ایلیفوریا @illifuria_nm Channel on Telegram

ایلیفوریا

@illifuria_nm


حرف‌هامونو اینجا می‌زنیم، حرف‌هایی که بیشتر از دل میاد و از واقعیتمونه

ایلیفوریا (Persian)

ایلیفوریا یک کانال تلگرامی با نام کاربری illifuria_nm است که مکانی برای اشتراک گذاری حرف‌های صادقانه و احساسات افراد است. در این کانال، افراد فرصت دارند تا حرف‌هایی که بیشتر از دلشان می‌آید و از واقعیت زندگیشان است را به اشتراک بگذارند. اینجا جایی است که مردم می‌توانند بدون هرگونه فیلتر و با صداقت کامل، احساسات و تجربیات خود را به اشتراک بگذارند و با دیگران ارتباط برقرار کنند. ایلیفوریا یک فضای آزاد است که افراد می‌توانند با دیگران به اشتراک بگذارند و احساسات و تجربیات خود را با هم به اشتراک بگذارند. اگر شما هم دوست دارید از احساسات خود برای دیگران بنویسید یا صرفاً از تجربیات خود با دیگران به اشتراک بگذارید، ایلیفوریا مکانی مناسب برای شماست.

ایلیفوریا

06 Jan, 20:01


غر بزنید، گلایه کنید، ولی حرف بزنید. یه وقت‌هایی یادتون می‌ره چه ارزشی دارید برای هم. با سکوت و لجبازی همو از دست ندید.

ایلیفوریا

30 Dec, 11:17


ده سال پیش که دانشجو بودم، روزهای سرد و برفی زمستون رو هم دوست داشتم و هم بدم میومد.
بدم میومد چون متنفر بودم از شیب ده ونک و لیز خوردن، دوست داشتم چون شالو از صورتم کنار می‌زدم و تو یه حرکت مازوخیستی صورتمو می‌کردم تو برف که پوستم یخ بزنه. بعدش دمنوش نعنا فلفلی می‌خوردم..‌.
چندین ساله که منتظر اون برفام ولی انگار هر زمستون خشک‌تر و گرم‌تر میشه :(
#دیوانگی_بیست_سالگی

ایلیفوریا

23 Dec, 10:08


تنها بچه‌ای که عاشقشم و صدبار ویدئوش رو دیدم

بیکااااااااااز 😂😂😂

ایلیفوریا

22 Dec, 14:38


چی درمورد من فکر کرده؟
من یه شمالیم، تو رگ‌هام برنج سفید جریان داره

ایلیفوریا

16 Dec, 11:41


Sybil .1976 ‧ Drama

بچه‌ها این فیلم بی‌نظیره. بازی‌ها بی‌نظیره.
متوجه میشید چقدر رفتار خانواده تو کودکی روی شخصیت شما تاثیر می‌ذاره.

داستان بر اساس واقعیته.

ایلیفوریا

12 Dec, 12:33


چون قفلی من و ارسلان شده:

ایلیفوریا

22 Nov, 19:24


پروردگارا
ما را از شر وسوسه‌های بلک فرایدی دور نگه دار
آمین🙏🏻😅

ایلیفوریا

01 Nov, 16:17


الان یه ماشین عروس دیدم که پایین‌تر از تالار وایساده بودن، یاد خودمون افتادم.

ما رفتیم ظهر عکس گرفتیم، غذا خوردیم، یکم گشت زدیم تو شهر. ولی ساعت هنوز ۸ نشده بود.

از اونجایی که عروسی‌مون خیلی کوچیک بود و همه فامیل نزدیک. و چون بعضیا نیومده بودن، فیلمبردار گفت فعلا نیاید.
عروس هم که بنده باشم، زنگ می‌زدم به تک تک مهمونا که چرا نیومدین، زود باشید، مگه نگفتید میخوایم کلی برقصیم...

آقا ما رفتیم تو یه کوچه که اتفاقا اونجا هم عروسی بود و فکر کردن عروس دوماد خودشونن
دیگه با فیسی بی احساس و اینکه حواسمون نیست از تالار رد شدیم، دیدیم بن بسته. همونجا وایسادیم تا مهمونای خودمون برسن 😂

پند: زود برید دیگه، شاید عروس و دوماد قر فراوون تو کمر دارن :))))

ایلیفوریا

25 Oct, 19:00


آدم وقتی چیزی رو فهمیده، دیگه نمی‌تونه تو پستوی ذهنش انکار کنه که نمی‌دونه.
آدم می‌تونه نخواد، می‌تونه نره، می‌تونه بمیره، می‌تونه سکوت کنه، می‌تونه بخوابه، می‌تونه خودش رو حبس کنه!
اما نمی‌تونه وقتی که چیزی رو فهمیده، دیگه نفهمه...
اگر می‌تونستیم چیزهایی که می‌دونیم رو فراموش کنیم، تحمل زندگی راحت‌تر بود...

ایلیفوریا

07 Oct, 15:54


زندگی کم دره نداشت
تو دستمو گرفتی گفتی نترس

ایلیفوریا

11 Sep, 02:06


ویسِ لایوِ اینستاگرام در مورد زولپیدم

ایلیفوریا

08 Sep, 22:58


دوباره موارد «آب یخ خوردم»، «جلو کولر خوابیدم»، «از حموم اومدم موهامو خشک نکردم» و «استخر رفتم، باد بهم خورد» زیاد شده 😉. خلاصه که حواستون باشه ماسک بزنید که اسیرش نشید و واکسن آنفولانزا هم بزنید چون مثل هر سال وقتی آنفولانزا فراگیر شه واکسنش کمیاب میشه

ایلیفوریا

23 Jun, 16:21


هربار همستر یه کارت جدید میده که نیاز به اینوایت داره، یکی از اقوام که صرفا شماره‌مو داره و یه بار هم همو ندیدیم، زنگ میزنه
منم روانی بازی درمیارم جواب نمیدم تا یازده تیر که فکر کنم مهلت پایانیشه :))

ایلیفوریا

23 Jun, 15:50


قفلی امروز

ایلیفوریا

22 Jun, 17:32


خوانسار

ایلیفوریا

22 Jun, 17:21


کسایی که کتاب «شوهر آهو خانم» رو خوندند می‌فهمند اینو 😂

ایلیفوریا

09 Jun, 04:31


قفلی زدم رو این ریمیکس

ایلیفوریا

02 Jun, 04:47


خونه ماست اون‌ور آب،
اون‌ور موج‌های بی‌تاب

ایلیفوریا

27 May, 12:58


از اولین روزی که شناختمش، یه ویژگیش کاملا با من متفاوت بود. متفاوت که نه، کاملا نظر عکس داشتیم.
تازگی فهمیدم چقدر در این مورد درست می‌گفت. خوشحالم تا اونقدر سنم بالاتر نرفته به این پذیرش رسیدم که باید تو عقایدم یه خونه تکونی حسابی راه بندازم.

ناراحتم که بعضی وقت‌ها بهش می‌گفتم نه میثم بنظرم غلطه.
الان فهمیدم که آره میثم خیلی درسته و تو خیلی درستی. زمان نیاز بود تا به تو برسم.

ایلیفوریا

03 May, 13:43


گاهی فکر میکنم (البته شاید غلط!)
از دید بعضی افراد، انگار کسی که ازدواج کرده، دیگه فردیت نداره. عکس تکی بذاره، چیزی از همسرش نگه، براش کامنت نذاره، ... بعضیا میگن عه جدا شدین؟ پس فلانی کو؟
عکس دو نفره می‌ذاری میگن حالا این قشنگه

بابا یارو آدمه. شاید اون قسمت از زندگیش رو بخواد برای خودشون نگه داره.

یا خدای نکرده اگر متنی بذاری که غمگین باشه. اوه اوه سبزی‌ها میاد وسط و درحالیکه بساط غیبت و سبزی ‌پاک کردن وسطه؛ گفته میشه که دیدی فلانی چی استوری گذاشت؟ حتما باهم دعواشون شده

ایلیفوریا

02 May, 15:13


امروز از خواب که بیدار شدم میثم بهم گفت سیزده اردیبهشتت مبارک
هنگ بودم که یهو یادم اومد، همون روزیه که باهم قرار گذاشتیم مسیر دوتاییمونو شروع کنیم
خبر از آینده نداشتیم که بهم می‌رسیم

اولین جمله عاشقانه‌ش یادم اومد:
« بار اولی که دستتو گرفتم موقع رد شدن از خیابون بود، دوست داشتم تموم دنیا همش خیابون بود و تموم نمی‌شد»
🫠🤍

ایلیفوریا

22 Apr, 04:43


سرنوشت را ، باید از سر نوشت
شاید این بار کمی بهتر نوشت
عاشقی را غرقِ در باور نوشت
غُصه‌ها را قِصه‌ای دیگر نوشت

ایلیفوریا

08 Apr, 18:52


چندوقت پیش یه مشکلی پیش اومد برام که نیاز داشتم به وکیل. وکیل خودمون جواب نمی‌داد و بقیه هم بنا به موضوع پرونده قبول نمی‌کردند.
یکیشون گفت بیاین برای مشاوره‌. رفتیم و گفت صحبت میکنم. دیگه رفت و رفت.

وکیل خودمون جواب داد، بهش گفتیم حتی قرارداد جدید می‌بندیم و گفت نه و این چه حرفیه. رفت و باز جواب نداد. جواب نداد. جواب داد. باز که قرار بود خبر بده جوابمونو نداد.

از این حالت غمگینم، از اینکه من امروز تمام مدت منتظر تماسش بودم که ببینم چی شد( حتی الان هم منتظرم). ته دلم امیدوار بودم که حل بشه ولی حتی یه پیام هم‌ نیومد که تونسته بره یا نه، تونسته صحبت کنه یا نه، حل میشه یا نه.

برای چندمین بار بهم ثابت شد که فقط دلسوز خودم و میثم باشم و خودمون تنهایی بیفتیم دنبال کارهامون، مثل همه روز‌هایی که دست همو گرفتیم و کنار هم وایسادیم💔
به معنای واقعی کلمه خسته‌ام، خسته از قوی بودن، خسته از این کابوس، خسته 💔
«نفس»

ایلیفوریا

30 Mar, 06:43


دیشب که با نفس قدم میزدیم، تو سکوت آخر شبِ خیابون از هر چیزی حرف زدیم. نفیسه هر بار ایده‌های جالبی برای حرف زدن مطرح میکنه. یه سری کلمه میگفتیم و اینکه مفهومش برا هر کدوممون چیه. گاهی بازی‌های ساده‌ی کلامی حتی. این حرف زدنها و قدم‌زدنها رو خیلی دوست دارم