أحدث المنشورات من فردین علیخواه (@fardinalikhah) على Telegram

منشورات فردین علیخواه على Telegram

فردین علیخواه
▪️نوشته هایی به دور از قلمبه سلمبه گویی دربارۀ زندگی روزمره ایرانی
ارسال نظر مستقیم:
✅ @alikhahfardin

▪️شیوۀ حمایت مالی از فعالیت ها:
از طریق سایت حامی باش:

https://hamibash.com/fardinalikhah
11,185 مشترك
148 صورة
29 فيديو
آخر تحديث 11.03.2025 07:50

أحدث المحتوى الذي تم مشاركته بواسطة فردین علیخواه على Telegram

فردین علیخواه

28 Nov, 08:16

6,441

♦️گروه جامعه‌شناسی مردم‌مدار انجمن جامعه شناسی ایران با همکاری خبرگزای بین‌المللی شفقنا به مناسبت روز علوم اجتماعی برگزار می‌کند:

"دنیای معاصر؛ مسوولیت جامعه‌شناسی
و جامعه‌شناسی مردم‌مدار "
   
💬 نشست اول؛ ظهور مردم در جامعه‌شناسی

🔻دکتر محمد عاملی / دبیر نشست
🔸️دکتر فردین علیخواه
🔸️دکتر موسی عنبری
 
📌۱۰ آذر ۱۴۰۳ - ۹ تا ۱۱ صبح

💬نشست دوم؛ چیستی مردم!

🔻دکتر آرمان ذاکری / دبیر نشست
🔸️دکتر سید حسین سراج‌زاده
🔸️دکتر عبدالمحمدکاظمی‌پور

📌۱۳ آذر - ۹ تا ۱۱ صبح

📍میدان هفت تیر، خیابان مفتح جنوبی، خیابان مرتضی ممیز(اردلان سابق)، بهشهر، پلاک ۷ طبقه ۳ واحد ۶

🌍 | خبرگزاری بین المللی شفقنا
🆔 @shafaqna_farsi
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
فردین علیخواه

19 Nov, 06:31

11,810

شما یک عذرخواهی به ما بدهکارید
فردین علیخواه


خانم الهه رضائی، خانم گیتی خامنه
سلام
حالتان چطور است؟
🔺در یکی دو سال گذشته در اینستاگرام عکس‌هایی از شما با لبخند‌هایی به‌غایت جذاب و لباس‌هایی رنگی و نشاط‌انگیز می‌بینم. در برخی رویداد‌ها و به هنگام عکس گرفتن؛ شادی غیرقابل وصفی از خود نشان می‌دهید، بی‌تکلف و خودمانی رفتار می‌کنید، گاهی حتی در شما شیطنت‌های ریزه‌میزۀ خاص دوره نوجوانی می‌بینم.

🔺معمولاً ابتدا به وجد می‌آیم و ذوق می‌کنم، ولی اندک‌زمانی پس از ذوق‌زدگی، اندوهگین می‌شوم. حسرت می‌خورم و غمی سنگین تمام وجود مرا دربرمی گیرد. به آن سال‌های دور می‌روم. آن سال‌ها که شما مجری برنامه کودک بودید. شما خیلی خوب در ذهن من جای گرفته‌اید. شما بخشی از حافظه گریزناپذیر من شده‌اید. حتی وقتی تصمیم می‌گیرم متنی جامعه‌شناختی درباره دهه شصت بنویسم پی می‌برم که شما پیشاپیش در متن حضور دارید. چرا اندوهگین می‌شوم؟ چرا حسرت می‌خورم؟ چرا غمی سنگین تمام وجود مرا دربرمی گیرد؟

🔺در آن سال‌های دور، وقتی که زنگ مدرسه به صدا درمی‌آمد با اشتیاق به سمت خانه می‌دویدم. مدام با خودم مسابقه می‌گذاشتم تا زودتر از روز قبل به خانه برسم. آن زمان ساعت در زندگی ما کودکان آن‌قدرها مهم نبود. من زود یا دیر رسیدن را با برنامه شما تنظیم می‌کردم. در مدرسه به تنگ آمده بودم چرا که احساس می‌کردم به سربازی رفته‌ام. مدیران ظالم و ایدئولوژی‌زده‌ای داشتیم. می‌خواستند با غرب مبارزه کنند و به هر طریقی ما را «مؤمن» بار بیاورند. متأسفانه مو‌های من صاف و بور بود. به همین خاطر حتی وقتی مو‌هایم کوتاه بودند به وزیدن باد در حیاط مدرسه واکنش نشان می‌دادند.

🔺مدیری داشتیم که همیشه او را لعنت می‌کنم. نام نمی‌برم چون در قید حیات نیست. او در حیاط مدرسه روزبهان رشت پرسه میزد و سرتاپای همه را ورانداز می کرد. همیشه آن قسمتی از مو‌هایم را که باد تکان می‌داد می‌گرفت و به دنبال خودش می‌کشید تا مرا به دفتر مدرسه ببرد؛ درست مانند کسی که گوسفندی را به دنبال خود می‌کشد. گاهی بر زمین می‌افتادم ولی ترحمی در کار نبود و او باز مرا می‌کشید تا شاید برای دیگران عبرت‌آموز شوم. هر چقدر قسم می‌خوردم که مو‌هایم را کوتاه کرده‌ام کارساز نبود و می‌گفت پس چرا تکان می‌خورد؟ در ذهن آن بیمار ایدئولوژی‌زده، این رنگ و این شکل از مو بی‌تردید غربی بود. درون‌اش آرام نمی‌گرفت. بی‌گمان اگر قدرتی داشت سرم را به خاطر مو‌هایم قطع می‌کرد.

🔺به همین دلیل دوست داشتم از پادگان بگریزم تا شاید در مقابل تلویزیون آرام گیرم. ولی افسوس. شما هم ادامه همان ایدئولوژی بودید. شما هیچ وقت طراوت نوجوانی ما را نمی‌دیدید. صورتتان مهربان بود ولی مراقب بودید مهربان به نظر نرسید! آن اوایل وقتی تازه‌کار بودید حتی به ما نگاه هم نمی‌کردید. به ورق‌هایی نگاه می‌کردید که «اتاق فرمان» به شما داده بود و از روی آن می‌خواندید. سگرمه‌هایتان در هم رفته بود و گویی برای ما اخبار می‌خوانید. لباس‌های تیره، صورت بی‌لبخندی که انگار چند روز نخوابیده، و متنی که مانند کتاب‌های آن زمان فقط قرار بود «پرورش» دهد!

🔺گاهی از خودم می‌پرسم چرا با وجود همه این اوصاف، باز هم نسبت به برنامه شما اشتیاق داشتم؟ شاید خود تلویزیون برای ما جذاب بود. شاید تلویزیون معدود نشانه جهان جدید بود که آن زمان برایمان قابل دسترس بود چرا که ما نه تنها برنامه شما، که همه برنامه‌ها را تماشا می‌کردیم.

🔺خانم‌های گرامی. شما نیز مانند ما قربانی بودید. شما هم مانند ما خودتان را سرکوب کردید. شما هم مانند ما عمیقا در حسرت زندگی نزیسته‌اید. حالا من هم مانند شما در پنجاه و چند سالگی لباس‌های رنگی می‌پوشم. مانند شما تقلا می‌کنم شادی‌های از دست رفته را زنده کنم تا شاید کمی آرام گیرم ولی خوب می‌دانم و خوب می‌دانید جای آن فقدان را چیزی پر نخواهد کرد.

🔺از شما انتظاری دارم. در کنار شرّ و شور دیرهنگامتان در مقابل دوربین‌های عکاسی، در کنار لباس‌های رنگی قشنگ‌تان، در کنار لبخند‌های زیبایتان که افسوس و درد آنرا از ما دریغ کردید کمی هم حرف بزنید. با معلم‌های معدودی که حتی هم اکنون همچنان مدرسه را پادگان می‌بینند و دختران این سرزمین را وادار به خودکشی می‌کنند حرف بزنید. با تلویزیونی که همچنان فکر می‌کند «مربّی پرورشی» است حرف بزنید. نیش‌دار و گزنده هم حرف بزنید. گذشته‌تان را نه فقط با لباس‌ها و لبخند‌ها و شیطنت‌های مقابل دوربین، بلکه با روایت و نقد جبران کنید.
خط و خطوط ناشی از رنج در چهره را نمی‌توان به هیچ طریقی پنهان کرد. اگر هم بشود درون را چه می‌توان کرد؟
شما یک عذرخواهی به ما بدهکارید.
@fardinalikhah

[url=https://uploadkon.ir/uploads/5c4219_24Screenshot-20241119-095632-Instagram.jpg][img]https://uploadkon.ir/uploads/thumbs/5c4219_24Screenshot-20241119-095632-Instagram.jpg[/img][/url]
فردین علیخواه

18 Nov, 11:31

6,404

حومه، رقیب شهر شده است
فردین علیخواه

🔺در دهه‌های پایانی قرن بیستم، برخی از پژوهشگران مطالعات شهری همچون پیتر هال از «زوال شهر» گفتند. برخی دیگر از فرایندی ابراز نگران کردند که بعدها« ضد-شهری شدن» نام گرفت. منظور از زوال شهر چه بود؟ ابتدا به تدریج امکانات، تسهیلات و زیرساخت‌های شهری به خارج از شهر و حومه‌ها انتقال می‌یابد. به دنبال آن، جمعیت شهر نیز به سمت این اهداف نوظهور سرازیر می‌گردد. گویی سرزندگی شهری به بیرون از شهر انتقال می‌یابد و شهر صرفاً محلی برای سازمان‌ها، ادارات و عملکرد بروکراتیک می‌شود. قدم زدن‌ها، معاشرت‌های اجتماعی در فضا‌های عمومی، رفتن به سینما، نشستن در کافه‌ها و چای و قهوه نوشیدن‌ها، هنر خیابانی، رویداد‌ها و نورافشانی شهری، همگی به نقاط و مناطق جدید انتقال می‌یابد و گویی «جان شهر» از او گرفته می‌شود. ساکنین شهر برای ر‌هایی موقت از چنگال ریتم یکنواخت زندگی باید از شهر خارج شوند و به حومه‌ها بروند. «شهرِ رو به زوال»، فقط جایی برای کار کردن، پول درآوردن، خوردن، خوابیدن و در نهایت مردن است. نیاز‌های عمیق‌تر انسانی به حومه سپرده می‌شود. شهر با سرخوشی و خشنودی بیگانه می‌گردد و به تدریج ساختمان، دیوار و مسیر می‌شود مهم‌ترین ویژگی یک شهر.

🔺تقریباً از سال ۱۳۹۰ به این سو، جاده رشت-انزلی و به طور مشخص، نقطه بین‌ایستگاه انزلی(در خروجی شهر رشت) تا کمربندی خمام به تدریج با‌نشاط‌تر و سرزنده‌تر شده است. بی‌تردید، علاوه بر سایر عواملی که بر این امر اثرگذار بودند نظیر سخت‌گیری‌های فرهنگی در داخل شهر، ایجاد منطقه آزاد تجاری-صنعتی انزلی نقش مهمی در آن داشته است. در این مسیر ابتدا شاهد ایجاد چند تالار عروسی، و در کنار آن کافه‌ها و سفره‌خانه‌ها و تبدیل این مکان‌ها به هدفی برای تفریح جوانان ماشین-دار بودیم. در واقع مسیر یادشده ابتدا مقصد جوانانی بود که هم می‌خواستند با دوستان خود از شهر خارج شده باشند و هم مکانی خودمانی‌تر و نظارت‌گریزتر برای تفریح داشته باشند. به دنبال آن بستنی و آبمیوه فروشی‌ها افزایش یافت. با فعالیت جدی کاربری‌های تجاری و تفریحی منطقه آزاد انزلی، در چند سال گذشته شاهد رشد رستوران‌های مجلل و لاکچری، فروشگاه‌های سبک زندگی شامل وسایل خانه و لباس، نمایشگاه‌های بزرگ اتومبیل با شیشه‌سکوریت‌های عظیم‌الجثه، و در نهایت پروژه در حال ساخت «مرکز تجاری تفریحی سیتادیوم رشت» هستیم که در معرفی آن «بزرگ‌ترین مرکز تجاری-تفریحی شمال ایران» قید شده است. گویا در سیتادیوم، قرار است «همه جا» و «همه چیز» در یکجا قرار گیرد. تأتر و سینما، رستوران و غذا، ورزش، تفریح و سرگرمی، قدم زدن، بازی و البته هدف اصلی؛ که خرید کردن است.

🔺شاید چند سطر آغازین این نوشته کوتاه، تلخ و تاریک به نظر برسد ولی به باور نویسنده، با شواهد موجود، به تدریج شاهد زوال شهر و در اینجا، شهر رشت خواهیم بود. همه کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر به مسیری برای فرار از ترافیک سرسام‌آور آن تبدیل شده است. ساکنین شهر برای تفریح و به دست آوردن حسی خوب به ناچار از شهر خارج می‌شوند و به حومه‌ها پناه می‌برند. جالب آنکه، حتی جشن‌های خاطره‌ساز خانوادگی هم در حال انتقال به منازل اجاره‌ای حومه هاست.

🔺حومه‌ها دارند رقیب جدی شهر می‌شوند و گویی مدیریت شهری هم با این وضعیت کنار آمده است. این وضع، اتفاقی است که در بیشتر شهرهای ایران در حال وقوع است. شهر، جایی برای گذران عمر با هر کیفیتی شده است. برای دیدن مناظر زیبا باید سوار ماشین شد و از شهر گریخت و این همان آغاز زوال شهر است، وقتی که شهر جایی برای سکونت، و نه زندگی، باشد. در شهر روبه زوال، برای دیدن زیبایی شهر به ناچار باید سحرخیز بود چون در سایر ساعات شبانه روز شهر، دیگر شهر نیست.

🔺در پایان، قصد دارم نکته‌ای را برجسته کنم. پروژه‌های بزرگ در این کشور معمولاً بدون مطالعه علمی پیامد‌های اجتماعی ساخته می‌شوند. تجربه نشان داده است که از ساخت پروژه‌های بزرگ تجاری تفریحی در حومه‌ها نباید ذوق‌زده شد. برخی از این پروژه‌ها هر چند زندگی شهرنشینان را بانشاط‌تر کرده‌اند اما موجب از هم‌گسختگی زندگی حومه نشینان شده‌اند. پرسش نهایی آنکه، زوال حومه‌ها چه زمانی رخ خواهد داد؟ و اگر رخ داد به کجا باید پناه برد؟
........................................................
https://moroor.org/%d8%ad%d9%88%d9%85%d9%87%d8%8c-%d8%b1%d9%82%db%8c%d8%a8-%d8%b4%d9%87%d8%b1-%d8%b4%d8%af%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/
فردین علیخواه

18 Nov, 11:31

4,725

نوشته زیر در پایگاه تحلیلی خبری مرور منتشر شده است. هر چند کانون توجه مطلب شهر رشت است ولی روندی که در آن توصیف شده است یعنی «زوال شهر» یا «جریان ضد-شهری»، در سایر شهرهای ایران نظیر تهران نیز ملموس و مشهود است👇🏽👇🏽👇🏽
فردین علیخواه

13 Nov, 05:37

9,609

موضوع مقاله«تیپ‌شناسی روان‌شناسان اینستاگرامی ایرانی» ، روان‌شناسان عامه‌پسند در اینستاگرام است. این مقاله برگرفته از رسالۀ دکتری میثم همدمی است که چند ماه قبل در دانشگاه گیلان از آن دفاع کرد. مقاله‌ای است خواندنی، و جزو اولین مقالاتی که به شکلی روشمند به بررسی حضور روان‌شناسان در اینستاگرام پرداخته است. نویسنده معتقد است که برخلاف مفاهیمی مانند «روان‌شناسی زرد»، مفهوم «عامه‌پسند» را نباید مفهومی کم‌ارزش یا تحقیرآمیز دید بلکه این عرصه بیانگر یکی از کارکردهای روان‌شناسی است که غالبا عموم مردم را مخاطب خود قرار داده است. تیپ شناسی ایشان از روان شناسان پرمخاطب حاضر در اینستاگرام قابل تأمل و توجه است.
خوشحالم که در طول مسیر در کنار ایشان، و عضوی از تیم پژوهش بودم.
برای مطالعه مقاله به آدرس زیر بروید.

لینک مطالعه خلاصه مقاله
فردین علیخواه

07 Nov, 16:24

976

◀️مجموعه داستان واویشکا

◀️تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند: تحلیل هایی از جامعه ایران

برای سفارش پستی این دو کتاب یا یکی از آنها می توانید به آدرس زیر در تلگرام پیام بدهید
@sabapashakhani
فردین علیخواه

06 Nov, 06:35

7,265

رادیو سلامت
برنامه مثبت تربیت
موضوع:
زندگی جنسی کودکان

گوش دادن به این برنامه را به ویژه به والدین توصیه می کنم. نکته های قابل تأملی در آن هست.
فردین علیخواه

30 Oct, 06:18

11,541

آئین تقدیر و تجلیل جواد یساری
سرگذشت نظام‌های ایدئولوژیک به ویژه در عرصه فرهنگ عمومی بسیار قابل تامل و موضوعی جالب برای پژوهش‌های جامعه شناختی است.

یکی از ویژگی‌های نظام‌های ایدئولوژیک آن است که واقعیت‌های اجتماعی را دیر هنگام درک می‌کنند و این شامل واقعیت‌هایی که هم اکنون با آن سر ستیز دارند نیز می‌شود. پس افتادگی یا تآخر نسبت به جامعه همیشه در آنان وجود دارد.

وقتی صدا و سیمای حاکمیت جواد یساری را به برنامه‌ای دعوت کرد نوشتم که این را باید شکست ملموس و محسوس حاکمیت در عرصه فرهنگ تلقی کرد.
فردین علیخواه

26 Oct, 14:18

8,255

تحلیلی اجتماعی از ویدئویی پربازدید در شبکه‌های اجتماعی

زوج‌ها چگونه با هم آشنا می‌شوند؟
(پژوهشی از دانشگاه استنفورد)

ارائه: فردین علیخواه

لطفا قبل از گوش دادن به این فایل صوتی، حتما یکبار ویدئوی یادشده را ببینید. برای تماشا روی لینک زیر کلیک کنید.
https://uploadkon.ir/uploads/496626_24download.mp4
فردین علیخواه

16 Oct, 06:39

1,682

چه کسانی مخاطبان دوره «جان شهر» هستند؟👆🏽👆🏽👆🏽
• دانشجویان علوم اجتماعی که به مطالعه‌ی اجتماعی شهر علاقه دارند.
• دانشجویان معماری.
• دانشجویان شهرسازی.
• دانشجویان جغرافیا با گرایش شهری.
• دانشجویان گردشگری.
• کارشناسان و محققان حوزه‌ی شهر
و کسانی که در جستجوی تقویت بینش اجتماعی خود نسبت به شهر هستند.