#پارت_دویستونه
_نه جام خوبه
پسرک بلند شد
+پس خودم میرم
لباسش را با یک حرکت از تنش خارج کرد و با لیوانش به سمت راهرو قدم برداشت
حالا دخترک مانده بود و شیشه ی پر از ویسکی
برای پنجمین بار که لیوانش را پر کرد
بلند شد
به سختی تعادلش را حفظ میکرد
صدایش را بالا برد
_دیاکووو بیا حوصلم سر رفت
صدایش زیر صدای تتلو گم شده بود
قدم های آرامش را به سمت راهرو برداشت و بااهنگ زمزمه کرد
_عشق فقط سه حرفه تو پره حرفی
عشق بابد بصرفه تو خود منفی
چند قدم بعد دیاکو را دید که با چشمان بسته لبه استخر تکیه داده بود
_عشق گرما میخواد تو گوله برفی
جرعه ی دیگری نوشید و لبه استخر نشست
پسرک چشم های مستش را باز کرد و لبخند کوچکی مهمان لب هایش شد
+اومدی که
_حوصلم سررفت تنها
دیاکو موهای خیسش را عقب داد و دستش را به سمت دخترک دراز کرد
+بیا تو آب