غلوپژوهی @gholow2 Channel on Telegram

غلوپژوهی

@gholow2


- مطالعات حدیثی، تاریخی و فرقه‌شناسی
- موضوع کانال منحصر به غلو فرقه‌ای نیست.

مدیر اصلی: @amid3

مروری بر مطالب قدیم:
t.me/gholow2/1000
اینستا:
instagram.com/gholow2
کانالهای وابسته:
معرفة الرجال:
@Al_Rijal
میراث امامان:
@Al_Meerath
سایت:
deraayaat.ir

غلوپژوهی (Persian)

با خوشامدگویی به کانال غلوپژوهی خوش آمدید! این کانال به مطالعات حدیثی، تاریخی و فرقه‌شناسی می‌پردازد. اگر علاقه‌مند به بررسی موضوعات مختلف مربوط به فرقه‌ها و پدیده‌های مذهبی هستید، این کانال برای شما مناسب است. مدیر اصلی این کانال @amid3 می‌باشد. برای مطالعه‌ی مطالب قدیمی‌تر به لینک زیر مراجعه کنید: t.me/gholow2/1000 . همچنین می‌توانید ما را در اینستاگرام نیز دنبال کنید: instagram.com/gholow2 . کانالهای وابسته به این کانال عبارتند از: معرفة الرجال (@Al_Rijal)، میراث امامان (@Al_Meerath) و سایت رسمی این کانال که می‌توانید به آدرس deraayaat.ir مراجعه کنید. پس فرصت را از دست ندهید و عضو این کانال شوید تا از آخرین مطالب و اخبار مربوط به غلوپژوهی با خبر شوید.

غلوپژوهی

14 Feb, 10:47


اشکال ۸:

گفتیم بدیهی است که پیامبر (ص) بعد از نزول قرآن از اموری آگاه شد که پیش از آن نمی‌دانست‌

اشکال کرده‌اند: «شیخ طوسی از امام صادق علیه السلام تلاوت آیات ابتدائی سوره مؤمنون توسط أمیرالمؤمنین علیه السلام هنگام ولادت را نقل می‌کند.»

پاسخ:

مستشکل گمان کرده است که در برابر نصوص قرآن و احادیث متواتر، می‌توان به هر رطب و‌ یابسی استناد کرد!

روایت مورد استناد از مجعولات پس از قرن ۴ ق و سند و متنش به غایت سست است. پذیرش برخی چیزها مثل این که ابوطالب ۱۳۰۰ شتر و گاو و‌ گوسفند در ولیمه امیرالمؤمنین ع کشت! ربطی به تحمل معارف ندارد بلکه به سادگی و‌ عدم تأمل در جوانب قضیه برمی‌گردد! شاید بهتر بود مستشکل بگوید طبق این روایت، مشرکان جاهلی هم قرآن را قبل از نزولش می‌دانستند و آمدن جبرئیل به نسبت آن‌ها هم نمایشی بود!

برخی از اشکالات و آفات این روایت را در نوشته زیر بخوانید:

«آیا امیرالمؤمنین در آغاز تولد، آیات قرآن را تلاوت کردند؟»

#علم_غیب
#اشکالات
@Gholow2

غلوپژوهی

14 Feb, 09:24


نفی علم غیب در توقیع منسوب به امام عصر (عج)

https://t.me/gholow2/2809

غلوپژوهی

14 Feb, 09:23


جایگاه حجج الهی (نقد غلو)

🎙سید محسن هندی

جلسه ۲

0:00 ما فرقه نیستیم!
4:10 محل نزاع درباره اصطلاح علم غیب
8:05 علم مخلوق ذاتاً قلیل است.
9:14 اشتراط خلق علم در جواز وصف به عدم علم درست نیست.
12:31 تقریر نقاط بحث درباره علم به کائنات موجود و گذشته
14:29 پاسخ به اشکالات وارده درباره استبعاد مطرح‌شده در جلسه پیش
19:39 علم بالقوة، علم غیب نیست.
20:08 توضیح دوباره درباره قلت ذاتی علم مخلوق
21:38 تقریر دوباره محل نزاع
23:25 انواع غلو _ اسوه بودن اهل بیت (ع)
27:10 تکلیف و امتحان اهل بیت (ع) _ رفتار ائمه (ع) نمایشی نیست.
29:30 شؤون پیامبران و عدم ملازمه حجیت با علم غیب - داوری قیامت

#علم_غیب

https://t.me/eategadat

غلوپژوهی

13 Feb, 14:45


میلاد امام عصر _عجل الله تعالی فرجه_ مبارک باد! 🌹🌹


«... اللَّهُمَّ جَدِّدْ بِهِ مَا امْتَحَى‏ مِنْ دِينِكَ وَ أَحْيِ بِهِ مَا بُدِّلَ مِنْ كِتَابِكَ وَ أَظْهِرْ بِهِ مَا غُيِّرَ مِنْ حُكْمِكَ حَتَّى يَعُودَ دِينُكَ بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ غَضّاً جَدِيداً خَالِصاً مُخْلصاً لَا شَكَّ فِيهِ وَ لَا شُبْهَةَ مَعَهُ وَ لَا بَاطِلَ عِنْدَهُ وَ لَا بِدْعَةَ لَدَيْهِ اللَّهُمَّ نَوِّرْ بِنُورِهِ كُلَّ ظُلْمَةٍ وَ هُدَّ بِرُكْنِهِ‏ كُلَ‏ بِدْعَةٍ وَ اهْدِمْ بِعِزَّتِهِ كُلَّ ضَلَالَةٍ وَ اقْصِمْ بِهِ كُلَّ جَبَّارٍ وَ أَخْمِدْ بِسَيْفِهِ كُلَّ نَارٍ وَ أَهْلِكْ بِعَدْلِهِ كُلَّ جَوْرٍ وَ أَجْرِ حُكْمَهُ عَلَى كُلِّ حُكْمٍ وَ أَذِلَّ بِسُلْطَانِهِ كُلَّ سُلْطَانٍ ..‌.»(مصباح المتهجد، ج‏۱، ص۴۰۸

@Gholow2

غلوپژوهی

13 Feb, 10:20


✖️ نظریه آقای میلانی: هیچ علمی نیست که خلق شود مگر این که اول امام و پیامبر (ص) آن را می‌‌دانند و آن‌ها اگر صلاح دانستند به جبرئیل می‌گویند!

✔️ روایت امام رضا (ع): خدا رازش را به جبرئیل سپرد و جبرئیل آن را با پیامبر (ص) در میان گذاشت.

«أَسَرَّ اللهُ سِرَّهُ إِلَى جَبْرَئِيلَ وَ أَسَرَّ جَبْرَئِيلُ إِلَى مُحَمَّدٍ ص وَ أَسَرَّ مُحَمَّدٌ ص إِلَى مَنْ شَاءَ اللهُ» (بصائر الدرجات، ج‏۱، ص۳۷۷، ح۳)

مشابه این حدیث: بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۷۷، ح۴ و ۶؛ الکافي، ج۱، ص۲۵۶؛ تحف العقول، ص۳۱۰؛ الغيبة للنعماني، ص۳۷؛ الاختصاص، ص۲۵۴.

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

13 Feb, 01:00


✖️ نظریه آقای میلانی: هر علمی از قلب امام [و پیامبر (ص)] بر دیگران [و از جمله جبرئیل] افاضه می‌شود! 01:05

✔️ خدای متعال: جبرئیل قرآن را بر قلب پیامبر (ص) نازل کرد.

«قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُؤْمِنين‏» (البقرة: ۹۷)

«وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ. عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ. بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ. وَ إِنَّهُ لَفي‏ زُبُرِ الْأَوَّلينَ» (الشعراء: ۱۹۲-۱۹۶)

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

12 Feb, 17:13


چگونه مدعیان علم غیب احادیث را به بازی می‌گیرند؟ (۴)

«سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» (اسراء : ۱)

#علم_غیب
#بازی_با_نصوص

@Gholow2

غلوپژوهی

12 Feb, 11:54


اشکال ۷:

در دلائل الإمامة آمده است که هشام بن عبد الملک به امام باقر (ع) گفت: علی (ع) از کجا ادعای علم غیب می‌کرد؟ امام باقر (ع) در پاسخ او علم غیب را نفی نکردند بلکه توضیح دادند:

«فَقَالَ لَهُ هِشَامٌ: إِنَّ عَلِيّاً كَانَ يَدَّعِي عِلْمَ الْغَيْبِ، وَ اللَّهُ لَمْ يُطْلِعْ عَلَى غَيْبِهِ أَحَداً فَمِنْ أَيْنَ ادَّعَى ذَلِكَ؟ فَقَالَ أَبِي: إِنَّ اللَّهَ (جَلَّ ذِكْرُهُ) أَنْزَلَ عَلَى نَبِيِّهِ كِتَاباً بَيَّنَ فِيهِ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، فِي قَوْلِهِ: وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِينَ. وَ فِي قَوْلِهِ: كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ. وَ فِي قَوْلِهِ: ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ. وَ فِي قَوْلِهِ: وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ.»

پاسخ:

این روایت فاقد شروط اولیه اعتبار است. برخی از شواهد جعل متن و سند را در نوشته زیر ببینید:

«نگاهی به روایت حضور امام باقر (ع) در مجلس هشام بن عبد الملک»

#علم_غیب
#اشکالات
@Gholow2

غلوپژوهی

11 Feb, 21:43


بررسی نقد استاد میلانی بر غلوپژوهی (۱)

0:00:00 مقدمه

0:01:14 قوت عقلیات و ضعف نقلیات

0:04:35 فصل آخر کتاب معرفة الله بالله به عنوان نمونه

0:07:35 منشأ اصلی اختلاف

0:08:35 ورود آقای میلانی به بحث

0:11:48 ادبیات نادرست در ورود به بحث

0:15:45 تکرار اتهام تغییر محل نزاع

0:20:48 چه کسی قائل به عدم تناهی علم اهل بیت ع است؟

0:29:00 تناقض در کلام آقای میلانی

0:31:00 اضطراب استاد در مدعا

0:39:09 تقریر نادرست از برهان تناهی علم

0:52:30 تقریر نادرست کلام شیخ مفید

0:58:08 نادرستی حمل کلام شیخ بر مقام جدل با اهل سنت

1:02:25 تبیین کلام ابن شهرآشوب و دفاع از آن

1:14:40 تحلیل باطنی از نصوص متکلمین مانند شیخ مفید و رد آن

1:24:25 ذاتی نبودن علم اهل بیت ع

1:34:02 لغزش در تعریف غلو و یک بام و دو هوا در اتهام تقصیر

1:42:48 مبانی بی‌اساس و آشفته در پذیرش حدیث

1:57:17 تطبیق ذوقی آیه ولایت بر علم غیب!

1:58:20 ادامه مبانی آشفته در فهم و قبول حدیث

2:02:07 بازگشت به فصل آخر معرفة الله بالله

2:08:38 بحث بداء

2:12:10 مخالفت نظر استاد با روایات بداء

2:18:40 خاتمه

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

11 Feb, 12:45


🔹تعریف ابن شهرآشوب از علم غیب🔹

ابن شهرآشوب اطلاق و ذاتی بودن را شرط علم غیب می‌داند و لذا معتقد است جز برای خدا ممکن نیست.
.
همچنین به تقریری ساده از برهان بالا استدلال کرده است‌.

«النبي و الإمام يجب أن يعلما علوم الدين و الشريعة و لا يجب أن يعلما الغيب و ما كان و ما يكون لأن ذلك يؤدي إلى أنهما مشاركان للقديم تعالى في جميع معلوماته و معلوماته لا تتناهى و إنما يجب أن يكونا عالمين لأنفسهما و قد ثبت أنهما عالمان بعلم محدث و العلم لا يتعلق على التفصيل إلا بمعلوم واحد و لو علما ما لا يتناهى لوجب أن يعلما وجود ما لا يتناهى من المعلومات و ذلك محال و يجوز أن يعلما الغائبات و الكائنات الماضيات أو المستقبلات بإعلام الله تعالى لهما شيئا منها و ما روي أن أمير المؤمنين ع كان يعلم أنه مقتول و أن قاتله ابن ملجم فلا يجوز أن يكون عالما بالوقت الذي يقتله فيه على التعيين لأنه لو علم ذلك لوجب عليه أن يدفعه عن نفسه و لا يلقي بيده إلى التهلكة و إن هذا في علم الجملة غير واجب‌.»

📚 متشابه القرآن، ج۱، ص۲۱۱

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

11 Feb, 12:32


چه کسی می تواند به کل مجموعه ای که محدود لا یقفی است عالم باشد؟ جواب را در طی چهار مرحله خدمت شما ارائه می نماییم.
--
--
مرحله اول:
--
شکی نیست که هر آنچه غیر از خداوند است عددی است و هر چه عددی است محدود است به دلایلی که در محل خود بر ابطال نامحدود بالفعل ذکر شده است. اما همین مجموعه محدود بر دو قسم است: ۱- مجموعه ای که حد توقف دارد. مانند: مجموعه فرزندان آقای زید که حد توقف تعداد آن ها پانزده است. ۲- مجموعه ای که حد توقف ندارد. مانند: مجموعه حوادث بهشت که هیچ وقت به اندازه و مقدار خاصی متوقف نمی شود و همیشه در حال زیاد شدن است. باید دقت شود که متوقف نشدن تعداد این مجموعه ها به معنای محدود نبودن آن ها نیست زیرا یک مجموعه محدود در عین محدودیت می توان دائما به عددش افزود. و این مجموعه ها اگر چه دائما زیاد می شوند اما هیچگاه نامحدود بالفعل نمی شوند. این مجموعه را مجازا نامحدود لا یقفی می نامند اما نامیدن آن به محدود لا یقفی بهتر است زیرا خالی از مسامحه و مجاز گویی است و از اشتباه مخاطب جلو گیری می شود.
--
مرحله دوم:
--
فرض کنید هزار و پانصد انسان قرار است نوبتی به مریخ سفر کنند در حالی که تا الان فقط صد نفر آن ها سفر کرده است. اگر آقای زید در زمان واحد به کل آن افراد (اعم از کسانی که سفر کرده اند و کسانی که بعداً سفر می کنند) عالم باشد، در این فرض علوم آقای زید نسبت به آن ها چند عدد خواهد بود؟ روشن است که علوم آقای زید هزار و پانصد عدد خواهد بود. همچنین فرض کنید دویست هزار انسان قرار است نوبتی به مریخ سفر کنند در حالی که تا الان صد هزار نفر آنان سفر کرده اند. اگر آقای زید در زمان واحد به کل آن افراد (اعم از...) عالم باشد، در این فرض علوم آقای زید نسبت به آن ها چند عدد خواهد بود؟ روشن است که علوم آقای زید دویست هزار عدد خواهد بود. اما اینبار فرض کنید آن انسان هایی که قرار است نوبتی به مریخ سفر کنند، محدود لا یقفی باشند، یعنی مجموعه انسان ها مجموعه محدودی باشد که دائما به آن افزوده می شود و هیچگاه تمام نمی شود. اگر آقای زید در زمان واحد به همه افراد آن مجموعه عالم باشد، در این فرض علوم آقای زید چند عدد خواهد بود؟ در این فرض، تعداد آن افراد به مقدار و عدد خاصی متوقف نمی شود تا آن عدد را برای علوم آقای زید بیان کنیم. پس آقای زید باید در زمان واحد دارای مجموعه ای از علوم بی پایان و بی انتها باشد. و این چیزی غیر از نامحدود بالفعل نیست. یعنی علم شخص به کل مجموعه ای که محدود لا یقفی باشد، ملازم با اینست که مجموعه علوم آن شخص، نامحدود بالفعل باشد. 
--
مرحله سوم:
--
همین تلازم عقلی سبب ایجاد شبهه ای دیرینه و بسیار مهم در مباحث اسما و صفات شده است. بیان شبهه اینست که حوادث بهشت و جهنم و افعال ساکنین آن ها، محدود لا یقفی است. اگر خداوند نسبت به همه آن ها عالم باشد، لازم می آید که علوم خداوند نامحدود بالفعل باشد در حالی که نامحدود بالفعل ممتنع الوجود است. این شبهه برای یک متکلم از ریشه منتفی است زیرا او می گوید: «من قائل نیستم که در مقابل هر یک از حوادث بهشت و جهنم و افعال ساکنین آن ها یک صورت علمی در ذات خداوند موجود است تا لازم آید که علوم خداوند نامحدود بالفعل باشد! یعنی خداوند علم مقداری و عددی ندارد در نتیجه جایی برای اینگونه شبهات نیست.» پس عددی و مقداری نبودن علم خداوند، مصحح عالم بودن خداوند به کل مجموعه ایست که محدود لا یقفی باشد.
--
مرحله چهارم:
--
ما نمی توانیم این راه حل را بر حضرات معصومین علیهم السلام تطبیق دهیم تا عالم بودن ایشان به کل مجموعه ای که محدود لا یقفی است تصحیح شود. زیرا حضرات معصومین علیهم السلام به دلیل اینکه مخلوق هستند به شرط عالم بودن، وصف عدد از علم ایشان قابل سلب نیست. پس چه حضرات معصومین علیهم السلام و چه هر مخلوق دیگری که شانیت اتصاف به علم را داشته باشد، محال است که به کل مجموعه ای که محدود لا یقفی است عالم باشد. و این نحوه عالمیت مختص ذات خداوند تبارک و تعالی است‌.
--
--
اگر کسی این چهار مرحله را درست تصور کرده باشد، مدعای ما در خصوص علم امام را تصدیق خواهد کرد.
--
--
🖋 نیما

غلوپژوهی

10 Feb, 22:07


توجیه استاد میلانی درباره کلام شیخ مفید که پاسخ آن گذشت:
https://t.me/gholow2/2857

#علم_غیب

غلوپژوهی

10 Feb, 21:40


🔹معنی «اطلاق القول بأنهم یعلمون الغیب» در کلام شیخ مفید🔹

استاد میلانی در نقد اولشان در توجیه کلامِ شیخ مفید در اوائل المقالات که گفته است: «فأما إطلاق القول عليهم بأنهم يعلمون الغيب فهو منكر بين الفساد»، «اطلاق» را در مقابل «تقیید» معنا کرده‌اند؛ درحالی‌که «اطلاق القول» در کلام شیخ به معنای تطبیق، تسمیه، کاربرد لفظ‌ و وصف است.

ابتدا به متن شیخ مفید توجه کنید:

«القول في علم الأئمة ع بالضمائر و الكائنات و إطلاق القول عليهم بعلم الغيب و كون ذلك لهم في الصفات‏: و أقول إن الأئمة من آل محمد ص قد كانوا يعرفون ضمائر بعض العباد و يعرفون ما يكون قبل كونه و ليس ذلك بواجب في صفاتهم و لا شرطا في إمامتهم و إنما أكرمهم الله تعالى به و أعلمهم إياه للطف في طاعتهم و التمسك بإمامتهم و ليس ذلك بواجب عقلا و لكنه وجب لهم من جهة السماع فأما إطلاق القول عليهم بأنهم يعلمون الغيب فهو منكر بين الفساد لأن الوصف بذلك إنما يستحقه من علم الأشياء بنفسه لا بعلم مستفاد و هذا لا يكون إلا الله عز و جل و على قولي هذا جماعة أهل الإمامة إلا من شذ عنهم من المفوضة و من انتمى إليهم من الغلاة»

📚 أوائل المقالات، ص۶۷

هرچند به نظر ما معنایی که گفته شد از سیاق روشن است، اما به چند نمونه از استعمال خود شیخ مفید توجه کنید:

۱. و أقول إن القرآن كلام الله و وحيه و إنه محدث كما وصفه الله تعالى وأمنع من إطلاق القول عليه بأنه مخلوق… (أوائل المقالات، ص۵۳).

۲. و أطلق المسلمون القول بأن لله سبحانه قدرة و لم يأت القرآن بأن لله حالا و لا أطلق ذلك أحد من أهل العلم و الإسلام بل أجمعوا على تخطئة من تلفظ بذلك في الله سبحانه (الحكايات في مخالفات المعتزلية، ص۵۱)

۳. فأما إطلاق لفظ البداء فإنما صرت إليه بالسمع الوارد عن الوسائط بين العباد و بين الله عز و جل و لو لم يرد به سمع أعلم صحته ما استجزت إطلاقه كما أنه لو لم يرد علي سمع بأن الله تعالى يغضب و يرضى و يحب و يعجب لما أطلقت ذلك عليه سبحانه و لكنه لما جاء السمع به صرت إليه على المعاني التي لا تأباها العقول و ليس بيني و بين كافة المسلمين في هذا الباب خلاف و إنما خالف من خالفهم في اللفظ دون ما سواه و قد أوضحت عن علتي في إطلاقه بما يقصر معه الكلام و هذا مذهب الإمامية بأسرها و كل من فارقها في المذهب ينكره على ما وصفت من الاسم دون المعنى و لا يرضاه‏ (أوائل المقالات، ص۸۰).

۴. القول في كراهة إطلاق لفظ خالق على أحد من العباد: و أقول إن الخلق يفعلون و يحدثون و يخترعون و يصنعون و يكتسبون و لا أطلق القول عليهم بأنهم يخلقون و لا أقول إنهم خالقون و لا أتعدي ذكر ذلك فيما ذكر الله تعالى و لا أتجاوز به مواضعه من القرآن و… و خالف فيه البصريون من المعتزلة و أطلقوا على العباد أنهم خالقون فخرجوا بذلك من إجماع المسلمين (أوائل المقالات، ص۵۸).

۵. ‏و ثبت أن وصفه بالإرادة مخالف في معناه لوصف العباد و أنها نفس فعله الأشياء و إطلاق الوصف بها عليه مأخوذ من جهة الاتباع دون القياس… (الإرادة، ص۱۱)

۶. و اتفقوا على إطلاق لفظ البداء في وصف الله تعالى و أن ذلك من جهة السمع دون القياس… (أوائل المقالات، ص۴۶)

۷. … و على هذا إجماع أهل التوحيد إلا من شذ من أهل التشبيه فإنهم أطلقوا ألفاظه و خالفوا في معناه… (أوائل المقالات، ص۵۱)

۸. وأقول إن في كثير من أفعال الله تعالى مسببات و امتنع من إطلاق لفظ الوصف عليها بأنها متولدات و إن كانت في المعنى كذلك لأنني أتبع فيما أطلقه في صفات الله تعالى و صفات أفعاله الشرع و لا أبتدع و قد أطلق المسلمون على كثير من أفعال الله تعالى أنها أسباب و مسببات و لم أجدهم يطلقون عليها لفظ المتولد و من أطلقه منهم فلم يتبع فيه حجة في القول و لا لجأ فيه إلى كتاب و لا سنة و لا إجماع و… (أوائل المقالات، ص۱۰۵)

۹. … و فرار المجبرة من إطلاق القول بأن الله تعالى يريد أن يعصى… إلى القول بأنه يريد أن يكون ما علم كما علم و يريد أن تكون معاصيه قبائح منهيا عنها وقوع فيما هربوا منه وتورط فيما كرهوه… (تصحيح الاعتقادات، ص۵۲)

شواهد متعدد دیگری نیز از کلام خود شیخ مفید و دیگر نویسندگان آن دوره در دست است که برای پرهیز از تطویل، از نقل آن‌ها صرف‌نظر شد.

روشن است که در این موارد بحث بر سر اصل کاربرد لفظ است، نه این که آیا مطلق گفتنش درست است یا مقیّد گفتنش؟! بنابراین مقصود شیخ مفید همان است که بارها عرض شد؛ وصف امامان ع به علم غیب را منکر و واضح البطلان می‌داند، نه این که بگوید مقید اشکال ندارد! کما این که نمی‌گوید مخلوق نامیدن قرآن یا متولد خواندن افعال خدا به صورت مقید اشکال ندارد! یا وقتی از جواز اطلاق بداء و اراده و… سخن می‌گوید طبعاً مقصودش این نیست که کسی گفته بداء و اراده را باید به صورت مقید نسبت داد. اطلاق این‌جا در برابر تقیید اصطلاحی نیست بلکه به معنای نام‌نهادن و وصف است‌.

نیز نگر: «علم امام در دیدگاه شیخ مفید و شاگردان وی»

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

10 Feb, 21:32


در صوتی که از جلسه اول نقد استاد شیخ حسن میلانی منتشر شده است، اشکالاتی دیده می‌شود که ان شاء الله به صورت صوتی پاسخ خواهیم داد. برخی از اشکالاتِ این جلسه، به صورت صوتی قابل تبیین نیست و باید به صورت مکتوب، مستند شود؛ لذا در کنار پاسخ صوتی، برخی موارد به صورت مکتوب در پی می‌آید.

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

10 Feb, 13:26


ان شاء الله پاسخ نقدهای استاد حسن میلانی به صورت بخش‌بخش در کانال منتشر خواهد شد.

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

10 Feb, 12:42


غلوپژوهی pinned «دیدگاه برخی علما و نویسندگان شیعه درباره علم غیب شواهد بی‌شمار است و به تدریج بر این لیست افزوده خواهد شد ان شاء الله. طبعا ممکن است دیدگاه برخی از این عالمان از جهاتی مثلا استعمال لفظ یا حدود علم کاملا یکسان نباشد ولی در کلیت آن همسو است و جهت موافقت در…»

غلوپژوهی

10 Feb, 12:41


دیدگاه برخی علما و نویسندگان شیعه درباره علم غیب

شواهد بی‌شمار است و به تدریج بر این لیست افزوده خواهد شد ان شاء الله. طبعا ممکن است دیدگاه برخی از این عالمان از جهاتی مثلا استعمال لفظ یا حدود علم کاملا یکسان نباشد ولی در کلیت آن همسو است و جهت موافقت در هر مورد ذکر شده است.

شیخ کلینی
https://t.me/gholow2/2802

ابن قبه رازی
https://t.me/gholow2/2806

شیخ مفید
https://t.me/gholow2/2228
https://t.me/gholow2/2845

سید مرتضی
https://t.me/gholow2/2829

شیخ طوسی
https://t.me/gholow2/2807
https://t.me/gholow2/2852

شیخ کراجکی
https://t.me/gholow2/2431

ابو الفتوح رازی
https://t.me/gholow2/2852

امین الاسلام طبرسی
https://t.me/gholow2/2248
https://t.me/gholow2/2852

طبرسی صاحب احتجاج
https://t.me/gholow2/2809

قطب راوندی
https://t.me/gholow2/2226

ابن شهرآشوب
https://t.me/gholow2/2861

عماد الدین طبری
https://t.me/gholow2/2852

بیاضی عاملی
https://t.me/gholow2/2805

نجم الدین حبلرودی
https://t.me/gholow2/2804

سید محمود حسنی واعظ
https://t.me/gholow2/2852

فاضل مقداد
https://t.me/gholow2/2852

ملا فتح الله کاشانی
https://t.me/gholow2/2852

قاضی نور الله شوشتری
https://t.me/gholow2/2380

شیخ بهائی
https://t.me/gholow2/2812

فیض کاشانی
https://t.me/gholow2/2824

سید نعمت الله جزائری
https://t.me/gholow2/2824

شیخ حر عاملی
https://t.me/gholow2/2222
https://t.me/gholow2/2223
https://t.me/gholow2/2224
https://t.me/gholow2/2225

علامه مجلسی
https://t.me/gholow2/2239
https://t.me/gholow2/2821

سید علی موسوی قزوینی
https://t.me/gholow2/2811

میرزا شریف شیروانی
https://t.me/gholow2/2810

سید حیدر بن ابراهیم طباطبایی
https://t.me/gholow2/2845

شیخ محمدتقی شوشتری
https://t.me/gholow2/2221

آیت الله خوئی
https://t.me/gholow2/2803

میرزا جواد تبریزی
https://t.me/gholow2/2220

آیت الله شبیری
https://t.me/gholow2/2385

سید علاء الدین قزوینی
https://t.me/gholow2/2808

شیخ حسن فوزی فواز
https://t.me/gholow2/2790

سید علی ابو الحسن
https://t.me/gholow2/2832

#علم_غیب

@Gholow2

غلوپژوهی

10 Feb, 12:24


🔹پیش از آن از ناآگاهان بودی!🔹

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلين‏ (يوسف : ۳).

این آیه شریفه نیز نص صریح است بر این مسأله بدیهی که پیامبر (ص) پیش از نزول آیات قرآن از برخی امور اطلاع نداشت و به واسطه وحی قرآن از آن‌ها آگاه می‌شد.

هر کس که ذوق سلیمی داشته و شبهات اهل ارتفاع و غلو در ذهنش رسوخ نکرده، از این آیه چیز دیگری نفهمیده است!

در زیر نمونه تصریحاتِ برخی نویسندگان شیعه ذکر می‌شود:

۱. شیخ طوسی:


«و قوله "وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ" بمعنى كنت يا محمد صلّى اللَّه عليه و سلم قبل وحينا اليك غافلًا عن الأحكام التي ذكرناها في القرآن حتى أتيناك بها، و دللناك عليها، و لم تكن تهتدي اليها. و قيل معناه من الغافلين عن قصة يوسف و أخوته، حتى أخبرناك بها» (التبيان، ج‏۶، ص۹۳)

۲. ابوالفتوح رازی:


«"بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ"، «با» متعلّق است به «نقصّ» و «ما» مصدريّه است، أي بوحينا، به وحى كردن ما و القاى ما بر تو اين قرآن را. وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ‏، و بدرستى كه پيش از اين تو از اين قصّه و اخبار غافل بوده‏اى و بى علم. و «غفلت»، سهو باشد، و او عبارت بود از نفى علم، و اگر معنى بودى ضدّ علم بودى» (روض الجنان، ج‏۱۱، ص۷).

۳. طبرسی:


«قوله "وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ" معناه و ما كنت من قبل أن أوحينا إليك هذا القرآن أو من قبل نزول القرآن عليك إلا من الغافلين عن الحكم التي في القرآن لا تعلم شيئا منها و قيل من الغافلين عن قصة يوسف و عن الحكم التي فيها» (مجمع البيان، ج‏۵، ص۳۱۷).

«"وَ إِنْ كُنْتَ" إن مخفّفة من الثّقيلة و الضّمير فى «قَبْلِهِ» يعود إلى «ما أوحينا» أي و إنّ الحديث كنت من قبل إيحائنا إليك «من الغافلين» عنه: ما كان لك به علم قطّ» (جوامع الجامع، ج‏۲، ص۱۷۵).

۴. سید محمود بن محمد حسنی واعظ:

«"بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ" بآنچ ما بتو وحى كرديم و «ما» در «بما أوحينا» مصدر است؛ و گفته‏اند: بمعنى الّذى است؛ و در آن بعدي هست. «وَ إِنْ كُنْتَ» ان مخفّفه است از مثقّله، و بعد از «ان»، لام فرق لازم آيذ، و ليست بالّتى يدخل خبر «انّ» و هي مثقّلة. «مِنْ قَبْلِهِ» اى من قبل القرآن؛ و گفته‏اند: قصص، يعنى اگر چى بوذى تو .... پيش از نزول قرآن با اين قصّه «لَمِنَ الْغافِلِينَ» اى عن قصّة يوسف، از قصه يوسف بى‏خبر بوذى؛ و گفته‏اند: عما عرّفك اللّه بالقرآن، يعنى پيش از آن بى‏خبر بوذى، خذاى- تعالى- ترا بواسطه قرآن بياگاهانيذ» (دقائق التأويل و حقائق التنزيل، ص۲۶۶).

۵. ملا فتح الله کاشانی:

«بِما أَوْحَيْنا بوحى كردن ما إِلَيْكَ بسوى تو هذَا الْقُرْآنَ اين سوره مقروه را وَ إِنْ كُنْتَ و بدرستى كه بودى تو مِنْ قَبْلِهِ پيش از نزول اين لَمِنَ الْغافِلِينَ‏ از ناآگاهان يعنى از دانستن اين قصه غافل بودى و اين حكايت بگوش تو نرسيده بود اين غفلت غير مذمومه است و ان مخففه است از مثقله بجهت لام مؤكده و تعليلست بآنكه قرآن محض وحى است» (منهج الصادقين فى إلزام المخالفين، ج‏۵، ص۴).

۶. عماد الدین طبری

نک‍: تحفة الأبرار، ص۷۲؛ كامل بهائى، ص۳۴

۷. فاضل مقداد


نک‍: اللوامع الإلهية في المباحث الكلامية، ص۲۶۹

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

10 Feb, 09:02


🔹احتیاط غلات در انتساب علنی علم غیب به امام🔹

چنان که گفتیم انتسابِ علم غیب به امام (با توضیحاتی که درباره معنایش عرض شد) از ویژگی‌های غلات و مفوضه بوده و همواره با انکار شیعه مواجه شده است.

جالب است که حتی غلات، در آثار عمومی و ظاهری خود در تصریح به علم غیب احتیاط می‌کرده‌اند!

برای نمونه حسین بن حمدان خصیبی که از ارکان غلو و پیشوای نصیریه است، در الهدایة الکبری کوشیده با لطائفی، اصطلاح «علم غیب» را جا بیندازد (برای نمونه نک‍: الهداية الكبرى، نشر بلاغ، ص۷۶، ۱۶۱، ۱۹۷، ۱۹۸، ۳۰۱، ۳۳۴) با این حال به صراحت آن را بیان نکرده و حتی در یک موضع به ظاهر آن را نفی کرده است:

«... قَالَتْ: يَا سَيِّدِي أَنْتَ تَعْلَمُ الْغَيْبَ قَالَ: لَا قَالَتْ مَنْ لَكَ بِأَنْ تَعْلَمَ مَا حَدَثَ مِنْ أُمِّ الْخَيْرِ مِمَّا لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ وَ هِيَ فِي الْوَقْتِ فَقَالَ لَهَا: نَحْنُ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ عَلِمْنَا وَ عَنِ اللَّهِ نُخْبِرُ، قَالَتْ لَهُ: يَنْزِلُ عَلَيْكَ الْوَحْيُ قَالَ لَا قَالَتْ: مِنْ أَيْنَ لَكَ عِلْمُ ذَلِكَ، قَالَ: مِنْ حَيْثُ لَا تَعْلَمِينَ ...» (الهداية الكبرى، ص۳۰۴)

رجب برسی نیز که جایگاه او در تثبیت و ترویج عقاید غالیانه و از جمله علم غیب روشن است، همین روایت را آورده است (مشارق أنوار اليقين، ص۱۵۲).

در جای دیگر خصیبی در رساله‌ای که درباره رجعت جعل کرده و به مفضل نسبت داده است «علم الساعة» را -اگر چه تأویل خاصی از آن ارائه داده- مخصوص خداوند دانسته است (الهداية الكبرى، ص۳۹۲).

چنان که می‌بینیم خصیبی -بر خلاف آثار سری خود در این اثر عمومی- از این که علم الغیب و علم الساعة را صریحاً به امام نسبت دهد احتراز دارد و این دلیلی ندارد جز این که نزد شیعه منکر بودن این اعتقاد واضح بوده است.

نمونه دیگر تحریری از حدیث جعلی و غالیانه خطبة البیان است که ضمن ادعای اخبارِ امیرالمؤمنین از کائنات آینده، انتساب علم الغیب را لازمه الوهیت دانسته و رد کرده است:

«... كأنّي بطائفة منهم يقولون إنّ علي بن أبي طالب يعلم الغيب‏ و هو الربّ الذي يحيي الموتى و يميت الأحياء و هو على كلّ شي‏ء قدير، كذبوا و ربّ الكعبة، أيّها الناس قولوا فينا ما شئتم و اجعلونا مربوبين ...» (إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب، ج‏۲، ص۱۵۹)

علاوه بر این، وعاظ و قصاصین نیز فی الجملة با اختصاص علم غیب به خدا مشکلی نداشتند.

مثلاً حسن شیعی سبزواری (قرن ۸ ق) با این که در نقل، اعتبارسنجی ندارد و هر مطلبی را از قصّاصین و حتی غلات ممکن است نقل ‌کند، در یکی از قصص کتابش آورده است:

«... زن همچو شاخ درخت لرزان شد. با خود گفت: اگر وى را مطّلع نگردانم، مرا هلاك كند. از سر تعجّب روى به امير كرد و گفت: يا امير المؤمنين؛ تو علم غيب مى‏دانى؟ گفت: معاذ اللّه! غيب‌دان خداى است. اين علمى است كه رسول خدا به من آموخته است. دايه گفت: يا امير؛ بهترين سخن، راست است ...» (راحة الأرواح، ص۱۲۴)

یا حسن بن محمد دیلمی در روایتی از جابر جعفی از امام باقر (ع) -که شاید اصیل باشد- آورده است:

«... لَنَا حَقٌّ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ وِلَادَةٌ طَاهِرَةٌ طَيِّبَةٌ فَهَكَذَا قُولُوا وَ لَا تَعْدُوا بِنَا أَقْدَارَنَا فَإِنَّمَا نَحْنُ عَبِيدُ اللَّهِ مَرْبُوبُونَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا وَ لَا نَأْخُذُ إِلَّا مَا أَعْطَانَا لَا نَسْتَطِيعُ لِأَنْفُسِنَا نَفْعاً وَ لا ضَرًّا وَ لَا مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً لَا وَ اللَّهِ لَا أَعْلَمُ أَنَا وَ لَا أَحَدٌ مِنْ آبَائِي‏ الْغَيْبَ‏ وَ لَا يَعْلَمُ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ كَمَا قَالَ سُبْحَانَهُ‏ إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِير» (أعلام الدين في صفات المؤمنين، ص۱۴۳؛ و نیز نک‍: غرر الأخبار، ص۳۷۵).

غرض آن که مسأله نفی علم غیب از غیر خدا به قدری روشن بوده است که حتی غالیان چه بسا در اظهارات عمومی خود از تصریح به آن احتیاط کرده‌اند و مؤلفانی هم که غالی نبوده‌اند اما از غلات اثر پذیرفته‌اند یا اعتبارسنجی نداشته‌اند، این مسأله تا حد زیادی برایشان مفروض بوده است.

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

09 Feb, 18:55


پذیرش علم غیب امام نزد غالیان

... برخلاف آیات قرآن و روایات و اجماع قدمای امامیه، مصطلح «علم غیب»، در منابع نصیریه فراوان برای ائمه (ع) به کار رفته است. (از باب نمونه: خصیبی، الهدایة الکبری، 1419، ص161، 301، 334؛ همان، 2007، ص393؛ نیز نک.‍: ابن‌مقاتل، المجالس النمیریة، ص41-42؛ طبرانی، المرشدة، 2016، ص6؛ همو، النجحیة، 45؛ رداد، المناظرة، ص264) عصمة الدولة نصیری به آیات آخر سوره لقمان که دربارهٔ علم الاهی است، بر الوهیت حضرت علی (ع) استدلال کرده است؛ زیرا معتقد است این علوم مختص خدا است و طبق روایاتی که آورده حضرت علی (ع) هم آن علوم را داشته است. پس او خدا است. (عصمة الدولة، الرسالة المصریة، ص82) و در برخی از منابع خاص نصیری، تعابیر گوناگون مربوط به علم خداوند در آیات برای امام و به طور خاص امیرالمؤمنین علی (ع) استفاده شده است. (خصیبی، رسالة الفرق بین الرسول والمرسل، ص10-11؛ حمین، المقامات الحسنی و مجمع البحرین الأقصی والأدنی، ص91.)

در روایات فریقین، پیشینه قول به علم غیب (نامحدود، بر مصطلح رایج آیات و روایات و عالمان سلف) برای اهل بیت (ع) نزد غالیان متقدم شواهد متعددی دارد. بنا بر خبری، امام صادق (ع) در برابر نسبت غیب‌دانی به ایشان از طرف ابوالخطاب فرمود: «سوگند به الله که جز او خدایی نیست؛ من غیب نمی‌دانم و خداوند بر مردگانم اجر و در زندگانم برکت ندهد؛ اگر چنین چیزی به او گفته باشم»؛ (کشی، الرجال، ص291.) و از امام کاظم (ع) هم روایاتی در رد ادعای خطابیه مبنی بر علم غیب امام (ع) در دست است. (همان، ص298، ص298، ش530؛ مفید، أمالی، ص23. سپس امام به قضایای بسیاری استناد می‌کنند که در آن مسائلی را نمی‌دانستند که مؤید به آیه «وَ لَوْ کنْتُ أَعْلَمُ الْغَیبَ لَاسْتَکثَرْتُ مِنَ الْخَیرِ» است (اعراف: 188). در توقیعی منقول از امام عصر (عج) در رد بر غلات، از قائلان به علم غیب برای امام برائت جسته شده شده و به ابلاغ عمومی این مطلب دستور داده‌اند (طبرسی، الإحتجاج، ج2، ص473). چنان‌که مشابه همین اعتقاد از غالیان مغیریه و بشیریه هم گزارش شده است. (به‌ترتیب: ابن‌بابویه، کمال الدین، ج1، ص106؛ ناشی اکبر، مسائل الإمامة، ص199) همچنین، غالیان بیانیه اخبار امام از ملاحم را شاهد علم غیب او می‌دانستند (شهرستانی، الملل والنحل، ج1، ص176).


این دوگانه درباره استعمال تعبیر علم غیب برای حجج الهی بسیار تأمل‌برانگیز است:
از سویی در آیات قرآن و روایات معتبر و کهن امامی تنها بر نفی علم غیب از امامان تأکید دارد و صدها روایت دیگر از جمله در بصائر الدرجات نیز این معنا را تأیید می‌کنند. (روایات منابع علوم وحیانی ائمه ع و غیر آن)
- روایات تأیید علم غیب برای غیر الله، صرفاً یا در منابع پر از جعل نصیریه هستند، یا در منابع ضعیف و متأخر امامی آمده‌اند که پژوهش‌های تفصیلی در جعلی بودن آن‌ها ارائه شده است.

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

09 Feb, 18:49


علوم وحیانی حجج الهی و نفی علم غیب در آیات و روایات و کلمات امامیه

اشاره:
آیات بسیاری بر نفی علم غیب از غیر خداوند دلالت دارد؛ از باب نمونه: النمل: 65؛ الأنعام: 59. نیز نک.: یارمحمدیان، «اثبات ازدیاد علم امام در پرتو قرآن»، سرتاسر. البته این گمان وجود دارد که آیه 27 سوره جن این استعمال را تخصیص زده است، و بر اساس آن می‌توان تعبیر «علم غیب» را برای رسول مرتضی هم به کار بُرد (نمازی شاهرودی، علم الغیب، ص35-36؛ رزق، علم الأئمة المعصومین، مقاربة فلسفة کلامیة، ص203). در حالی که توجه به سیاق آیات (الجن: 21-27) نشان می‌دهد که این آیات هم دقیقاً مانند آیاتی است که در برابر پرسش از زمان قیامت یا عذاب می‌گویند رسول خدا آن را نمی‌داند؛ چون عالم به غیب نیست (الأحزاب: 63؛ الأعراف: 188؛ یونس: 20). بر این اساس، استثنای آیه 27 گاه به درستی فهمیده نشده که در پژوهش مجزایی از آن بحث خواهیم کرد (نیز نک.: صفری، «غلو»، ص391-392).

در مصادر روایی امامیه عموماً ضمن پذیرش علم الاهی گسترده امام و الهام و اعلام غیبی به او، بر محدودیت آن در برابر علم الاهی تأکید می‌شود. (برای نمونه منابع روایی نک.: الکافی، ج1، ص253-257؛ بصائر الدرجات، ج1، ص109، 130، 300، 313-326، 388، 392، 396؛ نهج البلاغه، ص186) آیات و اخبار وحی، بداء، ازدیاد علم اهل بیت(ع)، نصوصِ ندانستن برخی از امور مانند قیامت و ... همه بر محدودیت علم معصومان(ع) اشاره دارد. (نمونه: بصائر، ج1، ص313-326؛ الکافی، ص240، 264) برای نمونه، در روایات بسیاری ائمه (ع) یا رسول اکرم (ص) یا دیگر اولیا از اخبار پنهان حال یا آینده خبر می‌دهند و وقتی به اهل بیت (ع) گفته می‌شود شما علم غیب دارید پاسخ منفی می‌دهند و تصریح می‌کنند که علم غیب مخصوص خدا است. این علمی است که از خدا و رسول (ص) رسیده است؛ نک.: بصائر الدرجات، ج1، ص508، 325، 396؛ حمیری، قرب الإسناد، ص317؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۶؛ مختصر البصائر، ص۳۱۴؛ کلینی، الکافی، ج8، ص222، ش278؛ راوندی، قصص الأنبیاء، ص308، 313.

در کلمات دهها تن از عالمان بزرگ امامی هم نفی علم غیب از امام و نسبت پذیرش آن به غالیان آمده است. (برای نمونه: مفید، أوائل المقالات، ص67؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج25، ص346؛ همو، مرآة العقول، ج6، ص131 و ... . نیز نک.: «علم امام در دیدگاه شیخ مفید و شاگردان وی»، سرتاسر. نمونه بحثی کلامی در این زمینه: شیروانی، مُرغم الغلاة، ص115-137). پژوهش‌های گسترده‌ای نیز  روایات مرتبط با حدود علم امام و تغیر آن را گرد آورده‌اند (ابطحی، علم امام در باور شیعیان نخستین، ص251-318؛ حلی، باسم، علم المعصوم بین الحتم والتعلیق، ص191-709؛ یارمحمدیان، «اثبات ازدیاد علم امام در پرتو احادیث»، سرتاسر؛ ناصری، تحلیل تطور گفتمان غلو در امامت در منابع شیعه امامیه اثناعشری، ص245-267، 289-305؛ Clarke, Early Doctrine Of The Shiah, pp. 141-176.)

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

09 Feb, 18:46


مصادر علم امام

دربارۀ مباحث کانال، این پرسش مطرح است که مطالعۀ چه منابعی در باب علم امام ضروری است؟

در مرحلۀ اول، انس با قرآن کریم و روایات تفسیری ذیل بسیاری از آیات در زمینه وحی، حدود علم حجج الهی و جایگاه وحی ضرورت دارد.
اما جامع‌ترین مهم‌ترین مصادر روایی موجود در موضوع جزئیات علم امام کتاب شریف بصائر الدرجات و کتاب الحجة الکافی هستند. در مراجعه به مصادر متقدم چند نکته را باید در نظر داشت‌‌:

۱. کتاب بصائر الدرجات با رویکرد اثباتی فضائلی نوشته شده و کتب بعدی مانند الکافی نیز از چنین تبویب‌ها و گزینشی متأثر بوده‌اند. این رویکرد در موضوع خود ارزشمند است، ولی لزوماً در همۀ جوانب علم امام، خواننده را کاملاً مستغنی نمی‌کند. برای نمونه شاید صدها روایت مرتبط با علم حجج الهی در ضمن ابواب فقهی، تفسیر، سیره و دعا آمده است، ولی در بصائر الدرجات خبری از آن‌ها نیست.

۲. به خاطر نکتۀ قبل، نباید روایات را تنها از زاویهٔ موضوع کتاب یا عناوین ابواب مطالعه کرد، تا جنبه‌هایی که در موضوع این کتب روایی کمتر مدنظر بوده، مغفول نماند. برای نمونه بیشتر روایات منابع علم امام، و تغییر و افزایش آن، محدودیت‌هایی را برای علم امام تصویر و بعضاً بر آن تصریح می‌کنند. ولی گاهی برخی در مراجعۀ سرسری به این روایات از این نکات غفلت می‌ورزند.

۳. وضعیت اعتباری روایات در ابواب مختلف بصائر یک‌دست نیست. در بسیاری از ابواب، اسناد معتبر متعدد دیده می‌شوند، ولی برخی هم فقط حاوی طرق ضعیف هستند. طبعاً به ویژه در این ابواب بر عرضه روایات بر قرائن کتاب و روایات معتبرتر اهتمام بیشتری داشت، نه آنکه برعکس شود و طرق منقطع و از متهمان بر آیات و اخبار معتبر حاکم شوند.
گفتنی است پژوهش‌هایی در نقد اصالت برخی اخبار نادر کتاب بصائر نوشته شده است. این پژوهش‌ها البته به فهم روایات معتبرتر بصائر الدرجات که همسو با آیات نیز هستند کمک می‌کند.

البته مجموعه کتبی هم در زمان ما در موضوع علم امام نوشته شده که بعضاً در خور مطالعه هستند.

#علم_غیب
@gholow2

غلوپژوهی

08 Feb, 18:25


اشکال ۶:

چگونه احاطه علمی مطلق اهل بیت ع بر همه کائنات را انکار می‌کنید در حالی که امیرالمومنین ع فرموده:

«وأنا صاحب اللوح المحفوظ، ألهمني اللّه عزّ وجلّ علم ما فيه... فمن أعطاه اللّه هذا الروح فقد أبانه من الناس، وفوّض إليه القدرة وإحياء الموتى، وعلم ما كان وما يكون... وعلم ما في الضمائر والقلوب، وعلم ما في السماوات وما في الأرض... وإنّي أعطيت علم المنايا والبلايا والآجال وفصل الخطاب، واستودعت علم القرآن وما هو كائن إلى يوم القيامة... وأنا معلّم‏  الخضر الذي علّم موسى، وأنا معلّم سليمان بن داود... وإنّي عالم بضمائر قلوبكم ...» (المناقب للعلوي، ص۷۲-۷۵).

پاسخ:

این متن بخشی از حدیث جعلی و غالیانه معرفت به نورانیت است. برخی از فقرات آن مشابه دارد و در خارج از این سیاق، بدون اطلاق قابل قبول است؛ اما به این شکل در راستای القای علم غیب، تفویض و تناسخ است؛ هر چند جاعل _بر خلاف غالیان معاصر_ نتوانسته عبارت «عالِم الغیب» را به کار گیرد.

برای اثبات جعلی و غالیانه بودن این روایت با ادله متعدد به مقاله زیر مراجعه کنید:

«اعتبارسنجی حدیث معرفت به نورانیّت با نگاه به میراث حدیثی غالیان و امامیان»

#علم_غیب
#اشکالات

@Gholow2

غلوپژوهی

08 Feb, 13:13


🔹علمی به ملأ أعلی نداشتم🔹

«ما كانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى‏ إِذْ يَخْتَصِمُونَ. إِنْ يُوحى‏ إِلَيَّ إِلاَّ أَنَّما أَنَا نَذيرٌ مُبينٌ. إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طينٍ» (ص: ۶۹-۷۱)

از جمله آیات صریح قرآن کریم که علم احاطی پیامبر (ص) به کائنات را رد می‌کند آیه بالا است که نشان می‌دهد ایشان از آن چه از ملأ أعلی گذشته بود مطلع نبود و تنها از طریق وحی امکان باخبر شدن از آن را داشت.

سید حیدر بن ابراهیم طباطبایی در کتاب «البارقة الحيدرية في نقض ما أبرمته الكشفية» این آیه شریفه را آورده و در رد اعتقاد شیخیه نوشته است:

«فأخبر سبحانه حكاية عن نبيه بأنه لم يكن له علم بذلك وأنه طوي عنه علمه.»

خداوند -که پاک و منزه است- از قول پیامبرش (ص) حکایت کرده است که علمی به آن نداشت و علمش از او پیچیده و پنهان بود.

📚 البارقة الحیدریة، ص۶۲، إعداد: محمد جعفري

اصل این جمله از شیخ مفید است که درباره آیه نوشته است:

«إن الله أخبر عن نبيه ص أنه لم يكن له علم بذلك‏ وأنه طوى‏ عنه‏ علمه ... وليس كل أمر حدث فقد أوحى الله به إلى الأنبياء ع ولا كل معلوم له قد أعلمهم إياه وليس يمتنع أن يطوي عنهم علم كثير من معلوماته ويعلم أن ذلك أصلح لهم في التدبير وغير منكر أيضا أن يطلعهم على شي‏ء ويكلفهم ستره عن غيرهم‏ ...»

📚 المسائل العكبرية، ص۸۸

عبارت شیخ مفید نیز به روشنی دیدگاهش را درباره محدودیت علم رسول اکرم (ص) نشان می‌دهد.

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

08 Feb, 09:43


اشکال ۵:

در روایت طارق بن شهاب تعبیر علم غیب برای امام به کار رفته:

«... و يلبس الهيبة و علم الضمير، و يطلع على الغيب و يعطي التصرّف على الإطلاق، و يرى ما بين الشرق و الغرب فلا يخفى عليه شي‌ء من عالم الملك و الملكوت ... و يرتضيه لغيبه، ... المطلع على الغيوب ... عالم بالمغيبات ...»

پاسخ:

در همین متن هم جاعل نتوانسته صریحاً تعبیر «عالم الغیب» را برای امام به کار ببرد و قدری آن را تغییر داده تا قابلیت توجیه داشته باشد.

به هر حال این متن، قطعاً جعلی است و قبلاً توضیح داده شد که از تحریف روایت عبد العزیز بن مسلم پیدا شده و در اصل روایت عبد العزیز چنین عباراتی نیست:

«نقد حدیث غالیانه منسوب به طارق بن شهاب»


#علم_غیب
#اشکالات

@Gholow2

غلوپژوهی

08 Feb, 05:32


اشکال ۴:

چرا پیامبر (ع) فرمودند: «إنا لنعلم بالکائن قبل کینونته»؟

پاسخ:

اولاً اطلاق و دلالتش بر محل نزاع روشن نیست.

ثانیاً چنان که از الفاظ و سندش معلوم است، جعلی است.

در دلائل الإمامة مجموعه ۹۲ حدیث جعلی به ابوجعفر طبری سنی نسبت داده شده که این نیز از آن جمله است. در مقاله زیر به تفصیل، جعلی بودن این ۹۲ روایت بحث شده است:

«بازشناسی روایات منسوب به طبری در دلائل الإمامة»

#علم_غیب
#اشکالات

@Gholow2

غلوپژوهی

08 Feb, 05:05


اشکال ۳:

یزید بن عبدالملک گفته است دوستی داشته که حرف کسی را که بگوید: «إنهم یعلمون الغیب» رد می‌کرد، اما امام صادق (ع) سخن خود او را رد کردند.

پاسخ:

این روایت بی‌اساس است و از جمله احادیثی است که در دلائل الإمامة از مجموعه احمد بن ابی القاسم روایت شده است. قبلاً غالیانه و جعلی بودن اکثر روایات این مجموعه نشان داده شده است:

«بررسی روایاتِ احمد بن‌الحسین معروف به ابن‌ابی القاسم در دلائل ‌الامامة»

#علم_غیب
#اشکالات

@Gholow2

غلوپژوهی

08 Feb, 05:04


اشکال ۲:

در روایت امام کاظم (ع) آمده است: «واستطلعهما على غيبه».

پاسخ:

اولاً این با تعبیر علم غیب متفاوت است.

ثانیاً حدیث مورد استناد قطعاً جعلی است‌. علاوه بر الفاظ متأخر و مضامین فاسدش، از جابر جعفی (د. ۱۲۸) از امام کاظم (ع) (۱۲۸ - ۱۸۳ ق) نقل شده که ممکن نیست. انتسابش به فضل بن شاذان و شیخ طوسی نیز مردود است. در مقاله زیر به اختصار مشکلات این حدیث جعلی و منبعش ذکر شده است:

«روایات غالیانه منسوب به مسائل البلدانِ فضل بن شاذان در تأویل الآیات»

#علم_غیب
#اشکالات
@Gholow2

غلوپژوهی

08 Feb, 05:04


اشکال ۱:

شما می‌گویید تعبیر علم الغیب در روایات برای غیر خدا به کار نرفته؛ در حالی که در احتجاج طبرسی در توصیف اولیاء، از زبان امیرالمؤمنین ع آمده است: «عَرَّفَ الْخَلْقَ اقْتِدَارَهُمْ عَلَى عِلْمِ الْغَيْبِ».

پاسخ:

این همان روایت پاسخ امیرالمؤمنین به سؤالات زندیق است که پس از قرن ۴ جعل شده و با تحریف متن روایتی قدیمی‌تر که شیخ صدوق، عیاشی و سیاری نقل کرده‌اند، به وجود آمده است. در متن اصلی روایت چنین جمله‌ای وجود نداشته است. در مقاله زیر به طور کامل بحث شده است:

«نقد روایت سؤالات زندیق از امیرالمؤمنین(ع) در الاحتجاج طبرسی، در موضوع تحریف قرآن»

#علم_غیب
#اشکالات
@Gholow2

غلوپژوهی

07 Feb, 22:37


جایگاه حجج الهی (نقد غلو)

🎙سید محسن هندی

جلسه ۱

0:00 آغاز

0:40 رابطه غلو، فلسفه و عرفان

2:45 دو گونه غلو

5:45 اشاره به بطلان نظریه توافق المشیئتین

13:40 تبیین استبعاد (و نه استحاله) احاطه و علم تفصیلی بشر به همه کائنات

28:10 تبیین استحاله ذاتی علم تفصیلی به همه کائنات آینده و همه ممکنات

42:23 شروع بحث نقلی درباره اختصاص "عالم الغیب" بودن به حق متعال.

#علم_غیب

https://t.me/eategadat

غلوپژوهی

07 Feb, 13:53


🔹برخی از آیات قرآن که بر اختصاص علم الساعة به خداوند دلالت دارد🔹

احادیث متعددی وارد شده که به این آیات استناد کرده‌اند. مفسران شیعه نیز درباره اکثر این آیات توضیح‌ داده‌اند. هر چند اکثر این آیات، نص صریحند و دلالتشان محتاج به روایت یا تفسیری نیست؛ چنان که اختصاص علم الساعة به خداوند از مسلمات مذهب است.

۱. يَسْئَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَريبا (الأحزاب : ۶۳)

۲. اللَّهُ الَّذي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْميزانَ وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَريب‏ (الشورى : ۱۷)

۳. يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون. قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي‏ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون‏ (الأعراف : ۱۸۷-۱۸۸)

۴. يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا. فِيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْرَاهَا. إِلَى رَبِّكَ مُنْتَهَاهَا. إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشاها (النازعات: ۴۲-۴۵)

۵. وَ يَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين. قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذيرٌ مُبينٌ (الملک: ۲۵-۲۶)

۶. قُلْ إِنْ أَدْري أَ قَريبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً. عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً. إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً. لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ عَدَداً (الجن: ۲۵-۲۸)

۷. قُلْ إِنَّما يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ. فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلى‏ سَواءٍ وَ إِنْ أَدْري أَ قَريبٌ أَمْ بَعيدٌ ما تُوعَدُونَ. إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ يَعْلَمُ ما تَكْتُمُونَ. وَ إِنْ أَدْري لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حينٍ (الانبیاء: ۱۰۸-۱۱۱).

۸. إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفيها لِتُجْزى‏ كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى. فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى (طه : ۱۵-۱۶)

۹. وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير (النحل : ۷۷)

۱۰. إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْري نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْري نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ (لقمان : ۳۴)

۱۱. وَ تَبارَكَ الَّذي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ‏ (الزخرف : ۸۵)

۱۲. إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَكْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‏ وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ يَوْمَ يُناديهِمْ أَيْنَ شُرَكائي‏ قالُوا آذَنَّاكَ ما مِنَّا مِنْ شَهيد (فصلت : ۴۷)

۱۳. قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ. بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ (النمل : ۶۵-۶۶)

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

07 Feb, 08:29


#علم_غیب، در آیات، روایات و کلمات عالمان امامی
بخش2: مروری بر برخی روایات دیگر کتب روایی

به چند طریق از امامین صادقین ع منقول است:
... قالَ: إِنَّ لله عَزَّ وَ جَلَّ عِلمَينِ عِلمٌ لا يَعلَمُهُ إِلّا هُوَ وَ عِلمٌ عَلَّمَهُ مَلائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَما عَلَّمَهُ مَلائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ ع فَنَحنُ نَعلَمُهُ... (نیز نک‍: الکافی، ص147، 255، 256؛ بصائرالدرجات، ص129)
خدا دو نوع علم دارد. علمی که پنهان و‌ مخفی است و کسی از آن اطلاع ندارد. و علمی دارد که به ملائکه و پیامبران و‌ رسولانش عطا فرموده که ما آن علوم را داریم.

در کتبی مانند کافی نیز روایات بسیاری بر محدودیت، تغیر علم امام و بدا در آن دلالت دارد؛ مثلاً در این ابواب:
الكافي، ج‏1، ص254 بَابُ لَوْ لَا أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَزْدَادُونَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَهُم‏
الكافي، ج‏1، ص255 باب أن الأئمة ع يعلمون جميع العلوم التي خرجت إلى الملائكة و الأنبياء و الرسل.
الكافي، ج‏1، ص230 باب ما أعطي الأئمة ع من اسم الله الأعظم‏
الكافي، ج‏1، ص264 باب جهات علوم الأئمة ع‏. و نک‍: ص225 و 240
الكافي، ج‏1، ص219 باب عرض الأعمال على النبي ص و الأئمة ع‏.
و دهها باب دیگر.

🔺روشن است اگر علم امام نامحدود بود، و همه جزئیات عالم بالفعل نزد امام حاضر می‌بود، روایات گسترده در عرض اعمال، تجدید علم، وحی، بدا و… پوچ می‌شد. هم‌چنین این گفتار که وحی چیزی صرفاً نمایشی است، خلاف نص بسیاری از آیات قرآن است (برای نمونه: الشورى: 52؛ نمونه‌های دیگر). برخی نیز چنین توجیه کرده‌اند که علم به اشیاء تنها پس از خلق آن معنا می‌یابد، و لذا علم امام تغییر می‌کند، نه اینکه چیزی وجود داشته باشد که امام بدان علم نداشته باشد. در برابر باید گفت بنا بر بداهت عقل نه تنها معصوم که دیگران هم چیزهایی را می‌دانند که وجود ندارد، یا هنوز خلق نشده است. در روایات نیز علم خداوند به غیر مخلوق مطرح شده است (التوحيد للصدوق، ص65، 57).

هم‌چنین این ادعا که «هر چه خلق شده است بدون استثنا امام به آن علم دارد» خلاف ضرورت آیات و اخبار و اجماع امامیه است. آیات و روایات ندانستن علم قیامت و یا وقت ظهور و نیز روایات متواتر در زمینه سوال معصوم ع از برخی امور و نیز آیات و اخبار عدم اطلاع رسول الله بر آیات پیش از نزول آن نمونه‌های دیگری از شواهد محدودیت علم امام است (برای نمونه، نک‍: الكافي، ج‏1، ص240)
@gholow2

غلوپژوهی

07 Feb, 08:29


#علم_غیب، در آیات، روایات و کلمات عالمان امامی
بخش1: مروری بر برخی روایات کتاب بصائر الدرجات

- حدثنا أحمد بن محمد عن علي بن النعمان عن ابن مسكان عن ضريس قال: كُنتُ مَعَ أَبِي بَصِيرٍ عِندَ أَبِي جَعفَرٍ ع فَقالَ لَهُ أَبُو بَصِيرٍ بِما يَعلَمُ عالِمُكُم جُعِلتُ فِداكَ قالَ يا أَبا مُحَمَّدٍ إِنَّ عالِمَنا لا يَعلَمُ الغَيبَ وَ لَو وَكَلَ الله عالِمَنا إِلَى نَفسِهِ كانَ كَبَعضِكُم وَ لَكِن يَحدُثُ إِلَيهِ ساعَةً بَعدَ ساعَةٍ.

... ابوبصیر به امام باقر ع عرض کرد فدایت شوم، عالم شما (امام) به چه آگاه است؟ پس فرمود: ای ابامحمد، عالم ما غیب نمی‌داند، و اگر خداوند اورا به خودش واگذارد، مانند یکی از شما خواهد بود. ولی خداوند هر ساعت (لحظه) علم اورا تجدید می‌کند (بصائر، ص325).

- ... عن أحمد بن محمد بن عيسى عن معمر بن خلاد قال: سالَ أَبا الحَسَنِ ع رَجُلٌ مِن أَهلِ فارِسَ فَقالَ لَهُ أَ تَعلَمُونَ الغَيبَ- فَقالَ قالَ أَبُو جَعفَرٍ ع يُبسَطُ لَنا العِلمُ فَنَعلَمُ وَ يُقبَضُ عَنّا فَلا نَعلَمُ وَ قالَ سِرُّ الله أَسَرَّهُ إِلَى جَبرَئِيلَ ع وَ أَسَرَّهُ جَبرَئِيلُ إِلَى مُحَمَّدٍ ص وَ أَسَرَّهُ مُحَمَّدٌ إِلَى مَن شاءَ اللَّه‏ (الكافي، ج‏1، ص256؛ بصائر، ص513)

از معمر بن خالد روایت است که گوید يك نفر ايرانى از امام رضا (یا امام کاظم) ع پرسيد: شما از غيب باخبريد؟ ابو الحسن گفت: جدم ابو جعفر باقر در پاسخ اين سؤال گفت:
گاه طومار علم در برابر ما باز مى‌‏شود پس می‌دانيم و گاه علم بسته می‌شود و نمى‌‏دانيم. [اين گونه علم] سر الهى است كه خدا با جبرئيل و جبرئيل با محمد رسول خدا، و رسول خدا با آن افرادى كه خدا خواسته است در ميان نهاده‌‏ است.

در این زمینه که علم اصلی امامت علمی است که لحظه به لحظه رو به تکامل است، و این علم بسیار بزرگتر از علم بماکان و ما یکون (محتملاً اخبار ماضین و ملاحم) و علم امام به جفر و جامعه و صحیفه و... است، روایات متعددی وجود دارد. مانند:
أحمد بن محمد عن عبد الله بن الحجال عن أحمد بن عمر الحلبي عن أبي بصير قال:... قال ع إنَّ عِندَنا عِلمَ ما كانَ وَ عِلمَ ما هُوَ كائِنٌ إِلَى أَن تَقُومَ السّاعَةُ قالَ قُلتُ جُعِلتُ فِداكَ هَذا وَ اللَّهِ هُوَ العِلمُ قالَ إِنَّهُ لَعِلمٌ وَ لَيسَ بِذاكَ قالَ قُلتُ جُعِلتُ فِداكَ فايُّ شَي‏ءٍ العِلمُ قالَ ما يَحدُثُ بِاللَّيلِ وَ النَّهارِ الأَمرُ مِن بَعدِ الأَمرِ وَ الشَّي‏ءُ بَعدَ الشَّي‏ءِ إِلَى يَومِ القِيامَةِ (الكافي، ج‏1، ص239-240، نیز اسناد دیگر: ص225؛ بصائر، ص139، 146، 152، 325 که همین مقایسه را آورده و نشان می‌دهند «ما یحدث» وصف علم است، و نه متعلق آن).

چنان‌که صدها روایت دلالت دارد که امام علم غیب ندارد، و علم او محدود است. و تنها در کتاب شریف بصائر الدرجات برخی از ابواب مربوطه از این قرار است:

بصائر، ص130/ 8 باب ما يزاد الأئمة في ليلة الجمعة من العلم المستفاد: 7 روایت
بصائر، ص395/ 10 باب في الأئمة أنهم يزادون في الليل و النهار و لو لا ذلك لنفد ما عندهم: 7 روایت
بصائر، ص109/ 21 باب في الأئمة ع أنه صار إليهم جميع العلوم التي خرجت إلى الملائكة و الأنبياء و أمر العالمين‏: 18 روايت (در این باب مثال‌هایی از اختصاص برخی علوم به خداوند نیز آمده است.)
بصائر، ص392/ 9 باب ما تزاد الأئمة و يعرض على كل من كان قبلهم من الأئمة رسول الله و من دونه من الأئمة ع‏ و فیه 11 روايت

و از آن جمله کل روایات جزء هفتم بصائر الدرجات بر این معنا دلالت دارد؛ از آن جمله:
1 باب فيه ذكر الحديث الذي علم رسول الله عليا ص، ص313
2 باب في الإمام بأنه إن شاء أن يعلم العلم علم، ص315
3 باب ما يفعل بالإمام من النكت و القذف و النقر في قلوبهم و إذنهم، ص316
4 باب فيه تفسير الأئمة لوجود علومهم الثلاثة و تأويل ذلك، ص318
5 باب في الأئمة أنهم ع محدثون مفهمون، ص319
6 باب في أن المحدث كيف صفته و كيف يصنع به و كيف يحدث الأئمة، ص321
7 باب ما يلقى شي‏ء بعد شي‏ء يوما بيوم و ساعة بساعة مما يحدث، ص324
8 باب في الأئمة ع ورثوا العلم من رسول الله ص و عن علي بن أبي طالب ع و أن الحكم يقذف في صدورهم و ينكت في آذانهم، ص326

و یا بسیاری از ابواب جزء هشتم، هم‌چون:
1 باب في الفرق بين الأنبياء و الرسل و الأئمة ع و معرفتهم و صفتهم و أمر الحديث، ص368
3 باب في الأئمة أن عندهم أسرار الله يؤدى بعضهم إلى بعض و هم أمناؤه، ص377
6 باب في الأئمة أنهم يوفقون و يسددون فيما لا يوجد في الكتاب و السنة، ص387
7 باب في المعضلات التي لا توجد في الكتاب و السنة ما يعرفه الأئمة، ص389
9 باب ما تزاد الأئمة و يعرض على كل من كان قبلهم من الأئمة رسول الله و من دونه من الأئمة ع، ص392
10 باب في الأئمة أنهم يزادون في الليل و النهار و لو لا ذلك لنفد ما عندهم، ص395
11 باب في الأئمة أنهم يعرفون بالإخبار من هو غائب عنهم، ص396
@gholow2

غلوپژوهی

06 Feb, 11:25


چگونه مدعیان علم غیب احادیث را به بازی می‌گیرند؟ (۳)


ألف بابٍ أُعطيتُم ثمّ أفضى
كل بابٍ منها إلى ألفِ باب

(الشريف الرضي)

#علم_غیب
#بازی_با_نصوص
@Gholow2

غلوپژوهی

05 Feb, 16:15


چگونه مدعیان علم غیب احادیث را به بازی می‌گیرند؟ (۲)

ماجرای شهادت رقیة بنت النبی (ص) (الکافی، ج۳، ص۲۵۱)

#علم_غیب
#بازی_با_نصوص
@Gholow2

غلوپژوهی

05 Feb, 12:00


تصدي الأئمة للغلو

🎥 السيد علي ابو الحسن

00:00 مقدمة.
06:30 كيف يتحقق الغلو؟
08:55 التفويض.
15:30 من قال في الأئمة عليهم السلام ما لم يقولوه في أنفسهم.
18:32 القول بنبوتهم عليهم السلام.

21:35 نسبة علم الغيب إلى الإمام عليه السلام.

25:45 تصغير عظمة الله عز وجل.
29:57 ترك العمل من علامات الغلاة.
32:14 ما يجب في مواجهة الغلاة.
42:07 جانب من تحريف الغلاة للنصوص.
46:42 ملخص ما سبق.
48:25 من علامات الغلاة بغض من يتثبت في الحديث.

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

05 Feb, 07:25


🔹نمی‌دانستی که کتاب چیست!🔹

به آیه شریفه زیر و احادیث منسوب به اهل بیت (ع) توجه کنید:

۱) «و كذلك أوحينا إليك روحا من أمرنا ما كنت تدري ما الكتاب و لا الإيمان و لكن جعلناه نورا نهدي به من نشاء من عبادنا و إنّك لتهدي إلى‏ صراط مستقيم» ‏(الشورى : ۵۲)

۲) «... أ ما تقرأ كتاب اللّه قلت بلى قال أ ما تقرأ و كذلك‏ أوحينا إليك روحا من أمرنا ما كنت تدري ما الكتاب و لا الإيمان‏ أ فترون أنّه كان في حال لا يدري ما الكتاب و لا الإيمان قال قلت هكذا نقرؤها قال نعم‏ قد كان في حال لا يدري ما الكتاب و لا الإيمان حتّى بعث اللّه تلك الرّوح فعلّمه بها العلم و الفهم ...» (بصائر الدرجات، ج‏۱، ص۴۵۸؛ مشابه: همان، ج۱، ص۴۵۹، ۴۶۰، الكافي، ج‏۱، ص۲۷۴).

۳) «... و قد كان مع رسول اللّه ص يخبره و يسدّده و هو مع الأئمّة يخبرهم و يسدّدهم» (بصائر الدرجات، ج‏۱، ص۴۵۵)

۴) «وجدت في كتاب محمّد بن الحسن بن بندار القمّيّ بخطّه، حدّثني الحسن بن أحمد المالكيّ، قال حدّثني عبد اللّه بن طاوس، في سنة ثمان و ثلاثين و مائتين، قال: سألت أبا الحسن الرّضا (ع) و ... قلت له: إنّ يحيى بن خالد سمّ أباك موسى بن جعفر صلوات اللّه عليهما قال نعم سمّه في ثلاثين رطبة، قلت له فما كان يعلم أنّها مسمومة قال غاب‏ عنه‏ المحدّث‏، قلت و من المحدّث، قال ملك أعظم من جبريل و ميكائيل كان مع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، و هو مع الأئمّة صلوات اللّه عليهم، و ليس كلّ ما طلب وجد، ثمّ قال: إنّك ستعمّر! فعاش مائة سنة» (رجال الكشي، ص۶۰۴).

۵) «حدّثنا أحمد بن محمّد عن إبراهيم بن أبي محمود عن بعض أصحابنا قال: قلت للرّضا ع الإمام يعلم إذا مات قال نعم يعلم بالتّعليم حتّى يتقدّم في الأمر قلت علم أبو الحسن بالرّطب و الرّيحان المسمومين اللّذين بعث إليه يحيى بن خالد قال نعم قلت فأكله و هو يعلم قال أنساه‏ لينفذ فيه الحكم» (بصائر الدرجات، ج‏۱، ص۴۸۱).

۶) «حدّثنا أحمد بن محمّد عن إبراهيم بن أبي محمود قال: قلت الإمام يعلم متى يموت قال نعم فقلت حيث ما بعث إليه يحيى بن خالد برطب و ريحان مسمومين علم به قال نعم قلت فأكله و هو يعلم فيكون معينا على نفسه فقال‏ لا يعلم قبل ذلك ليتقدّم فيما يحتاج إليه فإذا جاء الوقت ألقى اللّه على قلبه النّسيان ليقضي فيه الحكم» (بصائر الدرجات، ج‏۱، ص۴۸۳).


نکات:

۱. در آیه شریفه تصریح شده است که زمانی بود که پیامبر (ص) از کتاب آگاهی نداشت و سپس روحی به او وحی شد و آگاه شد.

۲. متن شماره ۲ حدیثی است که در آن، همان برداشت ظاهری از آیه قرآن تأیید شده و تصریح شده که زمانی بود که پیامبر (ص) به کتاب آگاهی نداشت و سپس خداوند روح را فرستاد و پیامبر (ص) آگاه شد.

۳. متن شماره ۳ روایت دیگری است که در تفسیر آیه وارد شده و در آن تصریح شده که این روح به پیامبر (ص) و امامان (ع) خبر می‌دهد. طبعاً این اِخبار، معنای حقیقی دارد و دلیلی برای انصراف از ظاهر آن نیست؛ خصوصاً که امری پنهان است و نمی‌تواند تشریفاتی و صوری باشد!

۴. متن شماره ۴ تصریح می‌کند که ممکن است این روح از امام، غایب شود و در این صورت برخی آگاهی‌ها از امام گرفته می‌شود. موردی که در این روایت مطرح شده، علم امام کاظم (ع) به مسموم بودن رطب است.

۵. متن شماره ۵ و ۶ گزارشی همسو با روایت قبل در تحلیل ماجرای شهادتِ امام کاظم (ع) است. طبق این روایت، هنگامی که زمانِ شهادتِ ایشان رسید، فراموشی بر قلب ایشان عارض شد و در نتیجه خرمای مسموم را خوردند.  

جمع بندی:

عمده در این بحث، نص شریف قرآن است که به روشنی ادعای مخالفان را درباره علم امام باطل می‌سازد و نشان می‌دهد که پیامبر (ص) با وحی این روح، علمی را به دست آورد که قبل از آن نداشت.

روایاتی که ذکر شد دلالت آیه را تأیید می‌کند و نشان می‌دهد این اِخبار، مداوم و حقیقی بوده است؛ به گونه‌ای که اگر در موردی، مصلحت بر عدم علم امام باشد، اِخبار منقطع شده و نسیان عارض می‌شود.

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

04 Feb, 20:37


🔸غیب نمی‌دانم؛ خدا مرا خبر داد!🔸

وَ مِنْهَا: أَنَّ الصَّادِقَ ع قَالَ: أَصَابَتْ رَسُولَ اللَّهِ ص فِي غَزْوَةِ الْمُصْطَلِقِ رِيحٌ شَدِيدَةٌ فَتَّتِ‏  الرِّحَالَ وَ كَادَتْ تَدْفَنُهَا  فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَا إِنَّهَا مَوْتُ مُنَافِقٍ قَالُوا فَقَدِمْنَا الْمَدِينَةَ فَوَجَدْنَا رِفَاعَةَ بْنَ زَيْدٍ مَاتَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ كَانَ عَظِيمَ النِّفَاقِ وَ كَانَ أَصْلُهُ مِنَ الْيَهُودِ فَضَلَّتْ نَاقَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي تِلْكَ الرِّيحِ فَزَعَمَ‏  يَزِيدُ بْنُ الْأُصَيْبِ وَ كَانَ فِي مَنْزِلِ عُمَارَةَ بْنِ حَزْمٍ كَيْفَ يَقُولُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لَا يَدْرِي أَيْنَ نَاقَتُهُ فَقَالُوا بِئْسَ مَا قُلْتَ وَ اللَّهِ مَا يَقُولُ هُوَ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ هُوَ صَادِقٌ فَأُخْبِرَ النَّبِيُّ بِذَلِكَ فَقَالَ لَا يَعْلَمُ‏ الْغَيْبَ‏ إِلَّا اللَّهُ وَ إِنَّ اللَّهَ أَخْبَرَنِي أَنَّ نَاقَتِي فِي هَذَا الشِّعْبِ تَعَلَّقَ زِمَامُهَا بِشَجَرَةٍ فَوَجَدُوهَا كَذَلِكَ وَ لَمْ يَبْرَحْ أَحَدٌ مِنْ ذَلِكَ الْمَوْضِعِ‏  فَأَخْرَجَ عُمَارَةُ ابْنَ الْأُصَيْبِ مِنْ مَنْزِلِهِ‏.

📚 الخرائج و الجرائح، ج‏۱، ص۱۰۲

۱. انتساب این روایت به امام صادق علیه السلام بعید است و احتمالاً اصلش از کتب سیره و مغازی و تفاسیر عامه گرفته شده است‌. در منابع متعدد عامه این ماجرا نقل شده برای نمونه: «... لعمري، لقد كذب، ما أزعم أني أعلم الغيب، ولا أعلمه، ولكن الله- تعالى- أخبرني بقوله، وبمكان ناقتي ...» (تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۴، ص۳۳۸).

۲. استفاده ما از این ماجرا برای شناخت دقیق اصطلاح علم غیب است. دقت کنید که طبق این نقل پیامبر (ص) علم غیب را از خود نفی کرده و مخصوص خداوند می‌دانند؛ در عین حال می‌فرمایند خدا مرا از جای شتر ‌ و سخن آن منافق خبر داده است. بنابراین همان طور که بارها با ادله مختلف عرض شد کسی که به وحی از برخی امور که عادتاً پنهان است مطلع شود متصف به علم الغیب و عالم الغیب بودن نمی‌شود.

#علم_غیب
@Gholow2

غلوپژوهی

05 Jan, 12:34


- حَدَّثَني مُحَمَّدُ بْنُ قولَوَيْهِ، قالَ حَدَّثَني سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قالَ حَدَّثَنا يَعْقوبُ بْنُ يَزيدَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عيسَى، عَنْ عَلي بْنِ مَهْزيارَ، عَنْ فَضالَةَ بْنِ أَيّوبَ الْأَزْدي، عَنْ أَبانِ بْنِ عُثْمانَ، قالَ سَمِعْتُ أَبا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقولُ لَعَنَ اللَّهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَبا إِنَّهُ ادَّعَى الرُّبوبيةَ في أَميرِ الْمُؤْمِنينَ (ع) وَ كانَ وَ اللَّهِ أَميرُ الْمُؤْمِنينَ (ع) عَبْداً لِلَّهِ طائِعاً، الْوَيْلُ لِمَنْ كَذَبَ عَلَيْنا وَ إِنَّ قَوْماً يَقولونَ فينا ما لا نَقولُهُ في أَنْفُسِنا، نَبْرا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ نَبْرا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ. (رجال الكشي، ص107، ح172)

- سَعدٌ قالَ حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَينِ وَ الْحَسَنُ بْنُ موسَى، قالا حَدَّثَنا صَفْوانُ بْنُ يَحْيَى، عَنِ ابْنِ مُسْكانَ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ مِنْ أَصْحابِنا، عَنْ أَبي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قالَ سَمِعْتُهُ يَقولُ لَعَنَ اللَّهُ الْمُغيرَةَ بْنَ سَعيدٍ إِنَّهُ كانَ يَكْذِبُ عَلَى أَبي فاذاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَديدِ، لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قالَ فينا ما لا نَقولُهُ في أَنْفُسِنا، وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أَزالَنا عَنِ الْعُبوديةِ لِلَّهِ الَّذي خَلَقَنا وَ إِلَيْهِ مابُنا وَ مَعادُنا وَ بيدِهِ نَواصينا. (رجال الكشي، ص223، ح400، ص302، ح542)
@Gholow2

غلوپژوهی

05 Jan, 12:34


مگویید آن‌چه ما نمی‌گوییم

افزون بر آیات و روایات گسترده در تحذیر از غیر علم در دین‌ورزی، روایاتی صریحاً بر آن تأکید دارد که خاصه در بحث فضائل، تنها به گفته‌های اهل بیت ع اکتفا کرده و فراتر از آن نرویم:

محمّد بن خالد الطيالسي قال: حَدَّثَني فُضَيْلُ بْنُ عُثْمانَ الْأَعْوَرُ قالَ: سَمِعْتُ أَبا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلامُ يَقولُ: «اتَّقوا اللَّهَ، وَ عَظِّموا اللَّهَ، وَ عَظِّموا رَسولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلِّمْ، وَ لا تَفَضِّلوا عَلَى رَسولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَحَداً، فانَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَتَعالَى قَدْ فَضَّلَهُ. وَ أَحِبّوا أَهلَ بَيْتِ نَبيكُمْ حُبّاً مُقْتَصِداً وَ لا تَغلوا، وَ لا تَفَرَّقوا، [تفرطوا؟] وَ لا تَقولوا ما لا نَقولُ، فانَّكُمْ إِنْ قُلْتُمْ وَ قُلْنا مِتُّمْ وَ مِتْنا ثُمَّ بَعَثَكُمُ اللَّهُ وَ بَعَثَنا، فَكُنّا حَيْثُ يَشاءُ اللَّهُ وَ كُنْتُم». (قرب الإسناد، ص129؛ 159؛ الأصول الستة عشر ط دار الحديث، ص344 نوادر علی بن اسباط)

فضيل بن عثمان گفت: از ابوعبدالله [صادق] (ع) شنيدم كه می‌فرمود: از خدا بپرهيزيد و او را تعظيم كنيد و پيامبر خدا ص را تعظیم کنید و هرگز كسى را برتر از پيامبر خدا مشماريد؛ چه خداوند به او برتری داده است. اهل بيت پيامبرتان را به اعتدال دوست بداريد؛ غلو نکنید و پراکنده نشوید [/کوتاهی نیز مورزید] و نگویید آنچه را که ما نمی‌گوییم؛ زيرا اگر شما بگویید و ما بگوییم، شما می‌میرید و ما می‌میریم. سپس خدا شما را زنده می‌کند و ما را زنده می‌کند، پس ما جایی که خدا می‌خواهد خواهیم بود و شما [جایی که خدا برایتان می‌خواهد] خواهید بود. [و امور به دست خدا است، و بر اساس عملمان با ما رفتار خواهد کرد.]

روایت فضیل بن عثمان به صورت زیر نیز نقل شده، و در آن تصریح شده که این گفتار چنانکه از تحریر پیش نیز برمی‌آمد، در رد بر غالیان و باورمندان به ربوبیت امام است:

أَبي رَحِمَهُ الله قالَ حَدَّثَنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَري عَن أَحمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عيسَى قالَ حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ خالِدٍ [البرقي] عَنْ عَلي بْنِ النُّعْمانِ وَ صَفْوانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ فُضَيْلِ بْنِ عُثْمانَ عَنْ أبي عَبْدِ اللَّهِ ع قالَ: دَخَلَ عَلَيْهِ قَوْمٌ مِنْ هَؤُلاءِ الَّذينَ يَتَكَلَّمونَ في الرُّبوبيةِ فَقالَ اتَّقوا اللَّهَ وَ عَظِّموا اللَّهَ وَ لا تَقولوا ما لا نَقولُ فانَّكُمْ إنْ قُلْتُمْ وَ قُلْنا مِتُّمْ وَ مِتْنا ثُمَّ بَعَثَكُمُ اللَّهُ وَ بَعَثَنا فَكُنْتُمْ حَيْثُ شاءَ اللَّهُ وَ كُنّا. (التوحيد للصدوق، ص457)

(درباره معنای یتکلمون في الربوبية)

مشابه این تعبیر را در روایات دیگر رد غلو نیز می‌توان پی گرفت:
علي بن إبراهيم عن محمد بْنِ عيسَى عَنْ يونُسَ عَنْ أَبي الرَّبيعِ الشّامي عَنْ أَبي جَعْفَرٍ ع قالَ قالَ لي وَيحَكَ يا أَبا الرَّبيعِ لا تَطلُبَنَّ الرِّئاسَةَ وَ لا تَكُن ذِئْباً وَ لا تاكُل بِنا النّاسَ فَيُفقِرَكَ اللَّهُ وَ لا تَقُلْ فينا ما لا نَقولُ في أَنْفُسِنا فانَّكَ مَوْقوفٌ وَ مَسْئولٌ لا مَحالة فانْ كُنتَ صادِقاً صَدَّقناكَ وَ إنْ كُنتَ كاذباً كَذَّبناكَ. (الكافي، ج‏2، ص298)
این روایت نیز ظاهراً به نهی از غلو نظر دارد، زیرا علاوه بر شاخصۀ «لا تَقُلْ فينا ما لا نَقولُ في أَنْفُسِنا» که در ظاهر در نهی از غلو است و در روایات متعدد دیگر نیز در این موضوع به کار رفته است، دو عبارت نهی از ریاست‌طلبی و خوردن [مال؟] مردم به نام اهل بیت (ع) نیز در روایاتی در ذم غالیان به کار رفته است (رجال الكشي، ص293، 529).

حُمَيدُ بْنُ زيادٍ عَنِ الحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَماعَةَ عَنْ بَعضِ أصحابِهِ عَنْ أَبانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ خالِدٍ عَن أبي جَعْفَرٍ ع قالَ: يا مَعْشَرَ الشّيعَةِ شيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ كونوا النُّمْرُقَةَ الْوُسْطَى يَرْجِعُ إِلَيْكُمُ الْغالي وَ يَلْحَقُ بِكُمُ التّالي فَقالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصارِ يُقالُ لَهُ سَعْدٌ جُعِلْتُ فِداكَ ما الْغالي قالَ قَوْمٌ يَقولونَ فينا ما لا نَقولُهُ في أَنْفُسِنا فَلَيْسَ أولَئِكَ مِنّا وَ لَسْنا مِنْهُمْ قالَ فَما التّالي قالَ الْمُرْتادُ يُريدُ الْخَيْرَ يُبَلِّغُهُ الْخَيْرَ يُؤْجَرُ عَلَيْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنا فَقالَ وَ اللَّهِ ما مَعَنا مِنَ اللَّهِ بَراءَةٌ وَ لا بَيْنَنا وَ بَيْنَ اللَّهِ قَرابَةٌ وَ لا لَنا عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ وَ لا نَتَقَرَّبُ إلَى اللَّهِ إلّا بِالطّاعَةِ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مُطيعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ‏ وَلايَتُنا وَ مَنْ كانَ مِنْكُمْ عاصياً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلايَتُنا وَيْحَكُمْ لا تَغتَرّوا وَيْحَكُمْ لا تَغْتَرّوا. (الكافي، ج‏2، ص75-76. نیز: مشكاة الأنوار، ص66-67 از عمر بن بن یزید (به جای عمرو بن خالد، با تعابیر مشابه)
@Gholow2

غلوپژوهی

03 Jan, 01:19


معنی حدیث «الناس صنائع لنا»:

https://t.me/gholow2/1989

https://t.me/gholow2/2490

https://t.me/gholow2/2416

غلوپژوهی

02 Jan, 16:10


«بررسی قرابت فکری صوفیه و شیخیه»

✍️ سید علیرضا موسوی
کلام و ادیان ش5، 1400ش.

این نوشتار برخی از وجوه اشتراکی مکتب شیخیه و صوفیه را در سلوک عملی و گزاره‌های اعتقادی به بحث می‌گذارد. اولین بحث در رابطه با ملاقات شیخ احمد احسائی با برخی از اقطاب صوفیه و میزان اثرپذیری از آن‌ها می‌باشد. مهم‌ترین موضوع قابل طرح در این مبحث، اشتراک مکتب شیخ احمد احسائی با صوفیان در اصول معرفت شناختی است که هر دو آن‌ها، وصول به حقیقت و شناخت جهان را بر پایه نوعی شهود و علم حضوری می‌دانند. تشابه مکتب شیخیه با مکتب تصوف در مباحث تفسیری و منطق فهم متون از دیگر مواردی است که در فصلی مجزا بررسی شده است. در منظومه اعتقادی شیخیه و صوفیه از انسان‌شناسی تا خداشناسی به اشتراک قابل توجهی برمی‌خوریم که تعدادی از این گزاره‌ها مورد بررسی قرار گرفته است.

مقالۀ مرتبط
@Gholow2

غلوپژوهی

02 Jan, 16:07


السيد محمد قاسم بدر الدين

«دراسة مقارنة لعوامل الغلوّ بين مصادر الحديث وعلم النفس»

(بررسی تطبیقی عوامل افراط‌گرایی
بین منابع حدیثی و روانشناسی)

رسالة الماجستير، ٢٠٢٤

https://t.me/meedaad/686

@Gholow2

غلوپژوهی

02 Jan, 09:02


استناد آیت الله شبیری زنجانی به قاعده «لو کان لبان» در نقد حدیث سؤالات زندیق از امیرالمؤمنین علیه السلام:
https://t.me/madras_emb/3064

مقاله مرتبط:

«نقد روایت سؤالات زندیق از امیرالمؤمنین(ع) در الاحتجاج طبرسی، در موضوع تحریف قرآن»
https://t.me/Al_Rijal/455

@Gholow2

غلوپژوهی

02 Jan, 07:44


اثرپذیری گسترده شیخ جواد کربلایی از شیخ احمد احسائی در الأنوار الساطعة

شرح زيارات جامعه کبيره شيخ احمد احسائی و تأثير آن بر ديگر شروح:
https://malekian.kateban.com/post/4492

@Gholow2

غلوپژوهی

31 Dec, 07:31


نقد دیدگاه شیخ حسین مفیدی یزدی دربارۀ تعدّد نزول قرائات قرآنی

(بخشی از فصل نخست پایان‌نامۀ «گردآوری و اعتبارسنجی قرائات منسوب به امیرالمؤمنین (ع)؛ بر اساس تراث اسلامی پنج قرن نخست هجری» نوشتۀ امیرحسن خوروش، دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران، 1403ش)

@Al_Meerath

غلوپژوهی

29 Dec, 19:33


ی) «جَعَلْتَ قُلُوبَ أَوْلِيَائِكَ مَسْكَناً لِمَشِيَّتِكَ‏ وَ مَكْمَناً لِإرادَتِكَ» (مهج الدعوات، ص48)

این عبارت نیز ضمن دعاهای طولانی قنوت از یک مجموعه به روایت ابن عیاش جوهری که متهم به حدیث‌سازی است با سند و داستانی غریب نقل شده است. تأخر و غموض الفاظ این ادعیه دلیل کافی بر ساختگی بودن آن‌ها است که ان شاء الله در آینده بحث تفصیلی آن ارائه خواهد شد.

ک) «يُحِلُّونَ مَا يَشَاءُونَ وَ يُحَرِّمُونَ مَا يَشَاءُونَ وَ لَنْ يَشَاءُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى» (الکافی، ج1، ص441)

به طریق حسین بن احمد اشعری از معلی بن محمد از عبد الله بن ادریس از محمد بن سنان روایت شده که در سندش افراد متهم به غلو و مجهول دیده می‌شود. گذشته از اختلالات متنی که در غالب روایاتی که به این طریق نقل شده، دیده می‌شود.

ل) «و مَوْضِعَ مَشِيَّةِ اللَّهِ» (المزار الكبير لابن المشهدي، ص304)

این زیارتنامه مأثور نیست و به معصوم نسبت داده نشده و در آن عبارات مشکوک و مشعر به تفویض زیاد است.

م) «... مُجَاهَدَتُكَ فِي اللَّهِ ذَاتُ‏ مَشِيَّةِ اللَّهِ ... وَ الْقَضَاءُ الْمُثْبَتُ مَا اسْتَأْثَرَتْ بِهِ مَشِيَّتُكُمْ، وَ الْمَمْحُوُّ مَا لَا اسْتَأْثَرَتْ بِهِ سُنَّتُكُمْ ...» (المزار الکبیر لابن المشهدی، ص570-571)

بخشی از زیارت‌نامه‌ای است که از تحریف زیارت آل یاسین (الإحتجاج، ج‏2، ص492-495) پدید آمده است. عبارت مورد نظر نیز در زمره افزوده‌هایی است که در اصل زیارت آل یاسین نیامده است.

ن) «نحن مشیة الله» قبلاً توضیح داده شد که این حدیث اصل و مأخذی ندارد و در کتب متأخرین پیدا شده است.
t.me/gholow2/2617

س) «إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ‏ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ» (الکافی، ج4، ص577؛ کامل الزیارات، ص200)

روایت از قاسم بن یحیی از حسن بن راشد از حسین بن ثویر نقل شده است که تضعیف شده‌اند. در روایات قاسم بن یحیی از حسن بن راشد عموماً اختلال و مشکل سرقت حدیث دیده می‌شود. مثلا حدیث اربعمائه که به طریق قاسم بن یحیی از حسن بن راشد نقل شده در واقع کتابی حاوی مجموعه‌ای از روایات راویان مختلف در کنار هم بوده، و اسناد آن‌ها در یک طبقه حذف شده است (انصاری، جستارهای تاریخی دربارۀ تشیع، ص81-92). حضور همزمان حسین بن ثویر، یونس بن ظبیان، مفضل و ابو سلمة سراج در داستان نیز گویای ارتباط آن با خط مفضلیه است.

ع) «جَعَلَهُمُ تَرَاجِمَ مَشِيَّتِهِ وَ أَلْسُنَ‏ إِرَادَتِهِ‏» (مصباح المتهجد، ج‏2، ص753)

بخشی از خطبه منسوب به امام علی ع است که با سندی ناشناس نقل شده و در آن الفاظ و عبارات متأخر و غامض فراوان است. ساختگی بودن این حدیث نیز ان شاء الله مورد بحث قرار خواهد گرفت.

🔻چنان‌که دیده می‌شود همه روایات بالا از نظر سندی دچار اختلال است و اجمالاً ارتباط آن‌ها با خط تفویض روشن است. متن بیشتر آن‌ها نیز دچار اشکالات محتوایی و زبانی است که بحث کامل‌‎تر آن را در آینده ارائه خواهیم داد. همچنین تنها برخی از موارد بالا صریحاً به آیه مورد بحث ربط دارند و ارتباط موارد دیگر روشن نیست. برخی از آن‌ها را می‌توان به معانی متفاوت با برداشت مفوضه حمل کرد.

@Gholow2

غلوپژوهی

29 Dec, 19:31


4. بررسی روایات تفسیری آیه

هر چند بحث لفظی که گذشت برای تبیین معنای آیه مشیت کافی بود، اما اهل تفویض برای برداشت خود از آیۀ مشیت به چند روایت استناد کرده‌اند که برای تتمیم بحث به اختصار از نظر می‌گذرانیم. در این‌جا بنا نداریم به نقد و بررسی تفصیلی این احادیث بپردازیم؛ چرا که هر یک نیازمند توضیحات فراوان است؛ بلکه تنها فهرستی از آن‌ها تهیه کرده و به برخی مشکلاتش اشاره می‌کنیم. اگر قبلاً بحث تفصیلی انجام شده به آن ارجاع می‌دهیم و اگر نه ان شاء الله در آینده ارائه خواهیم کرد. برخی از این احادیث صریحا مرتبط با آیه است و برخی دیگر اگر چه به آیه اشاره مستقیم ندارند در فضای همان روایاتی هستند که در تفسیر آیه وارد شده‌اند و از این رهگذر ارتباط می‌یابند:

الف) «وَ إنَّ فِعْلَ‏ أُمَنائِهِ‏ فِعْلُهُ كَما قَالَ‏ وَ ما تَشاؤُنَ إلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ‏» (الإحتجاج، ج‏1، ص247)

این عبارت در حدیث سؤالات زندیق است ناظر به ملائکه مرگ به کار رفته است و ربطی به شمول اراده تکوینی ائمه ع در عالم ندارد. وانگهی در مقاله «ﻧﻘﺪ رواﻳﺖ ﺳﺆاﻻت زﻧﺪﻳﻖ از اﻣﻴﺮاﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ (ع) در اﻹﺣﺘﺠﺎج  ﻃﺒﺮﺳﻲ، در ﻣﻮﺿﻮع ﺗﺤﺮﻳﻒ ﻗﺮآن» به تفصیل دلائل جعلی‌بودن و روند پیدایش این حدیث را توضیح داده‌ایم.

ب) «فَوَّضَ إِلَيْنَا أَمْرَ عِبَادِهِ فَنَحْنُ نَفْعَلُ بِإِذْنِهِ مَا نَشَاءُ وَ نَحْنُ لَا نَشَاءُ إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ وَ إذَا أَرَدْنَا أَرَادَ اللَّه‏» (الهداية الكبرى، ص230)

این همان حدیث خیط است که قبلاً در مقاله «رمزواره‌های نصیری در الهدایة» و غیر آن، دلائل جعلی بودن آن را شرح داده‌ایم.

ج) «و نحن إذا شئنا شاء اللّه، و إذا كرهنا كره اللّه» (المناقب العتيق، ص75).

این همان حدیث نورانیت است که در مقاله «اعتبارسنجی حدیث معرفت به نورانیت» جعلی بودن آن ثابت شده است. (توضیح صوتی)

د) «و يجعل قلبه مكان مشيئته‏» (مشارق، ص177)

این حدیث همان حدیث طارق بن شهاب است که ارتباط مستقیم با آیه ندارد و قبلاً به تفصیل ثابت شد که از روی حدیث عبد العزیز بن مسلم جعل شده است:
 t.me/gholow2/2612

ه) «لا نَحْتَجِبُ عَنِ اللَّهِ إذَا شِئْنَا وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى‏ وَ ما تَشاؤُنَ إلّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ‏ وَ هُوَ قَوْلُهُ ص إنَّ اللَّهَ جَعَلَ‏ قَلْبَ‏ وَلِيِّهِ‏ وَكْراً لِإرادَتِهِ فَإذا شاءَ اللهُ شِئْنَا» (تفسير فرات الكوفي، ص529؛ بحار الأنوار، ج‏26، ص256)

به علت حذف سند در تفسیر فرات تنها نام جعفر بن محمد بن مالک فزاری و مفضل در سند این حدیث باقی مانده که هر دو متهم به غلوند. مفوضه احادیث زیادی به مفضل نسبت داده‌اند. (برای ضعف فزاری و بررسی روایات مدح و ذم مفضل: اکبری، نقش بازشناسی عقاید و احادیث نُصَیریان در اعتبارسنجی و فهم میراث روایی امامیه، بخش3-5، 4-3)

و) «إِنَّ الْإِمامَ وَكْرٌ لِإِرَادَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ لَا يَشاءُ إلّا مَنْ يَشاءُ اللَّهُ‏» (المحتضر، ص227؛ بحار الأنوار، ج‏25، ص385)

در المحتضر از منهج التحقیق مرفوعاً از ابن ابی عمیر از مفضل روایت شده است و ظاهراً تحریری از حدیث پیش است. حضور مفضل در سند مؤید ارتباط با مفوضه است چنان‌که کتاب منهج التحقیق به احادیث این طیف توجه دارد.

ز) «قلوبنا أوعية اللّه فاذا شاء اللّه شئنا و هو قوله‏ وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» (اثبات الوصية، ص261؛ الهداية الكبرى، ص359؛ دلائل الإمامة، ص505؛ الغيبة للطوسي، ص246)

مدار این حدیث نیز مانند حدیث قبل بر جعفر بن محمد بن مالک فزاری است و بقیه رجال سند مانند اکثر رجالِ اسنادِ فزاری ناشناس‌اند. در متن نیز نشانه‌هایی از اختلال دیده می‌شود که ان شاء الله در آینده بحث آن خواهد آمد.

ح) «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ قُلُوبَ الْأَئِمَّةِ مَوْرِداً لِإِرَادَتِهِ‏ فَإِذَا شَاءَ اللَّهُ شَيْئاً شَاءُوهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ‏ وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ‏» (بصائر الدرجات، ج‏1، ص517؛ تفسير القمي، ج‏2، ص409)

این حدیث را سیاری که متهم به غلو است از راویان نامعلوم نقل کرده است.

ط) «فَجَعَلْتَ قُلوبَهُمْ مَكامِنَ لِإرَادَتِكَ» (مصباح المتهجد، ج‏2، ص764)

این عبارت ضمن دعایی از حسن بن علی عدوی (م319ق) از محمد بن صدقة عنبری از امام کاظم ع روایت شده است. روشن است که عدوی با توجه به طبقه‌اش نمی‌تواند با یک واسطه از امام کاظم ع نقل کند. گذشته از تردید در انتساب روایت به عدوی، او نزد رجالیان متهم به جعل حدیث و عنبری متهم به غلو است. ضمناً الفاظ متأخر این دعا بر ساختگی‌بودن آن شهادت می‌دهد که ان شاء الله در آینده تفصیل آن می‌آید.

@Gholow2

غلوپژوهی

29 Dec, 19:28


2. عدم دلالت لفظ آیه بر هیچ شکلی از تفویض

از این گذشته خود عبارت «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» نیز دلالتی بر مطلوب اهل تفویض ندارد، زیرا اولاً چنان که گذشت موضوع مشیت طبق سیاق، امر خاصی است که همان هدایت شدن و پندگرفتن از قرآن است و بر خلافِ برداشتِ مفوضه اطلاق ندارد و ثانیاً به فرض که بر خلاف سیاق، مخاطب انحصاری آن ائمه ع بودند، این عبارت نشان نمی‌داد که خواست خدا محصور و مشروط به خواست ائمه ع است، بلکه برعکس نشان می‌داد که ائمه ع هر چه بخواهند به خواست خدا است و این به هیچ وجه شمول خواست امامان در همه امور تکوینی و تشریعی را نشان نمی‌دهد!

3. نمونه آیات و روایات معارض با گمانۀ همسانی مشیت خداوند و ائمه (ع) 

دیگر اینکه مجموعه آیات و روایاتی وجود دارد که صریحاً از تغایر مشیت الهی با خواست اهل بیت (ع) سخن می‌گویند. از آن جمله:
- إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين‏ (القصص: 56)
- لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُون‏ (آل‏ عمران: 128)
- لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ (البقرة: 272)
- وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ‏. وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ (یونس: 99-100)
- قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي‏ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون‏ (الأعراف: 188)
- اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّه‏ (التوبة: 80)
- سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ (المنافقون: 6)

در این زمینه روایات مرتبط با این مضامین نیز قابل توجه است. هم‌چنین عتاب‌های قرآنی نسبت به انبیای الهی و رسول الله ص و یا نگرانی ایشان بابت برخی امور تکوینی یا احکام (نمونه: هود: 12، 74؛ الکافي، ج1، ص289) همگی بر این دوگانگی دلالت دارند.

@Gholow2

غلوپژوهی

29 Dec, 19:27


بررسی مستندات غلات و صوفیه (24)

بررسی ارتباط آیه «و ما تشاءون إلا أن یشاء الله» با تفویض


از جمله دلایلی که مفوضه به آن استناد می‌کنند این دو آیه شریفه است: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» (التّكوير: 29؛ الإنسان: 30) آنان معتقدند این دو آیه خطاب به امامان و مخصوص ایشان است و بدین معنا است که هر چه خداوند بخواهد، از مجرای خواستِ ائمه ع محقق می‌شود. این برداشت با ظاهر و سیاق دو آیه شریفه سازگار نیست:

1.  بررسی سیاق آیه

الف) وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَس‏. وَ الصُّبْحِ ... وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ. وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبينِ. وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنينٍ. وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجيمٍ. فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ. إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ. لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقيمَ. وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ. (التکویر: 17-29)

بنابر ظاهر سیاق، خطاب این آیه، عام و بلکه بیشتر متوجه کسانی است که ایمان نمی‌آورند.

ب) وَ مِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَيْلاً طَويلا. إِنَّ هؤُلاءِ يُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ وَراءَهُمْ يَوْماً ثَقيلاً. نَحْنُ خَلَقْناهُمْ وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْديلاً. إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبيلاً. وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً. يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ في‏ رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَليماً. (الإنسان: 26-31)

در هر دو آیه بر ذکر بودن قرآن تأکید شده (إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ / إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ). قرآن برای کسی تذکره و پند است که خود بخواهد هدایت شود (لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقيمَ / فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبيلاً). اما این خواست محقق نمی‌شود مگر به اذن خداوند (وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ) که پروردگار جهان است (رَبُّ الْعالَمينَ) و بدون علم و حکمت چیزی را نمی‌خواهد (إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً) و هر که را بخواهد در رحمت خود داخل می‌کند (يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ في‏ رَحْمَتِهِ).

در واقع سیاق این دو آیه مانند آیات زیر است:

ج) يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ. قُمْ فَأَنْذِرْ. ... وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ. وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ. إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ. نَذيراً لِلْبَشَرِ. لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ. ... فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضينَ. ... كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ. فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ. وَ ما يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ. (المدثر: 1-56)

بین سیاق این آیه با دو آیه پیشین چند شباهت دیده می‌شود که مهم‌ترینش این است که این آیه نیز بر «تذکره» بودن قرآن تأکید دارد (إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ) و این که هر کس بخواهد از آن پند می‌گیرد (فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ) اما این محقق نمی‌شود مگر به خواست خداوند (وَ ما يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ). این ترتیب دقیقاً مانند ترتیب دو آیه پیش است، اما به جای «تشاءون»، «یذکرون» به کار رفته است که از ریشه «ذکر» است و نشان می‌دهد دو آیه پیش ربطی به برداشت مفوضه درباره دخالتِ مشیت اهل بیت ع در امور تکوینی ندارد. 

د) وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما يُشْعِرُكُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا يُؤْمِنُونَ. وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ كَما لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ في‏ طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ. وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‏ وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ. (الأنعام: 109-111)

در این آیه نیز مانند سه آیه قبل، ایمان آوردن منوط به خواست خداوند شده است (ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ). استثناء مشیت خداوند را در مواضع دیگری از قرآن نیز می‌بینیم (الکهف: 24؛ یوسف: 76؛ الأعراف: 89؛ الأنعام: 80) منوط شدن هدایت به مشیت خداوند در آیات دیگری نیز به چشم می‌خورد. (نگر: اعتقادات الإمامية للصدوق، ص30-32)

@Gholow2

غلوپژوهی

26 Dec, 17:08


عقائد الشيخية

السيد علاء الدين السيد أمير محمد الكاظمي القزويني

@Gholow2

غلوپژوهی

25 Dec, 16:06


اعتراضات نصیریان سوریه در پی آتش افروختن سلفی‌ها‌ در مزار منسوب به حسین بن حمدان خصیبی

در فیلم‌ها شعارهایی مثل «بالروح بالدم نفديك يا خصيبي» شنیده می‌شود. خصیبی مهم‌ترین رهبر فکری فرقه نصیریه است. البته با توجه به سیستم تعلیم دیانت در نصیریه، عوام آن‌ها به ویژه زنان و کودکان آشنایی درستی با شخصیت خصیبی و افکارش ندارند.

در کانال غلوپژوهی درباره عقاید غالیانه و جعلیات خصیبی، تحقیقات زیادی نشر یافته است.

برای نمونه مقالات زیر را ببینید:

- مقالۀ سندسازی‌ها و انتحالات خصیبی در الهدایة الکبری

- مقالۀ رمزواره‌های نصیری در کتاب الهدایة الکبرى

- مقالۀ آموزه‌های نصیری در رساله رجعت منسوب به مفضل

- مقالۀ اصالت‌سنجی نامه خلیفه دوم به معاویة بن ابی سفیان درباره حوادث صدر اسلام

- ارادت خصیبی به ابن ملجم و نمود آن در الهدایة

- خصیبی و انکار مصائب حضرت زهرا س

- جعل در بابیت ابن نصیر توسط خصیبی

- برای نقد تواریخ و اسناد خصیبی و معرفی و اصالت‌سنجی کتب او نیز نگر: چند فصل از کتاب نصیریه: تاریخ، منابع و عقاید.
@Gholow2

غلوپژوهی

25 Dec, 04:46


سندسازی‌های کتاب طب الأئمة منسوب به فرزندان بسطام
عمیدرضا اکبری
مطالعات فهم حدیث، ش18، 1402.

طب‌الأئمة به عبد‌الله و حسین، فرزندان بسطام منسوب است. عموم راویان صدر اسانید، همچون خود آن دو ناشناخته‌اند. فرزندان بسطام در اسانید کتاب، بیشتر واسطۀ روایت از طریقی خاص‌اند. جای پرسش است که حدود و ریشه این ضعف‌ها چیست؟ با مقایسۀ اسانید و مشابه‌یابی آن‌ها در دیگر منابع، معلوم شد نام‌های ابتدای بیشترِ اسانید، ساختگی و کاملاً بی‌ضابطه است و تنها نام تعداد انگشت‌شماری از مشایخ صدر اسناد واقعی است. البته، شواهدی از تعویض در ادامه هر دو دسته از اسناد وجود دارد. سندسازیِ تعویضیِ ضابطه‌مند در کتاب، شاخصه‌هایی متفاوت با سندسازی بی‌ضابطه در ابتدای اسناد دارد و این دو نوع سندسازی عمومی در دو مرحله صورت گرفته است. در صدر اسناد، مشایخ شناخته شده بیشتر از غالیان‌اند و در طبقات متقدم‌تر اسناد کتاب هم سرانِ خطابیه و هم شاخصه‌های اختصاصی اسانید غالیان خطابی حضور پررنگی دارند. رجال، الگوهای سندسازی، توصیفات اسناد و تحریفات آن در طب‌الأئمة تناسب بالایی با الهدایة خصیبی دارد.
@gholow2

غلوپژوهی

24 Dec, 18:50


https://t.me/hadith_maaref/505

غلوپژوهی

17 Dec, 09:21


رساله مُرغم الغلاة

تألیف: میرزا شریف شیروانی
تحقیق: سمانه زارعی، محمدمهدی دلیر

بنا بر روایات فراوان اندیشه‌های غالیانه از نکوهیده‌ترین تفکرات در ساحت معرفت دینی، و باورمندان به آن از رانده‌ترین افراد در پیشگاه امامان حق علیهم السلام بوده‌اند.
ملاشریف شیروانی، از عالمان امامی است که با تکیه به آیات و روایات امامان هدایت علیهم السلام و سنت‌های اصیل در باورهای امامیه به مبارزه با غلو پرداخته، و نمایندگان فکری آن در دوران متأخر و خاصه انگاره تفویض را نقد کرده است. می‌توان شیروانی را از پیشگامان غلوپژوهی در دو سدۀ اخیر برشمرد.

لینک خرید
@Gholow2

غلوپژوهی

14 Dec, 17:20


فهرست کتاب تازه‌نشر
📕بین الغلو و التقصیر أوسع مما بین السماء و الأرض،
✍️حسن فوزی فواز،
قم: دار زین العابدین، 1446ق.

این تألیف ارزشمند، جنبه‌های مهمی از مقوله‌های مرتبط با غلو را کاویده‌، و به تناسب به اموری مانند درجات ایمان، نقد قاعدۀ تسامح و تفویض نیز پرداخته است.
@Gholow2

غلوپژوهی

13 Dec, 10:17


میرلوحی سبزواری و جعل دو کتابِ انیس المؤمنین و کفایة البرایا
 
https://t.me/Alasar_1/400

غلوپژوهی

08 Dec, 19:04


فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ. فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَىٰٓ. إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشَىٰٓ (النازعات: ۲۴-۲۶)

در فیلم بالا یکی از مزدوران بشار اسد شخصی را می‌زند تا به خدایی بشار اعتراف کند!

"من الذي خلقك؟ بشار أسد!
من ربك؟ بشار أسد!
من الذي تعبد؟ بشار أسد!
لمن تصلي؟ لبشار أسد!
مذهبكم من؟ بشار!
قائدكم من؟ بشار!
ربك من؟ بشار!
الله من؟ بشار!
محمد [ص] من؟ بشار!
"

«چه کسی تو را آفرید؟ بشار اسد!
پروردگارت کیست؟ بشار اسد!
چه کسی را می‌پرستی؟ بشار اسد!
برای چه کسی نماز می‌خوانی؟ بشار اسد!
دین شما کیست؟ بشار!
رهبر شما کیست؟ بشار!
پروردگارت کیست؟ بشار!
الله کیست؟ بشار!
محمد[ص] کیست؟ بشار!»

از این قبیل صحنه‌ها در نظام فرعونی اسد زیاد بود که قبلاً نمونه‌هایی از آن گذشت:
t.me/gholow2/2125
برای سرنگونی نظام سوریه، شرق و غرب نرویم؛ علت اصلی، همین طغیان و رفتار فرعونی بود که آسمان و زمین را به خشم آورد.
صدالبته امید سوری‌ها به عدالت معاویه! هم سرابی بیش نیست و از نواصب و سلفیان انتظار خیر نمی‌رود خصوصاً برای شیعیان که باید دعا کرد خدا آنان را از گزند دشمن نگه‌ دارد.

@Gholow2

غلوپژوهی

04 Dec, 16:57


من آذاك فقد آذى رسول الله...

غلوپژوهی

03 Dec, 10:18


سخنان آقای شبیری درباره میرجهانی در کتاب جرعه ای از دریا

ا
دعای سفر به جابلقا و جابلسا و ادعایی دربارۀ حدیث «لولاک»

در میان غرایب بسیاری که میرجهانی درباره امام زمان (ع) ادعا کرده است، یکی هم افسانه نورستان است. افسانه نورستان -که با درویشی و صوفی‌گری پیوند وثیقی دارد- پیشتر در رمان تخیّلی چشمه آب حیات به تفصیل مطرح شده است.
t.me/zecra/494

منظور تحریر «لولاك لما خلقت الأفلاك، ولولا علي لما خلقتك، ولولا فاطمة لما خلقتكما» است. (توضیحات بیشتر)
@gholow2

غلوپژوهی

01 Dec, 05:50


شمه‌ای از الوهیت آقای حداد
[ غلو در مکتب علامه طهرانی (25) ]

علامه طهرانی در نامه سلوکی خود به رفیق سلوکی خود (آقای بیاتی) درباره الوهیت استاد خود (تعبیر خود از ضیق لسان است) این‌گونه می‌فرمایند:

«السلام علیکم... پس از اهداء تحیات وافره و ادعیه خالصه به صحت و موفقیت در شب سه‌شنبه وارد کربلای معلی و مشرف به حضور حضرت عزیز انسان العین و عین الانسان حضرت آقای حاج سید هاشم حداد روحی فداه شدم... جای دستبوسی و پابوسی اصالتا یا نیابتا نبود، لأنه کل شئ و مع کل شئ و قائم بکل شئ وسع کرسیه السموات و الارض، زیتونة لا شرقية و لا غربية فلله المثل الاعلى... فرمودند... ایشان (بیاتی) در ردیف رفقای درجه اولی هستند که ما با هم شب و روز هستیم، او همیشه با من است...» (اسرار ملکوت، ج۲، ص۱۲۲-۱۲۳)

می‌دانید چرا پایش را نبوسید؟ چون او کل شئ است و هرجا رو ببوسی پای او را بوسیده‌ای 😭
آری آن عارف سفر کرده که خودش، خودش را غسل و کفن فرمود نیز معتقد بود «لا تاخذه سنة و لا نوم» خدا خودش را رحمت کناد.😐

بازم اگه نفهمیدی رد نکن! 😐

منبع:
https://t.me/eategadat/2972
@gholow2

غلوپژوهی

25 Nov, 12:19


🔺درباره معنای «ما ينقلب جناح طائر في الهواء إلا وعندنا فيه علم» قبلا توضیحاتی گذشت و بیان شد که این عبارت در واقع برگرفته از سخن یکی از صحابه به روایت عامه است. در مقاله زیر درباره منبع این حدیث به تفصیل بحث شده و اقتباس آن از منابع عامه نشان داده شده است:
https://t.me/Alasar_1/397

@Gholow2

غلوپژوهی

22 Nov, 19:37


https://www.sistani.org/persian/statement/26921/

غلوپژوهی

20 Nov, 11:14


آزمونک‌هایی برای آشنایی با قرآن، حدیث، تاریخ و عقاید شیعه

https://t.me/Elmamoozi

غلوپژوهی

18 Nov, 05:59


نقل تحریر دوم نامه عمر به معاویه در کتاب ابن مشهدی

در برخی منابع حدیثی مانند بحار الأنوار نامه‌ای از خلیفه دوم به معاویة نقل شده که در آن اقداماتِ منافقین برای غصبِ خلافت را شرح داده و معاویه را به سرکوب اهل بیت (ع) و‌ شیعیان تشویق کرده است.

در مقاله «اصالت‌سنجى نامه خلیفه دوم به معاوية بن ابى‌سفیان» منابع این نامه بررسی و دو تحریر اصلی آن معرفی شد. اشکالات تحریر نخست و ارتباط آن با حسین بن حمدان خصیبی مورد بحث قرار گرفت.
تحریر دوم در برخی نسخ خطی با این سند نقل شده است: «و بالاسناد عن الودعی التمیمی عن قاسم البشری خلیفة بنی خزام عن القعقاع بن زهیر قال لما قتل الحسین بن علی...» که نکاتی درباره آن گفته شد.

علاوه بر نسخ ذکرشده، به نقل دیگری از تحریر دوم در کتابِ «إقرار الصحابة بفضل إمام الهدی والقرابة أو ما اتفق فیه من الأخبار في فضل الأئمة الأطهار» تألیف محمد بن جعفر بن علی المشهدی الحائری (قرن ۶ ق) برخوردیم. جالب است که متن آن کامل‌تر است و بخش پایانی آن به تحریر خصیبی شبیه است و شعر پایانی تحریر خصیبی را دربردارد. سند ابن مشهدی چنین است:

«وأخبرني الشيخ العفيف أبو البقاء هبة الله بن نما رحمه الله عن الشيخين الفقيهين أبي محمد إلیاس وأبی عبد الله بن الحسین بن طحال، عن الشیخ أبي علي عن الشيخ أبي جعفر الطوسي عن برحبران عن الودعي التميمي قال: ثنا قسام اليسري حليف بني حزام عن القعقاع بن زهير قال: لما قتل الحسين بن علي (ع)...» (ابن المشهدی، إقرار الصحابة، ص۳۰۰)

مفهوم کلمه «برحبران» روشن نیست و ممکن است تصحیف باشد. روشن است که اگر برحبران نام شخص است شیخ طوسی (د ۴۶۰ق) نمی‌تواند با یک واسطه از الودعي التميمي -که با توجه به آن چه در مقاله گذشت به عنوان شیخِ عباد بن یعقوب (د ۲۵۰ ق) معرفی شده-  روایت کند. و اگر نام شخص نیست و تصحیف عبارتی برای بیان رفع و ارسال است، وجه مقبولی برای رفع و ارسال از شیخ طوسی تا ودعی به نظر نمی‌رسد.

بنابراین به احتمال زیاد سند از ابن نما تا شیخ طوسی الحاقی است یعنی روایت ودعی تمیمی در جایی یافت شده و سند آن از طریق اجازات یا تسرّی یا ... تکمیل شده است‌. شاهد آن که این اختلال در سند مشابه دیگری هم تکرار شده است:

«أخبرنا الشیخ العفیف أبو البقاء هبة الله بن نما رحمة الله علیه قال حدثنی الشیخ الفقیه العالم الحسین بن أحمد بن طحال عن الشیخ أبی علی قال حدثنی الشیخ ابو جعفر الطوسی عن الشیخ المفید عن ابن قولویه عن محمد بن یعقوب عن مصبح بن هلقام العجلی عن أبی عوانة عن الأعمش عن عبد الله بن عمر قال: لما ثقل أبی أرسلنی إلی علی بن أبی طالب...» (ابن مشهدی، اقرار الصحابة، ص۲۹۲)

در این سند محمد بن یعقوب کلینی (د ۳۲۹ق) نمی‌تواند بی‌واسطه از مصبح بن هلقام روایت کند (نک: الکافی، ج۲، ص۳۶۲؛ نجاشی، ص۴۲۱). در این جا هم به نظر می‌رسد سند روایتی وجاده‌ای با طریق متصل ابن نما تا شیخ کلینی کامل شده است.

این در حالی است که در کتاب کلّا ۴ بار از ابن نما از ابن طحال روایت شده (دو مورد دیگر: ابن مشهدی، اقرار الصحابة، ص۱۸۰، ۱۸۹) و اختلال دو مورد درصد چشمگیری را شامل می‌شود. بنابراین به نظر می‌رسد این اسناد اصیل و قابل اتکا نیست.

در هر صورت نقل ابن مشهدی نشان می‌دهد تحریر دوم نامه عمر دست کم در قرن ششم وجود داشته و منحصر به نسخ متأخرتر نیست‌.

@Gholow2

غلوپژوهی

18 Nov, 05:58


بعد از انتشار مقاله بالا دوستان
این نقل موجود در «نزهة الکرام و بستان العوام» محمد بن حسین رازی را معرفی کردند که در سند آن به نام «حسین بن حمدان الجنبلانی» (= خصیبی) تصریح شده است.

این سند نیز مؤید بسیار خوبی است بر درستی نظریه‌ای که در مقاله بالا بر اساس ادبیات متن مطرح شده است.
@Gholow2

غلوپژوهی

18 Nov, 05:57


اصالت‌سنجی نامه خلیفه دوم به معاویة بن ابی سفیان درباره حوادث صدر اسلام

چکیده:
در برخی منابع حدیثی شیعی مانند بحار الأنوار، روایتی طولانی نقل شده که بنابرآن عبدالله بن عمر پس از شهادتِ امام حسین (ع) اعتراض گسترده‌ای بر ضدّ یزید به راه می‌اندازد. یزید در پاسخِ ابن‌عمر، نامه‌ای را که خلیفه دوم برای معاویة فرستاده، نشان می‌دهد. او در این نامه اقداماتِ منافقین برای غصبِ خلافت را شرح داده است. در این مقاله اعتبار این روایت و خاستگاه آن بررسی شده است. افزون بر ذکر شماری از اشکالات تاریخی و ادبی این روایت، با تحلیل متن و سند نشان داده شده که مسئول پردازش این داستان، به‌احتمال زیاد حسین بن حمدان خصیبی است؛ هر چند نام او در سندِ روایت نیامده است. تقدّم خصیبی در اشاره به این عهدنامه، اشتراکات متنی و سندی برجسته با روایات خصیبی، نمود ویژگی‌های سبکی و منفرداتِ خصیبی در متن عهدنامه، از جمله دلائل این مدّعا است. تحریر دیگری از این داستان در نسخ خطی وجود دارد که فرضیه تقدّم آن مطرح شده است. گزارشی هم به بلاذری منسوب است که اصالتش قابل دفاع نیست و احتمالاً دراثر نقل‌به‌معنا و خلط پدید آمده است.

📎تکمله۱
📎تکمله۲
@Gholow2

غلوپژوهی

16 Nov, 19:10


مدح و توثیق‌های بی‌حساب در آثار متأخران

قضاوت دربارۀ میزان اعتبار روایات و جایگاه راویان نیازمند توجه به همۀ جنبه‌های ضعف و قوت آنان است. توانمندی در توثیق راویان، نیازمند توانمندی در جرح و توجه به انواع آسیب‌ها و اشکالات است. کسی که با خوش‌بینی اشکالات را نمی‌بیند، توثیقش چندان ارزشمند نیست؛ و برعکس، جرح کسی پذیرفتنی‌تر است که به قرائن قوت روایتگری راوی هم توجه کند و مثلا صرف انحراف راوی در یک جهت، بدبینی به او را در همۀ جهات رقم نزند.

از جرح و تعدیل‌های ارزشمند متقدمانی مانند ابن الولید، ابن نوح، ابن غضائری و نجاشی و تلاش‌های متأخرانی مانند مرحوم محقق شوشتری که بگذریم، رجال و تراجم‌نگاری ما -به ویژه در قرون اخیر- دچار سهل‌انگاری و خوش‌خیالی شده و نیازمند «جرّاحی» اساسی است. بدون مقدمه‌چینی بیشتر به سراغ چند نمونه از نگاشته‌های متأخران درباره افرادی می‌رویم که یا وجود خارجی نداشته‌اند یا برای آن‌ها مجهول مطلق بوده‌اند و یا واقعیت آن‌ها با گمانه‌های تراجم‌نگاران از زمین تا آسمان فرق داشته است...

مطالعۀ نمونه‌ها:
https://deraayaat.ir/new-tawthiq
@gholow2

غلوپژوهی

14 Nov, 13:55


◾️ السلام عليكِ أيتها الصديقة الشهيدة...

غلوپژوهی

14 Nov, 13:25


خلاصه فصول رسالۀ «نقش بازشناسی عقاید و احادیث نُصَیریان در اعتبارسنجی و فهم میراث روایی امامیه»

رسالۀ دکتری رشتۀ علوم قرآن و حدیث، دانشگاه قم، ۱۴۰۲ش.
عمیدرضا اکبری
چکیده:
امروزه آثار بسیاری از فرقۀ نصیریه به عنوان شاخص‌ترین فرقه از غالیان خطابی زمان ائمه (ع) در دسترس عموم قرار گرفته است. با وجود قرائن بسیار بر کثرت جعل و تحریف در تراث غالیان، روایاتشان در میان عموم مسلمین بسیار کم‌اهمیت جلوه کرده است. اما باز جای این پرسش باقی است که آیا با تاریخ‌گذاری کتب نصیریان و انگاره‌هایشان می‌توان از میان روایات پرآسیب آنان، قرائن مفیدی برای شناخت جریان‌های غالی و اعتبارسنجی یا فهم روایات در منابع شیعی به دست آورد؟ با گستردگی داده‌های مرتبط در منابع نصیری و امامی و نبودِ پژوهشی تفصیلی در تحلیل این روابط و اشتراکات و نسبت‌سنجی داده‌ها، تحقیق در این زمینه اهمیت به‌سزایی دارد. برای رسیدن به پاسخ تلاش شد با مطالعۀ منابع متقدم نصیریان و تاریخ‌گذاری آن‌ها، جزئیات عقاید و تاریخ متقدم غالیان و مصطلحات و رجال آنان شناسایی، و از آن برای بررسی برخی ابهامات در منابع شیعی بهره گرفته شود. در نتیجه، این مطالعات در اصالت‌سنجی برخی منابع کهن روایی شیعی و جریان‌شناسی برخی دیگر راهگشا است. در میراث نصیریان، شواهد قابل توجهی برای بسیاری از قضاوت‌های قدمای امامیه دربارۀ فرقه‌های غالیان و راویان متهم به غلو و بعضی تضعیفات رجالی وجود دارد، و اصالت روایات مرتبط و منابع آن را تأیید می‌کند. این برخلاف نگاه نسبتاً بدبینانۀ برخی از متأخران امامی به آرای غلوپژوهانۀ قدما و خاصه به تضعیفات مرتبط با غلو از سوی امثال ابن غضائری است. با این بررسی‌ها، گاهی شواهد ناشناخته‌تر از غلو راویان در منابع امامی نیز کشف می‌شود. همچنین، تلاش غالیان متقدم برای توجیه وقایعی ناهمسو با عقایدشان، مؤید اصالت‌ اخبار آن وقایع است. دیگر آن‌که شناخت دقیق میراث نصیریان و نوع استدلال‌ها و مبانی ایشان در اثبات معتقداتشان، ریشه‌یابی بعضی از گزارش‌های مشکوک در منابع امامیه و نیز مرزبندی میان آرای فرقه‌ها را ممکن می‌کند. از آن جمله، در این پژوهش، گفتمان غالیانۀ برخی اخبار بابیت، نفی بلایا و تأویل باطن برای نخستین بار آشکار شد و قضاوتی محکم‌تر دربارۀ اعتبار و معنای این روایات صورت گرفت.

نتایج فصول و فهرست مطالب:
https://deraayaat.ir/imami-nusayri/
@gholow2

غلوپژوهی

06 Nov, 20:10


بررسی دیدگاه‌ها دربارۀ رد یا قبول روایات ابوالخطاب اسدی
عمیدرضا اکبری
deraayaat.ir/Abul-Khattab
ابوالخطاب مشهورترین غالی عصر امام صادق (ع)، پیشتر امامی بوده، و دربارۀ روایات او در دوران مختلف عمرش اختلاف شده است. علی‌رغم نظر شیخ طوسی مبنی بر عمل اصحاب به اخبار ابوالخطاب در دوران استقامت، شواهد نشان می‌دهد که روایات او در منابع معتبر بسیار محدود و بسیاری اوقات با نگاه منفی ثبت شده‌اند. در کنار رویگردانی اصحاب از او و عدم اطمینان به روایاتش، مجموعه روایاتی از امامان وجود دارد که در ضابطیت و نقل صحیح در دوران استقامتش نیز اشکال می‌کند. همچنین، مرز میان دوره استقامت و انحراف چنین راویانی به وضوح مشخص نیست و همۀ اصحاب لزوماً در تشخیص این مرز موفق نبوده‌اند...

غلوپژوهی

05 Nov, 21:37


من روايات الكذابين رواية "أنا أول من خلق الأرض وأنا آخر من يهلكها"

وسام إسبر

ورد في كتاب دلائل الإمامة (ص١٩٩):
قال أبو جعفر: حدثنا أبو محمد عبد الله، قال: حدثنا محمد بن سعيد، عن سالم بن قبيصة، قال: شهدت علي بن الحسين (عليه السلام) وهو يقول: "أنا أول من خلق الأرض، وأنا آخر من يهلكها". فقلت له: يا بن رسول الله، وما آية ذلك؟ قال: آية ذلك أن أرد الشمس من مغربها إلى مشرقها، ومن مشرقها إلى مغربها. فقيل له: افعل ذلك. ففعل.

أقول:

أولا: هذه الرواية التي ينشرها الغلاة والجهلة هي من طريق عبد الله بن محمد البلوي، وهو ضعيف مصرح، معروف بالكذب واختلاق الروايات:

قال النجاشي عنه: "ضعيف مطعون عليه". وقال ابن الغضائري: "كذاب وضاع الحديث، لا يلتفت إلى حديثه، ولا يعبأ به". وكان أمره في الكذب مشهورا حتى بين العامة، فذكره الدارقطني وقال أنه: "يضع الحديث". ونقل السيد الخوئي ما يفيد كذبه وأنه كان يضع الحديث ويخترع أسماء رواة غير موجودين.

روى عن شخص سماه (عمارة بن زيد) ولما سئل من هو هذا الشخص؟ قال: رجل نزل من السماء، حدثني ثم عرج.

وفي هذه الرواية التي بين أيدينا اخترع راو جديد مجهول سماه (سالم بن قبيصة) ليس له وجود إلا في هذه الرواية.

وكذلك (محمد بن سعيد) الوارد في السند لم أعرف من يقصد به، ولعله رجل آخر - من ضمن الرجال الذين كانوا ينزلون إليه من السماء - فحدثه ثم عرج!!

... كما أن الانقطاع في السند واضح. علما أن مصدر الرواية هو كتاب دلائل الإمامة لصاحبه المجهول (محمد بن جرير الصغير) وهو مليء بروايات الغلو والغلاة والكذابين والضعفاء والمجهولين.

كما أن عبارة "أنا أول من خلق كذا" تدل على غباء مخترعها، لأن خلق الشيء الواحد لا يكون إلا مرة واحدة، وبعد خلقه لا يكون هناك خلق ثان لهذا الذي تم خلقه ...

@Gholow2

غلوپژوهی

05 Nov, 19:28


صد البته از غلات یهودی و بددین که تا دیروز به بهانه نام مسجد، از اسرائیل برای تخریب مساجد تشکر می‌کردند و امروز شیعیان مظلوم لبنان را به نواصب ملحق کرده‌اند و همواره به هر بهانه‌ای در کنار دشمنان اسلام ایستاده‌اند؛ انتظار می‌رود که به چنین پیامی نیز واکنش منفی بدهند‌.

@Gholow2

غلوپژوهی

05 Nov, 19:10


جنوب لبنان

صحنه‌هایی که هر روز در لبنان و فلسطین تکرار می‌شود؛ ولی غیرت مسلمانان را به جوش نمی‌آورد. سربازان اشغالگر برای تفریح، مساجد مسلمانان را با خاک یکسان می‌کنند.

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَىٰ فِي خَرَابِهَآ أُولَٰٓئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَآ إِلَّا خَآئِفِينَ ۚ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (بقره: ۱۱۴)

@Gholow2

غلوپژوهی

02 Nov, 08:11


https://t.me/nosakh_shii/3672

غلوپژوهی

30 Oct, 10:59


📗غالی همتای ناصبی و بدتر از کفار و مشرکین (مفهوم غلو، افکار، عقاید و روش های غالیان و بیزاری معصومین (ع) از آنان)
📝 مهدی صدری
🔹 چاپ اول، وزیری، شومیز، ۲۵۶ صفحه
🔹 ۱۷۵.۰۰۰ ت / 25 درصد تخفیف : ۱۳۱.۲۵۰ ت

🔰 غالی گرفته شده از غلو و به معنای گذشتن از حد و زیاده روی است و شایع ترین اصطلاح آن بدان معناست که کسی را از رتبه بندگی، عبودیت، مخلوقیت و فقر ذاتی به رتبه خدایی، معبودیت، خالقیت و غنای ذاتی برساند.
🔰 استاد صدری با توجه به اهمیت این مبحث، کتاب «غالی همتای ناصبی» را اینگونه تدوین کرده است:
1. کلیات بحث غلو
2. افکار غالیان و واکنش معصومین (ع) در برابر آنها
3. اموری که غلو نیست و غلو دانسته شده
4. روش های غالیان
5. اذیت و آزار غالیان به اهل بیت (ع)
6. بیزاری معصومین (ع) از غالیان
7. نهی معصومین (ع) از معاشرت و دوستی با غالیان
🔰 این کتاب به تبیین موضع صریح اهل بیت (ع) در برابر غالیان پرداخته و مواضع صریح در مقابل این انحراف عقیدتی را شرح داده و پاسخگوی شبهات مطرح شده در هیئات مذهبی می باشد.

🌐 https://dalilema.ir/20011
✴️ https://eitaa.com/dalilemapub
🆔 @dalilema_admin
☎️ 02537733413
📱 09351644988

غلوپژوهی

28 Oct, 17:03


☘️ بررسی مستندات غلات و صوفیه (۲۳)

از رسول خدا نقل کرده‌اند که:
«من رآني فقد رأی الله»

این جمله را برخی مانند ملاهادی سبزواری و حسن‌زادۀ آملی در آثار مختلفشان برای آرای صوفیانه و بعضاً غالیانه (مانند تفویض و حقیقت محمدیه) به کرات مستند قرار داده‌اند (برای نمونه: سبزوارى، شرح مثنوى، ج‏1، ص201، 210، 245، 347؛ ج3، ص58، 228؛ اسرار الحكم، ص169، 404، 548، 619؛ حسن‌زاده، هزار و يك كلمه، ج‏1، ص123، 214)

چنین روایتی در مصادر حدیث فریقین یافت نمی‌شود، و آن‌چه که وجود دارد، در مصادر عامه و بدین صورت است: «من رآني فقد رأی الحق» که دربارۀ معنایش توضیح خواهیم داد.

ظاهراً این عارفان متأخر و شارحان صدرایی در این روایت خود متکی به صدرای شیرازی هستند. صدرا در آثارش این روایت را یکجا به صورت غریب «من رآني فقد رأی الله» آورده (شرح أصول الكافي، ج‏4، ص158)، و مکرراً به صورت شناخته‌شدۀ «… فقد رأی الحق» آورده است (همان، ج‏2، ص569؛ الاسفار، ج‏7، ص22؛ ج8، ص306؛ رساله سه اصل، ج‏1، ص: 27) اما در همین موارد نیز برداشت او این بوده است که منظور از «حق» الله است، و سعی کرده این برداشت را با برخی استنادات اشتباه دیگر نیز تقویت کند، مانند
- «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ و قال الرسول ص: من رآني فقد رأى الحق‏. فصحح يا مسكين نسبتك إليه لأنه الأصل في الوجود» (الاسفار، ج‏7، ص22)
- «من رآني فقد رأى الحق‏ فانعكس عليها [=نفس الرسول] سر الملكوت و فاض عليها قدس اللاهوت (مفاتیح الغیب، ص32)
«… إن الله خلق آدم على صورته‏ (مفاتيح الغيب، ص528)

پس بنا بر این برداشتِ صدرا و نقل گستردۀ «فقد رأی الحق»، کاملاً محتمل است که صدرا تحریر نادر «فقد رأی الله» را در نقل به معنا ارائه داده باشد. البته در اینجا اصل روایت را بد فهمیده است. اصل این روایت در مصادر فریقین در این فضای معنایی است که هرکس رسول الله ص را (در خواب) ببیند، درست و خود حضرت را دیده است؛ زیرا شیطان به صورت ایشان در نمی‌آید:

- حَدَّثَنَا عَبدُ اللهِ بْنُ يُوسُفَ، حَدَّثَنَا اللَّيْثُ، حَدَّثَنِي ابْنُ الْهَادِ، عَنْ عَبدِ اللهِ بْنِ خَبَّابٍ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ: سَمِعَ النَّبِيَّ ص يَقُولُ: «مَنْ ‌رَآنِي ‌فَقَدْ ‌رَأَى الْحَقَّ، فَإِنَّ الشَّيْطَانَ لَا يَتَكَوَّنُنِي.» (صحيح البخاري، 9/ 33)
- «حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ، حَدَّثَنِي ابْنُ أَخِي ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ شِهَابٍ، حَدَّثَني أبوسَلَمَةَ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ص يَقُولُ: مِنْ رَآنِي فِي الْمَنَامِ، فَسَيَرَانِي فِي الْيَقَظَةِ- أَوْ فَكَأَنَّمَا رَآنِي فِي الْيَقَظَةِ -، لَا يَتَمَثَّلُ الشَّيْطَانُ بِي. فَقَالَ أَبُو سَلَمَةَ: وقَالَ أبو قَتَادَةَ: قَالَ رَسولُ اللهِ ص: مَنْ رَآنِي، فَقَد رَأَى الْحَقَّ» (مسند أحمد ط الرسالة، 37/ 291. صحيح مسلم 7/ 54)
- حَدَّثَنا أَبو داوُدَ قَالَ: حَدَّثَنا شُعبَةُ، وَأَبو عَوَانَةَ عَن أبي حَصِينٍ، عَن أبي صالِحٍ، عَن أبِي هُرَيرَةَ أنَّ النَّبِيَّ ص قالَ: «مَن رَآنِي فِي الْمَنامِ فَقَد رَآنِي فِي اليَقَظَةِ، فَإِنَّ ‌الشَّيطَانَ ‌لا ‌يَتَمَثَّلُ فِي صُورَتي» وَقالَ شُعبَةُ: لَا يَتَخَيَّلُ فِي صُورَتِي. (مسند أبي داود الطيالسي، 4/ 170. نیز: مصنف ابن أبي شيبة ت الشثري، 17/ 66-67 به چهار طریق از ابوهریره، انس، جابر و ابوسعید.)

این مضمون نبوی با طرق ضعیف در برخی منابع امامی نیز آمده است: «مَنْ رَآنِي فِي الْمَنَامِ فَقَد رَآنِي فَإِنَّ الشَّيطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ بِي‏…» (كتاب سليم بن قيس، ج‏2، ص823؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص257. به صورت مرسل: أمالي المرتضى، ج‏2، ص394)
البته سند امامی خوبی نیز برای مضمون مشابه از امام صادق ع وجود دارد (رجال الكشي، ص300)

البته تحریر «فقد رأی الله» پیش از صدراییان در یک منبع صوفیانه دیگر نیز یافت شد (تمهيدات، ص323) ولی نویسنده یعنی عین القضات در مقام نقل به معنا است، و خودش در مواضع بیشتری خبر را با تعبیر «فقد رأی الحق» نقل کرده است (همان، ص57، 212، 273، 274، 303، 323).
پس این احتمال وجود دارد که هردو نویسنده در فرایند مشابهی در نقل به معنای کلمۀ حق از برداشت اشتباهشان متأثر شده و روایتی جدید آفریده باشند (شواهد زیادی از استفادۀ صدرا از تمهیدات یافت نشد). گفتنی است هیچ یک از عین القضات و صدرا صورت کامل روایت را همراه با عبارت «فإن الشیطان لا یتکوننی/ لا یتمثل بی» نقل نکرده‌اند. صدرا گرچه به مضمون عدم تمثل استناد کرده (صدرا، شرح أصول الكافي، ج‏3، ص157؛ المبدأ و المعاد، ص384) اما از عبارات کاملاً متفاوتی بهره برده و هیچ شاهدی وجود ندارد که صدرا به این نکته التفات داشته است که این عدم تمثل تتمۀ روایت «من رآنی فقد رأی الحق» بوده است.
نمونۀ مشابه از صدرا
@gholow2

غلوپژوهی

19 Oct, 19:29


فراگیری مفهوم غلو و نمونه ثمرات آن

(جهانبخش، سه گفتار در غلوپژوهی، ص49-56)

چند نکته:
1- غالیان دسته‌های مختلفی هستند که همۀ آن‌ها تألیهی نیستند. بلکه برخی باورمند به تفویض خلق و رزق‌اند.
2- بسیاری از غالیان اباحی، و برخی نیز به دواعی مختلف، اهل فقه باطنی و یا حتی فقه ظاهر هستند. (نیز نگر: اکبری، نصیریه، ص۴۰۲-۴۰۶)
3- فرق غالی در مسائل مختلفی با یکدیگر اختلاف دارند، و ردیه‌های بسیاری بر یکدیگر دارند. (نیز نگر: اکبری، نصیریه، ص۴۱۸-۴۲۱)
@gholow2

غلوپژوهی

17 Oct, 03:48


سراب اخباری‌گری

(در نقد مبانی حشوی‌گری و غلو)

https://t.me/sarabe_akhbarigari

غلوپژوهی

15 Oct, 06:17


🔺انتقاد آیت‌الله شب‌زنده‌دار از اعتناء به تاریخ جعلی برای رحلت حضرت معصومه (علیها السلام).

@namehayehawzavi

غلوپژوهی

15 Oct, 02:47


💠در باب تاریخ وفات حضرت فاطمۀ #معصومه (سلام الله علیها) و آفت بزرگ جعل #حدیث و #تاریخ با اهداف دینی


🎙آیةالله العظمی #شبیری_زنجانی (دام ظله العالی)
🗓 خارج فقه صوم - ۲۴ اسفندماه ۱۳۸۹ ش


#تراجم
✒️📚 @Faede_v_Borhan
در همین باره

غلوپژوهی

13 Oct, 13:30


📘 دربارهٔ حضرت فاطمه بنت موسی بن جعفر (علیهم السلام)

💠 نگاهی به زندگانی حضرت فاطمه بنت موسی (ع)

💠 فاطمه بنت موسی (ع)؛ راوی احادیث؟

💠 زیارت‌نامه فاطمه بنت موسی (ع)؛ از تألیف عالمان

💠 چند نقل ساختگی دربارهٔ فاطمه بنت موسی (ع)

💠 جعلی‌بودن تاریخ ولادت و وفات حضرت فاطمه بنت موسی (ع)

@Al_Meerath

غلوپژوهی

25 Sep, 18:30


"والحقيقة أن الغلو ليس مما ابتليت به بعض فرق الشيعة وحدها، فهو صفة عامة لكل من حاول أن يجمع بين الدين والفلسفة الأفلاطونية الحديثة فإن غلو أصحاب الطرق الصوفية كالقادرية والرفاعية والشاذلية في زعماء طرقهم أشد من غلو بعض الشيعة في أهل البيت (ع) بكثير" (السيد محمد حسن آل الطالقاني، الشيخية نشأتها وتطورها ومصادر دراستها، ص٢٨١).

«در حقیقت غلو، موضوعی نیست که برخی از فرقه‌های شیعه گرفتار آن شده باشند؛ بلکه غلو صفتی مشترک است برای هر کس که بکوشد بین دین و فلسفه نوافلاطونی جمع کند؛ از این رو غلو طریقه‌های صوفیه مانند قادریه، رفاعیه و شاذلیه در حق رهبرانشان بسیار بیشتر و شدیدتر از غلوی است که برخی شیعیان درباره اهل بیت علیهم السلام دارند» (سید محمدحسن آل طالقانی، تاریخ و اندیشه شیخیه از آغاز تا کنون، ص۴۶۱، ترجمه سید خلیل طاوسی).

مقاله مرتبط: پیوند عقیدتی غلو و تصوف
@Gholow2

غلوپژوهی

23 Sep, 13:38


https://fa.shafaqna.com/news/1887374/
وَسَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون‏...

غلوپژوهی

23 Sep, 13:38


https://t.me/ShobeiryZanjani/5542

غلوپژوهی

21 Sep, 09:59


🌸 نعمتِ هدایت

در بخشی از زیارت مضجع نبوی (صلی الله علیه وآله) خطاب به آن حضرت، از امام صادق چنین آمده:

ستایش خدای را که به وسیلۀ تو، ما را از شرک و گمراهی نجات داد...

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلَالَةِ… (الكافي، ج‏4، ص551)

🌹سالروزِ میلاد رسولِ مهربانی و امام هدایت، بر جمیع مسلمین مبارک باد!
@Al_Meerath

غلوپژوهی

20 Sep, 20:18


ریشه‌یابی اخبار انکار بلایای اولیای الهی در مصادر امامیه
✍️ عمیدرضا اکبری و علی عادل‌زاده
مطالعات فقه الحدیثی، ش۱، ۱۴۰۳ش.

چکیده:
غالیان تندرو مانند نصیریه، مصائب امامان و بسیاری از اولیای الهی را نپذیرفته و بلایای ائمه علیهم السلام را انکار یا تأویل کرده‌اند. عالمان امامی کمتر به بررسی این عقیده پرداخته‌اند. همچنین، در منابع روایی امامیه روایاتی یافت می‌شود که برخی از بلایای مسلم یا مشهور امامان را رد می‌کنند. پرسش این مقاله این است که نسبت این روایات با آموزه غالیانه نفی بلایا چیست؟ با مطالعه روایات مورد بحث و مقایسه آنها با داده‌های منابع امامی و نصیری مشخص شد که روایات انکار بلایای مسلم دارای ویژگی‌های سندی و محتوایی غالیانه‌ای هستند. با وجود نگاه منفی برخی محدثان به چنین روایاتی، برخی نیز در این بحث ناشناخته، احادیثی معتبر را به نفع روایات نادر نفی بلایا نپذیرفته‌اند. این پژوهش نشان می‌دهد که در زمینه‌های ناشناخته‌تر، امکان انتقال بعضی مضامین نادرست به منابع امامی بیشتر بوده و عالمان متأخر نیز در تبیین معنای این روایات توفیق کمتری داشته‌اند.
@Gholow2

غلوپژوهی

12 Sep, 19:36


نهم ربیع؛ مروری مختصر بر پژوهش‌ها
https://deraayaat.ir/9rabii/

سرفصل بررسی مستندات عید نه ربیع در کانال غلوپژوهی
t.me/gholow2/1701

غلوپژوهی

12 Sep, 16:09


توضیحات یکی از دوستان پژوهشگر درباره عبارت «إن شاء الله أو علي» که بر زبان برخی غلات هیئتی متداول شده است.

@Gholow2

غلوپژوهی

08 Sep, 10:01


اوهام غلات در حدیث غالیانه خیط

🎙اسد البرائة (کانال تصحیح الاعتقاد)

مقاله مرتبط
#حدیث_خیط
@Gholow2

6,090

subscribers

459

photos

66

videos