#قصه_کودکانه
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
@ghesse_lalaii
﷽
کانال های دیگر ما 👇
تربیت کودک
@BehtarinMadareDonya
آشپزی کودکانه
@babymenu
کانالهای درسی
@cllass1_ir
@cllass2_ir
@cllass3_ir
@cllass4_ir
@cllass5_ir
@cllass6_ir
@cllass7_ir
@cllass8_ir
@cllass9_ir
🥀🥀🥀
ادمین تبلیغ
@momes_ad
@momes_ad
قصه و لالایی مادرانه (Persian)
قصه و لالایی مادرانه یک کانال تلگرامی فوق العاده برای والدین است که علاقه‌مندند به بهترین روش‌ها برای تربیت کودکان خود بپردازند. این کانال شامل داستان‌های پرمعنا و موثر برای کودکان، به‌همراه لالایی‌ها و آهنگهای آرام برای خواب‌آوری است. با عضویت در این کانال، والدین می‌توانند روز به روز به مهارت‌های تربیتی خود افزوده و روابط خانوادگی خود را بهبود بخشند
آیا شما به دنبال راهکارهای نوین برای تربیت کودکانتان هستید؟ آیا می‌خواهید داستان‌های جذابی را برای آنها بشنوانید؟ اگر پاسخ شما بله است، پس قصه و لالایی مادرانه کانالی است که شما نباید از دست بدهید
علاوه بر این، این کانال دارای ارتباط با کانالهای دیگری نیز است که به تربیت کودک، آشپزی کودکانه و کانالهای درسی مرتبط می‌باشند. به طور کلی، با پیوستن به این کانال، شما به یک جامعه از والدین مهتابی برای به اشتراک گذاشتن تجربیات و ایده‌های تربیتی خود خواهید پیوست
بهترین زمان برای شروع به استفاده از این کانال، هم‌اکنون است! از این فرصت برای بهبود روابط خانوادگی خود و بهتر شدن در تربیت کودکانتان استفاده کنید. عضویت در قصه و لالایی مادرانه می‌تواند یک گام مهم برای رشد و پیشرفت خانواده شما باشد. پس همین حالا به این کانال ملحق شوید و از محتوای ارزشمند آن بهره‌مند شوید.
قصه و لالایی مادرانه
08 Dec, 17:41
‼️اگــه بچتون از غذاهای تکراری خسته شده😞
‼️اگــه نمیدونین هر روز وهر وعده چی براش درست کنین🤔
🌈برای داشتن غذاهای متنوع و منظم برای کوچولوتون نیاز ب یه برنامه اصولی دارین
ایـن شما و ایــن گروه😍😍😍
⭐️ نی نی مهر کوچولو ⭐️
#تغذیه_کودک_از_شش_ماه_تا_بزرگسال
#افزایش_قد_وزن 🤩
#نکات_اموزشی_کودک
@M79sn
👩👧👦گروهی که هر مادری بهش نیاز داره👩👧👦
همراه با #دستور_غذایی های متفاوت برای کوچولو های شما👼 وکلی نکات اموزشی
اگه میخای بچت #تپل بشه بیا توی گروه 👇🤩😍
https://t.me/+WKGXReL8WPg5MmZk
🌼🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺🍃🌸🍃
‼️‼️سریع عضو شووو تاپاک نشده‼️‼️
کپی از بنر=پیگیری🔴
‼️اگــه نمیدونین هر روز وهر وعده چی براش درست کنین🤔
🌈برای داشتن غذاهای متنوع و منظم برای کوچولوتون نیاز ب یه برنامه اصولی دارین
ایـن شما و ایــن گروه😍😍😍
⭐️ نی نی مهر کوچولو ⭐️
#تغذیه_کودک_از_شش_ماه_تا_بزرگسال
#افزایش_قد_وزن 🤩
#نکات_اموزشی_کودک
@M79sn
👩👧👦گروهی که هر مادری بهش نیاز داره👩👧👦
همراه با #دستور_غذایی های متفاوت برای کوچولو های شما👼 وکلی نکات اموزشی
اگه میخای بچت #تپل بشه بیا توی گروه 👇🤩😍
https://t.me/+WKGXReL8WPg5MmZk
🌼🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺🍃🌸🍃
‼️‼️سریع عضو شووو تاپاک نشده‼️‼️
کپی از بنر=پیگیری🔴
قصه و لالایی مادرانه
08 Dec, 15:20
وای یعنی از این گوگولی تر هم کاردستی داریم؟؟ حتماً ذخیره کنید و سر فرصت حسابی بچه ها رو بخندونید😍😍
@ghesse_lalaii
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
07 Dec, 17:57
#قصه_کودکانه
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
07 Dec, 10:09
💕💕
نقاشی با اعداد تاثیر مستقیم رو قدرت حافظه ،یادگیری، خلاقیت ، و اعتماد بنفس کودک داره.
@ghesse_lalaii
نقاشی با اعداد تاثیر مستقیم رو قدرت حافظه ،یادگیری، خلاقیت ، و اعتماد بنفس کودک داره.
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
06 Dec, 19:11
#قصه_کودکانه
هر شب
یه قصه شیرین و آموزنده
برای کودک دلبند شما🥰
@ghesse_lalaii
هر شب
یه قصه شیرین و آموزنده
برای کودک دلبند شما🥰
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
06 Dec, 19:11
#قصه_کودکانه
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
06 Dec, 16:58
❌آخرین فرصت ثبت‌نام مادرکودک ترم پاییز آکادمی رسا❌
🔻کارگاه «کودک آگاه»
🔹گروه سنی:
۳-۵سال(والدکودک)
🔹تعداد جلسات:۱۵جلسه
🔸شامل: ۵جلسه شناخت احساسات،
۴جلسه مدیریت احساسات،
۵جلسه شناخت مهارت‌های اجتماعی.
🔸یک جلسه آموزش و مشاوره‌ی آنلاین با والدین توسط متخصص (روانشناس و عضو انجمن مشاورین کانادا)
🔹زمان:
گروه ۳-۵سال: یکشنبه‌ها ساعت ۱۲ الی ۱۳
🔹شروع دوره:
یکشنبه ۱۸ آذرماه
🔻کارگاه«من و مامان»
(به سبک آموزشي والدورف)
🔸گروه سنی ۹ماه تا ۱۸ماه
🔹زمان: روزهای یکشنبه ساعت ۱۱ الی ۱۲
🔹تعداد جلسات: ۴جلسه
🔹شروع دوره: یکشنبه ۱۸آذر
🔸برگزاری توسط آکادمی رسا
🔹محتوای دوره:
ارتقا توانمندي هاي تمركز، افزايش احساس امنيت با همراه سازي كودك در روتين ها
🔹در کلاس والدورف با کاهش عوامل توجه گیرنده و انجام فعالیت های ارتباطی مادر و کودک این فضا برای کودک ایجاد میشه.
🔹جهت ثبت‌نام لطفا به آیدی ریز مراجعه فرمایید:
https://t.me/Director_of_Rasa
🔻کارگاه «کودک آگاه»
🔹گروه سنی:
۳-۵سال(والدکودک)
🔹تعداد جلسات:۱۵جلسه
🔸شامل: ۵جلسه شناخت احساسات،
۴جلسه مدیریت احساسات،
۵جلسه شناخت مهارت‌های اجتماعی.
🔸یک جلسه آموزش و مشاوره‌ی آنلاین با والدین توسط متخصص (روانشناس و عضو انجمن مشاورین کانادا)
🔹زمان:
گروه ۳-۵سال: یکشنبه‌ها ساعت ۱۲ الی ۱۳
🔹شروع دوره:
یکشنبه ۱۸ آذرماه
🔻کارگاه«من و مامان»
(به سبک آموزشي والدورف)
🔸گروه سنی ۹ماه تا ۱۸ماه
🔹زمان: روزهای یکشنبه ساعت ۱۱ الی ۱۲
🔹تعداد جلسات: ۴جلسه
🔹شروع دوره: یکشنبه ۱۸آذر
🔸برگزاری توسط آکادمی رسا
🔹محتوای دوره:
ارتقا توانمندي هاي تمركز، افزايش احساس امنيت با همراه سازي كودك در روتين ها
🔹در کلاس والدورف با کاهش عوامل توجه گیرنده و انجام فعالیت های ارتباطی مادر و کودک این فضا برای کودک ایجاد میشه.
🔹جهت ثبت‌نام لطفا به آیدی ریز مراجعه فرمایید:
https://t.me/Director_of_Rasa
قصه و لالایی مادرانه
05 Dec, 11:35
من اومدم با کاردستی شب یلدا🍉
.
فقط توجه کنید چون دوتا کاغذ استفاده میشه فرفره سنگین هست بهتره از نی های ضخیم استفاده کنید 😊
#کاردستی_شب_یلدا #کاردستی_یلدا #کاردستی_یلدایی
@ghesse_lalaii
.
فقط توجه کنید چون دوتا کاغذ استفاده میشه فرفره سنگین هست بهتره از نی های ضخیم استفاده کنید 😊
#کاردستی_شب_یلدا #کاردستی_یلدا #کاردستی_یلدایی
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
04 Dec, 19:05
#قصه_کودکانه
هر شب
یک قصه جذاب و آموزنده
برای کودکان دلبند شما🥰
@ghesse_lalaii
هر شب
یک قصه جذاب و آموزنده
برای کودکان دلبند شما🥰
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
04 Dec, 19:04
#قصه_کودکانه
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
04 Dec, 17:52
https://t.me/+PS7cxgNuR1M1ZmFk
بزرگترین کانال پوشاک کودک در
تلگرام🛍️😍
کلی ست واسه یلدا شارژ شده🥝🍉
از نوزادی تا نوجوانی👼🏻
دخترانه و پسرانه👧🏼👦🏻
هرروزه کلی کارای تخفیفی دارن ٪
پیشنهاد میکنم حتما از کانالشون دیدن کنین🫶
✅با مدیریت خانم سیمین فتحی
https://t.me/abtinsis1
بزرگترین کانال پوشاک کودک در
تلگرام🛍️😍
کلی ست واسه یلدا شارژ شده🥝🍉
از نوزادی تا نوجوانی👼🏻
دخترانه و پسرانه👧🏼👦🏻
هرروزه کلی کارای تخفیفی دارن ٪
پیشنهاد میکنم حتما از کانالشون دیدن کنین🫶
✅با مدیریت خانم سیمین فتحی
https://t.me/abtinsis1
قصه و لالایی مادرانه
04 Dec, 14:10
💕💕
#قصه
داستان بهترین هدیه تولد
✅هدف از قصه امشب کمک کردن و همکاری در کودکان هست...
شروع داستان بهترین هدیه تولد:
روزی روزگاری یه پسری بود به نام کوشا که به همراه پدر و مادرش تو یه خونه زیبا زندگی میکردن. کوشا کوچولو جشن تولد رو خیلی دوست داشت. کوشا میدونست چند روز دیگر تولدشه برای همین تصمیم گرفت که به پدر و مادرش کمک کنه.
اون روز پدر وقتی از سرکار به خونه رسید چند تا بادکنک خرید و روی میز گذاشت و از مادر کوشا خواست تا برای جشن تولد کوشا اونا رو باد کنه. کوشا میدونست سر مادرش خیلی شلوغه و مادرش باید همه کارهای مربوط به جشن تولد رو انجام بده ، برای همین از مادر اجازه گرفت تا بادکنک ها رو خودش تنهایی باد کنه تا به مادرش کمک کرده باشه. وقتی پدر و مادرش برای خرید از خونه بیرون رفتن ، کوشا خیلی سریع تا موقعه ای که برگردن خونه رو مرتب کرد. کوشا میخواست برای تشکر از زحمت هایی که پدر و مادرش میکشن و کارهایی که انجام میدن به اونها کمک کنه و میدونست که جشن تولد یعنی اینکه یک سال بزرگتر شده و هر کسی که بزرگتر ميشه باید رفتار بهتری با اطرافیانش داشته باشه. وقتی پدر و مادر کوشا به خونه برگشتن متوجه شدن خونه تمیز و مرتب شده و بادکنک ها گوشه ای کنار هم چیده شده ، اول تعجب کردن و بعد از کوشا به خاطر اینکه بهشون کمک کرده و خونه رو تمیز و مرتب کرده آفرین گفتن و یک هدیه خوب به خاطر تولدش بهش دادن.
شب شد و دوستای کوشا کوچولو یکی یکی از راه رسیدن و هر کدوم برای کوشا یک هدیه آوردن. کوشا بعد از اینکه شمع های روی کیک رو فوت کرد ، هدیه هاش رو هم باز کرد و با خوشحالی از همه تشکر کرد. بعد از تموم شدن مراسم جشن تولد وقتی تموم مهمونا خداحافظی کردن و به خونه خودشون رفتن ، کوشا با اینکه خسته بود به مادر و پدرش در جمع کردن بشقاب ها و ظرف میوه و لیوان شربت و همه چیزهای دیگه کمک کرد و با دقت تمام هدیه هاش رو تو کمد خودش گذاشت. اون شب کوشا قبل از اینکه بخوابه با خودش احساس کرد که چقدر خوب ميشه که بچه ها همینطور که بزرگ میشن کارهای خوب و بزرگ هم انجام بدن. کارایی که هم باعث خوشحالی خودشون و هم باعث شاد کردن اطرافیانشون ميشه و چقدر پدر و مادر ها خوشحال میشن که بچه ها به اندازه ای که میتونن بهشون کمک کنن. از اون شب به بعد بود که کوشا تصمیم گرفت هر روز یک کار خوب انجام بده و شبها قبل از خواب با به یاد آوردن اون کار خوب احساس خوشحالی کنه.
@ghesse_lalaii
#قصه
داستان بهترین هدیه تولد
✅هدف از قصه امشب کمک کردن و همکاری در کودکان هست...
شروع داستان بهترین هدیه تولد:
روزی روزگاری یه پسری بود به نام کوشا که به همراه پدر و مادرش تو یه خونه زیبا زندگی میکردن. کوشا کوچولو جشن تولد رو خیلی دوست داشت. کوشا میدونست چند روز دیگر تولدشه برای همین تصمیم گرفت که به پدر و مادرش کمک کنه.
اون روز پدر وقتی از سرکار به خونه رسید چند تا بادکنک خرید و روی میز گذاشت و از مادر کوشا خواست تا برای جشن تولد کوشا اونا رو باد کنه. کوشا میدونست سر مادرش خیلی شلوغه و مادرش باید همه کارهای مربوط به جشن تولد رو انجام بده ، برای همین از مادر اجازه گرفت تا بادکنک ها رو خودش تنهایی باد کنه تا به مادرش کمک کرده باشه. وقتی پدر و مادرش برای خرید از خونه بیرون رفتن ، کوشا خیلی سریع تا موقعه ای که برگردن خونه رو مرتب کرد. کوشا میخواست برای تشکر از زحمت هایی که پدر و مادرش میکشن و کارهایی که انجام میدن به اونها کمک کنه و میدونست که جشن تولد یعنی اینکه یک سال بزرگتر شده و هر کسی که بزرگتر ميشه باید رفتار بهتری با اطرافیانش داشته باشه. وقتی پدر و مادر کوشا به خونه برگشتن متوجه شدن خونه تمیز و مرتب شده و بادکنک ها گوشه ای کنار هم چیده شده ، اول تعجب کردن و بعد از کوشا به خاطر اینکه بهشون کمک کرده و خونه رو تمیز و مرتب کرده آفرین گفتن و یک هدیه خوب به خاطر تولدش بهش دادن.
شب شد و دوستای کوشا کوچولو یکی یکی از راه رسیدن و هر کدوم برای کوشا یک هدیه آوردن. کوشا بعد از اینکه شمع های روی کیک رو فوت کرد ، هدیه هاش رو هم باز کرد و با خوشحالی از همه تشکر کرد. بعد از تموم شدن مراسم جشن تولد وقتی تموم مهمونا خداحافظی کردن و به خونه خودشون رفتن ، کوشا با اینکه خسته بود به مادر و پدرش در جمع کردن بشقاب ها و ظرف میوه و لیوان شربت و همه چیزهای دیگه کمک کرد و با دقت تمام هدیه هاش رو تو کمد خودش گذاشت. اون شب کوشا قبل از اینکه بخوابه با خودش احساس کرد که چقدر خوب ميشه که بچه ها همینطور که بزرگ میشن کارهای خوب و بزرگ هم انجام بدن. کارایی که هم باعث خوشحالی خودشون و هم باعث شاد کردن اطرافیانشون ميشه و چقدر پدر و مادر ها خوشحال میشن که بچه ها به اندازه ای که میتونن بهشون کمک کنن. از اون شب به بعد بود که کوشا تصمیم گرفت هر روز یک کار خوب انجام بده و شبها قبل از خواب با به یاد آوردن اون کار خوب احساس خوشحالی کنه.
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
04 Dec, 13:24
ثبت‌نام در:
Zoomeracademy.ir
قصه و لالایی مادرانه
04 Dec, 12:55
💕💕
#شعر
یه روز یه گنجشک سیاه
اومد رو بوم خونه ام
اول نشست رو پنجره
بعدش نشست رو شونه ام
گفتم گنجشک کجا بودی؟
که انقدر سیاه شدی؟
تو رنگ مشکی اُفتادی
یا که تو قیر سیاه شدی
به من نگاهی کرد و بعد
به آسمون اشاره کرد
به دود زشت ماشینا
به دور دورا اشاره کرد
کاشکی که آسمونمون
تمیز باشه، آبی باشه
کاشکی شبهای شهرمون
همیشه مهتابی باشه
🌈☀️🌤⛅️🌥🌥⛅️🌤☀️🌈
#شعر
یه روز یه گنجشک سیاه
اومد رو بوم خونه ام
اول نشست رو پنجره
بعدش نشست رو شونه ام
گفتم گنجشک کجا بودی؟
که انقدر سیاه شدی؟
تو رنگ مشکی اُفتادی
یا که تو قیر سیاه شدی
به من نگاهی کرد و بعد
به آسمون اشاره کرد
به دود زشت ماشینا
به دور دورا اشاره کرد
کاشکی که آسمونمون
تمیز باشه، آبی باشه
کاشکی شبهای شهرمون
همیشه مهتابی باشه
🌈☀️🌤⛅️🌥🌥⛅️🌤☀️🌈
قصه و لالایی مادرانه
03 Dec, 18:55
شب بر همه ی دوستان خوش.
قصه ی امشب کتابیست در ستایش صلح و مهربانی.
امیدوارم لذت ببرید .
شب بخیر
تخت بخوابید🥰.
قصه ی امشب کتابیست در ستایش صلح و مهربانی.
امیدوارم لذت ببرید .
شب بخیر
تخت بخوابید🥰.
قصه و لالایی مادرانه
03 Dec, 13:50
💕💕
#قصه
کمد اسباب‌بازی‌ها
مناسب پنج تا شش سال
{با هدف: پرورش قوه تخیل، ترویج مهربانی و مسولیت‌پذیری}
یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. در یک شهر بزرگ و شلوغ، پسرکی با پدر و مادرش در یک خانه کوچک زندگی می‌کردند. پسرک تمام اسباب‌بازی‌های خود را در کمد خانه‌شان چیده بود. هرروز درب کمد را باز می‌کرد و آنها را نگاه می‌کرد. با چند اسباب‌بازی بازی می‌کرد و دوباره آنها را سرجایشان قرار می‌داد.
روزی بعد از اینکه پسرک درب کمد را بست، توپِ پشمالو از خواب اسباب‌بازی‌ها بیدار شد. چشم‌هایش را باز کرد، همه جا تاریک بود و خیلی ترسید. ناگهان، فریاد زد: من می‌ترسم، اینجا کسی نیست؟ یکدفعه ماشین آمبولانس، بیدار شد و چراغ‌هایش را روشن کرد. چراغ‌های قرمز آمبولانس، همه جای کمد اسباب‌بازی‌ها را روشن کرد. ناگهان همه اسباب‌بازی‌ها از نور او بیدار شدند و به یکدیگر نگاه کردند. توپ‌ها، ماشین‌ها و عروسک‌ها با تعجب به یکدیگر نگاه می‌کردند.
اسباب‌بازی‌ها تا به حال در خواب رنگارنگ بودند. خوابی که مخصوص اسباب‌بازی‌هاست. اگر یکی از اسباب‌بازی‌ها خواب ببیند و از خواب بپرد، ممکن است دیگر اسباب‌بازی‌ها را هم بیدار کند. مثل همین حالا که توپ پشمالو از خواب پریده بود و بقیه اسباب‌بازی‌ها را از خواب بیدار کرده بود.
توپ پشمالو و بقیه اسباب‌بازی‌ها شروع کردند به خوش و بش کردن و آشنا شدن با یکدیگر. همین طور که مشغول حرف زدن و خوشحالی بودند، صدایی شنیدند. یک نفر داشت گریه می‌کرد. اسباب‌بازی‌ها نگاهی کردند و دنبال صدا گشتند.
یک سرباز کوچولو افتاده بود لای درِ کمد. انگار حرکتِ در باعث شده بود، سرباز بیوفتد آن پایین. دو تا از عروسک‌ها همراه با توپ پشمالو کمک کردند و سرباز را از لایِ در نجات دادند. وقتی سرباز را نجات دادند او هنوز هم داشت گریه و زاری می‌کرد. اسباب‌بازی‌ها با تعجب به او نگاه کردند و پرسیدند، چرا باز هم گریه می‌کنی؟ ما که تو را نجات دادیم. سرباز گفت: کیف و تفنگ من گم شده‌اند و بدون آنها دیگر نمی‌توانم یک سرباز باشم.
اسباب‌بازی‌ها و سرباز، همه مشغول گشتن شدند. آنها همه جا را زیرورو کردند اما کیف و تفنگ را پیدا نکردند. ناگهان درِ کمد باز شد. پسرک، یعنی صاحب اسباب‌بازی‌ها آمده بود تا به اسباب‌بازی‌ها سر بزند. در همین حین، توپ پشمالو، تفنگ و کیف سرباز کوچولو را دید که بیرونِ کمد افتاده بودند. توپ پشمالو خودش را به زمین انداخت و خیلی آرام در گوش تفنگ و کیف گفت: زود باشید، سوار پشت من شوید تا شما را ببرم پیش سرباز کوچولو.
تفنگ و کیف خیلی زود بر پشت توپ سوار شدند. توپ پشمالو که خیلی باهوش بود، آرام آرام قل خورد و رفت کنار درِ کمد منتظر شد تا پسرک در را ببند. توپ پشمالو خیلی محکم، کیف و تفنگ را بر پشت خود گرفته بود و حواسش به اطراف بود. وقتی پسرک خواست درِ کمد را ببندد، توپ پشمالو سریع خودش را به داخل کمد انداخت.
سرباز کوچولو، کیف و تفنگ خودش را بر روی دوشِ توپ پشمالو دید. از خوشحالی فریاد کشید: هورررا… . او پرید و کیف و تفنگ خودش را برداشت و گفت: حالا من یک سرباز واقعی شدم. اسباب‌بازی‌های مهربون خیلی ازتون ممنونم.
@ghesse_lalaii
#قصه
کمد اسباب‌بازی‌ها
مناسب پنج تا شش سال
{با هدف: پرورش قوه تخیل، ترویج مهربانی و مسولیت‌پذیری}
یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. در یک شهر بزرگ و شلوغ، پسرکی با پدر و مادرش در یک خانه کوچک زندگی می‌کردند. پسرک تمام اسباب‌بازی‌های خود را در کمد خانه‌شان چیده بود. هرروز درب کمد را باز می‌کرد و آنها را نگاه می‌کرد. با چند اسباب‌بازی بازی می‌کرد و دوباره آنها را سرجایشان قرار می‌داد.
روزی بعد از اینکه پسرک درب کمد را بست، توپِ پشمالو از خواب اسباب‌بازی‌ها بیدار شد. چشم‌هایش را باز کرد، همه جا تاریک بود و خیلی ترسید. ناگهان، فریاد زد: من می‌ترسم، اینجا کسی نیست؟ یکدفعه ماشین آمبولانس، بیدار شد و چراغ‌هایش را روشن کرد. چراغ‌های قرمز آمبولانس، همه جای کمد اسباب‌بازی‌ها را روشن کرد. ناگهان همه اسباب‌بازی‌ها از نور او بیدار شدند و به یکدیگر نگاه کردند. توپ‌ها، ماشین‌ها و عروسک‌ها با تعجب به یکدیگر نگاه می‌کردند.
اسباب‌بازی‌ها تا به حال در خواب رنگارنگ بودند. خوابی که مخصوص اسباب‌بازی‌هاست. اگر یکی از اسباب‌بازی‌ها خواب ببیند و از خواب بپرد، ممکن است دیگر اسباب‌بازی‌ها را هم بیدار کند. مثل همین حالا که توپ پشمالو از خواب پریده بود و بقیه اسباب‌بازی‌ها را از خواب بیدار کرده بود.
توپ پشمالو و بقیه اسباب‌بازی‌ها شروع کردند به خوش و بش کردن و آشنا شدن با یکدیگر. همین طور که مشغول حرف زدن و خوشحالی بودند، صدایی شنیدند. یک نفر داشت گریه می‌کرد. اسباب‌بازی‌ها نگاهی کردند و دنبال صدا گشتند.
یک سرباز کوچولو افتاده بود لای درِ کمد. انگار حرکتِ در باعث شده بود، سرباز بیوفتد آن پایین. دو تا از عروسک‌ها همراه با توپ پشمالو کمک کردند و سرباز را از لایِ در نجات دادند. وقتی سرباز را نجات دادند او هنوز هم داشت گریه و زاری می‌کرد. اسباب‌بازی‌ها با تعجب به او نگاه کردند و پرسیدند، چرا باز هم گریه می‌کنی؟ ما که تو را نجات دادیم. سرباز گفت: کیف و تفنگ من گم شده‌اند و بدون آنها دیگر نمی‌توانم یک سرباز باشم.
اسباب‌بازی‌ها و سرباز، همه مشغول گشتن شدند. آنها همه جا را زیرورو کردند اما کیف و تفنگ را پیدا نکردند. ناگهان درِ کمد باز شد. پسرک، یعنی صاحب اسباب‌بازی‌ها آمده بود تا به اسباب‌بازی‌ها سر بزند. در همین حین، توپ پشمالو، تفنگ و کیف سرباز کوچولو را دید که بیرونِ کمد افتاده بودند. توپ پشمالو خودش را به زمین انداخت و خیلی آرام در گوش تفنگ و کیف گفت: زود باشید، سوار پشت من شوید تا شما را ببرم پیش سرباز کوچولو.
تفنگ و کیف خیلی زود بر پشت توپ سوار شدند. توپ پشمالو که خیلی باهوش بود، آرام آرام قل خورد و رفت کنار درِ کمد منتظر شد تا پسرک در را ببند. توپ پشمالو خیلی محکم، کیف و تفنگ را بر پشت خود گرفته بود و حواسش به اطراف بود. وقتی پسرک خواست درِ کمد را ببندد، توپ پشمالو سریع خودش را به داخل کمد انداخت.
سرباز کوچولو، کیف و تفنگ خودش را بر روی دوشِ توپ پشمالو دید. از خوشحالی فریاد کشید: هورررا… . او پرید و کیف و تفنگ خودش را برداشت و گفت: حالا من یک سرباز واقعی شدم. اسباب‌بازی‌های مهربون خیلی ازتون ممنونم.
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
03 Dec, 13:00
جعبه کادویی به شکل بستنی
💕💕💕حتما بچه هاتون استقبال میکنن🌹فقط کافیه یک بار باهم امتحانش کنید.
#کاردستی
@ghesse_lalaii
💕💕💕حتما بچه هاتون استقبال میکنن🌹فقط کافیه یک بار باهم امتحانش کنید.
#کاردستی
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
25 Nov, 19:33
ووییییی خداااااااا❤️🥺
من که دلم ضعف رفت😍🫀🍓
معدن لوازم آرایشی های گوگولی🧸🍑✨️
اینقدر جنساش کیوت نازه که نگو🐚🍒🦄
فقط به قیمت دبی وچین
🫐پالت 35t
🫐مداد 10t
🫐بالم 15t
🫐کیف 25t
♨️ زیر قیمت بازار🫠👇
https://t.me/+HlacZe_t3vcyYmRk
https://t.me/+HlacZe_t3vcyYmRk
من که دلم ضعف رفت😍🫀🍓
معدن لوازم آرایشی های گوگولی🧸🍑✨️
اینقدر جنساش کیوت نازه که نگو🐚🍒🦄
فقط به قیمت دبی وچین
🫐پالت 35t
🫐مداد 10t
🫐بالم 15t
🫐کیف 25t
♨️ زیر قیمت بازار🫠👇
https://t.me/+HlacZe_t3vcyYmRk
https://t.me/+HlacZe_t3vcyYmRk
قصه و لالایی مادرانه
25 Nov, 19:03
#قصه_کودکانه
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
25 Nov, 13:19
#ایده
#بازی
#دست_ورزی
💚❤️
💥 بازی تقویت حافظه #فعال ، حافظه و توالی #دیداری
✔️ #اهداف :
🌱 تقویت حافظه دیداری
🌱 حافظه کوتاه مدت
🌱 تقویت دقت و تمرکز
🌱 تقویت پردازش دیداری
👌 در مراحل پیچیده تر ، رنگ ها را مشابه یا بیشتر کنید
فوروارد کنید🙏
@ghesse_lalaii
#بازی
#دست_ورزی
💚❤️
💥 بازی تقویت حافظه #فعال ، حافظه و توالی #دیداری
✔️ #اهداف :
🌱 تقویت حافظه دیداری
🌱 حافظه کوتاه مدت
🌱 تقویت دقت و تمرکز
🌱 تقویت پردازش دیداری
👌 در مراحل پیچیده تر ، رنگ ها را مشابه یا بیشتر کنید
فوروارد کنید🙏
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
25 Nov, 12:26
مهمان من هستین و رایگان میتونید شرکت کنید
ساکنین کرج و تهران براحتی میتونید شرکت کنند.
فقط کافیه اسم و فامیل و شماره تماس برای من بفرستین ✌️✌️✌️
09351539357
خانم زرگر
ساکنین کرج و تهران براحتی میتونید شرکت کنند.
فقط کافیه اسم و فامیل و شماره تماس برای من بفرستین ✌️✌️✌️
09351539357
خانم زرگر
قصه و لالایی مادرانه
25 Nov, 11:56
🆔 بازی برای تقویت هماهنگی دو نیمکره مغز
🎖بهترین کانال پیش دبستان🎖
📚 @pishdaabestan
🎖بهترین کانال پیش دبستان🎖
📚 @pishdaabestan
قصه و لالایی مادرانه
24 Nov, 17:24
#قصه_کودکانه
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
24 Nov, 09:51
💕💕
کاردستی ماهی با مقوا و ماژیک
💕💕💕حتما بچه هاتون استقبال میکنن🌹فقط کافیه یک بار باهم امتحانش کنید.
#کاردستی#کودک#مادرانه
@ghesse_lalaii
کاردستی ماهی با مقوا و ماژیک
💕💕💕حتما بچه هاتون استقبال میکنن🌹فقط کافیه یک بار باهم امتحانش کنید.
#کاردستی#کودک#مادرانه
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
23 Nov, 17:33
#قصه_کودکانه
هر شب
یک قصه جذاب و آموزنده
برای کودکان دلبند شما🥰
@ghesse_lalaii
هر شب
یک قصه جذاب و آموزنده
برای کودکان دلبند شما🥰
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
23 Nov, 16:02
🎊🎉تولدت مبارک آذر ماهی 🎊🎉.بفرستید برا اونایی که تولدشونه این ماه.
تولد همه ی بچه های گل آذرماهی کانال مبارک ❤️
@ghesse_lalaii
تولد همه ی بچه های گل آذرماهی کانال مبارک ❤️
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
22 Nov, 17:53
🔰 بازی وقتی که...
تعداد: دو نفر و بیشتر
سن: چهارسال به بالا
زمان: ۱۰ دقیقه یا بیشتر
وسایل: توپ، تعدادی جمله ناقص
1️⃣ بچه‌ها دایره‌وار می‌نشینند.
2️⃣ مربی توپ را به طرف یکی از بچه‌ها می‌اندازد و جمله ناقصی را می‌گوید.
3️⃣ کسی که توپ را دریافت می‌کند، جمله را هم کامل می‌کند.
4️⃣ سپس توپ را برای هر کسی که بخواهد می‌اندازد و بعد از دریافت نفر دوم، مربی جمله ناقص دیگری می‌گوید.
جملاتی مثل:
وقتی خوشحالم...
وقتی حوصله‌م سر رفته...
وقتی ناراحتم...
وقتی گرسنمه...
وقتی...
✳️ هدف: تقویت عضلات درشت، تمرکز برای دریافت توپ، تقویت گفتگو و اعتماد به نفس، تمرین ابراز احساسات
@ghesse_lalaii
تعداد: دو نفر و بیشتر
سن: چهارسال به بالا
زمان: ۱۰ دقیقه یا بیشتر
وسایل: توپ، تعدادی جمله ناقص
1️⃣ بچه‌ها دایره‌وار می‌نشینند.
2️⃣ مربی توپ را به طرف یکی از بچه‌ها می‌اندازد و جمله ناقصی را می‌گوید.
3️⃣ کسی که توپ را دریافت می‌کند، جمله را هم کامل می‌کند.
4️⃣ سپس توپ را برای هر کسی که بخواهد می‌اندازد و بعد از دریافت نفر دوم، مربی جمله ناقص دیگری می‌گوید.
جملاتی مثل:
وقتی خوشحالم...
وقتی حوصله‌م سر رفته...
وقتی ناراحتم...
وقتی گرسنمه...
وقتی...
✳️ هدف: تقویت عضلات درشت، تمرکز برای دریافت توپ، تقویت گفتگو و اعتماد به نفس، تمرین ابراز احساسات
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
22 Nov, 15:20
چند مدل کاردستی درخت ، تا آخر ببینید مطمینم مث من ذوق زده میشین😍
@BehtarinMadareDonya
@BehtarinMadareDonya
قصه و لالایی مادرانه
21 Nov, 18:16
#قصه_کودکانه
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
20 Nov, 18:28
#قصه_متن
#اردک_کوچولو
اردک کوچولو توی یک باغ قشنگ زندگی می‌کرد. هر روز صبح توی حوض آب با خواهر و برادرهایش آب‌تنی می‌کردند. ظهر که می‌شد خانم باغبان براشون غذا می‌آورد و آنها می‌خوردند. اردک کوچولو خسته شده بود و حس می‌کرد خیلی روزهایش تکراری شده‌اند.
یک روز از در باغ بیرون آمد و راه افتاد به سمت دریاچه‌ای که در آن نزدیکی بود و رفت داخل دریاچه و با خوشحالی مشغول شناکردن شد. مدتی شنا کرد تا اینکه توجه‌اش جلب یک مرغ دریایی پیر شد که در گوشه‌ای از آب، کنار برگ‌های نیلوفر آبی کز کرده و از فرط گرسنگی ضعیف شده بود. اردک کوچولو جلو رفت و به مرغ دریایی پیر سلام کرد و علت ضعیف شدنش را پرسید. مرغ دریایی گفت: من هر روز صبح یک ماهی می‌گرفتم و می‌خوردم و تا آخر شب سیر بودم، ولی مدتی است که پیر شدم و دیگرنمی‌توانم دنبال ماهی بگردم و صید کنم و بخورم. به همین دلیل غذا نخورده‌ام. اردک عزیز تو جوان هستی، برو و برای من یک ماهی بگیر و بیاور.
بچه اردک گفت: من که تا به حال ماهی نگرفتم و اصلا نمی‌دانم از کجا باید ماهی پیدا کنم.
مرغ دریایی پیر گفت: برو وسط دریا و به داخل آب نگاه کن و آنچه که دیدی روی آب حرکت می‌کند همان ماهی است... بگیر و برایم بیاور...
اردک کوچولو رفت وسط دریا. آنقدر برایش هیجان‌انگیز بود که حرف‌های مرغ دریایی کاملا از یادش رفته بود و زمانی متوجه شد که هوا تاریک شده بود. دور و برش را نگاه کرد ولی هیچ چیزی ندید. ناامید سرش را پایین انداخت.
ناگهان دید که یک ماهی سفید، دقیقا مثل همان چیزی که مرغ دریایی پیر گفته بود در نزدیکی خودش روی آب دریا شناور است. به سمت ماهی رفت و همان‌طور که مرغ دریایی گفته بود خیلی سریع سرش را به سمت آب برد و تا نوکش به طرف آب رفت ماهی ناپدید شد. اردک کوچولو با تعجب کمی عقب رفت و بعد دوباره ماهی ظاهر شد.
دوباره نزدیک ماهی شد و این عمل را چند بار تکرار کرد و هربار ماهی ناپدید می‌شد، در آن نزدیکی یک قورباغه شیطان و مسخره روی یک برگ بزرگ نشسته بود و شاهد حرکات اردک بود و قاه‌قاه می‌خندید. اردک کوچولو متوجه خنده‌های قورباغه شد و با ناراحتی گفت: به من می‌خندی؟
قورباغه گفت: آره... داری چی کار می‌کنی؟اردک کوچولو گفت: مرغ دریایی پیر گرسنه است و می‌خواهم برایش ماهی بگیرم...قورباغه خندید و گفت: مگه اون ماهی است که می‌خواهی بگیری؟ تازه تو می‌خواهی با اون نوک پهن و کوچکت ماهی بگیری؟ اردک کوچولو با تعجب پرسید: پس این چیه که روی آب حرکت می‌کنه؟قورباغه گفت: اون عکس ماه است که از آسمان توی آب افتاده...اردک کوچولو خنده‌اش گرفت و زد زیر خنده... و بعد از این عمل نتیجه گرفت که ناآگاهانه به دنبال پیدا کردن چیزی نرود.
#اردک_کوچولو
اردک کوچولو توی یک باغ قشنگ زندگی می‌کرد. هر روز صبح توی حوض آب با خواهر و برادرهایش آب‌تنی می‌کردند. ظهر که می‌شد خانم باغبان براشون غذا می‌آورد و آنها می‌خوردند. اردک کوچولو خسته شده بود و حس می‌کرد خیلی روزهایش تکراری شده‌اند.
یک روز از در باغ بیرون آمد و راه افتاد به سمت دریاچه‌ای که در آن نزدیکی بود و رفت داخل دریاچه و با خوشحالی مشغول شناکردن شد. مدتی شنا کرد تا اینکه توجه‌اش جلب یک مرغ دریایی پیر شد که در گوشه‌ای از آب، کنار برگ‌های نیلوفر آبی کز کرده و از فرط گرسنگی ضعیف شده بود. اردک کوچولو جلو رفت و به مرغ دریایی پیر سلام کرد و علت ضعیف شدنش را پرسید. مرغ دریایی گفت: من هر روز صبح یک ماهی می‌گرفتم و می‌خوردم و تا آخر شب سیر بودم، ولی مدتی است که پیر شدم و دیگرنمی‌توانم دنبال ماهی بگردم و صید کنم و بخورم. به همین دلیل غذا نخورده‌ام. اردک عزیز تو جوان هستی، برو و برای من یک ماهی بگیر و بیاور.
بچه اردک گفت: من که تا به حال ماهی نگرفتم و اصلا نمی‌دانم از کجا باید ماهی پیدا کنم.
مرغ دریایی پیر گفت: برو وسط دریا و به داخل آب نگاه کن و آنچه که دیدی روی آب حرکت می‌کند همان ماهی است... بگیر و برایم بیاور...
اردک کوچولو رفت وسط دریا. آنقدر برایش هیجان‌انگیز بود که حرف‌های مرغ دریایی کاملا از یادش رفته بود و زمانی متوجه شد که هوا تاریک شده بود. دور و برش را نگاه کرد ولی هیچ چیزی ندید. ناامید سرش را پایین انداخت.
ناگهان دید که یک ماهی سفید، دقیقا مثل همان چیزی که مرغ دریایی پیر گفته بود در نزدیکی خودش روی آب دریا شناور است. به سمت ماهی رفت و همان‌طور که مرغ دریایی گفته بود خیلی سریع سرش را به سمت آب برد و تا نوکش به طرف آب رفت ماهی ناپدید شد. اردک کوچولو با تعجب کمی عقب رفت و بعد دوباره ماهی ظاهر شد.
دوباره نزدیک ماهی شد و این عمل را چند بار تکرار کرد و هربار ماهی ناپدید می‌شد، در آن نزدیکی یک قورباغه شیطان و مسخره روی یک برگ بزرگ نشسته بود و شاهد حرکات اردک بود و قاه‌قاه می‌خندید. اردک کوچولو متوجه خنده‌های قورباغه شد و با ناراحتی گفت: به من می‌خندی؟
قورباغه گفت: آره... داری چی کار می‌کنی؟اردک کوچولو گفت: مرغ دریایی پیر گرسنه است و می‌خواهم برایش ماهی بگیرم...قورباغه خندید و گفت: مگه اون ماهی است که می‌خواهی بگیری؟ تازه تو می‌خواهی با اون نوک پهن و کوچکت ماهی بگیری؟ اردک کوچولو با تعجب پرسید: پس این چیه که روی آب حرکت می‌کنه؟قورباغه گفت: اون عکس ماه است که از آسمان توی آب افتاده...اردک کوچولو خنده‌اش گرفت و زد زیر خنده... و بعد از این عمل نتیجه گرفت که ناآگاهانه به دنبال پیدا کردن چیزی نرود.
قصه و لالایی مادرانه
20 Nov, 17:39
#قصه_کودکانه
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
19 Nov, 18:50
#قصه_کودکانه
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
هر شب
@ghesse_lalaii
قصه و لالایی مادرانه
14 Nov, 18:23
دوستان عزیز شب همگی خوش.
قصه ی امشب روایت دو کودک ایرانی و افغانستانیست که با هم بازی میکنند و مصداق لطیفی از انسانیت و دوستی و صلح میشوند.
امیدوارم لذت ببرید🤍.
شب بخیر❤️
قصه ی امشب روایت دو کودک ایرانی و افغانستانیست که با هم بازی میکنند و مصداق لطیفی از انسانیت و دوستی و صلح میشوند.
امیدوارم لذت ببرید🤍.
شب بخیر❤️
قصه و لالایی مادرانه
14 Nov, 17:38
مدرسه باز شد و هنوز واسه تیزهوشان شروع نکردی؟😐💔
دنبال منابع مناسب واسه شروع هستی؟
چالش گزارشکار وسحرخیزی میخوای که انگیزت فول بشه؟🙂↔️
ریاضی وهوشت ضعیفه وهنوز نتونستی معلم خوب پیدا کنی؟🫨
از آخرین تغییرات آزمون تیزهوشان ونمونه اطلاع داری؟😅
تغییرات جدیدشو اینجا گذاشتیم سریع جوین شو جا نمونی✌🏻
https://t.me/+MTACxNw2qDE5Nzc0
دنبال منابع مناسب واسه شروع هستی؟
چالش گزارشکار وسحرخیزی میخوای که انگیزت فول بشه؟🙂↔️
ریاضی وهوشت ضعیفه وهنوز نتونستی معلم خوب پیدا کنی؟🫨
از آخرین تغییرات آزمون تیزهوشان ونمونه اطلاع داری؟😅
تغییرات جدیدشو اینجا گذاشتیم سریع جوین شو جا نمونی✌🏻
https://t.me/+MTACxNw2qDE5Nzc0
قصه و لالایی مادرانه
14 Nov, 15:16
#کادر دفتر
خیلی راحت و زيبا
بچه مدرسه ای ها نگران نباشید خودتون هم میتونید دفترهاتون و زیبا نقاشی بکشید
🎖بهترین کانال اول🎖
📚 @cllass1_ir
خیلی راحت و زيبا
بچه مدرسه ای ها نگران نباشید خودتون هم میتونید دفترهاتون و زیبا نقاشی بکشید
🎖بهترین کانال اول🎖
📚 @cllass1_ir
قصه و لالایی مادرانه
14 Nov, 09:37
لینک ثبت‌نام کارگاه جادوی کتاب و قصه‌گویی به مناسبت روز کتاب و کتابخوانی
📱 در دنیای دیجیتال امروز، کودکان بیشتر وقتشان را با موبایل و تبلت می‌گذرانند. اما “کتاب” می‌تواند پلی عمیق برای ارتباط با کودکان باشد و دنیای ذهنی آنها را گسترش دهد.
📚 در این کارگاه، راه‌های جذب کودکان به کتاب و اهمیت قصه‌گویی را بررسی می‌کنیم.
✅ فایل کارگاه یک هفته در دسترس بوده و امکان پرسش و پاسخ با متخصصین در گروه تلگرامی وجود دارد.
📱 در دنیای دیجیتال امروز، کودکان بیشتر وقتشان را با موبایل و تبلت می‌گذرانند. اما “کتاب” می‌تواند پلی عمیق برای ارتباط با کودکان باشد و دنیای ذهنی آنها را گسترش دهد.
📚 در این کارگاه، راه‌های جذب کودکان به کتاب و اهمیت قصه‌گویی را بررسی می‌کنیم.
✅ فایل کارگاه یک هفته در دسترس بوده و امکان پرسش و پاسخ با متخصصین در گروه تلگرامی وجود دارد.
قصه و لالایی مادرانه
14 Nov, 09:36
تکنیک موزائیک
▬▬▬▬▬ஜ●🎀●ஜ▬▬▬▬▬
🎀در این تکنیک کودک با تکه های مقوا یا کاغذ رنگی در ابعاد مختلف و چسباندن آنها بر روی مقوای سفید نه تنها مقیاسها و اندازه هارا می آموزد بلکه هم نشینی رنگها را فرا میگیرد یعنی می آموزد چه رنگی در کنار چه رنگی بیشتر دیده خواهد شد .
💢شما در ابتدا از کودک بخواهید با تکه های رنگی مانند مربع کار خود را شروع کند و در مراحل بعدی از اشکال مستطیل و مثلث و چند ضلعی استفاده کند و تکه هار را با چسب در کنار یکدیگر می چسباند تا صفحه پر شود در مراحل بعدی از کودک بخواهید یک نقاشی را روی مقوا با مداد سیاه بکشد و درون شکل های نقاشی را با تکه های رنگی کاغذ رنگی بچسباند.
البته کاربرگهای آماده نیز برای این تکنیک وجود دارد که برای سنین پایین تر جهت داشتن نظم می توان استفاده کرد.
▬▬▬▬▬ஜ●🎀●ஜ▬▬▬▬▬
🎀در این تکنیک کودک با تکه های مقوا یا کاغذ رنگی در ابعاد مختلف و چسباندن آنها بر روی مقوای سفید نه تنها مقیاسها و اندازه هارا می آموزد بلکه هم نشینی رنگها را فرا میگیرد یعنی می آموزد چه رنگی در کنار چه رنگی بیشتر دیده خواهد شد .
💢شما در ابتدا از کودک بخواهید با تکه های رنگی مانند مربع کار خود را شروع کند و در مراحل بعدی از اشکال مستطیل و مثلث و چند ضلعی استفاده کند و تکه هار را با چسب در کنار یکدیگر می چسباند تا صفحه پر شود در مراحل بعدی از کودک بخواهید یک نقاشی را روی مقوا با مداد سیاه بکشد و درون شکل های نقاشی را با تکه های رنگی کاغذ رنگی بچسباند.
البته کاربرگهای آماده نیز برای این تکنیک وجود دارد که برای سنین پایین تر جهت داشتن نظم می توان استفاده کرد.
51,229
subscribers
1,275
photos
7,307
videos
