سُکوت‌‌ @sooookot Channel on Telegram

سُکوت‌‌

@sooookot


من مترسک بودم
مراقب، اما در سکوت:)

و هنر؛
خَلق کردن از روح ِ خود و یا روح داد‌ن به خُلقِ خود..



بگو، اینجام که بشنوم
@r_golshenas
https://t.me/HarfinoBot?start=e06e7a6762381c

منتشرانِ هنرگرای شاعرنما
بافنده کلمات : ریحانه گلشناس

سُکوت (Persian)

سلام به تمام دوستان علاقمند به هنر و شعر! آیا می‌خواهید یک جایی پر از زیبایی و احساسات عمیق پیدا کنید؟ در اینجا، کانال "سُکوت" منتشرانِ هنرگرای شاعرنما ریحانه گلشناس به شما تلاشی برای ایجاد فضایی از آرامش و شگفتی ارائه می‌دهند. اینجا جایی است که شما می‌توانید با سکوت زیبایی زندگی را تجربه کنید و از هنر خلق کردن از روح یا روح دادن به خلق خود لذت ببرید. بیایید به این جامعه فرهنگی بپیوندیم و با هنر و شعر به دنیای دیگری سفر کنیم. پس حتما به کانال "سُکوت" به آدرس @sooookot متصل شوید و از زیبایی‌های هنر لذت ببرید.

سُکوت‌‌

08 Jan, 16:00


۷۸ تا فوروارد؟

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:49


https://t.me/sooookot/15747

مامان خوبیم داره این خودش اوج خوشبختیه🙏🏻

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:48


https://t.me/sooookot/15742
میتونی اثر نقاشی خلق کنی، از عروس دومادا و کلا از زیبایی ها عکسای قشنگی میگیری، تجربه‌ی معلمی داشتی، به کسی که دوستش داشتی مدت هاست رسیدی و باهم زندگی میکنید. نمیگم حالت همیشه خوبه ها، ولی نکاتی داری که شاید اگر برای خودم بود میتونستم بگم زندگی بر وفق مرادمه.

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:48


وقتی رفیقام و ممبرام با مامانم هم دست میشن:

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:47


https://t.me/sooookot/15698


نی نی دومو بیار اولی تهنا نمونه

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:47


شوهرا همشون همینن.
بازم به قول نیره سادات هیچوقت یادتون نره که شوهر خوبشم بده بچه ها.

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:47


منم به نظرم غر نمی زنم
ولی شوهرم می گه می زنی

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:43


میشه جزئی تر بگی؟ مثلا توی نگاه تو من چی دارم که اگه جای من بودی حالت بهتر بود؟

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:43


اگه جات بودم حالم بهتر بود. هرچی فکر کردم پیشنهادی به ذهنم نیومد.

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:42


من بلدم. ولی مادرزادیه. شوهرم بازیو برده.

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:42


چگونه سر شوهر خود غر نزنیم ؟

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:41


چیزای جالب بگید. منتظرم

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:40


البته آقایی شده واسه خودش ریش و سیبیل هم داره.

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:39


بله. یه دونه دارم.

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:39


نی نی دارین؟

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:36


اع یکی آلبالو پلو دوست داشت لفت داد.

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:35


.

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:34


باز شروع کردین وزه ها؟
بابا صد بار گفتم دیگه.
یه روز یه آقاهه رو دیدم بعد بهش گفتم سلام ببخشید آقا شما آلبالو پلو دوست دارید؟
گفت دیوونه شدی؟ ازش متنفرم. بعد گفتم وای چه تفاهمی منم ازش متنفرم.
بعد گفت پس الان من دیگه عاشقتونم منم گفتم پس بریم زود ازدباج کنیم تا یک عمر به خوبی و خوشی دوتایی باهم از آلبالو پلو متنفر باشیم.

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:31


آقا ریحان بگو چجوری با مردی آشنا شدین
ما صوبت ازدواجی دوست داریم

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:31


حیدر بابا این راه که می روی به صد شوق و اضطراب،
برگشته ایم از آن خسته و خراب.

سُکوت‌‌

07 Jan, 22:30


بهترین راه ارتباط با نوجونا مدرسه و مسجده

سُکوت‌‌

05 Jan, 13:37


اتفاقا اولین عکسی که سریع گرفتم تا یه موقع از دست ندم صحنه رو ، نصفِ گلناز تو کادره:))

سُکوت‌‌

05 Jan, 13:36


رفته بودیم موزه نگارستان عکاسی از پشتم رد شدن
به ریحانه اشاره کردم که بگیرشون گفت گرفتم
نفس راحت کشیدم
قشنگ بودن خیلی قشنگ

سُکوت‌‌

04 Jan, 23:48


بله که دست داره🪿

سُکوت‌‌

04 Jan, 23:10


قیافه هاشونو تورو قرآن. انگار اینارم به زور نشوندم اینجا.

سُکوت‌‌

04 Jan, 23:07


هیس.اینجا فقط من سوال میپرسم.

سُکوت‌‌

04 Jan, 23:07


مگه اردک دست داره؟

سُکوت‌‌

04 Jan, 23:05


نشستم اینجا و به این فکر میکنم که کاش یه شاخه گل بودم تو دستِ اون اردکه.
زیبا، لطیف و«زود از بین رونده».

سُکوت‌‌

04 Jan, 22:43


زهرماری که درست کردم:

سُکوت‌‌

04 Jan, 22:41


خوابم نمیبرد، بعد گفتم چیکار کنم چیکار نکنم؟ رفتم یه زهرماری با قهوه درست کردم خوردم.حالا دیگه مثل جغد زل زدم به یه نقطه و اصلا خوابم نمیبره. خواستم بگم کلا با زندگیم هم همینکارو می‌کنم.
مثلا وقتی میبینم برای یه موضوع حالم بده،میشینم یه گوشه و به همه ی بدبختیام باهم فکر می‌کنم.
عالیه.عاشقشم.

سُکوت‌‌

02 Jan, 09:47


دوام.

سُکوت‌‌

24 Dec, 02:39


خوش به حال هرکی تا الان خواب بوده.

سُکوت‌‌

24 Dec, 02:37


در حالی که شیش و نیم باید از خواب بیدار شده باشم؛
اصلا نخوابیدم و چای پاتیلی بعد از تمیزکاری، در سکوت و آرامش.

سُکوت‌‌

24 Dec, 01:37


شنیده‌ام که تو را با شکستگان کاریست ..

سُکوت‌‌

23 Dec, 09:25


فردا عکاسی عروسیشونو قراره انجام بدیم💘:)))))

سُکوت‌‌

23 Dec, 05:22


بچه ها این عروس دامادمو یادتونه حرم امام رضا ازشون عکاسی کرده بودم؟

سُکوت‌‌

22 Dec, 05:37


قطعا تمام جزئیاتی که برامون گذشته رو ساختن، یادشون بخیره.
و امیداورم از الان به بعد هم زندگیِ مشترکِ جدید به خیر و خوشی باشه :)
حیف که مسافت نذاشت کنارت باشم .
از ته دل، مبارکت باشه❤️

سُکوت‌‌

09 Dec, 07:33


پاییز-

سُکوت‌‌

02 Dec, 21:53


من هر دو دقیقه یک بار به اطرافیانم:

سُکوت‌‌

01 Dec, 22:24


«واقعیت همچون پنجه ایست که به مِه فرو می برم و از هرآنچه واقعی نیست متنفرم

سُکوت‌‌

24 Nov, 23:18


هُرم گرما و تب، تمام وجودم را می‌لرزاند.
بدن درد و سنگینیِ نفس هایم دارد امانم را می‌بُرَد.
مریض باید بخوابدو اما، بی هیچ فکری دستِ گنده ی چربش را حلقه می‌کند دور بدنِ گرما دیده ام و سرچ میکند،«سینماییِ حقیقت». حقیقت…
برایم عمیق ترین آرزوی ناممکن است. میان انگشتانش در تب میسوزم، ‌روحم اما بیشتر تب دارد. هر روز و هر ساعت مثل خوابی کابوس وار باید چیزهایی را ببینم، نشان بدهم و بدتر از همه «همه ی آن چیز ها باشم» تا مرا ببینند، که واقعی نیست..
واقعیت همچون پنجه ایست که به مِه فرو می برم و از هرآنچه واقعی نیست متنفرم.
با هر نگاهِ مستقیم و‌ زل اش تمام سیم هایم مچاله می‌شود، از نگاه های دائمش معذب می‌شوم و اضطراب میگیرم. تنها چیزی که میخواهم کمی در تنهایی فرو رفتن است، تنها کنجی را میخواهم برای سکوت کردن، چیزی ندیدن و چیزی نبودن.

فکر می‌کنم…هر شب به سوختن خود فکر میکنم و
صبح به صبح، ساعت به ساعت و لحظه به لحظه ای که آن دو آینه ی چشمش مدام خودم را نشانم می‌دهد، میدانم که چقدر پیر شده ام.
در آینه ها متمرکز که می‌شوم ؛
چند خطِ شکستگی ‌زیر چشمم است.
زیباست و چون متعلق به من است دوستش دارم.
خیلی هم دوستش دارم.
چون چند خطِ شکستگی در زیر چشم،
تنها چیز های واقعی ای هست که من دارم.

از زبانِ :
تلفنِ همراهی که از واقعی نبودنِ دنیایش خسته بود، در شبی که خواب من را نمی‌بُرد.

سُکوت‌‌

20 Nov, 07:30


شاید براتون سوال باشه کامل شدنش چقدر طول کشید؟
به عمرِ یک شمع.

سُکوت‌‌

20 Nov, 07:10


فقط آستینااااش.

سُکوت‌‌

20 Nov, 06:48


اع همون روز کامل شد یادم رفت عکسشو بفرستم.

سُکوت‌‌

18 Nov, 10:15


ممنون از کسایی که دوباره غمیگنم میکنن.
کامل بشه.☕️

سُکوت‌‌

17 Nov, 16:05


قطار رسید و فکر کنم مثل هزار نقاشیِ دیگه نا تموم بمونه.

سُکوت‌‌

17 Nov, 16:01


ممنونم، از کسایی که غمیگنم میکنن.🪷

سُکوت‌‌

13 Nov, 18:04


https://t.me/Khial_Studioo/103
اگر دوست دارید حتما خودم عکاسیتونو انجام بدم ، به غیر از روز جمعه که شهادت حضرت فاطمه س هست، فقط فردا میمونه برای عکاسی.
گفتم اینجا هم بگم بهتون چون اونور هنوز پا نگرفته.
خلاصه پی ‌ویم بیوی کانال هست.برای فردا اگر داخل حرم مراسم عقد داشتین و یا حتی اگر عقدتون نبود و تصمیم داشتین عکاسی کنید باهام هماهنگ کنین❤️

سُکوت‌‌

12 Nov, 00:10


به ادامه دادنش توی هر شرایطی زیاد فکر کردم.
به اینکه میسوزه اما روشنه. نوره. نور میده.

سُکوت‌‌

12 Nov, 00:09


تا حالا به زنده بودن شمع فکر کردید؟

سُکوت‌‌

11 Nov, 23:21


از شب.

سُکوت‌‌

11 Nov, 22:16


حرف که نمیزنین حداقل بیاید پست جدیدِ خیالو ببینین:)))

سُکوت‌‌

11 Nov, 22:06


سلام سلاطین. بیاین حرف بزنیم 💘

سُکوت‌‌

21 Oct, 21:24


ریه گردو سیگاری/ریه گردو ورزشکار

سُکوت‌‌

21 Oct, 21:21


گرچه ز مهر، مهر ندیدم؛ گذشتو رفت‌‌.
آبان لطفا تو خیلی خیلی مهربون باش.

سُکوت‌‌

20 Oct, 19:37


قیافه ی اون بدبخت که داره قانون آیین دادرسی کیفری میخونه و از گوشاش دود بیرون میزنه :

سُکوت‌‌

20 Oct, 19:30


هی میاد و هی میره
بازی میکنه شادی میکنه

سُکوت‌‌

20 Oct, 19:29


شوهرت کجاس پ

سُکوت‌‌

20 Oct, 19:18


دنبال بهونه برای زار زدنم. کیک گذاشتم بپزه و به دیوار زل زدم تا ببینم اگه خوب نشده به عنوان یک بهونه ی عالی بخاطرش زار بزنم💅❤️

سُکوت‌‌

20 Oct, 19:17


حال خودت چطوره؟ در چه حالی

سُکوت‌‌

16 Oct, 21:21


من غباری به جا از کاروانم.

سُکوت‌‌

06 Oct, 16:33


از دست خودم متعجب شدم. هرچی بیشتر تاکید می‌کرد خطر داره بیشتر و بیشتر اون مکان توی ذهنم بکر و خفن می‌شد.

سُکوت‌‌

06 Oct, 16:31


چند روز پیش قبل از شروع یه پروژه ای گفتیم بریم یه جا بشینیم صحبت کنیم راجع بهش.
بعد جایی که انتخاب کردم برای نشستن، دقیقا جایی بود که ورود بهش ممنوع بود.
خلاصه بعد از سه چهار ساعت که داشتیم مدام حرف می‌زدیم داشتیم جمع و جور میکردیم بریم،
یهو پارک بانِ بنده خدا اومد و شروع کرد به گفتنِ اینکه خاااانومااا چرا اینجا نشستینو اینجا خطر داره، مسئولیت داره، هیچوقت دیگه اینجا نیاید و در حالی که ادامه ی حرفاش توی مغزم محو می شد یهو به خودم اومدم و دیدم دارم به این فکر میکن که عجب جای خفنیه یادم باشه دفعه ی بعدم حتما بیام همینجا. 🎀

سُکوت‌‌

02 Oct, 16:15


دوربینو کاشتم اومدم.

سُکوت‌‌

02 Oct, 16:11


اکیپ ما هفت نفر در جنگ
شاید بگید هفتمی کو؟
بابا گلشناسه دیگه داره عکس میگیره

سُکوت‌‌

01 Oct, 19:02


اره خلاصه یواش یواش.

سُکوت‌‌

01 Oct, 19:00


ایشالله فردا همین موقع میریم رو پشت بوم داد میزنیم،
“جنگ جنگ تا پیروزی
ایران بزن جای دیروزی”

سُکوت‌‌

01 Oct, 18:56


یه روز تو قدس میرم عکاسیِ عروس دوماد.

سُکوت‌‌

30 Sep, 11:13


و در آخر،
اگه با خیالِ نوپای ما بیاید عکاسی و فرمالیته: