أحدث المنشورات من تکست (@text_havasbaz) على Telegram

منشورات تکست على Telegram

تکست
3,900 مشترك
7,268 صورة
9,098 فيديو
آخر تحديث 06.03.2025 04:17

أحدث المحتوى الذي تم مشاركته بواسطة تکست على Telegram

تکست

16 Feb, 07:40

125

پس دل من چی...💔🥺

#استوری🎵
تکست

16 Feb, 07:40

67

⭕️حقایقی جالب درباره پوست که نمی دانستید!😱

اگه از تزریق و بوتاکس خسته شدی؟
اگه میخوای چروکاتو با یه هزینه کم از بین ببری
این روش گیاهی جوری تا عید چروکاتو از بین میبره که همه فکر میکنن بوتاکس کردی😍👌🏻
لینک سایت اصلیش رو میذارم الان تخفیف عیدانه دارن سریع برید سفارش بدین تا تخفیفش تموم نشده👇🏻👇🏻👇🏻

https://landing.saamim.com/WJrqV
تکست

16 Feb, 07:40

71

لاغری به کمک هوش مصنوعی😍👍🏻

اگه هرکاری میکنی لاغر نمیشی و از رژیم و ورزش خسته شدی
اگه نمیتونی برای عید لباس مورد علاقت رو بپوشی؟
این روش گیاهی جوری تا عید لاغرت میکنه که همه فکر میکنن عمل کردی👌🏻

سایت رسمی چربی سوز گیاهی👇🏻
https://landing.saamim.com/ISNX4
https://landing.saamim.com/ISNX4
تکست

16 Feb, 07:38

72

با هرچه عشق
نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود
راه تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست
که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو
می توان گشود...

✍🏼 محمدرضا عبدالملکیان
تکست

16 Feb, 07:36


تکست pinned «_دیشب صدای آه و ناله تو با مامانم شنیدم. چشمکی زد و گفت: _دلت خواست؟ هوسی شدی؟ اخمی کردم و به تته پته افتادم _چ..چه ربطی داره من... من فقط میگم یکم آروم تر دختر مجرد هست تو خونه، چه معنی داره بلند اه و ناله میکنید! بهم نزدیک شد، بالا تنه ی لختش وسوسه‌م…»
تکست

16 Feb, 07:36

48

_جلو بیای جیغ میکشم بی بی بیدار شه
+ کولی بازی راه ننداز تخم سگ
واژنت قرمز شده پاهات و باز کن میخوام بهش و پماد بزنم

به باسن تپلم تابی دادم و با دلخوری گفتم:
-نمیخوام ...بده خودم بمالم
اینقدر هر شب ۳ راند سکس داشتیم زخم شده

+واسه اینه که باز خیس شدی ماهی قرمز؟
_نخیرم...دروغ نگو
حس میکردم لپام گل انداخته
روم خیمه زد و خمار لب زد:
-اینقدر که خوشمزه ای توله
مگه میشه ازت سیر شد
پاهات و وا کن میخوام راند بعدی رو شروع کنم

الکی نق زدم:
_خانوم بزرگ بفهمه چی میگه؟
پسر ۳۸ ساله ش عاشق یه دختر ۱۷ ساله شده؟

دامنم و بالا کشید و انگشتاش و رو خیسی بدنم حس کردم
-اینکه من زنم و چند راند  میکنم و به کسی ربط نداره
لازم باشه جلوی خودش میکنمت تا بفهمه این فنچ زنمه

چونه م از بغض لرزید:
-من زن صیغه ایتم
به سینه های درشتم چنگ زد:
+منو سگ نکن تخم سگ
همین فردا عقدت میکنم
توئه نیم وجبی تونستی منو تحریک کنی
خودتم باید تاوان پس بدی

وقتی شلوارش،رو پایین کشید در باز شد و بی بی...

https://t.me/+tPbdNGCnxdBhYWE0
https://t.me/+tPbdNGCnxdBhYWE0
https://t.me/+tPbdNGCnxdBhYWE0
من کاپیتان ایزد توتونچی!
خلبان هواپیما که عاشق یه دختر کوچولوی ۱۷ ساله شدم و با کتکا و تحقیرام کاری کردم که فرار کنه
اما خیلی ز ود فهمیدم که..‌.
تکست

16 Feb, 07:36

50

دو انگشتش رو به خیسی بهشتم آغشته کرد و سمت مقعدم کشوند.
- بازم از پشت؟

سیلی محکم به باسنم کوبید و قبل از این که انگشتش رو تکونی بده، غرید:
- خودتو شل کن!

پاهامو باز کرد و انگشتش رو بیرون کشید که سوراخم دوباره شروع کرد به نبض زدن.

روم خیمه زد و مردونگی کلفتش رو از بالا تا پایین بهشتم کشید که گردنش رو چسبیدم.

دستم رو پس زد و سرش رو سمت سینه هام برد و مک عمیقی به نیپل ورم کرده و صورتیم زد که ...


- میمی هامو میخوری که گولم بزنی جای حرف زدن واست ناله کنم؟

گاز محکمی گرفت که شک نداشتم ردش کبود میشه و سرش رو بالا اورد.
- پس انقدر بلبل زبونی نکن؛ ددی واسه ناله کردنات دلتنگه!

کلفتش رو باهام تنظیم کرد که از شدت خیس بودنم، خودش توش به آرومی سر می‌خورد و سانت به سانت من رو غرق لذت میکرد.

- آهههه ...آیییی ...خیلی کلفته!

دستش سمت‌ موهام رفت و توی مشتش گرفت و همزمان شروع کرد به مکیدن گردنم ...
جسم کوچیکم بین عضله های قوی و قد بلندش گم شده بود و تمام وجودم با ضربه هاش پر می شد.

- هیششش ...آروم تر دختر کوچولو ...

با نفس نفس ناخون هام رو توی بازوش فرو کردم.
- آخه ...آخه میسوزه ...بزار خودم بشینم روش سواری کنم.

دستش رو روی دهنم فشار داد‌.
- حالا حالا ها باید زیر باشی فنچ کوچولو ...


https://t.me/+rHi5GShAyzVhYjA8
https://t.me/+rHi5GShAyzVhYjA8
https://t.me/+rHi5GShAyzVhYjA8
https://t.me/+rHi5GShAyzVhYjA8
https://t.me/+rHi5GShAyzVhYjA8
https://t.me/+rHi5GShAyzVhYjA8
https://t.me/+rHi5GShAyzVhYjA8
https://t.me/+rHi5GShAyzVhYjA8
https://t.me/+rHi5GShAyzVhYjA8
https://t.me/+rHi5GShAyzVhYjA8

⚠️🔞سیاوش شاهی، دکتر جدی و جذاب، ددیِ دختر کوچولوی مریضش میشه و اونو وارد زندگیش میکنه، اما عسل رو فقط به عنوان دختر کوچولوی لوسش قبول داره و... 🔞⚠️
#پارت_واقعیشه_سرچ_کن
تکست

16 Feb, 07:36

74

_دیشب صدای آه و ناله تو با مامانم شنیدم.

چشمکی زد و گفت:

_دلت خواست؟ هوسی شدی؟

اخمی کردم و به تته پته افتادم

_چ..چه ربطی داره من... من فقط میگم یکم آروم تر دختر مجرد هست تو خونه، چه معنی داره بلند اه و ناله میکنید!

بهم نزدیک شد، بالا تنه ی لختش وسوسه‌م میکرد دست بکشم روش، آخ مامان کوفتت بشه.

سرش و زیر گوشم آورد و پچ زد:

_اگه بخوای میتونی تو خودت حسش کنی، یبار میدم دستت.

گیج لب زدم:
_چیو؟

دستم و گرفت و گذاشت رو خشتکش.
برجستگی پایین تنش برق از سرم پروند.

_همینی و که برات سیخ کرده رو، دلت میخواد بخوریش؟

خیره به پایین تنش آب دهانم و قورت دادم.

_برو عقب شاهرخ، تو شوهر مادرمی

توجهی نکرد، دستش و فرو برد داخل شورتم و خیسی بین پام و لمس کرد

_واسه شوهر مادرت خیس کردی؟

حرکت دستاش دیوونه کننده بود.
وا دادم و آهی کشیدم..

_جووون، همینه حتی صدای ناله هاتم تحریک کنندس دختر

شلوارم و کشید پایین و سرش و برد بین پام..


https://t.me/+TM69VQhS7TVhY2Y8
https://t.me/+TM69VQhS7TVhY2Y8
https://t.me/+TM69VQhS7TVhY2Y8

گوهر زنی چهل ساله که بعد فوت شوهرش تو مجازی با پسری آشنا میشه که همسن دخترشه..
گوهر محبت ندیده به حدی دلبسته شاهرخ میشه که متوجه نیت اون نمیشه و پای شاهرخ و تو زندگی خودش باز می‌کنه..
همه چی از جایی شروع میشه که شاهرخ دلبسته ی گیوا(دختر گوهر) میشه!!

#عاشقانه‌وصحنه‌دار💦💦
#عشقی_ممنوعه🔞
تکست

16 Feb, 07:36

94

#رقاص_هورنی🔞

#Part_3

-از وقتی اومدی چشمم پی باسن گندته هرزه کوچولو!

آهی کشیدم که لبامو با وحشی گری توی دهنش برد و با ملچ ملوچ مشغول لب گرفتن ازم شد.

سینه هامو میمالید و محکم فشار میداد.

اوممی گفتم و دستامو دور کمرش حلقه کردم.

باورم نمیشد دارم از مربی رقصم وسط باشگاه لب میگیرم

بلاخره به این تن اغوا کننده رسیدم
دستش پایین رفت و توی شورتکم فرو کرد.

آهی کشیدم که توی دهنش خفه شد

بی طاقت آه غلیظی کشیدم و شروع به وول خوردن کردم.

لباسمو از تنم درآورد و با دیدن پوست سفیدم چشماش برق زد.

ناخوناشو توی پشتم فرو کرد و هولم داد گوشه‌ی دیوار.
-هرزه ، دوس داری یه چیز کلفت بره توت؟!

تند تند سرمو تکون دادم
-میخوام ، میخوام خیلی میخاره مربی جونم

تو گلو خندید و درحالی که تنم رو میفشرو گفت:
-الان میاد!

فشاری به نیپلم داد که از بیرون باشگاه صدایی پیچید:
-مامان؟ مامان کجایی

مربی درحالی که شیطانی میخندید تو چشمام زل زد.
گازی ازم گرفت و سرشو بلند کرد:
-بیا تو پسر گلم ؛ بیا ببین برات چی پیدا کردم!
https://t.me/+QTlEvltR_IkzMDg8
https://t.me/+QTlEvltR_IkzMDg8
https://t.me/+QTlEvltR_IkzMDg8
https://t.me/+QTlEvltR_IkzMDg8
https://t.me/+QTlEvltR_IkzMDg8
https://t.me/+QTlEvltR_IkzMDg8
https://t.me/+QTlEvltR_IkzMDg8
https://t.me/+QTlEvltR_IkzMDg8

رابطه مربی خوش هیکل با رقاص تازه کار باشگاهش👅🔞
تکست

16 Feb, 07:34

158

#بـــرگ_زیـــــتون🍃
#سیصد_شصت_سه

یه سری افکار مضخرف اذیتم می کردن، اینکه نکنه واقعا با دلارا باشه و من میونه ی برادری بینشون رو خراب کردم؟!

- برای نیاز شیر درست می کنی مامان؟

با اینکه خسته بود اما خیلی سریع هم برای نیاز شیر داد و هم پوشکش رو عوض کرد.

منم رفتم تا بخوابم و نیاز رو کاملا به مامان سپردم چون حسابی خسته و اصلا نای بیدار شدن نداشتم.

- نگار... نگار خانوم...

حس کردم صدای آریو رو شنیدم اما از اونجایی که حسابی خوابم میومد چندان توجهی نشون ندادم.

- نگار جان... خانوم...

خمیازه ای کشیدم و پچ زدم:
- خسته ام، بذار بخوابم.

دستش رو کشید روی ساق پام و گفت:
- پاشو زن، خونه بابات نمیشه غسل کردا.

کلافه دستش رو پس زدم و غرغر کردم:
- چی میگی؟ بذار بخوابم؟

آریو کشیدم سمت خودش و بغلم گرفت.
- بیا این جا ببینمت.
چه منو ندیدی بهت ساخته ها، خوشگل شدی.

خمیازه کشیدم و جواب دادم:
- جون تو خوابم میاد، صبح حرف بزنیم.

چون هنوز مانتو شلوار تنم بود، دستش خزید داخل شلوارم و پچ زد:
- جون تو نمیشه.
بیدار شده و تا نخوابونیش نمیتونم بخوابم که.

بی‌ حواس زمزمه کردم:
- نیاز که خوابه...

آریو ریز خندید، دستم رو برد سمت خشتکش و گفت:
- حسش می کنی؟ یا فول اچ دی نشونت بدم زن؟!

با حس اوضاعش خواب به کل از چشمم پرید.