مثنوی کریم زمانی(دفتر اول) @intermhamegimoiftim Channel on Telegram

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

@intermhamegimoiftim


👌👍❤️😔سازنده یلدا

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول) (Persian)

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول) یک کانال تلگرامی برای علاقمندان به شعر و ادبیات است. این کانال توسط سازنده یلدا اداره می‌شود و برای ارائه اشعار و متون ادبی برجسته در زبان فارسی تاسیس شده است. در این کانال، مخاطبان می‌توانند از آثار شاعر بزرگ ایرانی، مولوی، لذت ببرند و عمق و زیبایی اشعار او را تجربه کنند. اگر شما علاقمند به خواندن و بررسی شعرهای کلاسیک و فلسفی هستید، مثنوی کریم زمانی(دفتر اول) یک فضای مناسب برای شماست. بپیوندید و با ما به دنیای شگفت انگیز ادبیات فارسی سفر کنید.

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر اول_استاد کریم زمانی

1802
شرحِ گُل بگذار از بهرِ خدا
شرحِ بلبل گو که شد از گُل جدا
🍃از برای خدا، شرح گُل را رها کن و شرح بلبل عشق را که از گُلِ حقیقت، جُدا گشته است بیان کن. (مولانا در اینجا از توصیف خود دربارهٔ معشوق (گل) به توصیف حال عاشق (بلبل) که حالتی است ورای شادی‌ها و غم‌های این جهان روی می‌کند.)

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر اول_استاد کریم زمانی

1801
ای جهانِ کهنه را تو جانِ نو
از تنِ بیجان و دل، افغان شنو
🍃ای خدا، تو که با تجلّیات نو به نوی خود، این جهان کهنه و فرسوده را مانند یک جان تازه، با نشاط و نوکرده‌ای، از این کالبد بی جان و این دل، ناله و فغان را بشنو و اجابت فرما. (حق تعالی به مقتضای اسمِ سریع، تجلّیات نو به نو دارد.)

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی ، دفتر اول_استاد کریم زمانی

1800
چون بهانه دادی این شیدات۱ را؟
ای بها، نه شِکَّرِ لبهات را
🍃ای شاه وجود، تو که دارنده جود و بخشش هستی چرا برای این شیفته و شیدایت بهانه می‌آوری؟ ای که لبهای شکرینت را قیمت و بهایی نیست. (لَب، در اصطلاح عرفانی همان نَفَسِ رحمانی است که بر همه موجودات، افاضهٔ وجود می‌فرماید و به صورت اشیاء، تجلی می کند.)
شیدا: سرگشته و شیفته.

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر اول_استاد کریم زمانی

1799
ای که هر صبحی که از مَشرِق بتافت
همچو چشمهٔ مُشْرِقت در جوش یافت
🍃ای شاه حقیقی وجود، هر بامداد که از خاور می‌تابی، تو را همانند چشمهٔ تابناک یعنی مانند آفتاب، در جوش و خروش می‌یابد. (حق تعالی را به آفتاب جهانتاب تشبیه هر فرموده به علّت آنکه فیض حضرتش على‌الدّوام بر ممکنات و موجودات، ساطع و فایض می‌گردد.)
مَشرق: خاورِ زمین.
چشمه مُشرِق: مجازاً به معنی آفتاب عالم‌تاب است.


@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی، دفتراول_استاد کریم زمانی

1798
چون گریزانی زنالهٔ خاکیان
غم چه ریزی بر دل غمناکیان ؟
🍃ای معشوق حقیقی، تو که از ناله خاکیان، گریزانی، چرا غم را بر دل غمناکان فرو می‌ریزی؟
غمناکیان: اندوهگینان.

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی، دفتراول_استادکریم زمانی

1797
من حلالش کردم ار خونم بریخت
من همی گفتم: حلال، او می‌گریخت
🍃آن محبوب، اگرچه خونم را ریخت، ولی من حلالش کردم، و چون به او می‌گفتم: خونم ریختی، حلالت باد. او از من می‌گریخت، یعنی معرفتش برایم حاصل نمی‌شد. (گریختن در اینجا کنایه از عدم دوام تجلی است. بعضی گفته‌اند نمی‌گذاشت فنایم باقی ماند. سبزواری گوید خونم بریخت یعنی وجود طبیعی‌ام را مبدل کرد به وجود نورانی.)

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر اول_استاد کریم زمانی

1796
کز کَرَشمِ غمزهٔ غمّازه‌ای
بر دلم بنهاد داغی تازه‌ای
🍃آن معشوق، با کرشمه و ناز و غمزه‌اش، داغ تازه‌ای بر دلم نهاد.
غمزه کنایه از جلوه‌ای است از صفات جلالیهٔ حق تعالی. او به موجب اسم مُميت و ماحی و قهّار و قابض، هستیِ اضافی و موهومِ عالَم را به نیستی می برد.
کَرَشم: حرکات دل انگیز چشم و ابرو که معشوقان و زیبارویان به کار برند.
غَمّازه: در اینجا، زنی خوش اندام، پُر غمزه. غمزه به معنی اشارهٔ چشم و مژگان است.

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر اول_استاد کریم زمانی

1795
دِه زکاتِ روی خوب، ای خوبْ‌رو
شرحِ جانِ شرحه شرحه، بازگو
🍃ای معشوق زیبا رخسار، زکات زیبایی‌ات را بده، و شرح احوال آن جانی را که از فراق تو پاره پاره شده بازگو کن.


@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر اول_استاد کریم زمانی

1794
عاشقی زین هر دو حالت، برترست
بی بهار و بی‌خزان، سبز و ترست
🍃عاشقی از این دو حالت عاریتی، برتر و عالی‌تر است. و بدون آمدن بهار و خزان، باز هم تر و تازه و سبز است. یعنی بهار عاشقی، جاودانه است. (مولانا در ابیات اخیر می‌فرماید که غم و شادی از انفعالات سریع الزّوال نفسانی است و صوفی صافی کسی است که روحی فعّال داشته باشد نه منفعل. یعنی شادی آفرین باشد نه شادی پذیر، چنانکه حق تعالی نیز مؤثر است و تأثرپذیر نیست. به هر حال صوفی باید از مرحله تکوین بگذرد.)

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی ، دفتر اول_استاد کریم زمانی


1793
باغ سبز عشق، کو بی مُنْتَهاست
جز غم و شادی در او بس میوه‌هاست
🍃در باغ سبز و تازه عشق الهی که نهایت و غایت ندارد، در این باغ، بجز غم و شادی میوه‌های فراوان دیگری نیز دارد. (به تعبیر اکبرآبادی، عشق ذات، بالاتر از عشق صفات است.)


@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی ، دفتراول_استادکریمزمانی

1792
آنکه او بستهٔ غم و خنده بُوَد
او بدین دو عاریت زنده بُوَد
🍃کسی که وجودش وابسته به حالات و نمودهای عاریتی و موقّتی نظیر شادی و غم است، زندگانی‌اش به همین نمودهای طبیعی و عاریتی بسته است و هیچ اصالتی ندارد.

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی، دفتراول_استاد کریم زمانی

1791
دل که او بستهٔ غم و خندیدن است
تو مگو کو لايق آن دیدن است
🍃دلی که مقید به شادی و غم است، تو این حرف را نزن که او می‌تواند لایق آن دیدن باشد. (زیرا دلی، حقّ‌تعالی را تواند دید که از قید کثرت و تعیّن، رهیده باشد.)

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی،دفتراول_استاد کریم زمانی

1790
جسم، جسمانه تواند دیدنت؟
در خیال آرد غم و خندیدنت؟
🍃آیا جسمی که در صفات مادّه و جسم، غرق شده و صفاتِ جسمانی دارد می‌تواند تو را ببیند؟ و آیا کسی می‌تواند در خیال خودش، غم و خنده را به تو نسبت دهد؟ (بنابراین، بیت فوق را باید به صورت اِستفهام انکاری قرائت کرد تا معنا فاسد نشود. اکبر آبادی میگوید: «چشم جسمانی نمی‌تواند حق را شهود کند بلکه فقط قادر است، مظاهر و صُوَر را ببیند. پس کسی که مقید مشاهدهٔ صوری و خیالی است لایق شهود ذاتی او نیست». نقدی است بر مذهب مُجَسِّمه و مُشبِّهه.)
جسمانه: مناسب جسم، جسمانی، مرکّب از جسم + پسوند اند.

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی ، دفتر اول_استاد کریم زمانی

1789
این همه هست و بیا ای امرِ کُنْ
ای منزَّه از بیان و از سُخُن
🍃این همه «من» و «ما» که ذکر شد، وجود دارند، و اینک ای کلمهٔ خلّاقه، ای آنکه از هرگونه بیان و وصف، منزّهی بيا و تجلّی فرما. کُنْ اشاره است به آیه ۱۱۷ سورهٔ بقره: ... إِذا قَضى‌ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ. «و چون، آفریدن چیزی را اراده فرماید، به محض آنکه گوید: «موجود باش، پس موجود شود.»

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:23


شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر اول_استاد کریم زمانی

1788
تا من و توها همه یک جان شوند
عاقبت مستغرقِ جانان شوند
🍃همینکه «من»ها و «تو»ها همگی به یک جان تبدیل شد و اختلاف و اضافات، ساقط گردید سرانجام در وجود واحد جانان، مستغرق می‌شوند و همه یکی گردند.

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:22


شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر اول_استاد کریم زمانی

1787
این من و ما، بهرِ آن برساختی
تا تو با خود نردِ خدمت باختی
🍃ای حقیقت واحد، تو این تعیّنات متکثّر و مختلف را برای آن ساختی، تا تو با خود نرد خدمت ببازی، یعنی مظاهر و موجودات برای این ظاهر شدند تا خدا جمال خود را در آینه آفرینش جلوه‌گر ببیند. بدین گونه است که خدا با خود، نرد عشق می‌بازد.
( «من» و «ما» و «مرد» و «زن» کنایه از تعیّنات و تشخّصات وجود است.)

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:22


شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر اول_استاد کریم زمانی

1786
مرد و زن چون یک شود، آن یک توی
چون که یک‌ها محو شد، آنَک توی
🍃اگر تعینات مرد و زن، محو گردد و در مرتبه وحدت، یکی شوند و مقام وحدت مطلق را پیدا کنند، آن وحدت نامتعیّن تویی، زیرا وقتی که تعیّنات و کثرتها ساقط شود تنها تویی که وجود خواهی داشت.
نیکلسون دربارهٔ این بیت می‌گوید: «کلیه حوادث طبیعی و عوارض، صورتهای متعیّنی از وجودِ واقعی است. و چون پرده از تعیّن آنها برگرفته شود، همه با هم می‌آمیزند و یکتا می‌شوند و به هستی واقعی می‌پیوندند، به این دلیل خداوند، ذات خویش را در وحدت جانهای عُشّاق، مکشوف می‌سازد.»
آنک: کلمه‌ای است که اشاره به دور دارد، آنگاه، آنجا.

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:22


شرح جامع مثنوی معنوی ، دفتر اول_استاد کریم زمانی

1785
ای رهیده جان تو از ما و من
ای لطیفهٔ روح اندر مرد و زن
🍃ای کاملی که جان تو از قید ما و من رهیده است، و ای لطیفهٔ روح که در مرد و زن وجود داری. (اگر از تعینات عالم کثرت، قطع نظر کنیم، جز یک حقیقت واحد باقی نمیماند. روح نیز به ذات خود از جنسیت مردانه و زنانه، عاری است، یعنی دارای کثرت نیست، لیکن این کثرتها فقط در عالم اجسام و ماده است.)

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:22


شرح جامع مثنوی معنوی ، دفتراول_استاد کریم زمانی

1784
آستان و صدر در معنی کجاست؟
ما و من کو آن طرف کآن یارِ ماست؟
🍃پایین و بالا در عالم معنا چه جایی دارد؟ چنانکه در آن جهان وقتی یار، رُخ می‌نماید ما و من کو که برجای مانَد؟ پس عالم وحدت، عالم تعيّن و كثرت نیست.

@Molavipoett

مثنوی کریم زمانی(دفتر اول)

25 Dec, 08:22


شرح جامع مثنوی معنوی ، دفتر اول_استاد کریم زمانی

1783
راستی کن، ای تو فخرِ راستان
ای تو صدر و من درت را آستان
🍃ای که تو افتخار اولیای راستین هستی، ای که تو بر بالای عالم معنا قرار داری و من در آستان آن.
صَدْر: در اینجا، بالای مجلس.

@Molavipoett

1,342

subscribers

3

photos

0

videos