چیه فکر کردین فقط خودتون برف دارید ؟
With mahya 🍊
@epswm
اینجا در راحت ترین و خودم بودن ترین حالت ممکنم ، فکر های توی سرم،جاهایی که میرم و عکس میگیرم ،موزیک هایی که گوش میدم و گپ و گفت هامون همش اینجاست🌿
With mahya 🍊 (Persian)
با کانال تلگرام "With mahya 🍊" ، به دنیای روزمره و فعالیت های روزانه یک فرد علاقه‌مند خواهید پرداخت. این کانال توسط کاربر epswm اداره می‌شود و محلی است برای به اشتراک گذاشتن فکرها، علایق، تجربیات و عکس‌های شخصی. در اینجا شما می‌توانید با موزیک‌هایی که کاربر گوش می‌دهد آشنا شوید، عکس‌هایی از مکان‌هایی که بازدید می‌کند ببینید و در گفتگوهای جذاب و دوستانه شرکت کنید. "With mahya 🍊" محیطی دوستانه و صمیمی برای اشتراک گذاری لحظات و تجربیات زندگی است. پس همین حالا به کانال ما بپیوندید و از این فضای دلنشین لذت ببرید. 🌿
With mahya 🍊
20 Jan, 04:20
امسال یه مقاله نوشتم که سابمیت شد و منتظرم ببینم اکسپت میگیره یا نه ،یه مقاله هم دارم که نوشتمش اما ادیت میخواد و تا خود تابستون شاید فرصت نشه ،پایان نامه اینجا هم اگه اونطوری که میخوام پیش بره و سر موقع تموم بشه و استاد راهنما هم کمک کنه مقاله ازش در میارم میدم برای چاپ ،واقعا همین دوتا مقاله من تا تابستون چاپ بشه میتونم بگم روزای خوش زندگی من شروع شد و بعد از سالها تقریبا چیزی نمونده تا به اون تارگت هایی که میخوام برسم و یکی یکی همه رو تیک بزنم ،فکر میکنم از نظر علمی سال ۱۴۰۴ سال منه همون سالی که از ۹۶ دارم برام تلاش میکنم
With mahya 🍊
19 Jan, 15:28
برای همین واقعا ممنون میشم اگه محتوا رو با دوستاتون به اشتراک بذارید باور کنید اگه یه سری چیزا رو قبل از اومدن بدونیم این مسیر خیلی راحت تر طی میشه
With mahya 🍊
19 Jan, 15:27
سعی میکنم در کنار ولاگ هفتگی چندتا ولاگ رو اختصاص بدم به تجربه هایی که از مهاجرت تحصیلی به دست آوردم و تا جایی که ممکنه نکاتی رو بگم برای رفقایی که میخوان به این روش مهاجرت کنن ،برای اینکه کمتر توی این مسیر سختی بکشن
With mahya 🍊
17 Jan, 22:14
اینو لای محتواهای قدیمی تلگرامم پیدا کردم ، چقدر دلم واسه پشت این میز نشستن تنگ شده
With mahya 🍊
17 Jan, 21:11
از الان تا اخر اردیبهشت حواستون رو به بازی نور و سایه ها که بعدازظهرها روی دیوار میوفته جمع کنید …. خیلی قشنگن ،خیلی
With mahya 🍊
17 Jan, 18:27
از نظر پژوهشی و آینده کاری توی موقعیت ایده آلم هستم امیدوارم همه چه همینجوری بمونی ، دیروز مقاله امون رو سابمیت کردیم، پایان نامه ام گره از کارش باز شده ،ایده هام دارن دیده میشن و حس میکنم تو مسیر رشد آکادمیکم …واقعا خدایا شکرت.هرچند بقیه زندگی هنوز همونقدر سخت و نگران کننده است
With mahya 🍊
12 Jan, 19:24
یعنی کی اولین بار به ذهنش رسید که از ترکیب پیاز داغ ،پوره گوجه فرنگی ، سیر ، برنج به خصوص از نوع ایرانیش،سیب زمینی و زعفرون … معجزه ای به نام دمی گوجه درست کنه؟
With mahya 🍊
11 Jan, 21:13
روزای سخت زندگی باعث شد خیلی چیزا از جلوی چشمم رد بشه و من نبینم. یه چیزایی مثل داشتن نعمت دوستای خوب ، الان داشتم به یکیشون میگفتم اگه رفیق هام رو نداشتم معلوم نبود این مدت چه بلایی سرم بیاد ،بغضی شدم رفتم لب پنجره و خدارو چندین بار شکر کردم که بهم یکی از قشنگ ترین نعمت های دنیا رو داد
With mahya 🍊
11 Jan, 20:06
ولاگ جدید آپلود شد ،مثل همیشه ممنون از نگاهتون و اینکه ولاگ رو به اشتراک میذارید🙏🏻
With mahya 🍊
11 Jan, 19:25
اون روز بود که داشتم توی ناامیدی دست و پا میزدم .....دقیقا همون روز این موزیک من رو نجات داد
With mahya 🍊
09 Jan, 20:59
ببخشید که اینا رو میگم و شما مجبورید بخونید ولی حس میکنم دارم ژورنالینگ انجام میدم و باید گاهی بنویسم
With mahya 🍊
09 Jan, 20:58
بچه ها من خسته ام از اینکه مجبورم نقاب خوب بودن روی صورتم بکشم ولی به خاطر اطرافیان و آدم هایی که دوستم دارن مجبورم بخندم و نقاب آرامش رو بپوشم ، همه فکر میکنن من برونگرام ولی واقعیت اینه من حتی یک دهم درصد از چیزایی که میگذره رو نمیتونم به اشتراک بذارم انگار زبونم قفل میشه ، این درونگرایی از یه جایی به بعد خیلی تنهات میکنه ولی خودت میدونی که باید بار خیلی چیزا رو تنهایی تحمل کنی .
With mahya 🍊
09 Jan, 20:56
دارم تو ناامیدترین روزای زندگیم نفس میکشم ،اون روزایی که فقط باید منتظر معجزه بمونی و کاری جز صبر از دستت برنمیاد اما این انتظار تهش به نور و روشنایی ختم نمیشه و تو هیچ روزنه ای از نور رو نمیبینی که دلت رو بهش خوش کنی . من استاد ثبت کردن این روزام ، گالری گوشیم پر از عکس هاییه که خودم میدونم هرکدومش رو توی چه شرایطی گرفتم .من عمیقا احتیاج دارم به بهار به روزای تابستون به اینکه این روزای سرد زمستون از ذهنم پاک بشه .به اینکه روی تختم توی ایران دراز بکشم و ایمیلم رو پاک کنم و دیگه هیچ نوتیفیکشنی نیاد که دلم رو بلرزونه . احساس میکنم این یاس داره فلجم میکنه چون نمیتونم هیچ کاری انجام بدم .واقعیتش حوصله حرف زدن با ادم ها رو ندارم اینا رو هم مینویسم که بعدا بیام ببینم چجوری زنده موندم و ته این معما به کجا ختم شد . ممنون از رفیق هام که حواسشون بهم هست اما حقیقتا حتی حس حرف زدن با اونا رو هم ندارم تا زمانی که چیزی که میخوام رو نشنوم پس اگه این پیامم رو میخونن بدونن دوستشون دارم ولی تو شرایط جواب دادن واقعا نیستم
With mahya 🍊
08 Jan, 03:33
به خودم قول دادم از پس این روزا بربیام واسه تابستون یه جفت کانورس و یه جفت ونس اون رنگی که دوست دارم بخرم .اینجا پینش میکنم روزی که دارم میخرمش براتون عکس بذارم و بگم من هنوز زنده ام و دیگه نمیخوام روزایی که گذشت یادم بیوفته
With mahya 🍊
07 Jan, 19:59
تو این زندگی دیگه حوصله خودمم ندارم اینقدر که فاصله خوشی و ناخوشیم کم شده . حالا گیریم یه چندوقت دیگه نتیجه این روزا بیاد پس همه این روزایی که با استرس گذشت تکلیفش چی میشه؟ عمیقا نیاز دارم چشمام رو ببندم ،بخوابم و اواخر بهار از خواب بیدار بشم مثل حوالی اواخر تیرماه . این چندماه من رو از پا در میاره واقعا بریدم
With mahya 🍊
07 Jan, 14:24
تو عمرم همچین گلودردی نداشتم احساس میکنم دارم خفه میشم،مثل اینه گلوم پر از بخیه است و آب هم که میخورم دردم میگیره😩
With mahya 🍊
03 Jan, 16:14
🚇می‌تونید از متروی هفت تیر پیاده بشید که به کریمخان راه داره، یا از متروی میرزای شیرازی، که چند قدم با میرزای شیرازی شمالی فاصله داره.
- کریمخان به نشریه‌های زیادش معروفه. ثالث، چشمه، بنفشه، گویا و …
بعضی‌هاشون هم طبقه‌ی بالاشون یه کافه‌ی کوچولو و بامزه دارن و شخصا گویا رو خیلی دوست دارم.
- ایرانشهر پر از کافه‌س و یکی از اون یکی قشنگ‌تر و صمیمی‌تر! معروف‌ترین‌هاشون کافه تایپ، و کافه AM|PM هستن. دی و چندتا کتابفروشی استتیک هم توی کوچه پس کوچه‌های ایرانشهر هستن؛ همینطور چندتا مدرسه‌ی بازیگری. خونه‌های قشنگی هم هست و بسیار مناسب عکاسی!
از قدیم هم معروف بوده به بهترین جا برای خرید لوازم تحریر.
- سنایی، از اول تا آخرش پر از کافه‌های معروف؛ مثل کافه پوکا تاپاس که برای گیلدا ویشکی عزیز هست و پاتوق هنرمندها و هنرجوهاست، کافه دوبار و قهوه‌های شاهکارش، کافه مان دنج و دوست‌داشتنی، دکان سوسیس برلین خوشششمزه، و صد البته بهترین شعبه‌ی سام کافه!
رستوران دیژون هم هست و حتما باید سس خردل معرکه‌ش رو امتحان کنید.
اینجاهم از قدیم یک عالمه فروشگاه لباس بچه داره و خیلی بامزه و گیگیلی مگیلن!😭
- میرزای شیرازی، خیابون ارمنی‌نشین، دنیای کافه، گالری، موزه بتهوون، رستوران قدیمی آرارات، گل‌فروشی، شیرینی فروشی طلایی و کنارشون قهوه و مزه‌ی طلایی، اغذیه‌ی مقدم، مدرسه و مهد، جیب استور، اسباب‌بازی فروشی، ملینا کارت و کلی گربه.
- لارستان، دنیای عتیقه و پاستای دست‌ساز پیکولو که بنظرم بهترین پاستای دست‌ساز تهران هست.
- عضدی، عاشقان موسیقی اشراف کامل از اینجا دارن چون اینجا هر سازی که فکر کنید رو می‌فروشن و بهترین مدرسه‌های موسیقی تهران هم همینجان! آخراش هم گالری باوان هست.
- مطهری، بیشتر اداریه، ولی دیستروی عزیزم اینجاست و برای کار و درس خوندن عالیه. خیلی‌ها هم از اینجا قهوه می‌گیرن و میان برای گشت و گذار. یک پیتزافروشی بی‌نظیر هم داره به نام زون.
پیج‌هاشون برای آدرس دقیق🍵
@cafetype
@ampm.iranshahr
@deybookstore
@poca_tapas
@dobarbakery
@maan_coffee
@berlinsausageshop
@samcoffeeroasters
@dijon_restaurant
@beethovenmcmuseum
@talayipastry1962
@jeeb_store_
@melinakard2002
@piccolo_pastificio
@bavangallery
@zone.no87
@diestrocoffee
@gooya.gallery
- کریمخان به نشریه‌های زیادش معروفه. ثالث، چشمه، بنفشه، گویا و …
بعضی‌هاشون هم طبقه‌ی بالاشون یه کافه‌ی کوچولو و بامزه دارن و شخصا گویا رو خیلی دوست دارم.
- ایرانشهر پر از کافه‌س و یکی از اون یکی قشنگ‌تر و صمیمی‌تر! معروف‌ترین‌هاشون کافه تایپ، و کافه AM|PM هستن. دی و چندتا کتابفروشی استتیک هم توی کوچه پس کوچه‌های ایرانشهر هستن؛ همینطور چندتا مدرسه‌ی بازیگری. خونه‌های قشنگی هم هست و بسیار مناسب عکاسی!
از قدیم هم معروف بوده به بهترین جا برای خرید لوازم تحریر.
- سنایی، از اول تا آخرش پر از کافه‌های معروف؛ مثل کافه پوکا تاپاس که برای گیلدا ویشکی عزیز هست و پاتوق هنرمندها و هنرجوهاست، کافه دوبار و قهوه‌های شاهکارش، کافه مان دنج و دوست‌داشتنی، دکان سوسیس برلین خوشششمزه، و صد البته بهترین شعبه‌ی سام کافه!
رستوران دیژون هم هست و حتما باید سس خردل معرکه‌ش رو امتحان کنید.
اینجاهم از قدیم یک عالمه فروشگاه لباس بچه داره و خیلی بامزه و گیگیلی مگیلن!😭
- میرزای شیرازی، خیابون ارمنی‌نشین، دنیای کافه، گالری، موزه بتهوون، رستوران قدیمی آرارات، گل‌فروشی، شیرینی فروشی طلایی و کنارشون قهوه و مزه‌ی طلایی، اغذیه‌ی مقدم، مدرسه و مهد، جیب استور، اسباب‌بازی فروشی، ملینا کارت و کلی گربه.
- لارستان، دنیای عتیقه و پاستای دست‌ساز پیکولو که بنظرم بهترین پاستای دست‌ساز تهران هست.
- عضدی، عاشقان موسیقی اشراف کامل از اینجا دارن چون اینجا هر سازی که فکر کنید رو می‌فروشن و بهترین مدرسه‌های موسیقی تهران هم همینجان! آخراش هم گالری باوان هست.
- مطهری، بیشتر اداریه، ولی دیستروی عزیزم اینجاست و برای کار و درس خوندن عالیه. خیلی‌ها هم از اینجا قهوه می‌گیرن و میان برای گشت و گذار. یک پیتزافروشی بی‌نظیر هم داره به نام زون.
پیج‌هاشون برای آدرس دقیق🍵
@cafetype
@ampm.iranshahr
@deybookstore
@poca_tapas
@dobarbakery
@maan_coffee
@berlinsausageshop
@samcoffeeroasters
@dijon_restaurant
@beethovenmcmuseum
@talayipastry1962
@jeeb_store_
@melinakard2002
@piccolo_pastificio
@bavangallery
@zone.no87
@diestrocoffee
@gooya.gallery
With mahya 🍊
03 Jan, 05:58
اینم از آخرین ولاگمس ، امیدوارم خوشتون بیاد 🥰ممنون از اینکه با دوستانتون به اشتراک میذارید 🙏🏻🫶🏻
With mahya 🍊
30 Dec, 04:47
ولی ما باید خونمون منهتن میبود بعدازظهرها از سرکار میرفتیم نون باگت فرانسوی و یه دسته آفتابگردون میخردیم ،بعدش لباس ورزش میکردیم تنمون توی سنترال پارک ورزش میکردیم و برمیگشتیم خونه و نمیدونستیم مردم خاورمیانه اصلا به چی فکر میکنن
With mahya 🍊
27 Dec, 06:10
روزی که عکس این بهشت رو سیو کردم فکرشم نمیکردم میخوام یه روز از نزدیک ببینمش …واقعا آرزوهاتون رو جدی بگیرید 🫶🏻
With mahya 🍊
23 Dec, 15:34
♦️نشریه «دیباچه»
🟠 شماره پاییز فصلنامه دیباچه منتشر شد
▫️صاحب امتیاز: انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه تهران
▫️سال اول | شماره دوم | پاییز ۱۴۰۳
سردبیر: سیده‌حسنا پیروان
مدیرمسئول: فاطمه اسدی
ویراستار: نرگس محمودی
در این شماره می خوانید:
🔺شمشیر دو لبه
روابط ایران با روسیه در میان تعاملات غربی
🔺از گرایش توسعه و سیاست زیست بومی بین‌الملل چه می دانیم؟
🔺جنگ، جنگ خداوند است
تاملی بر الهیات فراموش شدهٔ جنگ
🔺سه برداشت از منافع ملی
معرفی کتاب منافع ملی در نظریه‌های روابط بین‌الملل
🔺نسبت میان امر سیاسی و الهیات سیاسی
خوانشی بر کتاب الهیات سیاسی اثر کارل اشمیت
🔺مکانیسم توسعه عربی
بررسی فرایند توسعه در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس
-------------------------
@utpsaa
🟠 شماره پاییز فصلنامه دیباچه منتشر شد
▫️صاحب امتیاز: انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه تهران
▫️سال اول | شماره دوم | پاییز ۱۴۰۳
سردبیر: سیده‌حسنا پیروان
مدیرمسئول: فاطمه اسدی
ویراستار: نرگس محمودی
در این شماره می خوانید:
🔺شمشیر دو لبه
روابط ایران با روسیه در میان تعاملات غربی
🔺از گرایش توسعه و سیاست زیست بومی بین‌الملل چه می دانیم؟
🔺جنگ، جنگ خداوند است
تاملی بر الهیات فراموش شدهٔ جنگ
🔺سه برداشت از منافع ملی
معرفی کتاب منافع ملی در نظریه‌های روابط بین‌الملل
🔺نسبت میان امر سیاسی و الهیات سیاسی
خوانشی بر کتاب الهیات سیاسی اثر کارل اشمیت
🔺مکانیسم توسعه عربی
بررسی فرایند توسعه در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس
-------------------------
@utpsaa
With mahya 🍊
23 Dec, 14:32
اگه نمیدونید چطوری داستایوفسکی رو شروع کنید توی این ولاگ کامل سیر مطالعاتیش رو توضیح دادم
With mahya 🍊
03 Dec, 18:20
ولی میدونی الان تو سربالایی تند این دو سالم و باید دووم بیارم همین. شاید سال دیگه توی همون موقعیت قبلی دوباره قرار گرفتم
With mahya 🍊
03 Dec, 18:13
حقیقتا نیاز داشتم الان تو این موقعیت بودم، درخت کریسمسم رو داشتم دیزاین میکردم یه ماگ سر پر قهوه کنار دستم بود،موزیکم پلی شده بود داشتم همزمان ولاگ میگرفتم ،تو فکرم این بود کتاب بعدیمو چی انتخاب کنم ؟ شام چی باشه؟کی بریم رشت؟ از اینجور فکرها …یه پیژامه گرم راه راه هم به پا کرده باشم…
With mahya 🍊
03 Dec, 17:37
همیشه منم بالکن کتابخونه مرکزی میرفتم یه فلاسک چای هم میبردم و به خزون حیاط دانکده ادبیات نگاه میکردم
With mahya 🍊
01 Dec, 18:45
این کتاب بعدی کلاب مونه، اگه دوست داشتید بخونید و دی ماه جلسه نقدش رو شرکت کنید
With mahya 🍊
30 Nov, 18:46
نمیدونم چرا ولی من فصل های گرم نوشیدنی گرم بیشتر بهم میچسبه و فصل های سرد نوشیدنی سرد …بگید که تنها نیستم
With mahya 🍊
13 Nov, 18:06
امروز یه نفر توییت جالبی زده بود از تفریحات تهران گفتم اینجا بذارمش واسه اونایی که میخوان با تهران عشق بازی کنن👇🏻👇🏻👇🏻
With mahya 🍊
07 Nov, 04:28
اگه بخوایم جمع بزنیم این روزا بین ۱۵ تا ۱۸ ساعت دارم درس میخونم و کار میکنم . انقدر پیپر صحیح کردم و پیپر نوشتم دیگه فاز و نول قاطی کردم حس میکنم تبدیل شدم به هوش مصنوعی گاهی واقعا از جسمم خارج میشم و انگار یکی دیگه کنترل بدنم رو داره به خودم میام میبینم چند ساعت پای لپ تابم.گاهی پیش میاد در شبانه روز فقط چهارساعت میخوابم یا حتی کمتر ،چون وقتی هم میرم تو رختخواب از خستگی خوابم نمیبره. در طول روز باید به عنوان دستیار یه استاد کار کنم یعنی کلی امتحان صحیح کنم که هرکدومش حداقل ده صفحه است ساعت ها گزارش صحیح کنم و براشون فیدبک بذارم که هرکدومشون حداقل ۴ ص است ، بقیه ساعت های کاری هم بماند. این امتحان تموم نشده دو هفته دیگه بازم استاد میخواد از دانشجوها امتحان بگیره و دوباره همین روند رو دارم.از اون طرف پروژه های گروهی ، چهارپنج تا پرزنتیشن به جز اونایی که تا الان داشتم ، پروژه های فردی که به عنوان امتحان ترم محسوب میشه ،پیپر ها و حل مسئله هایی که در طول هفته باید ارسال کنم هم هست .همه اینها یه طرف یکی از درس ها امتحانش کتبیه و اینجوریه که هر سوالش ده پونزده ص انشا باید بنویسیم،مفاهیم سخت و امنیتی طوری که از الان تا یکماه دیگه بچه ها دارن براش میخونن و آماده میشن ، تازه بینش کارگاه برگزار بکنم ،کارهای روزنه هم هست با ایران در تماس باشم و مقاله فارسیم رو تموم کنم باعث شده دیگه توانی عملا برای سوشال مدیا باقی نمونه.باور کنید واسه هرکدوم از این کارها که میگم کلی زیرمجموعه دیگه باید باز کنم اینا فقط کلیاتی از این روزای منه، واقعا تا خود کریسمس توانی برای نفس کشیدن نمیمونه ، هر روز وقتی بیدار میشم فقط ایمیلم رو چک میکنم و خدا خدا میکنم کار اداری حداقل بهم نخوره چون حوصله بروکراسی اینجا رو واقعا ندارم …یعنی از الان که به پروسه تمدید ویزای مامان فکر میکنم واقعا استرس میگیرم چون باید درست و به موقع انجام بشه وگرنه قابل جبران نیست .
دروغ نگفتم گاهی واقعا حس میکنم کنترل بدنم دستم نیست و یه هوش مصنوعی داره همه کارها رو انجام میده ،حتی گاهی نمیدونم عملا دارم چیکار میکنم
دروغ نگفتم گاهی واقعا حس میکنم کنترل بدنم دستم نیست و یه هوش مصنوعی داره همه کارها رو انجام میده ،حتی گاهی نمیدونم عملا دارم چیکار میکنم
With mahya 🍊
31 Oct, 18:39
امروز از اون روزایی که دوباره روحم از بدنم جداشده ، داره توی محله امون چرخ میزنه ، توی اتاقم ، کنار قفسه کتاب هام ، لای کابینت ماگ های سفالیم توی تهران
With mahya 🍊
30 Oct, 21:45
ولی وقتی می‌سپاری به خدا چقدر قشنگ جلو میره داستان. حالا تو هی خودت‌و بزن به در و دیوار. هی دست و پا بزن. هی نق بزن. هی زار بزن. تا خدا نخواد نمیشه و خدا همیشه قشنگی میخواد. ممکنه بذاره سختی بکشی ولی خودش با لبخند نگات میکنه و میگه نمی‌دونی چی کنار گذاشتم واست احمق. صبر کن.
With mahya 🍊
27 Oct, 23:26
ما فقط برای این می‌کشیم که دنیایی بسازیم که توش دیگه کسی کسی رو نکشه! ما پیهِ قاتل بودن رو به تنمون مالیدیم که دنیا پر بشه از آدمهای معصوم و پاک.
«صالحان، آلبر کامو»
«صالحان، آلبر کامو»
With mahya 🍊
27 Oct, 19:22
الان پین کردم این متن رو که تابستون روش ریپلای بزنم و بگم با امید دیدن این روزا زنده بودم
With mahya 🍊
27 Oct, 19:21
وای این امتحان سشنبه رو بدم یکم ذهنم خالی بشه ، از نظر روحی نیاز دارم به تابستون سال بعد به اینکه زیر باد کولر دراز بکشم و کتاب بخونم ، به هیچی هم فکر نکنم …ولی خب بعد از این امتحان تا خود کریسمس فقط تحویل پروژه، تمرین گروهی،پیپر ،تصحیح اوراق و کار و کار و کار دارم
With mahya 🍊
25 Oct, 16:43
زمان رها شده بود
سالها آرزوی این لحظه را داشتم
نمی خواهم بگویم سالها بود که خوشبختی مرا رها کرده بود !!
نه اشتباه نکنید
سالها بود قلب من در سینه قرار نداشت
اما بالاخره شد
و من پس از بارها شکستن دوباره به زندگی عادی برگشته ام
اینبار مانند کسی که
از جنگ برگشته
به زندگی نگاه میکنم و قطرات باران را همانند معبودشان پرستش میکنم
*برای روزهای نزدیک
روزهای قشنگ
روزهای نور
حدیث☁️
سالها آرزوی این لحظه را داشتم
نمی خواهم بگویم سالها بود که خوشبختی مرا رها کرده بود !!
نه اشتباه نکنید
سالها بود قلب من در سینه قرار نداشت
اما بالاخره شد
و من پس از بارها شکستن دوباره به زندگی عادی برگشته ام
اینبار مانند کسی که
از جنگ برگشته
به زندگی نگاه میکنم و قطرات باران را همانند معبودشان پرستش میکنم
*برای روزهای نزدیک
روزهای قشنگ
روزهای نور
حدیث☁️
With mahya 🍊
24 Oct, 15:24
کاملا باهات موافقم،اگه بلد باشی جزییات رو ببینی و با تهران عشق بازی کنی معتادش میشی و حتی بوستون و نیویورک هم دیگه تو رو راضی نمیکنه فقط قلبت برای تهران میتپه
With mahya 🍊
24 Oct, 15:23
عاشق این شهرم و به نظرم فقط آدم‌هایی که نمی‌تونن خوب اطرافشونو ببینن، از تهران متنفرن.
7,985
subscribers
1,367
photos
171
videos
