شعر های حافظ @eoaz414 Channel on Telegram

شعر های حافظ

@eoaz414


انگشت به لب مانده‌ام، از قاعده عشق
ما یار ندیده٬ تب معشوق کشیدیم 🖤


شعر های حافظ (Persian)

شعر های حافظ یک کانال تلگرامی پر از شعرهای زیبا و دلنشین از آثار بزرگ شاعر معروف ایرانی، حافظ، است. این کانال توسط کاربر با نام eoaz414 اداره می شود و دارای توصیه های شعری و جملات زیبا از حافظ می باشد. اگر به شعر و ادبیات علاقه مند هستید، این کانال یک فرصت عالی برای دسترسی به شعرهای دلنشین و فراموش نشدنی حافظ است. این کانال برای علاقمندان به ادبیات فارسی و شعرهای قدیمی، یک منبع بی نظیر از خواندن و بررسی شعرهای زنده یاد حافظ می باشد. پیوستن به این کانال می تواند به شما کمک کند تا عمیق تر به فرهنگ و ادبیات ایرانی بپردازید. برای عضویت در این گروه شعر های حافظ، کافی است پیوند زیر را در تلگرام دنبال کنید: https://chat.whatsapp.com/DeWlyIiojM496htwTXRj6X

شعر های حافظ

09 Jan, 16:50


ای که گفتی:
«جان بده تا باشدت آرام جان»
جان به غم‌هایش سپردم، نیست آرامم هنوز

حافظ

شعر های حافظ

08 Jan, 06:40


بسته‌ام در خَمِ گیسویِ تو امّیدِ دراز
آن مبادا که کُنَد دستِ طلب کوتاهم

#حافظ

شعر های حافظ

08 Jan, 02:05


یار جانم از تخار است، رنا و با وقار است

در میان جمله خوبان، یکه تاز میدان است

شعر های حافظ

06 Jan, 18:05


مکن یارا دلم مجروح مگذار
که هیچم در جهان مرهم نباشد..

#سعدی

شعر های حافظ

05 Jan, 06:25


دیده‌ی بخت ز افسانه‌ی او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم؟!

#حافظ

شعر های حافظ

04 Jan, 14:56


در آستین مُرَقَع پیاله پنهان کن
که همچو چشمِ صراحی زمانه خونریز است.

#حافظ

شعر های حافظ

03 Jan, 17:33


 

مرا به هیچ بدادی خلاف شرط محبت

هنوز با همه عیبت به جان و دل بخریدم


#سعدی

شعر های حافظ

01 Jan, 10:38


رسید مژده که ایامِ غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

من ار چه در نظرِ یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

چو پرده دار به شمشیر می‌زند همه را
کسی مُقیمِ حریمِ حَرم نخواهد ماند

چه جایِ شُکر و شکایت ز نقشِ نیک و بد است؟
چو بر صحیفهٔ هستی رقم نخواهد ماند

سرودِ مجلسِ جمشید گفته‌اند این بود
که جامِ باده بیاور که جم نخواهد ماند

غنیمتی شِمُر ای شمع وصلِ پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

توانگرا دلِ درویشِ خود به دست آور
که مخزنِ زَر و گنجِ دِرَم نخواهد ماند

بدین رَواقِ زَبَرجَد نوشته‌اند به زر
که جز نِکوییِ اهلِ کرم نخواهد ماند

ز مِهْربانیِ جانان طمع مَبُر حافظ
که نقشِ جور و نشانِ ستم نخواهد ماند

#حافظ
-

شعر های حافظ

31 Dec, 18:14


شعر های حافظ pinned «‏کانال شعر های حافظ را در واتساپ دنبال کنید: https://whatsapp.com/channel/0029VaGlGzQ89injRXRyy504»

شعر های حافظ

31 Dec, 18:13


بهترین کانال دوبیتی و عاشقانه

شعر های حافظ

31 Dec, 18:03


‏کانال شعر های حافظ را در واتساپ دنبال کنید: https://whatsapp.com/channel/0029VaGlGzQ89injRXRyy504

شعر های حافظ

31 Dec, 16:37


غم کهن به می سال‌خورده دفع کنید
که تخم خوش‌دلی این است پیر دهقان گفت

گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت

که گفت حافظ از اندیشۀ تو آمد باز؟
من این نگفته‌ام، آن کس که گفت بهتان گفت

#حافظ

شعر های حافظ

30 Dec, 03:09


دریغ مدت عمرم که بر امید وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق...

اگر به دست من افتد فراق را بکشم!
که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق..

فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق
ببست گردن از صبرم به ریسمان فراق..



#حافظ

شعر های حافظ

29 Dec, 17:06


ز در درآ و شبستان ما منور کن
هوای مجلس روحانیان معطر کن

اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز
پیاله‌ای بدهش گو دماغ را تر کن

به چشم و ابروی جانان سپرده‌ام دل و جان
بیا بیا و تماشای طاق و منظر کن

ستاره شب هجران نمی‌فشاند نور
به بام قصر برآ و چراغ مه برکن

بگو به خازن جنت که خاک این مجلس
به تحفه بر سوی فردوس و عود مجمر کن

از این مزوجه و خرقه نیک در تنگم
به یک کرشمه صوفی وشم قلندر کن

چو شاهدان چمن زیردست حسن تواند
کرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر کن

فضول نفس حکایت بسی کند ساقی
تو کار خود مده از دست و می به ساغر کن

حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال
بیا و خرگه خورشید را منور کن

طمع به قند وصال تو حد ما نبود
حوالتم به لب لعل همچو شکر کن

لب پیاله ببوس آنگهی به مستان ده
بدین دقیقه دماغ معاشران تر کن

پس از ملازمت عیش و عشق مه رویان
ز کارها که کنی شعر حافظ از بر کن

#حافظ
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۳۹۷

شعر های حافظ

29 Dec, 17:06


هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر گَه که یادِ رویِ تو کردم جوان شدم

شکرِ خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر مُنتهایِ همَّتِ خود کامران شدم

ای گُلبُن جوان بَرِ دولت بخور که من
در سایهٔ تو بلبلِ باغِ جهان شدم

اول ز تحت و فوقِ وجودم خبر نبود
در مکتبِ غمِ تو چُنین نکته دان شدم

قسمت حوالتم به خرابات می‌کند
هر چند کاین چُنین شدم و آن چُنان شدم

آن روز بر دلم درِ معنی گشوده شد
کز ساکنانِ درگهِ پیرِ مغان شدم

در شاهراهِ دولتِ سرمد به تختِ بخت
با جامِ مِی به کامِ دلِ دوستان شدم

از آن زمان که فتنهٔ چشمت به من رسید
ایمن ز شرِّ فتنهٔ آخرزمان شدم

من پیرِ سال و ماه نیَم، یار بی‌وفاست
بر من چو عمر می‌گذرد پیرِ از آن شدم

دوشم نوید داد عنایت که حافظا
بازآ که من به عفوِ گناهت ضمان شدم

#حافظ
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۳۲۱

شعر های حافظ

28 Dec, 15:57


خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود...

#حافظ

شعر های حافظ

28 Dec, 04:19


یارب آن زاهدِ خودبین که به جز عیب ندید
دود آهیش در آیینۀ اِدراک انداز!


#حافظ

در نگاه اول مفهوم این است که زاهد شخصی است خودپسند و عیب‌جو.

نگاهی دیگر می‌تواند این باشد :

"خودِ" زاهد عیب و زشتی مطلق است. لذا مستمرا در خود می‌نگرد و بدیهی است چیزی جز عیب نمی‌بیند.

شعر های حافظ

28 Dec, 04:19


هر بدی را به دشمن نرسان
که ممکن است روزی دوستت گردد
و هر رازی را با دوستت در میان مگذار
که ممکن است روزی دشمنت گردد

#سعدی

شعر های حافظ

23 Dec, 17:55


حافظ میگه:

جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح
باشد که چو خورشید درخشان به درآیی ‌

شعر های حافظ

23 Dec, 17:54


زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کُشت،
عاقلا مکن کاری کاورد پشیمانی

#حافظ

می‌گوید زاهد ریاکار است. با دست پس می‌زند و با پا پیش می‌کشد. زاهد، باده (شرابِ تازهٔ جاافتادهٔ گل‌رنگ) را دوست دارد. برای خوردن باده، توی دلش از شوق، ذُق‌ذُق است؛ اما در ظاهر، خوددار است و اینجا و اکنون و ‌در این مجلس نمی‌خورد و حفظ ظاهر می‌کند.

در مصرح دوم می‌گوید تویِ زاهد ، عاقل نیستی، احمقی؛ وگرنه «چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟!»

می‌گوید زمان می‌گذرد؛ اما ماییم که برنده‌ایم! چون ظاهرنگه‌دار نیستیم مثل تو. می‌نوشیم و حالش را می‌بریم، نوشمان باد! اما تو بازنده‌ای.
تو‌ ازپیش‌بازنده‌ای و حسرت‌به‌دل خواهی مرد.
ای خاک بسرت با این زندگی کردنت

شعر های حافظ

23 Dec, 17:54


منم که شهرهٔ شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری‌ست رنجیدن

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات؟
بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن

مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست؟
به دست مردمِ چشم از رخ تو گل چیدن

به می‌پرستی از آن نقش خود زدم بر آب
که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن

به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه
کشش چو نبوَد از آن سو، چه سود کوشیدن؟

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
که وعظ بی‌عملان واجب است نشنیدن

ز خطّ یار بیاموز مهر با رخِ خوب
که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ
که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن


#حافظ

شعر های حافظ

21 Dec, 05:51


چنین که خرقه می آلوده ام من از مستی
کجاست وقت عبادت چه جای ورد و دعاست؟

#حافظ

شعر های حافظ

21 Dec, 05:50


مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

رقیب آزارها فرمود و جایِ آشتی نگذاشت
مگر آهِ سحرخیزان سویِ گردون نخواهد شد؟

مرا روزِ ازل کاری به جز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد

خدا را محتسب ما را به فریادِ دَف و نِی بخش
که سازِ شرع از این افسانه بی‌قانون نخواهد شد

مجالِ من همین باشد که پنهان عشقِ او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد

شرابِ لعل و جایِ امن و یارِ مهربان ساقی
دلا کی بِه شود کارت اگر اکنون نخواهد شد

مشوی ای دیده نقشِ غم ز لوحِ سینهٔ حافظ
که زخمِ تیغِ دلدار است و رنگِ خون نخواهد شد

#حافظ

شعر های حافظ

18 Dec, 17:15




یا رب کجاست محرم رازی که یک‌ زمان

دل شرح آن دهد که چه گفت و چه‌ها شنید...

👤حافظ

شعر های حافظ

18 Dec, 17:14


درد بر من ریز و درمانم مکن


زانکه درد تو ز درمان خوشتر است

#عطار

شعر های حافظ

18 Dec, 17:14


زخم تبرت مانده ولی جای شکایت
شادم که نگه داشته‌ام از تو نشانه!

- ‌سعدی ‌

شعر های حافظ

18 Dec, 07:25


بر در من کیست که در می‌زند
جان و جهان است و تمنای من

گــــر نزند او در من درد من
ور نکند یاد مـن او وای من

#مولانا

شعر های حافظ

16 Dec, 17:30


صد دل و صد جان بدمی دادمی
وز جهت دادن جان شـــــادمی

ور تن من خاک بدی این نفـس
جمله گل و عشق و هوش زادمی

از جهت کشت غمـــــش آبمی
وز جهت خرمـــــــن او بادمی

گر ندمیـــــــدی غم او در دلم
چون دگــران بی‌ دم و فریادمی

گر نبـــــدی غیرت شیرین من
فخر دو صد خسـرو و فرهادمی

گر نشکستی دل دربــــــان راز
قفل جهان همــــــه بگشادمی

ور همــــــدانم نشدی پای گیر
همره آن طرفــــــــهٔ بغدادمی

بس که همه سهـــو و فراموشیم
گر نبـــــــدی یاد تو من یادمی

بس! که بــرد سر و پی این زبان
حسره که من سوســــن آزادمی

#حضرت_مـولانا

شعر های حافظ

16 Dec, 17:28


نخورَد هیچ توانگر، غم درویش و فقیر
مگر آن روز که خود، مُفلس و مُضطر گردد

✍️🏻 #پروین_اعتصامی

شعر های حافظ

15 Dec, 13:47


آن تُرک پری چهره که دوش از بَرِ ما رفت
آیا چه خطا دید که از راهِ خطا رفت؟

تا رفت مرا از نظر آن چشمِ جهان بین
کس واقفِ ما نیست که از دیده چه‌ها رفت

بر شمع نرفت از گذرِ آتشِ دل، دوش
آن دود که از سوزِ جگر بر سر ما رفت

دور از رخِ تو دم به دم از گوشهٔ چشمم
سیلابِ سرشک آمد و طوفانِ بلا رفت

از پای فتادیم چو آمد غمِ هجران
در درد بمردیم چو از دست دوا رفت

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کارِ دعا رفت

احرام چه بندیم؟ چو آن قبله نه این جاست
در سعی چه کوشیم؟ چو از مروه صفا رفت

دی گفت طبیب از سرِ حسرت چو مرا دید
هیهات که رنجِ تو ز قانونِ شفا رفت

ای دوست به پرسیدنِ حافظ قدمی نِه
زان پیش که گویند که از دارِ فنا رفت

حافظ

شعر های حافظ

15 Dec, 13:47


کارم چو زلف یار پریشان و درهم است
پشتم به سان ابروی دلدار پرخم است

خواهی چو روز روشن دانی تو حال من
از تیره شب بپرس کو نیز محرم است

#سعـــــدی

شعر های حافظ

12 Dec, 16:39


 

نامت را در هیچ یک از شعرهایم نمی نویسم
ازتو با هیچکس حتی در لفافه حرف
نمیزنم
درجمع باتو چون غریبه سخن میگویم
از رسوایی میترسم
پنهانی به دیدارم بیا
همچنان پذیرای تو خواهم بود
در حیاط خلوت روحم... که مخصوص
توست💙


#حافظ‌موسوی
#خوانش‌نغمه

شعر های حافظ

12 Dec, 16:37



عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند...

- حافظ

شعر های حافظ

12 Dec, 16:35


تلخ کنی
دهان من
  قند به دیگران دهی...!

#حضـرت_مـــولانا

شعر های حافظ

12 Dec, 16:31


تبسم ریز لعلش گر نشان پرسد غبارم را
ببوسد تا قیامت بوی گل، خاک مزارم را

#بیدل

شعر های حافظ

12 Dec, 16:31


"انصاف نباشد که منِ خسته ی رنجور
پروانه ی او باشم و او شمع جماعت."


#سعدی

شعر های حافظ

12 Dec, 16:30


به هوش بودم از اول، که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم، نه عقل ماند و نه هوشم!

- سعدی

شعر های حافظ

12 Dec, 16:29


کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

از لعلِ تو گر یابم انگشتریِ زنهار
صد مُلکِ سلیمانم در زیرِ نگین باشد

غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیرِ تو در این باشد

هر کاو نَکُنَد فهمی زین کِلکِ خیال‌انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

جامِ می و خونِ دل هر یک به کسی دادند
در دایرهٔ قسمت اوضاع چنین باشد

در کارِ گلاب و گل حکمِ ازلی این بود
کاین شاهدِ بازاری وان پرده‌نشین باشد

آن نیست که حافظ را رندی بِشُد از خاطر
کـ‌این سابقهٔ پیشین تا روزِ پَسین باشد

#حافظ

         

شعر های حافظ

30 Nov, 17:17


چون خیال تو درآید به دلم رقص کنان
چه خیالات دگر مست درآید به میان

گرد بر گرد خیالش همه در رقص شوند
وان خیال چو مه تو به میان چرخ زنان

هر خیالی که در آن دم به تو آسیب زند
همچو آیینه ز خورشید برآید لمعان

سخنم مست شود از صفتی و صد بار
از زبانم به دلم آید و از دل به زبان

سخنم مست و دلم مست و خیالات تو مست
همه بر همدگر افتاده و در هم نگران

همه بر همدگر از بس که بمالند دهن
آن خیالات به هم درشکند او ز فغان

همه چون دانه انگور و دلم چون چرش است
همه چون برگ گلاب و دل من همچو دکان

ز صلاح دل و دین زر برم و زر کوبم
تا مفرح شود آن را که بود دیده جان

|مولانا|

شعر های حافظ

29 Nov, 12:39


دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی‌گیرد
ز هر در میدهم پندش ولیکن در نمی‌گیرد

#حافظ

شعر های حافظ

26 Nov, 15:37


تو خود حجاب خودی حافظ
از میان برخیز

#حافظ

در قیاس با آن‌کس که برای غلبه بر خویشتن تقلا می‌کند، کیست که نبردش سهمگین‌تر باشد؟

تشبه به مسیح
#توماس_آکمپیس
ترجمه سایه میثمی

شعر های حافظ

26 Nov, 08:21


حضرت مولانا

عشق اول می کند دیوانه ات
تا ز ما و من کند بیگانه ات

عشق چون در سینه ات مأوا کند
عقل را سرگشته و رسوا کند

می‌شوی فارغ ز هر بود و نبود
نیستی در بند اظهار وجود

عشق رامِ مردم اوباش نيست
دام حق ،صياد هر قلاش نيست

در خور مردان بود اين خوان غيب
نيست هر دل، لايق احسان غيب

عشق كِي همگام باشد با هوس
پخته كِي با خام گردد همنفس

عشق را با كفر و با ايمان چه كار
عشق را با دوزخ و رضوان چه كار

عشق سازد پاكبازان را شكار
كِي به دام آرد پليد و نابكار

زنده دل‌ها مي‌شوند از عشق، مست
مرده دل كي عشق را آرد به دست

عشق را با نيستي سودا بود
تا تو هستي، عشق كي پيدا بود

عشق مي‌جويد حريفي سينه چاك
كو ندارد از فناي خويش باك

عشق در بند آورد عقل تو را
تا نماند در دلت چون و چرا

عشق اگر در سينه داري الصلا
پاي نِه در وادي فقر و فنا

عاشق و ديوانه و بي خويش باش
در صف آزادگان درويش باش.

شعر های حافظ

26 Nov, 08:20


▫️


چه سالهایِ فراوان و عمر‌هایِ دراز
که خلق بر سرِ ما بر زمین بخواهد رفت

چنان که دست‌به‌دست آمده‌ست مُلک به ما
به دستهایِ دگر همچنین بخواهد رفت


#سعدی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

شعر های حافظ

26 Nov, 08:20


یک روز می آیی که من، دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی، چشم انتظارت نیستم

یک روز می آیی که من، نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی، نه یقین، مست و خمارت نیستم

شب زنده داری می کنی، تا صبح زاری می کنی
تو بی قراری می کنی، من بی قرارت نیستم

پاییز تو سر میرسد، قدری زمستانی و بعد
گل میدهی، نو میشوی، من در بهارت نیستم

زنگارها را شسته ام، دور از کدورت های دور
آیینه ای پیش توام، اما کنارت نیستم

شعر های حافظ

25 Nov, 17:47


لطفا همه نظر خود را بگوید

شعر های حافظ

25 Nov, 17:45


کسی راضی نبود نظر دهد رسیدگی خواهد شد 😍

شعر های حافظ

25 Nov, 17:40


همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی

چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی

#سعدی

شعر های حافظ

24 Nov, 02:41



عاقلان را کی زیان دارد که ما دیوانه‌ایم...

- سعدی



👉

شعر های حافظ

24 Nov, 02:41


فرق است میان آن که یارش در بر
با آن که دو چشم انتظارش بر در

- سعدی

شعر های حافظ

24 Nov, 02:40


امشب زغمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت

باور نکنی خیال خود را بفرست
تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت

حافظ

شعر های حافظ

24 Nov, 02:40


تا توانی درونِ کس مخراش
کاندر این راه خارها باشد

کارِ درویشِ مستمند بر آر
که تو را نیز کارها باشد


#سعدی

👉‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

شعر های حافظ

21 Nov, 16:50


روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

حافظ

شعر های حافظ

20 Nov, 13:40


منم که گوشهٔ می‌خانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبح‌گاه من است

گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نوای من به سحر آه عذرخواه من است

ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
گدای خاک در دوست پادشاه من است

غرض ز مسجد و می‌خانه‌ام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است

مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نی
رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است

از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسند خورشید تکیه گاه من است

گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب باش گو گناه من است

#حافظ

شعر های حافظ

20 Nov, 13:40



سپرِ صبر تحمل نکند تیرِ فراق...

- سعدی

شعر های حافظ

20 Nov, 13:39


خلوت دل نیست
جای صحبت اغیار ...

- حافظ

شعر های حافظ

18 Nov, 15:49


گفتم: ای بخت! بخفتیدی و خورشید دمید
گفت: با این همه از سابقه نومید مشو ...

#حافظ

شعر های حافظ

18 Nov, 15:48


خوردیم زخم‌ها که نه خون آمد و نه آه...

- سعدی

شعر های حافظ

18 Nov, 09:25


درآ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که در تن مرده روان درآید باز

بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز

غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
ز خیل شادی روم رخت زداید باز

به پیش آینهٔ دل هر آن چه می‌دارم
به‌جز خیال جمالت نمی‌نماید باز

بدان مثل که شب آبستن است روز از تو
ستاره می‌شمرم تا که شب چه زاید باز

بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ
به بوی گلبن وصل تو می‌سراید باز

#حافظ

شعر های حافظ

17 Nov, 06:34


🔮 #شعر 🔮



ای زلیخا بوی یوسف مرد کنعان میرسد
طفل معصومی برایت خیلی ارزان میرسد
ای زلیخا عشق را دیگر هوس معنا مکن
از نبی دیگر زلیخا خواهش بیجا نکن
گاه گاهی موجب درد مشقت میشوی
گاه گاهی خود اسیر دام شهوت میشوی
ای زلیخا یوسفم را ظلم بیجا میکنی
خویشتن را چرا اینگونه رسوا میکنی
ای ذلیخا اینقدر بیهوده مهمانی مکن
یوسف بیچاره را با حیله زندانی مکن
طفل معصومی پیشت عذر و زاری میکند
به که یعقوبش به کنعان بی قراری میکند
ای زلیخا دست از دامان یوسف باز دار
با نبی ما سر جنگ و عداوت را مدار
ای خدا گر عشق دادی ای جدایی چه بود
آشنا چون کرده بودی بیوفایی ها چه بود
این زلیخا را عجب درگیر یوسف کرده ای
تخت شاهی میدهی گاهی برای برده ای
شاه را گاهی خراب و سست ویران میکنی
مصر را شهزاده ای از خاک کنعان میکنی
ای زلیخا جان یوسف ظلم ارزانی مکن
این همه جور و جفا بر طفل کنعانی مکن
ای ذلیخا دیدی آنروز که سازت ساز شد
قفل ها یک به یک بر روی یوسف باز شد
ای بنازم عشق را کین گونه باما میکند
پیرزن را عاشق این طفل زیبا میکند
مهربانا پرسشی دارم ز خلقت های تو
من ندانستم دیگر از سری این دنیای تو
گرچه در کار تو ربا ذره ای تردید نیست
حکمت این عاشقی هایت را ندانستم که چیست
هم تو مجنون هم تو لیلایی به او
هم تو یوسف آفریدی هم زلیخایی به او
هم تو شیرین آفریدی ابر و ماه باد را
کوه کن کردی برایش عاقبت فرهاد را
هر که را عاشق نمودی در بدر خدا
عاشقان را دایما چشمان تر کردی خدا
بر بهشتی ات خدایا صبر بی پایان بده
هرچه خود بر او رضا داری نصیبش آن بده

شعر های حافظ

17 Nov, 06:34


📚 شعـــــر 📚




و از حــال خـودت روزی بمـانـی بیخبــر تلخ است
و آزاد از قفس بــاشی بــدون بـال و پــر تلخ است

کجـــا بـــار سفـر بستـی ، نمیــدانـی مگــر ای دل
در ایـن بـازار بی مهری سفر بی همسفر تلخ است

به قلب و سینه ی زخمی مزن زخمی دگر ای دوست
تحمل بــر غـــم و اندوه و بـر زخــم دگر تلخ است

بـه مــا رحمی کـن و یـارب مران از خانه ی امید
عذاب خــانـه بـردوشی بـرای در بــه در تلخ است

دخیـــل آرزو بستـن دعــا پشت دعــا افسوس
اگر باشد در این عالم دعایت بی اثـر تلخ است

نمیفهمد کسی درد تــو را حتــی در ایــن خانه
و غربت در میان خانه ات از هر نظر تلخ است

بــرای غصـه و غمها کسی سنـگ صبـــورم نیست
نوشتن، حرف دل گفتن ولی با چشم تر تلخ است

شعر های حافظ

16 Nov, 14:04


مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست

#حافظ

شعر های حافظ

16 Nov, 14:04


اینهمه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

#حافظ

شعر های حافظ

14 Nov, 13:01


هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی
که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی

#حافظ

شعر های حافظ

14 Nov, 13:00


من در این جای همین صورت بی‌جانم و بس
دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست

#سعدی

شعر های حافظ

14 Nov, 13:00


هنوز با همه دردم امید درمان‌ست

#سعدی

شعر های حافظ

13 Nov, 13:57


برو ای طبیبم از سر که خبر ز سر ندارم
به خدا رها کنم جان که ز جان خبر ندارم

#حافظ

شعر های حافظ

12 Nov, 08:08


‌هر روز دلم به زیر باری دگر است
در دیدهٔ من ز هجر خاری دگر است

من جهد همی‌ کنم قضا می‌گوید
بیرون ز کفایت تو کاری دگر است

حافظ

شعر های حافظ

12 Nov, 03:04


گرچه از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم.

#حافظ

شعر های حافظ

12 Nov, 03:02


هرگزم نقش تو از لوحِ دلِ و جان نرود
هرگز از یادِ من آن سروِ خرامان نرود

حافظ

شعر های حافظ

12 Nov, 03:01


بخت بازآید از آن در که یکی چون تو در آید ...

#سعدی

شعر های حافظ

12 Nov, 02:59


خوشتر از دوران عشق ایام نیست
بامداد عاشقان را شام نیست

#سعدی

شعر های حافظ

12 Nov, 02:58


▫️


به یک نفس که بر آمیخت یار با اغیار
بسی نمانْد که غیرت وجود من بکُشد

به خنده گفت که: من شمع جمعم ای سعدی!
مرا از آن چه که پروانه خویشتن بکُشد؟


#سعدی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

شعر های حافظ

11 Nov, 10:30


اگر به لطف بخوانی مَزید الطاف است
وگر به قهر برانی درون ما صاف است

بیان وصف تو گفتن نه حد امکان است
چرا که وصف تو بیرون ز حد اوصاف است

#حافظ

شعر های حافظ

11 Nov, 10:30


هـزار جَهـد بکـردم کـه یـارِ مـن بـاشـی
مُــرادبخش دلِ بــی قــرارِ مـن بـاشـی

چـراغ دیـدهٔ شب زنده دار مـن گـردی
اَنـیـس خــاطــر امـیّــدوارِ مـن بـاشـی

چـو خسـروان مَـلاحـت بـه بـنـدگـان نـازنـد
تـو در مـیــانـه خـــداونــدگــارِ مـن بـاشـی

از آن عقیق کـه خـونینِ دِلـم زِ عِـشـوهٔ او
اگـــر کُــنَـــم گِــلــه ای رازدارِ مـن بــاشـی

در آن چمن کـه بُـتـان دستِ عاشقان گیرند
گــرت زِ دسـت بَـــرآیـــد نِــگــارِ مـن بــاشـی

شـبـی بـه کُـلـبـهٔ احـزانِ عـاشـقـان آیـی
دَمـی اَنـیـسِ دِل سـوگـوارِ مـن بـاشـی

شـود غـــزالـــهٔ خـــورشـیــد صـیـــدِ لاغــــرِ مـن
گـر آهـویـی چـو تـو یک دَم شکـارِ مـن بـاشـی

سه بوسه کـز دو لبت کرده ای وظیفهٔ مـن
اگــر اَدا نـکُــنـی قــرض دارِ مـن بـاشـی

مـن ایـن مُـراد ببینم بـه خـود کـه نـیـم شـبـی
بــه جــای اشــکِ روان در کــنــــارِ مـن بـاشـی

مـن اَر چـه حـافظِ شهـرم جـوی نـمی اَرزم
مَـگـر تـو از کَــرَم خـویـش یـارِ مـن بـاشـی

#حافظ_شیرازی
غزل شماره ۴۵۷

شعر های حافظ

09 Nov, 07:10


چونکه خیال خوب او  خانه گرفت در دلت
چون تو خیال گشته‌ای در دل و عقل خانه کن

#مولانا

شعر های حافظ

07 Nov, 15:39


بُرد هوای دلبــــــری

هم دل و

هم قرار مــــــــن...!!


#مولانا

شعر های حافظ

07 Nov, 14:53


هُش دار که گر وسوسهٔ عقل کنی گوش
آدم‌صفت از روضهٔ رضوان به درآیی

حافظ

شعر های حافظ

07 Nov, 14:52


می‌ای دارم چو جان صافی و ، صوفی می‌کند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی

#حافظ

شعر های حافظ

05 Nov, 07:19


هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من


#مولانا

شعر های حافظ

04 Nov, 12:06


یاری اندر کس نمی‌بینیم، یاران را چه شد؟
دوستی کِی آخر آمد؟ دوست‌دار‌ان را چه شد؟

آب حیوان تیره‌گون شد، خضر فَرُّخ‌پِی کجاست ؟
خون چکید از شاخِ گل، بادِ بهار‌ان را چه شد؟

کس نمی‌گوید که یاری داشت حقِّ دوستی
حق‌شناسان را چه حال افتاد؟ یاران را چه شد؟

لعلی از کانِ مُروّت برنیامد سال‌هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟

شهرِ یاران بود و خاکِ مهر‌بانان این دیار
مهربانی کِی سر آمد؟ شهریار‌ان را چه شد؟

گویِ توفیق و کرامت، در میان افکنده‌اند
کس به میدان در نمی‌آید، سوار‌ان را چه شد؟

صدهزاران گل شکفت و بانگِ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد؟ هَزاران را چه شد؟

زهره سازی خوش نمی‌سازد، مگر عود‌ش بسوخت؟
کس ندارد ذوقِ مستی، مِی‌گسار‌ان را چه شد؟

حافظ اسرارِ الهی کَس نمی‌داند، خموش
از که می‌پرسی که دورِ روزگار‌ان را چه شد؟

شعر های حافظ

04 Nov, 02:25


من چنان عاشقِ رویت که زِ خود بی خبرم..


#سعدی

شعر های حافظ

04 Nov, 02:24


با تو همه برگ‌ها مهیاست
بی تو همه هیچ حاصلِ من

سعدی

شعر های حافظ

04 Nov, 02:23


مفروش خویش ارزان، که تو بس گران بهایی

#مولانا

شعر های حافظ

04 Nov, 02:23


می‌ای دارم چو جان صافی و ، صوفی می‌کند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی

#حافظ

شعر های حافظ

04 Nov, 02:23


شهر یاران بود و خاک مهربانان، این دیار
مهربانی کی سر آمد!؟ شهریاران را چه شد؟


حافظ

شعر های حافظ

03 Nov, 03:45


ما چاره ی عالمیم و بیچاره ی تو ..

#مولانا

شعر های حافظ

03 Nov, 03:44


کجاست ساقی جان تا به هم زند ما را
بروبد از دلِ ما فکر دی و فردا را...

#مولانا

شعر های حافظ

03 Nov, 03:43


▫️


ببسته‌ست میان لطف من به تیمارت
که دیده برکات وصال و تیمارم

هزار شربت شافی به مهر می‌‌جوشد
از آن شبی که بگفتی به من که «بیمارم»

بیا به پیش که تا سرمه نوت بکشم
که چشم‌روشن باشی به فهم ِ اسرارم



#مـولانـا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

شعر های حافظ

30 Oct, 15:22


‌‏≣  ✿                                      ✿  ≣

اگر دردِ مرا درمان فرستی
وگر کِشتِ مرا باران فرستی

وگر ساقیِ جانِ عاشقان را
میانِ حلقۀ مستان فرستی

همه ذرّاتِ عالم زنده گردد
چو جانم را برِ جانان فرستی

#مـــولانـــا
             

شعر های حافظ

30 Oct, 08:33


بر سرِ آتشِ تو سوختم و دود نکرد
آب بر آتشِ تو ریختم و سود نک
رد

#مولانا

شعر های حافظ

30 Oct, 08:31


ای که رویَت چو گُل و
زلفِ تو چون شِمشــــاد اســـت
جانَم آن لحظه که غمگین تو باشم شاد اســت.🥲💛


#مولانا

شعر های حافظ

26 Oct, 17:47


شعر های حافظ:
 

«ای که هرگز فرامشت نکنم

هیچت از بنده یاد می‌آید؟»

#سعدی

//🌹🌹❤️🌹🌹//
نکند فکر کنی

در دلِ من یادِ تو نیست گوش كن  
نبضِ دلم زمزمه اش با تو یکیست ‏‌

#حضرت_مولانا

تو چنان در دل من رفته‌ که جان در بدنی


#سعدی

ما خود شکسته ایم چه باشد شکست ما 🥀


#سعدی

من چنان عاشقِ رویت که زِ خود بی خبرم..


#سعدی

عشق بازی چیست سر در پای جانان باختن

#سعدی

شعر های حافظ

24 Oct, 16:29


▫️


هوشیار حضور و مست غرور
بحر توحید و غرقه گنهیم

شاهد بخت چون کرشمه کند
ماش آیینه رخ چو مهیم

شاه بیدار بخت را هر شب
ما نگهبان افسر و کلهیم

گو غنیمت شمار صحبت ما
که تو در خواب و ما به دیده گهیم



#حافظ

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

شعر های حافظ

24 Oct, 16:27


تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را


#مولانا
#

شعر های حافظ

24 Oct, 16:27


ای خیالی که به دل می‌گذری
نی خیالی نی پری نی بشـری

اثـــر پای تـــو را می‌جویــم
نه زمین و نه فـلک می‌سپری

#مولانا

شعر های حافظ

23 Oct, 11:04


جز قلبِ تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر می‌کنند

#حافظ

شعر های حافظ

22 Oct, 17:18


دل به بازار من آورده و بفروخته‌ای
دل بفروخته مفروش به بازار دگر🍂

#سعدی

شعر های حافظ

20 Oct, 11:15


‏دیگران قرعه‌ی قسمت همه بر عیش زدند
دل غم‌دیده‌ی ما بود که هم بر غم زد

#حافظ

شعر های حافظ

20 Oct, 11:15


 

قلـبِ عـاشق می‌تپد، تنهـا بـرای یک نفر

بـاید از عـالَـم بُـرید و مانـد پای یک نفر



#علی‌باقری

شعر های حافظ

19 Oct, 16:19


غم تو دست برآورد و خونِ چشمم ریخت..


#سعدی

شعر های حافظ

17 Oct, 17:27


لایک را فراموش نکنین 🙏

شعر های حافظ

17 Oct, 16:44


عشق بازی چیست سر در پای جانان باختن

#سعدی

شعر های حافظ

17 Oct, 05:43


من چنان عاشقِ رویت که زِ خود بی خبرم..


#سعدی

شعر های حافظ

17 Oct, 05:42


ما خود شکسته ایم چه باشد شکست ما 🥀


#سعدی

شعر های حافظ

17 Oct, 05:41


تو چنان در دل من رفته‌ که جان در بدنی


#سعدی

شعر های حافظ

16 Oct, 16:55


//🌹🌹❤️🌹🌹//
نکند فکر کنی

در دلِ من یادِ تو نیست گوش كن  
نبضِ دلم زمزمه اش با تو یکیست ‏‌

#حضرت_مولانا

شعر های حافظ

16 Oct, 16:54


 

«ای که هرگز فرامشت نکنم

هیچت از بنده یاد می‌آید؟»


#سعدی

شعر های حافظ

16 Oct, 16:52


دوست ها لایک را بالا ببرین ممنون میشیم

شعر های حافظ

16 Oct, 03:23


...
نباشَم در جهان گر تو نَباشی یارِ من.....❤️❤️

#مولانا

شعر های حافظ

15 Oct, 16:13


سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد
در سنگ خاره قطرۀ باران اثر نکرد

#حافظ

شعر های حافظ

15 Oct, 15:31


من در میان جمع و دلم جای دیگریست...


#سعدی

شعر های حافظ

14 Oct, 14:30


صُراحی‌ای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام فِتنه اَنگیز است

#حافظ

شعر های حافظ

14 Oct, 14:30


‏من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

#حافظ

شعر های حافظ

13 Oct, 17:58


بی خبر امدی از راه که نگارم بشوی
بلبل خوش نفس باغ بهارم بشوی

بر من خسته دل و بی کس و تنها و غریب
چو نسیمی بوزی صبر و قرارم بشوی

فکرت افتاد به سرم شد همه دردسرم
خواهی ایا که تمام کس و کارم بشوی

با دو چشمان چو ماهت که پر از عشق و صفاست
باعث روشنیه این شب تارم بشوی

من که دیوانه و مجنون نگاهت شده ام
شود ایا که تو هم مست و خمارم بشوی

با همه مهر و محبت که درونت داری
تو پرستار و طبیب دل زارم بشوی

این سوالیست که هر لحظه ز خود میپرسم
دوست داری که تو هم دلبر و یارم بشوی