بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی @braillehayenagozir Channel on Telegram

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

@braillehayenagozir


بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی (Persian)

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی یک کانال تلگرامی فوق العاده برای علاقمندان به شعر و ادبیات است. این کانال توسط موسی عصمتی تاسیس شده است، یکی از شاعران برجسته و موفق در دنیای شعر فارسی. در این کانال شما می توانید اشعار زیبا و دلنشین از آثار این شاعر بزرگ را مطالعه کنید و با هنر و زبان شگفت انگیز او آشنا شوید

این کانال منحصر به فرد به علاقه مندان به ادبیات فرصتی فوق العاده برای آشنایی با شعر معاصر و کلاسیک ایرانی می دهد. با عضویت در این کانال، شما قادر خواهید بود بهترین اشعار موسی عصمتی را بخوانید و از هنر شگفت انگیز او لذت ببرید

بیایید به جهان جذاب شعر و ادبیات با نگاهی به بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی پا نهاده و از لحظاتی شگفت انگیز و الهام بخش برای ذهن و قلب خود بهره مند شویم!

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

25 Oct, 18:49


لطف و بزرگواری دوست نازنین و همشهری فرهیخته جناب علی گزمه نسبت به این کمترین 🌸👇


موسای عزیزم سلام
پیام ارسالیت را با گوش جان شنیدم ،لذتی وصف ناپذیر سراپای هستی ام را فرا گرفت لذتی که با کاینات برابری می کند و از قوه ی قاصره عقل و تصور بالاتر است
موسای عزیزم امروز تو شناسنامه ی این سرزمین و سند هویت مردمان سرزمین آفتاب شرقی هستی و باید من و همسالانم و تمامی مردمان ادیب شناس و هنرپرور این سامان به وجود نازنینی چون تو به خود ببالند
شهرت ،نظم رسا ،اخلاق کریمانه و لطف و صفای تو خصایلی است که دوستشان دارم خصایل پسندیده ای که در یک زمان و یک مکان در شخصی گرد نمی آید
موسای عزیزم برای سرخس جان این سرزمین فراموش شده در چنبره خیال زمین بمان و نام و آوازه ی پر شکوه این سامان را بار دیگر با صدای رسای شعرت که سفیر پرصفیر رهایی و آزادگی است فریاد بزن فریادی به بلندای تاریخ فریادی که یاد آور روزهای پرشکوه آن همراه و همدوش سنایی و ابوالفضل و لقمان و ...صدها نامدار این مرز پر آیین باشد
آری موسای عزیزم عصایت حنجره ی طلایی و  معجزه ی اژدها گونه ات اشعار سخته و پرداخته است ،اشعاری که عجیب انسان را شیفته می کند و با خواننده   نوعی همزاد پنداری ایجاد می کند
آری هنر بزرگ شاعر صداقت و صمیمیت کلامش است و این است هنر شاعران و خداوندگاران کلام که هم حسی و همزبانی مردم را با او پدید می آورد طوری که کلامش ورد زبان مردم و حتی مثل سائر می گردد
موسای عزیزم ما به وسعت دریا و به عظمت دماوند به تو مدیونیم
برای تو که همیشه حال دلمان را خوب می کنی بهترین ها آرزومندم
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
خیال نازکت آزرده گزند مباد 
ارادتمند همیشگی ات


https://t.me/braillehayenagozir

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

25 Oct, 16:28


بخشی از اختتامیه‌ی مسابقه‌ی خاطره نویسی برنامه‌ی شش نقطه رادیو تهران

با اجرای اشکان آذر ماسوله و لیدا حفاری
و دکلمه‌ی شعری از من توسط خانم حفاری

لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

24 Oct, 13:11


مهمان سرزده

سوم راهنمایی بودم . ۴ سالی بود که در آموزشگاه نابینایان شهید محبی تهران درس می‌خواندم . با شروع سال تحصیلی پدر و مادرم مرا به تهران می‌رساندند و با تعطیلی مدارس  سختی و مرارت این راه طولانی را به جان می ‌خریدند تا مرا از مدرسه به روستا برگردانند . هر وقت که از آن‌ها می‌خواستم که اجازه بدهند خودم تنهایی به تهران بروم و برگردم به هیچ عنوان نمی‌پذیرفتند . هرچه برایشان توضیح می‌دادم  دانش آموزانی هستند که به تنهایی از شهرستان  به تهران می‌آیند و بر می‌گردند ، اجازه نمی‌دادند . می‌گفتند وقتی خودمان تو را به مدرسه برسانیم خیالمان راحت‌تر است . حقیقتا از اینکه آن‌ها به خاطر من این‌همه سختی و زحمت را متحمل می‌شدند در مقابل عظمت روحشان دچار عذاب وجدان بودم . امتحانات خرداد فرا رسیده بود و کم‌کم منتظر تماسی از طرف خانواده بودم تا بگویم چه روزی دنبالم بیایند . دوست داشتم خودم تنهایی برگردم تا آن‌ها این‌همه به‌زحمت نیفتند . بالاخره تماس گرفتند و من که آن سال بیست و پنجم خرداد  تعطیل می‌شدم به دروغ به آن‌ها گفتم ۳۱ خرداد آخرین امتحان من است و شما می‌توانید  صبح ۳۱ خرداد تهران باشید . شبِ بیست و پنجم ، ساک و وسایل سفرم را آماده کردم . اولین باری بود که می‌خواستم به‌تنهایی از تهران به روستا برگردم . استرس همراه با نگرانی آزار دهنده‌ای مرا نسبت به تصمیمی که گرفته بودم دچار تردید می‌کرد . البته کار از کار گذشته بود و راهی بود که خودم انتخاب کرده بودم . روز بعد با تحویل برگه‌های آخرین امتحان به خوابگاه برگشتم . ساک و عصایم را برداشتم . جلوی مدرسه بعد از خرید مقداری سوغاتی و خوراکی  با یک تاکسی دربستی خودم را به پایانه‌ی مسافربری جنوب رساندم . کم‌کم خوشحالی جایگزین ترس و نگرانی شده بود . از یک طرف آهنگ‌های بندری به گوش می‌رسید و از طرف دیگر صدای رفت و آمد پرشور مردم و چرخ گاری‌ها و ساک‌هایی که به زمین کشیده می‌شد و هر کدام به سمتی می‌رفتند . شنیدم کسی صدا می‌زد  مشهد فوری ! مشهد فوری ! با خوشحالی عصا زنان به‌سمت صدا رفتم . آن فرد مرا به تعاونی مربوطه برد.  بعد از تهیه بلیط با راهنمایی همان فرد سوار اتوبوس  ایران پیما شدم . اتوبوسی که قرار بود مرا به گمان خودم از دور ترین جای جهان به مشهد ببرد . با راه افتادن اتوبوس پلک‌هایم سنگین شد . کنار پنجره بودم . آمیزه‌ای از بوی پا و سیگار هوای اتوبوس را آلوده کرده بود  . برایم  مهم نبود . آنقدر خوشحال بودم که این چیزها نمی‌توانست اعتراض مرا بر انگیزاند  . در مسیر چند بار اتوبوس برای شام و نماز نگه داشت . من از ترس اینکه مبادا از اتوبوس جا بمانم  اصلا پیاده نشدم . شام را با ساندویچی  که از ساندویچ فروشی کنار مدرسه خریده بودم سر کردم. حدود ۸ صبح بود که به مشهد رسیدم . از اتوبوس که پیاده شدم راننده تاکسی‌ها سر من با یکدیگر کش مکش داشتند . یکی دستم را می کشید یکی ساکم را . خلاصه یکی از آن‌ها برنده‌ی این مزایده‌ی بزرگ شد و مرا به خیابان سرخس و گاراژ حاج‌محمد صداقت رساند. حدود ساعت ۱۲ بود که مینی بوس روستا به طرف معدن ۱* به راه افتاد . معدنی‌ها با دیدن من که تنها آمده بودم  تعجب کرده بودند . چه‌قدر شنیدن صدایشان برایم آرامش‌بخش بود .مینی‌بوس به هر روستا که می‌رسید بخشی از مسافرانش را پیاده می‌کرد . ۷ عصر بود که پا در روستا گذاشتم . احساس کسی را داشتم که قله دماوند را فتح کرده . با راهنمایی یکی از همسایه‌ها به خانه رسیدم . به محض اینکه در حیاط باز شد فریاد شادی کل حیاط را پر کرد...عصر بود و بوی نم بعد از آبپاشی ، حیاط را فرا گرفته بود و من مهمان سرزده ی  چای عصرانه بودم ...

1)روستای نگارنده

موسی عصمتی

لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

23 Oct, 18:19


باید که کنار چشمه آهو باشد
بر دامن دشت کبک و تیهو باشد

از سرو بعید است که بعد از عمری
لت خورده‌ی شاخه‌های گردو باشد


*برای استاد غلامعلی نادری عزیز و آرزوی بهبودی هرچه زودتر ایشان*

#موسی_عصمتی
کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇

https://t.me/braillehayenagozir

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

22 Oct, 16:49


شعرخوانی در ویژه برنامه‌ی روز جهانی عصای سپید
رادیو دری
با اجرای : قاسم‌موحد و ارغوان حیدری

لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇https://t.me/braillehayenagozir

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

21 Oct, 19:50


🔹 غزلی برای غزه از شاعر توانا فاطمه عارف نژاد

بمب اول... ستاره می‌لرزد ترکشی می‌خورد به صورت ماه
بمب دوم... هجوم آتش و دود آسمان آب می‌رود ناگاه
بمب سوم... مهیب، دیوانه، بارش سرب در شبِ خانه
بچه‌گنجشک مرده در لانه، روضه‌ها باز، روضه‌ها جانکاه

بمب پنجم... صدای لالایی خواب گهواره‌ها به تنهایی
دفن کودک کنار بابایی، قبرشان می‌شود زیارتگاه

بمب هفتم... نصیب تاک شده، بال پروانه چاک‌چاک شده
سرو، آن‌سوی باغ خاک شده، چه کسی می‌دهد به غنچه پناه؟

بمب هشتم... ضیافت فسفر، قایق آماده تا بگیرد گُر
تورها از خیال ماهی پر، بغض کرده غروب لنگرگاه
بمب بیست‌و‌یکم... هزارۀ رنج، مرگ آسان و زندگی بغرنج
غرق خون است صفحۀ شطرنج، غرق خاکسترند شام و پگاه

بمب شصتم... کسی خبر دارد؟ نور خورشیدها اثر دارد؟
کهکشانی بدون سر، دارد می‌دود در شبی عمیق و سیاه

بمب هشتادوپنج... نوبت کیست؟ مدرسه؟ مسجد این‌طرف‌ها نیست؟
دست‌ها از کمک چرا خالی است؟ لنز عکاس‌ها پر است از آه

نویسنده: #محمدکاظم_کاظمی
🧩 تهیه‌کننده و گوینده: #زینب_بیات
🎼موسیقی متن: یاسر فاروق
🎤آواز: سامی یوسف
#قند_پارسی
#فاطمه_عارف‌نژاد
#فلسطین
#غزه
#رادیو_دری
@zaynabbayat

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

21 Oct, 18:29


من سال‌هاست که بیشترین تلاشم این است که توقع و امیدم را از دیگری به حداقل برسانم.
آن‌هم وقتی در زندگی با آدم‌هایی مواجه شدم که کتاب‌ها نوشته‌اند، سخنرانی‌ها کرده‌اند و پر از ادعا هستند، ولی وقتی پای منفعت‌شان در میان بوده، شبیه بسیاری از ما آدم‌های بی‌سوادتر تبدیل به همان موجوداتی شدند که مهمترین قانون برایشان، قانون تنازع بقاء است.
سال‌هاست آنقدر به انسان و ذاتش بدبین شدم که تعجب می‌کنم، چگونه هنوز ادامه می‌دهم!

گاهی وقتی شعرهای دوست بینا دلم، "موسی عصمتی" را که می‌خوانم، لحظه‌ای درنگ می‌کنم تا نابینا بودن را بفهمم ولی نمی‌توانم. پس تنها کاری که از من بر می‌آید احترام به رنجی است که توان درک آن را ندارم.

همیشه وقتی از خودم می‌پرسم بزرگترین دستاوردت در این سال‌های زیستن چه بوده؟ روشن‌ترین پاسخ اینست که با تمام رنج‌ها، بی‌تفاوتی‌ها، حقارت‌ها، زخم‌ها، بی‌انصافی‌ها و خیانت‌هایی که از دیگران دیدم، سعی کردم تلافی نکنم. و جایی که توان و ظرفیت بخشیدن و کنار آمدن را نداشتم، فاصله گرفتم تا حرمت و عزت انسانی‌ام محفوظ بماند.
این‌همه میل و تاکیدم بر عزت، برای اینست که به نام یک زن افغان بسیار تحقیر شدم.

ما مردم افغان باید آرمان به دست آوردن غرور و عزت به فنا رفته‌امان را داشته باشیم و برای دوباره به دست آوردنش حتی رنج تلخِ طرد شدن و تنها ماندن را به جان بخریم.
ما تنهاترین ملت دنیایم‌. هر گاه این واقعیت را قبول کردیم، دوباره از این خاک ذلت و حقارت، با امید و تکیه بر خودمان برخواهیم خاست.
بدون هیچ توقعی، باید ادامه داد.

@homahemmat

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

19 Oct, 20:05


حاصل لطف و بزرگواری استاد نادری عزیز👇❤️

سر سبزی باغ زندگانی هستی
تصویر بلند آسمانی هستی
هم خط خدا و هم بریلی موسی
یک شعر ِ سپید جاودانی هستی

اینهم فی البداهه برای موسی جانم که بربلندای قله رفیع فروتنی نور افشانی میکند. دوستت دارم موسی جان ❤️❤️❤️

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

19 Oct, 15:31


چند رباعی و غزل خودم می‌بینم ، پخش شده از رادیو استانی کرمان  برنامه‌ی آفتاب مهربانی با اجرای زهرا مولایی و فرهاد جعفری
با سپاس از محمدرضا راشاد

لینک اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

18 Oct, 20:53


🎤 گفتگویی صمیمی با دکتر ابوذر فدوی، نابینای مهاجر افغانستانی که خود را به مدارج بالای تحصیلی رساند

🔹تهیه کننده و گوینده: #زینب_بیات

#ابوذر_فدوی
#فرهیخته
#مهاجر_افغانستانی
#عصای_سپید
#روز_جهانی_نابینایان

@zaynnabbayat

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

18 Oct, 19:01


بخش پایانی نشست غزل سپید در هفته ی پیش

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

18 Oct, 18:55


غزل سپید، نشست ۷۶ (بخش پایانی):
بررسی غزلی از حافظ با سخنرانی دکتر بهروز افروز تحت عنوان «طی مکان و زمان در سلوک شعر حافظ»، در قالب خنیای ۶۲ و تصنیف «قند پارسی» با صدای علیرضا قربانی، در حضور استاد عصمتی گران‌قدر
۱۹ مهر ۱۴۰۳
@ghazale_sepid

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

17 Oct, 20:36


محکوم
 
در جاده‌ای تاریک
با ستارگانی خاموش
محکومم
که عینک دودی بزنم
و عصایی به دست بگیرم
تا
پانزده اکتبر هر سال
روزنامه‌ها مرا
با خطّی برجسته بنویسند
 
محکومم
که عقاب‌های چشمانم
به لانه برنگشته باشند
و گنجشکان
در جای خالی آن‌ها
تخم بگذارند
و مرثیه بخوانند
برای پرهایی که ریخته است
برای عقاب‌هایی که دیگر نیست
 
محکومم
به چاله‌های شهرداری
با دست و پای زخمی
در نزدیکی خیابانی 
که از چاه‌های عمیق شهردار
رونمایی می‌شود
 
محکومم
به سرشکستگی
در مقابل داربست‌ها
وقتی راه... که نه!
دار مرا بسته‌اند
و من
با سیلی داربست‌ها
صورتم را سرخ می‌کنم
 
محکومم
به عصایی که سفید است
و حال اژدها شدن ندارد
و گاهی
درگذر از جویی حقیر
روسیاه می‌ماند
 
محکومم
به ایستادن طولانی
کنار خیابان
وقتی که عجله‌ام
زیر سر هیچ شیطانی نیست
 
محکومم
دوچرخة توی پیاده‌رو را
جعبة جلوی مغازه را
تنه بزنم
بیندازم
دو بار عذر بخواهم
دو بار
«کوری؟
مگر نمی‌بینی؟»
را لبخند بزنم
 
محکومم
روزة سکوت بگیرند
بعضی‌ها
وقتی از کنارم می‌گذرند
و
در فلکۀ راهنمایی*
سؤال‌هایم
از رهگذران عجول
به مقصدی نرسد
 
محکومم
چهرة مادرم را
از یاد برده باشم
و عکس معصوم دخترکانم
از آلبوم خاطراتم
برداشته شده باشد
و من
محکومم
که محکوم بمانم
بی هیچ تجدید نظری
به جرمی که نمی‌دانم
و به گناهی که...
 
* نام میدانی مشهور در شهر مشهد است.

لینک کانال اشعار👇
#موسی_عصمتی
https://t.me/braillehayenagozir

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

17 Oct, 16:34


🔺
به بهانه ی شصتمین سال تاسیس آموزشگاه نابینایان شهید محبی تهران

هفته‌ی گذشته که تهران بودم یک روز توفیقی دست داد که به آموزشگاه نابینایان شهید محبی سر بزنم
همان مدرسه ای که از پنجم ابتدایی تا دوم دبیرستان را آنجا گذراندم .
تقریبا بعد از ۲۸ سال دوباره به آنجا برگشته بودم .
افسوس که بسیاری از ساختمان هایش را بولدوزر بلعیده بود .‌
سالن ابتدائی ، سالن راهنمایی و دبیرستان ، خوابگاه ۳ و ۴ هیچ کدام نبودند .
آسفالت سنگ مزارشان شده بود .

ولی خوشبختانه خوابگاه ۱ و ۲ ، سالن غذا خوری و سالن ورزش مثل گذشته دست نخورده بودند یا حداقل تغییرات کوچکی در آن ها ایجاد شده بود ‌ .

با ساختمان‌های جدیدی که ساخته شده بود کاری نداشتم .‌با آنها احساس غربت و بیگانگی می‌کردم ولی
با جاهایی که دست نخورده باقی مانده بودند و بوی خاطرات دور را می‌دادند عکس گرفتم .

احساس می‌کردم هنوز از طرف سالن ابتدایی صدای خانم مقدم ، صدای خانم فرازمند را می شنوم .

خانم نیک‌پور هنوز دارد شعر می‌خواند و هنوز دارد با وسواس و دقت زیاد شعرهایم را اصلاح می‌کند.

از طرف سالن دبیرستان صدای درس دادن آقای راد ، آقای نخجوان  ، آقای شعبانی ، آقای کریمی همچنان به گوش می‌رسد.

آقای شفیعی و آقای عبدی پور دارند  بچه ها را برای مراسم صبحگاهی دعوت به صف می‌کنند .
از طرف خوابگاه هنوز صدای درس خواندن بچه ها با نوار کاست می‌آمد .
صدای ماشین پرکینز ... صدای نوشتن با لوح و قلم ... صدای رادیو .. صدای خنده‌ی بچه ها
و من میان امواج این همه صدا مثل قایقی سرگردان بودم که نمی دانستم به سمت کدام صدا باید بروم ...
ساختمان های قدیمی پلی بودند بین من و گذشته های دوردست ...
دوست داشتم تک تک شان را بغل بگیرم
حتی آن چند ستونی را  که طنابی به آن ها وصل شده بود و ما لباس‌هایمان را که با دست و با وسواس زیاد شسته بودیم روی آن‌ها پهن می کردیم ..


شهید محبی برای بسیاری از نابینایان تنها یک مدرسه نیست بلکه مسیری ست برای سرنوشت و آسمانی ست برای پرواز های بلند...

موسی عصمتی


لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

16 Oct, 14:37


غزل سپید، نشست ۷۶ (بخش دوم):
شعرخوانی حاضران در حضور استاد عصمتی، و شعرخوانی ایشان در پایان این بخش از برنامه.
۱۹ مهر ۱۴۰۳

@ghazale_sepid

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

15 Oct, 19:54


غزل سپید، نشست ۷۶ (بخش یکم):
ویژه‌برنامه‌ی بزرگداشت حضرت حافظ و گرامیداشت روز جهانی نابینایان و ایمنی عصای سفید، با حضور میهمان ویژه، شاعر ارجمند، استاد موسی عصمتی.
۱۹ مهر ۱۴۰۳

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

15 Oct, 09:02


به بهانه‌ی ۱۵ اکتبر
آواز : سیما آباریان
گیتار : علی صیامی
شعر : موسی عصمتی

لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

15 Oct, 08:50


#سه‌_گانی

ای دلت چشمه‌سار نور خدا !
خوش به حال تو که نمی‌بینی
چهره ی زشت اهل دنیا را

#سعید_عندلیب
۱۵ اکتبر #روز_عصای_سفید گرامی باد
@saeedandalib_3

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

15 Oct, 07:09


هلال نازک ماه
عصای سفید دست های توست
و شب ، کورمال کورمال
ردّ تو را دنبال می کند
تا آرزوهایت را رنگ آمیزی کنی
رنگین کمانی به چشمت می کشم
سرانگشتانت را به من بده
جهان را از نو بخوانم

#ساغر_شفیعی
#عصای_سفید
#پانزدهم_اکتبر

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

15 Oct, 04:34


خودم می‌بینم
شعر : موسی عصمتی
نوازندگی تنبور و دکلمه : نسیم برنجیان

لینک‌کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

14 Oct, 20:37


دوازده رباعی به مناسبت ۱۵ اکتبر روز جهانی عصای سپید

شاعر : موسی‌عصمتی
دکلمه‌کنندگان : مائده ابوالفتحی و سعید ویسی پور

با سپاس از رضوان ولی‌زاده

لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

14 Oct, 17:24


به بهانه‌ی ۱۵ اکتبر روز جهانی عصای سپید


تلخ است زبان این همه تاریکی
سرد است جهان این همه تاریکی

وقتی که تو حرف می‌زنی می‌خندد
خورشید میان این همه تاریکی

***

غم را که به پای ِ دلمان بگذاریم
شب را به هوای ِ دلمان بگذاریم

باشد ، ولی اندوه ندیدن ها را
ای عشق ! کجای ِ دلمان بگذاریم

***

این بغض گلوگیر صدا خواهد شد
آغاز تمام ماجرا خواهد شد

یک‌روز همین عصا که در دست من است
در ساحل نیل اژدها خواهد شد
***

هر روز تمام نامه را می‌خواند
آرام و دقیق و بی‌صدا می‌خواند

بنویس دوباره نقطه های غم را
با خط بریل هم خدا می‌خواند
***

با من غم روزگار شوخی دارد
شب‌های بلند و تار شوخی دارد

از پشت رسید و چشم‌هایم را بست
با من خود کردگار شوخی دارد
***

در کوچه دوباره خسته‌تر شد با من
در غربت خویش بسته‌تر شد با من

در زیر قدم‌های عجول مردم
هر روز عصا شکسته‌تر شد با من
***

این پنجره در بند اتاقی مانده
از آن همه دلگرمی  اجاقی مانده

این آینه ، صفحه ای‌ست از خط بریل
انگار که نانوشته باقی مانده
***

از کوچه بهارِ کوچکی رد شده است
آواز سه‌تارِ کوچکی رد شده است

در خط بریلِ زیر ِ انگشتانش
هر روز قطار کوچکی رد شده است
***

چشمان ِتو حالتی خدایی دارد
آرامشِ سبزِ ماورایی دارد

از خالِ لبت به من یقین شد که خدا
با خطِ بریل آشنایی دارد

***
تا دورترین پنجره ها خواهد برد
تا موج خروشان  صدا خواهد برد

انگار چراغ قوه ای خاموش است
این کهنه عصایی که مرا خواهد برد

***
در رودکی‌ِ نگاه من گم نشوید
در خلوت کوره راه من گم نشوید

تاریکی ِ محض غار مزدورانم
در عمق دلِ سیاه من گم نشوید

غار مزدوران غاری است در ۹۰ کیلومتری شهر سرخس
***

چون نقطه ای از نگاه من می گذرد
از جاده ی راه راه من می گذرد

من خط بریلم که قطاری خاموش
هرروز از ایستگاه من می گذرد


موسی عصمتی

لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

14 Oct, 00:46


تفنگ ها فقط شلیک می کنند و می کشند..

اما شاعر خلق میکند و زنده میکند ...

#موسی_عصمتی
https://t.me/braillehayenagozir

#علی_محمدی_دکلمه
من به کلمه مومن ام .....
#یک☕️شعر...
@alimohammadi58

بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی

13 Oct, 18:52


۱۵ اکتبر
روز جهانی ایمنی عصای سفید گرامی باد

شعر: موسی عصمتی
برخوانی: نوشین کمالی

لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
https://t.me/braillehayenagozir