🔹دیروز بنا بود در پنل اول همایش #وفاق_ملی حضور داشته باشم که متأسفانه بخاطر مشغلهی دیگهای نتونستم شرکت کنم. ضمن تشکر و عذرخواهی از دعوتکنندگان محترم، نکاتی که مدنظرم بود که در موردش صحبت کنیم رو همینجا به اختصار مینویسم:
🔺اول. وفاق با مردم؛
- وفاق رو میشه «اجماع همدلانه» تعریف کرد که اگه لفظ «ملی» رو هم بهش اضافه کنیم قاعدتاً باید بدنبال اجماع همدلانه دولت و ملت باشیم. با این نگاه، اجماع (Consensus) همدلانهی ملی، بالاترین سطح مشارکت در ادبیات «#حکمرانی_مشارکتی»ست. چیزی بسیار فراتر از شعارهایی مثل آشتی با مردم و...
- حکمرانی مشارکتی، به مثابه الگوی مشارکت حاکمیت و جامعه در ادارهی کشور، در دو گسترهی «نخبگان»/«عموم شهروندان» و در سه سطح «شفافیت حاکمیت»/ «مشاورهی جامعه به حاکمیت» و «حضور اجماعمحور جامعه در تصمیمگیریهای حاکمیتی» قابل تعریفه. با این تعریف، بنظر من وفاق واقعی یعنی مشارکت دادن جامعه در تصمیمگیری (در برخی موضوعات مشارکت عموم شهروندان، با سازوکارهایی مثل رفراندوم، پتیشن مؤثر و... و در برخی موضوعات مشارکت نخبگان جامعه و تشکلهای مردمی).
- مثلاً وفاق واقعی دولت با جامعه رو باید همین روزها در جلسات شورایعالی کار و میزان تأثیرگذاری نمایندگان کارگران در تصمیمگیری حول حداقل مزد جستجو کرد. وفاق یعنی در خصوصیسازی و به هنگام واگذاری بنگاهها، نگاه دولت به کارگران کارخونه، چیزی فراتر از سوله و زمین و تجهیزات کارخونه باشه که قراره قیمتگذاری و فروخته بشن و برای اونا هویت و شأن حضور در تصمیمگیری در خصوص واگذاری کارخونه قائل باشه.
- بنظرم تنها و آخرین راه مواجهه با بیاعتمادی گستردهی بخشهایی از جامعه به حاکمیت، اعتماد حاکمیت به جامعهست. اعتماد به جامعه بمعنای اعطای حق تصمیمگیری و نظارت در مسائل عمومی به آنها. شاید تنها درمان برای بیتفاوتی و بعضاً از خودبیگانگی بخشهایی از مردم نسبت به مسائل عمومی.
🔺دوم. وفاق مقامات
- وفاقی که در چندماه عمر دولت چهاردهم از اون شنیدهایم اما بیشتر بمعنی نوعی همگرایی و همافزایی میان سران قوا و مقامات کشور بوده که این وفاق اگه درخدمت وفاق ملی واقعی (به شرح بالا) باشه اتفاقی مثبت و پایداره در غیر اینصورت از چند جنبه قابل نقد و حتی میتونه خطرناک باشه. وفاق به مثابه نقض «تفکیک قوا» و منطق check and balance و شأن نظارتی قوا بر همدیگه، اتفاق مبارکی نیست. این حس عمومی که «هروقت مسئولین ارشد یکدست و همدست بشن میخوان سر ما مردم رو ببُرن!» ادراک مهم و قابل تأملیه که بعضاً خودش رو در انتخاباتها هم نشون میده. فاجعهی آبان۹۸ خروجی وفاق و هماهنگی سران قوا بود و الّا قاعدتاً یک نفر و یک قوه حداقل باید مخالفت، نظارت و حسابکشی میکرد از دیگری.
🔹با این نگاه بیش از اونکه اتفاقات رأی اعتماد و تعامل دولت و مجلس در تأیید همهی کابینه، وفاق باشه، سازوکار قبل از اون و انتخاب وزرای پیشنهادی با حضور تشکلهای مردمی و و بخش خصوصی (با همهی نقائصش) وفاق بود. اینکه مجلسیها تلاش میکنن که وزیر کشور چهرهای نزدیک به مجلس و رئیس اون باشه که نمایندهها در انتصابات استانها و در انتخاباتها دستشون باز باشه، اتفاق جدیدی نیست و در دورههای قبل هم سابقه داره اما اینکه این تعامل رییسجمهور در تعیین چند وزیر با نظر و نزدیک به رییس مجلس رو بنام «وفاق» برای مردم فاکتور کنیم، ظلم بزرگی به مفهوم وفاق اون هم با پسوند «ملی»ست.
- در شرایطی که سران قوا و دیگر مقامات، ممکنه که بعضاً در اصل مسائل و بعضاً در تعریف راهحلها اختلافنظرهای اساسی داشته باشن، وفاق و اجماع محتوایی و فنی بر روی مسائل کشور خیلی معنیدار نیست و قابل پیشبینیه که تصمیمگیری اونا از الگوهای سیاسی و چانهزنی و تن دادن به راهحلهای رضایتبخش میگذره. در این شرایط، تلاش برای وفاق محتوایی بر روی مسائل کشور در میان مقامات بیفایدهست و شاید بشه گفت که تنها و بهترین راه، مراجعهی نظاممند به نظر مردم و مشارکت دادن اونا در تصمیمگیریها و اداره کشوره. اگر آقای پزشکیان بتونه روی همین یک دستورکار نظر سایر مقامات رو جلب کنه، بزرگترین خدمت رو به مفهوم وفاق کرده: اجماع مقامات کشور بر فراهم کردن بستر حکمرانی مشارکتی؛ در غیر اینصورت ماهعسل وفاق میان مقامات کشور، بزودی و شاید بیدستاورد، به پایان خواهد رسید.
#میلاد_گودرزی
🔴@ghabl_enghelab