Посты канала کانال پرسش و‌ پاسخ های زئوس

در علم؟ یا در امور عقلانی؟
در علم، باید مشاهدات علمی ارائه بدن.
در امور عقلی، هر کدوم که به نظرمون عاقلانه تره، اونو باید بپذیریم.

آنچه که در مورد ملاک اخلاق در جامعه گفتم، رای یک یا دو نفر عاقل نیست. بلکه معمولا مجموعه ی عقلا، بر اون موضوع، هم رای هستن. مثلا بر غیراخلاقی بودن شکنجه، یا اخلاقی بودن کمک به فقرا، مجموعه ی عقلا، در دنیا، هم رای هستن.

ارشیا جان، برو سر اصل مطلب.
لطفا اینقدر تیکه تیکه سوال نکن.
بله. همه شون عاقل هستن.

وقتی بین دوتا دانشمند، در یک حیطه نظر متناقض ارائه میشه، کدوم رو باید معیار قرار بدیم؟

خب الان تمام دانشمندان عاقل محسوب میشن؟

ریاضی بسیار مهمه و پایه ای مهم، برای علم محسوب میشه. اما خودش، علم نیست. پس ریاضیدانان هم، دانشمند محسوب نمیشن. هر چند که بسیار ارزشمند هستند.

علم برای شناخت دنیای اطراف هست. و نیاز به مشاهده ی طبیعت داره. و ریاضی اینگونه نیست.

ببین. واژه دانشمند، یک عنوانه.
حکم قانون نیست که مشخص کنه که، در چه سطحی باید تحقیقات کرده باشه، تا دانشمند نامیده بشه!

در هر سطحی که، به روش علمی تحقیق کنه، میتونیم بهش دانشمند بگیم.

در ادامه https://t.me/Zeusquestions/15791

خب کسی که ریاضیات مطالعه کنه دانشمند نیست؟
سطوح تحقیقات متفاوته؛
تحقیقات باید چطوری باشه و در چه سطحی باشه؟

لطف داری. :)
بله. به عدم وجود خدا، یقین و باور دارم و در این باور خودم، شک ندارم.

اما هر چیزی، یک ملاکی داره. و ملاک باورهای ما، یا "عقل" خودمان است و یا حرف دیگران.

مثلا یکی ممکنه به وقوع اتفاق خاصی باور داشته باشه، چون فلان روایت گفته. یعنی:
"اگه" اون روایت درست باشه، اون اتفاق، رخ داده.
در اینجا ملاک، حرف دیگران است.

یا مثلا من بر طبق عقل خودم، میگم یقین دارم که خدا نیست. یعنی:
"اگه" تشخیص عقل من درست باشه، خدا وجود نداره.
یقین من، بر ملاک عقل من است.

و یا مثلا ما بر ملاک عقل، میگیم که: دو دو تا چهار تا میشه.
"اگه" تشخیص عقلمون درست باشه، دو دو تا چهار تا میشه.

سلام بر حاج زئوس عزیز دلتنگ بودیم
سوال : ایا به عدم وجود خدا یقینو باور دارید ؟ و ایا این باورتون صد در صد درسته ؟ ایا شکی درونش نیست

بسیار خب. بدرستی گفتید که:
"اگر به جای کلمه ماء واژه ديگری که هم‌معنی ماء هست را استفاده می‌کردند‌، بله اشکال داشت و نوعی تحريف قرآن محسوب می‌شد."!

اما موضوع بیش از این حرفاست.
اختلاف در قرائت حفص و ورش، در واقع اختلاف در وجود واژه هایی است، که معنای متفاوتی هم دارند!
مثلا:
«ملک» و «مالک» (سوره حمد) رو، نمیتونی بگی اختلاف در تلفظ هست. خیر. اختلاف در معناست.

«مسکین» و «مساکین» (بقره-184)، اختلاف در تلفظ نیست. در معناست.

کلمه «اَو» با کلمه «و» (غافر-26)، اختلاف در تلفظ نیست. در معناست.

«قال» و «قُل» (انبیاء-4)، اختلاف در تلفظ نیست. در معناست.

و البته دهها موارد دیگه. خب میتونی بگی که خیلی معناشون زیر و رو نشده. درسته. اما "نمیتونی" بگی تحریف نشده.

بهرحال، اختلاف این کلمات، برخلاف آنچه ابتدا گفتید، "شکل ظاهری و نوع تلفّظ" نیستن. خیر. لحن قریش و قبائل هم نیستن. خیر. بلکه تغییر واژگان و معانی آیات قرآن هستند.

تازه این تغییراتی است که مربوط به بعد از دوره ی عثمان میباشد. قبل از اون، که داستان چیز دیگری است.
نتیجه اینکه: قرآن به وضوح تحریف شده.