Последние посты دوپامین | Dopamine (@dopumine) в Telegram

Посты канала دوپامین | Dopamine

دوپامین | Dopamine
شروع رمان #دوپامین
اثر جدیدی که قراره باهاش کلی استرس هیجان بگیرید
پارت گذاری نامنظم
نویسنده:عسل.کاف
#پایان_خوش_خرم
پس بزار بغلت کنم.. تا تو بدنم پر شه  دوپامین❤
1,598 подписчиков
12 фото
18 видео
Последнее обновление 09.03.2025 03:57

Похожие каналы

NeuroGame
1,471 подписчиков
وی ای پی رایگان | viproman
1,397 подписчиков

Последний контент, опубликованный в دوپامین | Dopamine на Telegram

دوپامین | Dopamine

24 Sep, 21:07

2,571

دوپامین

#پارت_دویستویازده


یارا سعی کرد لبخند نزند
اما با شنیدن جمله بعدی فهمید چندان موفق نبوده

+ای جان چال لپشو

سرش را پایین انداخت
نمیدانست گر گرفتن صورتش را پای مستی بگذارد یا خجالت

_نه نگفته بودی

دیاکو مردانه خندید

+خب از فرصت استفاده کن چون دیگه ام قرار نیست بگم

یارا با خنده کوفتی نسارش کرد و سرش را لبه استخر گذاشت

چشم هایش که بسته میشد سرگیجه اش را بیشتر حس میکرد

_دیاکو

+هوم؟

_من بازم مشروب میخوام

+خب برو بیار

دخترک نق زد

_حال ندارم میشه تو بری

+منم ندارم
بیا سنگ کاغذ قیچی

یارا رو به رویش ایستاد

_سنگ کاااغذ قیچی

یارا سنگ و پسرک کاغذ آوردند

برای بار دوم یارا قیچی و پسر سنگ

و اما بار آخر دخترک با استرس مشتش را به نشانه سنگ روی آب کوبید اما با دیدن دسته باز پسرک و خنده بلندش ناامید دستش را پایین انداخت

_ای بابااا

+غر نزن توافق کردیم
بدو برو

یارا از پشت به لبه تکیه داد و خودش را به سختی بالا کشید

تیشرت سفید و نازکش به بدنش چسبیده بود و لباس زیر مشکی رنگ ساده اش را به نمایش گذاشته بود
دوپامین | Dopamine

24 Sep, 21:07

2,051

دوپامین

#پارت_دویستوده

دخترک با تردید دستش را نگاه کرد و سپس قطره های آب روی سینه ی برهنه اش

+کاریت ندارم بچه

میدانست
به خودش اعتماد نداشت

اما یک شب بود
قرار بود امشب همه چیز را فراموش کنند

لیوانش را تا ته سر کشید و بی فکر دست پسرک را گرفت
دیگر توانی برای ایستادن در مقابل همه چیز نداشت

شاید باید حداقل یک شب آرامش را تجربه میکرد

حتی اگر از فردایش سرنوشت طوفان میشد

آن ها همین حالا هم چیزی برای از دست دادن نداشتند

دست دیگرش را روی شانه پسرک گذاشت و آرام وارد آب شد

دیاکو ریموت کوچک را برداشت و نور هارا کم کرد

نور صورتی کمرنگ همراه با آهنگ ریتم مشخصی داشت و تنها چیزی که حس میشد آرامش بود

دخترک سرش را زیر آب برد
انگار روی این زمین نبود

چند ثانیه بعد بالا آمد و هوای تازه را در ریه هایش کشید

دیاکو قدمی نزدیکش شد
لبخند از روی لب هایش پاک نمیشد و این نادر ترین تصویری بود که دخترک تا به حال از او دیده بود

موهای نسبتا بلند دختر را از روی صورتش کنار زد

+گفته بودم چشمای خوشگلی داری؟
بعضی وقتا اصلا صورتت مثل بچه هاس
دوپامین | Dopamine

28 Aug, 19:59

1,789

برای بار هزارم میگم من همین یه چنلو دارم و رایگانه
اگر کسی بابت لینک اینجا ازتون پول گرفته مشکل خودتونه که اعتماد بیجا میکنید
اگر vip بزنم و پولی باشه تو همین چنل خودم اعلام میکنم
به کسی که هیچکارس پول پرداخت نکنید لطفا
دوپامین | Dopamine

28 Aug, 19:54

1,609

دوپامین

#پارت_دویستوهشت

در آینه به خودش نگاه کرد
لپ هایش کمی قرمز بودند و چشم های سبزش خمار

لباس هایش را در آورد و کف اتاق رها کرد
تیشرت نازک سفید و شلوارک صورتی رنگش اولین لباس راحتی بود که به چشمش خورد

فورا لباس هارا به تن کرد و موهایش را باز کرد

شوق و ذوق این آرامشِ عجیب رهایش نمیکرد

پله هارا پایین رفت

دیاکو با لیوانش پشت میز نشسته بود و با چشم های نیمه باز پک های عمیق به سیگارش میزد

+داری میای اسپیکرو روشن میکنی؟

یارا دکمه اسپیکر را زد و رو به روی پسرک نشست

لیوانش را برداشت و جرعه ای نوشید
صورتش که جمع شد دیاکو خندید

تکه ای شکلات را جلوی لب های دخترک گرفت

+بخور اینو کوچولو الان اشکت در میاد

یارا شکلات که کمی هم آب شده بود را با لب هایش از بین انگشتان پسرک بیرون کشید

صدای موزیک که در فضا پیچید چشم های دخترک بسته شد

بااین که روسی بلد نبود اما ریتم و آرامش آهنگ را دوست داشت

+بریم استخر؟؟
دوپامین | Dopamine

28 Aug, 19:54

1,331

دوپامین

#پارت_دویستوهفت

_پیاده شو شازده

پسرک پیاده شد
سر خوش بود و انرژی داشت اما تعادل حفظ کردن برایش کمی سخت شده بود

نمیدانست چقدر مشروب خورده اما پشیمان نبود

چند دقیقه بعد با یارا در واحدشان بودند
دخترک کفش هایش را گوشه ای پرت کرد و یک راست سراغ بار رفت

از بین شیشه های رنگارنگ ویسکی را انتخاب کرد

در حالی که لیوانش را پر از یخ میکرد گفت

_تو که خوبی دیگه نمیخوای؟

دیاکو لبخند زد و به دیوار پشتش تکیه داد

+میخوام
یدونه

یارا سری تکان داد و چند تکه یخ هم برای او انداخت

+یارا؟

دخترک که کم کم حرارت و سرگیجه را احساس میکرد سرش را کج کرد

_هوم؟

+امشب بیا دعوا نکنیم
همه چیو یادمون بره خب؟
بدجوری نیازش دارم

یارا خندید و در حالی که لیوان هارا پر میکرد جواب داد

_کی به کی میگه

جلو رفت و لیوان ویسکی را در دست پسرک گذاشت

_لباسمو عوض کنم میام
دوپامین | Dopamine

28 Aug, 19:34

877

کی پارت میخواد؟🙊💕
دوپامین | Dopamine

14 Aug, 04:09

1,538

بابت عکس عذر میخوام چندشه
ولی به دوستان توضیح میدادم فکر میکردن الکی دارم میگم😅
دوپامین | Dopamine

14 Aug, 04:08

1,555

سلام
بچه ها رسما ناشناسمو سوراخ کردین با در خواست پارت🤦🏽‍♀
و باید بگم الان در این وضعیتم وچشمام ورم داره و هنوز نمیتونم متنای طولانی تایپ کنم.
بهتر شدم چشمم
دوپامین | Dopamine

06 Aug, 21:46

1,847

دوپامین

#پارت_دویستوشش

+پای لجبازی بیوفته جونتم میدیا

_نه که تو نمیدی

با دیدن دکه کنار خیابان ماشین را پارک کرد و پایین پرید

دیاکو اما مست تر از آن بود که بپرسد چرا
چشم هایش را بست تا از خنکی و آرامش شب لذت ببرد

چند لحظه بعد یارا با یک نوشیدنی صورتی رنگ برگشته بود

_اینو گرفتم معدم اذیت نشه

پسرک چشم های نیمه بازش را کوچک تر کرد

+اوهو کی حالا گفت من از مشروبم به تو میدم؟

یارا در حالی که در بطری را باز میکرد گفت

_لازم نیست بدی دست خودمه

کمی از محتویات صورتی رنگ داخل قمقمه فلزی ریخت و راه افتاد

+الان جدی میخوای مشروب بخوری؟؟

_اوهوم دلم خواست
یه شبم من از این دنیا فارغ باشم آسمون به زمین میاد؟

دیاکو شانه ای بالا انداخت

+فارغ باش

بعد صدای موزیک را بالا برد و شیشه را پایین داد

وقتی به پارکینگ برج رسیدند یارا آخرین جرعه را نوشید و پیاده شد
دوپامین | Dopamine

06 Aug, 21:46

790

دوپامین

#پارت_دویستوچهار

صدای خش خش از آن طرف تلفن آمد و بعد مثل همیشه یاسی با عجله خداحافظی کرد

+نوید صدام میکنه من دیگه برم بعدا حرف میزنیم

قبل از این که دخترک جوابش را بدهد صدای بوق در گوشش پیچید

گوشی را روی پایش رها کرد و زمزمه کرد

_دیدم چقد برات مهمه...

دیاکو تکانی روی صندلی خورد و گفت

+کی گفته رابطمون جدی نیس؟
جمله اش تمام نشده به خنده افتاد

بریده بریده ادامه داد

+اصلا برنامه اینه همین ماه بیام خواستگاریت خانم

_انتظار داری به خواهرم بگم با گروگان گیر مستم الان تو یه ماشینم؟

دیاکو گردنش را کج کرد

+گروگان گیر؟
کو الان دستو پات بستس مگه؟

_نه ولی میتونم برم؟

دیاکو خندید

+نچ

یارا صدای موزیک را دوباره بلند کرد
خیلی وقت بود دیاکو را بی خیال و آرام ندیده بود و دلش نمیخواست این ارامش را برهم بزند