چشمام رو بستم و به سوالش فکر کردم. این سخت ترین سوالی بود که هر روز بهش جواب می دادم. قربونت تو خوبی؟ ، مرسی عزیزم ، آره خوبم خداروشکر ، بهترم و ... اما کدومش راست بود؟ هیچ کدوم...
اصلا حال خوب چه شکلی بود؟ آخرین بار کِی بیخیال همه چی از ته دل خندیدم؟ آخرین بار کِی برای چیزی ذوق داشتم؟ خواب آروم چجوری بود؟ خبر خوب چی بود؟ و ...
دندوناش رو گذاشت رو بازوم و فشار داد. گفت با توام... خوبی؟ راستش رو بگو. جانِ من... گفتم از این به بعد هر وقت کسی این سوال رو بپرسه راستش رو میگم. نمی دونم. تو خوبی؟ گفت نمی دونم. از روی میز کاغذی که انتخاب کرده بودم رو برداشت. تا کرد. گرفت جلوی صورتم. کاغذ رو برداشتم. چند ثانیه ... چند دقیقه ... چند ساعت ... بغلش کردم.
#جمه
@Eh9517san
boufe koor🤍