کونی شدن دقیقه ۹۰
#گی
سلام , این ماجرای کونی شدن منه و کاملا واقعیه
راستش چیزی که بیشتر بهم لذت داده اینه که فاعلم خودش کونیه ، بیشتر از این لذت میبرم ، مفعولا امتحان کنن اونایی عاشق تحقیرن .
خب بریم سر داستان ، راستش از ۲۲ سالگیم شروع شد ، خوندن داستانهای سکسی گی و دیدن فیلمهای گی مخصوصا ایرانی ، خیلی تحریکم کرده بود و توی تمام فیلمها خودمو مفعول تصور میکردم و واقعا لذت میبردم ، اما فقط توی تنهاییم ، از انگشتنما شدن و آبروریزی میترسیدم توی شهر خودم ، فقط دوبار توی مسافرت چون توی شهر خودم نبودم قرار گذاشتم و ساک زدم ، ساک زدن بدجوری منو عاشق طعم و بوی کیر کرده بود ، اما هنوزم وا نداده بودم توی شهر خودم ، توی تنهاییم لباس زنونه هم پوشیده بودم و جوری بهم حال داده بود که دوست داشتم تغییر جنسیت بدم ، وقتی توی تنهاییم میرفتم سراغ زنونه پوشی و فیلم گی ، یه زن کامل میشدم ، اینا گذشت تا ۳۱ سالگی ، توی چت با یه پسر همشهری ۲۵ ساله مفعول آشنا شدم ، قرار سکس گذاشتیم ، مکان نداشتیم ، اما یه جایی خارج از شهر وسط طبیعت بین چندتا درخت سراغ داشتم که یه جورایی میشه گفت پاتوقم بود واسه مکان سکس , شب برنامه شد و ساعت ۷٫۵ رفتم دنبالش و رفتیم اونجا ، اومدم بیرون از ماشین و شروع کردیم به لب گرفتن ، لباسشو زدم بالا و سینه هاشو خوردم ، شلوار و شورتمو هم یکم داده بودم پایین و کیرم بیرون بود اونم داشت کیرمو میمالید ، با خوردن سینه هاش حشری شد و زانو زد برام و شروع کرد به ساک زدن ، گفت فقط قبل از اینکه آبت بیاد بهم بگو تا منم آبمو بیارم ، یکم که گذشت گفتم الان آبم میاد
بلند شد و گفت:
-منم میخوام خودمو بمالم بهت تا آبم بیاد
+اگه فقط مالیدنه اوکیه
ـ آره ، همزمان واسه دوتامون جلق هم میزنم
اومد از جلو چسبید بهم و با مالیدن کیرامون بهم سعی داشت آبمو بیاره ، داشت میمالید که یهو لباسمو زد بالا و شروع کرد سینه هامو خوردن ، حس دیوانه واری از شهوت بهم دست داد ، یه لحظه توی ذهنم تمام مفعول بودنا و زنپوشیهای توی تنهایی مرور شد ، همین فکرا تو سرم بود که یهو منو چرخوند و رفت پشت سرم و از پشت سر کیرشو به کونم میمالید ، اصلا توان مقاومت کردن هم نداشتم ، نمیدونم چم شد که اون مسائل آبرو و این حرفا هم نتونست باعث بشه مقاومت کنم ، خلاصه اون شهوته خیلی خیلی بالا رفته بود ، اونم فقط داشت کیرشو به کونم میمالید و همزمان برای من جلق میزد ، همه این اتفاقا و فکرا پنج یا ده ثانیه بود که یهو آبش اومد و آبشو ریخت روی بدن من بالای کونم (پایین کمرم) و خودشم خم شد جلوم و کیرمو گذاشت دهنش و آب منم کامل اومد توی دهن اون ، تمام آبمو مکید و قورت داد ، بعدشم دستمال کاغذی از تو ماشین آورد و کمرمو پاک کرد و لباسارو پوشیدیم و خودمونو مرتب کردیم و رفتیم ، توی مسیر تا یه بیست دقیقه ای دوتامون گنگ بودیم ، بعدش که آخرای مسیر شد زبون باز کردیم و از هم تشکر کردیم و گفتیم خوشمون اومده و این حرفا ، اون رفت و منم رفتم خونه .
شب توی رختخواب تمام اون اتفاقا توی ذهنم مرور میشد و بدنم مور مور میشد ، چشامو بسته بودم و تصورش میکردم و داشتم کیرمو میمالیدم ، به سرم زد بهش پیام بدم شاید حرفی زدیم و جوری شد باهاش اوکی شدم که واسه بار اول مفعول بشم ، با خودم گفتم این خودش بهم گفته مفعولم پس حرفمو پیش کسی نمیزنه و واقعا هم همین بود و اینقدر خوب بود که پشیمون نشدم از اینکه باهاش بودم ، خلاصه پیام دادم و مکالمه شروع شد:
+سلام ، خوبی؟ بیداری؟
ـ سلام آره ، بیدارم ، تو خوبی؟
+منم خوبم ، مرسی بابت امروز ، واقعا عالی بودی و لذت بردم
-منم همینطور ، تو هم عالی بودی
+تعارفی میگی عالی بودم؟ من که کاری نکردم
-نه جدی گفتم ، خیلی وقت بود دنبال همچین فاعلی بودم
+چطور فاعلی؟
ـ اینکه سنت ازم بیشتره ولی مودب و باشخصیت و رازنگهدار باشی
+منم یه پسر به خوشگلی و رازنگهداری تو میخوام
ـ و یه چیز دیگه ، خوشم اومد گی واقعی هستی
+چطور مگه؟
ـ از اینکه از پشت چسبیدم بهت بدت نیومد و گذاشتی منم به سبک خودم ارضا بشم ، بقیه فاعلایی که داشتم اصلا بفکر ارضا شدن من نیستم ، یه بارم با یکیشون خواستم همچین کاری کنم خوابوند زیر گوشم
+غلط کرد حرومزاده ، با من راحت باش ، من اینقدر ازت خوشم اومده همه جوره باهاتم ، هرکاری بخوای با هم انجام میدیم
ـ خاطرخوام شدی؟
+راستش آره ، همه جوره هواتو دارم ، رفاقت ، سکس ، مالی ، احساسی ، عاطفی ، هرچی بخوای
ـ مرسی عزیزم ، منم واقعا از خودت خوشم اومده ، راستش یه چیزی میخوام بگم
+بگو عزیزم (دلم خون شد تا به اینجا برسه)
ـ از ساک زدنم لذت بردی که ارضا شدی؟
+راستش سینمو که خوردی اینقدر تحریک شدم نفهمیدم فاعلم یا مفعول ، خیلی لذت بردم
ـ آهان ، فکر کردم وقتی چسبیدم بهت خوشت اومده ، گفتم اگه توام گی واقعی باشی و گاهی وقتا بتونیم دوطرفه کنیم که عالیه ،