بعدها ، وقتی موهای جو گندمیات را از پیشانیات کنار میزنی و قرصهای رنگارنگت را به ضرب آب پایین میدهی، وقتی با کسی که عادت کردهای به بودنش کنار شومینهی رنگ و رو رفتهی خانه مینشینی و به جای دوستت دارم، از پادردت شکایت میکنی ...!
وقتی برای بار هزارم سریالی را تماشا میکنی. وقتی دیگر برایت فرقی نمیکند موهایت سپید باشند یا بلوند ! نسکافهای باشد یا هر رنگ دیگری ! وقتی پسر بزرگترت روز مادر برایت صندلی نماز میآورد ؛ متوجه خواهی شد که :
زندگی آنقدرها ارزش نداشت که برای به دست آوردن کسی که دوستش داشتی نجنگی ! که برای آرزوهایت تلاش نکنی ...!
به زودی وارد روزمرهگيهایت خواهی شد، به زودی وارد روزی میشوی که آرام و ساکت روی صندلی چوبی قدیمی جهیزیهات رو به روی پنجرهی خانه نشستهای و چای مینوشی و همسرت طبق معمول مشغول غر و لندهایشست !
به زودی متوجه خواهی شد که چه کلاه بزرگی سرت گذاشت این زندگی ! که هر روزت را به بهانهی روز بهتر از تو ربود و تو چه ساده لوح بودی که حرفش را باور کردی !
زندگی تو همین امروز است همین ساعت ! کاری که دوست داری انجام بده !
"دوستت دارم" را به هرکس که لازم است بگو ...!
هرازگاهی را با دوستانت بگذران، فارغ از هر فکر ...
بعدتر ها متوجه خواهی شد !
اما ... زندگیات را همین امروز زندگی کن ...!
✍🏾 #نشر_نازلی
📕 هایلایت، گزیده مطالب خواندنی