و من همیشه میخوردم به دری که بسته بود، یا میرسیدم به جمعیتی که راه نمیدادند، حتی به عمد دست دراز میکردند تا نگذارند جلوتر بروم. میدانستم که نمیرسم، اما رفتم، تمام شب، تمام روز.
در زندگیم سختیهایی را تحمل کردم که پیش از واقعه گمان نداشتم بتوانم. حتى بعدها، باور نکردم که در آن ماجرا تاب آوردم. انسان خودش را نمیشناسد، خصوصا قدرتهایش را.
من استادم برای مردن. من استادم که نفهمند چه چیز مرا خرد کرده است… اگر بدانی که من چه کشیدم… کشیدهام آنچه را که شهدا میکشند. میفرماید: من عفّت من عشقه فهو شهید! کسی که از عشقش چشم پوشیده از شهداست. اگر بدانی من چه کشیدهام...