Pm:(: @thepm Channel on Telegram

Pm:(:

@thepm


◉━━━━━━──────
↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
اینجا قراره مغموم شی.

Pm(:: (Persian)

با کانال تلگرام Pm(:: آشنا شوید! این کانال توسط کاربر thepm اداره می شود و با شعار 'اینجا قراره مغموم شی' شناخته می شود. Pm(:: یک فضای مجازی است که برای افرادی که علاقه مند به به اشتراک گذاری احساسات مختلف هستند، طراحی شده است. از طریق این کانال شما می توانید با دیگر اعضا در مورد تجربیات و احساسات خود به اشتراک بگذارید و با افرادی که به اشتراک گذاری احساسات شما علاقه مند هستند، ارتباط برقرار کنید. Pm(:: یک فضای امن و خصوصی است که به شما اجازه می دهد با دیگران در محیطی دوستانه و پذیرا باهم در ارتباط باشید. پس حتما به کانال Pm(:: ملحق شده و تجربه یک ارتباط احساسی عمیق و معنی دار را تجربه کنید!

Pm:(:

28 Jan, 15:08


اگه به من بود دوست داشتم وقت‌هایی که تو هستی من نباشم. چون آدم اگه جلوت باشه نمی‌تونه درست ببینتت. نمی‌تونه وقتی ابروهاتو می‌دی بالا و هوف می‌کشی به حالت صورتت دقت کنه. نمی‌تونه وقتی آرنج‌هاتو می‌ذاری روی زانوت، صورت‌تو با انگشت‌هات بغل می‌کنی و زل می‌زنی به زمین روبه‌روت، دقیق بشه تو حالت‌هات.
اگه به من بود دوست داشتم یک جفت چشم بشم، گوشه‌ی خونه قایم بشم و فقط نگاهت کنم. فقط دقیق بشم توی ریزه‌کاری‌هات. فقط محوت شم.
@thepm|

Pm:(:

15 Jan, 13:45


پارسال دوست و الان We don't talk anymore.
@thepm|

Pm:(:

13 Jan, 14:18


من با بتمن و سوپرمن بزرگ شدم؛ اما پدر، قهرمان بدون شنل من بود.
انقدر بزرگ بود كه چارچوب در را پر ميكرد؛ كاري نبود كه نتواند انجام دهد. چيزي نبود كه نداند؛ و كسي بهتر از او نبود.
سالها گذشت و پدر كوچك و كوچكتر شد. انقدر كوچك كه حالا در آغوشم جا ميگيرد.
ديگر همه چيز را نميداند؛ گاهی شکست میخورد و همیشه بهترین نیست.
با اين همه، او هنوز قهرمان من است.
شنل هم ديگر مهم نيست. قهرمان ها مدت هاست که شنل نميپوشند.
@thepm|
روز پدر،مبارک

Pm:(:

10 Jan, 20:45


خوشبختی یعنی داشتن یه رفیق که فانوس به دست بپره وسط دارک ترین سایدت که داری بدون خجالت پیشش لو میدی، بغلت کنه و چشم بزنی به هم ببینی چقد همه جا روشن شده! وقتایی که بدون سرزنش بهت میگه فدای سرت، واسه چند ساعت هم شده، کلا یادت میره چقدر بدبختی. اگه چنین رفیقی تو زندگیت داری، هیچوقت از دستش نده. چون این شانسیه که ممکنه توی زندگیت، دیگه تکرار نشه!

@thepm|

Pm:(:

03 Jan, 20:30


عزیزم، من خواب بدی هستم که یک‌شب دیده‌ای، و خوشحالی که فراموشش کرده‌ای. تو کودک گمشده‌ی منی که هزار سال قبل از من ربوده شده‌ای، و هرگز از یاد نمی‌برم گم شده‌ای.می‌بینی؟ ما انکار همدیگریم. تو حاضر نیستی به یاد بیاوری مرا قبل از رفتنت نبوسیده‌ای، و من حاضر نیستم از یاد ببرم طوری از من گریختی انگار ماندن برایت شکنجه است.چه بد که حالا برگشته‌ای. حالا که ما دو خاطره‌ی موازی مختلفیم، و دنیای هردوی ما برای همیشه ناقص می‌ماند. این تقدیر نیست، این انتخاب ماست و تاوانی که برای خواستن و نخواستن هم می‌دهیم. با قطار بعدی می‌روم تا به پرواز بعدی برسی. شفا در فاصله‌هاست.
و‌ شب بخیر به تو، و اندوهت در بسترهای دور از او.
•حمیدسلیمی
@thepm|

Pm:(:

02 Jan, 20:32


Mood❤️‍🩹
@thepm|

Pm:(:

02 Jan, 09:01


🆕🧨
@thepm|

Pm:(:

01 Jan, 11:04


وقتی میگم دوستت دارم، یعنی «تو»ی خوشحال سرحال همراه، برام با «تو»ی غمگین سوگوار ترسیده فرقی نداره. یعنی دوستت دارم وقتی عصبانی‌ای و باهام دعوا می‌کنی، وقتی ترسات سواری میگیرن ازت و منو از خودت میرونی. من صبر میکنم حالت خوب بشه. [آره دوست‌داشتن من این‌شکلیه! من برات صبر می‌کنم].
@thepm|

Pm:(:

23 Dec, 12:02


وقتی تلاش میکنی برای برگردوندن صمیمت از دست رفته ، یه بار دیگه متوجه میشی که چرا از دست رفته بود .
@thepm|

Pm:(:

21 Dec, 16:40


@thepm|

Pm:(:

11 Dec, 20:40


راستشو بخوام بگم بودن‌ش قوت قلب بود. هر موقع چشام‌و برمی‌گردوندم سرش روی شونه‌هام بود، نگاهم عمیق‌تر می‌شد. هربار خستگیِ توی تنم‌و با در آغوش گرفتن‌م از وجودم خارج می‌کرد، به آغوشش محتاج‌تر می‌شدم. جملات‌ش رو در نزدیکی گوش‌هام به صدا در می‌آورد، از حرکت دست می‌کشیدم حواسم جمع کلماتش می‌شد. با حرکت دادن لب‌هاش روی زخم‌هام جون رفته‌م رو برمی‌گردوند، گرفتارتر می‌شدم. حضورش شبیه خونه بود، آرامش تزریق می‌کرد.
@thepm|

Pm:(:

10 Dec, 20:59


یک دیوارنوشته در حلب سوریه
[تو شبیه به شبی هستی که ستمگران می‌میرند و انقلاب پیروز می‌شود.]
@thepm|

Pm:(:

05 Dec, 22:28


برای امشب،حرف بیشتری ندارم عزیز محبوب من که اگر به تو نرسم تا آخر عمر، سوگوارم.
@thepm|

Pm:(:

28 Nov, 18:20


یک نصحیت از پیرمرد:
هیچوقت با کسی که قدیم‌ها قهر کردید یا محلش نذاشتید، رفتارتون رو تغییر ندید. زمان گذشته و احتمالاً یادتون رفته، ولی حتماً یه دلیلی داشته که تصمیم گرفتید باهاش ارتباط نداشته باشید.
@thepm|

Pm:(:

25 Nov, 10:47


-اعطنی کوباً شاياً، أجيدُ بنفسي كيف أعيشُ معه بسعادة.
+بكوبٍ من الشّاي فقط؟
-لا،قلتُ "أنت" لو تُعطيني كوباً شاياً.

-تو یه استکان چای بهم بده خودم بلدم چطور باهاش خوشحال زندگی کنم.
+با یه استکان چای فقط؟
-نه.گفتم «تو» اگه یه استکان چای بهم بدی.
@thepm|

Pm:(:

21 Nov, 21:59


میگفت اومد موجای دریا رو ببینه، ماهی شد=))))
@thepm|

Pm:(:

15 Nov, 21:27


دیشب فکر کردم خوب است گلدانی برای خانه بگیرم. یک موجود زنده، که در خانه با هم زندگی کنیم، حرف بزنیم و از پنجره‌ی کوچک احمقانه‌ی خانه به بالای توچال نگاه کنیم، تنها قسمتی از کوه که از اینجا معلوم است. بعد به خودم یادآوری کردم گلدان را یک هفته تحمل می‌کنم و بعد می‌برم خانه مامان. چون می‌ترسم خشک شود و بی‌میلی به سبزبودن به او سرایت کند.

صبح که در کوه با سگ خسته‌ی گرسنه صبحانه می‌خوردیم، از او پرسیدم نظرش درباره‌ی زن‌ها چیست. با تعجب نگاهم کرد و لقمه‌اش را برداشت و رفت. وقتی برمی‌گشتم، زن زیبایی داشت نوازشش می‌کرد. حواسش به من نبود، ولی من دیدمش و برایش خوشحال شدم.

سالهاست هر شب انگار یک روز هزارساله را گذرانده‌ام. مثل امروز، بلند و کسل با تکه‌های روشن نور، مثل دیروز با خوشی بودن در جمع دلخواه و ناخوشی مرگ و اعدام. این‌بار اگر سگ قهوه‌ای کوه را ببینم، برایش توضیح می‌دهم زن نوعی گیاه خوشایند است. البته همه مردها گلدان‌های مناسبی نیستند، اما اگر شانس بیاوری و گیاه برازنده تو پیدا شود، زن بلد است بغضت را آب کند، یا طوری نوازشت کند که ترس کتک‌خوردن در آبخوری مدرسه از کلاس پنجمی‌ها را بالاخره فراموش کنی. و به او خواهم‌گفت حرف مرا بپذیرد، مرا که هرگز گلدان مناسبی نبوده‌ام، و در سراشیب کوهستان دنبال زنی بگردد که بوسیدن گردنش به دلچسبی گریه‌ی زیر باران باشد.

ابری روی گردنم شنا می‌کند، و قرص‌ها قرار است خوابم کنند اما فقط تشنه‌ام. ای باده‌ی خوشایند دور که شعرها را عاشقت کردم، آیا کسی که تو را می‌نوشد از کیفیت خوشبختی خودش خبر دارد؟

و به سلامتی تو، قرص بعدی و گیجی.

•حمید سلیمی

@thepm|

Pm:(:

12 Nov, 17:06


قبانی رو ببین؛ میگه بانو جان! من تمام‌وقت مشغول «عاشق تو بودن»ام. نه عیدی، نه مرخصی‌ای هیچی. بعد دلیلشو میگه؛ «فانت جمیلة جدا، والوقت ضیق جدا»، تو بسیار زیبایی، و وقت بسیار تنگ است.
@thepm|

Pm:(:

05 Nov, 22:07


به تو برمیگردم. بعد از مرگ، در لباسی دیگر و در جهانی دیگر. دوباره تو را دوست خواهم داشت.
@thepm|

Pm:(:

31 Oct, 20:13


یک شاهکار
@thepm|

Pm:(:

21 Oct, 19:05


فیلم کیک محبوب من-با حجاب آزاد که قطعا تیکه هاشو تو اینستا دیدین و تو کلی جشنواره خارجی شرکت کرده.
@thepm|

Pm:(:

12 Oct, 21:09


ترند اینستاگرام
@thepm|

Pm:(:

04 Oct, 10:53


@thepm|

Pm:(:

25 Sep, 21:24


دوست داشتن یک نفر، مثل نقل مکان کردن به یه خونه ست.
اولش عاشق همه ی چیزهایی میشی که برات تازگی دارن. هر روز صبح از اینکه می بینی این همه چیز بهت تعلق داره حیرانی. بعد به مرور زمان دیوارها فرسوده می شن. چوب ها از بعضی قسمت ها پوسیده می شن و می فهمی که عشقت به اون خونه به خاطر کمالش نیست؛ بلکه به خاطر عیب و نقص هاشه. تمام سوراخ سنبه هاش رو یاد می گیری. یاد می گیری چطور کاری کنی که وقتی هوا سرده، کلید توی قفل گیر نکنه، یا در کمد رو چطور باز کنی که جیرجیر نکنه.
اینا رازهای کوچیکی هستن که خونه رو مال آدم می کنن.

@thepm|

Pm:(:

24 Sep, 18:03


آدما هرچی با همدیگه صمیمی‌تر می شن، به همون نسبت پتانسیل شبیه به هم شدن‌شون بیشتر می شه. مثلا یه دفعه به خودت می آی و می بینی خندیدنتون مثل همه، نظرات و افکارتون مثل همه، سلیقه‌هاتون مثل همه، و یه دفعه می‌بینی یه نفر شبیه خودت کنارت داری. همونقدر عزیز، همونقدر دوست‌داشتنی، همونقدر نزدیک.
@thepm|

Pm:(:

17 Sep, 20:30


تو منو بلدی ، تو همونی هستی که بتونی بمبِ درونمو توی ۳ ثانیه ی آخر خنثی کنی ، تو قبل از انفجار دست به کار میشی ، زمانی که نمیزاری خیلی دیر شه ، تو منو بلدی ، تو اولین و آخرین نفرِ منی.
@thepm|

Pm:(:

16 Sep, 20:36


تولد قشنگ‌ترین اتفاق دنیا مبارک باشه🫀.
نازِ من=)

Pm:(:

16 Sep, 16:18


قبل خواب باید بغلت کنم حتی اگه قهری. توی خواب باید بغلت کنم حتی اگه گرمته. بعد خواب باید بغلت کنم حتی اگه خوابی و یهو می‌ترسی بخزم تو. دارم صبحونه درست میکنم باید بغلت کنم حتی اگه دستم بنده. داری ظرف می‌شوری باید بغلت کنم حتی اگه همسایه‌ی بلوک روبه‌رویی می‌بینه. داری کار می‌کنی صددرصد باید بغلت کنم حتی اگه حوصله‌مو نداری. دارم کار میکنم باید بیای من بغلت کنم حتی اگه مکانیکم توی جاده‌ی مشهد قوچان. دارم میرم خرید باید بغلت کنم چون آدمیزاد از یه لحظه بعدش هم خبر نداره اگه رفتم شیر بخرم ماشین زد بهم چی؟ داری چایی دم می‌کنی باید بغلت کنم چون چایی دوست دارم و باید اینطوری بگم که مرسی. فیلم می‌بینیم باید بغلت کنم چون اصلا فیلم رو می‌بینیم که من بغلت کنم. شام درست می‌کنم باید بغلت کنم چون از فیلم تا شام خیلی فاصله افتاده. قبل خواب باید بغلت کنم حتی اگه قهری. توی خواب باید بغلت کنم حتی اگه گرمته.
@thepm|

Pm:(:

14 Sep, 20:31


فردا برای صدمین بار، قراره که ببینمت. مثل یه بچه کوچولو که فردا تولدشه و داره واسه کادوهاش رویاپردازی میکنه، خوابم نمیبره. بچه ای که پیش خودش مدام میگه اگه فردا همون کادویی که میخوام بگیرمو چی؟ و منی که میدونم تو همون کادویی هستی که همیشه از این دنیا میخواستم. یه رویا رو برای صدمین بار زندگی کردن خیلی هیجان انگیزه نه؟ واسه هربار دیدنت همونقدر ذوق دارم که واسه اولین بار داشتم. همونقدر استرس. چون همونقدر تازه ای. نو، پر از نکته های کشف نشده که هربار یه جدیدشو، کشف میکنم. تو همون سوال مهمی که هر سال به یه شکل جدید توی امتحان میاد. البته سوال که نمیشه گفت، تو خود جوابی. جواب همه کارای خوبی که کردم. تو جواب درستی. تنها جوابی که تا دیدمش، یه جور حفظش کردم که تا ابد توی خاطرم میمونه.
@thepm|

Pm:(:

03 Sep, 17:55


لاو لنگوئجم که بیشترین لذت رو برام داره خرید کردن برای آدم مورد علاقمه. از این خوشم اومد؟ پس واسش میخرم، لابه‌لای صحبتش فهمیدم فلان چیز رو میخواد؟ سریع میخرم، لایکش اومده اکسپلورم؟ از پیجش میخرم، گیم جدید اومده؟زودتر از خودش میخرم.
@thepm|

Pm:(:

31 Aug, 07:10


یکی باید باشه که رهات نکنه و رهاش نکنی. یکی که همیشه درک درستی از دردهات داشته باشه و لحظه ای که همه رهات می کنن اون کنارت باشه تا همه ی آدم ها رو از یاد ببری.یکی شبیه خودت یکی که کنارش احساس کنی هیچ آدمی برای تو مثل اون نمیشه.و لحظه ای که همه ی آدم ها بهت سنگ می زنن اون دلداریت میده و کنارت می مونه تا صدای نفس کشیدن هات رو بشنوه و لحظه شماری می کنه تا دوباره لبخندت رو ببینه.یکی باید باشه که همیشه پا به پات بیاد و یه جوری دوستت داشته باشه تا اتفاق های تلخ گذشته ات رو فراموش کنی. و لحظه ای که نگات می کنه بتونی وجود خدا رو توی چشماش حس کنی.یکی مثل تو..!
@thepm|

Pm:(:

25 Aug, 20:26


سر ظهری این عکسو دیدم و یاد جمله‌ی گروس عبدالملکیان افتادم؛ «من مرده‌ام، اما اگر قرار باشد زیاد غمگین شوی، بلند می‌شوم».
@thepm|

Pm:(:

23 Aug, 19:54


‏نزار قبانی یه‌زنی رو ترسیم می‌کنه به‌نام «لم تخلق للنسیان»، زنی‌که برای فراموش‌شدن خلق نشده. میگه یه‌جور زنی هست، که اگه آزارش دادی و رهاش کردی، دیگه شبیهش رو پیدا نمی‌کنی. اون‌وقت تا آخر عمرت تیکه‌تیکه از وجودش رو تو زنای دیگه می‌جوری، ولی نمیتونی جاش رو پر کنی.
@thepm|

Pm:(:

22 Aug, 18:02


تو من رو پیدا کردی. و منظورم از پیدا کردن، این نیست که وقتی شبیه تیکه‌ی کوچیک قند تو قندون، دنبالم می‌گشتی، پیدام کردی. که اگه بحث گشتن باشه، جفت‌مون می‌دونیم من اونیم که یه وقتی دنیامو بزرگ کردم که تورو بکشونم تو دایره‌‌م. تو منو پیدا کردی؛ مثل اون‌جوری که اولین بار آفتاب، برگ زیر شبنم رو سوزوند. اون‌جوری که اولین بار لیمو، گل‌گاو‌زبون رو نارنجی کرد. مثل اون‌جوری که اولین بار پاییز، نشست رو چنارای ولیعصر. تو یه‌جایی، قشنگی‌ای که توی من بود و من نمی‌دونستم رو نشونم دادی. این‌جور پیدام کردی.
@thepm|

Pm:(:

19 Aug, 21:12


من فقط به «تو» عمیق فکر می‌کنم. یه‌جوری که انگار فقط تویی که مهمی. فقط تویی که هستی. دلم فقط برای توئه که عمیقا تنگ میشه. فقط وقتی به تو فکر میکنمه که اون پروانه‌ها میان تو دلم. من دوست دارم برای تو مهم باشم. تو فکر کنی خوبم. تو نگاهم کنی. تو تحسینم کنی. تو به شوخیام بخندی. «تو».
@thepm|

Pm:(:

17 Aug, 19:50


تو بیا بشین این‌جا هفت شبانه روز باهم حرف بزنیم؛ بدون این‌که به این فکر کنیم که وقتی از سر میز بلند شدیم باید دنباله‌ی چه داستان‌های سختی رو بگیریم.
تو بیا بشین این‌جا هفت شبانه روز باهم حرف بزنیم؛ که یه ذره یادمون بره خارج این میز چه زندگی‌ای در انتظارمونه. چه اتفاق‌هایی داره میفته. چه سرگردونی‌ها داریم. چه مبهوت موندن‌ها داریم.
تو بیا بشین این‌جا هفت شبانه روز باهم حرف بزنیم؛ یه جوری که وقتی تموم شد، نفهمیم هفت شبانه روز گذشته و ما چشم‌مون به ساعت نبوده که چهارده دور چرخیده. اصلا اگه تو بیای بشینی این‌جا من می‌تونم زمانو نگه دارم که نگذره. آخه من همونیم که تورو نشوندم این‌جا روبه‌روی خودم. دیگه مگه کاری هست که نتونم انجام بدم؟
@thepm|

Pm:(:

16 Aug, 19:18


@thepm|