اهل نوشتن द्वारा टेलीग्राम पर साझा की गई नवीनतम सामग्री
اهل نوشتن
08 Mar, 18:03
271
✏️نوشتن از مادر و پدر | «زندگینامهی مادرم» از روبرت صافاریان
📎 تماشای وبینار نویسندهساز | ۱۲۳
⬇️ https://youtu.be/Ld1WvcCj5Ec?si
@nevisandehsaz
🏠نشر نویسندهساز #پادکست #نویسندهساز
اهل نوشتن
08 Mar, 11:19
433
آره آره، نه نه!
میخواهم خودم را شگفتزده کنم.
بروم بستنی وانیلی بخرم، با مغزیجات، میوه، پودر نارگیل، کنجد، عسل و چند عدد بیسکوئیت پتیبور که مثل سربازان وفادار، لایهلایه روی هم رژه بروند. اما این برج شیرین، کمرم را خم میکند، قندش خونم را به رقص دیوانهوار میآورد و من، چاقتر از دیروز، در آینه به خودم چشمغره میروم. ولش کن! این شگفتی مرا راهی تخت مردهشورخانه میکند.
آهان، فهمیدم!
میروم گلفروشی، یک دستهی بزرگ از رزهای عاشق، آلسترهای مغرور و میخکهای پرناز میخرم، در گلدانهای شیشهای خانهام مثل تاجگلهای سلطنتی میچینم. اما چند روز بعد، وقتی پژمرده شدند و در سطل زباله مثل عروسهای فراموششده افتادند، دلم برای این لاشههای خوشبو میسوزد. عمرشان کوتاهتر از یک آه، زیباییشان چون باد به یغما رفته!
نه، بهتر است در خیابان شلوغ گم بشوم، مثل پرندهای رها، هی بروم و بیایم. اما کجا؟ لوکیشن گوشیام مثل سایهای مزاحم تعقیبم میکند، و اگر دهان باز کنم و سرِ خرید چانه بزنم، لهجهی غلیظم فریاد میزند: “این غریبه، خزانهاش اصفهان است!” حتی اگر در سمرقند و بخارا هم گم بشوم، باز مرا به دیار چوبخطهایم بازمیگردانند. چرا؟
نه، بروم یک رستوران مجلل! غذاهای لاکچری سفارش بدهم، بیخیال قیمت، بشقابها را فتح کنم. اما تنهایی؟ غذا در گلویم مثل سنگی گیر میکند. چه کاری است؟ با یکسوم این پول، خودم در خانه جشنی از طعم برپا میکنم، بچههایم دور سفره چون پروانه میچرخند و من از خندههایشان مست میشوم، والله!
آهان! فکر بکری چون الماس خام!
بروم کوچهپسکوچههای کودکیام، دستم را به دیوارهای کاهگلی بکشم که مثل پوست زمین نفس میکشند، به آسمان نگاه کنم، با ابرها چون رقاصان خیال همرقص شوم. یواش! کدام کاهگل؟ همه را بلعیدهاند، آسمانخراشها چون غولهای بیروح قد کشیدهاند. ابرها؟ غیبشان زده، آسمان از تشنگی ناله میکند و من هنوز در رویاهام غرقم؟ دلم خیلی خوش است!
بلند میشوم، زنگی به خواهر و برادرم میزنم، به یاد گذشتهها، قهقههها مثل موج به ساحل دلم میرسد. مگر هفتهی قبل و پیشترش همین آواز را نخواندی؟ سرجات بنشین! مهربانیات مثل چای زیاد دمکشیده، تلخ شده!
خوب، فهمیدم!
اگر سنگ در مسیرم نیندازی، میروم قشم. صبح و شب کنار دریا، چون نگهبان خورشید بنشینم، طلوعش را بدرقه کنم، غروبش را در آغوش بگیرم، در آب شنا کنم، میگو بخورم، بندری برقصم. یواش! شنا که بلد نیستم، غرقم حتمی است! میگو؟ پوستم فریاد میزند! رقص؟ من؟ قشم؟ ایران؟
دَدم وای! بس است دیگر، چه کنم؟
چمچاره کن، بنشین سرجات! غصه را چون مهمان ناخوانده در آغوش بگیر، ناله سر بده. وا اسفا! وا حسرتا! وا دریغا! دختران حوا، پسران آدم، لایهی اوزون، جنگلهای آمازون!… آن وقت دخترانم بیایند، دلداریام بدهند، مرا به زندگی امیدوار کنند، برایم النگو بخرند، جشن تولد بگیرند، با موسیقی زنده شگفتزدهام کنند! واقعاً؟ مگر من دختر دارم؟ نوچ!
پس بهتر است فعلاً شگفتزده نشوم. یا شاید هم شگفتی، همین خیالات باشد؟
خیالاتی به شیرینی یک قاشق بستنی. راستی، بستنی وانیلی چند کالری دارد؟
اهل نوشتن
07 Mar, 06:57
595
✏️مثلث دگرگرد: برای تغییر و تحول از راه نوشتن و خاندن و گامیدن
👀 تماشای وبینار نویسندهساز | ۱۲۲
⬇️ https://youtu.be/fchwMOalFHY?si
@nevisandehsaz
🏠نشر نویسندهساز #پادکست #نویسندهساز
اهل نوشتن
06 Mar, 20:21
703
لعنت به معلمهایی که نگفتند «تو هیچ گهی نمیشوی»
کامیون کامیون کتاب انگیزشی را برای یک رمان قربانی میکنم. تمام امیدهای پیزوریشان را میدهم دست رمانهایم تا بجوند و تفشان کنند. ترجیح میدهم با مارکی دو ساد عمق کثافت انسان را بکاوم، تا با فلانی صورتم را بشویم و منتظر بارش اسکناس بنشینم. دوستتر دارم همدم هدایت زندگی را فحشکش کنم و همراه داستایوسکی خودم را، تا با هر ننهقمری «به خودم عشق بورزم!»
آنها که امید را میکشند را ترجیح میدهم به آنها که امید را کش میدهند. ناامیدی در لحظه زهرش را میریزد، نه مثل امید که چنان موذیانه و حتا ناآگاهانه رگهایت را پر زهر میکند تا هر وقت خودش مرد، تو را هم بکشد. ناامیدی نمیخواهد تو را با خود پایین بکشد. با هم در قعری لمیدهاید و چای مینوشید و حتا حتا حتا غرق در تاریکی قعر، به درخشش ستارهها مینگرید.
یک رمان امیدکُش میارزد به ده زردکتاب امیدکِش. یک «تو هیچ گهی نمیشوی» به ده «پتانسیلش را داری، فقط باید بیشتر تلاش کنی» که خیالت را راحت و کاری میکند از بوی لجن لذت ببری. کوتاهش، درود بر امیدکُش یا امیدکِشی که از جایت برکند، نه این که به همین جایت قانعت کند.
〰️نیل، واژهخانه
اهل نوشتن
04 Mar, 16:24
937
✏️نوشتنآموزی با مقایسهی ترجمهها | ریچارد براتیگان: «لطفا این کتاب را بکارید»
👀 تماشای وبینار نویسندهساز | ۱۲۱
⬇️ https://youtu.be/nJstSbNBaMk?si
@nevisandehsaz
🏠نشر نویسندهساز #پادکست #نویسندهساز
اهل نوشتن
03 Mar, 15:38
2,782
✏️داستان کوتاهی که در قلبم جای دارد+کاشت و برداشت در داستاننویسی
👀 تماشای وبینار نویسندهساز | ۱۲۰
⬇️ https://youtu.be/IULAOjR1NVo
@nevisandehsaz
🏠نشر نویسندهساز #پادکست #نویسندهساز
اهل نوشتن
03 Mar, 15:12
835
وبینارهای کپیرایتینگ
وبینارندگان: مبینا ملائی و الهه نصیری
🕰 شمبه تا چارشمبهی هر هفته، رأس ساعت ١٩
🔸 حضور برای همه آزاد و رایگان است.
✔️ نکتهی مهم: هنگام حضور در جلسه قلم و کاغذ همراهتان باشد.
https://www.skyroom.online/ch/madresenevisandegi/badealavi ❤ 🚫نکات فنی: پس از کلیک روی پیوند بالا، گزینهی «میهمان» را انتخاب کنید و سپس نام و نام خانوادگی خود را ثبت کنید. نیاز به نام کاربری و رمز عبور نیست.
برای ورود به اسکایروم باید فیلترشکن خاموش باشد تا صدا و تصویر را با کیفیت بالاتری دریافت کنید.
هر وقت به مشکل خوردید صفحه را ببندید و از نو بگشایید.