شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع) @civilizers Channel on Telegram

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

@civilizers


تماس با ادمین
@mansoor1332

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع) (Persian)

به کانال civilizers خوش آمدید! اینجا یک شبکه جامعه مدنی است که به مباحث مختلفی از جمله فلسفه، تاریخ، سیاست و اجتماع می‌پردازد. اگر به دنبال یادگیری و تبادل نظر درباره موضوعات مختلف و پیچیده هستید، اینجا بهترین مکان برای شماست. از طریق ارتباط با ادمین کانال، می‌توانید سؤالات خود را مطرح کرده و در گفتگوهای مفید و سازنده شرکت کنید. پس از عضویت در این کانال، شما فرصتی عالی برای گسترش دانش و ارتباط با افرادی با عقاید مشابه یا متفاوت خواهید داشت. منتظر حضور گرم شما در civilizers هستیم!

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

28 Jan, 18:49


#ویژگی_های_دموکراسی

چرخش نخبگان در کرسی های قدرت
منصور خضاعی

یکی از ویژگی های مهم دموکراسی چرخش نخبگان در کرسی های قدرت با رای مردم است، چرخش نخبگان در کرسی های قدرت از تسخیر قدرت توسط مستبدین جلوگیری می کند، آنها را مجبور می کند نهایت نبوغ و تلاش خود را برای کسب موفقیت در پیشگاه افکار عمومی برای پیشرفت کشور به کار گیرند و هر چه می دانند را در اختیار رفاه و رشد جامعه قرار دهند، اما از
#جا_خوش_کردن آنها در مناصب قدرت ممانعت کرده و پس از پایان دوره خدمت، نخبگان را تا دم درب خانه بدرقه می کند تا فرصت برای افراد جدید، جوانتر و با انگیزه تر فراهم آورد. این نوع چرخش اشخاص، ضمن استفاده از استعداد و توانایی های افراد، از تمایل شان در ماندگاری در جایگاه قدرت و تبدیل آن به دیکتاتوری فردی یا گروهی جلوگیری می نماید. مناصب قدرت سیاسی به صورت خودکار قابلیت تبدیل افراد خدمت گذار به افراد خیانت کار را دارند، افرادی که با شعار خدمت و پیشرفت به جایگاه سیاسی تکیه می زنند معمولا پس از پایان دوران زمامداری علاقه ای به ترک جایگاه نداشته و حاضر به تحویل آن به دیگران نیستند و چنانچه دموکراسی نهادینه نشده باشد به روش های مختلف قدرت خود را احیاء و بازسازی می کنند( بنگرید به اردوغان و پوتین) مگر اینکه نظام چرخش نخبگان چنان نهادینه شده باشد که ماندگاری شان در آن مناصب در نظر افکار عمومی قابل پذیرش و تحمل نباشد. دموکراسی پیش از اینکه یک نظام حکمرانی باشد یک مفهوم است و اگر به درستی توسط مردم درک نشود به راحتی می تواند ابزار دست نخبگان هوشمند شده و مورد سوء استفاده واقع شود. در دموکراسی اگر چه نصب نخبگان به مقام های اجرایی توسط مردم اصل و مبنا است اما مهمتر از آن اینکه هرگاه مردم ادامه حکمرانی نخبگان را نخواستند قدرت عزل آنها را داشته باشند.

#شبکه_جامعه_مدنی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

20 Jan, 19:39


شکست ایدئولوژی و اضمحلال فرهنگ
منصور خضاعی


در تفسیر سخن حکیمانه امام علی رحمان، رئیس جمهور تاجیکستان در ملاقات با مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران باید چند نکته را یادآور شویم.

«هر دولتی که فرهنگ خود را صاحبی نمی کند، خالیگی ( خلاء) پدید می آید. و هیچ جا، خلاء خالی نمی ماند، بلکه با فرهنگ غیر و بیگانه پر می شود»

این عبارت حکیمانه از امام علی رحمان در واقع یک برهان منطقی در قالب قیاس بشرح زیر است:

مقدمه اول یا صغری:
هر دولتی که فرهنگ خود را صاحبی نمی کند، خالیگی( خلاء) پدید می آید.

مقدمه دوم یا کبری:
هیچ جا، خلاء خالی نمی ماند

نتیجه:
خلآء با فرهنگ غیر و بیگانه پر می شود.

این یک برهان محکم است که کمتر شخصی در درستی آن تردید به خود راه می دهد. در واقع اگر کسی قصد داشت چنین مطلبی را به دیگری انتقال دهد می بایست حداقل یک الی دو پاراگراف مطلب نوشته باشد تا مقصودش را به طور کامل شرح دهد. برای مثال کافی است نگاهی به کشورهایی که در قلمرو فرهنگ غربی تعریف نمی شوند اما در ارتباط و تعامل مستمر با آن کشور ها هستند نظیر ژاپن، مالزی و چین بیاندازیم تا متوجه شویم که دولت های این کشور ها چگونه سیاست گذاری کرده اند که ضمن استفاده از مزایای تمدن غربی مثل علم، دانشگاه، صنعت و تکنولوژی و قرار گرفتن در مسیر توسعه، اما در بخش فرهنگ، هنر و مسائل اجتماعی و سنت ها و آئین ها، نه تنها در برابر دول و ملل غربی دچار انفعال نشده اند بلکه دقیقا برعکس، در حفظ و نگهداری و اشاعه فرهنگ بومی بسیار موفق و قدرتمند عمل کرده اند.

حال بازگردیم و نگاهی به عملکرد حکومت اسلامی در درون مرزهای کشور بیاندازیم؛ فشار بی از حد و افراطی و نیاندیشیده از طریق ترویج اجباری ارزش های خودسرانه و من درآوردی اسلامی در حوزه فرهنگ از جمله نوع پوشش، در حوزه هنر مثل موسیقی و آواز، در حوزه تلویزیون با انحصار در دست یک تفکر خاص و اقلیت، در حوزه کتاب مثل سانسور و مثال های متعدد دیگر در بخش های مختلف، بالجمله و همزمان موجب دو اتفاق شده، اول خالی شدن حوزه فرهنگ عمومی از نخبگان مستقل که نقش فرهنگ سازی و نیز انتقال سنت های مفید از گذشته به دوره حال را دارند، این خلاء از طریق حذف، ممنوع الکاری، اجبار به گوشه نشینی و یا اجبار به مهاجرت اهل فرهنگ به کشورهای بیگانه انجام شده و میهن را از ذخایر انسانی در این بخش ها خالی می کند، لذا نسل جوان و نوجوان که مخاطب اصلی این نخبگان هستند عملا هیچ محصول فرهنگی، اجتماعی و هنری شایسته ای که خوراک مناسبی برای روح و ذهن شان باشد در دسترس نخواهند داشت، اما مشکل دوم که اولی را تشدید می کند، فشار و اجبار حکومت در القای ارزش های بدعت آمیز و بدون تناسب با ذائقه مخاطب به ذهن آن هاست. اکنون کار راحت شده و آنچه در دسترس جامعه است، فضای مجازی، اینترنت، ماهواره و محصولات فرهنگی است که هیچ تناسبی با سنت ها و آداب زندگی فرد ایرانی ندارد، نتیجه این رویداد، بحران هویت و ترویج بی اصالتی است، مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی در تعریف اصالت می گوید: آنکه به خود می پردازد اصیل است و آنکه به دیگری می پردازد غیر اصیل، آنکه برای خود است اصیل است و آنکه برای دیگری است غیر اصیل.

اکنون برای تکمیل قیاس فوق الذکر می توان یک مقدمه دیگر نیز بر آن افزود تا صورت قیاس بدین شکل شود:

م۱: هر دولتی فرهنگ خود را مراقبت نکرده و قدرش را نداند، خلاء پدید می آید.

م۲: فشار ایدئولوژیک و همزمان خالی کردن جامعه از اصحاب فرهنگ و هنر، خلاء را تشدید می کند.

م۳: خلاء خالی نمی ماند

م۴: خلاء با فرهنگ غیر و بیگانه پر می شود.

نتیجه: از گذشته عبرت بگیرید و دست از لجاجت با و فشار به جامعه بردارید و فضای جامعه مدنی را که حقیقتا متعلق به ارباب فرهنگ و علم بوده و با زور و تهدید از آنها ستانده شده بدانها بازگردانید تا وضعیت بحران زده و تهی از هویت مان مجددا در مسیر درست قرار گیرد.

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

18 Jan, 09:46


‏امامعلی رحمان با رِندی، به پزشکیان طعنه می‌زند که :
«هر دولتی که فرهنگ خود را صاحبی نمی‌کند، خالیگی (خلاء) پدید می‌آید. و هیچ‌جا خلاء خالی نمی‌ماند، بلکه با فرهنگ غیر و بیگانه پر می‌شود.»

داستان روابط جمهوری اسلامی با امامعلی رحمان یکی داستان پر از آب چشم است. ج‌ا تا توانست برای ایجاد آشوب در تاجیکستان به نفع احزاب اسلامی هزینه کرد. یکی از دلایلی که ازبکستان و تاجیکستان به‌عنوان دو سرزمین تاجیک‌نشین به کتاب‌های ایرانی مجوّز حضور نمی‌دادند این بود که تتها هدف جمهوری سلامی صدور افکار ارتجاعی اخوانی به آسیای میانه بود. / کانال راه نو

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

16 Jan, 18:52


در صورت تمایل این پست را فوروارد نمایید
لینک کارزار رفع حصر از محصورین
میرحسین موسوی
آقای کروبی
خانم رهنورد


https://www.karzar.net/177622

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

14 Jan, 16:43


آزادی جنسی خود را به عنوان تایید جسورانه‌ی انگیزه‌های طبیعیِ انکارناپذیر علیه میراث پیوریتنی ما معرفی کرد... دانشجویان به ویژه دختران دیگر از آشکار ساختن نشانه‌های جاذبه‌ی جنسی خود در ملأ عام یا اظهار تمایلشان برای تشفی میل جنسی خود شرمی نداشتند... تعدیل یا پایان یافتنِ تدریجیِ حیایِ زنانه بود که ترتیبات جدید را ممکن می‌ساخت و چون فرض میشد حیا صرفاً نوعی پیروی از رسم و سنت یا عادت است و ذاتی زنان نیست، تلاش چندانی برای غلبه بر آن لازم نبود. این رهایی در قصد و در نتیجه، برجستگی تفاوت میان دو جنس را همراه داشت. عشق‌بازی، کنش نخست و کردار مرجح انسان شد. بنابراین مردان و زنان بایست بیش نرینه و مادینه می‌شدند و بیشتر روی ویژگی‌های زنانه‌ی زنان و ویژگی‌های مردانه‌ی مردان تاکید شود.

آلن بلوم،
بسته شدن ذهن امریکایی،
ترجمه مرتضی مردیها
تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی/کانال فرهیختگان

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

11 Jan, 09:20


#گفتارهای_فلسفی
#پدیدار_شناسی_ذهن
#هگل
منصور خضاعی

در بخش های پیشین درباب فلسفه پدیدار شناسی ذهن هگل گفتیم که در مراحل تکامل تاریخی که از شاهنشاهی ایران آغاز شده، به یونان نقل مکان کرده و از آنجا به جهان رومی می رود، هگل پس از عبور از مراحل آگاهی ابتدایی که ذهن در مواجهه با اشیاء مادی پیدا می کند به جایی می رسد که پدیدار شناسی اش بیشتر به روندهای واقعی تاریخی نزدیک شده و به آن پهلو می زند، به عبارتی آنچه در ذهن ادمی در روند تکامل معرفت و آگاهی سپری می شود، به نوعی در جامعه رومی
مابه ازای عینی می یابد. این روند پس از دوره خواجه_بنده که در آن اولی دومی را به اسارت و بردگی می کشاند به دروه رواقی گری امپراطور عارف مسلک روم مارکوس اورلیوس می رسد که در آن بردگان بعضا آزادی خویش را بازیافته و یا برخوردار از آزادی ذهنی و انتزاعی می گردند. سپس دوره شکاکیت و در پی آن دوره ای فرا می رسد که هگل آن را «آگاهی اندوهبار» یا «نفس از خود بیگانه» می نامد.

به بریده ای از کتاب هگل نوشته و تفسیر پیتر سینگر در زیر می پردازیم:

«آگاهی اندوه بار آشکارا صورتی از آگاهی است که در عصر استیلای مسیحیت وجود داشته است هگل همچنین از آن بعنوان نفس از خود بیگانه یاد می کند.....در نفس از خود بیگانه دوگانگی خواجه و بنده در یک آگاهی متمرکز می شود ولی این دو عنصر با هم یگانگی پیدا نمی کنند، این آگاهی اندوهبار آرزو دارد از دنیای مادی، مستقل و مانند خداوند، جاوید و روحی محض گردد، اما در عین حال خواهش های جسمی و خوشی ها و رنج ها، واقعی و گریز ناپذیرند، و در نتیجه، دچار تفرقه و پیکار با خویش می شود.‌ .......در اینجا مقصود مسیحیت است. به یاد آوریم کلام پولس قدیس را که گفت: «از صوابی که میخواهم بکنم قاصر می مانم؛ آنچه می کنم ناصوابی است بر خلاف خواست خودم» یا آگوستین قدیس که به درگاه پروردگار می گوید: «به من عفت و خویشتن داری عطا فرما، اما نه هنوز.»

در آن زمان آگوستین به زنی زیبا دلبسته بود و در حال پیکار با نفس خویش و تشرف به مسیحیت.

اینجاست که هگل به مسیحیت و هر دینی که باعث از خودبیگانگی انسان شده اعتراض می کند که چرا خدایی جدا از انسان ساخته و صفات خودش را به ان خدا فرافکن کرده. ان خدایی که دین در بیرون ساخته در واقع همان صفات انسانی است که باید بدان برسد.

#شبکه_جامعه_مدنی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

10 Jan, 07:20


#گفتارهای_فلسفی
#هگل
#پدیدار_شناسی_ذهن
منصور خضاعی

نظریه اصلی و محوری هگل، فیلسوف آلمانی در فلسفه اش، پدیدار شناسی روح یا پدیدار شناسی ذهن نام دارد. او وقایع و رخدادهای اتفاق افتاده در تاریخ را تصادفی نمی داند، بلکه معتقد است آنچه در تاریخ سه هزار سال گذشته اتفاق افتاده دارای روندی کاملا معنی دار و هدفمند بوده است. هگل معتقد است هدفمندی و معنی دار بودن تاریخ، روندی تکاملی دارد. او یک جمله کلیدی در فلسفه اش دارد که می گوید:

«روند تکامل تاریخ چیزی نیست بجز پیشرفت آگاهی از آزادی»

یعنی هدف تاریخ رسیدن به آزادی واقعی و درونی است و با گذر از هر مرحله از رشد تاریخی، انسان نسبت به دوره پیشین، بیشتر نسبت به اینکه آزادی واقعی برای او چیست، آگاهی پیدا می کند. پس آگاه شدن از اینکه آزادی به معنای واقعی چیست، هدف تکامل روند تاریخ است. کتاب بس غامض و پیچیده هفتصد و پنجاه صفحه ای هگل بنام پدیدار شناسی ذهن دقیقا درباره همین روند تاریخی بحث می کند و نشانه ژرفای اندیشه هگل درباره مفهوم آزادی واقعی و تفاوت چشمگیر آن با آزادی به معنی امروزین در دول لیبرال است. از نظر هگل آزادی واقعی برای انسان وقتی محقق می شود که او مطابق تلکیف انسانی خویش رفتار کند، نه بر اساس فشارها و تمایلات ناشی از اجتماع، یا نه بخاطر اجبار از سوی یک قدرت بالاتر، نه بخاطر مد، نه بخاطر همرنگی با جماعت. آزادی مورد نظر هگل آنگاه تحقق می یابد که رفتار او مطابق با عقل باشد، وقتی عاقلانه است که مبتنی بر اصول کلی و همگانی باشد، اصول کلی در جامعه انداموار تجسم می یابد که در آن منافع فرد و جمع نهایتا با هم یکی و متحد می گردند. اینکه این اصول چگونه کشف و عمل بر آنها استوار می شود، بحث مفصل دیگری است که در دیالکتیک نگهداری_رهایی هگلی درباره آن صحبت خواهیم کرد.

#شبکه_جامعه_مدنی
@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

08 Jan, 11:52


#گفتارهای_فلسفی

هگل، فیلسوف آلمانی درباره اهمیت تاریخی انقلاب کبیر فرانسه چنین نوشته است:

«از هنگامی که خورشید در آسمان ایستاد و سیارات به گرد آن، چرخیدند، هرگز درک نشده بود که مرکز هستی آدمی در سر او، یعنی در اندیشه، است، و او ملهم از آن، جهان واقعیت را بنا می کند..... تا آن روز آدمی تا مرحله بازشناختن این اصل پیش نرفته بود که اندیشه بایستی حاکم بر واقعیت روحانی یا معنوی باشد. پس این، سپیده دم فکری شکوهمندی بود. همه موجودات متفکر در جشن آغاز این دوران شکوهمند شرکت جستند.»

کتاب فلسفه تاریخ

از نظر هگل انقلاب فرانسه و شعارهایش آزادی، برابری، برادری، سرآغاز آخرین مرحله تکامل روح مطلق در بستر تاریخ بشری است.
#شبکه_جامعه_مدنی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

07 Jan, 08:19


وقتی مشروطه شد، به‌ خیال آن افتادیم که همه‌ی مشکل ما حل شد، چون که تمام مشکل را در تغییر قدرت می‌دیدیم و هیچ‌کس ما را نگفت که باید خود را نیز تغییر دهیم، همه‌ی خیالمان این بود که قدرت را کوتاه‌ کنیم، قدرت شاه را و هیچ به اندیشه‌ی قامتِ خود نبودیم که آن را هم بالا ببریم..."

"سیدحسن_تقی‌زاده" (1348_1257)
از رهبران انقلاب جنبش مشروطه در ایران

#فرهیختگان راهی به رهایی

پانوشت: گیریم که دیکتاتور را بیرون کردیم، با دیکتاتور درون خود چه کنیم؟


@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

06 Jan, 12:19


تعبیر هگلی از انقلاب سیاسی_اجتماعی
#دیالکتیک_هگلی

#گفتارهای_فلسفی
منصور خضاعی

بر اساس حرکت تکاملی تاریخ یا همان روح تاریخ یا روح مطلق هگلی، وقتی در جامعه ای انقلابی رخ می دهد، اگرچه نظام پیشین بر می افتد و از بین می رود اما عناصری بنیادین از نظام پیشین در نظام جدید رخنه می کند و این عناصر در همه چیزها قابل رویت است؛ اندیشه مردمان، نهادهای حاکمیتی، ساختارهای متصلب و سخت افزاری مثل ساختمان ها و بوروکراسی اداری و سیاسی، در همه اینها اثر و آثار فکری و مادی از حاکمیت گذشته وجود دارد.

مثلا مردمان و آزادیخواهان که در حکومت پیشین دست داشتند در حکومت و جامعه فعلی هم حضور و نفوذ فیزیکی دارند، این مردمان اگرچه که در حکومت جدید به دنبال آزادی، عدالت، حق خواهی، مدنیت و چیزهایی از این قبیل اند، اما این مردمان در واقع همان مردمان پیش از انقلاب هستند، با همان شاکله و با همان تفکر و دیدگاه. در حکومت جدید، آنها اگرچه به دنبال آرمان های جدید هستند ولیکن در میان ذهن و اندیشه و عقبه فکری شان سرشار از استبداد و بی عدالتی و نامدنیت اند، بطوریکه به زعم هگل میان آن اندیشه گذشته و این آرمان های جدید در ذهن این مردمان تضاد دیالکتیکی برقرار می گردد. یعنی از سویی میل به عقب گرد به اندیشه ها و حفظ عادات گذشته وجود دارد( نگهداری) و از سوی دیگر میل به گذشتن از گذشته و رفتن به سوی آرمان های جدید(رهایی). این همان دیالکتیک هگلی است که میان نگهداری از یک سو ( تز) و رهایی از سوی دیگر ( آنتی تز) تضاد دیالکتیکی مقرر می کند تا در نهایت به سنتزی جدید و بهتر بیانجامد. این سنتز می تواند یک گفتمان فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و فکری باشد که رخداد آن به نحو تدریجی انجام می شود و طی یک پروسه می تواند آن جامعه و افرادش را به آرمان های جدید مثل آزادی، عدالت و مدنیت نزدیکتر نماید.

تطبیق دیالکتیک هگلی بر تاریخ جامعه ایرانی می تواند در رخداد انقلاب ۵۷، در درجه اول گذر از دوران حکومت پیشین به دوران حکومت فعلی با انتقال تمام رسوبات اندیشه استبدادی و کهن به دوران فعلی در همه حوزه ها، در درجه دوم ادامه مسیر آرمان خواهی مردم ایران بصورت دیالکتیک
#نگهداری_رهایی، شامل همزمان، نگهداری عادت گذشته و رهایی از عادات گذشته و در درجه سوم حرکت بسمت آرمان ها، جلوه گر شود. همین حرکت دیالکتیکی را می توان در ابعاد بزرگتر تاریخی نیز مشاهده نمود، از تحولات دوران استبداد ناصری تا پیش از انقلاب مشروطه در شعارهای ایرانیان تحت نام عدالت خانه، آزادی و دارالشورا گرفته تا پیروزی انقلاب مشروطه، در افتادن در استبداد رضاخانی، پهلوی دوم، دولت ملی مصدق، کودتا و ...... را می توان در قالب های دیالکتیکی میان اندیشه های کهن و آرمان های نو مشاهده نموده و تکامل تدریجی سیر رسیدن به آزادی را در آن خط سیر تاریخی به وضوح به نظاره نشست.

نتیجه اینکه از هیچ انقلابی نمی توان انتظار دگردیسی ناگهانی و دفعی در ذهن و روان و اندیشه و عادات مردمان داشت تا در طی یک شب تمام خاطرات پیشین از ذهن ها بکلی پاک شده و آرمان های جدید جای آنها را بگیرد. روندهای اصلاحی هم همین کار را می کنند و ضمن تفاوت ماهوی با رفتارهای انقلابی، اما در کلیت امر تاریخی و در نتیجه نهایی تفاوتی باهم ندارند. با این حال همواره انقلاب و اصلاح رویاروی هم قرار داشته اند. برای تغییر وضع موجود، عده ای همواره بدنبال انقلاب اند و در مقابل آنها عده ای دیگر همواره به دنبال اصلاحات اند. اما چاره کار کدام است، چاره کار باز همان دیالکتیک هگلی است، دیالکتیک
#انقلاب_اصلاحات !!؟؟
تز اصلاحات در برابر آنتی تز انقلاب؛ تا از دل آن دیالکتیک, نطفه ای جدید زاییده شود، سنتزی جدید پدید آید. نام آن سنتز اما چیست؟ هر چه می خواهد باشد، تفاوتی ندارد. آن سنتز اما هم اکنون در حال زاییده شدن است. زایمان با درد همراه است. و جامعه امروز برای هر آرمان انسانی اش دارد با درد هزینه می دهد تا از این مرحله تاریخی نیز فارغ شود و گامی دیگر به پیش بردارد.
#سنتز جدید اما خود می تواند #تز مرحله بعدی از دیالکتیک تکامل بشری باشد.

#شبکه_جامعه_مدنی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

02 Jan, 17:19


اندیشه‌ی آگوستین (فیلسوف مسیحی)


@Philosophy_files
@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

02 Jan, 06:19


در حاشیه ادرار کردن یکی از طرفداران رضا پهلوی بر آرامگاه غلامحسین ساعدی، و سکوت همیشگی وی در برابر بیشرمی های طرفداران مشکوکش، سعید شهرتاش شعری سروده است.

نه این و نه آن
به یاد دکتر غلامحسین ساعدی

والا حَضرتِ گوهر ناشناس !
دانسته باش
تیری که از کمان می گذرد
اهلِ خِرَد
به کماندار می نِگرَد :
نه آبِ رفته
نه آبرویِ رفته
هیچ ‌یک
با ادرارِ یک هوادار
باز نِمی گردد
*
حِقارت
عَظمت نِمی زاید
وَ هیاهویِ هیچ
دیری نِمی پاید
*
اهانتی چُنین
از قَدرِ « گوهرمُراد »
- فریادِ اهلِ قلم در زمانۀ بیداد -
نِمی کاهد
وَ بر بی قدری چون تو
جُز تَعَفُّنِ استبداد
نِمی افزاید
*
او را همچون همیشه به آثارِ ماندِگار
وَ تو را زین پس به ادرارِ یک هوادار
می شناسند
*
بر سَنگِ گورَ ت
بِنِویس :
« من آنم که
همچون پدرم
خودکامه وَ دَر به دَرَم
وَ کوچک تر از آنم که
نامِ نیکِ بُزرگان
به زشتی نَبَرَم »

  سعید شهرتاش، نهم دی ماه 1403

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

02 Jan, 05:58


یاس انسان امروز ناشی از آگاهی به خویش است و خوش بینی انسان در تاریخ زائیده جهلش به خویش است.

علی شریعتی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

30 Dec, 11:43


پادکست گفت‌وگو با #مصطفی_ملکیان با عنوان «زندگی برای چه؟»

عاشقم یر لطف و بر قهرش به جد
ای عجب من عاشق این هر دو ضد

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

هر چه آن خسرو کند شیرین بود
چون درخت تین که جمله تین بود

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

29 Dec, 09:24


#گفتارهای_فلسفی

#سورن_کیرکگور فیلسوف دانمارکی
منصور خضاعی

کیر کگور را بعنوان پدر اگزیستانسیالیسم می شناسند, اولین مرتبه وی بود که واژه اگزیستانسیالیسیم را بطور دقیق و آگاهانه در فلسفه خویش بکار برد. اگزیستنس در لاتین به معنای وجود است و مراد از بکار گیری آن این است که بجای پرداختن به مفاهیم انتزاعی درباره انسان باید به وضعیت انضمامی و واقعی وی در جهان توجه داشت. کیر کگور این واژه و مفهوم وجود واقعی را در عکس العمل به فلسفه انتزاعی و مفهومی هگل و در انتقاد از فلسفه او بکار می گیرد. اگزیستانسیالیست های پس از او در قرن بیستم مانند کارل یاسپرس و ژان پل سارتر همگی متاثر از اندیشه کیر کگور هستند، بعدها از این مکتب فلسفی، روانشناسی اگزیستانس، هنر اگزیستانس و سایر علوم انسانی مرتبط با اگزیستانسیالیسم پدیدار گردیده و منشاء خدمات بیشماری گردیدند.

کیر کگور، فردی که از اگزیستانس یا وجود واقعی برخوردار است را مانند درشکه چی می داند که مهار اسب و درشکه را خودش به عهده داشته و دارای اختیار و حق انتخاب است، اگزیستانس در فلسفه کیر کگور با فردانیت شخص ارتباط تنگاتنگی برقرار می کند به نحوی که این فردانیت موجب حق انتخاب شده و در پی آن مسئولیت پذیری وی را فراهم کرده و آدمی را به موجودی همواره در حال رشد و بالندگی و تکامل شخصیت تبدیل می کند. از آنجایی که کیر کگور شخصیتی دینی دارد، اگزیستانس واقعی را معطوف به ایمان به خداوند می داند. فردانیت به آدمی هویت بخشیده و او را از جمع مسئولیت ناپذیر جدا می نماید. فردانیت ناشی از اگزیستانس واقعی به فرد استقلال بخشیده و اجازه نمی دهد که جماعت برایش تصمیم بگیرد، فردانیت مستلزم تنهایی رمز و راز گونه انسان است و موجب تعالی واقعی و وجودی اوست. فردانیت از استحاله شخص و گم شدن او در جمع ممانعت کرده و او را مسئولیت پذیر می کند، و موجب می شود آدمی همرنگ جماعت نشده و مقلد بار نیاید.

#اگزیستانسیالیسم
#فردانیست
#هویت

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

29 Dec, 07:03


زن و مرد واقعی درون ما

منصور خضاعی

 اسطوره ­ها و روانشناسی يونگ بر اين باورند كه انسان ازلی، نر- ماده يعنی دو جنسی بوده است. چنانكه افلاطون در رساله‌ی ضيافت می‌گويد:

خدايان نخست انسان را به صورت كره‌ای آفريدند كه دو جنسيت داشت. پس آن را به دو نيم كردند بطوريكه هر نيمه‌ی زنی از نيمه‌ی مردش جدا افتاد، از اين روست كه هر انساني به دنبال نيمه‌ی گمشده‌ی خود سرگردان است و چون به زنی يا مردی بر می‌خورد، می‌پندارد كه نيمه‌ی گمشده‌ی اوست. در حاليكه نيمه گمشده هر انسان درون خود اوست كه متاسفانه به بيرون فرافكن مي‌كند

کانال یونگ

پانوشت: کارل گوستاو یونگ هم روح انسان را موجودی فراجنسیتی و متشکل از هر دو جنس نر و ماده می داند، که در هنگام تولد با غلبه یافتن یکی از دو جنس بر اساس انتخاب کروموزومها، جنین خصوصیات آن جنس را به خود میگیرد و در طول زندگی با آن خصوصیات زندگی کرده و هویت خویش را در همان می یابد، حال آنکه حقیقت چیز دیگری است. هر جنسی اعم از نر یا ماده حاوی هر دو ویژگی است که یکی را آشکارا زندگی می کند در حالیکه جنس دوم در درونش پنهان است، لذا چون از آن دیگری پنهان شده درون خودش خبر ندارد، همواره در بیرون از خودش بدنبال آن جنس دوم است، یعنی در اصطلاح به دنبال نیمه گمشده خودش است.
«وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد» حافظ، ناظر بر همین اکتشاف درون و یافتن «دیگری» خود است, «دیگری من».

یونگ می گوید فردانیت و شخصیت انسان زمانی تکمیل می شود که بخش آشکار جنسیت بتواند بخش پنهان را کشف کرده و با آن اتحاد یابد. یعنی مرد بتواند آنیمای وجود و زن بتواند آنیموس وجودش را دریافته، از بخش پنهان شخصیت ناخودآگاهش بیرون آورده، با او پیوند درستی برقرار کرده و با آن یکی شود، این بخشی از تکامل شخصیت است.

مولانا شاعر ایرانی هم مکررا در اشعارش از این مفهوم اما بشکلی عام تر استفاده برده است. او نه تنها ویژگی های جنسیتی مقابل بلکه بسیاری از مفاهیم دیگر را نیز قابل دستیابی درون ادمی می داند.

بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

21 Dec, 18:26


ممكن نيست سخاوت مند تر از يک زن باشى!

اگر به اون امنيت دادى

براى تو وطن خواهد شد ..

نزار قبانی

روزتان مبارک زنان شجاع سرزمین ایران

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

19 Dec, 17:39


#گفتارهای_فلسفی

#نیچه و ابرانسان ( ubermensch به آلمانی)
منصور خضاعی

در کتاب « چنین گفت زرتشت»، زرتشت پس از ده سال تنهایی در بیابان با هدیه ای برای انسان باز می گردد. او می گوید اکنون که خدا مرده است چیزی باید جای او را بگیرد و این جایگزین، ابرانسان است. خدا در ادیان موجودی است مجرد که ابعاد وجودی و ذاتی اش محقق شده ولی ابرانسان نیچه موجودی است که در آینده قرار است تحقق یابد. نیچه معتقد است وجود انسان های معمولی و عادی برای تحقق یافتن ابرانسان ضرورت دارد. آنها چون سکویی برای بالا رفتن ابرانسان عمل می کنند. اما ظهور ابرانسان در آینده، برخلاف نظریه داروینی «انتخاب طبیعی»، حتمی و ضروری نیست، بلکه مشروط به آن است که انسان های دیگر، از خود شهامت به خرج داده و ارزش های کهنه و قدیمی بویژه ارزش های مسیحی را کنار گذاشته و ارزش های نو بیافرینند، چرا که ابرانسان در بستر ارزش های نو محقق می گردد.

نیچه ویژگی های احتمالی آن ابرانسان آینده را عقل، شخصیت، اراده، اختیار و شور و شوق می داند و همچنین معتقد است که این ابرانسان هم از لحاظ درونی و هم بیرونی و بدنی باید سرآمد باشد، او ابرانسان خود را ترکیبی از گوته و ناپلئون می داند.

ابرانسان نیچه جایگزینی برای اخلاق گله وار است. هدف او از ارائه این نظریه تشویق انسان های دیگر برای گذر از زندگی معمولی و مادی و مبدل شدن آنها به انسانهای برتر و والا است. او از انسان ها می خواهد سطح انتظارشان را از خود بالاتر برده و از سطح زندگی حیوانی عبور نمایند، همچنین با رنج، وانهادن امیال پست، و سختی کشیدن از یک زندگی « زیادی انسانی» درگذشته و جوهره واقعی خود را به منصه ظهور رسانند. نیچه مخالف زندگی طبیعی نیست اما غرق شدن و درگیر شدن در آن را نمی پذیرد و انسان ها را تشویق می کند برای رسیدن به ذات واقعی خود که همان آرمان ابرانسان است، تلاش کنند.

#شبکه_جامعه_مدنی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

17 Dec, 17:47


#گفتارهای_فلسفی

نیچه و اراده معطوف به قدرت
منصور خضاعی

فردریش نیچه، فیلسوف آلمانی، در کتاب «اراده معطوف به قدرت» عامل اصلی رفتارهای انسان را خواست رسیدن به قدرت و تسلط و چیرگی معرفی می کند. او برخلاف داروین که معتقد به تاثیر عوامل بیرونی در انتخاب طبیعی است، عامل اصلی را در درون انسان جستجو می کند و نیز بر خلاف فروید که عامل محوری در شکل دهی به کردارهای آدمیان را قدرت لیبیدو یا شهوت جنسی می داند، معتقد است که این خواست قدرت در آدمی است که محور تمامی کنش های او قرار می گیرد. همچنین این نظریه در برابر نظریه «اراده معطوف به زندگی» شوپنهاور قرار دارد که بر اساس آن شوپنهاور به یک نیروی مرموز مابعدالطبیعی تحت نام اراده فی نفسه معتقد بود که تمام رفتارهای بشر را به شکلی غیر قابل کنترل و غیر قابل مهار، هدایت می نماید.

نیچه اراده معطوف به قدرت را یک تیغ دو لبه می داند که یک سوی آن عامل تمام خشونت ها و ستمگری ها در طول تاریخ بوده، از جمله نوعی بربریت که به رفتارهای خشن و مستقیم نسبت به دیگری تمایل دارد. و سوی دیگر آن بر خلاف اولی، منشاء بسیاری از پیشرفت های بشری تحت نام فرهنگ بوده، از جمله سیاست، علم، هنر، فلسفه که تمایل به تسلط بر دیگران را به شیوه ای والا انجام می دهد. به اعتقاد نیچه آدمی در رویکرد اول می کوشد بر دیگری مسلط شود ولی در رویکرد دومی می کوشد بر خود مسلط شود، بدینسان او قدرت واقعی را در تسلط بر خود می داند و به همین دلیل سقراط را قوی از نرون در نظر می گیرد. همه قهرمانانی که در نوشته های نیچه مورد ستایش و تقدیر قرار گرفته اند انسانهای با هوش، نابغه و پر شور و شوقی بودند که بر خود تسلط داشتند و منشاء خلاقیت ها و آثار ماندگار بزرگی شدند.

اما نتیجه اینکه، اگرچه نظریات این متفکرین بزرگ نظیر میل قدرت نیچه، میل به شهوت فروید، نظریه انتخاب طبیعی داروین، اراده معطوف به زندگی شوپنهاور هر کدام در جای خود درست و از عوامل موثر بر رفتارهای آدمی محسوب می شوند اما هیچ کدام به تنهایی عامل نهایی یا عامل قطعی شکل دهنده به رفتارهای انسان نیستند و چه بسا تحلیل و تببین انسان صرفا بر اساس یکی از این عوامل ،راه به بیراهه برده و معرفت ما را نسبت به انسان دچار خطای جبران ناپذیری نماید. فلذا این موارد ضمن اینکه هر کدام سهمی در بروز رفتارهای آدمی دارند باید در کنار برخی عناصر دیگر بعنوان عوامل جمعی تبیین و تفسیر کنش های ادمی مورد بررسی قرار گیرند.

#شبکه_جامعه_مدنی
#نیچه

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

16 Dec, 18:19


#گفتارهای_فلسفی
#اخلاق

فردریش نیچه ( ۱۸۴۴ _ ۱۹۰۰ )

منصور خضاعی

نیچه فیلسوف قرن نوزده آلمان در کتاب «فراسوی نیک و بد» اخلاق را به دو نوع تقسیم می کند، اخلاق سروران و اخلاق بندگان. در اخلاق سروران، نیک به معنای بالادست و قوی بودن و بد به معنای پایین دست و ضعیف بودن است. اما در اخلاق بندگان، نیکی به معنی همدردی، فروتنی و مهربانی است و بدی به معنای قوی و بالادست بودن می باشد.

نیچه می گوید فرودستان از ترس و هراس ظلم و ستم سروران نسبت به خود، ارزش هایی مانند رحم، مروت، شفقت و مهربانی را مطلق نموده و به آنها جنبه عام می بخشند تا بتوانند توانگران و بالادستان را کنترل نمایند. فرودستان وقتی بدی به دل می گیرند چون نمی توانند آن را بروز دهند بصورت کینه در خود انباشته می کنند اما توانگران چون بدی را بارز می کنند کینه ای در دل خود ندارند لذا می توانند به دشمنان خود احترام گذاشته و حتی آن ها را دوست بدارند. لذا بندگان همواره از سروران کینه به دل دارند.

بندگان از ارزش های اخلاقی خود قواعد اخلاقی عام می سازند و در مرحله بعدی بدی را با گناه مرتبط کرده و مستوجب سرزنش در این دنیا و عقوبت و مجازات در جهان جعلی مابعدالطبیعی دیگر می دانند. نیچه می گوید کشیشان که تاب تحمل برتری اشراف و سروران نسبت به خود را نداشتند با بندگان همدست شده و ضمن محکوم کردن رفتار و کردار سروران با وجود نفرتی که از آنان در دل داشتند، از آنها انتقام خیالی گرفتند.

نیچه به همین دلیل با اخلاق بندگان مخالف است و گاهی خود را نااخلاق گرا ( amoralist) می نامد. او به می گوید ما باید به مراحلی از اخلاق معتقد باشیم؛ یکی اخلاق بندگان بشرطیکه نخواهند این اخلاق را تعمیم دهند و دیگری اخلاق سروران که طی آن اخلاق سروران به فراسوی نیک و بد رفته و مربوط به انسان والا یا ابر انسان است. فقط برخی از انسان ها می توانند از نیک و بد فراروی کرده و تبدیل به ابر انسان شوند.

اندیشه های نیچه بعنوان یکی از سه شخصیت بزرگ شبهه در تاریخ اندیشه فلسفی همراه با فروید و مارکس، بنیان ارزش های پذیرفته شده مابعدالطبیعی تا آن زمان را به طور کامل فروپاشید و مطلقا زیر سوال برد. از نیچه به بعد بویژه در قلمرو کشورهای غرب فرهنگی، ارزش های سنتی مورد پرسش و تردید عمیق قرار گرفته اند و جهان پست مدرن را شکل داده اند. فرهنگ، اخلاق، سنت ها و رسوم همواره و به طور مداوم در حال تغییرند و از پی این تغییرات مداوم، وضعیت ها و حالات جدید و پیش بینی نشده پدیدار می گردد که نیاز به تحلیل و موشکافی مداوم دارند. هر وضعیتی که پیش می آید گویی ناپایدار است و انگار که عمود خیمه خود را باید بر ناپایداری استوار کرد نه بر زمینی سفت و ثابت.

#شبکه_جامعه_مدنی
#نیچه

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

15 Dec, 10:17


محمد سرافراز از پشت پرده واردات بی حساب و کتاب افاغنه به ایران در دولت قبل، باهماهنگی وزارت کشور، امور خارجه و سفارت ایران پرده می‌دارد که آمار دقیقی از آن منتشر نکردند.
هر روز فاجعه جدیدی از دولت سیزدهم برملا می‌شود.

هانی رستگاران
#فرهیختگان راهی به رهایی


@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

14 Dec, 15:55


#الف

شورای سردبیری:

کشورهای بیدارِ جهان، معمولاً پیکره‌ای جدا از سیستم نظامی و سیاسی دارند که کارش تفکر و نوشتنِ طرح (همان سناریو) است. این پیکره‌ها که سَری در رأس قدرت سیاسی و بدنه‌ای در دانشگاه‌ها دارند مصرف‌کنندۀ عصارۀ یافته‌های سازمان‌های اطلاعاتی‌اند. گاه نیز به آن‌ها اتاق فکر میگویند و کارشان برآوردنِ نیازهای طراحیِ توسعۀ جهانِ سرمایه‌داری است. رؤیاهایی که در باشگاه بیلدربرگ یا باشگاه بوهمیایی، گروه هوم‌استد و مانند آن‌ها متولد می‌شوند، در این اتاق‌های فکر نظم می‌گیرند و از درون آن‌ها سناریوی آیندۀ جهان درمی‌آید: رژیم کدام کشور چگونه عوض شود، کدام خط لوله باید یا نباید ایجاد شود، کدام کشور باید تقویت شود، کدام گروه چریکی حتماً از بین برود و کدام تقویت شود، جنگ برای کدام کشور خوب است و...! به‌این‌ترتیب اتاق‌های فکر که به نظر می‌رسد تعیین‌کنندۀ روند تغییرات مهمِ جهان‌اند، خودشان گماشتۀ آن باشگاه‌ها و گروه‌هایند.

این باشگاه‌ها که اعضایشان معمولاً به 150 نفر هم نمی‌رسد جلسات پر خبر ندارند. به‌آرامی گرد هم می‌آیند و به تقسیم و تنظیم جهان می‌پردازند. لیتون مک‌کارتنی در کتاب «دوستان بلندپایه» توصیفات جالبی از آن‌ها دارد: «بیشۀ کولی‌ها ملکی ۲۷۰۰ جریبی است به‌مثابه کمپی تابستانی و خلوتگاه. از ۱۸۷۲ هرسال سرمایه‌داران و نخبگان سیاسی و نظامی، تعطیلاتی سه‌روزه را در آنجا می‌گذرانند. آنجا فقط یک خط تلفن دارد آن‌هم برای موارد ضروری. سیاستمداران در پناه گشت دائمی نیروهای امنیتی، بین درختان قدم و با هم حرف می‌زنند، در رودخانه شنا می‌کنند و با مصرف کمی مواد مخدر در خلسۀ ملایمی فرو می‌روند؛ اما کار اصلی آن‌ها تصمیم‌گیری‌های سیاسی است. در این سه روز عقد قرارداد بین اعضا ممنوع است و فقط برای ایالات‌متحده و بقیه، تصمیم‌های کلانِ عمومی می‌گیرند.

مک‌کارتنی دربارۀ گردهمایی هوم‌استد در کوه‌های بلوریچ ویرجینیا و تصمیمات آن نیز می‌نویسد که تصمیمات دربارۀ اقتصاد و جهان، «تا مخوف بودن فاصلۀ بسیار کمی دارد: مهمانان دربارۀ مسائل سیاسی و روندها و فرصت‌ها گفت‌وگو می‌کنند. وقتی گفتگو به آخر شب می‌کشد، بشقاب‌ها می‌شوند کشور، دستمال‌سفره‌ها می‌شوند رشته‌کوه و نمکدان‌ها و فلفل‌پاش‌ها می‌شوند ارتش‌های متخاصم.»

باشگاه بیلدربرگ نیز چنین سرشتی دارد: گردهمایی سه‌روزۀ کمتر از ۱۵۰ نفرۀ اشخاصی که برای جهان تصمیم می‌گیرند و اداره‌اش می‌کنند. از جلسۀ آن‌ها خبر و بیانیه‌ای نمی‌آید. همفکری می‌کنند که جهان چگونه توسط کشورهای آن‌ها تغییر کند و اداره شود. 

سفارش‌های این گروه‌ها و باشگاه‌ها به اتاق‌های فکر مذکور می‌رسد و آن‌ها برای تحقق سفارش‌ها نقشه می‌کشند. یک مرحله پایین‌تر از نقشۀ کلان آن‌ها، سناریوهای واکنش در برابر تغییرات ناگهانی (چه تهدید و چه فرصت) است؛ مثلاً ماجرای هفت اکتبر یک تهدید بود که به فرصت تبدیل می‌شد. به‌عبارت‌دیگر فرقی نمی‌کرد نخست‌وزیر اسرائیل چه کسی باشد، واکنش همان می‌بود که در مدت اخیر دیدیم. ورودِ بی‌درنگِ نیروهای اسرائیل به بخش‌های خاصی از سوریه و یا درهم‌کوبیدنِ تقریباً کل ادوات نظامی‌اش، تصمیمی فوری و ناگهانی نبود؛ اجزای عملیاتیِ یکی از همان سناریوهای پیش‌گفته بود. منشأ گفتۀ کیسینجر که ترکیه به‌عنوان بالِ شرقیِ ناتو و فاقد منبع طبیعی، باید توسعه یابد و ایران و اعراب باید نفت خود را بفروشند و بخورند، همان تصمیم‌ها و سناریوها بود. البته گاهی اشتباه قابل اصلاح می‌شود و کاندولیزا رایس در متنی اسم کره شمالی را خط میزند و نام ایران را به‌عنوان محور شرارت اضافه می‌کند، اما اینکه ژنرال وِسلی کلارک می‌گوید نقشۀ تغییرات خاورمیانه و شمال آفریقا از سال ۱۹۹۱ روی میز طراحان نظامی بوده است نیز خبری موثق است: سرمایه‌داریِ متشکل و متحد غرب، بدون نقشه و استراتژیِ درازمدت به‌سوی آینده نمی‌رود.

البته حالا ما که از مدت‌ها پیش گفته‌ایم ایران در حال محاصره توسط تروریست‌های سنی است و نقشۀ یک درگیریِ چندجانبه را برای کشور کشیده‌اند و بخشی از نقشه پایین آوردنِ توانِ اقتصادی و ایجاد بحرانِ زیرساختی است، خب لابد باید از خوردنِ برچسبِ سیاه‌نما و خالی‌کنندۀ دل ملت معاف باشیم.

آقایان،  کشور ما «به عللی» به کوچۀ بن‌بست و گوشۀ رینگ کشانده شده است و ما هم میگوییم فعلاً به آنچه گذشته نمی‌پردازیم، اما اگر خواهان تداوم حکومت هستید و کشور فاقد تواناییِ بین‌المللی برای تغییر نقشۀ دیگران و یا بی‌اثر کردن آن نقشه‌هاست، آن را از داخل تعمیر کنید! خودتان میدانید چگونه و راه‌حل تقویت قوای درونیِ کشور برای امکان ایستادگی در برابر موج خارجی بر شما آشکار است. به خالی کردنِ زیر پای ایران پایان دهید!

کانال جامعه نو
@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

14 Dec, 13:43


#گفتارهای_فلسفی

روح مطلق هگل چیست؟

منصور خضاعی

فردریش هگل، فیلسوف شهیر قرن هجدهم آلمانی، یکی از پیروان امانوئل کانت بود، او به زعم خودش کسی است که در تلاش است تا اندیشه کانت را تداوم بخشیده و به تکامل برساند، هگل معتقد بود پدیده ای کلی در تاریخ بشریت وجود دارد که زنده و متحرک است و نیز دارای جهت و هدف است؛ او نام این پدیده را «روح مطلق» نامید. شروع حرکت روح مطلق همزمان با ابتدای تاریخ آغاز شده است. این روح مطلق دربرگیرنده همه جزئیات و مفاهیم و همه افراد بشر است. هگل معتقد بود شروع تاریخ که همزمان با آن این روح مطلق شروع به حرکت می کند آغاز پادشاهی هخامنشی در ایران است، در ادامه تاریخ این روح مطلق توسط سرزمین ها و مردم یونان باستان ادامه پیدا کرده و با فروپاشی و زوال اندیشه فلسفی یونان، به مسحیت اروپایی و امپراطوری روم مسیحی منتقل می شود و در آنجا درجه ای دیگر از تکامل را طی می کند تا پس از عبور از قرون وسطی به دوره رنسانس و تمدن جدید و عصر روشنگری اروپا می رسد. هگل به قدرت رسیدن ناپلئون بناپارت از پی انقلاب فرانسه و شعار آن انقلاب یعنی، آزادی، برابری، برادری را آغاز آخرین مرحله از رشد و تکامل بشریت و روح مطلق تاریخ می داند. او معتقد بود در پایان این دوره، روح مطلق که دربرگیرنده تمام انسانها و جزئیات و مفاهیم است به کاملترین وجه خود رسیده و بروز و ظهور می یابد. هدف روح مطلق تنها رسیدن به یک چیز است؛

آزادی!

آزادی انسان که به مثابه آزادی مثبت است هدف نهایی روح مطلق است که انسان قرار است در انتهای حرکت تاریخ و تکامل روح مطلق بدان دست یابد.

#شبکه_جامعه_مدنی
#هگل

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

12 Dec, 16:05


تو تنها بنشین و تماشا کن که چگونه یک سیستم و نظام فاسد از درون می پوسد، فساد، رقابت های شیطانی ناسالم و نظام مافیایی مانند موریانه از درون پایه های اقتدار پوشالی را می جود و ذره ذره از بین می برد، تو تنها بنشین و تماشا کن. که چگونه این هیبت فرو می پاشد و بند بندش از هم می گسلد.

تو تنها بنشین و تماشا کن!!

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

12 Dec, 05:49


من سرگذشت مصیبت بار نسلی را نوشتم که رو به زوال می رود. هیچ نخواستم از معایب و فضایلش، از اندوه سنگین و از غرور سردرگمش، از تلاش های پهلوانی و از درماندگی هایش زیر بار خرد کننده ی یک وظیفه ی فوق انسانی، چیزی پنهان کنم: این همه مجموعه ای است از جهان، و اخلاق، و زیبایی شناسی، و ایمان، و انسانیت جدیدی که دوباره باید ساخت ... اینک آن چیزی که ما بودیم.
مردان امروز، جوانان، اکنون نوبت شماست! از پیکرهای ما پله ای برای خود بسازید و پیش بروید. بزرگ تر و خوشبخت تر از ما باشید.
خود من به روح گذشته ام بدرود می گویم؛ و آنرا همچون پوسته ای خالی پشت سر می افکنم. زندگی یک سلسله مرگ ها و رستاخیزها است. بمیریم کریستف، تا از نو زاده شویم.

ژان کریستف، رومن رولان

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

11 Dec, 13:29


#معرفی_کتاب
#تاریخ_فلسفه_سیاسی
اثر جورج کلوسکو،
ترجمه خشایار دیهیمی

تاریخ فلسفه سیاسی علاوه بر اینکه به ما کمک می‌کند اصل و ریشه خودمان را فهم کنیم، بصیرتی اساسی برای فهم دلایل اینکه چرا دیدگاه‌های فعلی مان را داریم به ما می‌دهد. اندیشه‌های سیاسی هر متفکری سخت تحت تاثیر پاسخ‌هایی است که به این سوالات غایی می‌دهد. بنابراین هر متفکری دیدگاه خاصی درباره طبیعت انسان یا حقیقت اخلاقی دارد؛ این دیدگاه عمیقاً بر آن صورت سازمان سیاسی که او ترجیح می‌دهد، تاثیر می‌گذارد. با وارسی طیفی از فلسفه‌های سیاسی که دیدگاه‌های مختلفی را درباره جهان سیاسی عرضه می‌کنند و در ضمن پاسخ‌های مختلفی که به این سوال‌های غایی می‌دهند به فهم ارتباط‌های میان اجزای یک فلسفه سیاسی معین نائل می‌شویم و می‌فهمیم چگونه میان این اجزا کنش و واکنش وجود دارد و چه کارکردی پیدا می‌کنند. اندیشه‌های سیاسی ما تصادفی نیستند، این اندیشه‌ها از عناصر بنیادین جهان‌بینی کلی ما نشئت می‌گیرند. رسیدن به بصیرتی ژرف تر درباره اینکه چرا ما چنین فکر می‌کنیم، به ما کمک می‌کند که در مفاهیم سیاسی مان دقیق شویم و احتمالاً در آنها تجدید نظری بکنیم

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

09 Dec, 18:23


📹 دکتر فرشاد مومنی:

◽️ شرم‌آور نیست! که آن روزی که من آمدم دانشکده اقتصاد علامه، دورترین فاصله خانه‌های مستخدمانش، مثلا حوالی خیابان قزوین تا دو راهی قپان بود. الان بعضی از این افراد از وسط‌های جاده‌ی ساوه،ساعت چهار صبح، سه و نیم صبح حرکت می‌کنند! تو چه مسلمانی هستی که این چیزها را می‌بینی و آخ نمیگی!

◽️ چون در این ۳۵ سال بزرگترین سوداگری‌ها روی مسکن، زمین و مستغلات شده است، ضربه‌های مهلک آن، اینچنین به محروم‌ترین و شریف‌ترین انسان‌های کشور خورده است. عین این قضیه در مواد غذایی، طلا و دلار هم هست. اصلا کل مملکت را در تیول دلال‌ها و سوداگران قرار داده‌اند و دائما مردم را تنبیه می‌کنند.

◽️ به آقای رییس جمهور گفته اند قیمت برق این مقدار برایمان تمام می‌شود، و ما این قیمت عرضه می‌کنیم!  [آقای رییس جمهور] تو بیا پرس و جویی بکن! اگر تولیدکننده‌ی حامل‌های انرژی در این کشور، تولیدش با اتلاف‌ها و اسراف ها و ضعف مدیریت شدید و فساد و ... همراه باشد، چوبش را باید بر سر مردم بزنی؟! بعد حین اینکه این چوب را می‌زنند، اسم این مردم را می‌گذارند غیور، آگاه ،همیشه در صحنه...

🗓 ۲۶ مهرماه ۱۴۰۳
كانال دین و اقتصاد

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

09 Dec, 15:03


.
آلبر کامو در سخنرانی دریافت جایزه نوبل‌، در مذمت نویسندگان خادم قدرت گفت: «نویسنده به حکم سرشت خود، نمی‌تواند امروز به خدمت کسانی درآید که تاریخ را می‌سازند. او در خدمت کسانی است که تاریخ بر آنها تحمیل می‌شود.  اگر جز این باشد تنهاست و محروم از هنر خود و تمام ارتش‌های استبداد با میلیون‌ها نفر نمی‌توانند او را از تنهایی بیرون بکشند، حتی و به خصوص اگر به همراهی با آنها تن داده باشد.»

او در سخنرانی دیگری گفت: «اگر کسی نان‌تان را گرفت، در همان آن، آزادی شما را نیز سلب کرده است. اگر کسی آزادی‌تان را گرفت، مطمئن باشید نان‌تان نیز در معرض خطر است.» (ص۱۸۳)

گفته بود: «هنر میان دو پرتگاه قدم برمی‌دارد: پرتگاه سترونی و پرتگاه پروپاگاندا. هنرمند بزرگ بر لب این پرتگاه پیش می‌رود، هر گامش ماجرایی است، خطری است بزرگ. و در همین خطر است، تنها در همین خطر است که آزادی هنر حضور دارد.» (ص۳۱۴)

و «بر خلاف تصور جزمی رایج، اگر کسی حق گوشه‌نشینی نداشته باشد، آن کس قطعاً هنرمند است.» (ص۳۰۵)


آلبر کامو یک سال بعد از سرکوب خونین قیام مردم مجارستان، در پیامی به نشست نویسندگان مجار در لندن نوشت: «رژیم‌های توتالیتر متحدانی بهتر از فراموشی و‌ خستگی ندارند. پس دستور کار ما بدیهی است: حافظه و پایداری.» (ص۲۸۹)

منبع نقل قو‌ل‌ها: کتاب «در دفاع از فهم»
فرهیختگان

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

08 Dec, 06:39


ویژگی برجسته ذهن‌های درجه یک، توانایی قضاوت فوری و مستقل آن‌ها است. هر چیزی که تولید می‌کنند نتیجه اندیشه‌های مستقل خودشان است و حتی در نحوه بیان آن، این استقلال به وضوح نمایان می‌شود. کسی که واقعاً برای خود می‌اندیشد، مانند یک پادشاه است، زیرا هیچ‌کس را بالاتر از خود به رسمیت نمی‌شناسد. قضاوت‌های او، مانند تصمیمات یک پادشاه، مستقیماً از قدرت مطلق خود او سرچشمه می‌گیرند. او هیچ اقتداری را نمی‌پذیرد، همان‌طور که یک پادشاه دستورات دیگران را نمی‌پذیرد، و هیچ چیزی را معتبر نمی‌داند مگر اینکه خودش آن را تأیید کرده باشد.

Essays and aphorism
#شوپنهاور

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

28 Nov, 08:55


مصادره فارابی؛ کلاهبرداری ترکیه و پانترکیسم

با احترام به ترکان، فارابی یک سطر مطلب ترکی ندارد، یک کلمه از ترک بودن صحبت نکرده و آثارش به زبان عربی (زبان علمی وقت) نوشته شده و خود در حاشیه آثارش به فارسی و یونانی توضیحاتی نوشته است. نسخه ها چنین می گویند.

پروفسور بوسورث صاحب کرسی شرق شناسی دانشگاه آکسفورد می‌نویسد که چهره‌های بزرگ مانند فارابی، بیرونی و ابن سینا توسط دانش پژوهان متعصب ترک به نژاد ترکی چسبانده می شوند.
در دانشنامه ایرانیکا دکتر گوآتاس اظهارات ترک‌گرایان را نکوهش می کند  و بر مدارک اصیل تاریخی نظیر ابن اصیبعه و ابن الندیم در مورد پارسی و ایرانی بودن فارابی اشاره کرده و ترک معرفی کردن فارابی را جعل می نامد. او می گوید در قرن هفتم ابن خلکان به اسم فارابی نسبت الترک را افزود در حالی که فارابی هرگز چنین نسبتی را نداشته‌است.

فاریاب زادگاه فارابی گرچه امروز در قزاقستان قرار دارد، اما در روزگار فارابی از شهرهای ایران  و خراسان بزرگ بود. تردید علمی در تعلق فارابی به ایران وجود ندارد. او فیلسوف شیعه و ایرانی ست و میراث فلسفی او در جهان ایرانی_شیعی تعریف می شود.

رضا شیبانی, کانال فرهیختگان

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

26 Nov, 18:48


#گفتارهای_فلسفی

بندگی از نظر اسپینوزا، فیلسوف هلندی

من ناتوانی انسان را در تسلط بر عواطف خود و جلوگیری از آنها بندگی می نامم، زیرا کسی که تحت تاثیر سلطه عواطف خویش است مالک خود نیست، بلکه تا آن حد دستخوش اتفاق است که با اینکه بهتر را می بیند، غالبا مجبور می شود که از بدتر پیروی کند.

کتاب اخلاق، ص ۲۱۶،

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

24 Nov, 09:13


تعطیل بالفعل مشـروطـیـت، ضربتِ مهلکی بود که پـهـلـوی به ایـران زد؛ سـد راه رشـد اجتماعی، تکامل مشروطیت و حکومت ملی گردید.


فریدون آدمیت
کانال فرهیختگان

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

23 Nov, 19:32


مخالفت با نظر دیگران هنر است

یکی از مهارت های رفتار اجتماعی میان ما انسان ها، مخالف کردن با نظر دیگران در عین احترام به شخصیت آنها است، متاسفانه بسیاری از ما هنوز فاقد این مهارت هستیم و به محض مشاهده نظر یا رفتاری مغایر با آنچه خود بدان اعتقاد داریم، برآشفته و عصبانی شده و به پرخاشگری و هتاکی می پردازیم و این هنوز بزرگترین ضعف رشد عقلانی و روانشناختی ما است. اینکه ما بتوانیم ضمن مخالفت با نظر و رای دیگری، احترام وی را نیز حفظ کنیم و نظر و رای خود را نیز بیان داریم، از نشانه های رشد یافتگی فردی و اجتماعی است که نیاز به مهارت و تمرین دارد.

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

23 Nov, 13:42


تفاوت عقلانیت و امر عقلانی از دیدگاه دو فیلسوف برجسته، دیوید هیوم و امانوئل کانت

منصور خضاعی

هیوم، فیلسوف تجربه گرای انگلیسی معتقد بود امر عقلانی یا عقلانیت به معنی راه درست رسیدن به هدف است، از این رو اگر شما نیت، خواسته یا میلی داشته باشید که حتی آن میل نوعی هوس یا شهوت باشد، عقلانیت حکم می کند که شما مسیر درست رسیدن به آن را انتخاب نموده و بپیمایید.

اما کانت، فیلسوف آلمانی می گوید وقتی تمام خواهش ها و امیال و حتی اساسی ترین امیال را از درون خود حذف کنیم آنکاه آنچه باقی می مامد عنصر  صوری محض عقلانیت است که همان صورت کلی قانون اخلاق است که عبارتست از همان امر مطلق، امر مطلق( خداوند) معروف کانت می گوید: فقط آنگونه عمل کن که بخواهی دستوری که مطابق آن عمل می کنی، قانونی کلی باشد. پس عقلانیت در کانت به معنی ترک امیال و خواسته ها و عمل کردن بر اساس فرامین اخلاق است. او معتقد است امر اخلاقی امری کلی، ضروری و همگانی است و برای همه انسانها در تمام مکان ها و زمانها صادق است. نظیر اینکه بر اساس امر کلی اخلاقی حکم کنیم دروغ گفتن بد است.

#شبکه_جامعه_مدنی
#کانت
#هگل
#عقلانیت
#اخلاق
@civilizerd

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

23 Nov, 07:31


مخالفت با نظر دیگران هنر است

یکی از مهارت های رفتار اجتماعی میان ما انسان ها، مخالف کردن با نظر دیگران در عین احترام به شخصیت آنها است، متاسفانه بسیاری از ما هنوز فاقد این مهارت هستیم و به محض مشاهده نظر یا رفتاری مغایر با آنچه خود بدان اعتقاد داریم، برآشفته و عصبانی شده و به پرخاشگری و هتاکی می پردازیم و این هنوز بزرگترین ضعف رشد عقلانی و روانشناختی ما است. اینکه ما بتوانیم ضمن مخالفت با نظر و رای دیگری، احترام وی را نیز حفظ کنیم و نظر و رای خود را نیز بیان داریم، از نشانه های رشد یافتگی فردی و اجتماعی است که نیاز به مهارت و تمرین دارد.

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

22 Nov, 18:52


نامه‌ی انگلس به مارکس درباره ادبیات فارسی
           
  (منچستر - ۶ ژوئن ۱۸۵۳)


چند هفته ایست که در پهنه‌ی ادبیات و هنر مشرق زمین غرق شده‌ام. از فرصت استفاده کرده و به آموختن زبان فارسی پرداخته‌ام. آنچه تاکنون مانع شده است تا به آموختن زبان عربی بپردازم، از یک سو نفرت ذاتی من به زبان های سامی است و از سوی دیگر وسعت غیرقابل توصیف این زبان دشوار با حدود چهار هزار ریشه که در دو تا سه هزار سال شکل گرفته.

برعکس، زبان فارسی، زبانی است بسیار آسان و راحت. اگر الفبای عربی نبود که همیشه پنج، شش حرف تقریبًا یک صدا تلفظ می شوند و ِاعراب نیز روی کلمه ها گذاشته نمی‌شود که دشواری‌هایی در خواندن و نوشتن به وجود می آورد با این حال قول می‌دهم که در ۴٨ ساعت دستور زبان فارسی را فرا بگیرم.

این هم به دلیل لجبازی با آقای «پیپر» (۱) اگر او خیلی مایل است که با من به رقابت برخیزد، این گوی و این میدان. زمانی را که برای فراگیری زبان فارسی درنظر گرفته‌ام حداکثر سه هفته است، حال اگر آقای پیپر توانست در دو ماه این زبان را بهتر از من  یاد بگیرد اذعان می‌کنم که او در زمینه‌ی فراگیری زبان از من به مراتب بهتر است.

برای آقای (Weitling ) وایتلینگ (۲) بسیار متأسفم که فارسی نمی‌داند زیرا اگر آشنایی با این زبان داشت می‌توانست آن زبان جهانی را که در آرزو داشته، بیابد به عقیده‌ی من فارسی تنها زبانی است که در آن مفعول بی‌واسطه و با واسطه وجود ندارد.

در ضمن، حافظ پیر خراباتی را به زبان اصلی خواندن، لذتی دارد که مپرس.

اما «سر ویلیام جونز» (۳) با عشق وافری کلمات زشت و رکیک را در اشعار حافظ به کار برده است و همان اراجیف را به عنوان مثال و شاهد در کتاب«poesis asiaticae commentaras» نقل کرده و به شعر یونانی درآورده است.

جالب اینجاست که او ترجمه همان کتابش را به زبان لاتین، ماورا وقاحت و پر از سخنان زشت و رکیک خوانده و رعایت نکردن عفت کلام دانسته.

بدون شک دومین جلد از مجموعه آثار جونز در مورد اشعار عاشقانه برای تو بسیار سرگرم‌کننده خواهد بود. اما بخش ادبیات فارسی به لعنت ابلیس هم نمی‌ارزد. (۴)

پی‌نوشت‌: ــــــــــــــــــــــــــــ

۱-ویلهلم پیپر: از دوستان مارکس
۲-ویلهلم واتلینگ: کمونیست و از دوستان مارکس که به دنبال یک زبان جهانی بود و برای این منظور زبان آلمانی را پیشنهاد داد اما به شرطی که مفعول بی واسطه و باواسطه از دستور زبان آن حذف شود.
۳-سر ویلیام جونز: اولین مترجم دیوان حافظ به انگلیسی
۴- به دلیل ترجمه نامناسب جونز

منبع: سایت آرشیو مارکسیست‌ها در اینترنت

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

15 Nov, 06:35


آیا عدوی ترامپ سبب خیر می شود؟

منصور خضاعی

در این نوشتار قبلا، از نشانه ها استفاده کردیم که با انتخاب ترامپ احتمالا فرصت هایی برای مذاکره میان ایران و آمریکا برقرار خواهد شد، همچنین معتقد بودیم که ترامپ از کنش های سیاسی خام خود نظیر سیاست فشار حداکثری در گذشته در برابر ایران درس آموزی کرده و هم در گفتار و هم در رفتار دست به اصلاحاتی در روش خود در برابر ایران زده است. این روزها از منابع مطلع نزدیک به ترامپ دو صدا به گوش می رسد؛ یکی اتخاذ سیاست بسیار سخت گیرانه، یعنی چیزی شبیه سیاست فشار حداکثری و حتی سخت تر از آن، که نمود آن را در وزیر دفاع افراطی پیشنهادی ترامپ، پیتر هگزت و سناتور معروف مخالف سیاست های ایران، مارکو روبیو بعنوان وزیر خارجه می توان دید. اما اخبار خوشایند دیگری از جمله دیدار ایلان ماسک با نماینده دائم ایران در سازمان ملل آقای ایروانی و صحبت درباره برخی مسائل و دعوت طرف ایروانی از ماسک برای ارائه برخی خدمات تکنیکی در ایران، است.

گویی ترامپ و حلقه مشاورانش می خواهند پیشاپیش به جمهوری اسلامی پیام بدهند که اول مذاکره با رعایت احترام متقابل به قصد توافق، اما اگر نپذیرید آنگاه فشار حداکثری و خطر جنگ بالای سرتان است. اگر سیاست ترامپ را در برابر ایران عدول از نظریه فشار حداکثری و بازگشت به سیاست معروف چماق و هویج در نظر بگیریم بازهم جای امیدواری برای کلید آغاز مذاکرات و امید برای برون رفت از بحران های متعدد گریبان گیر کشور است. در نوشته قبلی گفتیم که در مقایسه با دموکرات ها شروع مذاکرات با جمهوری خواهان بویژه ترامپ بخاطر ارعاب و تخفیف طرف ایرانی، سخت تر اما ادامه کار مذاکره بر خلاف دموکرات ها با آنها راحت تر است. اکنون گویی که ترامپ وجود این مانع را تشخیص داده و با واگذاری ماموریت به ایلان ماسک که عمدتا چهره ای غیر دولتی محسوب می شود، در صدد است ضمن برداشتن موانع ارتباط با ایران، نقطه آغاز و امن و بی درد سر را برای شروع گفتگوها بیابد. محور این گفتگوها یکی مسئله هسته ای ایران، دیگری مسائل منطقه ای از جمله مسئله جنگ لبنان و غزه و تحریم ها خواهند بود.

از سوی دیگر هیئت حاکمه ایران برای برون رفت از وضعیت بحران های متعددی که گرفتار آنهاست از جمله تحریم ها، وضعیت بحرانی نیروهای نیابتی در منطقه، اقتصاد شکننده و وضعیت حاد اجتماعی و احتمال بروز موج جدیدی از اعتراضات داخلی، نیازمند مذاکره با آمریکا برای حل کوتاه مدت یا بلند مدت آنهاست، هر چند که جمهوری اسلامی در این مذاکرات برای استمرار سیاست های موجود و خروج از بحران های فراگیر تلاش می کند اما باید توجه داشت که حل شدن هر یک از بحران های فوق بصورت مستقیم بر بهبود وضعیت زندگی مردم در ایران و تقویت جامعه مدنی و همچنین تقویت نهادهای مدنی، تاثیر حیاتی و مهم دارد، مردم ایران سالهاست که تحت فشار شدید روانی و اقتصادی و در میان بحران های عمیق و تودرتو گذران زندگی می کنند و تحریم های غربی موجب بکارگیری سیاست های غیر متداول توسط جمهوری شده تا بتواند فشار تحریم ها را کم کرده و آنها را دور بزند، که خود این باعث تولید رانت ها، فسادها و روابط ناسالم و آلوده سیستماتیک در حوزه اقتصاد و سیاست شده. ورود ترامپ و تیم سیاست خارجی اش می تواند چون عدوئی شود که سبب خیر باشد اگر و تنها اگر مقامات جمهوری اسلامی هم بخواهند در مسیر درست دولتمداری و سیاست ورزی معطوف به منافع ملی ایران قرار گرفته و طی طریق نمایند ولو به زور و اجبار.

#شبکه_جامعه_مدنی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

11 Nov, 17:13


#از_کانت_بیاموزیم
#گفتارهای_فلسفی

دین برای زندگی کردن است نه زندگی برای دین داشتن و دینی که نتواند پاسخگوی نیازهای زندگی زمانه‌ی خود باشد حق طبیعی آن حذف از صحنه‌ی زندگی است‌.

اعمالی که بنا بر سنت برای جلب رضای خدا انجام می‌شود از قبیل نذر‌، زیارت اماکن مقدس و غیره جزو اغوای دینی است و دین حقیقی جز کوشش برای اصلاح اخلاق‌، چیز دیگری نیست‌.

به عبارت دیگر‌، دین طبیعی‌، دین اصالت عقل است و در تقابل هر کاستی و لغزشی هر کس باید به عقل خود پناه ببرد...


📖 دین درمحدوده عقل تنها
✍️
#کانت

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

08 Nov, 11:01


یک پرسش سرنوشت ساز

منصور خضاعی

آن مردمی که در سال ۵۷ انقلاب کردند گمان می بردند عمل انقلابی شان قطعا و یقینا صحیح بوده و در درستی آن هرگز به خود تردید راه ندادند، اما امروز کسانی پیدا شده اند که می گویند آن مردم کارشان از اساس غلط بوده و نباید انقلاب می کردند زیرا اکنون وضع موجود را به جایی کشانده اند که تحمل آن غیر ممکن شده. حال اما همین کسان خود باز به دنبال انقلاب اند، در حالیکه یقین دارند عمل انقلابی شان صحیح بوده و در درستی آن هرگز به خود تردید راه نمی دهند. حال پرسش این است از کجا معلوم کسان دیگری در دهه ها بعد، این انقلابیان امروز را به خاطر کار غلط شان مذمت و نکوهش نکنند و در غلط بودن این عمل، دلیلها و شواهد فراوان ردیف نکنند؟

پرسش مهم تر اینکه: پس ملاک و معیار عمل و کنش درست چیست؟ چه گونه عمل کنیم که در برابر آیندگان متهم به بی مسئولیتی و انحراف از مسیر درست نشویم؟

پاسخ: در کنش های اجتماعی، تاریخی و فرهنگی هیچ معیار و ملاک دقیق و درستی وجود ندارد و تنها با پیش گرفتن یک شیوه خاص است که می توان از برافتادن در پرتگاه های تاریخی حذر کرد، اگر این شیوه اتخاذ شود، راه رشد و توسعه بشری در بستر تاریخ، بصورت خودبخودی و ذاتی هموار و فراهم است، وانگهی انسان موجودی است که ذاتا میل به رشد و پیشرفت دارد.

اما آن شیوه خاص چیست؟

به گمان من آن شیوه خاص ترویج فرهنگ نقد پذیری و نقد گویی است، نقد و سنجیدن اعمال و افکار دیگری و خود، یعنی بیان نقاط ضعف و قوت خود و دیگری، در ضمن اینکه دیگری را نقد می کنیم و بی رحمانه نقاط ضعف را بیان کرده و به پرسش می گیریم و در معرض دید همگان قرار می دهیم، نقد دیگری بر خود، به پرسش کشیده شدن خود و هویدا شدن خود را در منظر افکار عمومی بپذیریم و از آن هراس به دل راه ندهیم که یگانه مسیر رشد و توسعه پایدار از میان این نقدها و سنجش های متقابل گذر می کند.

نقد، من و تو را متوجه اشتباهات مان کرده و از انباشت کنش های نادرست در یک جهت جلوگیری می کند، نقد فرصت ارائه بهبود مسیر درست را پیش چشم ما قرار داده و از خودحق پنداری و تبختر ممانعت می نماید. اگر نقدی به انقلابیون ۵۷ داریم، شایسته است که به حرف های آنها واقعیات ساری و جاری آن زمانه نیز گوش سپرده و توجه کنیم، در این صورت حتما برای ادامه مسیر تجربه گرانبهایی خواهیم اندوخت و در غیر این صورت، بسیار محتمل است که گرفتار تندباد حوادث شده و باز به عمق همان چاهی فرو افتیم که در تلاش برای خروج از آن دست و پا می زدیم.

#شبکه_جامعه_مدنی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

06 Nov, 15:07


هستی‌شناسی یا اونتولوژی  در فلسفه یعنی چه؟/ دکتر آرش رحمانی


#هستی‌شناسی

از کانال فلسفه و جامعه شناسی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

06 Nov, 15:02


معرفت‌شناسی یا اپیستمولوژی در فلسفه یعنی چه؟/ دکتر آرش رحمانی

#معرفت‌شناسی

از کانال فلسفه و جامعه شناسی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

06 Nov, 08:52


انتخابات آمریکا و پیروزی ترامپ

منصور خضاعی

من در اینجا از دیدگاه یک شهروند ایرانی تنها تاثیر پیروزی دونالد ترامپ بر وضعیت ایران را بررسی می کنم، و کاری به منطقه، آمریکا و سایر کشورهای جهان ندارم؛ اگر مقامات عالی جمهوری اسلامی قصد داشته باشند به شکل واقعی مشکلات اقتصادی، بحران های منطقه ای و رابطه تشنج آمیز ایران و آمریکا را حل و فصل نموده و گام در راه ایجاد یک رابطه میان مدت یا حتی بلند مدت با یکدیگر بگذارند، دونالد ترامپ برخلاف هریس و دموکرات ها، گزینه بسیار مناسبی برای حل و فصل این مسائل لاینحل خواهد بود. دموکرات ها در تعیین سیاست های خود بویژه در سطح جهانی بسیار پیچیده و چند لایه عمل می کنند بشکلی که گاهی سیاست های اعلامی آنها تفاوت و فاصله چشمگیری با سیاست اعمالی آنها دارد، آنها معمولا هدف اصلی خود را پنهان می کنند و مسیر حرکت به سمت هدف را چنان با مهارت و پیچیدگی خاصی پیش می برند که بسختی می توان به نیات و اغراض شان پی برد و همین پیچیدگی، رسیدن به توافق با آنها را کمی سخت می کند، از این نظر بایدن یکی از ماهر ترین سیاست مداران آمریکایی بشمار می رفت.

اما در سوی دیگر جمهوری خواهان سیاست های واضح تر و قابل فهم تری چه در عرصه داخلی ، چه عرصه جهانی دارند، دونالد ترامپ بعنوان نماینده این دیدگاه و تفکر از رک گویی و صراحت کلام هیچ واهمه ای ندارد و خواسته های خود را با وضوح تمام اعلام عمومی می کند، سیاست فشار حداکثری ترامپ در رابطه با ایران یکی از همین موارد صراحت لهجه وی بود که در دور اول ریاست جمهوری اش با شکست روبرو شده و به اهداف خودش نرسید، اما ترامپ فرد باهوشی است و از شکست های خود درس گرفته است؛ از این رو چندی است در مواجهه با ایران به اصطلاح شمشیر را از رو نبسته و ظاهرأ با ملایمت بیشتری برخورد نموده است، او در آخرین مصاحبه درباره ایران ضمن تعریف و تمجید از سرزمین ایران اعلام کرد با ما دشمنی نداشته و در پی نابودی ایران نیست بلکه تنها می خواهد ایران سلاح هسته ای نداشته باشد.

نتیجه اینکه در کار مذاکره ایران با دولت های آمریکا، ورود به مرحله مذاکره و قرار گرفتن در آستانه مذاکرات و گفتگوها با دولت های دموکرات بسیار آسانتر ولی به نتیجه رسیدن و به توافق رسیدن با آنها بسیار سخت تر، زمانبر تر و پیچیده تر است و این به دلیل همان پیچیدگی سیاستهای آنها چه در مقام تئوری، چه در مقام اجراء است و از این جهت سیاست مدارانی مانند ظریف و روحانی که از ذهنی پیچیده برخوردارند را در مذاکرات سخت برجام طلب می کرد. از سوی دیگر وارد شدن به مذاکره با جمهوری خواهان بویژه ترامپ که از صراحت لهجه و زمختی گفتار برخوردار است و در آستانه مذاکرات حریف خودش را بی اندازه تخریب و تهدید می نماید، سخت و دشوار است، چراکه هیچ حریفی تمایل ندارد در شرایطی دست پایین و بی ارزش نسبت به حریف خودش وارد هر گفتگویی شود، اما در ادامه و در صورت سهولت ورود به مذاکرات، چنان که تجربه نشان داده روند مذاکرات با دونالد ترامپ و اصولا جمهوری خواهان از سادگی و شفافیت برخوردار است. ترامپ اکنون و اخیرا لحن گفتار خود با هئیت حاکمه ایران را ملایم تر نموده و این مانع را از میان برداشته است، اگر این شیوه گفتار ادامه یابد احتمالا جمهوری اسلامی بهترین فرصت برای مذاکره و گرفتن امتیازات عالی را در دست خواهد داشت. کافی است پزشکیان بپذیرد یک عکس مشترک دونفره از او و ترامپ در رسانه ها منتشر شود، و نیز ایران قبول کند در برخی سیاست هایش انعطاف به خرج دهد، بقیه مسیر مذاکرات و توافقات نسبتا هموار است، هم در مسائل هسته، هم منطقه ای، هم اقتصاد و هم تحریم ها. اگر خوشبینانه بنگریم شاید این بتواند فرصتی باشد برای حاکمیت در جهت اصلاح سیاست هایش در جهت منافع ملی و نیز برای مردم و سرزمین ایران در جهت رفع بحران های متعدد و عمیق و برون رفت از چاه ویل مشکلات.

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

03 Nov, 11:31


آیا نتانیاهو و موساد فاحشه هایشان را به ایران هم اعزام خواهند کرد؟

نتانیاهو و موساد یک فاحشه خانه دختر-کودکان زیر ۱۸ سال در آمریکا توسط اپستین، مخصوص سیاستمدران و ثروتمندان بزرگ، دایر کرده بودند و بدین ترتیب علیه بزرگترین اشخاص- از جمله ولیعهد بریتانیا- پرونده سازی به سود خود کردند.

اپستین بازداشت و زندانی شد و در زندان خودکشی کرد. اما در این انتخابات دو طرف همدیگر را به ارتباط با او متهم می سازند و اپسین یک پای این انتخابات است.

نخست وزیر سابق بریتانیا اخیرا گفت که نتانیاهو شخصاً در توالت او شنود کار گذاشته بود که کشف شد.

امروز رسماً اعلام شد که نتانیاهو و موساد در نخست وزیری- خانم ملونی- و نهادهای حکومتی ایتالیا شنود کار گذاشته و علیه مقامات ایتالیا نیز پرونده سازی می کردند.

نتانیاهو سالها پیش در یک برنامه تلویزیونی گفت که راه تغییر در ایران تغییر باورها و ارزش های آن است. مطمئن باشید که این کار را سال هاست که آغاز کرده اند و «تلویزیون اسرائیل-عربستان» یکی از ابزارهای آنان است. اما تردید نداشته باشید که نتانیاهو و موساد فاحشه هایشان را به ایران هم اعزام کرده اند.

اکبر گنجی، کانال فرهیختگان
@civilzers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

02 Nov, 18:34


#گفتارهای_فلسفی

انقلاب کوپرنیکی کانت

محمد منصور خضاعی

ایمانوئل کانت، فیلسوف آلمانی، اولین کسی بود که در مبحث وجود شناسی و معرفت شناسی، جای سوژه و ابژه را عوض کرد. تا پیش از کانت باور فیلسوفان بر این بود که معرفت بر اشیاء خارجی برای انسان زمانی حاصل می شود که ذهن انسان بتواند خود را با شی خارجی تطبیق داده و به اصطلاح آن را بشناسد، اما کانت این رابطه را معکوس نموده و نظریه خود را چنین صورت بندی نمود؛ اگر شیئ قرار است به شناخت انسان در بیاید، اتفاقا آن شی است که باید خود را با ذهن آدمی تطبیق دهد؛ کانت در ادامه مبحث معرفت شناسی خود می گوید، ذهن انسان دارای صور شهودی زمان و مکان است، پس زمان و مکان امری بیرونی نیست، زیرا انسان هرگز قادر نخواهد بود اشیاء بیرون از ذهن خود را جدا از زمان یا مکان تصور نماید و اینگونه نتیجه گرفت که زمان و مکان صور شهودی ذهن انسان اند، و انسان هیچ چیز را خارج از زمان و مکان نمی تواند به تصور خویش درآورد. اشیاء پس از دریافت در شهود زمان یا مکان ذهن انسان وارد حافظه گردیده و از طریق تخیل بازنگری می شوند و سپس از طریق یک یا چند تا از مقولات دوازده گانه ذهن مورد شناسایی و فهم نهایی قرار می گیرند. تمام موارد فوق اعم از شهود زمان و مکان، قوه تخیل و حافظه و مقولات دوازده گانه فاهمه، همچون قالبی هستند که پدیدار بیرونی را در ذهن بازنمود کرده و لذا شی بیرونی برای اینکه به فهم و شناخت انسان در آید می بایست درون این قالب ها قرار گرفته تا قابلیت شناخت پیدا کند. این همان انقلاب کوپرنیکی کانت است که می گوید موارد فوق شرط شناخت شی بیرونی هستند و اگر نباشند هیچ چیز بیرونی به شناخت ادمی در نیامده و ذهن انسان تفاوتی با آینه یا یک سطح صیقلی بی جان نخواهد داشت.

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

29 Oct, 18:19


پنداره شما فقط زمانی شفاف خواهد شد که ژرفای قلبتان را جست و جو کنید. انسانی که به دنیای بیرونش می نگرد فقط رویاپردازی می کند. انسانی که به دنیای درونش می نگرد به هوشیاری می رسد.

کارل گوستاو یونگ



من آن ماهم كه اندر لا مكانم
مجو بيرون مرا در عين جانم

تو را هركس به سوى خويش خوانَد
تو را من جز به سوى تو نخوانم

مولانا
کانال کارل گوستاو یونگ
@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

29 Oct, 18:13


یونگ و وحود خداوند

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

29 Oct, 16:14


مرگ آگاهی و نهراسیدن از مرگ در زیست فیلسوفان مسلمان

اما پیش از سخن در باب حکمت عملی مایلم به یکی مباحث مهم در حکمت عملی یعنی مرگ آگاهی؛ مواجهه با مرگ؛ نهراسیدن از مرگ و به استقبال آن رفتن بپردازم و نکاتی را تقدیم کنم. در این یادداشت به دنبال طرح مباحث نظری فیلسوفان مسلمان در باب مرگ نیستم؛ بلکه بیشتر به زیست فلسفی حکمای مسلمان؛ گزارش های تاریخی از حیات آنها و نحوه مواجهه آنها با مرگ خواهم پرداخت.

هنگامی که به زیست فیلسوفان مشهور مسلمان همچون فارابی؛ ابن سینا؛ سهروردی؛ خواجه طوسی و صدرالمتالهین شیرازی نگاه می کنیم؛ نوعی نهراسیدن از مرگ و به استقبال مرگ رفتن را در حیات این بزرگواران در می یابیم که به نوبه خود تحسین برانگیز است. آنها به آنچه در باب مرگ به نگارش درآورده اند یقین داشته اند و این امر از نحوه مواجهه شان با مرگ کاملا آشکار می گردد. مرگ بیش از آنکه برای فیلسوفان مسلمان ما هراسناک و غم انگیز باشد؛ امری هیجان انگیز و سفر به دیاری ناشناخته و پر رمز و راز است.

طبق گزارش جوزجانی؛ پس از اینکه ابن سینا چند باری به درمان بیماری قولنج خویش مبادرت ورزید و بهبودی کامل حاصل نشد؛  پس از آن هیچ تلاش و زحمت دوچندانی برای درمان خویش مصروف نکرد و مشتاقانه نزدیکی مرگ خویش را پذیرفت. طبق این گزارش؛ ابن سینا در انتهای عمر شریفش؛ در کمال آرامش و بهجت بود. هیچ گونه غم و حسرتی در دل نداشت و از مرگ خویش نه هراسان و نگران و نه غمناک بود. شیخ به مسجد می رفت و نماز می خواند و با خدای خویش مناجات می کرد و این گونه با مرگ خویش مواجه شد.

بوعلی واقعا به آنچه در نوشته های خویش به نگارش درآورده بود یقین تام داشت. او باور داشت که پس از مرگ از فراغت و لذت بیشتری برخوردار خواهد بود؛ چرا که اصل و بنیان لذت را در ادراک معقولات می دانست. گویا که شیخ انتظار رسیدن حی بن یقظان را می کشید تا  او را به دیار و تفرّجگاه معقولات ببرد.

با اینکه فارابی به حیات دنیوی و سیاسی_اجتماعی آدمیان بسیار اهمیت می دهد و فراوان در این باب نوشته است؛ اما غایت و سعادت نهایی آدمی را در دیاری ورای این دیار قابل اکتساب می داند. فارابی در اواخر عمر شریفش در جستجوی سعادت معنوی خویش بسیار سفر می کرد و باکی از مرگ نداشت. تنها فیلسوف سیاسی ما اسیر دست سیاست نشد و نگرش وی به عالم خاک او را دربند خاک نساخت و در نهایت مواجهه عارفانه ای با مرگ خویش داشت.

مواجهه شیخ اشراق نیز با مرگ حیرت انگیز است. وی به واقع مرگ را به سخره گرفته است و آن را بازی می دهد. شیخ اشراق به مرگ بسیار مشتاق تر از زندگی است. من با وی در چنین رویکردی همدل نیستم؛ اما شجاعت او را بابت چنین رویکردی به مرگ تحسین می کنم. سهروردی بیش از ابن سینا مرگ را عامل رهایی خویش از بندهای قوای نفسانی می داند. وی هیچ تلاشی برای تبرئه خود از دادگاه فقهی صلاح الدین ایوبی به عمل نیاورد و در نهایت بدون ذره ای هراس از مرگ آن را با هر دو دست خویش در آغوش کشید.

ادامه دارد...

کرامت ورزدار
از کانال فرهیختگان

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

28 Oct, 07:37


در ایران هرگاه مردم به گفتهٔ خود علیه ظلم قیام کنند، برای این است که بی‌درنگ ظالمی دیگر را بر خویش مسلط سازند.

سر جان ملکم، فرستاده کمپانی هند شرقی انگلستان به دربار قاجار
از کانال فرهیختگان

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

25 Oct, 09:05


فقط فرد تهیدست ممکن است کاملا، عمیقا، بی چون و چرا و به طور همه جانبه به زیردست بودن و بی اهمیت و بی ارزش بودن خود اعتقاد داشته باشد و از این رو می‌تواند در دستگاه سیاست جایگاه خود را پیدا کند.
فقط اوست که می‌تواند مدام تعظیم کند و فقط تعظيم اوست که به نود درجهٌ کامل می‌رسد : فقط او می‌گذارد هرچه می‌خواهند با او بکنند و در عین حال می‌تواند لبخند هم بزند.
فقط او بی ارزش بودن خدماتش را کاملا می‌شناسد. فقط او در ملا عام با صدای بلند یا حروف چاپی بزرگ از نوشته‌های غیر حرفه ای مافوقان خود یا اشخاص صاحب نفوذ دیگر به عنوان شاهکار تمجید می‌کند و فقط او راه و رسم گدایی را می‌داند.

در نتیجه فقط او می‌تواند وقتی هنوز جوانی را پشت سر نگذاشته است، شاهد آن حقيقت نهان شود که گوته به این نحو بیان کرده است :

« شکایت از فرومایگی سودی ندارد، زیرا آنچه بر جهان فرمانروایی می‌کند، فرومایگی است، حتی اگر مردمان عکس این را ادعا کنند. » (دیوان غربی-شرقی)

درباب حکمت زندگی 
#آرتور_شوپنهاور
کانال فلسفه سیاسی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

25 Oct, 07:07


#گفتارهای_فلسفی

پس مرد پیکارجو، از کشتن حریف خود هیچ طرفی نمی بندد. او باید حریف خود را به شیوه جدلی نابود کند یعنی باید زندگی و آگاهی او را برایش باقی بگذارد و تنها استقلال او را از میان ببرد. او باید حریف خود را به عنوان ضد خود و ،کوشنده به زیان خود، از میان ببرد، به سخن دیگر باید او را بنده خود کند.

خدایگان و بنده، هگل، ص ۵۰

توضیح: نسبت بالا میان دو شخص که یکی یا هر دو همواره در تلاش اند تا دیگری را مطیع خویش نماید، مصداق ها و مثال های بیشماری هم در تاریخ و هم در واقعیت ملموس دارند؛ در حکومت های استبدادی رابطه میان حاکم مستبد و مردم پایین دست، از این نوع است؛ رابطه ای که طی آن اگرچه زندگی و آگاهی مردم نفی نمی شود ولی استقلال آنها گرفته می شود، رابطه میان دو زوج که یکی توسط دیگری به بندگی کشیده شده نیز مثال دیگری است.

#شبکه_جامعه_مدنی
@civilizerd

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

24 Oct, 10:21


راه چاره چیست
فعلا اسرائیل دست بالا را دارد و جمهوری اسلامی باید دست به کاری سخت زند.

🖍منصور خضاعی

وضعیت خاورمیانه در پی شکست جبهه حماس در فلسطین و ضربات مهلک به حزب الله در لبنان و هم چنین درگیری های بین ایران و اسرائیل و تهدید های مکرر رهبران اسرائیل مبنی بر حمله به نقاطی حساس در ایران، به آنچنان نقطه بحرانی رسیده که تداوم آن، طمع اسرائیل به یکسره کردن مسئله اتمی ایران در پی یک حمله سراسری به این تجهیزات و سپس پیاده کردن چند طرح نظامی دیگر با کمک آمریکا و سایر متحدینش در منطقه به منظور ممانعت از عکس العمل ایران به پاسخ متقابل را به شدت برانگیخته است. به نظر می آید برای جلوگیری از چنین وضعیت و افتادن به دام جنگی فراگیر که قطعا منجر به نابودی زیر ساخت ها و توانایی نظامی ایران شده و کشور را در بحرانی عمیق فرو خواهد برد، تنها یک راه باقی مانده؛ با توجه به شکست سیاست دولت پزشکیان در گفتگو با کشورهای غربی و آمریکا، این راه چاره درگیر نگه داشتن اسراییل در جبهه جنوب لبنان از طریق تقویت نیروهای حزب الله و حتی اعزام نیرو و تجهیزات از ایران باشد. به نظر می رسد مادامیکه ارتش اسراییل در جنوب لبنان درگیر بوده و شمال کشورش در تیررس موشک های حزب باشد، از ترس گسترش جنگ در این منطقه و آوارگی جمعیت بیشتری در شهرک ها و شهرهای شمالی و تدوام عدم امنیت برای مدت طولانی که وضع کشورش را بحرانی خواهد نمود، از حمله گسترده به ایران و اجرای برنامه نابودی تاسیسات هسته خودداری نموده و تمام توجهش را صرف جنگ در جنوب لبنان خواهد نمود، در این میان آنچه برای جمهوری اسلامی اهمیت دارد، باز نگه داشتن درهای دیپلماسی همزمان با اجرای عملیات نظامی، به منظور مذاکره برای پایان هر گونه تخاصم بین ایران و اسراییل و لبنان و اسراییل خواهد بود. هر چند این سیاست گسیل نیرو به جبهه شمالی اسراییل، در سرشت خودش برای کشور و مردم خسارت بار بوده و هزینه مالی سرسام آوری بر اقتصاد کشور تحمیل می کند و به عبارتی، افتادن به درون چاله است، با این حال از خسارتی بزرگ تر که افتادن کشور به درون چاه ویل درگیری های مهلک نظامی است جلوگیری خواهد نمود. حکومتی که در داخل از لحاظ اقتصاد و عدالت اجتماعی و سایر مسائل پایش به شدت می لنگد نباید شعار عدالت و دفاع از مظلوم را به خارج از مرز ها ببرد.

#شبکه_جامعه_مدنی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

23 Oct, 19:10


نتانیاهو و پیام رهایی برای مردم ایران
🖍منصور خضاعی

یادتان هست که نتانیاهو حدود بیست روز قبل در صفحه تلوزیون ظاهر شده و خطاب به مردم ایران خبر داد که به زودی با یک سری اقدامات نظامی داخل خاک ایران، رژیم را سرنگون کرده و مردم ایران را به زعم خودش آزاد خواهد کرد.

بیایید وقایع را از ان روز تا امروز مرور نماییم؛ رسانه های وابسته به جهان غرب به صورت سیستماتیک در حال بازتاب اخبار مربوط به تهدید های نظامی ارتش اسرائیل علیه ایران هستند،
یک روز می گویند تصمیم حمله نظامی گرفته شده و فقط زمانش مشخص نیست.
روز بعد می گویند نتانیاهو برای حمله به اهدافی در ایران با بایدن مشورت کرده.
چند روز بعد می گویند حمله قطعی است اما زمان آن را مشخص نکرده اند.
روز بعد اعلام می کنند تاسیسات نفتی و هسته ای از اهداف حمله اسرائیل خواهد بود.
روز دیگر اعلام می کنند خانه مقامات جمهوری اسلامی از اهداف حمله خواهد بود.
اخیرا هم وزیر دفاع شان اعلام کرده بعد از حمله ما به ایران، دنیا به قدرت ما پی برده و یا شبکه ای دیگر زیرنویس می کند نیروی هوایی اسرائیل حمله تمرینی خود به ایران را به پایان رساند.

مجموع خبرهای فوق بصورت سیستماتیک و کاملا هدفمند از بیست روز پیش تا امروز سایه ترس را بر اقتصاد ایران ایجاد کرده و تداوم بخشیده و بتدریج و به شکل رنج آوری قیمت ارز و سکه و طلا را در کشور صعودی نموده و موجب ریزش بی سابقه سهام در بازار بورس و اوراق بهادار شده است، افزایش قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی در مراحل بعدی افزایش قیمت ها در سایر اجناس را در پی خواهد داشت. گذشته از سیاست های بشدت اشتباه و ضد منافع ملی جمهوری اسلامی در منطقه، آنچه اهمیت دارد آشکار شدن باطن پلید و چهره ریاکار نتانیاهو در گرفتن ژست ایران دوستی و دفاع و دلسوزی برای مردم ایران است. آنها بصورت هدفمند تلاش دارند اقتصاد ایران را تحت فشار گذاشته و برنامه دولت برای کنترل قیمت ها را ناکام نمایند. نیاز به توضیح ندارد که قربانیان وضعیت موجود در درجه اول مردم طبقه متوسط و پایین جامعه ایران است که بیش از هشتاد درصد جمعیت کشور هستند. برای آن دسته قلیل از هموطنانی که فریب چهره انسان دوستانه نتانیاهو را خورده و در هر کجای دنیا شروع به تشویق و هورا کشیدن برای حمله او به نقاطی در ایران نموده و برخی حتی پا فراتر گذاشته و ادرس های متعدد در اختیار دولت اسرائیل در ایران قرار میدادند، باید گفت این رویکرد نسبت به وطن و خوشحالی و تشویق دولت بیگانه در حمله به کشور نه تنها رویکردی خیانت کارانه است بلکه رویایی خام و توهمی خیال انگیز است؛ زیرا بر افتادن یک دولت با حمله خارجی از این نوع نه تنها غیر ممکن است بلکه نشانه فریب خوردن از شخصیتی ضد انسانی و ضد بشری است که تصور ایران دوستی او امری محال و دور از ذهن است.

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

22 Oct, 16:59


#گفتارهای_فلسفی

دین، شاخص اخلاق نیست؛ بلکه اخلاق باید بر فهم ما از دین اثر بگذارد

اگر دین را در جایگاهی فراتر از اخلاق بنشانیم و آن را به سنگ عقل و دانش نپیماییم، چیزی از آن باقی نمی‌ماند جز ریاکاری و ظاهرگرایی.

دین در محدوده عقل تنها
ایمانوئل کانت

کانال فرهیختگان
@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

20 Oct, 14:54


#الف

🏷 نقطه‌ی قرمز!

🖊 شورای سردبیری:
مجموعه‌ی علائم قابل‌روئیت نشان از وجود یک‌نیت پنهانی استراتژیک در خلیج‌فارس و اجرای تجدیدنظرشده‌ی طرحی قدیمی می‌دهند. احتمال‌دارد تاخیر در عملیات انتقامی اسرائیل، کنفرانس بی‌مقدمه و ‌بی‌سابقه‌ی اعراب و اروپائیان و اعلامیه‌ی غیرمنتظره‌اش با مفاد رادیکال و تازه درباره‌ی جزایر سه‌گانه‌ی ایرانی در تنگه‌ی هرمز و تهدید معمول بستن تنگه‌ی هرمز از سوی منابع مشکوک داخلی، اجزای طرح اشغال نظامی جزایر توسط ترکیبی از کشورهای دور از دسترس ایران، به‌بهانه‌ی جلوگیری از بسته‌شدن تنگه و حفظ امنیت عبور نفت باشد.
چنین اقدامی ایران را از نظر واکنش دچار وضعیت آچمز خواهدکرد: حمله به پایگاه‌های آمریکا در قطر، کویت، بحرین، عربستان، امارات و عمان به‌معنی به‌میان‌کشیدن جبهه‌ای از این کشورها به رویارویی با ایران خواهدبود؛ به‌ویژه امارات را از زیر ضربه‌ی ایران خارج‌خواهدکرد؛ چون امارات هم در اعتراض به اشغال جزایر با ایران همراهی تاکتیکی خواهدکرد.
نتایج درازمدت این‌طرح نیز قطعی‌کردن روند تعیین‌تکلیف جزایر در سازوکاری خارج از اراده‌ی ایران و مطابق میل دشمنانش خواهدبود، هرچند آمریکا و انگلیس به‌عنوان مجریان روکار این طرح اعلام‌خواهندکرد به مسئله‌ی مالکیت این جزایر داخل‌نمی‌شوند و اشغال موقت و به‌منظور تضمین سلامت عبور نفت است. اخیرا منابعی سخن از طرح اشغال جزیره‌ی خارک کرده‌اند که آشکار است یک طرح فریب برای ارائه‌ی اطلاعات غلط است.
اجرای طرح یادشده خارج از حوزه‌ی رقابت‌های درونی و احزاب آمریکا و امری بیشتر پنتاگونی (منافع و برنامه‌های کلان ایالات‌متحد) است و بهترین زمان اجرای آن بلافاصله پس‌از انتخابات آمریکا است.
روندهایی فرعی می‌تواند زمینه‌ساز اجرای کم‌دردسر چنین طرح‌های اشغال‌گرانه‌ای باشد. به‌وضوح از نقش پیش‌گیرانه‌ی سازمان‌ملل در چنین‌مواردی کاسته شده‌است و در معامله‌کده‌ی شورای‌امنیت چین و روسیه توسط دو مسئله تایوان و اوکراین قابل‌کنترل شده‌اند. امتناع آشکار ایالات‌متحد از ورود به مذاکره با ایران (که در شرایط تبلیغات انتخاباتی کار مثبتی نیست) نیز باید با همین پیش‌فرض ارزیابی شود.
اگر چنین باشد درهای دیپلماسی که تنها راه مقابله با چنین وضعیتی است  پیشاپیش به‌روی کشور بسته شده‌است. از دوسفر اخیر وزیرخارجه این‌نتیجه قابل‌درک است که ایران حرف و هدف مشترکی با هیچ‌یک از کشورهایی که ازشان بازدید شد، حتی با سوریه، ندارد.
تک‌افتادگی دیپلماتیک نتایج وخیمی برای ایران خواهدداشت. سوابق تاریخی از دقیقا یک‌قرن‌پیش (مجمع بین‌الملل پس‌از جنگ‌جهانی اول) نشان‌می‌دهد تک‌افتادگی دیپلماتیک ایران را معمولا به موقعیت وخیم دچارمی‌کند. در جنگ عراق این موقعیت پس‌از صدور قطع‌نامه‌ی 598 آن‌قدر وخیم شد که جز کشور خریدنی و ارزان‌قیمت بورکینافاسو هیچ‌کشوری حاضر به ملاقات سیاسی و صدور اعلامیه‌ی مشترک با ایران نبود.
آخرین فرصت استفاده از موقعیت تجدیدنظر در سیاست‌های منتهی به تک‌افتادگی دیپلماتیک کنونی دوران ظهور ناگهانی داعش در عراق و سوریه و امکان معامله‌ی ماندگار با جبهه‌ی ایالات‌متحد (هنگام کمک به آن) بود که غرور کاذبِ در مشت‌داشتن افسارها در عراق و سوریه و توهم میدان‌داری و خائن‌بودن دیپلمات‌ها موقعیت ایران را برای تغییر فرمان سیاست‌خارجی از بین برد. امید به این‌که بتوان این روند را بدون دریافت یک‌ضربه و به‌دنبال‌آن یک جام زهر معکوس‌کرد حداقل در چشم‌انداز پیش‌روی ما نیست.
شرط عقل در وضعیت جنگی یا بلافاصله-پیشاجنگی آماده‌شدن برای بدبینانه‌ترین موقعیت ممکن است. در چنین‌موقعیتی امکان تجدیدنظر علنی بدون هزینه‌ی سنگین در سیاست‌های شکست‌خورده وجودندارد و امکان موفقیت تغییر سو و جهت با معاملات پنهانی نیز کم است؛ اما به‌شرط پذیرش از سوی طرف‌مقابل تنها راه عاقلانه گریز از موقعیت بدخیم است. مثال تاریخی آن جنگ ویتنام است. ویتنامی‌ها در سال 1965 به آمریکا پیشنهاد شروع مذاکره دادند، اما غرور آمریکایی‌ها و توهم دست‌برتر باعث بی‌اعتنایی آن‌ها و ادامه جنگ شد. در سال 1972 که حاضر به مذاکره شدند شکست نظامی خود را آشکارکردند و دربرابر چشم جهان در پاریس به مذاکره علنی و قبول اشتباه و شکست در جنگ دچارشدند؛ اما سه‌سال پیش از آن خودشان مخفیانه تقاضای مذاکره کرده و آن را انجام‌داده‌بودند. شاید ما درحال رفتن به چنین‌نقطه‌ای و رسیدن به نوعی عمل قهرمانانه برای اجتناب از جنگ ایم. گریز به‌موقع از خویش و رسیدن به این‌نقطه عطف شجاعتی فراتر از شجاعت به جنگ فرستادن جوانان می‌خواهد!
کانال جامعه نو

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

20 Oct, 14:11


#گفتارهای_فلسفی

«گوشی های هوشمند، اردوگاه های کار سیاری هستند که ما داوطلبانه وارد آنها می شویم»

بیونگ چول هان، فیلسوف کره ای آلمانی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

20 Oct, 07:11


#گفتارهای_فلسفی


برای اینکه بفهمیم چرا هگل مسیحیت را به این دیده می‌نگرد( مرحله توسعه دهنده تاریخ مانند سایر مراحل) ، باید متوجه باشیم که در نظر او آدمیان صرفاً جانورانی هوشمند نیستند، انسان‌ها نیز مانند جانوران در عالم طبیعت زیست می‌کنند، اما همچنین موجوداتی روحانی‌اند؛ و تا زمان و تا هنگامی که خویشتن را موجوداتی روحانی ندانند، از دامی که در عالم طبیعت و دنیای نیروهای مادی در آن گرفتار آمده‌اند نخواهند رست. وقتی عالم طبیعت سرسختانه در برابر آدمیان آرزومند آزادی ایستادگی کند، چنانکه جهان رومی می‌کرد، هیچ گریزی در درون دنیای طبیعت ممکن نیست به غیر از عقب نشستن و فرو رفتن در فلسفه‌ای که اساسش موضعی صرفاً منفی نسبت به دنیای طبیعت است و قبلاً به آن اشاره شد. اما همین که انسان‌ها بپذیرند که موجوداتی روحانی اند، عناد عالم طبیعت دیگر از آن اهمیت کلی می‌افتد می‌توان از آن به شیوه‌ای مثبت تعالی جست، زیرا فراسوی دنیای طبیعت چیزی مثبت وجود دارد.

از کتاب
#هگل نوشته #پیتر_سینگر
فصل دوم ص ۵۱

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

19 Oct, 18:14


یحیی سنوار به دست ارتش اسرائیل کشته شد و نتیجه آن دوباره و چند باره این شد که ما ایرانی ها شدیم دو دسته؛ دسته اول به طرفداری از او ، رشادت و حماسه او را ستایش می کنند و شهید می نامندش و دسته دوم تا حد ممکن به او هتاکی و فحاشی کرده و انواع و اقسام تهمت های ریز و درشت را نثارش می کنند، از اینکه زندگی و اعمالش به حق بود یا نه، که بگذریم، این دو قطبی خطرناک که بر سر هر مسئله مهمی میان دو بخش مردم ایجاد شده و در شبکه های اجتماعی تبدیل به دعوای حیدری نعمتی می شود نشانگر آن است که قاطبه جامعه ما هنوز به آن درجه از فهم و شعور و درک نرسیده اند که برای دفاع از یک چیز، به استدلال و برهان دلیل و شاهد توسل جویند و تلاش کنند به جای فحاشی و تهمت و انواع افتراء، یکدیگر را اقناع نمایند و نه حذف. گویی برخی از ما تبدیل شده ایم به انبانی از نفرت و کینه لجام گسیخته به فردی از یک سو، و عشق و شیدایی بیمار گونه به فردی دیگر از سویی دیگر، گویی که شیطان بر ما مستولی شده و چهار نعل می تازد به هر کجا که بخواهد.


@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

18 Oct, 08:40


فاصله‌ی زادن و مردن برخی حشرات از ۲۴ ساعت تجاوز نمی‌کند. از این حیث، طول عمر متوسط انسان در قیاس با تاریخ لایتناهی کیهان تفاوتی با آن ندارد. آنچه آدمی در طول عمرش انجام می‌دهد تابعی از شناخت (ضمنی یا صریح‌اش) از جایگاه‌اش در کیهان است: گاهی همچون حشره‌ای، و گاه همچون یک خدا.

چنانچه مشارکت انسان در کیهان نیز نظیر سهم حشره‌ای در طبیعت می‌بود، احتمالاً این موجودی که نام‌اش انسان است از دیرباز از پهنه‌ی هستی ناپدید شده بود. بنابراین، برای او حیاتی‌ست که پیوندی میان خود و کیهان بیابد، پیوندی چنان مستحکم که به پیوند خالق و مخلوق پهلو می‌زند.

اگر انسان به این قطعیت می‌رسید که کل تاریخ حیات او در کیهان به کوتاهی چشمک‌زدن یک ستاره است (نیچه)، آن‌گاه چگونه می‌توانست قدم از قدم بردارد؟ چگونه ممکن بود هنر و دین و فلسفه را پدید آورد؟ پشه در میانه‌ی روز که میانه‌ی عمر اوست اثر هنری خلق نمی‌کند، بلکه حداکثر تولید مثل می‌کند.

در نهایت، عمده این است که بپرسیم: آیا آگاهی و صورت‌های متنوع آن (فرهنگ: اسطوره، هنر، علم، دین، فلسفه) زائده‌ای زودگذر در تاریخ بی‌آغاز و بی‌انجامِ هستی است، یا این‌که مرحله‌ای از رشد و تحقق هستی است؟ آدمی تاب تحمل پاسخ اول را ندارد. یا لااقل تا به امروز نداشته است. پاسخ دوم، بی‌مقداری او را مقداری تخفیف و اضطراب وجودی‌ و تشویش مرگ را اندکی تسکین می‌دهد.

پرسش‌های چهارگانه‌ی کانت که در پرسش "انسان چیست؟" جمع می‌شوند، از پرسش اصلی اجتناب می‌کنند: نسبت انسان و کیهان چیست؟ هگل این خطا را بلافاصله تصحیح و پرسش اصیل فلسفه را که پرسش افلاطون و ارسطو هم بود از نو طرح می‌کند: آیا نسبتی میان انسان و هستی/خدا/امر قدسی هست؟ جنبش پدیدارشناسی تازه هنگامی از نو متوجه پرسش اصیل فلسفه می‌شود که هایدگر، پس از وقفه‌ای میان نیچه و هوسرل، از "معنای هستی" مجدداً پرسش می‌کند.

کانال دکتر سید مسعود حسینی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

18 Oct, 08:18



‌فیشته می‌نویسد: «موجودِ متعقلِ متناهی هیچ چیز به‌جز تجربه در چنته ندارد؛ تجربه است که کلِ مایۀ اندیشه‌ورزیِ او را شامل می‌شود. فیلسوف نیز ضرورتاً تحتِ همین شرایط است». فیلسوف در آغاز در تجربه غرق است، و تجربه همان چیزي است که فیلسوف باید آن را تبیین کند. اما نکتۀ مهم این است که امرِ تبیین‌کننده لزوماً و منطقاً خارج از امرِ تبیین‌شونده است. پس اصلِ فلسفه (امرِ تبیین‌گر)، هرچه باشد، نمی‌تواند در خودِ تجربه (امرِ تبیین‌شونده) باشد. لذا باید راهي یافت برای رفتن به ورای تجربه بدونِ برگذشتن از تجربه: استعلا به معنای کانتیِ کلمه.

از کتابِ
«نظریهٔ رهایی»
کریستوف منکه
ترجمهٔ سیدمسعود حسینی

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

15 Oct, 15:07


برگی از تاریخ

به یاد دارم در آخرین بحران منجر به درگیری خونین و وحشتناک مابین آریل شارون، نخست وزیر اسرائیل، معروف به قصاب صبرا و شتیلا، با یاسر عرفات رهبر فلسطین، به دلیل اصرار بی اندازه هر یک بر جنگ و کوتاه نیامدن حتی به اندازه یک سر سوزن از خواسته های خود، هر دو نفر هلاک شدند؛ آریل شارون بر اثر فشارهای ناشی از درگیری های افراطی و شیطان گونه به سکته مغزی دچار شده و پس از گذران هشت سال در کما، بر اثر مرگ مغزی درگذشت، عرفات نیز گویا بر اثر خوراندن غذای آغشته به اورانیوم دچار سرطان شده و از دنیا رفت. حالا اما دوباره ممکن است این رویداد تکرار شود اما میان لجاجت و دشمنی شیطان گونه و افراطی دو شخصیت دیگر!!! ؟؟؟

آیا می توان از آن جلوگیری کرد؟

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

15 Oct, 10:36


فرشاد مومنی:
رئیس جمهور را می ترسانند که چگونه می خواهید حقوق کارکنان دولت را بدهید. به جای افزایش قیمت بنزین، کسی به ایشان مشاوره نمی دهد که اگر فقط مانع یک فسادی مانند فساد چای دبش شوید، از کل درآمد انتظاری از شوک قیمت بنزین، بیشتر عایدی خواهید داشت.

#چای_دبش
#فساد

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

14 Oct, 08:16


افسردگی به انسان فرصت اندیشیدن نمی‌دهد.
بنابراین برای نادان نگه‌داشتن انسان؛
باید به هر روش ممکن اندوهگینش کرد ...


فردریش نیچه . کانال فرهیختگان

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

10 Oct, 14:52


تشویق اسرائیل برای حمله به ایران با چه هدفی؟

منصور خضاعی

به نظر می آید کسانیکه به صورت سیستماتیک و با سردمداری رضا پهلوی، ولیعهد سابق ایران در حال تشویق اسرائیل در حمله به زیرساخت ها و مکانهای حساس کشور و یا ترور مقامات مهم جمهوری اسلامی هستند از یک توهم روانی شدید رنج می برند و آن توهم، ترکیبی از شهوت شدید بدست گیری قدرت همراه با نفرت شدید غیرقابل کنترل از جمهوری اسلامی است که هم موجب ایجاد اختلال در تشخیص واقعیت ها است و هم نشانه نزدیک بینی افراطی در سهولت بدست گیری قدرت. بدون شک همراهی و پشتیبانی از هر جنگی علیه زیرساخت ها و نقاط حساس کشور، خیانتی آشکار است و باید جلوی ان ایستادگی کرد. مخالفت و نفرت از استبداد داخلی هرگز دلیل و توجیهی برای ایستادن در کنار دولت جنایتکار و ضد حقوق بشر اسرائیل به رهبری نتانیاهو و پشتیبانانش نیست و نباید باشد. جنگ و خیانت علیه کشور شوخی نیست، اینجا جایی است که باید در برابر خیانتکار ایستاد و مرز خود را کاملا با او مشخص کرد. اینجا جای مسامحه نیست.

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

10 Oct, 09:56


بمان مادر ...

آقای داریوش اینجا از شما نوشتن خیلی آسان نبود
در وضعیتی که جو غالب اپوزیسیون خارج از کشور جو ایران‌اینترنشنالی است و بسیاری از تریبون‌دارها با جانی کودک‌کشی همدل‌اند،

داریوش باز مسئولانه و شجاعانه ثابت کرد که یاور همیشه مومن ایران است و خط قرمزش بیشتر شدن درد و رنج مردم است.
داریوش اقبالی در مقام یک هنرمند بخشی از تاریخ معاصر ماست. چندین و چند نسل از او خاطره دارند.  احساسات و عواطف مختلف‌شان را با آهنگ‌های تاریخی او بروز دادند. چه عشاقی که با آهنگ‌هایش گریه نکردند و چه دردمندانی که دردهایشان را ترانه‌های او التیام داده‌اند. او در وادی هنر چنان نامش را برند کرده که گوش هر ایرانی وقتی نام «داریوش» را می‌شنود پیشتر از هرکس دیگر، همان آوازه‌خوان شهیر را به خاطر می‌آورد. حتی بیشتر از پادشاه معروف و محبوب ایران باستان.

قبل‌تر که ماشین‌های بین جاده‌ای هرکدام یک رسانه بودند، امکان نداشت از جاده و معبری رد شوید و روی شیشه و بدنه این خودروها بخش‌هایی از ترانه‌های داریوش را نبینید. داریوش به این معنا به یک مکتب تبدیل شد. این اقبال عمومی به داریوش اقبالی در همه این سال‌ها باعث نشد که در دام داعیه رهبری داشتن بیفتد. درست و غلط هر وقت به گمانش رسید که باید چیزی بگوید غالباً با زبان هنرش گفت. برای همین منفور رژیم سابق شد.
می‌گفت که بوی گندم برای مردم است و هر چه کاشته می‌شود برای شاه. طبیعتاً شاه را خوش نیامد. بعدتر هم که انقلاب شد، مخالفت داریوش با نظام سیاسی مستقر همیشه مخالفتی شرافتمندانه بوده است؛ شرافتمندانه به این معنا که ایران و مردم ایران برای او در اولویت بوده است. گام‌های عملی هم در زمینه کمک با تاسیس بنیاد آینه که هدفش یاری به کسانی است که در دام اعتیاد افتاده‌اند برداشته است.

حالا دوباره نام #داریوش در فضای عمومی بر زبان‌ها افتاده است و باز هم بر سر مسائل سیاسی این اتفاق افتاده است. سری قبل اسفند پارسال بود که در یکی از کنسرت‌هایش انتقادات تند و تیزی به رضا پهلوی وارد کرد و به ذائقه طرفداران فحاش او خوش نیامد و در شبکه‌های اجتماعی، به‌خصوص توئیتر، داریوش را مورد شدیدترین توهین‌ها قرار دادند. از قرار معلوم این هجمه‌ها واهمه‌ای در دل او نیانداخته است.

در وضعیتی که جو غالب اپوزیسیون خارج از کشور جو ایران‌اینترنشنالی است و بسیاری از تریبون‌دارها با جانی کودک‌کشی همدل‌اند، داریوش باز مسئولانه و شجاعانه ثابت کرد که یاور همیشه مومن ایران است و خط قرمزش بیشتر شدن درد و رنج مردم است. بار دیگر ثابت کرد که کنشگری معطوف به خیرخواهی عمومی یعنی هر لحظه نسبت خود را با همه چیز مشخص کردن. یعنی اینکه بغض از جریان و گروهی دلیل موجهی برای همدل بودن با دشمنان ایران و جنایتکاران جنگی نیست.
سخن داریوش، اینکه از کوله هیچ سربازی آزادی در نمی‌آید تو دهنی بزرگی بود به آنانکه کنج عافیت در گوشه‌ای هزاران کیلومتر از ایران و خاورمیانه نشسته‌اند و از هزینه دادن مردم سخن می‌گویند.
جز مسئولانه بودن این رویکرد داریوش، کردار و گفتار او شجاعانه هم است. چنین سخن گفتن در آنجا بی‌هزینه نیست. آنان که با جنگ علیه ایران همدل‌اند، همان‌هایی هستند که زمان انتخابات ریاست‌جمهوری جلوی سفارتخانه‌های ایران می‌ایستادند، از دختر گرفته تا پیرمرد را مورد هزار آزار و اذیت قرار می‌دادند که چرا می‌خواهی رای بدهی و خلاف ما فکر می‌کنی.

اگر می‌خواهید شجاعت او در این گفته‌ها را بسنجید به این فکر کنید که حتی بسیاری از سلبریتی‌های داخل ایران در همه این مدت از ترس مخاطبان‌شان جرأت نداشتند که مثلاً از کودکان بی‌پناه غزه دفاع کنند یا درباره اینکه از بغل نتانیاهو و همدستانش آزادی و آرامش بیرون نمی‌آید حرفی بزنند. از این بابت فارغ از هر سوگیری سیاسی‌ای که داریوش داشته باشد، این صحبت‌های متهورانه‌ او را باید ستود.
اینکه تقریباً یکه و تنها مقابل جنگ‌طلبانی که آرزوی ویرانی ایران را دارند بایستید، شجاعت حقیقی‌ای می‌خواهد. داریوش انگار از عمق وجود این را درک کرده است که جنگ جز داغ فرزندان و اشک مادران چیزی دیگر نخواهد داشت که «#بمان_مادر» را خواند.
سیاق او نشان می‌دهد که می‌توان مخالفت و حتی دشمنی کرد و در دشمنی باشرف بود و خط قرمز داشت. می‌توان جان و زندگی دیگران را هم مثل جان و زندگی خودمان عزیز شمرد و محترم و نسخه بدختی‌ای نپیچید که هیچ دخلی به زندگی ما ندارد. آقای داریوش اینجا از شما نوشتن خیلی آسان نبود، ولی بدانید ما اینجا از داخل وطن برای گفتار و منش شجاعانه و مسئولانه شما تمام‌قد می‌ایستیم و ادای احترام می‌کنیم.

علی ورامینی، کانال فرهیختگان

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

10 Oct, 08:50


🔶 آزادی و دموکراسی کالا نیست که در
کوله پشتی‌های آمریکایی‌ها از یک کشوری به کشوری دیگر صادر بشود... دمکراسی را من و شما باید بیاوریم نه دیگری ‌[خارجی‌ها].

دکتر ابراهیم یزدی
بنیاد مهندس بازرگان

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

05 Oct, 10:21


#کارل_مارکس در مطلبی مطالعاتی می نویسد:
🔰 "سرمایه طبعی ترسو دارد و از ناآرامی و کشمکش فرار می کند". این درست است اما تمام حقیقت نیست. سرمایه از فقدان سود همانقدر هراس دارد که طبیعت از خلاء. با سود مناسب، سرمایه شجاع می شود. با ده درصد مطمئن می شود و می توان آن را همه جا به کار گرفت؛ با 20 درصد به نشاط در می آید؛ با 50 درصد جسور می شود؛ برای 100 درصد تمام قوانین بشری را زیر پا له می کند؛ و با 300 درصد هیچ جنایتی نیست که از آن روگردان باشد، حتی اگر به قیمت طناب دار برایش تمام شود. اگر نا آرامی و کشمکش سود به همراه داشته باشند، هر دو را دامن خواهد زد. دلیل: قاچاق و تجارت برده.

کارل_مارکس
به نقل از ت.ج.دانینگ، سرمایه، جلد 1، فصل 24

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

05 Oct, 07:24


مادهٔ جنگْ هوا است [هوا یعنی هوس]

«و یقین دان که چون تو شرّ خود را از دیگران واداشتی ( یعنی دور داشتی)، شرّ هیچ‌کس به تو نرسد. در آن کوش که شرّ خود از خود کفایت کنی که چون شرّ از تو برخیزد همهٔ عالم را دوستِ خود بینی.»

▪️نامه‌های عین‌القضات همدانی، جلد دوم، به اهتمام علی‌نقی منزوی و عفیف عُسیران، ص۳۴۳


«اهل جنگ را چگونه محرم اسرار کنند؟ ترکِ جنگ و مخالفت بگو! مادهٔ جنگْ هوا است. هر کجا جنگی دیدی از متابعتِ هوا باشد.»

▪️مقالات شمس تبریزی، تصحیح دکتر موحد، ص۶۰۸_۶۰۹


«چون هوا غالب شود دل تاریک گردد. و چون دل تاریک گردد خلق را دشمن گیرد. و چون خلق را دشمن گیرد خلق نیز او را دشمن گیرند. او با خلق جفا آغاز کند و چون با خلق جفا گیرد دلش بمیرد.»

▪️ابوبکر ورّاق: تذکرة‌الاولیاء، تصحیح شفیعی کدکنی، ص۵۸۰


در کف ندارم سنگْ من، با کس ندارم جنگْ من

باکس نگیرم تنگْ من زیراخوشم چون گلستان

▪️کلیات شمس، غزلِ ۶۶۴


از شکفتن در آفتاب
کانال فرهیختگان

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

03 Oct, 18:19


#گفتارهای_فلسفی

نیکولو ماکیاولی, فیلسوف ایتالیایی

هیچ زمامداری حق ندارد از تقصیرهایی که شهروندان مرتکب می‌شوند، شکایت کند چون تقصیرهای اینان یا از اهمال خود او نشات می‌گیرند یا از اینکه خودش سرمشق بدی برای شهروندان است.


اگر در احوال مللی که امروز به دزدی و راهزنی و معایبی از این قبیل متهم‌اند، نیک بنگریم خواهیم دید که چون زمامدارانشان دارای آن معایبند، آن گونه شده‌اند.

منطقه رومانيا پیش از آنکه پاپ آلکساندر ششم شهریاران کوچک را از آنجا بیرون کند، نمونه زندگی فسادآلود بود و هر بهانه کوچک در آنجا سبب دزدی و غارت و آدمکشی می‌گردید. مردمان آن منطقه از آن رو چنان بودند که زمامدارانشان فاسد بودند نه از آن رو که، طبیعت مردمانش فاسد باشد. آن زمامداران می‌خواستند، توانگر باشند. از این رو چاره نداشتند جز اینکه راه دزدی و غارت در پیش گیرند؛ و این کار را به انحاء گوناگون انجام می‌دادند. یکی از وسایل زیانباری که از آن استفاده می‌کردند این بود که با وضع قانون، عملی را ممنوع می‌ساختند و آنگاه خودشان نخستین کسانی بودند که موجبات تجاوز از آن قانون را فراهم می‌کردند؛ ولی کسانی را که خلاف قانون عمل کرده بودند هنگامی مجازات می‌کردند که می‌دیدند مردمان بسیاری مرتکب آن تقصير شده‌اند. پس مجازات برای نگاه داشتن حرمت قانون نبود بلکه مرادشان این بود که جریمه‌هایی هر چه بیشتری وصول کنند. نتیجه این بود که مردم روز به روز فقیرتر می‌شدند ولی بهتر نمی‌شدند و فقیرشدگان به اموال کسانی دست درازی می‌کردند که ضعیف‌تر از خود ایشان بودند. از اینجا همه معایبی ریشه گرفتند که پیشتر برشمردم و منشأ اصلی همه آنها خود زمامداران بودند.

گزارش "تیتوس لی ویوس"سخن مرا تأیید می‌کند. وقتی که فرستادگان روم مقداری از غنیمت شهر "ویی" را که وقف پرستشگاه آپولون بود به پرستشگاه می‌بردند، راهزنان دریایی شهر لیپاریس در سیسیل آنان را دستگیر کردند و به شهر بردند. چون تیماسی تئوس شهریار لیپاریس شنید که آن اموال را چه کسان و به چه منظور روانه کرده‌اند، با اینکه در شهر لیپاریس به دنیا آمده بود مانند شهروندی رومی رفتار کرد، و به مردم شهر گفت غارت کردن چنین مالی دور از انصاف است، و فرستادگان روم را با اموال وقفی‌شان آزاد کرد.

لیویوس در این‌باره می‌گوید: «مردمان همیشه مشابه زمامدار خویشند و تیماسی تئوس با رفتار خود، دلهای آنان را اینگونه با احساس خدا پرستی آشنا کرده بود». لورنتسو دِ مدیچی نیز در تایید این سخن می‌گوید: "مردمان از زمامدار الگو می‌گیرند چون همیشه چشمشان به او دوخته است".
کانال فرهیختگان

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

29 Sep, 19:26


علی دایی: نمی‌شود مسئولین ما همش بفکر مسلمانان غزه و لبنان یا عراق و کشورهای دیگر، باشند اول باید به فکر مملکت خودمان باشیم

صحبت‌های علی دایی درباره حادثه طبس:

نمی‌شود که با یک تسلیت به خانواده‌‌های معدن طبس همه چیز را فراموش کنیم! باید برویم کنار این خانواده‌ها باشیم. به آنها کمک کنیم. این هم وظیفه دولت و مسئولین است. نمی‌شود همش بفکر جاهای دیگر بود. چطوری در این مدت همه مسئولین ما وقتی صحبت می‌کنند فکر مثلا مسلمانان غزه هستند و لبنان یا عراق و کشورهای دیگر، اول باید به فکر مملکت خودمان باشیم.

ما باید اول و آخر مردم خودمان را دریابیم. امکانات رفاهی، امنیت اقتصادی، امنیت شغلی و خیلی امنیت‌ها است که من می‌توانم پشت سر هم بگویم این ها را برای مردم خودمان فراهم کنیم که این اتفاقات (اشاره به حادثه معدن طبس) نیفتد.
کانال فرهیختگان

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

28 Sep, 09:04


#خبر_روز

خبرهای حملات دیروز به مقر رهبر حزب الله لبنان، سید حسن نصرالله حاکی از ترور موفق وی از طریق بمباران جنگنده های ارتش اسرائیل است، گویا عده ای از این واقعه خشنودند، عده ای ناراحت، و دسته ای هم بی تفاوت، به نظرم اینها خیلی مهم نیست؛ ما پیشتر در زمان انتخاب پزشکیان گفته بودیم که خطرات داخلی و خارجی که جان سیاست مداران عالی رتبه نظام را تهدید می کند کم نیستند و از رگ گردن گویی نزدیک ترند، وقتی در لبنان با آن همه ملاحظات امنیتی و ده ها متر زیر زمین با سنگرهای فولادی و بتنی، جای امنی برای رهبر حزب الله وجود نداشته است، می توان به قدرت نظامی و اطلاعاتی شیاطین اسرائیلی بیش از پیش پی برد. پیروزی همیشه در حمله نیست بلکه گاهی در عقب نشینی است بویژه اینکه اگر موضوع مهمی چون تمامیت سرزمینی در بین باشد.

@civilizers

شبکه جامعه مدنی( فلسفه, تاریخ, سیاست, اجتماع)

26 Sep, 08:46


درباب اربابی و بندگی

#گفتارهای_فلسفی

با شروع دوره رستاخیز فکری اروپائیان ( رنسانس) و روزگار روشنگری بحث درباره بندگی دوباره کم کم آغاز شد و از قرن هفدهم به بعد بود که برخی از فیلسوفان اروپائی در مبانی عقلی و اخلاقی بندگی تردید کردند. به نظر ژان ژاک روسو، متفکر فرانسوی، کسی که اربابی کند نمی تواند انسانی آزاد باشد. فیخته، فیلسوف آلمانی، با آنکه بندگی را طبیعی می دانست و آدمیزادگان را به وحشی و عادی تقسیم می کرد معتقد بود که هدف تاریخ، آن است که این نابرابری ها را در جامعه بشری بتدریج طی چند مرحله از میان ببرد. ولی هم او و هم کانت این مسئله را از حوزه اخلاق اجتماعی به حیطه اخلاق فردی کشاندند و بر آن شدند که ستیزه اصلی میان ارباب و بنده نه در جهان خارج بلکه در درون وجدان خود انسان روی می دهد و انسان آزاد کسی است که عقل را بر نفس خویش فرمانروا کند.

هگل بر خلاف آنان تسلط انسان را بر نفس خود غیر طبیعی تر از تسلط او بر همنوع خود می دانست و کمال مطلوب را در آن می دید که این دوگانگی در نهاد آدمی از میان برود. به نظر او کوشش انسان برای رهائی خویش در جامعه ای که «اراده های جزئی» بر آن حاکم باشند، یعنی مردم همه خودپرست و بدخواه یکدیگر باشند، هیچگاه به آزادی راستین نخواهد انجامید و خطای متفکران روزگار روشنگری در آن بود که اگرچه بندگی را در وجه اجتماعی آن و از لحاظ اخلاقی محکوم کردند در جنبه های معنوی مسئله به ژرفی ننگریستند. گذشته از این هگل چنانکه گفتیم بندگی را در مرحله ای ضروری در تکامل تاریخی انسان می دانست ولی معتقد بود که آزادی بنده تنها در فرجام جریانی پیچیده و دور و دراز بدست می آید.

کتاب خدایگان و بنده، اثر هگل، پیشگفتار، ص ۱۱ و ۱۲.


@civilizers