Osho @iiosho Channel on Telegram

Osho

@iiosho


تو قادر به روشن کردن جهان نیستی، اما قادری خود را روشن کنی. تنها راهی که می توانی جهان را روشن کنی آنست که خودت نور شوی.ارتباط با ادمین

Osho Telegram Channel (Persian)

با خوشامد گفتن به کانال تلگرام 'Osho' خوش آمدید! این کانال توسط کاربر با نام کاربری @iiosho ایجاد شده است و در آن می توانید با اندیشه ها و آثار فرهنگی معروف اوشو آشنا شوید. اوشو، یک استاد روحانی و معلم معروف است که افکار و آموزه های او درباره روشنایی و آگاهی برای هر فردی بسیار ارزشمند است. این کانال در تلاش است تا افراد را برای خودآگاهی و روشنایی روحی هدایت کند. اگر دنبال یادگیری در مورد راه های بهتر شدن و رشد فردی هستید، این کانال مناسبی برای شماست. برای برقراری ارتباط با ادمین کانال می توانید به آی دی @Liyamii مراجعه کنید. پس حتما به کانال 'Osho' بپیوندید و از محتوای ارزشمند آن بهره مند شوید.

Osho

29 Jan, 09:32


به امواج اقیانوس نگاه کنید.
هرچه موجها بالاتر میروند،
فرودی که بدنبال آن فرا میرسد،
عمیق تر است.
زمانی تو موجی، و زمان دیگر گودی خالی ای هستی که پس از آن فرا میرسد.
از هردوی اینها لذت ببر،
به هیچ یک از آنها #معتاد_نشو.
نگو دوست دارم همیشه در اوج باشم. این ممکن نیست
صرفا این واقعیت را ببین، این ممکن نیست.
هرگز چنین چیزی رخ نداده و هرگز نخواهد داد

از اوج قله تا زمانی که ادامه دارد
لذت ببر و وقتی نوبت دره فرا رسید، از دره لذت ببر
دره چه اشکالی دارد؟
پایین بودن چه اشکالی دارد؟
آن به معنی استراحت است
قله یعنی هیجان، و هیچ کس نمی تواند مدام در هیجان باشد.


@iiosho

Osho

29 Jan, 05:06


خدا همان همه جهان هستي است
نام ديگر زندگي است

زندگي را دوست داشته باش
خودت را وقف زندگي كن
با تمام وجود زندگي كن
تا شادماني بپاخيزد
شادماني كه دارای آغاز ولی بی پايان است.

اشو
@iiosho

Osho

29 Jan, 04:51


«كمك كردن»

تا می‌توانيد شاد باشيد. درباره‌ی ديگران خيلی فكر نكنيد. اگر شاد باقی بمانيد، همين شادی به ديگران نيز ياری می‌رساند.

در بیشتر مواقع خود شما نمی‌توانيد كمكی بكنيد، ولی شادی‌تان می‌تواند. اگر خودتان بخواهيد به ديگران كمك كنيد، همه‌چيز را خراب می‌كنيد. اما شادی بسيار ظريف و غير مستقيم، موثر واقع می‌شود.

اگر خودتان بخواهيد وارد عمل شويد، انرژی‌تان حالتی تنش‌دار به خود می‌گيرد و آنها بطور ناخودآگاه،‌ در مقابل پذيرش اين كمك مقاومت می‌كنند. آنها احساس می‌كنند كسی بالاتر از آنها می‌خواهد كمكشان كند و هيچكس دوست ندارد به ديگری وابسته باشد. زیرا این به نوعی احساس حقارت در آنها بوجود می‌آورد. پس مقاومتی عميق پديد می‌آيد.

خيلی نگران ديگران نباشيد. بهتر است قبل از هر چيز، نگران خود باشيد. هر كس خود مشكلاتش را بوجود آورده است و برای خلاصی از آنها بايد خود تلاش كند. شاد باشيد و همين شاديتان به ديگران شهامت، جرات و انگيزه می‌بخشد.

اشو
@iiosho

Osho

28 Jan, 12:14


بگذارید این فکر در قلبتان
غوطه ور شود؛

(( این هم خواهد گذشت )) 

پس جای نگرانی نیست.
هیچ چیز در زندگی ابدی
نیست.هر چیزی تغییر میکند.


@iiosho

Osho

27 Jan, 06:59


انسان تـا وقـتـی در خـدا حل نشود فقیر باقی میماند
حل شدن در خداوند غایب شدن از دنیای نیازها و تعلقات است، آنگاه شخص به سادگی فقط هست و با زندگی جاری است، و اینگونه همه چیز خوب است
آنگاه هر چه رخ دهد سعادت است، خیر است
برای چنین شخصی زندگی سعادت است، مرگ سعادت است و هیچ تفاوتی میان موفقیت و شکست برایش وجود ندارد، چرا که هیچ انتخابی و هیچ بایدی وجود ندارد.

و این را بدان که خداوند یک شخص نیست، بلکه غایت بی نیازی و خالیای توست
و هرچه تو کمتر نیازمند باشی،
هر چه کمتر در ولع باشی،
به خداگونگی نزدیک تر هستی،
و در لحظاتی که هیچ نیازی نباشد، میان تو و خداوند هیچ فاصله ای نخواهد بود.

لحظاتی هست که تو ناگهان هیچ نیازی نداری یک روز صبح در سکوت نشسته ای و طلوع آفتاب را تماشا می کنی، هیچ نیاز، خواسته، ایده و فکری وجود ندارد، هیچ ابری در آسمان ذهنت نیست.
آن خالی و پاک است،.
در آن لحظه زمان می ایستد و شخص نمیتواند تصور کند که چیزها می توانند بهتر از این باشند. آن لحظه "وجد" است، و تو در نزدیک ترین حالت ممکـن بـه خـدا هستی، چرا که خواسته ها و جاه طلبی ها ناپدید گشته اند
پس مشتاق و در جستجوی این لحظات باش و آن را گرامی بدار.


@iiosho

Osho

27 Jan, 06:57


کل زمین مال شماست،
نیازی به جداسازی وجود ندارد
مسیح، بودا، کریشنا،  همگی مال شما هستند.
شما لازم نیست مسیحی یا هندو یا... باشید.
کل گذشته مال شماست،
از آن بهره ببرید اما،
مورد_بهره_برداری_آن_قرار_نگیرید.

از بودا و مسیح و کریشنا و زرتشت و 
لائو تزو... بهره ببرید،
اما محدود به هیچکدام از آنها نشوید

شما باید به جلو پیش بروید. چیزهای بیشتری در زندگی هست،
هنوز واقعیات کشف نشده ای وجود دارد
راز، ابدی است...


@iiosho

Osho

27 Jan, 06:53


در همان لحظه که تو به "رها
کردن
" اعتماد کردی ، در همان
لحظه که دست از تقلا علیه
هستی و وجود برداشتی ،

دیگر لازم نیست نگران هیچ
چیزی باشی چون هستی
خودش برعهده می‌گیرد

اشو
@iiosho

Osho

25 Jan, 13:57


اگر به آنچه دوست مي داريد،
گوش فرا دهيد، مطابق ذهن كهنه خود عمل مي كنيد
اگر خلاف ذهن كهنه خود عمل كنيد، ‌رشد خواهيد كرد
رشد كردن به سادگي آنچه مردم تصور مي كنند، ‌نيست.
رشد كردن با درد همراه است...
و بيشترين درد را هنگامي متحمل مي شويد كه بايد خلاف علايقتان عمل كنيد.
آنكه در شما مي گويد:
«‌ من اين را دوست دارم و آنرا دوست ندارم »‌، كيست؟
اين ذهن كهنه شماست، نه خود شما
ذهن به شما مي گويد، در عادات قديمي ات باقي بمان؛‌ زيرا من آنرا دوست دارم.
گاهي لازم است خلاف آنچه دوست داريد، عمل كنيد.
هرگاه شيوه هاي قديمي خود را تغيير مي دهيد، دچار ناراحتي مي شويد.
درست مثل آموختن شيوه اي جديد براي انجام كاري؛
شيوه قديمي را خوب مي دانيد و با آن راحتيد.
آموختن شيوه جديد، معادل رفتار براساس نوعي بودن جديد است.
آنچه قديمي است، بايد بميرد و از ميان برود تا جديد و تازه جايگزين شود
اگر به قديم بچسبيد، ‌فضايي براي آمدن جديد وجود نخواهد داشت.

اشو
@iiosho

Osho

25 Jan, 13:57


@iiosho

Osho

25 Jan, 13:56


تصادفی نیست که کهن سالان بدخلق می شوند
زندگی در کنار اشخاص پیر بسیار مشکل است، حتی اگر آنان پدر و مادر تو باشند.

به این دلیل مشکل است که:
همه ی زندگی اشخاص پیر به هدر رفته است و آنان احساس تلخ کامی می کنند.
از همه چیز ایراد می گیرند، تا منفی بافی هایشان را بروز دهند

نمی توانند تحمل کنند که کودکانشان شادی کنند، برقصند، آواز بخوانند و از سر شادمانی فریاد بکشَند.
نمی توانند این چیزها را تحمل کنند.
آنان در مورد همه ی زندگی احساس تلخی می کنند و همیشه دنبال بهانه هستند....

کمتر شخص پیری را می توان یافت که بدخلق نباشد، و اگر چنین کسی را بیابی به آن معناست که:
او زندگی زیبا و جذابی را گذرانده و به راستی رشد یافته است.
در این صورت، او چنان زیبا و جذاب خواهد بود که هیچ جوانی نخواهد توانست آن گونه باشد.
بلوغ و پختگی از سر و رویش خواهد بارید.
او چنان چیزهای زیادی دیده و چنان زیاد زندگی کرده که عمیقاً قدردان هستی است

اما یافتن چنین شخص پیری کاری مشکل است، زیرا این به آن معناست که او یک بودا، مسیح یا یک کریشناست.
فقط انسان های بیدار شده می توانند در سنین پیری بدخلق نباشند.
مرگ در راه است و زندگی پشت سر گذاشته شده.
پس از چه می توان شاد بود؟
به انسان فقط احساس خشم دست می دهد.
بدخلقی حالتی از نادانی است.
تو باید از آن فراتر روی.
باید به آن آگاهی برسی که به پلی برای فراتر بردن تو تبدیل شود.
و این فراتر رفتن، تحول است.
لحظه ای که تو به راستی از تمام شِکوه و شکایت ها، و نه ها، فراتر رفته باشی، یک آری بزرگ به پا می خیزد
#فقط_آری_و_آری
رایحه ای عظیم پراکنده می شود.
همان انرژی که تلخ بود، به رایحه ای دلنشین تبدیل می شود.

اشو
@iiosho

Osho

20 Jan, 12:20


طبيعی باش ولی آگاهی را چاشنی آن كن،‌ خدا را در زندگی طبيعی خود مهمان كن،‌ خدا را با زندگی طبيعی خود آشنا كن.

بخواب،
بخور، ‌
عشق بورز،‌
نيايش كن،‌
به مكاشفه بنشين،

هیچگاه احساس برتر بودن نکن‌ فكر نكن كه چيز خاصی بوجود می‌آوری يا كار ويژه‌ای انجام می‌دهی، در اينجاست كه به خواص می‌پيوندی.

@iiosho

Osho

19 Jan, 10:42


انباشت_معلومات

انسان بايد دوباره يك كودك شود
تنها آنگاه از زيبايي و شگفتي هستي به راستي آگاه مي شود
بهت و شگفتي كودكانه سرآغاز دينداري است
اما اغلب چنين مي شود(حتما بايد چنين شود، گريزي از آن نيست. يك شر تقريبا لازم است) كه پاكي و سادگي هر كودكي آلوده شود
زيرا بايد او را پرورش و آموزش داد
او بايد زبان، رياضي و جغرافي بياموزد بايد برخي مطالب اساسي را بياموزد. بايد در يك رشته متخصص شود
يك دكتر، يك مهندس يا يك دانشمند شود. ضروريات زندگي بگونه اي است كه كودك را نمي توان به حال خود رها كرد
و تمام اين آموزش و پرورشها ، پاكي و سادگي كودك را از بين مي برند و او را به يك دانشور تبديل مي سازند
كودك از معلومات انباشته مي شود و لذت بهت و شگفتي را از دست مي دهد، زيرا اكنون گمان مي كند كه مي داند پس بهت و شگفتي به چه كار آيد؟
ديگر هيچ چيزي او را شگفت زده نمي سازد، و اين نوعي مرگ روحي است
او به انساني بسيار مفيد براي دنيا تبديل مي شود. زيرك، فريبكار و قدرتمند مي شود. چون داراي برخي سودمنديها در دنياست، به كالايي تبديل مي شود كه مي توان آنرا در محلهاي تجاري و بازار خريد و فروش كرد. هرقدر دانش بيشتري اندوخته باشد، قيمتش بالاتر مي رود
اما در اين ميان، چيزي بسيار با ارزش از دست مي رود كه بايد دوباره آنرا به دست آورد

اﺷﻮ
@iiosho

Osho

19 Jan, 10:41


خدایی به جز خداوند وجود ندارد.

این عصاره اساسی تمام تعالیم صوفیان است این همان دانه است.
درخت تصوف از این دانه رشد کرده است.
در این عبارت کوتاه تمام ارزش‌های والای تمام مذاهب گنجانده شده است،
خداوند وجود دارد و تنها خداوند وجود دارد این جمله، خداوند را مترادف با هستی قلمداد می کند. خداوند همان بودش تمام موجودات است. خداوند از آفرینش او جدا نیست،
آفریننده در آفرینش خود وجود دارد و دوگانگی در میان نیست،
پس به هر چه که برخورد کنی، هم اوست. درختان ،رودخانه‌ها و کوه ها همگی تجلیات خداوند هستند،
کسانی که دوستشان داری و کسانی که از آنان متنفری همگی جلوه های خداوند هستید


همین جمله کوتاه می تواند تمام زندگیت را دگرگون سازد.

قادر است تمام دیدگاهت را عوض کند.

لحظه‌ای که فرد در یابد که همه چیز یکیست عشق به خودی خود طلوع میکند و عشق یعنی تصوف.
تصوف علاقه ای به دانش ندارد ، تمام علاقه‌اش به عشق است، عشق شدید و فراگیر.
چگونه به تمام هستی عشق ورزید.
درمیابی چگونه با هستی یگانه شوی و چگونه فاصله فاصله بین آفریننده و آفرید را پل زد.
کج فهمی در تمام ادیان در دنیا نوعی دوگانگی را تعلیم می دهند که خالق از مخلوق جداست و خالق بالاتر از مخلوق است و در دنیا نوعی اشتباه وجود دارد که باید از آن پرهیز کرد و ترک آن را کرد ،
صوفیان، ترک دنیا نمی کنند، بلکه آن را جشن می گیرند و این همان چیزی است که من در اینجا آموزش می‌دهم.

اوشو

@iiosho

Osho

15 Jan, 12:05


به ياد بسپار:
تفاوت بین سرور و خوشحالی این است:

سرور، خوشحالی بدون هیجان است.
اگر هیجان باشد، دیر یا زود حوصله‌ات سر خواهد رفت، زیرا هیجان فقط وقتی هیجان است که، جدید باشد.

ولی چگونه می‌توانی و بارها و بارها در مورد یک چیز به‌ هیجان درآیی؟

در مورد یک زن یا مرد هیجان‌زده هستی، ولی وقتی ماه‌عسل تمام شد، آنوقت هیجان نیز تمام شده است. ازدواج تقریباً همیشه با پایان یافتنِ ماه‌عسل، پایان گرفته است!
آنگاه فقط سردردهای پس از مستی هست، زیرا تو در پیِ هیجان هستی،
و هیجان نمی‌تواند یک پدیده‌ی مداوم باشد.
تاوقتی‌که عشقِ تو خُنَک cool نباشد(نه سرد cold) محکوم است که به بی‌حوصلگی ختم شود
عشقِ سرد، مُرده است،
عشقِ خنک، زنده است،
ولی هیجانی در آن نیست
.

در دنیا همه چیز به بی‌حوصلگی ختم می‌شود، باید که چنین باشد. وقتی به درونی‌ترین رشته وجودت دست می‌یابی، بدون هیچ علتی شادمان هستی، بی‌دلیل خوشبخت هستی، بدون هیچ هیجانی شاد هستی.
حوصله‌ات هرگز سر نمی‌رود.
و این در عشق هم اتفاق می‌افتد.

تو نیاز به عشق داری زیرا:
فقط در عشق است که خودت را از یاد می‌بری؛
فقط در عشق است که فرد ناپدید می‌شود
نیازی به “من‌بودن” وجود ندارد
.

با کسی که دوستش داری می‌توانی تنها باشی. حتی اگر معشوق حضور داشته باشد، می‌توانی تنها باشی.
عمیق‌ترین امکان در عشق این است که به تو کمک کند تا خودت را از یاد ببری.

ولی اگر مجبور باشی که پیوسته حضور دیگری را حمل کنی،
اگر مجبور باشی که مطابق با حضور او رفتار کنی،
اگر مجبور باشی که از مقررات رابطه پیروی کنی،
اگر مجبور باشی که حتی در عشق هم گفته‌هایت را برنامه‌ریزی کنی که چه بگویی و چه نگویی؛
آنگاه این عشق دیر یا زود ترش و تلخ خواهد شد، زیرا نفس‌آگاهی در آن وجود دارد.

هرگاه درمی‌یابی که نفس‌آگاهی تو در حال ناپدیدشدن است ـــ با الکل،
در عشق، در مراقبه ـــ احساس خوبی داری.
ولی الکل نمی‌تواند یک حالت پایدار به تو بدهد؛ عشق می‌تواند، ولی این امکان بسیار بسیار دشوار است.

به‌یاد بسپار که:
عشق از مراقبه دشوارتر است،
زیرا عشق یعنی زیستن با دیگری و زیستن بدون نفس خودت

مراقبه یعنی زیستن با خود و فراموش کردن دیگری بطور کل، پس سختی آن کمتر از عشق است.

برای همین است که کسانیکه می‌توانند عشق بورزند نیازی به مراقبه ندارند؛
آنان توسط عشق خواهد رسید

@iiosho

Osho

15 Jan, 12:04


زيبايي پوچ است
لذت پوچ است
خنده پوچ است
تا مي تواني از اين پوچ ها گرآوري كن،
مردم چيزهاي عجيبي گردآوري مي كنند
تمبرهاي پستي!‌!
از پوچ ها مجموعه اي درست كن
و هر قدر بيشتر از پوچ ها داشته باشي، ‌ثروتمند تري

اشو
@iiosho

Osho

15 Jan, 12:03


چگونه تشخیص دهیم چه چیزی در زندگی مان واقعی است و چه چیزی دروغین است

تنها یک معیار وجود دارد
واقعی چیزی است که:
به تو سکوت و آرامش میبخشد و تــو را مطلقاً آسوده و ساکن میسازد
واقعی چیزی است که به تو آزادی میبخشد و تمام ترسها و خواسته ها و امیال را از تو بیرون میراند.
واقعی انفجاری عظیم از رضایت و خوشی است که به هیچ دلیل بیرونی مرتبط نیست

و غیرواقعی، همواره بدبختی، اضطراب، تنش و اسارت را به دنبال خود دارد.

اشو
@iiosho

Osho

09 Jan, 07:31


هرچه می کنید فقط آگاهی خود را حفظ کنید .
حتی اگر نقابی بر چهره دارید از آن آگاه بمانید

اشو
@iiosho

Osho

08 Jan, 09:57


دنيا در تموج و تلاطم مداوم است
مثل رود جريان دارد
اما پشت اين جريان تغيير و تموج، بايد رشته اي وجود داشته باشد كه همه چيز را به هم متصل نگاه مي دارد
تغيير بدون آن چيز تغيير ناپذير، ‌ممكن نيست
تغيير فقط با عنصري تغيير ناپذير امكانپذير است؛ و گرنه همه چيز از هم مي پاشد
زندگي مثل يك حلقه گل است؛‌ رشته اي را كه از ميان گلها گذشته نمي بيند،‌ اما اين رشته هست و گلها را متصل به هم نگاه مي دارد. اگر رشته نبود، ‌گلها از هم جدا مي شدند؛ توده اي از گل مي ماند، ‌نه يك حلقه گل
هستي شبيه يك توده نيست، بلكه الگويي بسيار خوش بافت است
همه چيز در تغيير است، اما عوامل تغيير ناپذيري پشت همه اين تغييرها، ‌قانون كيهاني را حفظ مي كند. اين قانون كيهاني، خداي ابدي، خداي بي زمان و خداي لايزال است و كار كسي در ارتباط و اتصال با اين شبكه قرار مي گيرد، پيدا كردن اين رشته است
مردم دو دسته هستند. يك دسته تحت تاثير گلها قرار مي گيرند، مجذوب آنها مي شوند و رشته را فراموش مي كنند كه انگار هيچ ارزش پايداري وجود ندارد؛ زيرا هرچه كنند، از ميان مي رود. امروز آنرا مي سازند فردا از دست مي رود. آنها قصرهاي شني يا قايقهاي كاغذي مي سازند
دسته دوم به دنبال رشته مي گردند و كل زندگي شان را به آن چيزي اختصاص مي دهند كه هميشه حضور دارد. چنين كساني هرگز بازنده نيستند.

اﺷﻮ
@iiosho

Osho

06 Jan, 12:40


اگر بخواهی هر چیزی را ترک کنی ،کاملا و تماماً‌ آنرا زندگی کن و نترس.
تا ژرفترین نقطه اش حرکت کن ،‌ تا درک کنی.در واقع فرد با ادراک کامل ، رها می شود . توسط تجربه کردن و پخته شدن ، نه توسط یک عهد و پیمان.

با یک ادراک ضمنی و خاموش درک کن که زندگی مدرسه ای است که باید از آن عبور کنی و عجله ای نداشته باش.
ـ
اگر هنوز احساس می کنی که یک آرزوی نهفته برای ثروت داری ، برو و پول انباشته کن و کارت را با آن تمام کن در واقع انباشتن پول بی معنی است ، پس اگر هوشمند باشی بزودی کارت با آن تمام می شود و اگر بقدر کافی هوشمند نباشی ، زمانِ بیشتر لازم داری و تجربه ، آن هوشمندی را به تو خواهد داد.

وقتی در یک رابطه بوده ای و ناکام شده ای ، ناکامی و جاذبه هر دو در تو هستند و رنج در همین است هنوز کارت با سکس تمام نشده است و عمیقاً برایت جذاب هم هست ، ولی همچنین ناکام هم هستی و حالا تو شروع به مبارزه می کنی ، اما با که ؟ اراده ی تو ، بر علیه نیروی جنسی خودت ! درست مانند اینکه دست چپ تو با دست راستت بجنگد! احمقانه است ، هرگز قادر نخواهی بود که پیروز شوی تنها وقتی که چیزی درک شد ، میتواند ترک شود بدون تلاشی از سوی اراده ی تو پس هرگز چیزی را صرفا با تصمیم ترک نکن و برای هیچ کاری از نیروی اراده استفاده نکن وگرنه دچار تضاد و رنج مجدد خواهی شد

تجربه تنها راه است ، راه دیگری وجود ندارد شاید زمان بسیار زیادی طول بکشد ، ولی هیچ کاری نمی توان کرد ، میانبر دیگری وجود ندارد انسان ناتوان است و باید توسط تجربه ، هوشمندی را کسب کند و هرآنچه را که کامل درک شود ، می توانی رها کنی بعد از آن دیگر علاقه ای به دنیای بیرون وجود ندارد و دیگر در هزار و یک جهت حرکت نمی کنی اینک دوست داری خودت را بشناسی و خواسته شناختِ خویش ، جای تمام خواسته های دیگر را می گیرد و سپس چیرگی کامل بر تمام حواس فرا می رسد.


@iiosho

Osho

03 Jan, 15:56


انسان بدون مراقبه هيچ چيز از شكوه هستي نمي داند و از فرصت بي نظيري كه در اختيار دارد هيچ چيز نمي داند
او در خوابي عميق و در بي خبري از نغمه ها و ترانه ها به سر مي برد.
گلها شكوفه كرده اند اما او در خواب است. در خود بهشت عدن به خواب رفته است!
انسان بايد بيدار شود
تا بتواند گلها، ستارگان، پرندگان، درختان و شكوه فراوان هستي را ببيند

باور كردني نيست!
به ما زيباترين و كامل ترين هستي ممكن ارزاني شده است.
هستي كاملتر از اين نمي تواند باشد
ولي ما بايد آنرا كشف كنيم
اين يك ماجراجويي است
و بسيار خوب است كه زندگي پر ماجراست و گرنه مرده و بي روح مي بود.
ماجراهاي زندگي است كه آنرا زنده و پويا مي سازد.
و مراقبه بزرگترين ماجراجويي زندگي است، مراقبه تو را بيدار مي كند.
خواب را از سرت مي پراند و خواب نمايي تو را از بين مي برد.
مراقبه بيدار ساختن كامل روح است.

اشو
@iiosho

Osho

03 Jan, 15:56


تو قادر نیستی زندگی را بطور روشنفکرانه درک کنی، زیرا از طریق روشنفکرانه امکان ندارد.

راهش فقط وجودین و با مراقبه است. تو با عقل و منطق از آن سر درنخواهی آورد؛ فقط می‌توانی بیشتر وارد مراقبه شوی و یک بُعد جدید از بینش را باز کنی.

و مراقبه چیست؟ مراقبه یعنی رفته‌رفته بی‌فکرشدن؛ بخواب نرفتن ـــ هشیارماندن و بااین‌حال بدون فکر ماندن. وقتی افکار ناپدید شوند، همه‌چیز روشن و شفاف است.


@iiosho

Osho

01 Jan, 05:01


زندگی بازی خورشید و سایه است.
بازی امید و ناامیدی
بازی شادی و غم
بازی حیات و مرگ است ...

پس هستی وجهی دو گانه دارد. تنشی میان دو قطب...

دانستن این نکته، فهم آن، تجربه اش،
به معنای دقیق کلمه:
رفتن به فراسوی همه چيز است.
عشق دستاورد واقعی ست ...
کلید این دستاورد حالت شاهد بودن است.
به کننده کار بدرود بگو ...
در حالت شهود و مشاهده زندگی کن.
این نمایش را تماشا کن.
در آن غرق نشو
در عوض در مشاهده غرق شو ...


آنگاه شادی و غم
تولد و مرگ
فقط یک بازی می شوند.
آنها تو را متأثر نمی کنند.
آنها نمی توانند تو را متأثر کنند.
همه ى خطاها و همه ى غفلت ها، حاصل هم ذات پنداری اند ...

اشو
@iiosho

Osho

30 Dec, 11:04


مردم همچون صفحه‌هایی زیبا و خالی به این دنیا می آیند و سپس همه چیز به آنان اضافه میشود.

هر آنچه که به تو اضافه
شده، تو نیستی،ولی تو با
آنها بسیار هویت میگیری
@iiosho

Osho

29 Dec, 17:29


اطاعت بزرگ‌ترین گناه است.
به خرد خود گوش بسپار و اگر چیزی برایت درست به نظر می‌رسد انجامش بده.
بنابراین این عمل کردن بر اساس آگاهی و خرد تو خواهد بود_ نه دستوری از بیرون.

اگر خرد تو فرمان و دستوری را نادرست تشخیص داد، به هر قیمتی و با وجود هرگونه خطری بر خلاف آن عمل کن.

هیچ فرمان الهی بالاتر از خرد تو نیست.

اوشو
@iiosho

Osho

29 Dec, 17:23


✳️ سرزنش

مردم همیشه آماده هستند تا دلایلی بیابند تا تو را سرزنش کنند.
تو را برای ساکت بودنت سرزنش می‌کنند.
اگر ساکت باشی تو را سرزنش می‌کنند:
“چرا ساکتی؟”
اگر زیاد حرف بزنی، تو را سرزنش می‌کنند:
“چرا زیاد حرف می‌زنی؟”
اگر خیلی کم سخن بگویی، تو را سرزنش می‌کنند:
“چرا اینقدر کم حرف می‌زنی؟”

هرکاری بکنی، تو را محکوم می‌کنند، چرا؟!
زیرا نفس آنان با سرزنش تو رضایت پیدا می‌کند.
هیچکس به نقص‌های خودش نگاه نمی‌کند و  همه قادر هستند تا اشتباهات دیگران را ببینند؛ نه فقط ببینند، بلکه تا حد ممکن آنها را بزرگنمایی کنند.

*مادر به سر دخترش در طبقه‌ی بالا فریاد می‌زند، “کارولین، اینهمه داد و فریاد را بس کن. چرا نمی‌تونی مثل برادرت تامی بازی کنی که صدایش در نمی‌آید؟”
کارولین پاسخ می‌دهد، “او نباید صدایش در بیاید! ما خانواده‌ی خودمان را بازی می‌کنیم. او پدر است و برای شام قدری دیر وارد شده، و من تو هستم!”

دیدن نقص‌های دیگران بسیار آسان است،
زیرا فرد می‌خواهد نقص‌های دیگران را ببیند. اگر نقصی وجود نداشته باشد، آنوقت اختراع می‌کند. نفس تو فقط می‌تواند با احساس برتری زنده بماند، پس تو از هرگونه نقص ممکن در دیگران استفاده می‌کنی تا احساس برتری کنی. سرزنش کردن دیگران چیزی نیست جز راهکار نفس برای احساس برتری
مراقب آن باش ...


دنیا همیشه راه‌هایی برای تحسین و راه‌هایی برای محکوم کردن پیدا می‌کند.
همیشه چنین بوده و خواهد بود.
آری،  گاهی قدری تحسین هم می‌کند؛
ولی فقط وقتی تو را تحسین می‌کند که تو به نفس آنان کمک می‌رسانی.
آنگاه تو را تحسین می‌کند.

برای نمونه، اگر به هندوها بگویی که دین آنان بزرگترین دین در دنیاست، تو را تحسین خواهند کرد.
چگونه می‌توانند مرا تحسین کنند؟
این غیرممکن است ...
زیرا من فقط حقیقت را بازگو می‌کنم:
که هیچ دینی بزرگتر از هیچ دین دیگری نیست؛ که تمام ادیان،  تاکید می کنم تمام ادیان همان دام و تله‌ی کشیشان هستند.
شاید کشیش priest را شانکاراچاریا shankaracharya بخوانی، شاید کشیش را پاپ pope بخوانی، اهمیتی ندارد
تمام مذاهب در چنگال سیاست‌پیشگان هستند ...


@iiosho

Osho

29 Dec, 17:22


اگر شاد باشی ، حسادت و تمنا و طمع نخواهی داشت.

شاد باش تا نَفس از بین برود.
نفس فقط در اندوه و رنج عمیق وجود دارد.

اوشو
@iiosho

Osho

28 Dec, 13:29


ما گاهی فراموش می‌کنیم که برای چه از عدم تا به اقلیم وجود، این همه راه آمده‌ایم. ما به ضیافت هستی دعوت نشده‌ایم تا با خود جمع کنیم و ببریم، بلکه آمده‌ایم تا ببخشیم و خود را پیدا کنیم.

آمده‌ایم تا عشق را، امید را دوستی را و نان را با دیگران تقسیم کنیم. آمده‌ایم تا خلعی را پر کنیم که فقط و فقط با وجود ما پر می‌شود و بس.

@iiosho

Osho

28 Dec, 13:29


دنبال توجه نباش.
چنان زندگی کن که هیچ کسی از تو آگاه نشود.
چنان زندگی کن که گویی تو هرگز وجود نداشته‌ای.

اشو
@iiosho

Osho

28 Dec, 13:08


عمیق‌تر از ذهن شما، قلب شماست
عمیق‌تر از منطق، عشق است
عمیق‌تر از علم، هنر است
عمیق‌تر از ریاضیات، موسیقی است

ذهن را رها کن و نه زندگی را
و شروع کن به حرکت به سمت قلب و دنیای احساس. و آنگاه ناگهان معنای بزرگی برمی‌خیزد؛ ملالت شروع به ناپدید شدن می‌کند

و بیاد داشته باشید:
قلب هم هسته‌ درونی شما نیست. آن فقط یک استراحتگاه بین راهی است

در حرکت از «ذهن به وجود» قلب دقیقاً در وسط قرار دارد. هنگامی که شما به قلب برسید، آگاه خواهید شد که هنوز یک اقلیم عمیق‌تر وجود دارد. قلب، زندگی شما را پر از سرور، هیجان و تپش خواهد کرد. ملالت خواهد رفت، و همراه با رفتن ملالت، شما از یک اقلیم عمیق‌تر آگاه خواهید شد

عمیق‌ترین اقلیم، بُعد وجود شما، درونی‌ترین هسته‌ شما، آن هسته‌ درونی، شما را کاملاً ارضا خواهد کرد. رسیدن به آن، هدفِ سانیاس است. رسیدن به آن، منظور و مقصدِ مراقبه است

از سر به قلب حرکت کن. اما قلب فقط باید به عنوان سکوی پرش استفاده شود

«سر» به شما علم می‌دهد. «قلب» هنر می‌دهد. و «وجود» که ماورای هر دو است، دینِ حقیقی را می‌دهد؛ یک مسیر معنویِ کاملا فردی که مختص به خود شماست و محصولش، سرور و وجد و خلسه است.
@iiosho

Osho

26 Dec, 10:03


هر وقت در سختی هستی،
منتظر لحظه‌ای باش که سختی می‌رود.
هیچ چیزی تا آخر نمی‌ماند
این قانون حتمی کائنات است.

رنج‌ها می‌روند، صبر کن، بیدار و آگاه باش...!
زیرا بعد از رنج، بعد از شب، سپیده می‌زند و خورشید طلوع می‌کند.

در لحظات تاریکی و رنج نگران نباش
با آن مبارزه نکن، مخواه که زودتر بگذرد،
مجبورش نکن برود، فقط اجازه بده اتفاق بیفتد
سخت است اما صبور باش،
به کائنات اعتماد کن
به وقتش خودش خواهد رفت
زندگی یک جریان است،
هیچ چیزی یکسان نمی‌ماند.

به تو می‌گویم هیچ چیزی در زندگیت اشتباهی رخ نمی‌دهد، همه چیز برای خوبی و خیریت تو رخ می‌دهد.
حتی اگر ظاهری تلخ داشته باشد.

من این را نگرش مذهبی می‌نامم؛
انسان مذهبی کسی است که اعتماد دارد همه چیز برای خیریت و خوبی او اتفاق می‌افتد.

اینگونه به زندگی نگاه کن و آن لحظه‌ای که خیلی دور نیست می‌آید که درد و رنج کاملاً ناپدید می‌شود.


اوشو
@iiosho

Osho

26 Dec, 09:55


زندگی را همانگونه که می آید بپذیر.
وقتی اتفاقی رخ می دهد بپذیر.
وقتی ناپدید می شود بپذیر.
وقتی لذت و سرخوشی می آید بپذیر ،
وقتی می رود بپذیر.

با درد نیز همین‌گونه باش :
قضاوتش نکن ،
تنها مشاهده اش کن.

این مهمترین راز بوداها و بیداران است.


اوشو
@iiosho

Osho

26 Dec, 09:52


در آن تحلیل نهایی،
خودت هستی،
همیشه خودت،
آن عامل قطعی و تعیین کننده،
که تعیین می‌کند چه چیزی بر او اتفاق بیفتد.
این را یادت باشد.
کلیدش همین است.
اگر ناشادی،
خودت هستی.
اگر به درستی زندگی نمی‌کنی،
خودت هستی.
اگر داری از دست می‌دهی،
خودت هستی.
مسئولیتش کاملا بر عهده توست.

از این مسئولیت نترس.


اوشو
@iiosho

Osho

25 Dec, 07:57


با دقت نگاه کن.
در هر جا که چیزی رشد می کند خداوند حضور دارد چرا که تنها خداوند رشد می کند. در هر چیز قابل رشد خدا حاضر است.

وقتی برگی جوان بر درختی ظاهر می شود خداوند است که در او رشد می کند.

وقتى قطرات اشک از چشمان زن یا مردی فرو می چکد این خداوند است که میگرید .

در هر کجا که زندگی جاری است ، خدا هم هست.
خوب گوش کنید.
نزدیکتر  بیایید.
با دقت احساس کنید‌.
آگاه باشید.
شما در سرزمین مقدس هستید.


اوشو
@

Osho

24 Dec, 14:42


انسان قرنها به دروغ زيسته است – دروغهايي زيبا اما دروغ. ما به فنا ناپذيري و به روح باور يافته ايم، اما اينها باورهايي بيش نيستند. و باورها دروغين هستند. تو خود نمي داني كه آيا روحي در تو وجود دارد يا نه. و در اين باره نمي توان بحث و جدلي كرد. حتي اگر از نظر منطقي ثابت شود تو داراي روح هستي، هيچ تفاوتي در كيفيت زندگي تو ايجاد نخواهد كرد. يا اگر ثابت شود روحي وجود ندارد، باز هم هيچ تفاوتي ايجاد نخواهد شد.

اگر تو حتي نداني آيا در تو روح وجود دارد يا نه، چه چيز ديگري را مي تواني بداني؟ چگونه مي تواني از خدا، ازبهشت و جهنم و از اين قبيل چيزها آگاه شوي؟ نزديكترين چيز به تو روح است و تو حتي آنرا كشف نكرده اي! و تو داري از بهشتي در آسمان و جهنمي در اعماق زمين سخن مي گويي؟ تو از آن چه در موردش صحبت مي كني هيچ نمي داني.

مردم در مساجد، كليساها و معابد با هم بحث مي كنند. در مورد چيزهايي بزرگ آموزشهايي به آنان داده مي شود اما هيچكس به ساده ترين چيز نمي انديشد - آگاه شدن از اينكه تو كيستي.
@iiosho

Osho

23 Dec, 16:33


چطور کسی میتواند شما را نجات دهد؟
همین که لحظه ای فکر کنید که کسی دیگری ميتواند شما را نجات دهد، شما دارید به سمت برده شدن حرکت میکنید.



@iiosho

Osho

23 Dec, 16:28


هرگز به کسر آوردن و از دست دادن فکر نکن،
نگران نباش ،
گدا نباش.
انرژی هرگز تمام نخواهد شد.
جهان هستی بی آغاز و بی پایان است،
لذت ببر،
جشن بگیر،
فعال باش،
و همیشه یک بخشنده باش.
یک بخشنده تمام عيار.
طوری که هرگز به فکر نگه داشتن هیچ چیز نباشی این تنها نیایش واقعی است.
بخشندگی یعنی نیایش کردن.

بخشندگی یعنی عشق ورزیدن،
و کسانی که بتوانند بدهند،
همیشه به آنان بیشتر از پیش داده خواهد شد.


اشو
@iiosho

Osho

23 Dec, 16:26


اشتیاق برای قدرت بیماری است.

انسان سالم میخواهد مهر بورزد نه اینکه چیره شود و مالک گردد.
همیشه انسانهایی که از احساس حقارت شدید رنج میبرند می خواهند قدرتمند شوند تا ثابت کنند که کسی هستند
@iiosho

Osho

23 Dec, 16:25


در جهان هستی، تنها عامل ثابت تو هستی و نه هیچ چیز دیگر.
فقط تو جاودانه هستی و نه هیچ چیز دیگر.
آگاهی تو هرگز يك ميدان متغییر نیست.

رنج میآید آن را مشاهده میکنی.
سپس شادی میآید،
تو شاهدش هستی،
سپس چیزی نمی آید،
شاهد آن هم هستی.
فقط يك چيز ثابت می ماند مشاهده گری؛ و آن مشاهده گر، تو هستی.


@iiosho

Osho

20 Dec, 09:58


اگر به درون بروی، نخست با ذهن برخورد خواهی کرد، افکار، آرزوها، هوس‌ها، تصورات، حافظه، رویاها و تمام آن چرندیات.

اما، اگر به نفوذ ادامه دهی، به زودی به فضای سکوت خواهی‌ رسيد، فضای بی‌فكری.

اوشو
@iiosho

Osho

18 Dec, 15:43


آنهایی که می خواهند زندگی را بچشند،
بایستی دل به دریا بزنند ، بایستی قدم به وادی ناشناخته ها بگذارند.

بنیادی ترین درسی که
بایستی در این راه فرا گرفت،
این است که:
خانه ای وجود ندارد،
زندگی همچون زیارت است،
بدون آغاز، بدون پایان.


@iiosho

Osho

18 Dec, 11:09


تعریف واقعی خوب و بد چنین می‌تواند باشد:

«خوب» چیزی است که با مراقبه و مشاهده‌گری، در تو رشد کند...
و «بد» چیزی است که با رشد تو در مشاهده‌گری و هشیارتر شدن، در تو از بین برود.


عامل تعیین کننده باید هشیاری و آگاهی باشد.

اوشو
@iiosho

Osho

03 Dec, 09:48


چرخه تکرار

زندگی، بدون فكر، خود را تكرار می كند.
تا زمانی كه هشيار نشده ای،
زندگی مثل يك چرخ مي چرخد و تكرار می شود.

به اين دليل است كه بوداييان آن را چرخ زندگی و مرگ، چرخ زمان می نامند.
زندگی مانند يك چرخ می گردد:
به دنبال تولد، مرگ می آيد،
به دنبال نفرت، عشق؛
به دنبال موفقيت، شكست می آيد.
به دنبال شكست، موفقيت.

فقط ببين!
اگر فقط چند روز نگاه كنی،
يك الگوی چرخنده را مي بينی،
الگوی يك چرخ را.

يك روز، يك صبح خوب، خوب و سرحال هستی، و روز بعد چنان غمگين و افسرده ای كه به فكر خودكشی مي افتی. و دوباره روز بعد چنان سرزنده و شادمانی كه خدا را شكر می كنی و عميقاً سپاسگزاری. و باز روز ديگر چنان مالامال از شكوه و شكايتی كه اصلاً دليلی برای ادامه زندگی نمي يابی .. و اين ماجرا همچنان ادامه دارد...

اما تو الگو را نمي بيني.
به محض اينكه الگو را ببينی،
از آن خارج می شوی.


اشو
@iiosho

Osho

03 Dec, 09:46


طبيعی باش
ولی آگاهی را چاشنی آن كن.

خدا را در زندگی طبيعی خود مهمان كن،‌ خدا را با زندگی طبيعی خود آشنا كن.

بخواب،
بخور، ‌
عشق بورز،‌
نيايش كن،‌
به مكاشفه بنشين،

هیچگاه احساس برتر بودن نکن.‌ فكر نكن كه چيز خاصی بوجود می‌آوری يا كار ويژه‌ای انجام می‌دهی، اينجاست كه به خواص می‌پيوندی.

اشو
@iiosho

Osho

01 Dec, 12:02


ﺍﯾﻦ ﻣﺬﺍﻫﺐ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ کذب ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ اند
ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ دنیا ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ،
آنها ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﺭﺍ داده اند ﮐﻪ
ﺧﺪا ﻭ دﻧﯿﺎ دو ﭼﯿﺰ ﻫﺴﺘﻨﺪ،
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ آﻧﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ!

ﻣﻦ ﻣﺎﯾﻠﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﮔﺎﻧﮕﯽ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻼ ﻧﺎﺑﻮد ﮐﻨﻢ :

ﺧﺪاوند ﺧﺎﻟﻖ ﻧﯿﺴﺖ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺧﻮد ﺧﻠﻘﺖ اﺳﺖ.


ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ وجود دارد
ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ
ﻭ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ
ﻭ ﺩﺭ ﺗﻮ...

ﺑﺠﺰ ﺧﺪاوند،
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻭﺟﻮد ندارد.


اوشو
@iiosho

Osho

01 Dec, 11:41


کل وجود دارد و هیچ کس نمیتواند انکارش کند، حتی یک کافر.

کافر می تواند خدا را به عنوان یک شخص انکار کند اما خدایی همچون شخص وجود ندارد.
بنابراین کافر با سایه مبارزه می کند مانند مومنی که سایه را پرستش می کند.

کافر احمق است ، مومن نیز احمق است.
آنها هر دو در یک قایق هستند.

یکی چیزی را که نیست پرستش می کند و دیگری نیز با چیزی که نیست مبارزه می‌کند.
هر دو درگیر یک کار بیهوده هستند.

@iiosho

Osho

30 Nov, 16:07


همیشه به یاد داشته باش:

از هر چه بدت می آید ،
با آن روبرو بشو.
از هر آنچه که می خواهی دوری کنی،
هرگز دوری نکن.
از هر آنچه که می ترسی،
واردش شو.

این تنها راهی است که با آن کامل شوی،
وگرنه همیشه همچون سایه دنبالت خواهد کرد.

اوشو
@iiosho

Osho

30 Nov, 16:06


نمایش زندگی

زندگی یک نمایش بزرگ است.
ما در شرق، آن را نمایش خدا میخوانیم.
هیچ کس در این نمایش، نقش خود را جدی نمیگیرد.
اگر ثروتمند هستی یا فقیر، آن را جدی نگیر. ما فقط نقش مان را در نمایش زندگی ایفا میکنیم. تا آنجا که می توانی، نقشت را به زیبایی ایفا کن اما پیوسته به یاد آور که همه چیز یک بازی است.

آنگاه که مرگ فرا رسد، آخرین پرده نمایش فرو می افتد و تمام بازیگران ناپدید میشوند.
همه شان به انرژی کیهانی تبدیل می شوند.

اگر با یاد داشتن این موضوع در دنیا زندگی کنی، از تمامی بدبختیها رها میشوی.
بدبختی، نتیجه جدی گرفتن و شادمانی، نتیجه آسان گرفتن زندگی است...

اوشو
@iiosho

Osho

28 Nov, 06:01


زندگی غير منطقی است.

زندگی وحشی است.
در زندگی،‌ تضادها،‌ تضاد نيستند بلكه مكمل اند.
زندگی به اين يا آن اعتقادی ندارد.
زندگی به هر دو باور دارد.
روز شب و شب روز می شود.
روز و شب به هم می آميزند و در هم ذوب می شوند.

تمامی هستی در حال جشن و پایکوبی است.
این درختان جدی نیستند،
این پرنده ها جدی نیستند.
رودخانه ها و اقیانوسها وحشی اند.
و همه جا بازیگوشی است.
همه جا سرور و شادمانی است.

هستی را بنگر،
به هستی گوش فرا ده.
و جزیی از آن شو.


اوشو
@iiosho

Osho

28 Nov, 05:23


یک دروغ نباشید!
شروع به رها کردن دروغها نمایید.
شروع به انداختن ماسکها نمایید.
یک انسان راستین و معتبر شوید.
سعی کنید هر آنچه هستید باشید.
سعی نکنید چیزی را وانمود کنید که نیستید.

چون نمایش ها شما را نجات نخواهند داد.
آنها بار سنگینی هستند که شما را غرق خواهند نمود. حقیقت نجات می بخشد.

اوشو
@iiosho

Osho

28 Nov, 05:22


پذیرشِ ماهیت متغیر زندگی،
پذيرشِ اين هستیِ متغير
با تمام فصل‌ها و حال و هوايش،‌
پذيرشِ اين جريان پايدار
كه هيچگاه برای يك لحظه
از حركت بازنمی‌ماند،‌
آرامش و قرار است.
آنگاه هيچ كس نخواهد توانست آرامش تو را بر هم زند.

اشو
@iiosho

Osho

25 Nov, 12:14


@iiosho

Osho

25 Nov, 11:42


🔹. کتاب: بینش تانترا ، جلد اول
. موضوع: گفتار هایی پیرامون تفسیر اُشو بر آواز شاهانۀ ساراها (تانترای بودایی)
✏️. برگردان: فروغ هدایتی
🔍. ۲۱ آوریل تا ۳۰ آوریل ۱۹۷۷

https://t.me/Osho_LaoTzu

Osho

25 Nov, 11:39


بدنت به زمین باز خواھد گشت و جزئی از زمین خواھد شد زیرا بدن از زمین می آید.

تنفست در ھوا ناپدید می شود زیرا تنفس از ھوا می آید.

آبی که در بدنت ھست به دریا باز می گردد؛ از آن جایی که آمده است.

آتشی که در درونت است
به درون آتش خواھد رفت.

و ھوشیاری که در درونت است به ھوشیاری کل خواھد رفت.

ھمه چیز به سرچشمه اش
باز می گردد.


این اصل باید به یاد سپرده شود زیرا با شناخت این، با درک این، تمامی ھدفھای دیگر را می اندازی ، زیرا  ھدف ديگر وجود ندارد.

اوشو
@iiosho

Osho

21 Nov, 10:41


داستانی زیبا شنیدم؛ داستانی کهن.

در منطقه‌ای مدتی طولانی باران نمی‌آمد و همه چیز خشک شده بود.
در نهایت ساکنان آنجا تصمیم گرفتند یک باران‌آور را بیاورند.
پس نماینده‌ای را به سمت او که در شهری دور زندگی می‌کرد فرستادند و گفتند در حداقل زمان ممکن بیاید تا آنها بتوانند زمین‌های خودشان را آب بدهند.

آن شخص که یک پیر خردمند بود قول داد که این کار را بکند، با این شرط که آنها به او یک کلبه کوچک و تنها در زمین‌های اطراف بدهند، جایی که بتواند برای سه روز تنها باشد، و نیاز به هیچ آب و غذای هم نداشت. تا ببیند چه کار می‌تواند بکند.

خواسته او انجام شد
و در عصر سومین روز باران شدیدی آمد.

جمعیت شادمان به کلبه او رفتند و از او پرسیدند چگونه این کار را کرده است.
و آن باران‌ساز گفت:
"خیلی ساده بود. برای سه روز تمام کاری که کردم این بود که خودم را درست کردم. چون می دانستم وقتی من درست باشم، این دنیا نیز درست خواهد بود؛
و آنوقت خشکسالی مجبور است جای خودش را به این باران بدهد".

تانترا می‌گوید اگر تو درست شوی، آنوقت تمامی این دنیا نیز برای تو درست و مرتب می شود.
وقتی تو در هماهنگی باشی آنوقت تمام هستی نیز برای تو در هماهنگی خواهد بود.
وقتی تو در آشفتگی هستی تمام این دنیا در آشفتگی خواهد بود.


اشو
@iiosho

Osho

21 Nov, 10:40


ادیان، انواع لذات را در بهشت تدارک دیده‌اند، البته همان لذاتی که در اینجا محکوم شده‌اند و «گناه» تلقی می‌شوند!

آنان زنان را همچون منبع گناه محکوم کرده‌اند، ولی در دنیای دیگر، رابطه با همان زنان را به پیروانشان وعده می‌دهند...

انسان نمی‌تواند غیر منطقی بودن و بیمارگونه ‌بودن چنین تفکری را تصور کند. 

اشو
@iiosho

Osho

18 Nov, 10:21


«همه چیز بر حقّ است»

به‌ یقین قانونی وجود دارد که از تمام کائنات نگهداری می‌کند. وگرنه کائنات از هم فرو می‌پاشید.

چنین کائنات وسیع و بی‌نهایت که اینگونه به نرمی اداره می‌شود، بسیار هماهنگ، شاهدی کافی است بر اینکه یک جریان زیرین  باید همه چیز را به هم متصل سازد و همه چیز را با هم هماهنگ کند و همه چیز را به هم پل بزند.

«‌هستی» بسیار با فضیلت است. حتی اگر بتوانی چیزی را پیدا کنی که نتوانی آن را فضیلت بخوانی، دلیلش باید سوءتفاهم تو باشد، وگرنه جهان‌ هستی مطلقاً درستکار و با فضیلت است.

هر آنچه در هستی رخ می‌دهد،
همیشه به حقّ رخ می‌دهد،
هرگز اشتباهی رخ نمی‌دهد.


شاید به نظر تو اشتباه بیاید، زیرا تو مفهوم مشخصی از آنچه که حقّ است را داری. ولی وقتی بدون تعصب نگاه کنی، هیچ چیز غلط نیست؛
تمامش حقّ  Right است؛
تولد، حقّ است،
مرگ، حقّ است
زیبایی، حقّ است،
زشتی، حقّ است.

ولی ذهن‌های ما کوچک هستند، فهم ما محدود است؛ ما نمی‌توانیم کُل را ببینیم؛ همیشه فقط یک بخش کوچک را می‌بینیم. ما مانند کسی هستیم که پشت در ایستاده و از «سوراخ کلید» به خیابان نگاه می‌کند.

ما اینگونه به‌ هستی نگاه می‌کنیم. به همین دلیل ما پیوسته می‌پرسیم که: "چرا در جهان رنج و بدبختی وجود دارد؟ چرا چنین است و چرا چنان است؟
چرا؟"

ما همیشه فقط تکه‌های کوچکی از حقیقت را می‌بینیم و نه کُل را. اما اگر به «کُل» نگاه کنیم، تمام این چراها از بین خواهند رفت.

و برای نگاه‌کردن به «کُل» باید از اتاقت بیرون بیایی و باید در را باز کنی و مجبوری که نگرشِ سوراخِ کلیدی را رها کنی.

ذهن یعنی همین:
یک سوراخ کلید
و سوراخ کلیدی بسیار کوچک.


اگر شما بدون دخالتِ ذهن، کُل را ببینی، همه‌ چیز درست و همانی است که باید باشد. معنیِ «همه چیز بر حقّ است» همین است. هیچ اشتباهی وجود ندارد. فقط خداوند وجود دارد؛ شیطان مخلوق انسان است.

اوشو
@iiosho

Osho

18 Nov, 10:21


@iiosho

Osho

18 Nov, 10:15


درون تو سرزمین عجیبی‌ست که باید کشف شود، اما تو همیشه درگیر دنیای بیرون هستی. همه‌اش می‌خواهی دیگران را کشف کنی؛
نیتشان را بفهمی،
بفهمی خوبند یا بد!

«خودت را پیدا کن»

اشو
@iiosho

Osho

18 Nov, 10:12


سعی کن خوشبختی و شادی ات را از وابستگی به اتفاقات و شرایط بیرونی کم کنی.

خوشبختی که وابسته
به بیرون و دیگران باشد،
حقیقی نخواهد بود.

@iiosho

Osho

18 Nov, 10:09


این یکی از اساسی‌ترین نکات است برای به‌یاد آوردن:
اگر کسی را برده سازی، خودت نیز در نهایت برده خواهی شد.
عاقبت نخواهی توانست آزاد بمانی.

اگر مایلی آزاد بمانی،
به دیگران آزادی بده؛‌
این تنها راه آزاد بودن است.


@iiosho

Osho

16 Nov, 13:24


این باید درک شود که هر وقت شما به اجبار، شروع به ممنوعیت و متوقف کردن چیزی بکنید، اهمیت زیادی به آن داده اید،
هر ممنوعیتی خطرناک است،
خصوصا برای جوانان، زیرا آن چیزی که ممنوع میشود تحریک کننده میشود و این روشی است که دولتها انجام میدهند و با آن جامعه را ساخته اند و باعت بدبختی و  عصبیت مردم شده است، و در این بدبختی مردم به دنبال چیزهایی میگردند که بتوانند با آن، آنچه بر سرشان آمده است را فراموش کنند.
و اینگونه میشود که به سمت مواد مخدر، الکل، کوکائین و .... کشیده میشوند.

اوشو
@iiosho

Osho

14 Nov, 08:15


ما با دستان خالی می آییم
و با دستان خالی می رویم.
هیچ چیزی برای از دست دادن وجود ندارد.

فقط زمانی کوتاه برای بازیگوش بودن، برای خواندن آوازی زیبا، و وقت تمام می شود...

اوشو
@iiosho

Osho

14 Nov, 08:14


هنگامی که در آینه نگاه می‌کنید این شما نیستید که در آینه منعکس شده‌اید؛ شما کسی هستید که در حال مشاهده‌ی این انعکاس هستید.

آنچه در آینه منعکس می‌شود تنها سطح وجود شماست. اما مرکز وجودتان به هیچ وجه در آینه منعکس نمی‌شود. بنابراین لازم است به درون خود بروید و تمامی این آینه‌ها را دور بریزید؛ آینه‌هایی که در آنها، شما فردی صمیمی یا حیوانی به نظر می‌رسید، چاق یا لاغر، مهربان یا تند خو و تمامی خصایص دیگر ...
وقتی تمامی اینها دور ریخته شوند شما با مشاهده کننده‌ی درونی خویش ملاقات می‌کنید، در این حالت است که متوجه خواهید شد هر آنچه تا کنون در مورد خود می‌دانستید پوچ و بی‌معنی بوده.

برای شناخت کامل خود نیاز دارید که بی‌واسطه و مستقیم با خویش مواجه شوید؛ دیدار با بخش بی‌شکل و بی‌فرم درونتان که توسط دیگران قابل مشاهده نیست.

اوشو
@iiosho

Osho

14 Nov, 08:14


@iiosho

Osho

12 Nov, 17:34


#مقاومت یکی از مشکلات اصلی است که مشکلات دیگر از آن حاصل می شود
هنگامی که در برابر چیزی مقاومت می کنید، دچار مشکل می شوید
وقتی مقابل چیزی مقاومت می کنید، خود را از کل جدا می سازید
می کوشید جزیره ای جدا باشید قضاوت می کنید که فلان چیز درست و فلان چیز اشتباه است.
در حالی که نباید اینطور باشد
مقاومت یعنی در مسند قضاوت نشسته اید
اگر مقاومتی وجود نداشته باشد، دیگر جدایی ای میان شما و انرژی ای که پیرامون تان جاری است، وجود نخواهد داشت.
ناگهان به قدری با این انرژی همراه می شوید که:
احساس می کنید دیگر «منی» وجود ندارد و تنها همین انرژی است که حرکت می کند
یاد بگیرید چگونه با آن چه رخ می دهد، هماهنگ باشید.
خود را مقابل كل قرار ندهید.
آهسته آهسته نیرویی تازه را احساس کنید که هماهنگ با کل حرکت می کند.

در مقاومت، انرژی به هدر می رود.
در حالی که در عدم مقاومت، انرژی جذب و ذخیره می شود

دیدگاه شرقی درباره زندگی نیز همین است:
بپذیرید و مقاومت نکنید
تسليم باشید و نجنگید
سعی نکنید فاتح باشید

لائوتزو می گوید:
«هیچ کس نمی تواند مرا شکست دهد؛ زیرا من شکست را پذیرفته ام و دیگر به دنبال فتح و پیروزی نیستم»

چگونه میتوانید کسی را که به دنبال پیروزی نیست، شکست دهید؟
چگونه می توانید کسی را که آماده ی مردن است، بکشید؟
این غیر ممکن است
با همین تسليم است که پیروز می شوید
وقت را با مقاومت کردن به هدر ندهید.


@iiosho

Osho

12 Nov, 17:32


هر کسی که قدم به زندگی شما می‌گذارد، یک معلم است. حتی اگر شما را عصبی کند باز هم درسی به شما آموخته است زیرا محدودیت‌های شما را نشان‌تان داده است. پس آگاهانه و با آرامش با اطرافيان رفتار كنيد و از تنش و درگيرى و بحث بپرهيزيد.

هرگز فکر نکنید که اگر فلان مرحله‌ی زندگی بگذرد، همه‌چیز درست می‌شود. از همه‌ی چالش‌ها لذت ببرید؛
هنر زندگی، دوست‌داشتنِ مسیر زندگی است. خوشبختی در مسیر است، نه در مقصد!

اوشو
@iiosho

Osho

12 Nov, 17:28


هرگاه در خلق زیبایی شریک شوید زندگی تان زیبا می شود،
و هرگاه این روال را متوقف کنید ، زیبایی از زندگی تان رخت بر می بندد

زشتی و زیبایی آفریده خود ماست شادی و بدبختی هم همینطور
شما آنچه را که خود خلق می کنید، دریافت می دارید
فلسفه کارما نیز همین است :
همان چه می کارید می دروید.

اشو
@iiosho

Osho

11 Nov, 05:15


@iiosho

Osho

09 Nov, 19:01


خوب بدان که با تفکر نمی توانی با جاودانگی هماهنگ باشی

فقط با آگاهیِ بی فکر
با حساسیت بی فکر
با سکوت  می توانی با جاودانگی هماهنگ باشی

تفکر مزاحم و مانع است

زیرا هروقت فکر می کنی در کیهان نیستی، در ذهنت هستی .

@iiosho

Osho

09 Nov, 19:01


@iiosho

Osho

08 Nov, 09:56


مردم همیشه از همه چیز ناخرسندند،
همواره نق میزنند و چشمانشان مدام در جستجوی  کمبودهاست.
ناخرسندی، نق زدن و ایراد گرفتن  برایشان تبدیل به یک عادت شده.
نه اینکه اگر آنان پول بیشتر،
خانه ای بزرگ تر،
همسری مناسب تر،
فرزندانی بهتر یا شغلی ایده آل تر داشته باشند خرسند خواهند شد. نه... این گونه نیست.
هر چه هم داشته باشند، هم چنان ناخرسند باقی خواهند ماند.
چه فقیر باشند چه ثروتمند همچنان ناخرسند خواهند ماند.

ناخرسندی یکی از عادتهای ذهن است.
ذهن، زندگی خود را از راه آن میگذراند. طبیعتِ ذهن به گونه ای است که ممکن نیست خرسند شود.

وقتی از این حقیقت آگاه شوی معجزه ای رخ میدهد، آنگاه میتوانی ذهن را کنار بگذاری، زیرا گوش دادن به ذهن، تو را هیچگاه خرسند نخواهد کرد.

اگر دریابی که چرا ناخرسند هستی، اگر برای ناخرسندی خود بهانه ای پیدا نکنی و آن را عملِ ذهن بدانی، آنگاه میتوانی خود را از آن کنار بکشی، این کار بسیار آسان است، فقط باید ببینی که ذهن با تو و زندگی ات چه میکند و چگونه آن را تبدیل به جهنم کرده است.

تماشا کن....
به گذشته بنگر.... بارها چنین پنداشته ای که اگر به چیزی معین دست یابی خرسند خواهی شد، و تو به آن دست یافته ای و خرسند نشدی و دیده ای که ناخرسندی به شکلی دیگر هنوز آنجاست.

مردم بارها و بارها در یک گودال می افتند. پس ذهنت و تمام خطرهایی که تو را گرفتار آنها میکند تماشا کن، برای ایجاد یک دگرگونی چیزی لازم نیست مگر به تماشا نشستن ذهن، و از راه این آگاهی تو از شرِ ذهن رها میشوی و تمام آن چیزهای واقعی و با ارزش با پای خود خواهد آمد. به آرامی و بدون هیچ تلاشی.

اوشو
@iiosho

Osho

08 Nov, 09:56


@iiosho

Osho

08 Nov, 09:47


«آزادی طلبی ما به این دلیل نیست که عاشق آزادی هستیم.
بلکه در حقیقت، ما خود آزادی هستیم و فقط در آزادی می توانیم رشد کنیم.»

«بزرگترین دلخوشی انسان، آزاد بودن است.»

«هرگز، هرگز!
حتی برای یک لحظه آزادی ات را از دست نده و هرگز آزادی کسی را سلب نکن؛!
دینداری یعنی همین!»

اوشو
@iiosho

Osho

06 Nov, 17:38


انسان خلاق انسانی است که راهی جدا از راهی که دیگران رفته اند برود ،اگر راه دیگران را برود دیگر خالق نیست و یک مقلد است.
راه خودت را خلق کن.
@iiosho

Osho

06 Nov, 17:33


انسان میتواند به دو راه زندگی کند:
یا میتواند مرداب راکد انرژی شود
یا این که میتواند جریانی پویا و روخانه ی انرژی شود.
مرداب راکد چیزی فراتر از خودش را نمی شناسد، زیرا هرگز از چارچوب خودش فراتر نمی رود.
در مرداب راکد انرژی به خود تبدیل میشود
انرژی ای که همچون رودخانه روان است به تو کمک می کند همواره از خودت فراتر بروی.
همواره درحال فراتر رفتن است. ‌
حرکتش به سوی دریاست
به سوی بی نهایت
به سوی بی حدو مرز
زندگی باید همچون رودخانه باشد، همیشه روان،بدون توقف.
همیشه آماده ی رفتن به سوی ناشناخته ، همیشه آماده ی دست شستن از آشنا واستقبال از خطر ناآشنا

راه درست زندگی، دل به دریا زدن است
همیشه درحال اکتشاف بودن
همیشه به ستاره ها رسیدن
آن گاه زندگی به گونه ای طبیعی مراقبه گرانه میشود.
زیرا هر لحظه با خود شگفتی فراوان می آورد.
هر لحظه تازه است.
تو نمی توانی به چیزی بیندیشی
مجبوری با آن رو در رو شوی


انسان تکراری میتواند
در مورد زندگی اش بیندیشد.
میتواند برای زندگی اش طرح و نقشه بکشد زیرا او پیش بینی پذیر است.
همه می دانند که قرار است فردا و پس فردا چه بکنند.
اما انسان مراقبه گر پیش بینی ناپذیر است.
نه فقط برای دیگران ،
بلکه برای خودش نیز
نمی داند که لحظه ای بعد چه اتفاقی خواهد افتاد، از این رو با طرح ونقشه کشیدن و اندیشیدن ناآشناست، زندگی او باز و پذیراست. شاداب تر و تازه به استقبال لحظات می رود.
با آن قلب پذیرا، تو آهسته آهسته از چیزی آگاه میشوی که خدا، حقیقت،
فرا گاهی (نيروانا) یا روشنی می خوانيش
نام هایی مختلف برای یک چیز واحد.


@iiosho

Osho

06 Nov, 17:32


@iiosho

Osho

05 Nov, 10:28


هر چه  انجام می دهی، یا نمی دهی، غیر مادی است. فقط سرشار از محبت باش، هشیار باش، آنرا با شادی و نشاط انجام بده.
هر کاری می کنی، آن را طوری انجام بده، گویی در این برهه از زمان این عالی ترین کار در دنیاست.

اوشو
@iiosho

Osho

05 Nov, 10:25


اگر زندگی واقعی خود را بدرستی،
صادقانه و با تمامیت زندگی کنید،
رویاها تمام میشوند.
اگر شما عشق بورزید،
هرگز به دعا فکر نخواهید کرد،
چونکه شما چیز واقعی را میشناسید.

@iiosho

Osho

05 Nov, 08:26


Osho pinned «دوستان درحال حاضر دسترسی به پیج قبلی اینستا گرام نیست این پیج جدید می باشد👇👇👇👇👇»

Osho

05 Nov, 08:26


قضاوت نکن.

چون در همان ‌لحظه که
شروع به قضاوت کرده‌ای،
مشاهده کردن (شاهد بودن) را فراموش خواهی کرد.


اوشو
@iiosho

Osho

04 Nov, 17:15


ذهن مکانیزمی برای ایجاد ناشادی است.
تمام کارکردش ایجاد ناشادی است.


اگر ذهن را رها کنی، ناگهان خوشحال می‌شوی ... همینجور بدون هیچ دلیلی.

اوشو
@iiosho

Osho

03 Nov, 12:19


عشق شهامت میخواهد.
عشق تمام ترس ها را دور می کند.


ستمگران متکی به ترس شما هستند آنها ترس را در شما ایجاد می کنند، هزار و یک نوع ترس، شما با ترس احاطه شده اید.
تمام روان شما پر از ترس هست در عمق وجودتان می لرزید. فقط ظاهر خود را حفظ کرده اید والا درونتان را لایه های ترس تشکیل داده است.
فردی که پر از ترس است،
فقط می تواند تنفر بورزد.
نفرت نتیجه طبیعی ترس است

فرد پر از ترس بیشتر برعلیه زندگی است تا به نفع زندگی.

@iiosho

Osho

03 Nov, 12:14


زنبور هیچ‌گاه تخریب نمی‌کند.
او آنچه را که نیاز دارد جمع‌آوری می‌کند، اما به روشی استادانه و با چنان مهارتی که شکل گل کاملا دست نخورده باقی بماند.

بگونه‌ای زندگی کن که به هیچ‌کس آسیب نرسانی؛ سازنده، ملاحظه‌گر و هنرمندانه...
با حساسیت و ظرافت زندگی کن.


اشو
@iiosho

Osho

02 Nov, 15:25


روزی خواهی فهمید که تو در این جهان کاملاً تنهایی.

هر کس که برای آموزش به سمت تو می‌آید نیز بخشی از توست. هیچ کسی نمی‌تواند چیزی به تو بیاموزد. زیرا آن که یاد می‌دهد و یاد می‌گیرد، همه و همه تو هستی.

تو در آینه‌ی جهان با خودت رو به رو هستی، یاد می‌گیری و یاد می‌دهی و گمان می‌کنی که دیگرانند، اما او خودت هستی.

منتظر کسی نباش، روزی که تنهابودنِ خود را بپذیری دل از انتظار برای دیدار با استادان بر خواهی داشت و به استاد درون خود سجده خواهی کرد.

انسان زمانی که به تنهایی خود پی ببرد شروع می‌کند به رشد کردن. آن زمان دیگر به هیچ کس در جهان تکیه نمی‌کند.

اشو
@iiosho

Osho

02 Nov, 15:20


سپاسگزاری

وقتی ببینی همه چیز همانطوری است که باید باشد ، سپاسگزاری عظیمی بر می خیزد. نیایش طبیعی است.

به زمین تعظیم می کنی ،
به خورشید تعظیم می کنی ،
به هستی تعظیم می کنی.
این کیفیت مذهبی است , نه که به کلیسا بروی و فکر کنی مذهبی هستی ، نه که به مسیح تعظیم کنی و فکر کنی مذهبی هستی : نه تو مذهبی نیستی !
تو صرفاً می ترسی ؛
فکر می کنی مسیح تو را نجات خواهد داد.

هیچکس جز خودت نمی تواند تو را نجات دهد.
نه مسیح ، نه بودا هیچکدام نمی توانند تو را نجات دهند. اما تو می توانی خودت را نجات دهی.
و این مسئولیت توست که خودت را نجات دهی. و روش نجات در تولد دوباره است.


@iiosho

Osho

02 Nov, 05:52


به تاریکی نمی شود برچسب چسباند ،
زیرا وجود ندارد.
فقط باید چراغی بیاوری و نقاب را از چهره تاریکی برداری.

این در مورد فکرهایت نیز صدق می کند.
با آنها درگیر نشو .
تلاشی که برای رهایی از فکرها می کنی،
خود از فکری نشأت می گیرد.

افکارت رابشناس ،
آنها را ببین ،
نسبت به آنها آگاه باش ،
آنگاه آنها بدون زحمت فروکش می کنند.

نظارت بر خود،
سرانجام به تخلیة نفس می انجامد،
و وقتی نفس تخلیه شد، 
هستی در آن می گنجد‌.

اشو
@iiosho

Osho

02 Nov, 05:52


اگر در گذشته زن‌ها مورد احترام قرار می‌گرفتند،
بشر مانند امروز در آشوب نبود -چون زن‌ها نیمی از بشریت هستند.


نیمی از بشریت بدون ارج و ارزش، بدون آموزش، و محروم از همه آزادی‌ها و تمام حرکت‌ها، باقی ماندند.

ما خودمان را دست بسته و مسدود کردیم.
ما نیمی از خودمان را محروم کردیم، و
اگر امروز در درماندگی و بیچارگی هستیم، مقصرش کیست؟

اشو
@iiosho

Osho

31 Oct, 15:27


هر نوزادی زیبا و دوست داشتنی است، چون با عشق متولد شده است. ولی بعد، به مرور در درونِ او بگونه‌ای اختلال ایجاد می‌شود.

هر نوزدای خیلی زیباست، هر نوزادی خیلی دوست داشتنی است، آیا هرگز نوزاد زشتی دیده‌اید؟!
البته زیبایی نوزاد ربطی به زیبایی جسمی‌اش ندارد، بلکه از جوهر درونی او می‌آید.

چراغ عشق او با درخشش می‌سوزد و پرتوهای آن از تمام روزنه‌های بدن او ساطع می‌شود، و تلألواش به هر طرف پخش می‌شود.

کودک به هر طرف که نگاه می‌کند، با عشق می‌نگرد. ولی در طول رشدش این عشق را از دست می‌دهد، و ما به این روند کمک می‌کنیم...

ما به او نمی‌آموزیم که چگونه عشق‌بورزد، ما به او می‌آموزیم که چطور در مقابل آن جبهه بگیرد، چگونه از آن برحذر باشد. ما به او می‌آوزیم که عشق خطرناک است، خیلی خطرناک.

ما به او می‌آموزیم که بدگمان شود، پر از تردید و شک باشد. ما به او یاد می‌دهیم که باید اینطور باشد، زیرا در غیر این صورت، دیگران از او سوءاستفاده خواهند کرد.

ما به او می‌گوییم که دنیا سرشار از نیرنگ و فریب و عدم صداقت است، و این در همه جا دیده می‌شود، و اگر او مواظب نباشد دیگران سرش کلاه می‌گذارند و لختش می‌کنند. ما به او می‌گوییم که دزدان در همه جا در کمینند. اما ما از این واقعیت که خداوند [نظام هستی] همیشه در همه جا حضور دارد کاملاً غافلیم. ولی هرگز فراموش نمی‌کنیم که دزدان همه جا هستند.!

بنابراین ما فرزندانمان را طوری تربیت می‌کنیم که همواره به دیگران با شک و تردید بنگرند...

وقتی اینگونه و با این روش بچه‌ها را تربیت می‌کنیم و پرورش می‌دهیم، آنوقت نمی‌توانیم عشق را به آنها بیاموزیم.

عشق یعنی پذیرفتن، یعنی اعتماد – و مظنون‌بودن یعنی اینکه همواره مراقب باشید که کسی چیزی از شما ندزدد؛ مراقبتی دائمی، گویی که هر لحظه از هر طرف به شما حمله خواهد شد. به این ترتیب قبل از اینکه حمله‌ای رخ بدهد، شما خود یک مهاجم می‌شوید، و این روش را بهترین راه مراقبت از خود می‌بینید.

وقتی بچه‌ای آموخت که اینگونه رفتار کند، می‌گوییم حالا او بالغ شده است، در حالیکه حالا توانایی عشق‌ورزیدن در او کاملاً از بین رفته است... از این به بعد، او شروع می‌کند همواره در اطرافش دشمن ببیند. و وقتی که او حتی به پدرش هم شک می‌کند، می‌گوییم او صلاحیت ورود به جامعه را پیدا کرده است، می‌گوییم دیگر او یک بچه نیست و کسی نمی‌تواند سرش کلاه بگذارد..، ولی متأسفانه حالا اوست که سر دیگران را کلاه می‌گذارد!


@iiosho

Osho

31 Oct, 15:27


@iiosho

Osho

30 Oct, 17:59


با همه با وقار رفتار کن؛
با آنان که به تو کمک کردند،
با آنان که مانع تو شدند،
با آنان که نسبت به تو بی‌تفاوت بودند.

با همه با وقار رفتار کن، زیرا همگی آنان با هم فضایی را می‌سازند که بوداها در آن زاده می‌شوند، فضایی که می‌توانی در آن یک بودا شوی...


اوشو
@iiosho

Osho

30 Oct, 17:56


ذهن و بی ذهنی

ذهن یک بچه، یک چیز است.
ذهن یک جوان، چیز دیگری است.
ذهن یک میانسال، یک چیز است.
ذهن یک پیر، چیز دیگری است.
ذهن بطور پیوسته دارد جمع آوری میکند. دیدگاه ها ، ایدئولوژی ها، و دین خود را تغییر می دهد.
ذهن خیلی قابل اعتماد نیست.
نمیتوان بر آن تکیه کرد.


امروز ممکن است یک کمونیست باشد و فردا علیه کمونیست باشد.
امروز ممکن است یک ملحد باشد و فردا یک خدا باور باشد.
ذهن فقط یک هوای داغ است.
بی ذهنی طبیعت دست نخورده شماست.
از ابتدا تا انتها،
از تولد تا مرگ، همانطور است که هست.

چه شما گوش دهید، چه گوش ندهید.
موسیقی اش هست،
چه شما بشنوید ، چه نشنوید.
رقص اش هست، اگرچه چشمان شما نمی تواند آنرا ببیند.
آن یک رقص جاودانه است.
اگر میخواهید بدانید که:
حقیقتا شما کیستید،
باید چگونگی آرام کردن و متوقف کردن ذهن را بیاموزید.
باید یاد بگیرید که چگونه فکر کردن و وراجی افکار را متوقف کنید.
کل مراقبه همین است.
مراقبه به معنای خارج شدن از ذهن است.

مراقبه، رها کردن ذهن و حرکت به فضایی که بی ذهنی نامیده میشود.
و در بی ذهنی، حقیقت غایی و داما را خواهید شناخت.

اشو
@iiosho

Osho

30 Oct, 17:50


این باید درک شود که هر وقت شما به اجبار، شروع به ممنوعیت و متوقف کردن چیزی بکنید، اهمیت زیادی به آن داده اید،
هر ممنوعیتی خطرناک است،

خصوصا برای جوانان، زیرا آن چیزی که ممنوع میشود تحریک کننده میشود و این روشی است که دولتها انجام میدهند و با آن جامعه را ساخته اند و باعت بدبختی و  عصبیت مردم شده است، و در این بدبختی مردم به دنبال چیزهایی میگردند که بتوانند با آن، آنچه بر سرشان آمده است را فراموش کنند.
و اینگونه میشود که به سمت مواد مخدر، الکل، کوکائین و .... کشیده میشوند.

اوشو
@iiosho

Osho

30 Oct, 05:41


مردم نزد من می‌آیند و می‌گویند:
"ما در جست‌وجوی خدا هستیم."

از ایشان می‌پرسم: "کجا او را گم کرده‌اید؟ چرا دنبالش می‌گردید؟ آیا در جایی او را گم کرده‌اید؟!
اگر او را در جایی گم کرده‌اید، به من بگویید کجا او را گم کرده‌اید! چون تنها اینچنین خواهید توانست آن را پیدا کنید."

آنان می‌گویند:
"نه، ما او را گم نکرده‌ایم!"

می‌گویم اگر چنین است پس چرا در جست‌وجو هستید؟! پس فقط چشم‌ها را ببندید. شاید به سبب همین جستجوکردن است که نمی‌توانید او را بیابید. شاید خیلی زیادی به جستجوکردن توجه دارید؛ شما به وجود درونی خودتان نگاه نکرده‌اید: به وطن بازگردید!

شما به مکه و مدینه و کاشی kashi و کالیاش kaliash می‌روید. شما جستجوگران بزرگی هستید. به تمام دنیا سفر می‌کنید، بجز یک مکان ــ جایی که هستید!

وقتی که انسان آرام و ساکن است،
جوینده همان جسته‌شده است.


اشو
@iiosho

Osho

29 Oct, 16:45


https://www.instagram.com/__osho___osho__?utm_source=qr&igsh=MTlhM2cyMnI1bDRvMQ==

Osho

29 Oct, 16:44


دوستان درحال حاضر دسترسی به پیج قبلی اینستا گرام نیست این پیج جدید می باشد👇👇👇👇👇

Osho

29 Oct, 16:43


ما گاهی فراموش می‌کنیم که برای چه از عدم تا به اقلیم وجود، این همه راه آمده‌ایم. ما به ضیافت هستی دعوت نشده‌ایم تا با خود جمع کنیم و ببریم، بلکه آمده‌ایم تا ببخشیم و خود را پیدا کنیم.

آمده‌ایم تا عشق را، امید را دوستی را و نان را با دیگران تقسیم کنیم. آمده‌ایم تا خلعی را پر کنیم که فقط و فقط با وجود ما پر می‌شود و بس.
https://www.instagram.com/p/DBtvgRINO1_/?igsh=MXFtZmZ3ejA5YXpkMA==

Osho

29 Oct, 16:20


از جمعیت بیرون بیا
همچون شیر تنها بایست
و بر اساس نور خودت زندگی کن.


@iiosho

Osho

27 Oct, 17:18


@iiosho

Osho

27 Oct, 16:01


@iiosho

Osho

26 Oct, 18:06


زندگی واقعی برای کسانی است که:
با آمال و آرزوها و جاه طلبی‌ها به آن نچسبند

زندگی سرشار از فراوانی و برکت است
اگر بچسبی، خود این چسبیدن، زندگی را پس می‌زند.
این گدا بودنِ تو، زندگی را از تو بیزار می‌کند.

مانند زنی که عاشقش هستی و مدام به او می‌چسبی و آویزانش میشوی
این چسبیدن تو او را از تو بیزار و فراری می‌کند. شاید به تو لبخند بزند، ولی از اینکه راه نفس کشیدنش را بسته‌ای از تو بیزار می‌شود.

پس، یک امپراطور باش
نه یک گدای آویزان به زندگی

مستقل باش
زندگی را زندگی کن ولی به آن نچسب، به هیچ چیز نچسب چسبیدن تو را زشت و خشن می‌سازد
چسبیدن تو را گدا می‌سازد و زندگی برای کسانی است که امپراطور هستند، نه برای گدایان

اگر گدایی کنی هیچ چیز نخواهی گرفت زندگی به کسانی که هرگز گدایی نمی‌کنند بسیار می‌بخشد
زندگی برای کسانی که به آن نمی‌چسبند یک برکت همیشگی است.

آن را زندگی کن، از آن لذت ببر، آن را جشن بگیر، ولی خسیس نباش، به زندگی نچسب

این چسبیدن به زندگی است که ترس از مرگ را به تو می‌دهد
آنگونه که با چسبیدن به معشوقت ترس از دست دادنش را پیدا می‌کنی
زیرا هرچه بیشتر بچسبی، بیشتر خواهی دید که زندگی وجود ندارد در حال گذشتن است، از دستت می‌رود
آنگاه وحشت از مرگ برمی‌خیزد.

اشو
@iiosho

Osho

26 Oct, 17:53


هرگاه در خلق زیبایی شریک شوید زندگی تان زیبا می شود،
و هرگاه این روال را متوقف کنید ، زیبایی از زندگی تان رخت بر می بندد

زشتی و زیبایی آفریده خود ماست شادی و بدبختی هم همینطور
شما آنچه را که خود خلق می کنید، دریافت می دارید
فلسفه کارما نیز همین است :
همان چه می کارید می دروید.

اشو
@iiosho

Osho

26 Oct, 17:43


@iiosho

Osho

26 Oct, 17:43


حقیقت ساده است
از این رو معصومیت لازم است نه دانش.
از این رو قلب خالص لازم است نه ذهنی پر از معلومات.
از این رو عشق لازم است نه منطق.
حقیقت ساده است
.

اوشو
@iiosho

Osho

25 Oct, 18:44


هرگز به کسر آوردن و از دست دادن فکر نکن،
نگران نباش ،
گدا نباش.
انرژی هرگز تمام نخواهد شد.
جهان هستی بی آغاز و بی پایان است،
لذت ببر،
جشن بگیر،
فعال باش،
و همیشه یک بخشنده باش.
یک بخشنده تمام عيار.
طوری که هرگز به فکر نگه داشتن هیچ چیز نباشی این تنها نیایش واقعی است.
بخشندگی یعنی نیایش کردن.

بخشندگی یعنی عشق ورزیدن،
و کسانی که بتوانند بدهند،
همیشه به آنان بیشتر از پیش داده خواهد شد.


اشو
@iiosho

Osho

25 Oct, 18:11


با دقت نگاه کن.
در هر جا که چیزی رشد می کند خداوند حضور دارد چرا که تنها خداوند رشد می کند. در هر چیز قابل رشد خدا حاضر است.

وقتی برگی جوان بر درختی ظاهر می شود خداوند است که در او رشد می کند.

وقتى قطرات اشک از چشمان زن یا مردی فرو می چکد این خداوند است که میگرید .

در هر کجا که زندگی جاری است ، خدا هم هست.
خوب گوش کنید.
نزدیکتر  بیایید.
با دقت احساس کنید‌.
آگاه باشید.
شما در سرزمین مقدس هستید.


اوشو
@iiosho

Osho

23 Oct, 17:28


جهان علیه فردیت است.
جهان علیه این است که شما فقط خودِ طبیعيِ خود باشید.
آن می خواهد که شما فقط یک روبات باشید.
و از آنجا که شما موافقت کرده اید که یک روبات باشید، در مسئله و رنج هستید.
شما یک روبات نیستید.
این میل و نیتِ طبیعت نیست که از شما یک روبات بسازد.
بنابراین از آنجا که شما آنچه که باید باشید، نیستید، پیوسته نگاه می کنید که :
چه چیزی کم است؟
شاید اثاثیه بهتر
فرش بهتر
خانۀ بهتر
همسر بهتر و شوهر بهتر
شغل بهتر و...
شما در کلِ زندگی تان از یک مکان به مکانِ دیگر هجوم می برید.
اما جامعه شما را از همان ابتدا منحرف کرده است.

تلاش من این است که شما را به خودتان برگردانم. و ناگهان در خواهید یافت که نارضایتی ناپدید شده است.
هیچ نیازی به بیشتر نیست.
شما کافی هستید.
هر کسی کافی است.


اشو
@iiosho

Osho

23 Oct, 17:28


اشتیاق برای قدرت بیماری است.

انسان سالم میخواهد مهر بورزد نه اینکه چیره شود و مالک گردد.
همیشه انسانهایی که از احساس حقارت شدید رنج میبرند می خواهند قدرتمند شوند تا ثابت کنند که کسی هستند.


@iiosho

Osho

23 Oct, 17:22


هر چیزی که به تو آزادی بدهد درست است و هر چیزی که آزادیت را بگیرد غلط است.

اوشو
@iiosho

Osho

22 Oct, 11:03


تمام سفرهای‌ پختگی و بالغ شدن از یک جدا شدن شروع می‌شود؛
جدا ‌شدن از احساس امنیت،
جدا شدن از حس قدرت،
جدا شدن از یک وابستگی...

جدا شدن از هر چیزی که فکر می‌کنیم بدون آن هیچ خواهیم شد.

اشو
@iiosho

Osho

21 Oct, 10:07


از من پرسیدی که "ده فرمان" من چیست. سوال سختی پرسیدی . چون من با هر فرمانی مخالفم .
اما به هر حال
برای شوخی و تفریح هم کە شدە بگذار ده فرمان بە تو بدهم...

١ _ از هیچ فرمانی پیروی نکن .
فقط از درونت پیروی کن...

٢_ تنها خدایی کە وجود دارد ،
همین زندگی است..

٣_ حقیقت در درون توست ،
جای دیگری به دنبالش نگرد...

٤_ عشق ، نیایش است...

٥_ خالی و خلا ، آغاز و وسط و پایان حقیقت است...

٦_ زندگی همینجا و هم اکنون است...

٧_کامل و به شدت زندگی کن...

٨_ شنا نکن ، جاری باش...

٩_ در هر لحظە چنان بمیر ،
کە در هر لحظە دوبارە متولد شوی...

١٠_ دست از جستجو بردار !
چیزی کە هست ، هست .
متوقف شو و نگاه کن...

اشو
@iiosho

Osho

20 Oct, 11:20


انسان معمولا در تاريكی بسر می‌برد. اما اگر خوب دقت کنید، اگر توجه و هشیاری لازم را بکار گیرید درک خواهید کرد که تاريكی يك ضرورت اساسی برای رشد است.

درون رحم مادر تاريك است. اين تاريكی لازم است زيرا نور ممكن است رشد جنين را مختل كند. جنين بسيار حساس و ظريف است و به محيطی تاريك برای رشد نيازمند است. در آن نُه ماهی كه جنين در شكم مادرش بسر می‌برد، پيوسته در حال رشد است و نبايد هيچ اخلالی در آن ايجاد كرد وگرنه انرژی او منحرف می‌شود.

همه چيز ابتدا در تاريكی رشد می‌كند.

بذر را درون سوراخ تاريكی كه قبلا كنده‌اند قرار می‌دهند. اگر بذر را روی زمين بكارند ممكن است از رشد باز بماند، زيرا در برابر نوری شديد قرار می‌گيرد. بذر به دل زمين نياز دارد تا درون آن رشد كند، زيرا آنجا تاريك است. آنگاه بذر شروع به رشد می‌كند و به سطح زمين بالا می‌آيد. سپس رو بسوی خورشيد و ماه و ستارگان اوج می‌گيرد.

نوزاد متولد می‌شود. جسم او نور می‌بيند اما روحش همچنان در تاريكی می‌ماند. و اين تاريكی را تنها از راه مراقبه [هشیارانه‌زیستن] می‌توان بر طرف كرد.

پس مراقبه تو را دوباره متولد می‌سازد.

در نخستين تولد، جسم تو متولد می‌شود و در دومين تولد روح تو.

جسم تو در زمين و در نور قرار دارد. اينك به زمين ديگری نياز داری تا روح و روانت نيز نور ببينند.

نور نام ديگر هستی است. آنگاه كه تو در اين نور متولد شوی، روشنی می‌يابی.

تو و نور دو چيز جدا از هم نيستيد. تو مشاهده كننده نيستی و نور مشاهده شونده نيست. تو با نور يكی شده‌ای، خود نور هستی.

اشو
@iiosho

Osho

20 Oct, 11:19


@iiosho

Osho

20 Oct, 11:11


همان کسی باشید که هستید،
هرگز سعی نکنید  دیگری باشید ،
و بالغ خواهید شد .
بلوغ یعنی پذیرفتن مسئولیت خود بودن
به هر قیمتی که باشد.


@iiosho

Osho

20 Oct, 11:09


شادی امری روحی است و سرچشمه‌ی آن جسم تو نیست
فرد می‌تواند حتی در بیماری شاد باشد، او می‌تواند حتی بهنگام مرگ شاد باشد
شادی درونی است
درد و لذت هردو ریشه در جسم دارند
ولی شادی وابسته به وجود است


@iiosho

Osho

19 Oct, 19:51


سر و قلب

قلب هميشه راستگوست و هيچگاه دروغگو نيست. اما سر هيچگاه  راستگو نيست.

سر در دروغ زندگي مي كند، با دروغ زندگي مي كند، وجودش در انواع چيزهاي دروغين است.

قلب، قابل اعتماد، بي ريا، بي آلايش است، فريبكار نيست. بسيار تيز و زيرك است اما فريبكار نيست. فقط آنچه را كه هست باز مي تاباند. اين زيبايي و صداقت قلب است.

خدا را هيچگاه نمي توان از راه سر شناخت. چيزهاي ارزشمند را هيچگاه نمي  توان از راه سر شناخت.
عشق، زيبايي و خدا همگي چيزهايي هستند كه از راه قلب شناخته مي شوند.
قلب دروازه واقعيت است.
از سر به قلب روي گردان!


اشو
@iiosho

Osho

18 Oct, 16:46


هرگز هیچ انتظاری از فرزندت نداشته باش و سعی نکن باورهای احمقانه ات را به او دیکته کنی به او کمک کن آزاد باشد.

به او عشق بورز اما عقایدت را به او تحمیل نکن او را دوست داشته باش اما مذهبت را به او نده.

به زندگی اعتماد کن نترس به او اجازه بدهد تا خودش زندگی را تجربه کند و روی پای خودش راه برود به او فضا بده تا بتواند خودش را احساس کند.
او را زیادی مشغول نکن و بگذار بر اساس تجربه و آگاهی خودش رشد کند.

در غیر این صورت فقط یک احمق دیگر به جهان اضافه کرده ای.

اشو
@iiosho

Osho

18 Oct, 16:44


تجارب معنوی‌ات را
برای مردم معمولی افشا نکن.

نیازی نیست که درونی‌ترین اسرار خود را به همه بگویی.
اسرار خودت را فقط با کسانی سهیم شو که
بتوانند آن را درک کنند.

وقتی مردم معمولی آن را بد بفهمند،
شاید حتی چیزی را در تو نابود کنند،
زیرا سوء تفاهم آنان بر تو تأثیر دارد.

باید راز نگهدار باشی درست مانند یک مادر، که
نه ماه کودک را در درونش رشد می‌دهد تا
کودک بالغ و آماده شود روزی خواهد آمد که
پنهان کردنش ورای ظرفیت توست.
ولی آن‌وقت مشکلی نیست،
زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند آن را مخدوش سازد.
ولی قبل از آن خودت را کاملاً ساکت نگهدار.

جامعه نمی‌تواند خوشی و شعف و جنون الهی تو را درک کند ، آنان حلاج را به همین جرم کشتند.

بذر تنها در خلوت و تاریکی رشد می‌کند.
تو آن را در اعماق خاک می‌نهی که انوار آفتاب به آن نمی‌رسد. یک روز ناگهان می‌بینی که
جوانه‌ای سبز شده است. لحظه‌ای می‌آید که آن شکوفه باید بشکفد و یک گل شود و خدایی که در قلبت می‌رقصد را نمی‌توانی پنهان کنی تا جایی که می‌توانی پنهانش کن یا وقتی خیلی زیاد شد،
به مکانی خلوت برو؛
فریاد بکش و بزن،
بخوان و دیوانه باش.


@iiosho

Osho

18 Oct, 16:08


....
آموزش و پرورش

تمام نظام تعلیم‌وتربیت ما بر محور جاه‌طلبی استوار است.

در این نظام چه چیزی به ما آموزش داده می‌شود؟ جاه‌طلبی را به ما آموزش می‌دهند. به ما مسابقه‌ای را آموزش می‌دهند که باید در آن از همه جلو بزنیم!

ما حتی در یک کودک خردسال در مهدکودک نیز این تشویش را خلق می‌کنیم که باید در کلاس، شاگرد اول بشود! در دنیا هیچ تشویشی بزرگتر از این وجود ندارد. تنها نگرانی این است که از همه پیشی بگیریم و همه را پشت‌سر بگذاریم.

کودک خردسال که به مدرسه می‌رود پر از نگرانی است. اگر شاگرد اول بشود پاداش می‌گیرد؛ اما اگر اول نشود تحقیر می‌گردد. اگر در امتحانات رفوزه شود مورد اهانت و تحقیر قرار می‌گیرد؛ اگر موفق شود توسط آموزگاران و والدین تشویق شده و پاداش می‌گیرد. ما رقابت را در او خلق می‌کنیم.

رقابت نوعی تب است. وقتی تب دارید انرژی افزایش پیدا می‌کند. می‌توانید تندتر بدوید، می‌توانید سریع‌تر دشنام بدهید، می‌توانید کارهایی بکنید که بطور معمول قادر نیستید انجام بدهید. در تب نوعی از شدت و سرعت وجود دارد.

و تمام سیستم آموزشی ما بر اساس این تبِ جلوترزدن از بقیه استوار شده. بنابراین نفْسِ کودکان برانگیخته می‌شود؛ آنان مشتاق “اول‌شدن” می‌شوند. آنان سخت کار می‌کنند، با تمام قوا. ولی برای چه؟ فقط برای اینکه رقابتی برای اول‌شدن وجود دارد. این تبِ رقابت گریبانگیر کودکان می‌شود. حتی پس از اینکه از حیطه‌ی آموزش بیرون بیایند، این تب پابرجا خواهد ماند.

آنان می‌خواهند خانه‌های بزرگتر بسازند، مغازه‌های بزرگتر داشته باشند و به مقامات بالاتر برسند. از یک کارمند جزء می‌خواهند به مدیریت اجرایی برسند؛ از یک مدیر اداره می‌خواهند به مدیریت کل برسند؛ از یک معاون وزیر می‌خواهند به مقام وزارت برسند. کسی می‌خواهد رییس‌جمهور کشور شود و یا چیزی دیگر...

بنابراین یک نوع مسابقه‌ی جنون‌آمیز برای کسی‌شدن و یا چیزی بودن در تمام زندگی‌شان جریان دارد. و در این مسابقه‌ی دیوانه‌وار تمام آرامش، انرژی و قابلیت زندگی آنان از بین می‌رود.

در آخر چه دستاوردی دارند؟
در انتها آنان به‌هیچ کجا نمی‌رسند. به هرکجا که برسند، ‌فردی را جلوتر از خودشان می‌یابند. و تا وقتی که کسی از آنان جلوتر باشد، آرامش نخواهند داشت. تاکنون هیچکس در دنیا نبوده که این تجربه را داشته باشد که از همه برتر است؛ همیشه کسی هست که از او جلوتر باشد.

دنیا بزرگ است و ما در یک دایره ایستاده‌ایم. در یک دایره چه کسی جلوتر و چه کسی عقب‌تر است؟ هر کسی از دیگری جلوتر است. و آنوقت این مسابقه ادامه دارد و ادامه دارد.

تاکنون هیچکس در دنیا از همه جلوتر نبوده است. ولی ما هنوز هم به کودکان می‌آموزیم که شاگرد اول شوند؛ ما دیوانگی را آموزش می‌دهیم. آنان تمام عمرشان را در این مسابقه به هدر خواهند داد.

تمام نظام آموزشی ما بر اساس حسادت و غبطه است. ما همیشه به مردم می‌گوییم “غبطه‌نخورید، خشن و حسود نباشید،” ولی تمام نظام پرورشی ما در حسادت ریشه دارد. ما یک کودک را نشان می‌دهیم و به بقیه می‌گوییم “ببینید او چقدر باهوش است و شما چقدر نفهم و خنگ هستید. مانند او باشید!” بنابراین غبطه‌خوردن و حسادت را به آنان می‌آموزیم.

ما در ذهن این کودکان چه چیزی خلق می‌کنیم؟ زهر حسادت را در آنان می‌ریزیم. ما به این کودکان عشق نمی‌دهیم. و این زهر در رگ‌های او و در ذهن برای تمام عمر جریان پیدا می‌کند.

کودک همیشه می‌خواهد از همه جلوتر باشد ـــ و تمام شوخی آن در اینجاست که هیچکس هرگز از همه جلوتر نبوده و در این جلوبودن هیچ شادی و خوشی وجود ندارد.

خوشی و لذت چه ربطی به جلوتربودن از دیگران دارد؟ آرامش چه ربطی می‌تواند با جلوتراز دیگران بودن داشته باشد؟
نه، این در اساس، آموزشِ نادرست است.

این جاه‌طلبی، و این سیستم آموزشی که حول جاه‌طلبی بنا شده، اشتباه است. اگر بخواهیم دنیای تازه‌ای بسازیم باید این مرکز را تغییر دهیم و یک مرکز جدید خلق کنیم.

این مرکز جدید چه می‌تواند باشد؟
مایلم به شما بگویم که جاه‌طلبی نمی‌تواند و نباید مرکزی برای تعلیم‌وتربیت باشد.

مرکز آموزش و یادگیری باید عشق باشد.

اما منظورم از عشق چیست؟
اگر بخواهیم موسیقی یاد بگیریم و اگر در این تلاش ما برای آموختن موسیقی سعی کنیم که نگذاریم کسی در موسیقی از ما جلوتر باشد…آیا می‌توانیم در چنین عجله و تب، موسیقی یاد بگیریم؟ اگر وارد این مسابقه برای جلوزدن از بقیه باشیم تا کسی به ما اهانت نکند و کسی اثبات نکند که ما ناموفق هستیم و کسی نیستیم، آیا می‌توانیم موسیقی یاد بگیریم؟ و آیا این عشق به موسیقی است یا عشق به نفْس؟

برای آموختن، تواضع ضرورت دارد. نظام آموزشی ما نفْس را پرورش می‌دهد، نه تواضع را.


@iiosho

Osho

17 Oct, 13:16


زندگی طوری باید زندگی شود که گویی یک آیینه است ...
به هرکس و هرچیز خوش آمد بگو
اما به هیچ کدام نچسب.
زندگی پاک و خالص، زندگی است که در آن، ذهن بـه تأثیرات و احساسات و عقاید نمیچسبد، گذشته ها گذشته و نگران چیزی که هنوز نیامده هم نباش ...

@iiosho

Osho

17 Oct, 13:15


آهستگی را تمرین کن.
آهسته غذا خوردن،
آهسته حرف زدن،
اهسته راه رفتن،
و آنگاه ،
آهسته آهسته به خودت نزدیکتر خواهی شد...

@iiosho

Osho

13 Oct, 09:00


@iiosho

Osho

12 Oct, 17:39


طمع پاداش

وقتی که عاشق هستی آیا پاداش هم میخواهی؟
اگر چنین است بدان که عاشق نیستی.
عشق برای خودش یک پاداش است.

وقتی که صادق باشی آیا به پاداش می اندیشی؟
صادق بودن_ چه پاداشی بیش از این میتواند وجود داشته باشد؟

ولی تمام مذاهب به مردم این مفهوم کاذب را داده اند که صادق باشید، خوب باشید، اخلاقی باشید، و در دنیای دیگر پاداش بی حساب خواهید داشت.
آنان مردم را طمع کار میکنند.
و آن مردم طمع کار می کوشند که خوب باشند،
صادق و اخلاقی باشند.
نه اینکه عاشق حقیقت باشند،
نه اینکه از آن فضایل لذت ببرند.
آنان از این فضایل همچون تخته پرشی برای رسیدن همه لذات بهشت استفاده میکنند.

ادراک من این است که هر چیز اصیل که در تو بر میخیزد، برای تو یک پاداش است.
خوب بودن،
مفید بودن،
مهربان و صادق بودن،
چنان لذتی و سروری است که چیز دیگری نخواهی خواست.
سهیم شدن چنان لذتی دارد که دیگر صدقه نخواهی داد.
فقط گدایان هستند که به گدایان دیگر صدقه میدهند. گدایان بزرگتر به گدایان کوچکتر صدقه میدهند.
این گدایان بزرگتر گوشه چشمی به لذات بهشتی دارند. این فقط یک تجارت است.
بخششی بی قید و شرط نیست.
و بخشیدن بدون قید و شرط و لذت بردن، در خودش یک بهشت است.

اوشو
@iiosho

Osho

09 Oct, 06:57


به این سوتراها از بودا توجه کنید:

دیدن خطاهای دیگران چه آسان است،
دیدن خطاهای خود چه دشوار!


• تو خطاهای دیگران را مانند پوشال در هوا بادافشان می‌کنی، ولی خطاهای خودت را پنهان: مانند خطاکاری که عمل خویش را مخفی نگه می‌دارد.

توقف روی خطاهای دیگران
خطاهایت را چند برابر می‌کند.

اما دلیلش چیست؟
دلیل اصلی این است که تاکید روی خطاهای دیگران، سبب می‌شود که خطاهای خودت کوچک‌تر به نظر برسد.

تو خطاهای دیگران را بزرگنمایی می‌کنی تا بتوانی بگویی: “من از آنان بسیار برتر هستم،” تا بتوانی احساس کنی که: “چیزهای زیادی در من نباید تغییر کند: مردم را ببین که چقدر زشت هستند!”

وقتی همه زشت باشند، شروع می‌کنی به احساس زیبابودن! وقتی همه بسیار مادّی باشند، شروع می‌کنی به احساس معنوی‌بودن. این یک حقّه و راهکار است تا خودت را از چشمان خودت پنهان کنی.

و به یاد بسپار: درحالیکه نقایص خودت را پنهان می‌کنی، مانند سرطان در تو رشد خواهند کرد.

پس فقط مخالف آن را انجام بده. نگران خطاهای دیگران نباش؛ ابداً ربطی به تو ندارد. فقط به خطاهای خودت نگاه کن، آنها را تماشا کن، بر آنها نظارت کن ـــ زیرا با نظارت کردن قادر خواهی بود که از آنها آزاد بشوی.

در واقع، هرچه نظارت عمیق‌تر باشد، امکان بیشتری هست که آن خطاها و نقص‌ها به‌خودیِ خود از وجودت محو شوند؛ مانند قطرات شبنم بامدادی که در نور خورشید محو می‌شوند.


@iiosho