سایت کایه دو فمینیسم @cahiersdufeminisme Channel on Telegram

سایت کایه دو فمینیسم

@cahiersdufeminisme


مطالعات فمینیستی در سینما
سردبیر: نزهت بادی

Website: cahiersdufeminisme.com

Instagram:https://instagram.com/cahiers_du_feminisme

سایت کایه دو فمینیسم (Persian)

با خوشامدگویی آرائه می‌شود کانال تلگرام "سایت کایه دو فمینیسم" یک منبع ارزشمند برای مطالعات فمینیستی در حوزه سینما است. این کانال تحت سرپرستی نزهت بادی اداره می‌شود و اطلاعات بیشتر درباره فمینیسم و نقد سینمایی را ارائه می‌دهد. با دنبال کردن این کانال، شما می‌توانید از مقالات و نقدهای تازه و پربار این حوزه باخبر شوید

هدف اصلی کانال "سایت کایه دو فمینیسم" افزایش اگاهی افراد نسبت به مسائل مهم فمینیستی و سینمایی می‌باشد. این کانال می‌تواند برای علاقمندان به فمینیسم و هنر سینمایی یک منبع آموزشی و الهام‌بخش باشد. علاوه بر این، با پیوستن به این کانال، کاربران می‌توانند با آخرین اخبار و رویدادهای مرتبط با این موضوعات در جریان قرار گیرند

برای کسب اطلاعات بیشتر و دسترسی به مطالب جذاب فمینیستی و سینمایی، به‌سرعت به کانال تلگرام "سایت کایه دو فمینیسم" بپیوندید. همچنین، از آدرس وبسایت cahiersdufeminisme.com و صفحه اینستاگرام آن به آدرس https://instagram.com/cahiers_du_feminisme نیز دیدن فرمایید.

سایت کایه دو فمینیسم

31 Dec, 10:39


اگر پسر جوان، یک بچه پولدار لوس بی‌مسئولیت است، دختر جوان هم یک فرصت‌طلب پول‌دوست است که از بدن و زنانگی‌‌اش سوءاستفاده می‌کند. در نیمه اول فیلم که شاهد شکل‌گیری رابطه آنی و مرد هستیم، هیچ لحظه عاطفی عمیقی میان آن دو وجود ندارد. کاملا یک داد و ستد و معامله است. پسر برای آنی پول خرج می‌کند و آنی هم در ازای پول، بدنش را دراختیار او قرار می‌دهد و با رابطه جنسی جبران می‌کند. بعد در نیمه دوم به‌ناگه فیلمساز تصمیم می‌گیرد که از پسر جوان، یک مرد لاقید و بی‌بند‌وبار بسازد و از دختر جوان، یک زن عاشق و وفادار. کل پروسه‌ای که آنی می‌کوشد تا پسر را بیابد و با او حرف بزند، بیهوده است. صحنه مکالمه آن دو در پله‌های هواپیما قرار است بسیار تکان‌دهنده باشد اما نیست. پسر به آنی می‌گوید: چند روز باحال با هم داشتیم و دختر طوری جا می‌خورد که انگار خودش هم یادش رفته که به خاطر پول با پسر وارد رابطه شده و جای او هر مرد پولدار دیگری بود، به تختخوابش برای رابطه جنسی می‌رفت. نمی‌توان در نیمه اول فیلم، شخصیت زن را به یک ابژه جنسی تقلیل داد که به رابطه با مردها به عنوان یک سرگرمی سودآور نگاه می‌کند و از آن بهره می‌برد و بعد یکدفعه در پایان با یک گریه ناگهانی، وضعیت رقصنده‌های استریپ کلاب و کارگران جنسی را دشوار و همدلی‌برانگیز نشان داد و از آنها قربانی ساخت. آنچه فیلمساز از آنی نشان می‌دهد، یک باسن در حال پیچ و تاب برای ارضای چشم‌چرانی مردانه است. نظام بصری فیلم هرگز اخلالی در روند ویریسم ایجاد نمی‌کند و کاملا از رمزگان و کدهای پورنوگرافیک بهره می‌برد. هر بار که فرستادگان خانواده وانیا و مادرش به آنی لقب تن‌فروش می‌دهند، آنی عصبانی می‌شود و با فحشهای رکیک از خودش دفاع می‌کند. اما واقعا کاری که آنی در ارتباط با پسر انجام می‌دهد، چه نامی دارد؟ او دقیقا در ازای خدمات جنسی به پسر، پول دریافت می‌کند ولی هنوز بر اساس نگاه سنتی گمان می‌کند که کارگر جنسی بودن، توهین و انگ به حساب می‌آید و نمی‌خواهد آن را بپذیرد و فکر می‌کند با ازدواج از منجلاب هرزگی نجات می‌یابد و به یک خانم محترم بدل می‌شود. مشکل فیلمساز این است که هنوز از گفتمان واپس‌گرای مردسالار درباره کارگران جنسی رها نشدا اما می‌خواهد فیلم فمینیستی بسازد و از جشنواره کن جایزه بگیرد!

در هفتاد و سومین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم نقد و تحلیل فیلم آنورا را داریم و با ارجاع به فیلم درخشان و دیده‌نشده‌ دختران شاغل از لیزی بوردن توضیح خواهم داد که چطور می‌توان زندگی زنان کارگر جنسی را از نگاه خودشان به تصویر کشید و آنها را با وجوه انسانی درک کرد، نه از دریچه ویریسم و برای ارضای فانتزی‌های جنسی مردانه.

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

15 Dec, 15:57


شوهر زن در جنگ مفقود شده و زن تصمیم گرفته روی پای خودش بایستد و کسب و کاری راه بیندازد اما در جامعه‌ای که فهریجه در آن زندگی‌ می‌کند، سایه مردان غایب بر سرنوشت زنان همچنان وجود دارد و آنها باید طوری رفتار کنند که شوهر مرده‌شان سرافکنده نشود. مهم‌تر، در غیاب شوهران، پدر و برادر و فامیل شوهر هستند تا برای زن تعیین تکلیف کنند. پدرشوهر فهریجه که مخالف کار کردن اوست، به او می‌گوید: اگه پسرم مرده، من زنده‌ام! اما فهریجه می‌خواهد به عنوان یک زن مستقل، روی پای خودش بایستد و این، آغاز جنگی نابرابر است. از همان ابتدا حرف و حریث‌ها و شایعات پشت سرش شکل می‌گیرد، دختر نوجوانش که شایعات را شنیده و خشمگین است، به او توهین می کند، پدرشوهرش هشدار می دهد که مراقب کارهایش باشد تا آبروی پسرش را نبرد، گروهی از مردان، مزاحمش می‌شوند، تهدیدش می‌کنند، آبرویش را می‌برند، انبارش را تخریب می‌کنند تا او را خسته و ناامید از میدان به در کنند و به خانه برگردانند. برخلاف آنچه به نظر می‌رسد، فیلم درباره نبرد زن با مردسالاری پیرامونش نیست. نقطه تمایز فیلم، در جدال زن با موانع درونی خودش است. کابوسی که فهریجه می‌بیند که در دریا شناور شده و حلقه ازدواجش از دستش درمی‌آید و آب آن را می‌برد، ما‌به‌ازایی برای هراس او نسبت به از دست دادن پاکدامنی و وفادری‌اش است. یعنی جامعه چنان او را به خاطر استقلال مالی‌اش نکوهش می‌کند و به او احساس گناه می‌دهد، که زن نیز فکر می‌کند با کار خارج از خانه در حال دور شدن از زنانگی خود است. دقیقا به همین دلیل است که در ابتدا زن‌های دیگر حاضر به همراهی‌اش نیستند و به او کمک نمی‌کنند. چون نمی خواهند بدنام و بی‌آبرو شوند. دستاورد فیلم در نمایش چالش‌ها و دشواریهای پیش روی یک زن مستقل و کارآفرین در جامعه‌ای مردسالار نیست. بلکه به خاطر نمایش چگونگی توانمندسازی و قدرتمند کردن زنان است. فهریجه به جای اینکه در نقش زن قربانی باقی بماند، از پیله امن کاذبش خارج می‌شود و سهمش را از فضای اجتماعی و محیط کار پس می‌گیرد و جامعه را وامی‌دارد تا حضور او را بیشتر از غیاب شوهرش به رسمیت بشناسد. جسارت و پشتکار او الهام‌بخش زنان دیگر می‌شود تا دیگر نترسند و از زیر سایه مردان بیرون بیایند.

در هفتاد و یکمین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم به نقد و تحلیل فیلم کندو ساخته بلرتا باشلی می‌پردازیم و پیرامون چگونگی توانمندسازی زنان بحث و گفت‌وگو می‌کنیم.

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

08 Dec, 18:20


آنت تمام روز در خانه‌ای در حومه شهر تنهاست، به خاطر شوهرش کاری را که دوست داشته، رها کرده است و همه وقتش را به بچه‌داری می‌گذراند. با اینکه احساس سرخوردگی و ناامیدی می‌کند اما می‌کوشد لحظات خوشی را برای خانواده‌اش ایجاد کند و دوباره سر کار برگردد اما بن، آنت را نمی‌بیند، با او حرف نمی‌زند، به حرفهایش گوش نمی‌دهد و او را درک نمی‌کند. در عوض، ساعتها با زن دیگری وقت می‌گذراند، با او همدلی نشان می‌دهد، تحسینش می‌کند و درباره‌اش نگران می‌شود و به او پیام می‌دهد: هر وقت خواستی حرف بزنی، من همیشه کنارتم! مرد، از آنت نزد آلیسیا، یک جادوگر دیوانه می‌سازد که قرص‌هایش را نمی‌خورد و به او شک و سوءظن دارد و وانمود می‌کند که گویی در یک زندگی زناشویی وحشتناک گرفتار شده است. همان الگوی آشنا و تکراری مردها برای برقراری رابطه با زن‌های دیگر. اما پرسش این است: همه زنها این الگوی مردانه برای خیانت را می‌شناسند. آنها چرا وارد بازی مردها علیه زن دیگری می‌شوند! واقعیت این است که آلیسیا، زن الهام‌بخش برای بن نیست که به زندگی او شور تازه‌ای بخشیده. همه چیز از آنجا آغاز می‌شود که فیلمی از رابطه جنسی الیسیا به عنوان یک بازیگر پخش می‌شود و بن هم می‌بیند. وقتی بن، در حال دیدن آن است، آنت به او اعتراض می‌کند که آن زن دوست ندارد فیلمش را همه ببینند و بن پاسخ می‌دهد او ملک عمومی است. کمی بعدتر سر صحنه فیلمبرداری، مردان دیگر در حال دیدن فیلم آلیسیا هستند و بن جلوی الیسیا به آنها اعتراض می‌کند. اما خودش در خلوتش در حمام با دیدن فیلم آلیسیا، خودارضایی می‌کند! در واقع در تمام مدتی که ادای مرد باشعور و مهربان برای آلیسیا را درمی‌آورد، در ذهنش به صحنه رابطه جنسی او که در فیلم دیده، فکر می‌کند و دلش می‌خواهد آن را تکرار کند. تمایز فیلم در غافلگیری پایانی فیلم نیست که به مخاطب رودست می‌زند. بلکه در به چالش کشیدن کلیشه‌های پیرامون خیانت است و مثلث همسر قربانی، مرد خائن و معشوقه الهام‌بخش را به هم می‌ریزد‌ و به خاطر بهره‌مندی از زاویه دید درست و تازه، به مخاطب اجازه می‌دهد به شکل دیگری به روابط زوج‌‌ها نگاه کند‌. آنت مثل همه زنهای خیانت‌دیده، دلشکسته و آزرده می‌شود و وقتی بن به او می‌گوید «تو را ترک می‌کنم و همه مشکلات تقصیر توست»، اشک در چشمهایش جمع می‌شود اما او خیلی پیش‌تر تصمیم گرفته که دیگر برای از دست دادن چنین مردی گریه نکند. همانجا که خشم انباشته شده‌اش آینه را می‌شکند و تصمیم می‌گیرد خودش پایان داستان را رقم بزند، نه مرد!

در هفتادمین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم به نقد و تحلیل فیلم زاغی ساخته سام یتس می‌پردازیم و پیرامون راه‌های پیش‌روی زنان خیانت‌دیده بحث و گفت‌وگو می‌کنیم.

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

05 Dec, 15:47


در سینمای ایران کمتر فیلم جدی و عمیقی داریم که به مسئله میل جنسی زنان اهمیت داده باشد. تماشاگر ایرانی همیشه پشت درهای بسته زوج‌ها باقی مانده است. فیلم کیک محبوب من، میل جنسی زن را به رسمیت می‌شناسد و به آن اعتبار می‌دهد. فیلم برخلاف آهنگ «نه، من در رو وا نمی‌کنم» که شخصیت‌ها با آن می‌رقصند، در خانه را به روی ما باز می‌کند و اجازه می‌دهد که خلوت زن و مرد را ببینیم. فیلم تأکید می‌کند که زنان حق لذت بردن از روابط جنسی را دارند اما ساختارهای مردسالار دینی در ایران مانع اجرای یک زندگی عادی برای آنان شدند. طوری که دعوت از یک مرد برای معاشقه جنسی نیاز به جسارت زیادی دارد و برای زنان ایران یک مبارزه به حساب می‌آید. از این رو فیلمی با مضمون خلوت شبانه یک زن و یک مرد، به یک فیلم سیاسی بدل می شود و ممنوعیت از کار و خروج از کشور و محاکمه قضایی را برای فیلمسازانش به دنبال دارد. زیرا هر نوع بازنمایی از تلاش زنی برای خروج از سلطه مردسالارانه حکومتی، یک کنش سیاسی به حساب می‌آید.

متن کامل را می‌توانید از طریق لینک زیر در سایت کایه دو فمینیسم بخوانید
https://cahiersdufeminisme.com/آغوشت،-اندک-جایی-برای-زیستن،-اندک-جایی/

سایت کایه دو فمینیسم

02 Dec, 17:06


ناتالی مدام خود را با دخترهای دیگر مقایسه می‌کند که همواره به خاطر زیبایی‌شان مورد توجه هستند و احساس شرم و بیزاری و حقارت نسبت به ظاهر خود پیدا می‌کند که نمی‌تواند هیچ پسری را به خود جذب کند و مایه خجالت و سرافکندگی مادرش است. بنابراین وقتی ناتالی روبروی آینه سینه‌هایش را بالاتر نگه می‌دارد، وقتی با باسن مصنوعی در معرض دید ظاهر می‌شود، وقتی بینی‌های ساختگی را روی صورتش امتحان می‌کند، وقتی به پسری که به اصرار خانواده‌اش با او بیرون رفته، می‌گوید که روسپی است، وقتی به جای مدل‌های برهنه روبروی مرد نقاش همسایه می‌نشیند، وقتی به مرد همسایه دروغ می‌گوید تا باکره به نظر نرسد، هنوز دختری است که تمام هویت خود را از طریق بدن و زیبایی و رابطه جنسی‌اش می‌جوید و می‌کوشد تا خودش را جذاب و خواستنی نشان دهد. ناتالی به زن‌های زیبا و جذاب و اروتیک روی بیلبوردهای تبلیغاتی شهر نگاه می‌کند و می‌گوید که با توطئه زیبایی در سراسر جامعه روبروست و با پرت کردن گوجه‌ای به زن زیبای نیمه عریان در پشت اتوبوسی، جنگی را علیه دروغ‌ها و فریب‌ها و افسانه‌سازی‌های پیرامون زیبایی زنان آغاز می‌کند و به پدر و مادرش که مدام تلاش می‌کنند شوهری برای او بیابند، می‌گوید که برای پیدا کردن شوهر نیاز به کمک ندارد، بلکه برای یافتن خودش احتیاج به کمک دارد.

در شصت و نهمین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم به نقد و تحلیل فیلم من، ناتالی ساخته فرد کو می‌پردازیم و بر اساس نظریات ترزا دو لارتیس پیرامون زنانگی ازلی تحمیلی به زنان بحث و گفتگو می‌کنیم.

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

26 Nov, 14:36


زن در طول چند سال بارها به دادگاه می‌رود تا از شوهرش طلاق بگیرد اما نمی‌تواند. چون شوهرش او را طلاق نمی‌دهد. ویویان می‌گوید: «من نمی‌خواهم با این مرد زندگی کنم. این، حق منه.» برادرشوهرش پاسخ می‌دهد: «حق توست اما تصمیم‌گیری آن، با تو نیست.» در جوامع دینی، تصمیم‌گیری درباره زندگی یک زن، در اختیار شوهر و مردان قاضی است و آنها این قدرت را دارند که زن را از حق طلاقش محروم کنند و او را وادارند تا دوباره با شوهرش زندگی کند. با وجودی‌که شوهر بارها قانون را زیر پا می‌گذارد و احضاریه‌ها را نادیده می‌گیرد و در دادگاه حاضر نمی‌شود اما هر بار که شرکت می‌کند، به شدت مورد احترام قرار می‌گیرد. در‌حالی‌که ویویان هر وقت از حقش دفاع می‌کند، با توبیخ و تهدید روبرو می‌شود و بارها پاکدامنی او مورد تردید قرار می‌گیرد. قاضی‌ها مدام از او و شاهدان درباره خیانت ویویان به شوهرش سوال می‌کنند. از نظر آنها، شوهر مرد خوب و مذهبی و محترمی است و قطعا مشکل از ویویان است که احترام سوهرش را نگه نداشته، باعث بی‌آبرویی و شرمندگی شوهرش شده، خانه را ترک کرده و کار را به دادگاه و طلاق کشانده است. عنوان هوشمندانه فیلم نشان می‌دهد که چطور دادگاه به جای اینکه حق زن را بگیرد، به عرصه محاکمه او بدل می‌شود و ویویان مجبور است شایستگی خود را به عنوان یک زن و مادر اثبات کند تا شاید به او اجازه دهند که از شوهرش جدا شود. در طول زندگی مشترکشان، مرد ماه‌های طولانی با زن قهر کرده، هرگز به او علاقه‌ای نشان نداده، با او رابطه جنسی نداشته و هیچگاه به او اهمیتی نداده است اما حاضر نمی‌شود ویویان را طلاق دهد و چندین سال از زندگی ویویان در دادگاه هدر می‌رود. فقط برای اینکه مرد تحمل ندارد که آزادی زن را پس از جدایی ببیند. در صحنه تکان‌دهنده‌ای، زن جلوی مرد می‌ایستد و دستهایش را به حالت دعا و التماس رو به مرد دراز می‌کند تا شوهر، گت، قباله طلاق در دین یهود را به او بدهد. مرد باید بگوید: این طلاق توست که از من دریافت می‌کنی و من، تو را برای مردان دیگر حلال اعلام می‌کنم. همین صحنه به خوبی نشان می‌دهد که چطور زنی برای ستاندن حق طبیعی‌اش باید آزار ببیند، تحقیر شود، به شوهرش باج بدهد تا بتواند از زندان ازدواج خلاص شود. لحظه تلخ پایانی فیلم به همه زنان یادآوری می‌کند که وقتی بر اساس قوانین نابرابر با مردی پیوند زناشویی را آغاز می‌کنید، بدانید که دیگر حق پایان دادن به آن را ندارید، مگر اینکه شوهر بخواهد. پس بهتر است زنان به جای اینکه در دادگاه برای طلاق و پس گرفتن آزادی‌ بجنگند، پیش از ازدواج برای رسیدن به حقوق برابر مبارزه کنند.

در شصت و هشتمین جلسه سینماتک، نقد و تحلیل فیلم گت: محاکمه ویویان امسالم ساخته رونیت القبص را خواهیم داشت و با حضور آسیه امینی عزیز، فعال حقوق زنان درباره دشواری‌های پیش روی زنان برای طلاق در جوامع دینی بحث و گفت‌وگو می‌کنیم.

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

21 Nov, 11:03


به دعوت دوستان عزیزم در ماسو، مجموعه ورک‌شاپ‌های سینمایی پیرامون خشونت علیه زنان خواهیم داشت که در هر جلسه با تمرکز بر نقد و تحلیل یک فیلم به یکی از انواع خشونت می‌پردازیم تا به درک و شناخت بهتری از ماهیت خشونت، ریشه‌ها، چالش‌ها، آسیب‌ها و راهکارهای پیشگیری و مقابله با آن دست بیابیم.
در این ورکشاپ‌ها، دوست عزیزم، صبا آلاله، روان‌تحلیلگر اجتماعی و سیاسی نیز در کنارمان حضور دارد تا از دانش و تخصص او بهره ببریم.

جلسه دوم به نقد و تحلیل فیلم بازی عادلانه ساخته کلویی دومونت اختصاص دارد. فیلم با تمرکز زندگی یک زوج همکار نشان می‌دهد که چطور مردان به زنان به عنوان رقیب خویش در موقعیت‌های شغلی می‌نگرند و حاصر نیستند زنان را در جایگاه بالاتری از خود بپذیرند. هر چقدر زن از نظر شغلی به موفقیت بیشتری دست می‌یابد، خشونت جنسی و تحقیر و سلطه‌گری شوهر نیز افزایش می‌یابد. در نظام مردسالاری، مرد باید همواره برنده بازی باشد اما در این فیلم‌ می‌بینیم که زنان دیگر حاضر نیستند به خاطر عشق در یک بازی نابرابر بمانند و برای حفظ رابطه‌شان به نقش بازنده تن دهند.

در این جلسه با تحلیل صحنه‌های مختلف فیلم درباره موضوعات زیر صحبت خواهیم کرد:
ماهیت و تبعات خشونت اقتصادی علیه زنان
سقف شیشه‌ای و تبعیض شغلی
اهمیت استقلال مالی زنان
راه‌های مقابله با خشونت اقتصادی علیه زنان

برنامه روز جمعه ۲ آذر ماه/ ۲۲ نوامبر،  ساعت ۱۹ به وقت ایران برگزار خواهد شد.
این ورکشاپ‌ها به صورت آنلاین و رایگان خواهد بود.
برای ثبت‌نام و شرکت در جلسه، لطفا از طریق لینک زیر اقدام کنید.

https://meet.google.com/ttc-aqdv-nra

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

18 Nov, 15:51


سیبیلا دختری است که نه از نظر دیگران زیبا به نظر می‌رسد و نه خانواده پولدار و سرشناسی دارد و نه از فرصت مطالعه و نوشتن بهره‌مند است، رویای نویسنده شدن را در سر می‌پروراند. تا اینکه مادربزرگ ثروتمندش اجازه می‌دهد که با او زندگی کند و می‌کوشد از او یک خانم جوان آراسته بسازد تا بتواند با یک مرد محترم و پولدار ازدواج کند. سیبیلا که فکر می‌کرد در شرایط تازه می‌تواند به دنبال رویایش برود، تنها گزینه پیش رویش را ازدواج می‌بیند. خاله زیبایش که شوهرش، او را به خاطر زن دیگری ترک کرده، به او می‌گوید که «من تمام عمرم را باید با این شرمساری زندگی کنم که نه همسر مردی هستم و نه شوهر‌مرده و نه دوشیزه» و هویت یک زن را در نسبتش با مرد تعریف می‌کند که ازدواج به زنان احترام و اعتبار می‌بخشد. اما سیبیلا در برابر این دیدگاه که هر دختری باید درنهایت ازدواج کند تا خوشبخت شود، عصیان می‌کند و می‌گوید «این چیزی است که مردها می‌خواهند باورش کنیم.» پس چه وقتی دوست خانوادگی مادربزرگش با منت به او می‌گوید که حاضر است با وجود زشتی‌اش با او ازدواج کند و چه زمانی که مرد جوان پولدار در همسایگی‌شان به او ابراز عشق می‌کند، سیبیلا حاضر نمی‌‌شود ازدواج کند. او می‌داند که زن و مرد می‌توانند به هم عشق بورزند اما نمی‌خواهد تا وقتی که مستقل نشده است، ازدواج کند‌. چون در ازدواج نابرابر که مرد در جایگاه برتر قرار دارد، زن هویت فردی‌اش را از دست می‌دهد، نام فامیل مرد را می‌گیرد، به کیش و مذهب او درمی‌آید، به خانواده او ملحق می‌شود، در جایی زندگی می‌کند که او بگوید، بدون اجازه او امکان تحصیل و اشتغال و سفر ندارد و نمی‌تواند برای خودش تصمیم بگیرد. خاله هری به سیبیلا می‌گوید که «تنهایی، بهای وحشتناکی است که یک دختر باید برای مستقل بودن بپردازد» اما سیبیلا به جای زندگی در خانه‌ای بزرگ که شوهرش همه چیز را برایش مهیا خواهد کرد ولی حق انتخابش را از دست می‌دهد، ترجیح می‌دهد در مزرعه فلاکت‌بارشان بماند و بنویسد و تلاش کند تا روی پای خودش بایستد. سیبیلا با وجود علاقه‌اش به مرد جوان می‌گوید «من هنوز برای خودم زندگی نکردم و نمی‌توانم بخشی از زندگی یک نفر دیگر شوم.» هر زنی پیش از آنکه قلبش برای دیگری بتپد و بخواهد زندگی‌اش را وقف او کند، باید به خودش عشق بورزد و سهمش از زندگی را بگیرد و بعد اگر خواست، وارد رابطه با مردی شود که هر دو به یک اندازه از حق انتخاب برخوردار باشند.

در شصت و هفتمین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم، نقد و تحلیل فیلم حرفه درخشان من ساخته جیلیان ارمسترانگ را خواهیم داشت و پیرامون چالش‌های پیش روی زنان مجرد و مستقل بحث خواهیم کرد.
.
برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

15 Nov, 19:58


درس‌گفتارهای این دوره بر کتاب «نگاه زنانه، یک انقلاب بر پرده سینما» نوشته آیریس بری، نویسنده و منتقد فرانسوی تمرکز دارد.

آیریس بری از «نگاه خیره مردانه» لورا مالوی وام می‌گیرد و توضیح می‌دهد که تلقی عمومی در سینما این است که آنچه از روابط جنسی در ذهن یک زن اتفاق می‌افتد، کمتر اروتیک و هیجان‌انگیز است و حتی اخته‌شده به نظر می‌رسد. به همین دلیل فیلمسازان، زنان را از نگاه مردان به تصویر می‌کشند تا بتوانند از آنها ابژه‌های جنسی جذابی برای چشم‌چرانی و لذت‌جویی بسازند.

آیریس بری از ضرورت نگاه زنانه به عنوان یک رویکرد ضدجریان و آلترناتیو در مقابل نگاه خیره مردانه سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که امروزه نگاه زنانه، یک موضوع سیاسی است. زیرا زنان را از ابژه‌هایی در حال دیده شدن به سوژه‌هایی صاحب نگاه بدل می‌کند و از گفتمان اقلیت خارج می‌سازد.

او با تحلیل فیلم‌های مختلف از منظر نگاه زنانه می‌کوشد تا پاسخی برای این پرسش اساسی اما نادیده گرفته شده بیابد: چطور می‌توان میل جنسی، لذت و ارگاسم، تجاوز و رابطه میان دو زن را به عنوان یک تجربه زنانه نمایش داد، بدون اینکه در دام ارضای فانتزی مردانه سقوط کرد؟

در این دوره با تحلیل صحنه‌های کلیدی فیلم‌های مورد بحث در کتاب، توضیح خواهم داد چطور فیلمی می‌تواند نگاه زنانه را جایگزین نگاه خیره مردانه کند و این رویکرد را از طریق چه مکانیسم روایی و بصری و زیبایی‌شناسی به نتیجه می‌رساند.

این دوره به صورت آنلاین و آفلاین ارائه می‌شود و شامل شش جلسه خواهد بود و سرفصل‌های زیر را در بر می‌گیرد:

از نگاه خیره مردانه تا نگاه زنانه
پتی جنکینز، جیل سولووی

میل جنسی زنان
آلیس گی، جین کمپیون

تجاوز جنسی
آیدا لوپینو، پل ورهوفن

ارگاسم و لذت جنسی زنان
شانتال آکرمن، آندره‌آ آرنولد

نگاه خیره مردانه کوییر
عبدالطیف کشیش، سلین سیاما، باربارا هامر

بدن‌های در حال جنبش زنان
آنیس واردا، باربارا لودن، دوروتی آرزنر

برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

11 Nov, 16:24


صحنه تجاوز جنسی با کره در فیلم آخرین تانگو در پاریس را به یاد دارید؟ یکی از جنجالی‌ترین سکانس‌های تاریخ سینما که با همدستی مارلون براندو و برناردو برتولوچی اتفاق افتاد، بدون اطلاع و رضایت بازیگر زن فیلم، ماریا اشنایدر. هرچند آن صحنه تجاوز واقعا اتفاق نمی‌افتد اما نحوه اجرای آن جلوی دوربین، به گونه‌ای است که منجر به تحقیر و آزار ماریا می‌شود. ماریا می‌گوید: «برای برتولوچی شخصیتها مهم بودند نه بازیگرها اما اشک‌های شخصیت مال من بود. آن اشک‌ها واقعی بود.» توجیه برتولوچی این بود که بداهه بودن و بی‌خبری ماریا به بهتر شدن صحنه کمک می‌کند. وقتی ماریا با تنی برهنه جلوی دوربین و عوامل فیلم در خود می‌پیچد و اشک می‌ریزد، براندو می‌گوید: «این، فقط یک فیلم است!» جسیکا پالو با ساختن فیلم ماریا و کنکاش در تبعات آن صحنه بر زندگی بازیگرش می‌خواهد نشان دهد که هیچ فیلمی، فقط فیلم نیست و آنچه در پشت صحنه و در جهان فیلم برای ماریا رخ می‌دهد، بخشی از زندگی اوست. در جایی از فیلم برتولوچی به ماریا اشنایدر می‌گوید: «تو با مارلون براندو بازی می‌کنی! تو ستاره فیلم‌ می‌شی، هم سطح براندو.» اما این اتفاق هیچ‌گاه نمی‌افتد. ماریای جوان و تازه از راه رسیده هرگز نمی‌تواند هم سطح اسطوره بازیگری باشد. آنچه تا اخر عمر، همچون زخمی بر قلب اشنایدر باقی ماند، این بود که برتولوچی و براندو هرگز نظر او را درباره صحنه تجاوز در فیلم نپرسیدند و به او حق انتخاب ندادند و بعدها هم از او عذرخواهی نکردند. او نه تنها هم‌سطح براندو نبود، حتی به اندازه خودش هم به حساب نیامد. فیلم آخرین تانگو در پاریس از ماریا اشنایدر یک ستاره ساخت اما ستاره‌ای که از یک سو همه به دنبال این بودند که او را برهنه‌تر و سکسی‌تر ببینند و از سوی دیگر به خاطر برهنگی‌اش او را سرزنش می‌کردند. بلایی که سر شارون استون نیز پس از فیلم غریزه اصلی آمد. در آن صحنه که از نظر عده‌ای مستهجن تلقی شد، دو نفر حضور داشتند: مارلون براندو و ماریا اشنایدر اما هیچ کس انگشت اتهام را به سمت براندو نگرفت و ماریا به لکه ننگ زنان تبدیل شد. در صحنه‌ای از فیلم پدرش به او می‌گوید: «تو می‌خواستی بازیگر و معروف شوی.» ماریا با اندوه و خشم می‌گوید: «اما نه اینجوری.» فیلم فراتر از اینکه بخواهد برتولوچی و براندو را به سبک فیلم‌های می‌تو مورد نقد قرار دهد، به دنبال کنکاش در نحوه مواجهه سینما با زنان بازیگر است که گویی تنها راه شهرت و موفقیت از تن جنسی‌شده آنان می‌گذرد. داستان زندگی غم‌انگیز ماریا در فیلم جسیکا پالو تایید می‌کند که آخرین تانگو در پاریس، فیلم بزرگی است اما این پرسش مهم را هم مطرح می‌کند که آیا واقعا امکان ساخت شاهکارهای سینمایی بدون خشونت علیه زنان در پشت صحنه و روی پرده وجود ندارد؟

در شصت و ششمین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم، نقد و تحلیل فیلم ماریا ساخته جسیکا پالو را خواهیم داشت و پیرامون تقلیل زنان به ابژه جنسی در سینما بحث و گفت‌وگو خواهیم کرد.

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

03 Nov, 11:17


هشدار: فیلم دارای صحنه‌های خشن و چندش‌آور است

«تابه‌حال رویای یک نسخه بهتر از خودت را داشتی؟ یک نسخه جوان‌تر، زیباتر، اروتیک‌تر؟»  فیلم درباره همین فانتزی وسوسه‌برانگیز است. الیزابت، ستاره تلویزیون که به خاطر میانسالی‌اش کنار گذاشته می‌شود، تصمیم می‌گیرد نسخه جوان خودش را خلق کند اما تازه وقتی با نسخه ایده‌آل خود مواجه می‌شود، بیشتر احساس پیری و زشتی می‌کند و دختر زیبا و جوان به رقیب و دشمن او بدل می‌شود. جدالی خونین‌بار و خشن در راه است، میان الیزابت و خودش! الیزابت تصویر جوانی‌اش را روی دیوار خانه‌اش زده است. بدن او رو به پیری می‌رود اما ذهنش در برابر پذیرش آن مقاومت می‌کند. الیزابت آنقدر دلبسته خویش در جایگاه ابژه والاست که نمی‌خواهد خود واقعی‌اش را ببیند. البته که مشکل فقط از الیزابت نیست، از میل دیوانه‌وار جامعه و رسانه به حفظ جوانی نیز برمی‌آید. ارزش و ماندگاری الیزابت به هنرش نیست، به زیبایی و جوانی اوست و حالا که رو به سالخوردگی می‌رود، باید دور انداخته شود. تلویزیون و سینما می‌تواند هر بار ستاره‌اش را عوض کند و زن جوان‌تر و زیباتری را جایگزین کند اما زنان در واقعیت نمی‌توانند. تصویر ما جوان می‌ماند اما خودمان پیر می‌شویم. رسانه اجازه نمی‌دهد زنان پیری‌شان را نیز دوست بدارند و همچنان خود را ارزشمند احساس کنند. اگر مبارزه‌ای باشد، نه با سن خود که باید برای بازپس گرفتن بدن‌مان از کلیشه‌های جنسیتی باشد، بدنی که با سالخوردگی همچنان به ما تعلق دارد. پروسه خودویرانگری که الیزابت به آن دست می‌زند و حاضر می شود بدنش را به زنی جوان‌تر واگذار کند، ناشی از همین از دست دادن حس تعلق به بدن خود است که رو به پیری می‌رود. فیلم از طریق مولفه‌های بادی هارور، نشان می‌دهد که فشارهای ناشی از ایده‌آل‌سازی بدن زنان چطور می‌تواند آنها را در مسیر زوال زودهنگام قرار دهد و زنان برای گریز از پیری و تغییرات گذر عمر، خود را نابود کنند. الیزابت تازه شصت ساله شده است و هنوز بدن سالم و فعالی دارد و سال‌های طولانی می‌تواند با این بدن زندگی کند و لذت ببرد اما با دست خود، آن را زودتر از موعد فرسوده می‌کند و از بین می‌برد. صحنه تکان‌دهنده پایانی نشان می‌دهد که زیبایی می‌تواند چه سویه‌های ترسناک و ویرانگری داشته باشد. از سانست بلوار تا ماده، حدود هفتاد سال می‌گذرد اما هنوز قاعده در سینما همان است: زنان میانسال و سالخورده نمی‌توانند ستاره باشند. اما کاش هر زنی بداند که می‌تواند پس از عبور از جوانی همچنان ستاره زندگی خودش باشد.

در شصت و پنجمین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم، نقد و تحلیل فیلم ماده ساخته کورالی فارژا را خواهیم داشت و پیرامون سن‌هراسی و تبعات آن بر زندگی زنان بحث و گفت‌وگو خواهیم کرد.

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

29 Oct, 15:21


سرخوردگی جنسی نیروی محرکه اصلی فیلم بربادنوشته است. زمانی که داگلاس سیرک، آن را «فیلمی درباره شکست» توصیف کرد، به طور کامل نتوانست به بیان این موضوع بپردازد که چگونه امیال جنسی سرکوب‌شده و تحقق‌نیافته در قالب زیاده‌روی‌های بصری به تصویر کشیده می‌شوند. استفاده از سبک بصری بسیار اغراق‌آمیز و پیچیده، روشی است که سیرک برای بیان این سرکوب‌ها و سرخوردگی‌ها برمی‌گزیند. نورپردازی‌های خاص و پر رمز و راز، رنگ‌های تند، تضادهای شدید در دکوراسیون و صحنه‌پردازی، همگی به خلق فضایی کمک می‌کنند که سرشار از سرکوب جنسی و فشارهای روانی است. مسئله جنسی در فیلم آن‌قدر در محتوای داستان مرکزی است که جذابیت معمول ستاره‌های فیلم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. به‌عنوان مثال، نمایش جنسی دوروتی مالون در اینجا بیشتر به همدلی منجر می‌شود تا لذت؛ همچنین، هرچند راک هادسن معشوق مری‌لی، به طرز فوق‌العاده‌ای جذاب است، اما شخصیت او چنان ثابت و بی‌تحرک است که به نقطه‌ای از بی‌جنسی می‌رسد.

متن کامل را می‌توانید از طریق لینک زیر در سایت کایه دو فمینیسم بخوانید
http://cahiersdufeminisme.com/امیال-سرکوبشده-در-اتاقهای-نشیمن/

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

27 Oct, 16:46


این لحظات ناب و دلنشین که در فیلم کیک محبوب من می‌بینیم، در تمام سالهای پس از انقلاب فقط در سینما حذف و سانسور نشد. از زندگی عادی و روزمره مردم در واقعیت هم دریغ شد. حجاب در سینمای ایران هرگز یک مسئله دینی نبود، بلکه کاملا از ماهیتی سیاسی برخوردار بود. وگرنه رعایت حجاب در فیلمها باید به همان شکل واقعی‌اش در زندگی افراد مقید به حجاب رعایت می‌شد. لی‌لی فرهادپور در برلیناله به درستی اشاره می‌کند که حتی کسانی که باحجابند، در اتاق خواب و آشپزخانه‌شان حجاب ندارند. حکومت از این تصویر دروغین و تحریف‌شده از زیست زنان برای تبلیغ و تحمیل سبک زندگی ایدئولوژیک خود به مردم ایران سوءاستفاده کرد. از یک سو در همان ماه‌های ابتدایی پس از انقلاب، کمیته‌ها و گشت‌ها را برای کنترل زندگی خصوصی مردم روانه خانه‌ها و مهمانی‌ها و خلوت‌ها کرد و عشق و آغوش و بوسه و شراب و رقص و آواز و پوشش آزاد را به پستوها و اندرونی‌ها راند. از سوی دیگر تصویری جعلی از زندگی دینی و انقلابی مردم در سینماها به نمایش گذاشت و آن را به شیوه زندگی رایج و مسلط تبدیل کرد. دوران تیره‌ و تاری از راه رسیده بود. همان روزگار غریبی که داریوش از زبان شاملو برایمان می‌خواند: «آن که بر در می‌کوبد شباهنگام، به کشتن چراغ آمده است. نور را در پستوی خانه نهان باید کرد.» جمهوری اسلامی گمان می‌کرد با ارعاب و سرکوب و خفقان می‌تواند شیوه زندگی مردم ایران را عوض کند. نمی‌دانست او فقط آزادی را از مردم می‌گیرد اما رویای آزادی در قلب و ذهن افراد زنده می‌ماند و دوباره از سردابه‌ها و پستوها سر برمی‌آورد. مثل همان تنگ‌های شرابی که مهین از زیرزمین خانه‌اش بیرون می‌آورد. حالا چه بسیار فیلمهایی ساخته شود، درباره همه آغوش‌های پنهانی، بوسه‌های مخفیانه، به هم زدن گیلاس‌های با هول و هراس، خلوت‌های عاشقانه، موهای رها، تن‌های آزاد و همه احساسات انسانی و لحظات زندگی که بسیار باشکوهند. مخصوصا وقتی که در دوران خفقان و سرکوب دوام می‌آورند و تغییر شکل نمی‌دهند. آن شب و خلوت و گفتگوی دونفره مهین و فرامرز که این چنین به دل نشسته است، به‌روشنی ثابت می‌کند چطور مردم ایران زیر شلاق و شکنجه و بازداشت و زندان و اعدام و کنترل و نظارت، لذت‌های ممنوعه‌شان را حفظ کردند. چنین فیلم‌هایی نشانه روشنی از مبارزه مردم برای بازپس گرفتن زندگی عادی‌شان از دیکتاتور است، مردم باشکوهی که بهترین پاسبانان و مراقبان آزادی در عصر ظلمت هستند.

در شصت و چهارمین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم، نقد و تحلیل فیلم کیک محبوب من ساخته مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها را خواهیم داشت و پیرامون مبارزه برای بازپس‌گرفتن زندگی عادی بحث و گفت‌وگو خواهیم کرد.

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

22 Oct, 10:21


نجمه، نمونه‌ای کامل از زنی است که ریشه در سنت و مذهب و انقلاب دارد. زنی مطیع که با سینی چای و دمنوش، اعصاب شوهرش را آرام می‌کند، با غذاهای رنگارنگ، او را به خانه می‌کشاند، رنگ مو و آرایش زن را برای پسند شوهر می‌داند، پشت سرش نماز می‌خواند، روی حرف شوهرش حرفی نمی‌زند، بچه‌ها را به اطاعت از پدر فرامی‌خواند، مراقب آبرو و جایگاه شغلی شوهر است و هر وقت مرد بخواهد، از نظر جنسی تمکین می‌کند. اما دخترها بزرگ شده‌اند و می‌دانند در جهان خارج از این خانه کوچک چه می‌گذرد. سنا و رضوان به اندازه مادر، معتقد و مطیع در برابر پدر نیستند. آنها با پدر بحث می‌کنند، نظر می‌دهند، با صدای بلند به پدر «نه» می‌گویند و قدرت و اقتدار او را زیر سوال می‌برند. با تشر مادر و دعوای پدر هم خفه نمی‌شوند. پرسش‌های دخترها، جرقه‌های شک و تردید را در دل مادر ایجاد می‌کند. رضوان به مادر می‌گوید: «چرا فکر می‌کنی هر چی بابا می‌گه، درسته؟» بعد وقتی نه فقط دخترها که حتی خود نجمه نیز تحت بازحویی قرار می‌گیرد، زن می‌بیند خودش هم آنقدرها که فکر می‌کرد خودی به حساب نمی‌آید. تازه آنجاست که درمی‌یابد وفاداری به شوهر به مثابه وفاداری به نظام می‌تواند قربانی شدن دخترهایش را در پی داشته باشد. تا دیروز مهسا امینی و صدف و دخترهای تحت خشونت در خیابان، دخترهای مردم بودند اما حالا سایه هراسناک حکومت به خانه خودش و دخترهایش رسیده است. گم شدن اسلحه شوهر به بستری بدل می‌شود که زن با جلوه‌های هراسناک پنهان مرد روبرو می‌شود: مردی ذوب‌شده در نظام که برای حفظ آن، حتی زن و بچه‌اش را هم نابود خواهد کرد. درنهایت همین دخترها و نسل پرشور زنان جوان هستند که نجمه را از باتلاق زن مطیع نجات می‌دهند. در صحنه‌ای از فیلم مرد که اطلاعاتش را لو رفته، ترسیده و صورتش را پشت ماسک پنهان کرده است تا شناسایی نشود. پشت چراغ قرمز می‌ایستد و دختر جوان بدون حجابی را در ماشین کنار خود می‌بیند. بر اساس عادت همیشه، شیشه‌اش را پایین می‌کشد تا به دختر تذکر دهد. دختر جوان مستقیم در چشمهایش نگاه می‌کند، بدون هیچ ترسی! مرد به‌ناگه می‌فهمد که جایگاه قدرتش به تزلزل افتاده. دوره تازه‌ای در راه است: دوره «زن، زندگی، آزادی»! دوره‌ای که دخترش در برابرش خواهد ایستاد و سقوط او را تماشا خواهد کرد...

در شصت و سومین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم، نقد و تحلیل فیلم دانه انجیر معابد ساخته محمد رسول‌اف را خواهیم داشت و با ستاره ملکی، بازیگر فیلم درباره نقش نسل زنان جوان در جنبش زن، زندگی، آزادی گفت‌وگو خواهیم کرد.

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

16 Oct, 17:52


به دعوت دوستان عزیزم در ماسو، مجموعه ورک‌شاپ‌های سینمایی پیرامون خشونت علیه زنان خواهیم داشت که در هر جلسه با تمرکز بر نقد و تحلیل یک فیلم به یکی از انواع خشونت می‌پردازیم تا به درک و شناخت بهتری از ماهیت خشونت، ریشه‌ها، چالش‌ها، آسیب‌ها و راهکارهای پیشگیری و مقابله با آن دست بیابیم.
در این ورکشاپ‌ها، دوست عزیزم، صبا آلاله، روان‌تحلیلگر اجتماعی و سیاسی نیز در کنارمان حضور دارد تا از دانش و تخصص او بهره ببریم.

جلسه اول به نقد و تحلیل فیلم مرد نامرئی ساخته لی ونل اختصاص دارد که با کمک مولفه‌های ژانر وحشت، فضای ناامن و خطرناک پیرامون زن تحت خشونت را بازسازی می‌کند و با انتخاب هوشمندانه عنوان فیلم، به پنهانی بودن روند خشونت خانگی اشاره دارد و نشان می‌دهد که زن آزاردیده، با چه چالش‌های پیچیده و دشواری برای خروج از چرخه خشونت خانگی روبروست.

در این جلسه با تحلیل صحنه‌های مختلف فیلم درباره موضوعات زیر صحبت خواهیم کرد:
- پنهانی بودن روند خشونت خانگی
- چالش‌های زنان برای خروج از چرخه خشونت
- راه‌های فریبنده خشونت‌گران برای بازگرداندن قربانیان به چرخه خشونت
- نقش دوستان، خانواده، جامعه و دولت در حمایت از زنان تحت خشونت
- تاثیر خشونت خانگی بر بازتولید خشونت عمومی

برنامه روز جمعه ۲۷ مهرماه/ ۱۸ اکتبر ساعت ۱۹ به وقت ایران برگزار خواهد شد.
این ورکشاپ‌ها به صورت آنلاین و رایگان خواهد بود.
برای ثبت‌نام و شرکت در جلسه، لطفا به ادمین عزیز در مجموعه ماسو در اینستاگرام پیام دهید.

masunetworks

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

15 Oct, 10:45


لی‌لی، یک بازیگر معروف در پاریس است که از داشتن کودکی با ناتوانی جسمی و ذهنی خجالت می‌کشد و او را پنهان می‌کند. زیرا در آن زمان، چنین کودکانی هم‌ردیف دیوانگان و مجرمان و روسپیان قرار می‌گرفتند‌. لی‌لی برای ماریا تعریف می‌کند که بعد از تولد دخترش، شوهرش او را طلاق می‌دهد و همه به او می‌گویند که این بچه نتیجه گناهان اوست! در ابتدا لی‌لی، دخترش را به مدرسه ماریا می‌برد تا از دستش خلاص شود اما با کمک ماریا به شناخت تازه‌ای از رابطه خود با دخترش می‌رسد. ماریا، زنی است که همراه با مرد عاشقش، مدرسه‌ای را برای کمک به کودکان ناتوان جسمی و ذهنی راه‌اندازی کرده است. در ظاهر با یک زوج روشنفکر و مدرن روبرو هستیم اما به‌تدریج می‌بینیم باوجودی‌که روش ابداعی به ماریا تعلق دارد، ماریا باید در پشت صحنه بایستد و موفقیت به نام جوزپه ثبت شود. ماریا حتی حقوقی دریافت نمی‌کند و اجازه ندارد کودکش را نزد خود نگه دارد و به خاطر اینکه شهرت مرد به خطر نیفتد، باید دور از فرزندش زندگی کند.  فیلم به شکل درخشانی هم به تنهایی و طردشدگی کودکان با ناتوانی جسمی و ذهنی است و هم به چالش‌های مادران که از سوی جامعه به آنها حس گناه و شرم داده می‌شود. اما فیلم درباره زنان قربانی نیست. ماریا درست‌ترین تصمیم زندگی‌اش را می‌گیرد و به ازدواج با مرد عاشق و موفق «نه» می‌گوید. زیرا با کمک لی‌لی می‌فهمد زنی می‌تواند بااستعداد و جسور و جاه‌طلب باشد، اما کنار بایستد و اجازه دهد مردی، حتی همانی که عاشق اوست، موفقیتش را از او بدزدد و به جای او تصمیم بگیرد. درست زمانی که مرد به ماریا خیانت می‌کند و او را به خاطر پیشرو بودنش از خود می‌راند، لی‌لی و زنان دیگر از راه می‌رسند و کمک می‌کنند تا ماریا راهش را از مرد جدا کند و مدرسه مستقلش را راه بیندازد و نامش را در تاریخ ثبت کند. امروز اگر شما نام «ماریا مونته سوری» را می‌شناسید، به  این دلیل است که در دورانی که زنان و کودکان دارای معلولیت همچون بردگان تحقیر می‌شدند، زنانی تصمیم گرفتند داستانی تعریف کنند که خودشان قهرمان آن باشند.

در شصت و دومین جلسه سینماتک، نقد و تحلیل فیلم زن جدید ساخته لئا تودوروف را خواهیم داشت و با حضور لادن طباطبایی عزیز، بازیگر و فعال اوتیسم درباره نحوه مواجهه با کودکان دارای ناتوانی جسمی و ذهنی و مادران آنها بحث و گفت‌وگو می‌کنیم.

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

11 Oct, 11:59


رزالی با قرار گرفتن در برابر استانداردهای شکل‌گرفته از زیبایی برای زنان، ضمن تلاش برای عادی‌سازی از ظاهر خود، می‌خواهد با همان چهره روتوش‌نشده به زندگی‌اش در میان جمع ادامه دهد. اما جامعه فقط تا زمانی که این تفاوت به عنوان سرگرمی در خدمت آن‌ها باشد، از آن استقبال می‌کند و حاضر است برای تماشای آن پول هم بپردازد. اما همین که فرد بخواهد با همان شمایل متفاوت به زندگی عادی خود در میان آن‌ها ادامه دهد، ابتدا طرد و سپس انکار می‌شود. چنانکه حتی زنانگی رزالی مورد شک و تردید همگان قرار می‌گیرد و ناگهان جنسیت به مثابه مرگ و زندگی اهمیت پیدا می‌کند و کوچک‌ترین تفاوت با تصویر برساخته از زنانگی، به حمله علیه زن می‌انجامد تا تصویر آرمانی جامعه از زن به عنوان منبع فتیشیسم مورد گزند قرار نگیرد و زیبایی تحریک‌کننده‌ای که خصلت جنسی پیدا کرده است، زیر سوال نرود.

متن کامل را می‌توانید از طریق لینک زیر در سایت کایه دو فمینیسم بخوانید
http://cahiersdufeminisme.com/دیو-نه،-دلبر-را-در-من-خواهی-یافت/

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

08 Oct, 12:21


کیارا ماسترویانی، دختر مارچلو ماسترویانی و کاترین دونوو است، دختر دو ستاره سینما اما بیش از هر چیزی سایه پدرش، مارچلو ماسترویانی را بر زندگی‌اش حس می‌کند. درحالی‌که در پاریس در کنار مادرش، کاترین دونوو زندگی می‌کند اما به زبان پدرش، ایتالیایی حرف می‌زند. کیارا رو به کاترین دونوو می‌گوید: «به من نگاه کن! نمی‌بینی که صورتم شبیه باباست.» کاترین دونوو جواب می‌دهد: «تو فقط از ماسترویانی نیستی، از من هم هستی.» اما غیاب پدر بر حضور مادر غلبه دارد. بنابراین وقتی در حال تست بازیگری، کارگردان به او می‌گوید: «من ترجیح می‌دهم تو بیشتر ماسترویانی باشی تا دونوو»، کیارا احساس می‌کند خودش هیچ چیزی نیست و می‌گوید: «صورتم، تصویری را که از خودم دارم، نشان نمی‌دهد.» از آنجاست که خود را به شکل پدرش، ماسترویانی درمی‌آورد: با همان کت و شلوار، کلاه، عینک و سیگار ماسترویانی در فیلم هشت‌و‌نیم و زیستن به جای مارچلو ماسترویانی افسانه‌ای را آغاز می‌کند. اما میل کیارا به استحاله به شمایل ماسترویانی، فقط به تجربه بازیگری او ربط ندارد. او می‌خواهد ماسترویانی را از سینما پس بگیرد و از دل فیلم‌ها به زندگی واقعی خود بکشد و او را به یک همسر و پدر واقعی بدل کند. نقش‌های بی‌نظیری که او بازی کرده‌اند، ماسترویانی را ربوده‌اند. کیارا در صحنه‌ای در نقش ماسترویانی با دوستش فابریس لوکینی درباره رابطه عاشقانه‌‌اش با کاترین دونوو حرف می‌زند و می‌گوید: «من و کاترین در زندگی واقعی هرگز ازدواج نکردیم اما در فیلم‌ها سه بار ازدواج کردیم» و بعد از زبان کیارا می‌گوید: «او ترجیح می‌داد ما در زندگی واقعی ازدواج می‌کردیم نه در  سینما» از این رو تبدیل کیارا به ماسترویانی، امکان تجدید دیدار و زیستن دوباره با او را به اطرافیان می‌دهد. هر کسی فرصت می‌یابد یک خاطره از او را به مثابه یک صحنه از فیلم بازسازی کند و آنچه در زندگی واقعی از دست رفته است، در دل لحظه‌ای ساختگی به دست آورد. از کاترین دونوو که ترانه‌ای را برای ماسترویانی می‌خواند و می‌گوید: «بیا دوباره با هم باشیم» تا کیارا که فرصت رقصیدن با اسکی روی یخ را با پدرش می‌یابد. فیلم، اثری اتوبیوگرافیک درباره مارچلو ماسترویانی محبوبمان نیست، حتی فیلمی پیرامون رابطه کیارا ماسترویانی و پدرش هم نیست، بلکه بیش از هر چیزی درباره سینماست، درباره اینکه دیگر در رویاهایمان مجبور نیستیم همانی باشیم که در زندگی واقعی از آن خسته شده‌ایم. دستاورد این استحاله شگفت‌انگیز برای کیارا این است که درمی‌یابد چرا ماسترویانی همواره از زندگی واقعی به نفع سینما چشم می‌پوشید. آن رابطه عاشقانه‌ ماسترویانی و دونوو در فیلم‌ها هنوز ادامه دارد و هیچ چیزی نمی‌تواند آن دو را در رویایی که با هم ساختند، از هم جدا کند.

در شصت و یکمین جلسه سینماتک، نقد و تحلیل فیلم مارچلوی من ساخته کریستف انوره، از فیلمهای جشنواره کن امسال را خواهیم داشت.

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

30 Sep, 17:03


مانانا در روز تولد پنجاه و دو سالگی‌اش به‌ناگه به خانواده‌اش می‌گوید که می‌خواهد آنها را ترک و به‌تنهایی زندگی کند. تصوری که آنها از خود دارند، یک خانواده شاد است و نمی‌توانند درک کنند که چرا مانانا یکدفعه تصمیم گرفته زندگی خانوادگی‌اش را به هم بریزد. مادرش می‌گوید شوهرت نه دائم‌الخمر است و نه معتاد و دزد و تابه‌حال هم دستش را روی تو بلند کرده، چرا می‌خواهی از او جدا شوی؟ برادرش از او می‌پرسد که آیا با مرد دیگری رابطه داری؟ دخترش می‌گوید که با رفتن تو آبروی ما جلوی همه می‌رود و کل فامیل جمع می‌شوند و او را نصیحت می‌کنند که سر خانه و زندگی‌اش بماند. اما مانانا پاسخ هیچ‌کس را نمی‌دهد. در تمام مدتی که زن در کنار خانواده‌اش حضور دارد، معلوم است از چیزی رنج می‌برد اما نمی‌دانیم چیست. تا اینکه زن را در خلوت خودساخته‌اش می‌بینیم که به‌تنهایی شام ساده‌ای می‌پزد و هر وقت می‌خواهد آن را می‌خورد، در گلدان گوجه می‌کارد و از آن مراقبت می‌کند، گیتارش را درست می‌کند و دوباره آن را می‌نوازد، چند شاخه گل در لیوانی روی میز کارش می‌گذارد و برای کتابهایش قفسه درست می‌کند. تازه می‌فهمیم زن هرگز در زندگی خانوادگی‌اش این لحظات ساده و کوچک برای خود بودن را نداشته است. کاری که فقط به خاطر خودش انجام دهد و از آن لذت ببرد. چه بسیار زنانی که تمام عمر خود را وقف مراقبت از والدین و همسر و فرزندانشان می‌کنند تا خانواده شادی داشته باشند اما خودشان سهمی از آن ندارند. در گوشه و کنار خانه‌های خوشبخت، انبوهی از لحظات نزیسته زنان پنهان شده است. هر زنی سزاوار این است که مثل مانانا پشت میزش بنشیند، برای خودش قهوه‌ای درست کند، به موسیقی محبوبش گوش دهد، چیزی بنویسد، کتابی بخواند، گلهایش را آب دهد و به وزش باد در میان برگهای درختان بنگرد و احساس کند در این دنیای بزرگ هیچ کار دیگری ندارد، جز اینکه خودش را دوست بدارد...

در شصتمین جلسه سینماتک، نقد و تحلیل فیلم خانواده شاد من ساخته نانا اکوتیمیشولی و سیمون گراس را با تمرکز بر وضعیت زنان میانسال و خانه‌دار خواهیم داشت.

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

26 Sep, 11:00


قاعده دشوار بود، گاهی دشوارتر: طره‌ای مو در دقیقه سوم، قوسی از کمر در دقیقه هشتم، سایه‌ مبهم زیر پستان در دقیقه دوازدهم، نرمه گوش، سرخی زبان، انحنای قوزک پا… تمام عمر له‌له می‌زدیم تا شاید مدیر نازک‌دلی، بر تکه‌ای مثله‌شده از زن، بر گوشی، آرنجی، قوس زانویی رحم آورد و پسش دهد به ما، به پرده‌ سینما. به هر دوز و کلکی که شده، با تراشیدن موی سر، با گذاشتن کلاه‌گیس، با استفاده از توربان و پوشیدن حوله، پاره‌های بدنمان را، بدن زنان را از این ناظر و از آن ممیز گدایی کردیم و در بهترین روزها تنها نسخه‌ای کاغذی از آن نصیبمان شد. نسخه‌ای که قاب و نور و سایه و زاویه دوربین، همه در خدمت به چشم نیامدنش بودند. و حالا، ناگهان می‌نشینی روی صندلی سینما و در نخستین نما مقابل چشمت است: زن! باشکوه! با آرنج و گردن و مو و شکم و پستان و آن عضو سرکش میان دوپا که نامی ندارد، نامش را به ناسزاهای مردان عاریه داده است. زنی که اعضای بدنش به کارش می‌آیند، به کاری می‌آیند...

متن کامل را می‌توانید از طریق لینک زیر در سایت کایه دو فمینیسم بخوانید
http://cahiersdufeminisme.com/نوبت-چو-به-ما-رسد،-نگونسار-کنید/

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

24 Sep, 10:34


مادر با غصه می‌گوید: «قبلا هوبرت همه چیز را به من می‌گفت اما الان فقط از من انتقاد می‌کند. انگار همه لحظات قشنگی که با هم داشتیم، پاک شده.» تجربه دشوار و دردناکی که مادران و پسرهای نوجوان در هر دو فیلم «من مادرم را کشتم» و «مامان» از سر می‌گذرانند، هیچ ربطی به دوران کودکی بچه‌ها ندارد.
مادرها به‌ناگه چشم باز می‌کنند و به جای آن بچه قشنگ و معصوم که عاشقانه به آنها می‌نگریست، یک نوجوان سرکش و خشن می‌بینند که گویی به مادرشان به چشم بزرگترین دشمن خود نگاه می‌کند.
به راستی آن بچه دوست‌داشتنی کجا می‌رود؟
اما وقتی بیشتر به رفتار پسرها نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم انگار همه آن خشم و تنفر و خشونت‌شان نسبت به مادر از روی ترس ناشی از درک‌ناشدگی و طردشدگی است. پسر، بزرگ شده و قد کشیده است، می‌تواند صدایش را برای مادر بلند کند و زور بازویش را به رخ بکشاند اما در واقع هنوز همان پسربچه بی‌پناهی است که می‌ترسد مادرش دوستش نداشته باشد و او را ترک کند.
هوبرت می‌گوید: این حس خیلی متناقضی است که هم مادرت را دوست داشته باشی و هم از او متنفر باشی!
رابطه فرزندان و والدین اساسا ربطی به آن کلیشه‌های رمانتیک رایج ندارد و همواره سرشار از عشق و احترام بی‌قید و شرط نیست. گاهی می‌تواند بسیار پرتنش، دردناک و بی‌رحمانه باشد. انگار هر چقدر بچه‌ها بزرگتر می‌شوند، دوست داشتن آنها کار سخت‌تری می‌شود.

در پنجاه و نهمین جلسه سینماتک نقد و تحلیل دو فیلم من مادرم را کشتم و مامان از زاویه دولان را با تمرکز بر چالش‌های مادران با فرزندان در دوران نوجوانی خواهیم داشت.

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

17 Sep, 14:30


فیلم، جهان را از دیدگاه زن جوانی به نام مارینا ترسیم می‌کند که ای‌سکچوال است. ای‌سکچوال بودن مارینا را منزوی کرده و از این رو به او توان آن داده که از فرهنگ توده فاصله‌ای انتقادی بگیرد و نسبت به سکس، دیدی فلسفی اختیار کند. او در جای جای فیلم، گرایش فزاینده مردم را به انوع جلوه‌های کنش جنسی، غریب قلمداد می‌کند. به این ترتیب، فیلم از طریق مارینای ای‌سکچوال، نشان‌مان می‌دهد که در فرهنگ مسلط امروز، کنش جنسی، مُسکن و آرام‌بخش کاذب برای اجتماعی از انسان‌هاست که حاضر نیستند با یک حقیقت آشکار روبه‌رو شوند: اینکه آن‌ها از فهم دوسویه هم عاجزند. آدم‌ها زبانی برای برقراری ارتباط و رهایی از تنهایی ندارند و از این رو ناگزیرند در هم‌خوابگی با هم افراط کنند و از رابطه جنسی، بت‌واره بسازند. از این منظر، زن ای‌سکچوال، یک هنجارشکن و حتی تهدیدی است که موجودیتش برای جامعه جنس‌گرا تولید اضطراب می‎کند.

متن کامل را می‌توانید از طریق لینک زیر در سایت کایه دو فمینیسم بخوانید
https://cahiersdufeminisme.com/زن-بیتمنا،-تهدیدی-برای-خودانگاره-مرد/

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

25 Aug, 10:50


هیچکاک دیالوگ معروفی دارد که می‌گوید: «با شما شرط می‌بندم که از هر ده نفر ادم، نه نفر اگر  ببینند زنی در پنجره روبرو دارد لباسهایش را درمی‌آورد تا به بستر برود، پشت پنجره بمانند و تماشا کنند. می‌توانند پرده را بکشند اما هیچکس چشم برنمی‌دارد و نمی‌گوید به من مربوط نیست.» این ماجرا دقیقا همان چیزی است که برای پپا و توماس رخ می‌دهد. اولین شب حضورشان در خانه جدید، چشمشان به زوج همسایه در خانه روبرویشان می‌افتد که در حال عشقبازی هستند. آنچه می‌بینند، چنان تحریک‌کننده است که آنها را وامی‌دارد تا نتوانند جلوی دیدزنی‌شان را بگیرند و داستان زندگی زن و مرد همسایه را همچون یک فیلم از قاب پنجره تماشا و دنبال کنند. اما آنها نمی‌دانند که این چشم‌‌چرانی چطور می‌تواند زندگی آنها و زوج همسایه را دگرگون کند. در صحنه‌ای از فیلم، پپا و توماس در حال دید زدن رابطه جنسی زوج همسایه هستند. پپا به توماس نزدیک می‌شود تا با هم معاشقه کنند. پپا می‌کوشد تا آنچه را که در قاب پنجره روبرو می‌بیند، بین خودشان تکرار و تقلید کند اما درنهایت ناکام می‌ماند و توماس نمی‌تواند مثل مرد همسایه عمل کند. پپا نمی‌داند تصویری که در خانه همسایه می‌بیند، ابژه والا است که فقط میل ما را برمی‌انگیزد اما ارضا نمی‌کند. دقیقا مثل آنچه در سینما می‌بینیم یا در شبکه‌های مجازی دنبال می‌کنیم. پپا چنان در تصویر رویایی پیش رویش غرق می‌شود که واقعیت زندگی خودش را از یاد می‌برد و به‌ناگه به خود می‌آید و می‌بیند چطور نگاهش از سوی دیگری کنترل شده است تا چه ببیند و جطور ببیند. فیلم از طریق داستانی معمایی با لحظات غافلگیرکننده نشان می‌دهد که چطور اشتراک‌گذاری لحظات خصوصی در مدیاها، افراد را به ابژه‌های چشم‌چرانی بدل می‌کند و همانطور که تو در حال دیدزنی دیگری هستی، دیگری هم تو را دید می‌زند. آن پایان‌ تلخ و تکان‌دهنده فقط در دنیای فیلم‌ اتفاق نمی‌افتد. تصاویر حسرت‌برانگیز ساختگی می‌تواند همچون سیاهچالی تیره‌وتار، ما را نیز در خود ببلعد.

در پنجاه و ششمین جلسه سینماتک به نقد و تحلیل فیلم چشم‌چران‌ها ساخته مایکل موهان می‌پردازیم و بر اساس نظریات لورا مالوی پیرامون پدیده ویریسم در جهان مجازی بحث و گفت‌‌وگو می‌کنیم

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme

سایت کایه دو فمینیسم

19 Aug, 16:57


مرد که کافه‌دار مقروضی است، با رزالی ازدواج می‌کند تا پول جهیزیه او را برای بدهی‌هایش بدهد. شب رزالی با اضطراب از طرد شدن به اتاق خواب می‌رود. پیش‌تر دعا کرده است که مرد، او را بخواهد. مرد روبرویش زانو می‌زند و با علاقه دکمه‌های پیراهنش را باز می‌کند اما به‌ناگه با دیدن بدن برهنه زن، با ترس و نفرت از او فاصله می‌گیرد و با خشم می‌گوید: انتظار یک زن را داشتم! چه چیزی، مرد را درباره زنانگی چنین زن زیبایی به تردید می‌اندازد؟ وقتی مرد چراغ را به صورت و بدن زن نزدیک می‌کند تا بهتر او را ببیند، تازه موهای روی سینه و کمر زن و کُرک‌های روی صورتش را می‌بینیم. رزالی، یک زن ریش‌دار است و این موضوع، زنانگی او را تحت تاثیر قرار داده. تا جایی که مرد حاضر به معاشقه و لمس تن او نیست و او را از خود می‌راند. رزالی در تمام عمرش مدام موهای صورت و بدنش را تراشیده تا شبیه یک زن واقعی شود اما حالا تصمیم عجیبی می‌گیرد: او خود را به نمایش می‌گذارد و به مایه سرگرمی و تفریح مردم بدل می‌کند تا برای کافه ورشکسته مرد، مشتری جمع کند. مردم به کافه سرازیر می‌شوند تا زن ریش‌دار و پرمو را ببینند. اما کم‌کم مردم درباره زن بودن او تردید می‌کنند. یکی از مردها به شوهر زن می‌گوید: لابد زیر پشم‌هایش بیضه دارد! در صحنه‌ای تکان‌دهنده عده‌ای از مردم به او حمله می‌کنند و دامن او را بالا می‌زنند تا اندام‌جنسی‌اش را ببینند و بفمهند او زن یا مرد است! فیلم با ارجاع به اعجاب و غرابت فیلم مرد فیل‌نمای دیوید لینچ، استانداردهای رایج در تعریف زنانگی و مردانگی را به چالش می‌کشد. زن وقتی به عنوان زن شناخته می‌شود که همان ابژه جنسی ایده‌ال برای نظام مردسالاری باشد اما رزالی با ابژه‌سازی از بدن غیرایده‌ال خود، نگاه جنسیت‌زده به زنان را به بازی می‌گیرد. مسیر سختی که رزالی از خودویرانگری تا رهایی طی می‌کند و بدن و زنانگی‌اش را پس می‌گیرد،  فیلم را به یکی از آثار فمینیستی درخشان بدل می‌کند.

در پنجاه و پنجمین جلسه سینماتک به نقد و تحلیل فیلم رزالی ساخته استفانی دی جوستو می‌پردازیم و درباره استانداردهای بدن زنانه بحث و گفت‌وگو می‌کنیم.

برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتس‌اپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833

@cahiersdufeminisme