ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan Channel on Telegram

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

@mahbandan


نویسنده/ روزنامه نگار/ طنزپرداز

ماهبندان | محمدرضا شهبازی (Persian)

ماهبندان | محمدرضا شهبازی یک کانال تلگرامی است که توسط محمدرضا شهبازی، یک نویسنده، روزنامه نگار و طنزپرداز محبوب ایرانی اداره می‌شود. این کانال محفلی است که علاقه‌مندان به ادبیات و فرهنگ ایران می‌توانند از آثار و نوشته‌های او لذت ببرند و در موضوعات مختلفی مانند ادبیات، طنز، فرهنگ و هنر بسرگردان شوند. محمدرضا شهبازی با سبک منحصر به فرد خود توانسته است جمعیت بزرگی از دنبال‌کنندگان را به خود جلب کند و طرفداران زیادی در فضای مجازی پیدا کند

اگر به دنبال یک محتوای خواندنی، سرگرم‌کننده و همچنین الهام‌بخش هستید، این کانال یک انتخاب عالی برای شماست. حضور در این کانال به شما فرصتی برای آشنایی با آثار و اندیشه‌های محمدرضا شهبازی و همچنین بحث و گفتگو با سایر اعضای این جامعه فرهنگی را می‌دهد. همچنین این کانال فضایی مناسب برای تبادل ایده‌ها، نظرات و تجارب بین فرهنگی است

اگر تاکنون با ادبیات و اندیشه‌های محمدرضا شهبازی آشنا نبوده‌اید، این کانال فرصتی عالی برای شروع جهت دسترسی آسان به آثار او و انگیزه یادگیری از او می‌باشد. به همین خاطر پیشنهاد می‌شود به این کانال پیوسته و از محتوای ارزشمند آن بهره‌مند شوید.

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

09 Feb, 19:05


ما دفاع‌آخرهای جمهوری اسلامی نیستیم!

این متن را چند سال پیش نوشتم.
الان که شب ۲۲ بهمن است و
قیمت دلار و سکه و سیب‌زمینی
بهانه داده دست بعضی‌ها برای هار
شدن و چنگ و دندان نشان دادن
به انقلاب خمینی و نائبش و
عشاق پابرهنه‌اش، دوباره منتشرش
می‌کنم...

پیام داد: «وقتی میخوایم کلید رو بچرخونیم توی درِ (...) قبلش حساب شماها رو میرسیم. ولی اگر از دستمون در رفتید، اینکه کجا میرید قایم میشید دیدن داره.»

برای او نوشتم و اینجا هم مینویسم:

زرشک!
ما دفاع‌آخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! و انقدر بی‌غیرت که شماها به نزدیکی‌های آنجا برسید و ما همچنان زنده باشیم.

ما دفاع‌آخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! که اگر از ما گذشتید، نوبت ستون خیمه انقلاب برسد.

ما دفاع‌آخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! و نه تنها نزدیک دورازه‌های ما، که حتی اگر به نزدیکی میانه‌های زمین هم رسیده‌ باشید یعنی اینکه قبلش از ما گذشته‌اید.
توهم برتان ندارد که بازی به شش قدم ما رسیده است!

اینکه ما هنوز هستیم و شما با ما درگیرید و از پسمان بر نمی‌آیید یعنی توپ توی شش قدم شماست! اینکه هنوز دارید زور میزنید هر جوری شده -ولو با زدن زیر توپ- خطر را از دم دروازه‌تان دور کنید و به گلر و خط دفاعی‌تان فرصت نفس کشیدن بدهید، یعنی ما داریم در یکی دو متری تیرک‌های دروازه شما می‌جنگیم.

که اگر حتی توانسته بودید توپ را وسط زمین بیاورید لازم نبود از داور و تماشاچی و توپ جمع کن و عکاسهای دور زمین و... برای شلوغ کردن فضا و فلاش انداختن در چشم بازیکنها و بطری پرت کردن وسط زمین و آب نرساندن و... استفاده کنید.
اینکه جبهه کفر همه چیزش را به میدان آورده، یعنی همه چیزش به خطر افتاده!

ما دفاع‌آخرهای جمهوری اسلامی نیستیم!
و فکر نکنید که همینطور می‌نشینیم نگاه میکنیم که چطور قدم به قدم و متر به متر توپ را جلو می‌آورید و به دروازه ما نزدیک می‌شوید.

اینکه خیال می‌کنید ما حاصل مجاهدت و خون دل خوردن‌ها و شکنجه‌شدن‌ها و آوارگی کشیدن‌های چند هزار ساله را راحت تحویلتان میدهیم و با چهارتا هشتگ زدن و تشتک پراندن، چشم بر کور شدن چشم امید مظلومان و مسنضعفان جهان می‌بندیم، معلوم است هنوز نفهمیده‌اید چند چندیم!

اینکه فکر میکنید همه اینها را به رسانه‌نفهمی خودی‌ها و شوت‌بازی نخودی‌ها و پرخوری باخودی‌ها می‌فروشیم و میگوییم حالا که اینطور است پس به ما چه، کور خوانده‌اید.

ما دفاع‌آخرهای جمهوری اسلامی نیستیم!
و فرض محال هم محال نیست؛

پس اگر یک روز نه اینکه جمهوری اسلامی نباشد، که حتی قرار باشد نباشد، مطمئن باشید ما آن روز نیستیم و خیلی قبلترش بر بدنهای ما اسب دوانده‌اید.
تا ما هستیم نوبت به بنی‌هاشم نمیرسد... چه برسد به خیمه‌ها....

ماهبندان | محمدرضا شهبازی
@mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

01 Feb, 17:52


مصاحبه اختصاصی محمدرضا شهبازی با محمدرضا شاه

▪️آقای شاه؛ چرا 28 مرداد کودتا کردی؟

شنبه تا چهارشنبه ساعت ۱۹:۴۵ شبکه دو

📺 #پاورقی | @pavaraghi_tv

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

23 Jan, 09:55


.
هنوز چند قسمت از سیدخندان نگذشته بود که گزارش ویدئویی ساختند برای تخریب سیدخندان به بهانه شباهت با خندوانه.
کیا؟ کمیل خجسته و سایر برادران و خواهران انقلابی که با پول اوقاف رسانه آوانگارد بالا آورده بودند!

حالا بگذریم از اینکه بخشهایی مثل از تجربه‌ت بگو یا خاطره‌بازی و... چقدر شبیه خندوانه بود، اما آیا همونها الان درباره شباهت ۹۹درصدی هزار و یک به خندوانه چیزی میگن؟ یا زدن یه تیم حزب‌اللهی با پول اوقاف روحشون رو جلا می‌داد؟
اصلا درد اونا شباهت به خندوانه بود؟ مخاطب بود؟ کیفیت بود؟

اصلاتر دیدنو به کجا رسید؟ چی شد؟ چقدر مخاطب داشت و داره و...
نورچشمی‌هایی که تا چشم باز کردند، پول بی‌حساب برای رسانه زدن و رسانه داشتن و کار رسانه‌ای کردن در اختیارشون بوده، هیچوقت درباره شکست‌هاشون و به باد دادن بودجه‌های میلیاردی اوقاف و... مورد سوال قرار گرفتند؟

ماهبندان | نوشته‌های محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

16 Jan, 17:22


جبهه یا صنف؟
| ویرایش و بازنشر به بهانه خودکشی ابراهیم نبوی |

خیلی که بخواهیم صنفی نگاه کنیم، امیرالمومنین علیه السلام و معاویه هم در یک صنف بودند؛ صنف خلفا! و اگر منافعشان تعارض پیدا نمی‌کرد باید بجای دعوا، یک شورایی چیزی تشکیل می‌دادند و در جهت تثبیت حقوق صنفشان مصوبه می‌گذراندند! یا مثلا دو سرباز که در یک جنگ روبروی هم قرار گرفته‌اند در یک صنف هستند دیگر؛ صنف سربازها یا مثلا نظامی‌ها. و بعد مثلا یک روز با هماهنگی همدیگر دست از جنگ بکشند در اعتراض به پایین بودن حقوقشان!

مسخره است، نه؟ من اگزجره ترین حالت ممکن را گفتم تا معلوم شود صنف و صنف‌بازی فارغ از نگاه جبهه‌ای چقدر مسخره است.
صنف اصالتی ندارد، آنچه اصالت دارد جبهه است. جبهه‌ای که یک طرفش حق است و یک طرفش باطل.
من بجای فکر کردن به زندگی و مرگ طنزپردازی که انبانی از توهین به مقدسات را در کارنامه دارد و به دوش می‌کشد، به آن بقال با انصافی فکر میکنم که توی این بلبشو دارد به اندازه 10 هزار تومان نسیه دادن به یک خانواده بی بضاعت، باری از دوش کشور برمی‌دارد. کشاورز، نجار، کارمند، مامور ثبت کنتور برق، سبزی فروش، مکانیک، نصاب کولرگازی، دستفروش و... خلاصه هر کسی که در جبهه حق است برای من مهم است و به شغلش و روزگارش و حال و احوالش فکر میکنم هرچند هم صنفم نباشد.
من ترجیح می‌دهد با راننده تاکسی‌ای که نوشته بود اگر پول ندارید، کرایه ندهید، با آن یمنی که پابرهنه دارد می‌جنگد و با آن فلسطینی و با آن ونزوئلایی و با آن میانماری هم جبهه باشم تا با عمله اکره‌های عموسام هم‌صنف.

همین نگاه صنف‌زده در عرصه ادبیات و سینما می‌شود خیلی از این کتابها و فیلمهای ضد جنگ. می‌شود مثلا داستانهای مجید قیصری یا احمد دهقان. که دو تا سرباز، یکی رزمنده بسیجی ایرانی و یکی نظامی بعثی عراقی، یکجا گیر می‌افتند و بعد فارغ از اختلافات «جبهه‌ای»، اشتراکات صنفی‌شان بالا می‌زند و رفیق می‌شوند.

ابراهیم نبوی طنزپرداز تاثیرگذاری بوده است، همانطور که نتانیاهو در مرگ پنجاه شصت‌ هزار انسان در یکسال تاثیر داشته! پس صرف تاثیر داشتن مهم نیست. مهم این است انقدر مسلمان باشی که برای یک هتاک به امام زمان و شهدا و... مرثیه نسرایی و فاتحه نخوانی.


ماهبندان | نوشته‌های محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

01 Jan, 19:36


به مناسبت ۱۲ دی، سالروز رحلت آیت‌الله مصباح:
داشتیم می‌افتادیم، دستمان را گرفت

یکی دو سال اول دبیرستان بودم. دو سه سال آخر دولت اصلاحات بود.
ما بچه بودیم و اگرچه اینستا و تلگرام و... نبود، اما بالاخره شبهه و وسوسه از هر سوراخی بود راه خودش را پیدا می‌کرد و می‌آمد داخل روح و جانمان. روزهای سختی بود، روزهای دولت دوم خرداد.

تا دلتان بخواهد روزنامه داشتند، مجله داشتند، می‌نوشتند، تیتر می‌کردند، روی جلد می‌بردند و آتش می‌انداختن به خرمن اعتقادات ما.
از ولایت‌فقیه گذشته و جمهوری اسلامی را جهشی رد کرده بودند و داشتند زیرآب خدا و عصمت معصومین را می‌زدند. حتی یادم هست که یکی از گنده‌هایشان در یک جلسه دانشجویی حتی درباره شهادت حضرت زهرا هم ان‌قلت می‌آورد.
یعنی می‌خواهم بگویم حتی به اشک‌های ما پای روضه مادر هم طمع داشتند و می‌خواستند بدزدندش.
یا آن یکی‌شان دوره‌ای که هنوز پادکست اینطور مد نشده بود، فایل صوتی پرمی‌کرد و ادای یکی از روحانیون انقلابی را در می‌آورد و فایل‌هایش با فلاپی‌دیسک دست به دست می‌شد!

اینطور غریب و تنها و بی‌کس مانده بودیم زیر باران شبهه و تمسخر و...
در این شرایط ما را کتابها و سخنرانی‌های #مصباح_عزیز نجات داد.

نمی‌ترسید، کم نمی‌آورد، کپ نمی‌کرد، محافظه‌کار نبود، از ترس فحشهای زنجیره‌ای‌های زنجیری در روزنامه‌های فردایشان، تیغ سخنرانی‌های پیش از نماز جمعه تهرانش را کند نمی‌کرد.
می‌دید چطور دارند میزنند به ریشه اسلام و انقلاب و چطور ماها داریم دست می‌کشیم به لبه‌های دره تا شاید تکه سنگی، ریشه بیرون زده‌ای، ساقه خمیده‌ای پیدا کنیم و خودمان را بالا بکشیم و سقوط نکنیم.

حالا چند سالی می‌شود او نیست.
اما هنوز هستند کسانی که نعل اسبهایشان و نوک قلمهایشان را نو می‌کنند برای راندن بر یاد و خلوص و زحمات او.
و من هر بار که مشرف میشوم حرم کریمه(س) سر مزار او هم زانو میز‌نم و از خودش می‌خواهم دعا کند تا انقدری به درد اسلام و انقلاب بخوریم که مثل او نفس‌هایمان داغ و درفش شود بر قلب‌های خصم این ملک و دعا کند با فحش‌هایشان پا پس نکشیم از آنچه رضایت نایب امام زمان در آن است...

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

14 Dec, 15:13


سلام به پاورقی، علیک سلام به مردم

«سلام به پاورقی» رزق لایحتسبی بود که خدا توی سفره ما گذاشت. یا اگر بخوام دقیق‌تر بگم، ما را برد و نشوند سر سفره مردم.
من -و گروه پاورقی- حتما خیلی باید خوشبخت باشیم که وقتی از مردم می‌خوایم دوربین گوشی را روشن کنند و از خودشون فیلم بگیرن و به مناسبت رسیدن برنامه به قسمت چهارصد، برامون بفرستن، نتیجه انقدر شگفت‌انگیز باشه.

نه! منظورم اصلا تعداد بالای فیلم‌های ارسالی که باعث شده تیتراژ پایانی هر قسمت رو بهش اختصاص بدیم و باز وقت کم بیاریم، نیست. تعداد مخاطبها قبلا هم شگفت‌زده‌مون کرده بود. از بازخوردهای حضوری در کوچه و خیابون و نتایج نظرسنجی صدا و سیما بگیر تا همیشه جزو چندتای اول بودن بازدیدهای تلوبیون و واکنش‌های فجازی به برنامه و البته تعداد صوتهای ارسالی به برنامه از طریق کانال‌ها و سامانه 162 و... نشون می‌داد شکر خدا برنامه خوب داره دیده میشه. اما اینبار بخاطر چیز دیگه‌ای شگفت‌زده شدیم. چیزی نه از جنس عدد.

ما برای چه کسی داریم پاورقی می‌سازیم؟ کیا ما رو می‌بینن؟ توی کجاها تماشامون می‌کنن؟ چه سن و تیپ و شغل و پوشش و لهجه‌ای دارن؟ «چسبندگی» مخاطب به رسانه که یکی از مفاهیم مهم در این حوزه‌س، درباره برنامه ما و مخاطبامون چطوره؟ حالا که داریم به قسمت پونصد نزدیک می‌شیم چقدر مخاطبای ما شبیه اون چیزی که رسانه‌ها تصویر میکنن، از یک قشر و طبقه محدود و خاص‌ن؟

در این دو سال روزی نبوده که به این سوال‌ها فکر نکنم و حالا با دیدن اینهمه سلام به پاورقی می‌تونم برای سوال‌های بالا جواب‌هایی داشته باشم که خودم رو هم شگفت‌زده می‌کنه.
جواب‌هایی که ثابت می‌کنه تصویری که رسانه‌ها از پاورقی ساخته بودن و حتی بعضی جاها ما رو هم به اشتباه انداخته بود چقدر با واقعیت تفاوت داره. ثابت می‌کنه چقدر مخاطبای ما متنوع و متکثرن. چقدر با شغل‌ها، سطح درآمدها، پوشش‌ها، شهرها، طبقه اجتماعی‌ها و ادبیات‌های مختلف می‌شینن پای پاورقی.

می‌تونم در توضیح این تنوع و تکثر بگم که مثلا از شهری تا روستایی، از داخل تا خارج کشور، از چادری تا مانتویی، از محجبه تا کم‌حجاب و حتی بدحجاب‌هایی که نمی‌تونیم پخششون کنیم! از کارگر و کشاورز و دامدار تا پزشک و تاجر و... جزو اینایی هستن که سلام به پاورقی فرستادن اما فکر می‌کنم همین تقسیم‌بندی‌ها هم خودش محدود کردن و تقلیل دادن این تکثره.

سلام به پاورقی لااقل به خود ما ثابت کرد که «مردم» ما رو می‌بینن. مردم نه به معنی همه مردم از نظر تعداد بلکه به معنی مردم با همه تنوع و تکثر و سلیقه و گرایشی که دارن.
پس سلام به پاورقی، علیک سلام به مردم!

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

14 Dec, 15:11


💢از همه ایران سلام

▪️به احترام شما ایستاده سلام می‌کنیم
پاورقی، خونه ما و شماست...

#سلام_به_پاورقی

شنبه تا چهارشنبه ساعت ۱۹:۴۵ شبکه دو

📺 #پاورقی | @pavaraghi_tv

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

08 Dec, 20:48


به بهانه پخش ویدئوی ده ثانیه‌ای از پاورقی:
همراه با جبرائیل در گوشه رینگ!

جناب عراقچی داشتند در یکی از رستوران‌های دمشق شام میل می‌کردند که ما این قسمت را ضبط کردیم!
حالا همانها که برای آن سفر درست و رستوران‌گردی مبتکرانه و سخنان بعدش هورا می‌کشیدند، موضع‌گیری رسانه‌ای در همان جهت را مسخره می‌کنند.

نه تنها آن روز، که تا همین یکی دو روز قبل سیاست و تلاشهای دیپلماتیک اعلامی کشور در جهت حفظ دولت مستقر در سوریه بود. صحبتهای آقای عراقچی و سایر مسئولان و کارشناسان هم در همین جهت بود و طبیعتا رسانه ملی -به درستی- در جهت همان سیاست‌ها حرکت می‌کرد و نه تنها ساز مخالف نمی‌زد، بلکه حتی خود باید تلاش می‌کرد بخشی از قوه پیشران آن ایده‌‌ها باشد و وای اگر اینچنین نبود و خلافش حرکت میکرد که آنوقت دوباره می‌شد رسانه میلی و ستاد و سیما و چوب لای چرخ و سنگ پیش پا و جاساز تله تنش و...
این از آن ویدئو.

اما بعد:

مطالعه آیات و روایات مربوط به جنگهای تبوک و احد در صدر اسلام این روزها از اوجب واجبات است.
آب دستتان است بگذارید زمین و از دل این آیات و روایات سیمای منافقین را بجورید.

کسانی که این روزها شهدای مدافع حرم را تمسخر می‌کنند و می‌گویند خونشان هدر شد و نیش می‌زنند که الکی خود را به کشتن دادند، از تبار همان منافقینی هستند که بعد از احد درباره شهدای آن غزوه گفتند «لو اطاعونا ما قتلو» (یعنی اگر از ما پیروی میکردند کشته نمیشدند).

آیات مربوط به این دو جنگ را مرور کنیم و در توصیفات منافقین آن روزها که خود در جنگها همراهی نمیکردند، توی دل مومنان را خالی می‌کردند و مومنان را از جهاد برحذر می‌داشتند و بعد از جنگ نیز شهدای و رزمندگان را تمسخر می‌کردند، منافقین این دوره و زمانه را ببینیم.

وظیفه منافقین قبل و بعد از جنگ چنین است اما وظیفه مومنان قبل از جنگ، بالا بردن اعتماد بنفس جامعه و بشارت دادن به نصرت الهی و گوشزد کردن لزوم توکل به خدا و تشویق به جهاد است و بعد از جنگ، ارج نهادن تلاش رزمندگان و مجاهدانی که فارغ از نتیجه جهاد، خالصانه جنگیده‌اند.

اتفاقا در همان جنگ احد و زمان مغلوبه شدن جنگ است که پیامبر به حسان بن ثابت -شاعر سپاه اسلام- دستور می‌دهند که «اهجهم فان جبرئیل معک!»
یعنی وقتی سپاه حق به هر دلیلی می‌رود گوشه رینگ اتفاقا وظیفه رسانه‌است که دشمن را هجو کند و ابهتش را بشکند و اگر چنین کردیم و باز جنگ آنگونه که خواستیم پیش نرفت -مانند معرکه احد- چه باک از ملامت که ان‌شاالله جبرییل معنا.

از آن ویدئوی ده ثانیه‌ای بخش تصرف حلب و سقوط دولت سوریه‌ش درست از آب در نیامد اما آن «وایسا»ی آخرش همچنان به قوت خود باقیست!
هنوز «وایسا» که ته این ماجرا را خود خدا اسپویل کرده است که «ان الارض یرثها عبادی الصالحین» و «و نرید وان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض».
پس وایسا...

اگر ویدئو را ندیده‌اید، اینجا گذاشتمش
https://twitter.com/m_reza_shahbazi/status/1865795006600302964?t=_fBOt17qsjFzFDjJIVCVNw&s=19


ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

26 Nov, 21:24


پیروز آتش بس لبنان چه کسی‌ست؟

برای فهمیدن اینکه آتش بس در لبنان نشانه پیروزی یا شکست چه کسی‌ست، نیازی به شناخت منطقه و جزییات صحنه نبرد و... نیست؛ کافی‌ست رژیم صهیونیستی را بشناسیم.

آیا در تمام این سالها چیزی جز قدرت طرف مقابل موجب توقف او شده است؟
کشتن چند ده هزار نفر، فشار افکار عمومی جهانی، قوانین بین‌المللی، مصوبات سازمان ملل، توافقات و تعهداتی که خود این رژیم پایش را امضا کرده، احکام قضایی، محدودیت‌های حقوقی، بایدهای اخلاقی، اصول انسانی و... هیچ‌وقت جلوی درندگی این سگ هار را نگرفته است.
او هرجا توانسته بی‌توجه به همه اینها کشته و جنایت کرده و بمب ریخته و ویران کرده و پیش رفته.
پس هرجا او متوقف شد شک نکنید از ضعف است. شک نکنید به زمین سفت و دیوار بلند رسیده.

البته که می‌‌توان منتظر توضیح و تحلیل اهل فن درباره جزییات صحنه و آتش‌بس و... شد اما بی‌شک کلیت ماجرا چیزی جز شکست این سگ هار پر مدعا نیست.
پس ماشالا... حزب الله...

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

26 Nov, 14:06


یه خر رو چطور توی یخچال جا میدن؟

یه ویدئوی قدیمی، کاملا بی‌ربط به ذوق‌زدگی بعضیا از اومدن ترامپ و مذاکره و...!

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

26 Nov, 05:11


یادداشت دکتر توحید عزیزی درباره فیلم «صبحانه با زرافه‌ها»

کثافت‌خوری با گرازها

جمعه هفته گذشته به درخواست دخترم رفتیم به دیدن فیلم «صبحانه با زرافه‌ها». فیلمی چرک مملو از صحنه‌های استعمال مواد روان‌گردان، اشاره‌های جنسی، دختربازی، الفاظ رکیک، ضدزن، و دروغ گویی.

گویی جز کشیدن مواد و دروغ گفتن و نگاه جنسی/حقیرانه به زن،راهی برای خنداندن بیننده وجود ندارد.

در صحنه‌ای از فیلم مثل تمام صحنه‌ها، بازیگران مشغول دروغ گفتن به یکدیگر بودند در شرایطی که یکی دیگر از بازیگران که به واسطۀ استعمال مواد بیهوش شده بود، از ارتفاع سقوط میکرد. از آخر سینما دو بچه جیغ کشیدند و چیزی گفتند، از وسط سینمایی آقایی با صدای بلند گفت: «مگر این فیلم محدودیت سنی ندارد»؟

حالا شما در نظر بگیرید تیپ افرادی که به دیدن این فیلم‌ها می‌آیند، غالبا تیپ مذهبی نیست، اما ظاهرا بجز من دست کم یک نفر دیگر هم در سالن به شوک فرو رفته بود که این چه افتضاحی است!

در آمریکا با خانواده زیاد به سینما میرفتم و در تمام آن سالها، به یاد ندارم هیچ فیلمی بدون محدودیت سنی، صحنه‌های خشونت آمیز، مرگ، استعمال مواد روان‌گردان، استعمال مشروبات، یا فحاشی داشته باشد.

حتا اگر در یک فیلم با محدودیت سنی، بازیگری مدام از مواد روان‌گردان استفاده کند یا نگاه جنسیتی/ابزاری به زن داشته باشد، قاعدتا در جامعه اسلامی، چنین فردی باید «ضد قهرمان» داستان باشد، نه «قهرمان» آن!

من طرفدار جمهوری اسلامی هستم، برای ج.ا. و خدمت به مردمش مهاجرت معکوس کردم و برگشتم به ایران، جایگزینی برای آن نمیدانم و نمیبینم، ولی بیایید یک واقعیتی را قبول کنیم: ج.ا. با شانه خالی کردن از حکمرانی، بیشتر از آنکه در این چند سال به اقتصاد مردم صدمه زده باشد، فرهنگ جامعه را به فاز فنا داده است!
https://virasty.com/TohidAzizi/1732469660231584589


ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

22 Nov, 20:03


گوشم به «در چشم باد» است که نمیدانم برای بار چندم دارم با ولع تماشایش می‌کنم و چشمم به ورقهای «نامه جمهور» است که چند شبی‌ست قبل از خواب می‌خوانمش.

«در چشم باد» رسیده به فصل اشغال. ایران حرف متفقین را گوش داده و اتباع آلمان را اخراج کرده اما روس و انگلیس از شمال و جنوب مرزها را رد کرده‌اند و دارند کشور را اشغال می‌کنند. ایران در شرایط پیشا اشغال است.

اینطرف در نامه جمهور اما حکایت، حکایت پسا اشغال است. حکایت آدمهایی که از وقتی چشم باز کرده‌اند خاکشان اشغال بوده. آدمهایی که در خاک خودشان، در خیابانهای خودشان و حتی در خانه خودشان اختیاردار نبوده‌اند. آدمهایی که برای از اینور کشور رفتن به آن طرفش باید اجازه می‌گرفته‌اند و اشغالگران نمی‌دادند. آدمهایی که بخاطر یک چاقوی آشپزی در ایست بازرسی اشغالگرها دستگیر شده و دو سال رفته‌اند زندان. آدمهایی که با یک الاغ و گاری باربری می‌کرده‌اند و اشغالگرها الاغ را کشته‌اند بی‌دلیل و اینها مجبور شده‌اند گاری را به دوش خود بکشند و نان دربیاورند.

از تلویزیون در چشم باد می‌بینم و در نامه جمهور گفتکوهایی می‌خوانم با فلسطینیان که از زندگی در خاک اشغال شده می‌گویند.
آه می‌کشم، بغضم را فرو می‌دهم و صلوات می‌فرستم به روح هر کس که در تاریخ ایران در برابر اشغال و گلوله دشمن خارجی ایستاده است...

بعد نوشت:
شماره هفتم نامه جمهور را هر طور هست گیر بیاورید و این گفتگوهایش با فلسطینیان را بخوانید. گفتگوها در قالب روایتهایی روان تنظیم شده‌اند و خوش‌خوان هستند.
از اینجا هم می‌توانید سفارش دهید: @ketab_hafezeh_tarikhi


ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

19 Nov, 19:55


بازم خدا رو شکر نمی‌خواست توی دولت باشه...

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

01 Nov, 19:42


به امید ایجاد یک پاتوق فرهنگی جدید

پایین خیابان شانزده آذر، چند مغازه آجر سه سانتی بود که یکی‌ش تابلوی سوره مهر داشت. آنجا شاید اولین پاتوقی بود که برای خرید کتاب و مجله از همان دوره دبیرستان حداقل هفته‌ای یکبار می‌رفتم. با اتوبوس از یاخچی‌آباد می‌آمدم نازی‌آباد و بعد خط عوض می‌کردم و خودم را می‌رساندم انقلاب و چند ساعتی لای کتاب‌ها وول می‌خوردم.
آنجا را چند سال بعد خراب کردند و خدا می‌داند چقدر غصه‌ام شد.

بعدتر فروشگاه جمع و جوری به اسم کتاب صریر شد پاتوق که آنجا را جور دیگری خراب کردند! گفتند چه معنی دارد روی یک کتابفروشی اسم یک ناشر باشد ولی کتابهای همه ناشران را بیاورد!
بعد دلم خوش شد به کتابفروشی معارف که آن هم جابجا شد و رفت زیر پل کالج و از مرکزیت افتاد.
بعد از آن چند جوان کتاب‌خوان و کاردرست فروشگاه کیهان را دست گرفتند و یک پاتوق جاندار درست کردند برای ماهایی که خراب کتاب بودیم. بعد ترنجستان... و کتابستان... و بعد اسم...

بعضی از اینها هنوز هستند و چشم و چراغ راسته انقلاب‌اند. بعضی جابجا شده اند و بعضی از رونق افتاده‌اند و بعضی هم دیگر خبری ازشان نیست.

اما حالا من و امیرحسین ثابتی تلاش کردیم یک پاتوق به این فهرست اضافه کنیم. امیرحسین چند سالی بود که ویدئوها و کتابفروشی حافظه تاریخی ایرانی را راه‌انداخته بود. جای کوچکی بود در خیابان مظفر. حالا آوردیمش روبروی سردر دانشگاه تهران و یک کافه نقلی هم زدیم تنگش.
امید داریم این کافه کتاب، پاتوقی شود برای اهالی کتاب و فکر و فرهنگ.

چند وقتی بود چراغش را روشن کرده بودیم و درش را باز اما کسری‌هایی داشت که حالا تقریبا برطرف شده.
پس، از شنبه دوازده آبان رسمی‌تر شروع به کار ‌می‌کنیم و غروب همین روز که شب سیزده آبان می‌شود یک برنامه شعرخوانی ضدآمریکایی داریم و فردایش که شام سیزده‌ آبان است نشست جشن امضای کتاب ایستگاه خیابان روزولت را و صحبتهای نویسنده‌اش درباره ماجرای تسخیر لانه جاسوسی.

دعا کنید چرخش برایمان بچرخد و خیرش به جبهه فرهنگی انقلاب برسد و چراغش برای اهالی کتاب نور چشم باشد.
چشم به راهتان هستیم...


ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

01 Nov, 19:39


افتتاح کافه کتاب حافظه تاریخی ایرانی

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

29 Oct, 13:42


.
بزرگترین رسوا‌کننده جریان شبه‌روشنفکری غربگرا در ایران خود این جریان است و برای رسوا شدنش چیزی لازم نیست جز اینکه خودش حرف بزند.

وقتی حرف می‌زند معلوم می‌شود این جریان مدعی واقعگرایی چقدر منکر واقعی‌تربن اتفاقات و تجربیات جهانی است.
وقتی حرف می‌زند معلوم می‌شود چقدر هوچی‌گری‌ها و مظلوم‌نمایی‌هاییش بی‌اساس و چقدر خودش با ادعایش متناقض است.
وقتی حرف می‌زند معلوم می‌شود حتی در حد یک گفتگو حاضر به رعایت قانون و منطق و اسلوب بحث و موضوع جلسه نیست.
وقتی حرف می‌زند بی‌سوادی و درک عوامانه‌اش، از پشت ردیف کردن اسم‌ها و ایسم‌های فرنگی بیرون می‌زند.

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

26 Oct, 19:25


#کتاب_در_صد / قسمت اول:
دیدار با اسراییل وقتی جمهوری اسلامی نبود

«سفر به ولایت عزراییل» از جمله کتابهای کمتر خونده شده‌ی جلال آل احمده. کتابی که متنش هم به اندازه اسمش عجیب، کنجکاوی برانگیز و جالب توجهه.
خیلی کوتاه و روی دور تند درباره این کتاب حرف زدم.

اگر خواستید تهیه‌ش کنید می‌تونید از @ketab_hafezeh_tarikhi
سفارشش بدید.

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

22 Oct, 15:20


#یادداشت_تصویری

فلسطینی‌ها چرا هفت اکتبر رو رقم زدند؟
پاسخ به شبهه‌ها با یه مثال ساده.


ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

19 Oct, 12:01


#سنوار

کتابفروشی حافظه تاریخی ایرانی و کافه ماهبندان در خیابان انقلاب، روبروی سردر دانشگاه تهران

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

18 Oct, 19:27


.
اگر سیم مفتولی باشد که بشود بازو را از بالای زخم بست.
اگر چسب برقی باشد که بشود دور تکه‌های فراری از هم تفنگ پیچاند.
اگر تسبیحی هم باشد برای ذکر
و چوبی و رمقی برای پرت کردنش سمت دشمن.
مرد، مهیای جنگیدن است.
و تو مرد بودی یحیی...


ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

17 Oct, 19:57


.
.
جاروکش‌های آستان حجتیه
اینطور وسط جنگ، زیر پای تئوری مقاومت را جارو می‌کنند!

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

17 Oct, 19:41


مسأله تنها یک تهمت به کسی که همه عمرش را در مبارزه زیست نیست.
مساله زیر سوال بردن جهاد کسی که بیش از دو دهه فقط اسیر بود و در انتها اسلحه به دست و حمایل به دوش، شهید شد، نیست.

مساله تلاش آدم‌های مشخص برای زیر سوال بردن اصل مبارزه و مسیر پشت سر، در میانه یک جنگ تمام عیار است.
گفتن اینکه سنوار جاسوس است، یعنی هفت اکتبر طراحی صهیونیستها بود و پنجاه هزار کشته بعدش نه شهید بلکه نفله‌اند و همه هزینه‌های قبلی و بعدی جبهه مقاوت هدر است و همه رجز‌ها باد هواست و... .

مساله یک تهمت نبود؛
مساله خیانت است!

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

16 Oct, 16:34


بعد از یکسال، حالا نه کسی تکذیب می‌کنه نه ‌میندازه گردن یکی دیگه.
همه قبول دارن کار خودشه...

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

15 Oct, 07:41


آره اینا آبگرمکن بود
ولی تازه آبسردکن‌هامون توی راهه!

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

09 Oct, 12:07


#یادداشت_تصویری

کشوری که سلاحش را زمین گذاشت

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

07 Oct, 08:39


#یادداشت_تصویری

پس چرا حزب‌اللهی‌ها نمیرن لبنان بجنگن؟!

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

01 Oct, 18:35


این بود گنبدت؟
😂😁😜💪

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

01 Oct, 08:21


کافر مرده‌ای متحرک است و خونش خون مردار. زود دلمه‌ می‌بندد و از حرکت می‌ایستد. متعفن می‌شود و چندشناک.

اما شهید زنده است و خونش جوشان. راه می‌افتد و به حرکت وا می‌دارد. پویاست و جریان‌ساز و حماسه آفرین.

چنین است که بالای گودال قتله‌گاه شهید نصرلله اینگونه ایستاده‌ اند و سینه می‌زنند و رجز می‌خوانند و لبیک می‌گویند.
مقتل شهید، سرچشمه حماسه و غیرت است که از آن خون شهید می‌جوشد و راه باز می‌کند.
به عون الله...

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

30 Sep, 11:33


چند نفر از همین ما که دو سه روزه داریم آیات و روایات و انذارات رهبری رو ردیف می‌کنیم تا به مسئولان و فرماندهان دولتی و نظامی یادآوری کنیم «جهاد چقدر خوب است و خدا چطور یاری می‌کند و نباید از دشمن ترسید و باید به امداد غیبی ایمان داشت و...»، به اندازه یک صلوات بعد از نماز، یک دعای در قنوت، یک کاسه آش نذری، یک دور تسبیح ذکر امن یجیب و... سعی کردیم بیشتر از قبل پای خدا رو به معادلات جبهه مقاومت باز کنیم؟
ما و سبک زندگی ما و دعاهای ما هم جزوی از همین معادلات و سنن الهیه که بقیه رو بهش فرا میخونیم.
غافل شدن تک‌تک ما از ملکوت و عالم غیب هم می‌تونه مثل اعتماد فلان مسئول به وعده آمریکا و دلخوش بودن صرف فلان فرمانده به شهر موشکی و... غضب یا عدم نصرت الهی رو به همراه داشته باشه.
سهم خودمون رو در ایجاد ظرفیت دریافت نصرت الهی پرداخت کنیم ولو با ذکر یک صلوات.

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

28 Sep, 11:50


آدمی‌زاد با غصه ری می‌کند و قد می‌کشد. قامت هر کس به اندازه غم‌هایی‌ست که زیر پای دلش گذاشته و پابلندی کرده.
آدم بی‌غم، بشکه متعفن بی‌خیالی‌ست؛ مرداب لذت است؛ چاه ویل غرایض است.

ما مفتخریم که غم تو را می‌خوریم سید! غم نبودنت را؛ غم غریبی و مظلومیتت در بین حکام و امرای دور و برت را.
غمخوار تو بودن تنها کورسوی رسیدن به مدال افتخار است برای کسانی که جبر جغرافیا نگذاشت سربازت باشند و فقط از دور تماشا می‌کردند جولان اراده و توکلت را در میدان هم‌آوردی با صهیونیستها.

تو که به سرچشمه رسیده‌ای و بی‌نیازی ولی این اشک‌ها آب حیات است برای ما تا باور کنیم هنوز انسانیم و می‌توانیم غم داشته باشیم.
ما از این دور غم تو را می‌خوریم و تو از نزدیک سلام ما را برسان به ارباب...

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

08 Sep, 13:32


تیزر فصل جدید پاورقی.
پخش از امشب با دکور و چند بخش جدید.

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

31 Aug, 18:27


خوش به حال لنگی‌گیرها

در میان شلوغی دستگاه امام حسین و از میان همه‌ی نخودهای دیگ آش ارباب، و از شمار همه بازیکن‌هایی که دارند برای اینکه به چشم مربی بیایند خالصانه زمین را بالا پایین می‌کنند، من خیلی سال است چشمم سمت نیمکت ذخیره‌ها دو دو می‌زند.

وقتی مداح اصلی در ترافیک مانده و نرسیده، وقتی خطیب اصلی باید زودتر تمام کند تا به مجلس بعدی برسد، وقتی شام نیامده و مداح اصلی باید برود و نمی‌تواند بیشتر از این مجلس را کش بدهد، میکروفون می‌رسد به کسانی که من بهشان می‌گویم مداح ذخیره.

مداح ذخیره لنگی‌گیر مجلس ارباب است. باید چند بیت شعری بخواند که غالبا از بر است و تکراری است. یا با زیارت عاشورایی مجلس را راه بیاندازد تا راننده اصلی پشت فرمان بنشیند.
کسی برای او راه باز نمی‌کند که برسد به منبر. کسی با او وارد نمی‌شود تا موقع سینه‌زنی ریتم را بدهد به میان‌دارها. وقتی کارش تمام می‌شود کسی بی‌آنکه مهم باشد مجلس در چه مرحله‌ای است، به احترامش بلند نمی‌شود. لیوان آب گرم معمولا با آمدن مداح اصلی دست به دست می‌رسد تا کنار منبر.
اسم او روی هیچ بنر و پوستری نمی‌رود و استوری نمی‌شود.
وقتی شروع می‌کند به خواندن همه می‌دانند که ادم اصلی او نیست. حتی شاید گریه‌شان را نگه‌ دارند برای روضه‌های آدم اصلی.
خیلی وقتها همینکه مداح اصلی برسد، به شانه‌اش می‌زنند که زودتر شعرش را ولو یک بیت خوانده باشد تمام کند و میکروفون را تحویل دهد.

او کارش گرفتن لنگی مجلس حسین است، همین.
و من چقدر دربه‌در همین لنگی‌گیرهای مجلس حسینم. مطمئنم خود ارباب یکجایی وقتی دارند مثل بقیه از هییت می‌روند بیرون، می‌زند روی شانه‌شان و می‌گوید حواسم بهت بودها...

کاش ما هم لنگی‌گیر باشیم.
وسط همه آدم مهم‌های جبهه حق؛ وسط همه کاردرست‌های میدان؛ وسط همه آنهایی که بود و نبودشان به چشم می‌آید و کارشان کار است؛ کاش ما را لنگی‌گیر بنویسند.


ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

28 Aug, 20:01


ماشاالله... حزب‌الله!

دی ماه ۹۴ ماجرای حمله به سفارت عربستان رخ داد. حمله به حزب‌اللهی‌ها با کلیدواژه «تندرو» دوباره شروع شد. حتی مجله همشهری جوان طرح جلد خودش را به این ماجرا اختصاص داد و تیتر زد: «تندروها مشغول کارند».
(به اینکه بعدا مشخص شد متهم اول این حمله از قضا جریانی نزدیک به آقای قالیباف است و حالا مجله‌ی همان اقای قالیباف نعل وارونه می‌زد کار ندارم!)

اشتباه بودن حمله به سفارت عربستان مخصوصا چند سال بعد از حمله به سفارت انگلیس مشخص بود. بخشی از جریان متعهد و متدین دچار یک خطای واضح و بین شده بود و حالا بهانه لازم به دست جریان غربگرای مستقر در نشریات اصلاحطلب و البته مذهبی صورتی‌های مستقر در نشریاتی چون همشهری جوان افتاده بود تا با الفاظی چون تندرو به جان حزب‌اللهی‌ها بیفتند.

اما سی‌ام همان ماه رهبر انقلاب که خود منتقد حمله به سفارت عربستان بودند به دفاع از حزب‌اللهی‌ها بلند شدند:
«...جریان مؤمن را، جریان انقلابی را، جوانان حزب‌اللّهی را متّهم نکنید به تندروی؛ اینها همان کسانی هستند که با همه‌ی وجود، با همه‌ی اخلاص در میدان حاضرند، آنجایی هم که دفاع از مرزها لازم باشد، دفاع از هویّت ملّی لازم باشد، مسئله‌ی جان دادن و خون دادن مطرح باشد، همینها هستند که به میدان می‌آیند. به صِرف اینکه یک جایی یک قضیّه‌ای واقع بشود که مورد قبول و تأیید نباشد، فوراً پای حزب‌اللّهی‌ها را [وسط] بکشند، مثل قضیّه‌ی سفارت عربستان که البتّه کار بسیار بدی بود، کار غلطی بود و هرکسی کرده باشد کار غلطی است؛ جماعت مؤمن را، جوانهای انقلابی را که هم انقلابی‌اند -چون بنده با این جوانها تا حدود زیادی و از دور و نزدیک اُنس دارم- هم خیلی اوقات عقلشان و فهمشان و تعقّلشان هم از بعضی از بزرگ‌ترها خیلی بیشتر است، خوب میفهمند، خوب تحلیل میکنند، خوب مسائل را تشخیص میدهند و سینه‌چاک انقلابند، سینه‌چاک اسلامند، به این بهانه ما تضعیف کنیم که فلان قضیّه در فلان‌جا اتّفاق افتاده است که اتّفاق بدی بوده! بله، سفارت عربستان که هیچ، در سفارت انگلیس هم که چند سال پیش، آن اتّفاق افتاد، بنده بدم آمد؛ اصلاً هیچ قابل قبول نیست این‌جور عملیّات؛ این عملیّات عملیّات بسیار بدی است، به ضرر کشور و به ضرر اسلام و به ضرر همه است؛ این را بهانه قرار ندهند برای اینکه جوانهای انقلابی ما را مورد تهاجم قرار بدهند.»

حمله به سفارت اشتباه بود اما داشتند به بهانه این اشتباه یکی از ظرفیتهای بزرگ رشد و دفاع  انقلاب و کشور را از ریشه می‌زدند و این باعث شد تا رهبر انقلاب ضمن انتقاد از آن اشتباه، از ساحت حزب‌لله و جوانان پرشور انقلابی دفاع کنند.

این روزها که باز همان جریان غربزده و البته مذهبی‌صورتی به جان حزب‌اللهی‌ها افتاده‌اند و به بهانه‌ها مختلف از انتخابات گرفته تا رای اعتماد مجلس با تندرو و سوپرانقلابی گفتن دارند انتقام چهارم و سوم شدن مولایشان را می‌گیرند، یاد این دفاع تمام‌قد رهبری از حزب‌اللهی ‌ها افتادم.

آنجا که خطا مبرهن بود، رهبری راضی نشدند عده‌ای با زدن انگ تندروی انقلابی‌ها را دلسرد و از عرصه کنش‌گری بالکل حذف کنند، حالا با چه حجتی و به چه دلیلی اینطور به جان این بخش قابل توجه از رای‌دهندگان انتخابات و... افتاده‌اید و آنها را بخاطر تفاوت سلیقه سیاسی و... منکوب می‌کنید؟

این روزها می‌گذرد؛ تلخی دو شکست پیا‌پی هم ان‌شاالله از ذائقه شما پاک خواهد شد، اما این کشور و این انقلاب همچنان به جوانان پرشور انقلابی و حزب‌اللهی نیاز خواهد داشت. به آنها انگ نزنید، برچسب نچسبانید و سعی در دلسرد و گوشه‌گیر کردن آنها نداشته باشید.

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan


https://t.me/resanehmahbandan/2
برای دیدن عکس کامل، روی آن ضربه بزنید

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

23 Aug, 18:23


»»»» ادامه از پست قبل

اینکه گرفت چقدر تابلو داریم بحث را از جاده مخصوص کرج کج می‌کنیم سمت نجف و کربلا نمی‌دانم اما جوانمردی کرد و به رویمان نیاورد و پا داد به تغییر بحث و گفت اهل کربلاست و وقتی زد به کوچه پس‌کوچه‌های نجف و از ازدحام نجاتمان داد و زودتر رساند حرم فهماندمش که چقدر نجف را خوب می‌شناسی و او گفت پدرش ساکن نجف است.

من هم که گوگل‌مپ را روشن کرده بودم که ببینم‏ کجا می‌رود و یک‌وقت نخواهد بدزدتمان به آن‌طرف جاده اشاره کردم و جولان اطلاعاتی دادم که پشت این خانه‌ها بحر نجف است که خوشش آمد و شروع کرد با گوگل ترنزلیت توضیحاتی دادن درباره بحر نجف. حرف از یمن شد و بعد خواستیم پیاده شویم که گفت رفتی مشهد سلام برسان. گفتم حتما و باز برای اینکه‏معامله برد-برد شود از او هم قول گرفتم که نایب الزیاره‌ام باشد در کربلایی که میگفت خمیس به خمیس می‌رود حرم زیارت.

من البته نگفتمشان که برای اشانتیون این معامله قم و شاه‌عبدالعظیم هم که بروم سلامشان را می‌رسانم. امید که آنها هم در سیدمحمد و... یادم باشند.

اما بحر نجف... شمس نجف...

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

23 Aug, 18:21


برد-برد در بحر نجف

‏با صلاح و وعد قرار گذاشتیم هربار رفتم مشهد سلامشان را به امام رضا علیه السلام برسانم و آنها هربار رفتند نجف و کربلا سلام من را به پدر و پسرانش سلام الله علیهم.
اولی نوجوانی نوسبیل بود که در نماز ظهر هم‌صف شده بودیم و دومی راننده کرولایی که دانشجوی دکترا بود و از کربلا بردمان نجف.

‏صلاح فکر کرد عراقی‌ام و شروع کرد عربی حرف زدن. او هم خسته بود و واقعیتش مثل من حال زیارت عاشورای اجباری بین دو نماز را نداشت.
صاحب خانه‌ای در حوالی مسیب به زور خفتمان کرده بود و از وسط طریق برده بودمان به خانه‌اش در حاشیه مشایه به صرف حمام و کولر و نماز و شام. می‌گفت شب هم بمانید و مبیت موجود که گفتیم قربانت شوم ما تازه بیدار شده‌ایم و زده‌ایم به جاده که شب را راه برویم.
خدا می‌داند چندبار در مسیر طریق تا خانه، در کوچه پس‌کوچه‌ها با اضطراب برگشت و ما را پایید که یک‌وقت نپیچانده باشیمش و مهمانها از کفش نرفته باشند و مثلا سر نخورده باشند موکب بغلی و او‏ بی‌اجر مانده باشد.

صلاح را می‌گفتم.
مسیب به کربلا یا همان طریق کاظمین به کربلا خلاف مسیر نجف خیلی ایرانی ندارد و هنوز بومی‌ست و عراقی‌ها بای‌دیفلات باهات عربی حرف می‌زنند مگر اینکه خلافش ثابت شود یا با «عربی لااعلم» و...نخ بدهی که ایرانی‌ام.
من هم تا نخ دادم، دست گذاشت روی سرش که
‏«علی رأسی» و من هم حبیبی‌ و انت فی قلبی‌ای پراندم و لاو که به اندازه کافی ترکید، سر صحبت باز شد و رسید به قرار و مدار نایب الزیاره بودن.
دست که گذاشت روی سرش حواسم رفت سمت موهایش.
موهایش را کاسه‌ای زده بود. موهایش پرپشت بود ولی مثل جاده هراز که یکدفعه جنگل‌ها تمام می‌شود، کمی بالاتر از گوش یکهو موزر را زده بود دنده دو و ریخته بود پایین زلفها را.

اما وعد را در حوالی میدان تربیه جستیم. دنبال ماشین بودیم ببردمان نجف. یکی گفت مجموع نفرات چهل دینار که گفتیم حاجی ما درسته غریبیم‏ ولی بچه نازی‌آباد و یاخچی‌آبادیم و عمری زیر پونز نقشه زندگی نکرده‌ایم که در بی‌کسی راحت گوشمان را ببرند و داشتیم می‌رفتیم سمت برای سامورایی همه‌جا ژاپنه که حوصله‌ش سر رفت و سیگاری گیراند و غر زد که الان طریق ازدحام و خلاصه همینه که هست و اگر موافق نیستید عزت زیاد و مزاحم کسب نشوید و طبیعتا معامله جوش نخورد.

رفتیم کمی دور زدیم و چای عراقی خوردیم و چرخیدیم و نزدیک هرکسی که فکر می‌کردیم راننده است داد زدیم نجف بلکه بگوید بپر بالا تا اینکه وعد که اصلا به ریختش نمی‌خورد‏ مسافرکش باشد و دشداشه آستین کوتاه نسکافه‌ای رنگ اتوکشیده‌ای پوشیده بود یکهو درآمد که نجف؟ گفتیم نعم و گفت تعال که پرسیدیم چند و گفت مجموع سی تا و پاپیچ شدیم که تبرید موجود؟ انگار بهش برخورده باشد گفت سیاره کرولا و کولر فول و تا خود ماشین که پانصد ششصدمتری فاصله داشت هی از ماشینش تعریف کرد.

انصافا هم تعریفی بود کرولای وعد.
‏در عراق ماشین بی‌قدر است و من ماشین تمیز که داخلش برق بزند کم دیده‌ام. کرولای وعد ولی برق می‌زد.

صندوق را پراند و بعد در عقب را برای همسر باز کرد و در جلو را هم برای من که گفتم من عقب می‌نشینم و او خندید و شروع کرد عشوه آمدن که زوجید و انگشتهای سبابه‌اش را گذاشت کنار هم و لوس شد.
‏بعد هم انگار دلش هوای همسرش را کرده باشد زنگ زد به او که دیدم اسمش را جنان سیو کرده و شروع کردند عربی حرف زدن و اخر سر از سوال جوابهای عیال شاکی شد و دو سه بار لا اله الا الله گفت و خداحافظی کرد که این ذکر مشترک مردان مسلمان است در پایان گپ و گفتهای عادی با معشوقشان در خاورمیانه!

‏وعد انگاری هنوز از سر سوالمان درباره کولر شاکی بود که هرچند دقیقه یکبار می‌پرسید کولر زین؟ و ما هم تایید می‌کردیم و کم مانده بود به غلط کردن بیفتیم تا کم کند کمی درجه‌اش را.
آخر سر هم برای اینکه حمله اول را کاملا مغلوبه کند، گفت که من قبل از این سایبا داشتم و آن کولر ماکو بود و‏ ما که دیگر رسما سپر انداخته بودیم می‌خواستیم بگوییم داداش ما خودمان زخم‌خورده‌ی ایران‌خودرو و سایپاییم و تو دیگر اینطور مای ابن السبیل را خفت نده که ته‌مانده عزت نفسمان را چلاندیم و بحث را کشیدیم به اینکه اصلا تو بچه کجایی؟

»»»» ادامه در پست بعد

ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan

ماهبندان | محمدرضا شهبازی

10 Aug, 14:21


کیمیا علیزاده‌ی بلغاری و سیمای منافقین در قرآن

از خصوصیات منافقین در قرآن این است که به مومنین طعنه می‌زنند و آنها را تحقیر می‌کنند و از هر فرصتی برای عیب‌جویی و استهزاء مومنان استفاده می‌کنند.
پیکان نقد و مطالبه منافقان همیشه سمت مومنین نشانه رفته است. مثلا حتی وقتی کفار و مشرکان غلطی می‌کنند، اینها سریع می‌گویند ببینید ما چه کردیم که فلان شد!

در ماجرای کیمیا علیزاده مواضع این روزهای رسانه‌های صورتی و انسانهای شل‌دین را مرور کنید. می‌بینید چطور نشان اتهام آنها سمت مومنین است؟
دختری با استفاده از حمایت‌ها و ظرفیت‌های رشد در جمهوری اسلامی، به موفقیت ورزشی در سطح جهان رسیده و بعد بیش از حد معمول مورد تقدیر قرار گرفته و با کلی هدیه از جمله سکه و پول و آپارتمان و... تجلیل شده و بعد تصمیم گرفته برود و به کشورش لگد بزند و به مقدسات ملی توهین کند و حالا متهم کیست؟ از نظر صورتی‌های منافق‌مسلک مومنین و حاکمیت ایمانی!
جالب آنکه این ورزشکار بلغاری حتی درخواست یا اراده‌ای برای بازگشت هم نداشته تا فی‌المثل کسی از جبهه مومنین بخواهد مانعش شود و بعد اینها لااقل به این بهانه شروع کنند به هتک مومنان.

در ماجرای سلبریتی‌های نمک‌نشناس مشارکت کننده در بلوای ززآ هم همین بود.
فلانی و بهمانی تا شروع بلوا آنتن داشتند و پول می‌چاپیدند. بعد که شلوغ شد، خودشان نیامدند و بعضی از آنها علی‌رغم داشتن قرارداد زدند زیر میز و تعهد و... بعد مطالبه صورتی‌ها بجای اینکه از آنها باشد، همواره از رسانه ملی و... بود که چرا این جماعت روی آنتن نیستند؟!
جای اینکه آنها را بخاطر نمک‌نشناسی، همراهی با بلواییان و آب به آسیاب دشمن ریختن و همچنین رفتار غیرحرفه‌ای و... مواخذه کنند، روی طرف مقابل فشار می‌آوردند که چرا از اینها دلجویی نمی‌کنی و... .

بزنگاه‌ها فرصت‌های خوبی هستند تا با متر و معیار قرآن و حدیث برای شناسایی منافق مسلک‌ها!


ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan