تشبیهات برای وصف وجود معشوق، ستودنی و سرشار از زیباییِ، هر واژه مثل نقشینه‌ای از خیال و احساس می‌درخشه.
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
@vkookdesire
"اگه قراره پرستیدنت گناه باشه من حاضرم گناهکار باشم."
Napoleon:https://telegram.me/BChatsBot?start=sc-f04N2hyvPz
Hi @durov
This channel does not go against the law.
And it has no pornograph
Уважаемый @durov !!
دسیر (Persian)
در کانال تلگرامی دسیر با نام کاربری vkookdesire ، شما به یک جامعه عاشقانه و پرشور خوش آمدید. اگر علاقه‌مند به دنیای موسیقی، هنر، و فرهنگ کره‌ای هستید، این کانال مکانی ایده‌آل برای شماست. با عبارت 'اگه قراره پرستیدنت گناه باشه من حاضرم گناهکار باشم.' اینجا دعوت شما را برای پیوستن به جمع طرفداران بی‌پایان موسیقی و فرهنگ کره‌ای می‌کند. این کانال شامل محتواهایی از جمله موسیقی‌های برتر، اخبار هنرمندان محبوب کره‌ای، و مطالب فرهنگی جذاب است. بنابراین، اگر دنبال یک تجربه فرهنگی و هنری جذاب هستید، به کانال تلگرامی دسیر بپیوندید. همچنین این کانال محتوای خلاف قوانین یا حاوی موارد پورنوگرافی ندارد. برای عضویت در این کانال، لینک زیر را کلیک کنید: [لینک کانال]
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
06 Jan, 08:39
بی‌تابیِ قلبـم برایِ تـو، همچون نسیـم‌ِ‌ملایمی است که درختان را به رقص درمی‌آورد و من، در این رقص، تنهـا تـو را می‌بینم و بس.
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
06 Jan, 08:39
با تضادهای هنرمندانه و تصاویری زیبا، حضور معشوق رو به شیوه‌ای بی‌همتا و چشم‌نواز به تصویر کشیده، بی‌نقصِ.
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
06 Jan, 08:37
متن به ظرافت حس فاصله رو به تصویر کشیده، غم و اندوه در تار و پود واژه‌ها تنیده شده.
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
31 Dec, 18:42
ممکنه افتخار هم صحبتی با شمارو در فرصتی مناسب و در حد چند سوال داشته باشم ؟
ممکنه افتخار هم صحبتی با شمارو در فرصتی مناسب و در حد چند سوال داشته باشم ؟
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
31 Dec, 18:42
منظورت چیه ژنرال.....منظورتتتتتتت چیه خالق زیباترین قلم؟اره خودشه فاک چجوری میتونی انقدر پرستیدنی بنویسی:))))
منظورت چیه ژنرال.....منظورتتتتتتت چیه خالق زیباترین قلم؟اره خودشه فاک چجوری میتونی انقدر پرستیدنی بنویسی:))))
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
31 Dec, 18:42
https://t.me/vkookdesire/69409?single
او سایه ای از شکوه خدایان....خالق قلم های پرستیدنی ؟؟واقعا لال شدم
https://t.me/vkookdesire/69409?single
او سایه ای از شکوه خدایان....خالق قلم های پرستیدنی ؟؟واقعا لال شدم
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
31 Dec, 18:15
بازمانـده‌ای از نسل خدایـان، در آغوش گستـره‌ی بی‌کران آسمان‌های کبود، همچون نوری بی‌افول که در ژرفای سپهر می‌رقصد.او وارث تلألو‌یی‌ست که در رگ‌های آسمان می‌تپد و سایه‌اش بر کرانه‌ی فلک، غزلی از حضور جاودانه می‌سراید. گویی افق‌های نیلگون دستان خود را گشوده‌اند تا او را چنان جواهری از جنـس اختـران در دل خویـش نهـان کننـد.
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
31 Dec, 18:15
هدیـه‌ی والا مقام سیمای آسماندریایی شاهـوار و ملوکانه.گیسوفشانِ ماه تبار، که سلسله‌ی چشمانش بی نیاز از کلام، جهان را به آشوب می‌کشید و مژه‌های سپیدش که در تار و پود اطلسی‌های مرمرین تنیده شده بود زادیت حوروس را به رخ می‌کشید. پری‌زاده‌ی آسمان که شکوه لبانش زمزمه‌ای از قدرت خورشید بر گلبرگ‌های سرخ را تداعی میکرد.گویی او سایه‌ای از شکوه خدایان و جلوه‌ای از زیبایی هاتور بود که با هر گامی که برمی‌داشت، گل‌های رز، مسحور از قدم‌هایش در آغوش باد می‌رقصیدند و قصیده‌ای از عشق و جاودانگی سر می‌دادند و جهان چون معبدی در برابر حضورش به سجده می‌افتاد. این چنین بود
که قدحِ پیـکرِ الهه‌گـون، حکمـرانِ دل‌ها می‌شد.
که قدحِ پیـکرِ الهه‌گـون، حکمـرانِ دل‌ها می‌شد.
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
27 Dec, 16:25
بعد از آخرین پک به سیـگارش، اون رو با پاش فشرد و پوزخندی زد.
"_تو هم احمـقی، می‌سـوزی تا حال من رو خوب کنی؛ مثل قـلب مـن! نگاه و لبخنـدش مثل جرقه‌ای قلبم رو آتیش زد. از عشقـش سوختم و درد کشیدم تا حالش خوب باشه، تا لبخند همیـشه روی لـب‌هاش باشه. اما آخرش چیشد؟ بعد از خوب شدن حالش، زمانی که دیگه بهم نیازی نداشت و تونست خودش رو پیدا کنه، مـن و قلبـم رو زیر پاهاش لـه کرد و رفت. من موندم و قلبی که خـاکستر شده؛ تیکه‌تیکه هم نه، خـاکستر!
حالا، هر روز صبح که بیدار میشم، حس می‌کنم یک قسمت از وجـودم هنوز توی خـاطراتش گیر کرده. یاد اون روزها، یاد اون لبخنـدها و حـرف‌های شیـرین، مثل سـایه‌ای سنگیـن روی دوشم نشسته.
چشـم‌هام که روزی از نگاه کردن به مـاه زندگیم ستاره بارون می‌شد حالا با شبـی پوشیده شده از ابر غـم و ناامیـدی فرقی نداره."
"_تو هم احمـقی، می‌سـوزی تا حال من رو خوب کنی؛ مثل قـلب مـن! نگاه و لبخنـدش مثل جرقه‌ای قلبم رو آتیش زد. از عشقـش سوختم و درد کشیدم تا حالش خوب باشه، تا لبخند همیـشه روی لـب‌هاش باشه. اما آخرش چیشد؟ بعد از خوب شدن حالش، زمانی که دیگه بهم نیازی نداشت و تونست خودش رو پیدا کنه، مـن و قلبـم رو زیر پاهاش لـه کرد و رفت. من موندم و قلبی که خـاکستر شده؛ تیکه‌تیکه هم نه، خـاکستر!
حالا، هر روز صبح که بیدار میشم، حس می‌کنم یک قسمت از وجـودم هنوز توی خـاطراتش گیر کرده. یاد اون روزها، یاد اون لبخنـدها و حـرف‌های شیـرین، مثل سـایه‌ای سنگیـن روی دوشم نشسته.
چشـم‌هام که روزی از نگاه کردن به مـاه زندگیم ستاره بارون می‌شد حالا با شبـی پوشیده شده از ابر غـم و ناامیـدی فرقی نداره."
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
27 Nov, 08:55
طوری جزئیات رو به خوبی بیان کردی، که میشه به بی‌نظیر بودنش پی برد.عمیقا لذت بردم منتظر پارت بعدی هستیم.
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
27 Nov, 08:55
🌟 𝐁𝗅𝗈𝗈𝖽 𝐂𝗋𝖾𝗌𝗍🌟 بــلاد کــرست
"اینجا کلی رویا مرده ، منو به قبرستون آرزوها آوردی؟!"
"تو باید دست کثیفتو از روی پدر من بکشی هرزه پول!"
#𝖡𝗅𝗈𝗈𝖽𝖢𝗋𝖾𝗌𝗍 #𝖳𝖺𝖾𝗄𝗈𝗈𝗄
"اینجا کلی رویا مرده ، منو به قبرستون آرزوها آوردی؟!"
"تو باید دست کثیفتو از روی پدر من بکشی هرزه پول!"
#𝖡𝗅𝗈𝗈𝖽𝖢𝗋𝖾𝗌𝗍 #𝖳𝖺𝖾𝗄𝗈𝗈𝗄
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
27 Nov, 08:55
𝐁𝗅𝗈𝗈𝖽 𝐂𝗋𝖾𝗌𝗍
⬪فصل اول ⬫چپتـر سـوـم
⬫کـاپـل اصــلی:تــهکـوک
⬪ژانر: وحشت،رمنس،جنایی،واقعیت‌ُتخیلی،معمایی.
⬫نـویسنده:مسـیحــا.
𝗣𝗗𝗙
#𝖡𝗅𝗈𝗈𝖽𝖢𝗋𝖾𝗌𝗍 #𝖳𝖺𝖾𝗄𝗈𝗈𝗄
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
06 Nov, 18:15
پیکـره‌ی ماه‌گونِ او تلاقـی خسـوف و کسـوف بود.
زیبا نگاشته‌‌ی خداوند از شکوفه‌‌های لبخندش زاده شده بود.حضورش همچون نغمه‌ای از بهشت دل‌هارا نوازش میکرد و چون جادویی در دل افسانه‌ها زندگی را به گلستانی از عشق و زیبایی تبدیل میکرد.چشمانش قدرتِ زئوس را به رخ می‌کشید و لبانش لعبتِ دیونیسوس را.
او شاهکـاری میان افسانـه‌های نایـاب جهـان بـود.
زیبا نگاشته‌‌ی خداوند از شکوفه‌‌های لبخندش زاده شده بود.حضورش همچون نغمه‌ای از بهشت دل‌هارا نوازش میکرد و چون جادویی در دل افسانه‌ها زندگی را به گلستانی از عشق و زیبایی تبدیل میکرد.چشمانش قدرتِ زئوس را به رخ می‌کشید و لبانش لعبتِ دیونیسوس را.
او شاهکـاری میان افسانـه‌های نایـاب جهـان بـود.
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
06 Nov, 18:15
زاده بوسـه آتشین آنائـل و معاشقـه آدم و حـوا.
الهه زاده‌ی نقره‌طلایِ مسیح شمیم سرهِ آسمان تبار بود.آهویی گریزپا که افسانگان را واژگون و تاریخ را دگرگون میکرد، مخلوقی که به اندازه معبود پرستیدنی بود.هرنگاهش دل‌ها را تسخیر و هر لبخندش چُنان رقصِ نور مسحور کننده بود؛حوریان بهشتی سوگند یاد می‌کردند که زیباتر از او ندیده‌اند.با رایحه کهربایش لعبت انگیز بود، لبانش به سان گل‌های وحشی و تیله‌های شب گونش با رخسار مهتاب آمیخته بود، همین برای حیران کردن آدمیان کافی بود.او گل سرخی بود که آفرودیت مقابلش تعظیم میکرد.خورشیـد فرمان‌برِ هراکلـس بود و هراکلـس فرمان‌برِ شیریـن بهانـه‌ی مسیـح.
الهه زاده‌ی نقره‌طلایِ مسیح شمیم سرهِ آسمان تبار بود.آهویی گریزپا که افسانگان را واژگون و تاریخ را دگرگون میکرد، مخلوقی که به اندازه معبود پرستیدنی بود.هرنگاهش دل‌ها را تسخیر و هر لبخندش چُنان رقصِ نور مسحور کننده بود؛حوریان بهشتی سوگند یاد می‌کردند که زیباتر از او ندیده‌اند.با رایحه کهربایش لعبت انگیز بود، لبانش به سان گل‌های وحشی و تیله‌های شب گونش با رخسار مهتاب آمیخته بود، همین برای حیران کردن آدمیان کافی بود.او گل سرخی بود که آفرودیت مقابلش تعظیم میکرد.خورشیـد فرمان‌برِ هراکلـس بود و هراکلـس فرمان‌برِ شیریـن بهانـه‌ی مسیـح.
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
25 Oct, 16:11
+جناب جئون؟!مشتاق حرفاتون هستم.
-من همه کسم
همه زندگیم خلاصه میشه تو یه نفر..
-حالا همون یه نفر ازم دوری کرده
ناخواسته بهش درد دادم
ولی بدتر از اون درد رو دارم میکشم
زخمی بود؛بجای اینکه مرحم بشم بدتر نمک شدم رو زخماش!!
قلبم, روحم, آرامشم, زندگیم, همه کسم,پشت و پناهم,,,
فقط یه نفره...
ولی اون فکر کرد من فقط به فکر خودمم!
حالم خرابه؛اشتباه کردم نمیخوام درد بکشه.
بالهاشو شکستم!
مثل هربار دیگه؛وقتی تعریف میکرد صدای شکستن بغض‌ش اتاق رو در برمی‌گرفت.
مرد میان سالی که پشت میز بود به اشک‌های پسر روبه‌روش خیره شد و اروم زمزمه کرد؛
+تو عاشق شدی!!
-من همه کسم
همه زندگیم خلاصه میشه تو یه نفر..
-حالا همون یه نفر ازم دوری کرده
ناخواسته بهش درد دادم
ولی بدتر از اون درد رو دارم میکشم
زخمی بود؛بجای اینکه مرحم بشم بدتر نمک شدم رو زخماش!!
قلبم, روحم, آرامشم, زندگیم, همه کسم,پشت و پناهم,,,
فقط یه نفره...
ولی اون فکر کرد من فقط به فکر خودمم!
حالم خرابه؛اشتباه کردم نمیخوام درد بکشه.
بالهاشو شکستم!
مثل هربار دیگه؛وقتی تعریف میکرد صدای شکستن بغض‌ش اتاق رو در برمی‌گرفت.
مرد میان سالی که پشت میز بود به اشک‌های پسر روبه‌روش خیره شد و اروم زمزمه کرد؛
+تو عاشق شدی!!
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
25 Oct, 16:11
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
25 Oct, 16:11
عشق همیشه کلمات زیبایی نیست که روی زبون جاری میشن همیشه پر از بوسه های عاشقانه و آغوش های پر از احساس نیست، همیشه پر از خوشحالی و دوستت دارم گفتن ها نیست. عشق گاهی تو رو از هم میپاشه، تک تک سلول های بدنت رو از درد پر میکنه
بین اقیانوسی از اشک هات که آرزو داری بینشون غرق بشى رهات ميکنه
عشق اشکه، عشق سوزش قلبه، عشق جدایی و دوباره رسیدنه، عشق دوری و نزدیکیه، عشق سكوت طولاني بین خنده هاست، عشق یعنی عاشق باشی تا جایی که متنفر بشی و بعد نفرتت رو ببخشی چون عاشقی عشق میتونه درمانت کنه اما قدرت اینم داره که جوری زمین بزنتت که دیگه نتونی هرگز از جات بلند شی. عشق درده و درد عشقه..
بین اقیانوسی از اشک هات که آرزو داری بینشون غرق بشى رهات ميکنه
عشق اشکه، عشق سوزش قلبه، عشق جدایی و دوباره رسیدنه، عشق دوری و نزدیکیه، عشق سكوت طولاني بین خنده هاست، عشق یعنی عاشق باشی تا جایی که متنفر بشی و بعد نفرتت رو ببخشی چون عاشقی عشق میتونه درمانت کنه اما قدرت اینم داره که جوری زمین بزنتت که دیگه نتونی هرگز از جات بلند شی. عشق درده و درد عشقه..
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
25 Oct, 16:11
تـــ‌و آن گـ‌لـی بــ‌ودی کــه مــ‌ن بــا اشــ‌ک چـشـ‌مـانم پــ‌رورونــ‌دم . . .
اَمــا یـ‌کـی دیـ‌گـه اومــ‌د و از شــاخــه چـیـ‌دت . . .
___
اَمــا یـ‌کـی دیـ‌گـه اومــ‌د و از شــاخــه چـیـ‌دت . . .
___
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
25 Oct, 16:10
ولی..
آخر شب بود، نه من خودم بودم نه ماه تو آسمون بود و نه ستاره اون پرنور همیشگی..
اگه کویر انقد قشنگه، چرا هیچ ستاره ای به کویر قلب من نور نمیبخشه؟
ژاکت پشمی دستبافت مادربزرگ تنم بود ولی میلرزیدم، نمیدونستم سردم بود یا عصبی بودم
فقط میدونستم که من میلرزیدم..
و میدونستم وقتی برگردم با در و دیوارهای کهنهٔ خونه مواجه میشم و شومینه ای خاموش که کسی نیست با نگرانی منو کنارش بنشونه و منو مهمون چای تازه دمش کنه
اونجا بود که فهمیدم؛ نزدیک 20 سال آزگار پناهنده ای بودم که خود هیچ پناهی نداشت..
آخر شب بود، نه من خودم بودم نه ماه تو آسمون بود و نه ستاره اون پرنور همیشگی..
اگه کویر انقد قشنگه، چرا هیچ ستاره ای به کویر قلب من نور نمیبخشه؟
ژاکت پشمی دستبافت مادربزرگ تنم بود ولی میلرزیدم، نمیدونستم سردم بود یا عصبی بودم
فقط میدونستم که من میلرزیدم..
و میدونستم وقتی برگردم با در و دیوارهای کهنهٔ خونه مواجه میشم و شومینه ای خاموش که کسی نیست با نگرانی منو کنارش بنشونه و منو مهمون چای تازه دمش کنه
اونجا بود که فهمیدم؛ نزدیک 20 سال آزگار پناهنده ای بودم که خود هیچ پناهی نداشت..
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
25 Oct, 16:10
افکار مُهمَلش را آمیخته توده‌ای افیون کرد و پاره کاغذی را قالبش نهاد، سیگاری از طعم تعفنِ سلسله واژگانی حرام‌زاده شده که گویی هزاران سال است مدام در حسرت آزادی گذرانیده بودند شعله‌ای را به دامش می‌اندازد، سیگارِ واژه اندود در حصار شعله‌ها می‌گداخت و خاکستر می‌شد، شعله واژگان را از بند اسارت به آزادی می‌کشاند. شعله ها خزان می‌آفریدند و آوازی به رنگ سرخیِ انتظار آن واژگان برای چشیدن طعم آزادی بیانِ خود می‌سرودند برای رقصِ واژه و شعله در مهرگانی دیگر.
𝖣𝖤𝖲𝖲𝖨𝖱𝖤 `
18 Sep, 18:35
توصیف زیباییِ تو، ای الهـه‌ی عشـق مرا عاجز می‌کند.
در امتداد قوسِ طره‌های زرین و طلایی موج گیسوانش، تا شُره جامِ یاقوت مقدس ستارگان لبانش؛ در هجومِ بارش خطوطِ عنبیه‌اش، تا ضربانِ ظریف خال لبانش به قدری زیبا نگاشته شده بود که عابد را وادار میکرد که به عبـادت آییـنِ آهـوی ناز آلـود در بیایـد.
در امتداد قوسِ طره‌های زرین و طلایی موج گیسوانش، تا شُره جامِ یاقوت مقدس ستارگان لبانش؛ در هجومِ بارش خطوطِ عنبیه‌اش، تا ضربانِ ظریف خال لبانش به قدری زیبا نگاشته شده بود که عابد را وادار میکرد که به عبـادت آییـنِ آهـوی ناز آلـود در بیایـد.
3,171
subscribers
184
photos
10
videos
