو ببندو گوش کن
بعد، صحبتهای خودشو با بابا خلیل رو مو به مو براش تعریف کرد .
حاتم گفت چطور لاله راننده رو که بابا خلیل باشه رو ندیده
سهیل گفت اینو بعدا خودشو که دیدی ازش بپرس .
حاتم از جاش بلند شد و سهیل رو محکم بغل گرفت و شروع کرد ماچ کردنش .
سهیل لُپشو پاک کرد و گفت اَ ه حالم بد شد بابا من سهیلم‌
منو با یه بنده خدای دیگه ای اشتباه گرفتی
حاتم گفت پس اون خانمی که خونه شماست و یکی دوروزه میاد مهد کودک خواهر لاله است ؟
سهیل گفت تند نرو باید بیشتر تحقیق کنیم تا بفهمیم حدسمون درست بوده یا نه .
ببینم تو از این لاله خانم یه عکس داری
حاتم‌گفت نه .
سهبل گفت خاک بر سرت که دوتا دوربین "کداک" و "کَنون"  داری و یه فیلم نخریدی بندازی توش و ازش یه عکس بگیری .
حاتم گفت توی پرونده اش عکس پرسنلی هست سهیل گفت اون عکسا توی ساختمون موقت نمایندگی تو شهرستانه .
حاتم گفت میرم میارم‌
سهیل گفت  بابا بگیر بشبن سر جاتااا
من فکر بهتری دارم بهتره یه عکس از لادن خانم
تهیه کنیم .
حاتم گفت چطوره ازش راجع به لاله بپرسیم .
سهیل گفت فکر نمیکنم امیدوار کردنش کار درستی باشه .
اومدویه درصد همه ما اشتباه کرده باشیم این خانم با تموم سختیهایی که کشیده چقدر امیدوار میشه نه صلاح نیست باید یه فکر درست و حسابی بکنیم

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

05 Dec, 04:57


سلام
تاریخ تولدتون رو وارد کنید
ببینین چی نشون میده

birth.carbalad.com

خیلی جذابه
لذت ببرید و به دوستان خوبتون ارسال فرمائید.



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

05 Dec, 04:53


🔻🔻🔻
ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﻨﮕﺮ،

ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺭﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ

ﻭ ﻟﺬﺕ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﺏ .


روزتان قشنگ

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

05 Dec, 04:44


خوب رویان جهان رحم ندارد
دلشان

باید از جان گذرد آنکه شود
عاشقشان

روز اول که سِرشتند گِلِ
پیکرشان

سنگی اَندرگِلِشان بودهمان شد
دلشان



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃
‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

05 Dec, 04:41


آی آدمای مهربون

روزتون قشنگ


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

05 Dec, 04:40


الهی امروز
همین امروز
خواسته هاتون
داشته هاتون بشه


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

05 Dec, 04:34


🌸‌‌‌الهی دلی ده که جان تو باشد
💗زبانی که در آن ثنای تو باشد

🌸الهی مرا ده تو گوش تو قلبی
💗که آن گوش پراز صدای تو باشد

🌸الهی عطاکن براین بنده چشمی
💗که  بینابیش  از ضیا   تو باشد


صبحتان قشنگ‌

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

05 Dec, 04:33


طلوع خورشید پانزددهمین روز از آذر ماه بر شما خجسته باد


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

05 Dec, 04:31


قشنگ‌ترین
حس زمانیست که؛
یه اتفاقِ خوب برات میفته

و تو مطمئنی
که اون اتفاقِ خوب یه پاداش
ازطرف خدا بوده برای تو

الهی
زندگی تون پُر باشه
از این اتفاقهای خوب



روزتان قشنگ



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

05 Dec, 04:29


نهرباش جاری،زلال ومهربان..
زندگی رابه همه هدیه كن
چون وقتی حركت میكنی
هم زنده ای وهم به دیگران
زندگی میدهی
نهركوچك است،اماجاریست
توهم چون رودكوچك
جاری شو
وبدان خدادرهمه حال باتوست.

درود صبح به مهر

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Dec, 20:32


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Dec, 20:06


#هیچ کار خارق العاده ای انجام نمی شود،
مگر به دست افرادی که "باور " دارند قدرتی درون آنهاست
که عوامل بیرونی را شکست می دهد.


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Dec, 20:05


کمی از آلمان و آلمانیها بدانیم



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Dec, 19:58


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Dec, 19:57


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Dec, 19:28


هیچ انسانی بی دلیل وارد زندگیتان نمیشود


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Dec, 19:25


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Dec, 19:22


دارا و ندار


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 03:02


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 02:54


‏هرگز اندوه کوچکی را نیز به قلب کسی وارد نکن؛ شاید به اندازه همان غم با فرو ریختن فاصله داشته باشد.




https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 02:53


رازهایی در مورد گرونترین عروسی تاریخ


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 02:46


لطفا یکی این شعر را بخواند



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 02:36


صبح به خیر



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 02:33


بخشش🌻 را ازخورشید🌻 بیاموز
که ترازوئی🌻 ندارد
سبک و🌻 سنگین نمی کند
جدا🌻 نمی سازد
و فرقی🌻 نمی گذارد
باور داشته باش 🌻خدایی که در این🌻 نزدیکیست
بهترینها🌻 را برایت🌻 رقم زده است


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 02:20


به شنبه خوش آمدید
هفته ای عالی
برایتان آرزومندم


همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه پدری
🏚🏘🏡🏠

@khateratekhaneyepedari

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 02:20


شادی حق مسلم هر انسانی است


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 02:16


پندهای 22 گانه زرتشت که 3700 سال پیش آن را به ما آموخته و به یادگار گذاشته

1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نیامده است رنج و اندوه مبر
2. پیش از پاسخ دادن بیاندیش
3. هیچکس را تمسخر مکن
4. نه به راست و نه به دروغ هرگز قسم مخور
5. خود برای خود، همسر برگزین
6. به ضرر کردن کسی خوشنود مشو
7. تا جایی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما
8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی
9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش
10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
13. با مردم یگانه باش تا سرآمد و مشهور شوی
14. راستگو باش تا پایدار باشی
15. فروتن باش تا دوست بسیار داشته باشی
16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
17. نیک باش تا زندگانی به نیکی گذرانی
18. هرگز ترشرو و بدخو مباش
19. مطابق وجدان خود رفتار کن که کامروا شوی
20. جوانمرد باش تا آسمانی باشی
21. روان خود را به خشم و کینه آلوده مساز
22. دردین و مذهب افراط نکن تا پاک و راست گردی


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 02:14


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 02:13


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 02:13


شاد و پر انرژی باشید


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 02:08


صبح آمددفتراين زندگى رابازکن,
زيستن رابادرود تازه اى آغازکن,
روشن وشفاف باش وبى تخلف همچوروز,
با نواى مهربانى عاشقى راسازکن,
بامحبت آشتى کن همزبانى پيشه ساز,
قلب خودراباصفاى همدلى دمسازکن,
گل بخندوگل شنودرگلشن اين بوستان,
غنچه هاى لحظه هارابانوازش نازکن,
روزتازه,
فکرتازه,
راه تازه پيش گير,
عاشقى راباکلام تازه اى آوازکن,
بگذرازامواج منفى همچوطوفان خزر,

سمت وسوى ساحل آرام دل پروازکن...

روزتان پرمهرباد...



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 02:03


زیباترین گل ها🌹

همیشہ مختصِ بهترین هاست🌹

ڪوتاهی دستم را ببخشید🌹

ڪہ وسعت توانم اندڪ است🌹

اما همین اندڪ را بی ریا 🌹

پیشڪشتان ميڪنم🌹



بامداد نیکو 🌹


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 02:01


وقتی میخواهی درخودت تغییرایجادکنی
بهترین راه اینست که سعی کنی نسخه خودت باشی بجای اینکه یک کپی ازبهترین نسخه فرددیگری باشی



درود صبحتان با تغییرات مثبت

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 01:59


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 01:58


حال دلت که خوب باشد
همه دنیا به نظرت زیباست
حال دلت که خوب باشد
حتی می شوی همبازی بچه ها
و چقدر لذت دارد
که آدم حال دلش خوب باشد . . .

حال دلتان تا همیشه خوب خوب




https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 01:56


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

16 Nov, 01:50


درود صبحتون بخیرو نیکی
پروردگارا...
امروز قلبم مالامال از شکرگزاری برای موهبت زندگی است.
کمک کن تا داستان زندگی ام را به همان زیبایی بیافرینم که تو جهان را آفریدی.
کمک کن تا آیین مهر و مهربانی را سرلوحه زندگیم قرار دهم.
کمک کن تا به جای تسلی خواهی, تسلی بخشم.
کمک کن به جای درک شدن ,درک کنم.
کمک کن که بی هیچ قید و شرطی
خودم را دوست بدارم تا بتوانم عشق را با تمامی انسانها سهیم شوم.

الهی امین صبحتون پر از اتفاقهای قشنگ


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

15 Nov, 20:16


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 11:34


🔴اینها پدر و مادرهای اندونزیایی هستند که بچه‌هاشون را درب مدرسه پیاده می‌کنند نیاز به توضیح بیشتر نیست ما کجای راه را اشتباہ رفتہ ایم




https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 10:02


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 09:32


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 09:29


قطعه ای از بهشت


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 09:27


✨️🌱🪐

دلتنگی به سبک شاعرها:

الا ای آهـــوی وحــشی کـجایی؟ (حافظ)
بماندم بی سر و سامان کجایی؟ (عطار)
کجایی؟ با فـراقم در چـه کاری؟ (عراقی)
نــگارِ تـــازه خــیز مــا کـجایـی؟ (باباطاهر)
کجایی ای جـنون ویرانه‌ات کو؟ (بیدل)
کجایی تو؟ کجایی تو؟ کجایی؟ (مولانا)


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 09:04


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 08:36


نیمروز خوش

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 08:29


حلاج در مسجد بر سجاده نشسته بود، شخصی نزدش رفت و گفت:
ای شیخ گرفتاریها و سختی های زندگی امانم را بریده و مصیبتها رهایم نمیکنند، سخنی و حکمتی به من بیاموز تا از این بلایا خلاص شوم
حلاج به مرد نگاهی کرد و بدون آنکه سخنی بگوید برخواست و به یکی از ستونهای مسجد چسبید و آن را بغل کرد و شروع به فریاد زدن کرد که ای داد...، یکی مرا از این ستون رها کند، یکی مرا نجات دهد
مرد که حیران شده بود گفت:
ای شیخ تو خودت به ستون چسبیده ای، ستون که بتو نچسبیده! آن را رها کن....
حلاج ستون را رها کرد و گفت:
تو هم خودت به دردها و بدبختی ها جسبیده ای، آنها که بتو نچسبیده اند. رهایشان کن.
این را گفت و آرام بر سجاده نشست.

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 07:06


🎈🎈*دو چیز در پائیز اندوه را می‌برد*🎈🎈
*دیدار دوست🎈🎈 و عزیزی همراه*
*و اناری شکفته با دانه هایی🎈🎈 خوشرنگ و یاقوتی*

*درود*🎈🎈
*روزتان به قشنگی لحظهء 🎈🎈دیدار و خوردن دانه🎈🎈 های انار*🎈🎈

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 07:04


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 07:04


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 07:03


ســــــلام 🥰 🟠🕊️ صبح پنج شنبه تون بخیر🧡 🟠🕊️ زندگی تون پـر از مـهربـونـی🧡 🟠🕊️ لحظه هاتون سرشاراز آرامش🧡 🟠🕊️ و لحظه لحظه عمرتون سرشار🧡 🟠🕊️ از نعمتهای بی منت خــدایـی 🧡 🟠🕊️ امیدوارم آخر هفته خوبی🧡 🟠🕊️ داشـتـه باشـید.......🧡 🥀



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 07:01


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 07:00


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

14 Nov, 06:59


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

13 Nov, 21:00


"زندگی بالا و پایین دارد
گاهی آرام ودل‌نوازگاهی سخت وخشن....
الهی قایق زندگیتون همیشه درحال حرکت،به سوی بهترین های
این دنیا باشه⛵️


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

13 Nov, 16:47


گلسرخی با گلبرگهایی از یاس pinned «دریا 🌊 د🌊 دریا 🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی #قسمت_۷۱ یه خانم با کت و دامن بنفش و صندل مشکی و موهای کرنلی سشوار کشیده وارد سالن شد . لاله گفت س س سلام خانم گفت علیک سلام بفرمایید بشینید لاله گفت نه اجازه بدین وایسم . خانم گفت ببینم شما میخواستین منو ببینین…»

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

13 Nov, 16:47


دریا 🌊 د🌊 دریا

🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی
#قسمت_۷۱
یه خانم با کت و دامن بنفش و صندل مشکی و موهای کرنلی سشوار کشیده وارد سالن شد .
لاله گفت س س سلام
خانم گفت علیک سلام
بفرمایید بشینید
لاله گفت نه اجازه بدین وایسم .
خانم گفت ببینم شما میخواستین منو ببینین .
لاله گفت ب بله
خانم روی یکی از مبلهای یکنفره نشست و گفت خب بفرمایید من در خدمتم .
لاله گفت خانم ..
خانم
خانم فرزانه کیا
من‌نمیدونم باید چی بگم و از کجا شروع کنم
خانم با متانت گفت از هر جایی که به من مربوط میشه .
لاله گفت وا...
واقعیت از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم و دنبال کار بودم .
تا آگهی شرکت شما رو توی روزنامه دیدم .
تمام مراحل رو با موفقیت پشت سر گذاشتم
تا رسیدم
به مرحله مصاحبه
اما روز مصاحبه یه اتفاقی افتاد که من مجبور به گفتن یه دروغ بزرگ شدم .
خانم گفت چه اتفاقی؟
لاله تا اومد موضوع پارتی بازی سالاری رو بگه پیش خودش فکر کرد شاید سالاری نمیخواد خانم فرزانه کیا بدونه اون برای آشنای خودش پارتی بازی کرده
بنابراین گفت
ببخشید اجازه هست راجع به این قسمت چیزی نگم
خانم گفت چرا ؟
لاله گفت لطفا دلیلشو نپرسید  .
فقط وقتی دیدم دارم این شغل رو از دست میدم
به شریک شما آقای سالاری گفتم !!
گفتم...
خانم گفت چی گفتی ؟
لاله تمام جراتشو جمع کرد و گفت
گفتم نوه شما هستم
خانم با ناراحتی از جاش بلند شد و گفت
آخه دختر نادان توچطور جرات کردی همچین دروغ بزرگی بگی؟
واز تو نادان تر  هم‌اون سالاریه که وقتی این همه سال منو میشناخته چطور باور کرده تو نوه من باشی .
لاله گفت نه نه ایشون هیچ تقصیری نداره
من طوری نقش بازی کردم که باورشون بشه .
شایدم اصلا باور نکردن و به خاطر اینکه احساس کردن من به این شغل احتیاج دارم خودشونو به اون راه زدن .
خانم گفت اگه قبول کنیم تو به خاطر بدست اوردن این شغل این دروغ رو گفتی
چرا بعدش که کارمند آزمایشی نمایندگی شدی
بازهم به دروغ گفتنت ادامه دادی
لاله گفت فقط یکی دو مرتبه این کارو کردم
اونم به خدا نیتم خیر بود
خانم گفت بله میدونم من از همه چیز خبر دارم‌.حتی میدونم‌ آشنای خودتو به سالاری معرفی کردی تا به عنوان راننده وارد شرکت  بشه .
لاله گفت نه نه خانم تو رو خدا اشتباه نکنین
اون آقا تعمیر کار کولر بود
قبلش عمو رجب گفت تعمیرکاری کولر  خرج و مخارجشو تامین نمیکنه .
منم دیدم شرکت راننده میخواد ایشون رو به آقای سالاری معرفی کردم .
خانم گفت البته یه جوری سالاری رو گذاشتی تو رو درواسی
چون بالاخره هرچی نباشه گفته بودی نوه منی .
لاله سرشو پایین انداخت و گفت یک دنیا شرمنده و سرافکنده ام .
خانم گفت میدونی میتونم ازتو و اون آقا شکایت کنم .
لاله گفت از ایشون چرا ؟
اون که گناهی مرتکب نشده
این من بودم که به خیال خودم با پارتی بازی این شغل رو براش دست و پا کردم. اون آفا تا همین چند وقت پیش اصلا حقیقت ماجرا رو نمیدونست .
خانم گفت آخه دختر جون تو از این آدم چی میدونی که ضمانتشو کردی اونم به نام نوه  من ؟
این آدم کیه 
چیکاره اس ؟
تحصیلاتش چقدره؟
اصلا اسم و رسمش چیه؟
خونواده اش کیه؟ 
لاله گفت فقط  میدونم کل خونواده اشو از دست داده و تنها زندگی میکنه  
اسمشم حاتم حاتمیه
خانم گفت تو از کجا میدونی؟ 
مگه شناسنامه شو دیدی ؟
لاله گفت نه ندیدم
خانم گفت یعنی یه بار هم به ذهنت نرسید بری مدارک این آقا رو ببینی
اصلا شاید اینی که گفته نباشه
اصلا شاید تو رو گول زده
شاید زن و بچه داشته باشه ...
لاله که تا اون موقع سرش پایین بود
سرشو گرفت بالا و گفت مَحاله
غیر ممکنه
حاتم آدم شریفیه .
اون نمیتونه از احساسات من سو استفاده کرده باشه .
خانم گفت آخه دختر جون تو از کجا میدونی
لاله که گونه هاش از سوالی که میخواست بپرسه گل انداخته بود پرسید خانم ببخشید شما تا حالا عاشق شدین؟
خانم گفت چی؟
لاله گفت اگه عاشق شده باشین باید حال منو درک کنین
برای من نه اسمش
نه رسمش 
نه مدرکش
و نه هیچ چیز دیگه ای مهم نیست
خانم گفت زن و بچه داشتنش چی ؟
لاله گفت تو رو خدا تو دل منو خالی نکنین
من طاقت اینو ندارم
اون نمیتونه اینقدر نامرد باشه
اون نمیتونه اینکارو با من کرده باشه .
اون هرشب میاد عمارت تا از منو مادر بزرگم مراقبت کنه
پس چطور میتونه
دیگه نتونست جلوی خودشو بگیره و دستاشو گرفت جلوی صورتشو و های های شروع کرد به گریه کردن
همونطور که داشت گریه میکرد گفت شما هر طور که میخواید منو مجازات کنید
من آماده ام
اما تو رو خدا راجع به حاتم چیزی نگید
اگه به هر دلیلی ازش جدا بشم حتما میمیرم .
خانم گفت بسیار خب
دیگه گریه نکن .
خودت فهمیدی که من از همه چی خبر داشتم
فقط منتظر بودم ببینم
خودت کی متوجه اشتباهت میشی و میای سراغ من
الانم
تصمیم گرفتم ..
لاله که داشت سنگ کوپ میکرد گفت چه تصمیمی گرفتین ؟
خانم گفت....

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

13 Nov, 14:17


ای خدا
میشه یه نفر بگه چی داره میگه ؟



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

13 Nov, 14:15


برج هشتل، معمای عجیب و حل نشده‌ ی آمل

در شهر آمل مجموعه‌ای عظیم از پنج برج وجود دارد که مانند مثلث در کنار هم قرار گرفته‌‍اند.
شهرت این برج به خاطر سرداری است که در آن آرام گرفته و دلیل آن مقاومتی است که در زمان حمله‌ی تیمور از خود نشان داده است. البته، معماری خاص این برج نیز در محبوب بودن آن بی تاثیر نبوده.

یکی از برج‌های برج هشتل آمل، بزرگتر از سایر برج‌ها است که آن را به سردار میرقوام‌الدین مرعشی، سرسلسله‌ی مرعشیان نسبت داده‌اند. این سردار در زمان حمله‌ی تیمور برای محافظت از این سرزمین، شجاعتی بی‌مثال نشان داد که دلیل شهرت او می‌باشد.

بناها از بیرون یک معمای حل نشده به نظر می‌رسد و هنوز هم برای مردم و گردشگران مرموز و جالب است.
امیدواریم شما هم روزی این بنا را از نزدیک ببینید.



https://t.me/gsbga_ya
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Nov, 09:10


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Nov, 09:03


ظهرتان قشنگ



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Nov, 06:09


گلسرخی با گلبرگهایی از یاس pinned «دریا 🌊 د🌊 دریا 🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی #قسمت_۶۱ محمود نگاهی به گنبد طلایی حرم کرد .کمی جابجا شدو آه بلندی کشید وادامه داد ... اون نابکار بدتر از قبل افتاد به عرق خوردن و قمار کردن . طوری که هر چی رو که توی این مدت بدست اورده بود از دست داد . و برگشت سر…»

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Nov, 06:01


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Nov, 05:56


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Nov, 05:56


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Nov, 05:47


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Nov, 05:45


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Nov, 05:44


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Nov, 05:42


صبحتان بخیر:روزگارتان به زیبایی رنگارنگ پائیزی همراه با دلی خوش



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Nov, 05:42


*زندگی زیباست ای زیبا پسند*
*زنده اندیشان به زیبایی رسند* 
*آن قدر زیباست این بی بازگشت* 
*کز برایش می توان از جان گذشت*
*مردن عاشق نمی میراندش* 
*در چراغ تازه می گیراندش* 
*باغ ها را گر چه دیوار و در است* 
*از هوا شان راه با یکدیگر است*
*شاخه ها را از جدایی گر غم است*
*ریشه هاشان دست در دست هم است*

*#هوشنگ_ابتهاج*




درود و صد درود


صبحتان به مهر



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

04 Nov, 05:40


*🍂درود بر شما، صبحتون پر خیر و برکت و پُر از موفقیت،*
*🍂آرزو دارم کوله بار امروزتون پر از آرامش، برکت، سلامتی، عشق، بخشش و معرفت باشه و لحظه لحظه ی زندگیتون سرشار از حال خوب، به لطف خداوند مهربان.*


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

03 Nov, 17:21


دریا 🌊 د🌊 دریا

🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی
#قسمت_۶۱

محمود نگاهی به گنبد طلایی حرم کرد .کمی جابجا شدو
آه بلندی کشید وادامه داد ...
اون نابکار بدتر از قبل افتاد به عرق خوردن و قمار کردن .
طوری که هر چی رو که توی این مدت بدست اورده بود از دست داد .
و برگشت سر خونه اولش.
مغز فندقیش بهش میگفت بدبخت اگه تو پول داشتی الان شوهر اون دختر تو بودی .
تنها چیزی که توی این دنیا حرف اول و آخر رو میزنه پوله .
پوله که اگه روی مرده بذاری زنده میشه 
پاکی و صداقت رو باید گذاشت در کوزه و آبشو خورد .
هر روز در عالم مستی و هوشیاری صدها بار این جملات رو با خودش تکرار میکرد که
عشق و عاشقی رو بی خیال و برو دنبال پول.
🌊
بارون سر تا پای دانا رو خیس آب کرده بود
راننده اتوبوس گفت
باشه بیا بالا ولی تا خود تهران باید روی چارپایه بشینی
دانا گفت اشکالی نداره  .

یکی از مسافرا از جاش بلند شدو گفت داداش شما بشین روی صندلی و من میشینم روی چار پایه .
دانا قبول نکرد .اما
اصرار مسافر  باعث شد دانا قبول کنه و بشینه روی صندلی ...
🌊
دانا دستشو روی گلوش فشار داد و تو دلش گفت خدایا خودت کمکم کن .
حاج خلیل کجایی؟
خدایا کی میرسیم تهران
خدایا واقعا عدالت تو اینه ؟
وااای حاج محمود مجد چه کردی ؟
چطور دلت اومد با یه زن بی پناه  اینکارو بکنی ؟
لعنت به پول
لعنت به ذات خرابت ...
🌊

خلیل دانا رو توی بغلش گرفت و گفت بابا من اینجام
تا دلت میخواد گریه کن .
هروقت آروم شدی باهم حرف میزنیم .
چند دقیقه بعد آروم دانا رو روی صندلی نشوند و رفت سمت در فروشگاه و تابلو رو به اون قسمتی که نوشته شده بود" بسته است" رو برگردوند و
برگشت پیش دانا و گفت ملی گفت حواست به این بچه باشه اما  من کوتاهی کردم .
راستش فکر کردم این محمود مگسی داره کم کم آدم میشه .
بابا جان  تو شب برگشتی تهران و توی این هوای سرد اومدی فروشگاه.
آخه پس چرا بخاری رو روشن نکردی ؟
دانا میلرزید و گریه میکرد .
خلیل دوباره تو بغلش گرفت .
دانا با هق هق گفت
حاج آقا شما که مرد خدایی و سرت رو مُهره
میشه از خدا بپرسی
چرا مایه شکر گزاری بنده هاتو ما آدمای ناقص الخلقه رو قرار میدی ؟
آخه ما چه گناهی کردیم ؟
که یا ازمون میترسن یا با ترحم نگاه میکنن .
و دوباره زار کشید به گریه.
خلیل تا اومد بگه مرد که گریه نمیکنه
دید صورت خودش از اشک خیس شده .
🌊
خلیل لیوان رو نزدیک دهان دانا کرد و گفت بابا جان یه قُلُپ بخور
بذار گلوت تر شه .
دانا با دستش لیوان رو پس زد و گفت نه حاجی بذار این گلو خشک شه .بذار خفه شه..
چه فایده داره نفس بکشم
آخه این زنده موندن رو میخوام چیکار
وقتی زندگی نمیکنم .
آخه این چه خداییکه ...
.خلیل دستشو آروم روی دهن دانا گذاشت و گفت بابا جان کفر نگو ...
داد بزن فریاد بزن
گریه کن
بدو بیراه بگو
هرچی دم دستته رو بزن بشکن
اما جون بابا کفر نگو ....
دانا گفت حاجی دارم میمیرم
دارم از غصه میمیرم .
تو رو خدا کمکم کن .
تو رو خدا به دادم برس
🌊

خلیل گفت الان بهتری بابا  ؟
دانا گفت بله .شمام حلال کن .
نکنه تو عصبانیت حرفی زده باشم .
خلیل گفت نه بابا جون  هیچ حرف بدی نزدی .
داتا گفت شما بگید چیکار کنم ؟
خلیل گفت فقط صبر
بذار گذشت زمان خیلی چیزا رو درست میکنه .
دانا گفت حاجی تو رو خدا کاری کن من دیگه باهاش رو برو نشم .
اگه پای  نون و نمکی که با شما و حاج خانم خورده بودم در کار نبود سر به نیست میذاشتم و میرفتم .
اما میدونستم شماها نگران میشین و به درد سر میافتین .
خلیل گفت معلومه که نگران میشدیم .
دانا گفت حاجی تو رو خدا اگه سند و قباله  اورد  پس بدین بهش و بگین دانا از تو هیچی نمیخواد
فقط بذار به حال خودش بمونه تا بمیره ...
🌊

نگهبان گفت خانم صحرایی یه آقایی دم در شرکت وایساده میگه میخواد شما رو بببینه .
لاله گفت لطفا بگید بیان بالا .
نگهبان گفت والله گفتم اما گفت بهشون بگید سریع بیان دم در شرکت
موضوع حیاتیه .
لاله  از جاش بلند شد و از اتاقش اومد بیرون و همینکه خواست از پله ها بیاد پایین
یکی از همکارای خانم گفت
خانم صحرایی به سلامتی مبارکا باشه .
لاله با تعجب گفت مبارک باشه
چی مبارک باشه ؟
خانم همکار گفت معلومه دیگه امر خیرتون .
لاله گفت کدوم امر خیر
خانم همکار بی توجه به سوال لاله  گفت
فقط تو رو خدا بعد ازاینکه بله رو گفتین همینجور خوب و مهربون و خاکی  بمونین .
راستش
همه بچه های شرکت میدونن که چقدر هوامونو دارین .
در حقیقت عروس یه همچین خونواده ای شدن لیاقت میخواد
که شما صد درصد لیاقتشو دارین .
لاله گفت به جون مادرم اگه من یه کلمه از حرفای شما رو متوجه شده باشم .
خانم همکار با زیرکی گفت
ماجرای خانم خوش تیپه و کفش پاشنه فلزی  و چادر کلوکه اش
که یه راست اومد تو اتاق شما و
از همه مهمتر
خواستگاری مادر آقای سالاری از شما.....

ادامه دارد
https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

03 Nov, 07:04


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

03 Nov, 05:16


کمی حال خوب

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

03 Nov, 04:45


حتما بهتون آرامش میده
لطفا ببینید



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

03 Nov, 04:28


ای عاشقان ای عاشقـان پیمانه را گم کرده ام
درکنج ویران مانده ام ، خمخانه را گم کرده ام

هم در پی بالائیان ، هم من اسیر خاکیان
هم در پی همخانه ام ،هم خانه را گم کرده ام

درقالب این خاکیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم کرده ام

از حبس دنیا خسته ام چون مرغکی پر بسته ام
جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم کرده ام

در خواب دیدم بیدلی صد عاقل اندر پی روان
می خواند با خود این غزل ، دیوانه را گم کرده ام

گر طالب راهی بیا ، ور در پی آهی برو
این گفت و با خود می سرود، پروانه را گم کرده ام

« حضرت مولانا »


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

03 Nov, 04:26


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

03 Nov, 04:24


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

03 Nov, 04:23


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 11:46


برای کشتن یک زن
نیازی نیست فریاد بزنی
ترکش کنی
رویاهایش را بدزدی
یا به او خیانت کنی
برای کشتن یک زن کافی‌ست
وقتی برای تو
پیرهن گل گلی اش را می‌پوشد
فراموش کنی بگویی
چه زیبا شده ای...

تهمینه میلانی


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 08:13


زندگی جریان دارد



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 08:10


۱۰ تا از مهم ترین بازارهای تهران با آدرس
ذخیره کن و برای دوستانت هم بفرست :

بازار بزرگ تهران : خیابان خیام
چهار راه گلوبندک بازار پانزده خرداد
بورس فرش : خیابان مصطفی خمینی
حد فاصل چهار راه سیروس و مولوی
بورس لوازم آشپزخانه :
میدان شوش، خیابان صابونیان
بورس پارچه : خیابان مصطفی خمینی
خیابان اردستانی، بورس پارچه و ...
بورس لوازم برقی :
خیابان ری، سه راه امین حضور
بورس کفش : خیابان جمهوری
سر چهار راه سعدی، خیابان باغ سپه سالار
بورس شوینده :
چهار راه مولوی، خیابان صاحب جمع
بورس مانتو : میدان هفت تیر
بورس کیف و کفش :
میدان بهارستان، پاساژ بهارستان
بورس دکوری : اتوبان تندگویان
بعد از آزادگان، خیابان صالح اباد غربی

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 08:08


وجود هیچکس غمها را از بین نمی برد..
اما کمک میکند با وجود غمها محکم بایستیم درست مثل چتر  که باران را متوقف نمی کند، اما کمک می کند آسوده زیر باران بایستیم…

ابرها  به آسمان تکیه می کنند ؛
درختان  به زمین ؛
و انسانها  به مهربانی یکدیگر …
گاهی دلگرمی یک نفر چنان معجزه میکند که انگار خدا  در زمین کنار توست !

جاودان باد سایه کسانی که شادی را علتند نه شریک، و غم را شریکند نه علت …


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 08:08


دائمی‌ترین آدم زندگیت، خودتی.
یه جوری رفتار نکن که انگار از قدرت خودت می‌ترسی.
به این باور داشته باش که هیچ چیزی به حد کافی در حد تو نیست.
تو این برهه از زندگیت یه جوری به خودت متکی باش که خودت رو به اونجایی که لایقش هستی برسونی..



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 08:07


خوشبختی اینه که
کسیو داشته باشی که رفتنو بلد باشه
ولی نره، کسی که شاید جای دیگه
خوشبخت‌تر باشه،
ولی عاشق در کنار تو بودن باشه ...

‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻❤️🌻

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 08:05


خنده بر هر درد بی درمان دواست


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 08:03


نیم روز خوش


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 08:02


مهارت شکار ماهیان

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 08:00


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 05:56


یعنی تو دلشون چی میگذره



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 05:54


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 05:52


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 05:52


*می توان زیبا زیست:*
*نه چنان سخت که از عاطفه دلگیر شویم،*
*نه چنان بی مفهوم که بمانیم میان بد و خوب،*
*لحظه ها می گذرند،*
*گرم باشیم و پر از فکر و امید،*
*عشق باشیم و سراسر خورشید.*
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
*خـدایا دوست بدار آن هایی که دوستمـان دارنـد و نمی دانیم،*
*و سلامت بدار آن هایی را که دوستشان داریم و نمی دانند.*
*سلام، صبحتون شـاد و زیبـا به لطف خداوند مهربان.*



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 05:50


خدایا نظر لطف تو برنکردد


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 05:47


خدایا بگشای درهای رحمت را به روی کسانی که چشم امید به شما بسته اند الهی آمین سلام صبح بخیر درپناه خداوند متعال سالم و تندرست باشید هرجا که هستید انشالله



https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 05:46


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

02 Nov, 05:45


https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

01 Nov, 21:26


خداوندا
در زمان های ناامیدی خسته می شوم
و پاهایم از حرکت می ایستد،
دلم از خواستن ها خالی می شود
اما دستانم باز هم به سمت توست.
خدایا تا تو را دارم ناامید نخواهم بود


شبتون بخیـــــــــــــــر

https://t.me/gsbga_yas
@khateratekhaneyepedari
《گلسرخ و گل یاس🌺🍃

گلسرخی با گلبرگهایی از یاس

01 Nov, 15:07


گلسرخی با گلبرگهایی از یاس pinned «دریا 🌊 د🌊 دریا 🖌#حمیرا_آریانژاد_مرتضوی #قسمت_۵۹ محمود به بهشت زهرا که رسید یه بسته شکر پنیر و یه شیشه گلاب خرید و رفت سر مزار داریوش . 🌊 سرشو گذاشت روی سنگ قبر و اسم داریوش رو بوسید و گفت بابا جون سلام پسر رشیدم سلام قربون قد و بالات برم خوبی بابا…»

1,682

subscribers

8,917

photos

7,739

videos