Let's talk idioms @estelaahen Channel on Telegram

Let's talk idioms

@estelaahen


اصطلاحهای پر کاربرد انگلیسی در امریکا

Let's talk idioms (Persian)

اگر شما یک علاقه‌مند به زبان انگلیسی هستید و می‌خواهید اصطلاحات رایج و مورد استفاده در زبان انگلیسی را یاد بگیرید، کانال تلگرام Let's talk idioms مناسب شماست. در این کانال، با ناخن‌های انگلیسی و اصطلاحات رایج در زبان انگلیسی آشنا خواهید شد. اصطلاحهایی که در زبان انگلیسی در امریکا استفاده می‌شوند، با جزئیات و توضیحات کامل برای شما توضیح داده می‌شوند. این کانال منبعی ارزشمند برای بهبود مهارت‌های زبانی شما و یادگیری اصطلاحات رایج در زبان انگلیسی است. اگر دنبال یادگیری اصطلاحات رایج و جذاب در زبان انگلیسی هستید، به کانال Let's talk idioms بپیوندید و اصطلاحهای جدید را از منابع معتبر و استفاده‌پذیر یاد بگیرید.

Let's talk idioms

13 Nov, 20:47


Scapegoat
تقصیرها را گردن یکی انداختن. یکی را زیر تانک انداختن. کاسه کوزه‌ها را سر یکی شکستن.
They made me the scapegoat.

"Even though Jim did not steal your wallet, you are still using him as a scapegoat to cover for your son’s thievery."
(https://wordsinasentence.com/scapegoat-in-a-sentence/)

"The company’s CEO became the scapegoat for the financial crisis, even though many other executives were also responsible."
(https://grammarist.com/compound-words/scapegoat-or-escape-goat/)

"The government used the immigrants as a scapegoat for the country’s economic problems rather than addressing the real causes."

اصطلاح از سنت قدیمی یهودیان میاد. گناهانشون رو «منتقل میکردند» به یک بز، و از شهر فراریش میدادن که گناهانشون رو با خودش ببره.

Let's talk idioms

13 Nov, 20:38


این اصطلاح نیست ولی مفیده در محاوره:

I was thinking of you the other day.

چند روز پیش، به یادت بودم.

The other day
به معنی در آن روز نیست. یعنی چند روز پیش. چند وقت پیش.

و مثلا یک اتفاقی افتاده، که به شما فکر کرده و مثلا نگران شما بوده یا احساس همدردی کرده.

Let's talk idioms

13 Nov, 20:29


Think out loud
چیزهایی که به ذهن میرسد را گفتن. همینطوری که فکر میکنیم، به بقیه هم بگیم، قبل از اینکه افکارمون رو دسته بندی کنیم و نتیجه گیری منسجم کنیم. حدسیات و فرضیات اولیه را بیان کردن.

I still haven’t formulated formal proof for this math problem: I'm thinking out loud here.

Let’s brainstorm a bit. It’s OK to think out loud.

As you solve this problem, think out loud. I want to see your process of thinking.

مثال زیر از مریام وبستر

Coaching provides the space to have open conversations with an objective coach, think out loud, play back situations and clarify challenges.
—Carol Sabia, Forbes, 21 Feb. 2024

Let's talk idioms

09 Nov, 13:54


.

Let's talk idioms

09 Nov, 13:54


Make heads or tails of something
از یک چیزی سر در نیاوردن. مطلبی یا پروژه‌ای که مثل کلاف سر در گم شده. شبیه این دو اصطلاح است که قبلا بحث شده:
Wrap my head around / over my head

خود کلمه
Heads or tails
هم همان شیر یا خط خودمان است. این طرف سکه یا آن طرف سکه. وقتی هم میخوان به صورت اتفاقی (random) یک تصمیمی بگیرن، یکی سکه را می‌اندازه و به نفر دیگر می‌گوید
Heads or tails?
و اون نفر هم مثلا میگوید tails.

This (computer) code is too complicated. I can’t make heads or tails of it. What on earth is going on here?

مثالهای زیر از (https://grammarist.com/idiom/heads-or-tails-and-cant-make-heads-or-tails/)

After reading the old poem three times, I still can’t make heads or tails of what the writer is trying to convey.

(When assembling an IKEA bookshelf and the instructions make no sense, you could say,) “I can’t make heads or tails of these instructions!”

(If you’re helping your kid with their math homework, but they don’t do math the same way you did in school, you could mutter), “I can’t make heads or tails of your teacher’s notes.”

Let's talk idioms

09 Nov, 03:31


حالا این کانال من رو نگید
Bait and switch
هستش!! 😳😱😱😅

Let's talk idioms

09 Nov, 03:22


Bait and switch
گول زدن مشتری با تبلیغ گمراه کننده که فکر کند جنس خوب و ارزان دارد می‌خرد، ولی یا جنس بنجل یا با قیمت بالاتر فروختن. غش در معامله. به هوای چیزی کسی را دعوت به شرکت در جلسه‌ای کردن، و مطلب دیگری را به خوردش دادن. در بیشتر مواقع، این کار غیر قانونی است و حقه بازی محسوب می‌شود.

The store had a big sign outside showing a huge discount for a large TV, but when I went in, they said that TV is no longer in stock, and instead offered a much more expensive TV. That’s clearly bait and switch, because they had not even mentioned limited supplies in the ad.

When I was interviewing for this job, they pretended that I will be working on a lot of cool projects. But that was all bait and switch: now I am left with a ton of boring stuff to work on.

The game developers used a bait and switch technique: the ad for the game showed tank battles, but the actual game does not have any tank battles.

در سالهای اخیر، یک اصطلاحی هم در اینترنت باب شده.
Click bait
که عنوان یک مقاله با یک وبسایت را یک متن جذاب می‌گذارند، فقط برای این که شما کلیک کنید روی لینک و آنها بتوانند پول تبلیغات آنلاین بگیرند. از معروفترین تکنیکها، استفاده از این عنوان است:
These houses will blow your mind. Number 14 is unbelievable!
که عکس خانه چهاردهم، هیچ نکته خاصی ندارد، ولی شما تشویق می‌شوید همه تبلیغات را ببینید تا برسید به خانه چهاردهم.

Let's talk idioms

30 Oct, 19:44


مدرسه پسرمون، ایمیلهایی که میفرسته رو برای من به فارسی ترجمه میکنه (چند سال پیش در یکی از فرمها نوشته بودم زبان اصلی در خانه ما، فارسی است).

این خیلی خوب بود 😂😂

ایالت متقاطع کشور ملاقات / State Cross Country Meet‎

ترجمه درستش میشه «مسابقات ایالتی دو صحرایی» (دویدن روی چمن و زمین خاکی انجام میشه)

آخر ایمیل هم میگه
ترجمه ارائه شده توسط Google Translate . مانند هر ماشین ترجمه، ممکن است که آن را صحیح نمی

(اون "نمی" آخر، اشتباه کپی کردن من نیست! واقعا جمله همینجا تموم میشه 😅)

Let's talk idioms

22 Oct, 03:06


Close the chapter on something / close the book on something
بستن پرونده چیزی. از یک چیزی گذشتن. تمام شده در نظر گرفتن آن. عبور از یک مرحله زندگی.

دو مثال اول از (https://ludwig.guru/s/close+the+chapter)

And the completion of 345meatpacking next spring will close the chapter on a troubled history.

Here is a check; let's close the chapter on this so we can move on.


By moving to a new neighborhood, I closed a chapter in my life.

اصطلاحهای شبیه به این اصطلاح هم اینها هستند:
Move on. Turn the page on.
که این دو، معمولا وقتی به کار گرفته میشوند که فصل قبلی، فصل خوشایندی نبوده و میخواهیم فراموشش کنیم.
دو جمله زیر از (https://crossidiomas.com/close-the-book-on/)

“it’s time for us to turn the page on our relationship” or
“let’s turn the page on this chapter in our lives”.

We filed for a divorce, and did our best to move on. (and start a new chapter in our lives).

Let's talk idioms

19 Oct, 23:11


Front and center
قرار داده شده در یک مکان مرکزی و قابل رویت. موضوعی که مهم است و باید به آن خیلی توجه کرد. مثلا در یک پروژه، نکته‌ای که باید از اول برای آن راهی اندیشید. نکته اصلی.
متضاد این اصطلاح،
Afterthought
است. یعنی چیزی که از اول به آن فکر نشده، و بعدا اضافه شده. بعضی وقتها معنی وصله ناجور میده.

Since Mr. Smith built the company from the ground-up, he insisted that his portrait be hung front and center in the lobby.

- I can’t belive how quickly the hospital database got infected by ransomware!
+ That’s because software security is always an afterthought. System security should have been front and center from the get-go when the developers designed the system.

مثالهای زیر از مریام-وبستر:

And while non-brand-name products at most supermarkets are often shunted to the side in favor of their name-brand counterparts, at Trader Joe’s their products are front and center in unique, eye-catching packaging.
—Nicolas Vega, CNBC, 13 Oct. 2024

Vice President Kamala Harris and Usha Vance, the wife of Republican vice presidential candidate JD Vance, have raised their profiles in the race for the White House, and their South Asian ancestry has been front and center during the 2024 campaign cycle.
—Kiara Alfonseca, ABC News, 10 Oct. 2024

Let's talk idioms

05 Oct, 12:41


Things went south from there

اوضاع دیگه بعد از اون، خراب شد. بدبختیها از اونجا شروع شد. ماه عسل تمام شد. مشکلات از اون لحظه به بعد شروع شد.
این دو اصطلاح زیر هم به همین معنی است:

Things went downhill
Took a nosedive

که این آخری، اشاره به هواپیمایی است که دماغه اش به طرف پایین (سقوط) میرود.

جالبه که در (https://idioms.thefreedictionary.com/things+went+south)، معنی اول یعنی مخفی شد (مثلا بعد از اینکه پلیس محل مخفی شدن رو پیدا کرده). این معنی رو تا حالا نشنیده‌ام. معنی دوم و سوم رو خیلی شنیده ام (که همینی است که در بالا گفتم).

The company's stock profile continued going south for the third day in a row today.

The value of your new car goes south as soon as you drive it off the lot.

Talks between the labor union and the construction firm went south yesterday, so it looks like workers will be on strike again soon.

How are they still in business together, even after their marriage went south?

مثال زیر از (https://ludwig.guru/s/take+a+nosedive)

The value of the stock market took a nosedive after the news broke.

Let's talk idioms

01 Sep, 19:02


Let’s not get ahead of ourselves
(محاوره‌ای) عجله نکن! صبر کنیم و مطالب رو یکی یکی بررسی کنیم. یواش یواش! یک شبه ره صد ساله رو نمیشه رفت. بگذار مرحله به مرحله بریم جلو.

A: Let’s spend the next five months developing this feature!
B: Let’s not get ahead of ourselves! We first have to see if there's a market for the feature.

You are explaining things too fast. You first talked about the general idea, and now you are showing the results. Let’s not get ahead of ourselves. Explain how exactly the method works, its limitations, its applicability, and then we can discuss your results.

این وبسایت (https://crossidiomas.com/get-ahead-of-oneself/) اصطلاحات هم معنی و مخالف این اصطلاح رو نشون داده:
Synonyms: هم معنی
– Jump the gun
– Count one’s chickens before they hatch
– Bite off more than one can chew
– Run before one can walk
– Fly too close to the sun

Antonyms: متضاد
– Stay grounded
– Take it slow
– Proceed with caution

Let's talk idioms

23 Aug, 15:25


Secret sauce
فوت کوزه گری. دلیل اصلی موفقیت یا خوب عمل کردن یک شرکت یا روش یا فرد.
The secret sauce in the Razor method is that it first does computations using a very lean, fast, and imperfect unit, and if occasionally the results are wrong, it uses a complex, slow, and accurate unit.

مثال زیر از آکسفورد:
The company's secret sauce is its grasp of how content spreads online.

مثالهای زیر از (https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/secret-sauce)
The secret sauce for "going viral" is still a mystery.

Not protecting intellectual property can lead to someone else stealing a company's secret sauce.

مثالهای زیر از (https://www.merriam-webster.com/sentences/secret%20sauce)
That was the secret sauce to make the Mars helicopter work.
- Corey S. Powell, Discover Magazine, 31 Mar. 2021

The soundscapes for our series are the secret sauce of a great wildlife series.
- Olivia Morelli, Condé Nast Traveler, 30 Oct. 2023

The secret sauce is a lot of time to listen to everyone.
- Stephanie Kramer, Fortune, 20 July 2023

بعضی وقتها هم اگر نخواهیم روی خاص بودن دلیل موفقیت تاکید کنیم، خیلی ساده بگیم
The trick is…
The trick is to add a bit of salt to the cookie dough.