پروندهی سودان:
کمیتههای محلات و منشور انقلابی
گفتگو با عثمان عبدالله
گفتگوکننده: مروان عثمان
توضیح کارگاه: زمانی که در کارگاه دیالکتیک پروژهی «#درسهای_انقلاب_سودان» را کلید زدیم (آبان ۱۴۰۱) مردمانِ جغرافیای سودان و ایران شاهد پویش جنبشهای انقلابی بودند: اولی در میانهی راهی ناهموار (پس از کودتای نظامیان در اکتبر ۲۰۲۱)؛ و دومی در ابتدای راهی پرشور که نویدبخش مینمود. پس، در آن زمان، هدف اولیهی ما که انتقال بخشی از تجارب انقلابیِ معاصر به فضای سیاسی ایران بود، با ضرورتی ملموس پیوند داشت و موجه بهنظر میرسید. اکنون که هر کدام از آن جنبشهای انقلابی، در چنبرهی دو دستهی متفاوت از شرایط تاریخیِ ضدانقلابی، به افول گراییدهاند شاید ایدهی «انتقال تجارب انقلابی» همچون نوعی لجبازی کودکانه بهنظر برسد. با این حال، ما [نیز] بر آنیم که نزد مردمانی که برای رهایی از ستم چارهای جز مبارزه ندارند، پویش انقلابی (و باور به انقلاب) گرچه دچار افول میشود، ولی نابود نمیشود. برای چنین مردمانی نهفقط نگریستن در دقایق پیشرویِ انقلابیِ دیگر مردمان، بلکه نگریستن در دقایق هزیمت و افول آنان نیز آموزنده خواهد بود. اگر جنبشهای مردمی در هر لحظه از حرکتشان به تأمل در مسیر رفته و گامهای بعدی خود نیاز دارند، نگریستن به دیگر جنبشها امکانی برای این خودنگری به آنها عرضه میکند. دیدگاهی که این داعیه را متناقض تلقی میکند، یحتمل بر تفاوت شرایط تاریخی–انضمامیِ جنبشهای مختلف در جغرافیاهای متفاوت تأکید دارد. حال آنکه از قضا این تفاوتها خود میانجیِ تأمل انتقادیست نه مانعی در برابر آن. (گو اینکه در مناسبات حاکم بر جهان امروز، تفاوتهای موجود میان شرایط انضمامی ستمدیدگان در جوامع مختلف با شباهتهای موجود در سازوکارهای بنیادین خالق آن شرایط تعدیل میشوند).
مخاطبان این مصاحبه همهی کسانیاند که بازاندیشی دربارهی قیام ژینا و دلایل شکست آن را برای تدارک بهتر پیکارهای حال و آینده جدی میگیرند. اما مخاطبان ویژهی این متن – از دید ما – کسانیاند که طی قیام ژینا (یا پس از آن) در برپایی یا تقویت کمیتههای مقاومت محلات و سایر کمیتههای مقاومت مردمی فعال بودند یا حتی سهمی در تقویت ایدهی کمیتههای مقاومت داشتهاند. چون بهنظر ما تجربهی کمیتهها در فضای مبارزاتی ایران تجربهی ناتمام و بازگشتپذیریست که با شروع ناگزیر خیزش تودهای بعدی، بار دیگر از خاکستر شکستِ خود برخواهد خاست. مشخصاً ما مخاطبان این متن را دعوت میکنیم به تعمق دربارهی دلایل ناکامیِ خیزش انقلابی سودان، با وجود توفیق قبلیاش در برپایی بیش از دوهزار کمیتهی مقاومت محلات. چون در پرتو این واکاوی میتوان منظرهای بازاندیشی انتقادی دربارهی تجربهی کمیتههای برپاشده در قیام ژینا را گسترش داد، تا مسیرهای مطمئنتری برای بازسازی آتی کمیتههای مقاومت مردمی نمایان شوند. برای مثال، آیا در اینخصوص باید جمعبندی فشردهی «گروه نویسندگان سرخط» را تصدیق کرد که [نقل به مضمون] پاشنهی آشیل جنبش انقلابی سودان را غلبهی انگارهی افقیگرایی و لذا فقدان عزم و آمادگیِ لازم نزد کمیتهها برای تصاحب قدرت سیاسی ارزیابی کردهاند؟ پاسخ ما منفیست و حتی ارزیابی فشردهی این رفقا را یکسویه و تحریفآمیز تلقی میکنیم. چرا که این ارزیابی اگرچه بهدرستی به ضرورت کسب قدرت سیاسی از سوی جنبشهای انقلابی ارجاع میدهد، اما بر ترسیم یک دوقطبی کاذب و خود–تاییدگر از «بیداد افقیگرایی» و «ضرورت انسجام سازمانی» استوار است؛ طوریکه استخراج حکم مورد نظر از این طرحوارهی دوقطبیْ مستلزم آن است که سازوکار سازمانی حاکم بر کمیتههای مقاومت سودان را از جنس «افقیگرایی» تلقی کنیم. بدین اعتبار، در ارزیابی این رفقا، نهفقط واقعیات تاریخیِ جنبش انقلابی سودان [به قرینه] تحریف شده است، بلکه – مهمتر از آن – درستی یک حکم عام و انتزاعیْ دستمایهی نادیدهگرفتن پیچیدگیهای انضمامیِِ مسیر انقلابی شده است؛ پیچیدگیهایی که ازقضا بازشناسیِ و فهم جمعی و عبور از آنها چالشی اساسی برای ارتقای جنبش انقلابی بهسمت تسخیر قدرت سیاسیست. ذکر این مثال صرفاً تاکیدیست بر اهمیت تحلیل ژرفتر شکستِ نسبیِ تجربهی تاریخی کمیتههای مقاومت سودان. چون اگر چشمانداز انقلاب اجتماعی با خودگردانیِ سازمانیافتهی تودهها پیوند داشته باشد، مسیر پیکار انقلابی نیز نمیتواند بدون «سازمانیابی متکثر و توامان هماهنگِ» تودههای ستمدیده قابل تصور باشد. ایدهی برپایی سازمانی مشترک از کمیتههای مقاومتِ مردمی الگوی مهمی برای تصور این مسیر انقلابیست؛ و کمیتههای انقلابی سودان بیگمان نمونهی تاریخی زندهای از پیکریابی مادی این ایده بودهاند (گیریم نارسا و ناتمام).
تحریریهی کارگاه دیالکتیک - بهمن ۱۴۰۳
ادامهی مطلب:
https://kaargaah.net/?p=1475