دوپامین | Dopamine @dopumine Channel on Telegram

دوپامین | Dopamine

@dopumine


شروع رمان #دوپامین
اثر جدیدی که قراره باهاش کلی استرس هیجان بگیرید
پارت گذاری نامنظم
نویسنده:عسل.کاف
#پایان_خوش_خرم
پس بزار بغلت کنم.. تا تو بدنم پر شه  دوپامین

دوپامین | Dopamine (Persian)

در کانال تلگرامی دوپامین به گسترش عشق، هیجان و داستان‌های پر از استرس خوش آمدید! اینجا فضایی است که می‌توانید به جذابیت‌های داستان‌های جدید پرداخته و با آثاری از نویسندگان معروف آشنا شوید. با پارت‌هایی نامنظم و ختم‌پذیری هیجان‌انگیز، هر روز با داستان‌های جذاب و دلنشینی روبرو خواهید شد. نویسنده این اثر جذاب عسل.کاف است که با قلمی زیبا و حساس، خواننده را به دنیایی از عشق و هیجان می‌برد. به دنبال یافتن پایانی خوش‌خرم و هیجان‌انگیز؟ پس حتما در کانال دوپامین عضو شوید و از دنیای متنوع و خلاقانه‌ی داستان‌هایی که پر از دوپامین عاطفی شما را به شیرینی دوباره عاشقی می‌کند لذت ببرید. به جذابیت دنیای دوپامین بپیوندید و شروع کنید به تجربه‌ی یک ماجرای خاطره‌انگیز.

دوپامین | Dopamine

24 Sep, 21:07


دوپامین

#پارت_دویستونه

_نه جام خوبه

پسرک بلند شد

+پس خودم میرم

لباسش را با یک حرکت از تنش خارج کرد و با لیوانش به سمت راهرو قدم برداشت

حالا دخترک مانده بود و شیشه ی پر از ویسکی
برای پنجمین بار که لیوانش را پر کرد
بلند شد

به سختی تعادلش را حفظ میکرد
صدایش را بالا برد

_دیاکووو بیا حوصلم سر رفت

صدایش زیر صدای تتلو گم شده بود

قدم های آرامش را به سمت راهرو برداشت و بااهنگ زمزمه کرد

_عشق فقط سه حرفه تو پره حرفی
عشق بابد بصرفه تو خود منفی

چند قدم بعد دیاکو را دید که با چشمان بسته لبه استخر تکیه داده بود

_عشق گرما میخواد تو گوله برفی

جرعه ی دیگری نوشید و لبه استخر نشست

پسرک چشم های مستش را باز کرد و لبخند کوچکی مهمان لب هایش شد

+اومدی که

_حوصلم سررفت تنها

دیاکو موهای خیسش را عقب داد و دستش را به سمت دخترک دراز کرد

+بیا تو آب

دوپامین | Dopamine

24 Sep, 21:07


دوپامین

#پارت_دویستویازده


یارا سعی کرد لبخند نزند
اما با شنیدن جمله بعدی فهمید چندان موفق نبوده

+ای جان چال لپشو

سرش را پایین انداخت
نمیدانست گر گرفتن صورتش را پای مستی بگذارد یا خجالت

_نه نگفته بودی

دیاکو مردانه خندید

+خب از فرصت استفاده کن چون دیگه ام قرار نیست بگم

یارا با خنده کوفتی نسارش کرد و سرش را لبه استخر گذاشت

چشم هایش که بسته میشد سرگیجه اش را بیشتر حس میکرد

_دیاکو

+هوم؟

_من بازم مشروب میخوام

+خب برو بیار

دخترک نق زد

_حال ندارم میشه تو بری

+منم ندارم
بیا سنگ کاغذ قیچی

یارا رو به رویش ایستاد

_سنگ کاااغذ قیچی

یارا سنگ و پسرک کاغذ آوردند

برای بار دوم یارا قیچی و پسر سنگ

و اما بار آخر دخترک با استرس مشتش را به نشانه سنگ روی آب کوبید اما با دیدن دسته باز پسرک و خنده بلندش ناامید دستش را پایین انداخت

_ای بابااا

+غر نزن توافق کردیم
بدو برو

یارا از پشت به لبه تکیه داد و خودش را به سختی بالا کشید

تیشرت سفید و نازکش به بدنش چسبیده بود و لباس زیر مشکی رنگ ساده اش را به نمایش گذاشته بود

دوپامین | Dopamine

24 Sep, 21:07


دوپامین

#پارت_دویستوده

دخترک با تردید دستش را نگاه کرد و سپس قطره های آب روی سینه ی برهنه اش

+کاریت ندارم بچه

میدانست
به خودش اعتماد نداشت

اما یک شب بود
قرار بود امشب همه چیز را فراموش کنند

لیوانش را تا ته سر کشید و بی فکر دست پسرک را گرفت
دیگر توانی برای ایستادن در مقابل همه چیز نداشت

شاید باید حداقل یک شب آرامش را تجربه میکرد

حتی اگر از فردایش سرنوشت طوفان میشد

آن ها همین حالا هم چیزی برای از دست دادن نداشتند

دست دیگرش را روی شانه پسرک گذاشت و آرام وارد آب شد

دیاکو ریموت کوچک را برداشت و نور هارا کم کرد

نور صورتی کمرنگ همراه با آهنگ ریتم مشخصی داشت و تنها چیزی که حس میشد آرامش بود

دخترک سرش را زیر آب برد
انگار روی این زمین نبود

چند ثانیه بعد بالا آمد و هوای تازه را در ریه هایش کشید

دیاکو قدمی نزدیکش شد
لبخند از روی لب هایش پاک نمیشد و این نادر ترین تصویری بود که دخترک تا به حال از او دیده بود

موهای نسبتا بلند دختر را از روی صورتش کنار زد

+گفته بودم چشمای خوشگلی داری؟
بعضی وقتا اصلا صورتت مثل بچه هاس

دوپامین | Dopamine

28 Aug, 19:59


برای بار هزارم میگم من همین یه چنلو دارم و رایگانه
اگر کسی بابت لینک اینجا ازتون پول گرفته مشکل خودتونه که اعتماد بیجا میکنید
اگر vip بزنم و پولی باشه تو همین چنل خودم اعلام میکنم
به کسی که هیچکارس پول پرداخت نکنید لطفا

دوپامین | Dopamine

28 Aug, 19:54


دوپامین

#پارت_دویستوهشت

در آینه به خودش نگاه کرد
لپ هایش کمی قرمز بودند و چشم های سبزش خمار

لباس هایش را در آورد و کف اتاق رها کرد
تیشرت نازک سفید و شلوارک صورتی رنگش اولین لباس راحتی بود که به چشمش خورد

فورا لباس هارا به تن کرد و موهایش را باز کرد

شوق و ذوق این آرامشِ عجیب رهایش نمیکرد

پله هارا پایین رفت

دیاکو با لیوانش پشت میز نشسته بود و با چشم های نیمه باز پک های عمیق به سیگارش میزد

+داری میای اسپیکرو روشن میکنی؟

یارا دکمه اسپیکر را زد و رو به روی پسرک نشست

لیوانش را برداشت و جرعه ای نوشید
صورتش که جمع شد دیاکو خندید

تکه ای شکلات را جلوی لب های دخترک گرفت

+بخور اینو کوچولو الان اشکت در میاد

یارا شکلات که کمی هم آب شده بود را با لب هایش از بین انگشتان پسرک بیرون کشید

صدای موزیک که در فضا پیچید چشم های دخترک بسته شد

بااین که روسی بلد نبود اما ریتم و آرامش آهنگ را دوست داشت

+بریم استخر؟؟

دوپامین | Dopamine

28 Aug, 19:54


دوپامین

#پارت_دویستوهفت

_پیاده شو شازده

پسرک پیاده شد
سر خوش بود و انرژی داشت اما تعادل حفظ کردن برایش کمی سخت شده بود

نمیدانست چقدر مشروب خورده اما پشیمان نبود

چند دقیقه بعد با یارا در واحدشان بودند
دخترک کفش هایش را گوشه ای پرت کرد و یک راست سراغ بار رفت

از بین شیشه های رنگارنگ ویسکی را انتخاب کرد

در حالی که لیوانش را پر از یخ میکرد گفت

_تو که خوبی دیگه نمیخوای؟

دیاکو لبخند زد و به دیوار پشتش تکیه داد

+میخوام
یدونه

یارا سری تکان داد و چند تکه یخ هم برای او انداخت

+یارا؟

دخترک که کم کم حرارت و سرگیجه را احساس میکرد سرش را کج کرد

_هوم؟

+امشب بیا دعوا نکنیم
همه چیو یادمون بره خب؟
بدجوری نیازش دارم

یارا خندید و در حالی که لیوان هارا پر میکرد جواب داد

_کی به کی میگه

جلو رفت و لیوان ویسکی را در دست پسرک گذاشت

_لباسمو عوض کنم میام

دوپامین | Dopamine

28 Aug, 19:34


کی پارت میخواد؟🙊💕

دوپامین | Dopamine

14 Aug, 04:09


بابت عکس عذر میخوام چندشه
ولی به دوستان توضیح میدادم فکر میکردن الکی دارم میگم😅

دوپامین | Dopamine

14 Aug, 04:08


سلام
بچه ها رسما ناشناسمو سوراخ کردین با در خواست پارت🤦🏽‍♀
و باید بگم الان در این وضعیتم وچشمام ورم داره و هنوز نمیتونم متنای طولانی تایپ کنم.
بهتر شدم چشمم

دوپامین | Dopamine

06 Aug, 21:46


دوپامین

#پارت_دویستوشش

+پای لجبازی بیوفته جونتم میدیا

_نه که تو نمیدی

با دیدن دکه کنار خیابان ماشین را پارک کرد و پایین پرید

دیاکو اما مست تر از آن بود که بپرسد چرا
چشم هایش را بست تا از خنکی و آرامش شب لذت ببرد

چند لحظه بعد یارا با یک نوشیدنی صورتی رنگ برگشته بود

_اینو گرفتم معدم اذیت نشه

پسرک چشم های نیمه بازش را کوچک تر کرد

+اوهو کی حالا گفت من از مشروبم به تو میدم؟

یارا در حالی که در بطری را باز میکرد گفت

_لازم نیست بدی دست خودمه

کمی از محتویات صورتی رنگ داخل قمقمه فلزی ریخت و راه افتاد

+الان جدی میخوای مشروب بخوری؟؟

_اوهوم دلم خواست
یه شبم من از این دنیا فارغ باشم آسمون به زمین میاد؟

دیاکو شانه ای بالا انداخت

+فارغ باش

بعد صدای موزیک را بالا برد و شیشه را پایین داد

وقتی به پارکینگ برج رسیدند یارا آخرین جرعه را نوشید و پیاده شد

دوپامین | Dopamine

06 Aug, 21:46


دوپامین

#پارت_دویستوچهار

صدای خش خش از آن طرف تلفن آمد و بعد مثل همیشه یاسی با عجله خداحافظی کرد

+نوید صدام میکنه من دیگه برم بعدا حرف میزنیم

قبل از این که دخترک جوابش را بدهد صدای بوق در گوشش پیچید

گوشی را روی پایش رها کرد و زمزمه کرد

_دیدم چقد برات مهمه...

دیاکو تکانی روی صندلی خورد و گفت

+کی گفته رابطمون جدی نیس؟
جمله اش تمام نشده به خنده افتاد

بریده بریده ادامه داد

+اصلا برنامه اینه همین ماه بیام خواستگاریت خانم

_انتظار داری به خواهرم بگم با گروگان گیر مستم الان تو یه ماشینم؟

دیاکو گردنش را کج کرد

+گروگان گیر؟
کو الان دستو پات بستس مگه؟

_نه ولی میتونم برم؟

دیاکو خندید

+نچ

یارا صدای موزیک را دوباره بلند کرد
خیلی وقت بود دیاکو را بی خیال و آرام ندیده بود و دلش نمیخواست این ارامش را برهم بزند

دوپامین | Dopamine

06 Aug, 21:46


دوپامین

#پارت_دویستوپنج

دیاکو سیگارش را روی لب های خشکش گذاشت
و روشنش کرد

بطری فلزی اش را از کنار در برداشت و جرعه ای سر کشید

_الکله؟

+میخوری؟

یارا بطری را از دستش کشید

_نه و توصیه میکنم توام دیگه نخوری
ماشینو میخوابونن

+فدای سرم

دخترک پشت چشمی نازک کرد

دیاکو صدای موزیک را کم کرد و سرش را به پشتی صندلی تکیه داد

+خوشم اومد مثبتی
مشروب چیز خوبی نیس کوچولو

اخمی مصنوعی کرد و ادامه داد

+تازشم خوشم نمیاد دوست دخترم الکلی باشه
بعد از اتمام جمله اش بازهم به خنده افتاد

دخترک با حرص در بطری را باز کرد و سر کشید

صورتش از شدت تلخی جمع شد

عادت نداشت مشروبش را خالی بنوشد

_مرده شور خودتو دوس دخترتو ببرن الهی

دیاکو از کارهای دخترک خنده هایش شدید تر شده بودند

دوپامین | Dopamine

21 Jul, 11:58


سلام قند عسلای من
برید پست جدید شاپ یارارو حمایت کنید
اگه انرژی دادین منم تا غروب براتون پارتای خفنو میزارم😋🍒

دوپامین | Dopamine

21 Jul, 11:57


https://www.instagram.com/reel/C9rojyIMMi5/?igsh=MTdicngzZ2o2dGJjZw==

دوپامین | Dopamine

08 Jul, 12:44


دوپامین

#پارت_دویستودو

+نمیخواد دارم میرونم دیگه

_مستی دیاکو؟

پسرک اخم کرد و پایش را محکم تر روی گاز فشرد
پراید کهنه بیچاره صدایش در آمده بود

+مستم باشم بلدم رانندگی کنم

یارا به چشم های سرخ پسرک نگاه کرد
کمی نگران شده بود

_باشه لطفا میزنی کنار؟
هوا خوبه دلم رانندگی میخواد

+بااین لگن هیچکس دلش رانندگی نمیخواد


یارا پوفی کشید

_ببخشید که شما مازراتی داری ما معمولیا ماشین اصلیمون همین لگنه
حالا اگه اجازه بدی دلم رانندگی با لگن میخواد

دیاکو خندید
خنده ای بی انرژی و آرام

+بانمک شدی خانوم رستگار

گوشه خیابان ایستاد و پیاده شد
بدن سنگینش یک طرف ماشین افتاد

یارا از داخل ماشین خودش را به صندلی کناری رساند

دلش میخواست کمکش کند تا سرجایش بنشیند اما میدانست این حرکت عصبانی اش میکند

دوپامین | Dopamine

08 Jul, 12:44


دوپامین

#پارت_دویستوسه

پسرک بلاخره خودش را به داخل ماشین رساند و چشم بست

یارا در سکوت ماشین را به حرکت در آورد

نگاهی به دیاکو انداخت
کمی عرق کرده بود و رگ گردنش تند تند نبض میزد

_میخوای ببرمت دکتر
حالت به نظر خوب نمیاد

دیاکو مثل پسر بچه ها نق زد

+خوبم دیگه غر نزن
برام اهنگ بزار

_خیلی خب

با روشن کردن ظبط صدای شادمهر در ماشین پیچید

(خونمون میدون جنگ نیست
من به خاطر تو اینجام...)

پسرک چشم بسته و با صدای بلند با آهنگ میخواند

+سره چیی باید بجنگیم
من ازت چیزی نمیخوام

موبایل یارا که زنگ خورد صدای ظبط را کم کرد

با دیدن اسم یاسی روی موبایلش حس عجیبی تمام تنش را فرا گرفت

چه شده بود که خواهر بی معرفتش این وقت شب بااو تماس گرفته بود؟!

تماس را وصل کرد و گوشی را بین شانه و گوشش قفل کرد

_الو؟

یاسی با صدای آرامی لب زد

+سلام آجی

دوپامین | Dopamine

08 Jul, 12:44


دوپامین

#پارت_دویستوچهار

_سلام چیزی شده ؟

یاسی نفس نفس زد

+داری خاله میشی

_چیییی؟

دیاکو چشمان خمارش را باز کرد

+چه مرگته جیغ میزنی ترسیدم

یارا بی توجه به پسرک ادامه داد

_الهی من قربونت برم راست میگی تروخدا

یاسی ارام جواب داد

+راس میگم
صدای کی بود؟
کی پیشته این وقت شب؟

دخترک چشم غره ای به دیاکو رفت

_کسی نیس یاسی الان وقت این حرفاس؟
نی نیو بگو ببینم کی فهمیدی

+کوفت دوس پسرته یارا؟
من انقد غریبه شدم؟
همین الان بیبی چکم مثبت شد هنوز به نوید نگفتم به تو زنگ زدم
بعد تو نمیگی با کسی تو رابطه ای؟

یارا دنده را عوض کرد و پوفی کشید
یاسی که سالی یک بار هم به او زنگ نمی‌زد گله هم داشت؟؟

اما حالا که خواهرش حامله بود نمیخواست با او بحث بیخود راه بندازد پس فقط جواب داد

_ببخشید آبجی
رابطمون هنوز اونقد جدی نیست که بهت میگفتم

دوپامین | Dopamine

07 Jul, 17:59


به علت انرژی فراوانتون و شارژ کردن بنده فردام پارت داریم😌💕

دوپامین | Dopamine

07 Jul, 10:14


ناشناس یادتون نره
منبع انرژیمو پر کنید 🥺🤍

دوپامین | Dopamine

07 Jul, 10:13


دوپامین

#پارت_دویستویک

+پس چرا با خشی کل کل میکنه!

یارا پوفی کشید و در دل به دیاکو لعنتی فرستاد
کارهای خودش از همه مشکوک تر و عجیب تر بودند

_خب چون اون منو به اردلان پیشنهاد کرده واسه کار همش میترسه که مسئولیت همچین نقشه بزرگی گردنشه
کلا تا به من اعتماد کنه یکم حساس بودنش به رفتارای من طبیعیه

فرانک کمی آرام تر به نظر می آمد
موهایش را پشت گوشش فرستاد و گفت

+خیلی خب حق با توعه
واسه امروز کافیه میتونی بری

یارا نفس راحتی کشید و بلند شد
از اتاق که بیرون زد سالن کاملا خلوت بود

قبل از این که کسی را ببیند فورا از سالن خارج شد و روی تاب گوشه حیاط نشست

دلش برای خلوتی و تنهایی پر میکشید
چشمانش را بست و کمی تاب خورد

زندگی خالی از ماجرایش حالا پر از مسئله بود

با تک زنگ موبایلش چشم هایش را باز کرد
دیاکو دم در بود

بدن کوفته اش را به بیرون از حیاط کشید و به سمت ماشین رفت

با نشستنش درون ماشین بوی تیزی الکل بینی اش را زد

پسرک بدون حرف راه افتاد

_دیاکو بزن کنار من رانندگی کنم