شوکرانی (محمدحسین روانبخش) @shoukarani Channel on Telegram

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

@shoukarani


روزنوشت‌های محمدحسین روانبخش
ادبیات، فرهنگ، تاریخ ... و به‌ناچار سیاست!

ارتباط با نویسنده :
@M_h_ravanbakhsh

شوکرانی (محمدحسین روانبخش) (Persian)

با خوش آمدید به کانال "شوکرانی"، که توسط نویسنده و فعال فرهنگی معروف محمدحسین روانبخش اداره می‌شود. این کانال به روزنویسی در زمینه‌های ادبیات، فرهنگ، تاریخ و حتی سیاست می‌پردازد. با دنبال کردن این کانال، می‌توانید به جدیدترین مطالب و نوشته‌های محمدحسین روانبخش دسترسی پیدا کنید. علاوه بر این، این کانال امکان برقراری ارتباط مستقیم با نویسنده را نیز فراهم می‌کند. اگر به مطالب فرهنگی و ادبی علاقه‌مند هستید و دنبال یک کانال پر از اطلاعات و محتوای ارزشمند هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. جهت ارتباط مستقیم با نویسنده، می‌توانید به یوزرنیم @M_h_ravanbakhsh پیام دهید.

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

29 Jan, 20:16


🔵 ‏کانال شوکرانی (محمدحسین روانبخش) در واتساپ:

https://whatsapp.com/channel/0029VaziKPnFMqrc8vkMgg1E

🙏🙏🙏🙏

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

29 Jan, 17:38


🟢 گفت‌وگویی با حافظ

🔸 باخود می‌خواندم که
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدارا همدمی
کدام همدم در این انبوه درد و رنج؟ با که می‌توان سخن گفت؟ نه این که همدمی نباشد؛ هست ولی آنان نیز هم‌چون خود ما پر از دردند.

🔸 یافتمش؛ خود حافظ. به سراغ خودش رفتم. او را در «باغ دیوان»‌ش یافتم. البته این باغ مال خود حافظ است؛ نه وقفی است، نه سندش را پنهانی به نام خود کرده و نه کسی دیگر آمده و سند آن باغ را به نام او کرده باشد. حافظ حقیقتا صدیق است؛ باغش به روی همه باز است و هرکس به فراخور حال خویش از آن بهره می‌برد. وارد شدم و سلامش کردم.

🔸 گفتم حافظ جان! اوضاع را چگونه می‌بینی؟
گفت: من هم
زیرکی را گفتم این احوال بین، خندید و گفت:
صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی
گفتم حال و روز ملک خودمان چگونه است؟
گفت:
شهر یاران بود و خاک مهربانی این دیار
مهربانی کی سرآمد، شهریاران را چه شد؟

🔸 اشک من و اشک حافظ جاری شد. حس می‌کردم که او نیز مثل من و بسیاربسیار از ما می‌داند که چرا این‌گونه شده. زیرا کار در دست اهلش نیست؛ صداهایی که بلند است، صدای اهل هنر نیست؛ گویی حافظ ندای درونم را شنید که گفت:
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

🔸 گفتم: ما که خود داعیه ملک و منصب نداریم اما دل‌مان می‌خواهد این خلق پریشان بسامان شوند.
گفت:
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین‌گناهت بس
گفتم: نه نه! من چنین ادعایی ندارم؛ ولی می‌سوزم؛ همچون هزار هزار سوخته مانند خودم. زیرا مشکل این دنیا‌ندیدگان تازه چشم گشوده‌ای است که زود می‌خواهند دنیادار شوند.
گفت:
یارب این‌نو دولتان را بر خر خودشان نشان...
گفتم: نه تنها بر خر خود نمی‌نشینند که فقط باعث سختی و رنج مردمند. صدای‌شان در مخالفت با آسایش مردم گوش فلک‌را‌ کر کرده.
گفت: به آنها برسان که
ای مگس عرضه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می‌بری و‌زحمت ما می‌داری

🔸گفتم‌: اینان کوهی از خشم و صحرایی از تراشیدن خصمند؛ چه باید‌کرد؟
گفت:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
گفتم: سخن بزرگی است؛ آسایش دو گیتی؟ تاکنون دقت‌ نکرده بودم. فقط به همین‌گیتی می‌اندیشیدم که این هم چنین است. گوش ما پر از سخنانی است که فقط از تخاصم و خصم و جنگ و زدن و پای‌ورزی و ... می‌گوید و دروغ می گویند.
گفت:
گوییا باور نمی‌دارند روز داوری
کاین‌ همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند
گفتم خوب ما چه کنیم؟
گفت:
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی، خدا بکند

🔸 گفتم: سخن را به ملال نکشانم. واقعا جای امیدی هست؟
گفت:
دور گردون گر دو روزی برمراد ما نرفت
دائما یکسان‌ نماند حال دوران، غم مخور.

و ما هنوز در همین دو روزیم!

🖋 امید پورمصطفی

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

28 Jan, 12:58


🟢 آن‌ها محمد را می‌شناسند؟

🔸 نه اسطوره‌ای بود دور از دسترس آدم‌ها و نه تافته‌ای جدا بافته در آفرینش یا روی زمین؛ بلکه آمده بود تا بگوید که هم خویش و هم سایر فرستادگان خدا هیچ فرقی با انسان‌های دیگر ندارند. آمده بود تا پایان باور به اسطوره‌ها را اعلام کند و مردم را از تفرعن و ارباب‌تراشی و کرامت‌بافی دور کند! اصلی‌ترین، انسانی‌ترین و آموزنده‌ترین توصیفی که در قرآن از محمد آمده است، به نظر من، همین دستور اکیدی است که به پیامبر داده شده تا خود را چنین معرفی کند: «من بشری همانند شما هستم و تنها تفاوت این است که به من وحی می‌شود.»

🔸 آیات دیگر بسیاری هم هست که با زبانی دیگر همین «کاملا انسان» بودن پیامبر را بازگو می‌کند: گذشته‌اش بیان می‌شود که یتیمی بودی و خدا پناهت داد و سرگشته بودی و هدایتت کرد. (ضحی - ۶ و ۷) زمانی به او هشدار می‌دهد که مبادا از ابلاغ رسالت کوتاهی کند: «آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان. اگر چنين نكنى امر رسالت او را ادا نكرده‌اى.» (مائده - ۶۷)، و زمانی از ازدواجی دیگر ولو زمانی که زیبایی زنی را پسندیده باشد، نهی می‌شود: «از اين پس، ديگر [گرفتن‌] زنان و نيز اينكه به جاى آنان، زنان ديگرى، بر تو حلال نيست؛ هر چند زيبايى آنها براى تو مورد پسند افتد.» (احزاب- ۵۲)

🔸 کتاب او چطور؟ قرآن را نه برای عده‌ای خاص، که بیانی برای عامه آدم‌ها می‌دانست: این بیانی برای آدم‌هاست تا هدایت شوند. (آل‌عمران - ۱۳۸) قرآن نه با زبانی ناآشنا یا رازگونه و مورد استفاده خواص، که به زبان عربی مردم زمان پیامبر نازل شد تا مردم بتوانند در آن بیندیشند. (یوسف -۲) آیین او هم نه با زور و اجبار و اکراه، که با روشن نمودن راه و گمراهی برای مردم و باز گذاردن ان‌ها در انتخاب معنا پیدا می‌کرد: «اکراهی در دین نیست؛ که راه از بیراهه آشکار شده است.» (بقره - ۲۵۶)

🔸 شیوه‌ی زندگی او چطور؟ در قرآن آمده که یکی از ایرادهای کفار به پیامبر این بوده که «اين چه پيامبرى است كه غذا مى‌خورد و در بازارها راه مى‌رود؟ چرا فرشته‌اى به سوى او نازل نشده تا همراه وى هشداردهنده باشد؟» (فرقان - ۷) و در تاریخ آمده که چون غریبه‌ای به مدینه می‌آمد و در مسجد او را می‌جست، قادر به شناسایی او در بین مردم نبود.

🔸 محمد را چنین باید شناخت؛ و اگر او این گونه بود چه نسبتی است میان پیامبر و آنان که ادعای پیروی او را دارند اما خود را تافته‌ی جدا بافته‌ای از مردم می‌دانند، آن‌ها که همه چیزشان حتی لباس‌شان را از مردم جدا کرده‌اند، هزار کرامت و ادعا و عنوان بالاتر از مردم برای خویش تراشیده‌اند، و می‌کوشند تا فقط و فقط خود را مفسر دین و راهنمای آیین معرفی کنند؛ دیگران را به زور به آنچه خود می‌خواهند بکشانند و ادعای به بهشت بردن مردم را داشته باشند...
 
🖌 محمدحسین روانبخش

@shoukarani
 

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

26 Jan, 11:02


🔴 باور نمی‌کنم، چون جنگ زرگری است...

🔸 بعد از هزار بار
در زیر پرچم همه‌کس، جان‌فدا شدن
هر بار با طلسم کسی، گول خوردن و
بی‌اجر و مزد، نوکر ارباب‌ها شدن،
بعد از هزار بار
مسحور ادعا و ریا و شعارها
خم گشتن و شبیه پله‌‌ برای حرامیان
بیچاره و اسیر و خر و بینوا شدن،
بعد از هزار شعبده‌ دیدن، سیا شدن
فهمیدم این‌که عزت و غیرت بهانه است
دعوا سر لحاف... و سر چیز دیگری است!


🔸 بعد از هزار بار...
بعد از ظهور حضرت بابک که زیر تیغ
تا پای چوبه‌ی اعدام رفته بود،
بعد از طلوع ِ طلعت ِ خورشید ِ چای دبش،
مبهوت معجزات ِ بزرگی که دشمنان
با جعل، باغ به نامش نموده‌اند،
بعد از هزار قصه‌ی پیدا که مخفی است...
آن‌قدر عقل و تجربه دارم که بگذرم
بی‌اعتنا از این همه خدمتگزار خلق
آن‌‌ها که جنس‌شان همه از جنس خاوری است!

🔸 هرچه ادای بیشتری دربیاورید
یک‌لا کفن به تن، اگر از کوچه بگذرید
هرچه شعار تند، اگر مستمر دهید
حتی اگر گلوی خود از فحش جر دهید
باور نمی‌کنم؛
چون جنگ زرگری است!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

25 Jan, 07:51


سخنی از بومسعود پارسی

🔸 شاید تا به حال نامی و نشانی از بومسعود پارسی  نشنیده باشید و شاید هم شنیده یا در جایی دیده باشید.
در تاریخ‌های ادبیات و تذکره‌ها، گویا نام و نشانی از او نیست. در فهرست‌ها و نسخ خطی نیز تاکنون چیزی از او دیده نشده. با این حال به شکل پراکنده گفته‌هایی از او به گوش می‌خورد.
کتابی به نام «تذکره الکولیا» را منسوب به او می‌دانند که اصل این اثر نیز در دسترس نیست.

🔸 گویا صاحب آن بعد از عطار نیشابوری می‌زیسته؛ چون این نام، کتاب تذکره الاولیا عطار را به یاد می‌آورد. با این تفاوت که عطار در سرگذشت اولیا و نامداران زهد و  تصوف و عرفان سخن گفته و بومسعود از طبقه مخالف و متضاد با آنان؛ یعنی عمال و دنیاداران ودنیاخواران و متظاهران.
به هرحال از این بومسعود پارسی سخنانی به ما رسیده که گاهی مناسب احوال است. مانند نمونه زیر:

🔹 «بومسعود پارسی را پرسیدند که چه می‌گویی در حدیث کسی که حساب زندگانی خویش را از مردمان و همسایگان و دیگر هم‌نشینان و هم‌کیشان جدا می‌داند؟
گفت: تا او که باشد و‌ چه گفته باشد؟
گفتند او مدتی در  عملگی والیان بوده و  گاهی سفر به دیگر ولایات می‌کرده و پیغام می‌برده و پاسخ می‌آورده.
گفت: اکنون چه کند؟
گفتند در ظاهر سر در زندگی خویش دارد اما گهگاه سخنی بر زبان آورد و دل را ریش گرداند.
گفت: مگر چه گفته است؟
گفتند: گفته است که ما با خصم سخن نگوییم که مبادا او بیندیشد که ما سخت در رنج و‌ بی‌سامانی  هستیم اما اگر صلاح در  عاملیت ما باشد و ما را خوش آید در دوزخ نیز با ابلیس نشینیم و سخن گوییم!
گفت: بوی نان است و ترس جان. یا نانش داده‌اند که چنین گوید یا چنین گوید تا نانش نستانند. چنین کسان سیرند و بر گستاخی بر خلق دلیرند و کمر خمیده وزیرند (در نسخه ای دیگر: امیر) و در دام دنیا اسیر.
آن کس که غم دیگران ندارد و فقط پروای کسان همچون خود دارد همان به که به قعر دوزخ رود و با همتایان خویش بنشیند.
عامل را نان دهند تا داد خلق بستاند و نگهبان مال و جان مردمان باشد نه مردمان را به اسارت بگیرد تا نام و نانش باشد.»
«تذکره الکولیا، باب عاملان و خلق»

🖋امید پورمصطفی

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

21 Jan, 11:54


خوابند امیران و خرابند وکیلان...
 
🔸 چه دردی در سینه عارف قزوینی شکل گرفت وقتی برگشت و به داستان مشروطه نگاه کرد: چه فداکاری‌هایی شد، چه امیدهایی که اندک اندک پا گرفت و چه جان‌های عزیزی که در مشروطه و بر سر آرمان عدالت‌خانه و مجلس شورا رفت؛ ولی وقتی از پس سالهای عمر به آنچه برپا شد، می‌نگریست جز درد و داغ چیزی نبود.

🔸 رنجی که او می‌کشید در تصنیفی برای ما به یادگار مانده است که مطلعش معروف است: «از خون جوانان وطن لاله دمیده» اما بیت های دیگری دارد که بغض و کینه‌ی عارف را فریاد می‌زند: «خوابند امیران و خرابند وکیلان / بردند به سرقت همه سیم و زر ایران / ما را نگذارند به یک خانه ویران / یارب بستان داد فقیران ز امیران...»

🔸 اینکه امیران و وکیلان در دنیای دیگری سیر کنند و مردم در دنیایی دیگر، چیزی جز امتداد داستان همیشگی ایران نبود؛ داستان ارباب و رعیتی. اما انقلاب مشروطه برای پایان دادن به همین داستان شکل گرفته بود و هدفی جز این نداشت. با این همه پس از انقلاب مشروطه، ارباب‌ها فقط لباس دیگری پوشیدند و عنوان تازه‌ای یافتند اما راه و مرام‌شان مثل قبل باقی ماند؛ و این برای عارف دردناک بود. اگر قرار بود چنین باشد پس چرا آن همه عزیز قربانی شدند؟ برای عارف از خون جوانان وطن، لاله‌هایی روئیده بود که درد بر جانش می‌ریخت؛ اما امیران و وکیلان سرشان به مسائل مهمتری! گرم بود.

🔸 چنین شد که این تصنیف شکل گرفت و ماند تا امروز. چقدر درست گفته عباس معروفی: خبرهای روزنامه کهنه می شود و می میرد؛ آنچه می ماند ادبیات است.
عارف دوام نیاورد و در تنهایی و غربت مرد؛ اما از او و از مشروطه همین شعرها و تصنیف‌ها زنده باقی ماند تا تکرار شود و تکرار شود و تکرار.‌‌..

دوم بهمن، سالگرد درگذشت عارف قزوینی

🖋محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

20 Jan, 08:44


🟠 درباره‌ی محکومیت ترور

◀️ «ترور، محکوم است»؛ این سخن را با دو ضمیمه‌ی معنایی می‌توان بیان کرد و پذیرفت: یکی این‌که ترور به طور مطلق ممنوع و محکوم است؛ و دیگر این‌که ترور گاهی ممنوع و محکوم است. البته بسیاری که معتقد به شق دوم هستند، نمی‌خواهند آن را این‌طور واضح بیان کنند، اما خود می‌دانند که ته حرف‌شان جز این نیست!

1⃣ «ترور همیشه و در همه حال محکوم و غیرانسانی است». برای این گزاره شاهدی مهم در تاریخ اسلام داریم: مسلم بن عقیل می‌توانست در خانه هانی بن عروه، ابن‌زیاد را ترور کند و چنین نکرد؛ و در مقابل اعتراض هانی گفت که از پیامبر شنیده که هیچ مسلمانی غافل‌گیرانه نمی‌کشد.
چنین باوری البته طرفدارانی دارد ولی آن‌که بر اساس چنین دیدگاهی ترور را محکوم می‌کند، باید بداند و بتواند همه‌ی ترورها را محکوم کند. مثلا امروز اول بهمن سالگرد ترور حسنعلی رزم‌آرا نخست‌وزیر رژیم شاهنشاهی توسط فداییان اسلام است. درباره‌ی آن چه می‌توان گفت؟! درباره بعضی عملیات انتحاری که گاهی به آن‌ها نام‌های انقلابی یا مذهبی می‌گذارند هم همین طور. در واقع این نگاه به ترور، وقتی قابلیت طرح دارد که بتوان به تمامی از آن دفاع کرد. این مشکلی است که این روزها مخالفان مطلق ترور با آن مواجهند.

2⃣ «ترور گاهی محکوم است». به عبارت توجیه شده‌اش: ترور محکوم است، اما ترور گاهی ترور نیست بلکه احقاق حق است! بر اساس این دیدگاه است که مثلا ترورهایی مثل رزم‌آرا شایسته گرامی‌داشت می‌شود و ترورهایی تقبیح می‌شود.
مشکلی که در این وقت شکل می‌گیرد این است که همان‌طور که صاحبان یک عقیده، نظر خود را ملاک تقسیم ترور به دو صورت شایسته و ناشایست می‌دانند، دیگران هم همین حق را به خود می‌دهند. در نتیجه‌ در هر تروری عده‌ای می‌توانند آن را مثبت تلقی کنند و عده‌ای منفی! هر دو طرف هم می‌تواند بر نظر خود پافشاری کند و خود را محق بداند. این روزها بیش از همیشه این موضوع به چشم می‌خورد و گریزی از آن نیست.
 
🖌 محمدحسین روانبخش

@shoukarani
 

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

19 Jan, 13:39


قاضی، مرگ و عدالت!

◀️ چگونه مردن مهم است اما نه آن‌قدر که خود مرگ. مرگ، این تنها چیزی در دنیا که عادلانه تقسیم شده است، نه علاجی دارد و نه گریزی؛ در آن ساعتی که مقرر شده می‌آید و همه‌ی رنگ و لعاب زندگی دنیوی را تمام می‌کند. و آدمی هرچه توانگر باشد، چون به این نقطه می‌رسد مسکین است!

🔸 علاوه بر آن، باید گفت که مرگ هر آدمی، آغاز حسرت است. قائلان به دنیایی دیگر، از حسرت پس از مرگ می‌گویند؛ حسرت پایان فرصت دنیای مادی و کارهای نیک نکرده و کارهای کرده‌ی ناپسند، حسرت غفلت و فریب و ستم‌! اما این تنها حسرت هر مرگی نیست. دنیا پس از مرگ هیچ‌کس متوقف نمی‌شود. گردش روزگار و مردمانش برقرار است و فقط یک نفر از میلیاردها نفر کم شده است.

🔸 آن‌هایی که او را می‌شناسند و در این دنیا گذرشان به آن رفته‌ خورده است، چه خوبی دیده باشند و چه بدی، حسرتی در دل‌شان شکوفه می‌زند: اگر نیکی دیده باشند حسرت فقدان انسانی شایسته را می‌خورند و اگر بدی، حسرت این‌که کاش فرشته‌ی مرگ زودتر می‌آمد!

🔸 آنچه دیروز برای دو قاضی سابق، رازینی و مقیسه تمام شد و آنچه برای آن‌ها در دادگاهی بزرگتر شروع شد ؛ غیر از این‌ها نیست . ممکن است آنچه بازماندگان در این دنیا درباره‌ی آن‌ها می‌گویند متفاوت باشد، اما حقیقت تنها یکی است؛ آنچه فراتر از قضاوت‌های ناقص آدمیان و با علمی فراتر از دانسته‌های ما، حاصل زندگی هر آدمی را می‌سنجد و هر عملی، به اندازه‌ی سر سوزنی را پاداش و عقاب می‌دهد.

🔸 آنچه صدا‌ و سیما با کج‌سلیقگی؛ با اهدای کفن و اعلامیه می‌خواست بگوید، همین بود! اما این سخن برای فرد خاصی نیست و همه از بالا و پایین را دربرمی‌گیرد: داستان یک روز تمام می شود. تمام راه‌های پیچاپیچ در این دنیا ، در آن دهان سرد مکنده به نقطه تلاقی و پایان می‌رسد ؛ و حسرت می‌ماند . برای آدمهای معمولی شاید حسرتی معمولی ... اما برای آدمهای ظاهرا بزرگ ، شاید حسرتی بزرگتر از مقامی که داشتند و قدرتی که خیال می‌کردند دارند. مرگ عادلانه بین آدم‌ها تقسیم شده است!

🖌 محمدحسین روانبخش

@shoukarani
 

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

18 Jan, 06:59


🔴 کوچک‌زادگی

🔸 کوچک‌زادگی در ایران امروز یک نوع فکر است، ولو این فکر منحط باشد.
کوچک‌زادگی یک رفتار است هرچند این رفتار ناهنجار باشد.
کوچک‌زادگی یک بینش است گرچه این بینش تنگ‌نظرانه است.
کوچک‌زادگی یک اقلیت بسیار اندک است اما صدایش بلند است و‌گوش‌خراش.

🔸 کوچک‌زادگی تنها به یک نام نیست؛ هرچند یک نام، هنر بی‌ادبی‌اش را فریاد کند.
این پدیده آسیب‌زا نه تنها عواطفی سالم ندارد که دنائت هم دارد و گاهی با صدای رسایی به گوش می‌رسد.
این پدیده انبانی از خشم و تنفر و دشنام است.
آرامش را در ناآرامی جستجو می کند. پس باید جامعه را به جان هم بیندازد.
جز برای خود و هم کیسه‌های خود حقی برای هیچ کس نمی‌شناسد. حق دیگران فلاکت و سرکوب و زندان است.

🔸 کوچک‌زادگان در همین سرزمین زندگی می‌کنند اما این سرزمین را فقط ملک خویش و همفکران و همدهانان خویش می دانند.
اینان دهانشان باز اما ذهنشان بسته است.
فریاد می‌کشند اما بر درستی و صلح و آرامش.
نانشان در مشاجره و آشوب و جنگ و تحریم است.
چشمشان باز  است اما آنچه را میل دارند، می‌بینند.
دردشان نه دین و عزت ملی که جیب و قدرت میلی است.

🔸 کوچک‌زادگی گرچه اقلیت است اما دلگرم به قدرت است.
اینان حقیرند و برای جبران حقارت خویش، به دیگران توهین می‌کنند و آنان را تخریب.
دروغ و تهمت سلاح این جماعت است و هرکس که در چشم مردم احترامی دارد از زبان و دهان و قلم مسموم اینان در امان نمی‌ماند.

🔸 کینه و لجاجت و یکدندکی ویژگی بارز این جماعت است.
آنان در گذشته مانده و بر زخمها نمک می‌پاشند.
زخمهای مردم، دردهای مردم، فقر روزافزون مردم، کمبود و‌گرانی، قحطی و ویرانی، بحران و خشک‌سالی، آلودگی هوا و بیماری، فرار جوانان و بیکاری، فساد و ناکارآمدی و صدها درد و رنج دیگر در این سرزمین برای آنان هیچ اهمیت ندارد، که اگر داشت یک بار برای آن فریاد می‌کشیدند.
کوچک‌زادگی یک آفت است برای ایران امروز، آفتی که نه از دانش بهره‌ای دارد و نه از تجربه اندوخته‌ای.

🔸 اینان سالهاست که برای خویش سفره‌ای پهن کرده‌اند و در غیاب ملت، بر کرسی های قدرت نشسته‌اند و چشم دیدن میلیونها منتقد و مخالف خود را ندارند.
این جماعت با واقعیت هیچ میانه‌ای ندارد. واقعیت همان است که آنها می‌گویند و می‌پسندند.
دنیای این گروه کاملا با دنیای اکثریت ملت متفاوت است؛ دنیایی پر از توهم و خیال.
در دنیای اینان ایران باید دائم در بحران های گوناگون باشد تا بتوانند بمانند.

🔸 ایران باید دشمن داشته باشد تا اینان بر کرسی باشند.
ایران باید زخمی باشد تا اینان آسوده باشند.
کوچک‌زادگی بلای جان ایران امروز و کوچک‌زادگان بدخواه این مردمند.

🖋امید پورمصطفی

@shoukarani
 

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

17 Jan, 07:27


تحلیل سیاست در هفته‌ای که گذشت
از شوخی خرکی تلویزیون تا پرکاری دولت

1⃣ مهمانان تلویزیون بدبخت شدند

🔸 هادی عامل، گزارشگر خوب کشتی، به پخش برنامه‌ای در تلویزیون که در آن به او کفن و اعلامیه فوتش را هدیه داده بودند اعتراض کرد و باعث شد همه، حتی خود رئیس صدا و سیما بفهمند که چنین برنامه‌ای هم در صدا و سیما ساخته شده است و از آن انتقاد کردند!
حق آقای عامل بود که چنین کند؛ اما به نظرم با این کارش مهمان‌های بعدی همه برنامه‌های تلویزیون را بدبخت کرد! حالا مدیران و برنامه‌سازان تلویزیون فهمیده‌اند که با این روش می‌توانند باعث دیده شدن برنامه‌ای شوند که ۶ بار پخش شده و هیچ‌کس ندیده است. بنابر این از این به بعد انواع «شوخی‌ خرکی» را با مهمان‌های خود می‌کنند...
مهمان‌های عزیز صدا و سیما! از ما گفتن بود، حواستان را جمع کنید.  

2⃣ میرسلیم در لندکروز

🔸 این هفته عکسی از مصطفی میرسلیم صاحب نظریه‌ی جهانی «۲۰۶ با لندکروز فرق نمی‌کند» منتشر شد که نشان می‌داد وی در لندکروز نشسته است.
درستش هم همین است. اصلا این نظریه برای همین آفریده شده که مسئولان ما بتوانند ساده‌زیستی را با تجمل جمع کنند! اما غیر از میرسلیم کسی چنین نبوغی نداشته که چنین حرفی بزند. مثلا آن کسی که در گرانی گوشت و مرغ، مردم را دعوت به خوردن اشکنه می‌کرد، به مخش نمی‌رسید بگوید «اشکنه با چلوکباب فرق نمی‌کند»؛ که اگر می‌گفت، می‌توانست هر بار که گوشت مفصلی می‌خورد ادعا کند که کاملا ساده‌زیست و همراه مردم است و غیر از اشکنه به چیزی لب نمی‌زند.
بی‌خود نیست میرسلیم این همه شغل دارد: در بین مسئولان ایرانی، نابغه‌شان میرسلیم است!

3⃣ آتش در لوس‌آنجلس، دستاورد در تهران

🔸 آتش‌سوزی در لوس‌آنجلس، اتفاق دیگر هفته گذشته بود که دنیا را تکان داد، اما در ایران نتایج دیگری از آن گرفته شد؛ از جمله این‌که مردم آمریکا تقاص عدم حمایت از غزه را می‌دهند. معلوم نیست اگر این تقاص است چرا فقط در لوس‌آنجلس؟! و مهم‌تر این‌که چرا خود اسرائیل آتش نمی‌گیرد؟!
البته این تازه آغاز داستان است. این آتش‌سوزی می‌تواند باعث دستاوردسازی در ایران هم شود. مثلا اگر چندماه بعد شهرداری تهران اعلام کرد که موفق شده در سال جاری چندین میلیون هکتار به فضای سبز و فضای مسکونی تهران افزوده تعجب نکنید. آن‌ها حساب می‌کنند که می‌شد اینجا هم مثل لوس‌آنجلس آتش بگیرد و همه چیز بسوزد؛ اما حالا که نسوخته یعنی دستاورد دیگر!

4⃣ مسئولان مشغول کارند!

🔸 این هفته عده‌ای از آزادگان و آزادی‌خواهان کارزاری را برای پایان حصر مهندس موسوی، خانم رهنورد و آقای کروبی آغاز کرده‌اند. جا دارد یادی کنیم از سخن رئیس‌جمهور که ۴ ماه پیش گفت حصر این یکی برداشته شده و برای آن یکی هم داریم کار می‌کنیم!

🖋 محمدحسین روانبخش
@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

15 Jan, 23:02


⚫️ دریغ آقای نبوی، دریغ!

▪️ هم نزدیک است و هم دور، هم شیرین است و هم تلخ، هم افتخارآمیز است و هم تاسف برانگیز؛ دوم خرداد آمده بود، «امید» مثل باران همه را به هوای قدم‌زدنی دوباره از خانه بیرون می‌کشید و «سیاست» غمزه می‌فروخت و همه را به خود می‌خواند. آدم‌هایی انگار دوباره متولد می‌شدند و قلم‌هایی گویی دوباره شکوفا می‌شدند. سید ابراهیم نبوی و قلمش در آن روزها چنین بودند...

▪️ ما روزنامه سلام بودیم، اما اعتراف می‌کنم که از خانه که راه می‌افتادم طاقت نداشتم که به روزنامه برسم و از آرشیو «جامعه» را بردارم و بخوانم. از سر کوچه روزنامه را می‌خریدم و در راه ستون‌هایی را می‌خوانم؛ اول از همه «ستون پنجم» نبوی را... و اعتراف می‌کنم که بعد از آن، تا سال‌ها سعی کردم که مثل او بنویسم و نتوانستم.

▪️ اولین بار که دیدمش از زندان بیرون آمده بود؛ مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی کیهان کرده بود و من، جوان خام دنیای سیاست را آزرده بود. در هفته‌نامه‌ی «جامعه‌ی مدنی» طنزی با لحن خودش برای او نوشته بودم، و او آمده بود تا «جوجه امسالی را ببیند که دارد به جوجه پارسالی جیک‌جیک یاد می‌دهد». طبیعتا هر دو از هم گلایه داشتیم. گفتم که شما برای ما قهرمان بودید و نباید چنین می‌کردید. گفت که مزخرف می‌گویم و گفت که برایش سینمای برگمان از کل دوم خرداد مهم‌تر است و...‌

▪️ همچنان که دوم خرداد برایم کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شد، سیاست برایم زشت‌تر می‌نمود و امید جای خود را به درد می‌داد. حرف‌های نبوی برایم تازه معنا پیدا می‌کرد. خاتمی هم در نامه‌ی خداحافظی‌اش به سخن گالیله به نقل از برتولد برشت اشاره کرد: بدبخت ملتی که محتاج قهرمان باشد‌‌.

▪️ نه ابراهیم نبوی و نه دیگران دیگر برایم قهرمان نبودند؛ بسیاری از سیاسیون به مرور برایم از چهره‌هایی محبوب به شیادانی پوچ و منفعت‌طلب بدل شدند اما نبوی نه؛ قلم او و اندیشه‌ای که در نوشته‌هایش موج می‌زد، علاقه‌ام را به او نگه می‌داشت و کامم را هر بار بیش از قبل شیرین می‌کرد. تازه می‌فهمیدم که راه را درست نیامده‌ بودم و سینمای برگمان مهم‌تر بود. دریغ که وقتی به سیاست آلوده شدی دیگر نمی‌توانی ترکش کنی!

▪️ سید ابراهیم نبوی بسیار به من آموخته است. دبیرستان که بودم گل‌آقا می‌خواندم و نمی‌دانستم که بسیاری از طنزهای شیرینش از نبوی است، بعد از دوم خرداد علاوه بر طنزهایش، مصاحبه‌های فوق‌العاده‌اش درس‌هایی به من می‌داد که کمتر جایی یافت می‌شد. هر چه می‌نوشت می‌خواندم و وقتی یک‌بار در خارج از کشور اعلام کرد که دیگر طنز روزانه نمی‌نویسد تا به نوشته‌هایی ماندگارتر بپردازد، هم ناراحت شدم و هم خوشحال.

▪️ نمی‌دانم این سال‌های آخر بر او چه گذشت. چگونه از آن امید‌های سرشار سه دهه پیش هیچ نمانده بود، حتی به اندازه‌ای که بی‌خیال بنشیند و «توت فرنگی‌های وحشی» برگمان را چندباره ببیند و آرام بخوابد! از آن همه ذوق و نبوغ طنز، از آن همه دیوانگی‌های حسرت برانگیز، از آن همه بهانه برای ادامه دادن... چطور از آن همه هیچ نمانده بود؟!

▪️ کاش هیچ صاحب استعدادی، هیچ قلم به دستی و هیچ صاحب اندیشه‌ای سراغ سیاست نمی‌رفت و آن را برای اهالی کم‌مایه و منفعت‌طلبش می‌گذاشت. کاش سید ابراهیم نبوی در آن سال‌های پرامید، به جای دوم خرداد به سینمای برگمان می‌پرداخت. 

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani
 

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

15 Jan, 05:25


🟢 کوچک‌زاده‌ها و مردمی که بزرگ شده‌اند...

🔸 روزگاری روزنامه‌نگاران و بخصوص طنزنویس‌ها دقت داشتیم تا احمقانه‌ترین سخنان بی‌اهمیت‌ترین افراد جناح مقابل را رصد کنیم تا بر اساس آن نقد و طنز بنویسیم..‌. اما به مرور من آموختم که توجه به بسیاری از این سخنان یا پاسخگویی به آن در واقع مهم جلوه دادن سخنی یاوه است! بازخورد داشتن در رسانه‌ها - چه بازخورد مثبت و چه منفی - نشانه‌ی دیده شدن و موثر واقع شدن است؛ و بسیاری به طور غریزی بر این اساس عمل می‌کنند. نمونه‌اش صاحب هاله‌ی معروف نور که سال‌هاست با رفتارها و گفتارهای مضحک سعی می‌کند به راس اخبار برگردد!

🔸 برای من عموم حرف‌هایی که صاحبان ادعا و صندلی می‌گویند از همین قبیل است. سخنانی که از حداقل تفکر برخوردار نیستند گاهی به سبب جایگاه کاذب گوینده‌اش، آدمی را وسوسه می‌کند که جوابی ولو به تمسخر به آن بدهد؛ اما باید بر این وسوسه غلبه کرد. در فضای سیاسی در طول این سال‌ها بارها دیده‌ام که عمله‌ی سیاست از هیچ چیز به اندازه‌ی کم‌محلی رسانه‌ها شاکی نمی‌شوند و آنچه شایسته‌ی این عزیزان است، همین کار است.

🔸 همه‌ی این‌ها را نوشتم که بگویم طبق این نظریه، کار درست در قبال کاری مثل مثلا فریادهای نماینده‌ی زیر چهاردرصدی مجلس چیست: هیچ! تا بفهمد که حتی به اندازه‌ی به تمسخر گرفتن هم اهمیت ندارد؛ اما...
اما عمومی شدن رسانه در روزگار ما گاهی درس‌هایی می‌دهد که پیش از این امکان آموختنش نبود. نمونه‌ی عالی آن استفاده از حرف و فریادهای کوچک‌زاده در مجلس برای شکل‌گیری یک مطالبه‌گری اجتماعی است: اعلام نارضایتی عمومی از هزینه‌کرد ثروت ملی و مالیات‌های عمومی برای افراد و جریان‌های ضدمردمی و بی‌خاصیت!

🔸 اگر مجلسی پر از کوچک‌زاده‌ها داریم در مقابل مردمی داریم که با فضای مجازی عالمی و آدمی نو می‌سازند؛ دم‌شان گرم و سرشان خوش! 

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani
 
https://t.me/shoukarani/774

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

10 Jan, 09:46


🟠 چرا توضیح درباره‌ی سوریه دردسرساز است؟!

🔸 از همان روزهای اول که سوریه در مقابل بهت و حیرت مردم، ظرف چند روز سقوط کرد، بهترین سیاست برای مقامات ما سکوت در قبال این تحولات بود و هنوز هم معتقدم که هر چه درباره‌ی سوریه سخن گفته شود بر حجم پرسش‌ها افزوده می‌شود؛ پرسش‌هایی که ریشه در سیاست سال‌های سال روابط با حاکمیت سوریه بود.

🔸 این سیاست البته اصلا مربوط به یک دهه اخیر نیست و از اولین سال‌های بعد از انقلاب آغاز شده است؛ مروری بر خاطرات هاشمی در سال ۶۰ نشان می‌دهد که از همان سال اهدای نفت به حکومت اسد‌ ِ پدر آغاز شد:

« ۲۳ اسفند ۱۳۶۰: جلسه‌ای‌ با نخست‌ وزیر و رئیس‌ جمهور و وزیر خارجه‌ داشتیم‌.  درباره‌‌ی مواد قرار داد با هیأت‌ سوری‌ که‌ آمده‌اند، بحث‌ کردیم‌. مطرح‌ است‌ که‌ یک‌ میلیون‌ تن‌ نفت‌ خام‌ مجانی‌ به ‌سوریه‌ بدهیم‌ به‌ عنوان‌ شرکت‌ در هزینه‌‌ی جهاد با اسرائیل‌ و بقیه‌ را تا نه‌ میلیون‌ تن‌ به‌ قیمت‌ عادلانه‌ بفروشیم‌ و از آنها جنس‌ بخریم‌. قرارداشتن‌ یک‌ کشور انقلابی‌ عرب‌ در کنار ما در جنگ‌ با عراق ‌خیلی‌ مفید است‌ و مانع‌ جا افتادن‌ فکر جنگ‌ عرب‌ با عجم‌ است‌.»

🔸 معلوم است که این کمک‌ها و شکل آن به مرور بیشتر و متنوع‌تر شد، بخصوص زمانی که به هزینه‌ی جهاد با اسرائیل، مقاومت در برابر مخالفان داخلی سوریه هم افزوده شد و توجیهات تازه‌ای برای کمک‌های مادی و معنوی و... شکل گرفت. حالا اما درباره‌ی همه‌ی این مسائل پرسش‌هایی وجود دارد که نمی‌توان به این راحتی پاسخ داد.

🔸 حالا وقتی درباره‌ی رفتار غیرانسانی حزب بعث سوریه، حکومت بشار اسد و بخصوص ناتوانی‌های او در مقاومتی چند روزه سخن گفته می‌شود، و همه‌ی این‌ها به بی‌عملی و سکوت آن حکومت در قبال وضعیت غزه در یک سال اخیر و... افزوده می‌شود ، آن توجیهات نه تنها کمرنگ، که مورد شک و تردید قرار می‌گیرد.

🔸 اما آیا این گونه دوگانگی و تناقض مربوط به سال‌های اخیر است؟ بازهم نگاهی به خاطرات هاشمی می‌تواند راهگشا باشد:

«۲۶ شهریور ۱۳۶۱: در خطبه‌های‌ جمعه‌ به‌ مصوبه‌‌ی کنفرانس‌ فاس‌ حمله‌ شدید کردم‌ و حمایت‌های‌ حافظ اسد را از ایران‌ نقل‌ کردم‌ که‌ مردم‌ درباره‌ همکاری‌ ما با سوریه‌ ـ علیرغم‌ حضورش‌ در کنفرانس‌ ـ توجیه‌ شوند.»

🔸 کنفرانس فاس که در آن سال مورد اعتراض شدید ایران قرار گرفت در راستای حمایت از اسرائیل و رژیم صدام ارزیابی می‌شد و البته سوال‌ها درباره‌ی حضور سوریه در آن توجیه می‌شد. این روند هم در این سال‌ها به مرور بیشتر و متنوع‌تر شد؛ و حالا اگر حرفی زده شود و توضیح بیشتری داده شود فقط به حجم پرسش‌هایی افزوده می‌شود که جوابی به آن نمی‌توان داد...

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

07 Jan, 07:11


◾️ برای سالگرد هواپیمای اوکراینی

🔸 دیگر چه فایده اگر «این نیز بگذرد!»
                  شاخ تری نمانده چو پائیز بگذرد

صد جان عاشق از قفس تن پریده است
                تا «مرگ بر جهان شما نیز بگذرد»!

این خانه سقف و پنجره‌اش، درد و حسرت است
                نفرین فقط از این در و دهلیز بگذرد

بر این زمین سوخته، دل بستن ابلهی است
                ره باز کن که لشکر ِ چنگیز بگذرد

بگذار تا کنام پلنگان شود، وطن
                شاید که این‌چنین، شب تب‌خیز بگذرد

                                * * *
وقتی که نیست برگ‌و‌بری، غم نمی‌خورند
               از آنچه بر مترسک ِ جالیز بگذرد ...

🖌 محمدحسین روانبخش
بازنشر

@shoukarani
https://t.me/shoukarani/771

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

07 Jan, 07:08


🖤 شمعی روشن خواهم کرد

▪️برای چراغ چشمانت،
مسافران شب یلدا
و پیامبران سپیده‌ی فردا
شمعی روشن خواهم کرد.

▪️برای امیدهای آخرین نگاه،
برای خنده‌ها
و برای آوازهای مانده در گلویت
شمعی روشن خواهم کرد.

▪️برای آرزوهای سوخته،
ستاره‌های درخشان بر خاک افتاده،
و برای بدرقه
برای بدرقه‌ی به خون نشسته مادران
شمعی روشن خواهم کرد.

▪️برای چراغ چشمانت،
چراغ چشمانت
و چراغ چشمانت،
آخرین نشانه‌های آزادی
در دیار زندانی،
من هم شمعی روشن خواهم کرد.

هجدهم دی‌ماه؛ داغی که فراموش نخواهد شد

🖋محمدحسین روانبخش
@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

06 Jan, 04:43


🟢 تختی، نامی برای گذر ملتی بزرگ از روزگاری حقیر!

🔸 نسل من تختی را ندیده است؛ زمانی که به دنیا آمدیم تختی رفته بود و از او فقط خاطره‌ای در ذهن‌ها مانده بود ولی تختی، نه برای آن‌ها که با او خندیده بودند و گریسته بودند، اسطوره شد، که برای نسل من و نسل‌های پس از ما هم چنین شد.

🔸 به سال‌های نوجوانی برمی‌گردم. سال‌های سال‌های انقلابی‌گری، شعارهای داغ و جنگی که بنا بود بی‌پایان باشد! در آن سال‌ها آن‌قدر الگو برای‌مان بود که نوبت به تختی نرسد. رهبر هشتاد و چند ساله‌مان نوجوان شهید ۱۳ ساله‌ای را رهبر می‌نامید، هر کوچه و هر خانواده داغ جوان رشیدی بر دل داشت و جز آن‌ها، که شایسته‌ی الگو بودن بودند، قهرمانانی ساخته می‌شدند که دور از جنگ بودند اما بار افتخارات آن را به دوش می‌کشیدند. در این میان چه جایی برای تختی بود؟!

🔸 باور کردنی نیست، اما از دل آن همه الگو و اسطوره، تختی چون نگینی درخشان‌تر از قبل بالا آمد. شاید این بخت بزرگ او بود که نامش برای سیاست و ریاست، برای مردم‌فریبی و برای کیسه‌دوزی خرج نشد، حال آن‌که در تمام این دهه‌ها نام شهیدان نه تنها مصادره شد، که ابزاری شد برای نامردمی‌ها... و چه خون دل‌ها که نخوردند خانواده‌های مظلوم آن‌ها.

🔸 شاعری که بعدها دیگر از ما نبود، در همان سال‌ها پیش‌بینی عجیبی کرد:
سخت گمنامید، اما ای شقایق سیرتان!
کیسه می‌دوزند با نام شما، شیّادها
با شما هستم که فردا کاسه‌ی سرهایتان
خشت می‌گردد برای عافیت آبادها


جهان‌پهلوان ما اقبالی بزرگ داشت که نامش دست‌مایه‌ی قدرت نشود؛ بازی روزگار است که شائبه مرگ خودخواسته‌ی او مانع از چنین کاری شود، و بدین‌سان آن‌چه ظاهرا ضعفی بزرگ برای اسطوره شدن او بود، دست‌‌های آلوده را از نام و نشان او دور نگه دارد و او را بزرگ‌تر کند.

🔸 نام تختی حالا دل‌گرمی است برای همه‌ی آن‌ها که در روزگار ناجوانمردی‌ها جوانمردی را پیشه کرده‌اند، نویدی است برای آن‌که تاریخ، نام‌های مصادره شده را پس می‌گیرد، و نشانه‌ای بر این که ریا و زهدفروشی عمری طولانی ندارد و مردم‌فریبی زود جان می‌دهد. تختی حالا رمزی است برای گذر ملتی بزرگ از روزگاری حقیر!

هفدهم دی؛ پنجاه و هفتمین سالگرد وداع با جهان‌پهلوان

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

03 Jan, 16:20


تحلیل سیاست در هفته‌ای که گذشت
از اقتدار دولت تا کاپشن میرسلیم!

1⃣ این هفته خوشبختانه دولتمردان پرتلاش‌مان فعالیت‌شان را برای کاهش نرخ ارز به شکلی بسیار امیدوارکننده آغاز کردند. معاون اجرایی رئیس‌جمهور در این هفته گفت: امیدواریم قیمت ارز کاهش پیدا کند!
تبریک به دولت بابت این همه احساس مسئولیت؛ واقعا احساس شرمندگی اکثریتی که در انتخابات شرکت نکردند تمامی ندارد.

2⃣ من نمی‌دانم چرا بعضی‌ها اصرار دارند مردم همه چیز را بهمند و بدانند. گاهی دانستن نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه رنج‌آور هم هست. فرشاد مومنی، اقتصاددان گفت: چرا علت اصلی قطعی برق را به مردم نمی‌گویید؟ چرا به مردم نمی‌گویید ماینینگ باعث قطعی برق است؟

3⃣ از هر کسی که فکر کنید توقع حرف حساب داشتم غیر از حمید رسایی. از وقتی که او ادعا کرد به غزه می‌رود و به جایش روی صندلی‌های مجلس جاخوش کرد، زمان زیادی نگذشته است و اصلا انتظار نمی‌رفت که یک‌باره تغییر فاز بداد و بگوید: «مجلس را تعطیل کنیم تا برق کمتر مصرف شود.» البته فقط برق نیست، کلی هم در پول و امکانات صرفه‌جویی می‌شود، کلی آلودگی صوتی کم می‌شود و... از همه مهم‌تر شاید امثال رسایی هم بیکار شود و دوباره به فکر بیفتد که عازم غزه، لبنان یا سوریه شود! نمیشه، نمیشه ولی اگه بشه چی میشه!

4⃣ مصطفی میرسلیم، صاحب نظریه‌ی «۲۰۶ با لندکروز فرق ندارد» این هفته با پوشیدن یک کاپشن با مارک نورث‌فیس نشان داد که کاپشن آمریکایی هم با بادگیر ایرانی فرق ندارد. این استکبارستیز بزرگ در سلسله افشاگری‌های قبلی خود هم با داشتن گوشی آیفون، به جهانیان اعلام کرده بود که این گوشی‌های ساخت آمریکای جنایت‌کار با گوشی صاایران تفاوتی ندارد. همچنین با پوشیدن کتانی برند ریباک به جهانیان نشان داد که این جور کتانی‌ها با گالش‌های ارجمند پلاستیکی خودمان هیچ فرقی ندارد.
یاد شان اوپری مدل معروف آمریکایی افتادم که در صنعت برندینگ فعالیت دارد. دارم به این نظریه می‌رسم که «میرسلیم با شان اوپری فرق ندارد»!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

27 Dec, 14:36


تحلیل سیاست در هفته‌ای که گذشت
موتورسواران در آلودگی هوا چه شعاری دادند؟

1⃣ یک هفته کاملا عادی!

در هفته‌ای که گذشت دلار همچنان در حال افزایش قیمت بود، آلودگی هوا همچنان در حال گسترش بود،  ناترازی‌ها در همه‌ی زمینه‌ها وجود داشت و در آب و گاز و برق و ... کمبود موجود بود، گرانی‌ها به همان روال سابق وجود داشت و قیمت‌ها در همه زمینه‌ها رشد بسیار خوبی داشتند، مردم در حال پایین رفتن بیشتر از خط فقر بودند و استکبار جهانی همچنان در حال توطئه بود، مسئولان ما همچنان در حال تلاش برای ساختن آخرتی آباد برای آن‌ها بودند! یک هفته‌ی کاملا عادی را پشت سر گذاشتیم.

2⃣ ما اینیم داداش!

در این هفته اعلام شد که صدا و سیما دوباره ویار گاندو کرده و پیش تولید ساخت گاندو۳ شروع شده است. ابرقهرمانان این سریال قرار است مانع از خیلی اتفاقاتی شوند که هشت-نه ماه گذشته به وقوع پیوسته است. پیشاپیش این موفقیت را تبریک عرض می‌کنیم.

3⃣ مهم است؟ مهم نیست!

شایعه‌ی استعفای رئیس‌جمهور این هفته به‌شدت گسترش و به‌شدت تکذیب شد. رسانه‌های مختلف هم به‌شدت به تجزیه و تحلیل این موضوع پرداختند و مردم هم به‌شدت توجهی به این جور شایعات و اخبار  و تحلیل‌ها نداشتند. وقتی قیمت یک گرم طلا از ۵ میلیون تومان عبور می‌کند چرا باید وقت‌مان را برای چیزهای دیگر تلف کنیم؟!

4⃣ هشیاریم و بیداریم!

واتس‌آپ و گوگل‌پلی این هفته رفع فیلتر شدند. تعداد ۲۰ فروند موتورسیکلت به همراه راکبان آن در تهران علیه این اقدام قیام انقلابی کردند و ضمن زدن مشت محکم به دهان استکبار جهانی در ایام کریسمس، با فیلترینگ تجدید میثاق کردند و نشان دادند که هنوز بیداری و هوشیاری وجود دارد.

5⃣ فصل‌الخطاب گرانی‌ها

کاظم صدیقی که حالا دیگر به همه‌ی مردم همیشه در صحنه ثابت شده که جایگاهش در نماز جمعه تهران چنان مستحکم است که با یک باغ ۴ هزارمتری در ازگل بهم نخورد، در تحلیل سیاسی نماز این هفته خبر داد: دشمن در مسائل سیاسی و اقتصادی با شایعه پراکنی بازار را بهم می‌ریزد و گرانی مصنوعی بوجود می‌آورند.
لایه‌های معنایی این سخن گهربار کم نیست. مثلا این معنا در آن مستتر است که فکر نکنید دشمن و عواملش فقط در کار جعل امضا و ثبت اثر انگشت مصنوعی هستند، بلکه گرانی مصنوعی هم می‌سازند. به تعبیر دیگر همان‌طور که سند زدن باغ ازگل مصنوعی بود، دلار بالای ۸۰ تومان مصنوعی است؛ اصلا نگران نباشید!

🖋 محمدحسین روانبخش
@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

25 Dec, 10:35


🔵 برای رفع فیلتر واتس‌اپ چقدر خوشحالی کنیم؟!

🔸 بر اساس برنامه زمان‌بندی قطع برق بنا بود امروز ساعت ۱۳ برق منطقه‌ی ما قطع شود اما این اتفاق نیفتاد. آیا باید این موضوع را یک دستاورد بزرگ تلقی کنم؟! این سوال کاملا جدی است؛ در روزگاری که رفع فیلتر یک گوگل‌پلی و واتس‌اپ جای خوشحالی دارد و به مردم نوید داده می‌شود لابد قطع نشدن برق هم در موعد مقرر پیروزی است دیگر!

🔸 البته که هر کس که یک‌بار از چند کیلومتری سیاست رد شده باشد می‌داند که رفع‌فیلتر در این مملکت، موضوع ساده‌ای نیست و داستانی با گره‌های فراوان است. اولین موضوع این است که گردش آزاد اطلاعات در کشور ما «عیب» محسوب می‌شود. برای همین فیلترینگ راحت اعمال می‌شود (مثلا ظاهرا به حکم یک قاضی می‌توان تلگرام را برای سال‌ها فیلتر کرد) اما رفع فیلتر چنان اتفاق عجیبی است که  یک کاندیدای ریاست‌جمهوری می‌تواند آن را جزو شعارهای انتخاباتی‌اش کند؛ و در عمل هم در انجام آن چندان موفق نباشد! 

🔸 نکته‌ی دیگر را می‌توان از داستان فیلترشکن‌فروش‌ها دانست. مدتها‌ست مقامات مختلف کشور از جمله رئیس‌جمهور از مافیای فیلترشکن فروش سخن می‌گویند ولی در نهایت معلوم نیست این عزیزان چه کسانی هستند! این حال و وضع برای دیگران خنده‌دار است اما برای ما که از سکه و دلار و خودرو تا مرغ و دان‌مرغ‌مان مافیا دارد امری طبیعی است و وجوب فیلترینگ را دوقبضه می‌کند.

🔸 اما ایرانیان این دوره شانس ویژه‌ای دارند و آن پیشرفت عجیب و بی‌سابقه‌ی تکنولوژی است. اگرچه که فیلتر و سانسور برای ما ریشه‌دار است، گسترش تکنولوژی هم قدرتمند است. برای همین هم مثل خیلی چیزهای دیگر، گره این داستان خیلی زود به دست ابزارهای تازه حل می‌شود. همه می‌دانیم که چند صباح دیگر دسترسی به اینترنت چنان آسان می‌شود که فیلترینگ برای‌ ما هم خنده‌دار خواهد بود. مگر الان وقتی یادمان می‌افتد که در گذشته‌ای نه چندان دور برای استفاده از دستگاه فاکس باید مجوز می‌گرفتیم ( و این مجوز را به هر کسی نمی‌دادند) خنده‌مان نمی‌گیرد؟!

🔸 نوشته‌ام را جمع کنم. رفع فیلتر جزیی امروز اگر جای خوشحالی دارد، به اندازه همین برق نرفتن دو ساعته امروز ما اهمیت و خوشحالی دارد. آن‌چه شادی‌بخش زندگی ماست قدرت تکنولوژی ِ خارج از تصور «محرم‌علی‌‌خان‌» هاست! محرم‌علی سانسورچی مطبوعات در چاپخانه‌های قبل از ۱۳۲۰ بود. او کی تصور می‌کرد که روزی صحبت از اینترنت استارلینک باشد؟!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

23 Dec, 17:37


🟢 مرثیه ای برای کربلای ۴ ایران

شب پنجم دی ماه ۱۳۶۵ بود.
آن شب باید عملیات انجام می شد. هزاران نفر داوطلب از دو ماه قبل به نام "سپاه محمد" به جبهه ها رفته بودند.
دست متولیان و تصمیم‌گیران و‌ فرماندهان جنگ از این‌ نظر پر بود. طبق عادت و روالی یکسان و‌ براساس نیازهای سیاسی باید عملیاتی بزرگ صورت می‌گرفت.
گویی همه چیز آماده بود.
اما مگر در جبهه روبرو همه چشم و‌گوش بسته بودند؟
مگر آنها این همه "اسرار نظامی" را از صداوسیمای ایران ندیده و نشنیده بودند؟ مگر آنها گوششان کر بود که هرکس از هرجای ایران می گوید بزودی عملیات انجام می‌شود؟ مگر آنها نیروی شناسایی نداشتند؟
بله؛
همه اینها را داشتند و دقیقا می‌دانستند که کجا عملیات می‌شود.
اما فرمان باید اجرا می‌شد!
می‌دانستند که عملیات لو رفته اما باید اجرا شود.
گویی جان دیگر چندان ارزشی ندارد.
از مدتها پیش نیروهای عراقی منطقه را در زیر نور گرفته بودند. از بعد از ظهر ۴ دیماه ساعاتی قبل از شروع حمله در روز روشن عراقی‌ها منور می‌زدند و منطقه را روشنتر از روز کرده بودند.
ساعات آخر شب ....غواصان به آب می‌زنند.... از سیم خاردارها و موانع سخت می گذرند.
گروهی پیش از رسیدن به رگبار بسته می‌شوند.
گروهی در محوری دیگر گرفتار و‌محاصره می‌شوند.
گروهی از یکی از لشکرها خط را می‌شکنند. بی‌نظمی و گنگی و بلاتکلیفی آشکار است.
چند ساعتی می‌گذرد. گلوله‌ای به پشتیبانی خط‌شکنان شلیک نمی‌شود...
شلمچه و محورهای اطراف با خون چند هزار شهید و مجروح از فرزندان مظلوم مردم رنگین می شود...
صبح پنجم دی ماه است. نیروهای زنده مانده، غم زده و با بهت و حیرت به عقب برگشته‌اند. هیچ خبری از رادیو پخش نمی‌شود... همه فهمیده‌اند که عملیات شکست خورده است.
درد فراق دوستان و هم سنگران و همراهانی که تا شب پیش باهم بودند سنگینی می‌کند. ساعت ۱۴‌ می شود؛ دروغ مصلحتی پخش می‌شود: رزمندگان اسلام شب گذشته در عملیاتی ضربتی تلفات و خساراتی را به دشمن وارد کردند.
البته در جبهه بسیجیان شکست را تحمل می‌کنند و به امید جبران می‌مانند اما اوضاع داغ بود و کسی سنگینی مصیبت و شکست را درک نمی‌کرد.
جنگ‌ یک سال و‌ نیم دیگر بی ثمر ادامه یافت و سرانجام تن به واقعیت و کاری دادیم که بعدها بهتر فهمیدیم باید شش سال زودتر چنان می‌کردیم.
مصیبت کربلای ۴ تنها در شکستی نظامی نبود.
کربلای ۴ نمونه آشکار اصرار بر سیاست و برنامه‌ای غلط و ازپیش شکست خورده اما پرهزینه و پرتلفات بود.
سالها بعد آن را به دروغ عملیات فریب نام نهادند.
دریغ که نه از کربلای ۴ درس گرفتند و نه از کل جنگ.
دریغ که سالهاست ایران در کربلای ۴ است.
تداوم عملیاتهای پرهزینه و ازپیش لو رفته در سیاست و روابط خارجی و جامعه... اما باید اجرا شود!
مرثیه کربلای ۴ مرثیه سرزمینی است که اکنون در آتش تعصب و بی‌دردی و بی درکی و لجاجت می‌سوزد.
داغ پدران و مادرانی است که زندگی خود و فرزندانشان را تباه می‌بینند.
ادامه عملیات فریبی است که همچنان قربانی می‌گیرد و قربانی‌اش زندگی مردم است.
تا کی آن‌گوشهای سنگین فریاد را بشنوند
و چشمهای فروبسته بر دردها و فقرها و ... باز شوند.

🖋 امید پورمصطفی

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

19 Dec, 17:49


🔸 تحلیل سیاست در هفته‌ای که گذشت
🔴 خدا برای بشار اسد و زاکانی نخواست!

🔸 هفته‌ی پربرکتی را پشت سر گذاشتیم؛ آمریکا با سرعت به سمت بدبختی پیش می‌رود. دلارش ۷۶ هزار تومان را پشت سر گذاشت و الان اگر آمریکایی‌ها بخواهند یک همبرگر مک‌دولاند ناقابل بخورند حداقل باید ۷۶۰ هزار تومان پول بدهند. عوضش یک همبرگر در مملکت ما فقط ۳ دلار ناقابل است. اگر این شکست غرب نیست، پس چیست؟!

🔸 خوشبختانه سرگرمی‌های خوبی هم داریم. چند هفته قبل قرار بود برق برود که هوا آلوده نشود، دو هفته‌ی قبل هوا آلوده شد و قرار شد برق خانگی نرود، اما این هفته «جاء الحق و زهق الباطل» بود: سرما و باد و برف دوباره آمد و برق دوباره رفت! (غربی‌ها همه باطل هستند حتی ادیسون) پیش‌بینی می‌شود که هفته‌ی دیگر به فضل پروردگار هم آلودگی داشته باشیم و هم برق برود. 

🔸 بساط خنده هم که فراهم است: زاکانی به عنوان شهردار تهران در روزهای اوج آلودگی هوای تهران اعلام کرد که «به خودمان در حوزه مقابله با آلودگی هوا و اجرای قانون هوای پاک نمره خوبی می‌دهیم.» خوب مگه چیه؟! مثل انتخابات ریاست جمهوری که می‌خواست تا آخرش بماند اما خدا نخواست، اینجا هم می‌خواسته هوا را پاک پاک کند اما خدا نخواسته دیگر! اگر خدا نخواسته، چرا باید از نمره‌ی شهرداری کم کنیم؟!

🔸 کمی هم به اخبار بین‌الملل بپردازیم. بشار اسد رئیس‌جمهور سوپرقانونی سوریه ۱۰ روز بعد از مفقودالاثری، اطلاعیه‌ای داد و اعلام کرد که به هیچ وجه قصد فرار به روسیه را نداشته. رفته لاذقیه به نیروهایش سر بزند و از آنجا برای مبارزه با تهاجم تروریست‌ها مجبور شده از روسیه سردربیاورد!
کمی پیچیده نوشته، ولی معنای ساده‌اش این است که او هم می‌خواسته مثل زاکانی تا آخرش بماند، ولی خدا نخواست!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

17 Dec, 11:08


🟠 چه کسی پاسخ قربانیان را خواهد داد؟!

🔸 جنگ‌های پرتلفات «صلیبی» (۱۰۹۵ - ۱۲۹۱ میلادی)مثل عموم جنگ‌های تاریخ، بنا به مصالح سیاسی و منفعت‌طلبی اقتصادی شکل گرفت، اما به مردم باید حرف دیگری می‌گفتند! قدرتمداران آن روزگار، برای آن‌که عامه‌ی مردم را به میدان بکشند رنگ و روکشی از مذهب به جنگ‌شان دادند؛ صلیبی را در مقابل سپاه حرکت می‌دادند و بزرگان کلیسا، مسیحیان را به نام مسیح و همراهی دین خدا به جنگ می‌خواندند تا سنگر مسیح (اورشلیم) را فتح کنند.

🔸 بجز اولین جنگ صلیبی، مسیحیان در بقیه‌ی جنگ‌ها شکست خوردند و اروپا گرفتار مصایب بزرگی شد. اما بنا به روایت تاریخ، شکست بزرگتر برای پاپ و اسقف‌ها از این نظر بود که اعتماد و اعتقاد مردم به آن‌ها کاسته شد. مردم می‌پرسیدند که چطور «قادر متعال» اجازه داده است که مدافعان جان‌بر‌کف راه وی چنین وضعی پیدا کنند؟! طعنی که در تکرار این سوال بود چون موریانه‌‌ای، اندک اندک اما پیوسته، ریشه‌ی اعتقاد به دستگاه پاپ را می‌خورد.

🔸 پس از افتضاح چهارمین جنگ صلیبی، با توجیهاتی که دستگاه پاپی، به اندیشه‌ی برخی ساده‌دل‌ها چنین خطور کرد که فقط حماسه‌ی بی‌گناهان می‌تواند وسیله استیلای دوباره بر سنگر مسیح شود. اما این موضوع که به عنوان تنها توجیه پیش‌روی بانیان همه‌ی تلفات و شکست‌ها وجود داشت، در نهایت به تراژدی تلخی منجر شد که ته مانده‌ی آبروی آن‌ها را هم برد!

🔸 نوجوان چوپانی به این صرافت افتاد که هم‌سن و سال‌هایش بی‌گناهانی هستند که می‌توانند پیروزی را برای مسیح و مسیحیان به ارمغان بیاورند! ۲۰ هزار نوجوان زیر پرچم او راه افتادند و به مارسی رفتند، زیرا پیشوای‌شان نوید داده بود که در آن‌جا اقیانوس دهان باز خواهد کرد و آن‌ها راهی برای رسیدن به فلسطین خواهند داشت. در مارسی، دریا شکافته نسد اما چند کشتی‌دار حاضر شدند آن‌ها را به رایگان به هدف مقدس‌شان برسانند.

🔸 آن‌ها در هفت کشتی سوار شدند. ۲ کشتی در آب‌ها شکست و سرنشینانش غرق شدند. پنج کشتی دیگر به تونس یا مصر رفتند و بچه‌ها در آن‌جا به عنوان برده فروخته شدند! از بچه‌ها دیگر خبری نشد و بعدها فقط می‌شد که کشتی‌داران مزبور را اعدام کنند...

🔸 ویل دورانت در تاریخ تمدن، هر کجا که از رنسانس سخن می‌گوید نتایج فکری جنگ‌های صلیبی را، آن‌جا که دیگر آبرویی برای کلیسای کاتولیک پرمدعا اما پوچ نمانده بود، به عنوان مهمترین زمینه و عامل برمی‌شمرد. اما آیا حتما باید چند نسل می‌سوختند تا نسل‌های آینده به چنان آگاهی و پختگی برسند، و روز و روزگاری دیگر را آغاز کنند؟! گویی چاره‌ی دیگری نبوده است. اما اگر یکی از آن نوجوانان به غلامی رفته، سر از گور درآورد و بپرسد چرا؟ چرا ما باید قربانی می‌شدیم؟! کسی جوابی برای او ندارد.

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

16 Dec, 09:12


🔴 ما شما را برای دم تیر می‌خواهیم!

🔸 بیشتر مردم در این سال‌ها هم واقعیت را بخوبی می‌بینند و هم تا حد فراوانی حقیقت را تشخیص می‌دهند؛ سرعت گردش اطلاعات و دستیابی فوری به اخبار و رویدادها از سویی و عملکرد مدعیان و قله‌نوردان از جانب دیگر چشم و گوش مردم را باز‌کرده است. اما با این حال هنوز هستند کسانی که ازسر صداقت و بنا به باور خویش می‌پندارند که جماعتی که اصرار به پایداری دارند و با فریاد بر سر بی‌حجابی می کوبند صادق و‌ دلسوز هستند.

🔸 یکی از کسانی که انبانی از انقلابی گری در ظاهر دارد بتازگی در جایی گفته که «اگر قانون حجاب و عفاف نباشد فردا جوانان ما حاضر نیستند دم تیر بروند».
بله؛ ما شما را برای جنگ و دم تیر می‌خواهیم. این حقیقت درون این جماعت است. اما دراین باره چند پرسش داریم:

1⃣ زمان جنگ‌ و آنگاه که کشور نیاز به دفاع و جوان برای رفتن به دم تیر داشت، این مدعی کجا بود؟ احساس تکلیف می‌کرد یا نه؟ حکومت را دینی می‌دانست یا نه؟ دفاع از دین و کشورش را ضروری می‌دانست یا نه؟ کجا بودید؟ چه کردید؟!

2⃣ راه و روش قانع کردن مردم و بویژه جوانان برای دفاع از کشور و دینی ماندن حکومت همانی است که گروه اقلیت هم فکر شما برای جامعه می‌پزد؟ آیا با اختلاف افکنی و بگیر و ببند و جریمه و خالی کردن جیب و سرکوب آن عده جوان منظور نظر شما حاضرند دم تیر بروند؟ مگر این کشور برای همه مردم نیست؟ چرا به گونه ای عمل نمی‌کنید که همه مردم به دفاع برخیزند؟

3⃣ چرا باید کشور را به شرایطی ببرید که نیاز باشد عده‌ای از جوانان دم تیر بروند؟ چرا همیشه باید سایه جنگ بر سر مردم باشد؟ چرا تو و امثال تو فقط در تنور جنگ و تشنج و درگیری و خشونت می‌دمید؟  چه می‌خواهید از جان و مال این ملت؟

4⃣ چرا شما آن عده از جوانان و کلا مردم را برای شرایط سخت و جنگ و دم تیر می‌خواهید؟
چرا برای این مردم زندگی نمی‌خواهید؟ اصلا چرا مردم و زندگی مردم برای شما و بزرگتر از شما هیچ ارزشی ندارند؟ چرا این کشور پر از ثروت و گنج به این روز افتاده؟ چرا کمترین شرایط و امکانات یک زندگی معمولی برای ملت این‌قدر آرزو شده و  روزبه‌روز بدتر از دیروز می‌شود؟

5⃣ اگر آن شرایط سخت و ضروری که می‌گویید پیش بیاید تو کجا می‌روی؟ آیا حاضری دم تیر بروی؟ هم‌فکرانت چطور؟ آن‌هایی که جز زور و تهدید و تحقیر ملت چیزی نمی‌دانند چطور؟ کسانی که این کشور را به فقر و کمبود و ناترازی کشانده‌اند چطور؟

🔸 آری. مدت‌هاست که ما می‌دانیم چه خبر است و شما و امثال شما چه کاره‌اید. اما کاش همان عده از جوانانی که منظور شماست نیز بدانند و شما را بهتر بشناسند
اگر چنین شود این‌کشور می تواند به آرامش برسد.

🖋 امید پورمصطفی

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

15 Dec, 18:03


🔴 ماه‌هایی که روزهای تازه آوردند، و آدم‌هایی که باید بروند!

🔸 سیزدهم نوروز امسال را به خاطر دارید؟ همان زمانی که تلاقی سیزده‌بدر و شهادت علی(ع) چنان تمام هوش و حواس برخی را به خود جلب کرده بود که انگار در طول تاریخ هیچ‌گاه چنان همزمانی‌هایی صورت نگرفته است و گویی اگر آن‌ها نباشند، همه چیز به‌هم می‌ریزد و فقط آن‌ها هستند که پاسدار ارزش‌ها هستند؛ برای همان روز خاص اسرائیل برنامه‌ریزی کرده بود که ساختمان مجاور کنسول‌گری ایران را بمباران کند؛ جایی که چند نفر از سران سپاه جلسه داشتند!

🔸 این کار که با اشراف اطلاعاتی‌شان با موفقیت به انجام رسید، اتفاقی بزرگ و باورنکردنی بود. این نوع تعدی‌ اقدامی دیوانه‌وار ارزیابی می‌شد که می‌تواند به جنگی همه‌جانبه منجر شود. در آن روزها نه فقط طرفداران نظام، که همه دنیا منتظر یا نگران واکنش بزرگ ایران بودند؛ غربی‌ها از ایران می‌خواستند که خویشتن‌داری کند و پاسخ ندهد! ایران دوهفته بعد پاسخ داد که آن هم در نوع خود اتفاق بزرگی بود...

🔸 اما حالا که بعد از فقط ۹ ماه، اگر آن اتفاقات را به یاد آوریم، به نظرمان اصلا اتفاق‌های نادر و عجیبی نبوده است؛ در این ماه‌ها آن‌چنان وقایع باورنکردنی، مستمر و دور از ذهن به وقوع پیوست که دیگر آن اتفاق حتی به یاد هم نمی‌آید!

🔸 جنگ‌افروزی و حمله‌ی رژیم صهیونیستی و در کنار آن تحولات منطقه‌ به گونه‌ای است که انتظار می‌رود شرایط منطقه باعث شود حتی بی‌خیال‌ترین عناصر داخل قدرت، متوجه تغییر شرایط، اولویت‌ها و سیاست‌گذاری‌های داخلی و بین‌المللی باشند؛ اما آیا در واقعیت چنین است؟!

🔸 هنوز هم مثل همان داستان سیزده‌بدر، از طرفی فکر و ذکر عده‌ای کنترل مردم است؛ از قانون حجاب گرفته تا ادامه‌ی داستان فیلترینگ؛ در حالی که مواجهه با این قبیل موضوعات موضوعی فرهنگی است که با هر ضرب و زوری بیگانه است؛ و مهم‌تر این‌که چارچوب‌گذاری و کنترل آن باید به دست خود جامعه باشد، نه یک قدرت ناآشنا با جامعه.

🔸 اگر کمی پختگی سیاسی وجود داشته باشد، به جای توجه و تمرکز بیش از حد و بی‌فایده بر روی این مسائل، باید به آن‌ تغییرات توجه کرد؛ گذشته‌ها آسیب‌شناسی می‌خواهد و سیاست‌گذاری‌هایی تازه و پخته‌تر می‌طلبد... اما آن که در این برهه، در جایی قرار گرفته که نه تنها حقش نیست، که چنان از مرحله پرت است که حرف‌های دیگر می‌زند، مگر این چیزها را می‌فهمد.

🔸 نمونه‌اش همین رسانه‌هایی که هنوز خیال می‌کنند می‌شود خیال را با واقعیت یکسان نشان داد؛ یا بنده‌خدایی که در این روزها از با خاک یکسان کردن قطر سخن می‌گوید! بدیهی‌ترین و ضروری‌ترین اقدام پاک کردن صحنه‌ی تصمیم‌گیری سیاسی از مشاوره و مسئولیت این قبیل افراد پرت است... اما مگر می‌شود؟!

🔸 شاید بعضی بگویند این گونه که خانه‌تکانی عظیمی باید بشود و این کار به این راحتی نیست! راست می‌گویند ولی جز این راه چاره‌ای نیست. مرور این ماه‌ها این را می‌گوید!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

12 Dec, 20:13


🔸 تحلیل سیاست در هفته‌ای که گذشت
🔵 افتخارآفرینی ما و خستگی بشار اسد!

🔸 هفته‌ای که گذشت هفته‌ی رکوردشکنی برای ما مردم افتخارآفرین ایران بود: آلودگی هوای‌مان رکورد زد و تهران عزیز آلوده‌ترین شهر جهان شد، دلار رکورد تاریخی زد و به ۷۴ هزار تومان سلام داد، قانون حجاب و عفاف قبل از اجرا رکورد بیشترین مخالفت را جابجا کرد، قطعی برق دوباره سر و کله‌اش پیدا شد و ما را در کاهش دما یاری داد! ما را ببین که با چه چیزهای مهمی رودررو هستیم و کشورهای همسایه را ببین که چقدر مفتضحانه دچار درد بی‌دردی هستند. مثلا عربستان آن‌قدر از این نعمت‌های مدیریتی بی‌بهره است که برای این‌که مردم بیچاره‌ی خودش را مشغول کند، رفته و میزبان جام جهانی  ۲۰۳۴ شده است. برای‌تان متاسفیم!

🔸 این هفته برای عموم افراد، هفته حیرت یا نگرانی بود. دمشق، پایتخت سوریه راحت‌تر از یک روستا فتح شد و بشار اسد دررفت! در این میان فقط دو نفر خوشحال و ذوق‌زده بودند: جواد لاریجانی و پیمان جبلی رئیس صدا و سیما.
لاریجانی فقط چند ساعت قبل از سقوط دمشق، در برنامه تلویزیون اعلام کرد که بعید است دمشق به این زودی‌ها سقوط کند! ظاهرا بعد از سقوط باید جواد و جبلی شرمنده باشند که چطور رسانه‌شان گاف داده است، اما آن‌ها به شدت خوشحال و ذوق زده شدند! زیرا با سقوط دمشق، فیلم اظهارات جواد در فضای مجازی بسیار وایرال و دیده شد. به نظرم جبلی به جواد گفته: خدا خیرت بده، تا باشه از این گاف‌ها باشه، شاید برنامه‌هامون کمی دیده بشه! جواد هم بادی به غبغب انداخته و گفته: من یک دیپلمات کهنه‌کارم!

🔸 ... و پایان بخش اخبار. محمدرضا باهنر در تحلیل عمیقی به بازخوانی علل سقوط دمشق پرداخت و اعلام کرد: گویا بشار اسد خسته شده بود و رها کرد. خسته نباشید!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

09 Dec, 13:09


🟢 دیشب بر بشار اسد چه گذشت؟

🔸 بشار اسد - اگر زنده باشد - دیشب را چگونه گذرانده؟! آن اولین شبی که دیگر بر سر قدرت نیست و یک فراری است. دیگر از آن همه خدم و حشم و تملق و باد در غبغب خبری نیست. و به همان سرعتی که دمشق سقوط کرد، تکبر و تفرعنش فروریخته، و حالا طعم «هیچ» بودن را می‌چشد!

🔸 چرا هیچ؟! مگر تا وقتی انسانی زنده است، کرامتی انسانی ندارد؟ مگر او جدای از آن مقام و جایگاه و قدرت فائقه در برابر مردم مظلوم کشورش، مثل همه‌ی آدم‌ها، تا روزی که آب اجل گلوگیرش شود، زندگی نداشته و نخواهد داشت؟ پس چرا رئیس‌جمهور سابق سوریه حالا یک هیچ تمام‌عیار است؟!

🔸 باورش سخت است اما برای یک دیکتاتور چنین است. او چیزی جز «قدرت» را نه می‌شناسد و نه برایش اعتباری قائل است. کسی که عمری برای مخالفان خود هیچ حق انسانی قائل نبود و مقهور قدرت‌شان می‌پنداشت، به راحتی جان می‌ستاند و زندانی می‌کرد و خانه و خانواده‌ها را ویران می‌کرد، خودش هم بدون قدرت برای خودش هیچ است. همه‌ی اعتبار و ارزش و همه‌ی بودن او به قدرتی بود که خیال می‌کرد همیشگی است. همه‌ی بودن او در عبارت «ریاست‌جمهوری مادام‌العمر» نهفته بود که گاه با شوخی «انتخابات ۹۵ درصدی» نمکی بر آن و بر زخم زخم‌خوردگانش می‌زد؛ و حالا دیگر نیست.

🔸 او دیشب را چگونه گذرانده، وقتی هنوز نفس می‌کشد اما مرده است؛ و هم‌چنان که مخالفان فراموش‌شده‌اش از سیاه‌چال‌ها بیرون کشیده می‌شدند او بیشتر در سیاه‌چاله خویش فرو می‌رفت. لحظه‌لحظه دیشب مرگ بود و زنده شدن دوباره، همان عقوبتی که برای دوزخ توصیف شده است. هر زندانی که آزاد می‌شد، هر فراموش‌شده و مفقود شده‌ای که پس از سال‌ها در زندان‌ها پیدا می‌شدند یک مرگ دوباره برای او بود؛ و مگر این شب بی‌پایان را صبحی هست؟!

🔸 چند هزار سال پیش، هرودوت که از چشم تاریخ به انسان‌ها نگاه می‌کرد نوشت که «کسی را خوشبخت مپندار، تا زمانی که پایان کارش را ندیده‌ای»؛ و حالا آن‌که از فراموشی زندانی بیرون می‌آید و بر صبح آزادی سلام می‌دهد، پایان بشار اسد را در شبی دوزخی به چشم می‌بیند!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

08 Dec, 11:07


🟢 فقط کافی است موریانه‌ای ماموریت پیدا کند...

🔸 درباره‌ی پایان زندگی سلیمان نبی، پیامبری که مظهر قدرت و حکومت بود، نقل شده که همان‌طور که ایستاده بود و بر عصای سلطنت خویش تکیه زده بود، مرگ یک‌باره بر او وارد شد. کسی را گمان مرگ او نمی‌رفت تا آن‌که موریانه‌ای عصای او را خورد و جنازه فرو افتاد...

🔸 این تمثیل، نه روایت مرگ یک انسان، که روایتی از زوال قدرت دنیایی است. کسی هم از آن تصور قدرتی برای موریانه نمی‌کند! داستان آموزه‌ای بی‌بدیل دارد درباره‌ی این‌که زوال حکومت دنیوی گاهی چنان سریع است که صاحبان آن توان نشستن هم ندارند، قدرت پایان گرفته است در حالی که گویی همه‌چیز به همان روال سابق خود است. «عصا» رمزی است از قدرتی که از درون تهی شده و باطنا پایان یافته اما هنوز ظاهری مقتدر دارد؛ موریانه‌ای باید بیاید و به تلنگری همه‌چیز فرو ریزد ،و در ناباوری محض آن‌هایی که ناظرند، آن قدرتی که چون کوهی استوار پابرجا می‌نمود، به تلی از خاک بدل شود.

🔸 روایت موجز قرآن از این حکایت، هم تعریضی هم دارد به آن‌هایی که به قدرت دل‌بسته‌اند، و هم به آن‌هایی که خیال می‌کنند که غیب می‌دانند و پیش‌بینی‌های ماورایی می‌کنند، در حالی که تا موریانه‌ای نیامد و مرگ سلیمان را نشان نداد، چیزی نفهمیده بودند:

«فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَىٰ مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ ۖ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ (سبا - ۱۴)/ چون حكم مرگ را بر او رانديم حشره‌اى از حشرات زمين مردم را بر مرگش آگاه كرد: عصايش را جويد. چون فرو افتاد، ديوها دريافتند كه اگر علم غيب مى‌دانستند، در آن عذاب خواركننده نمى‌ماندند. (ترجمه‌ی عبدالمحمد آیتی)»

🔸 عجیب آن‌که در این داستان فرقی ندارد که این قدرت حق است یا باطل. تکیه بر عصای قدرت پایانی دارد که برای همه غیر‌منتظره است؛ فقط کافی است موریانه‌ای ماموریت پیدا کند.‌‌..

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

07 Dec, 15:32


🟠 داستان ایران و سوریه، سیاستی که به دیانت ربطی نداشت

🔸 نوجوان بودم که به سوریه‌ی حافظ اسد رفتم. تازه جنگ ایران و عراق تمام شده بود و ما که به محیط شهری مشحون از جنگ و سیاست عادت داشتیم، از این‌که در تمام شهر دمشق، عکس‌های حافظ اسد بر همه چیز غلبه داشت تعجب می‌کردیم. بر در و دیوار و پوستر و پلاکارد شعاری یکسان نوشته بودند: «نعم، حافظ اسد، نعم».

🔸 اما این‌که در زیر این انقیاد، چه نهفته بود و مردم چقدر دل به حکومت‌شان داده‌اند، نمی‌دانستیم. تنها چیزی که می‌گفتند - و آشکار هم بود - این بود که در گوشه و کنار شهر ماموران امنیتی بودند. به مسافران ایرانی توصیه می‌شد که حرفی درباره حکومت نزنند. دمشق شهر شب‌بیدار بود اما همچنان که ایرانی‌ها به زینبیه‌اش دل خوش داشتند، نه سینما و بارهایش، کسی هم کاری به کار مردمی نداشت که معلوم نبود در زیر این آرامش چه می‌کشند!

🔸 برای ایران، سوریه خط مقدم جنگ با اسرائیل بود و متحدی که نفت می‌گرفت و حمایت می‌فروخت. از منظر سیاسی، ارزشش را داشت. «سیاست» همین است، هر کس منافع کشور یا حکومت خویش را در نظر دارد؛ و معنی ندارد که به این توجه کنی که تفاوت چندانی بین حکومت بعث عراق و حکومت بعث سوریه وجود ندارد! برای ایران و با نگاهی سیاسی و نه مذهبی و دموکراتیک، بین این دو، تفاوتی ۱۸۰ درجه‌ای بود.

🔸 اما سوال وقتی شکل می‌گیرد که به «سیاست» چهره‌ای دینی و انسانی بدهی و خیال کنی می‌توان همه را با هم یکی نشان بدهی. آن‌وقت است که وقتی ما نوجوانان سال‌های جنگ، سال‌ها بعد دانستیم که در حکومت، ستم و دیکتاتوری تفاوتی میان حافظ اسد و صدام حسین نبوده، مات می‌ماندیم که پس چرا اسد این همه عزیز است! و چرا در دوگانه‌ی سیاست و دیانت، سیاست همیشه دست بالا را دارد، و دیانت و انسانیت را قربانی آن می‌کردند.

🔸 این تجربه بود که باعث شد بپذیریم که آنچه در سوریه بشار اسد در دهه‌ی اخیر می‌گذرد ربطی به دین و حرم ندارد، بلکه حداکثر به منافع امنیتی کشورمان وابسته است؛ اما ای کاش فقط همین را می‌گفتند و آن را با زور به مسائل اعتقادی و تعلقات آیینی مردم پیوند نمی‌زدند تا اگر روزهایی برسد که دیگر حمایت از خاندان اسد پایان یافت، بتوان چرخش سیاسی را بر اساس منافع دیپلماتیک توجیه کرد!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

06 Dec, 18:30


🔸 تحلیل سیاست در هفته‌ای که گذشت
🔴 ترازو، آلودگی، قانون‌گذاری و ماجراهای کوچک‌زادگی!

1⃣ هر چند سال یک‌بار یه کلمه در دنیای سیاست مد می‌شود. دو سه سال پیش همه از «جراحی اقتصادی» حرف می‌زدند. پزشکان در حالی که جراحی می‌کردند متوجه نبودند که بیمار بدبخت فوت کرده است و از جراحی‌های بعدی سخن می‌گفتند و اصلا هم گوش به حرف بقیه نمی‌دادند که تذکر می‌دادند: این دیگر اسمش جراحی نیست، مراسم تشییع است.
حالا نوبت به «ناترازی» رسیده است: در یک کفه ترازوی انرژی چیزی باقی نمانده و طرف دیگر در حال بیشتر شدن است. حالا هم نباید گوش به حرف بقیه داد که می‌گویند چیزی به نام تراز و ترازو باقی نمانده است؛ تجربه دولت‌های قبل به همین درد می‌خورد! 
 
2⃣ سرعت اتفاقات در داخل کشور از لبنان و سوریه هم تندتر است. انگار چند قرن پیش بود که اعلام شد مازوت‌سوزی برای پیشگیری از آلودگی تعطیل است و برای همین برق می‌رود. الان برق نمی‌رود و آلودگی هوا روز‌به‌روز بیشتر می‌شود. در همه زمینه‌ها، داخلی و خارجی ما در حال حیرت کردن هستیم؛ خدا را شکر که همین یک کار را بلدیم!

3⃣ نمایندگان مجلس با حداکثر توان مشغول قانونگذاری هستند. این هفته مجلس بازهم دست به حماسه‌ای دیگر زد و مالیات بر خودروهای لوکس بالای ۵ میلیارد تومان را با اکثریت قاطع تصویب نکرد. حق هم دارند؛ پول که قراره از قانون حجاب و عفاف برسه، چرا دیگه خودشون رو اذیت کنند!

4⃣ یک سری چیزها دست خود آدم نیست و جبر زندگی است. مثلا یک کوچک‌زاده طبیعتا دلش می‌خواهد به همه پسوند «تصغیر» بدهد و از این بابت خودش هم نمی‌تواند برای خودش کاری کند؛ یا یک کوچک‌زاده مثلا وقتی می‌خواهد درباره بزرگی و بالا و بالاتر و این قبیل چیزها صحبت کند به لکنت می‌افتد، چون با این قبیل موارد بیگانه است.
مهدی کوچک‌زاده در مجلس گفت: «مردک گفته ما با آمریکا مذاکره‌ی بالاتر از چی‌چی هم می‌کنیم...». معلوم بود که کسی دنبال معنی این جمله نمی‌رود!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

04 Dec, 16:27


🔵 مدینه‌ی فاضله‌ای با دیوارهای کج

🔸بر اساس داده‌های رسمی بیش از ۵۰ درصد جمعیت ایران، نمی‌توانند روزانه حداقل کالری موردنیاز را به بدن برسانند.

🔸 این موضوع بی‌اهمیت‌ترین موضوعی بود که در این هفته اعلام شد؛ نه رگ گردن نماینده‌ای برایش بیرون زد، نه صاحب تریبونی وامصیبتا سرداد، نه خطیبی درباره‌اش حرف زد، نه کاسبان رسانه‌ای درباره‌اش قلمفرسایی کردند، نه مسئولی به روی مبارک آورد که این حاصل مدیریت آن‌هاست! جز این هم انتظار نمی‌رفت و شاید اگر کسی هم به این‌ها اعتراض کند، با طلب‌کاری بگویند: مگر انقلاب کردیم که کالری مردم را تامین کنیم!

🔸 اما اتفاقا همه بدبختی‌ها از همین شعارها و ژست‌های آرمان‌گرایانه ریشه می‌گیرد؛ از این‌که عده‌ای برای خود رسالتی تراشیده‌اند و خود را معمار مدینه‌ی‌ فاضله‌ای تصور کرده‌اند که حتی مختصات آن را نمی‌دانند. در آغاز راه وعده‌ی زندگی بی‌دغدغه و آن‌چنانی، برابری و برادری می‌دادند ولی به مرور، همان‌طور که زندگی خودی‌های‌شان مرفه‌تر می‌شد، مردم را به مقاومت و ایثار و اشکنه‌خوردن و تحریم را نعمت دانستن دعوت کردند؛ تا کجا؟ کسی نمی‌دانست!

🔸 حالا آن‌قدر بین مردم و آن‌ها فاصله افتاده است که دیگر حتی اگر نصف مردم هم از گرسنگی بمیرند برای‌شان مهم نیست. همین‌طور در باطن، همان‌قدر که به فقر روزافزون ملتی که در سرزمینی ثروتمند زندگی می‌کنند بی‌اعتنا هستند، حتی به شعارهای خودشان هم اعتقادی ندارند؛ اما چه می‌شود کرد که باید پوسته‌ای از شعارهای قشنگ و انقلابی را نگاه دارند تا چهره کریه سوء‌مدیریت‌شان رسوا نشود؛ و دروازه‌ی توجیه و تحمیق مردم برای‌شان باز باشد!

🔸 در این زمان و زمانه، اگر بنا باشد آماری نشان دهد که روز و روزگار چگونه است، اگر زیر پوست شعارهای پرطمطراق و ژست‌های معنوی و ادعاهای پیامبرانه را بخواهیم ببینیم، کافی است به همین یک مورد توجه کنیم. آجرهای اولیه آرمان‌شهرشان کج بوده و حالا دیگر معماران عزیز، جز بی‌اعتنایی به این دیوار تا ثریا کج‌بالا رفته، چاره‌ای دیگر ندارند!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

01 Dec, 16:52


🔴 ترسناک است اما برای خودتان!

🔸 اگر بنا بود قانونی نه برای اجرا، که برای وهن قانون و تمسخر قانون‌گذار نوشته شود...

🔸 اگر کسی می‌خواست مردم را سر لج بیندازد و به نافرمانی دعوت کند، و اکثریت جامعه را با اقلیت صاحب قدرت بیگانه‌تر و رودرروتر کند...

🔸 اگر کسانی می‌خواستند بیگانگی‌شان را با روح معنویت نشان دهند؛ و دین را به دکانی تبدیل کنند و نسخه‌ی تازه‌ای از خرید گناه و فروش بهشت ارائه کنند...

🔸 اگر دشمنان مردم، می‌خواستند آن‌ها را در اداره و بانک و خیابان و تاکسی و فروشگاه روبروی هم قرار دهند و به جان‌هم بیندازند، اما حاصل کارشان یکدلی عموم مردم - از باحجاب و بی‌حجاب - می‌شد که چنین اقداماتی را توهین‌آمیز و نقض‌غرض می‌دانند...

🔸 اگر نیاز بود سیاست‌گزاران فرهنگی اعلام ورشکستگی کنند و بی‌عرضگی و ناتوانی خود را به تمامی نشان دهند و اعتراف کنند که هیچ برنامه‌ای نداریم، کار دیگری از دست‌مان برنمی‌آید و راهی جز بیراهه‌ی آزموده شده و شکست‌خورده، برای‌مان باقی نمانده است...

🔸 اگر قرار بود باورمندان به حجاب را در فشار قرار دهند و اختیار و اعتقادشان را اجبار و امری سیاسی معرفی کنند...

🔸 اگر می‌خواستند پای اتباع بیگانه را به حساس‌ترین موضوعات اجتماعی داخلی باز کنند...

🔸 و اگر لازم بود اوج نادانی، مردم‌ناشناسی، بیگانگی با روش‌های فرهنگی و استیصال و شکست سیاست‌ها با یک متن بی‌فایده رو می‌شد...

🔸 اگر همه و همه این‌ها بنا بود در یک عمل خلاصه شود، هیچ کاری به اندازه‌ این قانون‌تان برای حجاب و عفاف چنین نمی‌کرد!

تبریک می‌گویم؛ قانونی نوشته‌اید برای ترساندن؛ واقعا هم خیلی ترسناک است، اما فقط برای خودتان!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

30 Nov, 14:49


🔴 وقتی بازی جدی می‌شد!

🔸 سه‌چهار دهه پیش، نه این همه بازی‌های اینترنتی بود و نه این همه سرگرمی مجازی؛ در کوچه‌ها هم این همه ماشین، نه در پارک و نه در رفت‌و‌آمد، نبود. این دو عامل باعث شده بود که مهمترین سرگرمی پسربچه‌ها گل‌کوچیک در کوچه‌ها بود، خرجش هم یک توپ پلاستیکی دولایه.

🔸 اما همین توپ هم همیشه نبود، گاهی کسی راضی نمی‌شد که توپ بیاورد... ولی خدا بزرگ بود! خیلی از اوقات یکی از آن بچه‌هایی که بازی بلد نبود و سر نخواستنش در یارکشی دعوا بود، پول می‌داد و توپ می‌خرید تا بازی راه بیفتد و او هم داخل بازی باشد! بازی که شروع می شد او دلش خوش بود که به ازای پولی که خرج کرده جزیی از بازی است، اما جز سرگردانی در زمین کاری نمی‌کرد؛ نه کسی به او پاس می‌داد و نه روی دفاع و حمله‌اش حساب می‌کردند و شاید در طول یک بازی دوسه بار آن هم شانسی پایش به توپ می‌خورد. گاهی هم که بازی جدی و رقابت حیثیتی می‌شد صاحب‌توپ دیگر کاملا مات و مبهوت می‌ماند و خودش می‌فهمید که این بازی، بازی او نیست..‌.

🔸 بچه‌ها بزرگ می‌شوند و از این مرحله می‌گذرند، اما این نوع بازی‌گری بچه‌ها گاهی برای بزرگ‌ها هم رخ می‌دهد. توهم داخل بازی بودن برای بسیاری وجود دارد؛ پول خرج می‌کنند که باشند اما آن‌که از بیرون تماشا می‌کند و آن‌هایی که بازی دست‌شان است می‌فهمند و می‌دانند که چه کسی واقعا بازی می‌کند و چه کسی نخودی است، حتی اگر او خرج بازی را بدهد!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

29 Nov, 11:00


🔸تحلیل سیاست در هفته‌ای که گذشت
🟠از گیجی بورکینافاسو تا منگی کیهان! 


1⃣ هفته را با خبر رای منفی بورکینافاسو به قطع‌نامه علیه ایران در شورای حکام انرژی اتمی آغاز کردیم. چین و روسیه نمک‌گیر هستند؛ مروارید غلطان ِ نفت و گاز از ایران می‌گیرند و اگر آب‌نبات ِ رای منفی در شورای حکام را به ایران ندهند که دیگر روزنامه‌ی کیهان رویش نمی‌شود از آن‌ها حمایت کند؛ اما بورکینافاسو چرا؟! اول هفته را با این خیال آغاز کردیم که نکند بخشی از پول این ملت بیچاره به جیب برادران بورکینافاسویی هم می‌رود و خبر نداریم!

2⃣ البته از نظر مسئولان محترم ما از خیلی چیزها خبر نداریم و نباید داشته باشیم تا گاهی امکان بگم-بگم فراهم شود. مثلا محمدرضا عارف معاون اول رئیس جمهور در همین هفته گفت: «اگر حملات غیرمنصفانه ادامه یابد، به مردم اطلاع خواهیم داد چه تحویل گرفته‌ایم.» با این همه، با کمال تاسف و تاثر باید به اطلاع ایشان رسانده شود که عموم مردم می‌دانستند که دولت تازه دارد چه تحویل می‌گیرد و برای همین هم اکثریت حاضر به شرکت در انتخابات نبودند. اما اگر دولت‌مردان تازه فهمیده‌اند که چه تحویل گرفته‌اند که وامصیبتا!

3⃣ سومین خبر مهم هفته‌ای که گذشت موضع‌گیری قالیباف علیه حضور ظریف در دولت بود که از طرف رسانه‌ها به «پایان وفاق قالیباف با پزشکیان» تعبیر شد! و این عجیب‌ترین تحلیل ممکن بود. چطور برخی توقع وفاق از قالیبافی داشته و دارند که دو دهه است با خودش به توافق نرسیده است؟! گاهی فکر می‌کنم رسانه‌های ما مردم را سرکار گذاشته‌اند.

4⃣ مصطفی میرسلیم هم این هفته حرف‌هایی درباره‌ی حمل و نقل عمومی زده است که به دلیل شان این نوشته، به آن نمی‌پردازیم!

5⃣ و در نهایت هفته را با شاهکار سردار قلم حضرت شریعتمداری به پایان رساندیم که در روزنامه‌ی فخیمه‌شان چنین افشا کرده‌اند که «بلک فرایدی باعث به تاخیر افتادن ازدواج‌ها می‌شود» و احتمالا، به قول یکی از دوستان مجازی: پس باید تنگه هرمز را ببنیدیم! امان از بی‌کیفیتی مایحتاج ضروری.

(توضیح: اگر حالش را داشته باشم در پایان هر هفته این سلسله نوشته‌ها ادامه پیدا می‌کند‌‌. )

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

26 Nov, 12:14


🔹در ستایش شعری از وحید عیدگاه
🟢 پیروزی امید و ادبیات بر زور تزویر

🖋 محمدحسین روانبخش

🔸«سیف فرغانی» زمانی یادآور «مرگ»  مغولان شد که آن‌ها در اوج سلطه و قدرت بودند؛ اما عار داشت از آن که نام آن جماعت بی‌اعتبار را در شعر خویش بیاورد. شعری ماندگار گفت خطاب به صاحبان بی‌مقدار قدرت زمانه‌ی خویش و وعده‌شان داد به روزهایی که می‌آید و عوعو سگان آن‌ها و گرد سم خران‌شان گذشته است، بی آن‌که شعر خویش را به نام آنان ملوث کند:

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم راحت جهان شما نیز بگذرد
... الی آخر.

🔸امروز که شعر زیبای وحید عیدگاه را خواندم، دیدم چقدر انسان‌های آزاده شبیه به هم سخن می‌گویند؛ معجزه‌ی امید، زبان‌ و قلم‌شان را گویا می‌کند و صاحبان قدرت را در چشم‌شان چنان حقیر می‌کند که بی‌آن‌که نامی از آن‌ها بیاورند، هجوشان می‌کنند. اما اگر سیف فرغانی آن‌ها را به دیدن آینده می‌خواند، شاعر زمانه‌ی ما آینده را در امروز عیان و محقق می‌بیند و این چنین، تحقیری شایسته‌تر را به آن‌ها که باید، می‌بخشد.

🔸 شعر وحید عیدگاه، استادی که برای مردم از دانشگاه تهران اخراج شد را بخوانید، و قدرت ادبیات را ببینید  که شایسته‌ی پیروزی بر زور تزویر است:

«قدردانی

برای ما غنیمت است
ندیدن شما ازین به بعد
همین که جمع شد بساطتان
همین که هر طرف که بنگریم
بسان بید و ساس و کک
که می‌خزند لابه‌لای کرک و پشم
نشانی از شما نمی‌خورد به چشم،
نشانهٔ خجسته‌ای‌ست
و مرهمی برای زخم‌های کهنهٔ همیشه‌تازهٔ به‌خون‌نشسته‌ای‌ست

غنیمت است هر کجا که بنگریم
ندیدن نشانی از شما
شما و خنده‌های دل‌نشین و باوقارتان
و گام‌های لِخّ‌و‌لِخ‌کنندهٔ به اصطلاح استوارتان
و منطق عمیق و بی‌تزلزل مزخرفات لج‌درآرتان
به ویژه آن صدای مهربان خالصانه‌ی نجیب نحس خلطیِ کثیف چندش‌آور گلوی جِرم‌دارتان
و چهرهٔ زنندهٔ کریهتان
و لحن حق‌به‌جانب وقیحتان
و مغز نکته‌سنج پوک و ذهن تیز چابک علیلتان
و در خراب کردن تمام چیزهای خوب، نقش بی‌بدیلتان

برای ما غنیمت است
همین که آسمان برایتان تپید
و بختتان به ناگهان فروکَپید
و بعدِ کرّ و فرّ و قار و قورها
و های‌ و‌ هوی و دار‌ و دورها
نفس درون سینه‌تان به راه سابقش نرفت و مثل باد روده پیچ و تاب خورد
و نقبتان به فاضلاب خورد

چه دیدنی گذاشت آسمان درون کاسه‌تان
و گندتان درآمد و نماند آبرو برای دودمان و تیره و قبیله و عشیره و تبار و تخم و بچّه و نبیره و نواسه‌تان
و با تمام جنب و جوش و بند و بست و گرد و خاکتان
زمان به کام دیگران گذشت
و بسته شد مسیر پرتردّد قطار پرشتاب لقمه‌های شبهه‌ناکتان
و هیچ کس به پا نخاست
به احترام سال‌های سال خدمت شبانه‌روز معده‌ی دوگانه‌سوز و دست‌های پاکِ پاکِ پاکتان
چه خوب شد که روزتان به شب رسید
و جانتان به لب رسید
و پشتتان به خاک و دستتان به هیچ و حالتان تباه
و رویتان سیاه

سپاس ازینکه نیستید
سپاس ازینکه عاقبت ثمر نداد هر چه کاشتید
و ناگزیر سر به بایگانیِ (و یا زباله‌دانیِ) عدم گذاشتید
سپاس ازینکه ریشه‌کن شدید
اگرچه ریشه هم نداشتید.»

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

24 Nov, 17:00


🟢 برای خادم بی‌ادعای فراموش‌شده‌ها؛ رسول خادم

🔸 این ایام گاهی چیزهایی به ذهنم می‌آید اما نمی‌نویسم؛ نه این‌که نوشتن سخت باشد، که حالا دیگر به جایی رسیده‌ام که به نظرم خیلی از این گفتن و نوشتن‌ها بیهوده است. گوش‌های ما در طول چند دهه پر شده از شعار و وعده و فحش و شاخ و شانه کشیدن‌های بی‌فایده و این قبیل چیزها در تریبون‌ها و روزنامه‌ها و صدا و سیما؛ و حاصل همه یک هیچ بزرگ!

🔸 حالا خسته از این بازی رنگ و رفته، دلزده از مسئولانی که فقط سخن گفتن یاد گرفته‌اند، و سیاست و اقتصاد و مدیریت و روابط بین‌الملل فرهنگ و هنر را همه در ادعا خلاصه کرده‌اند و در عمل به جز ویرانی چیزی نکرده‌اند، شرم از گفتن و نوشتن دامن‌گیرم شده؛ و این خیال که مبادا همروزگاری با این جماعت بدردنخور، بر من و امثال من هم تاثیر گذاشته و همگی با هم به بی‌عرضگی دچاریم و «حرف مجسم» شده‌ایم.

🔸 پنهان نباید کنم که در این میان یک نفر، فقط «یک مرد» است که سلوکش بیشتر مرا به فکر وامی‌دارد، به حالش غبطه می‌خورم و فکر می‌کنم که اگر الگویی هست و اگر چیز دیدن و شنیدنی هست در رفتار اوست؛ او که نه فقط ظاهری مردانه و ساخته دارد، که در حرکات و سکنات و روحیاتش هم مردانگی موج می‌زند؛ نه تنها مثل مدعیان پوشالی فقط لب و دهان نیست، که بی‌ادعا و تبلیغ و ادا و حرف، راه عمل را در پیش گرفته و به قدر توان خویش، به دستگیری مردم جامعه‌ای می‌پردازد که در دایره‌ی قدرت و مسئولیت دستگیری ندارند.

🔸 من که شیفته‌ی غلامرضا تختی هستم، حالا دارم به نفس کشیدن در روزگاری افتخار می‌کنم که پهلوان «رسول خادم» و معدود یارانش در آن نفس می‌کشد. وقتی در صفحه‌ی او (khademinali.com) می‌بینم که دور دوم بازدید از خانواده‌های قربانیان مظلوم معدن ذغال‌سنگ طبس را آغاز کرده، مشکلات خانواده‌های زلزله‌زده و فراموش شده کاشمر را رسیدگی می‌کنند، برای روستاییان نهبندان خانه می‌سازند، به وضعیت کودکان کوره‌پزخانه‌های اطراف زاهدان رسیدگی می‌کنند و... را بر آن‌ها درود می‌فرستم که در هیاهوی بسیار مسئولان ناتوان، فراموش شدگان را همراه شده‌اند. خدا قوت پهلوان!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

https://t.me/shoukarani/749

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

13 Nov, 16:17


🔵 طرح توجیهی تاسیس کلینیک ترک بی‌حجابی

🔸با استعانت از خداوند متعال و در سال «جهش تولید با مشارکت مردم» طرح تولید انبوه کلینیک ترک بی‌حجابی به شرح زیر پیشنهاد می‌شود:

🔸 اهداف طرح: مقابله با بی‌حجابی روزافزون از طریق تاسیس کلینیک‌‌های تخصصی. افزایش اشتغال خودی‌ها در هیات امنا، هیات مدیره، مدیریت عامل و معاونت‌ها‌. افزایش درآمد سرانه با برگزاری متداوم دو جلسه در روز با حق‌الجلسه‌ی تپل. ابتکار در گسترش روابط بین‌الملل با سفر عزیزان مسئول به اقصی‌نقاط جهان بخصوص جزایر قناری، سواحل مدیترانه، استرالیا و حتی تایلند برای تبادل نظر و تجربه در زمینه‌ی مرتبط با مسائل کلینیکی ترک بی‌حجابی.

🔸 منابع طرح:  ۱.تامین بودجه از طریق کاهش بودجه‌ی بی‌فایده‌ی حفاظت از محیط زیست و آموزش‌و‌پرورش. ۲.دریافت مستقیم از مردم با افزایش یک بند در قبض آب و برق شهروندان تحت عنوان «خودیاری کلینیک ترک بی‌حجابی» ( پیشنهاد می‌شود به ازای هر مترمربع آب مصرفی و هر کیلووات ساعت برق مصرفی مبلغ یک دلار از مردم دریافت شود. لطفا ریالی تعرفه نگذارید ضرر می‌کنیم!)

🔸 درآمد حاصله‌ی طرح: عضویت در این کلینیک برای هر موداری الزامی است و برای کچل‌ها اختیاری است. (کچل مزبور باید کچل خدادادی باشد، نه کچل خودخواسته) خانم‌های دارای موی ساده موظف به ۱۰ جلسه حضور با شهریه ده میلیون تومان هستند، افراد دارای موهای رنگ‌شده ۲۰ جلسه با شهریه بیست میلیون، و افراد دارای موهای شینیون شده، هر چند جلسه که شهریه‌اش معادل قیمت ده بار شینیون عروس اروپایی باشد! (خدایی‌اش خوب پولی در‌میاد.)
و من الله توفیق.

🖋محمدحسین روانبخش
@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

12 Nov, 15:06


🔴 وقتی می‌شود در مقابل فساد، فقط «تبریک» گفت!

«دو ملک در لواسان متعلق به روزنامه همشهری را به قیمت ۳ میلیارد تومان فروخته‌اند؛ به خریدار تبریک می‌گویم!»

🔸 به هیچ حرف دیگری احتیاج نیست. نه تنها حالا خوش‌بین‌ترین یا ساده‌ترین افراد می‌توانند تا ته ماجرا را با همین کلام کوتاه و گویا بفهمند؛ که اگر بنا باشد کسی بداند در کشور چه خبر است و میزان نفوذ فساد را بداند، و اگر قرار باشد در تاریخ حرفی بتواند همه‌ی آنچه در این روزها بر ما می‌گذرد، بازگو کند، همین حرف کافی است!

🔸 گوینده‌اش نه تنها عضو شورای شهر تهران، که دختر سردار قاسم سلیمانی است، اما وقتی چنین «چوب حراج زدن به بیت‌المال» را در صحن علنی شورا نقل می‌کند، چنان ناتوان و ناامید از پیگیری است که فقط به خریداری که دو ملک نجومی را مفت گرفته، «تبریک» می‌گوید!

🔸 برای ما هم جز تبریک به عموم مسئولان ستم‌ستیز و ضد فساد حرفی نمانده؛ موفق و پیروز باشید.

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

11 Nov, 12:05


🔴 خاموشی برنامه‌ریزی برق آغاز شد
نمادی برای دو دهه بی‌عرضگی و سوء مدیریت

🔸 اولین روز خاموشی زمان‌بندی شده به میمنت و مبارکی آغاز شد. طبق برنامه در منطقه‌ی محل سکونت ما برق از ساعت ۱۵ باید می‌رفت که با سه دقیقه ارفاق مسئولان مواجه شدیم که احتمالا در موقع آمدن برق جبران خواهد شد.

🔸 دولت گفته که مازوت نمی‌سوزانیم پس باید برق برود! دولت قبل می‌گفت برق نمی‌رود پس مازوت می‌سوزانیم! ( خدایی خیلی فرق ندارد) رسانه‌های نزدیک به دولت فعلی، مقصر را دولت قبل می‌دانند که ناترازی انرژی را چنان انباشته کرده که چاره‌ی دیگری جز قطع برق نیست. (بماند که در گاز و بنزین هم همین مشکل هست) رسانه‌های نزدیک به دولت قبل توضیح می‌دهند که هر چه هست زیر سر همین دولت است، و فقط مشکلات دولت رئیسی را باید به دولت قبل نسبت داد!

🔸 البته که این جنگ زرگری‌ها برای سرگرم کردن مردم در ساعات بی‌برقی است! واقعیت این است که دوره‌ی این مدل جدا کردن دولت‌ها گذشته است. حکومت واحدی ممتد است، برنامه‌های توسعه و چشم‌انداز و سیاست‌گذاری‌های کلی مثلا یکی است؛ بسیاری از نهادهای ناظر فراتر از رفت‌وآمد دولت‌ها هستند... و آنچه برجای مانده کارنامه یک مجموعه است که با همه‌ی حرف و حدیث‌ها، در نهایت جای خودی‌هاست؛ دولت‌ها فقط ظاهر ماجرا هستند.

🔸 در این کارنامه نه فقط در تامین برق (و در ادامه تامین گاز و بنزین) نمره‌ی قبولی درج نشده؛ که حداقل دو دهه است که در گرانی و تورم، تامین معیشت مردم، عدالت اجتماعی، تعامل با دنیا، مدیریت کارآمد و... هم نمره‌‌‌ای ندارد.
در عوض اگر قرار باشد به شعار و ادعاهای توخالی، به تنش‌افزایی و هزینه‌سازی، به سوء‌استفاده و اختلاس، حقوق نجومی و املاک نجومی و پررویی نجومی و ... نمره بدهیم، بالاترین نمره‌ی تاریخ بشریت را می‌گیرد!

🔸 در بی‌برقی (که در سبک زندگی امروز ما به بی‌آبی و خاموشی آسانسور و قفل درهای پارکینگ منجر می‌شود) نشسته‌ام و دارم این‌ها را می‌نویسم! چشم‌هایم را می‌بندم و سعی می‌کنم به نحوی خودم را تسکین بدهم؛ مثلا لبخند تودل‌برویی بزنم و به خودم بگویم که ما خودمان این‌ها را انتخاب کرده‌ایم... ولی دیگر حتی این روش هم دردی را دوا نمی‌کند. ما همگی خسته شده‌ایم از این حجم بی‌عرضگی. 

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

10 Nov, 18:01


🟢 نتیجه‌ی حرف‌های پالیزدار: می‌خواهم نماز جمعه بروم!

🔸 فضای مجازی پر شده از مصاحبه‌ی عباس پالیزدار درباره‌ی حجم سنگین فساد در میان مسئولان عزیز! واکنش بعضی‌ها تعجب بوده، بعضی‌ها انگار که سریال تکراری می‌بینند هیچ واکنشی نداشتند، بعضی هم تحلیل کرده‌اند که عباس‌آقا چه نیت و برنامه‌ای در سر دارد و...

🔸 من ولی فقط احساس شرمندگی کردم! پیش از این من در نهان و آشکار، گله و شکایت می‌کردم که چرا بعد از داستان باغ ازگل، همچنان آیت‌الله کاظم صدیقی امام جمعه‌ی تهران باقی مانده و چطور عده‌ای هنوز پشت سر او نماز می‌خوانند؛ حالا احساس می‌کنم که چقدر اشتباه می‌کردم! در مقابل چندهزار هکتار و کارخانه و... یک باغ مختصر چندهزار متری در شمال تهران چه ارزشی دارد که این قدر هیاهو کردیم؟!

🔸 ما باید قدر عزیزان ساده‌زیست‌مان را بدانیم که برای این چیزهای اندک، امضا یا اثر انگشت‌شان جعل شده است. این دفعه آیت‌الله صدیقی برای نماز جمعه رفت مرا هم خبر کنید!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

09 Nov, 12:08


🔴 حکایت مازوت سوزی: رد کردن قله‌ی پیشرفت دروغ! 

🔸 حواس ما پیش رقابت ترامپ و هریس بود، وگرنه باید زودتر به موضوعی می‌پرداختم که خیلی صاف و ساده اوج دروغ‌گویی در نزدیک قله‌ی پیشرفت را نشان می‌دهد: معاون اجرایی رئیس جمهور چهارشنبه ۱۶ آبان ماه از ممنوعیت استفاده از سوخت مازوت در سه نیروگاه اراک، کرج و اصفهان براساس مصوبه هیات دولت خبرداد.

🔸 تقریبا همه‌ی خبرگزاری‌ها و رسانه‌ها این خبر را پوشش دادند اما یکی از آن‌ها نگفت که مگر مازوت‌سوزی هم داریم؟! همه‌ی آن‌هایی که دولت رئیسی را به عنوان الگو و نمونه‌ی اعلا معرفی می‌کنند، اصلا به روی مبارک نیاوردند که کمتر از یک سال پیش وقتی یکی از اعضای شورای شهر تهران، مازوت‌سوزی در نیروگاه‌ها را به عنوان علت اصلی آلودگی بی‌سابقه شهرهای بزرگ اعلام کرد، چطور نهضت تکذیب مازوت‌سوزی راه افتاد و جوری این موضوع را انکار کردند که آدم به اطمینان‌شان حسودی‌اش می‌شد!

🔸 فقط به چند نمونه از راست‌گویی این عزیزان توجه کنید:

1⃣ مدیرعامل وقت شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی:  در تهران و البرز به هیچ عنوان مازوت‌سوزی نداریم. ( ۸ آذر ۱۴۰۲)

2⃣ مدیرکل وقت دفتر برنامه‌ریزی و بهره‌برداری تولید شرکت برق حرارتی: آمادگی داریم تا در صورت لزوم و درخواست هر ارگان نظارتی، اسناد و مدارک مربوط به عدم مصرف مازوت را در اختیار قرار دهیم و ثابت خواهیم کرد که نه شرکت پخش فرآورده‌های نفتی یک لیتر مازوت در اختیار نیروگاه‌ها قرار داده نه ما مصرف داشته‌ایم. (۸ آذر ۱۴۰۲)

3⃣ سخنگوی وقت صنعت برق: هیچ نیروگاهی در تهران از مازوت استفاده نمی‌کند و کمتر از ۱۰ درصد نیروگاه‌های کشور امکان استفاده از سوخت مازوت را دارند و نیروگاه‌ها در مراکز پر جمعیت از سوخت گاز و یا گازوئیل استفاده می‌کنند. (۱۶ آذر ۱۴۰۲)

4⃣ رئیس وقت مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان حفاظت محیط زیست: مازوت‌سوزی در نیروگاه‌ها را تکذیب می‌کنم، به هیچ‌وجه مازوت‌سوزی در تهران و کرج نداشته‌ایم. ( ۱۵ آذر ۱۴۰۲)

🔸 حالا انتظار این بود که یک نفر بپرسد که پس این مازوت‌سوزی که ممنوع شده، چیست؟! ولی نه؛ دروغ‌گویی آن‌قدر عادی شده، یا به وظیفه‌‌ تبدیل شده که کسی نه تنها سوالی در این باره نمی‌کند، که شاید همه در خلوت خویش این عزیزان را تحسین هم می‌کنند که این قدر پرتوان و قدرتمند واقعیت را تکذیب می‌کردند؛ واقعا از این نظر، قله‌ی پیشرفت را هم رد کرده بودیم!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

06 Nov, 11:39


🔴 آمدن ترامپ و شوخی‌های ما

🔸 در اوج انتخابات آمریکا و بازگشت دوباره ترامپ به قدرت، آنچه در دنیای ایرانی‌ها چشمگیر بود، استقبال از شوخی‌های مختلفی بود که با آن انتخابات و ترامپ می‌شد. گویی برای ما -اگرچه تجربه‌ی روزهایی را داریم که با سرفه‌ی ترامپ، قیمت دلار بالا می‌رفت و با عطسه‌اش پایین می‌آمد- خیلی نتیجه‌ی انتخابات اهمیتی نداشت!

🔸 کار برای بسیاری از ما به جایی رسیده است که با ترامپ و بی‌ترامپ، اقتصادی درهم ریخته داریم... و دیگر جدی گرفتن انتخابات آمریکا به ما نمی‌آید! انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اگر برای دنیایی مهم است که سر نیم درصد تورم، پایان دنیا را تصور می‌کنند، برای ما که شعله‌های تورم شصت درصد را می‌گذرانیم در نهایت نسیمی است که اندکی دمای هوا را بیشتر می‌کند. 

🔸 از طرف دیگر، اگر بنا به غافل‌گیری و تعجب باشد که ما هزار داستان دیگر در همین یک سال دیده‌ایم که آمدن ترامپ در مقابل آن، موضوعی عادی است؛ مگر نه این‌که در آغاز سال، وقتی دولت قبلی، جوک «نزدیک قله‌ی پیشرفت بودن» را تکرار می‌کرد، بسیاری از صاحب‌نظران با اشاره به صدای پای ترامپ می‌گفتند که باش تا صبح دولتت بدمد! خوب، حالا ترامپ آمده است، گیرم این طرف دولتی دیگر باشد!

🔸 نکته‌ای دیگر اما مهم‌تر، این‌که روز و روزگار چنان چرخیده که بازی و بازیگری ترامپ در شرایط بین‌الملل هم دیگر اهمیت چندانی ندارد. اتفاقات منطقه در چهار، پنج ماه گذشته، شرایط تازه‌ای بر سیاست بین‌المللی ایران بار کرده است؛ و مگر ترامپ دیگر چه برگی دارد که برای ما رو کند و از آنچه روی داده بالاتر باشد؟!

🔸 و بازهم از آن مهم‌تر، این‌که در خود ما، در اجتماع ما انفجاری حاصل شده است که حتی بزرگتر از جنگی تمام‌عیار در منطقه است! ما در میانه‌ی میدان جنگ ایستاده‌ایم. جنگی که به هیچ بیگانه‌ای ارتباط ندارد و در آن چکاچک شمشیرها و رویارویی نیزه‌ها و سپرها، در هر دو سو از آن ماست؛ جنگی در درون ما برپاست که به اوج رسیده است و باروهای بلندی را در وجود ما پایین می‌کشد که زمانی نه چندان دور، فروریختن‌شان برای‌مان محال می‌نمود.

🔸 نشان و تسلط همه‌ی این‌ها بر زندگی ما را می‌توان در همین دو روز دید: انتخابات امریکا و آمدن ترامپ تبدیل به شوخی‌هایی می‌شود که لحظه‌ی استراحتی اندک را میان این همه دغدغه و درگیری پر می‌کند. ما با همه‌ی دنیا فرق داریم!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

05 Nov, 10:17


🟠 تصدانه؛ باد گلویی بر سر سفره‌ی مردم!

🔸 حالش را ما خیلی خوب می‌فهمیم: صاحب‌خانه‌ی محجوبی که مهمانی ناخوانده‌ی سر سفره‌اش حاضر شده و از خوان کرم او، تا جایی که می‌تواند می‌خورد... صاحب‌خانه به رسم ادب یا به اجبار، تحملش می‌کند و به مرور کار به جایی می‌رسد که برای این‌که حرص نخورد، نادیده‌اش می‌گیرد! اما درد زمانی بیش‌تر می‌شود که مهمان طفیلی، سعی می‌کند که از صاحب‌خانه تشکر کند و دهان که باز می‌کند، باد‌گلویی رها می‌کند...

🔸 ما همان صاحب‌خانه‌ای هستیم که دلش می‌خواهد فریاد بزند که « هرچی می‌خواهی بخور ولی جان هرکس دوست داری، چیزی پس نده! »؛ وقتی می‌شنویم که فرهنگستان زبان و ادب فارسی با بودجه‌ی هنگفتش زحمت کشیده و به جای «پیکسل» واژه‌ی «تصدانه» را به ما عرضه کرده است! چند دهه است که واژه‌ی پیکسل آمده و جا باز کرده و فرهنگستان تازه یادش افتاده که واژه‌ی جایگزین بیابد؛ آن هم این واژه‌ی تمسخرآمیز را، که ظاهرا ترکیبی از «تصویر» عربی و «دانه» فارسی است؟! کمرتان تا نشود زیر این همه کار سنگین!

🔸 نمی‌دانم این اصراری است که فرهنگستان دارد؛ این‌که بابت آنچه از سفره‌ی ناچیز مردم برمی‌دارد، باید حتما بروندادی داشته باشد! این همه موسسه و مراکز رنگارنگ و متعدد و بی‌فایده هست که بودجه را می‌گیرد و کاری نمی‌کند، از هر لحاظ حساب کنید کار آن‌ها درست‌تر است! مهمان ناخوانده‌ای که ساکت گوشه‌ای نشسته و بی‌صدا می‌خورد، خیلی بهتر است از آن‌که گهگاهی بادگلویی رها می‌کند. 

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

03 Nov, 09:11


از «می» نگو... «قدرت» که مستی بیشتر دارد!
آن بارگه از باده پستی بیشتر دارد

فرعون‌ها جمعی خدایان تبهکارند
از این کثافت‌ها که هستی بیشتر دارد

جنگ است اینجا، جا برای عشق‌بازی نیست
آدم ز شیطان خودپرستی بیشتر دارد

این را ملائک خوب فهمیدند از آغاز
انسان چقدر آلوده‌دستی بیشتر دارد

نفرین به دنیایی که در آن عزم جنگ و مرگ
از صلح و سازش، نازشستی بیشتر دارد

تنها خدا گویی طرفدار چنین وضعی است:
پیروزی آدم، شکستی بیشتر دارد!


🖋 محمدحسین روانبخش
@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

27 Oct, 11:25


🔴 قرب کدام خداوند؟

🔸 در هفته‌های گذشته سخنان فردی در لباس روحانیان پخش شد که خلاصه آن این است که «خداوند دو جبهه کفر و ایمان گشوده و ... سرانجام جبهه ایمان پیروز می‌شود و ... اگر برای رسیدن به قرب الهی نیمی از جمعیت جهان هم کشته شوند، ارزشش را دارد.»

🔸 این که متاثر از چه عواملی کسی به این سخن و این اندیشه می‌رسد و ریشه‌های چنین تفکری در کدام زمین است، جای بحث مفصل دارد. به نظر می‌رسد که در نگاه دانایان چنین سخنی ناشی از توهم و رسالت‌های خود ساخته صاحبان چنین توهماتی است.

🔸 اما سوال ما در اینجا این است که کدام خداوند برای رسیدن بندگانش به او چنین درخواستی دارد یا چنین اجازه‌ای می‌دهد که مردم، گروه گروه که نه، حتی میلیارد میلیارد تباه شوند تا گروهی به قرب برسند؟
در کدام منبع درست چنین خواستی از خدا وجود دارد و کدام عقل سلیم آن را می‌پذیرد؟
این چه خدایی است که بشر را خلق کرده و برای رسیدن به قرب خودش باکی ندارد که این مخلوقاتش چون جانوران درنده گرسنه به جان هم بیفتند و همدیگر را بکشند؟
این کدام خداست که از سفاکی انسانها لذت می برد تا آنها به قرب برسند؟
این چه خدای محتاجی است که بشر را آفریده تا آنها همیشه در دو گروه و دو جبهه متخاصم باهم در جنگ باشند؟

🔸 خدایی که ما می‌شناسیم خدای رحمان ورحیم است. خدای بخشنده است. خدای سلم و صلح است و جز در مواردی اندک، جنگ و قصاص را روا ندانسته است.
آن خدایی که راضی است حتی نیمی از مردم کشته شوند، خدای قرآن و خدای محمد و خدای انسان‌های عاقل نیست. خدای ما به انسان کرامت و اختیار داده و قرب خودش‌را در بندگی دانسته نه در خونریزی.

🔸 اگر بناست عده ای به خدا برسند، چرا دیگران تاوان آن را بدهند؟ مردم‌غزه اکنون تاوان رسیدن چه کسانی را به قرب پروردگار می‌دهند؟ آیا اسرائیل با این حجم از جنایت و آدم‌کشی دارد زمینه رسیدن‌گروهی به قرب الهی را فراهم می‌کند؟
مردم ما قرار است تاوان بدهند تا چه کسی به قرب الهی برسد؟ اگر کسانی نخواهند به قرب الهی برسند، تکلیف‌شان چیست؟ مگر قرب الهی فقط در جنگ و تخاصم و خونریزی است؟
مگر با سلم و صلح و آرامش و خدمت  و آباد کردن دنیای مردم و فراهم کردن زندگی پر از محبت و مهربانی نمی توان به قرب الهی رسید؟

🔸 اگر تو و امثال تو مدعی و خواهان رسیدن به قرب الهی هستید، خوب بسم الله بفرمایید بروید و در میدان‌ جنگ موجود شرکت کنید تا هم به جبهه کفر ضربه زده باشید و هم به قرب برسید. چرا در کنج رفاه و جای گرم و نرم مانده‌اید؟ این خدای شما چند سال است که کشف شده؟ چند ده سال پیش هم‌بود؟ 

🖋 امید پورمصطفی

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

26 Oct, 09:40


🔵 درباره‌ی حمله اسرائیل؛ ناتوانی ناگزیر!

🔸 برای همه همین است: تبلیغات و جنگ رسانه‌ای یک چیز است و آنچه در واقعیت اتفاق می‌افتد، چیز دیگری است. حمله دیشب اسرائیل در مقابل توقعی که فضاسازی‌های مجازی برای افکار عمومی ساخته بود، آنقدر کوچک بود که نه تنها پمپ‌بنزینی شلوغ نشد، که پس از آن انگار بازارهای ارز و سرمایه‌ی ایران از زیر بار تلاطم خارج شدند؛ دلار پایین آمد و بورس بعد از دوهفته سبز شد. 

🔸 داشتن سلاح و توان استفاده از آن سلاح، یکی نیست. توان سخت‌افزاری فقط یک قسمت ماجراست و فاکتورهای دیگری هم هست که حمله یا اقدام نظامی را ممکن یا معقول می‌کند و هر رژیمی مجبور است آن‌ها را هم در نظر بگیرد. اگرچه در تحلیل‌ها بیشتر بر لابی آمریکا برای ممانعت از تنش بیشتر در منطقه تاکید می‌شود، اما داستان محدودیت‌های اسرائیل بیشتر از این حرف‌هاست.

🔸 کافی است فقط به زمان حمله توجه کنیم که شب شنبه در نظر گرفته شده، تا حمله قبل از دو روز تعطیل جهانی باشد تا تنش کمتری در اقتصاد جهانی و منطقه‌ای بگذارد! وقتی در یک حمله محدود چنین احتیاطی باید لحاظ شود، فعلا و در چارچوب اقتصاد امروز، دیوانگی در راه‌اندازی جنگی گسترده و فراگیر فقط در تصورات ساخته شده توسط رسانه‌ها امکان‌پذیر است! ( شاید روزی همین اقتصاد فرمان جنگ بدهد ولی امروز، آن روز نیست!)

🔸 نکته‌ی دیگر این که هیچ جنگی با تکیه‌ی صرف بر برتری نظامی، به پیروزی منجر نشده است. پیامدهای احتمالی هر اقدامی، می‌تواند مانع بزرگی در انجام آن باشد؛ پیامدهایی که نتیجه‌ی جنگ را می‌تواند بدون توجه به سلاح و توان نظامی عوض کند. نمونه‌ی معروف آن: شکست آمریکا در ویتنام. صهیونیست‌ها این را هم در نظر دارند که گاهی حمله گسترده، واکنشی ملی در ایران شکل می‌دهد و از آن پرهیز دارند...

🔸 امروز می‌توان گفت که هیچ کدام از طرفین تمایلی به جنگ گسترده ندارند و این ارزشمند است؛ جنگ ویرانی و خسارت به بار می‌آورد و جز در شرایط ناگزیر باید از آن پرهیز کرد؛ اگرچه این جنگ برای کشوری مثل روسیه نعمت باشد! 

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

25 Oct, 20:19


۵۰۰۱ روز

🔸 حصر مهندس میرحسین موسوی، خانم رهنورد و آقای کروبی پنج‌هزارمین روز را هم پشت سر گذاشت؛ از آن روزی که حصر آغاز شده تا امروز هزاران اتفاق افتاده است:

1⃣ نه تنها دولت صاحب متوهم هاله‌ی نور تمام شده، که خودش هم تمام شده است. گاهی زور می‌زند که خودنمایی کند، با ثبت‌نام در انتخابات و بالا رفتن از نرده‌های وزارت کشور، با عکس انداختن با زنان بی‌حجاب و با حرف‌هایی تنش آفرین... اما دریغ که این اداها، اعجاز عیسوی ندارد و مرده‌ای را زنده نمی‌کند!

2⃣ دولت روحانی هم به پایان رسیده؛ همان دولتی که با وعده‌ی رفع حصر رای گرفت و در ادامه صاحبش گفت که نگفته حصر را پایان می‌دهم، بلکه گفته با حصر مخالفم!

3⃣ دولت رییسی هم تمام شده است. دولتی که یکبار در زمان او ادعا شد که موانع روبروی خانه‌ی محصوران برداشته شده و ادعا شد که وعده‌ی روحانی را دولت رئیسی محقق کرد. حیف که نشد از آب، کره بگیرند!

4⃣ حالا دولت پزشکیان هم روزها را می‌گذراند. همان طور که بر عدد روزهای این دولت افزوده می‌شود، بر عدد روزهای حصر هم افزوده می‌شود؛ علی‌رغم این‌که رئیس‌جمهور گفته است که حصر یکی برداشته شد و برای برداشتن حصر آن‌یکی هم تلاش می‌کنیم... اما حصر هیچ‌یک هیچ تغییری نکرده است!

🔸 این از تغییرات دولت‌ها، اما در جاهای دیگر هم، چه بگویند و چه نگویند، تغییرات کمتر از دولت نیست. چه برکشیده‌هایی که پایین کشیده شدند، چه تازه به دوران رسیده‌هایی که نیامدند و طعم قدرت را دارند مزمزه می‌کنند... در این همه تغییر راستی چرا در وضعیت محصورین تغییری ایجاد نشده است؟ آیا جز این است که آن‌ها ثابت مانده‌اند، در روزگاری که ابر و باد و مه و خورشیدی که هاله‌ی نور را پیروز کردند، هزار چرخ زده‌اند!

🔸 ۵۰۰۱ روز را هم می‌توان روزهای سخت محصوران دانست و هم می‌توان نمادی از عظمت آن‌ها؛ بستگی دارد که از کدام منظره نگاه کنیم؛ از منظر شیفتگان قدرت، از جمله طرفداران هاله‌ی نور که حالا او را گردن نمی‌گیرند؛ یا از منظر آن‌هایی که بر عهدی که بسته‌اند پایدارند و چشم بر حقیقت نمی‌بندند.

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

24 Oct, 10:53


🟠 افسارگسیختگی ارز و طلا؛ جنگ بهانه است، از پارسال مشخص بود... 

🔸چه شده که دلار و طلا دارد با سرعت گران می‌شود و کل اقتصاد کشور را به دنبال خود می‌کشاند؟ کدام اتفاق چنین همه چیز را دوباره به‌هم ریخته و چگونه می‌شد از آن پیشگیری کرد؟! این سوالات، جواب سختی ندارد! اگر بخواهم خلاصه بگویم پاسخ این است که اقتصاد ایران از سال قبل تصمیمش را برای امسال گرفته بود و باید این وضعیت پیش می‌آمد، حتی اگر هیچ کدام از اتفاقات و انتظارات امروز نبود!

🔸 البته که نمی‌توان منکر شد وضعیت ویژه‌ای که رژیم اسرائیل راه انداخته و احتمال روزافزون جنگی دامن‌گستر که با صدای پای ترامپ که به سوی کاخ سفید قدم برمی‌دارد، همراه شده، بیش از هر کشور دیگری، اقتصاد بی‌ثبات و بهم‌ریخته ما را متاثر کرده است؛ اما فرض کنید این‌ها نبود. فرض کنید همچنان در خلسه‌ی تغییر دولت بودیم و جنگ غزه به آتش‌بسی ختم شده بود؛ آیا اقتصاد ما آرام بود؟

🔸 جواب من به این سوال یک «نه‌ی بزرگ» است. به دلیل یک پیش‌بینی ساده که از سال قبل وجود داشت؛ همان زمان که دست بانک‌های مختلف را باز گذاشتند تا سپرده‌های یک ساله با سود ۳۰ درصد جذب کنند، معلوم بود که امسال باید تورم بالای ۶۰ درصد داشته باشیم و هیچ گریزی از این نیست، حتی اگر ورق برگردد و دولت در غیرقابل‌ پیش‌بینی‌ترین شکل ممکن عوض شود. اقتصاد ایران تصمیم قاطع خود را گرفته بود.  
  
🔸 یادداشت چرا تورم سال آینده بالای ۶۰ درصد است؟ نوشته‌ی بهمن ماه سال گذشته است. در آن روز به مخیله‌ی هیچ‌کس نمی‌رسید که اسرائیل در سال جدید چه بازی‌ای راه خواهد انداخت، دولت ایران چه تغییراتی خواهد کرد و خاورمیانه آبستن چه تغییراتی است، اما در آن زمان معلوم بود که امسال چه بازی‌ای برای سفره و معیشت مردم بیچاره‌ی ایران تدارک دیده شده است. فقط کافی است یک بخش از این نوشته ۸ ماه پیش را بخوانید :

«نیازی نیست که حتما اقتصاددان باشی تا بفهمی سال آینده تورمی بالای ۶۰ درصد را باید انتظار داشت. کافی است فقط به یکی از نشانه‌های آشکار توجه کنی؛ یکی مثل این‌که وقتی بانک‌ها سپرده‌ی با سود ۳۰ درصد جذب می‌کنند، یعنی باید حداقل سودی ۶۰ درصدی داشته باشند...این سپرده‌پذیری، نه تنها بازگو‌کننده‌ی نرخ تورم بالا در سال آینده است، بلکه حتی می‌توان بر اساس آن حدس زد که در چه ماه‌هایی در سال آینده، بیشترین فشار به مردم وارد می‌شود... حداقل دو ماه قبل از این سررسید که اوایل بهمن ۱۴۰۳ است، باید گرانی‌ها تشدید شود، ارز و طلا و مسکن به اندازه‌ای بالا برود که ۶۰ درصد سود بانک‌ها را پر کند که آن‌ها بتوانند ۳۰ درصد مردم را بدهند. »

🔸 حالا این اتفاق یک ماه زودتر از آنچه پیش‌بینی می‌شد افتاده است. جنگ محتمل فقط موتور افزایش قیمت‌ها را یک ماه زودتر از پیش‌بینی‌ها به راه انداخته، و در هر صورت آش گرانی و تورم ناگزیر برای مردم ایران پخته می‌شد. این است راز آن که در گیر و دار درگیری‌ها چرا اقتصاد کشورهای منطقه حتی لبنان هم چندان تاثیری از جنگ نمی‌گیرد، اما در ایران انگار به روزهای قحطی جنگ جهانی رسیده‌ایم. ما خودمان این وضع را انتخاب کرده‌ایم!!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

18 Oct, 13:33


🔴 باد هوا و قتل نصف مردم دنیا!

🔸 «حرف باد هواست!» مثل‌ها را که ساخته است؟ هیچ‌کس و همه‌کس. این‌ها گنجینه‌ای است که قرن‌ها تجربه‌ی بشری آن را ذره ذره اندوخته و به شکل مثلی کوتاه، عصاره‌ای از حکمت و دریافت‌های بشر از حقیقت عرضه شده است. از جمله‌ی این مثل‌ها همین عبارت کوتاه اول مطلب است.

🔸 شاید گاهی به ذهن آدمی بیاید که این مثل چگونه عصاره‌ی حکمت بشری است؛ در حالی که «سخن» اعتباری والا دارد و نشان و هم‌نشین عقل است و بر همین مبنا، «کلام» را ممیزه حیوان و انسان دانسته‌اند! به این ترتیب باید کدام را باور کنیم: این‌که آدمی «حیوان ناطق» است یا این مثل که «حرف باد هواست»؟! غافل از این‌که جمع این دو ممکن است: هم می‌توان امتیاز اشرف مخلوقات را سخن دانست و هم حرف را باد هوا... با این توضیح که فاصله‌ی بین سخن و حرف بسیار است.

🔸 آدمیان گاهی تصور می‌کنند سخن پرارج سخنی است تعجب‌برانگیز و پراغراق و خارج از عرف انسانی! و با چنین تصوری، مبنای منطق و تعقل از سخن ستانده می‌شود و آنچه قرار بود سخن پرارج شود، حرفی می‌شود که باد هوا است! و متاسفانه از این دست آدم‌ها و حرف‌ها کم نیست...

🔸 این مقدمه را چیدم که خواهش کنم هر کلامی را جدی نگیرید! اگر کسی بگوید «می‌ارزد که برای رسیدن به قرب الهی، نیمی از مردم جهان کشته شوند» به نظر من نه مفهوم «ارزش» را متوجه است، نه معنی «قرب الهی» را می‌داند و نه اصلا تصوری از مرگ نیمی از مردم در ذهن دارد؛ فقط خواسته سخنی پرارج بگوید، غافل از این‌که حرفی از نوع دیگر گفته است. نظریه‌پرداز هیچ شیوه و گروهی هم نیست که کلا داستان «نظریه» چیز دیگری است!
گاهی خیلی خوب نیست که در مسیر باد هوا قرار بگیریم...

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

17 Oct, 12:38


🟢 برای آزادگانی که در بند هستند...

🔸«درد و رنج ثمره‌ی دانش است؛ آگاهی بر آینده، قلب خویش را زخم زدن و خون دل خوردن است؛ آزادی‌بخشان همیشه مصلوب می‌شوند ؛ و نکته‌ی آخر این‌که آدمی باید قید و بندهای خود را بپذیرد و خواست‌های خویش را در حدود اقتضای طبیعت و کیفیت کائنات برآورده کند»؛ جز با غمی بی‌پایان نمی‌توان در مقابل این جملات سر تعظیم فرود آورد و پذیرفت که چنین است!

🔸 این‌ها اما نه مربوط به تاریخ و جغرافیای امروز ماست، که توصیفی است که ویل دورانت ( در جلد دوم تاریخ تمدن: یونان باستان. ص ۴۳۲ ) از نمایش‌نامه‌ای قدیمی‌ دارد که ۲۶ قرن از نوشتن آن می‌گذرد. «پرومته در بند» را اشیل (ایسخولوس/ اسکیلس) در ۴۶۰ قبل از میلاد نوشته است؛ روایتی از رنجی بی‌پایان که پرومته باید به جرم «بخشیدن آتش به انسان‌ها» بکشد. زئوس او را در کوهی به زنجیر می‌کشد و کرکسی مامور است تا هر روز قلب او بخورد و هر شب دل باز از نو می‌روید.

🔸 دورانت نوشته که «جنگ علم و خرافه، روشنفکری و جهل، و نبوغ و جزم‌اندیشی هرگز بدین وضوح توصیف نشده است.» آیا داستان پرومته و روییدن دوباره قلب، پاسخی به این سوال نیست که برخی بیدارگران، چه مرضی دارند که همه مصائب زندان و محرومیت و... را همواره بر خود هموار می‌کنند و ساکت نمی‌نشینند و زندگی راحت و بی‌دردسر را انتخاب نمی‌کنند؟ به قول ملای روم «آتش است این بانگ نای، و نیست باد...» چنین است که علی‌رغم همه تضییقات، همچنان می‌نویسند و هشدار می‌دهند و از آینده‌ای می‌گویند که حاصل امروز است.

( اگر خواستید این نمایش‌نامه را بخوانید یکی از چاپ‌های آن با عنوان «پرومتوس در بند» با ترجمه‌ی عباس نعلبندیان، به تازگی توسط انتشارات نریمان منتشر شده است)

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

16 Oct, 11:25


🟠 خیلی منتظر تغییر نباشید!

🔸 دنیای سیاست که روزگاری در چشم من، شرکت معظم و مجللی با آدم‌های بزرگ و متفکر بود، این سال‌ها بدل به بنگاه حقیری شده که دلال‌های پیر و جوان در آن مشغول هستند! نه اینکه هرکس به سیاست می‌پردازد چنین است، هنوز هستند آن‌هایی که بار درد مردم را به دوش دارند اما بازی دست آن‌هایی است که یاد گرفته‌اند چطور خودشان را بالا بکشند و منافع‌شان را در شرایط مختلف تامین کنند.

🔸 این‌ها اگر غر می‌زنند یا مخالفت می‌کنند، برای منافع‌شان است، اگر تعریف و تمجید می‌کنند برای منافع‌شان است، اگر افشاگری می‌کنند، اگر رگ غیرت‌مندی‌شان بلند می‌شود، اگر برای بیچارگی مردم نوحه می‌خوانند، اگر امید می‌دهند، اگر ناامید می‌کنند... همه بر اساس توقعی است که درباره پر کردن جیب یا نشستن بر صندلی خاص دارند؛ و این واقعیت دنیای سیاست امروز ماست.

🔸 فقط کافی است کمی به آدم‌ها نزدیک‌تر باشید تا ببینید همه آرامش‌ها و فریادهای‌شان با پست و حقوق‌شان ارتباط دارد؛ آدم‌های عموما بی‌عرضه و بدردنخوری که به مرور در همین سیستم تقابل دوجناح، به یک طرف چسبیده‌اند و به نوبت یک در میان نوبت‌شان می‌شود؛ و البته بی‌عرضه‌ترهایی هم هستند که در هر حالت و هر دولتی، جای و جایگاه‌شان هست که چاپلوس دوجانبه‌اند!

🔸 این‌ها را برای چه می‌نویسم؟ برای این‌که به مخاطبان خوشدلی که امیدوارانه اخبار انتصاب‌ها و رفت‌و‌آمدها را پیگیر هستند، بگویم که اکثر این تغییرات برای مردم کوچه و خیابان چیزی ندارد؛ اکثر واکنش‌های رسانه‌ای هم برای سهم‌خواهی است. اینجا سالیان سال است که تقسیم پست‌ها تقسیم غنایم است. عموم آن‌هایی هم که مسئولیت می‌پذیرند می‌دانند که قرار نیست کار خاصی کنند، که اگر قرار بود کاری انجام شود نه کسی سراغ قبلی‌ها می‌رفت و نه نوبت به فعلی‌ها می‌رسید. پس برای آرامش روان خودتان هم که شده، خیلی منتظر تغییر نباشید!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

14 Oct, 19:34


🔴 جامعه و جنگ؛ معنای بی‌تفاوتی مردم را بدانیم!

🔸 روزنامه‌های سال ۵۹ نشان می‌دهد که جنگ ایران و عراق نه از آخرین روز تابستان آن‌سال، که از ماه‌ها قبل شروع شده بود. درگیری‌های مرزی و به کارگیری توپخانه‌ها و زدن تاسیسات و... معنای جنگ داشت و معلوم بود که این وضعیت به کجا می‌رسد... (گزارش مفصل این موضوع را در اینجا بخوانید اما چرا عموم مردم در آن روز تاریخی، سی‌ویکم شهریور غافل‌گیر شدند و خیال کردند که جنگ یک‌باره با حمله عراق شروع شد؟

🔸 آدم‌ها بنا به تجربه ناخودآگاه تاریخی خویش فهمیده‌اند که نمی‌توان هیچ واقعه‌ای را با قطعیت پیش‌بینی کرد. چه بسا دو قدرت/قبیله/کشور که مدت‌ها باهم سرشاخ بودند اما در نهایت جنگی دامن‌گیر نرسیدند؛ و چه اتفاق‌های پیش‌پا افتاده‌ای که ناباورانه به جنگی بزرگ منجر شد. آدمی بیشتر به آینده خوش‌بین است و همین خوش‌بینی او را امیدوار نگه می‌دارد که علی‌رغم همه‌ی نشانه‌ها، احتمال بالای جنگ را نادیده بگیرند.

🔸 مشابه این وضعیت را این روزها هم داریم؛ نشانه‌های جنگ در منطقه که دامن‌گیر کشورمان هم خواهد شد، هر روز بیشتر از دیروز وجود دارد اما دلواپسی از ویرانگری‌های آن، چنان که باید و شاید وجود ندارد، برعکس برخی در طیف‌های متضاد از آن استقبال هم می‌کنند؛ انگار نه انگار که چندین نسل در آتش آن جنگ هشت ساله سوخته‌اند و هنوز آثار آن در روح و روان و زندگی ایرانی‌ها نمایان و ماندگار است.

🔸 راستی چرا؟! شاید یک دلیل اصلی آن، این باشد که ما سال‌هاست در وضعیت جنگی هستیم! هر صدای ترقه‌ای در هر جای منطقه، اقتصاد ما را بیشتر از خود آن منطقه تحت تاثیر قرار می‌دهد و بازار سرمایه‌مان را نابود می‌کند؛ هر حرف جدی یا غیرجدی ترامپ بازار ارز را در کشور ما به‌هم می‌ریزد و در نهایت وضعیت‌مان جوری شده که این روزها اعلام شده که اقتصاد کشورمان ونزوئلایی‌تر از ونزوئلا شده است!

🔸 خوب جنگ قرار است دیگر چه کند؟! به این ترتیب وقتی آثار جنگ سال‌هاست که ما را دربر گرفته، چرا باید از جنگ بترسیم؟ مگر جنگ بیشتر از این نابسامانی و فلاکت اقتصادی مفلوک‌مان کند؟! این است راز آن‌که این بار برخلاف سال ۵۹ حتی اگر جنگ هم بشود، چندان چیزی برای عموم مردم عوض نخواهد شد؛ یا لااقل چنین تصوری وجود دارد! این وضعیت را اگر صاحبان قدرت، به آمادگی مردم برای جنگ تفسیر کنند، اشتباه بزرگی می‌کنند. چنین وضعی (ناامیدی و بی‌تفاوتی نسبت به جنگ و دفاع) خطرناک‌تر از وضعی است که مردم بی‌پروا با هر گونه به استقبال جنگ رفتن مخالفت علنی کنند؛ کاش این را بفهمند!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

01 Oct, 12:10


🟢 دهم مهر؛ روز خدانور در تقویم مردم

🔸 دهم مهر هم روز تولد خدانور است و هم روز درگذشت او. روایت‌ها درباره زندگی و فوت او متفاوت است اما برای من -همچون بسیاری از هموطنان- آن‌چه مهم است همان عکس مظلومانه‌ای از اوست که دست‌هایش بر تیرکی بسته شده و لیوان آبی در مقابلش گذاشته‌اند. این تصویر - که صحت آن تائید شده - راوی مظلومیتی است که حتی اگر روایت‌های دیگر علیه خدانور را هم بپذیریم، بازهم مانع از فراموشی مظلومیت او نمی‌شود. این عکس منحصر‌به‌فرد روایتی را تعریف می‌کند که بقیه روایت‌ها از زندگی و چرایی دستگیری خدانور را فاقد اهمیت جلوه می‌دهد، هیچ چیز نمی‌تواند آن‌چه را او در آن شب کشیده و زشتی رفتار آنان که با او چنین کردند را بپوشاند...

🔸 اگرچه در لایه‌های بالا و پایین هر حکومتی، ناگزیر افرادی پیدا می‌شوند که از قدرت خود استفاده‌ای فراتر از قانون کنند اما این هنر مجموعه‌ی حاکمیت است که در مقابل چنین رفتارهایی کم‌توجه یا بی‌توجه نباشد و حساسیتی بالاتر از مردم نسبت به سوء‌استفاده از قدرت و اعمال رفتار غیرانسانی عمال خود داشته باشد، بخصوص هنگامی که اتفاقی این‌چنینی توجه مردم را جلب می‌کند و وجدان عمومی را جریحه‌دار می‌کند. نادیده گرفتن افکار عمومی در همین موضوعات، اندک اندک فاصله میان حکومت و ملت را به دره‌ای پرنشدنی بدل می‌کند و دیگر راهی برای رسیدن باقی نمی‌گذارد.

🔸 چنین است که نام خدانور، کارگری بی‌نام و نشان و شاید بدون شناسنامه در منطقه‌ای محروم را در تاریخ جاودانه می‌کند و دهم مهر در تقویم مردم، روز مظلومیت می‌شود. در تقویم ما مردم، نه در تقویم رسمی پر از این مناسبت‌ها و نام‌هاست؛ در عوض روزها و نام‌هایی که فقط در تقویم‌ها می‌آید و گاهی حتی توجهی را برنمی‌انگیزد...

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

29 Sep, 18:02


تجربه‌های تلخ جنگ (۵)
خواست مردم چیست؟!

🔸 از بهمن ۵۷ تا پنج سال پس از آن حال و هوای انقلابی و حس زیست اسلامی بر فضای عمومی کشور غالب بود. شرایط عمومی کشور  تابع وضعیت جنگ بود. شکست در برخی عملیاتها و پیروزی های نسبی در برخی دیگر امید و ناامیدی را در کشور تنظیم می کرد. اما هرچه زمان می گذشت، گروههای بیشتری از مردم از وضع موجود ناراضی می شدند. البته این نارضایتی به معنی مخالفت با نظام یا عبور از آن نبود.

🔸 بیشتر مردم خواهان پایان جنگ بودند. ولی مقامات کشور در فضا و عالمی دیگر بودند. آنان همچنان بر پیروزی در جنگ با عملیاتی مهم و سقوط صدام پافشاری می کردند. به بیانی دیگر نظام راه حل جنگ را در جنگ می دید و می خواست با جنگ، به جنگ پایان دهد. رسانه های عمومی و اجتماعات مردمی را نیز پشتیبان خواست و اراده خود می دانست.

🔸 از نظر مقامات و فرماندهان گویی همه مردم همان را می خواهند که آنان می اندیشند و برایش می کوشند. حال آن که در متن جامعه نارضایتی عمومی مثل آتشی در زیر خاکستر خفته بود ولی به احترام شهیدان و ایثارگران چندان بروز نداشت. درواقع ما در جنگ به دنبال اهدافی بودیم که نه توان مالی و تدارکاتی آن را داشتیم نه اساسا خواست اکثریت ملت بود و نه وظیفه ما.

🔸 ساده پنداری سقوط صدام از طریق جنگ یا محاکمه او از طرف نهادهای بین المللی و خیال آزادی قدس از طریق کربلا و اعزام نیروهای زمینی نه با واقعیت می خواند و نه با واقعیات آن زمان امکان عملی شدن داشت.

🔸 گذشت زمان نشان داد که ما بیش از ظرفیت خود شعار داده یا خواسته هایی داریم. سرانجام با پذیرش واقعیت براساس گزارشهای درست و تلخ،  نه گزارشهای میلی و خیالی و از سر ترس یا خجالت پایان جنگ را پذیرفتیم.

🔸 متاسفانه سالها پس از جنگ و بویژه در دو دهه نزدیک، بدون‌عبرت از آن تجربه ها دوباره سنگ بزرگ و بلکه سنگهای بزرگ و بزرگتر برداشتیم و نه تنها به اهداف نرسیدیم بلکه با غفلت از زندگی مردم و تغییر نسلها و زندگی و فضای زمانه اکثریت ملت را ناراضی و عصبی و ناامید کردیم.

🔸 مقامات یا خیال می‌کردند که اکثریت مردم پشتیبان تصمیمات و خواست آنها هستند و حضور  اقلیتی کم‌ شمار در اجتماعات رسمی و گزارشهای رسانه ملی را شاهد آن‌ می‌دانستند یا چندان به این‌پشتیبانی نیازی نمی‌دیدند.

🔸 تذکرات و‌دلسوزی و انتقادهای متخصصان و اهل قلم و دانایان و خیرخواهان نیز کمتر اثر می کرد تا این که خوشبختانه انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم و نحوه واکنش مردم به آن، روزنه هایی را برای دیدن واقعیت نزد مقامات و نهادهای مهم و تصمیم گیر گشوده است. هرچند ترک عادت سخت است اما امیدواریم پذیرش آنچه در کشور می گذرد و تلخی فقر و‌ فلاکت و انبوه مشکلات و بحرانها تعقل را بر خیال و میل چیره گرداند.

🖋 امید پورمصطفی

@ shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

26 Sep, 14:35


🟠 حمید رسایی؛ از لات‌های کوچه خلوت تا سوپرمن دنیای مجازی!

🔸 حال و روز هیچکس این روزها خنده‌دارتر از حمید رسایی و امثال او نیست؛ این‌ها که در ابتدای جنگ غزه شعار توخالی آمادگی برای اعزام به غزه را داده بودند، و فکر می‌کردند فقط خودشان می‌دانند که راه غزه بسته است! ادا و اطوار رسایی‌ها همان‌وقت مضحکه عام و خاص شد. این رباعی‌ها یادگار همان روزهاست:

در فکر و خیال، مهره‌چینی می‌کرد
انگشت اشاره توی بینی می‌کرد
از بستر نرم خود، رسایی امروز
در غزه حماسه‌آفرینی می‌کرد!

(بقیه رباعی‌ها را از اینجا بخوانید)

🔸 اما روزگار مضحکه‌ی بزرگتری برای امثال او چیده بود. جنگ به لبنان کشید و راه لبنان هم که برخلاف غزه باز است. حالا همه از رسایی و رسایی‌ها می‌پرسند که چرا لبنان نمی‌روید؟! مگر هنوز ایام جنگ ایران و عراق است که جبهه رفتن برای عده‌ای باشد و شعار دادن برای عده‌ای دیگر و از ما بهتر!

🔸 حیف که چنین نیست و برای سوپرمن‌های دنیای مجازی دیگر امکان این نیست که مثل آن دوران، سری به پشت جبهه بزنند و آب‌پرتقالی بخورند تا هم سابقه‌ی مجاهدت پیدا کنند و هم به رزمندگان روحیه بدهند، بدون اینکه خدای ناکرده خون از دماغ‌شان بیاید. حالا فضای مجازی پر است از طعنه‌ی دعوت رسایی به جنگ لبنان و البته جواب رسایی هم بر مضحکه می‌افزاید که گفته: لبنان به اندازه کافی رزمنده دارد و نباید داخل ایران را برای مزدوران اسرائیلی خالی کرد!

🔸 یک زمان یاسر جبرائیلی از همان طیف توئیت زده بود: «بزدل‌ها همیشه از نبرد مردانه و رویارو گریزانند؛ یا از پشت خنجر می‌زنند و می‌گریزند یا لات کوچه خلوت هستند و بی‌دفاع را خفت می‌کنند.» الان رسایی میگه مرده‌شور توئیتر را ببرند، چرا نمیشه حذف کرد این توئیت‌های مناسبتی را...

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

25 Sep, 09:00


تجربه‌های تلخ جنگ (۴)
هنوز هم مساله اصلی جنگ است؟

🔸 در زمان جنگ، هروقت مردم انتقاد می‌کردند یا پیگیر موضوعی در رده‌های مختلف بودند یا کسانی مساله مهمی را مطرح می‌کردند، یک‌جمله را از زبانهای مختلف می شنیدند: مساله اصلی، جنگ است. این جمله  چنان در نهادها و ادارات رایج شده بود که حالت ضرب‌المثل یافته بود.

🔸 بله؛ مساله اصلی جنگ بود چون درگیر جنگ با ارتشی متجاوز بودیم. البته با همه سختی دوران جنگ و کمبودها و ... عموم مردم با صبر و تحمل، زندگی را می‌گذراندند و شرایط را درک و با آن همراهی می‌کردند. این وضع در سالهای آغازین جنگ تا میانه‌ها ادامه داشت اما هرچه به زمان جنگ افزوده شد کم‌کم فاصله مردم از پذیرش شرایط  و رضایت از زندگی نیز کمتر می‌شد، به گونه‌ای که با اعلام پذیرش قطع‌نامه و سپس آتش‌بس موج جشن و شادی بین مردم جاری شد  و به تبع آن ریزش قیمت‌ها اتفاق افتاد.

🔸 تا چند سال بعد از پایان جنگ، مساله اصلی بازسازی و بازگشت مردم به شهرهای جنگ زده بود. اما بتدریج مردم انتظار داشتند که کشور در وضع بسامان اقتصادی و اجتماعی قرار بگیرد. تا نیمه اول دهه هشتاد و سیاست دولت وقت شرایط کشور روبه بهبود و افزایش رضایت مردم بود اما با تغییر دولت و اشتباهات و نابسامانی دو دوره حاکمیت مخرب آن دولت و همراهی نهادهای کلان بازهم فشار اقتصادی و تغییر اولویت از زندگی مردم به کسب اقتدار و قدرت نمایی در بیرون و ... تا امروز شرایطی را به وجود آورده که نه تنها کمتر از وضع زمان جنگ نیست بلکه در برخی زمینه ها به مراتب بدتر از آن زمان است.

🔸 اگر زمان جنگ مساله اصلی جنگ بود، اقتضا و پذیرش داشت اما سوال این است اکنون در نگاه نهادهای مهم و کلان مساله اصلی چیست؟ اگر جنگ است چرا و اگر بگویید اقتصاد است چرا شرایطش شبیه جنگ است؟ کدام سیاست و رفتار مهم و تاثیرگذار فراهم کننده رسیدگی به اقتصاد و زندگی و‌معیشت مردم است؟ چرا ذهن و زبان خود را از فضای جنگ و زمان جنگ به زندگی و صلح و آرامش تغییر نمی‌دهید؟

🖋 امید پورمصطفی

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

23 Sep, 09:40


🔵 تجربه های تلخ جنگ (۳)

🔸 جنگ‌ هشت ساله در زمانی شروع شد که یک سال و نیم از پیروزی انقلاب گذشته بود و فضای معنوی و تلقی انقلابی و اسلامی بودن جامعه بر هر چیز دیگری غلبه داشت. از سویی جنگ بر مردم ایران تحمیل شده بود. مردم هم خود را صاحب حق و هم مظلوم می‌دیدند. اشغال بخشی از سرزمین ما و‌ آوارگی هزاران خانواده و شهادت مظلومانه مردم بی پناه یا مدافعان جان بر کف و احساس و هیجان ناشی از همه این رویدادها  مجموعا در بخش فراوانی از مردم حس پذیرش شهادت و گذشت از دنیای مادی و بی ارزش پنداشتن زندگی دنیوی دربرابر ارزش های معنوی و جهاد در راه خدا ایجاد کرده بود.

🔸 با گذشت نزدیک به یک سال و آغاز عملیات‌های بزرگ و بتدریج پیروزی‌های چشمگیر دربرابر متجاوزان این حس با غرور و احساس قدرت‌مندی بیشتر تقویت شد. تبلیغات گسترده رسانه‌ای و نمازهای جمعه و جماعت و مراسم‌های گوناگون تشییع و گرامی‌داشت شهیدان وطن، تا چند سال فضای کشور را یکسویه در خدمت جنگ و شهادت ترسیم می کرد. شهرها و روستاها با عنوان "شهر شهیدپرور" یا "روستای شهید پرور"  معرفی می شدند. حتی در مواردی تعداد بیشتر شهید نوعی امتیاز بیشتر برای شهر یا روستایی دانسته می‌شد.

🔸 هرچه بود آن فضا و حال و هوا مخصوص آن دوران و کارایی اصلی اش برای دفاع از سرزمین‌مان بود.
با پایان جنگ، برای بسیاری از مقامات و مدیران حفظ همان وضعیت یک اصل مهم تلقی می شد. تاسیس نهادهای جدید و اختصاص بودجه های فراوان برای حفظ و ترویج آن حس و حال از نشانه های مدیریت مطلوب و تعهد مدیران شناخته می شد و هنوز هم می شود.

🔸 حاصل این بخش از سخن این است که درنگاه جامانده از فضای دوران جنگ، "زندگی" مردم اولویت نیست بلکه با تلقی حاملان آن فکر باورهای ارزشی مهم است. اینان هنوز و البته در زبان و ظاهر  زندگی معنوی را بر زندگی جاری و زیست دنیایی ترجیح می دهند و البته معنویت را نیز فقط از نگاه خود قبول دارند.

🔸 اینان درک نمی‌کنند که نه لزومی به تحمیل و ترویج سبک زندگی زمان جنگ است و نه جامعه ایستا و گوش به فرمان سلیقه و میل یک بینش خاص است.
زندگی حق خدادادی مردم است و مردم حق دارند متناسب با زمان خویش و امکانات دنیای امروز و با اختیار و انتخاب خود در فضایی آرام و دور از تنش و تشنج و تحمیل و تحقیر و تهدید زندگی کنند.

🔸 قطعا در چنین فضایی از زندگی جا برای ارزشهای معنوی حقیقی به دور از زور و ریا و فخر فروشی و اجبار و اکراه و ... بازتر و با پذیرش بیشتر همراه خواهد بود.
مردم زندگی در فضایی جنگی را نمی‌خواهند.

🖋 امید پور مصطفی

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

21 Sep, 16:14


🟠 تلویزیون و پزشکیان؛ یک داستان قدیمی!

🔸 چند سال پیش به‌واسطه‌ی یکی از دوستانم فهمیدم روزنامه‌ای چاپ می‌شود که مدیرمسئولش در سرمقاله هر روزش که می‌نویسد، هر چه می‌خواهد درباره‌ی افرادی از قبیل هاشمی و روحانی (رئیس‌جمهور وقت) و ظریف و... می‌نویسد، سرمقاله‌هایی که هر کدامش می‌توانست مصداق هزار تهمت و شکایت باشد، اما جالب این‌جا بود که هیچ‌کس محل آن روزنامه نمی‌گذاشت!

🔸 آن بنده‌خدا هر چقدر تندتر می‌نوشت کمتر توجهی را جلب می‌کرد و نهایتش هم این شد که روزنامه را خودش - به علت یا بهانه‌ی گرانی کاغذ و چاپ - تعطیل کرد. من و آن دوستم گهگاه سرمقاله‌های او را می‌خواندیم و می‌خندیدیم که آن بنده‌خدا چقدر برای دیده شدن ادعاهای عجیب و غریب می‌کند و هیچ فایده‌ای ندارد! واقعا هم مضحک بود و هم آدم دلش برای آن بابا می‌سوخت.

🔸 این را اضافه کنید به یک داستان دیگر که از یکی از مبارزان زمان شاه شنیدم، که یک منبری کم‌سواد بود که خیلی دلش می‌خواست گل کند و مهم شود. بالای منبر انواع و اقسام چیزها را علیه شاه می‌گفت ولی ساواک که می‌دانست آن بنده‌خدا کیست و چه‌کاره است، کاری به کارش نداشت؛ در حالی که اگر یک‌دهم آن حرف‌ها را دیگران می‌زدند حتما احضار می‌شدند...

🔸 حالا چرا این‌ها را تعریف کردم؟ یک بنده‌خدای تازه‌کار جویای نام و نان، در یک رسانه‌ی ورشکسته‌ی میلی توهینی به رئیس‌جمهور کرده است. من حاضرم شرط ببندم خود عوامل تهیه‌ی آن برنامه و دور و بری‌های آن شخص آن حرف‌های توهین‌آمیز را برای رسانه‌های مجازی طرفدار دولت فرستاده‌اند و آن را وایرال کرده‌اند که دیده شود و مشهور شود. احتیاج داشته بنده خدا، و کمی هم موفق شده!

🔸 چندین سال است که تهیه‌کنندگان تلویزیون عمدا گاف‌هایی در برنامه‌های‌شان می‌گذارند و بعد خودشان آن‌ها را در فضای مجازی افشا می‌کنند (چون کسی برنامه‌شان را نمی‌بیند که متوجه گاف شود!) و حتی خودشان شروع به تمسخر برنامه‌ی خودشان می‌کنند تا شاید دیده شوند... و از این بدبختی بزرگتر برای رسانه‌ای هست که بودجه‌ی نجومی دارد، انحصار دارد و حمایت‌های عجیب و غریب می‌شود اما ته تهش محتاج این است که صاحب یک صفحه‌ی اینستاگرام مسخره‌اش کند تا کمی دیده شود!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

21 Sep, 10:39


🔵 تجربه‌های تلخ جنگ (۲)

🔸 معمولا وقتی یک رویداد تمام می‌شود و بویژه سال‌ها از آن‌‌ می‌گذرد بهتر و عاقلانه‌تر می‌توان درباره آن و نتایج آن سخن گفت.
نزدیک به چهار دهه از پایان جنگ می‌گذرد و مسئولان و فرماندهان نظامی و هرکسی که در آن زمان سمت داشته یا اکنون سمت‌های مهم و تعیین کننده دارند می‌توانند دست کم در خلوت بنشینند و تفکر کنند که در جنگ‌ چه گذشت و جنگ خودش چگونه گذشت.

🔸 یکی از تجربه‌های تلخ جنگ اصرار بر روشی تکراری و عادت شده با کمترین دست آورد بود.
واقعیت آن است که ارتش عراق به نسبت مجموع نیروهای مسلح ما از امکانات بسیار بیشتری از نظر لجستیک و  ابزارهای دفاعی و تهاجمی برخوردار بود. استحکامات خطوط جنگی و خط مقدم ما نیز با آنها قابل مقایسه نبود. با این‌حال پس از پیروزی‌های درخشان که منجر به بازپس‌گیری خرمشهر و بخش‌های فراوانی از مناطق اشغالی شد، نیروهای ما بعد از آن نیز با تصمیم فرماندهان در بیشتر عملیات‌های خود از روشی تقریبا‌ یکسان برای حمله به عراقی ها استفاده می‌کردند. (البته برخی فرماندهان و نیروهای نظامی مخالف تکرار شیوه ها و نحوه عمل بوده اند اما نظرشان غلبه نداشت)
عملیات در شب، بازکردن معبر برای پیشروی نیروهای زمینی و خط شکن، هجوم به خطوط مقدم و ادامه عملیات. ادامه عملیات نیز با تلفات بیشتر ما همراه بود.

🔸 با وجود همه تلاش‌ها علاوه بر لو رفتن چگونگی عملیات‌ها و شناخت عراقی ها از این تاکتیک تکراری،در اغلب موارد اصل و زمان و شب عملیات نیز لو می‌رفت؛ عملیات کربلای ۴ نمونه بارز آن بود. این روش پرتلفات تا پایان جنگ‌ادامه داشت و سرانجام با قبول بن بست به پذیرش قطع‌نامه انجامید.

🔸 حاصل سخن آن که این شیوه تکراری و بی‌ثمر یا با کمترین ثمر، دربرابر هزینه‌های مالی و جانی بی‌شمار باید درس عبرتی برای متولیان اصلی کشور و نهادهای تصمیم‌گیر باشد که در شیوه کشورداری نباید با تکرار روش‌ها و تاکتیک‌های شکست خورده و از پیش لو رفته اصرار بر میل خود ورزید و زمانی واقعیت را پذیرفت که جز شکست مطلق و از دست رفتن سرمایه‌های مادی و معنوی کشور و دوری هرچه بیشتر مردم از حاکمیت نتیجه‌ای نداشته باشد.

🔸 به سیاست‌های کلان کشور بنگرید، ببینید چقدر شبیه همان تاکتیک‌های تکراری و‌ پرهزینه و بی‌ثمر زمان جنگ است؛ و ای کاش بن بست بودن این راه را می‌پذیرفتید.

🖋 امید پورمصطفی

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

20 Sep, 08:17


چرا «آن یکی» برای‌مان عزیز است؟

🔹 آن یکی مگر چه دارد جز کوله‌باری از تهمت و سرزنش؟! جز تنهایی چهارده ساله‌ای در حصر؟ جز اتهام فتنه در روزگار وفاق؟! جز ندانستن این که با قدرت فائقه نباید در افتاد و در پاسداشت «مصلحت» هر حقارتی را تحمل کرد؟! ... پس چرا هنوز برای‌مان عزیز است؟ 
هر چه می‌خواستم بنویسم، همه را چند سال‌ پیش دوست بزرگوارم علی هدیه‌لو گویاتر و رساتر نوشته است. دمش گرم! 

🔹داستان من و میرحسین، داستان یک کاندیدای ریاست جمهوری و یک هوادار نیست.
داستان یک رهبر و یک سرباز نیست.
حتی داستان یک منجی و یک منتظر هم نیست.
قصه‌ی من با او، یک حس قدردانی عمیق است به کسی که در معرکه‌ی اختگان و بی‌مایگان، مردانه آمد و مردانه ایستاد و مردانه حبس کشید؛ و نه تنها یک گام پس نکشیده، که استوارتر و مصمم‌تر از همیشه، لبخند تلخی می‌زند به تمام آنچه گفته بود و اینک اتفاق افتاده...

🔹 حس من، حس بچه‌ی یتیمی است که اراذل به او فحش پدر داده‌اند و مالش را ربوده‌اند و یک لوطی بامعرفت، یک تنه جلوی همه‌ی اراذل ایستاده و از بچه‌ی بی‌پناه دفاع کرده و کتک خورده و هنوز هم کتک می‌خورد؛ و آن بچه پشت پنجره ایستاده و جرات ندارد ( و توان هم شاید ندارد) که از مرد لوطی دفاع کند. فقط برایش دعا می‌کند و اشک می‌ریزد.

🔹 حس من به این پیرمرد، حس یک رعیت دهاتی به آخرین سربازی است که زخمی و بی‌سلاح، اما مغرور و شکست‌ناپذیر در میدان روستا... ایستاده و دفاع می‌کند.

🔹 حس من، حس یک سرباز گریخته از میدان، به فرمانده بزرگی است که گرچه تنها مانده در محاصره نیزه‌ها، هنوز اسب می‌تازد و می‌جنگد؛ نه برای پیروزی، که برای وفاداری به سوگند شرافت.
سلام بر میرحسین موسوی.

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

19 Sep, 07:47


🔵 تجربه‌های تلخ جنگ (۱)

🔸 این روزها به سالگرد تجاوز گسترده رژیم بعث عراق و آغاز رسمی جنگی طولانی نزدیک می‌شویم. گرچه نام هفته دفاع مقدس بر آن گذاشته شده اما هم، زمان نامگذاری این هفته بسیار نابه هنگام است و هم این عنوان ابزاری برای کتمان و سکوت و شاید روایت‌های یک طرفه از جنگ باشد. البته ما قدردان رزم جوانان و هم وطنان رشید و شهید و‌جانباز خود هستیم که هم با انگیزه ملی به دفاع از کیان خود برخاستند و هم با انگیزه‌های معنوی  روحیه دفاع و دفع تهاجم دشمن را در کشور بالا نگه داشتند.

🔸 درباره جنگ سخن‌فراوان است. جنگ ذاتا بد است اما دفاع ذاتا خوب و بجاست. در این نوشته درپی چرایی ادامه جنگ و درستی و نادرستی آن نیستیم؛ چرا که بسیار در این موضوع گفته شده است.

🔸 به کوتاهی به برخی از تجربه هایی اشاره می‌شود که در زمان خود و شرایط و اقتضائات جنگ‌ بجا و درست بوده اما پس از جنگ و گذشت چند دهه آن رفتار و خلق و خو چنان در وجود برخی مقامات و فرماندهان و تصمیم‌گیران نهادینه شده که رهایی از آنها برایشان گویی ناممکن شده است.

🔸 کتمان و‌حفظ اسرار در تصمیم گیری‌ها لازمه جنگ است اما در شرایط صلح و دوران پس از جنگ جز اسرار نظامی و برخی تصمیم‌های مهم کشوری هر رویداد و تصمیمی باید روشن و شفاف باشد. پنهان کردن تصمیماتی که در عمل به سود کشور و مردم نبوده و غیرعلنی بودن برخی سیاست گذاری‌ها و تدوین برخی برنامه ها و درپیش گرفتن بسیاری از برنامه‌ها که بتدریج برای مردم آشکار شده حاصل ماندن در اخلاق زمان جنگ و داشتن روحیه جنگی است.

🔸 اساسا زمین نگذاشتن شرایط جنگی در ذهن خود و به دوش گرفتن آن‌در زمانی طولانی همه چیز را در چشم حاملان این فکر و دارندگان این‌خلق و خو به صحنه جنگ و میدان رزم و رودر رویی با دشمن تبدیل می کند.

🔸 خلاصه سخن این است که در کشورداری و برنامه ریزی و تصمیم برای مردم بیش از روحیه پنهان کاری باید روحیه همدلی و اعتماد به مردم و شفافیت و صداقت و نترسیدن از انتقاد مردم داشت.

🔸 یکی از تجربه های تلخ جنگ ماندن این روحیه در وجود بسیاری از کسانی است که از زمان جنگ تاکنون بر مسند هستند و نتیجه تلخ آن در زندگی مردم آشکار است.
یاد فرزندان مخلص و جان داده این کشور گرامی باد.

🖋 امید‌ پورمصطفی

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

18 Sep, 10:24


🔴 فقط در اخبار همین روزها: فساد سیستماتیک یعنی این!

1⃣ رئیس‌جمهور در کنفرانس مطبوعاتی‌اش اعلام می‌کند که نهاد ریاست‌جمهوری که می‌تواند با ۴۰۰ نفر اداره شود، چهارهزار نفر پرسنل دارد.

🔸 هرجای دیگر دنیا بود کل سیستم به دست و پا می‌افتاد که این آبروریزی را در نهاد اصلی کشور جمع کند اما در اینجا این حرف رئیس‌جمهور حتی باعث تعجب هم نمی‌شود. سال‌هاست که همه جا از همین الگو پیروی می‌کنند و غیر از این باشد باعث تاسف و تمسخر است!

2⃣ رسانه‌هایی خاص به نقل از رئیس دیوان عالی کشور، اظهاراتی را در انتقاد به رئیس‌جمهور منتشر می‌کنند. در رسانه‌ی رسمی قوه‌ی قضائیه این اظهارات وجود ندارد و ظاهرا برساخته‌ی برخی رسانه‌هاست!

🔸 هرجای دیگر دنیا بود این اقدام به بی‌اعتباری آن رسانه‌ها می‌انجامید و به این راحتی از کنار این تلاش برای رویارویی و تنش در مجموعه‌ی نظام به راحتی عبور نمی‌کردند. اما در اینجا بخشی از روزنامه‌نگارها مجرم‌بالفطره هستند و بخشی دیگر مصونیت همیشگی دارند. گویا این فقره مربوط به بخش دارای مصونیت بوده است!

3⃣ عضو شورای شهر تهران در جلسه رسمی شورا اعلام می‌کند که تابلوهای نقاشی باارزش میلباردی یک موزه شهرداری را به عنوان امانت برده‌اند و دیگر برنگردانده است. رسانه‌ها تحقیق کرده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که تابلوها در یک حراجی در دوبی فروش رفته است!

🔸 هرجای دیگر در دنیا بود کل مدیریت شهری و شهرداری دچار زلزله دویست ریشتری می‌شد. اما در اینجا همه در کنار هم به زندگی عادی ادامه می‌دهند و مساله را اصلا قابل اعتنا نمی‌دانند. دنیا نیارزد آن‌که پریشان کنی دلی، ای کوفته قلقلی!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

17 Sep, 14:47


می‌ارزد؟ نمی‌ارزد!

اگر از من بپرسید ریاست‌جمهوری با همه‌ی برو و بیا، اعتبار و ارزش، خدمت‌گزاری یا قدرت‌مداری‌اش به این نمی‌ارزد که نتوانی نام مهندس میرحسین موسوی را بیاوری و مجبور باشی از عبارت «آن یکی» استفاده کنی.
هر کسی «عزت‌» را در چیزی می‌بیند. من عزت را در سرخم نکردن جلوی قدرت ولو به اندازه‌ی یک چنین محافظه‌کاری می‌دانم.

به کویِ می فروشانش به جامی بر‌نمی‌گیرند
زهی سجاده‌ی تقوا که یک ساغر نمی‌ارزد
!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

14 Sep, 12:12


🟢 برای اسطوره‌ای به نام مهسا

🔸 جامعه در دوره‌هایی و بر اساس نیاز زمانه‌اش، عطش شدیدی برای آفرینش اسطوره‌ای تازه دارد، کسی که بتوان همه حرف‌های ناگفته و روایت‌های در دل مانده و آرزوهای خاک شده را در داستان او برای هم‌نسلان و آیندگان بازگو کرد. اسطوره‌ای که خیال بخش اعظمی از جامعه را راحت کند که رنج‌ها و آرمان‌هایش نمی‌میرد و ماندگار می‌شود...

🔸 بعد از آن همه امید و ناامیدی که از شروع مشروطه تا کودتای ۲۸ مرداد، متوالی و پیوسته شکل گرفت، کسی باید بود که در سیمایش، در زندگی‌اش و در مرگش بتوان خلاصه‌ی همه آن امیدهای جوانمرگ شده و ناامیدی‌های ته گرفته در جان‌ها را بازگو کرد و برای هزارها سال، داستان آن روزگار پر جور و جفا را نسل اندر نسل بازگو کرد؛ و این چنین اسطوره‌ی «محمد مصدق» شکل گرفت.

🔸 مناسبات جدید، تازگی زندگی بین دست‌ها و دیوارهای سیمانی و غلبه منفعت بر مردانگی در زندگی‌ شهری... و حسرت فنای فرهنگ عیاری و جوانمردی، همان که قیصر را از سینما بیرون کشید و به شخصیتی در کوچه و خیابان بدل کرد، هم خود را در سیما و جان و جان باختن کسی دیگر یافت؛ و اسطوره‌ی «غلامرضا تختی» جان گرفت...

🔸 اما روزگار ما. روزگار ما اسطوره‌ای از جنسی دیگر می‌خواست؛ این بار نوبت کسی بود که به جای مصدق از خدیجه‌ی مصدق بگوید و به جای تختی، از شهلا توکلی همسر تختی... از زنانی که بار رنجی تاریخی را بر دوش می‌کشند و داستان‌شان زیر خروارها خاک گم شده است؛ و ...جامعه اسطوره‌اش را پیدا می‌کند. 

🔸 نمی‌گویم اسطوره‌ای که بین مردم ساخته می‌شود دقیقا منطبق بر واقعیت زندگی و شخصیت واقعی همان شخص است، اما حتما، حتما، حتما او چیزهایی داشته که برای اسطوره شدن مهیایش کرده است.
دستی که بر سنگ مزار مهسا امینی نوشت «تو نمی‌میری، نامت یک رمز می‌شود» چیزی می‌دانست که بسیاری مدعیان فهم و کمال از کنارش هم رد نشده بودند. مهسا اسطوره‌ی بزرگداشت زن بود در جغرافیایی مردسالار. 

▪️ ۲۵ شهریور، دومین سالگرد درگذشت مهسا امینی

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

09 Sep, 22:15


🔴 روسیه و ایران: تکرار حکایت آلمان و عثمانی؟ به چه قدرتی دل‌خوش کرده‌ایم!

🔸 دور و بر همه‌ی ما آدم‌هایی هستند که هر کدام تحلیل طیف‌هایی از قدرت را بازتاب می‌دهند و با وجود این افراد احتیاجی نیست که حتما به بولتن‌های خاص دسترسی داشته باشیم تا بفهمیم فلان طیف شریک در قدرت چگونه فکر می‌کند و نظرش درباره‌ی اتفاقات مهم داخلی و خارجی چیست.

🔸 یکی‌دوماه از جنگ روسیه و اوکراین گذشته بود که یکی از همین افراد برایم می‌گفت که روسیه در حال بازی‌بازی کردن با اوکراین است و همین روزها چنان ضرب‌شستی به این نوکر آمریکای جهان‌خوار و اربابش نشان خواهد داد که در نتیجه‌ی آن معادلات قدرت در دنیا عوض شود! حالا دو سال و نیم از این جنگ گذشته و خبری از آن ضرب‌شست نیست...

🔸 اما این نوع تحلیل‌ها و امید بستن به قدرت روس‌ها (که در باطن، بر مبنای تناسب مستقیم قدرت ایران و قدرت روسیه شکل گرفته است) تا دلتان بخواهد به مصالح کشور ضربه زده است و شاید فرصت کمی مانده تا از شر این امید بستن‌ها نجات پیدا کنیم.

🔸 نکته مهم‌تر این‌که در این مدت تبلیغات جهانی بسیاری هم شده که ایران را شریک روس‌ها در جنگ جلوه دهند. داستان ساقط کردن پهپادهای ایرانی در اوکراین حالا به ارسال موشک‌های ایران به روسیه رسیده است. این‌که این اخبار چقدر واقعی است چندان اهمیت ندارد و آنچه مهم‌تر است این است که اولا این اخبار زمینه‌ساز چه مسائلی خواهد شد و ثانیا چه کسی از آن سود می‌برد؟!

🔸 کمی دقت در این سوالات، نشان می‌دهد که اگرچه در ظاهر غرب است که چنین اخباری را منتشر می‌کند اما در باطن باید این اخبار را دارای منشای روس دانست؛ شاید روسیه دارد همان کاری را می‌کند که روزگاری آلمان با عثمانی کرد.

🔸 جنگ جهانی اول که شروع شد، ربطی به کشور عثمانی (پدر ترکیه‌ی فعلی) نداشت. هم آنها و هم بعضی کشورهای اروپایی ترجیح می‌دادند که عثمانی بی‌طرف بماند؛ اما بعد از چندماه جنگ آلمان نیاز داشت که این کشور هم وارد جنگ شود. آلمان‌ها با کشتی‌هایی که ظاهرا تحت‌الامر عثمانی بودند به چند شهر روسیه حمله کردند. پس از آن روسیه، بریتانیا و فرانسه هم با توجه به اقدام به جنگ، که به نام عثمانی انجام شده بود به این کشور اعلان جنگ دادند.

🔸 دولت عثمانی، مات و مبهوت مانده بودند؛ پیش از آن با اعتماد به آلمان، امکان اعتراض را از خود سلب کرده بود... و نهایتا در پایان جنگ، عثمانی بیشتر از همه‌ی کشورهای درگیر جنگ باخت و تجزیه شد. (برای مطالعه مفصل ماجرا، کتاب توپ‌های ماه اوت، نوشته باربارا تاکمن با ترجمه محمدقائد منبعی ارزشمند است.) 

🔸 یک‌بار دیگر هم نوشته بودم که آیا خطر تکرار تاریخ، این بار برای ما وجود ندارد؟ آیا روسیه احتیاج ندارد که ایران را هم به جنگ وارد کند؟ آیا داستان پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین و حالا موشک‌های ایرانی برای چنین هدفی شکل نگرفته است؟ و سوال نهایی اینکه: آمریکا دارد با ما دشمنی می‌کند یا روسیه از پشت خنجر می‌زند؛ کدام‌یک از این دو گزینه درست‌تر است؟!

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

06 Sep, 16:18


🔴 وام عشقی و مملکت کشکی!

🔸 همان سال اول تقش درآمده بود؛ در همان ماه‌های اول یکی از نمایندگان مجلس گفت که اقتصاد و بورس عشقی اداره می‌شود! قبل از آن، آن‌هایی که باید بدانند می‌دانستند که اصولا اداره‌ای در کار نیست. هپروتی‌هایی که ادعای حل سه روزه بورس و ایجاد شغل با یک میلیون تومان و این قبیل حرف‌ها را داشتند، چیزی به اسم علم مدیریت و روشی برای اداره کردن ندارند؛ ادعا جای همه چیز را پر کرده بود!

🔸 از ترکیب دولت که با این جور افراد پر شده بود، رده‌های پایین‌تر هم معلوم بود که چه وضعی دارد. هر جا سهم یکی بود و بورس سهم محیدخان عشقی.‌‌‌‌.. چندان فرقی هم نمی‌کرد، شاید شانسی چنین شده بود، ممکن بود مثلا او برود سازمان کشتیرانی یا خبرگزاری ایرنا یا هر جای نامربوط دیگری. سهم و سهمیه که داشته باشی، بالاخره جایت یک جا هست.

🔸 بورس، همان بازار از هم ‌پاشیده‌ای که قرار بود یکی از دستورهای اولیه به وزیر اقتصاد، رفع مشکلاتش باشد، درهم ریخته‌تر از قبل شد. باقی‌مانده سهامداران جزء هم یا خارج شدند یا سرمایه‌شان چنان ناچیز شده بود که ماندن و رفتن‌شان فرقی نمی‌کرد. چند بار شایعه‌ی استعفا یا برکناری ( که جفت‌شان در دولت قبل یکی بود) شنیده شد اما امان از وقتی که زیرپای آدم بی‌عرضه‌ای سفت باشد و پشتش گرم؛ در این صورت حتی تغییر دولت هم ممکن است منجر به تغییر نشود.

🔸 بورس که عشقی اداره نشد که نشد، اما بروبچ مستقر در آن منطقه به وام کلان چند میلیاردی با سود ۴ درصد رسیدند که البته استاد عشقی گفته کاملا قانونی و لازم است‌! شاید برخی بگویند که اپیدمی «پررویی نجومی» از امثال زاکانی به عشقی‌ها هم رسیده است، اما واقعیت این است که باید تشکر کرد از عشقی. او هم می‌توانست مثل فریدون عباسی نماینده‌ی مجلس جواب بدهد؛ وقتی از او پرسیدند که چرا شاسی‌بلند گرفتی، گفت: گدابازی درنیاورید! از عشقی سپاسگزار باشیم و بدانیم وضع مملکت خیلی بیشتر از این‌ها کشکی است.

🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani

شوکرانی (محمدحسین روانبخش)

03 Sep, 14:33


🔵 داستان ژن‌ها؛ از عارف‌زاده تا زیدآبادی و تاج‌زاده

🔸 چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بپسندیم و چه نپسندیم، «ژن خوب» یا «ژن برتر» یکی از واقعیت‌های زندگی این دنیایی است! البته می‌توان قبول نکرد و شعار داد که ما برای تغییر جهان آمده‌ایم، اما واقعیت تغییری نمی‌کند... کافی است فقط کمی خبرهای این روزها را مرور کنیم تا دقیقا شیرفهم شویم که فرق ژن خوب با ژن‌های نامرغوب چیست؟!

🔸 آقازاده‌ی ژن خوب‌دار این روزها حسابی روی دور است، آن هم در حالی که نه خودش و نه پدر محترمش هیچ‌وقت دور و بر هیچ مساله‌ی مشکل‌آفرینی نچرخیده‌اند و آهسته می‌آیند و می‌روند که مبادا گربه شاخ‌شان نزند؛ یعنی عزت و احترام و احتیاط را رها نکرده‌اند مثلا مثل احمد زیدآبادی نیستند که در هیچ دولتی هیچ‌کاره‌ای نمی‌شود اما فحش و احضار و زندانش سر جایش است. زیدآبادی خودش در کتاب خاطراتش نوشته که چه ژنی دارد، بروید کتابش را بخوانید و ببینید که فرقش با عارف‌زاده‌ها در ژن چقدر زیاد است.

🔸 آن ژن خوب باعث می‌شود که صاحبان آن در زمان هزینه دادن معافیت داشته باشند و استراحت کنند تا دوباره نوبت‌شان شود و همه‌کاره شوند. اما زیدآبادی که آن ژن را ندارد هزار جور تلاش می‌کند، آگاهی بخشی می‌کند و برای تغییر وضعیت کار می‌کند، اما چون ژنش جور دیگر است، نه خودش دنبال سهم‌خواهی است و نه اگر هم بخواهد کسی به او سهمی تعارف می‌کند... مگر ژن‌های خوب مرده باشند!

🔸 فکر نکنید که این چیزها دست خود آدم است؛ نخیر آن ژن خوب و برتر است که ناخودآگاه آدم را کنترل می‌کند والا عارف‌زاده دلش می‌خواهد از تاج‌زاده هم تندتر باشد ولی ژنش چنان قفل و زنجیرش کرده که جز مجیزگویی برای قدرت کاری نمی‌تواند بکند، این طرف هم زیدآبادی و تاج‌زاده ژن‌های‌شان یک جوری است که باید هزینه بدهند دیگر.

🔸 یک زمان عرفی شیرازی، شاعری که ژنش متوسط بود گفته بود که «چنان با نیک و بد خو کن که بعد از مردنت عرفی، مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند» اما ژن برتری‌ها می‌گویند که چرا بعد از مردن؟! درستش این است که
مرض داری مگر می‌خواهی از اهل قلم باشی؟
چنان با نیک و بد خو کن که دائم محترم باشی!


🖋 محمدحسین روانبخش

@shoukarani