چهاردهم اسفندماه سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق
امروز بحث به میان آمد که اشخاص بیطرف، بزرگترین ایرادشان به شما این است که در اواخر دورۀ زمامداری خود به تودهایها خیلی میدان داده بودید. آنها همهچیز را تهدید میکردند. ایرادکنندگان نتیجه میگیرند که اگر وقایع ۲۸ مردادماه ۳۲ نبود، ایران به طرف شورویها میرفت و پشت پردۀ آهنین قرار میگرفت. فرمودند:
اینها که اینطور فکر میکنند، شعور و فهم سیاسی ندارند. این تودهایها که میگویند، مگر چه کاری میکردند؟ بهاصطلاح آن مرد (۱)، نعره میکشیدند یا روزنامه میفروختند. ما که به آنها اجازۀ دیگری نمیدادیم و همیشه هم به عوامل انتظامی دستور میدادم که از کارهای خلاف رویۀ آنها جلوگیری کنند، امّا ملّیون وقتی اجازۀ میتینگ میخواستند، اجازه میدادم. نمیتوانستم اجازه ندهم.
بله عدهای از اینها نعره میکشیدند. مگر کار دیگری هم میکردند؟ خوب نعره بکشند. اساساً باید فکر کرد علّت وجودی یا سبب آمدن و بقای دولت من چه بود؟ مگر غیر از این بود که مرا ملّت پشتیبانی میکرد؟ دولت مگر غیر از ملّت پشتیبانی دیگری داشت؟ نه، نداشت. خارجیها که موافق نبودند. عدهای که نوکر خارجیها بودند و دستشان از کارها بهکلّی داشت کوتاه میشد، موافق نبودند.
[مجلس] سنا مگر با میل به دولت رأی میداد؟ از ترس ملّت بود که هروقت به مجلس شورا و سنا میرفتیم، رأی اعتماد میگرفتیم.
پس وقتی که ملّت دولتی را سر کار میآورد و دولت مبعوث ملّت است، نمیتواند صدای ملّت را خفه کند و نگذارد مردم حرف خودشان را بزنند. خفه کردن صدای مردم کار سیاست استعماری است. روش آنهاست که نفس کسی درنیاید تا هر کاری دلشان میخواهد بکنند. همانطوری که در دورۀ ۲۰ساله کردند و حالا هم میکنند تا قرارداد نفت ببندند و کنسرسیوم بیاورند و از این قبیل کارها.
وقتی اجازه داده شد که مردم حرفشان را بزنند و انتقاد کنند، آنوقت دولت هر کاری دلش خواست نمیتواند بکند. باید به هدف ملّت و آرزوهای ملّت توجه کند. موجودیّت دولت من روی افکار ملّت بود. پس نمیشد جلوی اظهار نظرهای مردم را گرفت و خفهشان کرد.
به تودهایها، اگر مارک معیّنی داشتند، اجازۀ صحبت داده نمیشد. دولت هروقت که حس میکرد از طرف جمعیت معیّنی خطر هست، قادر بود که جلویش را بگیرد.
(۱) سرتیب حسین آزموده.
[تقریرات مصدق در زندان دربارۀ حوادث زندگی خویش، یادداشتشده به اهتمام جلیل بزرگمهر، تنظیمشده به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ص ۱۶۶-۱۶۷]
#فرهیختگان راهی به رهایی