محمدرضا شفیعی کدکنی
زبان فارسی با هزارهٔ فردوسی، تجدد را درک کرد و پس از آن با نهادهای گوناگون در ساختارهای رسمی دولتی حضور پیدا کرد. دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران و وزارت فرهنگ از نخستین سازمانهای عهدهدار و پژوهندهٔ زبان فارسی بودند. اهتمام اساتید نخست رشتهٔ ادبیات به پرورش شاگرد و پیوستن زبان فارسی به دنیای جدید، توانست عقبماندگی دستور زبان فارسی را جبران کند. نمونهٔ آن روان شدن ترجمههای سدهٔ اخیر شمسی و پیدایش فرم جدید داستاننویسی در زبان فارسی است. با این همه پس از سقوط دولت شوروی و نابودی چپها روشنفکران و اساتید زبان فارسی از ایدهٔ اساسی و افق تخیل جدید انقلاب اسلامی سر باز زدند و در سالهای میانی دههٔ هفتاد به بعد تحقیقهای ساختاری در زبان فارسی علاقهٔ خود به فرمالیسم روسی را حفظ کردند یا از دانشگاه بیرون نرفتند و عمدهٔ تحقیقهای دانشگاهی به نادیده گرفتن نقاط نزاع اصلی در فرهنگ و سیاست ایران گذشت.با دور ماندن زبان فارسی از کانون نزاع اصلی در جهان، روز به روز کوه یخ نستوه هزارساله آب شد. نهادهای زبان فارسی در دانشگاه محصور ماندند و از صور خیال جدید ایران روی گرداندند. حاصل این تمردْ از سکه افتادن قدرت رشته ادبیات دانشگاهها بود بهخصوص در دانشگاه تهران که محل تحقیق و مرجع اصلی ادبیات فارسی در ایران است. حالا منطق دستوری زبان فارسی از روایت زندگی ایرانیان یک گام عقب افتاده و هجوم و صدای زبانهای قومی و تجزیهطلبان پست شنیده میشود.
شکی نیست که زبان فارسی مانند همهٔ این هزار و چندصد سال از عهدهٔ مسئولیت تاریخی خویش برخواهد آمد اما گناه نهادهای زبان فارسی در وضع امروز غیر قابل کتمان است.
✍ علیرضا عبدالعلی سربندی
💡سیمافکر؛ ویدئورسانه فرهنگ و سیاست ایران
@simafekr_com