بابر نمی کردم انژی که. شما می فرمایید من بتوانم حس کنم ولی دیشب ساعت ده که همسو یی از شما می گرفتم اصلا نمی دانم چی شد کف دستهایم داغ شده بود احساس
می کردم از چاکرای تاج سرم یک انژی وارد بدنم شد وتا اخر همسویی در بدنم رفت وامد می کرد اصلا گفتنی نیست. ولی حال خوبی داشتم
استاد یک دنیا از شما ممنونم انگار شما به من
امید زندگی داید به حدی سرخوش بودم که ان لحظه. مطمعن بودم همسرم را با انژی درمانی از کما بیرون میاورم
از شما بابت این همسویی زیبا سپاسگزارم