شعر کوتاه @sherkootah Channel on Telegram

شعر کوتاه

@sherkootah


منتخبی از بهترین اشعار کوتاه و شاه بیتِ غزل‌ها‌ی ناب

شعر کوتاه (Persian)

شعر کوتاه یک کانال تلگرامی است که به اشعار کوتاه و شاه بیت‌های زیبا اختصاص دارد. این کانال شامل منتخبی از بهترین و زیباترین اشعار کوتاه و غزل‌های ناب می‌باشد. اگر علاقه‌مند به خواندن و لذت بردن از شعرهای کوتاه و شاه بیت‌های زیبا هستید، این کانال برای شما مناسب است. با عضویت در این کانال، شما قادر خواهید بود به تماشای اشعار زیبا و تاثیرگذاری از نویسندگان معروف در حوزه شعر پرداخته و از لحظات شیرین خواندن این اشعار لذت ببرید. شعر کوتاه، مکانی ایده‌آل برای عاشقان هنر شعر و ادبیات فارسی است. پس حتما این کانال را دنبال کنید و از دنیای زیبای شعر کوتاه لذت ببرید.

شعر کوتاه

12 Jul, 13:05


دردمند از کوچه ی دلدار می‌آییم ما


آه کز دارالشفا بیمار می آییم ما..!

🌿

شعر کوتاه

04 Jul, 18:47


گر بدانی حال من ، گریان شوی بی‌اختیار

ای که منع گریه‌ی بی اختیارم می‌کنی ...


🌿

شعر کوتاه

26 Jun, 20:56


حال من بد نیست و یعنی هیچ جای بدنم درد نمی‌کند؛ ولی اگر بخواهی حالم را عمیق‌تر جویا شوی باید به تو بگویم که به هیچ وجه از زندگی خوشم نمی‌آید.

🌿

شعر کوتاه

25 Jun, 20:44


تجویز طبیب است که در تنگی دل ، عشق بورزم

این حادثه محتاج یکی هست که در دسترسم نیست ...
🌿

شعر کوتاه

23 Jun, 20:54


گفتم از اشکم مگر گردون بپرهیزد ولی


نیست بیم از گریه ام این گرگ باران دیده را ...
🌿

شعر کوتاه

20 Jun, 21:41


انسان نه می‌خواهد
مورد مشاوره قرار بگیرد،
نه اصلاح شود و نه نجات یابد،
بلکه او می‌خواهد شنیده و دیده شود
و دقیقا همان‌طور که هست
همراهی شود.

هنگامی که ما
چنین تعظیم عمیقی را
برای روح فرد رنج دیده
نشان می‌دهیم ،
احترام ما
منبع شفای آن شخص را
تقویت می‌کند ،
یعنی تنها منبعی که
به فرد رنج دیده
کمک می‌کند تا دوام بیاورد.

ما نمیتوانیم از دردمان فرار کنیم ،
پس در آن غسل می‌کنیم!


🌿

شعر کوتاه

17 Jun, 16:15


شبیه شادی دیوانگان، غم‌‌انگیزم
ِرها شده‌ای پیش پای پاییزم

اگرچه عشق مرا دست عقل داده، ولی
همیشه با دل دیوانه‌ام گلآویزم

به میخ مهر و وفا یا به بند دلتنگی
لباس دلهره‌ام را کجا بیاویزم؟

نه می‌شود که به پای خیال بنشینم
نه می‌توانم از این جای امن برخیزم ...

🌿

شعر کوتاه

15 Jun, 21:30


قرارمان
فصل انگور

شراب که شدم
بیا

تو جام بیاور ، من جان ...

🌿

شعر کوتاه

11 Jun, 20:35


زِ عشقت بند بندِ این دل دیوانه می لرزد

خرابم می کنی اما خرابی با تو می ارزد!

🌿

شعر کوتاه

09 Jun, 18:15


تو نبین ساکت و آرام نشستم کنجی


حرف ناگفته زیاد است ولی محرم نیست ...
🌿

شعر کوتاه

08 Jun, 14:26


می‌بوسمت و نیست ازین بوسه گریزی


تقصیر خود توست که اینگونه عزیزی ...

🌿

شعر کوتاه

04 Jun, 22:59


حاکمی از آن ماشد... حکم را دل میکنیم
عقل حکمش را نداند، حکم با دل میکنیم

حکم دل، یعنی دراین بازی حکومت با دل است
هر چ غیر از دل، اگر چه آس! باطل میکنیم

زندگی بُردیست گر یارم ورق دل رو کند
یار گر دل دار(دلدار) نبود دست زایل میکنیم

خال ِ دل دارم(دلدارم)، نگر دراین قمار زندگی
با وجودش، سینه چاکی در مسایل میکنیم

پختگی خواهد ک ”خشت" خام را آجر کند
خشت و آجر هم ب رسم حاکمی گِل میکنیم

گر ب رندیِ رقیبان، جِر زنی در حکم شد
"پیک" را مصلوب "خاج" و خاج چون دل میکنیم

گر چ باشد رسم مهرویانِ دلبَر، دل بُری
دل بُری نا ممکن و ما بُرد، حاصل میکنیم

🌿

شعر کوتاه

03 Jun, 08:05


‍    نیست گوش اهل عالم ، محرم اسرار عشق

    زین سبب با خویشتن ، دیوانه می‌گوید سخن ...

🌿

شعر کوتاه

30 May, 17:52


کار سن نیست که این‌گونه زمین‌گیر شدم

من به اندازه‌ی غمهای دلم ، پیر شدم ...

🌿

شعر کوتاه

27 May, 17:52


از جهان مانده فقط جان که مرا ترک کند

من چنانم که محال است کسی درک کند ...

🌿

شعر کوتاه

24 May, 19:44


ز ابر دست ساقی ، جسم خشکم لاله زاری شد

که در دل هر چه دارد خاک ، از باران شود پیدا ...
🌿

شعر کوتاه

21 May, 19:43


تعبیر خواب‌های مرا از کسی مپرس
بگذار روی چهره بماند نقاب من

با آه خواندمت که خدا را قسم دهم
آه ای دعای نیمه ِشب ِ مستجاب من ...!

🌿

شعر کوتاه

21 May, 17:52


دنیا پر از رنج است
با این حال ، درختان گیلاس باز هم شکوفه می‌دهند ...

🌿

شعر کوتاه

16 May, 15:58


اين فيلم را به عقب برگردان
آنقدر كه پالتوي پوست پشت ويترين
پلنگي شود كه مي دود
در دشت هاي دور
آنقدر كه عصاها
پياده به جنگل برگردند
و پرندگان
دوباره بر زمين
زمين...
نه
به عقب تر برگرد!
بگذار خدا دوباره دست هايش را بشويد
در آينه بنگرد
شايد تصميم ديگري گرفت.

🌿

شعر کوتاه

14 May, 17:59


باران تویی! فرشته ی باریده از بهشت
ای اتفاقِ مثبتِ این روزهای زشت

بارانِ من! بهانه‌ی جا مانده از قدیم ...
ای بوی خاکِ نم زده ی چینه های خشت

گندم ترین پدیده! در این قحطی نگاه
با ردِ سبز خوشه تو را می توان نوشت

بر سقف من ببار، از امروز روشن است
تکلیف راهِ سخت و پر از شیبِ سرنوشت

جادوی سبز و مخملیِ چشم های تو ،
جاری شده به شعر سیاهم ، پری سرشت ...

🌿