🌼آیه های ناب قرآنی🌼 @ghoraniann Channel on Telegram

🌼آیه های ناب قرآنی🌼

@ghoraniann


@ali136152

🌼آیه های ناب قرآنی🌼 (Persian)

با خوش آمدگویی به کانال آیه های ناب قرآنی! این کانال توسط کاربر @ali136152 تاسیس شده است و برای علاقمندان به خواندن و بررسی آیات ناب قرآنی ایجاد شده است. آیه هایی که تلاوت آنها صلب و قلب را آرامش و آرامش می دهد. اگر به درک عمیق تر و شناخت بهتر قرآن عزیز علاقه دارید، این کانال مناسب برای شماست. با ما همراه شوید و با زیبایی و صدای آیه های ناب، به دنیایی عمیق تر از قرآن پرده بردارید.

🌼آیه های ناب قرآنی🌼

16 Sep, 16:24


به خدا که بسپاری، حل می‌شود.
خودم دیده‌ام؛
وقتی که از همه بریده بودم؛
بی هیچ چشم‌ داشتی
هوایم را داشت، در سکوت و آرامش،
کار خودش را می‌کرد و
نتیجه را نشانم می‌داد
که یعنی ببین ! تو تنها نیستی ...
خودم دیدم وقتی همه می‌گفتند
این آخر خط است،
با اشاره حالی‌ام می‌کرد که به
دلت بد راه نده !
تا من نخواهم هیچ‌ آخری،
آخر نیست و هیچ آغازی
بدون اذن من سر نمی‌گیرد !
خودم دیدم وقتی همه سعی
بر زمین زدنم داشتند،
دستان مرا محکم می‌گرفت و
مرا بالاتر می‌کشید
تا از گزندشان در امان باشم،
هرکجا آدم‌ها دوستم نداشتند،
او دوستم داشت و خلأ احساس
مرا یک‌تنه پر می‌کرد.
اوست از پدر پناه دهنده‌تر و از مادر،
مهربان‌تر...
اوست از هرکسی تواناتر.
من کارم را به خدا سپرده‌ام و
او هرگز بنده‌اش را ناامید نمی‌کند.

«أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ » ؟!
چرا.. کافی‌ست،
به خدا که خدا همه‌ جوره
برای بنده‌اش کافی‌ست...

"نرگس صرافیان طوفان"

🌼آیه های ناب قرآنی🌼

16 Sep, 16:21


خدای خوب پناهتون🌹

🌼آیه های ناب قرآنی🌼

16 Sep, 16:18


🌷🌷🌷
🔹این متن بسیـار زیــبا
ارزش هزار بار خواندن رو داره

🌸خداوند نمی‌پرسد
چه ماشینی سوار می شدید
بلکه می‌پرسد
چند پیاده را سوار کردید؟

🌸خداوند نمی‌پرسد
مساحت منزلتان چقدر بوده
بلکه می‌پرسد .
در آن خانه به چند نفر خوش آمد گفتید

🌸خداوند نمی‌پرسد .
در کمد خود چه لباسهایی داشتید
بلکه میپرسد
به چند نفر لباس پوشاندید .

🌸خداوند نمی‌پرسد .
بیشترین حقوق دریافتی شما چقدر بوده است،
بلکه می‌پرسد
برای بدست آوردن آن چقدرشخصیت خود را کنترل دادید .

🌸خداوند نمی‌پرسد
عنوان شغلی شما چه بود ،
بلکه می پرسد
چقدر سعی کردید با بیشترین توانتان بهترین کار را انجام دهید .

🌸خداوند نمی‌پرسد .
که در همسایگی چه کسی زندگی می کردید،
بلکه می پرسد
چه رفتاری با همسایگانتان داشتید .

🌸خداوند نمی‌پرسد
چند دوست داشتید،
بلکه می‌پرسد
با دوستانتان چگونه رفتار کردید .

در مورد رنگ پوستتان نمی‌پرسد ،
بلکه از شخصیت شما سئوال می کند

🌼آیه های ناب قرآنی🌼

02 Mar, 17:26


مرد بسیار ثروتمندی که از حکیمی دل خوشی نداشت با خدمتکارانش در بازار با حکیم و تعدادی از شاگردانش روبه‌رو شد. مرد ثروتمند با حالتی پر از غرور و تکبر به حکیم گفت: تصمیم گرفته‌ام پول خودم را هدر دهم و برایت سنگ قبری گران‌قیمت تهیه کنم. بگو جنس این سنگ از چه باشد و روی آن چه بنویسم تا هر کس بالای آن قبر بایستد و برای تو آرامش طلب کند شاد شود و خنده‌اش بگیرد.
حکیم خنده‌ای کرد و پاسخ داد: اگر خودت هم بالای سنگ قبر می‌ایستی. سنگ قبر مرا از جنس آیینه انتخاب کن و روی آن هیچ چیز ننویس. بگذار مردمی که بالای آن می‌ایستند تصویر خودشان را ببینند و اگر هم آمرزشی طلب می‌کنند نصیب خودشان شود.
مرد ثروتمند که حسابی جا خورده بود برای اینکه جلوی اطرافیانش کم نیاورد با تمسخر گفت: اما همه که برای دعای آمرزش بالای سنگ قبر نمی‌ایستند.
حکیم با همان تبسم گرم و صمیمانه همیشگی‌اش گفت: آنها آیینه‌ای بیش نخواهند دید.

🌼آیه های ناب قرآنی🌼

02 Mar, 13:14


وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ

“و افراد درمانده و فقیر را اطعام کنید”

(28- الحج)

🌼آیه های ناب قرآنی🌼

02 Mar, 13:10


وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

“ببخشید و چشم بپوشید ، آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشد؟ و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.”

(22- نور)

🌼آیه های ناب قرآنی🌼

31 Dec, 11:29


زمانیکه تنهائید “تفکر”زمانیکه غصه دارید “سکوت”زمانیکه به مشکل برخورده اید “آرامش”زمانیکه همه چیز بهم ریخته “صبر”زمانیکه هیچ چیز آنطور که باید نیست”اُمید”و در کنار همه ی اینها خدا را برایتان آرزومندم

🌼آیه های ناب قرآنی🌼

05 Nov, 06:50


مردى نمى توانست اخلاص خود را حفظ كند، روزى چاره اندیشى كرد و با خود گفت: در گوشه شهر، مسجدى متروك هست كه كسى به آن توجه ندارد و رفت و آمد نمى كند، خوب است شبانه به آن مسجد بروم، تا كسى مرا ندیده خالصانه خدا را عبادت كنم .

در نیمه هاى شب مخفیانه به آن مسجد رفت، آن شب باران مى آمد و رعد و برق و بارش، شدت داشت.
او در آن مسجد مشغول عبادت شد، در وسطه هاى عبادت، ناگهان صدایى شنید، با خود گفت: حتما شخصى وارد مسجد شد، خوشحال شد «كه آن شخص فردا مى رود و به مردم مى گوید این آدم چقدر انسان خداشناس و وارسته اى است كه در نیمه هاى شب به مسجد متروكه آمده و مشغول نماز و عبادت است» او بر كیفیت و كمیت عبادتش افزود و همچنان با كمال خوشحالى تا صبح به عبادت ادامه داد، وقتى كه هوا روشن شد، و به آن كسى كه وارد مسجد شده بود، زیر چشمى نگاه كرد، دید آدم نیست بلكه سگ سیاهى است كه بر اثر رعد و برق و بارندگى شدید، نتوانسته در بیرون بماند و به مسجد پناه آورده است .
پیش خود شرمنده شد كه ساعت ها براى سگ، عبادت مى كرده است .

🌼آیه های ناب قرآنی🌼

24 Oct, 04:27


?نامه واقعی به خدا ?
( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود)
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است
که در زمان ناصرالدین شاه ،دانش اموزی در مدرسه ی مروی تهران بود
و بسیار بسیار آدم فقیری بود.
یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد.
نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری می شود.
مضمون این نامه :
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا !

سلام علیکم ،
اینجانب بنده ی شما هستم.
از آن جا که شما در قران فرموده اید : "و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها" «هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.»
من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین.
در جای دیگر از قران فرموده اید : "ان الله لا یخلف المیعاد"
مسلما خدا خلف وعده نمیکند.
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم :
۱ - همسری زیبا و متدین
۲ - خانه ای وسیع
۳ - یک خادم
۴ - یک کالسکه و سورچی
۵ - یک باغ
۶ - مقداری پول برای تجارت
۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی

نظرعلی بعد ز نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟
می گویند،مسجد خانه ی خداست.
پس بهتره بگذارمش توی مسجد.
می رود به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد می ذاره.

صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره.

کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته،
از آن جا که(به قول پروین اعتصامی)
"نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست"
ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه
نامه ی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه.

ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد.

او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد،
و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند.
وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند
دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید:

نامه ای که برای خدا نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند
پس ما باید انجامش دهیم.
و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود.
این نامه الآن در موزه گلستان موجود است و نگهداری می شود.
این مطلب را میتوان درس واقعی توکل نامید.
یادت باشه وقتی میخوای پیش خدا بری
فقط باید صفای دل داشته باشی

🌼آیه های ناب قرآنی🌼

24 Oct, 04:09


من معتقدم که اعتماد و بردباری دو حالتی هستند
که دست به دست هم می‌دهد
می‌بینید، هنگامی که رها می‌شوید و یاد می‌گیرید که به خدا اعتماد کنید،
شادی در زندگی شما جاری می‌شود،
و وقتی به خدا اعتماد دارید، می‌توانید صبور‌تر باشید.
صبر فقط مربوط به انتظار چیزی نیست …
این مربوط به نحوه انتظار شما یا نگرش شما در حین انتظار است.🌸🍃

1,308

subscribers

505

photos

10

videos